Channel: استاد دکتر محمدعلی موحّد
Forwarded from گل های معرفت (حسین مختاری)
🌱 ولیّ خدا و شب قدر🌱
شب قدر را پنهان کرده اند در میان شب ها؛[همان طور که]بنده ی خدا را پنهان کرده اند میان مدّعیان. پنهان است نه از حقیری، بلکه از غایتِ ظاهری پنهان شده است. چنانکه آفتاب بر خفّاش نهان است؛ پهلویِ او نشسته و از او خبر ندارد، چون پرده ی محبت دنیا او را صُمّ بُکم[=کر و لال] کرده است!... مگر که رحمت فرو آید که انّا انزلناهُ فی لیله القدر.
در "انزلناه" چند آیت است. مِن الفِ شهر، از هزار ماه شب چهارده او روشن تر است، و در میان آن ماه ها پنهان. از غایتِ ظاهری پنهان شده است!
تا روزی که باخبر شود بانگ برآرد: یا حَسرَتا عَلی فرَّطتُ فی جَنبِ الله*، فی جانب الله. زهی جَنب منزّه، زهی جانب بی جانب!
مقالات شمس تبریزی، تصحیح محمدعلی موحد
صص ۳۱۶و ۳۱۷
* اشاره است به پاره ای از آیه ۵۶ سوره زُمَر:
أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ
ترجمه: تا مبادا كسى بگويد دريغا و حسرتا بر آنچه در حضور خدا كوتاهى کردم، و به راستی که از ريشخندكنندگان [دین و قرآن] بودم.
@golhaymarefat
شب قدر را پنهان کرده اند در میان شب ها؛[همان طور که]بنده ی خدا را پنهان کرده اند میان مدّعیان. پنهان است نه از حقیری، بلکه از غایتِ ظاهری پنهان شده است. چنانکه آفتاب بر خفّاش نهان است؛ پهلویِ او نشسته و از او خبر ندارد، چون پرده ی محبت دنیا او را صُمّ بُکم[=کر و لال] کرده است!... مگر که رحمت فرو آید که انّا انزلناهُ فی لیله القدر.
در "انزلناه" چند آیت است. مِن الفِ شهر، از هزار ماه شب چهارده او روشن تر است، و در میان آن ماه ها پنهان. از غایتِ ظاهری پنهان شده است!
تا روزی که باخبر شود بانگ برآرد: یا حَسرَتا عَلی فرَّطتُ فی جَنبِ الله*، فی جانب الله. زهی جَنب منزّه، زهی جانب بی جانب!
مقالات شمس تبریزی، تصحیح محمدعلی موحد
صص ۳۱۶و ۳۱۷
* اشاره است به پاره ای از آیه ۵۶ سوره زُمَر:
أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ
ترجمه: تا مبادا كسى بگويد دريغا و حسرتا بر آنچه در حضور خدا كوتاهى کردم، و به راستی که از ريشخندكنندگان [دین و قرآن] بودم.
@golhaymarefat
Forwarded from شکفتن در آفتاب
تقدیم صوتِ ده جلسه از درسگفتارهای شرح مقالات شمس تبریزی/استاد محمدعلی موحد:
Forwarded from حضور
استاد محمدعلی موحد نقل میکند که وقتی در آخرین ساعات زندگی جمالزاده بر بستر او حاضر میشود جمال زاده مرتب این نیم بیت از حافظ را میخواند که “مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن” .
به این فکر میکنم که این نیمبیت از حافظ چطور سینه به سینه از حکیمی به حکیمی رسیده و چطور هر کس به هر جا رسیده و به هر مکتب و مذهبی دلبسته بعد از همه کلنجار و تقلاها برای آشتی دادن آموختههایش با وجدان آدمی به همین ایستگاه پایانی رسیده که وظیفه ما در کمترین حالت همین است که رنجی به رنجهای عالم و آزاری به آزارهای دنیا اضافه نکنیم….
به این فکر میکنم که این نیمبیت از حافظ چطور سینه به سینه از حکیمی به حکیمی رسیده و چطور هر کس به هر جا رسیده و به هر مکتب و مذهبی دلبسته بعد از همه کلنجار و تقلاها برای آشتی دادن آموختههایش با وجدان آدمی به همین ایستگاه پایانی رسیده که وظیفه ما در کمترین حالت همین است که رنجی به رنجهای عالم و آزاری به آزارهای دنیا اضافه نکنیم….
Forwarded from گل های معرفت
🌱 در محضر مولانا🌱
حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیم
بسی علتیان را ز غم بازخریدیم
سَبَلهای کهن را غم بیسر و بُن را
ز رگ هاش و ز پیهاش به چنگاله کشیدیم
طبیبان فصیحیم که شاگرد مسیحیم
بسی مرده گرفتیم در او روح دمیدیم
بپرسید از آنها که دیدند نشانها
که تا شکر بگویند که ما از چه رهیدیم
سر غصه بکوبیم غم از خانه بروبیم
همه شاهد و خوبیم همه چون مه عیدیم
طبیبان الاهیم ز کس مزد نخواهیم
که ما پاک روانیم نه طمّاع و پلیدیم
مپندار که این نیز هلیلهست و بلیلهست
که این شُهره عقاقیر ز فردوس کشیدیم
حکیمان خبیریم که قاروره نگیریم
که ما در تن رنجور چو اندیشه دویدیم
دهان باز مکن هیچ که اغلب همه جغدند
دگر لاف مپران که ما بازپریدیم
معنی لغات و اصطلاحات
حکیم: اهل حکمت، خردمند، پزشک
بغداد: مرکز حکومت خلفای عباسی، که به داشتن مدارس عالی و دانشمندان و پزشکان ماهر شهرت داشت.
علتیان: بیماران/ علتی: بیمار/ علت: بیماری (خام خوردن علت آرَد در بشر- مثنوی)
بازخریدن: رهانیدن
سَبَل: نوعی بیماری مربوط به چشم است که در آن موی در درون پلک می روید و رگ های چشم متورّم می شود.
بُن: ریشه/ غم بی سر و بن: غم های ناپیدا، و بی حد و اندازه.
چنگاله: آلت فلری باریک و سرکج که در طبابت بکار می رفته است.
فصیح: زبان آور، کاربلد
مسیح: عیسی بن مریم که با دَم خویش بیماران مرده دل و جان را شفا می بخشید.
رهیدن: خلاص شدن، شفا یافتن
روبیدن: پاک کردن، جارو کردن
شاهد: نکو روی، زیبا
مه عید: هلال ماه عید فطر
طبیبان الاهیم ز کس مزد نخواهیم: ما برای علاج درد خلق خدا برای خود کیسه ندوخته ایم و در پی کسب درآمد نیستیم. یادآور آیه: قُل ما اَسألُکُم عَلَیهِ مِن اَجر إلا مَن شاءَ اَن یَتخِذَ إلی َربه سبیلا ( فرقان:۵۷) بگو من ازشما هیچ مزدی نمی خواهم مگر اینکه کسی بخواهد به سوی پروردگار خویش راهی برگزیند.
طمّاع: حریص و آزمند
هلیله و بلیله: دو نوع داروی گیاهی که می کوبیدند و به عنوان مسهل و قابض به بیمار می خوراندند/ از هلیله قبض شد اطلاق رفت// آن هلیله و آن بلیله کوفتن...(مثنوی).
شُهره: مشهور، زبانزد
عقاقیر: ج عَقّار؛ داروهای گیاهی
فردوس: بهشت
خبیر: آگاه، خردمند
قاروره: ظرف شیشه ای برای گرفتن و نگه داشتن نمونه ادار بیمار// این نبض مرا بگیر و قاروره ببین( دیوان شمس)
لاف مپران: لاف نزن.
____
خلاصه ی کلام مولانا در این غزل زیبا و دلنشین این است که ما از نوع طبیبان مدعی نیستیم که قاروره ببینیم و نبض بگیریم و مزد ستانیم. ما با یک نظر بیماری های روحی و روانی را درمان می کنیم و برای این کار هم مطالبه ی مزد و پاداش نمی کنیم. دارویی که ما می دهیم ار جنس هلیله و بلیله نیست؛ ما طبیبان عیسی دمیم و داروی مان را از فردوس برین آورده ایم.
مولانا خود این نوع معالجه را تجربه کرده است؛ آنگاه که به بیماری عُجب و غرور مبتلا بود و در دست نااهلان گرفتار آمده بود، شمس تبریز، این حکیم الاهی، از راه رسید و انگشت بر رگ جانش نهاد و دردش را دوا کرد و رفت. در اولین حکایت مثنوی هم که سخن از طبیب الاهی می رود درواقع همان شمس است که جان دردمند مولانا را درمان کرد و از آن همه رنجوری نجاتش داد:
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
حالا هم مولانا از پس قرن ها با مثنوی و غزل هایش جان های مشتاق را هدایت و درمان می کند. همچنان که خود فرموده بود(به نقل از رساله سپهسالار): "بعد از ما مثنوی شیخی کند و مرشد طالبان گردد و سایق و سابق ایشان باشد."
مولانا در غزل معروف و دل انگیز: "مرده بُدم زنده شدم..." درواقع داستان ناخوشی خود و معالجه ی پر از شگرد شمس تبریز را با ما در میان می گذارد.
@golhaymaefat
حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیم
بسی علتیان را ز غم بازخریدیم
سَبَلهای کهن را غم بیسر و بُن را
ز رگ هاش و ز پیهاش به چنگاله کشیدیم
طبیبان فصیحیم که شاگرد مسیحیم
بسی مرده گرفتیم در او روح دمیدیم
بپرسید از آنها که دیدند نشانها
که تا شکر بگویند که ما از چه رهیدیم
سر غصه بکوبیم غم از خانه بروبیم
همه شاهد و خوبیم همه چون مه عیدیم
طبیبان الاهیم ز کس مزد نخواهیم
که ما پاک روانیم نه طمّاع و پلیدیم
مپندار که این نیز هلیلهست و بلیلهست
که این شُهره عقاقیر ز فردوس کشیدیم
حکیمان خبیریم که قاروره نگیریم
که ما در تن رنجور چو اندیشه دویدیم
دهان باز مکن هیچ که اغلب همه جغدند
دگر لاف مپران که ما بازپریدیم
حکیم: اهل حکمت، خردمند، پزشک
بغداد: مرکز حکومت خلفای عباسی، که به داشتن مدارس عالی و دانشمندان و پزشکان ماهر شهرت داشت.
علتیان: بیماران/ علتی: بیمار/ علت: بیماری (خام خوردن علت آرَد در بشر- مثنوی)
بازخریدن: رهانیدن
سَبَل: نوعی بیماری مربوط به چشم است که در آن موی در درون پلک می روید و رگ های چشم متورّم می شود.
بُن: ریشه/ غم بی سر و بن: غم های ناپیدا، و بی حد و اندازه.
چنگاله: آلت فلری باریک و سرکج که در طبابت بکار می رفته است.
فصیح: زبان آور، کاربلد
مسیح: عیسی بن مریم که با دَم خویش بیماران مرده دل و جان را شفا می بخشید.
رهیدن: خلاص شدن، شفا یافتن
روبیدن: پاک کردن، جارو کردن
شاهد: نکو روی، زیبا
مه عید: هلال ماه عید فطر
طبیبان الاهیم ز کس مزد نخواهیم: ما برای علاج درد خلق خدا برای خود کیسه ندوخته ایم و در پی کسب درآمد نیستیم. یادآور آیه: قُل ما اَسألُکُم عَلَیهِ مِن اَجر إلا مَن شاءَ اَن یَتخِذَ إلی َربه سبیلا ( فرقان:۵۷) بگو من ازشما هیچ مزدی نمی خواهم مگر اینکه کسی بخواهد به سوی پروردگار خویش راهی برگزیند.
طمّاع: حریص و آزمند
هلیله و بلیله: دو نوع داروی گیاهی که می کوبیدند و به عنوان مسهل و قابض به بیمار می خوراندند/ از هلیله قبض شد اطلاق رفت// آن هلیله و آن بلیله کوفتن...(مثنوی).
شُهره: مشهور، زبانزد
عقاقیر: ج عَقّار؛ داروهای گیاهی
فردوس: بهشت
خبیر: آگاه، خردمند
قاروره: ظرف شیشه ای برای گرفتن و نگه داشتن نمونه ادار بیمار// این نبض مرا بگیر و قاروره ببین( دیوان شمس)
لاف مپران: لاف نزن.
____
خلاصه ی کلام مولانا در این غزل زیبا و دلنشین این است که ما از نوع طبیبان مدعی نیستیم که قاروره ببینیم و نبض بگیریم و مزد ستانیم. ما با یک نظر بیماری های روحی و روانی را درمان می کنیم و برای این کار هم مطالبه ی مزد و پاداش نمی کنیم. دارویی که ما می دهیم ار جنس هلیله و بلیله نیست؛ ما طبیبان عیسی دمیم و داروی مان را از فردوس برین آورده ایم.
مولانا خود این نوع معالجه را تجربه کرده است؛ آنگاه که به بیماری عُجب و غرور مبتلا بود و در دست نااهلان گرفتار آمده بود، شمس تبریز، این حکیم الاهی، از راه رسید و انگشت بر رگ جانش نهاد و دردش را دوا کرد و رفت. در اولین حکایت مثنوی هم که سخن از طبیب الاهی می رود درواقع همان شمس است که جان دردمند مولانا را درمان کرد و از آن همه رنجوری نجاتش داد:
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
حالا هم مولانا از پس قرن ها با مثنوی و غزل هایش جان های مشتاق را هدایت و درمان می کند. همچنان که خود فرموده بود(به نقل از رساله سپهسالار): "بعد از ما مثنوی شیخی کند و مرشد طالبان گردد و سایق و سابق ایشان باشد."
مولانا در غزل معروف و دل انگیز: "مرده بُدم زنده شدم..." درواقع داستان ناخوشی خود و معالجه ی پر از شگرد شمس تبریز را با ما در میان می گذارد.
@golhaymaefat
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی
شب محمّدجواد مشکور
با سخنرانی: آقایان
محمدعلی موحد،
حسن انوری،
مجدالدین کیوانی،
داریوش رحمانیان،
مشکان مشکور
علی دهباشی
خانمها
هایده لاله
نسیم خلیلی
خانه اندیشمندان علوم انسانی
یکشنبه بیست و نهم بهمنماه ۱۴۰۲
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
شب محمّدجواد مشکور
با سخنرانی: آقایان
محمدعلی موحد،
حسن انوری،
مجدالدین کیوانی،
داریوش رحمانیان،
مشکان مشکور
علی دهباشی
خانمها
هایده لاله
نسیم خلیلی
خانه اندیشمندان علوم انسانی
یکشنبه بیست و نهم بهمنماه ۱۴۰۲
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
اول اردیبهشت ماه جلالی
روز بزرگداشت حضرت سعدی فرخنده باد
💃💕💃💞💃💕💃💞💃💕💃
ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست
غوغای عارفان و تمنای عاشقان
حرص بهشت نیست که شوق لقای توست
گر تاج میدهی غرض ما قبول تو
ور تیغ میزنی طلب ما رضای توست
گر بنده مینوازی و گر بنده میکشی
زجر و نواخت هر چه کنی رای رای توست
گر در کمند کافر و گر در دهان شیر
شادی به روزگار کسی کآشنای توست
هر جا که روی زندهدلی بر زمین تو
هر جا که دست غمزدهای بر دعای توست
تنها نه من به قید تو درماندهام اسیر
کز هر طرف شکستهدلی مبتلای توست
قومی هوای نعمت دنیا همی پزند
قومی هوای عقبی و ما را هوای توست
قوت روان شیفتگان التفات تو
آرام جان زندهدلان مرحبای توست
گر ما مقصریم تو بسیار رحمتی
عذری که میرود به امید وفای توست
شاید که در حساب نیاید گناه ما
آنجا که فضل و رحمت بیمنتهای توست
کس را بقای دائم و عهد مقیم نیست
جاوید پادشاهی و دائم بقای توست
هر جا که پادشاهی و صدری و سروری
موقوف آستان در کبریای توست
سعدی ثنای تو نتواند به شرح گفت
خاموشی از ثنای تو حد ثنای توست
🖍️📚📖🖍️📚📖🖍️📚📖🖍️📚
روز بزرگداشت حضرت سعدی فرخنده باد
💃💕💃💞💃💕💃💞💃💕💃
ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست
غوغای عارفان و تمنای عاشقان
حرص بهشت نیست که شوق لقای توست
گر تاج میدهی غرض ما قبول تو
ور تیغ میزنی طلب ما رضای توست
گر بنده مینوازی و گر بنده میکشی
زجر و نواخت هر چه کنی رای رای توست
گر در کمند کافر و گر در دهان شیر
شادی به روزگار کسی کآشنای توست
هر جا که روی زندهدلی بر زمین تو
هر جا که دست غمزدهای بر دعای توست
تنها نه من به قید تو درماندهام اسیر
کز هر طرف شکستهدلی مبتلای توست
قومی هوای نعمت دنیا همی پزند
قومی هوای عقبی و ما را هوای توست
قوت روان شیفتگان التفات تو
آرام جان زندهدلان مرحبای توست
گر ما مقصریم تو بسیار رحمتی
عذری که میرود به امید وفای توست
شاید که در حساب نیاید گناه ما
آنجا که فضل و رحمت بیمنتهای توست
کس را بقای دائم و عهد مقیم نیست
جاوید پادشاهی و دائم بقای توست
هر جا که پادشاهی و صدری و سروری
موقوف آستان در کبریای توست
سعدی ثنای تو نتواند به شرح گفت
خاموشی از ثنای تو حد ثنای توست
🖍️📚📖🖍️📚📖🖍️📚📖🖍️📚
Audio
🔺سعدیخوانی
▫️خواندنِ سعید رضادوست
▫️نواختنِ مجید رضادوست
اوّلِ اردیبهشتماهِ جلالی، روزِ ملّیِ شیخِ اجل؛ سعدی شیرازی گرامی باد.
▫️خواندنِ سعید رضادوست
▫️نواختنِ مجید رضادوست
اوّلِ اردیبهشتماهِ جلالی، روزِ ملّیِ شیخِ اجل؛ سعدی شیرازی گرامی باد.
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی
آینه در آینه:
کلید فهم شمس و مولانا
روایت شنیدنی استاد محمدعلی موحد
از مقالات شمس تبریز
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @shekoftandaraftab
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
آینه در آینه:
کلید فهم شمس و مولانا
روایت شنیدنی استاد محمدعلی موحد
از مقالات شمس تبریز
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @shekoftandaraftab
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
HTML Embed Code: