Channel: بازسازی گفتمان دینی
«بزرگی»
🖍بهروز مرادی
تلاش برای دیدهشدن معمولاً با ابراز زبانی و عرضهی خودِ نابالغ به چشمها و تظاهر و خودنمایی و نمایش انسانها در پهنهی زندگی همراه و عجین است.
زندگی حقیقی در اینصورت گم شده است.
آن کو صورت خود را میآراید و به نمایش مینهد تا زیباتر جلوه کند. نیاراستن خود، اعتماد به نفس او را مختل میسازد.
دیگری با زبان خود جلوهگری میکند تا گوشها را به خود جلب نماید و کودکی منجمدِ درونش گرم شود.
آن یکی بدن خود را میپرورد تا با آن نزد بدنخواهان جلب توجه کند.
دیگرانی نیز هستند که دانش و مهارت و علم و توانایی خود را ابزار طرح خویش به چشمها و گوشها و نظرها میکنند.
بسیارند کسانی که از ظاهر یا باطن خود سرمایهای برمیسازند تا دیده شوند. هرچه آدمی کمتر به بلوغ باطن و رشد درون و بالیدن روح و پاکی نفس و بزرگی وجود رسیده باشد، شهوتِ دیدهشدن در او فعالیت بیشتری دارد و علیرغم کوچکی، بزرگی میفروشد، همان کوچکهایی که اسیر نگاه و زندانی لبخند و دربند دیدهشدنِ حقیرانی دیگراند و عقدهی تأییدشدن و پسندیدهشدن مانع از تحقق من معنوی مستقل و رها و بزرگ در آنان میشود.
آیهی ٢٢ از سورهی لقمان در قرآن در این باره چنین نظری داده است:
و مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ اِلیالله و هُوَ مُحْسِن، فَقَدِاسْتَمْسَکَ بِالْعُروَةِ الْوُثْقی. و الیالله عاقِبَةُالاُمور.
"و هرکس جهت/روی/مقام خود را تسلیم خدا کند و نیکوکردار نیز باشد، بیتردید به دستاویزی استوار دست یازیده است و فرجام کارها به سوی خدا خواهد بود."
"وَجْه" به معنی مسیر و جهت، سو و سمت، سیما و وجاهت، و مقام و منزلت است. آن کس که اینهمه را در مسیر و جهتگیری زندگیاش فدا و قربانی و تسلیم خدا بکند، چنین کسی به تکیهگاهی محکم و استوار وصل شده است.
او همان کسی است که در پی دیدهشدن نیست که صورت خود را در مسیر جلوهگری تزئین کند و نمایش دهد، بلکه سیمای خود را در پای خدا ذبح کرده است تا تنها خدا در این جهان دیده و پسندیده شود.
در مسیر زندگی، از کمند جلب توجه دیگران رسته، از شهوت دیدهشدن رهیده، از تلهی عرضهی خود به چشمها و گوشها رهایی یافته، منهای متنوع جعلی و نفسانی و جسمانی و ذهنی و زبانی او که به ریا و خودنمایی و نمایش، در شهوت ابراز خودِ به بلوغ نرسیدهاش غرقه بودند را با تیغ خلوص و پاکی نفس و کوفتن کبرورزی خود، در پیشگاه تسلیمشدن به خدا ذبح کرده است.
او دیگر بزرگی نمیفروشد، چراکه خود بزرگ است.
صورت خود را به صورتخواهان نمیفروشد، چراکه از شهوت جلوهگری به مخاطبان نجات یافته است.
قلم و زبان خود را در پای جلب توجه دیگران نمیفروشد، چراکه از حقارت رهیده است.
مجیز نمیگوید تا ناپاکان دنیا را بدو بدهند.
با پلیدی همدست نمیشود تا او را بر صدر دنیا بنشانند.
چنین کسانی از بودن در مرحلهی پاکی وجودی به انجام فعالِ کردار نیک نیز به بر شدهاند.
بیتردید چنین کسانی به تکیهگاهی استوار دست یازیدهاند.
هر کجا هستند هزاران درود بر آنان.
سعادت تسلیمشدگیِ جهت و وجاهت و منزلت آنان در پای بندگی خدا بر آنان مبارک باد.
۵ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
تلاش برای دیدهشدن معمولاً با ابراز زبانی و عرضهی خودِ نابالغ به چشمها و تظاهر و خودنمایی و نمایش انسانها در پهنهی زندگی همراه و عجین است.
زندگی حقیقی در اینصورت گم شده است.
آن کو صورت خود را میآراید و به نمایش مینهد تا زیباتر جلوه کند. نیاراستن خود، اعتماد به نفس او را مختل میسازد.
دیگری با زبان خود جلوهگری میکند تا گوشها را به خود جلب نماید و کودکی منجمدِ درونش گرم شود.
آن یکی بدن خود را میپرورد تا با آن نزد بدنخواهان جلب توجه کند.
دیگرانی نیز هستند که دانش و مهارت و علم و توانایی خود را ابزار طرح خویش به چشمها و گوشها و نظرها میکنند.
بسیارند کسانی که از ظاهر یا باطن خود سرمایهای برمیسازند تا دیده شوند. هرچه آدمی کمتر به بلوغ باطن و رشد درون و بالیدن روح و پاکی نفس و بزرگی وجود رسیده باشد، شهوتِ دیدهشدن در او فعالیت بیشتری دارد و علیرغم کوچکی، بزرگی میفروشد، همان کوچکهایی که اسیر نگاه و زندانی لبخند و دربند دیدهشدنِ حقیرانی دیگراند و عقدهی تأییدشدن و پسندیدهشدن مانع از تحقق من معنوی مستقل و رها و بزرگ در آنان میشود.
آیهی ٢٢ از سورهی لقمان در قرآن در این باره چنین نظری داده است:
و مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ اِلیالله و هُوَ مُحْسِن، فَقَدِاسْتَمْسَکَ بِالْعُروَةِ الْوُثْقی. و الیالله عاقِبَةُالاُمور.
"و هرکس جهت/روی/مقام خود را تسلیم خدا کند و نیکوکردار نیز باشد، بیتردید به دستاویزی استوار دست یازیده است و فرجام کارها به سوی خدا خواهد بود."
"وَجْه" به معنی مسیر و جهت، سو و سمت، سیما و وجاهت، و مقام و منزلت است. آن کس که اینهمه را در مسیر و جهتگیری زندگیاش فدا و قربانی و تسلیم خدا بکند، چنین کسی به تکیهگاهی محکم و استوار وصل شده است.
او همان کسی است که در پی دیدهشدن نیست که صورت خود را در مسیر جلوهگری تزئین کند و نمایش دهد، بلکه سیمای خود را در پای خدا ذبح کرده است تا تنها خدا در این جهان دیده و پسندیده شود.
در مسیر زندگی، از کمند جلب توجه دیگران رسته، از شهوت دیدهشدن رهیده، از تلهی عرضهی خود به چشمها و گوشها رهایی یافته، منهای متنوع جعلی و نفسانی و جسمانی و ذهنی و زبانی او که به ریا و خودنمایی و نمایش، در شهوت ابراز خودِ به بلوغ نرسیدهاش غرقه بودند را با تیغ خلوص و پاکی نفس و کوفتن کبرورزی خود، در پیشگاه تسلیمشدن به خدا ذبح کرده است.
او دیگر بزرگی نمیفروشد، چراکه خود بزرگ است.
صورت خود را به صورتخواهان نمیفروشد، چراکه از شهوت جلوهگری به مخاطبان نجات یافته است.
قلم و زبان خود را در پای جلب توجه دیگران نمیفروشد، چراکه از حقارت رهیده است.
مجیز نمیگوید تا ناپاکان دنیا را بدو بدهند.
با پلیدی همدست نمیشود تا او را بر صدر دنیا بنشانند.
چنین کسانی از بودن در مرحلهی پاکی وجودی به انجام فعالِ کردار نیک نیز به بر شدهاند.
بیتردید چنین کسانی به تکیهگاهی استوار دست یازیدهاند.
هر کجا هستند هزاران درود بر آنان.
سعادت تسلیمشدگیِ جهت و وجاهت و منزلت آنان در پای بندگی خدا بر آنان مبارک باد.
۵ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
Audio
سلسله پیامهایی از نهجالبلاغه (١۶)
«شرح عهدنامهی حضرت علی ع
به جناب مالک اشتر»
"قسمت یازدهم"
(برخی رفتارهای سالم حکومتی)
👈 چه هنگام زمامداران شادی کنند؟
👈 اگر ادامهی یک حکومت باری بر
دوش مردم باشد.
👈 برآوردن آرزوهای مردم، وظیفهی
حکومت است.
👈 ستودن کارهای نیک، دلیران را
برای تداوم کار برمیانگیزد و
سستیورزان را به کوشش ترغیب
میکند.
👈 مردم دشمن نیستند
👈 عدم تبعیض میان تلاشهای افراد
دارای جایگاه بالا و پایین در جامعه
بهروز مرادی؛
فارغالتحصیل جامعهشناسی دین
از هلند
۶ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«شرح عهدنامهی حضرت علی ع
به جناب مالک اشتر»
"قسمت یازدهم"
(برخی رفتارهای سالم حکومتی)
👈 چه هنگام زمامداران شادی کنند؟
👈 اگر ادامهی یک حکومت باری بر
دوش مردم باشد.
👈 برآوردن آرزوهای مردم، وظیفهی
حکومت است.
👈 ستودن کارهای نیک، دلیران را
برای تداوم کار برمیانگیزد و
سستیورزان را به کوشش ترغیب
میکند.
👈 مردم دشمن نیستند
👈 عدم تبعیض میان تلاشهای افراد
دارای جایگاه بالا و پایین در جامعه
بهروز مرادی؛
فارغالتحصیل جامعهشناسی دین
از هلند
۶ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«زور از نور تهیست»
🖍بهروز مرادی
پیامبران الهی نور خدا را به زندگی اینجهانی آوردند تا بشریت را به روشنایی دعوت کنند. گام اول برای بهرهمندی از نور خدا آن است که آدمی از تاریکیها بهدر آید؛ تاریکیهای درون و برون.
در این دعوت، مخاطبین مستقیم آزاد گذاشته شدند تا پیوستن به نور را یا بپذیرند و در روشنایی راه زیستن در بیداری و هشیاری و آگاهی و راستی و درستکاری را دریابند یا اینکه دعوت را نپذیرند و در تاریکیهای ناراستی و دروغ و فساد و اختلاس و بیعدالتی و حقکشی و ظلم و ستم و اجحاف و تبعیض و جور و زور باقی بمانند.
در این دعوت، زور و تحمیل و اجباری نیست (بقره:٢۵۶)، چراکه:
زور؛ تحقیر میکند و نور؛ تکریم،
زور؛ توهین میکند و نور؛ احترام،
زور؛ آزادی را سلب میکند و نور؛ آزادی را پاس میدارد.
زور؛ انسان را در هم میشکند و نور؛ انسان را گرامی میدارد.
زور؛ حرمت آدمی را میکاهد و نور؛ به حرمت انسان میافزاید.
زور؛ آدمی را ویران میکند و نور؛ آدمی را آباد میسازد.
زور؛ کور میکند و نور؛ بینایی میبخشد.
زور؛ کارگزار شرّ است و نور؛ ابزار خیر.
زور؛ تسلیمکردن اجباری به طاغوت است و نور؛ تسلیمشدن اختیاری به خدا.
زور؛ خشونت است و نور؛ عطوفت
زور؛ شیطان است و نور؛ خدا.
٧ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
پیامبران الهی نور خدا را به زندگی اینجهانی آوردند تا بشریت را به روشنایی دعوت کنند. گام اول برای بهرهمندی از نور خدا آن است که آدمی از تاریکیها بهدر آید؛ تاریکیهای درون و برون.
در این دعوت، مخاطبین مستقیم آزاد گذاشته شدند تا پیوستن به نور را یا بپذیرند و در روشنایی راه زیستن در بیداری و هشیاری و آگاهی و راستی و درستکاری را دریابند یا اینکه دعوت را نپذیرند و در تاریکیهای ناراستی و دروغ و فساد و اختلاس و بیعدالتی و حقکشی و ظلم و ستم و اجحاف و تبعیض و جور و زور باقی بمانند.
در این دعوت، زور و تحمیل و اجباری نیست (بقره:٢۵۶)، چراکه:
زور؛ تحقیر میکند و نور؛ تکریم،
زور؛ توهین میکند و نور؛ احترام،
زور؛ آزادی را سلب میکند و نور؛ آزادی را پاس میدارد.
زور؛ انسان را در هم میشکند و نور؛ انسان را گرامی میدارد.
زور؛ حرمت آدمی را میکاهد و نور؛ به حرمت انسان میافزاید.
زور؛ آدمی را ویران میکند و نور؛ آدمی را آباد میسازد.
زور؛ کور میکند و نور؛ بینایی میبخشد.
زور؛ کارگزار شرّ است و نور؛ ابزار خیر.
زور؛ تسلیمکردن اجباری به طاغوت است و نور؛ تسلیمشدن اختیاری به خدا.
زور؛ خشونت است و نور؛ عطوفت
زور؛ شیطان است و نور؛ خدا.
٧ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«مفسد فیالارض کیست؟»
🖍بهروز مرادی
"فساد" از نظر قرآن یعنی تباهکردنِ خوبی و خرابکردن چیزهای سالم و سازنده.
این عبرت در قرآن در نقطهی مقابل اصلاح قرار داده شده است. (بقره:١١)
در قرآن مسئلهی فساد در ٧ حوزه مورد توجه قرار گرفته است:
١. حوزهی قضایی:
طبق دیدگاه قرآن؛ اگر کسی فردی بیگناه را به قتل برساند، موجب فساد گردیده، چراکه عمر و جان او را تباه و ویران و نابود ساخته است. (ر.ش.به: مائده:٣٢).
٢. حوزهی نظامی:
اگر کسی یا کسانی به جنگ با خدا و رسولش آمده باشند، در صدد تلاش برای فسادکاریاند، چراکه با تهاجم به خدا و رسولش قصد نابودی سامان نیک الهی را کردهاند. (مائده:٣٣). از آنجا که حضرت رسولص در قید حیات نمیباشند و کسی یا نظامی نمیتواند خود را خدا و رسولش بنامد، این آیه با درگذشت حضرت رسولص نسخ گردیده است.
٣. حوزهی اقتصادی:
قرآن عملکرد نادرستکارانهی اقتصادی و مالی و کسبوکاری را مصداق فساد نامیده است. گرانفروشی، کمفروشی و ناراستی و ناپاکی در رفتار اقتصادی، ازجملهی فسادکاریاند، چراکه حقالناس را تباه و حق را از نظر بنیادین ویران میسازند.
۴. حوزهی امنیت اجتماعی:
در کمینِ مردم نشستن و مردم را تهدیدکردن بهگونهای که امنیت آنها مختل شود و دچار رعب گردند، طبق سورهی اعراف، آیهی ٨۶ از مصادیق فساد فیالارض است.
۵. حوزهی اعتقادی:
از نظر قرآن؛ افراطگرایان بر روی زمین فساد میکنند، چراکه اعتدال و ملاطفت و لطافت و آزادی را تباه و ویران میکنند (شعراء:٢-١۵٠).
۶. حوزهی سیاسی:
از نظر قرآن؛ کسانی هستند که چون به مقامی برسند، میکوشند تا در زمین فساد کنند و حکومتی برپا میکنند که تولید و نسل بشر را تباه میسازند (بقره:٢٠۵). وجود آنان موجب تباهکردنِ تولید و کاهش جمعیت و ویرانی ملک و خرابی سامانهای نیک میشود.
👈 چون به آنان گفته میشود که در زمین فساد نکنید، میگویند ما خود اصلاحگریم! (بقره:١١).
👈 بسیاری از حاکمان چون فاتحانه به سرزمینی درآیند، آن را به فساد و تباهی میکشند و شایستگان آنجا را خوار میسازند. (نمل:٣۴).
👈 فرعون در زمین برتریجویی میکرد و مردم را فرقهفرقه میساخت. پسرانشان را سر میبرید و مادران را بیپسر میگذاشت. او از فسادکاران بود.
حکومت او، نظام مستضعفسازی بود. اما هدف نهایی خداوند این است که این ضعیفشدگان بر سرنوشت خویش حاکم شوند(قصص:۴ و ۵).
👈 برخی امید آن دارند که اگر در مسندی قرار گرفتند، در زمین فسادکاریِ کنند. (محمد:٢٢). اینان همان کسانی هستند که با برنامهی از پیش طراحی شده به میدان سیاست وارد میشوند تا به اختلاس و ارتشاء و فساد بپردازند.
٧. حوزهی رفتار جمعی:
برخی از مردم با دست خود فساد میکنند و خشکی و دریا را تباه و ویران میسازند. آنان نیز در تخریب زندگی با حکومتهای فاسد همدستاند و در فساد عمومی مشارکت دارند. (روم:۴١).
✅ قرآن از فضیلتپیشهگان میخواهد تا نسبت به فساد بیتفاوت نباشند و ستمکارانِ خوشگذران را از فساد پرهیز بدهند (هود:١١۶) و از آزادگان میخواهد که نسبت به فساد ظالمان بیتفاوتی پیشه نکنند و برای آزادی بهضعفکشیدهشدگان مبارزه کنند. (نساء:٧۵).
در اینصورت هرگونه نقد نسبت به فساد و اقدام برای اصلاح وضع موجود و رفع ظلم و فساد از جامعه، عملی است قرآنپسند.
👈 آنچه که در قرآن عیان است، این نکتهی مهم است که در این کتاب، اعمال شخصی همچون پوشش اختیاری زنان و خوانندگی از مصادیق فساد شمرده نشده است، بلکه بویژه مصادیق جمعی و سیاسی و اقتصادی فساد مورد توجه قرار گرفته است.
١٠ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
"فساد" از نظر قرآن یعنی تباهکردنِ خوبی و خرابکردن چیزهای سالم و سازنده.
این عبرت در قرآن در نقطهی مقابل اصلاح قرار داده شده است. (بقره:١١)
در قرآن مسئلهی فساد در ٧ حوزه مورد توجه قرار گرفته است:
١. حوزهی قضایی:
طبق دیدگاه قرآن؛ اگر کسی فردی بیگناه را به قتل برساند، موجب فساد گردیده، چراکه عمر و جان او را تباه و ویران و نابود ساخته است. (ر.ش.به: مائده:٣٢).
٢. حوزهی نظامی:
اگر کسی یا کسانی به جنگ با خدا و رسولش آمده باشند، در صدد تلاش برای فسادکاریاند، چراکه با تهاجم به خدا و رسولش قصد نابودی سامان نیک الهی را کردهاند. (مائده:٣٣). از آنجا که حضرت رسولص در قید حیات نمیباشند و کسی یا نظامی نمیتواند خود را خدا و رسولش بنامد، این آیه با درگذشت حضرت رسولص نسخ گردیده است.
٣. حوزهی اقتصادی:
قرآن عملکرد نادرستکارانهی اقتصادی و مالی و کسبوکاری را مصداق فساد نامیده است. گرانفروشی، کمفروشی و ناراستی و ناپاکی در رفتار اقتصادی، ازجملهی فسادکاریاند، چراکه حقالناس را تباه و حق را از نظر بنیادین ویران میسازند.
۴. حوزهی امنیت اجتماعی:
در کمینِ مردم نشستن و مردم را تهدیدکردن بهگونهای که امنیت آنها مختل شود و دچار رعب گردند، طبق سورهی اعراف، آیهی ٨۶ از مصادیق فساد فیالارض است.
۵. حوزهی اعتقادی:
از نظر قرآن؛ افراطگرایان بر روی زمین فساد میکنند، چراکه اعتدال و ملاطفت و لطافت و آزادی را تباه و ویران میکنند (شعراء:٢-١۵٠).
۶. حوزهی سیاسی:
از نظر قرآن؛ کسانی هستند که چون به مقامی برسند، میکوشند تا در زمین فساد کنند و حکومتی برپا میکنند که تولید و نسل بشر را تباه میسازند (بقره:٢٠۵). وجود آنان موجب تباهکردنِ تولید و کاهش جمعیت و ویرانی ملک و خرابی سامانهای نیک میشود.
👈 چون به آنان گفته میشود که در زمین فساد نکنید، میگویند ما خود اصلاحگریم! (بقره:١١).
👈 بسیاری از حاکمان چون فاتحانه به سرزمینی درآیند، آن را به فساد و تباهی میکشند و شایستگان آنجا را خوار میسازند. (نمل:٣۴).
👈 فرعون در زمین برتریجویی میکرد و مردم را فرقهفرقه میساخت. پسرانشان را سر میبرید و مادران را بیپسر میگذاشت. او از فسادکاران بود.
حکومت او، نظام مستضعفسازی بود. اما هدف نهایی خداوند این است که این ضعیفشدگان بر سرنوشت خویش حاکم شوند(قصص:۴ و ۵).
👈 برخی امید آن دارند که اگر در مسندی قرار گرفتند، در زمین فسادکاریِ کنند. (محمد:٢٢). اینان همان کسانی هستند که با برنامهی از پیش طراحی شده به میدان سیاست وارد میشوند تا به اختلاس و ارتشاء و فساد بپردازند.
٧. حوزهی رفتار جمعی:
برخی از مردم با دست خود فساد میکنند و خشکی و دریا را تباه و ویران میسازند. آنان نیز در تخریب زندگی با حکومتهای فاسد همدستاند و در فساد عمومی مشارکت دارند. (روم:۴١).
✅ قرآن از فضیلتپیشهگان میخواهد تا نسبت به فساد بیتفاوت نباشند و ستمکارانِ خوشگذران را از فساد پرهیز بدهند (هود:١١۶) و از آزادگان میخواهد که نسبت به فساد ظالمان بیتفاوتی پیشه نکنند و برای آزادی بهضعفکشیدهشدگان مبارزه کنند. (نساء:٧۵).
در اینصورت هرگونه نقد نسبت به فساد و اقدام برای اصلاح وضع موجود و رفع ظلم و فساد از جامعه، عملی است قرآنپسند.
👈 آنچه که در قرآن عیان است، این نکتهی مهم است که در این کتاب، اعمال شخصی همچون پوشش اختیاری زنان و خوانندگی از مصادیق فساد شمرده نشده است، بلکه بویژه مصادیق جمعی و سیاسی و اقتصادی فساد مورد توجه قرار گرفته است.
١٠ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«پیامآوران سلامت یا سفیران مرگ؟»
🖍بهروز مرادی
پزشکان قرار است نه تنها بیماران را درمان کنند، بلکه شایسته است با انتقال دانش سلامت به بیماران، از تکرار و تداوم بیماری جلوگیری کنند.
آنها قرار است با باسوادسازی بیماران در حوزهی سلامت، نقشی محوری در پیشگیری از بیماریها و مهار مرگهای زودرس داشته باشند. اما ایفای چنین نقشی مستلزم داشتن آگاهیهای عمیق معطوف به عمل سالم و ارادهی معطوف به مراقبت عملی از جسم و جان و روح و روان خویش است.
چند روز پیش خبر آمد که ٢٩ پزشک متخصص در شیراز در یک مهمانی به نوشیدن مشروب الکلی همت گماردند. یکی از آنها شوربختانه در این اقدام خودتخریبی مرگ را ملاقات نمود. بسیاری دیگر نیز در بیمارستان بستری شدند و برخی نیز کلیههایی را از دست دادند و به کما رفتند. ضمن اظهار تأسف از این رخداد جنونآمیز و مرگ خانم دکتر، جای پرسشهای بسیار در این رفتار خودتخریبی وجود دارد، ازجمله اینکه:
چرا پزشکان نمیدانند که مشروب الکلی (اعم از تقلبی و غیرتقلبی) برای سلامت انسان ضرر دارد و سالانه ٣٠ میلیون نفر در پی عوارض ناشی از مصرف مشروب الکلی در جهان میمیرند (خود را میکشند)؟
و آنهایی که از این گزاره مطلع هستند، چرا اطلاع آنها منجر به رعایت عملی دانستهی آنها نشده است؟
اگر رفتار آنها سلامت محور نباشد، چگونه میتوانند پیامآوران سلامت در جامعه باشند؟
چرا چنین پزشکانی که آنهمه وقت صرف رسیدن به دانشگاه و رشتهی پزشکی میکنند، کمی وقت صرف کسب آگاهیهای عمیق در حوزهی فرهنگ مراقبت و محافظت از سلامت خویش نمیکنند؟
آیا پزشکبودن تنها هدف آنان در زندگی است و این هدف از اعتقاد قلبی به سلامتبودن و رعایت عملی سلامتزیستن تهی است؟
آیا زندگی برای این قبیل پزشکان عبارت است از رسیدن به پزشکی و به دستآوردن پول و داشتههای مادی از آن طریق؟
خودکشی برخی از پزشکان در سالهای اخیر تا چه حد به این اختلالهای ناشی از عدم رشد معنوی و زیست ناسالم و عدم بالیدن فرهنگ مراقبت از سلامت خویش و نبود هدفی فراتر از داشتننهای مادی و لذتگرایی و عدم تابآوری آنان در شرایط سخت ارتباط دارد؟
وقتی که رفتار پزشکان مصداق خودتخریبی و خودویرانی و خودکشی است، چه کسانی در یک جامعه میبایست اشاعهدهندهی سبک زندگی سالم و رعایت حرمت مراقبت از خویش و ترویج فرهنگ سلامت باشند؟
اگر در یک جامعه هر قشری بایستههای ضروری مربوط به نقش فردی و اجتماعی خود را رعایت نکند و زیست سالم نداشته باشد، چگونه میتوان انتظار یک نظام سیاسی و اقتصادی و مالی و کسبوکاری و قضایی سالم داشت؟
حکومت از فرد و گروه و قشر آغاز میشود. حکومتها برآمده از فرهنگ و باورها و رفتار افراد و گروههای اجتماعی است. حکومت سالم در جامعهای پدید میآید که اعضای آن به زندگی سالم معتقد و پایبند میباشند. چنین حکومت سالمی قادر خواهد بود که خود متقابلاً در راستای سالمسازی نظام زندگی جمعی تلاش و فعالیت و عمل کند.
١١ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
پزشکان قرار است نه تنها بیماران را درمان کنند، بلکه شایسته است با انتقال دانش سلامت به بیماران، از تکرار و تداوم بیماری جلوگیری کنند.
آنها قرار است با باسوادسازی بیماران در حوزهی سلامت، نقشی محوری در پیشگیری از بیماریها و مهار مرگهای زودرس داشته باشند. اما ایفای چنین نقشی مستلزم داشتن آگاهیهای عمیق معطوف به عمل سالم و ارادهی معطوف به مراقبت عملی از جسم و جان و روح و روان خویش است.
چند روز پیش خبر آمد که ٢٩ پزشک متخصص در شیراز در یک مهمانی به نوشیدن مشروب الکلی همت گماردند. یکی از آنها شوربختانه در این اقدام خودتخریبی مرگ را ملاقات نمود. بسیاری دیگر نیز در بیمارستان بستری شدند و برخی نیز کلیههایی را از دست دادند و به کما رفتند. ضمن اظهار تأسف از این رخداد جنونآمیز و مرگ خانم دکتر، جای پرسشهای بسیار در این رفتار خودتخریبی وجود دارد، ازجمله اینکه:
چرا پزشکان نمیدانند که مشروب الکلی (اعم از تقلبی و غیرتقلبی) برای سلامت انسان ضرر دارد و سالانه ٣٠ میلیون نفر در پی عوارض ناشی از مصرف مشروب الکلی در جهان میمیرند (خود را میکشند)؟
و آنهایی که از این گزاره مطلع هستند، چرا اطلاع آنها منجر به رعایت عملی دانستهی آنها نشده است؟
اگر رفتار آنها سلامت محور نباشد، چگونه میتوانند پیامآوران سلامت در جامعه باشند؟
چرا چنین پزشکانی که آنهمه وقت صرف رسیدن به دانشگاه و رشتهی پزشکی میکنند، کمی وقت صرف کسب آگاهیهای عمیق در حوزهی فرهنگ مراقبت و محافظت از سلامت خویش نمیکنند؟
آیا پزشکبودن تنها هدف آنان در زندگی است و این هدف از اعتقاد قلبی به سلامتبودن و رعایت عملی سلامتزیستن تهی است؟
آیا زندگی برای این قبیل پزشکان عبارت است از رسیدن به پزشکی و به دستآوردن پول و داشتههای مادی از آن طریق؟
خودکشی برخی از پزشکان در سالهای اخیر تا چه حد به این اختلالهای ناشی از عدم رشد معنوی و زیست ناسالم و عدم بالیدن فرهنگ مراقبت از سلامت خویش و نبود هدفی فراتر از داشتننهای مادی و لذتگرایی و عدم تابآوری آنان در شرایط سخت ارتباط دارد؟
وقتی که رفتار پزشکان مصداق خودتخریبی و خودویرانی و خودکشی است، چه کسانی در یک جامعه میبایست اشاعهدهندهی سبک زندگی سالم و رعایت حرمت مراقبت از خویش و ترویج فرهنگ سلامت باشند؟
اگر در یک جامعه هر قشری بایستههای ضروری مربوط به نقش فردی و اجتماعی خود را رعایت نکند و زیست سالم نداشته باشد، چگونه میتوان انتظار یک نظام سیاسی و اقتصادی و مالی و کسبوکاری و قضایی سالم داشت؟
حکومت از فرد و گروه و قشر آغاز میشود. حکومتها برآمده از فرهنگ و باورها و رفتار افراد و گروههای اجتماعی است. حکومت سالم در جامعهای پدید میآید که اعضای آن به زندگی سالم معتقد و پایبند میباشند. چنین حکومت سالمی قادر خواهد بود که خود متقابلاً در راستای سالمسازی نظام زندگی جمعی تلاش و فعالیت و عمل کند.
١١ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«کدام نظام دینیتر است؟»
🖍 بهروز مرادی
٢٧ آوریل تولد پادشاه هلند بود. در سالگرد تولد او که چند روز پیش بود، پیشنهادی کتبی از سوی گروهی از جمهوریخواهان هلند به او داده شد مبنی بر کاهش دریافتی سالانهی او و خاندان سلطنتی به ١/۵ دریافتی کنونی آنها.
این پیشنهاد به مجلس نمایندگان هلند نیز تحویل داده شد و هماکنون در دست بررسی است. در صورت موافقت پارلمان، دریافتی خاندان سلطنتی از بودجهی دولتی به یک پنجم کاهش پیدا خواهد نمود.
همزمان اخیراً در ایران بودجهی سازمانهای دولتی و مذهبی در سال جدید اعلام و مشخص گردید که بودجهی این سازمانها به مقدار قابلتوجهی افزایش یافته بدون آنکه سازمانهای دولتی آنها تلاشی در راستای بهبود اوضاع بحرانی زیست جمعی داشته باشند و بدون آنکه سازمانهای مذهبی نیز نقشی در جذب مخاطبان به دین یا ترویج رحمانیت دینِ حقیقی ایفا کنند.
آنها مصرفکنندههایی بیبازده و خورندگان پولهای باد آوردهاند.
طرح اعمال زور به زنان برای رعایت پوشش حکومتی نشان میدهد که این سازمانها در اهداف خود شکست خوردهاند و بودجهی دریافتی آنها هدر میرود.
این سازمانها بودجهای که باید صرف اصلاح اوضاع نابسامان و سالمسازی نظام اجتماعی و انتشار چهرهی حقیقیِ عدالتگستر، آزادیخواه، صلحجو و مداراگر دین بشود را میبلعند، درحالی که مردمی بسیار در نداری و محرومیت و بحران معیشت غرقهاند.
عجیب است اگر که متدینان حقیقیِ عضو این سازمانها نسبت به حرام یا حلالبودن بودجهی دریافتی خود تأمل نکنند.
اکنون شایسته است پرسیده شود کدامیک از این دو نظام دینیترند؟
١١ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍 بهروز مرادی
٢٧ آوریل تولد پادشاه هلند بود. در سالگرد تولد او که چند روز پیش بود، پیشنهادی کتبی از سوی گروهی از جمهوریخواهان هلند به او داده شد مبنی بر کاهش دریافتی سالانهی او و خاندان سلطنتی به ١/۵ دریافتی کنونی آنها.
این پیشنهاد به مجلس نمایندگان هلند نیز تحویل داده شد و هماکنون در دست بررسی است. در صورت موافقت پارلمان، دریافتی خاندان سلطنتی از بودجهی دولتی به یک پنجم کاهش پیدا خواهد نمود.
همزمان اخیراً در ایران بودجهی سازمانهای دولتی و مذهبی در سال جدید اعلام و مشخص گردید که بودجهی این سازمانها به مقدار قابلتوجهی افزایش یافته بدون آنکه سازمانهای دولتی آنها تلاشی در راستای بهبود اوضاع بحرانی زیست جمعی داشته باشند و بدون آنکه سازمانهای مذهبی نیز نقشی در جذب مخاطبان به دین یا ترویج رحمانیت دینِ حقیقی ایفا کنند.
آنها مصرفکنندههایی بیبازده و خورندگان پولهای باد آوردهاند.
طرح اعمال زور به زنان برای رعایت پوشش حکومتی نشان میدهد که این سازمانها در اهداف خود شکست خوردهاند و بودجهی دریافتی آنها هدر میرود.
این سازمانها بودجهای که باید صرف اصلاح اوضاع نابسامان و سالمسازی نظام اجتماعی و انتشار چهرهی حقیقیِ عدالتگستر، آزادیخواه، صلحجو و مداراگر دین بشود را میبلعند، درحالی که مردمی بسیار در نداری و محرومیت و بحران معیشت غرقهاند.
عجیب است اگر که متدینان حقیقیِ عضو این سازمانها نسبت به حرام یا حلالبودن بودجهی دریافتی خود تأمل نکنند.
اکنون شایسته است پرسیده شود کدامیک از این دو نظام دینیترند؟
١١ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«تعلیمدهنده»
🖍بهروز مرادی
بر آنان که در زمانهی فروش شرافت، شریفبودن تعلیم میدهند،
بر آنان که در روزگار جولان انسانهای کوچک بر مسندهای بزرگ، بزرگمنشی میآموزند،
بر آنان که هنگامهی تنگی معیشت، مناعت طبع خود را به نور خدا میآرایند و درون سینههای مشتاقان، بذر حکمت مینشانند،
بر آنان که حسادت حسودان را با گذشت پاسخ میدهند،
بر آنان که به انسان میآموزند که تکرارِ سایههای آدمیانِ میانتهیِ پرقیل و قال نباید بود،
بر آنان که تعلیم میدهند که یکی همچون حقیرانِ تخریبگرِ روح و دل انسان نمیبایست شد،
بر آنان که پروژهی معنوی خدا را برای زیستنی زیبا برای بشر ترجمه میکنند،
بر آنان که بزرگمنشیِ صداقت را اکسیر حقارتِ ریاکاری میکنند،
بر آنان که یکپارچگی وجود را بر دوگانگی درون میگسترانند تا توحید بر شخصیت مخاطبِ مشتاق سایه بیافکند،
بر آنان که خریدنی نیستند و فروختنی نیستند و همدست اهریمن نمیشوند و زندگی باعزت را و نه مرگ با ذلت را تعلیم میدهند،
بر آنان که انسانِ صلحخواهِ آزاداندیشِ حقگرای مداراجو پرورش میدهند و نه ظلمکنندهی ستیزهگرِ رانتخوارِ متعصبی که درون نافراخش، جایی برای دیگرانِ متفاوت ندارد،
بر آنان که با قلم، تباهی فساد را برملا میکنند،
بر آنان که با سخن، راستگویی تعلیم میدهند،
بر آنان که دروغ را در بهار راستی رسوا میکنند،
بر آنان که با جهل و خرافات میستیزند تا دانایی و خردورزی را افزون کنند،
بر آنان که خوبیهای خدا را در زمین میگسترانند و نورش را بر زمان میبارانند،
سامانهای نیک را ترسیم میکنند و نه نقشهی ویرانکدهها را،
انسانِ زیباروح پرورش میدهند و نه دیوِ تاریکدل،
بر آنان که وجودشان خود مبارک است،
روز معلم خجسته باد.
١٢ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
بر آنان که در زمانهی فروش شرافت، شریفبودن تعلیم میدهند،
بر آنان که در روزگار جولان انسانهای کوچک بر مسندهای بزرگ، بزرگمنشی میآموزند،
بر آنان که هنگامهی تنگی معیشت، مناعت طبع خود را به نور خدا میآرایند و درون سینههای مشتاقان، بذر حکمت مینشانند،
بر آنان که حسادت حسودان را با گذشت پاسخ میدهند،
بر آنان که به انسان میآموزند که تکرارِ سایههای آدمیانِ میانتهیِ پرقیل و قال نباید بود،
بر آنان که تعلیم میدهند که یکی همچون حقیرانِ تخریبگرِ روح و دل انسان نمیبایست شد،
بر آنان که پروژهی معنوی خدا را برای زیستنی زیبا برای بشر ترجمه میکنند،
بر آنان که بزرگمنشیِ صداقت را اکسیر حقارتِ ریاکاری میکنند،
بر آنان که یکپارچگی وجود را بر دوگانگی درون میگسترانند تا توحید بر شخصیت مخاطبِ مشتاق سایه بیافکند،
بر آنان که خریدنی نیستند و فروختنی نیستند و همدست اهریمن نمیشوند و زندگی باعزت را و نه مرگ با ذلت را تعلیم میدهند،
بر آنان که انسانِ صلحخواهِ آزاداندیشِ حقگرای مداراجو پرورش میدهند و نه ظلمکنندهی ستیزهگرِ رانتخوارِ متعصبی که درون نافراخش، جایی برای دیگرانِ متفاوت ندارد،
بر آنان که با قلم، تباهی فساد را برملا میکنند،
بر آنان که با سخن، راستگویی تعلیم میدهند،
بر آنان که دروغ را در بهار راستی رسوا میکنند،
بر آنان که با جهل و خرافات میستیزند تا دانایی و خردورزی را افزون کنند،
بر آنان که خوبیهای خدا را در زمین میگسترانند و نورش را بر زمان میبارانند،
سامانهای نیک را ترسیم میکنند و نه نقشهی ویرانکدهها را،
انسانِ زیباروح پرورش میدهند و نه دیوِ تاریکدل،
بر آنان که وجودشان خود مبارک است،
روز معلم خجسته باد.
١٢ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«اگر صحت داشته باشد»
🖍بهروز مرادی
نمیدانم آیا گزارش بیبیسی جهانی در مورد قتل نیکا شاکرمی از معترضان جنبش زن، زندگی، آزادی، صحت دارد یا نه،
اما اگر این گزارش صحت داشته باشد،
آنگاه این یک فاجعهی وحشتناک ملی است
و جنایت علیه بشریت
و تجاوز سبعانه به حریم خواهرانه
و طغیان علیه خداوند آفریننده
و سرکشی در مقابل دین پاک خدا
و نفی تعالیم پیامبران رحمت
و قیام علیه قرآن مبین
و جنگ با محمد رسول الله ص
و پیکار با آموزههای تشیع علوی و حسینی و زینبی (س)
و عصیان علیه انسانیت و اخلاق و مروت
و انکار ارزشهای دینی و ایرانی و مرام آدمیت
و سلطهدادن لئامت و نجاست و دنائت بر کرامت و شرافت و نجابت
و رسوایی بیسابقهی تاریخی
و ننگی پاکنشدنی.
١٢ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
نمیدانم آیا گزارش بیبیسی جهانی در مورد قتل نیکا شاکرمی از معترضان جنبش زن، زندگی، آزادی، صحت دارد یا نه،
اما اگر این گزارش صحت داشته باشد،
آنگاه این یک فاجعهی وحشتناک ملی است
و جنایت علیه بشریت
و تجاوز سبعانه به حریم خواهرانه
و طغیان علیه خداوند آفریننده
و سرکشی در مقابل دین پاک خدا
و نفی تعالیم پیامبران رحمت
و قیام علیه قرآن مبین
و جنگ با محمد رسول الله ص
و پیکار با آموزههای تشیع علوی و حسینی و زینبی (س)
و عصیان علیه انسانیت و اخلاق و مروت
و انکار ارزشهای دینی و ایرانی و مرام آدمیت
و سلطهدادن لئامت و نجاست و دنائت بر کرامت و شرافت و نجابت
و رسوایی بیسابقهی تاریخی
و ننگی پاکنشدنی.
١٢ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«توهم قوم برگزیده»
🖍بهروز مرادی
بسیاری از بنیاسرائیلیان بر این عقیدهاند که آنها قوم برگزیدهاند.
آنان از همین زاویه دچار خودشیفتگی قومی و دینی گردیده و بر این باورند که برگزیدهبودن آنها، مجوزی برای تاختن بیرحمانه به دیگران و نابودسازی پیروان سایر ادیان و اقوام به آنها داده است.
جنایات مکرر و پیدرپی پیشین و اکنونی آنان نسبت به ملت فلسطین از همین زاویه قابل تحلیل است.
تصور توهمآمیز آنها این است که دشمنان آنها برای کشتهشدن به دنیا آمدهاند و سایر سرزمینها را میتوان برای آبادی ملک بنیاسرائیل ویران و نابود ساخت. حماس ١٢٠٠ نفر از آنان را به قتل رساند و آنان در پاسخ، با احتساب کشتهشدگان باقیمانده در زیر آوارها، حدود ۵٠هزار نفر از فلسطینان را به طرز فجیعی به قتل رساندهاند که در میان آنان حدود ١۵ هزارنفر کودک و حدود ١۵هزار نفر نیز زن هستند. اما عطش نابودسازی در آنان هنوز فروننشسته و کینه و جنون جنایت در آنها همچنان فاجعه میآفریند و جهان غرب با آنهمه اهرم و ابزار سیاسی و دیپلماتیک و نظامی و حقوقبشریِ بینالمللی به طرز عجیبی جلو اینهمه جنایت را نمیگیرد.
در قرآن به خاص بودن و برگزیدهبودنِ قوم بنیاسرائیل اشاره گردیده، اما این برگزيدگی از نظر قرآن هرگز ماهیتی ذاتی ندارد، بلکه بهخاطر آن است که خداوند پیامبران متعددی را در این قوم برانگیخت و بههمین خاطر این قوم را مخاطب خاص ابلاغ پیامهای مکرر خود قرار داد بدان امید که توالی پیامهای الهی و بعثت پیامبران مکرر بتواند موارد نسخ دینها را به آنان بشناساند و تاریخ این قوم را بهگونهای الهی رقم بزند و از آنان الگویی برای بشریت بسازد.
اما بنیاسرائیلیان چه در زمان نبوت موسی ع و هارون ع و چه بعد از آن نشان دادند که دلهای خویش به دین توحیدی ندادهاند و حتی در زمان این دو پیامبر بزرگوار، گوسالهپرستی اختیار نمودند و بهخاطر عدم پایبندی آنان به تعالیم انبیاء و پرهیز از پذیرش عواقب ورود به سرزمین موعود و ممانعت ار جنگ با نظام ظالم غاصب وقت و بیان اینکه: موسی و خدایش بروند و به جای ما بجنگند تا ما به سرزمین موعود وارد شویم، ایشان چهل سال در بیابان سرگردان شدند.
بدین ترتیب آنان از راه پیامبران بنیاسرائیل به گمراهی رفتند.
در زمان بعثت حضرت رسول اسلام ص نیز با انکار بعثت ایشان، در مقابل دین توحیدی محمدص که وارث حضرت موسی ع بود قرار گرفتند و کفر (حقستیزی) جمعی خود را به اثبات رساندند.
نسلکشی مردم فلسطین توسط دولت جنایتپیشهی نتانیاهو و ویرانسازی سرزمینهای فلسطینی اعم از خانهها و مدرسهها و ادارهها و بیمارستانها و ساختمانها و سامانها و آبادیها نیز ادامهی همان تفکر خودشیفتگی قومی ناشی از برگزيدگی متوهمانه آنهاست.
در این میان؛ شیوهی برخورد وحشیانهی پلیس آمریکا با دانشجویان آزادهی مخالف رفتار دولت اسرائیل با مردم فلسطین در دانشگاههای آمریکا نشان میدهد که پلیس آمریکا ادامهی جنایات حکومت اسرائیل و بازوی سرکوب حکومت آمریکاییست که میلیاردها دلار سلاح کشتار جمعی در اختیار دولت وقت اسرائیل قرار میدهد تا نقش تاریخی خود را در نابودی مردم و سرزمینهای فلسطینی با بمبهای آمریکایی به تمام و کمال به انجام برساند. یاری رساندن به جنایتکاران، رفتار مداوم و تکرارشونده ی آمریکاییان است. هنوز بر سر کارآوردن نظام جاهلیت طالبان افغانستان توسط آمریکا از یاد نرفته است.
١٢ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
بسیاری از بنیاسرائیلیان بر این عقیدهاند که آنها قوم برگزیدهاند.
آنان از همین زاویه دچار خودشیفتگی قومی و دینی گردیده و بر این باورند که برگزیدهبودن آنها، مجوزی برای تاختن بیرحمانه به دیگران و نابودسازی پیروان سایر ادیان و اقوام به آنها داده است.
جنایات مکرر و پیدرپی پیشین و اکنونی آنان نسبت به ملت فلسطین از همین زاویه قابل تحلیل است.
تصور توهمآمیز آنها این است که دشمنان آنها برای کشتهشدن به دنیا آمدهاند و سایر سرزمینها را میتوان برای آبادی ملک بنیاسرائیل ویران و نابود ساخت. حماس ١٢٠٠ نفر از آنان را به قتل رساند و آنان در پاسخ، با احتساب کشتهشدگان باقیمانده در زیر آوارها، حدود ۵٠هزار نفر از فلسطینان را به طرز فجیعی به قتل رساندهاند که در میان آنان حدود ١۵ هزارنفر کودک و حدود ١۵هزار نفر نیز زن هستند. اما عطش نابودسازی در آنان هنوز فروننشسته و کینه و جنون جنایت در آنها همچنان فاجعه میآفریند و جهان غرب با آنهمه اهرم و ابزار سیاسی و دیپلماتیک و نظامی و حقوقبشریِ بینالمللی به طرز عجیبی جلو اینهمه جنایت را نمیگیرد.
در قرآن به خاص بودن و برگزیدهبودنِ قوم بنیاسرائیل اشاره گردیده، اما این برگزيدگی از نظر قرآن هرگز ماهیتی ذاتی ندارد، بلکه بهخاطر آن است که خداوند پیامبران متعددی را در این قوم برانگیخت و بههمین خاطر این قوم را مخاطب خاص ابلاغ پیامهای مکرر خود قرار داد بدان امید که توالی پیامهای الهی و بعثت پیامبران مکرر بتواند موارد نسخ دینها را به آنان بشناساند و تاریخ این قوم را بهگونهای الهی رقم بزند و از آنان الگویی برای بشریت بسازد.
اما بنیاسرائیلیان چه در زمان نبوت موسی ع و هارون ع و چه بعد از آن نشان دادند که دلهای خویش به دین توحیدی ندادهاند و حتی در زمان این دو پیامبر بزرگوار، گوسالهپرستی اختیار نمودند و بهخاطر عدم پایبندی آنان به تعالیم انبیاء و پرهیز از پذیرش عواقب ورود به سرزمین موعود و ممانعت ار جنگ با نظام ظالم غاصب وقت و بیان اینکه: موسی و خدایش بروند و به جای ما بجنگند تا ما به سرزمین موعود وارد شویم، ایشان چهل سال در بیابان سرگردان شدند.
بدین ترتیب آنان از راه پیامبران بنیاسرائیل به گمراهی رفتند.
در زمان بعثت حضرت رسول اسلام ص نیز با انکار بعثت ایشان، در مقابل دین توحیدی محمدص که وارث حضرت موسی ع بود قرار گرفتند و کفر (حقستیزی) جمعی خود را به اثبات رساندند.
نسلکشی مردم فلسطین توسط دولت جنایتپیشهی نتانیاهو و ویرانسازی سرزمینهای فلسطینی اعم از خانهها و مدرسهها و ادارهها و بیمارستانها و ساختمانها و سامانها و آبادیها نیز ادامهی همان تفکر خودشیفتگی قومی ناشی از برگزيدگی متوهمانه آنهاست.
در این میان؛ شیوهی برخورد وحشیانهی پلیس آمریکا با دانشجویان آزادهی مخالف رفتار دولت اسرائیل با مردم فلسطین در دانشگاههای آمریکا نشان میدهد که پلیس آمریکا ادامهی جنایات حکومت اسرائیل و بازوی سرکوب حکومت آمریکاییست که میلیاردها دلار سلاح کشتار جمعی در اختیار دولت وقت اسرائیل قرار میدهد تا نقش تاریخی خود را در نابودی مردم و سرزمینهای فلسطینی با بمبهای آمریکایی به تمام و کمال به انجام برساند. یاری رساندن به جنایتکاران، رفتار مداوم و تکرارشونده ی آمریکاییان است. هنوز بر سر کارآوردن نظام جاهلیت طالبان افغانستان توسط آمریکا از یاد نرفته است.
١٢ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
Audio
سلسله مباحث نوگرایی قرآنی (١٨۴)
«کالبدشکافی عبارت
یاایهاالذین آمنوا
در قرآن»
بهروز مرادی: قرآنپژوه و
دکترای جامعهشناسی دین از هلند
١٣ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«کالبدشکافی عبارت
یاایهاالذین آمنوا
در قرآن»
بهروز مرادی: قرآنپژوه و
دکترای جامعهشناسی دین از هلند
١٣ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
قرآن حکیم.pdf
6 MB
درود همراهان گرامی.
پس از انتشار ترجمهی قرآن حکیم توسط بنده در سال گذشته، هماینک نسخهی ویرایش نخست این ترجمه را به حضور مشتاقان کلام خدا تقدیم میکنم.
سخن پیشین خود را تکرار میکنم که استفاده از این ترجمه برای همگان رایگان و انتشار آن بدون اشکال است.
باشد که روح ما به نور کلام خدا غنی و درون ما از روشنگری سخن قرآن به حکمت متعالی آراسته باد.
بهروز مرادی
١٣ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
پس از انتشار ترجمهی قرآن حکیم توسط بنده در سال گذشته، هماینک نسخهی ویرایش نخست این ترجمه را به حضور مشتاقان کلام خدا تقدیم میکنم.
سخن پیشین خود را تکرار میکنم که استفاده از این ترجمه برای همگان رایگان و انتشار آن بدون اشکال است.
باشد که روح ما به نور کلام خدا غنی و درون ما از روشنگری سخن قرآن به حکمت متعالی آراسته باد.
بهروز مرادی
١٣ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«مدرنیتهی ناشناخته»
🖍بهروز مرادی
اولین جلسهی کلاس جامعهشناسی کشورهای اسلامی در یک دانشگاه دولتی در تهران بود. دانشجویان ترم ٧ علوم اجتماعی بودند. بعد از معرفی خودم و معرفی دانشجوها، قبل از اینکه کمی در مورد سرفصلهای درس و جوامع در کشورهای مسلماننشین صحبتهای مقدماتی بکنم، پرسیدم در بارهی کشورهای مسلمان چه میدانند.
کسی پاسخی نداد.
پرسیدم مثلاً در مورد جوامع مسلمان در کشورهای همسایه چه میدانند؟
کسی پاسخی نداد.
پرسیدم مثلاً در مورد جوامع عراق یا ترکیه یا آذربایجان یا افغانستان و پاکستان چه میدانند؟
کسی گفت: "ما در مورد کشورهای مدرن میدونیم و در مورد کشورهای اسلامی چیزی نمیدونیم."
چند نفر در کلاس حرف او را تأیید کردند. لحنشان نزد من در تقبیح کشورهای اسلامی و تکریم کشورهای مدرن بود. گویی کسر شأنشان بود که اطلاعاتی در مورد کشورهای مسلماننشین داشته باشند و نیز مایهی مباهاتشان که خود را آگاه به کشورهای غربی معرفی میکردند.
پرسیدم: "خوب در مورد کشورهای مدرن چه میدونيد؟ مثلاً میتونید کمی در مورد جوامع مدرن از منظر جامعهشناسی صحبت کنید؟"
کسی پاسخی نداد.
ادامه دادم: "میدونید جامعهی مدرن به چه نوع جامعهای گفته میشود؟
کسی پاسخی نداد.
_میتونید مشخصات یک جامعهی مدرن را نام ببرید؟ "
کسی پاسخی نداد.
_میتونید اصلیترین ویژگیهای مدرنیته رو نام ببرید؟"
_کسی پاسخی نداد.
_شاید بتوان گفت که یک جامعهی مدرن ١٠ ویژگی اساسی و اصلی دارد. میتونید اونا رو نام ببرید؟ "
_سکوت.
_میتونید چندتا از ویژگیهای یک جامعهی مدرن را نام ببرید؟"
_سکوت.
_فقط یکی. فقط یک ویژگی جوامع مدرن رو؟"
_سکوت و سکوت و سکوت.
حدود ٣٠ نفر بودند و ترم ٧ علوم اجتماعی در یک دانشگاه دولتی، اما حتی یکی از ویژگیهای مدرنیته را نمیدانستند.
شاید در ذهن و دلشان این تردیدها و توهمها میچرخید که مدرنبودن یعنی آزادی آرایشکردن و روسری نداشتنِ زنان و دختران و سیگارکشیدن و مشروب الکلی نوشیدن و حشیش و گُل کشیدن و دوست دختر و پسر داشتن و سگ را در پارک و خیابان گرداندن و در پارتی شبانه مختلط در هم لولیدن.
بعد روی تخته این ١٠ اصل بنیادین مدرنیته را نوشتم و هر کدام را توضیح مختصری دادم:
علمگرایی، عقلگرایی، قانونگرایی، تفکیک و استقلال قوای حکومتی، آزادی فردی و جمعی، فعالیت جامعهی مدنی، تکثرگرایی، دموکراسی، تفرد و رعایت حقوق فردی، شفافیت و عدالت در روندهای قضایی.
در همان جلسهی اول دیدم که نمایندگان نسل حاضر جامعه در کلاس نشستهاند: کسانی که از پایبندی به هنجارها و ارزشهای "سنت" بریدهاند ولی مدرنیته را نمیشناسند و نظری بسیار انحرافی در مورد آن دارند. امیل دورکیم جامعهشناس این وضعیت را "بیهنجاری" نامیده است و میگوید در چنین وضعیتی جامعه دچار خلأ هنجاری است و هر کاری در آن مجاز شمرده میشود و اعضای دچارشده به آن، به هیچ چارچوب مشخصی برای سازماندهی رفتارشان متعهد نیستند و رابرت مرتون جامعهشناس نیز معتقد است در وضعیت بیهنجاری، اعضای جامعه ازجمله از هر ابزاری برای رسیدن به هدف خود استفاده میکنند، بدون آنکه به مشروع بودن آن هدف اهمیت بدهند.
جامعهی ما از سنت بریده و متعاقباً هیچ درکی از اصول مدرنیته ندارد. بیهنجاری به هزار زبان در سخن است. آنهایی که در این میانه پوک و پوچ قرار گرفتهاند، نه به سنت متعهدند و نه به اصول مدرنیته.
١۶ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
اولین جلسهی کلاس جامعهشناسی کشورهای اسلامی در یک دانشگاه دولتی در تهران بود. دانشجویان ترم ٧ علوم اجتماعی بودند. بعد از معرفی خودم و معرفی دانشجوها، قبل از اینکه کمی در مورد سرفصلهای درس و جوامع در کشورهای مسلماننشین صحبتهای مقدماتی بکنم، پرسیدم در بارهی کشورهای مسلمان چه میدانند.
کسی پاسخی نداد.
پرسیدم مثلاً در مورد جوامع مسلمان در کشورهای همسایه چه میدانند؟
کسی پاسخی نداد.
پرسیدم مثلاً در مورد جوامع عراق یا ترکیه یا آذربایجان یا افغانستان و پاکستان چه میدانند؟
کسی گفت: "ما در مورد کشورهای مدرن میدونیم و در مورد کشورهای اسلامی چیزی نمیدونیم."
چند نفر در کلاس حرف او را تأیید کردند. لحنشان نزد من در تقبیح کشورهای اسلامی و تکریم کشورهای مدرن بود. گویی کسر شأنشان بود که اطلاعاتی در مورد کشورهای مسلماننشین داشته باشند و نیز مایهی مباهاتشان که خود را آگاه به کشورهای غربی معرفی میکردند.
پرسیدم: "خوب در مورد کشورهای مدرن چه میدونيد؟ مثلاً میتونید کمی در مورد جوامع مدرن از منظر جامعهشناسی صحبت کنید؟"
کسی پاسخی نداد.
ادامه دادم: "میدونید جامعهی مدرن به چه نوع جامعهای گفته میشود؟
کسی پاسخی نداد.
_میتونید مشخصات یک جامعهی مدرن را نام ببرید؟ "
کسی پاسخی نداد.
_میتونید اصلیترین ویژگیهای مدرنیته رو نام ببرید؟"
_کسی پاسخی نداد.
_شاید بتوان گفت که یک جامعهی مدرن ١٠ ویژگی اساسی و اصلی دارد. میتونید اونا رو نام ببرید؟ "
_سکوت.
_میتونید چندتا از ویژگیهای یک جامعهی مدرن را نام ببرید؟"
_سکوت.
_فقط یکی. فقط یک ویژگی جوامع مدرن رو؟"
_سکوت و سکوت و سکوت.
حدود ٣٠ نفر بودند و ترم ٧ علوم اجتماعی در یک دانشگاه دولتی، اما حتی یکی از ویژگیهای مدرنیته را نمیدانستند.
شاید در ذهن و دلشان این تردیدها و توهمها میچرخید که مدرنبودن یعنی آزادی آرایشکردن و روسری نداشتنِ زنان و دختران و سیگارکشیدن و مشروب الکلی نوشیدن و حشیش و گُل کشیدن و دوست دختر و پسر داشتن و سگ را در پارک و خیابان گرداندن و در پارتی شبانه مختلط در هم لولیدن.
بعد روی تخته این ١٠ اصل بنیادین مدرنیته را نوشتم و هر کدام را توضیح مختصری دادم:
علمگرایی، عقلگرایی، قانونگرایی، تفکیک و استقلال قوای حکومتی، آزادی فردی و جمعی، فعالیت جامعهی مدنی، تکثرگرایی، دموکراسی، تفرد و رعایت حقوق فردی، شفافیت و عدالت در روندهای قضایی.
در همان جلسهی اول دیدم که نمایندگان نسل حاضر جامعه در کلاس نشستهاند: کسانی که از پایبندی به هنجارها و ارزشهای "سنت" بریدهاند ولی مدرنیته را نمیشناسند و نظری بسیار انحرافی در مورد آن دارند. امیل دورکیم جامعهشناس این وضعیت را "بیهنجاری" نامیده است و میگوید در چنین وضعیتی جامعه دچار خلأ هنجاری است و هر کاری در آن مجاز شمرده میشود و اعضای دچارشده به آن، به هیچ چارچوب مشخصی برای سازماندهی رفتارشان متعهد نیستند و رابرت مرتون جامعهشناس نیز معتقد است در وضعیت بیهنجاری، اعضای جامعه ازجمله از هر ابزاری برای رسیدن به هدف خود استفاده میکنند، بدون آنکه به مشروع بودن آن هدف اهمیت بدهند.
جامعهی ما از سنت بریده و متعاقباً هیچ درکی از اصول مدرنیته ندارد. بیهنجاری به هزار زبان در سخن است. آنهایی که در این میانه پوک و پوچ قرار گرفتهاند، نه به سنت متعهدند و نه به اصول مدرنیته.
١۶ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«اگر مردم نخواستند»
🖍بهروز مرادی
اگر مردم دعوت پیامبر را اجابت نمیکردند، آن حضرت چه میبایست میکردند؟
قرآن حکیم در این خصوص سخن گفته و تکلیف را روشن نموده است.
به عنوان مثال، در آیهی ٨٠ از سورهی نساء (سال نزول: ٢٠ بعثت) در این رابطه چنین فرموده:
"هرکس پیامبر را اطاعت کند، در حقیقت خدا را اطاعت نموده و هر کس [از اطاعت خدا و رسولش] روی گرداند، [بر تو مسئولیتی نخواهد بود] که ما تو را نگهبان آنها نفرستادهایم."
این آیه تأییدی است بر حق آزادی بر نپذیرفتنِ دعوت حضرت رسولص و اطاعتنکردن از ایشان. این بدین معنیست که اطاعتنکردن از پیامبر اسلام هیچگونه عقوبتی ندارد و آن حضرت حق تحمیل دین و اِعمال زور و اجبار به مردم را نداشتند.
چنین موضعی در چند جای دگر قرآن تکرار گردیده، به عنوان مثال در سورهی یونس، آیهی ٩٩:
"و اگر پروردگارت میخواست، همهی آنان که در زمیناند، همگی با هم ایمان میآوردند. پس آیا تو میتوانی مردم را مجبور کنی که از ایمانآورندگان باشند؟ [البته که نمیتوانی]."
در این آیه نیز اجبارکردن مردم از سوی حضرت رسولص نفی گردیده است.
یا در آیهی ۴۵ از سورهی ق چنین آمده است:
"ما به آنچه میگویند، داناتریم و تو مجبورکنندهی آنها [به چیزی] نیستی. پس هر کس که از هشدارهای من بیمناک است را با این قرآن متذکر ساز."
در آیهی ۵۴ از سورهی اسراء، خداوند به صراحت به حضرت رسولص میفرماید که ایشان را نفرستاده تا وکیل و نگهبان مردم باشد:
" .... ما تو را نفرستادیم که وکیل و نگهبان ایشان باشی."
در آیهی ۶۶ از سورهی انعام (سال نزول: ١٨ بعثت) واکنش مطلوب پیامبر در صورت تکذیب شدن از سوی مردم را مطرح نموده:
"و مردم جامعهی تو، آن [قرآن] را تکذیب کردند، درحالیکه آن [کتاب] حق است. [با اینهمه] بگو که من وکیل شما نیستم."
و زمر:۴١: "همانا ما این کتاب را به [پاسداشت] حق برای مردم بر تو نازل کردیم. پس هر کس که هدایت یابد، به سود خود اوست و هر کس که به کجراهه رود، گمراهی اش به زیان خود اوست و تو وکیل ایشان نیستی."
و در آیهی ۵۴ از سورهی نور:
"بگو خدا را اطاعت کنید و پیامبر را اطاعت کنید، ولی اگر روی برتابید، مسئولیت آنچه بر دوش او نهاده شده برعهدهی اوست و مسئولیت آنچه بر دوش شما نهاده شده، برعهدهی شما. اما اگر اطاعتش کنید، هدایت یابید و بر پیامبر جز ابلاغی روشنگرانه و شفاف، [وظیفهای] نیست."
همین آیه تقریباً با ادبیاتی مشابه در آیهی ١٢ از سورهی تغابن تکرار گردیده است.
نکتهی قابل توجه و مهم در این رابطه، سال نزول آیات است که نشان میدهد قرآن تا آخرین سالهای نزول وحی به موضع آزادی مردم در پذیرش یا عدم پذیرش دعوت حضرت رسولص پایبند مانده است.
در آیات ٢١ و ٢٢ از سورهی غاشیه نیز به حضرت رسولص فرموده که
"پس یادآوری کن که تو جز یادآورندهای نیستی(٢١). تو بر آنان (مردم) مسلط نیستی.(٢٢)"
آن آیهی کلیدی (لا اکراه فیالدین) که در نفی زور و اجبار و تحمیل در قرآن صراحت دارد نیز در سال ٢٢ بعثت نازل گردیده، یعنی تنها یک سال پیش از رحلت حضرت رسولص:
"در دین اجبار و زور و تحمیلی نیست، بلکه باری [در قرآن] راه رشد از کژی تبیین گردیده است. اینک هر کس که طاغوت را انکار کند و به خدا ایمان آورد، یقیناً به محکمترین دستاویز دست آویخته است که هرگز نخواهد گسست و خداوند شنوایی است آگاه." (بقره:٢۵۶).
نتیجه اینکه از آنجا که حتی حضرت رسولص اجازهی تحمیل دین و اعمال زور و اجبار به مردم را نداشتند و مردم طبق قرآن برای پذیرش یا عدم پذیرش دعوت آن حضرت به دین آزاد و صاحب اختیار دانسته شدهاند، پس هیچ حکومتی تحت هیچ نامی حق و اجازهی تحمیل برداشتها و سلیقهها و دیدگاهها و باورها و عقیدهها و نظرات خود را به مردم ندارد و اعمال هرگونه زور و اجباری چنین حکومتی را به طاغوت که نیرویی ضددین و ضدپیامبر و مانعی بر سر راه خداست، تبدیل میکند.
پیامبر مکرم اسلام با روشهای نرمخویانهی اخلاقی و انسانی در پی جذب دلهای وجدانهای جویای حق بود و حق سلطه بر مردم را نداشت. آنها که با زور و استبداد، سلایق خود را بر مردم تحمیل میکنند و مخالفت با زور طاغوتی را با زور بیشتر پاسخ میدهند و دختران و پسران را سرکوب میکنند، طبق آیهی ٢۵۶ سورهی بقره، طاغوتند و نه نمایندهی دین.
این یادداشت، بیدارباشی برای حقگرایان است و البته ظالمان را جز خسارت بیشتر چیزی نمیافزاید، چراکه سخن حق:
و لا یزیدالظالمین الا خسارا.
١٨ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
اگر مردم دعوت پیامبر را اجابت نمیکردند، آن حضرت چه میبایست میکردند؟
قرآن حکیم در این خصوص سخن گفته و تکلیف را روشن نموده است.
به عنوان مثال، در آیهی ٨٠ از سورهی نساء (سال نزول: ٢٠ بعثت) در این رابطه چنین فرموده:
"هرکس پیامبر را اطاعت کند، در حقیقت خدا را اطاعت نموده و هر کس [از اطاعت خدا و رسولش] روی گرداند، [بر تو مسئولیتی نخواهد بود] که ما تو را نگهبان آنها نفرستادهایم."
این آیه تأییدی است بر حق آزادی بر نپذیرفتنِ دعوت حضرت رسولص و اطاعتنکردن از ایشان. این بدین معنیست که اطاعتنکردن از پیامبر اسلام هیچگونه عقوبتی ندارد و آن حضرت حق تحمیل دین و اِعمال زور و اجبار به مردم را نداشتند.
چنین موضعی در چند جای دگر قرآن تکرار گردیده، به عنوان مثال در سورهی یونس، آیهی ٩٩:
"و اگر پروردگارت میخواست، همهی آنان که در زمیناند، همگی با هم ایمان میآوردند. پس آیا تو میتوانی مردم را مجبور کنی که از ایمانآورندگان باشند؟ [البته که نمیتوانی]."
در این آیه نیز اجبارکردن مردم از سوی حضرت رسولص نفی گردیده است.
یا در آیهی ۴۵ از سورهی ق چنین آمده است:
"ما به آنچه میگویند، داناتریم و تو مجبورکنندهی آنها [به چیزی] نیستی. پس هر کس که از هشدارهای من بیمناک است را با این قرآن متذکر ساز."
در آیهی ۵۴ از سورهی اسراء، خداوند به صراحت به حضرت رسولص میفرماید که ایشان را نفرستاده تا وکیل و نگهبان مردم باشد:
" .... ما تو را نفرستادیم که وکیل و نگهبان ایشان باشی."
در آیهی ۶۶ از سورهی انعام (سال نزول: ١٨ بعثت) واکنش مطلوب پیامبر در صورت تکذیب شدن از سوی مردم را مطرح نموده:
"و مردم جامعهی تو، آن [قرآن] را تکذیب کردند، درحالیکه آن [کتاب] حق است. [با اینهمه] بگو که من وکیل شما نیستم."
و زمر:۴١: "همانا ما این کتاب را به [پاسداشت] حق برای مردم بر تو نازل کردیم. پس هر کس که هدایت یابد، به سود خود اوست و هر کس که به کجراهه رود، گمراهی اش به زیان خود اوست و تو وکیل ایشان نیستی."
و در آیهی ۵۴ از سورهی نور:
"بگو خدا را اطاعت کنید و پیامبر را اطاعت کنید، ولی اگر روی برتابید، مسئولیت آنچه بر دوش او نهاده شده برعهدهی اوست و مسئولیت آنچه بر دوش شما نهاده شده، برعهدهی شما. اما اگر اطاعتش کنید، هدایت یابید و بر پیامبر جز ابلاغی روشنگرانه و شفاف، [وظیفهای] نیست."
همین آیه تقریباً با ادبیاتی مشابه در آیهی ١٢ از سورهی تغابن تکرار گردیده است.
نکتهی قابل توجه و مهم در این رابطه، سال نزول آیات است که نشان میدهد قرآن تا آخرین سالهای نزول وحی به موضع آزادی مردم در پذیرش یا عدم پذیرش دعوت حضرت رسولص پایبند مانده است.
در آیات ٢١ و ٢٢ از سورهی غاشیه نیز به حضرت رسولص فرموده که
"پس یادآوری کن که تو جز یادآورندهای نیستی(٢١). تو بر آنان (مردم) مسلط نیستی.(٢٢)"
آن آیهی کلیدی (لا اکراه فیالدین) که در نفی زور و اجبار و تحمیل در قرآن صراحت دارد نیز در سال ٢٢ بعثت نازل گردیده، یعنی تنها یک سال پیش از رحلت حضرت رسولص:
"در دین اجبار و زور و تحمیلی نیست، بلکه باری [در قرآن] راه رشد از کژی تبیین گردیده است. اینک هر کس که طاغوت را انکار کند و به خدا ایمان آورد، یقیناً به محکمترین دستاویز دست آویخته است که هرگز نخواهد گسست و خداوند شنوایی است آگاه." (بقره:٢۵۶).
نتیجه اینکه از آنجا که حتی حضرت رسولص اجازهی تحمیل دین و اعمال زور و اجبار به مردم را نداشتند و مردم طبق قرآن برای پذیرش یا عدم پذیرش دعوت آن حضرت به دین آزاد و صاحب اختیار دانسته شدهاند، پس هیچ حکومتی تحت هیچ نامی حق و اجازهی تحمیل برداشتها و سلیقهها و دیدگاهها و باورها و عقیدهها و نظرات خود را به مردم ندارد و اعمال هرگونه زور و اجباری چنین حکومتی را به طاغوت که نیرویی ضددین و ضدپیامبر و مانعی بر سر راه خداست، تبدیل میکند.
پیامبر مکرم اسلام با روشهای نرمخویانهی اخلاقی و انسانی در پی جذب دلهای وجدانهای جویای حق بود و حق سلطه بر مردم را نداشت. آنها که با زور و استبداد، سلایق خود را بر مردم تحمیل میکنند و مخالفت با زور طاغوتی را با زور بیشتر پاسخ میدهند و دختران و پسران را سرکوب میکنند، طبق آیهی ٢۵۶ سورهی بقره، طاغوتند و نه نمایندهی دین.
این یادداشت، بیدارباشی برای حقگرایان است و البته ظالمان را جز خسارت بیشتر چیزی نمیافزاید، چراکه سخن حق:
و لا یزیدالظالمین الا خسارا.
١٨ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
Audio
سلسله پیامهایی از نهجالبلاغه (١٧)
«شرح عهدنامهی حضرت علی ع
به جناب مالک اشتر»
"قسمت دوازدهم"
(ویژگیهای قاضی)
✅ قاضی آن است که:
👈 با صلاحیتترین مردم جامعه باشد
👈 بر خطا اصرار و پافشاری نکند
👈 مدعیان رأی خود را به او تحمیل
نکنند
👈 نفسش به طمع میل نکند
👈 در کشف حقیقت شکیبا باشد
👈 چربزبانی او را خودپسند نکند
👈 به نفع مجیزگو رأی ندهد
👈 براساس هوی و هوس عمل نکند
👈 و دین را ابزار طلب دنیا نسازد
👈 و چه اندکند اینان.
بهروز مرادی؛
فارغالتحصیل جامعهشناسی دین
از هلند
٢٠ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«شرح عهدنامهی حضرت علی ع
به جناب مالک اشتر»
"قسمت دوازدهم"
(ویژگیهای قاضی)
✅ قاضی آن است که:
👈 با صلاحیتترین مردم جامعه باشد
👈 بر خطا اصرار و پافشاری نکند
👈 مدعیان رأی خود را به او تحمیل
نکنند
👈 نفسش به طمع میل نکند
👈 در کشف حقیقت شکیبا باشد
👈 چربزبانی او را خودپسند نکند
👈 به نفع مجیزگو رأی ندهد
👈 براساس هوی و هوس عمل نکند
👈 و دین را ابزار طلب دنیا نسازد
👈 و چه اندکند اینان.
بهروز مرادی؛
فارغالتحصیل جامعهشناسی دین
از هلند
٢٠ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«شهرداری علیه شهر»
🖍 بهروز مرادی
شهرداری یعنی داشتن شهر و محافظت از آن و مراقبت از کیان آن و مواظبت از اجزای تشکیل دهندهی آن و ساختن هرچه مناسبتر آن و توسعهی زیرساختها و روساختهای آن.
مسئولیت اصلی این مأموریتِ محافظتی و مراقبتی برعهدهی شهردار است. تشکیلات شهرداری از نظر ذاتی بر پا گردیده تا شهر را پاسداری کند و آن را چنان بسازد تا مکانی هر چه سالمتر و بهتر و آبادتر برای شهروندان باشد تا امکان زیست هرچه مطلوبتری برای انسان فراهم آید.
سازمان شهرداری با اجزای ساختاریاش قرار است از امکانات شهر مراقبت کنند و بر آبادیهای آن بیفزایند و خرابیهایش را تعمیر کنند و نقصانهایش را برطرف نمایند و ضعفهایش را رفع کنند و زخمهایش را درمان کنند و امکاناتش را بگسترانند و رفاه آن را وسعت ببخشند.
قرار است از پارکها و تفرجگاهها و درختان و سبزهها و گلها و گیاهان و فضای سبز شهر که تولید اکسیژن برعهدهی آنهاست و تنفس را امکانپذیرتر میسازند، مراقبت کنند و نه اینکه اینهمه را نابود کنند.
قرار است پلهای عابر را مکانیزه کنند و نه اینکه به پلها به چشم سرمایهای برای اوراقسازی و اوراقفروشی بنگرند.
آنها قرار است پروژههای عمرانی را در راستای توسعهی رفاه شهروندان و تسهیل زیست جمعی اجرا کنند و نه اینکه بهجای آن، پروژههایی برای نابودی شهر و فروش قطعات شهر برای خود تعریف و اجرا کنند و شهر را برای خاطر تبلیغات فرقهای تخریب و غیرقابل زیست کنند.
باری شهرداری قرار نیست دشمن شهروندان و علیه شهر باشد.
اما چه باید گفت اگر شهرداری علیه وظایف ذاتی خودش بشود و چه باید کرد اگر شهرداری دشمن زندگی در شهر باشد و درختان را ببُرد و ببَرد؟ اگر تشکیلات شهرداری از بریدن درختان آگاه است و خود دستاندرکار قتل درختان است که جرمش غارت اموال عمومی است.
و اگر از این قتل و غارت درختان بیاطلاع است که در اینصورت جرمش بیلیاقتی و عدم صلاحیت ادارهی شهر و سهلانگاری در مدیریت شهری است.
هنگامی که شهرداری به اجزای شهر همچون درخت و پلهای عابر به عنوان سرمایههایی برای غارت مینگرد، خود به دشمن شهر تبدیل گردیده است.
هنگامی که افرادی بیدانش و غیرمتخصص و بیتقوا بر مسند شهرداری قرار بگیرند، آنگاه طبیعی است که چنین کسانی امانتدار شهر نباشند و بهجای مراقبت از شهر، به غارت آن بپردازند و شهر در زیر مدیریت آنها در معرض چپاول و از دستدادنِ زیرساختهای زیستی و منابع رفاهی خود باشد.
هنگامی که افرادی غیردلسوز و غیرامانتدار بر مسند گمارده بشوند، آنگاه باید شاهد دشمنی آنها با شهر و ازبین بردن امکانات شهر بود. بههمین خاطر است که هماکنون مردم و جامعهی مدنی در مقابل قتل درختان به بهانهی ساخت مسجد یا فرهنگسرا ایستادهاند و از شهر در مقابل غارتگری شهرداری محافظت میکنند.
٢٠ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍 بهروز مرادی
شهرداری یعنی داشتن شهر و محافظت از آن و مراقبت از کیان آن و مواظبت از اجزای تشکیل دهندهی آن و ساختن هرچه مناسبتر آن و توسعهی زیرساختها و روساختهای آن.
مسئولیت اصلی این مأموریتِ محافظتی و مراقبتی برعهدهی شهردار است. تشکیلات شهرداری از نظر ذاتی بر پا گردیده تا شهر را پاسداری کند و آن را چنان بسازد تا مکانی هر چه سالمتر و بهتر و آبادتر برای شهروندان باشد تا امکان زیست هرچه مطلوبتری برای انسان فراهم آید.
سازمان شهرداری با اجزای ساختاریاش قرار است از امکانات شهر مراقبت کنند و بر آبادیهای آن بیفزایند و خرابیهایش را تعمیر کنند و نقصانهایش را برطرف نمایند و ضعفهایش را رفع کنند و زخمهایش را درمان کنند و امکاناتش را بگسترانند و رفاه آن را وسعت ببخشند.
قرار است از پارکها و تفرجگاهها و درختان و سبزهها و گلها و گیاهان و فضای سبز شهر که تولید اکسیژن برعهدهی آنهاست و تنفس را امکانپذیرتر میسازند، مراقبت کنند و نه اینکه اینهمه را نابود کنند.
قرار است پلهای عابر را مکانیزه کنند و نه اینکه به پلها به چشم سرمایهای برای اوراقسازی و اوراقفروشی بنگرند.
آنها قرار است پروژههای عمرانی را در راستای توسعهی رفاه شهروندان و تسهیل زیست جمعی اجرا کنند و نه اینکه بهجای آن، پروژههایی برای نابودی شهر و فروش قطعات شهر برای خود تعریف و اجرا کنند و شهر را برای خاطر تبلیغات فرقهای تخریب و غیرقابل زیست کنند.
باری شهرداری قرار نیست دشمن شهروندان و علیه شهر باشد.
اما چه باید گفت اگر شهرداری علیه وظایف ذاتی خودش بشود و چه باید کرد اگر شهرداری دشمن زندگی در شهر باشد و درختان را ببُرد و ببَرد؟ اگر تشکیلات شهرداری از بریدن درختان آگاه است و خود دستاندرکار قتل درختان است که جرمش غارت اموال عمومی است.
و اگر از این قتل و غارت درختان بیاطلاع است که در اینصورت جرمش بیلیاقتی و عدم صلاحیت ادارهی شهر و سهلانگاری در مدیریت شهری است.
هنگامی که شهرداری به اجزای شهر همچون درخت و پلهای عابر به عنوان سرمایههایی برای غارت مینگرد، خود به دشمن شهر تبدیل گردیده است.
هنگامی که افرادی بیدانش و غیرمتخصص و بیتقوا بر مسند شهرداری قرار بگیرند، آنگاه طبیعی است که چنین کسانی امانتدار شهر نباشند و بهجای مراقبت از شهر، به غارت آن بپردازند و شهر در زیر مدیریت آنها در معرض چپاول و از دستدادنِ زیرساختهای زیستی و منابع رفاهی خود باشد.
هنگامی که افرادی غیردلسوز و غیرامانتدار بر مسند گمارده بشوند، آنگاه باید شاهد دشمنی آنها با شهر و ازبین بردن امکانات شهر بود. بههمین خاطر است که هماکنون مردم و جامعهی مدنی در مقابل قتل درختان به بهانهی ساخت مسجد یا فرهنگسرا ایستادهاند و از شهر در مقابل غارتگری شهرداری محافظت میکنند.
٢٠ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«رابطهی تقوا و روزی»
🖍بهروز مرادی
تقوا از ریشهی "وَقَیَ"، یعنی نیروی خودکنترلی و خودمهاری و توان مدیریت خود و قدرت حفظ خود از پلیدکاری.
در قرآن حکیم، تقوا به عنوان مقدمهی ضروری رزق و زیربنای انحصاری روزی مطرح نگرديده و در این کتاب، رابطهای تمامعیار میان رزق و روزی با تقوا به چشم نمیخورد، چراکه ممکن است روزی وافر برخی از آدمیان از راه حرام و اختلاس تأمین شده باشد، بلکه ضرورت تقوا در مهار و کنترل اجزای مختلف خطاکنندهی خویش است تا فرد مؤمن بتواند نفس خود را در پهنهی زندگی و هنگامهی قرارگرفتن بر سر دوراهیهای زیستن از گرایش به فساد و پلیدی و پیروی از هوی و هوس و شهوات متنوع نفسانی و دروغ و اختلاس و ناراستی و رانتخواری و سایر نادرستکاریها حفظ کند و یعنی بتواند پاکی ورزد، راستگویی کند، نجابت و شرافت و عدالت را مراعات نماید، حلال بخورد و هرگاه خطایی از او سر زد، توان دیدن خطای خود و اذعان و اعتراف به آن و اصلاح آن را داشته باشد.
اگرچه قرآن کریم ازجمله در آیات ٢ و ٣ از سورهی طلاق فرموده است که هر کس تقوا پیشه کند، خداوند به او روزی بیحساب عطا میکند، اما این بدین معنی نیست که تقوا را باید بهخاطرِ روزی پیشه نمود یا اینکه اگر روزی بسیار به کسی رسید، معنیاش این باشد که او فرد باتقوایی است، چراکه ممکن است طاغوتصفتان راه روزی را بر باتقوایان ببندند و متعاقباً روزی وافر به پلیدکاران برسانند.
تقوا مقدمهی پاکی نفس و سلامت زیستن است و عامل رستگاری است (بقره:١٨٩) و معیار گرامی بودن نزد خداوند (حجرات:١٣) و بههمین خاطر موجب نجات از دوزخ و در آمدن به بهشت (زمر:٧٣ و مریم:۶٣).
تقوا آن نوری است که در زمانهای که جامعه را فساد و تباهی و پلیدی و اختلاس و رشوهخواری و دروغ فرا گرفته، به آدمی قدرت مقاومت اخلاقی میبخشد و راه نیک را در مقابل فرد روشن میکند و به او توانایی کنترل خود و نلغزیدن میدهد و آدمی را از تاریکیها نجات میدهد.
تقوا فرقان را در شخصیت فرد به ارمغان میآورد که قدرت تشخیص نیکی از بدی است و اینها نشان میدهند که توان مهار و کنترل نفس و پندار و گفتار و کردار خود ارادهای بس بزرگ میطلبد و از کارهای سترگ است (آلعمران :١٨۶).
قرآن حکیم که از سوءاستفاده از دین از سوی مدعیان دین آگاه است، میفرماید که اگر براستی مؤمن هستید، تقوا را پیشهی زندگی خود در عمل و در جریان روابط روزانهی خود کنید و در مهار نفس خود با یکدیگر همکاری کنید و نه در گناه و ستم و ناراستی (مائده:٢).
آنها که در زبان فریب از تقوا سخن میگویند، اما در عملِ ناپاک، از نفس اختلاسگر و درون دروغگو و باطن حرامخوار خود پیروی میکنند و در تنظیم رابطه با مالها و انسانها، ناراستی پیشه کردهاند، دوزخ وعدهگاه آنان با خداست(مریم:٧٢).
آنان که سرمایهی خویش به برکت مجیزگویی و اختلاس و مشارکت در پروژهی فساد و حرامخواری به دست آوردهاند، بدانند که خداوند به آنچه میکنند، آگاه است (نساء:١٢٨).
و آنان که دین خود را به بازیچه گرفتند و از دین ملعبهای برای تصاحب حرامخوارانهی دنیا و غارت اموال عمومی برساختهاند، زودا که در پیشگاه مردم رسوا گردند و زودا که در پیشگاه خدا حاضر شوند و دوزخ را به پلیدیهای آنان عرضه کنند.
٢٢ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
تقوا از ریشهی "وَقَیَ"، یعنی نیروی خودکنترلی و خودمهاری و توان مدیریت خود و قدرت حفظ خود از پلیدکاری.
در قرآن حکیم، تقوا به عنوان مقدمهی ضروری رزق و زیربنای انحصاری روزی مطرح نگرديده و در این کتاب، رابطهای تمامعیار میان رزق و روزی با تقوا به چشم نمیخورد، چراکه ممکن است روزی وافر برخی از آدمیان از راه حرام و اختلاس تأمین شده باشد، بلکه ضرورت تقوا در مهار و کنترل اجزای مختلف خطاکنندهی خویش است تا فرد مؤمن بتواند نفس خود را در پهنهی زندگی و هنگامهی قرارگرفتن بر سر دوراهیهای زیستن از گرایش به فساد و پلیدی و پیروی از هوی و هوس و شهوات متنوع نفسانی و دروغ و اختلاس و ناراستی و رانتخواری و سایر نادرستکاریها حفظ کند و یعنی بتواند پاکی ورزد، راستگویی کند، نجابت و شرافت و عدالت را مراعات نماید، حلال بخورد و هرگاه خطایی از او سر زد، توان دیدن خطای خود و اذعان و اعتراف به آن و اصلاح آن را داشته باشد.
اگرچه قرآن کریم ازجمله در آیات ٢ و ٣ از سورهی طلاق فرموده است که هر کس تقوا پیشه کند، خداوند به او روزی بیحساب عطا میکند، اما این بدین معنی نیست که تقوا را باید بهخاطرِ روزی پیشه نمود یا اینکه اگر روزی بسیار به کسی رسید، معنیاش این باشد که او فرد باتقوایی است، چراکه ممکن است طاغوتصفتان راه روزی را بر باتقوایان ببندند و متعاقباً روزی وافر به پلیدکاران برسانند.
تقوا مقدمهی پاکی نفس و سلامت زیستن است و عامل رستگاری است (بقره:١٨٩) و معیار گرامی بودن نزد خداوند (حجرات:١٣) و بههمین خاطر موجب نجات از دوزخ و در آمدن به بهشت (زمر:٧٣ و مریم:۶٣).
تقوا آن نوری است که در زمانهای که جامعه را فساد و تباهی و پلیدی و اختلاس و رشوهخواری و دروغ فرا گرفته، به آدمی قدرت مقاومت اخلاقی میبخشد و راه نیک را در مقابل فرد روشن میکند و به او توانایی کنترل خود و نلغزیدن میدهد و آدمی را از تاریکیها نجات میدهد.
تقوا فرقان را در شخصیت فرد به ارمغان میآورد که قدرت تشخیص نیکی از بدی است و اینها نشان میدهند که توان مهار و کنترل نفس و پندار و گفتار و کردار خود ارادهای بس بزرگ میطلبد و از کارهای سترگ است (آلعمران :١٨۶).
قرآن حکیم که از سوءاستفاده از دین از سوی مدعیان دین آگاه است، میفرماید که اگر براستی مؤمن هستید، تقوا را پیشهی زندگی خود در عمل و در جریان روابط روزانهی خود کنید و در مهار نفس خود با یکدیگر همکاری کنید و نه در گناه و ستم و ناراستی (مائده:٢).
آنها که در زبان فریب از تقوا سخن میگویند، اما در عملِ ناپاک، از نفس اختلاسگر و درون دروغگو و باطن حرامخوار خود پیروی میکنند و در تنظیم رابطه با مالها و انسانها، ناراستی پیشه کردهاند، دوزخ وعدهگاه آنان با خداست(مریم:٧٢).
آنان که سرمایهی خویش به برکت مجیزگویی و اختلاس و مشارکت در پروژهی فساد و حرامخواری به دست آوردهاند، بدانند که خداوند به آنچه میکنند، آگاه است (نساء:١٢٨).
و آنان که دین خود را به بازیچه گرفتند و از دین ملعبهای برای تصاحب حرامخوارانهی دنیا و غارت اموال عمومی برساختهاند، زودا که در پیشگاه مردم رسوا گردند و زودا که در پیشگاه خدا حاضر شوند و دوزخ را به پلیدیهای آنان عرضه کنند.
٢٢ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«زید و زینب»
🖍 بهروز مرادی
ماجرای زندگی مشترک زیدبنحارثه، پسرخواندهی حضرت رسولص و همسرش زینب (دخترعمهی پیامبر) دستمایهی برساخت افسانههای دروغین و دستاویزی برای تهمتزنی مغرضین و هتاکین به ساحت پاک پیامبر نازنین گردیده است.
اصل ماجرا چنین است که زید در هشت سالگی، سالها پیش از بعثت، در یک جنگ قبیلهای به بردگی گرفته و در بازار بردهفروشی عُکاظ به فروش گذاشته و توسط حضرت خدیجهس خریداری و به حضرت رسولص هدیه داده شد و آن حضرت بلافاصله او را آزاد کرد و به فرزندخواندگی پذیرفت.
پس از بعثت، زید دومین مردی بود که بعد از حضرت علیع به حضرت رسولص ایمان آورد.
هنگامی که گروهی از طایفهی پدری زید برای مراسم حج به مکه آمدند، زید از طریق آنها به پدر و مادرش پیغام داد که من نزد مهربانترین پدران هستم، نگران من نباشید.
پدرش تا این پیغام را دریافت کرد، به سوی مکه رفت و از حضرت رسول خواست تا زید را در مقابل هر مبلغی که بخواهد به او بفروشد. حضرت به زید گفت مختار است که رفتن یا ماندن را اختیار کند. زید به پدرش گفت که با او نمیآید و نزد حضرت رسول میماند.
پدرش گفت آیا بردگی را بر آزادی ترجیح میدهی؟ زید گفت: هرگز محمد را ترک نمیکنم چراکه از او چیزهایی دیدهام که نمیتوانم کسی دیگر را به او ترجیح بدهم.
سپس حضرت رسول زید را در جمع مردم برد و گفت آگاه باشید که زید پسر من است و او از من ارث میبرد و من از او ارث میبرم.
پدرش تا این سخن بشنید گفت اکنون دیگر خاطرم آسوده است و مکه را ترک کرد و رفت.
چندی بعد حضرت رسول به خواستگاری زینب دخترعمهی خود برای زید رفت. آنها با هم ازدواج کردند. اما زینب تبار هاشمی و عبدالمطلبی خود را به رخ زید میکشید و زید از این لحاظ در عذاب بود و پیش حضرت رسول از رفتار متکبرانهی زینب شکوه میکرد و چون سرزنشهای زینب بالا گرفت، زید قصد جدایی خود از زینب را برملا ساخت. حضرت رسول زید را از طلاق منع میکرد تا بحران خانوادگی آن دو حاد شد و سرانجام طلاق صورت گرفت.
آیهی ٣٧ از سورهی احزاب چنین میفرماید که پیش از طلاق زید و زینب، در دل حضرت رسول چیزی بود که پنهان میکرد. از فحوای این آیه میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً آن حضرت بیم داشت که مردم او را بهخاطر پیونددادن زید و زینب ملامت کنند و مسئولیت بحران خانوادگی و طلاق آن دو را متوجه ایشان نمایند. او بیم داشت که مبادا جایگاه ایشان بههمین خاطر نزد مردم تضعیف شود و مردم دیگر توصیههای وی را نپذیرند. او نگران بود که مبادا طلاق آن دو به محبوبیت پیامبری وی لطمه بزند و بر روی جذب مخاطبین به پیام وحی تأثیر منفی بگذارد. بههمین خاطر تا آنجا که میتوانست آنان را از طلاق منع مینمود.
اگر ایشان در دل نسبت به زینب احساسی داشت، هرگز او را به همسری زید درنمیآورد و پس از آغاز بحران در خانوادهی آن دو، آنهمه به ادامهی زندگی مشترک آنها اصرار نمیورزید.
.
پس از طلاق آن دو، ایشان برای تسکین شکست در زندگی زینب، از ذهن خود میگذراند که ایکاش میتوانست او را به همسری خود در آورد، چون خود را مسبب ازدواج ناموفق وی میدانست.
اما طبق رسوم و عرف زمانه، یک پدر نمیتوانست با عروس طلاقگرفتهی خود ازدواج کند.
ما به عنوان مسلمانِ معتقد، به پاکی و درستکاری حضرت رسول ایمان داریم و نیز به این امر اطمینان داریم که تمایل قلبی وی به ازدواج با زینب مبنای دلجویانه داشته و نه شهوتگرایانه.
همچنین نمیبایست و نمیتوان از یاد برد که حضرت رسولص در سن ٢۵ سالگی با حضرت خدیجهس ازدواج نمود و علیرغم اینکه ١۵ سال از خدیجهس جوانتر بود، تا زمان وفات وی همسر دیگری اختیار نکرد. زمان درگذشت خدیجهس، حضرت رسولص ۵۰ ساله بود و تنها یک همسر داشت.
قرآن و تاریخ نجابت اخلاقی ایشان را گواهی میکنند.
او چه پیش و چه پس از بعثت به امین مردم مشهور بود و خیانت نمیتوانست در ذهن و کردار وی جایی داشته باشد.
واکنش ایشان نسبت به بحران خانوادگی زینب و زید اثبات میکند که آن حضرت خیانتی مرتکب نشده و مرام اخلاقی و مقام تقوایی ایشان رفیعتر از آن بود که فکری ناراست در ذهن یا احساسی ناپاک در دل وی خطور کند.
پس از انجام طلاق، خداوند در آیهی ۴٠ از سورهی احزاب میفرماید که محمد پدر هیچکدام از مردان شما نیست و در انتهای آیهی ٣٧ هم عنوان شده که خداوند در ازدواج حضرت رسولص با زینب پس از جداییاش از زید اشکالی وارد ندیده و ازدواج ایشان با زینب را تجویز نموده تا مؤمنان در ازدواج مرد با همسر فرزندخواندهی خود ایراد و اشکالی نبینند.
در این ماجرا حضرت رسول هیچ اشتباهی مرتکب نشده و خطایی از او سر نزده و جداشدن زنان از مردان و ازدواج مجدد و سریع زنان با سایر مردان در فرهنگ و عرف جامعهی آن زمان بسیار طبیعی بود بهگونهای که هیچ زنی مجرد باقی نمیماند.
٢٣ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍 بهروز مرادی
ماجرای زندگی مشترک زیدبنحارثه، پسرخواندهی حضرت رسولص و همسرش زینب (دخترعمهی پیامبر) دستمایهی برساخت افسانههای دروغین و دستاویزی برای تهمتزنی مغرضین و هتاکین به ساحت پاک پیامبر نازنین گردیده است.
اصل ماجرا چنین است که زید در هشت سالگی، سالها پیش از بعثت، در یک جنگ قبیلهای به بردگی گرفته و در بازار بردهفروشی عُکاظ به فروش گذاشته و توسط حضرت خدیجهس خریداری و به حضرت رسولص هدیه داده شد و آن حضرت بلافاصله او را آزاد کرد و به فرزندخواندگی پذیرفت.
پس از بعثت، زید دومین مردی بود که بعد از حضرت علیع به حضرت رسولص ایمان آورد.
هنگامی که گروهی از طایفهی پدری زید برای مراسم حج به مکه آمدند، زید از طریق آنها به پدر و مادرش پیغام داد که من نزد مهربانترین پدران هستم، نگران من نباشید.
پدرش تا این پیغام را دریافت کرد، به سوی مکه رفت و از حضرت رسول خواست تا زید را در مقابل هر مبلغی که بخواهد به او بفروشد. حضرت به زید گفت مختار است که رفتن یا ماندن را اختیار کند. زید به پدرش گفت که با او نمیآید و نزد حضرت رسول میماند.
پدرش گفت آیا بردگی را بر آزادی ترجیح میدهی؟ زید گفت: هرگز محمد را ترک نمیکنم چراکه از او چیزهایی دیدهام که نمیتوانم کسی دیگر را به او ترجیح بدهم.
سپس حضرت رسول زید را در جمع مردم برد و گفت آگاه باشید که زید پسر من است و او از من ارث میبرد و من از او ارث میبرم.
پدرش تا این سخن بشنید گفت اکنون دیگر خاطرم آسوده است و مکه را ترک کرد و رفت.
چندی بعد حضرت رسول به خواستگاری زینب دخترعمهی خود برای زید رفت. آنها با هم ازدواج کردند. اما زینب تبار هاشمی و عبدالمطلبی خود را به رخ زید میکشید و زید از این لحاظ در عذاب بود و پیش حضرت رسول از رفتار متکبرانهی زینب شکوه میکرد و چون سرزنشهای زینب بالا گرفت، زید قصد جدایی خود از زینب را برملا ساخت. حضرت رسول زید را از طلاق منع میکرد تا بحران خانوادگی آن دو حاد شد و سرانجام طلاق صورت گرفت.
آیهی ٣٧ از سورهی احزاب چنین میفرماید که پیش از طلاق زید و زینب، در دل حضرت رسول چیزی بود که پنهان میکرد. از فحوای این آیه میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً آن حضرت بیم داشت که مردم او را بهخاطر پیونددادن زید و زینب ملامت کنند و مسئولیت بحران خانوادگی و طلاق آن دو را متوجه ایشان نمایند. او بیم داشت که مبادا جایگاه ایشان بههمین خاطر نزد مردم تضعیف شود و مردم دیگر توصیههای وی را نپذیرند. او نگران بود که مبادا طلاق آن دو به محبوبیت پیامبری وی لطمه بزند و بر روی جذب مخاطبین به پیام وحی تأثیر منفی بگذارد. بههمین خاطر تا آنجا که میتوانست آنان را از طلاق منع مینمود.
اگر ایشان در دل نسبت به زینب احساسی داشت، هرگز او را به همسری زید درنمیآورد و پس از آغاز بحران در خانوادهی آن دو، آنهمه به ادامهی زندگی مشترک آنها اصرار نمیورزید.
.
پس از طلاق آن دو، ایشان برای تسکین شکست در زندگی زینب، از ذهن خود میگذراند که ایکاش میتوانست او را به همسری خود در آورد، چون خود را مسبب ازدواج ناموفق وی میدانست.
اما طبق رسوم و عرف زمانه، یک پدر نمیتوانست با عروس طلاقگرفتهی خود ازدواج کند.
ما به عنوان مسلمانِ معتقد، به پاکی و درستکاری حضرت رسول ایمان داریم و نیز به این امر اطمینان داریم که تمایل قلبی وی به ازدواج با زینب مبنای دلجویانه داشته و نه شهوتگرایانه.
همچنین نمیبایست و نمیتوان از یاد برد که حضرت رسولص در سن ٢۵ سالگی با حضرت خدیجهس ازدواج نمود و علیرغم اینکه ١۵ سال از خدیجهس جوانتر بود، تا زمان وفات وی همسر دیگری اختیار نکرد. زمان درگذشت خدیجهس، حضرت رسولص ۵۰ ساله بود و تنها یک همسر داشت.
قرآن و تاریخ نجابت اخلاقی ایشان را گواهی میکنند.
او چه پیش و چه پس از بعثت به امین مردم مشهور بود و خیانت نمیتوانست در ذهن و کردار وی جایی داشته باشد.
واکنش ایشان نسبت به بحران خانوادگی زینب و زید اثبات میکند که آن حضرت خیانتی مرتکب نشده و مرام اخلاقی و مقام تقوایی ایشان رفیعتر از آن بود که فکری ناراست در ذهن یا احساسی ناپاک در دل وی خطور کند.
پس از انجام طلاق، خداوند در آیهی ۴٠ از سورهی احزاب میفرماید که محمد پدر هیچکدام از مردان شما نیست و در انتهای آیهی ٣٧ هم عنوان شده که خداوند در ازدواج حضرت رسولص با زینب پس از جداییاش از زید اشکالی وارد ندیده و ازدواج ایشان با زینب را تجویز نموده تا مؤمنان در ازدواج مرد با همسر فرزندخواندهی خود ایراد و اشکالی نبینند.
در این ماجرا حضرت رسول هیچ اشتباهی مرتکب نشده و خطایی از او سر نزده و جداشدن زنان از مردان و ازدواج مجدد و سریع زنان با سایر مردان در فرهنگ و عرف جامعهی آن زمان بسیار طبیعی بود بهگونهای که هیچ زنی مجرد باقی نمیماند.
٢٣ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«اقدام علیه دین»
🖍بهروز مرادی
صحنه بسیار تکاندهنده است و پیش از دیدن آن، ضروری است نسبت به فاجعهآمیز بودن آنچه قرار است دیده شود، هشدار داده شود: مأموری که یکی از خواهران ما را مورد ضرب و شتم و هتک حرمت قرار میدهد و به او توهین میکند و کرامت ذاتی او را زیر پا مینهد و سوار خودرو میکند، همویی که از ادب و اخلاق و فرهیختگی بیبهره است و ضایعهای برای انسانیت است و زائدهای روییده بر امنیت خلق است و سایهای از مردان.
مأموری رامنشده، اهلینشده، جبرکننده با روشی بس خشن، خشونتورزی ضد دین، قیامکننده علیه قرآن حکیم، عصیانکننده در مقابل خداوند رئوفِ رحمکننده به همهی مردم (ان الله بالناس لرئوف رحیم؛ حج:۶۵).
مأموری قرآن ناخوانده، سنگدل، فاقد غیرت دینی، نادار حمیّت ملی، تهی از شرافت انسانی، که نه دین دارد و نه آزاده است، مردی از طایفهی کوچکها که چون بزرگی نیاموخته، لاجرم بزرگی نمیداند و نمیتواند.
مردی از قبیلهی خشونتورزان که رفتارشان بدنامکنندهی دین است و حیثیت از پیامبر رحمت اسلام میزداید و آبروی کلام وحی میبرد و ارزشهای تشیع را نسخ میکند.
مأموری که بر جان و ناموس مردم مسلط کردهاند و او با همدستی خشونتگرایانِ زورگو، دین را از محتوا تهی کردهاند و خلق را از آن رماندهاند و مردم را از آن گریزاندهاند و بذر نفرت از دین را در این جامعهی همیشه دینی نشاندهاند.
ایکاش میشد از او و همدستانش به محکمهای عادل شکایت برد، به جرم توهین به مخلوق باکرامت خداوند و به جرم اقدام علیه امنیت انسانها و به جرم بدنام کردن دین و قرآن خدا.
٢۵ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
صحنه بسیار تکاندهنده است و پیش از دیدن آن، ضروری است نسبت به فاجعهآمیز بودن آنچه قرار است دیده شود، هشدار داده شود: مأموری که یکی از خواهران ما را مورد ضرب و شتم و هتک حرمت قرار میدهد و به او توهین میکند و کرامت ذاتی او را زیر پا مینهد و سوار خودرو میکند، همویی که از ادب و اخلاق و فرهیختگی بیبهره است و ضایعهای برای انسانیت است و زائدهای روییده بر امنیت خلق است و سایهای از مردان.
مأموری رامنشده، اهلینشده، جبرکننده با روشی بس خشن، خشونتورزی ضد دین، قیامکننده علیه قرآن حکیم، عصیانکننده در مقابل خداوند رئوفِ رحمکننده به همهی مردم (ان الله بالناس لرئوف رحیم؛ حج:۶۵).
مأموری قرآن ناخوانده، سنگدل، فاقد غیرت دینی، نادار حمیّت ملی، تهی از شرافت انسانی، که نه دین دارد و نه آزاده است، مردی از طایفهی کوچکها که چون بزرگی نیاموخته، لاجرم بزرگی نمیداند و نمیتواند.
مردی از قبیلهی خشونتورزان که رفتارشان بدنامکنندهی دین است و حیثیت از پیامبر رحمت اسلام میزداید و آبروی کلام وحی میبرد و ارزشهای تشیع را نسخ میکند.
مأموری که بر جان و ناموس مردم مسلط کردهاند و او با همدستی خشونتگرایانِ زورگو، دین را از محتوا تهی کردهاند و خلق را از آن رماندهاند و مردم را از آن گریزاندهاند و بذر نفرت از دین را در این جامعهی همیشه دینی نشاندهاند.
ایکاش میشد از او و همدستانش به محکمهای عادل شکایت برد، به جرم توهین به مخلوق باکرامت خداوند و به جرم اقدام علیه امنیت انسانها و به جرم بدنام کردن دین و قرآن خدا.
٢۵ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«درختکشی»
🖍بهروز مرادی
زندگی ما پر از خبرهای تکاندهنده و دهشتناک است و تحمل بار خبرها گاه بسیار سنگین و صعب مینماید.
خبر آمد که در سال اخیر، ١۶هزار درخت بهخاطر خشکیدهشدن در فضای سبز تهران قطع شدهاند.
یکی از کارشناسان مربوطه در منابع طبیعی ، مرگ این درختان کشتهشده بهخاطر بیماری و آفت را معلول معرفی نموده و دلیل اصلی آن را همانا آبندادن عمدی به درختان و خشکاندن ارادی آنها دانسته تا درختان را به بهانهی خشکشدن و آفتداشتن هم بتوان کُشت و بُرد و فروخت و هم به ازای آنها ساختمان ساخت. در همهی این فرایند، چه سودها و پولها که نهفته است!
در مسائل دینی و فرهنگی، مرد یا زنی که دیگر زنان یا مردان را از زاویهی چشمچرانی مینگرد را نانجیب و بیشرف و فاقد شرافت اخلاقی میدانند. چنین کسانی، نفسی ناپاک دارند و لاجرم با چشمانی ناپاک و آلوده به هوی و هوس و شهوت به دیگران مینگرند.
حال ممکن است کسانی وجود داشته باشند که با همین چشمان ناپاک و نانجیب و ناامن به درختان بنگرند و با دیدن درختان در بوستانها و جنگلها و تفرجگاهها و حتی در خیابان ولیعصر، بهجای آنکه خدا را بابت خلق چنین موجوداتی زیبا و مفید و احیاکننده بستایند و شکر کنند و قدردان وجودشان بویژه در تهران کماکسیژن باشند، هنگام دیدن درختان، چنین بر زبان ناپاک میرانند که: "بهبه عجب درختانی!" و در ذهن ناپاکشان قتل و بریدن و بردن آنها را برنامهریزی کنند.
نویسندهی این یادداشت خود در برخی بوستانها، علت خشکبودن درختان را از کارگران شاغل در پارک پرسیده و چنین پاسخ شنیده که عدهای از خودشان شب با ماشین میآیند و درختان آبنداده را میبُرند و میبَرند.
این آدمهای نانجیب و بیایمان که نه تنها انسان که همچنین درختان نیز از دست آنها در امنیت نیستند، چگونه اینهمه از قدرت برخوردارند که قادرند درختانی که زندگی میلیونها تهرانی به اکسیژنسازی آنها وابسته است را بخشکانند و ببُرند و ببَرند؟
در آیهی ١١٠ از سورهی آلعمران خطاب به انسانهای پاک زمانه چنین میخوانیم:
"شما بهترین گروهی هستید که برای مردم ظهور کرد که به کار نیک آگاهانه ترغیب میکنید و از زشتیهای جاهلانه پرهیز میدهید و... ."
با الهام از این آیهی شکوهمند،
در خصوص درختکُشان و درختخواران باید چنین گفت:
براستی شما ناپاکترین و نانجیبترین و پلیدترین گروهی هستید که در زندگی مردم ظهور کردید که به همهی اجزای تشکیلدهندهی ایران به چشم سرمایهای برای غارت و چپاول مینگرید و جهانِ زندگی را پر از فساد کردهاید و نه تنها ایران و انسان، بلکه طبیعت و درختان نیز از وجود شما در آه و فغان و ناامنی هستند.
پس بدانید که زودا در پیشگاه مردم و خدایشان رسوا و مجازات شوید.
٢۶ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
زندگی ما پر از خبرهای تکاندهنده و دهشتناک است و تحمل بار خبرها گاه بسیار سنگین و صعب مینماید.
خبر آمد که در سال اخیر، ١۶هزار درخت بهخاطر خشکیدهشدن در فضای سبز تهران قطع شدهاند.
یکی از کارشناسان مربوطه در منابع طبیعی ، مرگ این درختان کشتهشده بهخاطر بیماری و آفت را معلول معرفی نموده و دلیل اصلی آن را همانا آبندادن عمدی به درختان و خشکاندن ارادی آنها دانسته تا درختان را به بهانهی خشکشدن و آفتداشتن هم بتوان کُشت و بُرد و فروخت و هم به ازای آنها ساختمان ساخت. در همهی این فرایند، چه سودها و پولها که نهفته است!
در مسائل دینی و فرهنگی، مرد یا زنی که دیگر زنان یا مردان را از زاویهی چشمچرانی مینگرد را نانجیب و بیشرف و فاقد شرافت اخلاقی میدانند. چنین کسانی، نفسی ناپاک دارند و لاجرم با چشمانی ناپاک و آلوده به هوی و هوس و شهوت به دیگران مینگرند.
حال ممکن است کسانی وجود داشته باشند که با همین چشمان ناپاک و نانجیب و ناامن به درختان بنگرند و با دیدن درختان در بوستانها و جنگلها و تفرجگاهها و حتی در خیابان ولیعصر، بهجای آنکه خدا را بابت خلق چنین موجوداتی زیبا و مفید و احیاکننده بستایند و شکر کنند و قدردان وجودشان بویژه در تهران کماکسیژن باشند، هنگام دیدن درختان، چنین بر زبان ناپاک میرانند که: "بهبه عجب درختانی!" و در ذهن ناپاکشان قتل و بریدن و بردن آنها را برنامهریزی کنند.
نویسندهی این یادداشت خود در برخی بوستانها، علت خشکبودن درختان را از کارگران شاغل در پارک پرسیده و چنین پاسخ شنیده که عدهای از خودشان شب با ماشین میآیند و درختان آبنداده را میبُرند و میبَرند.
این آدمهای نانجیب و بیایمان که نه تنها انسان که همچنین درختان نیز از دست آنها در امنیت نیستند، چگونه اینهمه از قدرت برخوردارند که قادرند درختانی که زندگی میلیونها تهرانی به اکسیژنسازی آنها وابسته است را بخشکانند و ببُرند و ببَرند؟
در آیهی ١١٠ از سورهی آلعمران خطاب به انسانهای پاک زمانه چنین میخوانیم:
"شما بهترین گروهی هستید که برای مردم ظهور کرد که به کار نیک آگاهانه ترغیب میکنید و از زشتیهای جاهلانه پرهیز میدهید و... ."
با الهام از این آیهی شکوهمند،
در خصوص درختکُشان و درختخواران باید چنین گفت:
براستی شما ناپاکترین و نانجیبترین و پلیدترین گروهی هستید که در زندگی مردم ظهور کردید که به همهی اجزای تشکیلدهندهی ایران به چشم سرمایهای برای غارت و چپاول مینگرید و جهانِ زندگی را پر از فساد کردهاید و نه تنها ایران و انسان، بلکه طبیعت و درختان نیز از وجود شما در آه و فغان و ناامنی هستند.
پس بدانید که زودا در پیشگاه مردم و خدایشان رسوا و مجازات شوید.
٢۶ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
Audio
سلسله مباحث نوگرایی قرآنی (١٨۵)
«بررسی سورهی حمد»
بهروز مرادی: قرآنپژوه و
دکترای جامعهشناسی دین از هلند
٢٨ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«بررسی سورهی حمد»
بهروز مرادی: قرآنپژوه و
دکترای جامعهشناسی دین از هلند
٢٨ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
HTML Embed Code: