Channel: سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّهُ خَطَبَ فِي يَوْمٍ ذِي رَدْغٍ، فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنَ لَمَّا بَلَغَ حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ قَالَ: قُلِ الصَّلاةُ فِي الرِّحَالِ، فَنَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ فَكَأَنَّهُمْ أَنْكَرُوا، فَقَالَ: كَأَنَّكُمْ أَنْكَرْتُمْ هَذَا، إِنَّ هَذَا فَعَلَهُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي، -يَعْنِي النَّبِيَّ ﷺ -إِنَّهَا عَزْمَةٌ، وَإِنِّي كَرِهْتُ أَنْ أُحْرِجَكُمْ»
(بخارى:668)
ابن عباس رضی الله عنه در يكي از روزهاي باراني، به ايراد خطبه پرداخت و هنگامي كه مؤذن به حي علي الصلاة (بشتابيد براي نماز)رسيد، ابن عباس رضی الله عنه به او دستور داد تا الصلاة في الرحال (نماز را در خانههاي تان بخوانيد) بگويد. با شنيدن اين كلمه، مردم با تعجب، به يكديگر نگاه كردند. ابن عباس رضی الله عنه خطاب به آنان فرمود: «گويا اين سخن، مورد پسند شما واقع نشد. ولي كسيكه از من، بهتر بود، (يعني رسولالله ﷺ ) چنين كرد. گرچه حضور شما در نماز جمعه، افضل است ولي من نمي خواهم شما ر ا با مشكل مواجه سازم.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
(حدیث امروز)
عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّهُ خَطَبَ فِي يَوْمٍ ذِي رَدْغٍ، فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنَ لَمَّا بَلَغَ حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ قَالَ: قُلِ الصَّلاةُ فِي الرِّحَالِ، فَنَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ فَكَأَنَّهُمْ أَنْكَرُوا، فَقَالَ: كَأَنَّكُمْ أَنْكَرْتُمْ هَذَا، إِنَّ هَذَا فَعَلَهُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي، -يَعْنِي النَّبِيَّ ﷺ -إِنَّهَا عَزْمَةٌ، وَإِنِّي كَرِهْتُ أَنْ أُحْرِجَكُمْ»
(بخارى:668)
ابن عباس رضی الله عنه در يكي از روزهاي باراني، به ايراد خطبه پرداخت و هنگامي كه مؤذن به حي علي الصلاة (بشتابيد براي نماز)رسيد، ابن عباس رضی الله عنه به او دستور داد تا الصلاة في الرحال (نماز را در خانههاي تان بخوانيد) بگويد. با شنيدن اين كلمه، مردم با تعجب، به يكديگر نگاه كردند. ابن عباس رضی الله عنه خطاب به آنان فرمود: «گويا اين سخن، مورد پسند شما واقع نشد. ولي كسيكه از من، بهتر بود، (يعني رسولالله ﷺ ) چنين كرد. گرچه حضور شما در نماز جمعه، افضل است ولي من نمي خواهم شما ر ا با مشكل مواجه سازم.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
فضیلت درود بر پیامبر اکرم ﷺ در کلام مفتی محمدقاسم قاسمی:
«درود» سرمایه بزرگی است. رسول اکرم ﷺ فرمودند: روز جمعه درود بخوانید که درود این روز بهصورت خصوصی بر من عرضه میشود.
رسول اکرم ﷺ فرمودند: روز قیامت نزدیکترینِ مردمان به من کسانی هستند که بیشتر بر من درود فرستادهاند.
الله تعالی بهوسیلۀ «درود» بلاها، آفات و فتنهها را دفع میکند.
در این زمانِ فتنه و فساد که ارتباط با رسولالله ﷺ کم شده است، بیشتر به درود بپردازیم تا ارتباط با رسولالله ﷺ مستحکم و شوق پیروی از ایشان در دل افزون گردد.
@siratalrasool
فضیلت درود بر پیامبر اکرم ﷺ در کلام مفتی محمدقاسم قاسمی:
«درود» سرمایه بزرگی است. رسول اکرم ﷺ فرمودند: روز جمعه درود بخوانید که درود این روز بهصورت خصوصی بر من عرضه میشود.
رسول اکرم ﷺ فرمودند: روز قیامت نزدیکترینِ مردمان به من کسانی هستند که بیشتر بر من درود فرستادهاند.
الله تعالی بهوسیلۀ «درود» بلاها، آفات و فتنهها را دفع میکند.
در این زمانِ فتنه و فساد که ارتباط با رسولالله ﷺ کم شده است، بیشتر به درود بپردازیم تا ارتباط با رسولالله ﷺ مستحکم و شوق پیروی از ایشان در دل افزون گردد.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پند مولانا
دیدی چه گفت بهمن هیزم بنه چو خرمن
گر دی نکرد سرما سرمای هر دو بر من
مولانا در این بیت طوری صحبت میکند گویی خودش از حاضران در مجلس بوده
بهمن ، فروریختن شدید برف از کوه ، نماد نفس اماره
نفس اماره به انسان دیدی چی گفت ؟ گفت تو تمام سعی خودت رو بکن و(هیزم )خیر ونیکی وکارهای خوب انجام بده واز آنها (خرمنی) انبوهی گردبیار وتلاش خودت رو بکن که (دی) هوی وهوس ها رو از بین ببر ولی بدون اگر هوی وهوس های کوچک یا عادی نتونن تو رو گمراه کنن (سرد کنن) واز رسیدنت به خدا جلو گیری کنن من جبران همه تلاش های تو را با هوسهای بزرگتر که مثل بهمن به سرت میریزم میکنم وباگمراه کردنت تمام خرمن را از بین میبرم .
مولانا اشاره داره هیچکس ودر هیچ مقامی از دست نفس اماره در امان نیست وبا اندکی سستی گرفتار میشه ،( داستان شیخ صنعان)
@siratalrasool
پند مولانا
دیدی چه گفت بهمن هیزم بنه چو خرمن
گر دی نکرد سرما سرمای هر دو بر من
مولانا در این بیت طوری صحبت میکند گویی خودش از حاضران در مجلس بوده
بهمن ، فروریختن شدید برف از کوه ، نماد نفس اماره
نفس اماره به انسان دیدی چی گفت ؟ گفت تو تمام سعی خودت رو بکن و(هیزم )خیر ونیکی وکارهای خوب انجام بده واز آنها (خرمنی) انبوهی گردبیار وتلاش خودت رو بکن که (دی) هوی وهوس ها رو از بین ببر ولی بدون اگر هوی وهوس های کوچک یا عادی نتونن تو رو گمراه کنن (سرد کنن) واز رسیدنت به خدا جلو گیری کنن من جبران همه تلاش های تو را با هوسهای بزرگتر که مثل بهمن به سرت میریزم میکنم وباگمراه کردنت تمام خرمن را از بین میبرم .
مولانا اشاره داره هیچکس ودر هیچ مقامی از دست نفس اماره در امان نیست وبا اندکی سستی گرفتار میشه ،( داستان شیخ صنعان)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
خداوند در سوره مبارکه حدید بیان می فرماید که اگر در دنیا چیزی از دست دادید غمگین نباشید و اگر در دنیا چیزی به شما رسید خوشحال نباشید، چرا که همه متاع های دنیوی دست خورده است و پیش از شما در اختیار دیگران بوده و بعد از شما هم در اختیار دیگران خواهد بود. نشانه زهد آن است که نه هنگام آمدن متاع دنیا خوشحال و نه هنگام رخت بربستن آن نگران شوید.
@siratalrasool
خداوند در سوره مبارکه حدید بیان می فرماید که اگر در دنیا چیزی از دست دادید غمگین نباشید و اگر در دنیا چیزی به شما رسید خوشحال نباشید، چرا که همه متاع های دنیوی دست خورده است و پیش از شما در اختیار دیگران بوده و بعد از شما هم در اختیار دیگران خواهد بود. نشانه زهد آن است که نه هنگام آمدن متاع دنیا خوشحال و نه هنگام رخت بربستن آن نگران شوید.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
غزه غرق ماتم و خون،
مردم غزه در حال پرداخت بهایی بسیار سنگیناند؛ بهایی از جان و خون خود که آن را به نمایندگی از تمامی امت اسلامی میپردازند...
آنها از جان، خون و زندگی خود برای من، تو و همه ما هزینه میکنند. آنچه امروز در اثر افزایش وحشیگری دشمن جنایتکار تحمل میکنند، قلبهای ما را از درد میسوزاند و خشم ما را بیشتر میکند و ما را بر آن میدارد تا با عزمی راسخ بیشتر تلاش کنیم، بیشتر فداکاری کنیم و به این دشمن بزدل و بیشرم بیش از گذشته، نفرت بورزیم.
@siratalrasool
غزه غرق ماتم و خون،
مردم غزه در حال پرداخت بهایی بسیار سنگیناند؛ بهایی از جان و خون خود که آن را به نمایندگی از تمامی امت اسلامی میپردازند...
آنها از جان، خون و زندگی خود برای من، تو و همه ما هزینه میکنند. آنچه امروز در اثر افزایش وحشیگری دشمن جنایتکار تحمل میکنند، قلبهای ما را از درد میسوزاند و خشم ما را بیشتر میکند و ما را بر آن میدارد تا با عزمی راسخ بیشتر تلاش کنیم، بیشتر فداکاری کنیم و به این دشمن بزدل و بیشرم بیش از گذشته، نفرت بورزیم.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هر شب یک نکته قرآنی)
عدم پیروی از یهودیان و مسیحیان:
«وَلَن تَرۡضَىٰ عَنكَ ٱلۡيَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۗ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِي جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَكَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٍ»
[سُورَةُ البَقَرَةِ: ١٢٠]
«یهود و نصاری هرگز از تو راضی نخواهند شد، مگر اینکه از آیین آنان پیروی کنی. بگو: «بیتردید، هدایت [راستین]، هدایتِ الله است»؛ و [یقین بدان] اگر پس از دانشی که به تو رسیده است از هوسهای آنان پیروی کنی، در برابرِ الله هیچ دوست و یاوری نخواهی داشت.»
@siratalrasool
(هر شب یک نکته قرآنی)
عدم پیروی از یهودیان و مسیحیان:
«وَلَن تَرۡضَىٰ عَنكَ ٱلۡيَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۗ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِي جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَكَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٍ»
[سُورَةُ البَقَرَةِ: ١٢٠]
«یهود و نصاری هرگز از تو راضی نخواهند شد، مگر اینکه از آیین آنان پیروی کنی. بگو: «بیتردید، هدایت [راستین]، هدایتِ الله است»؛ و [یقین بدان] اگر پس از دانشی که به تو رسیده است از هوسهای آنان پیروی کنی، در برابرِ الله هیچ دوست و یاوری نخواهی داشت.»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
حدیث_قدسی:
عن أبي هريرة قال رسول الله ﷺ : «إن الله يقول: يا ابن آدم تفرغ لعبادتي أملأ صدرك غنى وأسد فقرك، وإن لا تفعل ملأت يديك شغلًا، ولم أسد فقرك.»
از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که پیامبرﷺ فرمودند: «الله متعال میفرماید: ای فرزند آدم خودت را برای بندگی و عبادت من فارغ کن سینهات را از بی نیازی پر میکنم و فقر تو را برطرف میکنم، و اگر چنین نکنی، دستانت را پر از کار و مشغولیت میکنم، و فقر تو را برطرف نخواهم کرد.»
صحيح الترمذي
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
(حدیث امروز)
حدیث_قدسی:
عن أبي هريرة قال رسول الله ﷺ : «إن الله يقول: يا ابن آدم تفرغ لعبادتي أملأ صدرك غنى وأسد فقرك، وإن لا تفعل ملأت يديك شغلًا، ولم أسد فقرك.»
از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که پیامبرﷺ فرمودند: «الله متعال میفرماید: ای فرزند آدم خودت را برای بندگی و عبادت من فارغ کن سینهات را از بی نیازی پر میکنم و فقر تو را برطرف میکنم، و اگر چنین نکنی، دستانت را پر از کار و مشغولیت میکنم، و فقر تو را برطرف نخواهم کرد.»
صحيح الترمذي
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
روزی که مدینه منوره رنگ خون گرفت
یکم محرم، سالروز شهادت خلیفه عادل حضرت عمربن خطاب(رض)
قسمت 1
شب چهارشنبه (آخرین غروب ماه ذی الحجة سال 23 هجری) فرا رسید و فاروق اعظم ـ رضی الله عنه ـ مثل همیشه اکثر ساعات شب را به نماز و راز و نیاز با خدای خود گذراند و در اواخر شب (سحرگاه یکم محرم 24 هجری) که هنوز هوا تاریک بود با ندای مؤذن از جا برخاست و وضو گرفت و برای انجام دادن نماز صبح با مسلمانان به مسجد شتافت و بعد از تنظیم صفوف در محل خود رو به قبله ایستاد و دستها را بالا برد و با صدای بلند تکبیر تحریم را ادا و گفت: «الله اکبر » و یک لحظه بعد فریاد کشید:
«سگی مرا به قتل رسانید» و با شنیدن این فریاد تمام صفوف به هم خورد و وحشتزده برای دفاع به صف مقدم هجوم بردند، و مشاهده کردند که ابولؤلؤ با خنجری که در دست گرفته شش ضربت بر فاروق ـ رضی الله عنه ـ فرود آورد و دیوانهوار به دور سر خود میچرخد و از جلو و عقب و راست و چپ مسلمانان صف اول را زخمی می کرد و به قتل میرساند و در این هنگام عبدالرحمن بن عوف (بُرْنُس) ضخیم و سنگین خود را بر سر ابولؤلؤ انداخت تا او را دستگیر کند و ابولؤلؤ وقتی زیر پارچه قرار گرفت و مطمئن شد که دستگیر شده است، سریعاً خنجرش را در شکم خود فرو برد و آن را چرخاند و خود را به قتل رسانید ، و بعد از به هلاکت رسیدن ابولؤلؤ و پایان یافتن کشتار برخی از نمازگزاران بیگناه، مسلمانان فرصت یافتند که خود را به امیرالمؤمنین ـ رضی الله عنه ـ برسانند و مشاهده کردند که یکی از ضربتها در پایین ناف او وارد گشته و رودههایش را قطع کرده و بر اثر شدت جراحتها فاروق ـ رضی الله عنه ـ بر زمین افتاده است.
بلافاصله جمعی از اصحاب او را در حال بیهوشی بر دوش گرفته و به منزل بردند و مسلمانان به صورت موجهای سرگردان با گریه و زاری بیاختیار در اطراف مسجد حرکت میکردند تا یکی از اصحاب فریاد برآورد: «ای بندگان خدا!! نماز، نماز ! نزدیک است خورشید طلوع کند و عبدالرحمن بن عوف با دو سوره کوتاه نماز صبح را با آنها ادا کرد ، و بقیه ضربتخوردگان نیز به خانههای خویش انتقال یافتند که شش نفر از آنها به درجه شهادت نائل و هفت نفر از آنها نیز از شدت زخمهای خویش مینالیدند.
جمع کثیری از اصحاب به دور جسد مجروح و بیهوش فاروق ـ رضی الله عنه ـ با حالتی از شدت تأثر نشستهاند، برخی تا حدی به بهبودی او امیدوار و برخی دیگر به شدت ناامید و نگران هستند، علی مرتضی ـ رضی الله عنه ـ وارد میشود و بر بالین او مینشیند و عبدالله بن عباس که از شاگردان صمیمی فاروق ـ رضی الله عنه ـ و همیشه مورد توجه خاص او بوده و از همه نزدیکتر نشسته ، با اطلاع از خصوصیت فاروق ـ رضی الله عنه ـ ، برای به هوش آوردن او یکی دو مرتبه با صدای بلند میگوید : «نماز، نماز» فاروق ـ رضی الله عنه ـ با شنیدن این صدا چشم گشوده و به هوش میآید و میگوید: «مسلمانان نماز خواندند؟» ابن عباس میگوید : بلی، فاروق ـ رضی الله عنه ـ میگوید: «لا اِسْلامَ لِمَنْ تَرَكَ الصَّلوةَ » آن گاه آب خواسته، و در حالی که خون از زخمهایش جاری است وضو میگیرد و نماز میخواند سپس از اطرافیانش میپرسد: تحقیقاً قاتل من چه کسی بود؟ و وقتی جواب میگویند: «ابولؤلؤ مجوسی بود» فاروق ـ رضی الله عنه ـ میگوید: «خدا را سپاسگزارم که قاتل من فردی است که در حضور خدا، حتی با یک سجدهای که برای خدا انجام داده باشد، نمیتواند با من طرح دعوا نماید، و یقین میدانم که هیچ عربی سوء قصدی نسبت به من نداشته است»
ادامه دارد...
https://hottg.com/siratalrasool
روزی که مدینه منوره رنگ خون گرفت
یکم محرم، سالروز شهادت خلیفه عادل حضرت عمربن خطاب(رض)
قسمت 1
شب چهارشنبه (آخرین غروب ماه ذی الحجة سال 23 هجری) فرا رسید و فاروق اعظم ـ رضی الله عنه ـ مثل همیشه اکثر ساعات شب را به نماز و راز و نیاز با خدای خود گذراند و در اواخر شب (سحرگاه یکم محرم 24 هجری) که هنوز هوا تاریک بود با ندای مؤذن از جا برخاست و وضو گرفت و برای انجام دادن نماز صبح با مسلمانان به مسجد شتافت و بعد از تنظیم صفوف در محل خود رو به قبله ایستاد و دستها را بالا برد و با صدای بلند تکبیر تحریم را ادا و گفت: «الله اکبر » و یک لحظه بعد فریاد کشید:
«سگی مرا به قتل رسانید» و با شنیدن این فریاد تمام صفوف به هم خورد و وحشتزده برای دفاع به صف مقدم هجوم بردند، و مشاهده کردند که ابولؤلؤ با خنجری که در دست گرفته شش ضربت بر فاروق ـ رضی الله عنه ـ فرود آورد و دیوانهوار به دور سر خود میچرخد و از جلو و عقب و راست و چپ مسلمانان صف اول را زخمی می کرد و به قتل میرساند و در این هنگام عبدالرحمن بن عوف (بُرْنُس) ضخیم و سنگین خود را بر سر ابولؤلؤ انداخت تا او را دستگیر کند و ابولؤلؤ وقتی زیر پارچه قرار گرفت و مطمئن شد که دستگیر شده است، سریعاً خنجرش را در شکم خود فرو برد و آن را چرخاند و خود را به قتل رسانید ، و بعد از به هلاکت رسیدن ابولؤلؤ و پایان یافتن کشتار برخی از نمازگزاران بیگناه، مسلمانان فرصت یافتند که خود را به امیرالمؤمنین ـ رضی الله عنه ـ برسانند و مشاهده کردند که یکی از ضربتها در پایین ناف او وارد گشته و رودههایش را قطع کرده و بر اثر شدت جراحتها فاروق ـ رضی الله عنه ـ بر زمین افتاده است.
بلافاصله جمعی از اصحاب او را در حال بیهوشی بر دوش گرفته و به منزل بردند و مسلمانان به صورت موجهای سرگردان با گریه و زاری بیاختیار در اطراف مسجد حرکت میکردند تا یکی از اصحاب فریاد برآورد: «ای بندگان خدا!! نماز، نماز ! نزدیک است خورشید طلوع کند و عبدالرحمن بن عوف با دو سوره کوتاه نماز صبح را با آنها ادا کرد ، و بقیه ضربتخوردگان نیز به خانههای خویش انتقال یافتند که شش نفر از آنها به درجه شهادت نائل و هفت نفر از آنها نیز از شدت زخمهای خویش مینالیدند.
جمع کثیری از اصحاب به دور جسد مجروح و بیهوش فاروق ـ رضی الله عنه ـ با حالتی از شدت تأثر نشستهاند، برخی تا حدی به بهبودی او امیدوار و برخی دیگر به شدت ناامید و نگران هستند، علی مرتضی ـ رضی الله عنه ـ وارد میشود و بر بالین او مینشیند و عبدالله بن عباس که از شاگردان صمیمی فاروق ـ رضی الله عنه ـ و همیشه مورد توجه خاص او بوده و از همه نزدیکتر نشسته ، با اطلاع از خصوصیت فاروق ـ رضی الله عنه ـ ، برای به هوش آوردن او یکی دو مرتبه با صدای بلند میگوید : «نماز، نماز» فاروق ـ رضی الله عنه ـ با شنیدن این صدا چشم گشوده و به هوش میآید و میگوید: «مسلمانان نماز خواندند؟» ابن عباس میگوید : بلی، فاروق ـ رضی الله عنه ـ میگوید: «لا اِسْلامَ لِمَنْ تَرَكَ الصَّلوةَ » آن گاه آب خواسته، و در حالی که خون از زخمهایش جاری است وضو میگیرد و نماز میخواند سپس از اطرافیانش میپرسد: تحقیقاً قاتل من چه کسی بود؟ و وقتی جواب میگویند: «ابولؤلؤ مجوسی بود» فاروق ـ رضی الله عنه ـ میگوید: «خدا را سپاسگزارم که قاتل من فردی است که در حضور خدا، حتی با یک سجدهای که برای خدا انجام داده باشد، نمیتواند با من طرح دعوا نماید، و یقین میدانم که هیچ عربی سوء قصدی نسبت به من نداشته است»
ادامه دارد...
https://hottg.com/siratalrasool
Telegram
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
مولوي عبدالرحمن خوافي
🌴🕋🕌
انسان ها نه نادان به دنیا می آیند و نه احمق ،
آنها توسط آموزش نادرست،احمق می شوند.
بزرگترین دشمن سعادت و آزادی انسانها
دفاع کورکورانه از عقاید و باورهای غلط است.
@siratalrasool
انسان ها نه نادان به دنیا می آیند و نه احمق ،
آنها توسط آموزش نادرست،احمق می شوند.
بزرگترین دشمن سعادت و آزادی انسانها
دفاع کورکورانه از عقاید و باورهای غلط است.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
کسانی که در پی تضعیف نهاد دیناند، به خوبی از تأثیر واژگان مبهم و پرطمطراق آگاهند. به همین دلیل، عباراتی چون
«اندیشه و فکر مستقل داشته باش» یا
«عنان ذهنت را به دیگران نسپار» را بهکار میگیرند؛ جملاتی که در ظاهر زیبا و حقیقی بهنظر میرسند. اما گستردگی معانی و مفاهیم این کلمات و زمینهای که آنها را در آن مطرح میکنند، نیات پنهانشان را آشکار میسازد و آن فاصله انداختن میان مردم و عالمان دین و تضعیف جایگاه دین در زندگی افراد است. این فاصلهها همان روزنههایی است که از آنها برای نفوذ به افکار مردم استفاده میکنند تا بتوانند ذهنها را بهگونهای که خود میخواهند، شکل دهند و کنترل کنند.
@siratalrasool
کسانی که در پی تضعیف نهاد دیناند، به خوبی از تأثیر واژگان مبهم و پرطمطراق آگاهند. به همین دلیل، عباراتی چون
«اندیشه و فکر مستقل داشته باش» یا
«عنان ذهنت را به دیگران نسپار» را بهکار میگیرند؛ جملاتی که در ظاهر زیبا و حقیقی بهنظر میرسند. اما گستردگی معانی و مفاهیم این کلمات و زمینهای که آنها را در آن مطرح میکنند، نیات پنهانشان را آشکار میسازد و آن فاصله انداختن میان مردم و عالمان دین و تضعیف جایگاه دین در زندگی افراد است. این فاصلهها همان روزنههایی است که از آنها برای نفوذ به افکار مردم استفاده میکنند تا بتوانند ذهنها را بهگونهای که خود میخواهند، شکل دهند و کنترل کنند.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
عجب دنیایی است
در کله پزی ها هم
زبان ازمغز گران تر است
درست مثل جامعه
که چرب زبانها از عاقلان ارزشمندترند.
@siratalrasool
عجب دنیایی است
در کله پزی ها هم
زبان ازمغز گران تر است
درست مثل جامعه
که چرب زبانها از عاقلان ارزشمندترند.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
از داغترین ریگهای مکّه تا بلندترین مقام در بهشت ؛
خلاصه زندگی نامه سیّدنا بلال ( رض ) ...
بلال در مکّه بَردهای بود در چنگال ابوجهل و امیه بن خلف.
تنش سیاه بود ، ولی دلش سپیدتر از سپیدهدم …
وقتی محمدِ امین (ص) به پیامبری رسید ،
بلال نخستین صداهایی بود که به اللهُ أحد دل سپرد …
اما این دلسپردن ، ارزان نبود …
بلال را کشاندند به بیابان ،
او را روی ریگهای آتشگون انداختند ، سنگی سنگین بر سینهاش ، و فریاد زدند :
دست بردار از خدای محمد!
اما بلال ، با صدایی که از دل میآمد ، فقط یک جمله گفت :
«أحدٌ، أحد…صمد صمد»
(فقط یکی… فقط او…آری او بی نیاز هستی )
نقطهی عطف ؛ آزادی برای خدا
ابوبکر رضیاللهعنه آمد …
دید بلال با بدن زخمی، اما دلی آرام در آن بیابان دراز کشیده …
و او را خرید … نه برای بردهداری ، بلکه برای آزادی .
و بلال آزاد شد … و شد مؤذن رسولالله (ص).
صوتی که آسمان را لرزاند …
هر صبح ، بلال بالا میرفت …
روی مسجد ، مقابل چشمان پیامبر (ص) …
و میگفت :
اللهُ أکبر، اللهُ أکبر…
و دل پیامبر میلرزید ، اشک در چشمان صحابه مینشست.
بلال دیگر فقط غلام نبود …
او صدای ایمان شده بود .
اما روزی … روزی مدینه نفسش را برید .
رسولالله صلیاللهعلیهوسلم از دنیا رفت .
و بلال ؟ دلش دیگر توان گفتن أشهد أن محمدًا رسولالله را نداشت …
وقتی به این جمله میرسید ، اشک راه گلویش را میبست .
گفت :
دیگر اذان نمیگویم … نمیتوانم . نه در مدینه ، نه در هیچ جا ...
رفت به شام … و فقط سکوت اختیار کرد .
بازگشت بلال … و اشکی که مدینه را شست ؛
سالها گذشت ... ؛
روزی بلال به مدینه بازگشت .
نوههای پیامبر (ص) ، حسن و حسین (رض)، با دستان کوچکش آمدند نزدش و گفتند :
ای بلال ، برایمان اذان بگو ، همانطور که برای جدّمان میگفتی …
بلال نتوانست نه بگوید … !
رفت بالا ، ایستاد ، نفسش را در دل جمع کرد …
و گفت :
اللهُ أکبر، اللهُ أکبر…
و وقتی به أشهد أن محمدًا رسولُ الله رسید …
صدای گریه بلند شد …
مدینه فریاد زد ، خانهها لرزید ، مردم از خانهها دویدند بیرون ،
همه با چشمان خیس میپرسیدند :
مگر رسولالله (ص) برگشته؟ مگر پیامبر زنده شده؟
بلال هم گریست …
و آن اذان ، آخرین اذان زندگیاش شد …
بلال … مردی که پیامبر ، قدمهایش را در بهشت شنید …
کسی که نه نسَبی بلند داشت ، نه ظاهری شاهانه …
اما صدای ایمانش ، تاریخ را لرزاند .
رسولالله (ص) به او فرمود :
«ای بلال ! دیشب در بهشت صدای قدمهایت را جلوتر از خودم شنیدم…»
آری … !
بلال هنوز اذان میگوید …
در دل هر مؤمنی که خالص است …
در دل هرکسی که با اشک میگوید: أشهد أن محمدًا رسولالله ...
@siratalrasool
از داغترین ریگهای مکّه تا بلندترین مقام در بهشت ؛
خلاصه زندگی نامه سیّدنا بلال ( رض ) ...
بلال در مکّه بَردهای بود در چنگال ابوجهل و امیه بن خلف.
تنش سیاه بود ، ولی دلش سپیدتر از سپیدهدم …
وقتی محمدِ امین (ص) به پیامبری رسید ،
بلال نخستین صداهایی بود که به اللهُ أحد دل سپرد …
اما این دلسپردن ، ارزان نبود …
بلال را کشاندند به بیابان ،
او را روی ریگهای آتشگون انداختند ، سنگی سنگین بر سینهاش ، و فریاد زدند :
دست بردار از خدای محمد!
اما بلال ، با صدایی که از دل میآمد ، فقط یک جمله گفت :
«أحدٌ، أحد…صمد صمد»
(فقط یکی… فقط او…آری او بی نیاز هستی )
نقطهی عطف ؛ آزادی برای خدا
ابوبکر رضیاللهعنه آمد …
دید بلال با بدن زخمی، اما دلی آرام در آن بیابان دراز کشیده …
و او را خرید … نه برای بردهداری ، بلکه برای آزادی .
و بلال آزاد شد … و شد مؤذن رسولالله (ص).
صوتی که آسمان را لرزاند …
هر صبح ، بلال بالا میرفت …
روی مسجد ، مقابل چشمان پیامبر (ص) …
و میگفت :
اللهُ أکبر، اللهُ أکبر…
و دل پیامبر میلرزید ، اشک در چشمان صحابه مینشست.
بلال دیگر فقط غلام نبود …
او صدای ایمان شده بود .
اما روزی … روزی مدینه نفسش را برید .
رسولالله صلیاللهعلیهوسلم از دنیا رفت .
و بلال ؟ دلش دیگر توان گفتن أشهد أن محمدًا رسولالله را نداشت …
وقتی به این جمله میرسید ، اشک راه گلویش را میبست .
گفت :
دیگر اذان نمیگویم … نمیتوانم . نه در مدینه ، نه در هیچ جا ...
رفت به شام … و فقط سکوت اختیار کرد .
بازگشت بلال … و اشکی که مدینه را شست ؛
سالها گذشت ... ؛
روزی بلال به مدینه بازگشت .
نوههای پیامبر (ص) ، حسن و حسین (رض)، با دستان کوچکش آمدند نزدش و گفتند :
ای بلال ، برایمان اذان بگو ، همانطور که برای جدّمان میگفتی …
بلال نتوانست نه بگوید … !
رفت بالا ، ایستاد ، نفسش را در دل جمع کرد …
و گفت :
اللهُ أکبر، اللهُ أکبر…
و وقتی به أشهد أن محمدًا رسولُ الله رسید …
صدای گریه بلند شد …
مدینه فریاد زد ، خانهها لرزید ، مردم از خانهها دویدند بیرون ،
همه با چشمان خیس میپرسیدند :
مگر رسولالله (ص) برگشته؟ مگر پیامبر زنده شده؟
بلال هم گریست …
و آن اذان ، آخرین اذان زندگیاش شد …
بلال … مردی که پیامبر ، قدمهایش را در بهشت شنید …
کسی که نه نسَبی بلند داشت ، نه ظاهری شاهانه …
اما صدای ایمانش ، تاریخ را لرزاند .
رسولالله (ص) به او فرمود :
«ای بلال ! دیشب در بهشت صدای قدمهایت را جلوتر از خودم شنیدم…»
آری … !
بلال هنوز اذان میگوید …
در دل هر مؤمنی که خالص است …
در دل هرکسی که با اشک میگوید: أشهد أن محمدًا رسولالله ...
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هرشب یک نکته قرآنی)
«وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا» ﴿النساء ٩٣﴾
«و کسی که مؤمنی را از روی عمد بکشد (و از ایمان او باخبر بوده و تجاوزکارانه او را به قتل برساند و چنین قتلی را حلال بداند، کافر بشمار میآید و) کیفر او دوزخ است و جاودانه در آنجا میماند و خداوند بر او خشم میگیرد و او را از رحمت خود محروم میسازد و عذاب عظیمی برای وی تهیّه میبیند.»
پیام : ارزش انسان به افکار و عقاید صحیح اوست.
@siratalrasool
(هرشب یک نکته قرآنی)
«وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا» ﴿النساء ٩٣﴾
«و کسی که مؤمنی را از روی عمد بکشد (و از ایمان او باخبر بوده و تجاوزکارانه او را به قتل برساند و چنین قتلی را حلال بداند، کافر بشمار میآید و) کیفر او دوزخ است و جاودانه در آنجا میماند و خداوند بر او خشم میگیرد و او را از رحمت خود محروم میسازد و عذاب عظیمی برای وی تهیّه میبیند.»
پیام : ارزش انسان به افکار و عقاید صحیح اوست.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
«عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو رَضِیَ اَللهُ عَنْهُمَا عَنِ النَّبِيِّ ﷺ قَالَ: «الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَيَدِهِ، وَالْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ»
(بخارى:10)
از عبدالله بن عمر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُمَا روایت است كه نبی اكرم ﷺ فرمود: «مسلمان كسی است كه سایر مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند. و مهاجر (واقعی) كسی است كه از آنچه خدا منع كرده است، هجرت نماید.»(یعنی آنها را ترک كند)
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
(حدیث امروز)
«عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو رَضِیَ اَللهُ عَنْهُمَا عَنِ النَّبِيِّ ﷺ قَالَ: «الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَيَدِهِ، وَالْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ»
(بخارى:10)
از عبدالله بن عمر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُمَا روایت است كه نبی اكرم ﷺ فرمود: «مسلمان كسی است كه سایر مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند. و مهاجر (واقعی) كسی است كه از آنچه خدا منع كرده است، هجرت نماید.»(یعنی آنها را ترک كند)
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
🌴🕋🕌 روزی که مدینه منوره رنگ خون گرفت یکم محرم، سالروز شهادت خلیفه عادل حضرت عمربن خطاب(رض) قسمت 1 شب چهارشنبه (آخرین غروب ماه ذی الحجة سال 23 هجری) فرا رسید و فاروق اعظم ـ رضی الله عنه ـ مثل همیشه اکثر ساعات شب را به نماز و راز و نیاز با خدای خود گذراند…
🌴🕋🕌
روزی که مدینه منوره رنگ خون گرفت!
یکم محرم، سالروز شهادت خلیفه عادل حضرت عمربن خطاب(رضی الله عنه)
قسمت 2:
در این موقع به درخواست فاروق ـ رضی الله عنه ـ یکی از اطبای عرب بر بالین او حاضر و شربت (نبیذ) را به او داد، و وقتی مشاهده کرد که شربت به شکل آمیخته به خون از دهنه یکی از زخمها بیرون آمده، سکوت کرد، ولی همین سکوت نشان میداد که به نظر او یکی از این ضربتها رودهها را قطع کرده و معالجه او امکانپذیر نیست، و فرزند ارشد فاروق، عبدالله، فوراً پزشک دیگری را از انصار و از خاندان بنی معاویه، بر بالینش حاضر کرد و وقتی پزشک مقداری شیر به او داد و مشاهده کرد که از دهنه یکی از زخمها با کمی تغییر رنگ بیرون آمده است، نظر تلویحی پزشک سابق را کاملاً تأیید کرد و گفت: «یا امیر المؤمنین اِعْهَدْ» = جانشینی برای خود تعیین کن و وصیت کن» یعنی زخمهای تو به هیچ وجه علاجپذیر نیستند. فاروق ـ رضی الله عنه ـ گفت: این برادر از خاندان معاویه انصاری، عین واقعیت را به من گفت و خطاب به پزشک گفت: «اگر غیر از این را میگفتی تو را صادق نمیدانستم»
ام کلثوم دختر علی مرتضی و فاطمه ـ رضی الله عنهم ـ و آخرین همسر فاروق ـ رضی الله عنه ـ که در پشت پرده از اظهارنظر پزشکان در غم و تأثر غرق شده بود، وقتی شنید که فاروق ـ رضی الله عنه ـ به عنوان یک واقعیت نظر آنها را تأیید میکند از شدت تأثر با صدای بلند گریه و زاری را آغاز کرد. (واعُمَراهْ ...)
ادامه دارد....
https://hottg.com/siratalrasool
روزی که مدینه منوره رنگ خون گرفت!
یکم محرم، سالروز شهادت خلیفه عادل حضرت عمربن خطاب(رضی الله عنه)
قسمت 2:
در این موقع به درخواست فاروق ـ رضی الله عنه ـ یکی از اطبای عرب بر بالین او حاضر و شربت (نبیذ) را به او داد، و وقتی مشاهده کرد که شربت به شکل آمیخته به خون از دهنه یکی از زخمها بیرون آمده، سکوت کرد، ولی همین سکوت نشان میداد که به نظر او یکی از این ضربتها رودهها را قطع کرده و معالجه او امکانپذیر نیست، و فرزند ارشد فاروق، عبدالله، فوراً پزشک دیگری را از انصار و از خاندان بنی معاویه، بر بالینش حاضر کرد و وقتی پزشک مقداری شیر به او داد و مشاهده کرد که از دهنه یکی از زخمها با کمی تغییر رنگ بیرون آمده است، نظر تلویحی پزشک سابق را کاملاً تأیید کرد و گفت: «یا امیر المؤمنین اِعْهَدْ» = جانشینی برای خود تعیین کن و وصیت کن» یعنی زخمهای تو به هیچ وجه علاجپذیر نیستند. فاروق ـ رضی الله عنه ـ گفت: این برادر از خاندان معاویه انصاری، عین واقعیت را به من گفت و خطاب به پزشک گفت: «اگر غیر از این را میگفتی تو را صادق نمیدانستم»
ام کلثوم دختر علی مرتضی و فاطمه ـ رضی الله عنهم ـ و آخرین همسر فاروق ـ رضی الله عنه ـ که در پشت پرده از اظهارنظر پزشکان در غم و تأثر غرق شده بود، وقتی شنید که فاروق ـ رضی الله عنه ـ به عنوان یک واقعیت نظر آنها را تأیید میکند از شدت تأثر با صدای بلند گریه و زاری را آغاز کرد. (واعُمَراهْ ...)
ادامه دارد....
https://hottg.com/siratalrasool
Telegram
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
مولوي عبدالرحمن خوافي
🌴🕋🕌
5⃣0⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۰۵﴾
تحویل قبله:
حضرت رسول اکرم ﷺ و مسلمانان بعد از تشریف آوردن آنحضرت ﷺ به «مدینه» شانزده ماه به سوی «بیت المقدس» نماز میخواندند ۔ امّا رسول اکرم ﷺ دوست داشت که به سوی کعبه نماز گزارد ۔ از طرفی دیگر، عربهای مسلمان–که محبت و تعظیم کعبه در سرشت آنان و با گوشت و خونشان عجین شده بود– هیچ جایگاه دیگری را با کعبه برابر نمیدانستند و هیچ قبله دیگری را مانند قبله «ابراهیمؑ» و «اسماعیلؑ» نمیدانستند ۔ در واقع قبله قرار دادن «بیت المقدس» برای مسلمانان آزمایش بزرگی بشمار میرفت ۔ امّا آنها به هر حال «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» گفته، تسلیم شدند ۔ و گفتند: «آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» (ما ایمان آوردیم به آن؛ همه چیز از جانب پروردگار ماست) ۔
آنان فقط به این نکته توجه داشتند که در هر حال باید از رسول اکرم ﷺ اطاعت نمایند و در برابر احکام الهی تسلیم شوند، هرچند بر خلاف خواست آنها باشد و با عرف و عادتهایشات درست در نیاید ۔
وقتی خداوند متعال دلهایشان را برای تقوا و تسلیم در مقابل خود، امتحان نمود، آنگاه دستور تحویل قبله را برای رسول اکرم ﷺ و مسلمانان نازل فرمود:
﴿وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُوْنُوْا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُوْنَ الرَّسُوْلُ عَلَيْكُمْ شَهِيْداً وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِيْ كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُوْلَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلىٰ عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيْرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِيْنَ هَدَى اللّٰهُ﴾ (¹)
«و بیگمان شما را امتی میانهرو کردهایم تا گواهانی بر مردم باشید ۔ و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد ۔ و ما قبلهای را که بر آن بودهای، قبله ننموده بودیم مگر این که بدانیم چه کسی از پیغمبر پیروی مینماید و چه کسی به عقب بر میگردد و اعراض مینماید ۔ و اگر چه بس بزرگ و دشوار است مگر بر کسانی که خدا ایشان را رهنمون کرده باشد۔»
مسلمانان در حالی که از خداوند متعال و رسول گرامی اش اطاعت میکردند ۔ به سوی گعبه متوجه شدند، بدین ترتیب کعبه تا روز قیامت قبله مسلمانان قرار گرفت ۔ و هر کجا که باشند موظف هستند به سوی کعبه نماز بگزارند۔(²)
۔منابع:
(¹) - سورة البقرة: ۱۴۳
(²) - مراجعه شود به صحاح سته و تفسیر آیات که در مورد تحویل قبله نازل شده است ۔ أخرجها البخاري في: كِتَابُ الإِيْمَانِ؛ بَابُ الصَّلَاةُ مِنَ الإِيْمَانِ، برقم: (۴۰)، وفي: كِتَابُ الصَّلَاةِ؛ بَابُ التَّوَجُّهِ نَحْوَ الْقِبْلَةِ حَيْثُ كَانَ، برقم: (٣٩٩)، وفي: كِتَابُ التَّفْسِيْرِ؛ بَابُ قَوْلِهِ تَعَالَى ﴿سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوْا عَلَيْهَا قُلْ لِلّٰهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾، برقم: (۴۴۸۶)، وَبَابُ ﴿وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيْهَا فَاسْتَبِقُوْا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُوْنُوْا يَأْتِ بِكُمُ اللّٰهُ جَمِيْعًا إِنَّ اللّٰهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ﴾ برقم: (۴۴۹۲)، ومسلم في: كِتَابُ الْمَسَاجِدِ وَمَوَاضِعِ الصَّلَاةِ؛ بَابُ تَحْوِيلِ الْقِبْلَةِ مِنَ الْقُدْسِ إِلَى الْكَعْبَةِ، برقم: (۵۲۵)، والترمذي في: أَبْوَابُ تَفْسِيْرِ الْقُرْآنِ عَنْ رَسُوْلِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؛ في تفسیر سورة البقرة، برقم: (۲۹۶۲) وَقَال: حَسَنٌ صَحِيْحٌ، وابن ماجه في: أَبْوَابُ إِقَامَةِ الصَّلَوَاتِ وَالسُّنَّةِ فِيْهَا؛ بَابُ الْقِبْلَةِ، برقم: (١٠١٠)، وأحمد: (۲۷۴/۴)، كلهم من حديث البراء بن عازب رضي اللّٰه عنه ۔
https://hottg.com/siratalrasool
5⃣0⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۰۵﴾
تحویل قبله:
حضرت رسول اکرم ﷺ و مسلمانان بعد از تشریف آوردن آنحضرت ﷺ به «مدینه» شانزده ماه به سوی «بیت المقدس» نماز میخواندند ۔ امّا رسول اکرم ﷺ دوست داشت که به سوی کعبه نماز گزارد ۔ از طرفی دیگر، عربهای مسلمان–که محبت و تعظیم کعبه در سرشت آنان و با گوشت و خونشان عجین شده بود– هیچ جایگاه دیگری را با کعبه برابر نمیدانستند و هیچ قبله دیگری را مانند قبله «ابراهیمؑ» و «اسماعیلؑ» نمیدانستند ۔ در واقع قبله قرار دادن «بیت المقدس» برای مسلمانان آزمایش بزرگی بشمار میرفت ۔ امّا آنها به هر حال «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» گفته، تسلیم شدند ۔ و گفتند: «آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» (ما ایمان آوردیم به آن؛ همه چیز از جانب پروردگار ماست) ۔
آنان فقط به این نکته توجه داشتند که در هر حال باید از رسول اکرم ﷺ اطاعت نمایند و در برابر احکام الهی تسلیم شوند، هرچند بر خلاف خواست آنها باشد و با عرف و عادتهایشات درست در نیاید ۔
وقتی خداوند متعال دلهایشان را برای تقوا و تسلیم در مقابل خود، امتحان نمود، آنگاه دستور تحویل قبله را برای رسول اکرم ﷺ و مسلمانان نازل فرمود:
﴿وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُوْنُوْا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُوْنَ الرَّسُوْلُ عَلَيْكُمْ شَهِيْداً وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِيْ كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُوْلَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلىٰ عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيْرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِيْنَ هَدَى اللّٰهُ﴾ (¹)
«و بیگمان شما را امتی میانهرو کردهایم تا گواهانی بر مردم باشید ۔ و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد ۔ و ما قبلهای را که بر آن بودهای، قبله ننموده بودیم مگر این که بدانیم چه کسی از پیغمبر پیروی مینماید و چه کسی به عقب بر میگردد و اعراض مینماید ۔ و اگر چه بس بزرگ و دشوار است مگر بر کسانی که خدا ایشان را رهنمون کرده باشد۔»
مسلمانان در حالی که از خداوند متعال و رسول گرامی اش اطاعت میکردند ۔ به سوی گعبه متوجه شدند، بدین ترتیب کعبه تا روز قیامت قبله مسلمانان قرار گرفت ۔ و هر کجا که باشند موظف هستند به سوی کعبه نماز بگزارند۔(²)
۔منابع:
(¹) - سورة البقرة: ۱۴۳
(²) - مراجعه شود به صحاح سته و تفسیر آیات که در مورد تحویل قبله نازل شده است ۔ أخرجها البخاري في: كِتَابُ الإِيْمَانِ؛ بَابُ الصَّلَاةُ مِنَ الإِيْمَانِ، برقم: (۴۰)، وفي: كِتَابُ الصَّلَاةِ؛ بَابُ التَّوَجُّهِ نَحْوَ الْقِبْلَةِ حَيْثُ كَانَ، برقم: (٣٩٩)، وفي: كِتَابُ التَّفْسِيْرِ؛ بَابُ قَوْلِهِ تَعَالَى ﴿سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوْا عَلَيْهَا قُلْ لِلّٰهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾، برقم: (۴۴۸۶)، وَبَابُ ﴿وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيْهَا فَاسْتَبِقُوْا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُوْنُوْا يَأْتِ بِكُمُ اللّٰهُ جَمِيْعًا إِنَّ اللّٰهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ﴾ برقم: (۴۴۹۲)، ومسلم في: كِتَابُ الْمَسَاجِدِ وَمَوَاضِعِ الصَّلَاةِ؛ بَابُ تَحْوِيلِ الْقِبْلَةِ مِنَ الْقُدْسِ إِلَى الْكَعْبَةِ، برقم: (۵۲۵)، والترمذي في: أَبْوَابُ تَفْسِيْرِ الْقُرْآنِ عَنْ رَسُوْلِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؛ في تفسیر سورة البقرة، برقم: (۲۹۶۲) وَقَال: حَسَنٌ صَحِيْحٌ، وابن ماجه في: أَبْوَابُ إِقَامَةِ الصَّلَوَاتِ وَالسُّنَّةِ فِيْهَا؛ بَابُ الْقِبْلَةِ، برقم: (١٠١٠)، وأحمد: (۲۷۴/۴)، كلهم من حديث البراء بن عازب رضي اللّٰه عنه ۔
https://hottg.com/siratalrasool
Telegram
سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)
مولوي عبدالرحمن خوافي
Forwarded from وَصْفْ
ما همه وقت خود را صرف علم و عبادت نمیکنیم. این تصور فقط بر روی کاغذ و در حالت ایدهآل ممکن است. بخشی از وقت ما هم برای نیازهای انسانی از جمله کنجکاوی برای دانستن اوضاع، شوخی و خنده و صمیمیت و ارتباط میرود.
بخش بزرگی از کسانی که با شبکههای مجازی تعامل میکنند در پی سرگرمی هستند. همه در پی امور جدی نیستند. حتی ممکن است برخی از پل سرگرمی وارد مسائل جدیتر شوند. چه بهتر که محتوای جدیگویان، زیبا و جذاب هم باشد.
برخی از کسانی که وقت خود را به خواندن مسائل جدی و تولید محتوا صرف کردهاند - که الله جزای خیرشان دهد - همه را با خود مقایسه میکنند و انتظار دارند همانند خودشان باشند اما واقعیت اینطور نیست. نباید در تشویق دیگران به سمت جدیت و وقت گذاشتن برای علم و عبادت آنقدر زیادهروی کرد که کار دیگرانی که گاهی در صفحات شخصی خود شوخیای میکنند و درباره خبری حرف میزنند در چشم بقیه به عنوان وقت کشی و بیهودهگویی تلقی شود.
جمع ما جمع بزرگی نیست. ما و کسانی که مانند ما فکر میکنند کم هستیم و همه هم در یک سطح از علم و عبادت نیستیم و طرز فکر ما هم شبیه هم نیست. برخی به شوخی گرایش دارند. برخی در پی اخبار و حوادث هستند. هریک خارج از حیطهٔ علم و عبادت، چیزهایی را میپسندند. اگر این حرفها در محیط امن خودمان باشد خیلی بهتر از آن است که در جاهای دیگر باشد.
بنابراین همانطور که ما - حتی با حدی از دینداری و التزام - متفاوت هستیم، چیزهایی که مینویسیم هم متفاوت است و خودبخود فضای ما متنوع خواهد شد. عدهای خیلی جدی و منظم مینویسند، عدهای پراکندهتر، عدهای روزمرهنویس هستند، برخی طرح میزنند یا ویدیوهای کوتاه تولید میکنند و... عدهای هم شاید به اخبار بپردازند. خبر علیرغم آنکه برخی گمان میکنند بسیار مهم است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم با اخبار و تحلیلهایی از دیگر جهات روبرو خواهیم شد که منافع خود آنها را تامین میکند. بنابراین منبعی که خبر را میرساند بر روی مخاطب تاثیری دارد که فراتر از ذات خبر است.
پس تا اینجا کار مشکلی پیش نیامده مگر اینکه کسی خطای واضح شرعی مرتکب شده باشد. ایراد را باید برای وقتی گذاشت که واقعا لازم است یا آنکه اگر گمان میکنم در زمینهای زیادهروی شده آن را در قالب نصیحت نیکو عرضه کنم نه در قالب نامناسب. کلمات شبیه موجودات جانداری هستند که میتوانند مستقل از گویندهشان عمل کنند و حتی اگر گوینده قصد خیر دارد هر کلمهای و هر نوع بیانی برای هر موقعیتی مناسب نیست. شاید گوینده متکبر نباشد اما از سخنش چنین برداشت شود. اتفاقا کسانی که در میان جدینویسیهای خود شوخی هم میکنند بهتر حرفشان با جان مینشیند چون مخاطب یادش میآید که با یکی شبیه به خودش طرف است.
سخنان نیکو را میتوان از نحوه بیان تشخیص داد. فرد محسن و دعوتگر سخنان خود را طوری میچیند و کلماتش را طوری انتخاب میکند که مخاطب آن نوشته، صلح وتواضع را در آن ببیند. او چنان تند نمیگوید که سخنان دیگرش را بیهوده انگارند و چنان دیگران را خطاب قرار نمیدهند که خود را از عامه مردم جدا فرض کند یا پاک و منزه جلوه دهد [یا حداقل دیگران از سخنش چنین برداشتی کنند].
ایدهآل گرایی در خلأ رشد میکند. مثلا فردی که فقط در خلوت خودش زندگی میکند میتواند طرحی ایدهآل از چیزی که میخواهد را بکشد و به دیگران ارائه دهد. پیچیدگی جامعه و ارتباط با دیگران اما نشان میدهد که ما فقط نباید به طرحهای ذهنی خود متکی باشیم و بلکه باید این پیچیدگی را در آن طرح ذهنی هم پیشبینی کرده باشیم.
بسیاری از انسانها میتوانند وقت خود را به طور کامل صرف یک ایده کنند و خسته هم نشوند. در زندگینامه برخی از علما آمده که گاه تا روزی پانزده ساعت فقط در کتابخانه بودهاند. اما همان عالم در برخورد با دیگران بسیار نرم و اهل شوخی و گردش هم بود. دلیلش این است که علما در گذشته ارتباطات انسانی گسترده داشتند و همه زندگیشان خلوت نبود و حداقل وقتی که میخواستند درس بدهند ارتباط مستقیم داشتند. اما اکنون میتوان ارتباط داشت و کسی را ندید.
بخش بزرگی از کسانی که با شبکههای مجازی تعامل میکنند در پی سرگرمی هستند. همه در پی امور جدی نیستند. حتی ممکن است برخی از پل سرگرمی وارد مسائل جدیتر شوند. چه بهتر که محتوای جدیگویان، زیبا و جذاب هم باشد.
برخی از کسانی که وقت خود را به خواندن مسائل جدی و تولید محتوا صرف کردهاند - که الله جزای خیرشان دهد - همه را با خود مقایسه میکنند و انتظار دارند همانند خودشان باشند اما واقعیت اینطور نیست. نباید در تشویق دیگران به سمت جدیت و وقت گذاشتن برای علم و عبادت آنقدر زیادهروی کرد که کار دیگرانی که گاهی در صفحات شخصی خود شوخیای میکنند و درباره خبری حرف میزنند در چشم بقیه به عنوان وقت کشی و بیهودهگویی تلقی شود.
جمع ما جمع بزرگی نیست. ما و کسانی که مانند ما فکر میکنند کم هستیم و همه هم در یک سطح از علم و عبادت نیستیم و طرز فکر ما هم شبیه هم نیست. برخی به شوخی گرایش دارند. برخی در پی اخبار و حوادث هستند. هریک خارج از حیطهٔ علم و عبادت، چیزهایی را میپسندند. اگر این حرفها در محیط امن خودمان باشد خیلی بهتر از آن است که در جاهای دیگر باشد.
بنابراین همانطور که ما - حتی با حدی از دینداری و التزام - متفاوت هستیم، چیزهایی که مینویسیم هم متفاوت است و خودبخود فضای ما متنوع خواهد شد. عدهای خیلی جدی و منظم مینویسند، عدهای پراکندهتر، عدهای روزمرهنویس هستند، برخی طرح میزنند یا ویدیوهای کوتاه تولید میکنند و... عدهای هم شاید به اخبار بپردازند. خبر علیرغم آنکه برخی گمان میکنند بسیار مهم است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم با اخبار و تحلیلهایی از دیگر جهات روبرو خواهیم شد که منافع خود آنها را تامین میکند. بنابراین منبعی که خبر را میرساند بر روی مخاطب تاثیری دارد که فراتر از ذات خبر است.
پس تا اینجا کار مشکلی پیش نیامده مگر اینکه کسی خطای واضح شرعی مرتکب شده باشد. ایراد را باید برای وقتی گذاشت که واقعا لازم است یا آنکه اگر گمان میکنم در زمینهای زیادهروی شده آن را در قالب نصیحت نیکو عرضه کنم نه در قالب نامناسب. کلمات شبیه موجودات جانداری هستند که میتوانند مستقل از گویندهشان عمل کنند و حتی اگر گوینده قصد خیر دارد هر کلمهای و هر نوع بیانی برای هر موقعیتی مناسب نیست. شاید گوینده متکبر نباشد اما از سخنش چنین برداشت شود. اتفاقا کسانی که در میان جدینویسیهای خود شوخی هم میکنند بهتر حرفشان با جان مینشیند چون مخاطب یادش میآید که با یکی شبیه به خودش طرف است.
سخنان نیکو را میتوان از نحوه بیان تشخیص داد. فرد محسن و دعوتگر سخنان خود را طوری میچیند و کلماتش را طوری انتخاب میکند که مخاطب آن نوشته، صلح وتواضع را در آن ببیند. او چنان تند نمیگوید که سخنان دیگرش را بیهوده انگارند و چنان دیگران را خطاب قرار نمیدهند که خود را از عامه مردم جدا فرض کند یا پاک و منزه جلوه دهد [یا حداقل دیگران از سخنش چنین برداشتی کنند].
ایدهآل گرایی در خلأ رشد میکند. مثلا فردی که فقط در خلوت خودش زندگی میکند میتواند طرحی ایدهآل از چیزی که میخواهد را بکشد و به دیگران ارائه دهد. پیچیدگی جامعه و ارتباط با دیگران اما نشان میدهد که ما فقط نباید به طرحهای ذهنی خود متکی باشیم و بلکه باید این پیچیدگی را در آن طرح ذهنی هم پیشبینی کرده باشیم.
بسیاری از انسانها میتوانند وقت خود را به طور کامل صرف یک ایده کنند و خسته هم نشوند. در زندگینامه برخی از علما آمده که گاه تا روزی پانزده ساعت فقط در کتابخانه بودهاند. اما همان عالم در برخورد با دیگران بسیار نرم و اهل شوخی و گردش هم بود. دلیلش این است که علما در گذشته ارتباطات انسانی گسترده داشتند و همه زندگیشان خلوت نبود و حداقل وقتی که میخواستند درس بدهند ارتباط مستقیم داشتند. اما اکنون میتوان ارتباط داشت و کسی را ندید.
🌴🕋🕌
پند مولانا
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و جمله عیبی پاک شد
چاک شدن یعنی پاره شدن جامه
چاک دادن یعنی لباس را دریدن
مولانا می گوید هر کسی که جامه خودخواهی خود را به خاطر عشق پاره کرد، رشد کرد.
طبیعتاً شما وقتی عاشق میشوی حتی یک لقمه غذا را دوست داری به دهان معشوق بگذاری.
کسی که عاشق می شود منافع خودش را کنار میگذارد. عشق بهترین پاک کننده روان خودخواه انسان ها است.
ما هرچه بدبختی داریم به خاطر خودخواهی هایمان است. مثلاً میگوییم "من" ناراحتم ،حق "من" را خوردند، به "من" توهین شد ،
اینکه همه اش شد "من" !
آدم ِ خودخواه ، آدم آزرده است؛ چون من ِ او بسیار فربه و مورد توجهش است.
ما هر چه به من هایمان بیشتر توجه کنیم بیشتر آزرده می شویم و عشق سبب میشود که من های ما پاک شود ، چون عاشق ِ یکی می شویم که بیشتر از خودمان دوستش داریم .
وقتی عاشق می شویم منِ خودمان را قربانی می کنیم و این عشق موضوع بسیار به درد بخور و ارزشمندی است .
انشاالله همگی بتوانید عشق را تجربه کنید یا در همین رابطه ای که دارید آن را درک کنید.
مثلاً شما اگر متاهل هستید شاید حواست نباشد که همسر شما عشق شماست و فقط کافیست که در این رابطه به این فکر کنی که وقتی از دستش دادی چقدر اذیت می شوی.
اجازه ندهید هجران اتفاق بیفتد که بعد عشق را بفهمید !
@siratalrasool
پند مولانا
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و جمله عیبی پاک شد
چاک شدن یعنی پاره شدن جامه
چاک دادن یعنی لباس را دریدن
مولانا می گوید هر کسی که جامه خودخواهی خود را به خاطر عشق پاره کرد، رشد کرد.
طبیعتاً شما وقتی عاشق میشوی حتی یک لقمه غذا را دوست داری به دهان معشوق بگذاری.
کسی که عاشق می شود منافع خودش را کنار میگذارد. عشق بهترین پاک کننده روان خودخواه انسان ها است.
ما هرچه بدبختی داریم به خاطر خودخواهی هایمان است. مثلاً میگوییم "من" ناراحتم ،حق "من" را خوردند، به "من" توهین شد ،
اینکه همه اش شد "من" !
آدم ِ خودخواه ، آدم آزرده است؛ چون من ِ او بسیار فربه و مورد توجهش است.
ما هر چه به من هایمان بیشتر توجه کنیم بیشتر آزرده می شویم و عشق سبب میشود که من های ما پاک شود ، چون عاشق ِ یکی می شویم که بیشتر از خودمان دوستش داریم .
وقتی عاشق می شویم منِ خودمان را قربانی می کنیم و این عشق موضوع بسیار به درد بخور و ارزشمندی است .
انشاالله همگی بتوانید عشق را تجربه کنید یا در همین رابطه ای که دارید آن را درک کنید.
مثلاً شما اگر متاهل هستید شاید حواست نباشد که همسر شما عشق شماست و فقط کافیست که در این رابطه به این فکر کنی که وقتی از دستش دادی چقدر اذیت می شوی.
اجازه ندهید هجران اتفاق بیفتد که بعد عشق را بفهمید !
@siratalrasool
🌴🕋🕌
بارها و بارها گفته ایم وشنیدهایم که وقت طلاست!
اما
نفهمیدهایم به چه معناست!!
به همین خاطر بجای اینکه آن را در راه رسیدن به چرایی زندگی و چگونگی زیستن صرف کنیم و از آن برای ساختن پلی برای جهان دیگر و برگرفتن توشه در آنجا صرف نماییم به این دنیای مادی چسپبیدهایم که هیچ ارزشی ندارد و عملا طلا بودن وقت را با صرفِ وقت در دنیا زیر سؤال بردهایم!!
واقعا هدر دادن این طلا به چه قیمتی؟!
@siratalrasool
بارها و بارها گفته ایم وشنیدهایم که وقت طلاست!
اما
نفهمیدهایم به چه معناست!!
به همین خاطر بجای اینکه آن را در راه رسیدن به چرایی زندگی و چگونگی زیستن صرف کنیم و از آن برای ساختن پلی برای جهان دیگر و برگرفتن توشه در آنجا صرف نماییم به این دنیای مادی چسپبیدهایم که هیچ ارزشی ندارد و عملا طلا بودن وقت را با صرفِ وقت در دنیا زیر سؤال بردهایم!!
واقعا هدر دادن این طلا به چه قیمتی؟!
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هر شب یک نکته قرآنی)
خداوند متعال در مورد حکمت پایبندی زن مسلمان به حجاب کامل میفرماید:
{ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ}
«تا این که دست کم (از زنان بیبندوبار و آلوده) باز شناخته شوند و در نتیجه مورد اذیّت و آزار (اوباش) قرار نگیرند.»
[أحزاب: ۵۱]
از گفتههایی که مفسران در این باره بیان داشتهاند اینست که:
یعنی تا زنان به عفت و پاکدامنی شناخته شوند زیرا آنان با حجاب کامل خویش، پیامی را به تمام کسانی که از کنارشان میگذرند میفرستند با این مضمون که:
«آن زن با حجاب کامل، زنی پاکدامن است که به هیچ گونه ارتباطی ناشرعی راضی نمیشود و ندای بیماردلان را پاسخ نمیدهد در نتیجه، هیچ فاسقی در او طمع نمیکند و هیچ فسادجویی جذب وی نمیگردد.»
ـ شیخ محمد صالح منجد
@siratalrasool
(هر شب یک نکته قرآنی)
خداوند متعال در مورد حکمت پایبندی زن مسلمان به حجاب کامل میفرماید:
{ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ}
«تا این که دست کم (از زنان بیبندوبار و آلوده) باز شناخته شوند و در نتیجه مورد اذیّت و آزار (اوباش) قرار نگیرند.»
[أحزاب: ۵۱]
از گفتههایی که مفسران در این باره بیان داشتهاند اینست که:
یعنی تا زنان به عفت و پاکدامنی شناخته شوند زیرا آنان با حجاب کامل خویش، پیامی را به تمام کسانی که از کنارشان میگذرند میفرستند با این مضمون که:
«آن زن با حجاب کامل، زنی پاکدامن است که به هیچ گونه ارتباطی ناشرعی راضی نمیشود و ندای بیماردلان را پاسخ نمیدهد در نتیجه، هیچ فاسقی در او طمع نمیکند و هیچ فسادجویی جذب وی نمیگردد.»
ـ شیخ محمد صالح منجد
@siratalrasool
HTML Embed Code: