Channel: آکادمی مدیریت
از جمله صفاتی که میتواند به موفقیت یک مدیر کمک کند، توانایی او در تدریس است. در اینجا توضیح میدهیم که چرا یک مدیر خوب معلمی خوب است. البته الزامی وجود ندارد که معلمهای خوب، مدیرانی خوب باشند.
▪️ از مهمترین وظایف یک مدیر این است که حرفهایی را که در ذهن دارد، به دیگران منتقل کند. اگر او نتواند در کوتاهترین شکل ممکن تمام منظورش را منتقل کند، کارایی در سازمان پایین میآید. ممکن است او دقیقا بداند مشکل چیست و بداند برای رفع مشکل هرکس باید چه کار کند. اما نتواند موضوع را برای دیگران توضیح دهد. در مقابل یک معلم خوب در انتقال مفاهیم مهارت دارد. با وجود مهارت بالا در انتقال مفاهیم، ممکن است یک یا چند کارمند به هر دلیل نتوانند حرف مدیر را بفهمند. یک معلم خوب در این شرایط با صبر و حوصله موضوع را بسط میدهد، مثال میزند و با اجرای نمونه عملی موضوع را به بهترین شکل جا میاندازد.
▪️ یک معلم خوب درک میکند که انسانها برای یادگیری به زمان نیاز دارند. آنها نمیتوانند ده یا بیست وظیفه جدید را در یک روز یاد بگیرند و آنها را به بهترین شکل اجرا کنند. مدیر خوب باید رفتهرفته اطلاعات را منتقل کند، به کارمندان فرصت تمرین بدهد و اشتباهات آنها را بپذیرد. او درک میکند که پیشرفت به زمان نیاز دارد.
▪️نظام پاداش و تنبیه در محیط کار هم وجود دارد. اما گاهی تشویق یک کارمند دیگران را میرنجاند یا تنبیه میتواند ادامه کار را برای عدهای تلخ و عذابآور کند. یک مدیر خوب با طراحی درست پاداشها و تنبیهها، از این ابزارها در راستای افزایش بهرهوری استفاده میکند.
▪️یک معلم خوب میتواند دانشآموزان را بخندانند. دانشآموزانی که بانشاط سر کلاس حاضر میشوند، بهتر میتوانند یاد بگیرند. کارمندهای بانشاط و خوشحال نسبت به کارمندانی که همیشه در ترس و اضطراب هستند بازدهی بیشتری دارند. مدیر بلد است در نهایت ادب و احترام شوخی کند و محیطی پویا و شاد بسازد.
معلمی کار سادهای نیست. هر روز سروکله زدن با چندین کودک که هرکدام مشکلات خاص خودشان را دارند، بیقراری میکنند، از مدرسه خوششان نمیآید و در آسیبپذیرترین سالهای زندگیشان هستند، شاید یکی از دشوارترین کارهای جهان باشد. اما کار یک مدیر سادهتر از شغل معلم نیست. مدیر باید از مدیریت لذت ببرد. البته نه از دستور دادن و نه از احساس قدرت. بلکه از هدایت یک تیم برای رسیدن به هدفی مشخص.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔸يك مرد جوان در پارک بزرگ كاكتوس مشغول قدمزدن بود، ناگهان تمام لباسهايش را در آورده و به وسط كاكتوسها مىپرد و غلت مىزند، افرادى كه اطراف بودند او را با زحمت بيرون مىآورند و از او مىپرسند: چرا اينكار را كردى؟! و او پاسخ مىدهد كه: در آن لحظه بهنظرم كار خوبى مىآمد.
🔸اغلب ماها انتخابهاى اين چنينى داريم كه در لحظه بهنظرمان كار درستى مىآمده است؛ زمانی كه از ترس تنهايى با كسى ارتباط داشتيم كه ما را به بيراهه كشانده، در زمان درماندگى از كسى درخواست كمك كرديم كه صلاح ما را نمىخواسته، تلاش براى نگهداشتن فردى كرديم كه روح و شخصيت ما را پايمال كرده، در این شرایط همه ما احتمالا در ميان كاكتوسها غلت زدهايم.
◀️ ما در آن لحظه اين رفتارهاى آسيبزا را انتخاب مىكنيم، اما چرا؟!
🔸استفاده از يكسرى الگوها كه ممكن است از والدين يا اطرافيان آموخته شده باشد، يا انتخاب آسانترى است نسبت به فكركردن و پيداكردن انتخابهاى بهتر. اين است كه ما را بر آن مىدارد كه رنجبردن و تحمل درد را انتخاب كنيم.
🔸باور اين كه موقعيتى نااميدكننده است و شما نمىتوانيد هيچ كارى بكنيد باعث اين همه رنج شده است. باور افسردهشدن بسيار راحتتر از تلاش براى گرفتن حق است؛ باور نااميدى و اندوه راحتتر از تغيير مسير و شروع مجدد است؛ ما به اين علت است كه در شرايط خاص روى كاكتوسها غلت مىزنیم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔸همه ما در زندگی خود فردی را میشناسیم که همواره به بحث و اظهار نظر در مورد هر موضوعی علاقهمند است؛ حتی زمانی که تخصص یا دانش چندانی در آن حوزه ندارد. این رفتار معمولاً نه تنها آزاردهنده، بلکه گاهی خستهکننده است. برای اینکه بدانیم چرا برخی افراد اینگونه رفتار میکنند، لازم است به چند مفهوم روانشناختی توجه کنیم که ریشههای این رفتار را توضیح میدهند.
◀️ واقعگرایی سادهلوحانه؛ چرا برداشت ما از واقعیت گاهی دقیق نیست؟
یکی از مفاهیمی که به درک رفتار همهچیزدانها کمک میکند، پدیدهای به نام «واقعگرایی سادهلوحانه» است. این مفهوم به گرایش طبیعی انسانها برای فرض اینکه برداشت و ادراک آنها از جهان دقیق و بینقص است، اشاره دارد. اما واقعیت این است که همه چیزهایی که ما میپنداریم «میدانیم»، از فیلترهایی عبور کرده است که شامل تعصبات شناختی، میانبرهای حسی و خاطراتی با بار احساسی میشود. این فیلترها باعث میشوند که درک ما از جهان با واقعیت فاصله داشته باشد، اما اکثر افراد این تفاوت را درک نمیکنند و فکر میکنند که برداشت آنها دقیق است.
◀️ توهم کفایت اطلاعات؛ چرا فکر میکنیم بیشتر از آنچه میدانیم، میدانیم؟
علاوه بر واقعگرایی سادهلوحانه، تعصب شناختی دیگری که ممکن است در رفتار همهچیزدانها نقش داشته باشد، پدیدهای به نام «توهم کفایت اطلاعات» است. این پدیده به حالتی اشاره دارد که فرد با وجود داشتن اطلاعات ناکافی، تصور میکند که دانایی کافی برای قضاوت درست در مورد یک موضوع دارد.
◀️ انگیزههای روانی پشت رفتار همهچیزدانها؛ میل به کنترل و برتری
همه ما تا حدی این تعصبات شناختی را تجربه میکنیم، اما همهچیزدان بودن رفتاری نیست که در همه افراد دیده شود. برخی افراد به دلیل حساسیت بیشتر به موقعیت اجتماعی و جایگاه خود، تمایل دارند که دیدگاههایشان را به دیگران تحمیل کنند تا به نوعی احساس برتری و قدرت کنند. از آنجایی که ذهن انسان معمولاً میل به خودمختاری و کنترل بر محیط دارد، برخی افراد این نیاز به کنترل را با تلاش برای تحمیل نظراتشان بر دیگران برآورده میکنند.
◀️ اثر دانینگ-کروگر؛ چرا افراد با تخصص کم، خود را دانا میپندارند؟
یکی دیگر از تعصبات شناختی که در رفتار همهچیزدانها نقش بسزایی دارد، «اثر دانینگ-کروگر» است. این اثر به این اشاره دارد که افرادی که شایستگی کافی در یک حوزه ندارند، توانایی خود را در آن حوزه بیش از حد ارزیابی میکنند. این افراد به دلیل کمبود درک عمیق، نمیتوانند تشخیص دهند که کسی دانش و تخصص بیشتری نسبت به آنها دارد و در نتیجه با اعتماد به نفس بالا در مورد موضوعات اظهارنظر میکنند.
منبع: sciencefocus
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
چگونه تصمیم بگیریم وظایف مختلف را میتوان به دیگری محول کرد یا خیر؟در رابطه با این پرسش، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. یک دیدگاه این است که در یک نقطه خاص، با کمترین استثناء، هرچیزی که پتانسیل تفویض اختیار دارد باید به کارکنان محول شود.
یک روش خوب برای مشخص کردن وظایفی که باید تفویض شوند، استفاده از ماتریس تفویض است که در آن، وظایف را از نظر اولویتشان برای تفویض به ۴ دسته تقسیم میکند. رهبران با استفاده از این ماتریس میتوانند بر حسب میزان مهارتشان روی کار موردنظر یا علاقهای که به آن دارند، در مورد تفویض وظایف تصمیمگیری کنند. مثلا اگر بهعنوان مدیر به کاری علاقه دارید و در آن از مهارت خوبی برخوردار هستید، نباید آن را تفویض کنید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کارٍ در جریان را در سطح سبد محصول محدود کنید، اتلاف را حذف نمایید، تمرکز ایجاد کنید، کارهای موازی کمتری انجام دهید، مسائل را ساده نگاه دارید.
به جای دنبال کردن برنامه ای مشخص، اکتشاف کنید و خود را با آموخته هایتان تطبیق دهید.
چرخه های بازخورد را کوتاه کنید، تحملِ پذیرش اشتباهات را داشته باشید و برای یادگیری و بهبود مستمر ارزش قائل شوید.
برای جلوگیری از انباشته شدن کارها، تیمهایی محصول محور ، متحد و چندتخصصی با هدفی مشترک تشکیل دهید و سیاسی کاری را سرکوب کنید.
به جای هزینه، روی ارزش تمرکز کنید، ارزش را هر چه زودتر و به تدریج تحویل دهید و روی ساخت محصولِ درست تمرکز کنید.
با الهام بخشیدن و تعامل با تیمها، فرصتی برای ایجاد محرک های ذاتی مانند اختیار ، تسلط و هدف فراهم کنید.
در پذیرش مشکلات و واقعیت های سخت باز عمل کنید و تیم خود را در حل مشکلات یاری و حمایت نمایید و همواره به یاد داشته باشید که چابکی مشکلات شما را حل نمیکند، بلکه آنها را برایتان نمایان می سازد.
چشم اندازی بزرگ داشته باشید ولی آنرا در بخش های کوچک تحویل دهید.
نقش خود را به خوبی ایفا نمایید و اعضای تیم خود را حمایت کنید و به افراد فرصت دهید که حضوری فعال در پروژه ها داشته باشند.
ابتدا خود چابک باشید، از تکنیک های آنهاستفاده کنید، اصول چابکی را به معرض نمایش قرار دهید و مانند رهبری خدمتگزار رفتار نمایید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
شاید به دنبال تجربهای تازه هستید یا شغل فعلیتان دیگر برایتان جذابیتی ندارد یا شاید هم دلتان میخواهد همه چیز را زیرورو کنید. حالا بعد از چند ماه یا شاید چند سال فکر کردن به این موضوع به این نتیجه رسیدهاید که وقت تغییر است. حرکت بزرگی است! اما تا دست به کار نشدهاید، حواستان باشد مرتکب این سه اشتباه نشوید تا فرآیند سادهتری را تجربه کنید.
1⃣ باید از صفر شروع کنید
🔸اگر سالها سخت تلاش کرده و برای جایگاه حرفهای کنونیتان زحمت کشیده باشید، تصور از نو شروع کردن میتواند ترسناک باشد. اما بیشتر تغییرات شغلی معمولا آنقدری که به نظر میرسد ریشهای و دراماتیک نیستند. پس قرار نیست همه مهارتهایتان را دور بریزید.
🔸برای شروع میتوانید شرح شغلی خود را مرور و مهارتهای اکتسابیتان را لیست کنید. چه مهارتهایی بینشاخهای هستند؟ کدامها در نقش کاملا متفاوتی به کار میآیند؟ وقتی بفهمید چقدر از مهارتهایتان را میتوانید با خودتان ببرید شگفتزده میشوید.
🔸به عنوان مثال فرض کنید متخصصی در حوزه خدمات مشتری هستید و حالا میخواهید مدیر پروژه شوید. تجربه شما در برخورد با مشتریان، حل مشکلات و سروکار داشتن با آدمهای متفاوتی از بخشهای گوناگون سازمان در نقش جدید، بسیار به کارتان میآید، پس جعبهابزار شغل جدیدتان اصلا آن طور که فکر میکنید خالی نیست و بیش از آنچه که فکرش را میکنید به درد بخور و کار راه انداز است.
2⃣ باید به دانشگاه برگردید
🔸عدهای بر این باورند که یک مدرک جدید، حالا چه کارشناسی باشد یا کارشناسی ارشد، خیلی جادویی بلاتکلیفیها و مشکلات شغلیشان را از بین میبرد و آنها را به شغل رویاییشان میرساند. اما متاسفانه همیشه از این خبرها نیست. درست است که اگر قصد داشته باشید وکیل یا پزشک شوید، حتما به مدرک مرتبطش احتیاج خواهید داشت، اما برای خیلی از حوزههای دیگر چنین الزام سفت و سختی وجود ندارد.
🔸مثلا اگر تصمیم گرفتهاید که تدریس را رها کنید و وارد حوزه بازاریابی دیجیتال شوید لازم نیست همهچیز را رها کنید و به دانشگاه برگردید تا مدرک بازاریابیتان را بگیرید. برای این مورد استعداد در تولید محتوا و مدیریت پروژهها به همان اندازه لازم و ارزشمند است. در حوزههایی مثل بازاریابی دیجیتال یا مدیریت پروژه، مهارتهای عملی، گواهینامهها و تجربیات مرتبط اغلب از مدرک تحصیلی ارزشمندتر هستند.
3⃣ خرابکردن پلهای پشت سر
🔸فراموش نکنید که کارفرمایان آینده برایشان مهم است که شما کار قبلی را چگونه ترک کردهاید و یک سابقه بد، پیدا کردن فرصت خوب بعدی را تبدیل به یک چالش سخت میکند. دنیای کسبوکار کوچکتر از آن چیزی است که فکر میکنید و هرگز نمیدانید کی و کجا دوباره با همکاری قدیمی مواجه میشوید یا به توصیه او احتیاج پیدا میکنید. به همین دلیل، ترک کار حرفهای و حفظ روابط دوستانه بسیار مهم است.
🔸موفقیت در درازمدت به گسترش شبکه روابط حرفهایتان وابسته است. ارتباطات شما میتوانند درهای منتهی به مشتریان جدید، مشاغل تازه و هرآنچه را که فکرش را بکنید به رویتان باز کنند. اگر حالا زمان بگذارید و این روابط را ایجاد و تقویت کنید، در آینده نتیجهاش را میبینید.
منبع: Forbes
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✍ دکتر محمدرضا سعیدی
🔸در طبیعت، مگسهایی وجود دارند که خود را به شکل و شباهت زنبور عسل در میآورند. حتی صدای وزوز مشابه ایجاد کرده و رنگ و ظاهر خود را هم با زنبور عسل همسانسازی میکنند. این پدیده تحت عنوان تقلید (Mimicry) شناخته می شود و اساسا در این وضعیت هدف اصلی شبیه شدن است ولو بدون کارايی واقعی.
🔸در دنیای سازمانها نیز مفهوم مشابهی وجود دارد به نام ایزومورفیسم (Isomorphism) و یا همشکلی سازمانی؛ پدیدهای که در آن سازمانها و نهادها، ساختار، شیوه، نماد و حتی فرهنگ مشابهی را اختیار میکنند تا شبیه به سازمانهای موفق و معروف عمل کنند. این پدیده، گاه به تقلید کورکورانه سازمانها از یکدیگر منجر میشود، به طوری که ظاهری فریبنده و مدرن پیدا میکنند، اما از کارایی و عملکرد مطلوب تهی است.
🔸رفتارپژوهان سازمانی برای این پدیده دلایل مختلفی میآورند:
▪️ایجاد مشروعیت از طریق مشابهت با سازمانهای موفق و جستجوی اعتبار و پذیرش از سوی جامعه ذینفعان.
▪️کاهش احساس عدم اطمینان؛ یعنی سازمانها بعضا با تقلید از شیوه های موفق، خطر شکست در محیط های ناپایدار و نامطمئن را کاهش میدهند.
▪️بهبود عملکرد؛ البته واضح است که بعضا تقلید درست شیوه ها و قابلیتهای یک مجموعه دیگر میتواند منجر به بهبود عملکرد شود.
◀️ ایزومورفیسم می تواند هوشمندانه و آگاهانه باشد، اگرعملکرد بر شکل و فرم بچربد. در غیر اینصورت به مثابه تله ای خواهد بود که سازمان در آن می افتد و خارج شدن از آن به آسانی نخواهد بود.
بنابراین ایزومورفیسم می تواند مزایایی داشته باشد به شرط آنکه امر تعادل در بکار گیری آن رعایت گردد. تاکید بیش از حد بر ایزومورفیسم اسباب خفه کردن نوآوری را فراهم خواهد کرد. چرا که این مشابهت سازی ها جوابگو نخواهد بود و قدرت انطباق سازمان با محیط پیرامون از دست می رود.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🤩 چگونه کارکنان سمی در محیط کار رشد میکنند؟
🔸ترکیبی از سه ویژگی منفی شخصیتی - ماکیاولیسم، خودشیفتگی و روانپریشی - در افرادی دیده میشود که به رفتارهای نامطلوبی مانند فریبکاری، سوءاستفاده از دیگران و زورگویی در محل کار دست میزنند. این افراد، علیرغم ویژگیهای مخربشان، به دلیل ظاهر جذاب، اعتمادبهنفس و مهارتهای رهبری، در مصاحبههای شغلی موفق میشوند و در محیطهای کاری به جایگاههای مدیریتی راه پیدا میکنند.
◀️ تاکتیکهای نرم و سخت
🔸افراد دارای سهگانه تاریک برای رسیدن به اهداف خود، از تاکتیکهای نرم (مانند متقاعدسازی و ایجاد روابط اجتماعی) و تاکتیکهای سخت (مانند فریبکاری و فشار آوردن) استفاده میکنند. در ظاهر، ممکن است از شوخیها یا تمجید برای جلب اعتماد استفاده کنند، اما در نهایت از دوستیها برای سوءاستفاده بهره میبرند.
◀️ چرا این افراد پیشرفت میکنند؟
▪️ویژگیهای جذاب: این افراد در ظاهر، رهبری قوی و اعتمادبهنفس بالایی از خود نشان میدهند.
▪️عدم شناخت کافی: فرایندهای کوتاهمدت استخدام اجازه نمیدهد جنبههای منفی شخصیتی آنها آشکار شود.
▪️قدرتطلبی: آنها با بهرهگیری از تاکتیکهای سخت، به جایگاههای بالای سازمانی دست پیدا میکنند.
◀️ راهکار چیست؟
برای مقابله با نفوذ این افراد، سازمانها باید به جای تمرکز صرف بر جذابیتهای اولیه، به ارزیابی دقیق شخصیت و رفتار بلندمدت بپردازند. همچنین، ایجاد فرهنگ سازمانی مبتنی بر شفافیت و مسئولیتپذیری میتواند به شناسایی این رفتارها کمک کند.
🔺 🔺 🔺
🤩 آکادمی مدیریت را دنبال کنید در 👇
📱 لینکداین
📷 اینستاگرام
📞 واتساپ
📱 فروم مدیران
✈️ تلگرام
🔺 🔺 🔺
🔸ترکیبی از سه ویژگی منفی شخصیتی - ماکیاولیسم، خودشیفتگی و روانپریشی - در افرادی دیده میشود که به رفتارهای نامطلوبی مانند فریبکاری، سوءاستفاده از دیگران و زورگویی در محل کار دست میزنند. این افراد، علیرغم ویژگیهای مخربشان، به دلیل ظاهر جذاب، اعتمادبهنفس و مهارتهای رهبری، در مصاحبههای شغلی موفق میشوند و در محیطهای کاری به جایگاههای مدیریتی راه پیدا میکنند.
◀️ تاکتیکهای نرم و سخت
🔸افراد دارای سهگانه تاریک برای رسیدن به اهداف خود، از تاکتیکهای نرم (مانند متقاعدسازی و ایجاد روابط اجتماعی) و تاکتیکهای سخت (مانند فریبکاری و فشار آوردن) استفاده میکنند. در ظاهر، ممکن است از شوخیها یا تمجید برای جلب اعتماد استفاده کنند، اما در نهایت از دوستیها برای سوءاستفاده بهره میبرند.
◀️ چرا این افراد پیشرفت میکنند؟
▪️ویژگیهای جذاب: این افراد در ظاهر، رهبری قوی و اعتمادبهنفس بالایی از خود نشان میدهند.
▪️عدم شناخت کافی: فرایندهای کوتاهمدت استخدام اجازه نمیدهد جنبههای منفی شخصیتی آنها آشکار شود.
▪️قدرتطلبی: آنها با بهرهگیری از تاکتیکهای سخت، به جایگاههای بالای سازمانی دست پیدا میکنند.
◀️ راهکار چیست؟
برای مقابله با نفوذ این افراد، سازمانها باید به جای تمرکز صرف بر جذابیتهای اولیه، به ارزیابی دقیق شخصیت و رفتار بلندمدت بپردازند. همچنین، ایجاد فرهنگ سازمانی مبتنی بر شفافیت و مسئولیتپذیری میتواند به شناسایی این رفتارها کمک کند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در دنیای امروز، سازمانها با چالشهای متعددی روبهرو هستند که ناشی از بیثباتی (Volatility)، عدم قطعیت (Uncertainty)، پیچیدگی (Complexity) و ابهام (Ambiguity) یا به اختصار VUCA است. این شرایط، تصمیمگیری و مدیریت را دشوارتر کرده و نیاز به سبکهای جدید رهبری را افزایش داده است. رهبران موفق در محیط VUCA باید انعطافپذیر، آیندهنگر و توانمند در مدیریت تغییر باشند.
۱. بیثباتی (Volatility) و راهکارهای رهبری
بیثباتی به تغییرات سریع و غیرمنتظره در بازارها، فناوریها و شرایط اقتصادی اشاره دارد. رهبران برای مقابله با این چالش باید:
🔹 چابکی و انعطافپذیری داشته باشند و بتوانند به سرعت به تغییرات واکنش نشان دهند.
🔹 برنامهریزی سناریویی را در دستور کار قرار دهند تا برای شرایط مختلف آمادگی داشته باشند.
🔹 فرهنگ یادگیری مداوم را در سازمان تقویت کنند تا تیمها بتوانند با تغییرات سازگار شوند.
۲. عدم قطعیت (Uncertainty) و نقش رهبران
در دنیای VUCA، آینده نامشخص است و دادههای کافی برای پیشبینی دقیق وجود ندارد. برای مدیریت عدم قطعیت، رهبران باید:
🔹 تصمیمگیری مبتنی بر داده را تقویت کرده و از تحلیل دادهها برای کاهش عدم قطعیت استفاده کنند.
🔹 ارتباطات شفاف با تیمها و ذینفعان داشته باشند تا اطمینان و اعتماد ایجاد کنند.
🔹 تفکر خلاق و نوآورانه را در سازمان پرورش دهند تا راهکارهای جدید برای شرایط نامعلوم بیابند.
۳. پیچیدگی (Complexity) و مهارتهای مورد نیاز
جهانی که در آن فعالیت میکنیم، مملو از ارتباطات متقابل، تغییرات سریع و مسائل چندبعدی است. رهبران برای مدیریت پیچیدگی باید:
🔹 تفکر سیستمی داشته باشند و مسائل را از زوایای مختلف بررسی کنند.
🔹 توانایی همکاری بین بخشی را تقویت کنند و از کار تیمی برای حل چالشهای پیچیده استفاده کنند.
🔹 فرایندهای تصمیمگیری چابک ایجاد کنند تا پاسخگویی سازمان به تغییرات سریعتر و کارآمدتر باشد.
۴. ابهام (Ambiguity) و شیوههای رهبری
ابهام به شرایطی اشاره دارد که در آن اطلاعات کافی برای تفسیر درست رویدادها وجود ندارد. رهبران برای مقابله با ابهام باید:
🔹 چشمانداز روشن و استراتژیهای مشخصی را برای هدایت تیمها ارائه دهند.
🔹 انعطافپذیری شناختی داشته باشند و به سرعت بین گزینههای مختلف جابهجا شوند.
🔹 فرهنگ تجربهگرایی را در سازمان ایجاد کنند تا آزمون و خطا بخشی از فرآیند یادگیری شود.
نتیجهگیری
در دنیای VUCA، رهبران باید چابک، آیندهنگر، نوآور و توانمند در مدیریت تغییر باشند. هوش هیجانی، تفکر استراتژیک و مهارتهای ارتباطی قوی از ویژگیهای کلیدی رهبران موفق در این محیط هستند. توانایی ایجاد اعتماد، مدیریت بحران و هدایت تیمها در شرایط نامشخص، تفاوت یک رهبر معمولی و یک رهبر عالی را مشخص میکند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from راهنمای منابع انسانی
امروزه یادگیری به تنهایی کافی نیست؛ زیرا گاهی آنچه مانع پیشرفت و توسعه میشود، نه کمبود دانش جدید، بلکه پایبندی به دانشها و باورهای قدیمی است. یادگیریزدایی (Unlearning) فرآیندی است که طی آن افراد از دانشها، عادات و نگرشهای ناکارآمد گذشته فاصله میگیرند تا فضای لازم برای یادگیری مفاهیم جدید ایجاد شود.
🔄چرخه یادگیریزدایی:
1⃣ یادگیریزدایی:
در این مرحله، کارکنان باورها، عادات،یا روشهای قدیمی که دیگر با شرایط جدید همخوانی ندارند، مورد بازنگری قرار داده و بهتدریج از آنها فاصله میگیرند. این فرایند نیازمند فروتنی، شجاعت در پذیرش تغییر، و تمایل به شکستن چارچوبهای ذهنی گذشته است.
2⃣ یادگیریمجدد:
پس از رها کردن عادات قدیمی، کارکنان مفاهیم، مهارتها و رویکردهای جدید را میآموزند. این مرحله شامل یادگیری روشها، تکنیکها و ابزارهای جدید مورد نیاز است.
3⃣ تحول و پیشرفت:
نتیجه نهایی این چرخه، ایجاد تحولی عمیق در نگرش و عملکرد کارکنان است. در این مرحله، افراد به بینشهای نوینی دست مییابند که هم مسیر رشد شخصیشان را هموار میکند و هم سازمان را به سطوح بالاتری از موفقیت هدایت میکند.
@hrmguide
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from تبادل تخصصی
در ادامه لینک تعدادی از برترین کانالهای تخصصی با موضوعات مختلف برای استفاده شما ارایه شده است
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
با توجه به بحرانهای جهانی مانند کمبود استعداد، فرسودگی شغلی و نوسانات اقتصادی، متاورس به عنوان راهکاری نوین برای بهینهسازی استراتژیهای منابع انسانی مطرح شده است. این فناوری میتواند تغییرات چشمگیری در فرآیندهای جذب استعداد، تعاملات کاری و کاهش هزینهها ایجاد کند.
متاورس به کارکنان این امکان را میدهد که قبل از پیوستن به سازمان، با محیط و ارزشهای آن آشنا شوند.
حذف موانع جغرافیایی و کاهش تعصبات در فرآیند جذب، باعث ایجاد فرصتهای برابر برای گروههای مختلف میشود.
فناوری متاورس امکان تحلیل دقیقتر دادهها را برای درک بهتر نیازهای استخدامی فراهم میکند.
کاهش هزینههای سفر و برگزاری جلسات حضوری، بهرهوری سازمانها را افزایش میدهد.
سازمانها میتوانند بدون محدودیتهای جغرافیایی، نیروی کار مورد نیاز خود را از سراسر جهان جذب کنند.
مشکلات فنی و محدودیتهای دسترسی
نیاز به اینترنت پرسرعت و تجهیزات پیشرفته، ممکن است دسترسی برخی افراد را محدود کند.
در صنایعی مانند بهداشت و ساختوساز، حضور فیزیکی ضروری بوده و متاورس بهطور کامل جایگزین نخواهد شد.
برخی کارکنان و کارفرمایان به دلیل عدم آشنایی با این فناوری، در پذیرش آن تردید دارند.
حفاظت از دادههای کاربران و جلوگیری از حملات سایبری، از چالشهای کلیدی این فناوری است.
کاربرد متاورس در جذب استعدادها
طبق گزارش موسسه Korn Ferry، کمبود استعداد تا سال 2030 میتواند 8.5 تریلیون دلار به اقتصاد جهانی آسیب برساند. متاورس میتواند این چالش را کاهش داده و فرصتهای استخدامی گستردهتری ایجاد کند.
شرکتهایی مانند سامسونگ با استفاده از متاورس، نمایشگاههای شغلی مجازی برگزار کردهاند که تعاملات بین کارفرمایان و متقاضیان را تسهیل میکند.
سازمانها بدون نگرانی از موقعیت جغرافیایی، میتوانند بهترین استعدادها را جذب کنند.
متاورس امکان مصاحبههای تعاملی و جذاب را فراهم میکند که مشابه مصاحبههای حضوری است. برای مثال، شرکت Accenture توانست در دوران کرونا بیش از 150 هزار کارمند را از طریق متاورس پذیرش کند.
سازمانها میتوانند از ابزارهای متاورسی برای سنجش مهارتهای شناختی و فنی متقاضیان استفاده کنند.
تحقیقات نشان میدهد که تا سال 2027، 30 درصد از سرمایهگذاریهای سازمانها به توسعه فضاهای کاری مجازی اختصاص خواهد یافت. با اینکه پذیرش این فناوری به زمان نیاز دارد، اما در دوران بحرانهای اقتصادی و کمبود نیروی انسانی، متاورس میتواند ابزاری کلیدی برای مدیریت منابع انسانی باشد. با این حال، سازمانها باید استراتژیهای مناسبی برای مقابله با چالشهای فنی، فرهنگی و امنیتی آن تدوین کنند.
منبع: دنیای اقتصاد
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در دوران تعدیل نیرو، شرکتها باید علاوه بر مدیریت تغییرات سازمانی، بر انسانیت و رفاه کارکنان تمرکز کنند. تعدیل نیرو معمولاً به دلیل نیاز به بهینهسازی و افزایش بهرهوری صورت میگیرد، اما اگر به درستی مدیریت نشود، میتواند روحیه کارکنان را کاهش دهد، اعتماد به مدیریت را از بین ببرد و فرهنگ سازمانی را تضعیف کند. مثالهایی از شرکتهایی مانند دایسون نشان میدهد که رویکردهای غیرشفاف و غیرانسانی در تعدیل نیرو میتوانند منجر به واکنشهای منفی و کاهش انگیزه کارکنان شوند.
سازمانها باید ارتباطات شفاف و بهموقع را در اولویت قرار دهند. اطلاعرسانی زودهنگام درباره تغییرات احتمالی، به کارکنان کمک میکند تا از نظر ذهنی و حرفهای آماده شوند. ارتباطات باید باز، صادقانه و مستمر باشد تا حس اعتماد و عدالت را تقویت کند. شفافیت در فرآیند تصمیمگیری، از جمله معیارهای انتخاب کارکنان برای تعدیل، باعث کاهش شایعات و افزایش احساس امنیت در محیط کار میشود.
شرکتهایی مانند آمازون با سرمایهگذاری در برنامههای ارتقای مهارت، به کارکنان خود فرصت رشد و سازگاری با تغییرات را دادهاند. این اقدامات نهتنها باعث کاهش تأثیرات منفی تعدیل نیرو میشود، بلکه به سازمان کمک میکند تا با تغییرات فناوری و نیازهای جدید بازار هماهنگ شود. آموزش مهارتهای جدید میتواند به کارکنان کمک کند تا در نقشهای جدیدی درون یا بیرون از سازمان فعالیت کنند.
نحوه اطلاعرسانی در مورد اخراج کارکنان، اهمیت زیادی دارد. استفاده از روشهای غیرشخصی مانند ایمیل یا پیامک، بیاحترامی به کارکنان تلقی میشود. اطلاعرسانی باید در جلسات حضوری و با همدلی انجام شود. مدیران و نمایندگان منابع انسانی باید از مهارتهای هوش هیجانی برای مدیریت این مکالمات استفاده کنند تا اثرات منفی تعدیل نیرو به حداقل برسد.
تعدیل نیرو میتواند حس گناه و نگرانی در میان کارکنان باقیمانده ایجاد کند. مدیران باید با درک نگرانیهای این کارکنان و تقویت حس تعلق، انگیزه آنها را حفظ کنند. ایجاد فرصتهای گفتگو، تقویت احساس ارزشمندی و ایجاد شفافیت در مورد آینده سازمان، به بهبود روحیه کارکنان کمک میکند.
تعدیل نیرو بخشی اجتنابناپذیر از تحولات سازمانی است، اما نحوه مدیریت آن تأثیر مستقیم بر فرهنگ سازمانی، انگیزه کارکنان و اعتبار شرکت دارد. با اتخاذ رویکردهای شفاف، انسانی و حمایتگرانه، سازمانها میتوانند این تغییرات را با کمترین آسیب به نیروی انسانی اجرا کرده و اعتماد کارکنان را حفظ کنند.
منبع: Knowledge Insead
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
"Why great leaders take humor seriously?"
شوخ طبعی، یک مهارت قابل آموزش و یکی از نادیده گرفته شده ترین داراییها در محل کار است.
رهبرانی با حس شوخ طبعی 27% انگیزه بیشتری دارند. تیم های آن ها به هم پیوسته تر و خلاق تر هستند.
همچنین طنز و شوخ طبعی باعث افزایش فروش سازمان می شود.
شوخطبعی باعث کوتاه تر شدن مسیر ارتباطات نیز می شود. بنابراین وقتی دو فرد غریبه قبل از مکالمه یک شوخطبعی را به اشتراک می گذارند، در نهایت اطلاعات شخصی بیشتری را فاش می کنند و احساس صمیمیت بیشتری می کنند.
یکی از مهمترین ویژگی هایی که باعث اعتماد به یک رهبر میشود این است که مثل یک فرد معمولی صحبت کند و شوخطبع باشد و خودش را بهترین فرد سازمان نداند. ما می توانیم کارهای جدی انجام دهیم بدون اینکه خودمان را خیلی جدی بگیریم، و در واقع اغلب می توانیم آنها را بهتر و زیباتر انجام دهیم. با هم خندیدن در محل کار باعث میشود که احساس کنیم بیشتر به هم متصل هستیم و مغز ما را با هورمون های مرتبط با عشق پر می کند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مثلا به تیم مارکتینگ گفته میشه تیم فروش خیلی عالی کار میکنه ولی شما به اندازه اون ها تلاش نمیکنید یا مثلا وقتی موفقیتی پیش میاد شروع میکنن درصدبندی کردن که هر واحد چقدر سهم داشته و این واحد سهمش زیاد بوده اون واحد سهمش کم.
این رقابت برندهای نداره همه بازنده اند هر چقدر واحد مارکتینگ خوش قلب باشه وقتی ببینه مکررا با واحدهای دیگه مقایسه میشود جایی که واحدی شکست بخورد اگر خوشحال نشود در کمترین حالت از ته دل یک نفس راحت میکشد که از مقایسه بعدی راحت شده است.
خیلی از مدیران به اشتباه فکر میکنند با این کار تیم رو تهییج میکنند یا مثلا روحیه مبارزه و رقابتشون رو افزایش میدهند ولی سخت در اشتباهند و اگر در یک شرکت همکارها هم رو رقیب یا حریف می بینند بدونید قطعا شرکت در ضرر خواهد بود یا سرعت پیشرفت بسیار کند خواهد شد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
به رویکردی اشاره دارد که در آن به جای تمرکز بر جزئیات دقیق فرآیندهای داخلی یک سیستم، بر ورودیها و خروجیهای آن تمرکز میشود. این مفهوم از مهندسی و علوم کامپیوتر گرفته شده است، جایی که یک سیستم به عنوان “جعبه سیاه” در نظر گرفته میشود و تنها آنچه وارد و خارج میشود، مورد بررسی قرار میگیرد.
کاربرد تفکر جعبه سیاه در مدیریت
1. مدیریت پروژه و فرآیندها: در بسیاری از مواقع، مدیران نیازی به دانستن تمام جزئیات فنی ندارند. آنها بر معیارهای عملکردی، نتایج، و شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) تمرکز میکنند.
2. تصمیمگیری دادهمحور: مدیران میتوانند با تحلیل دادههای خروجی، بدون نیاز به درک کامل تمام جزئیات فرآیندهای داخلی، تصمیمهای مؤثری بگیرند.
3. بهبود مستمر: از طریق شناسایی ورودیها و بررسی خروجیهای یک سیستم، میتوان فرآیندها را بدون نیاز به تغییرات پیچیده داخلی، بهینهسازی کرد.
4. مدیریت منابع انسانی: در سازمانها، تفکر جعبه سیاه به مدیران کمک میکند تا با تمرکز بر نتایج عملکردی کارکنان، بهترین تصمیمات را در مورد استخدام، آموزش و توسعه اتخاذ کنند.
مزایای تفکر جعبه سیاه در مدیریت
• سادگی در تحلیل و تصمیمگیری بدون درگیر شدن در پیچیدگیهای جزئیات داخلی.
• افزایش کارایی از طریق تمرکز بر نتایج به جای فرایندهای پیچیده.
• انعطافپذیری بیشتر در تغییرات و بهینهسازی سیستمها.
چالشهای تفکر جعبه سیاه
• عدم شفافیت داخلی: ندانستن نحوه عملکرد دقیق سیستم ممکن است مانع از تشخیص مشکلات ریشهای شود.
• ریسکهای کنترلنشده: در برخی موارد، نادیده گرفتن فرآیندهای داخلی میتواند به تصمیمات نادرست منجر شود.
جمعبندی
تفکر جعبه سیاه در مدیریت، یک روش قدرتمند برای سادهسازی فرآیندهای تصمیمگیری و بهینهسازی سیستمها است. با این حال، استفاده از آن باید با درک درست از محدودیتها و چالشهای آن همراه باشد تا به جای کارایی کوتاهمدت، بهبود بلندمدت را نیز تضمین کند
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
گوش دادن با دقت: برای موفقیت در مدیریت، باید به تمامی جزییات گفته شده توسط دیگران توجه کامل داشت و از پیشداوری یا قطع سخن جلوگیری کرد.
مدیریت و مهارت گوش دادن نه تنها به بهبود فرآیندهای کاری کمک میکند، بلکه روابط مثبت و محیطی پرانرژی در تیمها ایجاد میکند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در دنیای مدیریت، مشکلات اجتنابناپذیرند. مدیران موفق کسانی هستند که به جای فرار از مشکلات، با آنها روبهرو میشوند و به دنبال راهحلهای مؤثر میگردند. در ادامه، چند راهکار کلیدی برای مدیریت بهتر چالشها ارائه شده است.
مدیران باید مسئولیت کامل تصمیمات و چالشهای پیشآمده را بپذیرند. فرار از مشکلات و نادیده گرفتن آنها فقط باعث پیچیدهتر شدن شرایط میشود. شفافیت و تعهد به حل مسائل، اعتماد تیم را افزایش میدهد و موجب بهبود عملکرد سازمان میشود.
اولین گام در حل مشکلات، شناخت دقیق آنهاست. بهجای نادیده گرفتن نشانههای بحران، مشکل را تجزیه و تحلیل کنید. سؤالاتی مانند "علت اصلی این مشکل چیست؟" و "چه راهحلهایی وجود دارد؟" به یافتن راهکارهای عملی کمک میکنند.
مدیران موفق به جای اینکه منتظر بمانند تا مشکلات به آنها تحمیل شود، بهصورت پیشگیرانه عمل میکنند. پیشبینی ریسکها، برنامهریزی برای مقابله با آنها و ایجاد استراتژیهای انعطافپذیر به کاهش آسیبهای ناشی از مشکلات کمک میکند.
مشکلات اغلب پیچیدهاند و راهحلهای آنها نیاز به همکاری و همفکری دارد. مشارکت دادن اعضای تیم در یافتن راهحلها نهتنها باعث افزایش خلاقیت میشود، بلکه احساس مسئولیت و انگیزه در بین کارکنان را نیز تقویت میکند.
بهجای تمرکز روی مقصر یابی، انرژی خود را صرف یافتن راهحل کنید. فرهنگ سازمانیای که بر حل مسئله تأکید دارد، به رشد تیم و بهبود فرآیندهای کاری کمک میکند.
فرار از مشکلات اغلب ناشی از ترس و استرس است. مدیران باید مهارتهای مدیریت استرس را بیاموزند، از تکنیکهایی مانند مدیتیشن، ورزش و تنظیم اولویتها برای حفظ آرامش و تمرکز استفاده کنند.
هر مشکل یک فرصت برای یادگیری است. پس از حل هر چالش، عملکرد خود و تیم را بررسی کنید تا در آینده بهتر عمل کنید. ثبت تجربیات و درسهای آموختهشده به بهبود مستمر سازمان کمک میکند.
مدیریت مشکلات مهارتی است که مدیران باید در خود تقویت کنند. با پذیرش چالشها، تفکر تحلیلی، همکاری تیمی و تمرکز بر راهحلها، میتوان از مشکلات عبور کرد و سازمان را به سمت موفقیت هدایت کرد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تداخل وظایف مدیران در یک سازمان زمانی رخ میدهد که حدود اختیارات، مسئولیتها و نقشهای آنها بهدرستی مشخص نشده باشد یا همپوشانی میان وظایف آنها وجود داشته باشد. این مسئله میتواند منجر به کاهش بهرهوری، ایجاد تنشهای سازمانی، سردرگمی کارکنان و کند شدن روند تصمیمگیری شود.
ساختار سازمانی نامناسب – سازمانهایی که دارای ساختار ماتریسی یا پیچیده هستند، بیشتر دچار همپوشانی وظایف میشوند.
تعارض منافع بین واحدها – رقابت ناسالم بین بخشهای مختلف سازمان که منجر به سردرگمی و ناکارآمدی در وظایف مدیریتی میشود.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
HTML Embed Code: