Channel: Hossein Dabbagh حسین دباغ
کار گروه فلسفه، دین و اخلاق مرکز تحقیقات و کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی دانشگاه شهید بهشتی برگزار می کند:
تاملی درباب نسبت میان اخلاق، سیاست و حقوق بشر
سخنرانان: حسین دباغ و جواد حیدری
دبیر علمی نشست:سعیده مزینانیان
زمان: شنبه ۱۸ آذر ساعت ۱۹
من در این نشست درباره حق نافرمانی مدنی به عنوان یک حق اخلاقی و چالشهای حقوقی آن سخن خواهم گفت.
ورود از طریق لینک زیر:
https://join.skype.com/DtJljdFZOeEm
تاملی درباب نسبت میان اخلاق، سیاست و حقوق بشر
سخنرانان: حسین دباغ و جواد حیدری
دبیر علمی نشست:سعیده مزینانیان
زمان: شنبه ۱۸ آذر ساعت ۱۹
من در این نشست درباره حق نافرمانی مدنی به عنوان یک حق اخلاقی و چالشهای حقوقی آن سخن خواهم گفت.
ورود از طریق لینک زیر:
https://join.skype.com/DtJljdFZOeEm
Forwarded from BBCPersian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻پرگار این هفته: هوش مصنوعی و آینده ما
وقتی از هوش مصنوعی میترسیم از چه میترسیم؟ از خودمان یا از چیزی ناشناخته ورای خود ما؟
میهمانها:
حسین دباغ، مدرس فلسفه اخلاق
علی سوفسطایی، پژوهشگر هوش مصنوعی
@BBCPersian
وقتی از هوش مصنوعی میترسیم از چه میترسیم؟ از خودمان یا از چیزی ناشناخته ورای خود ما؟
میهمانها:
حسین دباغ، مدرس فلسفه اخلاق
علی سوفسطایی، پژوهشگر هوش مصنوعی
@BBCPersian
Forwarded from جرعه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️حسین دباغ در خصوصِ ترس از هوش مصنوعی سخن میگوید🔺
مشاهده در یوتیوب
@joreah_journal
www.instagram.com/joreah_journal
مشاهده در یوتیوب
@joreah_journal
www.instagram.com/joreah_journal
Audio
در این نشست برنامه پرگار، درباره فرصتها و تهدیدات هوش مصنوعی سخن گفتم.
استدلال اصلی من این بود که هوش مصنوعی مشابه یک “دین” در صورتی که با آموزش اخلاقی و انتقادی همراه نباشد میتواند خطرآفرین باشد.
این تلقی که هوش مصنوعی – همچون پدیده ای رازآلود – به قدری توانمند و عاری از خطاست که میتوان در همه امور به آن تکیه و اعتماد کرد، خطراتی جدی برای ذهنیت انتقادی نسل آینده دارد.
وظیفه فیلسوفان و سیاستگذاران در درجه اول تشویق و تربیت نگاه انتقادی نسبت به محصولات هوش مصنوعی است.
آموزش اخلاق و سیاست هوش مصنوعی باید به مثابه سایر آموزشهای دیگر مثل آموزش جنسی برای دانش آموزان اجباری شود.
📻پادکست برنامه این هفته پرگار: «هوش مصنوعی و آینده ما»
❓وقتی از هوش مصنوعی میترسیم از چه میترسیم؟ از خودمان یا از چیزی ناشناخته ورای خود ما؟
🔻میهمانها:
حسین دباغ، مدرس فلسفه اخلاق
علی سوفسطایی، پژوهشگر هوش مصنوعی
لینک یوتوب برنامه:
https://bbc.in/46ZbVnq
@hossein_dabbagh
استدلال اصلی من این بود که هوش مصنوعی مشابه یک “دین” در صورتی که با آموزش اخلاقی و انتقادی همراه نباشد میتواند خطرآفرین باشد.
این تلقی که هوش مصنوعی – همچون پدیده ای رازآلود – به قدری توانمند و عاری از خطاست که میتوان در همه امور به آن تکیه و اعتماد کرد، خطراتی جدی برای ذهنیت انتقادی نسل آینده دارد.
وظیفه فیلسوفان و سیاستگذاران در درجه اول تشویق و تربیت نگاه انتقادی نسبت به محصولات هوش مصنوعی است.
آموزش اخلاق و سیاست هوش مصنوعی باید به مثابه سایر آموزشهای دیگر مثل آموزش جنسی برای دانش آموزان اجباری شود.
📻پادکست برنامه این هفته پرگار: «هوش مصنوعی و آینده ما»
❓وقتی از هوش مصنوعی میترسیم از چه میترسیم؟ از خودمان یا از چیزی ناشناخته ورای خود ما؟
🔻میهمانها:
حسین دباغ، مدرس فلسفه اخلاق
علی سوفسطایی، پژوهشگر هوش مصنوعی
لینک یوتوب برنامه:
https://bbc.in/46ZbVnq
@hossein_dabbagh
اخلاق آتشبس میان اسرائیل و حماس
✍️ حسین دباغ
منتشر شده در بلاگ فلسفه سیاسی What to do about now
در این نوشته از ضرورت اخلاقی آتشبس میان اسرائیل و حماس دفاع کردهام. همچنین تلاش کردهام به دغدغه های مخالفان آتش بس (که عموما از جانب هواداران اسرائیل طرح میشود) پاسخ دهم.
استدلال من که بر ایده فلسفی "بلندمدت گرایی" (longtermism) بنا شده است، تبعات اخلاقی بلندمدت تصمیمات، سیاستها و قوانین را جدی می گیرد و ما را دعوت می کند تا مزایا و منافع کوتاه مدت را در برابر هزینه های بلندمدت بر اساس ارزشهای اخلاقی تحلیل هزینه-فایده کنیم. مطابق با بلندمدت گرایی، در نظر آوردن اینکه چگونه اعمال و سیاست های امروز ما میتوانند مسیر تاریخ را برای آیندگان شکل و تغییر دهد و بر نسلهای آینده تأثیر بگذارد، از وظایف اخلاقی ماست.
بلندمدت گرایی می تواند برای تحلیل وضعیت پیچیده جنگ میان اسرائیل-حماس به کار آید. آتش بس هر چند ممکن است در کوتاه مدت به نفع حماس به نظر برسد، اما با در نظر آوردن یک چشم انداز بلندمدت میتوان یک توجیه اخلاقی به نفع آن ارائه داد. نگاه بلندمدت ایجاب می کند تا درباره نتایج و پیامدهای تصمیمات خود برای نسل آینده عمیقا تامل کنیم.
نزاع جاری میان اسرائیل-حماس نه تنها منجر به فاجعه از دست دادن جانهای بیگناه شده است، بلکه بنیان های حقوق بینالمللی بشردوستانه را نیز تضعیف می کند. چنین تضعیفی میتواند تبعات منفی بلندمدت و هزینه گزافی برای نسل های آینده داشته باشد. اگر شهروندان به موسسات بین المللی حقوق بشری بی اعتماد شوند و اهمیت دست آوردهای حقوق بشری در نظر آنان بی اثر شود، جوامع ما در معرض خطر جدی قرار خواهد گرفت. به همین دلیل است که باید میان منافع کوتاهمدت در مقابل هزینههای بلندمدت تعادلی برقرار کرد. هزینه از دست رفتن اعتماد شهروندان به آموزه های حقوق بشر در بلندمدت با هیچ منفعت کوتاه مدتی قابل قیاس نیست.
همچنین مطابق با بلندمدت گرایی می توان استدلال کرد که هدف اسرائیل برای فروپاشی حماس (و متقابلا هدف حماس برای محو کردن اسرائیل) نه تنها با موانع عملی همراه است بلکه به اذعان تاریخ ماهیت پایدار جنبشهای مقاومت چنان است که تلاشها برای سرکوب این گروهها اغلب به طور ناخواسته به احیای مجدد آنها منجر میشود، گاها حتی به شکلی پیچیدهتر.
پذیرش آتش بس نهایتا یک گام اولیه است، هدف اصلی تغییر مسیر به سوی صلحی پایدار است. تعامل با عناصر میانهرو در جامعه فلسطین و اسرائیل می تواند درها را برای گفتگو باز کند. پرداختن به مسائل اصلی مانند گسترش مستمر شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری، که طبق قوانین بینالمللی غیرقانونی تلقی میشود (نقض کنوانسیون چهارم ژنو)، و چالش های اقتصادی-اجتماعی غزه برای صلح پایدار بسیار حائز اهمیت است. تحقق راه حل دوکشوری با ایجاد یک دولت فلسطینی مستقل می تواند چارچوبی برای همزیستی میان اسرائیلیان و فلسطینیان فراهم کند.
برای مطالعه این نوشتار به زبان انگلیسی اینجا کلیک کنید.
@hossein_dabbagh
✍️ حسین دباغ
منتشر شده در بلاگ فلسفه سیاسی What to do about now
در این نوشته از ضرورت اخلاقی آتشبس میان اسرائیل و حماس دفاع کردهام. همچنین تلاش کردهام به دغدغه های مخالفان آتش بس (که عموما از جانب هواداران اسرائیل طرح میشود) پاسخ دهم.
استدلال من که بر ایده فلسفی "بلندمدت گرایی" (longtermism) بنا شده است، تبعات اخلاقی بلندمدت تصمیمات، سیاستها و قوانین را جدی می گیرد و ما را دعوت می کند تا مزایا و منافع کوتاه مدت را در برابر هزینه های بلندمدت بر اساس ارزشهای اخلاقی تحلیل هزینه-فایده کنیم. مطابق با بلندمدت گرایی، در نظر آوردن اینکه چگونه اعمال و سیاست های امروز ما میتوانند مسیر تاریخ را برای آیندگان شکل و تغییر دهد و بر نسلهای آینده تأثیر بگذارد، از وظایف اخلاقی ماست.
بلندمدت گرایی می تواند برای تحلیل وضعیت پیچیده جنگ میان اسرائیل-حماس به کار آید. آتش بس هر چند ممکن است در کوتاه مدت به نفع حماس به نظر برسد، اما با در نظر آوردن یک چشم انداز بلندمدت میتوان یک توجیه اخلاقی به نفع آن ارائه داد. نگاه بلندمدت ایجاب می کند تا درباره نتایج و پیامدهای تصمیمات خود برای نسل آینده عمیقا تامل کنیم.
نزاع جاری میان اسرائیل-حماس نه تنها منجر به فاجعه از دست دادن جانهای بیگناه شده است، بلکه بنیان های حقوق بینالمللی بشردوستانه را نیز تضعیف می کند. چنین تضعیفی میتواند تبعات منفی بلندمدت و هزینه گزافی برای نسل های آینده داشته باشد. اگر شهروندان به موسسات بین المللی حقوق بشری بی اعتماد شوند و اهمیت دست آوردهای حقوق بشری در نظر آنان بی اثر شود، جوامع ما در معرض خطر جدی قرار خواهد گرفت. به همین دلیل است که باید میان منافع کوتاهمدت در مقابل هزینههای بلندمدت تعادلی برقرار کرد. هزینه از دست رفتن اعتماد شهروندان به آموزه های حقوق بشر در بلندمدت با هیچ منفعت کوتاه مدتی قابل قیاس نیست.
همچنین مطابق با بلندمدت گرایی می توان استدلال کرد که هدف اسرائیل برای فروپاشی حماس (و متقابلا هدف حماس برای محو کردن اسرائیل) نه تنها با موانع عملی همراه است بلکه به اذعان تاریخ ماهیت پایدار جنبشهای مقاومت چنان است که تلاشها برای سرکوب این گروهها اغلب به طور ناخواسته به احیای مجدد آنها منجر میشود، گاها حتی به شکلی پیچیدهتر.
پذیرش آتش بس نهایتا یک گام اولیه است، هدف اصلی تغییر مسیر به سوی صلحی پایدار است. تعامل با عناصر میانهرو در جامعه فلسطین و اسرائیل می تواند درها را برای گفتگو باز کند. پرداختن به مسائل اصلی مانند گسترش مستمر شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری، که طبق قوانین بینالمللی غیرقانونی تلقی میشود (نقض کنوانسیون چهارم ژنو)، و چالش های اقتصادی-اجتماعی غزه برای صلح پایدار بسیار حائز اهمیت است. تحقق راه حل دوکشوری با ایجاد یک دولت فلسطینی مستقل می تواند چارچوبی برای همزیستی میان اسرائیلیان و فلسطینیان فراهم کند.
برای مطالعه این نوشتار به زبان انگلیسی اینجا کلیک کنید.
@hossein_dabbagh
What to do about now
Beyond Immediate Gains: The Ethics of Ceasefire between Israel and Hamas
The need for an Israel/Hamas ceasefire transcends the immediacy of political gains when anchored by longtermist moral imperatives.
Forwarded from Law, Morality, and Right
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Law, Morality, and Right
سخنان شنیدنی #دکتر_حسین_دباغ در باب ارتباط ”اخلاق و حقوق“
ایشان در این سخنرانی استدلالهایی علیه قانونگذاریِ اخلاق رایج و متعارفی اقامه میکنند که میتواند حقوق و آزادیهای فردی را در محاق ببرد و به جرمانگاری آنها بپردازد- مسائلی همچون جرمانگاری #همجنسخواهی، چه در جلوت و چه در خلوت، در بریتانیای دههی پنجاه؛ استناد به #اخلاق_رایج_و_متعارف جامعه برای مسئلهی حجاب اجباری و جرمانگاری عدم رعایت حجاب (که به اعتقاد ایشان پیش از #جنبش_مهسا عموماً بر اساس ادلهی فقهی با مسئلهی بیحجابی برخورد میشد اما اکنون استدلال آمران در خصوص حجاب اجباری بر پایهی نقض اخلاق رایج و متعارف جامعه است)؛ و نیز ربط و نسبت این مسائل با حق بر #نافرمانی_مدنی از سوی شهروندان.
#Homosexuality
#Conventional_Morality
#Civil_Disobedience
#Rights
#Freedoms
#Criminalization_of_Amoral_Subjects
(= جرمانگاریِ موضوعات غیراخلاقی/ اخلاقگریز)
#Immoral_Criminalization
(= جرمانگاریِ ضداخلاقی/ اخلاقستیز)
ایشان در این سخنرانی استدلالهایی علیه قانونگذاریِ اخلاق رایج و متعارفی اقامه میکنند که میتواند حقوق و آزادیهای فردی را در محاق ببرد و به جرمانگاری آنها بپردازد- مسائلی همچون جرمانگاری #همجنسخواهی، چه در جلوت و چه در خلوت، در بریتانیای دههی پنجاه؛ استناد به #اخلاق_رایج_و_متعارف جامعه برای مسئلهی حجاب اجباری و جرمانگاری عدم رعایت حجاب (که به اعتقاد ایشان پیش از #جنبش_مهسا عموماً بر اساس ادلهی فقهی با مسئلهی بیحجابی برخورد میشد اما اکنون استدلال آمران در خصوص حجاب اجباری بر پایهی نقض اخلاق رایج و متعارف جامعه است)؛ و نیز ربط و نسبت این مسائل با حق بر #نافرمانی_مدنی از سوی شهروندان.
#Homosexuality
#Conventional_Morality
#Civil_Disobedience
#Rights
#Freedoms
#Criminalization_of_Amoral_Subjects
(= جرمانگاریِ موضوعات غیراخلاقی/ اخلاقگریز)
#Immoral_Criminalization
(= جرمانگاریِ ضداخلاقی/ اخلاقستیز)
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی
گفتوگو با حسین دباغ
با موضوع:
حقوق و اخلاق
جمعه ۳۱ شهریور ماه
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
گفتوگو با حسین دباغ
با موضوع:
حقوق و اخلاق
جمعه ۳۱ شهریور ماه
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
چرا شرکت در انتخابات ظالمانه است؟
✍️ حسین دباغ
بحث از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات پیش رو در ایران دوباره داغ شده است. پرسش این مقاله چنین است: یک شهروند مسئول که به آینده جامعه خود حساس است و تاثیر رفتار خود بر دیگران و آیندگان را جدی می انگارد چه باید کند؟ در انتخابات شرکت کند یا با عدم شرکت مقاومت خود را نشان دهد؟ استدلال من در این نوشته علیه شرکت در انتخابات است. ادعای من این است که شرکت در انتخابات از آن حیث که در طولانی مدت ساختار ظلم را تقویت می کند رفتاری ظالمانه و اخلاقا نارواست. نتیجه اینکه بر هر شهروند مسئولی واجب است تا در انتخابات پیش رو شرکت نکند. در زیر دلایل خود برای عدم شرکت را عنوان می کنم. مفروض من در استدلال ذیل این است که ساختار سیاسی نظام فعلی در ایران ساختاری استبدادی و ظالمانه است.
برای مطالعه این مقاله اینجا کلیک کنید
@hossein_dabbagh
✍️ حسین دباغ
بحث از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات پیش رو در ایران دوباره داغ شده است. پرسش این مقاله چنین است: یک شهروند مسئول که به آینده جامعه خود حساس است و تاثیر رفتار خود بر دیگران و آیندگان را جدی می انگارد چه باید کند؟ در انتخابات شرکت کند یا با عدم شرکت مقاومت خود را نشان دهد؟ استدلال من در این نوشته علیه شرکت در انتخابات است. ادعای من این است که شرکت در انتخابات از آن حیث که در طولانی مدت ساختار ظلم را تقویت می کند رفتاری ظالمانه و اخلاقا نارواست. نتیجه اینکه بر هر شهروند مسئولی واجب است تا در انتخابات پیش رو شرکت نکند. در زیر دلایل خود برای عدم شرکت را عنوان می کنم. مفروض من در استدلال ذیل این است که ساختار سیاسی نظام فعلی در ایران ساختاری استبدادی و ظالمانه است.
برای مطالعه این مقاله اینجا کلیک کنید
@hossein_dabbagh
Telegraph
چرا شرکت در انتخابات ظالمانه است؟
بحث از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات پیش رو در ایران دوباره داغ شده است. پرسش این مقاله چنین است: یک شهروند مسئول که به آینده جامعه خود حساس است و تاثیر رفتار خود بر دیگران و آیندگان را جدی می انگارد چه باید کند؟ در انتخابات شرکت کند یا با عدم شرکت مقاومت…
Forwarded from شهروند سبز(رضا زمان)
استدلال اخلاقی له تحریم
دکتر حسین دبّاغ، پژوهشگر و مدرّس فلسفه در انگلستان، مقالهای نوشته است که با استدلال اخلاقی نشان میدهد شرکت در این به اصطلاح انتخابات، نه فقط یک خطای سیاسی، که اخلاقاً «ظالمانه» است. با این حساب، تحریمِ انتخابات اخلاقاً رواست. مقالهی آقای دبّاغ با یک پرسش اساسی، و اخلاقی، آغاز میشود: “یک شهروندِ مسئول که به آیندهی جامعه خود حسّاس است و تأثیر رفتار خود بر دیگران و آیندگان را جدّی میانگارد، چه باید کند؟” در این پرسش اوّلاً سخن از شهروندِ مسئول است که بارِ مسئولیّتِ اخلاقی را بر دوش خود حسّ میکند و خود را در برابر انتخاب و اختیارش، مسئول میبیند و مسئولانه انتخاب میکند. ثانیاً، سخن از احساسِ مسئولیّت در برابر آینده و آیندگان، یعنی نوعی عاقبتاندیشی و دورنمایی است. یعنی باید در برابر پیآمدهای محتمل از انتخاب خود نیز مسئول بود.
دکتر دبّاغ، از منظر اخلاقِ سیاسی، به این پرسش پاسخ میدهد. با این فرض بنیادین که ساختار سیاسی حاکم، ساختاری «استبدادی و ظالمانه» است. مقاله سه دلیل آورد که نشان دهد شرکت در این انتخابات، ظالمانه است: نخست، شرکت در انتخابات مشروعیّتآور است. در جهانِ دموکراسیها، مشارکت در انتخابات به نوعی سندِ مشروعیّتِ مردمی است که نظام سیاسی با آن، هم میتواند خود را به رخ جهانیان بکشد، و هم به مخالفان داخلی خود تفاخر کند؛ همچنان که نظام درحال التماس برای رأیگرفتن است. دوّم، شرکت در انتخابات، ساختارهای ظالمانه را در درازمدّت تثبیت و تقویّت میکند. انتخاباتِ مهندسیشده، به نحوی اثبات و استقرارِ ساختارهای ظالمانه است که راه را بر اصلاح و تغییرِ ساختاری میبندد و کُنشِ شهروندی را خرج استمرار ساختارهای ظالمانه میکند. و سوّم، بیاعتنایی به صدای بیصدایان است؛ راه مقاومت در برابر ظلم به اقلّیّتها را میبندد. ساختارِ ظالمانه با مشروعیّت مردمی و با تداوم ظلم، با خیال آسوده اقلّیّتها را خفه میکند.
استدلالِ اخلاقیِ مقاله، معطوف به «عدالت» و «فایده» است، و به نحوی فایدهگری قاعدهمند و عدالتمدار است. بنابر اخلاقِ فایدهمندِ مبتنی بر عدالت، در سازوکارِ ناعادلانه و ظالمانه نباید شرکت جُست؛ این عمل مشارکت در پیشبردِ ناعدالتی و ظلم است. شهروندِ مسئولِ اخلاقی، که هم دل در گروی عدالت دارد و هم در پی فایدهی عامّ است، آگاهانه از یک بازیِ منصفانه که قواعد ناعادلانه دارد، کنار میکشد و از التزام به نهادها و رویههای ناعادلانه امتناع میورزد. این امر چونان «نافرمانی مدنی» در برابر ساختار ناعادلانه رخ مینماید.
https://hottg.com/hossein_dabbagh/399
@shahrvand_sabz
دکتر حسین دبّاغ، پژوهشگر و مدرّس فلسفه در انگلستان، مقالهای نوشته است که با استدلال اخلاقی نشان میدهد شرکت در این به اصطلاح انتخابات، نه فقط یک خطای سیاسی، که اخلاقاً «ظالمانه» است. با این حساب، تحریمِ انتخابات اخلاقاً رواست. مقالهی آقای دبّاغ با یک پرسش اساسی، و اخلاقی، آغاز میشود: “یک شهروندِ مسئول که به آیندهی جامعه خود حسّاس است و تأثیر رفتار خود بر دیگران و آیندگان را جدّی میانگارد، چه باید کند؟” در این پرسش اوّلاً سخن از شهروندِ مسئول است که بارِ مسئولیّتِ اخلاقی را بر دوش خود حسّ میکند و خود را در برابر انتخاب و اختیارش، مسئول میبیند و مسئولانه انتخاب میکند. ثانیاً، سخن از احساسِ مسئولیّت در برابر آینده و آیندگان، یعنی نوعی عاقبتاندیشی و دورنمایی است. یعنی باید در برابر پیآمدهای محتمل از انتخاب خود نیز مسئول بود.
دکتر دبّاغ، از منظر اخلاقِ سیاسی، به این پرسش پاسخ میدهد. با این فرض بنیادین که ساختار سیاسی حاکم، ساختاری «استبدادی و ظالمانه» است. مقاله سه دلیل آورد که نشان دهد شرکت در این انتخابات، ظالمانه است: نخست، شرکت در انتخابات مشروعیّتآور است. در جهانِ دموکراسیها، مشارکت در انتخابات به نوعی سندِ مشروعیّتِ مردمی است که نظام سیاسی با آن، هم میتواند خود را به رخ جهانیان بکشد، و هم به مخالفان داخلی خود تفاخر کند؛ همچنان که نظام درحال التماس برای رأیگرفتن است. دوّم، شرکت در انتخابات، ساختارهای ظالمانه را در درازمدّت تثبیت و تقویّت میکند. انتخاباتِ مهندسیشده، به نحوی اثبات و استقرارِ ساختارهای ظالمانه است که راه را بر اصلاح و تغییرِ ساختاری میبندد و کُنشِ شهروندی را خرج استمرار ساختارهای ظالمانه میکند. و سوّم، بیاعتنایی به صدای بیصدایان است؛ راه مقاومت در برابر ظلم به اقلّیّتها را میبندد. ساختارِ ظالمانه با مشروعیّت مردمی و با تداوم ظلم، با خیال آسوده اقلّیّتها را خفه میکند.
استدلالِ اخلاقیِ مقاله، معطوف به «عدالت» و «فایده» است، و به نحوی فایدهگری قاعدهمند و عدالتمدار است. بنابر اخلاقِ فایدهمندِ مبتنی بر عدالت، در سازوکارِ ناعادلانه و ظالمانه نباید شرکت جُست؛ این عمل مشارکت در پیشبردِ ناعدالتی و ظلم است. شهروندِ مسئولِ اخلاقی، که هم دل در گروی عدالت دارد و هم در پی فایدهی عامّ است، آگاهانه از یک بازیِ منصفانه که قواعد ناعادلانه دارد، کنار میکشد و از التزام به نهادها و رویههای ناعادلانه امتناع میورزد. این امر چونان «نافرمانی مدنی» در برابر ساختار ناعادلانه رخ مینماید.
https://hottg.com/hossein_dabbagh/399
@shahrvand_sabz
Telegram
Hossein Dabbagh حسین دباغ
چرا شرکت در انتخابات ظالمانه است؟
✍️ حسین دباغ
بحث از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات پیش رو در ایران دوباره داغ شده است. پرسش این مقاله چنین است: یک شهروند مسئول که به آینده جامعه خود حساس است و تاثیر رفتار خود بر دیگران و آیندگان را جدی می انگارد چه باید…
✍️ حسین دباغ
بحث از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات پیش رو در ایران دوباره داغ شده است. پرسش این مقاله چنین است: یک شهروند مسئول که به آینده جامعه خود حساس است و تاثیر رفتار خود بر دیگران و آیندگان را جدی می انگارد چه باید…
Forwarded from صدانت تیوی
🎥 قانونگذاری در رویارویی با دوقطبیها
با حضور:
#کاوه_بهبهانی ؛ نویسنده، مترجم و پژوهشگر فلسفه
#حسین_دباغ ؛ مدرس و محقق فلسفه اخلاق و سیاست
به همت انجمن علمی ایرانی حقوق اساسی
با همکاری موسسه فرهنگی صدانت
🌐 برای مشاهده فیلم این جلسه اینجا کلیک کنید
🌾 @iacl_ir
🌾 @Sedanet
🌾 @Sophia_Kaveh
🌾 @hossein_dabbagh
🌾 @public_law_school
با حضور:
#کاوه_بهبهانی ؛ نویسنده، مترجم و پژوهشگر فلسفه
#حسین_دباغ ؛ مدرس و محقق فلسفه اخلاق و سیاست
به همت انجمن علمی ایرانی حقوق اساسی
با همکاری موسسه فرهنگی صدانت
🌐 برای مشاهده فیلم این جلسه اینجا کلیک کنید
🌾 @iacl_ir
🌾 @Sedanet
🌾 @Sophia_Kaveh
🌾 @hossein_dabbagh
🌾 @public_law_school
YouTube
میزگرد قانونگذاری در رویارویی با دوقطبیها: کاوه بهبهانی و حسین دباغ
قانونگذاری در رویارویی با دوقطبیها، گذار از حکمرانی پدرانه به حکمرانی مادرانهبا حضور:کاوه بهبهانی؛ نویسنده، مترجم و پژوهشگر فلسفهحسین دباغ؛ مدرس و محقق فلس...
Forwarded from جرعه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️حسین دباغ در خصوص دموکراسی و فرهنگِ آن سخن میگوید.
♦️وی نحوهای دیگر از دموکراسی را عنوان میکند که آن را متاملانه و عادلانهتر میداند🔺
مشاهده در یوتیوب
@joreah_journal
www.instagram.com/joreah_journal
♦️وی نحوهای دیگر از دموکراسی را عنوان میکند که آن را متاملانه و عادلانهتر میداند🔺
مشاهده در یوتیوب
@joreah_journal
www.instagram.com/joreah_journal
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قانونگذاری در رویارویی با دوقطبیها: گذار از حکمرانی پدرانه به حکمرانی مادرانه
فرض کنید با جامعهای مواجه هستیم که شهروندانش در قبال یک موضوع چالش برانگیز به یک یا چند دسته تقسیم شدهاند. برای مثال، عموم شهروندان معتقدند حضور زنان در ورزشگاه اخلاقا مذموم است و باید ممنوع شود. سایر شهروندان اما چنین امری را مذموم تلقی نمی کنند. یا تصور کنید عموم افراد مسلمان جامعه بر این باورند که حجاب شرعی زنان باید توسط قانونگذار بر همگان (حتی غیرمسلمانان) تحمیل شود.
وظیفه قانونگذار در چنین وضعیتی چیست؟ آیا وظیفه قانونگذار تبعیت از اکثریت جامعه است؟ اگر بلی، با حقوق اقلیت چه باید کرد؟ آیا معقول است که حقوق اقلیت را فدای ارزشهای مورد پسند اکثریت جامعه کنیم؟
در این جلسه به همراه کاوه بهبهانی عزیز تلاش کردیم سوالات بالا را به بحث بگذاریم و پاسخی مستدل و فلسفی برای آنها فراهم کنیم.
ادعا و استدلال من در این نشست اینست که پاسداشت حقوق اقلیتی که قدرت و نفوذ اجتماعی و سیاسی محدودتری دارند از وظایف اخلاقی و عقلانی قانونگذار است. در صورت عدم پاسداشت حقوق اقلیت، آنان بحق می توانند روی به نافرمانی مدنی بیاورند.
@hossein_dabbagh
فرض کنید با جامعهای مواجه هستیم که شهروندانش در قبال یک موضوع چالش برانگیز به یک یا چند دسته تقسیم شدهاند. برای مثال، عموم شهروندان معتقدند حضور زنان در ورزشگاه اخلاقا مذموم است و باید ممنوع شود. سایر شهروندان اما چنین امری را مذموم تلقی نمی کنند. یا تصور کنید عموم افراد مسلمان جامعه بر این باورند که حجاب شرعی زنان باید توسط قانونگذار بر همگان (حتی غیرمسلمانان) تحمیل شود.
وظیفه قانونگذار در چنین وضعیتی چیست؟ آیا وظیفه قانونگذار تبعیت از اکثریت جامعه است؟ اگر بلی، با حقوق اقلیت چه باید کرد؟ آیا معقول است که حقوق اقلیت را فدای ارزشهای مورد پسند اکثریت جامعه کنیم؟
در این جلسه به همراه کاوه بهبهانی عزیز تلاش کردیم سوالات بالا را به بحث بگذاریم و پاسخی مستدل و فلسفی برای آنها فراهم کنیم.
ادعا و استدلال من در این نشست اینست که پاسداشت حقوق اقلیتی که قدرت و نفوذ اجتماعی و سیاسی محدودتری دارند از وظایف اخلاقی و عقلانی قانونگذار است. در صورت عدم پاسداشت حقوق اقلیت، آنان بحق می توانند روی به نافرمانی مدنی بیاورند.
@hossein_dabbagh
Forwarded from آزاد | Azad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 وضعیت انقلابی در ایران؟
🔸گفتگوی حسین دباغ و رضا یعقوبی
🔻رضا یعقوبی: اتفاقی که در کشور ما افتاده، شبیه انقلاب فرانسه است. نهادهای میانجی از بین رفتهاند و جامعه در حالت پراکندگی است. این بینظمی باعث میشود که جامعه اقتدار مرکزی قدرتمند و دیکتاتوری را به شرایط پراکنده ترجیح بدهد.
🔻حسین دباغ: تصور افراد این است که در فضای دیجیتال انقلاب رخ داده است و بهتر است نام جنبش مهسا را انقلاب مهسا بگذاریم، اما از نظر من با اینکه جنبش مهسا بسیار اتفاق نیکویی بود، نمیتوان نام انقلاب بر آن گذاشت.
🎞 فیلم کامل این گفتگو در یوتوب آزاد:
https://youtu.be/PQSPu8k6nEw
🆔@AzadSocial
🔸گفتگوی حسین دباغ و رضا یعقوبی
🔻رضا یعقوبی: اتفاقی که در کشور ما افتاده، شبیه انقلاب فرانسه است. نهادهای میانجی از بین رفتهاند و جامعه در حالت پراکندگی است. این بینظمی باعث میشود که جامعه اقتدار مرکزی قدرتمند و دیکتاتوری را به شرایط پراکنده ترجیح بدهد.
🔻حسین دباغ: تصور افراد این است که در فضای دیجیتال انقلاب رخ داده است و بهتر است نام جنبش مهسا را انقلاب مهسا بگذاریم، اما از نظر من با اینکه جنبش مهسا بسیار اتفاق نیکویی بود، نمیتوان نام انقلاب بر آن گذاشت.
🎞 فیلم کامل این گفتگو در یوتوب آزاد:
https://youtu.be/PQSPu8k6nEw
🆔@AzadSocial
🔍 پارادوکسِ دموکراسی
▫️باطلنمای دموکراسی، یا به عبارت دقیقتر باطلنمای حکومتِ اکثریّت، یعنی امکان اینکه اکثریت تصمیم بگیرد كه يك حاكم جبّار فرمان براند[استبدادِ اکثریّت، یا استبدادِ جبّار به رأی اکثریّت].
▫️گرچه نهادِ انتخابات عمومی حائز بالاترین اهمّیّت است[به عنوان ابزار ضروری دموکراسی]، ویژگی دموکراسی منحصر به حکومتِ اکثریّت نیست زیرا اکثریّت ممکن است با جبر و زورگویی حکومت کند[یعنی حکومتِ اکثریّت، به سرکوبیِ اقلّیّتها فتوا دهد]. مثلاً اکثریّت کسانی که قدشان کوتاهتر از یک متر و ۸۰ سانتیمتر است ممکن است تصمیم بگیرند همه مالیاتها را باید اقلیّتی بپردازند که قدشان بلندتر از یک متر و ۸۰ سانتیمتر است[یا اکثریّتِ مسلمان، تصمیم بگیرند که علیه اقلّیّتِ نامسلمان، تبعیض روا دارند].
▫️ در دموکراسی، قدرت و اختیارات حکمرانان باید محدود باشد[اصلِ مهارِ قدرت]. ملاکِ دموکراسی این است که در چنین نظامی حکمرانان - یعنی حکومت - را مردمِ تحتِ حکومت باید بتوانند بدون خونریزی برکنار کنند[امکان و توانِ عزلِ مسالمتآميزِ حکمرانان، به دست مردم بدون انقلاب و خشونت]. پس اگر مصادر قدرت، از تضمینِ نهادهایی خودداری ورزند که آن نهادها امکانِ فعالیّتِ اقلّیّت را برای حصولِ تغییراتِ مسالمتآمیز تأمین میکنند، حكومتشان جابرانه است[یعنی حکومتِ اکثریّت، حتّی به پشتوانه و حمایتِ اکثریّت، اگر توان عزلِ مسالمتآمیز را از اقلّیّت بگیرند، جبّارانه و ستمگرانه است].
▫️کافی است حکومتها را فقط به دو نوع تقسیم کنیم: اوّل حکومتهای دارای اینگونه نهادها[نهادهای عزلپذیر]؛ یعنی دموکراسی و دوّم تمام حکومتهای دیگر[دارای نهادهای عزلناپذیر؛ یعنی حکومتهای جبّار[اعمّ از حکومتِ یک شخص، حکومتِ یک گروه، حکومتِ اقلّیّت و حکومتِ اکثریّت]. برای اینکه ساختِ قانونی يک حكومت دموکراتیک از تضادّ برکنار بماند، بايد فقط یک نوع تغییر را در نظام حقوقی منع کند و آن تغییری است که کیفیّت و خصلتِ دموكراتیک آن را به خطر بیندازد.
🖋کارل پوپر
📖 کتاب «جامعهی باز و دشمنان آن»، بخش دوّم: فصل بیستم، ترجمهی عزت الله فولادوند، انتشارات خوارزمی.
@hossein_dabbagh
▫️باطلنمای دموکراسی، یا به عبارت دقیقتر باطلنمای حکومتِ اکثریّت، یعنی امکان اینکه اکثریت تصمیم بگیرد كه يك حاكم جبّار فرمان براند[استبدادِ اکثریّت، یا استبدادِ جبّار به رأی اکثریّت].
▫️گرچه نهادِ انتخابات عمومی حائز بالاترین اهمّیّت است[به عنوان ابزار ضروری دموکراسی]، ویژگی دموکراسی منحصر به حکومتِ اکثریّت نیست زیرا اکثریّت ممکن است با جبر و زورگویی حکومت کند[یعنی حکومتِ اکثریّت، به سرکوبیِ اقلّیّتها فتوا دهد]. مثلاً اکثریّت کسانی که قدشان کوتاهتر از یک متر و ۸۰ سانتیمتر است ممکن است تصمیم بگیرند همه مالیاتها را باید اقلیّتی بپردازند که قدشان بلندتر از یک متر و ۸۰ سانتیمتر است[یا اکثریّتِ مسلمان، تصمیم بگیرند که علیه اقلّیّتِ نامسلمان، تبعیض روا دارند].
▫️ در دموکراسی، قدرت و اختیارات حکمرانان باید محدود باشد[اصلِ مهارِ قدرت]. ملاکِ دموکراسی این است که در چنین نظامی حکمرانان - یعنی حکومت - را مردمِ تحتِ حکومت باید بتوانند بدون خونریزی برکنار کنند[امکان و توانِ عزلِ مسالمتآميزِ حکمرانان، به دست مردم بدون انقلاب و خشونت]. پس اگر مصادر قدرت، از تضمینِ نهادهایی خودداری ورزند که آن نهادها امکانِ فعالیّتِ اقلّیّت را برای حصولِ تغییراتِ مسالمتآمیز تأمین میکنند، حكومتشان جابرانه است[یعنی حکومتِ اکثریّت، حتّی به پشتوانه و حمایتِ اکثریّت، اگر توان عزلِ مسالمتآمیز را از اقلّیّت بگیرند، جبّارانه و ستمگرانه است].
▫️کافی است حکومتها را فقط به دو نوع تقسیم کنیم: اوّل حکومتهای دارای اینگونه نهادها[نهادهای عزلپذیر]؛ یعنی دموکراسی و دوّم تمام حکومتهای دیگر[دارای نهادهای عزلناپذیر؛ یعنی حکومتهای جبّار[اعمّ از حکومتِ یک شخص، حکومتِ یک گروه، حکومتِ اقلّیّت و حکومتِ اکثریّت]. برای اینکه ساختِ قانونی يک حكومت دموکراتیک از تضادّ برکنار بماند، بايد فقط یک نوع تغییر را در نظام حقوقی منع کند و آن تغییری است که کیفیّت و خصلتِ دموكراتیک آن را به خطر بیندازد.
🖋کارل پوپر
📖 کتاب «جامعهی باز و دشمنان آن»، بخش دوّم: فصل بیستم، ترجمهی عزت الله فولادوند، انتشارات خوارزمی.
@hossein_dabbagh
💡شناخت و فرزانگی و فضیلتِ حقیقی را تنها میتوان به روشی که سقراط آن را مامایی(Midwifery) مینامد، تعلیم داد. مشتاقانِ فراگیری را ممکن است یاری داد تا گریبانِ خویش را از پیشداوریها رها سازند؛ ایشان[شاگردان] بدینسان[از معلّمان] یاد میگیرند تا از خود انتقاد کنند و میآموزند که حقیقت بهآسانی قابل حصول نیست و شاید هم فرا بگیرند که چگونه باید خودشان تصمیم بگیرند و، پس از نقد و سنجش، بر تصميمها و بینشهای خویش متّکی گردند.
🔸آمادگی برای یادگرفتن فینفسه دلیل برخورداری از فرزانگی است. در واقع فرزانگی و حکمت، جز این چیزی نیست زیرا آنکس که آماده برای یادگرفتن است، میداند که چقدر آنچه میداند اندک است. کسانی که به حدّ کافی تعلیم ندیدهاند و بنابراین دارای این فرزانگی نیستند که به نقایص خویش آگاه باشند، درست همان کسانی هستند که از همه بیشتر به تعلیم نیازمند اند.
🔸وجه امتیاز معلّمِ راستین این است که همان نقّادی از خویش را که شخص آموزشندیده فاقد آن است، بهظهور میرساند. مرجعیّتِ معلّم صرفاً بر پایهی آگاهی وی به نقایص خود استوار است.
🖋کارل پوپر
📖 کتاب «جامعهی باز و دشمنان آن»، فصل هفتم: اصل رهبری، ترجمهی عزتالله فولادوند، انتشارات خوارزمی.
@hossein_dabbagh
🔸آمادگی برای یادگرفتن فینفسه دلیل برخورداری از فرزانگی است. در واقع فرزانگی و حکمت، جز این چیزی نیست زیرا آنکس که آماده برای یادگرفتن است، میداند که چقدر آنچه میداند اندک است. کسانی که به حدّ کافی تعلیم ندیدهاند و بنابراین دارای این فرزانگی نیستند که به نقایص خویش آگاه باشند، درست همان کسانی هستند که از همه بیشتر به تعلیم نیازمند اند.
🔸وجه امتیاز معلّمِ راستین این است که همان نقّادی از خویش را که شخص آموزشندیده فاقد آن است، بهظهور میرساند. مرجعیّتِ معلّم صرفاً بر پایهی آگاهی وی به نقایص خود استوار است.
🖋کارل پوپر
📖 کتاب «جامعهی باز و دشمنان آن»، فصل هفتم: اصل رهبری، ترجمهی عزتالله فولادوند، انتشارات خوارزمی.
@hossein_dabbagh
✍️ آیا هوش مصنوعی دموکراسی را تخریب میکند؟
مقاله اخیر من در پاسخ به فراخوان تحقیقی پارلمان بریتانیا در مورد "دفاع از دموکراسی".
🔹 در این مقاله با عنوان "پژواکهای الگوریتمی: رسانههای اجتماعی، قطبی شدن، و موج افراط گرایی در دموکراسی بریتانیا"، نشان دادهام که چگونه الگوریتمهای هوش مصنوعی میتوانند برای نهادهای دموکراتیک آسیبرسان باشند.
🔹تلاش من در این مقاله مطالعه چالشهای ناشی از عصر هوش مصنوعی برای حکمرانی دموکراتیک و اطمینان از حفظ اصول اساسی دموکراسی در مواجهه با چشماندازهای تکنولوژیکِ در حال تحول است. همچنین توصیههایی در قالب سیاستگذاری در رویارویی با چالشهای ایجاد شده توسط پلتفرمهای دیجیتال برای برای حفاظت از فرآیندها و نهادهای دموکراتیک ارائه میدهم.
🔹استدلال اصلی من این است که الگوریتم های مبتنی بر هوش مصنوعی که در رسانههای اجتماعی استفاده میشوند یک چالش جدی برای موسسات و جوامع دموکراتیک به وجود آوردهاند؛ این الگوریتمها به شکل مخربی منجر به قطبی شدن جامعه و شیوع افراط گرایی "پارتیزانی" شده است.
🔹با توجه به اتکای فزاینده جوامع گوناگون به پلتفرمهای دیجیتال (مثل شبکههای اجتماعی) برای گفتمان سیاسی و پتانسیل این پلتفرمها برای دستکاری افکار عمومی و فرآیندهای دموکراتیک، به نظر میرسد ما محتاج به یک نگاه مسئولانه برای استفاده از شبکههای اجتماعی هستیم.
🔹هدف از این مقاله روشن کردن مکانیسمهایی است که از طریق آن الگوریتمهای رسانههای اجتماعی به ایجاد اتاقهای پژواک (echo chambers)، گسترش محتوای افراطی و اطلاعات جعلی کمک میکنند، در نتیجه ساختارهای دموکراتیک را تضعیف میکنند.
🔹در پایان این مقاله، مجموعهای از توصیههای هدفمند با هدف کاهش این اثرات مخرب، با تاکید بر تقویت تفکر انتقادی، نیاز به شفافیت، پاسخگویی، و تنظیم فرآیندهای تصمیم گیری الگوریتمی در رسانههای اجتماعی شرح داده شده است.
مقاله اخیر من در پاسخ به فراخوان تحقیقی پارلمان بریتانیا در مورد "دفاع از دموکراسی".
🔹 در این مقاله با عنوان "پژواکهای الگوریتمی: رسانههای اجتماعی، قطبی شدن، و موج افراط گرایی در دموکراسی بریتانیا"، نشان دادهام که چگونه الگوریتمهای هوش مصنوعی میتوانند برای نهادهای دموکراتیک آسیبرسان باشند.
🔹تلاش من در این مقاله مطالعه چالشهای ناشی از عصر هوش مصنوعی برای حکمرانی دموکراتیک و اطمینان از حفظ اصول اساسی دموکراسی در مواجهه با چشماندازهای تکنولوژیکِ در حال تحول است. همچنین توصیههایی در قالب سیاستگذاری در رویارویی با چالشهای ایجاد شده توسط پلتفرمهای دیجیتال برای برای حفاظت از فرآیندها و نهادهای دموکراتیک ارائه میدهم.
🔹استدلال اصلی من این است که الگوریتم های مبتنی بر هوش مصنوعی که در رسانههای اجتماعی استفاده میشوند یک چالش جدی برای موسسات و جوامع دموکراتیک به وجود آوردهاند؛ این الگوریتمها به شکل مخربی منجر به قطبی شدن جامعه و شیوع افراط گرایی "پارتیزانی" شده است.
🔹با توجه به اتکای فزاینده جوامع گوناگون به پلتفرمهای دیجیتال (مثل شبکههای اجتماعی) برای گفتمان سیاسی و پتانسیل این پلتفرمها برای دستکاری افکار عمومی و فرآیندهای دموکراتیک، به نظر میرسد ما محتاج به یک نگاه مسئولانه برای استفاده از شبکههای اجتماعی هستیم.
🔹هدف از این مقاله روشن کردن مکانیسمهایی است که از طریق آن الگوریتمهای رسانههای اجتماعی به ایجاد اتاقهای پژواک (echo chambers)، گسترش محتوای افراطی و اطلاعات جعلی کمک میکنند، در نتیجه ساختارهای دموکراتیک را تضعیف میکنند.
🔹در پایان این مقاله، مجموعهای از توصیههای هدفمند با هدف کاهش این اثرات مخرب، با تاکید بر تقویت تفکر انتقادی، نیاز به شفافیت، پاسخگویی، و تنظیم فرآیندهای تصمیم گیری الگوریتمی در رسانههای اجتماعی شرح داده شده است.
مرکز تحقیقات و کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو در دانشگاه شهید بهشتی برگزار می کند:
در باب 'بشریت' حقوق بشر
سخنرانان:
حسین دباغ و نجاتعلی غلامی
دبیر علمی نشست:
سعیده مزینانیان
زمان برگزاری:
شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
ساعت ۱۹
لینک ورود به جلسه:
https://webinaronline.ir/Link/S2382774293
خلاصه:
من در این جلسه درباره مفهوم "شأن اخلاقی" به عنوان بنیان فلسفی حقوق بشر سخن خواهم گفت. سپس نشان می دهم چطور فیلسوفان "شأن اخلاقی" را ذیل ساختارهای سیاسی-اجتماعی زمان خود تفسیر به رای کردهاند.
در باب 'بشریت' حقوق بشر
سخنرانان:
حسین دباغ و نجاتعلی غلامی
دبیر علمی نشست:
سعیده مزینانیان
زمان برگزاری:
شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
ساعت ۱۹
لینک ورود به جلسه:
https://webinaronline.ir/Link/S2382774293
خلاصه:
من در این جلسه درباره مفهوم "شأن اخلاقی" به عنوان بنیان فلسفی حقوق بشر سخن خواهم گفت. سپس نشان می دهم چطور فیلسوفان "شأن اخلاقی" را ذیل ساختارهای سیاسی-اجتماعی زمان خود تفسیر به رای کردهاند.
Forwarded from تعمّق - فلسفه، علم و تاریخ
نسخهای برای پیشبرد عدالت اجتماعی در ایران
لیبرالیسم به روایت جان دیویی
در چشمانداز فلسفی اوایل قرن بیستم، کتاب لیبرالیسم و عمل اجتماعی جان دیویی به عنوان پدیده مهمی در تکامل اندیشه لیبرال محسوب میشود. استدلال دیویی در این کتاب نشانگر گذار این فیلسوف از ریشههای کلاسیک لیبرالیسم به سوی لیبرالیسمی معقولتر، عادلانهتر و به لحاظ اجتماعی مسئولانهتر است. دیویی، به عنوان شخصیتی تاثیرگذار در پراگماتیسم آمریکایی، در این کتاب استدلال قانعکنندهای برای یک لیبرالیسم بازبینیشده و اصلاحشده به دست میدهد تا از نسخۀ فردگرایانه پیشینیانش فراتر رود و تعهدی جمعی را برای اصلاح و عدالت اجتماعی گوشزد کند. ترجمۀ رضا یعقوبی از این کتاب مهم و نشر آن توسط انتشارات کرگدن بهانهای شد برای نوشتن این مطلب. در این نوشتار سعی میکنم اولاً تجدیدنظر فلسفی دیویی از لیبرالیسم را روشن کنم، ثانیاً پیامدهای آن را به ویژه برای موقعیت اجتماعی-سیاسی معاصر ایران مشخص کنم تا دریچهای برای بازنگری اصول بنیادین پیشرفت اجتماعی و آرمانهای دموکراتیک به روی روشنفکران ایرانی باز کرده باشم.
نقد دیویی بر لیبرالیسم کلاسیک
تحلیل موشکافانۀ دیویی از لیبرالیسم کلاسیک، نارساییهای بنیادین آن را آشکار میکند، به خصوص تأکید آن بر آزادی فردی بدون توجه به ساختارهای اجتماعی-اقتصادیای که میتواند عاملیت انسان را محدود کند. دیویی استدلال میکند که آموزۀ لیبرالیسم کلاسیک، با تقدیس نفع خصوصی و مداخله حداقلی دولت، از پرداختن به پیچیدگیها و نابرابریهای ناشی از جوامع صنعتی مدرن ناتوان مانده است. نقد او انکار ارزشهای محوری لیبرالیسم نیست، بلکه تلاشی است برای صورتبندی دوباره مقدمات و مفروضات لیبرالیسم برای مواجهۀ بهتر و عادلانهتر با نابرابریهای اقتصادی و بیعدالتیهای اجتماعی که لیبرالیسم کلاسیک ناخواسته آنها را نادیده میگیرد یا به آنها تداوم میبخشد.
نقد دیویی بر لیبرالیسم کلاسیک از دلمشغولی جدی او به بنیانهای فلسفی و پیامدهای اجتماعی لیبرالیسم که در زمان او توسعه یافته بودند نشات می گیرد. لیبرالیسم کلاسیک که ریشه در اندیشۀ دورۀ روشنگری دارد، از فرد به عنوان واحد محوری جامعه دفاع میکند، و حامی کمترین دخالت دولت در آزادیهای شخصی و فعالیتهای اقتصادی است. این فلسفه سیاسی که در نوشتههای اندیشمندانی مثل جان لاک و آدام اسمیت تجسم یافتهاند، مدافع قداست مالکیت خصوصی، دست نامرئی بازار، و برتری حقوق فردی بر اهداف جمعی است. اما دیویی دریافت که پیگیری بیامان آزادی فردی و لسهفر اقتصادی (عدم مداخله دولت در اقتصاد) که مورد ستایش لیبرالیسم کلاسیک است میتواند نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی مهمی به بار آورد. در نظر دیویی، تمرکز "متعصبانه" بر آزادیهای فردی، موجب نادیدهگرفتن محدودیتهای اقتصادی و شرایط اجتماعیای میشود که تواناییها و ظرفیتهای افراد جامعه را برای اِعمال واقعی آزادیهای فردی محدود میکند. او باور داشت که لیبرالیسم کلاسیک با تاکید بر آزادی منفی –یعنی آزادی از محدودیتهای بیرونی– آزادیهای مثبتی را که برای بروز ظرفیت و توانایی کامل افراد ضرورت دارند نادیده میگیرد. در مدل لیبرالیسمی که دیویی مدافع آن است، آزادیهای مثبت که شامل دسترسی به آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، و فرصتهای اقتصادیاند، برای آزادی اصیل و تعیین سرنوشت شهروندان ضرورت دارند. …
برای مطالعه متن کامل کلیک کنید یا Instant View را در پایین پست لمس کنید.
﹏﹏✎ #حسین_دباغ (کانال)
#لیبرالیسم، #عدالت_اجتماعی، #جان_دیویی
- پ.ن: برای تهیۀ کتاب «لیبرالیسم و عمل اجتماعی» با ترجمۀ #رضا_یعقوبی (کانال) به وبسایت کرگدن مراجعه کنید.
Taamoq | تَعَمُّق
لیبرالیسم به روایت جان دیویی
در چشمانداز فلسفی اوایل قرن بیستم، کتاب لیبرالیسم و عمل اجتماعی جان دیویی به عنوان پدیده مهمی در تکامل اندیشه لیبرال محسوب میشود. استدلال دیویی در این کتاب نشانگر گذار این فیلسوف از ریشههای کلاسیک لیبرالیسم به سوی لیبرالیسمی معقولتر، عادلانهتر و به لحاظ اجتماعی مسئولانهتر است. دیویی، به عنوان شخصیتی تاثیرگذار در پراگماتیسم آمریکایی، در این کتاب استدلال قانعکنندهای برای یک لیبرالیسم بازبینیشده و اصلاحشده به دست میدهد تا از نسخۀ فردگرایانه پیشینیانش فراتر رود و تعهدی جمعی را برای اصلاح و عدالت اجتماعی گوشزد کند. ترجمۀ رضا یعقوبی از این کتاب مهم و نشر آن توسط انتشارات کرگدن بهانهای شد برای نوشتن این مطلب. در این نوشتار سعی میکنم اولاً تجدیدنظر فلسفی دیویی از لیبرالیسم را روشن کنم، ثانیاً پیامدهای آن را به ویژه برای موقعیت اجتماعی-سیاسی معاصر ایران مشخص کنم تا دریچهای برای بازنگری اصول بنیادین پیشرفت اجتماعی و آرمانهای دموکراتیک به روی روشنفکران ایرانی باز کرده باشم.
نقد دیویی بر لیبرالیسم کلاسیک
تحلیل موشکافانۀ دیویی از لیبرالیسم کلاسیک، نارساییهای بنیادین آن را آشکار میکند، به خصوص تأکید آن بر آزادی فردی بدون توجه به ساختارهای اجتماعی-اقتصادیای که میتواند عاملیت انسان را محدود کند. دیویی استدلال میکند که آموزۀ لیبرالیسم کلاسیک، با تقدیس نفع خصوصی و مداخله حداقلی دولت، از پرداختن به پیچیدگیها و نابرابریهای ناشی از جوامع صنعتی مدرن ناتوان مانده است. نقد او انکار ارزشهای محوری لیبرالیسم نیست، بلکه تلاشی است برای صورتبندی دوباره مقدمات و مفروضات لیبرالیسم برای مواجهۀ بهتر و عادلانهتر با نابرابریهای اقتصادی و بیعدالتیهای اجتماعی که لیبرالیسم کلاسیک ناخواسته آنها را نادیده میگیرد یا به آنها تداوم میبخشد.
نقد دیویی بر لیبرالیسم کلاسیک از دلمشغولی جدی او به بنیانهای فلسفی و پیامدهای اجتماعی لیبرالیسم که در زمان او توسعه یافته بودند نشات می گیرد. لیبرالیسم کلاسیک که ریشه در اندیشۀ دورۀ روشنگری دارد، از فرد به عنوان واحد محوری جامعه دفاع میکند، و حامی کمترین دخالت دولت در آزادیهای شخصی و فعالیتهای اقتصادی است. این فلسفه سیاسی که در نوشتههای اندیشمندانی مثل جان لاک و آدام اسمیت تجسم یافتهاند، مدافع قداست مالکیت خصوصی، دست نامرئی بازار، و برتری حقوق فردی بر اهداف جمعی است. اما دیویی دریافت که پیگیری بیامان آزادی فردی و لسهفر اقتصادی (عدم مداخله دولت در اقتصاد) که مورد ستایش لیبرالیسم کلاسیک است میتواند نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی مهمی به بار آورد. در نظر دیویی، تمرکز "متعصبانه" بر آزادیهای فردی، موجب نادیدهگرفتن محدودیتهای اقتصادی و شرایط اجتماعیای میشود که تواناییها و ظرفیتهای افراد جامعه را برای اِعمال واقعی آزادیهای فردی محدود میکند. او باور داشت که لیبرالیسم کلاسیک با تاکید بر آزادی منفی –یعنی آزادی از محدودیتهای بیرونی– آزادیهای مثبتی را که برای بروز ظرفیت و توانایی کامل افراد ضرورت دارند نادیده میگیرد. در مدل لیبرالیسمی که دیویی مدافع آن است، آزادیهای مثبت که شامل دسترسی به آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، و فرصتهای اقتصادیاند، برای آزادی اصیل و تعیین سرنوشت شهروندان ضرورت دارند. …
برای مطالعه متن کامل کلیک کنید یا Instant View را در پایین پست لمس کنید.
﹏﹏✎ #حسین_دباغ (کانال)
#لیبرالیسم، #عدالت_اجتماعی، #جان_دیویی
- پ.ن: برای تهیۀ کتاب «لیبرالیسم و عمل اجتماعی» با ترجمۀ #رضا_یعقوبی (کانال) به وبسایت کرگدن مراجعه کنید.
Taamoq | تَعَمُّق
Telegraph
نسخهای برای پیشبرد عدالت اجتماعی در ایران: لیبرالیسم به روایت جان دیویی
در چشمانداز فلسفی اوایل قرن بیستم، کتاب لیبرالیسم و عمل اجتماعی جان دیویی به عنوان پدیده مهمی در تکامل اندیشه لیبرال محسوب میشود. استدلال دیویی در این کتاب نشانگر گذار این فیلسوف از ریشههای کلاسیک لیبرالیسم به سوی لیبرالیسمی معقولتر، عادلانهتر و به…
HTML Embed Code: