Channel: آکادمی مدیریت
فرسودگی شغلی وضعیتی است که در اثر استرس مزمن کاری و فشارهای روحی ایجاد میشود و میتواند به کاهش عملکرد، بیانگیزگی و حتی مشکلات جسمی و روانی منجر شود. برای جلوگیری از فرسودگی شغلی، رعایت برخی اصول و استراتژیها ضروری است.
۱. مدیریت استرس و تعادل کار و زندگی
یکی از عوامل اصلی فرسودگی، عدم تعادل بین کار و زندگی شخصی است. تنظیم مرزهای مشخص بین ساعات کاری و زمان استراحت، برنامهریزی برای فعالیتهای تفریحی و گذراندن وقت با خانواده و دوستان، به کاهش استرس کمک میکند.
۲. خودمراقبتی و حفظ سلامت جسمی و روانی
ورزش منظم، تغذیه سالم و خواب کافی نقش کلیدی در جلوگیری از فرسودگی دارند. همچنین، انجام فعالیتهایی مانند مدیتیشن، یوگا و تمرینات تنفسی میتواند به کاهش تنشهای روزمره کمک کند.
۳. اولویتبندی و مدیریت زمان
برنامهریزی مناسب و تعیین اولویتها میتواند از حجم کار اضافی بکاهد. استفاده از تکنیکهایی مانند ماتریس آیزنهاور یا روش پومودورو میتواند بهرهوری را افزایش داده و از احساس خستگی جلوگیری کند.
۴. ایجاد محیط کاری سالم و حمایت اجتماعی
تعامل مثبت با همکاران و دریافت حمایت از مدیران نقش مهمی در کاهش استرس دارد. فرهنگ سازمانی که به سلامت روان کارکنان اهمیت دهد، میتواند فرسودگی را کاهش داده و انگیزه کارکنان را افزایش دهد.
۵. یادگیری مهارتهای جدید و تغییر نگرش
انجام کارهای تکراری و یکنواخت میتواند به فرسودگی منجر شود. یادگیری مهارتهای جدید، مشارکت در پروژههای چالشبرانگیز و ایجاد تنوع در کار میتواند انگیزه را افزایش دهد. همچنین، تغییر نگرش نسبت به چالشهای کاری و پذیرش آنها بهعنوان فرصتهایی برای رشد، میتواند از تأثیرات منفی استرس بکاهد.
۶. در صورت نیاز، استراحت یا تغییر شغل
گاهی اوقات، بهترین راه برای جلوگیری از فرسودگی، گرفتن مرخصی یا تغییر شغل است. اگر علائم فرسودگی شدید شود، مشورت با مشاوران حرفهای یا روانشناسان میتواند کمککننده باشد.
با رعایت این اصول، میتوان از فرسودگی شغلی پیشگیری کرد و محیط کاری سالم و پویایی ایجاد نمود که به افزایش بهرهوری و رضایت شغلی منجر شود.
©️ گردآوری وتنظیم: آکادمی مدیریت
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در هر سازمانی، تعامل مؤثر و تبادل ایدهها یکی از کلیدهای موفقیت است. اما این امر زمانی محقق میشود که کارکنان احساس امنیت کنند و از مطرح کردن نظرات خود ترسی نداشته باشند. ترس از انتقاد، توبیخ، یا نادیده گرفته شدن میتواند مانعی جدی برای نوآوری، بهبود فرآیندها و افزایش بهرهوری باشد. بنابراین، ایجاد محیطی که در آن کارکنان آزادانه صحبت کنند، برای رشد سازمان و ارتقای فرهنگ کاری ضروری است.
عوامل متعددی میتوانند باعث شوند که کارکنان از بیان دیدگاههای خود اجتناب کنند. برخی از مهمترین دلایل عبارتاند از:
1. ایجاد فرهنگ بازخورد مثبت: مدیران باید فضایی را فراهم کنند که در آن بازخوردها سازنده و محترمانه باشند. نقدهای مخرب یا سرزنشهای عمومی میتوانند انگیزه کارکنان را از بین ببرند.
2. قدردانی از ایدهها و نظرات: حتی اگر ایدهای عملی نشود، قدردانی از تلاش افراد برای ارائه دیدگاههایشان باعث افزایش اعتمادبهنفس و انگیزه آنها خواهد شد.
3. ایجاد کانالهای ارتباطی مؤثر: داشتن جلسات منظم، استفاده از نظرسنجیها و ایجاد فضای باز در جلسات تیمی، راههایی برای تشویق کارکنان به بیان نظرات است.
4. حمایت از تنوع فکری: تفاوت دیدگاهها میتواند به رشد سازمان کمک کند. مدیران باید نشان دهند که ارزش دیدگاههای گوناگون را درک میکنند.
5. حذف ترس از اشتباه: اشتباهات بخشی از یادگیری هستند. اگر کارکنان بدانند که بیان نظراتشان حتی در صورت اشتباه، عواقب منفی ندارد، با آزادی بیشتری ایدههای خود را مطرح خواهند کرد.
ایجاد محیطی که در آن کارکنان بدون ترس نظرات خود را مطرح کنند، نه تنها به رشد فردی آنها کمک میکند، بلکه باعث ارتقای نوآوری، افزایش بهرهوری و بهبود عملکرد کلی سازمان خواهد شد.
گردآوری و تنظیم: آکادمی مدیریت
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مثبتاندیشی برای رهبری سازمانی ضروری است، اما زمانی که به حد افراطی برسد، میتواند منجر به "مثبتاندیشی سمی" شود. این نوع نگرش بیشازحد خوشبینانه، چالشهای واقعی را نادیده میگیرد و باعث میشود کارکنان احساس کنند صدایشان شنیده نمیشود. برای جلوگیری از این مشکل، باید بتوانید نشانههای آن را در خود تشخیص دهید.
۱. بیاهمیت جلوه دادن مشکلات کارکنان
وقتی یکی از کارکنان نگرانی خود را مطرح میکند و شما سریعاً میگویید «همهچیز درست میشود» یا «زیاد بهش فکر نکن»، ممکن است نیت شما خیر باشد اما چنین پاسخهایی احساسات او را نادیده میگیرد. این رفتار باعث میشود محیطی ایجاد شود که در آن کارکنان حس حمایت شدن نداشته باشند. به جای این کار، به نگرانیهای آنها گوش دهید، احساساتشان را تأیید کنید و حمایت واقعی نشان دهید.
۲. نادیده گرفتن منتقدان و افراد مردد
اگر کارمندی نگرانیهایی مطرح کند و شما او را "منفیباف" یا "نقنقو" بدانید، در واقع درگیر مثبتاندیشی سمی شدهاید. برخی رهبران تصور میکنند که انتقاد باعث کاهش بازدهی میشود، اما در واقع، فضای باز برای بیان مشکلات، محیط کاری سالمتری ایجاد میکند. به کارکنان اجازه دهید نظراتشان را بدون ترس بیان کنند.
۳. تأکید بیش از حد بر نکات مثبت
جملاتی مانند «چیزی که تو را نکشد، قویترت میکند» یا «هر اتفاقی دلیلی دارد» گاهی میتوانند حس بیتوجهی به مشکلات را القا کنند. به جای ارائه کلیشههای انگیزشی، سعی کنید به صحبتهای همکارتان گوش دهید و درک کنید که در آن لحظه به چه چیزی نیاز دارد.
۴. ارائه سریع راهحل به جای همدلی
زمانی که یک همکار یا کارمند از استرس یا فشار کاری صحبت میکند، تمایل طبیعی شما ممکن است این باشد که سریعاً راهحلهایی ارائه دهید. اما گاهی افراد فقط نیاز دارند که شنیده شوند. بهتر است قبل از ارائه راهحل، ابتدا اجازه دهید فرد احساسات خود را بیان کند و نشان دهید که واقعاً به حرفهایش گوش میدهید.
۵. اجبار به مثبتاندیشی
اگر انتظار داشته باشید که همه همیشه خوشبین باشند و هرگونه نگرانی یا احساسات منفی را نشانه ضعف بدانید، ممکن است فضایی ایجاد کنید که در آن کارکنان احساس خفگی کنند. ایجاد تعادل بین خوشبینی و واقعبینی، کلید داشتن یک تیم قوی و متعهد است.
برای جلوگیری از مثبتاندیشی سمی، مهم است که شنوندهای فعال باشید، احساسات دیگران را تأیید کنید و فضایی ایجاد کنید که در آن کارکنان بتوانند نگرانیهای خود را بدون ترس از قضاوت بیان کنند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
وقتی فردی در آستانه جدایی از سازمان یا بازنشستگی است، باید تاریخ دقیق خروج، نحوه انتقال کارها، و تسویهحسابهای مالی را در نظر بگیرد. درخواست خروج میتواند شفاهی یا کتبی باشد، اما بهتر است با جزئیات مشخص شود.
قبل از اطلاعرسانی به کارفرما، خواستههای خود را مشخص کنید، از جمله اینکه آیا میخواهید در فرآیند انتخاب جانشین نقش داشته باشید یا پس از خروج به عنوان مشاور همکاری کنید. مدت زمان اطلاعرسانی بسته به صنعت و موقعیت شغلی متفاوت است. در برخی مشاغل حساس مانند بانکداری، ممکن است پس از اعلام خروج فوراً از سازمان خارج شوید. در سطوح مدیریتی و مشاغل تخصصی، انتقال مسئولیتها پیچیدهتر است و اطلاعرسانی زودهنگام ضروری است.
مدیر مستقیم خود را ابتدا و به صورت شفاهی در جریان بگذارید. او میتواند در تنظیم شرایط خروج به شما کمک کند. از دور زدن مدیر و اطلاعرسانی مستقیم به منابع انسانی یا مدیران بالادستی خودداری کنید. آمادگی مواجهه با درخواستهای تغییر زمان خروج یا پیشنهادات جایگزین را داشته باشید.
هنگام اعلام خروج، باید آمادگی ترک سریع سازمان را داشته باشید، زیرا ممکن است مدیرتان بخواهد شما را فوراً جایگزین کند. اما اگر احتمال میدهید که سازمان از شما درخواست کند بیشتر بمانید، این موضوع را در زمان ارائه درخواست در نظر بگیرید. همچنین، در صورت نیاز به ماندن تا پایان یک پروژه یا دورهی حساس، زمان خروج خود را متناسب با آن تعیین کنید. پس از توافق با مدیر، پیشنویس استعفا را آماده کنید و قبل از ارسال، از او بخواهید آن را بررسی کند.
تا زمانی که نحوه خروج شما قطعی نشده است، موضوع را با همکاران در میان نگذارید. مدیرتان ممکن است توصیههایی درباره چگونگی بیان این موضوع برای سایر کارکنان داشته باشد تا از ایجاد نگرانی جلوگیری شود.
پس از مشخص شدن برنامه خروج، اطلاعات تماس همکاران را بگیرید و از کسانی که به شما کمک کردهاند تشکر کنید. اگر زمان کافی دارید، دستورالعملهایی برای جانشین خود تهیه کنید. همچنین، میتوانید یک کتابچه شامل پاسخ به سوالات پرتکرار تنظیم کنید تا روند کارها پس از خروج شما دچار مشکل نشود.
جدایی از سازمان یک فرآیند مهم است که نیاز به برنامهریزی دقیق دارد. با رعایت این نکات، میتوانید انتقالی حرفهای، بیدردسر و محترمانه داشته باشید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نویسنده: Beth Benjamin
سيستم بازخورد گرفتن از مشتريان و كاركنان را با يكديگر تركيب كنيد.
معمولا شركت ها از مشتريان در مورد كالاها و خدمات خود بازخورد ميگيرند.
ولي معدود شركتهايي همان سوالات را از كاركنان خود ميپرسند. این از دست دادن یک فرصت استثنائی است.
شهود زیادی می تواند از مربوط کردن سیستم بازخوردهای مشتریان و کارکنان بدست بیاید بویژه در زمانی که دیدگاه کارکنان و مشتریان با یکدیگر همگرا نیست.
اگر از مشتریان خود میپرسید:
"آیا مشکل شما حل شد؟"
یا "آیا ما توانستیم مشکل شما را به راحتی حل کنیم؟
" از کارکنان تان همزمان بپرسید" آیا توانستی مشکل مشتری را حل کنی؟"
یا " آیا منابع و ابزارهای لازم را برای حل مشکل مشتری در اختیار داشتی؟".
توجه به ترکیب پاسخها به این سوالات شهود جدیدی در مورد مشتریان به شما خواهد داد.
همینطور مدیران میتوانند از این دادهها استفاده کنند تا نیروی انسانی خود را بهتر هدایت کنند، دسترسیهای بیشتری به ابزارها، منابع و اطلاعات مورد نیاز برای حل مشکلات مشتریان فراهم کنند و کارکنانی را که پتانسیلهای رهبری و ایده های نوآورانه دارند، شناسایی کنند.
ترکیب این دو سیستم یک حلقه یادگیری قدرتمندی در سازمان ایجاد میکند و باعث میشود تا کارکنان، بیشتر درگیر کار شوند و شرکت با سرعت بیشتری به نیازها و انتظارات در حال تغییر مشتریان پاسخ دهد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بسیاری از شرکتهای باسابقه و موفق با گذشت زمان با مشکلات مشابه دست و پنجه نرم میکنند. این شرکتها که برخی از آنها حتی سابقه چند دهه فعالیت در سطح اول اقتصاد کشور را داشتهاند در سالهای اخیر با مشکلاتی روبرو شدهاند که علت اصلی آن عدم تفکیکپذیری سرمایهداری (مالکیت) و مدیریت بوده است.
در دهههای گذشته به علت نیاز کشور به تولید، سطح رقابت در کشور کمتر بوده است و انتظارات مشتریان اغلب با حداقلها برآورده میشد، لیکن با گذشت زمان سطح انتظارات و پارامترهای مطلوبیت مشتریان هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی افزایش داشته است.
📍مجموعهای از ضعفهای سازمانی که میتوان بصورت گسترده در اینگونه شرکتها دید:
▫️مدیریت سرمایه محور و موسس محور در مجموعهها
▫️تصمیمات احساسی بر مبنای جایگاه گذشته سازمان و برند
▫️استفاده از نیروهای ناکارآمد
▫️ترس از تغییرات
▫️عدم توجه دقیق به بازارهای هدف
▫️ضعف کلیدی در فرآیندهای بازاریابی
▫️نگاه جزیرهای به واحدهای سازمان و عدم توجه به لزوم نگرش یکپارچه به کل زنجیره تأمین مرتبط با سازمان
▫️و ...
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from راهنمای منابع انسانی
تنوع عصبی (Neurodiversity) به تفاوتهای عصبی افراد اشاره دارد که شامل اوتیسم، ADHD، دیسلکسی، دیسپراکسی و سایر شرایط شناختی میشود. در محیط کار، شمولیت تنوع عصبی به معنای ایجاد فضایی است که این تفاوتها را درک کرده و از تواناییهای منحصربهفرد افراد بهره ببرد.
سازمانهایی که بر تنوع عصبی تمرکز دارند، نهتنها نیروی کار خلاقتر و نوآورانهتری دارند، بلکه از مزایای بهرهوری و همکاری بهتر نیز برخوردار میشوند. افراد با تنوع عصبی معمولاً مهارتهای منحصربهفردی مانند تفکر تحلیلی قوی، دقت بالا، حل مسئله خلاقانه و تمرکز بالا روی جزئیات دارند که میتواند برای مشاغل مختلف مفید باشد.
با ایجاد یک محیط کار پذیرنده و فراگیر، سازمانها میتوانند استعدادهای متنوعتری را جذب کنند و بهرهوری و نوآوری را افزایش دهند. شمولیت تنوع عصبی نهتنها به نفع افراد با این ویژگیها است، بلکه به ایجاد یک محیط کاری همدلانه و نوآورانه برای همه کارکنان کمک میکند.
@hrmguide
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
به مدلی از مدیریت سازمانی اشاره دارد که در آن سلسلهمراتب سنتی کاهش یافته یا حذف شده است و کارکنان دارای استقلال و اختیار بیشتری در تصمیمگیری هستند. در این نوع مدیریت، فاصله بین مدیران و کارکنان کمتر است و تأکید بیشتری بر همکاری، نوآوری و کار تیمی وجود دارد.
✅ مزایا:
افزایش انگیزه و رضایت کارکنان
بهبود خلاقیت و نوآوری
تسریع در تصمیمگیریها
کاهش هزینههای مدیریتی
❌ معایب:
امکان ایجاد سردرگمی در نقشها و وظایف
چالش در هماهنگی و کنترل پروژههای بزرگ
نیاز به فرهنگ سازمانی قوی و کارکنان باانگیزه
مدیریت افقی در استارتاپها، شرکتهای فناوری و سازمانهای نوآور بسیار رایج است، اما در شرکتهای بزرگ و سنتی ممکن است چالشهایی به همراه داشته باشد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔸اثر بایرون نشان میدهد وقتی افراد موفق از کسی انتظار موفقیت داشته باشند، او واقعاً موفقتر خواهد شد. این اثر در محیطهای کاری و آموزشی بسیار دیده میشود. به عنوان مثال، اگر یک مدیر موفق به یکی از کارمندان خود بگوید که «من به تو ایمان دارم و میدانم که تو میتوانی این پروژه را عالی انجام دهی»، آن کارمند احتمالاً با انگیزهی بیشتری کار خواهد کرد و عملکرد بهتری خواهد داشت.
🔸دلیل این اثر این است که حمایت افراد معتبر، باعث افزایش اعتمادبهنفس و انگیزهی فرد میشود. در محیطهای آموزشی، اگر یک معلم به شاگردان خود باور داشته باشد، آنها تلاش بیشتری خواهند کرد و واقعاً موفقتر خواهند شد.
🔸این پدیده نشان میدهد که وقتی افراد موفق، موفقیت ما را پیشبینی کنند، احتمال اینکه این پیشبینی به واقعیت تبدیل شود، بیشتر است. اثر بایرون تأکید میکند که تشویق و باور دیگران میتواند نیروی محرکی برای رشد فردی باشد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در مدیریت، لحظات دستگیره درب (Doorknob Moments) به موقعیتهایی اشاره دارند که کارکنان یا مدیران در لحظه آخر یک جلسه، درست قبل از ترک جلسه یا موقعیت، اطلاعات مهمی را فاش میکنند. این لحظات میتوانند تأثیر قابل توجهی بر تصمیمگیری، حل مشکلات و بهبود فرآیندهای سازمانی داشته باشند.
1. مدیریت جلسات و ارتباطات تیمی:
• گاهی کارکنان یا مدیران در لحظه آخر جلسه نکاتی را بیان میکنند که میتوانند مسیر بحث را تغییر دهند. مدیران باید فضایی ایجاد کنند که این اطلاعات زودتر مطرح شوند.
2. مدیریت پروژه و تصمیمگیری:
• در جلسات پروژه، ممکن است اعضای تیم در لحظه آخر چالشی را مطرح کنند که قبلاً جرأت بیان آن را نداشتند. شناسایی و مدیریت این لحظات میتواند به کاهش ریسکها کمک کند.
3. مدیریت منابع انسانی و بازخورد کارکنان:
• کارکنان ممکن است هنگام ترک شرکت یا در لحظات پایانی یک مکالمه، نگرانیهای واقعی خود را بیان کنند. مدیران باید گوش شنوایی برای این مسائل داشته باشند تا از مشکلات سازمانی جلوگیری کنند.
4. مدیریت تغییر و تحول سازمانی:
• در فرآیندهای تغییر، افراد ممکن است تا لحظات آخر درباره مقاومتها، نگرانیها یا ایدههای خود سکوت کنند. مدیریت صحیح این لحظات میتواند موفقیت تغییرات را تضمین کند.
این مفهوم میتواند به مدیران کمک کند تا از اطلاعات پنهان یا سرکوبشده آگاه شوند و تصمیمات بهتری بگیرند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
• الگوهای فکری که باعث شدند به خودتان شک کنید یا بیش از حد به خودتان سخت بگیرید را پیدا کنید.
• از خودتان بپرسید چرا اعتماد به نفس ندارید و دلیلش را پیدا کنید.
• به آدمهایی فکر کنید که اعتماد به نفسشان بدون اینکه دستاوردی داشته باشند بالاست.
• شمرده حرف بزنید و بین صحبتهایتان مکث کنید.
• اگر رفتار دیگران اذیتتان میکند رودربایستی را کنار گذاشته و آن را مطرح کنید.
• مثبت فکر کنید و فکرهای منفی مثل «نمیتوانم» و «از من گذشته» را کنار بگذارید.
•به اینکه دیگران درباره شما چه فکری میکنند اهمیت ندهید. شما نمیتوانید جلوی فکر دیگران را بگیرید.
• تاثیر ورزش یا داشتن یک سرگرمی در بالا رفتن اعتماد به نفس را دست کم نگیرید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔸آیا تاکنون فکر کردهاید که ویژگیهای شخصیتی شما بیشتر به درونگرایی نزدیک است یا برونگرایی؟ روانشناسی مدرن نشان داده که این دو ویژگی نه حالتهای ثابت، بلکه دو سر یک طیف هستند.
🔸درونگرایی با ویژگیهایی مانند تفکر عمیق، تمرکز بالا و خلاقیت همراه است. افراد درونگرا معمولاً نیاز به زمان بیشتری برای تنهایی دارند تا انرژی خود را بازسازی کنند. از سوی دیگر، برونگرایی با مهارتهای اجتماعی قوی و تمایل به تعاملات گسترده مشخص میشود. برونگراها از ارتباط با دیگران انرژی میگیرند و در محیطهای پرجنبوجوش رشد میکنند.
🔸در این میان، گروهی از افراد وجود دارند که در میانه این طیف قرار میگیرند و نه کاملاً درونگرا هستند و نه کاملاً برونگرا. این افراد که آمبیوِرت (Ambivert) نامیده میشوند، ترکیبی از هر دو ویژگی را دارند. در ادامه، به بررسی نشانههای آمبیوِرت بودن و رفتارهایی که این افراد را از دیگران متمایز میکند، میپردازیم.
1⃣ علاقه به جمع، اما نه مرکز توجه بودن
آمبیوِرتها از بودن در جمعهای پرجنبوجوش لذت میبرند؛ اما وقتی توجه دیگران بهطور کامل به سمت آنها جلب میشود، ممکن است احساس ناراحتی کنند. این افراد دوست دارند بخشی از یک گروه باشند، اما نیازی به جلب توجه یا مرکزیت ندارند.
2⃣ تحمل گفتوگوهای سطحی، اما عشق به مکالمات عمیق
یکی از ویژگیهای بارز آمبیوِرتها این است که میتوانند گفتوگوهای سطحی را تحمل کنند، اما علاقه واقعی آنها در مکالمات عمیق و معنادار است. آنها از صحبت در مورد موضوعات جدی، احساسی یا فلسفی لذت میبرند و در چنین مکالماتی بیشترین انرژی خود را دریافت میکنند.
3⃣ تغییر سطح انرژی بر اساس محیط
آمبیوِرتها توانایی منحصر به فردی در تطبیق با محیط اطراف خود دارند. اگر در یک مهمانی شلوغ و پرجنبوجوش باشند، میتوانند بهراحتی با جمع همراه شوند و از انرژی فضا لذت ببرند. اما اگر در یک محیط آرام و ساکت قرار بگیرند، میتوانند سکوت را بپذیرند و از آن لذت ببرند.
4⃣ دشواری در بیان نیازهای خود
یکی از چالشهای آمبیوِرتها، تمایل به خوشایند کردن دیگران است. آنها گاهی خواستهها و نیازهای خود را نادیده میگیرند تا از ایجاد تعارض جلوگیری کنند. این ویژگی میتواند به ضرر آنها تمام شود، زیرا ممکن است احساس فرسودگی کنند یا نیازهایشان برآورده نشود
5⃣ درک همزمان درونگراها و برونزگراها
آمبیوِرتها به دلیل داشتن ویژگیهای هر دو گروه، میتوانند احساسات و نیازهای دیگران را به خوبی درک کنند. این توانایی آنها را به شنوندگان و همدلان خوبی تبدیل میکند که میتوانند ارتباطات مؤثری با افراد گوناگون برقرار کنند.
6⃣ تجربه تعبیر اشتباه از سوی دیگران
دیگران گاهی آمبیوِرتها را به اشتباه کاملاً درونگرا یا برونگرا تصور میکنند. این سوءتفاهمها ممکن است باعث تعارض در روابط شخصی یا محیط کاری آنها شود. با این حال، آمبیوِرتها معمولاً با توضیح رفتارهای خود، این ابهام را برطرف میکنند.
7⃣ توانایی تعدیل گفتار و رفتار در موقعیتهای مختلف
آمبیوِرتها به راحتی میتوانند نحوه ارتباط خود را با افراد مختلف تطبیق دهند. آنها میتوانند در یک موقعیت رسمی کاملاً حرفهای و در یک دورهمی دوستانه غیررسمی باشند. این انعطافپذیری آنها را به افرادی محبوب در جمعها تبدیل میکند.
8⃣ نیاز به زمان تنهایی برای شارژ انرژی
با وجود اینکه آمبیوِرتها از جمع لذت میبرند، گاهی به زمانی برای تنها بودن نیاز دارند. این لحظات برای بازیابی انرژی و تعادل روحی آنها ضروری است.
9⃣ انعطافپذیری در تصمیمگیری
آمبیوِرتها به دلیل درک دیدگاههای مختلف، اغلب تصمیمگیریهای منعطفتری دارند. آنها تمایل دارند نظرات دیگران را بشنوند و با تحلیل شرایط، بهترین انتخاب را انجام دهند.
🔟 تطبیقپذیری با نقشهای مختلف
در محیط کاری یا خانوادگی، آمبیوِرتها میتوانند بسته به نیاز، رهبر یا پیرو باشند. این تطبیقپذیری آنها را به اعضای ارزشمندی در تیمها تبدیل میکند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
یکی از چالشهای مهم در فرآیند تغییرات سازمانی، مقاومت کارکنان است. این مقاومت معمولاً ناشی از ترس از ناشناختهها، از دست دادن موقعیت، افزایش فشار کاری یا بیاعتمادی به رهبری سازمان است. برای مدیریت مؤثر این مقاومت، مدیران باید با دیدی انسانی، راهبردی و مشارکتی عمل کنند.
اولین گام، شفافسازی اهداف تغییر است. کارکنان باید بدانند چرا تغییر ضروری است، چه نتایجی به دنبال دارد و چگونه بر کار و آینده شغلی آنها تأثیر میگذارد. برقراری ارتباط شفاف و مستمر، نقش مهمی در کاهش ابهام و ایجاد اعتماد دارد.
دوم، مشارکت دادن کارکنان در فرآیند تغییر میتواند حس مالکیت ایجاد کرده و انگیزهی همکاری را افزایش دهد. وقتی افراد احساس کنند بخشی از تصمیمگیری هستند، احتمال مقاومتشان کاهش مییابد.
سوم، آموزش و توانمندسازی کارکنان نقش کلیدی دارد. اگر تغییر نیازمند مهارتهای جدید باشد، سازمان باید با آموزشهای هدفمند، زمینه سازگاری را فراهم کند.
چهارم، گوش دادن فعال به نگرانیها و انتقادات کارکنان میتواند به شناسایی موانع پنهان کمک کند. مدیران باید با رویکردی همدلانه به دغدغهها پاسخ دهند و راهکار ارائه دهند.
در نهایت، الگوسازی توسط رهبران سازمان بسیار اثرگذار است. اگر مدیران خود با تغییر همراه شوند، این پیام را به کل سازمان منتقل میکنند که تغییر، یک فرصت برای رشد است نه تهدید.
تغییر موفق، حاصل مدیریت هوشمندانه مقاومتهاست.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مدیریت تنها به دستور دادن و برنامهریزی خلاصه نمیشود. یک مدیر حرفهای باید الگوی رفتاری برای تیم خود باشد. رفتارهای حرفهای نهتنها اعتبار مدیر را بالا میبرند، بلکه باعث ایجاد اعتماد، انگیزه و همکاری بهتر در تیم میشوند. در ادامه، چند ویژگی کلیدی از رفتارهای حرفهای یک مدیر را مرور میکنیم:
۱. احترام متقابل:
مدیر حرفهای به اعضای تیم خود احترام میگذارد، نظرات آنها را میشنود و به تفاوتهای فردی توجه میکند. او هرگز از جایگاه خود برای تحقیر یا بیارزش جلوه دادن دیگران استفاده نمیکند.
۲. شفافیت در ارتباطات:
بیان شفاف انتظارات، اهداف و بازخوردها، از جمله رفتارهای حرفهای مهم است. مدیران باید با صداقت و وضوح صحبت کنند و از ابهامگویی پرهیز کنند. این کار به کاهش سوءتفاهم و افزایش بهرهوری کمک میکند.
۳. پاسخگویی و مسئولیتپذیری:
مدیر حرفهای، مسئولیت تصمیمات و نتایج کار را میپذیرد. اگر اشتباهی رخ دهد، بهجای فرافکنی، آن را میپذیرد و برای اصلاح آن تلاش میکند. چنین رفتاری اعتماد تیم را جلب میکند.
۴. حمایت از رشد دیگران:
مدیران حرفهای رشد فردی و حرفهای اعضای تیم را در اولویت قرار میدهند. آنها فرصت یادگیری، بازخورد سازنده و فضا برای اشتباه و تجربه فراهم میکنند.
۵. حفظ تعادل بین جدیت و انعطافپذیری:
مدیر باید در رسیدن به اهداف جدی باشد، اما در مسیر کار انعطافپذیر و شنوا باشد. توانایی سازگار شدن با شرایط و درک شرایط خاص اعضای تیم، نشانه بلوغ حرفهای است.
۶. اخلاقمداری و انصاف:
تصمیمگیری منصفانه و بر پایه اصول اخلاقی، از مهمترین رفتارهای حرفهای است. مدیر نباید اجازه دهد منافع شخصی، روابط دوستانه یا تعصبات فردی بر تصمیماتش تأثیر بگذارد.
در نهایت، مدیر حرفهای بودن یعنی پذیرفتن این واقعیت که تأثیر شما بر دیگران، بسیار فراتر از کلمات شماست. رفتارهای شما الگویی برای تیم خواهد بود. پس هر روز تلاش کنید نسخه بهتری از یک رهبر حرفهای باشید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مدیر الهامبخش کسی است که نهتنها وظایف مدیریتی خود را انجام میدهد، بلکه با رفتار، نگرش و تعامل سازندهاش، در دل تیم انگیزه، امید و حس رشد ایجاد میکند. آدام گالینسکی، استاد رهبری در دانشگاه کلمبیا و نویسنده کتاب «الهامبخش باش»، بر اساس پژوهشهایش به این نتیجه رسیده که مدیران الهامبخش سه ویژگی کلیدی دارند: آیندهنگر هستند، الگو محسوب میشوند و نقش راهنما را ایفا میکنند.
۱. آیندهنگری:
آیندهنگری اولین ویژگی مهم یک رهبر الهامبخش است. این ویژگی به توانایی مدیر در ترسیم چشماندازی روشن، خوشبینانه و معنادار از آینده اشاره دارد. مدیر آیندهنگر میتواند تصویری مثبت از مسیر پیشرو ترسیم کرده و آن را به زبانی ساده و قابل فهم برای همه بیان کند. اما صرفاً داشتن دیدگاه کافی نیست؛ چنین رهبری باید این دیدگاه را بارها تکرار کند تا در ذهن کارکنان نهادینه شود. تکرار هدفمند باعث میشود تیم با مسیر سازمان همسو شود و انگیزه بیشتری برای مشارکت پیدا کند. آیندهنگری، نیاز انسان به داشتن معنا و هدف در زندگی کاری را پاسخ میدهد.
۲. الگو بودن:
ویژگی دوم، الگو بودن است. مدیران الهامبخش معمولا آرام، شجاع، باثبات و حمایتگر هستند. آنها در لحظات بحرانی سردرگم نمیشوند و استرس خود را کنترل میکنند، چون میدانند رفتارشان به شدت روی تیم تأثیر میگذارد. آنها در عین جدیت، شور و اشتیاق واقعی نسبت به کار دارند و این اشتیاق در رفتار، گفتار و حالاتشان پیداست. چنین مدیرانی فقط حرف نمیزنند، بلکه به گفتههایشان عمل میکنند. این ثبات رفتاری باعث ایجاد اعتماد در تیم میشود. به همین دلیل، کارکنان راحتتر با آنها ارتباط برقرار کرده و در شرایط سخت، با اعتماد بیشتری از آنها پیروی میکنند. الگو بودن، به نیاز افراد به امنیت، ثبات و الهام پاسخ میدهد.
۳. راهنما بودن:
مدیر الهامبخش نقش راهنما را نیز ایفا میکند؛ یعنی به تیم خود اعتماد دارد، مسئولیت میدهد و از خردهمدیریت (micromanagement) پرهیز میکند. او تلاش میکند فضای رشد و یادگیری را برای اعضای تیم فراهم کند و آنها را تشویق میکند که از منطقه امن خود خارج شوند، اما در مسیر همراهشان باقی میماند تا اگر زمین خوردند، دوباره برخیزند. یکی از مهمترین جنبههای راهنما بودن، توانایی همدلی و درک نیازهای متغیر اعضای تیم در زمانهای مختلف است. چنین مدیری خوب گوش میدهد، نه فقط با گوش، بلکه با دل؛ و پیش از پاسخ دادن، با دقت منظور افراد را درک میکند. راهنما بودن، حس تعلق، احترام و ارزشمندی را در افراد تقویت میکند.
در نهایت، الهامبخش بودن یک استعداد ذاتی نیست؛ بلکه مهارتی است که با شناخت، تمرین و پرورش قابل یادگیری است. مدیرانی که این سه ویژگی را در خود تقویت کنند، میتوانند تأثیر عمیقی بر تیم و سازمان بگذارند؛ تا حدی که کارکنان حاضرند به دنبال آنها به سازمانهای دیگر نیز بروند، چون باور دارند در کنار چنین رهبرانی بهتر رشد خواهند کرد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✍️ نویسنده: Karla L. Miller
یک کارمند باتجربه که سابقه ارتقا در شرکتش دارد، پس از تغییر مدیر دچار تنش در رابطه کاری شده است. او مدتی سرپرستی تیم را برعهده داشته تا اینکه مدیر جدیدی استخدام شده—فردی خوشبرخورد اما ناسازگار در سبک کاری. با گذر زمان، اختلافها بین آنها بالا گرفته، طوری که مدیر جدید بدون شفافسازی انتظارات، کارمند را تهدید به حذف از فرصتها کرده و مسئولیت ترمیم رابطه را به طور کامل بر عهده او گذاشته است.
کارمند احساس میکند مدیرش با فرهنگ سازمانی کنار نیامده و مدام ابراز نارضایتی میکند. در نبود یک سازوکار داخلی برای حل اختلافات، او به سراغ ابزارهای ارزیابی رفتاری رفته و حتی پیشنهاد داده مدیرش هم از این روش استفاده کند، اما مطمئن نیست این پیشنهاد جدی گرفته شود. این وضعیت باعث استرس و ناامیدی او شده است.
پاسخ مشاور این است:
تو آدم دلسوزی هستی و میخواهی رابطه را درست کنی، اما گاهی لازم است واقعیت را بپذیری. وقتی مدیرت نه علاقهای به تغییر دارد، نه مسئولیت رفتار خود را میپذیرد، نمیتوان انتظار داشت که رابطه بهبود یابد. کسی که برای "اعتمادسازی" کاری نمیکند و حتی انتظاراتش را بیان نمیکند، نمیخواهد این تنش را حل کند.
🔸 دو راه پیشرو داری:
۱. فرض را بر این بگذار که این رابطه هرگز صمیمی نخواهد شد. تلاش کن نتایج کارت با انتظارات او هماهنگ باشد، در عین حفظ احترام، حرفهای و دیپلماتیک رفتار کن و روابط حمایتی خودت را با همکاران همفکر حفظ کن.
۲. تجربه مدیریتی و اعتبارت را با خودت به تیم یا سازمانی ببر که قدردان آن باشد.
نکته مهم: ابزارهای ارزیابی رفتاری میتوانند مفید باشند، اما تنها برای کسانی که به آنها باور دارند.
📌 گاهی ماندن در یک رابطه کاری ناسالم، به قیمت سلامت روان تمام میشود. قدرت تشخیص زمان رفتن، نشانه بلوغ حرفهای است.
منبع: واشنگتنپست
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در گذشته، وفاداری به یک شرکت برای مدت طولانی، نشانهای از تعهد و اعتبار حرفهای محسوب میشد. اما نسل جدید – نسل Z – نگاه متفاوتی دارد. برای آنها، یادگیری، رشد و تجربههای متنوع ارزشمندتر از ماندن طولانیمدت در یک موقعیت شغلی است.
نسل Z (متولدین ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲) در دنیایی رشد کردهاند که سرعت، تنوع و دسترسی سریع به اطلاعات حرف اول را میزند. برای آنها، «یک سال» ماندن در یک شرکت ممکن است طولانی تلقی شود. آنها بهجای تعهد بلندمدت، ترجیح میدهند از هر فرصت کاری، نهایت یادگیری و رشد را کسب کنند و در صورت نبود فرصت تازه، بهراحتی به مسیر بعدی بروند.
نسل Z تنبل نیست؛ بلکه سریعالعمل، هدفمحور و مشتاق یادگیری است. آنها در محیطهایی که امکان رشد، انعطاف و معنا در آن باشد، میدرخشند.
۱. فرهنگ سازمانی نوآورانه
فرهنگ، برای نسل Z اهمیت زیادی دارد. سازمانهایی با فضای خلاقانه، سلسلهمراتب کمتر، و رهبرانی که نقش مربی را دارند، بیشتر میتوانند این نسل را جذب و حفظ کنند.
۲. تعهد اجتماعی و مسئولیتپذیری
نسل Z به سازمانهایی جذب میشود که ارزشهای انسانی، محیطزیست و مسئولیتپذیری اجتماعی را جدی میگیرند. آنها فقط به حقوق و مزایا نگاه نمیکنند؛ اهداف و باورهای شرکت برایشان مهم است.
۳. انعطافپذیری در سبک کار
برای نسل Z، زمان و مکان کار چندان مهم نیست. آنها خروجیمحور هستند. ارائه گزینههای کاری ترکیبی، دورکاری و فضای انعطافپذیر باعث انگیزه بیشتر میشود.
ترویج رفاه و تعادل زندگی و کار
نسل جدید به جای فداکاری بیوقفه برای شغل، به تعادل، شادی و سلامت ذهنی اهمیت میدهد. کارفرمایان میتوانند با ارائه برنامههایی برای توسعه فردی، ورزش، ذهنآگاهی و تفریح، انگیزهای پایدار ایجاد کنند.
رهبران سازمان نباید در تلاش برای «تغییر دادن» نسل Z باشند. این نسل در حال تعریف دوباره محیطهای کاری است. به جای مقابله با این موج، بهتر است آن را هدایت کنیم. با شناخت انگیزهها، نیازها و ارزشهای نسل Z، میتوان محیطی ساخت که هم آنها را رشد دهد و هم سازمان را پیش ببرد.
برخی از آنها میمانند، برخی میروند – و این کاملاً طبیعی است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در دنیای امروز، موفقیت تنها به مهارتهای فنی و تجربه محدود نمیشود؛ شبکهسازی حرفهای یکی از مهمترین مهارتهایی است که مدیران و صاحبان کسبوکار باید به آن مسلط باشند. ارتباطات قوی میتواند در زمان مناسب، مسیر شغلی یا تجاری شما را بهکلی متحول کند.
در ادامه ۵ راهکار عملی برای تقویت مهارت شبکهسازی در مدیریت کسبوکار را با شما به اشتراک میگذاریم:
۱. با نیت کمک وارد شوید، نه با هدف سود شخصی
شبکهسازی واقعی زمانی اتفاق میافتد که ارتباطات شما بر پایه ارزشآفرینی برای دیگران باشد، نه صرفاً گرفتن امتیاز برای خودتان. وقتی افراد ببینند که شما بدون چشمداشت به آنها کمک میکنید، در زمان نیاز با تمام توان پشتیبان شما خواهند بود.
۲. در رویدادها و انجمنهای تخصصی فعال باشید
کنفرانسها، کارگاهها، انجمنهای صنعتی و حتی گروههای آنلاین تخصصی فرصتهای طلایی برای شناخت افراد جدید هستند. سعی کنید فقط شنونده نباشید؛ مشارکت کنید، سوال بپرسید و تجربه خود را به اشتراک بگذارید. این تعاملات بهمرور شما را در ذهن دیگران ماندگار میکند.
۳. ارتباطات خود را مدیریت کنید
شبکهسازی یک بار برای همیشه نیست. باید ارتباطات را زنده نگه دارید. بهطور دورهای پیام بدهید، موفقیتهای مخاطبین را تبریک بگویید، محتوای مفید برایشان ارسال کنید. یک پیام ساده ولی بهموقع میتواند یک رابطه سرد را دوباره گرم کند.
۴. شنونده خوبی باشید
مدیران اغلب عادت دارند بیشتر صحبت کنند، اما در شبکهسازی، شنیدن مهمتر از گفتن است. وقتی با دقت به نیازها، دغدغهها و اهداف دیگران گوش میدهید، میتوانید پیشنهادات دقیقتری ارائه دهید و اعتماد واقعی بسازید.
۵. از شبکههای اجتماعی حرفهای غافل نشوید
پلتفرمهایی مثل لینکدین، توییتر (برای فعالان حرفهای) و حتی تلگرام، ابزارهای قدرتمندی برای شبکهسازی هدفمند هستند. با افراد مرتبط در حوزه کاری خود ارتباط بگیرید، محتوا منتشر کنید و در گفتوگوهای تخصصی شرکت کنید.
شبکهسازی نه یک رفتار نمایشی، بلکه یک مهارت انسانی و مدیریتی است. در دنیای پررقابت امروز، آنچه شما را از دیگران متمایز میکند، توانایی ساخت و نگهداری ارتباطات مؤثر است. این مهارت را جدی بگیرید و هر روز تمرینش کنید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
HTML Embed Code: