نقل است روزي بهلول وارد قصر هارون شد و چون مسند خلافت را خالی و بلامانع دید فوراً بدون تـرس
بالا رفت و بر جاي هارون قرار گرفت . چون غلامان خاص دربار آن حال را مشاهده کردند فوراً بهلـول
را با ضرب تازیانه از مسند هارون پایین آوردند .
بهلول به گریه افتاد و در همین حال هارون سـررسـید و از پاسبانان سبب گریه بهلول را سوال نمود .
غلامان واقعه را به عـرض هـارون رساندند .
هارون آنها را ملامت نمود و بهلول را دلداري داد.
بهلول گفت من بر حال تـو
گریه می کنم نه بر حال خودم به جهت اینکه من لحظه ای بر جاي تو نشستم ، اینقـدر صـدمه واذیت و آزار کشیدم
و تو در مدت عمر که در بالاي این مسند نشسته ای آیا تـورا چقـدر آزار واذیـت مـیدهند
https://hottg.com/resaleh_delgosha_Obaid_Zakani
>>Click here to continue<<