Channel: جامعه نو
#الف
🏷️ رویارویی با مردم
🖊️ جامعهنو - سیدعلی هاشمی: تهدیدات ناشى از «بحران کشف حجاب» (البته در گفتمان حکومت و لکن به باور اکثریت، پافشاریِ جامعه بر حق پوشش اختیاری) چقدر برای حکومت و امنیت حکومت جدى است؟ آیا اصلاً کنشگرانِ این عرصه فکر میکنند و در پی آن هستند که با پیگیری و مطالبۀ حق پوشش اختیاری، حکومت را سرنگون کنند یا فقط یک حق طبیعی را مطالبه میکنند؟ آیا کنشگرانِ این عرصه خشونتآمیز رفتار میکنند؟ آیا برای حکومت مطالبۀ حقِ پوششِ اختیاری چالشبرانگیز است و یا معضلات و فسادها و بحرانهای اقتصادی و زیست محیطی؟ اگر مطالبۀ حق پوشش اختیاری، تهدیدی برای حکومت و امنیت حکومت نیست و رفتارِ کنشگرانِ آن خشونتآمیز نیست و چالشی (امنیتی) برای حکومت نیست (که نیست) پس چرا حکومت در این عرصه، شدت و عمقِ رویارویی با مردم را تصاعدی افزایش داده است؟ شاید بررسیِ بعضی موارد، تا حدودی پاسخ این پرسش را روشن کند.
طی سالیان و دههها، رویاروییهای حکومت با مردم بیشتر و بیشتر شده است و جهالت و خباثت و شقاوتِ بعضی ارکان حکومت، شدت و عمقِ این رویاروییها را بیشتر و بیشتر کرده است؛ البته یکی از دلایلِ روندِ افزایشِ شدت و عمقِ این رویاروییها، ویژگی و خصیصۀ حکومت است که بحرانزی و بحرانزاست.
ادامه این مطلب را میتوانید در اینجا بخوانید.
🆔@jameeno
🏷️ رویارویی با مردم
🖊️ جامعهنو - سیدعلی هاشمی: تهدیدات ناشى از «بحران کشف حجاب» (البته در گفتمان حکومت و لکن به باور اکثریت، پافشاریِ جامعه بر حق پوشش اختیاری) چقدر برای حکومت و امنیت حکومت جدى است؟ آیا اصلاً کنشگرانِ این عرصه فکر میکنند و در پی آن هستند که با پیگیری و مطالبۀ حق پوشش اختیاری، حکومت را سرنگون کنند یا فقط یک حق طبیعی را مطالبه میکنند؟ آیا کنشگرانِ این عرصه خشونتآمیز رفتار میکنند؟ آیا برای حکومت مطالبۀ حقِ پوششِ اختیاری چالشبرانگیز است و یا معضلات و فسادها و بحرانهای اقتصادی و زیست محیطی؟ اگر مطالبۀ حق پوشش اختیاری، تهدیدی برای حکومت و امنیت حکومت نیست و رفتارِ کنشگرانِ آن خشونتآمیز نیست و چالشی (امنیتی) برای حکومت نیست (که نیست) پس چرا حکومت در این عرصه، شدت و عمقِ رویارویی با مردم را تصاعدی افزایش داده است؟ شاید بررسیِ بعضی موارد، تا حدودی پاسخ این پرسش را روشن کند.
طی سالیان و دههها، رویاروییهای حکومت با مردم بیشتر و بیشتر شده است و جهالت و خباثت و شقاوتِ بعضی ارکان حکومت، شدت و عمقِ این رویاروییها را بیشتر و بیشتر کرده است؛ البته یکی از دلایلِ روندِ افزایشِ شدت و عمقِ این رویاروییها، ویژگی و خصیصۀ حکومت است که بحرانزی و بحرانزاست.
ادامه این مطلب را میتوانید در اینجا بخوانید.
🆔@jameeno
Telegraph
رویارویی با مردم
تهدیدات ناشى از «بحران کشف حجاب» (البته در گفتمان حکومت و لکن به باور اکثریت، پافشاریِ جامعه بر حق پوشش اختیاری) چقدر برای حکومت و امنیت حکومت جدى است؟ آیا اصلاً کنشگرانِ این عرصه فکر میکنند و در پی آن هستند که با پیگیری و مطالبۀ حق پوشش اختیاری، حکومت را…
#در_کرانه_روز!
🏷️ ایران تعداد زیادی ویکیلیکس و جولینآسانژ دارد که از نوع خارجیاش کاملتر است و چندگزینهای است: گزینه بگم، بگم ؛ فردامیگم؛ اگر کنارنری میگم؛.... این افشاگری نیست، اسمش آلت دست بودن است.
درجریان انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا، عقلا از ویکیلیکس خواستند از انتشار اسنادی که ممکن بود روی رای دهندگان یک طرف اثر بگذارد خودداری کند. گفت" نه"، چون افشاگری جامعهگرا اگر به مصلحت اندیشی بیفتد سقوط میکند.
اصول این نوع ژورنالیسم یاد گرفتنی است. شکل این کار انتطار برای دریافت مدرک از بازیگران سیاسی علیه یکدیگر نیست، دریافت مدارک از افراد عادی دلسوز جامعه و انتشار بیتبعیض آنهاست!
🆔@jameeno
🏷️ ایران تعداد زیادی ویکیلیکس و جولینآسانژ دارد که از نوع خارجیاش کاملتر است و چندگزینهای است: گزینه بگم، بگم ؛ فردامیگم؛ اگر کنارنری میگم؛.... این افشاگری نیست، اسمش آلت دست بودن است.
درجریان انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا، عقلا از ویکیلیکس خواستند از انتشار اسنادی که ممکن بود روی رای دهندگان یک طرف اثر بگذارد خودداری کند. گفت" نه"، چون افشاگری جامعهگرا اگر به مصلحت اندیشی بیفتد سقوط میکند.
اصول این نوع ژورنالیسم یاد گرفتنی است. شکل این کار انتطار برای دریافت مدرک از بازیگران سیاسی علیه یکدیگر نیست، دریافت مدارک از افراد عادی دلسوز جامعه و انتشار بیتبعیض آنهاست!
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ در دیماه سال۹۸ ناو شکن نمونه ایران به نام دماوند به موج شکن بندر انزلی خورد و غرق شد. حاصل نابلدی بود ولی گفتند به خاطر طوفان بوده.
در اردیبهشت ۱۳۹۹ شناور پشتیبانی کنارک یک ماکت کشتی را به وسط دریا برد تا هدف گیری موشک ناو جماران را آزمایش کنند. شلیک کنندگان به جای ماکت، شناور کنارک را که از ماکت دور شده بود هدف گرفتند. ۱۹ نفر کشته شدند و کنارک نابود شد. دوساعت بعد، ماهیگیران به کمک شناور رسیدند.
امروز ازبین (گویا) پنج موشک شلیک شده تمرینی سه تای آن خطا رفته ، درهوا منفجر شده یا در داخل سقوط کرده و به پتروشیمی هم خسارت وارد کردهاند.
تعداد این نوع حوادث زیاد است و فصل مشترک همه آنها کارنابلدی در هنگام تدارک و پنهانکاری پس از وقوع فاجعه است.
....فقط خدا میداندآن چهار موشک کروز را که در سال ۹۸ درشرق عربستان درست به چهار واحد حیاتی آرامکو خورد و ۵/۷ میلیون بشکه از تولید روزانه عربستان را کاهش داد چه آدمهای کاربلدی شلیک کرده بودند. غربی ها که طبق معمول گفتند کار ایران بوده . آیا ادعای حوثی ها که کار ما بود واقعیت داشت ؟ قطعا نه !
راستش را بخواهید ، آن تهاجم دقت اسرائیلی داشت و اهداف سیاسیاش هم بیشتر اسرائیلی بود تا ایرانی یا یمنی.!!
🆔@jameeno
🏷️ در دیماه سال۹۸ ناو شکن نمونه ایران به نام دماوند به موج شکن بندر انزلی خورد و غرق شد. حاصل نابلدی بود ولی گفتند به خاطر طوفان بوده.
در اردیبهشت ۱۳۹۹ شناور پشتیبانی کنارک یک ماکت کشتی را به وسط دریا برد تا هدف گیری موشک ناو جماران را آزمایش کنند. شلیک کنندگان به جای ماکت، شناور کنارک را که از ماکت دور شده بود هدف گرفتند. ۱۹ نفر کشته شدند و کنارک نابود شد. دوساعت بعد، ماهیگیران به کمک شناور رسیدند.
امروز ازبین (گویا) پنج موشک شلیک شده تمرینی سه تای آن خطا رفته ، درهوا منفجر شده یا در داخل سقوط کرده و به پتروشیمی هم خسارت وارد کردهاند.
تعداد این نوع حوادث زیاد است و فصل مشترک همه آنها کارنابلدی در هنگام تدارک و پنهانکاری پس از وقوع فاجعه است.
....فقط خدا میداندآن چهار موشک کروز را که در سال ۹۸ درشرق عربستان درست به چهار واحد حیاتی آرامکو خورد و ۵/۷ میلیون بشکه از تولید روزانه عربستان را کاهش داد چه آدمهای کاربلدی شلیک کرده بودند. غربی ها که طبق معمول گفتند کار ایران بوده . آیا ادعای حوثی ها که کار ما بود واقعیت داشت ؟ قطعا نه !
راستش را بخواهید ، آن تهاجم دقت اسرائیلی داشت و اهداف سیاسیاش هم بیشتر اسرائیلی بود تا ایرانی یا یمنی.!!
🆔@jameeno
#الف
🏷️ چرا جنگ میشود؟
🖊️ شورای سردبیری: اینکه وضعیت پیشرو در منطقه غیرقابل پیشبینی شده، اینکه همه طرفها احتیاط پیشه کردهاند، و اینکه ایالات متحده نمیتواند با همهٔ طرفها گفتوگو و تعادل تازهای برقرار کند همه نشان از حرکت بطئی به سمت ترک برداشتن تعادلهای پیشین قدرت در منطقه، برهم خوردن توازنها و قرار گرفتن در آستانهٔ برقراری یک تعادل جدید قدرت در منطقه است. قبلاً گفتهایم این نقطهٔ جدید تعادل قدرت تنها از طریق وقوع یک جنگ چند جانبه و توازن بخش (براساس توانایی کنونی کشورها)برقرار خواهد شد.
وضع کماکان همان است: مختصات موقعیت پیشین، سلطهٔ دیپلماسی و ملاحظات سیاسی بود، اکنون انباشتگی پارامترهای تنشزا و انبار شدن تسلیحات خصیصهٔ عمومی منطقه است: اقوام بیابانگرد و فرقههای مدهبی به سلاحِ نسبتاً مؤثر دستیافتهاند، کشورهای میانمایه تسلیحات پیشرفته انبار کردهاند و آنها که به آخرینفناوریهای نظامی دسترسی دارند در جستجوی متناسبسازی دسترسیهایشان با توان خود و کامگیری از قدرت تسلیحاتیشان هستند. نه میل ایالات متحده به خاورمیانه کنترل شده، نه زیرآبی رفتن و یک گام به پیش دو گام به پس ایران، نه ترس اسرائیل از جنگ در چند جبهه، نه ارادهٔ اقتصادی اعراب ثروتمند برای در امان ماندن از لهیب جنگ و نه هیچ چیز دیگری مانع از لزوم بازتقسیم قدرت از طریق جنگ نیستند. همهٔ طرفها در طاس لغزنده به سمت دهان باز یک جنگ فرو میروند. علت آشکاری دارد: هیچکس در تعادلِ بههمخوردهٔ کنونی احساس امنیت نمیکند و وضع حاضر را همسو با خواستها و منافع خود نمییابد و در صدد جابجا کردن چیزی مانند مرز، مالکیت منابع و دسترسیهاست. نخواستن جنگ، با مجبور نبودن به ورود به آن تفاوت دارد!
ادامه مطلب را میتوانید در اینجا بخوانید.
🆔@jameeno
🏷️ چرا جنگ میشود؟
🖊️ شورای سردبیری: اینکه وضعیت پیشرو در منطقه غیرقابل پیشبینی شده، اینکه همه طرفها احتیاط پیشه کردهاند، و اینکه ایالات متحده نمیتواند با همهٔ طرفها گفتوگو و تعادل تازهای برقرار کند همه نشان از حرکت بطئی به سمت ترک برداشتن تعادلهای پیشین قدرت در منطقه، برهم خوردن توازنها و قرار گرفتن در آستانهٔ برقراری یک تعادل جدید قدرت در منطقه است. قبلاً گفتهایم این نقطهٔ جدید تعادل قدرت تنها از طریق وقوع یک جنگ چند جانبه و توازن بخش (براساس توانایی کنونی کشورها)برقرار خواهد شد.
وضع کماکان همان است: مختصات موقعیت پیشین، سلطهٔ دیپلماسی و ملاحظات سیاسی بود، اکنون انباشتگی پارامترهای تنشزا و انبار شدن تسلیحات خصیصهٔ عمومی منطقه است: اقوام بیابانگرد و فرقههای مدهبی به سلاحِ نسبتاً مؤثر دستیافتهاند، کشورهای میانمایه تسلیحات پیشرفته انبار کردهاند و آنها که به آخرینفناوریهای نظامی دسترسی دارند در جستجوی متناسبسازی دسترسیهایشان با توان خود و کامگیری از قدرت تسلیحاتیشان هستند. نه میل ایالات متحده به خاورمیانه کنترل شده، نه زیرآبی رفتن و یک گام به پیش دو گام به پس ایران، نه ترس اسرائیل از جنگ در چند جبهه، نه ارادهٔ اقتصادی اعراب ثروتمند برای در امان ماندن از لهیب جنگ و نه هیچ چیز دیگری مانع از لزوم بازتقسیم قدرت از طریق جنگ نیستند. همهٔ طرفها در طاس لغزنده به سمت دهان باز یک جنگ فرو میروند. علت آشکاری دارد: هیچکس در تعادلِ بههمخوردهٔ کنونی احساس امنیت نمیکند و وضع حاضر را همسو با خواستها و منافع خود نمییابد و در صدد جابجا کردن چیزی مانند مرز، مالکیت منابع و دسترسیهاست. نخواستن جنگ، با مجبور نبودن به ورود به آن تفاوت دارد!
ادامه مطلب را میتوانید در اینجا بخوانید.
🆔@jameeno
Telegraph
چرا جنگ میشود؟
اینکه وضعیت پیشرو در منطقه غیرقابل پیشبینی شده، اینکه همه طرفها احتیاط پیشه کردهاند، و اینکه ایالات متحده نمیتواند با همهٔ طرفها گفتوگو و تعادل تازهای برقرار کند همه نشان از حرکت بطئی به سمت ترک برداشتن تعادلهای پیشین قدرت در منطقه، برهم خوردن توازنها…
#الف
🏷️ اعترافات!
🖊️ شورای سردبیری:حکومت فعلی یک حکومت دو چهره و پر نفاق است. یک چهره اش را میتوان در تبلیغات دولتیان و رئوس حکومت در رادیو و تلویزیون دید، چهره دومش را در گفتگوها و تحلیلهای درونی و گزارشهای مقامات امنیتی. در اولی ایران یک کشور قدرتمند، سالم و با آینده شکوهمند است و در دومی ضعیف، فاسد ، توسری خور، و شکست خورده.
برای الف امروز گزارش یک تحلیلگر امنیتی به نام آقای معصومی زارع را منتشر میکنیم که نماینده چهره دوم است و مسئول میز عراق و شامات در پژوهشکده مرصاد. گزارشی که میدهد از آن جهت قابل توجه است که از درون دستگاه تحلیلی حاکمیت در زمینهای بیرون میاید که ما آنرا حوزه امنیت ملی طبقه بندی میکنیم. آموزنده است. حتما بخوانید.
هادی معصومی تحت عنوان "چرا پاسخهای ایران به حملات اسرائیل متوازن نیست؟!" به ذکر بسترها و زمینه ها و عوامل برهم خوردن موازنه میپردازد و مینویسد:
فارغ از آن که اصل برهم خوردن موازنه را بپذیریم یا خیر، میتوان مهمترین بسترها، زمینهها و عوامل آسیبپذیر شدن ایران در مواجهه با رژیم اسرائیل در یک دهه گذشته و عدم امکان پاسخ متناظر را به صورت ذیل فهرست کرده و به صورت تیتروار مورد اشاره قرار داد. طبیعتا اشاره به این بسترها، زمینهها و عوامل به معنای پذیرش شکست ایران در نقطه نهایی نبرد با اسرائیل نیست. صرفا به معنای مشاهده و گزارش شرایطی است که استمرار آن میتواند به برهم خوردن بیشتر موازنه و یا افزایش سطح آسیبپذیری ج اا منتهی شود.
الف: در حوزه کلان سیاسی-اقتصادی:
1. شکاف بیست و اندی ساله در درون دستگاههای نظام در خصوص نحوه تعامل با رژیم
2. مشکلات اقتصادی و معیشتی و اشتغال به داخل
این سالها محور مقاومت و ج اا درگیر جنگی ادراکی-اقتصادی بر پایه دوگانه مقاومت-پیشرفت است. از ایران گرفته تا سوریه و لبنان و یمن. جنگی که لااقل تاکنون در ایران به درگرفتن شورشهای معیشتپایه و درگیر شدن طبقات محرومتر با امر سیاسی اعتراضی و در نتیجه خشونتبارتر شدن اعتراضات و افزایش حجم کشتهها و در نتیجه شکاف نسبی میان نظام و طیفهایی از مردم انجامیده است. از طرفی دیگر تحریمها و سقوط پول ملی به طور طبیعی افزایش سطح مزدوری و درز اطلاعات حساس را به دنبال داشته است. (نگرانی اصلی آن است که ادامه این فرایند به شکل گیری مرد بیمار خاورمیانه بیانجامد.)[منظورنویسنده از مرد بیمار خاورمیانه اشاره به فروپاشی عنقریب ایران است . لقب مرد بیمار اروپا برای امپراتوری درحال فروپاشی عثمانی به کار میرفت]
3. در شرایط شکننده معیشتی، نگرانی از تحریمهای بیشتر پس از «پاسخِ متقابلِ در دسترس» یکی از موانع بازدارنده ایران در پاسخ به حملات امریکاییها و اسرائیلیها بوده است. این در حالی است که رژیم اسرائیل هیچ نگرانی از این بابت ندارد. در تاریخ هفتادواندی ساله دولت جعلی و غاصب، کسی به یاد دارد در مقابل این حجم از ترور دانشمندان کشورهای مختلف و کشتارهای گسترده مردمی در فلسطین و غیرفلسطین کوچکترین تحریم سیاسی و اقتصادی بینالمللی و موثر بر این رژیم وضع شده باشد؟ راحتیِ خیال، نقش مهمی در بسط ید این رژیم در توسعه ضربات و حملات و ترورها داشته است. اسرائیل در قبال توسعه عملکرد ماشین ترور خود، تقریبا با هیچ فشار بیرونی مواجه نیست.
4. ترس از متشنج شدن روابط با محیط پيرامون و کشورهای همسایه از دیگر موانع فراروی ایران در «پاسخِ متقابلِ در دسترس» به رژیم در خارج از مرزهای فلسطین است. نمونههای منافع در دسترس رژیم در کشورهایی مانند ترکیه، امارات، قطر و عمان از این دست به شمار میآیند که نه ناتوانی عملیاتی که ملاحظات سیاسی مانع از اقدام متقابل ج اا می شود. این در حالی است که اسرائیل بی هیچ نگرانی از برهم خوردن روابطش، در اردن خالد مشعل را ترور می کند و در امارات محمود المبحوح را...
ادامه این مطلب را میتوانید در اینجا بخوانید.
🆔@jameeno
🏷️ اعترافات!
🖊️ شورای سردبیری:حکومت فعلی یک حکومت دو چهره و پر نفاق است. یک چهره اش را میتوان در تبلیغات دولتیان و رئوس حکومت در رادیو و تلویزیون دید، چهره دومش را در گفتگوها و تحلیلهای درونی و گزارشهای مقامات امنیتی. در اولی ایران یک کشور قدرتمند، سالم و با آینده شکوهمند است و در دومی ضعیف، فاسد ، توسری خور، و شکست خورده.
برای الف امروز گزارش یک تحلیلگر امنیتی به نام آقای معصومی زارع را منتشر میکنیم که نماینده چهره دوم است و مسئول میز عراق و شامات در پژوهشکده مرصاد. گزارشی که میدهد از آن جهت قابل توجه است که از درون دستگاه تحلیلی حاکمیت در زمینهای بیرون میاید که ما آنرا حوزه امنیت ملی طبقه بندی میکنیم. آموزنده است. حتما بخوانید.
هادی معصومی تحت عنوان "چرا پاسخهای ایران به حملات اسرائیل متوازن نیست؟!" به ذکر بسترها و زمینه ها و عوامل برهم خوردن موازنه میپردازد و مینویسد:
فارغ از آن که اصل برهم خوردن موازنه را بپذیریم یا خیر، میتوان مهمترین بسترها، زمینهها و عوامل آسیبپذیر شدن ایران در مواجهه با رژیم اسرائیل در یک دهه گذشته و عدم امکان پاسخ متناظر را به صورت ذیل فهرست کرده و به صورت تیتروار مورد اشاره قرار داد. طبیعتا اشاره به این بسترها، زمینهها و عوامل به معنای پذیرش شکست ایران در نقطه نهایی نبرد با اسرائیل نیست. صرفا به معنای مشاهده و گزارش شرایطی است که استمرار آن میتواند به برهم خوردن بیشتر موازنه و یا افزایش سطح آسیبپذیری ج اا منتهی شود.
الف: در حوزه کلان سیاسی-اقتصادی:
1. شکاف بیست و اندی ساله در درون دستگاههای نظام در خصوص نحوه تعامل با رژیم
2. مشکلات اقتصادی و معیشتی و اشتغال به داخل
این سالها محور مقاومت و ج اا درگیر جنگی ادراکی-اقتصادی بر پایه دوگانه مقاومت-پیشرفت است. از ایران گرفته تا سوریه و لبنان و یمن. جنگی که لااقل تاکنون در ایران به درگرفتن شورشهای معیشتپایه و درگیر شدن طبقات محرومتر با امر سیاسی اعتراضی و در نتیجه خشونتبارتر شدن اعتراضات و افزایش حجم کشتهها و در نتیجه شکاف نسبی میان نظام و طیفهایی از مردم انجامیده است. از طرفی دیگر تحریمها و سقوط پول ملی به طور طبیعی افزایش سطح مزدوری و درز اطلاعات حساس را به دنبال داشته است. (نگرانی اصلی آن است که ادامه این فرایند به شکل گیری مرد بیمار خاورمیانه بیانجامد.)[منظورنویسنده از مرد بیمار خاورمیانه اشاره به فروپاشی عنقریب ایران است . لقب مرد بیمار اروپا برای امپراتوری درحال فروپاشی عثمانی به کار میرفت]
3. در شرایط شکننده معیشتی، نگرانی از تحریمهای بیشتر پس از «پاسخِ متقابلِ در دسترس» یکی از موانع بازدارنده ایران در پاسخ به حملات امریکاییها و اسرائیلیها بوده است. این در حالی است که رژیم اسرائیل هیچ نگرانی از این بابت ندارد. در تاریخ هفتادواندی ساله دولت جعلی و غاصب، کسی به یاد دارد در مقابل این حجم از ترور دانشمندان کشورهای مختلف و کشتارهای گسترده مردمی در فلسطین و غیرفلسطین کوچکترین تحریم سیاسی و اقتصادی بینالمللی و موثر بر این رژیم وضع شده باشد؟ راحتیِ خیال، نقش مهمی در بسط ید این رژیم در توسعه ضربات و حملات و ترورها داشته است. اسرائیل در قبال توسعه عملکرد ماشین ترور خود، تقریبا با هیچ فشار بیرونی مواجه نیست.
4. ترس از متشنج شدن روابط با محیط پيرامون و کشورهای همسایه از دیگر موانع فراروی ایران در «پاسخِ متقابلِ در دسترس» به رژیم در خارج از مرزهای فلسطین است. نمونههای منافع در دسترس رژیم در کشورهایی مانند ترکیه، امارات، قطر و عمان از این دست به شمار میآیند که نه ناتوانی عملیاتی که ملاحظات سیاسی مانع از اقدام متقابل ج اا می شود. این در حالی است که اسرائیل بی هیچ نگرانی از برهم خوردن روابطش، در اردن خالد مشعل را ترور می کند و در امارات محمود المبحوح را...
ادامه این مطلب را میتوانید در اینجا بخوانید.
🆔@jameeno
Telegraph
اعترافات!
شورای سردبیری: حکومت فعلی یک حکومت دوچهره و پر نفاق است. یک چهره اش را میتوان در تبلیغات دولتیان و رئوس حکومت در رادیو و تلویزیون دید، چهره دومش را در گفتگوها و تحلیلهای درونی و گزارشهای مقامات امنیتی. در اولی ایران یک کشور قدرتمند، سالم و با آینده شکوهمند…
#الف
🏷️ خروج از بازی باخته !
🖊️ شورای سردبیری: مسائلی که دور از ایران در غرب خاور میانه در جریان است، درحال اثر گذاری عمیق روی محاسبات داخلی حکومت در زمینه امنیت ملی است.
استدلال حکومتگرا این بوده که بیش از دو دهه پیش، یک استراتژی امنیت ملی سنجیده و خردمندانه برای تضمین امنیت ملی ایران در پیش گرفته شده که بر اساس آن ایران میتواند با ایجاد تونلهایی تهاجمی در فاصله مناسب از مرزهای ملی، یا سنگرهایی دفاعی در همان مناطق، امکانات تحرک و مانور برای دفاع از خود فراهم کند. این استراتژی که با ایجاد و تسلیح حزبالله لبنان شروع شد، زمانی با فرض اینکه موفق است حتی به تلاش برای ایجاد نیروی نیابتی در آفریقا هم گسترش یافت. در خود خاورمیانه که دایره اول دفاعی ایران است ، این استراتژی با نتایج دو تها جم ایالات متحده به افغانستان و عراق زمینه گسترش بیشتری پیدا کرد و به یک استراتژی کارکرد دار بدل شد: حکومت ایران توانست با هزینه کردن پول و تعمیق همخوییهای فرقهای، به یک بازیگر قابل توجه در منطقه تبدیل شود. بخواهیم عینی نشان دهیم، سوارشدن بر اختلاف داخلی فلسطینیها، تعمیق جنگ قبیلهای دریمن به یک جنگ داخلی، سوارشدن بر تصمیم آمریکا برای لبنانیزه کردن نظام سیاسی عراق، باز کردن راه زمینی به سوریه، نشان دادن انعطاف حیرتانگیز برای تبدیل شدن به پیادهنظام روسیه در سوریه و نیروی غیرمنظم آمریکا در عراق(برای جلوگیری از پیشروی داعش وفرصت شکل دادن بهنیروی نیابتی)تصمیمات هماهنگی بودند که آن استراتژی را عینیت بخشیدند و به آن کارایی نسبی دادند. تا قبل از رفتار خارجاز کنترل حماس که بهانه تهاجم همه جانبه بر پایگاههای تضمین امنیت ملی ایران را نزد آمریکا - اسرائیل فراهم کرد، این استراتژی تضمین نسبی برای در امان ماندن ایران از فشارهای بیشتر از تحریم را فراهم میکرد و تئوریسینها هم بعدا نام "بازدارندگیفعال" را برای آن جعل کردند. نکته جدید این است که حالا دیگر ناکارایی بنیادی این استراتژی آشکار شده و طبعا کارایی نیز ندارد. معلوم شده نه بازدارنده است و نه فعال؛ یک باتلاق فروکشنده است!
چرا میگوییم ناکارایی بنیانی؟ ساده است: به خاطر اینکه استراتژی امنیت ملی یک کشور نمیتواند بر وجود نیروی خارج از کنترل حاکمیت ملی استوار شود. اینکه عبدالله ناصری مدیرعامل پیشین خبرگزاری جمهوری اسلامی اخیرا گفت که "سلیمانی هرگز "نماد" نخواهد شد چون برای مردم ایران کاری نکرده است" بازتابی از این اصل است و در مساله امنیتملی، از این اصل بنیادیتر نداریم . دلایل آن نیز آشکار است: همانقدر که یک کشور، نیرو یا دارودسته خارجی برای ما کارت بازی است، همیشه ما نیز برای آن کارت بازی هستیم و میتواند در هر شرایط مفروضی بازی خودش را بکند و ما را قال بگذارد(روسیه تقریبا هفتهای یک بار این کار را با حکومت مامیکند) . تازه ترین مثالهای جهانی این امر کاری است که اخیرا حماس کرد و زمان و شیوه عملش در حمله سرخود در راستای حفظ موقعیت ایران نبود(مثل خر در گل ماندیم که چه بگوئیم). مثال دیگر بزودی در یمن رخ خواهد داد و در حالی که همه توان نظامیاش مارک و رد ایرانی دارد، بزودی از کنترل سیاست ایران بکلی خارج خواهد شد و بازی مستقل خودش را خواهد کرد. اینجا هم مثل یک قاطر که بار سنگین دارد در گل و لای باتلاق در خواهیم ماند. همه هم حق دارند؛ حماس اطلاع نداد و مشورت نکردچون ارگانهای ایران پراز جواسیس اسرائیل است، حوثیها هماهنگ نخواهند ماند چون میخواهند به عنوان یک دولت سربرآورند.
همه اینها نشانی ناکارایی و غلط بودن آن استراتژی است. ما در جامعهنو طی سالهای گذشته بیشترین تلاش خود را برنشان دادن ناکارایی این شکل از استراتژی امنیت ملی قرار دادیم و استراتژی جانشین(استراتژی خارپشت) را توصیه کردیم. طبیعی بود که صدای ما به جایی نرسد، ولی اکنون صدای سیلیهای متوالی به گوش امنیت ملی ما را حکومت به خوبی میشنود. هرچند خود را به کری میزند، ولی خیلی خوب میشنود. اما نمیداند چه کند: از کار حماس خبر نداشتیم، یمنی ها تصمیمسرخود هستند، دربرابر ضربههای مستقیم به انبار های تسلیحات در سوریه چشم ببندیم، پینگ پنگ مرزی نصرالله - نتانیاهو تنها کاری هست که میشود کرد(دعا میکنند بالا نگیرد).... اسمش را گذاشتهاند بازدارندگی فعال!
دوباره میگوئیم: حکومت با مردم خودش کاری کرده که آشتی با آن را سخت کرده است، اما برای اصلاح موقعیت خودش در برابر فشارهای خارجی هنوز جای مانور دارد. لازم نیست کسی به او یاد بدهد این مانورها و اصلاحات کدامهاست، ولی در پایان تکرار میکنیم هر اصلاحی، هر سازشی، هر نوع همکاری و مذاکرات مخفی، هر نوع نقب زدنی ، و هر شکلی از دیپلماسی اگر در چارچوب تجدید نظر بنیادی در استراتژی امنیت ملی صورت نگیرد خوردن توامان چوب و پیاز است.
🆔@jameeno
🏷️ خروج از بازی باخته !
🖊️ شورای سردبیری: مسائلی که دور از ایران در غرب خاور میانه در جریان است، درحال اثر گذاری عمیق روی محاسبات داخلی حکومت در زمینه امنیت ملی است.
استدلال حکومتگرا این بوده که بیش از دو دهه پیش، یک استراتژی امنیت ملی سنجیده و خردمندانه برای تضمین امنیت ملی ایران در پیش گرفته شده که بر اساس آن ایران میتواند با ایجاد تونلهایی تهاجمی در فاصله مناسب از مرزهای ملی، یا سنگرهایی دفاعی در همان مناطق، امکانات تحرک و مانور برای دفاع از خود فراهم کند. این استراتژی که با ایجاد و تسلیح حزبالله لبنان شروع شد، زمانی با فرض اینکه موفق است حتی به تلاش برای ایجاد نیروی نیابتی در آفریقا هم گسترش یافت. در خود خاورمیانه که دایره اول دفاعی ایران است ، این استراتژی با نتایج دو تها جم ایالات متحده به افغانستان و عراق زمینه گسترش بیشتری پیدا کرد و به یک استراتژی کارکرد دار بدل شد: حکومت ایران توانست با هزینه کردن پول و تعمیق همخوییهای فرقهای، به یک بازیگر قابل توجه در منطقه تبدیل شود. بخواهیم عینی نشان دهیم، سوارشدن بر اختلاف داخلی فلسطینیها، تعمیق جنگ قبیلهای دریمن به یک جنگ داخلی، سوارشدن بر تصمیم آمریکا برای لبنانیزه کردن نظام سیاسی عراق، باز کردن راه زمینی به سوریه، نشان دادن انعطاف حیرتانگیز برای تبدیل شدن به پیادهنظام روسیه در سوریه و نیروی غیرمنظم آمریکا در عراق(برای جلوگیری از پیشروی داعش وفرصت شکل دادن بهنیروی نیابتی)تصمیمات هماهنگی بودند که آن استراتژی را عینیت بخشیدند و به آن کارایی نسبی دادند. تا قبل از رفتار خارجاز کنترل حماس که بهانه تهاجم همه جانبه بر پایگاههای تضمین امنیت ملی ایران را نزد آمریکا - اسرائیل فراهم کرد، این استراتژی تضمین نسبی برای در امان ماندن ایران از فشارهای بیشتر از تحریم را فراهم میکرد و تئوریسینها هم بعدا نام "بازدارندگیفعال" را برای آن جعل کردند. نکته جدید این است که حالا دیگر ناکارایی بنیادی این استراتژی آشکار شده و طبعا کارایی نیز ندارد. معلوم شده نه بازدارنده است و نه فعال؛ یک باتلاق فروکشنده است!
چرا میگوییم ناکارایی بنیانی؟ ساده است: به خاطر اینکه استراتژی امنیت ملی یک کشور نمیتواند بر وجود نیروی خارج از کنترل حاکمیت ملی استوار شود. اینکه عبدالله ناصری مدیرعامل پیشین خبرگزاری جمهوری اسلامی اخیرا گفت که "سلیمانی هرگز "نماد" نخواهد شد چون برای مردم ایران کاری نکرده است" بازتابی از این اصل است و در مساله امنیتملی، از این اصل بنیادیتر نداریم . دلایل آن نیز آشکار است: همانقدر که یک کشور، نیرو یا دارودسته خارجی برای ما کارت بازی است، همیشه ما نیز برای آن کارت بازی هستیم و میتواند در هر شرایط مفروضی بازی خودش را بکند و ما را قال بگذارد(روسیه تقریبا هفتهای یک بار این کار را با حکومت مامیکند) . تازه ترین مثالهای جهانی این امر کاری است که اخیرا حماس کرد و زمان و شیوه عملش در حمله سرخود در راستای حفظ موقعیت ایران نبود(مثل خر در گل ماندیم که چه بگوئیم). مثال دیگر بزودی در یمن رخ خواهد داد و در حالی که همه توان نظامیاش مارک و رد ایرانی دارد، بزودی از کنترل سیاست ایران بکلی خارج خواهد شد و بازی مستقل خودش را خواهد کرد. اینجا هم مثل یک قاطر که بار سنگین دارد در گل و لای باتلاق در خواهیم ماند. همه هم حق دارند؛ حماس اطلاع نداد و مشورت نکردچون ارگانهای ایران پراز جواسیس اسرائیل است، حوثیها هماهنگ نخواهند ماند چون میخواهند به عنوان یک دولت سربرآورند.
همه اینها نشانی ناکارایی و غلط بودن آن استراتژی است. ما در جامعهنو طی سالهای گذشته بیشترین تلاش خود را برنشان دادن ناکارایی این شکل از استراتژی امنیت ملی قرار دادیم و استراتژی جانشین(استراتژی خارپشت) را توصیه کردیم. طبیعی بود که صدای ما به جایی نرسد، ولی اکنون صدای سیلیهای متوالی به گوش امنیت ملی ما را حکومت به خوبی میشنود. هرچند خود را به کری میزند، ولی خیلی خوب میشنود. اما نمیداند چه کند: از کار حماس خبر نداشتیم، یمنی ها تصمیمسرخود هستند، دربرابر ضربههای مستقیم به انبار های تسلیحات در سوریه چشم ببندیم، پینگ پنگ مرزی نصرالله - نتانیاهو تنها کاری هست که میشود کرد(دعا میکنند بالا نگیرد).... اسمش را گذاشتهاند بازدارندگی فعال!
دوباره میگوئیم: حکومت با مردم خودش کاری کرده که آشتی با آن را سخت کرده است، اما برای اصلاح موقعیت خودش در برابر فشارهای خارجی هنوز جای مانور دارد. لازم نیست کسی به او یاد بدهد این مانورها و اصلاحات کدامهاست، ولی در پایان تکرار میکنیم هر اصلاحی، هر سازشی، هر نوع همکاری و مذاکرات مخفی، هر نوع نقب زدنی ، و هر شکلی از دیپلماسی اگر در چارچوب تجدید نظر بنیادی در استراتژی امنیت ملی صورت نگیرد خوردن توامان چوب و پیاز است.
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ امروز احکام صادره آقای سایمن تیسدال نویسنده روزنامه گاردین در مورد حکومت ایران را تقدیم شما میکنیم. با این یاد اوری که گاردین روزنامه بسیار معتبری است.
عنوان مقاله او این است: آمریکا دیگر بزرگترین قدرت خاورمیانه نیست، ایران است.
احکامی (نتیجهگیریهایی)هم که این روزنامهنگار انگلیسی در مقاله صادر کرده به قرار زیر است:
جایگاه ایران با هر قربانی فلسطینی، موشک حزبالله، بمباران عراق و سوریه و پهپاد حوثی تقویت میشود.....ایران غیرعرب اینک هدایت منطقه را در دست دارد......ایران محوربرنامههای شی(رئیسجمهور چین) است....پس از سالها رکود، اقتصاد ایران در حال رشد است.....امروز روحیه در جمهوری اسلامی پیروز است..... از تحریمها و اعتراض داخلی جان به دربرده و اقتصاد خود را تثبیت کرده است....ایران بالاخره قدرتمند منطقه شد.....ایالات متحده و بریتانیا و اسرائیل با یک رقیب سرسخت روبرو هستند...
ما البته انگشت کوچک گاردین هم نمیشویم، ولی نتیجه میگیریم سطح درک این نویسنده گاردین چیزی بین توصیفات کیهان و توهمات سایتهای وابسته به لایههای پایین حکومت است.
🆔@jameeno
🏷️ امروز احکام صادره آقای سایمن تیسدال نویسنده روزنامه گاردین در مورد حکومت ایران را تقدیم شما میکنیم. با این یاد اوری که گاردین روزنامه بسیار معتبری است.
عنوان مقاله او این است: آمریکا دیگر بزرگترین قدرت خاورمیانه نیست، ایران است.
احکامی (نتیجهگیریهایی)هم که این روزنامهنگار انگلیسی در مقاله صادر کرده به قرار زیر است:
جایگاه ایران با هر قربانی فلسطینی، موشک حزبالله، بمباران عراق و سوریه و پهپاد حوثی تقویت میشود.....ایران غیرعرب اینک هدایت منطقه را در دست دارد......ایران محوربرنامههای شی(رئیسجمهور چین) است....پس از سالها رکود، اقتصاد ایران در حال رشد است.....امروز روحیه در جمهوری اسلامی پیروز است..... از تحریمها و اعتراض داخلی جان به دربرده و اقتصاد خود را تثبیت کرده است....ایران بالاخره قدرتمند منطقه شد.....ایالات متحده و بریتانیا و اسرائیل با یک رقیب سرسخت روبرو هستند...
ما البته انگشت کوچک گاردین هم نمیشویم، ولی نتیجه میگیریم سطح درک این نویسنده گاردین چیزی بین توصیفات کیهان و توهمات سایتهای وابسته به لایههای پایین حکومت است.
🆔@jameeno
📌 این مطلب با اندکی اشکال منتشر شده بود که با پوزش و اصلاح منتشر میشود.
#الف
🏷️ ایران فقط یک دروازه دارد!
یکی از خوانندگان پرسیده است حالا که خوانندگان را مجاز کردهاید سوال بپرسند،لطفا جواب بدهید چرا اینقدر چسبیدهاید به موضوع استراتژی امنیت ملی؟
پاسخ شورای سردبیری- ابتدا تعریف مختصری از موضوع بدهیم:
امنیت ملی عمدهترین عامل بقای ملتها در گستره جغرافیایی آنهاست. فقدان امنیت ملی، کشورها را در معرض تاخت وتاز، منابع انها را در معرض غارت، و از همه مهمتر تک تک افراد را در معرض سلطه، تجاوز و کشتار توسط بیگانه قرار میدهد. بنابراین نخستین کارکرد و وظیفه دولتهای مستقر حفظ این امنیت است که در سایه آن میتوان زنده بود، کار کرد، خانواده داشت، و پیشرفت کرد. نکته دوم آن است که حفظ امنیت ملی مستلزم انجام بسیاری فعالیتها در زمینه توسعه اقتصادی، تقویت نظامی، طراحی یک سیاستخارجی خردمندانه و دورنگر(شامل دوستی، اتحاد، وهمراهی در جنگهای محتمل) است که همگی باید بر استعدادهای داخلی استوار باشند و با روابط خارجی سنجیده تقویت شوند. نام مجموعه کلان این اقدامات فکرشده دراز مدت را "استراتژی امنیت ملی"میگذاریم و وجود خلل در آن را خطر بزرگ و حیاتی برای کل ملت میدانیم.
برای روشن شدن ابعاد این تعریف، تصویر خبری را همراه این الف کردهایم که از خبرگزاری فارس در ۱۸فروردین ۹۴ نقل شده است. نکته آن این است که هنگامی که عربستان و متحدانش مردم یمن را زیر آتش گرفته بودند، حماس کاملا از عربستان حمایت میکرده است. حالا امروز، یمنیها دارند وارد جنگ میشوند تا از حماس حمایت کنند!! این تعارض برای ما به عنوان یک ایرانی ناظر معنایی دارد؟ آیا به استراتژی امنیت ملی ایران ربط دارد؟
بله، کاملا دارد. این خبر برای اندازه گیری وزن محور مقاومت ابداعی ایران آورده شده است، چرا که به زعم استراتژیستهای حکومت فعلی، این محور یا جبهه بنیان استراتزی دفاعی و امنیت ملی کشور است. اما هیچ اعتقاد اصولی در شکل گیری آن حضور ندارد، هیچ وحدت بنیادینی در آن حضور ندارد، هیچ نوع چسب ایدئولوژیکی اجزای آن را به هم نمیچسباند، هچ علائق مشترک، سیاست واحد، سازمان منشوردار، و حتی شراکت منطقی در آن نیست. تنها چسب این جبهه، پول مردم ایران است که حکومت دوراز چشم ملت به میان می آورد و این جبهه جعلی را تعریف میکند. از نظرما این خلاف منافع و امنیت ملی است.
حالا چرا برای پاسخ به سوال این خبر و توصیف را آوردهایم؟
محور مقاومت حکومت، ملات اصلی شکل دهنده "استراتژی امنیت ملی ایران" است، ولی استراتژی امنیت ملی همان چیزی است که کل سیاست خارجی یک کشور، تمامی تجارت خارجی، و حتی سیاستهای بنیادین داخلی (استراتژی آمایش سرزمین، جابجاییهای جمعیتی، سرمایهگذاریهای بزرگ، طراحی جادهها و بنادر....) از آن ریشه میگیرند و یا با آن ارتباط گسترده دارند و حتی تابعی از آن هستند(مثلا صنایع بزرگ و حیاتی در کنار مرزها قرار نمیگیرند). نکته مهم و نتیجه این وابستگی همه چیز به امنیت ملی ، آن است که بنای بنیان استراتژی امنیت ملی برنیازها و اقتضائات داخلی استوار میشود و باید بشود. نتیجه دیگر آن استکه امنیت ملی چنانکه از نامش پیداست امری ملی است و نه یک سیاست که استراتژی آن از این دولت به آن دولت قابل تغییر باشد، چه برسد به اینکه اراده و رفتار دولتها و گروهها و فرقههای بیگانه بتوانند بر آن تاثیر بگذارند. علت این است که هر لحظه ممکن است دولتها و گروهای بیگانه سیاست خود را تعییر دهند. نمونه اش همین مثال بالا است که گروهها فارغ از پولی که از حکومت گرفتهاند سیاستهای خودشان را دارند و در چارچوب آن "محور مقاومت" لطیفهگون عمل نمیکنند.
امیدواریم روشن باشد که چرا جامعهنو تا این حد بر اصلاح استراتزی امنیت ملی کشور پای میفشرد. ما به سایر مسائل کشور، به استبداد حکومت و پسزدگی مردم و گروههای سیاسی، سرکوب اجتماعی و زندانی کردن فعالان، سیاستهای غلط اقتصادی، آموزشی، زیست محیطی، بیتوجهی به ظرافت سیاست داخلی درباره مسایل قومی و معضلات توسعهای توجه داریم(و گاهی نکتهای در مورد آنها میگوئیم) اما معتقدیم مهمترین خطری که موجودیت ملت ایران را تهدید میکند خطاهای شناختی حکومت و نفوذ سیاستهای ایرانشکن بیگانه(اسراییل،روسیه و ایالات متحد) در عمق آن و طراحی استراتژی امنیت ملی بر مسیری است که به درهم شکستن کلیت کشور منجر میشود. مثال عام بزنیم، ایران یک دروازه آسیبپذیرمهم دارد: سیاست بینالملل، که اسب تروا را به درون می آورد. حواس جامعهنو به آن دروازه و اسب تروای کشورهای نامبرده است.
و نکته آخر اینکه وظیفه و توان ما به عنوان یک گروه کوچک روزنامهنگاری تمرکز بر همه موضوعات کشور نیست (تبریک و تسلیت و ابراز احساسات یا سینه زدن زیر علم گروه سیاسی که هیچ) و از این بابت متاسفیم ، اما کاری هم نمیشود کرد.
🆔@jameeno
#الف
🏷️ ایران فقط یک دروازه دارد!
یکی از خوانندگان پرسیده است حالا که خوانندگان را مجاز کردهاید سوال بپرسند،لطفا جواب بدهید چرا اینقدر چسبیدهاید به موضوع استراتژی امنیت ملی؟
پاسخ شورای سردبیری- ابتدا تعریف مختصری از موضوع بدهیم:
امنیت ملی عمدهترین عامل بقای ملتها در گستره جغرافیایی آنهاست. فقدان امنیت ملی، کشورها را در معرض تاخت وتاز، منابع انها را در معرض غارت، و از همه مهمتر تک تک افراد را در معرض سلطه، تجاوز و کشتار توسط بیگانه قرار میدهد. بنابراین نخستین کارکرد و وظیفه دولتهای مستقر حفظ این امنیت است که در سایه آن میتوان زنده بود، کار کرد، خانواده داشت، و پیشرفت کرد. نکته دوم آن است که حفظ امنیت ملی مستلزم انجام بسیاری فعالیتها در زمینه توسعه اقتصادی، تقویت نظامی، طراحی یک سیاستخارجی خردمندانه و دورنگر(شامل دوستی، اتحاد، وهمراهی در جنگهای محتمل) است که همگی باید بر استعدادهای داخلی استوار باشند و با روابط خارجی سنجیده تقویت شوند. نام مجموعه کلان این اقدامات فکرشده دراز مدت را "استراتژی امنیت ملی"میگذاریم و وجود خلل در آن را خطر بزرگ و حیاتی برای کل ملت میدانیم.
برای روشن شدن ابعاد این تعریف، تصویر خبری را همراه این الف کردهایم که از خبرگزاری فارس در ۱۸فروردین ۹۴ نقل شده است. نکته آن این است که هنگامی که عربستان و متحدانش مردم یمن را زیر آتش گرفته بودند، حماس کاملا از عربستان حمایت میکرده است. حالا امروز، یمنیها دارند وارد جنگ میشوند تا از حماس حمایت کنند!! این تعارض برای ما به عنوان یک ایرانی ناظر معنایی دارد؟ آیا به استراتژی امنیت ملی ایران ربط دارد؟
بله، کاملا دارد. این خبر برای اندازه گیری وزن محور مقاومت ابداعی ایران آورده شده است، چرا که به زعم استراتژیستهای حکومت فعلی، این محور یا جبهه بنیان استراتزی دفاعی و امنیت ملی کشور است. اما هیچ اعتقاد اصولی در شکل گیری آن حضور ندارد، هیچ وحدت بنیادینی در آن حضور ندارد، هیچ نوع چسب ایدئولوژیکی اجزای آن را به هم نمیچسباند، هچ علائق مشترک، سیاست واحد، سازمان منشوردار، و حتی شراکت منطقی در آن نیست. تنها چسب این جبهه، پول مردم ایران است که حکومت دوراز چشم ملت به میان می آورد و این جبهه جعلی را تعریف میکند. از نظرما این خلاف منافع و امنیت ملی است.
حالا چرا برای پاسخ به سوال این خبر و توصیف را آوردهایم؟
محور مقاومت حکومت، ملات اصلی شکل دهنده "استراتژی امنیت ملی ایران" است، ولی استراتژی امنیت ملی همان چیزی است که کل سیاست خارجی یک کشور، تمامی تجارت خارجی، و حتی سیاستهای بنیادین داخلی (استراتژی آمایش سرزمین، جابجاییهای جمعیتی، سرمایهگذاریهای بزرگ، طراحی جادهها و بنادر....) از آن ریشه میگیرند و یا با آن ارتباط گسترده دارند و حتی تابعی از آن هستند(مثلا صنایع بزرگ و حیاتی در کنار مرزها قرار نمیگیرند). نکته مهم و نتیجه این وابستگی همه چیز به امنیت ملی ، آن است که بنای بنیان استراتژی امنیت ملی برنیازها و اقتضائات داخلی استوار میشود و باید بشود. نتیجه دیگر آن استکه امنیت ملی چنانکه از نامش پیداست امری ملی است و نه یک سیاست که استراتژی آن از این دولت به آن دولت قابل تغییر باشد، چه برسد به اینکه اراده و رفتار دولتها و گروهها و فرقههای بیگانه بتوانند بر آن تاثیر بگذارند. علت این است که هر لحظه ممکن است دولتها و گروهای بیگانه سیاست خود را تعییر دهند. نمونه اش همین مثال بالا است که گروهها فارغ از پولی که از حکومت گرفتهاند سیاستهای خودشان را دارند و در چارچوب آن "محور مقاومت" لطیفهگون عمل نمیکنند.
امیدواریم روشن باشد که چرا جامعهنو تا این حد بر اصلاح استراتزی امنیت ملی کشور پای میفشرد. ما به سایر مسائل کشور، به استبداد حکومت و پسزدگی مردم و گروههای سیاسی، سرکوب اجتماعی و زندانی کردن فعالان، سیاستهای غلط اقتصادی، آموزشی، زیست محیطی، بیتوجهی به ظرافت سیاست داخلی درباره مسایل قومی و معضلات توسعهای توجه داریم(و گاهی نکتهای در مورد آنها میگوئیم) اما معتقدیم مهمترین خطری که موجودیت ملت ایران را تهدید میکند خطاهای شناختی حکومت و نفوذ سیاستهای ایرانشکن بیگانه(اسراییل،روسیه و ایالات متحد) در عمق آن و طراحی استراتژی امنیت ملی بر مسیری است که به درهم شکستن کلیت کشور منجر میشود. مثال عام بزنیم، ایران یک دروازه آسیبپذیرمهم دارد: سیاست بینالملل، که اسب تروا را به درون می آورد. حواس جامعهنو به آن دروازه و اسب تروای کشورهای نامبرده است.
و نکته آخر اینکه وظیفه و توان ما به عنوان یک گروه کوچک روزنامهنگاری تمرکز بر همه موضوعات کشور نیست (تبریک و تسلیت و ابراز احساسات یا سینه زدن زیر علم گروه سیاسی که هیچ) و از این بابت متاسفیم ، اما کاری هم نمیشود کرد.
🆔@jameeno
#الف
🏷️ مات در دو حرکت !
🖊️ تحریریه جامعه نو : در مباحث جدی سیاسی بکار بردن برخی صفات کار خوبی نیست، حتی اگر کاربرد معادلهای آنها عادی باشد مثلا اگر ما در ارزیابی دوحرکت از اعمال حکومت اصطلاح بی عقلی را به کار ببریم، ممکن است میشد به جای آن گفت بیخردی، اما واقعش این است که بار صفت بیخردی برای توصیف حرکات حکومت کافی نیست. اسم رسمی آن بیعقلی است.
چه چیزی را توصیف میکنیم؟ دو حرکت مرتبط با امنیت ملی که گویا درچارچوب کنش بازدارندگی صورت گرفته و نه گروههای نیابتی ایران، بلکه خودش آنها را مرتکب شده است: توقیف نفتکشی که نفت عراق را حمل میکرد، و حمله موشکی به پاکستان. حرکاتی درست به اندازه تحرکات احمقانه گروههای نیابتی.
حتی اگر فرض کنیم اختلافات ما با بسیاری کشور ها غیرقابل حل باشد، حتی اگر فرض این باشد که رویارویی ما با آن کشور مفروض غیر قابل اجتناب باشد، یک استراتژی سنجیده امنیت ملی اجازه هر اقدامی را به ما نمیدهد. مثلا در همین ماجرای دریایی، نفتکشی را به غنیمت گرفتهایم که قبلا نفت ایران رامیبرده، آمریکاییها آن را دزدیده و نفتش را مصادره کردهاند. حالا ما همان نفتکش را گروگان گرفتهایم ، درحالی که نفت عراق را حمل میکرده است. این شده انتقام از ایالات متحده ! عقلانی است؟ اگر راهزنی مالالتجارهای را ببرد تفصیر خری است که آنرا بر پشت داشته؟ اگر آن خر روزی بار همسایه را حمل میکرد میتوانیم افسارش را بگیریم و به خانه ببریم که بار این خر در عوض مالالتجاره ما که یک روز در خورجین داشت؟ غنیمت گرفتن نفت عراق همین حکم را ندارد؟ اگر از نظر سیاسی این انتقام از آمریکاست، چرا عراق شکایت دارد؟ اگر روزی پشت صحنه آشکار شود و مکانیزم تصمیم گیری برای عمل روی این کشتی آشکار شود به کدام تشکیلات و بدنه تصمیم گیر روبرو خواهیم بود؟ ندیده میگوئیم حداقلی از تعمق پشت آن نبوده است. قرار نیست وقتی دستتان بسته است تف بیندازید. اگر بیندازید، احتمالا شلوارتان را خیس خواهید کرد.
در واقع فقط اعمال سیاست باز دارندگی از طریق نیروهای نیابتی نیست که جواب نمیدهد، این حرکات کلا اشتباه است. استراتژی تهاجمی کنونی حاصل "نظام ادراکیجهان" در ذهن حکومتیان ایران و ناشی از ایدئولوژیک کردن سیاست در ایران است که در همه ابعاد ذهن و عمل حکومت را مدیریت میکند. قضاوتی که در سال ۵۷ ویکی دوسال بعد از آن در اذهان ما نهادینه شد، ناعادلانه بودن نظمی (روابطی) درجهان بود که ماموریت تغییر آن را به صورتی متوهم به خودمان واگذار کردیم. نه در عراق (که نخستین اعلامیه اقای خمینی دعوت سران قبایل و ارتش آن به قیام بود) بلکه از ایرلند گرفته تا فیلیپین در صدد به هم زدن وضعیت موجود و به قول غربیها نظم جهانی بودیم. درست مانند اراده خداوند که میمیراند تا نظم ملکولهای یک موجود زنده را به هم بزند ، به عناصر اولیه تجزیه کند و بعد آن ها را ملات نظمحیاتی تازهای کند، میخواستیم نظم موجود جهان را به هم بزنیم. پیامبر افزایش آنتروپی جهان شدیم و استراتزی فعلی حاصل همان است: میل به افزایش بینظمی (آنتروپی) جهان . استراتژی بازدارندگی با استخدام نیروی نیابتی در همه جا، یعنی همین استراتژی امنیت ملی فعلی ، حاصل همین گرایش آنتروپیک است. نمود های آن فراوان است و آخرین نمودش همین موشک زدن به پاکستان، بعد از حمله به عراق و سوریه . انگار که یک آدم مست بخواهد با شلیک تفنگ گرگها را متوقف کند: دورخودش بچرخد وشلیک کند. برای همین میگوئیم آمیخته به دیوانگی است. تحمل میشود و باریکلا میگیرد، چون برهمان بنمایه افزایش بینظمی استوار است. ژنتیک انقلاب اسلامی و حکومت برآمده و سپس معوج و علیل و گمراه آن با همین دیانای آشفته و سرطانی متمایل به آنتروپی نظامی شکل گرفته است. اگر جز این بود حملهای به بلوچستان پاکستان نمیشد(این دوتا روزدیم ،اینوری را هم بزن دستخوش). از تصیم سازی که نشان ازنظامیگری مخبط دارد تا زمان انجام ، نوع انجام ، توجیه انجام ، توضیح انجام و دهها جزء دیگر نشان از سلطه آن بی نظمی مورد آرزو، برخود سیستم به جای صدور آن به جهان است. آن شکل از بی نظمی که وزیر خارجه هیچوقت نمی داند کشورش نیم ساعت بعد از ملاقاتش با وزیرامور خارجه همسایه به خاک او موشک خواهد زد و یا فلان نظامی کدام رئیسجمهور را کی و چرا به کشورآورده است!
پایانش نیست، ولی با همین دوحرکت میتوان گفت مات میشویم. از بین میرویم. چگونگی پایان کار این سیستم که عقل و مشروعیت را با هم از دست داده مهم نیست ؛ مدعی سردار مخبط گمشده در تاریخمان زیاد داشتهایم، اما این نمونههای واپسین کشور را هم همراه خودشان غرق میکنند. بازی باخته را تا جایی ادامه خواهند دادکه چه در درگیری داخلی یکدیگر را حذف کنند و چه کشور را در معرض سونامیهای بیرونی قرار دهند، ایران به عنوان یک کلیت ارضی و ملی برخاکستر خود خواهد نشست.
🆔@jameeno
🏷️ مات در دو حرکت !
🖊️ تحریریه جامعه نو : در مباحث جدی سیاسی بکار بردن برخی صفات کار خوبی نیست، حتی اگر کاربرد معادلهای آنها عادی باشد مثلا اگر ما در ارزیابی دوحرکت از اعمال حکومت اصطلاح بی عقلی را به کار ببریم، ممکن است میشد به جای آن گفت بیخردی، اما واقعش این است که بار صفت بیخردی برای توصیف حرکات حکومت کافی نیست. اسم رسمی آن بیعقلی است.
چه چیزی را توصیف میکنیم؟ دو حرکت مرتبط با امنیت ملی که گویا درچارچوب کنش بازدارندگی صورت گرفته و نه گروههای نیابتی ایران، بلکه خودش آنها را مرتکب شده است: توقیف نفتکشی که نفت عراق را حمل میکرد، و حمله موشکی به پاکستان. حرکاتی درست به اندازه تحرکات احمقانه گروههای نیابتی.
حتی اگر فرض کنیم اختلافات ما با بسیاری کشور ها غیرقابل حل باشد، حتی اگر فرض این باشد که رویارویی ما با آن کشور مفروض غیر قابل اجتناب باشد، یک استراتژی سنجیده امنیت ملی اجازه هر اقدامی را به ما نمیدهد. مثلا در همین ماجرای دریایی، نفتکشی را به غنیمت گرفتهایم که قبلا نفت ایران رامیبرده، آمریکاییها آن را دزدیده و نفتش را مصادره کردهاند. حالا ما همان نفتکش را گروگان گرفتهایم ، درحالی که نفت عراق را حمل میکرده است. این شده انتقام از ایالات متحده ! عقلانی است؟ اگر راهزنی مالالتجارهای را ببرد تفصیر خری است که آنرا بر پشت داشته؟ اگر آن خر روزی بار همسایه را حمل میکرد میتوانیم افسارش را بگیریم و به خانه ببریم که بار این خر در عوض مالالتجاره ما که یک روز در خورجین داشت؟ غنیمت گرفتن نفت عراق همین حکم را ندارد؟ اگر از نظر سیاسی این انتقام از آمریکاست، چرا عراق شکایت دارد؟ اگر روزی پشت صحنه آشکار شود و مکانیزم تصمیم گیری برای عمل روی این کشتی آشکار شود به کدام تشکیلات و بدنه تصمیم گیر روبرو خواهیم بود؟ ندیده میگوئیم حداقلی از تعمق پشت آن نبوده است. قرار نیست وقتی دستتان بسته است تف بیندازید. اگر بیندازید، احتمالا شلوارتان را خیس خواهید کرد.
در واقع فقط اعمال سیاست باز دارندگی از طریق نیروهای نیابتی نیست که جواب نمیدهد، این حرکات کلا اشتباه است. استراتژی تهاجمی کنونی حاصل "نظام ادراکیجهان" در ذهن حکومتیان ایران و ناشی از ایدئولوژیک کردن سیاست در ایران است که در همه ابعاد ذهن و عمل حکومت را مدیریت میکند. قضاوتی که در سال ۵۷ ویکی دوسال بعد از آن در اذهان ما نهادینه شد، ناعادلانه بودن نظمی (روابطی) درجهان بود که ماموریت تغییر آن را به صورتی متوهم به خودمان واگذار کردیم. نه در عراق (که نخستین اعلامیه اقای خمینی دعوت سران قبایل و ارتش آن به قیام بود) بلکه از ایرلند گرفته تا فیلیپین در صدد به هم زدن وضعیت موجود و به قول غربیها نظم جهانی بودیم. درست مانند اراده خداوند که میمیراند تا نظم ملکولهای یک موجود زنده را به هم بزند ، به عناصر اولیه تجزیه کند و بعد آن ها را ملات نظمحیاتی تازهای کند، میخواستیم نظم موجود جهان را به هم بزنیم. پیامبر افزایش آنتروپی جهان شدیم و استراتزی فعلی حاصل همان است: میل به افزایش بینظمی (آنتروپی) جهان . استراتژی بازدارندگی با استخدام نیروی نیابتی در همه جا، یعنی همین استراتژی امنیت ملی فعلی ، حاصل همین گرایش آنتروپیک است. نمود های آن فراوان است و آخرین نمودش همین موشک زدن به پاکستان، بعد از حمله به عراق و سوریه . انگار که یک آدم مست بخواهد با شلیک تفنگ گرگها را متوقف کند: دورخودش بچرخد وشلیک کند. برای همین میگوئیم آمیخته به دیوانگی است. تحمل میشود و باریکلا میگیرد، چون برهمان بنمایه افزایش بینظمی استوار است. ژنتیک انقلاب اسلامی و حکومت برآمده و سپس معوج و علیل و گمراه آن با همین دیانای آشفته و سرطانی متمایل به آنتروپی نظامی شکل گرفته است. اگر جز این بود حملهای به بلوچستان پاکستان نمیشد(این دوتا روزدیم ،اینوری را هم بزن دستخوش). از تصیم سازی که نشان ازنظامیگری مخبط دارد تا زمان انجام ، نوع انجام ، توجیه انجام ، توضیح انجام و دهها جزء دیگر نشان از سلطه آن بی نظمی مورد آرزو، برخود سیستم به جای صدور آن به جهان است. آن شکل از بی نظمی که وزیر خارجه هیچوقت نمی داند کشورش نیم ساعت بعد از ملاقاتش با وزیرامور خارجه همسایه به خاک او موشک خواهد زد و یا فلان نظامی کدام رئیسجمهور را کی و چرا به کشورآورده است!
پایانش نیست، ولی با همین دوحرکت میتوان گفت مات میشویم. از بین میرویم. چگونگی پایان کار این سیستم که عقل و مشروعیت را با هم از دست داده مهم نیست ؛ مدعی سردار مخبط گمشده در تاریخمان زیاد داشتهایم، اما این نمونههای واپسین کشور را هم همراه خودشان غرق میکنند. بازی باخته را تا جایی ادامه خواهند دادکه چه در درگیری داخلی یکدیگر را حذف کنند و چه کشور را در معرض سونامیهای بیرونی قرار دهند، ایران به عنوان یک کلیت ارضی و ملی برخاکستر خود خواهد نشست.
🆔@jameeno
#الف
🏷️ خارپشت کجاست ؟
خواننده ارجمند پرسیده است:
من بیش از دو سال هست که مطالب کانال شما را دنبال میکنم و اکثر مطالب شما را قبول دارم اما لطفا به این سوال من جواب دهید :اگر اقدامات شخص سردار سلیمانی (بعنوان یک ایرانی باعث افتخارم هستند) نبود امروز پروژه داعش و وضعیت سوریه و عراق و نهایتا (حداقل) جنوب غربی و شرقی ایران در چه وضعیتی بسر میبرد و اینکه خارپشت شما کجای قصه بود ؟
پاسخ جامعهنو: موضوع حضور و خطر احتمالی داعش در مرزهای ایران که حدود هفت سال پیش مطرح شد، از مساله حضور نیروهای ایران در سوریه و سیاست اتکا به نیروی نیابتی کاملا متفاوت هست. ما وارد سوریه شدیم تا از سقوط خانواده اسد جلوگیری کنیم (سال ۲۰۱۱) و داعش حدود دوسال بعد در سوریه و عراق ظاهر شد. ایرانیان عمدتا با نیروهای ضد اسد جنگیدند تا داعش. علت اصلی مداخله مستقیم ایران برای حفظ اسد نیز از دست نرفتن مسیر سوریه برای دسترسی به شیعیان لبنان بود. ما نمیتوانیم میزان افتخار آمیز بودن آن عملیات را اندازه بگیریم چون در چارچوب حفظ خط ارتباطی و تدارکاتی حزبالله لبنان بود و در ارزیابی ما، اصل مسلح کردن شیعیان لبنان به هر دلیلی که باشد کار اشتباهی بود و هست.
توضیح اضافه بدهیم که اصل کار کردن با سوریها از جنبه استراتژیک درست است و حکومت سابق هم همین کار را میکرد زیرا عراق همواره با ایران در تضاد بوده و باید در آن دوران و دوره جنگ صدام با ایران، سوریه از پشت به آن فشار می آورد. آن سیاست برای حفظ خاندان اسد نبود، در چارچوب سیاسی پریفرال (محاصره خصم از طریق اتحاد با همسایگانش) بود و درست ، اما بعدا فقط در چارچوب ماجراجویی با اسرائیل قابل توضیح است که در جهت منافع ملی ما نیست.
درباره یورش داعش به عراق، تبلیغات میگوید اگر تحرکی نمیکردیم داعش به تهران می آمد که محتمل بود، اما دلیل نبود. واقعیت آن است که دولت عراق بعد از صدام دست ساز آمریکا با دستیاری ایران شد، آمریکاییها با سیاست استخوان لای زخم حکومت طراحی شده را لبنانیزه و فرقهای کردند، و با تقسیم قدرت در عراق آن را ضعیف و لاجرم به نفع ایران تضعیف کردند. آمریکا باید خودش از حکومت دست ساز دفاع میکرد و از جنبه سیاست ما، عراق ضعیفتر بهتر میبود. اما به پیاده نظام آمریکا تبدیل شدیم و بدون آنکه هزینه جانی بدهد ، از حکومت عراق دفع خطر شد. در مجموع سیاست ایران در این دو کشور منافع و زیان توامان داشت و تبلیغات خیلی و یا فقط مثبت درباره نتایج آن نادرست است. ما حدود ۵ سال پیش که کار داعش هم تمام شد، طی مقالات و مصاحبه های متعدد از حکومت خواستیم پیروزیها و برگهای برندهاش در پیروزی بر داعش را به آمریکاییها بفروشد و وارد یک معامله فیصله بخش با آن شود و از منطقه بیرون بیاید. اسیر توهم ایدئولوژیک بودند و گوش نکردند. درباره وضعیت کنونی ایران در سوریه و عراق چیزی نمی گوئیم چون خودتان دارید میبینید.
در باره شرق ایران، متاسفانه داعش با الهام از سیاست جزیرهای و هستههای مستقل (روش بن لادن) در حال شکل گیری است و پیروزی بر آن در عراق تاثیری در خنثی کردن یا جلوگیری از ظهورش در شرق ایران نداشتهاست و نخواهد داشت. به گمان ما ایالات متحده در یک حسابگری استراتژیک افغانستان را در سینی گذاشت و به طالبان داد (داستانش طولانی است. قبلا نوشتهایم.) تا هاب تروریسم منطقه و زیر کنترل آن باشد (منافع آمریکا را ضربه نزند) و رشد انواعی از گروهای تروریستی ضد ایران در آن ناگزیر خواهد بود.
جای استراتژی خارپشت که خواننده پرسیده، در همین بستر معامله با آمریکا در افغانستان (معامله در اثنای تهاجم سال ۲۰۰۰) بود و معامله در سوریه و عراق. اکنون فرصتش از بین رفته، اما درستی تاریخیاش نه. ما به دلایل تاریخی، فرهنگی، و ژئواستراتژیکی یک ملت درون گریز هستیم (گاهی به آن تنهایی استراتژیک میگویند) و باید در حوزه تمدنی و فرهنگی خودمان (عمدتا فلات ایران) سنگر بگیریم و قدرت اجتماعی و اقتصادی بیابیم. عمق استراتژیک واقعی ما نیز در شرق کشور قرار دارد که حوزه تمدنی ماست. سیاست بینالملل ما نیز با چنین الزاماتی، فقط بیطرفی مثبت (بازی با همه قدرتها) میتواند باشد. ما معتقدیم هم اکنون نیز با بیرون کشیدن ایران از معرکههای بینالمللی، فروش نیروهای نیابتی، اتکا به دادههای دفاعی کنونی و توسعه آنها، تحکیم مرزها، و بویژه اصلاحات اجتماعی و سیاسی میتوان کشور را در ابتدای راهی متفاوت با آیندهای بهتر انداخت. نام این استراتژی هنوز استراتژی خارپشت است زیرا خصلت خارپشتی (گوشهگیر، آماده دفاع) دارد.
شاید خوشتان نیاید، ولی ما میتوانیم این تز را حتی بدون بند آخر یعنی اصلاحات اجتماعی و سیاسی هم بپذیریم. علتش آن است که در شرایط کنونی حل درگیریهای ایران شکن و تجزیه آور خارجی از اینکه حاکم دموکراسی را رعایت کند یا نه مهمتر است!
🆔@jameeno
🏷️ خارپشت کجاست ؟
خواننده ارجمند پرسیده است:
من بیش از دو سال هست که مطالب کانال شما را دنبال میکنم و اکثر مطالب شما را قبول دارم اما لطفا به این سوال من جواب دهید :اگر اقدامات شخص سردار سلیمانی (بعنوان یک ایرانی باعث افتخارم هستند) نبود امروز پروژه داعش و وضعیت سوریه و عراق و نهایتا (حداقل) جنوب غربی و شرقی ایران در چه وضعیتی بسر میبرد و اینکه خارپشت شما کجای قصه بود ؟
پاسخ جامعهنو: موضوع حضور و خطر احتمالی داعش در مرزهای ایران که حدود هفت سال پیش مطرح شد، از مساله حضور نیروهای ایران در سوریه و سیاست اتکا به نیروی نیابتی کاملا متفاوت هست. ما وارد سوریه شدیم تا از سقوط خانواده اسد جلوگیری کنیم (سال ۲۰۱۱) و داعش حدود دوسال بعد در سوریه و عراق ظاهر شد. ایرانیان عمدتا با نیروهای ضد اسد جنگیدند تا داعش. علت اصلی مداخله مستقیم ایران برای حفظ اسد نیز از دست نرفتن مسیر سوریه برای دسترسی به شیعیان لبنان بود. ما نمیتوانیم میزان افتخار آمیز بودن آن عملیات را اندازه بگیریم چون در چارچوب حفظ خط ارتباطی و تدارکاتی حزبالله لبنان بود و در ارزیابی ما، اصل مسلح کردن شیعیان لبنان به هر دلیلی که باشد کار اشتباهی بود و هست.
توضیح اضافه بدهیم که اصل کار کردن با سوریها از جنبه استراتژیک درست است و حکومت سابق هم همین کار را میکرد زیرا عراق همواره با ایران در تضاد بوده و باید در آن دوران و دوره جنگ صدام با ایران، سوریه از پشت به آن فشار می آورد. آن سیاست برای حفظ خاندان اسد نبود، در چارچوب سیاسی پریفرال (محاصره خصم از طریق اتحاد با همسایگانش) بود و درست ، اما بعدا فقط در چارچوب ماجراجویی با اسرائیل قابل توضیح است که در جهت منافع ملی ما نیست.
درباره یورش داعش به عراق، تبلیغات میگوید اگر تحرکی نمیکردیم داعش به تهران می آمد که محتمل بود، اما دلیل نبود. واقعیت آن است که دولت عراق بعد از صدام دست ساز آمریکا با دستیاری ایران شد، آمریکاییها با سیاست استخوان لای زخم حکومت طراحی شده را لبنانیزه و فرقهای کردند، و با تقسیم قدرت در عراق آن را ضعیف و لاجرم به نفع ایران تضعیف کردند. آمریکا باید خودش از حکومت دست ساز دفاع میکرد و از جنبه سیاست ما، عراق ضعیفتر بهتر میبود. اما به پیاده نظام آمریکا تبدیل شدیم و بدون آنکه هزینه جانی بدهد ، از حکومت عراق دفع خطر شد. در مجموع سیاست ایران در این دو کشور منافع و زیان توامان داشت و تبلیغات خیلی و یا فقط مثبت درباره نتایج آن نادرست است. ما حدود ۵ سال پیش که کار داعش هم تمام شد، طی مقالات و مصاحبه های متعدد از حکومت خواستیم پیروزیها و برگهای برندهاش در پیروزی بر داعش را به آمریکاییها بفروشد و وارد یک معامله فیصله بخش با آن شود و از منطقه بیرون بیاید. اسیر توهم ایدئولوژیک بودند و گوش نکردند. درباره وضعیت کنونی ایران در سوریه و عراق چیزی نمی گوئیم چون خودتان دارید میبینید.
در باره شرق ایران، متاسفانه داعش با الهام از سیاست جزیرهای و هستههای مستقل (روش بن لادن) در حال شکل گیری است و پیروزی بر آن در عراق تاثیری در خنثی کردن یا جلوگیری از ظهورش در شرق ایران نداشتهاست و نخواهد داشت. به گمان ما ایالات متحده در یک حسابگری استراتژیک افغانستان را در سینی گذاشت و به طالبان داد (داستانش طولانی است. قبلا نوشتهایم.) تا هاب تروریسم منطقه و زیر کنترل آن باشد (منافع آمریکا را ضربه نزند) و رشد انواعی از گروهای تروریستی ضد ایران در آن ناگزیر خواهد بود.
جای استراتژی خارپشت که خواننده پرسیده، در همین بستر معامله با آمریکا در افغانستان (معامله در اثنای تهاجم سال ۲۰۰۰) بود و معامله در سوریه و عراق. اکنون فرصتش از بین رفته، اما درستی تاریخیاش نه. ما به دلایل تاریخی، فرهنگی، و ژئواستراتژیکی یک ملت درون گریز هستیم (گاهی به آن تنهایی استراتژیک میگویند) و باید در حوزه تمدنی و فرهنگی خودمان (عمدتا فلات ایران) سنگر بگیریم و قدرت اجتماعی و اقتصادی بیابیم. عمق استراتژیک واقعی ما نیز در شرق کشور قرار دارد که حوزه تمدنی ماست. سیاست بینالملل ما نیز با چنین الزاماتی، فقط بیطرفی مثبت (بازی با همه قدرتها) میتواند باشد. ما معتقدیم هم اکنون نیز با بیرون کشیدن ایران از معرکههای بینالمللی، فروش نیروهای نیابتی، اتکا به دادههای دفاعی کنونی و توسعه آنها، تحکیم مرزها، و بویژه اصلاحات اجتماعی و سیاسی میتوان کشور را در ابتدای راهی متفاوت با آیندهای بهتر انداخت. نام این استراتژی هنوز استراتژی خارپشت است زیرا خصلت خارپشتی (گوشهگیر، آماده دفاع) دارد.
شاید خوشتان نیاید، ولی ما میتوانیم این تز را حتی بدون بند آخر یعنی اصلاحات اجتماعی و سیاسی هم بپذیریم. علتش آن است که در شرایط کنونی حل درگیریهای ایران شکن و تجزیه آور خارجی از اینکه حاکم دموکراسی را رعایت کند یا نه مهمتر است!
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ جامعهنو: داریم به پایان روز چهارم میرسیم که از مقامات ارشد کشور هیچ حرفی شنیده نشده است. سکوت خبری کامل مقامات ارشد سیاسی داریم و سکوت رسانهای - تبلیغاتی رسانههای وابسته به حکومت ، بویژه در مسائل مهم سیاسی خارجی. این به معنی آن است که به احتمال زیاد چیزی رخ داده است یا قرار است رخ دهد. برمبنای تجربه چهل ساله این را میگوییم.
🆔@jameeno
🏷️ جامعهنو: داریم به پایان روز چهارم میرسیم که از مقامات ارشد کشور هیچ حرفی شنیده نشده است. سکوت خبری کامل مقامات ارشد سیاسی داریم و سکوت رسانهای - تبلیغاتی رسانههای وابسته به حکومت ، بویژه در مسائل مهم سیاسی خارجی. این به معنی آن است که به احتمال زیاد چیزی رخ داده است یا قرار است رخ دهد. برمبنای تجربه چهل ساله این را میگوییم.
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ در شرایطی که حکومت گام به گام به سوی بحران وفروپاشی اقتصادی ، بحرانی شدن نارضایتی اجتماعی و بحران گیرافتادگی در جبهههای خارجی پیش میرود، احتمال رسیدن به بنبست در هریک از موارد ممکن است. رخدادهای نمادینی در پیش است : جیره بندی گام به گام نان در حال وقوع است که مشخصه جنگهای نیمه اول قرن پیش و فروریزش اقتصاد هست؛ یک انتخابات رسوا در حال تدارک است که رویکرد جامعه در آن یادآور مرحله پیشارویارویی داخلی هست؛ و فشار اسرائیل برای وارد کردن دیگران به جنگ ، که سیاست خارجی ایران را به گوشه رینگ انداخته است. هر لحطه ممکن است با وضعی که انتظار آن را نداریم روبرو شویم . یعنی حکومت با آنها روبرو شود.
معضلاتی که ممکن است حکومت در همین روزها با آنها روبرو شود و تصمیمگیری در باره آنها به عقلانیت، حزم، و سازش پذیری با واقعیت روی زمین نیاز داشته باشد کم نیستند. این واقعیتهای بیرونی اولا در کنترل ما نیستند، ثانیا از نیازها و اهداف قدرتهای بزرگ نشات میگیرند که در مسیر اهداف خود هیچ ابایی از ایجاد هیچگونه شری ندارند، و دیگر اینکه این واقعیتها با تمام آنچه حکومت به دنبال آن بوده در تقابل کامل قرار دارند. میتوان فهرستی از مهمترین این معضلات در لحظه کنونی ارائه داد :
* بلاتکلیفی در باره چگونگی تحرک اضافی در صورت حمله بسیار محتمل اسرائیل به لبنان، که خبر آن از کانالهای دیپلماتیک به حکومت داده شده یا میشود.
* دریافت اولتیماتوم از بریتانیا در باره بکار گیری مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمها و تهدید شورای امنیت،
* فشار چین برای پایان یافتن عملیات دریایی حوثیها.
* و در نهایت، رخ دادن یک حادثه پیشبینی ناپذیر که شرارت جهانی را علیه ایران به حرکت در آورد و به فلج مغزی دچار شویم.
رویارویی با هر یک از این موارد، قرار گرفتن در حالت آچمز و بحرانخیز است که عبور از آن به دو صورت ممکن است؛ تسلیم، و تحرکات انتحاری سیاسی.
🆔@jameeno
🏷️ در شرایطی که حکومت گام به گام به سوی بحران وفروپاشی اقتصادی ، بحرانی شدن نارضایتی اجتماعی و بحران گیرافتادگی در جبهههای خارجی پیش میرود، احتمال رسیدن به بنبست در هریک از موارد ممکن است. رخدادهای نمادینی در پیش است : جیره بندی گام به گام نان در حال وقوع است که مشخصه جنگهای نیمه اول قرن پیش و فروریزش اقتصاد هست؛ یک انتخابات رسوا در حال تدارک است که رویکرد جامعه در آن یادآور مرحله پیشارویارویی داخلی هست؛ و فشار اسرائیل برای وارد کردن دیگران به جنگ ، که سیاست خارجی ایران را به گوشه رینگ انداخته است. هر لحطه ممکن است با وضعی که انتظار آن را نداریم روبرو شویم . یعنی حکومت با آنها روبرو شود.
معضلاتی که ممکن است حکومت در همین روزها با آنها روبرو شود و تصمیمگیری در باره آنها به عقلانیت، حزم، و سازش پذیری با واقعیت روی زمین نیاز داشته باشد کم نیستند. این واقعیتهای بیرونی اولا در کنترل ما نیستند، ثانیا از نیازها و اهداف قدرتهای بزرگ نشات میگیرند که در مسیر اهداف خود هیچ ابایی از ایجاد هیچگونه شری ندارند، و دیگر اینکه این واقعیتها با تمام آنچه حکومت به دنبال آن بوده در تقابل کامل قرار دارند. میتوان فهرستی از مهمترین این معضلات در لحظه کنونی ارائه داد :
* بلاتکلیفی در باره چگونگی تحرک اضافی در صورت حمله بسیار محتمل اسرائیل به لبنان، که خبر آن از کانالهای دیپلماتیک به حکومت داده شده یا میشود.
* دریافت اولتیماتوم از بریتانیا در باره بکار گیری مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمها و تهدید شورای امنیت،
* فشار چین برای پایان یافتن عملیات دریایی حوثیها.
* و در نهایت، رخ دادن یک حادثه پیشبینی ناپذیر که شرارت جهانی را علیه ایران به حرکت در آورد و به فلج مغزی دچار شویم.
رویارویی با هر یک از این موارد، قرار گرفتن در حالت آچمز و بحرانخیز است که عبور از آن به دو صورت ممکن است؛ تسلیم، و تحرکات انتحاری سیاسی.
🆔@jameeno
🏷️ صد و چهل وسومین شماره دوماهنامه چشمانداز ایران ویژه دی و بهمن 1402 منتشر شد. در این شماره علاوه بر تحلیل سیاست داخلی و خارجی و بحثهایی در حوزه اندیشه، تاریخ و ادبیات؛ در پرونده ویژهای به مسئله اعتراضات بازنشستگان در ایران و بحران صندوقهای بازنشستگی پرداخته شده است. رویکردهای تحلیلی درباره مسئله نظام بازنشستگی، نقد کانونهای بازنشستگان، تحلیل وضعیت صندوقهای بازنشستگی، بررسی سیر اعتراضات بازنشستگان در یک دهه اخیر و طرح بحثی در خصوص چرایی تلاش دولت برای اصلاح سن بازنشستگی از جمله مهمترین بخشهای این پرونده است.
🆔@jameeno
🆔@jameeno
#الف
🏷️ زور و حکومت
🖊️ جامعهنو - سیدعلیهاشمی: به نظر «ماكس وبر»، دولت سازمانِ كاربردِ انحصاريِ زورِ مشروع است. زورِ مشروع دال بر استفادۀ حداقلی از زور است. استفادۀ حداقلی از زور در مواجهه با مخالفان و معترضان، نمودِ اقتدار حکومت است.
زورِ مشروع نمود اقتدار حکومت است زیرا پاسدارِ حوزه و حریم قانون و هنجارهای اجتماعی است و لذا معمولاً اِعمال آن بار منفی یا بازخورد منفیِ نخواهد داشت. معمولاً در بررسی و ارزیابیِ نحوه و روند اِعمالِ زورِ مشروع، از استثناها و اشتباهات و تندرویهای فردی چشمپوشی میشود (رسیدگی البته جای خود دارد) و آن استثناها و اشتباهات و تندرویهای فردی نزد افکار عمومی رویۀ عاملان و آمران زور مشروع برشمرده نمیشود زیرا الگوی اِعمال زور مشروع تابعی از همان حریم قانون و هنجارهای اجتماعی است و دستورِ استفاده از آن و حوزۀ عمل و میزان و شدت استفاده از زور مشروع نیز در همان حریم قانون و هنجارهای اجتماعی تعریف میشود که اتفاقاً عاملان و آمران به زور مشروع، برای پاسداری از همان حوزه و حریم، مجاز به اِعمال زورِ مشروع شدهاند.
درست نقطۀ عکس این عملکرد و نقطۀ مقابل چنین نمودی، استفادۀ حداکثری از زور است. استفادۀ حداکثری از زور دال بر فقدان مشروعیت و واهمۀ حکومت از ابراز عقاید مخالف و ابراز هر گونه مخالفت و اعتراض است؛ لذا حکومتی که فاقد مشروعیت است و هر اعتراض و مخالفتی برایش کابوس، هم با هر گونه اعتراض و مخالفت برخورد میکند و هم آنقدر ناشکیبا و عصبانی و آشفته و دستپاچه است که تا صدایی بلند میشود، تنها انتخابش استفادۀ حداکثری از زور است (پله پله تا گلوله). استفادۀ حداکثری از زور بالطبع به رفتار خشونتآمیز میانجامد و رفتار خشونتآمیز (با استفادۀ حداکثری از زور) از مصادیق سرکوب است و یکی از مصادیق استفادۀ حداکثری از زور و رفتار خشونتآمیز نیز سرکوبهای خشن و بیرحمانۀ حکومت طی سالها و دهههای اخیر است. سرکوبی که شاید در گرماگرمِ اعتراضات و به دلیل درگیریِ روانی و ذهنی با روند حوادث و نیز انواع فشارها و مسائل، نشود درست و دقیق در آن تأمل و تعمق کرد اما پس از آن و با مرور شیوههای سرکوب و قساوتِ نیروهای سرکوبگر، ذهن مخاطب و بیننده را به چیزی جز سرکوب رهنمون میکند؛ جنایت...
ادامه این مطلب را میتوانید در اینجا بخوانید.
🆔@jameeno
🏷️ زور و حکومت
🖊️ جامعهنو - سیدعلیهاشمی: به نظر «ماكس وبر»، دولت سازمانِ كاربردِ انحصاريِ زورِ مشروع است. زورِ مشروع دال بر استفادۀ حداقلی از زور است. استفادۀ حداقلی از زور در مواجهه با مخالفان و معترضان، نمودِ اقتدار حکومت است.
زورِ مشروع نمود اقتدار حکومت است زیرا پاسدارِ حوزه و حریم قانون و هنجارهای اجتماعی است و لذا معمولاً اِعمال آن بار منفی یا بازخورد منفیِ نخواهد داشت. معمولاً در بررسی و ارزیابیِ نحوه و روند اِعمالِ زورِ مشروع، از استثناها و اشتباهات و تندرویهای فردی چشمپوشی میشود (رسیدگی البته جای خود دارد) و آن استثناها و اشتباهات و تندرویهای فردی نزد افکار عمومی رویۀ عاملان و آمران زور مشروع برشمرده نمیشود زیرا الگوی اِعمال زور مشروع تابعی از همان حریم قانون و هنجارهای اجتماعی است و دستورِ استفاده از آن و حوزۀ عمل و میزان و شدت استفاده از زور مشروع نیز در همان حریم قانون و هنجارهای اجتماعی تعریف میشود که اتفاقاً عاملان و آمران به زور مشروع، برای پاسداری از همان حوزه و حریم، مجاز به اِعمال زورِ مشروع شدهاند.
درست نقطۀ عکس این عملکرد و نقطۀ مقابل چنین نمودی، استفادۀ حداکثری از زور است. استفادۀ حداکثری از زور دال بر فقدان مشروعیت و واهمۀ حکومت از ابراز عقاید مخالف و ابراز هر گونه مخالفت و اعتراض است؛ لذا حکومتی که فاقد مشروعیت است و هر اعتراض و مخالفتی برایش کابوس، هم با هر گونه اعتراض و مخالفت برخورد میکند و هم آنقدر ناشکیبا و عصبانی و آشفته و دستپاچه است که تا صدایی بلند میشود، تنها انتخابش استفادۀ حداکثری از زور است (پله پله تا گلوله). استفادۀ حداکثری از زور بالطبع به رفتار خشونتآمیز میانجامد و رفتار خشونتآمیز (با استفادۀ حداکثری از زور) از مصادیق سرکوب است و یکی از مصادیق استفادۀ حداکثری از زور و رفتار خشونتآمیز نیز سرکوبهای خشن و بیرحمانۀ حکومت طی سالها و دهههای اخیر است. سرکوبی که شاید در گرماگرمِ اعتراضات و به دلیل درگیریِ روانی و ذهنی با روند حوادث و نیز انواع فشارها و مسائل، نشود درست و دقیق در آن تأمل و تعمق کرد اما پس از آن و با مرور شیوههای سرکوب و قساوتِ نیروهای سرکوبگر، ذهن مخاطب و بیننده را به چیزی جز سرکوب رهنمون میکند؛ جنایت...
ادامه این مطلب را میتوانید در اینجا بخوانید.
🆔@jameeno
Telegraph
زور و حکومت
الف جامعهنو - سیدعلیهاشمی: به نظر «ماكس وبر»، دولت سازمانِ كاربردِ انحصاريِ زورِ مشروع است. زورِ مشروع دال بر استفادۀ حداقلی از زور است. استفادۀ حداقلی از زور در مواجهه با مخالفان و معترضان، نمودِ اقتدار حکومت است. زورِ مشروع نمود اقتدار حکومت است زیرا…
#الف
🏷️ جنگ و سزارین !
🖊️ شورای سردبیری: امروز در آستانه رخ دادن حوادثی که ماهیت نظامی دارند و نمیدانیم به کجا ختم میشوند، به اندکی بحث درباره موضوعی حیاتی خواهیم پرداخت که بدون شک به آینده کشور بسیار مرتبط است و درباره آن احساس خطر میکنیم: تبدیل شدن توده پایانطلب جمهوری اسلامی به ملات شکل گیری یک حکومت فوق راست و افراطی، در پس یک جنگ محدود! به عبارت دیگر، سوار شدن سیاستپیشگان دست راستی و ضد جامعه بر تودهای که ممکن است در آینده با وقوع طوفان حوادثی که احتمالا در پیش است به شورش کور دست بزنند و شرایط را برای تحولاتی داخلی فراهم کنند.
اینکه نیروهای افراطی راست بتوانند تودههای ناراضی را با شعارهای پوپولیستی به ارابه قدرت خود ببندند و حکومتهای قدرتمند تبهکار خلق کنند یک واقعیت مسلم تاریخی است. میتوان نمونه های بسیاری در تاریخ یافت. سه مورد آن را مثال میزنیم، حدود ۹۰ سال پیش حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان (مرکب از نظامیان شکست خورده جنگ اول) با چسبیدن به شعارهای ملی گرایانه، عدالت جو و سوسیالیستی، و ضدبیگانه به قدرت رسید و نیمی از جهان و بویژه خود آلمان را نابود کرد. آلمانیهای تحقیر شده از جنگ اول جهانی، مناطق ثروتمند از دست داده، دچار بیکاری و فقر گسترده، زمین مناسبی برای رشد بذر حزب نازی شدند و به جای دموکراسی پارلمانی نوپای آلمان، یک دولت فاشیستی فوقالعاده زیانبخش بر کشور حاکم شد. در ایالات متحده سال ۲۰۱۶فضای غالب مخالفت با فقر و مشکلات نسبی طبقات فرودست، مخالفت با پناهندگان، مخالفت با سرمایه داری و آرزوی توهم آمیز دوباره بزرگ کردن آمریکا بود وترامپ پوپولیست بیاصل و نسب سیاسی بر آن جامعه سوار شد. حکومت پوپولیستی ترامپ که فقط ریشه دار بودن دموکراسی آمریکا از تبدیل آن به یک رژیم استبدادی جلو گرفت موج سوار آرزوهای فروکوفته، مهاجر ستیزی و تعریف یک دشمن آمریکا(صنعت و سرمایه چین) بود.
نمونه سومی که میتوان نگاهی به آن انداخت کل قاره فعلی اروپا است که احزاب راستگرای افراطی در حال بلعیدن پارلمانهای آن هستند: مجارستان، لهستان، فرانسه ، اتریش، و حتی فنلاند و دانمارک شاهد برآمدن راستها یا قرار داشتن آنها در مسیر نیل به قدرت هست. محمل همه آنها هم مخالفت با مهاجران، اتهام زورگویی اتحادیه اروپا(دشمن خارجی) و گاهی سرمایه داری بیچهره است. خبر هست که همانند نئونازیها در آلمان، هواداران فرانکو هم در اسپانیا تحرک سیاسی دارند .ارزیابی ها این است که تاثیرات بحران در ناحیه یورو در۲۰۰۸ خاستگاه جنبشهای نئو فاشیستی و راستگرایی افراطی اروپا هستند. برخلاف آمریکای لاتین که نیروهاهای پوپولیست آنها نقاب سوسیالیسم وضدیت با امپریالیسم میزنند در اروپا ملی گرایی افراطی و بیگانه ستیزی علنی ملات کار راستگراها است. عملکرد غالب این نیروها در نهایت در مسیر منافع عام نیست.
در ایران ما، هم این گونه نیروهای سیاسی وجود دارند و هم توده حسرتمند ، فقیر، تحقیر شده ، انتقامجو ، و با ذهنیت ویران کردن خیلی از نظم و نسقها در دسترسند و البته برخلاف جایی مثل اروپا زمینهقدرتگیری دموکراتیک ندارند ، اما روندها و حوادث مختلفی میتواند مجموعه این نیروها را به جنبش در آورد و یکی از راحتترین آنها شرایط جنگی، وجود دشمن خارجی فعال ، و دردسترس بودن اهرمهای حذفی در عرصه سیاست هست. همه این زمینهها در حال فراهم شدن است: اول اینکه نیروی قدرتمند متشکل و طلبکار به عنوان شاکله نظامی جنگدیده و شهید داده، سالهاست در کار است، دوم اینکه کانون اصلی قدرت برای حفظ حکومت و بازیکردن با عناصر و سپس پرت کردن آنها به بیرون(روحانی، مصلحی، علوی، و چند تایی دیگرکه تازه ترین سری اخراجیها هستند) به این شاکله متکی است. سوم اینکه شاکله مورد نظر برای هرچه قدرتمندتر شدن و گرفتن اختیار به درگیری خارجی نیاز دارد ، چهارم اینکه شرایط آن درگیری خارجی در حال فراهم شدن است و فقط باید محدود و قابل توقف باشد.
پس انتظاری که میتوان داشت به قرار زیر است: نیروی بیگانه درگیری داغ محدودی پیش بیاورد، قدرت تعیین کننده نظامیان را هرچه بیشتر افزایش دهد، در کنار آن خنثی کردن نیروهای مدعی و رقیب ممکن شود، و در روز واقعه ، کانون اصلی قدرت نیز مقهور غولی باشد که از چراغ بیرون آورده است.
معنای صریحتر این توالیها این است که ملت فشرده شده زیر بار زندگی و متحمل شکست تحقیر آمیز خارجی، بنشیند و شاهد این باشد که پس از آخرین خالص سازیهای پساجنگ (کشتن رقبا و مدعیان در پوشش خائنین و دزدان بیتالمال و ... دولتیهای فاسد!) رژیم تازهای با یک سزارین انقلابی از دل جمهوری اسلامی روحانیون بیرون بیاید.
فعلا در آستانه همه این ها هستیم و شاید شاهد رخ دادنشان هم باشیم . هرگونه تحرک نظامی ایالات متحده علیه ایران به روند خالص سازی و آن سزارین کمک میکند!
🆔@jameeno
🏷️ جنگ و سزارین !
🖊️ شورای سردبیری: امروز در آستانه رخ دادن حوادثی که ماهیت نظامی دارند و نمیدانیم به کجا ختم میشوند، به اندکی بحث درباره موضوعی حیاتی خواهیم پرداخت که بدون شک به آینده کشور بسیار مرتبط است و درباره آن احساس خطر میکنیم: تبدیل شدن توده پایانطلب جمهوری اسلامی به ملات شکل گیری یک حکومت فوق راست و افراطی، در پس یک جنگ محدود! به عبارت دیگر، سوار شدن سیاستپیشگان دست راستی و ضد جامعه بر تودهای که ممکن است در آینده با وقوع طوفان حوادثی که احتمالا در پیش است به شورش کور دست بزنند و شرایط را برای تحولاتی داخلی فراهم کنند.
اینکه نیروهای افراطی راست بتوانند تودههای ناراضی را با شعارهای پوپولیستی به ارابه قدرت خود ببندند و حکومتهای قدرتمند تبهکار خلق کنند یک واقعیت مسلم تاریخی است. میتوان نمونه های بسیاری در تاریخ یافت. سه مورد آن را مثال میزنیم، حدود ۹۰ سال پیش حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان (مرکب از نظامیان شکست خورده جنگ اول) با چسبیدن به شعارهای ملی گرایانه، عدالت جو و سوسیالیستی، و ضدبیگانه به قدرت رسید و نیمی از جهان و بویژه خود آلمان را نابود کرد. آلمانیهای تحقیر شده از جنگ اول جهانی، مناطق ثروتمند از دست داده، دچار بیکاری و فقر گسترده، زمین مناسبی برای رشد بذر حزب نازی شدند و به جای دموکراسی پارلمانی نوپای آلمان، یک دولت فاشیستی فوقالعاده زیانبخش بر کشور حاکم شد. در ایالات متحده سال ۲۰۱۶فضای غالب مخالفت با فقر و مشکلات نسبی طبقات فرودست، مخالفت با پناهندگان، مخالفت با سرمایه داری و آرزوی توهم آمیز دوباره بزرگ کردن آمریکا بود وترامپ پوپولیست بیاصل و نسب سیاسی بر آن جامعه سوار شد. حکومت پوپولیستی ترامپ که فقط ریشه دار بودن دموکراسی آمریکا از تبدیل آن به یک رژیم استبدادی جلو گرفت موج سوار آرزوهای فروکوفته، مهاجر ستیزی و تعریف یک دشمن آمریکا(صنعت و سرمایه چین) بود.
نمونه سومی که میتوان نگاهی به آن انداخت کل قاره فعلی اروپا است که احزاب راستگرای افراطی در حال بلعیدن پارلمانهای آن هستند: مجارستان، لهستان، فرانسه ، اتریش، و حتی فنلاند و دانمارک شاهد برآمدن راستها یا قرار داشتن آنها در مسیر نیل به قدرت هست. محمل همه آنها هم مخالفت با مهاجران، اتهام زورگویی اتحادیه اروپا(دشمن خارجی) و گاهی سرمایه داری بیچهره است. خبر هست که همانند نئونازیها در آلمان، هواداران فرانکو هم در اسپانیا تحرک سیاسی دارند .ارزیابی ها این است که تاثیرات بحران در ناحیه یورو در۲۰۰۸ خاستگاه جنبشهای نئو فاشیستی و راستگرایی افراطی اروپا هستند. برخلاف آمریکای لاتین که نیروهاهای پوپولیست آنها نقاب سوسیالیسم وضدیت با امپریالیسم میزنند در اروپا ملی گرایی افراطی و بیگانه ستیزی علنی ملات کار راستگراها است. عملکرد غالب این نیروها در نهایت در مسیر منافع عام نیست.
در ایران ما، هم این گونه نیروهای سیاسی وجود دارند و هم توده حسرتمند ، فقیر، تحقیر شده ، انتقامجو ، و با ذهنیت ویران کردن خیلی از نظم و نسقها در دسترسند و البته برخلاف جایی مثل اروپا زمینهقدرتگیری دموکراتیک ندارند ، اما روندها و حوادث مختلفی میتواند مجموعه این نیروها را به جنبش در آورد و یکی از راحتترین آنها شرایط جنگی، وجود دشمن خارجی فعال ، و دردسترس بودن اهرمهای حذفی در عرصه سیاست هست. همه این زمینهها در حال فراهم شدن است: اول اینکه نیروی قدرتمند متشکل و طلبکار به عنوان شاکله نظامی جنگدیده و شهید داده، سالهاست در کار است، دوم اینکه کانون اصلی قدرت برای حفظ حکومت و بازیکردن با عناصر و سپس پرت کردن آنها به بیرون(روحانی، مصلحی، علوی، و چند تایی دیگرکه تازه ترین سری اخراجیها هستند) به این شاکله متکی است. سوم اینکه شاکله مورد نظر برای هرچه قدرتمندتر شدن و گرفتن اختیار به درگیری خارجی نیاز دارد ، چهارم اینکه شرایط آن درگیری خارجی در حال فراهم شدن است و فقط باید محدود و قابل توقف باشد.
پس انتظاری که میتوان داشت به قرار زیر است: نیروی بیگانه درگیری داغ محدودی پیش بیاورد، قدرت تعیین کننده نظامیان را هرچه بیشتر افزایش دهد، در کنار آن خنثی کردن نیروهای مدعی و رقیب ممکن شود، و در روز واقعه ، کانون اصلی قدرت نیز مقهور غولی باشد که از چراغ بیرون آورده است.
معنای صریحتر این توالیها این است که ملت فشرده شده زیر بار زندگی و متحمل شکست تحقیر آمیز خارجی، بنشیند و شاهد این باشد که پس از آخرین خالص سازیهای پساجنگ (کشتن رقبا و مدعیان در پوشش خائنین و دزدان بیتالمال و ... دولتیهای فاسد!) رژیم تازهای با یک سزارین انقلابی از دل جمهوری اسلامی روحانیون بیرون بیاید.
فعلا در آستانه همه این ها هستیم و شاید شاهد رخ دادنشان هم باشیم . هرگونه تحرک نظامی ایالات متحده علیه ایران به روند خالص سازی و آن سزارین کمک میکند!
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز!
🏷️ در اینکه آنچه در حال وقوع است یک جنگ متناسب با شرایط فعلی طرفهای درگیر هست کمتر کسی میتواند شک کند . اختلاف فقط میتواند بر سر این باشد که آیا ماهیت این جنگ "تضعیف و نه نابودی" است یا اینکه با تغییر شرایط یکی از طرفها( معلوم شدن تکلیف انتخابات ایالات متحده ، تهکشیدن توان ایران و تسلیمناپذیری آن، خروج اسرائیل از بنبست، ...) به "اراده برای نابودی" تبدیل میشود. این دومی هست که به نغییرات بنیادین در منطقه میانجامد.
حداقل در ایران، عقل سلیم مخالف انتظار برای رسیدن به این نقطه تغییرماهیت هست. حکومت باید زودتر تغییر استراتژی دهد. استراتژی امنیت ملی ایران در ناحیه منفی قرار دارد و طراحی آن ، با هر هدف ایدئولوژیکی که بوده کاملا شکست خورده است.
🆔@jameeno
🏷️ در اینکه آنچه در حال وقوع است یک جنگ متناسب با شرایط فعلی طرفهای درگیر هست کمتر کسی میتواند شک کند . اختلاف فقط میتواند بر سر این باشد که آیا ماهیت این جنگ "تضعیف و نه نابودی" است یا اینکه با تغییر شرایط یکی از طرفها( معلوم شدن تکلیف انتخابات ایالات متحده ، تهکشیدن توان ایران و تسلیمناپذیری آن، خروج اسرائیل از بنبست، ...) به "اراده برای نابودی" تبدیل میشود. این دومی هست که به نغییرات بنیادین در منطقه میانجامد.
حداقل در ایران، عقل سلیم مخالف انتظار برای رسیدن به این نقطه تغییرماهیت هست. حکومت باید زودتر تغییر استراتژی دهد. استراتژی امنیت ملی ایران در ناحیه منفی قرار دارد و طراحی آن ، با هر هدف ایدئولوژیکی که بوده کاملا شکست خورده است.
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ اوضاع در میدان"جنگ کنترل شده "نسبتا آرام است، هرچند همه تک تیراندازان دست به ماشه هستند. علتش فقط بی اطمینانی نیست ، الزاما وضعیت آتش زیر خاکستر هم نیست؛ رسیدن به آستانه نقطه جدید تعادل قدرت در منطقه است ! یعنی همه در حال ارزیابی و به چشم کشاندن میزان واقعی قدرت خود هستند.
تا همه بازیگران منطقه میزان واقعی قدرت نظامی ، توان مالی و نفوذ اقتصادی ، و سایش اجتماعی داخلی خود را ارزیابی واقعبینانه نکنند و نقش و سهم منطقهای خود را نپذیرند، در وضعیت کشمکش سرد و اگر لازم باشد رویارویی نظامی خواهیم ماند تا وقتی که به تعادل قدرت باثباتی در منطقه برسیم..... حکومت ایران باید بیش از دیگران آن ارزیابی واقعبینانه را انجام دهد و جای خوشوقتی هست که حکومت به تدریج مجبور میشود این محاسبه را فقط در چارچوب توانی که در داخل مرزهای کشور در دست هست انجام دهد و نه تحرکاتی که در کشورهای دیگر میکند. دوران ابتنای استراتژی امنیت ملی بر خیالات ایدئولوژیک گذشت، و دوران جستجوی امنیت از طریق نیروی نامنظم نیابتی و تاکتیک هجومی هم در حال سرآمدن هست...... نتیجه نهایی وضع حاضر، تغییر مبنای طراحی استراتژی امنیت ملی خواهد بود که تغییری اساسی است. خوب است که در همین حکومت و اکنون رخ دهد!
🆔@jameeno
🏷️ اوضاع در میدان"جنگ کنترل شده "نسبتا آرام است، هرچند همه تک تیراندازان دست به ماشه هستند. علتش فقط بی اطمینانی نیست ، الزاما وضعیت آتش زیر خاکستر هم نیست؛ رسیدن به آستانه نقطه جدید تعادل قدرت در منطقه است ! یعنی همه در حال ارزیابی و به چشم کشاندن میزان واقعی قدرت خود هستند.
تا همه بازیگران منطقه میزان واقعی قدرت نظامی ، توان مالی و نفوذ اقتصادی ، و سایش اجتماعی داخلی خود را ارزیابی واقعبینانه نکنند و نقش و سهم منطقهای خود را نپذیرند، در وضعیت کشمکش سرد و اگر لازم باشد رویارویی نظامی خواهیم ماند تا وقتی که به تعادل قدرت باثباتی در منطقه برسیم..... حکومت ایران باید بیش از دیگران آن ارزیابی واقعبینانه را انجام دهد و جای خوشوقتی هست که حکومت به تدریج مجبور میشود این محاسبه را فقط در چارچوب توانی که در داخل مرزهای کشور در دست هست انجام دهد و نه تحرکاتی که در کشورهای دیگر میکند. دوران ابتنای استراتژی امنیت ملی بر خیالات ایدئولوژیک گذشت، و دوران جستجوی امنیت از طریق نیروی نامنظم نیابتی و تاکتیک هجومی هم در حال سرآمدن هست...... نتیجه نهایی وضع حاضر، تغییر مبنای طراحی استراتژی امنیت ملی خواهد بود که تغییری اساسی است. خوب است که در همین حکومت و اکنون رخ دهد!
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ خواننده محترمی نوشتهاند "مدتیه که درباره غزه مطلبی گذاشته نمیشه، علت چیه ؟"
پاسخ شورای سردبیری: علتی ندارد و در باره کشمکش طولانی در فلسطین مدت کوتاهی پیش مطلب داشتیم. در مورد خاص جنگ غزه، به نظر ما توسعه طلبی پایان ناپذیر اسرائیل منتظر بهانه کافی برای شروع دور دیگری از گسترش سرزمین بود و ۷ اکتبر این بهانه را فراهم کرد. ابتکار عمل از آن لحظه به دست اسرائیل بوده و ورودش به باریکه هم از پیش مد نظر بوده است. هم دولت ایالات متحده و بریتانیا در جریان بودند و هم فرقی نمیکرد کدام جناح اسراییل مسئول دولت باشد. متاسفانه جنایت بزرگی درحال رخ دادن است و اهداف آن به ارزیابی ما اینهاست:
هدف طرح دراز مدتی که میتوان از مجموعه آنچه از زمان حمله تلافی جویانه اسرائیل به غزه تا کنون رخ داده استخراج کرد این است که یک بازآرایی امنیتی و جمعیتی در غزه و کوچکتر کردن فضای حیاتی آن صورت گیرد و ایالات متحده علیرغم انتقاد در برخی جنبهها، درکل در این زمینه با اسرائیل توافق پنهانی دارد. این توافق آنقدر مهم هست که عوض شدن دولتها در هریک از دو کشور تغییری در نهایی کردن آن طرح نمیدهد. همچنین وضوح این طرح از آنجا معلوم بود که در شروع عملیات اسراییل و آمریکا اصرار داشتند این جنگی بین اسرائیل و حماس در غزه بماند و کسی در آن مداخله نکند. همچنین هنگامی که حوثیها خواستند در این جنگ مداخله کنند و حملاتی به اسرائیل و دریانوردی آن کردند، اسرائیل هیچ واکنشی نشان نداد و تا کنون تلافی نکرده است. هدف اصرار بر آمادگی و نمایش اسرائیل در مرز لبنان، عدم تحرک شیعیان لبنان و نبودن مزاحمت برای اسرائیل است مبادا اجرای طرح در غزه به مشکلی بر بخورد. میتوان نتیجه گرفت اسرائیل خواهان درگرفتن درگیری های دیگری در منطقهای دوردست تر هست تا به ایران و متحدانش از جانبی دیگر فشار وارد شود، ولی نه در مرزهایی که به اسرائیل ربط دارد.
به نظر میرسد قصد نهایی رفتار غیر قابل درک اسرائیل بعد از تضعیف کامل حماس، تخلیه جمعیت از جنوب و به وجود آوردن یک نوار امنیتی دو تا سه کیلومتری در حد فاصل جنوب نوار غزه و صحرای سینا باشد. به نظر ما این نقطه پایان جنگ حاضر هست و تا به آن نرسند به هیچ طریقی متوقف نمیشود. ممکن است پس از آن محاصره غزه کاهش یابد، کمکهایی در جهت باز سازی به آن بشود، امکان تردد جمعیت از یک معبر تحت کنترل در نوار امنیتی یاد شده افزایش یابد، و نوعی حاکمیت خودگردانی زیر کنترل اسرائیل در غزهای که کاملا از پا افتاده است پا بگیرد. در آن صورت میتوان تا حدودی به وضعیت سابق (استفاده از کارگران فلسطینی مسنتر از ۴۵ سال در مزارع اسراییل ) نیز باز گشت.
هدف غائی این طرح احتمالا میتواند شروع ایجاد کانال بن گوریون در نوار امنیتی یاد شده و بین خلیج عقبه و دریای مدیترانه و به موازات کانال سوئز باشد که بر اساس محاسبات هزینهای در حدود بیست میلیارد دلار دارد ولی درآمد آن بسیار بالا خواهد بود. این طرح قدیمی در صورت اجرا حداقل حدود۴ میلیارد دلار درآمد سالانه و موقعیت استراتژیک به اسرائیل میدهد. این طرح درآمد مصر از کانال سوئز را به کمتر از نصف کاهش خواهد داد زیرا طرح کانال بن گوریون برخلاف سوئز دو طرفه است. مصر در سال۲۰۲۱ از کانال سوئز معادل ۶/۳ میلیارد دلار درآمد داشت.
رفتار مشکوک حوثیهای یمن (که قبلا کاری با دعوای فلسطینیها و اسرائیل نداشتند و حماس هم در جنک یمن از سعودی پشتیبانی کرده بود!) به عنوان بستن راه دریایی اسرائیل را نیز شاید بتوان در همین چارچوب توضیح داد که اسرائیل باید برای حفظ امنیت دریانوردی خود تضمین و بیمه کافی داشته باشد و بهترین آن در دست داشتن یک گذرگاه مهم هست.
در حال حاضر تلاش ایالات متحده جلوگیری از هرگونه مداخله در عملیاتی است که اسرائیل پیش میبرد. تلاش میشود از گسترش جنگی که طراحی کردهاند جلوگیری شود تا مشکل در همانجا حل شود. به همین علت مساله گروههایی که ممکن است غیر مستقیم به نیروهای مقاوم در غزه یاری برسانند وجود دارد ، و تضعیف این نیرو ها که به نیابتیهای ایران معروفند ضرورت دارد. این بخش از کار به عهده آمریکایی ها گذاشته شده است.
البته باید این گمانهها را با احتیاط تلقی کنید، چون اهداف پشت جنگها گاه با آنچه در ظاهر دیده میشود بسیار تفاوت دارد و اطلاعات ما هم بسیار اندک هست.
🆔@jameeno
🏷️ خواننده محترمی نوشتهاند "مدتیه که درباره غزه مطلبی گذاشته نمیشه، علت چیه ؟"
پاسخ شورای سردبیری: علتی ندارد و در باره کشمکش طولانی در فلسطین مدت کوتاهی پیش مطلب داشتیم. در مورد خاص جنگ غزه، به نظر ما توسعه طلبی پایان ناپذیر اسرائیل منتظر بهانه کافی برای شروع دور دیگری از گسترش سرزمین بود و ۷ اکتبر این بهانه را فراهم کرد. ابتکار عمل از آن لحظه به دست اسرائیل بوده و ورودش به باریکه هم از پیش مد نظر بوده است. هم دولت ایالات متحده و بریتانیا در جریان بودند و هم فرقی نمیکرد کدام جناح اسراییل مسئول دولت باشد. متاسفانه جنایت بزرگی درحال رخ دادن است و اهداف آن به ارزیابی ما اینهاست:
هدف طرح دراز مدتی که میتوان از مجموعه آنچه از زمان حمله تلافی جویانه اسرائیل به غزه تا کنون رخ داده استخراج کرد این است که یک بازآرایی امنیتی و جمعیتی در غزه و کوچکتر کردن فضای حیاتی آن صورت گیرد و ایالات متحده علیرغم انتقاد در برخی جنبهها، درکل در این زمینه با اسرائیل توافق پنهانی دارد. این توافق آنقدر مهم هست که عوض شدن دولتها در هریک از دو کشور تغییری در نهایی کردن آن طرح نمیدهد. همچنین وضوح این طرح از آنجا معلوم بود که در شروع عملیات اسراییل و آمریکا اصرار داشتند این جنگی بین اسرائیل و حماس در غزه بماند و کسی در آن مداخله نکند. همچنین هنگامی که حوثیها خواستند در این جنگ مداخله کنند و حملاتی به اسرائیل و دریانوردی آن کردند، اسرائیل هیچ واکنشی نشان نداد و تا کنون تلافی نکرده است. هدف اصرار بر آمادگی و نمایش اسرائیل در مرز لبنان، عدم تحرک شیعیان لبنان و نبودن مزاحمت برای اسرائیل است مبادا اجرای طرح در غزه به مشکلی بر بخورد. میتوان نتیجه گرفت اسرائیل خواهان درگرفتن درگیری های دیگری در منطقهای دوردست تر هست تا به ایران و متحدانش از جانبی دیگر فشار وارد شود، ولی نه در مرزهایی که به اسرائیل ربط دارد.
به نظر میرسد قصد نهایی رفتار غیر قابل درک اسرائیل بعد از تضعیف کامل حماس، تخلیه جمعیت از جنوب و به وجود آوردن یک نوار امنیتی دو تا سه کیلومتری در حد فاصل جنوب نوار غزه و صحرای سینا باشد. به نظر ما این نقطه پایان جنگ حاضر هست و تا به آن نرسند به هیچ طریقی متوقف نمیشود. ممکن است پس از آن محاصره غزه کاهش یابد، کمکهایی در جهت باز سازی به آن بشود، امکان تردد جمعیت از یک معبر تحت کنترل در نوار امنیتی یاد شده افزایش یابد، و نوعی حاکمیت خودگردانی زیر کنترل اسرائیل در غزهای که کاملا از پا افتاده است پا بگیرد. در آن صورت میتوان تا حدودی به وضعیت سابق (استفاده از کارگران فلسطینی مسنتر از ۴۵ سال در مزارع اسراییل ) نیز باز گشت.
هدف غائی این طرح احتمالا میتواند شروع ایجاد کانال بن گوریون در نوار امنیتی یاد شده و بین خلیج عقبه و دریای مدیترانه و به موازات کانال سوئز باشد که بر اساس محاسبات هزینهای در حدود بیست میلیارد دلار دارد ولی درآمد آن بسیار بالا خواهد بود. این طرح قدیمی در صورت اجرا حداقل حدود۴ میلیارد دلار درآمد سالانه و موقعیت استراتژیک به اسرائیل میدهد. این طرح درآمد مصر از کانال سوئز را به کمتر از نصف کاهش خواهد داد زیرا طرح کانال بن گوریون برخلاف سوئز دو طرفه است. مصر در سال۲۰۲۱ از کانال سوئز معادل ۶/۳ میلیارد دلار درآمد داشت.
رفتار مشکوک حوثیهای یمن (که قبلا کاری با دعوای فلسطینیها و اسرائیل نداشتند و حماس هم در جنک یمن از سعودی پشتیبانی کرده بود!) به عنوان بستن راه دریایی اسرائیل را نیز شاید بتوان در همین چارچوب توضیح داد که اسرائیل باید برای حفظ امنیت دریانوردی خود تضمین و بیمه کافی داشته باشد و بهترین آن در دست داشتن یک گذرگاه مهم هست.
در حال حاضر تلاش ایالات متحده جلوگیری از هرگونه مداخله در عملیاتی است که اسرائیل پیش میبرد. تلاش میشود از گسترش جنگی که طراحی کردهاند جلوگیری شود تا مشکل در همانجا حل شود. به همین علت مساله گروههایی که ممکن است غیر مستقیم به نیروهای مقاوم در غزه یاری برسانند وجود دارد ، و تضعیف این نیرو ها که به نیابتیهای ایران معروفند ضرورت دارد. این بخش از کار به عهده آمریکایی ها گذاشته شده است.
البته باید این گمانهها را با احتیاط تلقی کنید، چون اهداف پشت جنگها گاه با آنچه در ظاهر دیده میشود بسیار تفاوت دارد و اطلاعات ما هم بسیار اندک هست.
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ جبهه اصلاحات موضع عمومی خود را در انتخابات آتی اعلام کرد: لیست نخواهند داشت و بعید است شاهد حمایت تاکتیکی این جبهه از لیست و یا فردی هم باشیم.
بازتاب این اعلان، متاسفانه بیش از آنکه در ذهن مردمانی باشد که در ایران در انتظار آینده بهتر هستند، در هسته سخت قدرت هست و در بیگانگانی که در تدارک اعمال سازوکارهای خود در هنگام قرار گرفتن نظام فعلی در مسیر سقوط هستند: ایرانیان حسرتمند زندگی و آینده بهتر، یکسره از این نظام بریدهاند و با اصلاح طلبان نیز که زمانی کانون امید آنها برای تغییر بودهاند متاسفانه قطع ارتباط ذهنی کرده و آنها را هم از محاسبات خود حذف کردهاند. آنها این موضع امتناعآمیز را وقعی و ارزشی نمیگذارند و تغییری در محتویات ذهن آنها رخ نمیدهد و علت آن تبلیغات طولانی اشخاص ظاهرا تندرو اما متوهم در باره سازو کار فعالیت سیاسی، علیه اصلاحطلبان است.
از سوی دیگر، این موضع شرافتمندانه اصلاح طلبان(نه کسانی که با چسبیدن به این گرایش دنبال میز و مال بودهاند) هسته سخت قدرت را که مسبب وضع حاضر هست و در برابر مردم حرفی برای گفتن ندارد و کشور را به خاک سیاه نشانده صاحب محملی برای یک تحرک تخلیه خشم در کف خودخواهد کرد. (قربانی بعدی سیستم ، طیفی از اصلاحطلبان خواهند بود، در یکی دوماه آینده!).
این موضع اصلاح طلبان همچنین در محافل سیاسی بیرون از ایران بیشتر دیده خواهد شد زیرا نشاندهنده ریختگی سیاسی کامل سیستم و ناتونیاش از کسب حمایت داخلی هست: دوستانی مثل روسیه متوقع گرفتن سواری بیشتر خواهند شد و دیگرانی که با ایالات متحده و اروپا هماهنگند جسارت بیشتری برای فشار و ضربه و سیخ زدن و امتیاز گرفتن از حکومت و کشور خواهند یافت. مسئول آن، همانگونه که در بیانیه اصلاح طلبان آمده، هسته قدرت در حکومت است و نه هیچکس دیگر: "جبهه اصلاحات ایران همچنین، ضمن هشدار به اینکه مسئولیت تبعات و مخاطرات ناشی از کاهش مشارکت مردم در انتخابات برای اقتدار و امنیت ملی بر عهده نهادها و مقاماتی است که صندوق رأی در کشور را فاقد اثربخشی کردهاند،..."
جای تاسف است که مجبور هستیم به راس کشور درباره اثر رفتارش بر"امنیت ملی" هشدار دهیم.
و تاسف دیگر زمانی خواهد بود که تا روز رای گیری رفتار های مبتنی بر منافع و محاسبات فردی و یا در نتیجه "رودربایستی" رخ دهد. البته اگر رخ داد بعدا و مثل آنچه ماه پیش نوشتیم دربارهاش مینویسیم. فعلا آنچه مهم هست از بین رفتن رسمی رودربایستیهای پیشین با نظام در گروههای سیاسی هست که به معنی نفوذ مطالبات ملی درگروههای سیاسی است که از جانب زنان، کارگران، بازنشستگان و سایر اقشار " بیرودربایستی" با حکومت مدتهاست در حال اظهار در خیابانها است. این نفوذ مبارکی است، استخوان خرد کردهها باید با آن همراهی کنند.... و آماده دادن هزینهاش باشند.
🆔@jameeno
🏷️ جبهه اصلاحات موضع عمومی خود را در انتخابات آتی اعلام کرد: لیست نخواهند داشت و بعید است شاهد حمایت تاکتیکی این جبهه از لیست و یا فردی هم باشیم.
بازتاب این اعلان، متاسفانه بیش از آنکه در ذهن مردمانی باشد که در ایران در انتظار آینده بهتر هستند، در هسته سخت قدرت هست و در بیگانگانی که در تدارک اعمال سازوکارهای خود در هنگام قرار گرفتن نظام فعلی در مسیر سقوط هستند: ایرانیان حسرتمند زندگی و آینده بهتر، یکسره از این نظام بریدهاند و با اصلاح طلبان نیز که زمانی کانون امید آنها برای تغییر بودهاند متاسفانه قطع ارتباط ذهنی کرده و آنها را هم از محاسبات خود حذف کردهاند. آنها این موضع امتناعآمیز را وقعی و ارزشی نمیگذارند و تغییری در محتویات ذهن آنها رخ نمیدهد و علت آن تبلیغات طولانی اشخاص ظاهرا تندرو اما متوهم در باره سازو کار فعالیت سیاسی، علیه اصلاحطلبان است.
از سوی دیگر، این موضع شرافتمندانه اصلاح طلبان(نه کسانی که با چسبیدن به این گرایش دنبال میز و مال بودهاند) هسته سخت قدرت را که مسبب وضع حاضر هست و در برابر مردم حرفی برای گفتن ندارد و کشور را به خاک سیاه نشانده صاحب محملی برای یک تحرک تخلیه خشم در کف خودخواهد کرد. (قربانی بعدی سیستم ، طیفی از اصلاحطلبان خواهند بود، در یکی دوماه آینده!).
این موضع اصلاح طلبان همچنین در محافل سیاسی بیرون از ایران بیشتر دیده خواهد شد زیرا نشاندهنده ریختگی سیاسی کامل سیستم و ناتونیاش از کسب حمایت داخلی هست: دوستانی مثل روسیه متوقع گرفتن سواری بیشتر خواهند شد و دیگرانی که با ایالات متحده و اروپا هماهنگند جسارت بیشتری برای فشار و ضربه و سیخ زدن و امتیاز گرفتن از حکومت و کشور خواهند یافت. مسئول آن، همانگونه که در بیانیه اصلاح طلبان آمده، هسته قدرت در حکومت است و نه هیچکس دیگر: "جبهه اصلاحات ایران همچنین، ضمن هشدار به اینکه مسئولیت تبعات و مخاطرات ناشی از کاهش مشارکت مردم در انتخابات برای اقتدار و امنیت ملی بر عهده نهادها و مقاماتی است که صندوق رأی در کشور را فاقد اثربخشی کردهاند،..."
جای تاسف است که مجبور هستیم به راس کشور درباره اثر رفتارش بر"امنیت ملی" هشدار دهیم.
و تاسف دیگر زمانی خواهد بود که تا روز رای گیری رفتار های مبتنی بر منافع و محاسبات فردی و یا در نتیجه "رودربایستی" رخ دهد. البته اگر رخ داد بعدا و مثل آنچه ماه پیش نوشتیم دربارهاش مینویسیم. فعلا آنچه مهم هست از بین رفتن رسمی رودربایستیهای پیشین با نظام در گروههای سیاسی هست که به معنی نفوذ مطالبات ملی درگروههای سیاسی است که از جانب زنان، کارگران، بازنشستگان و سایر اقشار " بیرودربایستی" با حکومت مدتهاست در حال اظهار در خیابانها است. این نفوذ مبارکی است، استخوان خرد کردهها باید با آن همراهی کنند.... و آماده دادن هزینهاش باشند.
🆔@jameeno
HTML Embed Code: