Channel: سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
🌴🕋🕌
شیخ علی طنطاوی رحمه الله فرموده است:
"اعلمُوا أنَّ مُهمَّتكم أمَّة تَحيُونهَا"
«بدانید که ماموریت شما امتی است که باید آن را إحیا کنید و بیدار سازید».
@siratalrasool
شیخ علی طنطاوی رحمه الله فرموده است:
"اعلمُوا أنَّ مُهمَّتكم أمَّة تَحيُونهَا"
«بدانید که ماموریت شما امتی است که باید آن را إحیا کنید و بیدار سازید».
@siratalrasool
🌴🕋🕌
اگر می خواهیم از اسلام،
تفکری را به انسان غربی یا هر انسان خدا نشناس به عنوان جایگزین مناسب و برتر معرفی کنیم باید خروجی این تفکر،
همه محاسن و خوبی های آن را به صورت عینی به او نشان داده و عرضه کنیم.
@siratalrasool
اگر می خواهیم از اسلام،
تفکری را به انسان غربی یا هر انسان خدا نشناس به عنوان جایگزین مناسب و برتر معرفی کنیم باید خروجی این تفکر،
همه محاسن و خوبی های آن را به صورت عینی به او نشان داده و عرضه کنیم.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
از یک عالم دین پرسیده شد: سخت ترین کار دنیا چیست؟
ایشان پاسخ دادند: فتوا دادن سخت ترین کار دنیاست.
پرسیده شد: چرا؟
فرمودند: زیرا این کار نیازمند دانش گسترده است.
سپس پرسیده شد: آسان ترین کار دنیا چیست؟
ایشان فرمودند: اعتراض کردن آسان ترین کار دنیاست.
پرسیده شد: چرا؟
گفتند: چون یک فرد کاملاً جاهل هم میتواند اعتراض کند و این کار نیاز به هیچ دانشی ندارد.
@siratalrasool
از یک عالم دین پرسیده شد: سخت ترین کار دنیا چیست؟
ایشان پاسخ دادند: فتوا دادن سخت ترین کار دنیاست.
پرسیده شد: چرا؟
فرمودند: زیرا این کار نیازمند دانش گسترده است.
سپس پرسیده شد: آسان ترین کار دنیا چیست؟
ایشان فرمودند: اعتراض کردن آسان ترین کار دنیاست.
پرسیده شد: چرا؟
گفتند: چون یک فرد کاملاً جاهل هم میتواند اعتراض کند و این کار نیاز به هیچ دانشی ندارد.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هر شب یک نکته قرآنی)
درسی از قرآن در مورد گذشت...
الله متعال میفرماید:
﴿فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱصۡفَحۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾ [المائدة: 13]
«پس از آنها درگذر و روی بگردان، بیگمان خداوند نیکو کاران را دوست میدارد.»
گذشت و نادیده گرفتن بداخلاقیها، نشانه ضعف نیست، بلکه در جای مناسب خود، عینِ پیروزی و ظفر است، هم چنانکه بزرگان سَلف فرمودهاند: «بهترین شیوه برخورد با کسی که امر خداوند را در مورد حقوق تو نافرمانی میکند، فرمان بردن از خداوند در قبال اوست.
چه بسا بدین شیوه خداوند آنان را هدایت بخشید، به همین جهت میفرماید: «بیگمان خداوند نیکو کاران را دوست میدارد» منظور از نیکی، صرف نظر از کسی است که در مورد تو بدی کرده است.
-امام ابن کثیر (رحمه الله)
@siratalrasool
(هر شب یک نکته قرآنی)
درسی از قرآن در مورد گذشت...
الله متعال میفرماید:
﴿فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱصۡفَحۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾ [المائدة: 13]
«پس از آنها درگذر و روی بگردان، بیگمان خداوند نیکو کاران را دوست میدارد.»
گذشت و نادیده گرفتن بداخلاقیها، نشانه ضعف نیست، بلکه در جای مناسب خود، عینِ پیروزی و ظفر است، هم چنانکه بزرگان سَلف فرمودهاند: «بهترین شیوه برخورد با کسی که امر خداوند را در مورد حقوق تو نافرمانی میکند، فرمان بردن از خداوند در قبال اوست.
چه بسا بدین شیوه خداوند آنان را هدایت بخشید، به همین جهت میفرماید: «بیگمان خداوند نیکو کاران را دوست میدارد» منظور از نیکی، صرف نظر از کسی است که در مورد تو بدی کرده است.
-امام ابن کثیر (رحمه الله)
@siratalrasool
من سورة فصلت| عزاء بمنيل الروضة| وبحضور كبار القراء| تلاوة الشيخ…
🌴🕋🕌
سوره مبارکه فرقان
قاری: استاد کامل یوسف البهتیمی
(۱۹۶۲میلادی با حضور اساتید شیخ مصطفی اسماعیل، عبدالباسط محمد عبدالصمد، محمود عبدالحکم)
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
سوره مبارکه فرقان
قاری: استاد کامل یوسف البهتیمی
(۱۹۶۲میلادی با حضور اساتید شیخ مصطفی اسماعیل، عبدالباسط محمد عبدالصمد، محمود عبدالحکم)
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
4⃣9⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۹۴﴾
اوضاع طبیعی و جغرافیایی:
شهر «یثرب» هنگام هجرت نبوی به چند منطقه تقسیم شده بود که در هر منطقه قبایل عرب و یهود باهم سکونت داشتند و هر منطقهای در اختیار یکی از قبایل بود ۔ این مناطق دو نوع بودند ۔
نوع اول: مناطقی که دارای زمینهای کشاورزی و خانههای مسکونی و مردم بودند ۔ اما نوع دوم: شامل مناطقی بود که پناهگاهها و قلعههای محکمی در آن وجود داشت و مجموع آنها در «یثرب» به ۵۹ «اطم« (قلعه) میرسید(¹)
دکتر «ولفنسون» در وصف این اطام (قلعهها) میگوید:
«این اطام (قلعهها) در «یثرب» دارای اهمیت خاصی بودند، افراد قبیله هنگام تهاجم دشمن به آن پناه میبردند ۔ هنگامیکه مردان قبایل به جنگ دشمنان میرفتند زنان و کودکان و افراد ناتوان به این جایگاهها پناهنده میشدند ۔
از این «اطام» (قلعهها) به عنوان انبارهای میوه و غله نیز استفاده میکردند؛ تا از دستبرد دزدان و غارتگران محفوظ بمانند ۔ و اموال و اسلحه نیز در آن نگهداری میشد ۔
کاروانهای تجاری با بارهای سنگین در کنار همین دژها فرود آمده، و بازارهایی در جلوی آنها دایر میکردند ۔
گمان میرود که در داخل دژها، عبادتگاه و آموزشگاه نیز وجود داشته، زیرا در آنها وسایل و اشیای گوناگون و کتب زیادی موجود بوده است، به همین دلیل زعما و رهبران یهود جهت بحث و گفتگو و امضای قراردادها و پیمانها و قسم خوردن به کتابهای مقدس آنجا جمع میشدند»(²)
دکتر «ولفنسون» در مورد کلمه «اطم» میگوید:
این کلمه از زبان عبرانی گرفته شده، مثلاً گفته میشود؛ «أطم عینه» (چشمهای خود را بست) «اطم اذنیه» (گوشهایش را بست) اطم به دریچههایی که در دیوارها قرار دارند و از خارج بسته و از داخل باز باشند، گفته میشود و به دیوار ضخیم نیز «اطم» گفته میشود»
دکتر «ولفنسون» میافزاید:
«براساس این، میتوانیم فرض کنیم که یهودیها به این دلیل به قلعهها «اطم» میگفتند که میتوانستند دروازههای آنها را ببندند، گرچه در بیرون دریچههایی قرار داشت که از داخل باز میشدند(³)
شهر «مدینه» درواقع مجموعهای از قلعههای محکم و آبادیهای متصل به هم بود ۔ قرآن مجید به همین مطلب اشاره میکند:
﴿مَا أَفَاءَ اَللّٰهُ عَلىَ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ اَلْقُرىٰ...﴾ (⁴)
«آنچه عطا کرد خداوند به پیامبرش از اهل آبادیها»
در جای دیگر میفرماید:
﴿لاَ يُقَاتِلُوْنَكُمْ جَمِيْعاً إِلاَّ فِيْ قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ...﴾ (⁵)
«با شما دست جمعی نمیجنگند، مگر در آبادیهایی که بر آن حصار ساخته باشند یا از پس دیوار»
«حرهها» نیز در «مدینه» دارای اهمیت بودند، «حرّه» در اصطلاح به زمینهایی گفته میشود که در آن سنگهای تیز و سوخته شدهای قرار دارد که راه رفتن در آن پیاده و سواره مشکل است، در «مدینه» دو «حرّه» وجود داشت، یکی در قسمت غرب که به آن «حره الوبره» میگفتند و دیگری در قسمت شرق که به «حرّه واقم» معروف بود ۔
علامه «مجدالدین» در کتاب خود «المغانم المطابه فی معالم الطابه» حرههای زیادی را که در اطراف «مدینه» قرار دارند، نام برده است(⁶)
«حرّهٔ الوبره» و «حرّه واقم» شهر «مدینه» را احاطه کرده بودند و جلوی حملات دشمن را میگرفتند ۔ دشمن فقط از جانب شمال میتوانست هجوم آورد ۔ همین قسمت بود که رسول اکرم ﷺ در غزوه «احزاب» دستور داد در آن خندق حفر نمایند ۔ در قسمت جنوبی، باغها و نخلهای انبوه و خانههای متصل شدهای وجود داشت که جلوی حمله دشمن را میگرفت، باتوجه به این وضعیت جغرافیایی «مدینه»، میتوان گفت که یکی از علل انتخاب «مدینه» به عنوان هجرت گاه رسول اکرم ﷺ همین وضعیت سوق الجیشی آن بود(⁷)
«حره واقم» که در شرق «مدینه» قرار داشت از «حرهٔ الوبره» آبادتر بود ۔ وقتی رسول اکرم ﷺ به «یثرب» هجرت فرمود، قبایل مهم یهود مانند: «بنونضیر»، «بنو قریظه»، و غیره در «حرّه واقم» سکونت داشتند ۔ شاخه مهم قبیله «أوس» مانند: «بنو عبد الأشهل»، «بنو ظفر» «بنو حارثه» و «بنو معاویه» نیز آنجا بودند ۔ قلعه «واقم» که تمام حره بنام آن موسوم بود در وسط خانههای «بنی الأشهل» قرار داشت(⁸)
۔ منابع:
(¹) - مستفاد من كتاب «تاريخ اليهود في بلاد العرب» للدكتور إسرائيل ولفنسون، ص: ۱۱۶
(²) - اليهود في بلاد العرب، ص: ۱۱۶-۱۱۷
(³) - الیهود في بلاد العرب، ص: ١١٧
(⁴) - سورة الحشر: ۷
(⁵) - سورة الحشر: ۱۴. مكه و مدينه، ص: ۲۹۴
(⁶) - المغانم المطابة في معالم طابة، ص: ۱۰۸-۱۱۴
(⁷) - منزل الوحي، دکتر محمد حسین هیکل، ۵۷۷
https://hottg.com/siratalrasool
4⃣9⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۹۴﴾
اوضاع طبیعی و جغرافیایی:
شهر «یثرب» هنگام هجرت نبوی به چند منطقه تقسیم شده بود که در هر منطقه قبایل عرب و یهود باهم سکونت داشتند و هر منطقهای در اختیار یکی از قبایل بود ۔ این مناطق دو نوع بودند ۔
نوع اول: مناطقی که دارای زمینهای کشاورزی و خانههای مسکونی و مردم بودند ۔ اما نوع دوم: شامل مناطقی بود که پناهگاهها و قلعههای محکمی در آن وجود داشت و مجموع آنها در «یثرب» به ۵۹ «اطم« (قلعه) میرسید(¹)
دکتر «ولفنسون» در وصف این اطام (قلعهها) میگوید:
«این اطام (قلعهها) در «یثرب» دارای اهمیت خاصی بودند، افراد قبیله هنگام تهاجم دشمن به آن پناه میبردند ۔ هنگامیکه مردان قبایل به جنگ دشمنان میرفتند زنان و کودکان و افراد ناتوان به این جایگاهها پناهنده میشدند ۔
از این «اطام» (قلعهها) به عنوان انبارهای میوه و غله نیز استفاده میکردند؛ تا از دستبرد دزدان و غارتگران محفوظ بمانند ۔ و اموال و اسلحه نیز در آن نگهداری میشد ۔
کاروانهای تجاری با بارهای سنگین در کنار همین دژها فرود آمده، و بازارهایی در جلوی آنها دایر میکردند ۔
گمان میرود که در داخل دژها، عبادتگاه و آموزشگاه نیز وجود داشته، زیرا در آنها وسایل و اشیای گوناگون و کتب زیادی موجود بوده است، به همین دلیل زعما و رهبران یهود جهت بحث و گفتگو و امضای قراردادها و پیمانها و قسم خوردن به کتابهای مقدس آنجا جمع میشدند»(²)
دکتر «ولفنسون» در مورد کلمه «اطم» میگوید:
این کلمه از زبان عبرانی گرفته شده، مثلاً گفته میشود؛ «أطم عینه» (چشمهای خود را بست) «اطم اذنیه» (گوشهایش را بست) اطم به دریچههایی که در دیوارها قرار دارند و از خارج بسته و از داخل باز باشند، گفته میشود و به دیوار ضخیم نیز «اطم» گفته میشود»
دکتر «ولفنسون» میافزاید:
«براساس این، میتوانیم فرض کنیم که یهودیها به این دلیل به قلعهها «اطم» میگفتند که میتوانستند دروازههای آنها را ببندند، گرچه در بیرون دریچههایی قرار داشت که از داخل باز میشدند(³)
شهر «مدینه» درواقع مجموعهای از قلعههای محکم و آبادیهای متصل به هم بود ۔ قرآن مجید به همین مطلب اشاره میکند:
﴿مَا أَفَاءَ اَللّٰهُ عَلىَ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ اَلْقُرىٰ...﴾ (⁴)
«آنچه عطا کرد خداوند به پیامبرش از اهل آبادیها»
در جای دیگر میفرماید:
﴿لاَ يُقَاتِلُوْنَكُمْ جَمِيْعاً إِلاَّ فِيْ قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ...﴾ (⁵)
«با شما دست جمعی نمیجنگند، مگر در آبادیهایی که بر آن حصار ساخته باشند یا از پس دیوار»
«حرهها» نیز در «مدینه» دارای اهمیت بودند، «حرّه» در اصطلاح به زمینهایی گفته میشود که در آن سنگهای تیز و سوخته شدهای قرار دارد که راه رفتن در آن پیاده و سواره مشکل است، در «مدینه» دو «حرّه» وجود داشت، یکی در قسمت غرب که به آن «حره الوبره» میگفتند و دیگری در قسمت شرق که به «حرّه واقم» معروف بود ۔
علامه «مجدالدین» در کتاب خود «المغانم المطابه فی معالم الطابه» حرههای زیادی را که در اطراف «مدینه» قرار دارند، نام برده است(⁶)
«حرّهٔ الوبره» و «حرّه واقم» شهر «مدینه» را احاطه کرده بودند و جلوی حملات دشمن را میگرفتند ۔ دشمن فقط از جانب شمال میتوانست هجوم آورد ۔ همین قسمت بود که رسول اکرم ﷺ در غزوه «احزاب» دستور داد در آن خندق حفر نمایند ۔ در قسمت جنوبی، باغها و نخلهای انبوه و خانههای متصل شدهای وجود داشت که جلوی حمله دشمن را میگرفت، باتوجه به این وضعیت جغرافیایی «مدینه»، میتوان گفت که یکی از علل انتخاب «مدینه» به عنوان هجرت گاه رسول اکرم ﷺ همین وضعیت سوق الجیشی آن بود(⁷)
«حره واقم» که در شرق «مدینه» قرار داشت از «حرهٔ الوبره» آبادتر بود ۔ وقتی رسول اکرم ﷺ به «یثرب» هجرت فرمود، قبایل مهم یهود مانند: «بنونضیر»، «بنو قریظه»، و غیره در «حرّه واقم» سکونت داشتند ۔ شاخه مهم قبیله «أوس» مانند: «بنو عبد الأشهل»، «بنو ظفر» «بنو حارثه» و «بنو معاویه» نیز آنجا بودند ۔ قلعه «واقم» که تمام حره بنام آن موسوم بود در وسط خانههای «بنی الأشهل» قرار داشت(⁸)
۔ منابع:
(¹) - مستفاد من كتاب «تاريخ اليهود في بلاد العرب» للدكتور إسرائيل ولفنسون، ص: ۱۱۶
(²) - اليهود في بلاد العرب، ص: ۱۱۶-۱۱۷
(³) - الیهود في بلاد العرب، ص: ١١٧
(⁴) - سورة الحشر: ۷
(⁵) - سورة الحشر: ۱۴. مكه و مدينه، ص: ۲۹۴
(⁶) - المغانم المطابة في معالم طابة، ص: ۱۰۸-۱۱۴
(⁷) - منزل الوحي، دکتر محمد حسین هیکل، ۵۷۷
https://hottg.com/siratalrasool
Telegram
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
مولوي عبدالرحمن خوافي
🌴🕋🕌
سید قطب (رحمه الله )
مردم آنقدر مورد ظلم واقع میشوند تا برایشان مثل طلوع خورشید عادی می شود
حتی آن را تماشا نمیکنند.
تا وقتی که کسی علیه ظلم قیام میکند، همه دهانشان را باز میکنند و آن مظلوم را به خاطر کاری که کرده سرزنش میکنند!
پیش آنها ظالم جنایتکار و مظلوم سر به زیر عادی است
اما مظلوم شجاعی که علیه ظلم قد علم میکند را غریبه میدانند
@siratalrasool
سید قطب (رحمه الله )
مردم آنقدر مورد ظلم واقع میشوند تا برایشان مثل طلوع خورشید عادی می شود
حتی آن را تماشا نمیکنند.
تا وقتی که کسی علیه ظلم قیام میکند، همه دهانشان را باز میکنند و آن مظلوم را به خاطر کاری که کرده سرزنش میکنند!
پیش آنها ظالم جنایتکار و مظلوم سر به زیر عادی است
اما مظلوم شجاعی که علیه ظلم قد علم میکند را غریبه میدانند
@siratalrasool
🌴🕋🕌
4⃣9⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۹۴﴾
اوضاع طبیعی و جغرافیایی:
شهر «یثرب» هنگام هجرت نبوی به چند منطقه تقسیم شده بود که در هر منطقه قبایل عرب و یهود باهم سکونت داشتند و هر منطقهای در اختیار یکی از قبایل بود ۔ این مناطق دو نوع بودند ۔
نوع اول: مناطقی که دارای زمینهای کشاورزی و خانههای مسکونی و مردم بودند ۔ اما نوع دوم: شامل مناطقی بود که پناهگاهها و قلعههای محکمی در آن وجود داشت و مجموع آنها در «یثرب» به ۵۹ «اطم« (قلعه) میرسید(¹)
دکتر «ولفنسون» در وصف این اطام (قلعهها) میگوید:
«این اطام (قلعهها) در «یثرب» دارای اهمیت خاصی بودند، افراد قبیله هنگام تهاجم دشمن به آن پناه میبردند ۔ هنگامیکه مردان قبایل به جنگ دشمنان میرفتند زنان و کودکان و افراد ناتوان به این جایگاهها پناهنده میشدند ۔
از این «اطام» (قلعهها) به عنوان انبارهای میوه و غله نیز استفاده میکردند؛ تا از دستبرد دزدان و غارتگران محفوظ بمانند ۔ و اموال و اسلحه نیز در آن نگهداری میشد ۔
کاروانهای تجاری با بارهای سنگین در کنار همین دژها فرود آمده، و بازارهایی در جلوی آنها دایر میکردند ۔
گمان میرود که در داخل دژها، عبادتگاه و آموزشگاه نیز وجود داشته، زیرا در آنها وسایل و اشیای گوناگون و کتب زیادی موجود بوده است، به همین دلیل زعما و رهبران یهود جهت بحث و گفتگو و امضای قراردادها و پیمانها و قسم خوردن به کتابهای مقدس آنجا جمع میشدند»(²)
دکتر «ولفنسون» در مورد کلمه «اطم» میگوید:
این کلمه از زبان عبرانی گرفته شده، مثلاً گفته میشود؛ «أطم عینه» (چشمهای خود را بست) «اطم اذنیه» (گوشهایش را بست) اطم به دریچههایی که در دیوارها قرار دارند و از خارج بسته و از داخل باز باشند، گفته میشود و به دیوار ضخیم نیز «اطم» گفته میشود»
دکتر «ولفنسون» میافزاید:
«براساس این، میتوانیم فرض کنیم که یهودیها به این دلیل به قلعهها «اطم» میگفتند که میتوانستند دروازههای آنها را ببندند، گرچه در بیرون دریچههایی قرار داشت که از داخل باز میشدند(³)
شهر «مدینه» درواقع مجموعهای از قلعههای محکم و آبادیهای متصل به هم بود ۔ قرآن مجید به همین مطلب اشاره میکند:
﴿مَا أَفَاءَ اَللّٰهُ عَلىَ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ اَلْقُرىٰ...﴾ (⁴)
«آنچه عطا کرد خداوند به پیامبرش از اهل آبادیها»
در جای دیگر میفرماید:
﴿لاَ يُقَاتِلُوْنَكُمْ جَمِيْعاً إِلاَّ فِيْ قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ...﴾ (⁵)
«با شما دست جمعی نمیجنگند، مگر در آبادیهایی که بر آن حصار ساخته باشند یا از پس دیوار»
«حرهها» نیز در «مدینه» دارای اهمیت بودند، «حرّه» در اصطلاح به زمینهایی گفته میشود که در آن سنگهای تیز و سوخته شدهای قرار دارد که راه رفتن در آن پیاده و سواره مشکل است، در «مدینه» دو «حرّه» وجود داشت، یکی در قسمت غرب که به آن «حره الوبره» میگفتند و دیگری در قسمت شرق که به «حرّه واقم» معروف بود ۔
علامه «مجدالدین» در کتاب خود «المغانم المطابه فی معالم الطابه» حرههای زیادی را که در اطراف «مدینه» قرار دارند، نام برده است(⁶)
«حرّهٔ الوبره» و «حرّه واقم» شهر «مدینه» را احاطه کرده بودند و جلوی حملات دشمن را میگرفتند ۔ دشمن فقط از جانب شمال میتوانست هجوم آورد ۔ همین قسمت بود که رسول اکرم ﷺ در غزوه «احزاب» دستور داد در آن خندق حفر نمایند ۔ در قسمت جنوبی، باغها و نخلهای انبوه و خانههای متصل شدهای وجود داشت که جلوی حمله دشمن را میگرفت، باتوجه به این وضعیت جغرافیایی «مدینه»، میتوان گفت که یکی از علل انتخاب «مدینه» به عنوان هجرت گاه رسول اکرم ﷺ همین وضعیت سوق الجیشی آن بود(⁷)
«حره واقم» که در شرق «مدینه» قرار داشت از «حرهٔ الوبره» آبادتر بود ۔ وقتی رسول اکرم ﷺ به «یثرب» هجرت فرمود، قبایل مهم یهود مانند: «بنونضیر»، «بنو قریظه»، و غیره در «حرّه واقم» سکونت داشتند ۔ شاخه مهم قبیله «أوس» مانند: «بنو عبد الأشهل»، «بنو ظفر» «بنو حارثه» و «بنو معاویه» نیز آنجا بودند ۔ قلعه «واقم» که تمام حره بنام آن موسوم بود در وسط خانههای «بنی الأشهل» قرار داشت(⁸)
۔ منابع:
(¹) - مستفاد من كتاب «تاريخ اليهود في بلاد العرب» للدكتور إسرائيل ولفنسون، ص: ۱۱۶
(²) - اليهود في بلاد العرب، ص: ۱۱۶-۱۱۷
(³) - الیهود في بلاد العرب، ص: ١١٧
(⁴) - سورة الحشر: ۷
(⁵) - سورة الحشر: ۱۴. مكه و مدينه، ص: ۲۹۴
(⁶) - المغانم المطابة في معالم طابة، ص: ۱۰۸-۱۱۴
(⁷) - منزل الوحي، دکتر محمد حسین هیکل، ۵۷۷
https://hottg.com/siratalrasool
4⃣9⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۹۴﴾
اوضاع طبیعی و جغرافیایی:
شهر «یثرب» هنگام هجرت نبوی به چند منطقه تقسیم شده بود که در هر منطقه قبایل عرب و یهود باهم سکونت داشتند و هر منطقهای در اختیار یکی از قبایل بود ۔ این مناطق دو نوع بودند ۔
نوع اول: مناطقی که دارای زمینهای کشاورزی و خانههای مسکونی و مردم بودند ۔ اما نوع دوم: شامل مناطقی بود که پناهگاهها و قلعههای محکمی در آن وجود داشت و مجموع آنها در «یثرب» به ۵۹ «اطم« (قلعه) میرسید(¹)
دکتر «ولفنسون» در وصف این اطام (قلعهها) میگوید:
«این اطام (قلعهها) در «یثرب» دارای اهمیت خاصی بودند، افراد قبیله هنگام تهاجم دشمن به آن پناه میبردند ۔ هنگامیکه مردان قبایل به جنگ دشمنان میرفتند زنان و کودکان و افراد ناتوان به این جایگاهها پناهنده میشدند ۔
از این «اطام» (قلعهها) به عنوان انبارهای میوه و غله نیز استفاده میکردند؛ تا از دستبرد دزدان و غارتگران محفوظ بمانند ۔ و اموال و اسلحه نیز در آن نگهداری میشد ۔
کاروانهای تجاری با بارهای سنگین در کنار همین دژها فرود آمده، و بازارهایی در جلوی آنها دایر میکردند ۔
گمان میرود که در داخل دژها، عبادتگاه و آموزشگاه نیز وجود داشته، زیرا در آنها وسایل و اشیای گوناگون و کتب زیادی موجود بوده است، به همین دلیل زعما و رهبران یهود جهت بحث و گفتگو و امضای قراردادها و پیمانها و قسم خوردن به کتابهای مقدس آنجا جمع میشدند»(²)
دکتر «ولفنسون» در مورد کلمه «اطم» میگوید:
این کلمه از زبان عبرانی گرفته شده، مثلاً گفته میشود؛ «أطم عینه» (چشمهای خود را بست) «اطم اذنیه» (گوشهایش را بست) اطم به دریچههایی که در دیوارها قرار دارند و از خارج بسته و از داخل باز باشند، گفته میشود و به دیوار ضخیم نیز «اطم» گفته میشود»
دکتر «ولفنسون» میافزاید:
«براساس این، میتوانیم فرض کنیم که یهودیها به این دلیل به قلعهها «اطم» میگفتند که میتوانستند دروازههای آنها را ببندند، گرچه در بیرون دریچههایی قرار داشت که از داخل باز میشدند(³)
شهر «مدینه» درواقع مجموعهای از قلعههای محکم و آبادیهای متصل به هم بود ۔ قرآن مجید به همین مطلب اشاره میکند:
﴿مَا أَفَاءَ اَللّٰهُ عَلىَ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ اَلْقُرىٰ...﴾ (⁴)
«آنچه عطا کرد خداوند به پیامبرش از اهل آبادیها»
در جای دیگر میفرماید:
﴿لاَ يُقَاتِلُوْنَكُمْ جَمِيْعاً إِلاَّ فِيْ قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ...﴾ (⁵)
«با شما دست جمعی نمیجنگند، مگر در آبادیهایی که بر آن حصار ساخته باشند یا از پس دیوار»
«حرهها» نیز در «مدینه» دارای اهمیت بودند، «حرّه» در اصطلاح به زمینهایی گفته میشود که در آن سنگهای تیز و سوخته شدهای قرار دارد که راه رفتن در آن پیاده و سواره مشکل است، در «مدینه» دو «حرّه» وجود داشت، یکی در قسمت غرب که به آن «حره الوبره» میگفتند و دیگری در قسمت شرق که به «حرّه واقم» معروف بود ۔
علامه «مجدالدین» در کتاب خود «المغانم المطابه فی معالم الطابه» حرههای زیادی را که در اطراف «مدینه» قرار دارند، نام برده است(⁶)
«حرّهٔ الوبره» و «حرّه واقم» شهر «مدینه» را احاطه کرده بودند و جلوی حملات دشمن را میگرفتند ۔ دشمن فقط از جانب شمال میتوانست هجوم آورد ۔ همین قسمت بود که رسول اکرم ﷺ در غزوه «احزاب» دستور داد در آن خندق حفر نمایند ۔ در قسمت جنوبی، باغها و نخلهای انبوه و خانههای متصل شدهای وجود داشت که جلوی حمله دشمن را میگرفت، باتوجه به این وضعیت جغرافیایی «مدینه»، میتوان گفت که یکی از علل انتخاب «مدینه» به عنوان هجرت گاه رسول اکرم ﷺ همین وضعیت سوق الجیشی آن بود(⁷)
«حره واقم» که در شرق «مدینه» قرار داشت از «حرهٔ الوبره» آبادتر بود ۔ وقتی رسول اکرم ﷺ به «یثرب» هجرت فرمود، قبایل مهم یهود مانند: «بنونضیر»، «بنو قریظه»، و غیره در «حرّه واقم» سکونت داشتند ۔ شاخه مهم قبیله «أوس» مانند: «بنو عبد الأشهل»، «بنو ظفر» «بنو حارثه» و «بنو معاویه» نیز آنجا بودند ۔ قلعه «واقم» که تمام حره بنام آن موسوم بود در وسط خانههای «بنی الأشهل» قرار داشت(⁸)
۔ منابع:
(¹) - مستفاد من كتاب «تاريخ اليهود في بلاد العرب» للدكتور إسرائيل ولفنسون، ص: ۱۱۶
(²) - اليهود في بلاد العرب، ص: ۱۱۶-۱۱۷
(³) - الیهود في بلاد العرب، ص: ١١٧
(⁴) - سورة الحشر: ۷
(⁵) - سورة الحشر: ۱۴. مكه و مدينه، ص: ۲۹۴
(⁶) - المغانم المطابة في معالم طابة، ص: ۱۰۸-۱۱۴
(⁷) - منزل الوحي، دکتر محمد حسین هیکل، ۵۷۷
https://hottg.com/siratalrasool
Telegram
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
مولوي عبدالرحمن خوافي
🌴🕋🕌
پند مولانا
جهان مارست و زیر او یکی گنجی است بس پنهان
سر گنجستم و بر وی چو دم مار می گردم
این دنیا مانند مار خطرناک است ولی در زیر آن گنج نهانی است من مالک گنج هستم و از آن مراقبت می کنم
@siratalrasool
پند مولانا
جهان مارست و زیر او یکی گنجی است بس پنهان
سر گنجستم و بر وی چو دم مار می گردم
این دنیا مانند مار خطرناک است ولی در زیر آن گنج نهانی است من مالک گنج هستم و از آن مراقبت می کنم
@siratalrasool
🌴🕋🕌
چون عصا شد آلت جنگ و نفیر
آن عصا را خرد بشکن ای ضریر
هر چیزی باعث جنگ و عداوت شد باید کنارش گذاشت هرچند برای ما مانند عصا باشد ،در جامعه ای که عقل ها باعث نابودی یکدیگرند همان بهتر که کنار گذاشته شوند.
@siratalrasool
چون عصا شد آلت جنگ و نفیر
آن عصا را خرد بشکن ای ضریر
هر چیزی باعث جنگ و عداوت شد باید کنارش گذاشت هرچند برای ما مانند عصا باشد ،در جامعه ای که عقل ها باعث نابودی یکدیگرند همان بهتر که کنار گذاشته شوند.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
زمانی که وارد جمعی و مجلسی میشوی
لباس هایت ودر واقع ظاهرت معرف تو هستند!
اما زمانی که خارج میشوی،
افکار و سخنانت...!
@siratalrasool
زمانی که وارد جمعی و مجلسی میشوی
لباس هایت ودر واقع ظاهرت معرف تو هستند!
اما زمانی که خارج میشوی،
افکار و سخنانت...!
@siratalrasool
🌴🕋🕌
حتی اگر آنکه غیبت شده است
یادلش شکسته است را
راضی کنی و حلالیت بگیری،
یک مجازات دیگر در راه داری
آنهم اینکه برای همین دل شکستن
یک روزی دلت را میشکنند
پسمواظبباش هیچوقت دل نشکنی
@siratalrasool
حتی اگر آنکه غیبت شده است
یادلش شکسته است را
راضی کنی و حلالیت بگیری،
یک مجازات دیگر در راه داری
آنهم اینکه برای همین دل شکستن
یک روزی دلت را میشکنند
پسمواظبباش هیچوقت دل نشکنی
@siratalrasool
نزلت مقطع منها فطلبوها كاملة من روعتها/الشيخ محمد الليثي ورائعة…
🌴🕋🕌
سوره مبارکه غافر آیات ۷تا۱۷
استاد محمد اللیثی
(دقایق پایانی تلاوت استاد محمد اللیثی به تقلید از سبک استاد مرحوم محمد رفعت اجرا کرده اند.)
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
سوره مبارکه غافر آیات ۷تا۱۷
استاد محمد اللیثی
(دقایق پایانی تلاوت استاد محمد اللیثی به تقلید از سبک استاد مرحوم محمد رفعت اجرا کرده اند.)
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
عَنْ أَبِي شُرَيْحٍ الْخُزَاعِيِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ: «الضِّيَافَةُ ثَلاَثَةُ أَيَّامٍ، وَجَائِزَتُهُ يَوْمٌ وَلَيْلَةٌ، وَلاَ يَحِلُّ لِرَجُلٍ مُسْلِمٍ أَنْ يُقِيمَ عِنْدَ أَخِيهِ حَتَّى يُؤْثِمَهُ»: قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَكَيْفَ يُؤْثِمُهُ؟ قَالَ: «يُقِيمُ عِنْدَهُ، وَلاَ شَيْءَ لَهُ يَقْرِيهِ بِهِ»
(مسلم: 1726)
ابو شریح خزاعی میگوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «مهمانی، سه روز است و عطیه و بخشش به مهمان به اندازهی نفقهی یک شبانه روز میباشد (یا اینکه یک شبانه روز باید برای مهمان، غذای ویژه، درست کرد و بعد از آن، هر چه خودش خورد به او هم بدهد.) و برای مسلمان، جایز نیست که به اندازهای نزد برادرش بماند تا او را گناهکار کند.»
صحابه عرض کردند: یا رسول الله! چگونه او را گناهکار میکند؟ فرمود:
«بدین صورت که نزد او میماند در حالی که او چیزی ندارد تا مهمانیاش کند.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
(حدیث امروز)
عَنْ أَبِي شُرَيْحٍ الْخُزَاعِيِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ: «الضِّيَافَةُ ثَلاَثَةُ أَيَّامٍ، وَجَائِزَتُهُ يَوْمٌ وَلَيْلَةٌ، وَلاَ يَحِلُّ لِرَجُلٍ مُسْلِمٍ أَنْ يُقِيمَ عِنْدَ أَخِيهِ حَتَّى يُؤْثِمَهُ»: قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَكَيْفَ يُؤْثِمُهُ؟ قَالَ: «يُقِيمُ عِنْدَهُ، وَلاَ شَيْءَ لَهُ يَقْرِيهِ بِهِ»
(مسلم: 1726)
ابو شریح خزاعی میگوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «مهمانی، سه روز است و عطیه و بخشش به مهمان به اندازهی نفقهی یک شبانه روز میباشد (یا اینکه یک شبانه روز باید برای مهمان، غذای ویژه، درست کرد و بعد از آن، هر چه خودش خورد به او هم بدهد.) و برای مسلمان، جایز نیست که به اندازهای نزد برادرش بماند تا او را گناهکار کند.»
صحابه عرض کردند: یا رسول الله! چگونه او را گناهکار میکند؟ فرمود:
«بدین صورت که نزد او میماند در حالی که او چیزی ندارد تا مهمانیاش کند.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
🌴🕋🕌 4⃣9⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۹۴﴾ اوضاع طبیعی و جغرافیایی: شهر «یثرب» هنگام هجرت نبوی به چند منطقه تقسیم شده بود که در هر منطقه قبایل عرب و یهود باهم سکونت داشتند و هر منطقهای در اختیار یکی از قبایل بود ۔ این مناطق دو نوع بودند ۔ نوع اول: مناطقی که دارای…
🌴🕋🕌
5⃣9⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۹۵﴾
اوضاع دینی و اجتماعی:
عربها از نظر عقیده و آیین پیرو «قریش» بودند ۔ آنها به «قریش» به عنوان متولیان بیت اللّٰه و رهبران مذهبی و الگوی عقیده و عمل مینگریستند، عربها ضمن این که بتپرست بودند به بتهای مورد پرستش «قریش» و اهل «حجاز» اهمیت بیشتری قایل بودند، البته بعضی از قبایل به بعضی از بتها دلبستگی خاصی داشتند، از آنجمله «منات» که یک بت قدیمی بود، اهالی «مدینه» آن را بسیار دوست میداشتند ۔ «أوس» و «خزرج» آن را مقدس میدانستند و شریک خدا قرار میدادند ۔ این بت در مقابل کوه «قدید» کوهی که در قسمت ساحلی میان «مکه» و «مدینه» است، قرار داشت ۔ «لات» بت محبوب اهل «طائف» و «عزیّ» بت ملّی اهالی «مکه» محسوب میشد ۔ اهالی این شهرها نسبت به بتهای مخصوص خود بسیار متعصب و با احساسات بودند، مردم «مدینه» بتهایی از چوب وغیره در خانههای خود میساختند و آنها را بنام «منات» نام گذاری میکردند ۔ همچنان که «عمرو بن الجموح» سردار «بنوسلمه» قبل از اسلام آوردن همین کار را کرده بود
«امام أحمدؒ» از طریق «عروهؓ» از «عایشه صدیقه» رَضِیَ اللّٰهُ عَنْهَا در تفسیر آیه:
﴿إِنَّ اَلصَّفَا وَ اَلْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اَللّٰهِ فَمَنْ حَجَّ اَلْبَيْتَ أَوِ اِعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾(²)
«صفا» و «مروه» از شعایر و نشانههای خدای تعالی هستند، پس هرکس حج کند یا عمره بجا آورد؛ گناهی نیست بر او که طواف کند بین این دو»
چنین نقل کرده است: انصار قبل از این که اسلام بیاورند، به نام «منات» تلبیه میگفتند و آن را میپرستیدند و هر کسی که حج را به نام «منات» آغاز میکرد، طواف «صفا» و «مروه» را صحیح نمیدانست به همین دلیل آنها بعد از این که مشرف به اسلام شدند از رسول اکرم ﷺ پرسیدند: یا رسول اللّٰه ﷺ ما در زمان جاهلیت صحیح نمیدانستیم که طواف «صفا» و «مروه» را انجام بدهیم، بعد این آیه نازل شد:
﴿إِنَّ اَلصَّفَا وَ اَلْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اَللّٰهِ﴾
«صفا» و «مروه» از شعایر و نشانههای خدای تعالی هستند
و اهمیت «صفا» و «مروه» بیان گردید، در «مدینه» هیچ بت دیگری را سراغ نداریم که مانند «لات»، «منات»، «عزی» و «هبل» مشهور باشد و مردم از راه های دور به قصد زیارت آن بیایند، چنین معلوم میشود که بت در «مدینه» مانند «مکه» فراوان نبود، امّا در «مکه» هر خانهای یک بت مخصوص داشت ۔ بتها در بازار خرید و فروش میشد، گویا «مکه» در بتپرستی، مقام پیشوایی و رهبری داشت و «مدینه» تابع آن بود ۔
مردم «مدینه» سالی دو بار جشن میگرفتند و به لهو و لعب میپرداختند ۔ وقتی حضرت رسول اکرم ﷺ به «مدینه» تشریف آوردند، خطاب به اهل «مدینه» فرمودند:
«قَدْ أَبْدَلَكُمْ اللّٰهُ تَعَالَی بِهِمَا خَيْرًا مِنْهُمَا: يَوْمَ الْفِطْرِ وَالْأَضْحَى،
«خداوند متعال در عوض آن دو روز، دو روز بهتر عنایت فرمود یکی روز عید فطر و دیگری عید أضحی (عید قربان)» ۔
بعضی از شارحان معتقدند که آن دو روز، «نوروز» و «مهرگان» بودند که غالباً آنها را از فارسها گرفته بودند
«أوس» و «خزرج» چون از «بنو قحطان» (عرب عاربه) بودند نزد «قریش»، مقام و منزلت خاصی داشتند، و با آنها پیوند زناشویی برقرار کرده بودند، چنان که «هاشم بن عبد مناف» سردار «قریش» در «بنی النجار» با «سلمی» دختر «عمرو بن زید» ازدواج کرد که از «بنی عدی بن النجار» بود و آنها شاخهای از «خزرج» بودند، با وجود این، «قریش» خود را از عربهای «مدینه» برتر میدانستند ۔
در غزوه «بدر» وقتی «عتبه بن ربیعه»، «شیبه بن ربیعه» و «ولید بن عتبه» مسلمانان را به مبارزه طلبیدند در مقابل آنها چند نفر از أنصار به پاخاستند ۔
آنها پرسیدند شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ما گروهی از أنصار هستیم، آنها گفتند: ما با شما کاری نداریم، سپس یکی از آنها فریاد زد ای محمّد! در مقابل ما همتایان خود ما را بفرست، اینجا بود که رسول اکرم ﷺ فرمود: ای «ابوعبیده» بلند شو، و ای «حمزه» به پا خیز و ای «علی» بلند شو، وقتی اینها بلند شدند و نزدیک «قریش» رفتند و خود را معرفی کردند ۔ آنها گفتند: آری اینها همتایان گرامی ما هستند
«قریش» شغل کشاورزی را تقریباً با دید حقارت نگاه میکردند این دید آنها در گفتار «ابوجهل»، هنگامیکه دو پسر «عفراء» او را مجروح کرده بودند به خوبی آشکار میگردد ۔ وقتی «عبداللّٰه بن مسعود» نزد وی آمد و خواست سرش را از تن جدا کند، «ابوجهل» گفت: «فَلَوْ غَيْرُ أَكَّارٍ قَتَلَنِي»
«ای کاش یک غیر دهقانی مرا میکشت.»
https://hottg.com/siratalrasool
5⃣9⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۹۵﴾
اوضاع دینی و اجتماعی:
عربها از نظر عقیده و آیین پیرو «قریش» بودند ۔ آنها به «قریش» به عنوان متولیان بیت اللّٰه و رهبران مذهبی و الگوی عقیده و عمل مینگریستند، عربها ضمن این که بتپرست بودند به بتهای مورد پرستش «قریش» و اهل «حجاز» اهمیت بیشتری قایل بودند، البته بعضی از قبایل به بعضی از بتها دلبستگی خاصی داشتند، از آنجمله «منات» که یک بت قدیمی بود، اهالی «مدینه» آن را بسیار دوست میداشتند ۔ «أوس» و «خزرج» آن را مقدس میدانستند و شریک خدا قرار میدادند ۔ این بت در مقابل کوه «قدید» کوهی که در قسمت ساحلی میان «مکه» و «مدینه» است، قرار داشت ۔ «لات» بت محبوب اهل «طائف» و «عزیّ» بت ملّی اهالی «مکه» محسوب میشد ۔ اهالی این شهرها نسبت به بتهای مخصوص خود بسیار متعصب و با احساسات بودند، مردم «مدینه» بتهایی از چوب وغیره در خانههای خود میساختند و آنها را بنام «منات» نام گذاری میکردند ۔ همچنان که «عمرو بن الجموح» سردار «بنوسلمه» قبل از اسلام آوردن همین کار را کرده بود
«امام أحمدؒ» از طریق «عروهؓ» از «عایشه صدیقه» رَضِیَ اللّٰهُ عَنْهَا در تفسیر آیه:
﴿إِنَّ اَلصَّفَا وَ اَلْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اَللّٰهِ فَمَنْ حَجَّ اَلْبَيْتَ أَوِ اِعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾(²)
«صفا» و «مروه» از شعایر و نشانههای خدای تعالی هستند، پس هرکس حج کند یا عمره بجا آورد؛ گناهی نیست بر او که طواف کند بین این دو»
چنین نقل کرده است: انصار قبل از این که اسلام بیاورند، به نام «منات» تلبیه میگفتند و آن را میپرستیدند و هر کسی که حج را به نام «منات» آغاز میکرد، طواف «صفا» و «مروه» را صحیح نمیدانست به همین دلیل آنها بعد از این که مشرف به اسلام شدند از رسول اکرم ﷺ پرسیدند: یا رسول اللّٰه ﷺ ما در زمان جاهلیت صحیح نمیدانستیم که طواف «صفا» و «مروه» را انجام بدهیم، بعد این آیه نازل شد:
﴿إِنَّ اَلصَّفَا وَ اَلْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اَللّٰهِ﴾
«صفا» و «مروه» از شعایر و نشانههای خدای تعالی هستند
و اهمیت «صفا» و «مروه» بیان گردید، در «مدینه» هیچ بت دیگری را سراغ نداریم که مانند «لات»، «منات»، «عزی» و «هبل» مشهور باشد و مردم از راه های دور به قصد زیارت آن بیایند، چنین معلوم میشود که بت در «مدینه» مانند «مکه» فراوان نبود، امّا در «مکه» هر خانهای یک بت مخصوص داشت ۔ بتها در بازار خرید و فروش میشد، گویا «مکه» در بتپرستی، مقام پیشوایی و رهبری داشت و «مدینه» تابع آن بود ۔
مردم «مدینه» سالی دو بار جشن میگرفتند و به لهو و لعب میپرداختند ۔ وقتی حضرت رسول اکرم ﷺ به «مدینه» تشریف آوردند، خطاب به اهل «مدینه» فرمودند:
«قَدْ أَبْدَلَكُمْ اللّٰهُ تَعَالَی بِهِمَا خَيْرًا مِنْهُمَا: يَوْمَ الْفِطْرِ وَالْأَضْحَى،
«خداوند متعال در عوض آن دو روز، دو روز بهتر عنایت فرمود یکی روز عید فطر و دیگری عید أضحی (عید قربان)» ۔
بعضی از شارحان معتقدند که آن دو روز، «نوروز» و «مهرگان» بودند که غالباً آنها را از فارسها گرفته بودند
«أوس» و «خزرج» چون از «بنو قحطان» (عرب عاربه) بودند نزد «قریش»، مقام و منزلت خاصی داشتند، و با آنها پیوند زناشویی برقرار کرده بودند، چنان که «هاشم بن عبد مناف» سردار «قریش» در «بنی النجار» با «سلمی» دختر «عمرو بن زید» ازدواج کرد که از «بنی عدی بن النجار» بود و آنها شاخهای از «خزرج» بودند، با وجود این، «قریش» خود را از عربهای «مدینه» برتر میدانستند ۔
در غزوه «بدر» وقتی «عتبه بن ربیعه»، «شیبه بن ربیعه» و «ولید بن عتبه» مسلمانان را به مبارزه طلبیدند در مقابل آنها چند نفر از أنصار به پاخاستند ۔
آنها پرسیدند شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ما گروهی از أنصار هستیم، آنها گفتند: ما با شما کاری نداریم، سپس یکی از آنها فریاد زد ای محمّد! در مقابل ما همتایان خود ما را بفرست، اینجا بود که رسول اکرم ﷺ فرمود: ای «ابوعبیده» بلند شو، و ای «حمزه» به پا خیز و ای «علی» بلند شو، وقتی اینها بلند شدند و نزدیک «قریش» رفتند و خود را معرفی کردند ۔ آنها گفتند: آری اینها همتایان گرامی ما هستند
«قریش» شغل کشاورزی را تقریباً با دید حقارت نگاه میکردند این دید آنها در گفتار «ابوجهل»، هنگامیکه دو پسر «عفراء» او را مجروح کرده بودند به خوبی آشکار میگردد ۔ وقتی «عبداللّٰه بن مسعود» نزد وی آمد و خواست سرش را از تن جدا کند، «ابوجهل» گفت: «فَلَوْ غَيْرُ أَكَّارٍ قَتَلَنِي»
«ای کاش یک غیر دهقانی مرا میکشت.»
https://hottg.com/siratalrasool
Telegram
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
مولوي عبدالرحمن خوافي
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يَقُولُ الإمَامُ ابْنُ القَيِّمْ (رَحِمَهُ اللَّه):
مِنْ مَغْرِبِ يَوْمَ الْخَمِيسِ إلَى مَغْرِبِ الْجُمُعَة كُلّ ثَانِيَة فِيهَا خَزَائِن مِنْ الْحَسَنَاتِ فليُكثر مِنْ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ ﷺ
ابن قیم (رحمةﷲ) میفرماید:
از مغربِ روزِ پنجشنبه تا مغربِ روزِ جمعه هر ثانیه در آن خزائنی از حسنات است
مِنْ مَغْرِبِ يَوْمَ الْخَمِيسِ إلَى مَغْرِبِ الْجُمُعَة كُلّ ثَانِيَة فِيهَا خَزَائِن مِنْ الْحَسَنَاتِ فليُكثر مِنْ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ ﷺ
ابن قیم (رحمةﷲ) میفرماید:
از مغربِ روزِ پنجشنبه تا مغربِ روزِ جمعه هر ثانیه در آن خزائنی از حسنات است
پس بر پیامبر ﷺ بسیار صلوات بفرست...
الـلَّـهُـمَّ صَـلِّ وَ سَـلِّـم عَـلَـى نَـبِـيِّـنَـا مُـحَـمَّـد🌴🕋🕌
خداوند متعال حق را به خمپاره توصیف نموده است
زیرا
حق، نابودگر هر گونه باطل، انحراف و ضعفی است.
حتی تعبیر الهی نیز یک تعبیر جنگی است چونکه نبرد حق و باطل، نبردی میباشد که تماما جانفشانی و خون و بدنهای تکهپاره است
پس
هر کس میپندارد که حق بدون نبرد آشکار میگردد و سروری مییابد جزوی از اهل باطل است که خواستار محو حق هستند.
{بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ} «بلکه حق را به جان باطل میاندازیم و حق، مغز سر باطل را از هم میپاشد و باطل هرچه زودتر محو و نابود میشود» [أنبیاء: ۱۸].
ذهبی
@siratalrasool
خداوند متعال حق را به خمپاره توصیف نموده است
زیرا
حق، نابودگر هر گونه باطل، انحراف و ضعفی است.
حتی تعبیر الهی نیز یک تعبیر جنگی است چونکه نبرد حق و باطل، نبردی میباشد که تماما جانفشانی و خون و بدنهای تکهپاره است
پس
هر کس میپندارد که حق بدون نبرد آشکار میگردد و سروری مییابد جزوی از اهل باطل است که خواستار محو حق هستند.
{بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ} «بلکه حق را به جان باطل میاندازیم و حق، مغز سر باطل را از هم میپاشد و باطل هرچه زودتر محو و نابود میشود» [أنبیاء: ۱۸].
ذهبی
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پند مولانا
ای خدای بینظیر ایثار کن
گوش را چون حلقه دادی زین سخن
گوش ما گیر و بدان مجلس کشان
کز رحیقت میخورند آن سرخوشان
چون به ما بویی رسانیدی ازین
سر مبند آن مشک را ای رب دین
مولانا معتقد است که کلام او را فقط جانهای پاک می توانند بشنوند و اگر کسی روح خود را از پلیدی ها پاک نکند از کلام او جز پوستی و ظاهری و افسانه ای نصیب نخواهد برد.
شرط هم نشینی در عالم معنی همجنسی است و پاکی ، پاکی را جذب می کند .اما روح ناپاک از درک حقایق عاجز است .
@siratalrasool
پند مولانا
ای خدای بینظیر ایثار کن
گوش را چون حلقه دادی زین سخن
گوش ما گیر و بدان مجلس کشان
کز رحیقت میخورند آن سرخوشان
چون به ما بویی رسانیدی ازین
سر مبند آن مشک را ای رب دین
مولانا معتقد است که کلام او را فقط جانهای پاک می توانند بشنوند و اگر کسی روح خود را از پلیدی ها پاک نکند از کلام او جز پوستی و ظاهری و افسانه ای نصیب نخواهد برد.
شرط هم نشینی در عالم معنی همجنسی است و پاکی ، پاکی را جذب می کند .اما روح ناپاک از درک حقایق عاجز است .
@siratalrasool
🌴🕋🕌
کلام استاد
عقربههای ساعت8 بامداد را نشان میداد که استاد وارد جلسه شد شوق فزایندهای در مجلس حکمفرما بود.
همه آمده بودند چشمان منتظر فارغالتحصیلانی که یک سال به انتظار نشسته ومنتظر این لحظات بودند
استاد مثل هميشه فروتنانه و بسیار خاضعانه برجایگاهی که برایش در نظر گرفته بودند قرارگرفت،
نگاهی حاکی از سوز درون و عمیقی که کمکم آن را به مستمعین خودش منتقل کرده بودحکایت از درد شدیدی بود که بر دوش استاد سنگینی میکرد
...بعداز حمدخدا ودرودبر روان پاک رسولش کلامش رااین گونه اغاز کرد
حاضرین محترم ،،
میدانم به چه می اندیشید دردیکه امروز در درون شما شعله ور است بدون شک همون اتشی است که جهان اسلام رادرخود میسوزاند ،،
امانومیدی هم در این شرایط روانیست چراکه نگاه عالم اسلام به شما علما ومیراث بران انبیاء ااست هرچند نمی توان به این حدیث استناد کرد اما مفهوم آن جای هیچ عذری برای علما باقی نمیگذارد لذا سکوت وضعف شما این ضعف و یاس ونومیدی را به امت منتقل میکند ،،..
کلام استاد مثل تیغ برنده بودو قلبها ی مرده را به تکان وا میداشت و بر قلبها رسوخ میکرد.
براستی کلام استاد به تعبیر خودشان برخاسته از کلام حضرت استادی بود که سالها در محضر ش زانوی تلمذ به زمین نهاده بود وچه خوب وزیبا جمعیت رو مجذوب خودش ساخته بود...
چون سایر حضار من هم مجذوب کلام او بوده که متاسفانه خیلی زود این دقایق به پایان رسید در حالی که هزاران سخن ناگفته بر زبان استاد باقی مانده بود..
اگر از او پرسیده میشد که حرفت را رسانده ای،
قطعا خواهد گفت شمهای از دریایی بی پایان که هرگز قادر نخواهد بود
آب دریا را گر نتوان کشید/
هم به قدر تشنگی بايد چشید
عبدالرحمن خوافی
بیست و چهارم ذی الحجه 1446 خيرآباد تایباد
@siratalrasool
کلام استاد
عقربههای ساعت8 بامداد را نشان میداد که استاد وارد جلسه شد شوق فزایندهای در مجلس حکمفرما بود.
همه آمده بودند چشمان منتظر فارغالتحصیلانی که یک سال به انتظار نشسته ومنتظر این لحظات بودند
استاد مثل هميشه فروتنانه و بسیار خاضعانه برجایگاهی که برایش در نظر گرفته بودند قرارگرفت،
نگاهی حاکی از سوز درون و عمیقی که کمکم آن را به مستمعین خودش منتقل کرده بودحکایت از درد شدیدی بود که بر دوش استاد سنگینی میکرد
...بعداز حمدخدا ودرودبر روان پاک رسولش کلامش رااین گونه اغاز کرد
حاضرین محترم ،،
میدانم به چه می اندیشید دردیکه امروز در درون شما شعله ور است بدون شک همون اتشی است که جهان اسلام رادرخود میسوزاند ،،
امانومیدی هم در این شرایط روانیست چراکه نگاه عالم اسلام به شما علما ومیراث بران انبیاء ااست هرچند نمی توان به این حدیث استناد کرد اما مفهوم آن جای هیچ عذری برای علما باقی نمیگذارد لذا سکوت وضعف شما این ضعف و یاس ونومیدی را به امت منتقل میکند ،،..
کلام استاد مثل تیغ برنده بودو قلبها ی مرده را به تکان وا میداشت و بر قلبها رسوخ میکرد.
براستی کلام استاد به تعبیر خودشان برخاسته از کلام حضرت استادی بود که سالها در محضر ش زانوی تلمذ به زمین نهاده بود وچه خوب وزیبا جمعیت رو مجذوب خودش ساخته بود...
چون سایر حضار من هم مجذوب کلام او بوده که متاسفانه خیلی زود این دقایق به پایان رسید در حالی که هزاران سخن ناگفته بر زبان استاد باقی مانده بود..
اگر از او پرسیده میشد که حرفت را رسانده ای،
قطعا خواهد گفت شمهای از دریایی بی پایان که هرگز قادر نخواهد بود
آب دریا را گر نتوان کشید/
هم به قدر تشنگی بايد چشید
عبدالرحمن خوافی
بیست و چهارم ذی الحجه 1446 خيرآباد تایباد
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هر شب یک نکته قرآنی)
﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُواْ إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنْ اللّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ﴾ [آل عمران: 112]
«هرکجا یافته شوند به ذلت دچار شدهاند مگر آنکه در پناه [امان] الله و پناه مردم باشند.»
ذلت یهود همیشگی است و نخواهند توانست ذاتاً بر مسلمانان مسلط شوند و اگر تسلط یابند با یاری برادران منافقشان است.
@siratalrasool
(هر شب یک نکته قرآنی)
﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُواْ إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنْ اللّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ﴾ [آل عمران: 112]
«هرکجا یافته شوند به ذلت دچار شدهاند مگر آنکه در پناه [امان] الله و پناه مردم باشند.»
ذلت یهود همیشگی است و نخواهند توانست ذاتاً بر مسلمانان مسلط شوند و اگر تسلط یابند با یاری برادران منافقشان است.
@siratalrasool
HTML Embed Code: