TG Telegram Group Link
Channel: ໒ ɦιιS ໒
Back to Bottom
.

نمی دانم چه شد ...
سر از دلت در آوردم ...

خواب بود یا رویا فروردین بود ...
یا اردیبهشت یا اینکه خرداد نمی دانم ...
کدام " ماه " بود که مرا به فصل آغوش تو رساند..


حمیدرضا_عبداللهی
.
کوشيدم...
بوي تو را...
از سلول‌هاي پوستم ...
بيرون کنم پوستم کنده شد...

اما تو بيرون نشدي کوشيدم تو را ...
به آخر دنيا تبعيد کنم چمدا‌‌‌ن هايت را...
آماده کردم برايت بليط سفر خريدم در اولين ...
رديف کشتي برايت جا رزرو کردم وقتي کشتي
حرکت کرد اشک در چشمانم حلقه زد...
تازه فهميدم در اسکله‌ام ...
تازه فهميدم آن که ...
به تبعيد مي‌رود ...
منم نه تو... !

سعاد_الصباح
.

اگر می‌دانستیم ...
که آشنایان‌مان در غیاب ما‌...
چه چیزهایی دربارهٔ ما می‌گویند‌...

حتی یک کلمه با آنان سخن نمی‌گفتیم!‌‌

در_باب_حکمت_زندگی‌
آرتورشوپنهاور
.
برای تو مینویسم ...
که عزیزتر از جان شدی ...
و لازم تر از نفس.
عزیز دور،
عزیز دست نیافته،عزیز بوسیدنی،
عزیز قلبم، برای تو مینویسم که خواستم...
تورا در آغوش بکشم؛ ولی دستانم کوتاه بود....
برای تو مینویسم که بوسیدنت آرزو بود.برای تو ...
مینویسم که یک جهانی.مینویسم برای تمام روزهایی
که قرار است نباشم.باشد که بدانی و بدانند...
که تورا دوست می داشتم؛
بسیار،بسیار...

ستایش قاسمی
.
گوساله گفت : پدر بزرگ !
آدم‌ها ما را می‌کُشند و همه جای ...
ما را میخورند اما خرها را نه می‌کشند ...
و نه هیچ جایشان را می‌خورند !یعنی واقعا
آن‌ها خوردنی نیستند ؟! چرا این همه اختلاف ؟!
پدر بزرگ گوساله گفت : پسرم آنها به "مزرعه دارها" سواری می‌دهند پس زنده می‌مانند ! یادت باشد این راز زنده ماندن در مزرعه است ...


بزرگمهر حسین پور
من گوساله ام
.
دور نشو...
حتى براى يک روز...
چون ، چگونه بگويم...
يک روز زمانى طولانى ست...
براى انتظارِ من...! مثلِ انتظار...
در ايستگاهى خالى در حالى كه قطار ها...
در جايى ديگر به خواب رفته اند...!
تركم نكن حتى براى ساعتى...
چرا كه قطره هاى كوچکِ ...
دلتنگى به سوى هم ...
خواهند دويد...!

پابلو_نرودا
.

زنده‌باد‌ کسانی‌ که‌ ترکم‌ می‌کنند...
آن‌ها مرا ‌به‌ خویش...
بازمی‌گردانند...

آنری‌دو‌مونترلان
.
آدمی زاد عجیب است!
میجنگد برای خواسته شدن،
وقتی خیالش از دوست داشتنِ...
طرف مقابل راحت میشود،شروع میکند ...
به دوست نداشتن! شگفت خود آزاریم و غریب....

مسلم_خزایی_ژاکــــــاو
.

نمی دانم چه شد ...
سر از دلت در آوردم ...

خواب بود یا رویا فروردین بود ...
یا اردیبهشت یا اینکه خرداد نمی دانم ...
کدام " ماه " بود که مرا به فصل آغوش تو رساند..


حمیدرضا_عبداللهی
.
وقتی ...
خودم را ...
به‌قدر کافی ...
دوست داشتم،

شروع کردم به ترک کردن ...
چیزهایی که سالم نبودند. یعنی آدمها،
مشاغل و عادات و اعتقاداتی که مرا کوچک ...
و حقیر نگه میداشت کنار گذاشتم. قبلا فکر میکردم
این‌ کار به معنی وفادار نبودن است ولی ...
در واقع این معنای دوست داشتنِ ...
خود است.

کیم مک میلن
.
برای ...
گم شدن ...

همیشه نباید...
توی کوچه پس کوچه‌های ...
غربت باشی گاهی وقت‌ها ...
درون اتاقِ خودت میانِ تک تکِ ...
خاطراتت گم می شوی آن وقت ...
باید خیلی به عقب برگردی تا خودت را...
پیدا کنی ، خیلی...

قهوه ى سرد آقاى نويسنده
روزبه معین
.
و ما همان...
دلتنگ های هميشه ...
خواهيم ماند.نسلی كه ...
عمری همنشين اندوه و حسرت و فراق ماند...

با اين همه، اگر روزهای خوب آمدند و من نبودم،
اگر عشق پادشاه دنيا شد،اگر پيامبران ...
برای يادآوری مذهب مهربانی...
از غارها برگشتند،به يادم ...
بوسه ای به باد ...
هبه كنيد...

حمیدسلیمی
Forwarded from Ax3
دانلود فیلترشکنای رایگان که همیشه وصلن:

FastVpn : Download
.
برای تو مینویسم ...
که عزیزتر از جان شدی ...
و لازم تر از نفس.
عزیز دور،
عزیز دست نیافته،عزیز بوسیدنی،
عزیز قلبم، برای تو مینویسم که خواستم...
تورا در آغوش بکشم؛ ولی دستانم کوتاه بود....
برای تو مینویسم که بوسیدنت آرزو بود.برای تو ...
مینویسم که یک جهانی.مینویسم برای تمام روزهایی
که قرار است نباشم.باشد که بدانی و بدانند...
که تورا دوست می داشتم؛
بسیار،بسیار...

ستایش قاسمی
Forwarded from احاطه | Ehatee
دانلود فیلترشکنای رایگان که همیشه وصلن:

FastVpn : Download
.

داشتنِ ...
چیزی ...
برای گفتن...
و نبودنِ کسی...
برای شنیدن خیلی ...
وحشتناک است اوج بی‌ کسی‌ست...!


گلنن_دویل_ملتن
Forwarded from Ax3
محمد نمیدونم کی هستی ولی سربسته بگم خیلی قشنگ مینویسی:
@Mohammad 🩶
.
مدام ...
در سفر از ...
خویشتن به خویشتنم...

هزار روحم و در یک بدن نمی گنجم...

فاضل نظری
Forwarded from احاطه | Ehatee
محمد نمیدونم کی هستی ولی سربسته بگم خیلی قشنگ مینویسی:
@Mohammad 🩶
.
گویا تو را ...
از سال‌ها قبل ...
دوست داشته‌ام...
قبل‌تر از گریه‌های کودکی‌ام.
قبل‌تر از لیلی قبل‌تر از زلیخا،
شاید قبل‌تر از آنکه دانه‌ی گندمی،
آدمی را به زمین بکشاند.من تو را قبل‌تر
از واژه‌ی عشق، دوست داشته‌ام.
گفته بودم!؟

مهران رمضانیان
HTML Embed Code:
2024/05/17 09:35:08
Back to Top