TG Telegram Group Link
Channel: سیر و سلوک و عرفان
Back to Bottom
مراقبه راهیست به سوی فنا :

زمانی که شما در حال مراقبه هستید "خود " یا " من"  ی وجود ندارد.
زیرا همین آگاهی که از خودتان دارید ،شما را از همه کس و همه چیز جدا می کند .
اگر شما هنوز سر جایتان باشید،موضوع ها نیز سر جای شان هستند . "من هستم "، اما  "من " نمی تواند در تنهایی همه سویه زندگی کند . من در پیوند با جهان بیرون است که هستی دارد ،
"من" موجودی وابسته است.در این صورت ، "خود"  یا  "من هستم " چیزی است در درون شما، که در پیوند با چیزی بیرون از شما هستی دارد.
توجه به عالم بیرون ،سبب تشکیل هویت فکری و مجازی در عالم درون می گردد ،اما اگر این توجه به چیزی در بیرون نباشد ،این درون نیز رنگ می بازد ،آنگاه ،تنها آگاهی ناب  به جای می ماند.
(فتامل ان من اهله )
#مراقبه
#سکوت
#فنا

@sserfan
ذوق مناجات :

آتش عشقم بسوخت خرقه طاعات را
سیل جنون در ربود رخت عبادات را

مسئله عشق نیست در خور شرح و بیان
به که به یک سو نهند لفظ و عبارات را

دامن خلوت ز دست کی دهد آنکس که یافت
در دل شبهای تار ذوق مناجات را

هر نفسم چنگ و نی از تو پیامی دهد
پی نبرد هر کسی رمز و اشارات را

جای دهید امشبم مسجدیان تا سحر
مستم و گم کرده ام راه خرابات را

خاک نشینان عشق بی مدد جبرئیل
هر نفسی میکنند سیر سماوات را

دوش تفرج کنان خوش ز حرم تا به دیر
رفتم و کردم تمام سیر مقامات را

غیر خیالات نیست عالم و ما کرده ایم
از دم پیر مغان رفع خیالات را

بر سر بازار عشق کس نخرد ای عزیز
از تو به یک جو هزار کشف و کرامات را

وحدت از این پس مده دامن رندان ز دست
صرف خرابات کن جمله اوقات را

#شعر_وحدت_کرمانشاهی

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل هجدهم :تفکر
(قسمت سیزدهم )

ادامه...
در اين مقام به حقايقى چند نيز اشاره مى‏كنيم، حقايقى كه براى اصحاب «سير در نفس» دانستن آنها هم مفيد، و بلكه ضرورى است، و بصيرتهايى را به دنبال خواهد آورد.

خيال واهى :
من و تو به خيال واهى چنين مى ‏پنداريم كه با خيلى چيزها در اطراف خود در اختلاط هستيم، آنهم بسيار محكم، و اختلاط بسيار حساب شده و ريشه‏دار، و به عبارتى، چنين مى‏پنداريم كه با خيلى چيزها هستيم، و با آنها در جمع و پيوند.

اين، جز يك خيال واهى نيست، و حقيقت كاملا خلاف اين است، بنحوى كه اگركمى فكر بكنيم ،به اين معنى به وضوح پى خواهيم برد، و خود را منقطع ازهمه خواهيم يافت.

مسئله شبيه بعضى از خوابهاست كه مى‏بينيم. در بعضى از خوابها كه مصنوع خيال ماست، خود را در وضع و حال، و در مكان وشرايط خاصى مى‏بينيم، و در اطراف خويش خيلى چيزها مشاهده مى‏كنيم، و خود را نيز با آنها سخت در اختلاط مى‏يابيم. و وقتى بيدار مى‏شويم ، خود را تنها مى‏بينيم و خبرى از آنچه بود نمى‏بينيم، كه همه خيال بوده است و بس، و ما در گيرو دار خيال خود اسير، و در ساخته ‏ها و پرداخته ‏هاى آن مشغول، و از حقيقت نيز غافل بوده‏ايم.

البته منظور از اين تشبيه اين نيست كه در خارج از وجود ما و در اطراف ما هيچ چيز وجود ندارد و همه چيز در ذهن ما و در فكر ماست، آنچنان كه سوفسطايى مى‏گويد و مى‏پندارد، و آنچنان كه در اين قبيل خوابها كه اشاره كرديم هست.

مقصود اين است كه ما هيچگونه اختلاط جدى و حقيقى با خارج از وجود خود، و با آنچه در اطراف ما هست نداريم، و اختلاطى كه خيال مى‏كنيم، شبيه اختلاطى است كه در خواب با خارج از وجود خود مى‏بينيم.

و اين حقيقتى است كه براى اهل آن در اينجا واضح است، و براى همه هم به هنگام مرگ كاملا روشن مى‏گردد.

و چه بهتر در اين مقام به بيان معروف رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم دقت كنيم كه فرمود: «الناس نيام فاذا ماتوا انتبهوا» يعنى «مردم همه در خوابند، و وقتى مى‏ميرند بيدار مى‏شوند».

البته در اين بيان فقط به اين حقيقت اشاره نشده، بلكه به حقايق بسيار ديگر نيز اشاره شده است. اين بيان به دگرگون شدن همه محاسبه‏ها به هنگام مرگ اشاره ميكند كه حقيقت مورد بحث از جمله آنها مى‏باشد.

در هر صورت، اگر به «خود» بر گردى، و در آنچه با كلمه «من» به آن اشاره مى‏نمايى دقت كنى، خواهى ديد به چيزى از آنچه «خود» را مختلط با آنها مى‏پندارى اختلاط وجودى، و اختلاط واقعى ندارد، جز اينكه تو خود چنين خيال مى‏كنى، و خود را مختلط مى‏دانى، و جز اينكه تو خود، خود را مرتبط مى‏سازى، و با خيال خود، خود را به اين و آن پيوند مى‏دهى و گره مى‏زنى.

به «من» خويش برگرد، خوب بر گرد، و خوب فكر كن. و از پروردگارت بخواه تو را يارى دهد.

و بدان كه اگر به «خود» خوب فكر بكنى، و دنبال امر را بيگرى، حقيقت براى تو روشن خواهد شد.
ادامه دارد ....
(منبع قسمت های اخیر الذکر،کتاب  مقالات از مرحوم آیت اله محمد شجاعی جلد سوم می باشد.)

#تفکر
#خود
#خواب

http://hottg.com/sserfan
تفکر و کشف اسرار عالم :

تفکر موجب جاري شدن فيض حق مي گردد. تفکر از بهترين کدهاي کشف اسرار عالم است.

علامه طباطبائي (عليه الرحمه) عارفي قوي، عالمي زبردست، مفسر کبير قرآن، مهندسي زبر دست و باغداري قوي بود که ده سال هم در تبريز باغداري کرده بودند. ايشان در باغباني آنچنان مهارت داشتند که هيچ کدام از باغبانان آن زمان، به پاي ايشان نمي رسيدند. در مهندسي بسيار کارآمد بودند. حتي نقشه ساختمان مدرسه حجتيه قم را نيز ايشان رسم کرده بودند آن جناب مي فرمودند: روزي در باغ بودم و ناگهان متوجه شدم تمام کلاغهاي روي درخت يکپارچه «الله»، «الله» مي گويند.

آري اگرگوش جان باز شود، انسان مي تواند حقائق را بشنود،
استاد صمدی آملی
شرح مراتب طهارت

#تفکر

@sserfan
عبور از عوالم چهارگانه و مکاشفات :

مكاشفات برچند گونه‌اند:
أوّل: مكاشفات ماديّه و طبيعيّه و آن اطلاع بر مخفيّاتى است كه براى انسان در عالم طبع حاصل مى‌شود. مانند علوم طبيعى و رياضى و هيئت و أمثال آن.

دوّم: مكاشفاتى است كه براى سالك بعد از عبور از عالم طبع و ورود در عالَم مثال حاصل مى‌شود و آنرا مشاهدات قلبيّه گويند. چون تجسّم بعضى از معانى به صورتهاى مثالى و آن در بيدارى نظير خوابها و رؤياهائى است كه انسان در خواب مى‌بيند.

سوّم: مكاشفاتى كه براى سالك بعد از عبور از عالم مثال و ورود در عوالم روح و عقل حاصل مى‌گردد. و آنرا مشاهدات روحيّه گويند، كه بواسطه قدرت روح و سيطره او در عالم بسيار مى‌شود، چون احاطه بر خواطر و افكار و طىّ الارض و طىّ در هوا و عبور از آتش و اطّلاع از آينده و تصرّف در نفوس به مرض يا صحّت و تصرفّ در افكار عامّه.

چهارم: مكاشفات سرّيّه است. و آن مكاشفاتى است كه براى سالك در عالم خلوص و لاهوت بعد از عبور از روح و جبروت حاصل مى‌شود؛ و آنرا مكاشفات سرّيّه گويند. چون كشف اسرار عالم وجود و اطّلاع بر معانى كلّيه، و كشف صفات و اسماء كلّيّه الهيّه.

پنجم: مكاشفاتى است كه براى سالك بعد از كمال و عبور از مراتب خلوص و وصول به مقام توحيد مطلق و بقاء بالله پيدا مى‌شود، و آنرا مكاشفات ذاتيّه گويند. چون ادراك حقيقت هستى و آثار آن و ترتيب نزول حكم بر عالم امكان، و مصدر قضا و قدر و مشيّت الهيّه و مصدر تشريع و وحى و احاطه برجميع عوالم نازله و كيفيّت تحقّق حادث و ربط آن به عوالم ربوبى و اتّحاد وحدت و كثرت و أمثال آن. و اين را مكاشفات ذاتيّه گويند.

بنا برآنچه گفته شد معلوم مى‌شود كه مكاشفات روحيّه قبل از ورود به عالم الهى و توحيد حاصل مى‌شود و مشترك بين مؤمن و كافر است؛ و به هيچ وجه اثباتاً دلالت بر كمال و نفياً دلالت بر عدم كمال ندارد.

علامه آیةالله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی
منبع: رساله سير و سلوك منسوب به بحرالعلوم، ص: ۱۶۹

#مکاشفات
@sserfan
خطرهاي مكاشفات  :

مكاشفات خطرات و آفاتي دارد و سالك ناچار است كه آنها را كاملا بشناسد تا از خواسته ي نفسش رها گردد. در اينجا به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

الف. سخت بودن تشخيص مكاشفه ي درست از نادرست

ب. بازماندن سالك از سير حقيقي به وسيله ي اين مكاشفات و مشغول شدن او به آنها از پيمودن راه توكل و توحيد.دليل بر اين گفته ها آن است كه بعضيه از اساتيد شاگردان خود را از پرداختن به اين امور باز ميداشتند، بلكه گاهي با تصرف حالت مكاشفه را نيز از ايشان سلب مي كردند.

ج. در بعضي موارد مكاشفات با واقعيات منطبق نيست و با موازين شرعي نمي خواند

.د. مكاشفه نوعي دخالت و تصرف در نظام هستي و ظاهر عالم طبيعت است

ه. مكاشفه باعث بزرگ بيني مي شود، به صورتي كه سالك مدعي آنچه ندارد نيز مي شود ،چنانكه براي »محمد علي باب« كه طلبه اي از طلاب حوزه ي نجف بود اتفاق افتاد و دين بيهوده وساختگي بهائيت از او نشأت گرفت.

و. مكاشفه حقيقت نيست بلكه از عالم مثال است، به همين جهت از انسان هاي كامل صادر نميشود، من نيز از استادم نديدم چنين مكاشفاتي كه بعضي به آن افتخار مي ورزند.

ز. هر سالك كه به دوستي و عشق الهي
و عرفان حقيقي اشتغال داشته باشد، به چنين اموري اعتنانمي كند و اگر چيزي هم ببيند به استادش در حالي كه از آن پرهيز دارد در ميان مي گذارد. چراكه مي ترسد در مهالك نفس سقوط كند.


.ك. چنين مكاشفاتي از غير اولياي خدا هم ديده مي شود. پس مكاشفه نه موجب فضيلت و نه امتيازي دارد.

ل. مكاشفه، سالك را از عالم قرب و معرفت دور مي كند و برتر بيني و غرور را در او به وجودمي آورد و سالك در اين حال به جاي پرداختن به كليات و مقصد عالي مشغول جزئيات ميشوند.

م.مكاشفه ها تجليات و ظهور نفس هستند و چاره اي جز معالجه ي آن توسط استاد وجود ندارد.

خلاصه ي كلام اينكه #تفكر توحيدي و تعمق در نورانيت درون به سالك مجالي نمي دهد كه درمكاشفه ها بينديشد.

سالك بايد وقت خود را به گونه اي پر كند كه فراغتي براي كارهاي ديگرباقي نماند.
استاد محمد صالح کمیلی

#مکاشفات
@sserfan
نماز شب و مکاشفه :

آخوند ملا محمد کاشی، استاد مرحوم آقا نجفی قوچانی، هنگام سحر، بسیار مخلصانه و با حضور قلب و سوز و گداز به نماز می ایستاد. یکی از روزها، شخصی، طلبه ای را پس از پایان درس ایشان به حضورشان آورد و گفت: آقا! این شیخ می گوید شب گذشته از در و دیوار، صدای «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّنٰا وَ رَبُّ الملائِکهِ و الرّوح» شنیده است و به چشم خود، شما را به سجده دیده و ذکر در و دیوار را از پس ذکر شما شنیده است.مرحوم آخوند در پاسخ گفت: اینکه در و دیوار ذکری را تکرار کنند، دور نیست؛ مهم این است که گوش او برای شنیدن این ذکرها شنوا شده است..
صدوقی، تاریخ حکما و عرفا ص 75.

#نماز_شب
#مکاشفه
@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل هجدهم :تفکر
(قسمت چهاردهم )
ادامه...
هدف همان معرفت نفس است که به تدریج مراتب یعنی با خروج از عالم ماده و حس به سوی عالم مثال و از عالم مثال به سوی عالم حقیقت و شهود حاصل می شود. و این مطلب با تفکر منظم امکان پذیر است. سالک مبتدی ابتدا فکر خود را در مرگ و پی‌ آمدهای آن به کار می گیرد، تا جایی که مستعد منتقل شدن به عالم دوم  که همان برزخ باشد بشود. فکر کردن در این مرحله در حقیقت نفس است و تمام تفکر سالک در امر باطنش جمع می شود.

سالک باید بداند که هدف مورد نظر رسیدن به سر منزل توحید خارج از خودش نیست و رسیدن به این حقیقت نیازمند تذکر و تفکر مستمر است تا جایی که ملکه شود.

در این حال است که می فهمد تا کنون در عالم اوهام و اعتبار زندگی می کرده است و از آن خیالات و اوهام به تفکر دائمی در معدوم کردن تصورات ذهنی و تخیلات و موهومات می پردازد و به این ترتیب طرز تفکرش به کلی عوض می شود و می فهمد غیر خدا هر چه هست نیستی و عدم است که در وجود مطلق هیچ اصالتی ندارد.

این تفکر با تمرین به ملکه تبدیل می شود. پس حقیقت اشیاء و حقیقت نفس سالک برای او کشف می شود و از مرحله ی علمی (نظری) به مرحله ی عینی و حقیقی منتقل می شود و در این هنگام ندا می دهد: "لیس فی الدار غیره دیار"؛در خانه غیر از صاحب خانه کسی نیست؛


بنابراین هدف همان معرفت نفس است که به تدریج مراتب حاصل خواهد شد؛ یعنی با خروج از عالم ماده و حس، به سوی عالم مثال و از عالم مثال به سوی عالم حقیقت و شهود حاصل می شود که این مهم با تفکر منظم امکان پذیر است.

بیان و توضیح این مطلب،  اینکه  برای هر انسانی سه مرحله است، یک مرتبه همین عالم مادی وعالم حسی است ، که همه مردم دنیا دارند در آن زندگی می‌ کنند و این عالم، عالمی است که محسوس است برای همه، هیچ جای شک و شبهه  نیست. اما آیا فقط همین عالم دنیا و عالم حس وماده است به همان نحوی که اکثر مردم به آن اشتغال دارند؟ یا نه، یک خبر های دیگر هم هست؟

خب آن هایی که سر از این راه در نمی آورند، می گویند که همینی است که در ظاهر است ، چیز دیگری نیست ، با جاهل هم که نمی شود بحث کرد. خب وقتی جاهل در حجاب است ، نمی فهمد ، کلا می آید منکر می‌ شود؛ می گوید غیر از این عالم ظاهر چیزی نیست، چرا خودت را مشغول می کنی ؟! اما کسی که در این راه قدم برداشته ، سیر و سلوک دارد ، آداب و دستورات سالک را انجام می دهد، این فرق می کند با عامه مردم، این آمده است که مجاهده کند، زحمت بکشد، خودش را به «سر منزل مقصود توحید» برساند.

حالا سالک «چه نوع» تفکری را و «از کجا» شروع کند؟ چون این توجه به عالم دوم که عالم برزخ و مثال است در نفس، و همچنین توجه به بالاتر و مرحله اعلاء که مرحله حقیقت است، این‌جا بسیار مسئله مشکل است. تا بذل توجه نشود به باطن شخص و از عالم ظاهر انصراف برایش پیدا نشود، نمی تواند بفهمد که یک عالم دیگری هست، آن‌هم در این دنیا؛ حالا آن‌ هایی که می‌ گویند انسان در آخرت و بعد از مردن (برزخ)، می‌ فهمد، آن به جای خودش که ما آن‌ را منکر نیستیم.
ادامه دارد ...
منبع :بیانات استاد محمد صالح کمیلی
#تفکر
#عالم_مثال

http://hottg.com/sserfan
بهترین عبادات: 

معمر بن خلاد گوید که از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود: عبادت کردن به زیاد نماز خوادن و روزه گرفتن نیست، همانا عبادت فقط تفکر در امر خداوند است

و از ربعی نقل شد که گفت که امام صادق علیه السلام فرمود: همانا تفکر به نیکی و عمل به آن دعوت می کند.
و کلینی در کافی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که بهترین عبادات آمیختگی با تفکّر و غوطه ور شدن در خداوند و قدرت اوست.

منبع، سدرة المنتهی فی تفسیر قرآن
علامه  حسن زاده الآملی

#تفکر

@sserfan
ساقیا باده بیارو ز کم وبیش مپرس
حال مارابنگر ازپس وازپیش مپرس

به گدایی درت غیر خراب نیست مقیم
از خرابی دل ومنزل درویش مپرس
    
ای صنم کز همه سو  راه دل ودین بزنی
جهت قبله از این بیدل بی کیش مپرس

پای پرآبله ودیده ی خونبار نگر
دیگر از آتش پنهان به دل ریش مپرس

سبب بی سرو سامانی و این حال پریش
از خمار می افتاده به تشویش مپرس

بی خود از می شده ایم برسرسجاده ی شوق
فرق در مسجد ومیخانه ز بی خویش مپرس

ازسرعشق نگر روز جزا نامه ی ما
وزسر سنجش میزان وبه تفتیش مپرس

#شعر_قواعد
@sserfan
مراقبه و فنا :

وقتي در سكوت بنشيني و هيچ كاري نكني بهار از راه مي رسد و سبزه ها خود بخود رشد مي كنند. تو فقط بايد بدون انجام دادن هيچ كاري در سكوت بنشيني تا همه چيز خودبخود پديد آيد. تا بهار از راه برسد و سبزه ها سر بر آورند. همه چيز خود بخود رخ مي دهد.

لازم نيست تو كاري بكني. مراقبه چيزي نيست كه بايد آنرا انجام داد، بلكه چيزي است كه بايد آنرا درك كرد و فهميد. همين كه تو مراقبه را درك كني و بفهمي، كافيست. آنگاه هر كجا كه در سكوت بنشيني مي تواني در حالت مراقبه قرار بگيري.

مراقبه يك كنش و فعاليت نيست، بلكه حالتي از سكوت و بي كنشي است. همه چيز از فعاليت باز مي ماند تمام حركتها متوقف مي شود و تو در آسايش كامل قرار مي گيري. و آن لحظه، لحظه اي است كه در مي يابي فنا ناپذير هستي و فقط جسم تو از بين مي رود، خود تو هرگز. آنگاه تمام ترسها ناپديد مي شوند، زيرا همه ترسها در ترس از مرگ ريشه دارد. و نترس بودن ستون بنيادين يك زندگي شادمان است

#مراقبه
#سکوت
#فنا

@sserfan
یکی پرسید از آن مجنون غمناک 
که ای خالص عیار و از هوس پاک

چرا شبها تو را آه و فغان است
که شب آسایش پیر و جوان است

 جوابش گفت آن مجنون بی‌دل
که ای از فیض شب گردیده غافل

به شبها عاشقان را راز باشد
به شب کوی وفا، در باز باشد.

به شب بردند عیسی را به افلاک 
به چرخ چارمین از عالم خاک

 به شب قرآن فرود آمد زمعبود
به شب حقّ جرم آدم را ببخشود

 پیمبر را به شب معراج دادند 
دلش نور و سرش را تاج دادند

 مرا انسی از آن باشد به شبها
که آمد لیلیم در شب به دنیا

به عشق او به شبها می‌زنم گام
که شب لیل است و با لیلی است همنام

#نماز_شب

@sserfan
HTML Embed Code:
2024/04/28 21:55:21
Back to Top