Channel: بازسازی گفتمان دینی
«توبه کنید»
🖍 بهروز مرادی
خطاکاران، جفاکاران، ستمکاران، فسادکنندگان، ظلمکنندگان، حقپوشان و برهمزنندگانِ سامانهای نیک شایسته است این شبهای قدر را غنیمت شمرند و سر بر آستان خدا نهند و توبه کنند.
شمایان که فقرها را گسترانیدهاید و کاشانهها را ویران کردهاید و قلب انسان را سخت در نداری فشردهاید توبه کنید.
شمایان که دلها از تنگدستی لرزاندهاید و خاطرها از بیسروسامانکردنِ خلق آزردهاید و آه مظلومانِ بسیار از فلاکت به آسمان بلند کردهاید و نفرینها پشت سر خویش بر زبان مردمِ بهضعفکشیدهشده نشاندهاید، تا هنوز فرصت هست در این شبهایی که میتوانند برای شما مبارک بشوند، توبه کنید و به خانهی خدا و دل مردم بازگردید.
شمایان که سرمایههای این مملکت دارا و غنی و ثروتمند و سرشار از نعمت خدادادی را به یغما بردهاید یا به تباهی دادهاید یا در جهل و بیمسئولیتی حیف و میل نمودهاید یا بر باد فنا دادهاید یا دزدیدهاید یا به فرزندان و همسران و خویشان و بستگان و یاران غارتگر دادهاید، تا زمان باقی است و هنوز فرصت عمرتان برجاست و وقتتان به پایان نرسیده، در این شبهای آسمانگشوده که فرشتگان خدا در انتظار توبههای بندگانِ خطاکار لحظهشماری میکنند، به دامان چاکخوردهی مردم درآویزید و از خدایشان تقاضای عفو کنید و توبه کنید.
شمایان که روزگار زنان نجیب و تقدیر مردان شریف را به خمودی رقم زدهاید و امنیت دختران ایران را سلب کردهاید و آیندهی پسران این ملک را تیره ساختهاید و در افق زندگی کودکان زیر آسمان خدا تاریکیهای بسیار تعبیه نمودهاید و آزادی انسان را در بند کردهاید و زمین و زمان از بیدادتان در فغان است، تا دیر نشده و شبهای قدر هنوز در اختیار گناهان بزرگ شمایند، توبه کنید.
شمایان که نقشی دارید در: ایجاد گرانی نابودکننده و تورم زنجیرگسیخته و تحقیر پول ملی و ورشکستگی اقتصاد خانوادهها و بحران معیشت مردم و نظام رانت و مافیای مسلط بر جامعه و افسردگی انسان و تقریر محرومیتها و نداریها و پیدایش زبالهگردها و کودکان کار و سازماندهی فساد و تخریب محیط زیست و تصویب قوانین علیه آسایش و رفاه مردم و وجود و بقای تحریمها و ساماننیافتن روابط با جهان و باقیماندن مصائب ایرانیان، تا زمان باقیست، تا قیامتِ شما هنوز برپا نشده و تا هنوز از گورها برنخاستهاید توبه کنید.
شمایان که شیوهی زورگویی را بر جای مرام دینِ رحمت نشاندهاید و با تحریف دین توحیدی دلهای مردم را از حقیقت منظور خدا از بعثت انبیاء رماندهاید و با بیعدالتی، دین را از درون تهی ساختهاید و با نمایش بیرحمی و رعب، جوانان را از گِردِ دین پراکندهاید و باعث شدهاید تا تعالیم آسمانی اعتبار خود را نزد مؤمنانِ باصداقتِ پیشین و جویندگانِ حقیقتِ امروزین از دست بدهد، بر این جفاهای گران بر دین توبه کنید.
شمایان که به ویرانی ایران و ایرانی مشغولید و ایران را به جایی برای نزیستن و گریختن تبدیل نمودهاید، تا دیر نشده از این شبهای زندهکنندهی قدر بهرهی باطنی خویش ببرید، بازبگردید، تضرع کنید، جهان را پر از زاری کنید، اشکها بریزید، از دل فغانها برآرید، چشمها از خونِ ضجهها سیراب سازید، دستها بر سر کوبید و البته سپس حقالناس را مسترد و خطاها را اصلاح و جبران کنید تا مگر شاید خداوند گناهان ویرانکنندهتان را ببخشاید و درب طریقت نیکوی زیستن را بر شما بگشاید.
١١ فروردین ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍 بهروز مرادی
خطاکاران، جفاکاران، ستمکاران، فسادکنندگان، ظلمکنندگان، حقپوشان و برهمزنندگانِ سامانهای نیک شایسته است این شبهای قدر را غنیمت شمرند و سر بر آستان خدا نهند و توبه کنند.
شمایان که فقرها را گسترانیدهاید و کاشانهها را ویران کردهاید و قلب انسان را سخت در نداری فشردهاید توبه کنید.
شمایان که دلها از تنگدستی لرزاندهاید و خاطرها از بیسروسامانکردنِ خلق آزردهاید و آه مظلومانِ بسیار از فلاکت به آسمان بلند کردهاید و نفرینها پشت سر خویش بر زبان مردمِ بهضعفکشیدهشده نشاندهاید، تا هنوز فرصت هست در این شبهایی که میتوانند برای شما مبارک بشوند، توبه کنید و به خانهی خدا و دل مردم بازگردید.
شمایان که سرمایههای این مملکت دارا و غنی و ثروتمند و سرشار از نعمت خدادادی را به یغما بردهاید یا به تباهی دادهاید یا در جهل و بیمسئولیتی حیف و میل نمودهاید یا بر باد فنا دادهاید یا دزدیدهاید یا به فرزندان و همسران و خویشان و بستگان و یاران غارتگر دادهاید، تا زمان باقی است و هنوز فرصت عمرتان برجاست و وقتتان به پایان نرسیده، در این شبهای آسمانگشوده که فرشتگان خدا در انتظار توبههای بندگانِ خطاکار لحظهشماری میکنند، به دامان چاکخوردهی مردم درآویزید و از خدایشان تقاضای عفو کنید و توبه کنید.
شمایان که روزگار زنان نجیب و تقدیر مردان شریف را به خمودی رقم زدهاید و امنیت دختران ایران را سلب کردهاید و آیندهی پسران این ملک را تیره ساختهاید و در افق زندگی کودکان زیر آسمان خدا تاریکیهای بسیار تعبیه نمودهاید و آزادی انسان را در بند کردهاید و زمین و زمان از بیدادتان در فغان است، تا دیر نشده و شبهای قدر هنوز در اختیار گناهان بزرگ شمایند، توبه کنید.
شمایان که نقشی دارید در: ایجاد گرانی نابودکننده و تورم زنجیرگسیخته و تحقیر پول ملی و ورشکستگی اقتصاد خانوادهها و بحران معیشت مردم و نظام رانت و مافیای مسلط بر جامعه و افسردگی انسان و تقریر محرومیتها و نداریها و پیدایش زبالهگردها و کودکان کار و سازماندهی فساد و تخریب محیط زیست و تصویب قوانین علیه آسایش و رفاه مردم و وجود و بقای تحریمها و ساماننیافتن روابط با جهان و باقیماندن مصائب ایرانیان، تا زمان باقیست، تا قیامتِ شما هنوز برپا نشده و تا هنوز از گورها برنخاستهاید توبه کنید.
شمایان که شیوهی زورگویی را بر جای مرام دینِ رحمت نشاندهاید و با تحریف دین توحیدی دلهای مردم را از حقیقت منظور خدا از بعثت انبیاء رماندهاید و با بیعدالتی، دین را از درون تهی ساختهاید و با نمایش بیرحمی و رعب، جوانان را از گِردِ دین پراکندهاید و باعث شدهاید تا تعالیم آسمانی اعتبار خود را نزد مؤمنانِ باصداقتِ پیشین و جویندگانِ حقیقتِ امروزین از دست بدهد، بر این جفاهای گران بر دین توبه کنید.
شمایان که به ویرانی ایران و ایرانی مشغولید و ایران را به جایی برای نزیستن و گریختن تبدیل نمودهاید، تا دیر نشده از این شبهای زندهکنندهی قدر بهرهی باطنی خویش ببرید، بازبگردید، تضرع کنید، جهان را پر از زاری کنید، اشکها بریزید، از دل فغانها برآرید، چشمها از خونِ ضجهها سیراب سازید، دستها بر سر کوبید و البته سپس حقالناس را مسترد و خطاها را اصلاح و جبران کنید تا مگر شاید خداوند گناهان ویرانکنندهتان را ببخشاید و درب طریقت نیکوی زیستن را بر شما بگشاید.
١١ فروردین ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«خطابهای در شب قدر»
🖍 بهروز مرادی
خواهران و برادران!
از خود میپرسم آیا ما براستی آنچنان شایستگی یافتهایم که شب قدر را از آنِ خود بدانیم و به مناسبتاش گرد هم آییم و ناپاکیهای زنگاربستهی درون خود را به دامان این شب پاک فروبریزیم؟
آیا ما نامسلمانهای مِهرِ دین بربادده، مؤمننمایانِ ناانسان، جورکنندگانِ بر زمین، تباهکنندگانِ حق انسان، امنیتسوزانِ بندهی بندهای نفْس، رعبافکنانِ در دل دختران و پسران و زنان و مردان جویندهی حق و آسودگیستانان از آسایش مردم که حقیقتِ دین را با افسونِ ریا و فساد درهم آمیخته و شمشیر خرافه بر آستانِ کردار خویش آویخته و شهوتِ دورویی و دروغ را سرلوحهی رفتار خویش نموده و نمایشِ خودِ به هوی و هوس آلوده را بر شخصیتِ روئیدهمان در تاریکیهای اجحاف و ستم مسلط ساخته و بهجای وسواسِ پاسداشتِ حقها بر انکار و ستیز و پوشاندن حقِ انسان پُر از وسوسههای ابلیسی هستیم، آیا چنین کسانی همچون ما براستی لیاقت آن دارند که شب قدر را از آنِ خود بدانند؟
آیا ما و شما آنچنان از عدالت آن مردِ شکافتهسرِ نایابِ قربانی جهل و تعصبِ مؤمنان الگو برداشتهایم که این شب نام او را بر زبان میرانیم و او را بهظاهر در زبان جهل و دنیاخواهی میخوانیم، اما جهان و زمین و زمان را از ظلم و بیعدالتی و تحمیل مالامال ساختهایم؟
ما از پرهیز آن مردِ بیفریبِ پرشکیب از برگیریِ پوستهای از دهان مورچهای چه سخنها که نمیرانیم، اما هنگام که میرسد، از غارتِ لقمههای دهان یتیمها و آذوقهی زنان زبالهگرد بوستانها و تاراج سرمایههای مردان شریف میدانها ابایی نمیورزیم.
پس کسانی از ما و شما که با زندگیِ بهضعفکشیدهشدگان چنین کنند، دشمنان آن مرد اسطورهی عدالت و آزادگی و شقیترین باشندگانِ زیینده در تاریکیهای پلیدزایند.
شما بر پیکرهی دین پوستین وارونه پوشاندهاید، ابزار رشد آن را از آن زدوده، دستان نجاتبخش آن را قطع نموده، قلب مهربان آن را از مهر تهی ساخته، آنگاه اغتشاشی از کین و جور و جعل و جهل را به کالبد مخدوش آن تزریق نموده و بااینهمه هنوز ادعای پیروی از آن مردِ از حق روئیده را دارید.
شما فقر و بندیسازی خلق را و فلاکت زن و مرد را و بیفرجامی کودکان را و ناامیدی جوانان را وانهادهاید، از گرسنگی محرومان به تنگ نمیآیید و بر ظالمان برنمیآشوبید، اما از موهای سر دختران دین خود را از دست رفته میپندارید.
زهی فریب و کژی که شما به آن دچارید. «خورشید را گذاشته، با ساعت شماتهدار خویش، بیچاره خلق را میخواهید متقاعد کنید که شب از نیمه نیز برنگذشته است.»
رخسار شما از حرامخواری گلگون و دل مظلوم از بیداد شما پرخون.
شما یاران ابنملجم در اکنونِ دین جعلی هستید.
براستی اینهمه نیرنگ که در دین خدا و اینهمه ظلم که در کار خلق خدا و اینهمه آلودگی که در طریقت هُدی وارد میکنید، از چه سان شما را حال دگرگون نمیکند؟
خواهران و برادران! شب قدر را برای بازگشت از مسیر مُردگی ما و شما ساختهاند تا از آن نیرویی دریابیم و زندگی خویش به راستی و راستگویی از سر گیریم و دست از جفای به خلق و ظلم به انسان و جعل دین برکشیم و پای از میدان تعصب و درهی خرافه و آزار انسان بیرون بریم و در خانهی والای خدا سکنا گزینیم.
دریغا اگر این نهیبها جز بر کژی شما نیافزاید.
در هر حال هان آگاه باشید که اشکهایی که در این شب برای باقیماندن در جهل و تباهی و خرافه بر زمین میریزید، مبارک نمیشوند.
بل تنها اشکهایی مبارکاند که اکسیر مردگی شمایند و پس از بیداری از خفتگی، شما را از نو متولد میسازند و در طریقت پاکی و انسانیت و مدارا با خلقِ متفاوت، شما را پایدار و استوار میدارند.
١٢ فروردین ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍 بهروز مرادی
خواهران و برادران!
از خود میپرسم آیا ما براستی آنچنان شایستگی یافتهایم که شب قدر را از آنِ خود بدانیم و به مناسبتاش گرد هم آییم و ناپاکیهای زنگاربستهی درون خود را به دامان این شب پاک فروبریزیم؟
آیا ما نامسلمانهای مِهرِ دین بربادده، مؤمننمایانِ ناانسان، جورکنندگانِ بر زمین، تباهکنندگانِ حق انسان، امنیتسوزانِ بندهی بندهای نفْس، رعبافکنانِ در دل دختران و پسران و زنان و مردان جویندهی حق و آسودگیستانان از آسایش مردم که حقیقتِ دین را با افسونِ ریا و فساد درهم آمیخته و شمشیر خرافه بر آستانِ کردار خویش آویخته و شهوتِ دورویی و دروغ را سرلوحهی رفتار خویش نموده و نمایشِ خودِ به هوی و هوس آلوده را بر شخصیتِ روئیدهمان در تاریکیهای اجحاف و ستم مسلط ساخته و بهجای وسواسِ پاسداشتِ حقها بر انکار و ستیز و پوشاندن حقِ انسان پُر از وسوسههای ابلیسی هستیم، آیا چنین کسانی همچون ما براستی لیاقت آن دارند که شب قدر را از آنِ خود بدانند؟
آیا ما و شما آنچنان از عدالت آن مردِ شکافتهسرِ نایابِ قربانی جهل و تعصبِ مؤمنان الگو برداشتهایم که این شب نام او را بر زبان میرانیم و او را بهظاهر در زبان جهل و دنیاخواهی میخوانیم، اما جهان و زمین و زمان را از ظلم و بیعدالتی و تحمیل مالامال ساختهایم؟
ما از پرهیز آن مردِ بیفریبِ پرشکیب از برگیریِ پوستهای از دهان مورچهای چه سخنها که نمیرانیم، اما هنگام که میرسد، از غارتِ لقمههای دهان یتیمها و آذوقهی زنان زبالهگرد بوستانها و تاراج سرمایههای مردان شریف میدانها ابایی نمیورزیم.
پس کسانی از ما و شما که با زندگیِ بهضعفکشیدهشدگان چنین کنند، دشمنان آن مرد اسطورهی عدالت و آزادگی و شقیترین باشندگانِ زیینده در تاریکیهای پلیدزایند.
شما بر پیکرهی دین پوستین وارونه پوشاندهاید، ابزار رشد آن را از آن زدوده، دستان نجاتبخش آن را قطع نموده، قلب مهربان آن را از مهر تهی ساخته، آنگاه اغتشاشی از کین و جور و جعل و جهل را به کالبد مخدوش آن تزریق نموده و بااینهمه هنوز ادعای پیروی از آن مردِ از حق روئیده را دارید.
شما فقر و بندیسازی خلق را و فلاکت زن و مرد را و بیفرجامی کودکان را و ناامیدی جوانان را وانهادهاید، از گرسنگی محرومان به تنگ نمیآیید و بر ظالمان برنمیآشوبید، اما از موهای سر دختران دین خود را از دست رفته میپندارید.
زهی فریب و کژی که شما به آن دچارید. «خورشید را گذاشته، با ساعت شماتهدار خویش، بیچاره خلق را میخواهید متقاعد کنید که شب از نیمه نیز برنگذشته است.»
رخسار شما از حرامخواری گلگون و دل مظلوم از بیداد شما پرخون.
شما یاران ابنملجم در اکنونِ دین جعلی هستید.
براستی اینهمه نیرنگ که در دین خدا و اینهمه ظلم که در کار خلق خدا و اینهمه آلودگی که در طریقت هُدی وارد میکنید، از چه سان شما را حال دگرگون نمیکند؟
خواهران و برادران! شب قدر را برای بازگشت از مسیر مُردگی ما و شما ساختهاند تا از آن نیرویی دریابیم و زندگی خویش به راستی و راستگویی از سر گیریم و دست از جفای به خلق و ظلم به انسان و جعل دین برکشیم و پای از میدان تعصب و درهی خرافه و آزار انسان بیرون بریم و در خانهی والای خدا سکنا گزینیم.
دریغا اگر این نهیبها جز بر کژی شما نیافزاید.
در هر حال هان آگاه باشید که اشکهایی که در این شب برای باقیماندن در جهل و تباهی و خرافه بر زمین میریزید، مبارک نمیشوند.
بل تنها اشکهایی مبارکاند که اکسیر مردگی شمایند و پس از بیداری از خفتگی، شما را از نو متولد میسازند و در طریقت پاکی و انسانیت و مدارا با خلقِ متفاوت، شما را پایدار و استوار میدارند.
١٢ فروردین ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«علیع تنهاست، همچون پیروانش»
🖍بهروز مرادی
دیدم که کشته بودندت!
دیدم که دوان و هراسان، شمشیری زهرآگین از سم جهل و خرافه در دستان تکفیریاش بر سرت فرود آورده و ذکر الله بر لبان دارد! و مسرور از آنکه حکم خدا را در کشتن تو جاری ساخته و به خیالِ تیرهاش رستگاری خویش را با کشتن اسطورهی عدالت و روشناندیشی تضمین نموده است.
... ریشی بلند بر چهرهی مسخشدهاش داشت و ذکر قرآن زیر لبانش یک دم خاموشی نمیگزید و با این حال آستینش از خون تو رنگین شده بود.
پیشانیاش از مُهری تیرهگون پینه بسته و سجدههای آغشته به تعصب و جهلش، قدرت تشخیص را از او ستانده بود و در حریم پوستین اسلام، چشمانش در گریز از حقیقت مهارت یافته بود.
نه فسادکاران اُموی عدالتت را تحمل کردند، نه رانتخواهان جَملی شایستهسالاریات را تاب آوردند
و نه این مرتجعان مذهبی شوراگراییات را گردن نهادند.
متعصبین گرفتار در پرتگاه واپسماندگیِ فرهنگی جز به شمشیر دیکتاتوری آرام نمیگیرند و از تو همان میخواستند که از حکام جنایت میخواهند که همانا تبدیل خلقِ انبوه به سیاهی لشکری برای کشتار مخالفین است.
آزادگی و شوراگرایی و عدالتورزیات تو را به مسلخ جهل دینی و تکفیر متعصبانه برد و کاری که فسادکاران و رانتخواهان نتوانستند کرد، اینان تا پوستین قرآن بر نیزهها دیدند، تو را کافر نامیدند و در ذبح آزادگی و برابری و حقگراییِ فرافرقهایات تردید نکردند.
اینک هر سال تو کشته میشوی و آزادگان و عدالتخواهان و حقطلبان و پاکیجویان و فسادناپذیران دوباره تنها میشوند و عدالت از میان پیروانِ پوستهگرایت بیشتر رخت برمیبندد و کسی نیست بر آن زن یهودی که در قلمرو حکومت حقمدارت مورد تعرض قرار گرفته فریاد برآورد و بر صورت خویش سیلی بزند و در قفایش مرگ را بر زندگی ترجیح بدهد که اینک تمامتِ انسان در نبود تو دریاها را گریسته است.
تو باز هم کشته شدهای
و در نبودت؛
پوستهی قرآن بر نیزههاست هنوز
و دین به ابزار تیرگی و ستم مبدل گشته
و قرآن به تاراج فساد و ظلم رفته
و پیام محمدص توجیهگر تباهی و نگونبختی گردیده
و حقیقت؛ قربانیِ دینِ پوستینِ وارونهپوشیده است
و پیروان راستینِ روشناندیشت از همیشهی تاریخ تنهاترند.
١٣ فروردين ١۴٠٣
٢١ رمضان ١۴۴۵
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
دیدم که کشته بودندت!
دیدم که دوان و هراسان، شمشیری زهرآگین از سم جهل و خرافه در دستان تکفیریاش بر سرت فرود آورده و ذکر الله بر لبان دارد! و مسرور از آنکه حکم خدا را در کشتن تو جاری ساخته و به خیالِ تیرهاش رستگاری خویش را با کشتن اسطورهی عدالت و روشناندیشی تضمین نموده است.
... ریشی بلند بر چهرهی مسخشدهاش داشت و ذکر قرآن زیر لبانش یک دم خاموشی نمیگزید و با این حال آستینش از خون تو رنگین شده بود.
پیشانیاش از مُهری تیرهگون پینه بسته و سجدههای آغشته به تعصب و جهلش، قدرت تشخیص را از او ستانده بود و در حریم پوستین اسلام، چشمانش در گریز از حقیقت مهارت یافته بود.
نه فسادکاران اُموی عدالتت را تحمل کردند، نه رانتخواهان جَملی شایستهسالاریات را تاب آوردند
و نه این مرتجعان مذهبی شوراگراییات را گردن نهادند.
متعصبین گرفتار در پرتگاه واپسماندگیِ فرهنگی جز به شمشیر دیکتاتوری آرام نمیگیرند و از تو همان میخواستند که از حکام جنایت میخواهند که همانا تبدیل خلقِ انبوه به سیاهی لشکری برای کشتار مخالفین است.
آزادگی و شوراگرایی و عدالتورزیات تو را به مسلخ جهل دینی و تکفیر متعصبانه برد و کاری که فسادکاران و رانتخواهان نتوانستند کرد، اینان تا پوستین قرآن بر نیزهها دیدند، تو را کافر نامیدند و در ذبح آزادگی و برابری و حقگراییِ فرافرقهایات تردید نکردند.
اینک هر سال تو کشته میشوی و آزادگان و عدالتخواهان و حقطلبان و پاکیجویان و فسادناپذیران دوباره تنها میشوند و عدالت از میان پیروانِ پوستهگرایت بیشتر رخت برمیبندد و کسی نیست بر آن زن یهودی که در قلمرو حکومت حقمدارت مورد تعرض قرار گرفته فریاد برآورد و بر صورت خویش سیلی بزند و در قفایش مرگ را بر زندگی ترجیح بدهد که اینک تمامتِ انسان در نبود تو دریاها را گریسته است.
تو باز هم کشته شدهای
و در نبودت؛
پوستهی قرآن بر نیزههاست هنوز
و دین به ابزار تیرگی و ستم مبدل گشته
و قرآن به تاراج فساد و ظلم رفته
و پیام محمدص توجیهگر تباهی و نگونبختی گردیده
و حقیقت؛ قربانیِ دینِ پوستینِ وارونهپوشیده است
و پیروان راستینِ روشناندیشت از همیشهی تاریخ تنهاترند.
١٣ فروردين ١۴٠٣
٢١ رمضان ١۴۴۵
🌿@drBehrouzMoradi
«مباهتهی متقابل»
🖍بهروز مرادی
در ایام اخیر در فضای مجازی پستهایی با سرعتی بیشتر از پیش چرخیدن گرفتهاند که محتوای آنها تهمتهای سازمانیافته به امام علیع میباشند.
به عنوان مثال در آنها نوشته شده که در فلان جنگ ٧٠٠ نفر را دادند به امام تا گردن بزند. یا در جنگ با خوارج ١٨٠٠ نفر را کشتند. یا قیام مردم پس از رحلت حضرت رسولص را به خون کشیدند و....
در این خصوص بیان این مطالب را ضروری میدانم:
١. روایات موجود در کتب تاریخی را جریانهای مسلط تاریخ ساختهاند و حقانیت آنها مورد تردید بسیار است. تاریخ حتی همین اکنون در حال تحریف توسط نظامهای حاکم است، بهگونهای که رویدادها را به طور کاملاً وارونه در رسانهها بیان میکنند و به طور جعلی و تحریفشده در کتابها مینگارند و آنقدر دروغها را تکرار میکنند تا در اذهان جامعه همهگیر و برای همگان باورپذیر بشود.
در همین راستا بوده است که پژوهشگرانی چند، همهی همّ و غم خود را صرف پالایش روایات و تفکیک سره از ناسرهی نگارشهای تاریخی ساخته و در جریان پژوهشهای خود، هزاران روایت جعلی شناسایی نمودهاند. فراوانی جعلیات در روایات و احادیث در کتب تاریخی، اعتبار مجموعهی روایات را زیر سئوال میبرد. بههمین خاطر است که در شناخت دین و رفتار حضرت رسولص، "قرآن" را میبایست مبنا قرار داد و روایات را به قرآن عرضه نمود.
٢. جنگهای زمان حضرت رسولص بدون استثناء تدافعی بودند و آن حضرت به هیچ سرزمینی تهاجم نظامی نکردند و در میانهی جنگ دفاعی نیز کشتن نیروی مهاجم امری کاملأ خالی از اشکال است.
٣. عقل سلیم نمیپذیرد که افراد یک سپاه ساعتها به تماشای یک نفر بنشینند تا او چندصدنفر را گردن بزند. در اینصورت کار بقیهی سپاهیان چیست؟ ساختگی بودن این روایت بسیار آشکار است.
۴. امر مسلم این است که حضرت رسولص، ابوسفیان که از اصلیترین دشمنان اسلام بود را پس از بازگشت به مکه بخشیدند و حتی همسرش هند که جناب حمزه را به طرز فجیعی مثله نموده بود را مجازات نکردند. چنین پیامبری نمیتواند چندصد اسیر جنگی را به صف کند و گردن آنها را توسط علی بزند. اصولاً مسلمانان در زمان حضرت رسولص اسرای خود را نمیکشتند، بلکه از خوراک خود به آنها میدادند، آنها را به اسلام دعوت میکردند و در صورت باسوادکردن مسلمانی، آنها را آزاد میکردند. این امر با آیات قرآنی کاملأ سازگار است.
۵. پس از رحلت حضرت رسولص، جناب ابوبکر به خلافت رسید و امام علی در زمان خلافت وی سِمَتِ دولتی یا نظامی نداشت که در سرکوب قبایلی مشارکت نماید که در آن زمان از پرداخت مالیات خودداری ورزیده بودند.
۶. امام علی یا پسران وی در تهاجم اعراب به ایران هیچ نقشی یا مشارکتی نداشتند. این حمله در زمان خلافت جناب عمر صورت پذیرفت و امام علی در آن زمان هیچگونه منصب دولتی نداشتند.
٧. در زمان حکومت امام علیع، ٣ گروه با ایشان وارد جنگ شدند و امام به هیچ سرزمین یا گروهی تهاجم نظامی نکرد. خوارج که خود پیشتر از یاران ایشان بودند، امام را پس از جنگ صفین که معاویه و عمروعاص قرآنها را بر سر نیزه کردند، کافر نامیدند و به او اعلان جنگ دادند. نهی امام ایشان را از جنگ کارگر نیفتاد و آنها به کمتر از جنگ راضی نبودند. بیشتر مورخین تعداد آنها را نیز ٩٠٠ نفر دانستهاند و نه ١٨٠٠ نفر.
٨. دانستهایم که برخی مذهبیونی که به اخلاق و آزادگی پایبند نمیباشند، "مباهته" یا "بهتانزنی" به مخالفان و دیگرانِ متفاوت را مجاز میدانند. این درحالی است که قرآن بههیچوجه چنین رفتاری را تأیید نمیکند و تهمت و بهتانزنی به هر کسی را گناه کبیره میشمرد.
حال کسانی وجود دارند که در ضدیت با دین و چهرههای اصلی دین نیز همین روش"تهمتزنی" را پیشهی خود نمودهاند و ضدیت با دین و اسلام را با عربستیزیِ نژادگرایانه و باستانگراییِ متوهمانه درهم آمیختهاند. تعصب جاهلانه در شخصیت رشدنایافتهی آنها، به مباهتهی جاعلانه انجامیده و در مسیر ضدیت کورِ بیمارگونه با دین، هم تاریخ را پر از تحریف میسازند و هم از روایات مخدوش و دروغبنیان در کتابهای جعلی تاریخی بهره میگیرند. رفتار آنان مشابه مذهبیونی است که در مواجهه با دگراندیشان از راههای غیراخلاقی به تهمتزنی و تحریف تاریخ میپردازند.
از نظر سطح اخلاقی، این دو گروه دو روی یک سکهاند و هیچکدام بر دیگری برتریتی ندارد.
بهترین سخنی که میتوان به این دو گروه متخاصمِ جاعل تاریخ بیان کرد این است که:
اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید و اخلاق را پاس بدارید و حریم انسان را رعایت کنید.
ما در ایران سخت نیازمند بهرسمیت شناختن یکدیگرِ متفاوت هستیم تا در این جامعهی متکثرشده بتوان در صلح و مدارا و زیر لوای یک نظام دموکراتیک زیست. درغیراینصورت چرخهی دیکتاتوری و سرکوب دگراندیشان از حرکت باز نخواهد ایستاد.
١۴ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
در ایام اخیر در فضای مجازی پستهایی با سرعتی بیشتر از پیش چرخیدن گرفتهاند که محتوای آنها تهمتهای سازمانیافته به امام علیع میباشند.
به عنوان مثال در آنها نوشته شده که در فلان جنگ ٧٠٠ نفر را دادند به امام تا گردن بزند. یا در جنگ با خوارج ١٨٠٠ نفر را کشتند. یا قیام مردم پس از رحلت حضرت رسولص را به خون کشیدند و....
در این خصوص بیان این مطالب را ضروری میدانم:
١. روایات موجود در کتب تاریخی را جریانهای مسلط تاریخ ساختهاند و حقانیت آنها مورد تردید بسیار است. تاریخ حتی همین اکنون در حال تحریف توسط نظامهای حاکم است، بهگونهای که رویدادها را به طور کاملاً وارونه در رسانهها بیان میکنند و به طور جعلی و تحریفشده در کتابها مینگارند و آنقدر دروغها را تکرار میکنند تا در اذهان جامعه همهگیر و برای همگان باورپذیر بشود.
در همین راستا بوده است که پژوهشگرانی چند، همهی همّ و غم خود را صرف پالایش روایات و تفکیک سره از ناسرهی نگارشهای تاریخی ساخته و در جریان پژوهشهای خود، هزاران روایت جعلی شناسایی نمودهاند. فراوانی جعلیات در روایات و احادیث در کتب تاریخی، اعتبار مجموعهی روایات را زیر سئوال میبرد. بههمین خاطر است که در شناخت دین و رفتار حضرت رسولص، "قرآن" را میبایست مبنا قرار داد و روایات را به قرآن عرضه نمود.
٢. جنگهای زمان حضرت رسولص بدون استثناء تدافعی بودند و آن حضرت به هیچ سرزمینی تهاجم نظامی نکردند و در میانهی جنگ دفاعی نیز کشتن نیروی مهاجم امری کاملأ خالی از اشکال است.
٣. عقل سلیم نمیپذیرد که افراد یک سپاه ساعتها به تماشای یک نفر بنشینند تا او چندصدنفر را گردن بزند. در اینصورت کار بقیهی سپاهیان چیست؟ ساختگی بودن این روایت بسیار آشکار است.
۴. امر مسلم این است که حضرت رسولص، ابوسفیان که از اصلیترین دشمنان اسلام بود را پس از بازگشت به مکه بخشیدند و حتی همسرش هند که جناب حمزه را به طرز فجیعی مثله نموده بود را مجازات نکردند. چنین پیامبری نمیتواند چندصد اسیر جنگی را به صف کند و گردن آنها را توسط علی بزند. اصولاً مسلمانان در زمان حضرت رسولص اسرای خود را نمیکشتند، بلکه از خوراک خود به آنها میدادند، آنها را به اسلام دعوت میکردند و در صورت باسوادکردن مسلمانی، آنها را آزاد میکردند. این امر با آیات قرآنی کاملأ سازگار است.
۵. پس از رحلت حضرت رسولص، جناب ابوبکر به خلافت رسید و امام علی در زمان خلافت وی سِمَتِ دولتی یا نظامی نداشت که در سرکوب قبایلی مشارکت نماید که در آن زمان از پرداخت مالیات خودداری ورزیده بودند.
۶. امام علی یا پسران وی در تهاجم اعراب به ایران هیچ نقشی یا مشارکتی نداشتند. این حمله در زمان خلافت جناب عمر صورت پذیرفت و امام علی در آن زمان هیچگونه منصب دولتی نداشتند.
٧. در زمان حکومت امام علیع، ٣ گروه با ایشان وارد جنگ شدند و امام به هیچ سرزمین یا گروهی تهاجم نظامی نکرد. خوارج که خود پیشتر از یاران ایشان بودند، امام را پس از جنگ صفین که معاویه و عمروعاص قرآنها را بر سر نیزه کردند، کافر نامیدند و به او اعلان جنگ دادند. نهی امام ایشان را از جنگ کارگر نیفتاد و آنها به کمتر از جنگ راضی نبودند. بیشتر مورخین تعداد آنها را نیز ٩٠٠ نفر دانستهاند و نه ١٨٠٠ نفر.
٨. دانستهایم که برخی مذهبیونی که به اخلاق و آزادگی پایبند نمیباشند، "مباهته" یا "بهتانزنی" به مخالفان و دیگرانِ متفاوت را مجاز میدانند. این درحالی است که قرآن بههیچوجه چنین رفتاری را تأیید نمیکند و تهمت و بهتانزنی به هر کسی را گناه کبیره میشمرد.
حال کسانی وجود دارند که در ضدیت با دین و چهرههای اصلی دین نیز همین روش"تهمتزنی" را پیشهی خود نمودهاند و ضدیت با دین و اسلام را با عربستیزیِ نژادگرایانه و باستانگراییِ متوهمانه درهم آمیختهاند. تعصب جاهلانه در شخصیت رشدنایافتهی آنها، به مباهتهی جاعلانه انجامیده و در مسیر ضدیت کورِ بیمارگونه با دین، هم تاریخ را پر از تحریف میسازند و هم از روایات مخدوش و دروغبنیان در کتابهای جعلی تاریخی بهره میگیرند. رفتار آنان مشابه مذهبیونی است که در مواجهه با دگراندیشان از راههای غیراخلاقی به تهمتزنی و تحریف تاریخ میپردازند.
از نظر سطح اخلاقی، این دو گروه دو روی یک سکهاند و هیچکدام بر دیگری برتریتی ندارد.
بهترین سخنی که میتوان به این دو گروه متخاصمِ جاعل تاریخ بیان کرد این است که:
اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید و اخلاق را پاس بدارید و حریم انسان را رعایت کنید.
ما در ایران سخت نیازمند بهرسمیت شناختن یکدیگرِ متفاوت هستیم تا در این جامعهی متکثرشده بتوان در صلح و مدارا و زیر لوای یک نظام دموکراتیک زیست. درغیراینصورت چرخهی دیکتاتوری و سرکوب دگراندیشان از حرکت باز نخواهد ایستاد.
١۴ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«شب قدر کدام روز است؟»
🖍بهروز مرادی
قرآن حکیم هرگز اعلام نکرده که شب قدر یکی از روزهای ماه رمضان است.
با اینحال عموم مسلمانان بر این باورند که این شب، یکی از شبهای روزهای ١٩ یا ٢١ یا ٢٣ یا ٢٧ ماه رمضان است.
دلیل سادهی آنها این است که قرآن در سورهی قدر بیان کرده که "آن" را در شب قدر نازل نموده است. از طرفی دیگر چون در سورهی بقره:١٨۵ نیز عنوان گردیده که قرآن در ماه رمضان نازل شده، پس نتیجه گرفتهاند که شب قدر نیز میبایست در همین ماه باشد.
اما این نظر اعتبار خودش را نه از نصّ قرآن، بلکه از باور عمومی به دست آورده و نمیتواند مورد پذیرش قرار گیرد، چراکه قرآن فقط در ماه رمضان نازل نگرديده، بلکه در همهی ماهها و در طول ٢٣ سال به تدریج تنزیل یافته است و تنها قسمتی از آن در ماه رمضان نازل گردیده است.
عدهای نیز در امر رمزگشایی از این معما گفتهاند که قرآن یکبار در ماه رمضان به طور کامل به قلب نبی اسلام ص نازل گردیده است.
این امر که حضرت رسولص در بافتار اجتماعی و فردی زیست خود برای دریافت وحی منتظر میمانده و از محتوا و نوع وحیای که قرار بود دریافت کنند، بیاطلاع بوده است نشان میدهد که احتمال نزول یکمرتبهای وحی به قلب نازنین ایشان فاقد هرگونه کارکردی است و بههمین خاطر نمیتواند مورد پذیرش قرار گیرد.
"قدر" از نظر لغوی؛ هم به معنی "شأن و مقدار و میزان و قدر و اندازه و مقام" است و هم به معنی "تقدیر" . ترکیب این دو معانی این محتوای مجموع را به ذهن متبادر میسازد که شأن و قدر و تقدیر آدمیان با هم متفاوت است و هیچ دو کسی نیست که در شأن و مقام و تقدیر کاملأ با هم یکسان باشند. پس لاجرم شب قدر آنان نیز با یکدگر متفاوت است.
باری شب قدرِ هر کس آن زمانی است که او با مراقبت و پرهیز و خودمهاری و خودمدیریتی و خودکنترلی و پاکسازی درونی و زنگارزدایی نفسانی و پرورش و رشد وجود خود آنچنان و آنقدر دارای شأن و مقام و قدر و ارزش و کرامت گردیده که سرنوشت او به نیکی و خیر و سعادت و رستگاری رقم بخورد. او این سرنوشت را خود برای خویش ساخته و لیاقت رستگاری را خود در خود ایجاد نموده و گریهی ریاکارانه و دعای پوک و اشکهای تزويری و قرآن برسرگیری تأثیری در این قدربینی و قدریابی ندارد.
این درست است که شب قدرِ آدمیان "میتواند" در ماه رمضان باشد، نه از آن روی که تاریخ شب قدر در یکی از این شبهاست، بلکه از آن روی که بهواسطهی تزکیه و تقویت تقوا و تعمیر باطن خود در این ماه میتوان شأن و مقام باطنی خود را چنان احیا نمود و ارتقا داد که شب قدر خود را ایجاد کرد و رقم زد و سرنوشت نیکوی رستگاری را برای خود تقدیر نمود.
اما شب قدرِ آدمی تاریخ نیست، بلکه میتواند هر شب یا روزی دیگری از سال و ماه نیز باشد، همان روز یا شبی که او خود را پس از طی مراحل خودسازی، چنان در وصل به حضرت حق به تعالی و رشد رسانده و چنان با پروراندن نفس خود به نسخهی نهاییِ خودِ خداگونهاش نزدیک شده و چنان خود را احیا ساخته -یعنی از خفتگی به بیداری و از مردگی به زندهگی تبدیل نموده- که از شأن و قدر لازم برای یافتن تقدیر نیکوی رستگاری برخوردار گردیده است.
در چنین شبی است که فرشتگان گرداگرد او را فرا میگیرند و او را تا برآمدن صبح و شکافتن آفتاب درود میفرستند و او را برای صلح و آرامش و سلامتی که وجودش را دربرگرفته تقدیس میکنند.
١۴ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
قرآن حکیم هرگز اعلام نکرده که شب قدر یکی از روزهای ماه رمضان است.
با اینحال عموم مسلمانان بر این باورند که این شب، یکی از شبهای روزهای ١٩ یا ٢١ یا ٢٣ یا ٢٧ ماه رمضان است.
دلیل سادهی آنها این است که قرآن در سورهی قدر بیان کرده که "آن" را در شب قدر نازل نموده است. از طرفی دیگر چون در سورهی بقره:١٨۵ نیز عنوان گردیده که قرآن در ماه رمضان نازل شده، پس نتیجه گرفتهاند که شب قدر نیز میبایست در همین ماه باشد.
اما این نظر اعتبار خودش را نه از نصّ قرآن، بلکه از باور عمومی به دست آورده و نمیتواند مورد پذیرش قرار گیرد، چراکه قرآن فقط در ماه رمضان نازل نگرديده، بلکه در همهی ماهها و در طول ٢٣ سال به تدریج تنزیل یافته است و تنها قسمتی از آن در ماه رمضان نازل گردیده است.
عدهای نیز در امر رمزگشایی از این معما گفتهاند که قرآن یکبار در ماه رمضان به طور کامل به قلب نبی اسلام ص نازل گردیده است.
این امر که حضرت رسولص در بافتار اجتماعی و فردی زیست خود برای دریافت وحی منتظر میمانده و از محتوا و نوع وحیای که قرار بود دریافت کنند، بیاطلاع بوده است نشان میدهد که احتمال نزول یکمرتبهای وحی به قلب نازنین ایشان فاقد هرگونه کارکردی است و بههمین خاطر نمیتواند مورد پذیرش قرار گیرد.
"قدر" از نظر لغوی؛ هم به معنی "شأن و مقدار و میزان و قدر و اندازه و مقام" است و هم به معنی "تقدیر" . ترکیب این دو معانی این محتوای مجموع را به ذهن متبادر میسازد که شأن و قدر و تقدیر آدمیان با هم متفاوت است و هیچ دو کسی نیست که در شأن و مقام و تقدیر کاملأ با هم یکسان باشند. پس لاجرم شب قدر آنان نیز با یکدگر متفاوت است.
باری شب قدرِ هر کس آن زمانی است که او با مراقبت و پرهیز و خودمهاری و خودمدیریتی و خودکنترلی و پاکسازی درونی و زنگارزدایی نفسانی و پرورش و رشد وجود خود آنچنان و آنقدر دارای شأن و مقام و قدر و ارزش و کرامت گردیده که سرنوشت او به نیکی و خیر و سعادت و رستگاری رقم بخورد. او این سرنوشت را خود برای خویش ساخته و لیاقت رستگاری را خود در خود ایجاد نموده و گریهی ریاکارانه و دعای پوک و اشکهای تزويری و قرآن برسرگیری تأثیری در این قدربینی و قدریابی ندارد.
این درست است که شب قدرِ آدمیان "میتواند" در ماه رمضان باشد، نه از آن روی که تاریخ شب قدر در یکی از این شبهاست، بلکه از آن روی که بهواسطهی تزکیه و تقویت تقوا و تعمیر باطن خود در این ماه میتوان شأن و مقام باطنی خود را چنان احیا نمود و ارتقا داد که شب قدر خود را ایجاد کرد و رقم زد و سرنوشت نیکوی رستگاری را برای خود تقدیر نمود.
اما شب قدرِ آدمی تاریخ نیست، بلکه میتواند هر شب یا روزی دیگری از سال و ماه نیز باشد، همان روز یا شبی که او خود را پس از طی مراحل خودسازی، چنان در وصل به حضرت حق به تعالی و رشد رسانده و چنان با پروراندن نفس خود به نسخهی نهاییِ خودِ خداگونهاش نزدیک شده و چنان خود را احیا ساخته -یعنی از خفتگی به بیداری و از مردگی به زندهگی تبدیل نموده- که از شأن و قدر لازم برای یافتن تقدیر نیکوی رستگاری برخوردار گردیده است.
در چنین شبی است که فرشتگان گرداگرد او را فرا میگیرند و او را تا برآمدن صبح و شکافتن آفتاب درود میفرستند و او را برای صلح و آرامش و سلامتی که وجودش را دربرگرفته تقدیس میکنند.
١۴ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
سلسله سخنرانیهای خانهی فرهنگی غدیر
در ماه مبارک رمضان (دههی سوم)
بهروز مرادی (یک شب):
چرا روزه؟ (بررسی مبانی قرآنی روزه)
پنجشنبه ۱۶ فروردین/ ۲۴ رمضان
📍ساعت شروع جلسات: ۲۲:۰۰
📍این سخنرانیها بهصورت مجازی و در فضای اسکایروم برگزار میشود.
پیوند ورود به جلسه:
(با زدن بر روی گزینهی میهمان):
https://www.skyroom.online/ch/12ht/ghadir-cultural-house
در ماه مبارک رمضان (دههی سوم)
بهروز مرادی (یک شب):
چرا روزه؟ (بررسی مبانی قرآنی روزه)
پنجشنبه ۱۶ فروردین/ ۲۴ رمضان
📍ساعت شروع جلسات: ۲۲:۰۰
📍این سخنرانیها بهصورت مجازی و در فضای اسکایروم برگزار میشود.
پیوند ورود به جلسه:
(با زدن بر روی گزینهی میهمان):
https://www.skyroom.online/ch/12ht/ghadir-cultural-house
«پرستو بخشی؛ قربانی مافیای نفس»
🖍بهروز مرادی
ماجرای مرگ غمانگیز دکتر پرستو بخشی متخصص قلب و عروق را که شنیدم، اجحافاتی که در دانشگاه بر سرم آمد را به یاد آوردم.
نوشتهاند که فردی در معاونت آموزشی علیه او امضا جمع کرد تا اعلام عدم نیاز او را مُهر کنند تا او در منگنه قرار گیرد و حقوقش نصف شود و داغهای گران بر قلب نازکش بنهند و غمهای مهیب در چشمان بیپناهش بنشانند و با بیرحمیهای پلید، دلش را ماتمکدهای از تنهایی کنند تا او بمیرد.
او را به دست خودش کشتند، پس از آنکه امید و شور را در افق زندگیاش به تاراج برده بودند.
یادم آمد که در یکی از دانشگاههایی که قرار بود عضو هیئت علمیام کنند، پس از آنکه حاضر نشدم به فردی که تقلب او را سر جلسهی امتحان گزارش کردند و نمرهی برگهاش ٢ شد، نمرهی قبولی بدهم، فردی در دانشگاه پس از تهدید من و امتناع من از نمرهدادن به وی، علیه من امضا جمع کرد تا برگهی عدم نیاز دانشکده به من را مهر کنند و سپس مرا از دانشگاه کنار بگذارند.
یادم آمد که دستکم دو نفر از به ظاهر دوستانم هنگامی که به مقام مدیریت گروه رسیدند، مرا از گروه جامعهشناسی و علوم اجتماعی کنار گذاشتند تا در خانهنشین کردن من به رضایت درون برسند.
اینک همانها در حذف اساتید دلسوز و عاشق و لایق از دانشگاه به قلمفرسایی سوزناک مشغولاند.
همهی این افراد در خودکشی پرستو بخشی و خانهنشینی یا مهاجرت نخبگان عاشق در این جامعه سهیماند.
در یک جامعهی قانونمدار چنین افرادی به اتهام قتل غیرمستقیم یا مشارکت خاموش در قتل چنین کسانی محاکمه میشدند.
اما چیزی در این جامعه، وجود عاشقان و شایستگان را برنمیتابد و آنها را حذف میکند، چیزی بیشتر از نظام سیاسی، چیزی درون نفْسهایی که زنگارهای حسادتش نمیگذارد آنها به دیگرانِ لایق فضا بدهند.
چیزی در این جامعه عاشقان را میکشد، عاشقانی که چون همدست تاریکی نمیشوند، نور زندگی را از آنها دریغ میکنند.
چیزی در این وطن، پاکان را از صحنه حذف میکند تا راه برای ناپاکی هموار گردد.
چیزی درون قلبهایی که سرشار از کوچکیاند و توان دیدن انسانهای بزرگ را ندارند.
چیزی درون ذهنهای ناپاک که برای حذف دیگرانِ پاکیطلب نقشههای ناپاک میکشد.
چیزی در وجودهای رشدنایافته، حقیر و بخیل که منیّتِ تکبرورزشان میدان را بر دیگرانِ نیکاندیش میبندد.
چیزی نامهربان، ناانسان، بیرحم، رامنشده، خشونتورز، وحشی، تکبرورز، خودمدار، توسعهنیافته، زخمیِ رشدنایافتگی، دچار فقر روانِ نیک، نافهمِ دوستداشتن، تنگروح و اهریمنخوی که در جامعه عمومی و فراگیر است، نمیگذارد این وطن از شایستگانِ عاشق بهرهمند گردد و سامان نیک گیرد.
١۵ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
ماجرای مرگ غمانگیز دکتر پرستو بخشی متخصص قلب و عروق را که شنیدم، اجحافاتی که در دانشگاه بر سرم آمد را به یاد آوردم.
نوشتهاند که فردی در معاونت آموزشی علیه او امضا جمع کرد تا اعلام عدم نیاز او را مُهر کنند تا او در منگنه قرار گیرد و حقوقش نصف شود و داغهای گران بر قلب نازکش بنهند و غمهای مهیب در چشمان بیپناهش بنشانند و با بیرحمیهای پلید، دلش را ماتمکدهای از تنهایی کنند تا او بمیرد.
او را به دست خودش کشتند، پس از آنکه امید و شور را در افق زندگیاش به تاراج برده بودند.
یادم آمد که در یکی از دانشگاههایی که قرار بود عضو هیئت علمیام کنند، پس از آنکه حاضر نشدم به فردی که تقلب او را سر جلسهی امتحان گزارش کردند و نمرهی برگهاش ٢ شد، نمرهی قبولی بدهم، فردی در دانشگاه پس از تهدید من و امتناع من از نمرهدادن به وی، علیه من امضا جمع کرد تا برگهی عدم نیاز دانشکده به من را مهر کنند و سپس مرا از دانشگاه کنار بگذارند.
یادم آمد که دستکم دو نفر از به ظاهر دوستانم هنگامی که به مقام مدیریت گروه رسیدند، مرا از گروه جامعهشناسی و علوم اجتماعی کنار گذاشتند تا در خانهنشین کردن من به رضایت درون برسند.
اینک همانها در حذف اساتید دلسوز و عاشق و لایق از دانشگاه به قلمفرسایی سوزناک مشغولاند.
همهی این افراد در خودکشی پرستو بخشی و خانهنشینی یا مهاجرت نخبگان عاشق در این جامعه سهیماند.
در یک جامعهی قانونمدار چنین افرادی به اتهام قتل غیرمستقیم یا مشارکت خاموش در قتل چنین کسانی محاکمه میشدند.
اما چیزی در این جامعه، وجود عاشقان و شایستگان را برنمیتابد و آنها را حذف میکند، چیزی بیشتر از نظام سیاسی، چیزی درون نفْسهایی که زنگارهای حسادتش نمیگذارد آنها به دیگرانِ لایق فضا بدهند.
چیزی در این جامعه عاشقان را میکشد، عاشقانی که چون همدست تاریکی نمیشوند، نور زندگی را از آنها دریغ میکنند.
چیزی در این وطن، پاکان را از صحنه حذف میکند تا راه برای ناپاکی هموار گردد.
چیزی درون قلبهایی که سرشار از کوچکیاند و توان دیدن انسانهای بزرگ را ندارند.
چیزی درون ذهنهای ناپاک که برای حذف دیگرانِ پاکیطلب نقشههای ناپاک میکشد.
چیزی در وجودهای رشدنایافته، حقیر و بخیل که منیّتِ تکبرورزشان میدان را بر دیگرانِ نیکاندیش میبندد.
چیزی نامهربان، ناانسان، بیرحم، رامنشده، خشونتورز، وحشی، تکبرورز، خودمدار، توسعهنیافته، زخمیِ رشدنایافتگی، دچار فقر روانِ نیک، نافهمِ دوستداشتن، تنگروح و اهریمنخوی که در جامعه عمومی و فراگیر است، نمیگذارد این وطن از شایستگانِ عاشق بهرهمند گردد و سامان نیک گیرد.
١۵ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
Audio
"خانهی فرهنگی غدیر" در اسکایروم برگزار کرد:
سخنرانی دکتر بهروز مرادی
قرآنپژوه و جامعهشناس دین
با عنوان:
«چرا روزه؟»
(مبانی قرآنی روزه)
(برداشتی نو)
👈 فلسفهی روزه
👈 هدف روزه
👈 آیا روزه یک ماه است؟
👈 اشکال کجاست اگر روزهگیری
موجب درستکاری نشود؟
١۶ فروردین ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
سخنرانی دکتر بهروز مرادی
قرآنپژوه و جامعهشناس دین
با عنوان:
«چرا روزه؟»
(مبانی قرآنی روزه)
(برداشتی نو)
👈 فلسفهی روزه
👈 هدف روزه
👈 آیا روزه یک ماه است؟
👈 اشکال کجاست اگر روزهگیری
موجب درستکاری نشود؟
١۶ فروردین ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«جعل دین برای خاطر فساد»
🖍بهروز مرادی، قرآنپژوه و جامعهشناس دین
شیخی قرآنناخوانده زبانِ جعلِ دین در کامِ ناپاک چرخانده و به ساحت رسول نازنین نرمخو که "رحمة للعالمین" است، اهانت نموده و زبانش لال او را نعوذبالله "گوشتتلخ" نامیده است.
او با چشمان کوریکننده نتوانسته قرآن بخواند تا بداند او را "جز رحمتی برای جهانیان نفرستادهاند". (انبیاء:١٠٧).
دفاع از خشونت و فاجعه چنان بر چشمانش حجاب افکنده که این آیه را نمیبیند:
"باری شما را پیامآوری از خودتان آمده است که رنجبردن شما بر او گران میآید، به هدایت شما حریص است و نسبت به مؤمنین مهرورزی مهربان است." (توبه:١٢٨).
در خدمت به فسادِ زمان چنان به شیطان متعهد است که لیاقت دریافتن این آیه را نیافته است:
"پس تو با رحمتی از جانب خدا با آنان نرمخو شدی و اگر درشتخو و سنگدل میبودی، بیتردید از گرد تو پراکنده میشدند....". (آلعمران:١۵٩).
پیش از این در نقد سخنان افراد به ظاهر مسلمانِ مدافعِ فساد و خشونت، از عنوان "مُبلغیِ وارونه" استفاده کرده بودم. اکنون به نظر میرسد چنین تلاشهایی برای پوستینِ وارونه پوشاندن به دین به رویهای سازمانیافته تبدیل گردیده است.
علی شریعتی برای تلاشهای چنین افرادی در راستای توجیه ناپاکی و مشروعیتبخشی به استبداد و نظام بهرهکشی از واژهی "استحمار" استفاده نمود.
استحمار دینی با سوءاستفاده از ابزار دین، واقعیت اجتماعی را وارونه نشان میدهد تا فساد و نابرابری طبقاتی و بیعدالتی اجتماعی را توجیه دینی کند.
اما کار اینان از حد گذشته و افرادی تازه به دولت رسیدهی جادهصافکنِ فساد، همچون شجرهی ناپاک دوزخی اخیراً از خاک متعفن جعل دین روییدهاند تا به کمک فسادکارانِ دینبربادده قیام کنند. اینان را طایفهی "فرااستحمار" نامیدهام.
درحالیکه "استحمار"، بد را خوب نشان میدهد تا استبداد و فساد توجیه و قابل پذیرش گردد، "فرااستحمار"، خوب را بد نشان میدهد تا در سمتی دیگر، فساد و تباهی و جنایت و فاجعه خوب جلوه کند.
همین طایفه بودهاند که پیش از این تلاش کرده بودند نظام پاک و آرمانی امام علیع را آغشته به فساد معرفی کنند تا فسادکاریِ اربابانشان مشروع جلوه کند.
تلاش برای فاسد نشاندادن حکومت امام علیع و خشن نشاندادن حضرت رسول کریمص از جانب شیخان گمراه برای توجیه خشونت و فساد موجود، هم پدیدهای بدیع در میان دینداران نادان است و هم موجب ننگ و هراس از دامنهی گستردهی فساد.
دریغا که دین به دست ناپاکان ویران میشود همچون درون ویرانشان.
دفاع از خشونت و فساد، دفاع از حاکمیت شیطان بر زمین است.
تحریفکنندگان دین، بدترین جنبندگان نزد خدا و فرشتگان و آزادگاناند.
جعل دین برای خاطر دفاع از فساد و جنایت، وظیفهی دغدغهمندان دینِ راستینِ رحمت و آزادی را دوچندان میکند.
١٩ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی، قرآنپژوه و جامعهشناس دین
شیخی قرآنناخوانده زبانِ جعلِ دین در کامِ ناپاک چرخانده و به ساحت رسول نازنین نرمخو که "رحمة للعالمین" است، اهانت نموده و زبانش لال او را نعوذبالله "گوشتتلخ" نامیده است.
او با چشمان کوریکننده نتوانسته قرآن بخواند تا بداند او را "جز رحمتی برای جهانیان نفرستادهاند". (انبیاء:١٠٧).
دفاع از خشونت و فاجعه چنان بر چشمانش حجاب افکنده که این آیه را نمیبیند:
"باری شما را پیامآوری از خودتان آمده است که رنجبردن شما بر او گران میآید، به هدایت شما حریص است و نسبت به مؤمنین مهرورزی مهربان است." (توبه:١٢٨).
در خدمت به فسادِ زمان چنان به شیطان متعهد است که لیاقت دریافتن این آیه را نیافته است:
"پس تو با رحمتی از جانب خدا با آنان نرمخو شدی و اگر درشتخو و سنگدل میبودی، بیتردید از گرد تو پراکنده میشدند....". (آلعمران:١۵٩).
پیش از این در نقد سخنان افراد به ظاهر مسلمانِ مدافعِ فساد و خشونت، از عنوان "مُبلغیِ وارونه" استفاده کرده بودم. اکنون به نظر میرسد چنین تلاشهایی برای پوستینِ وارونه پوشاندن به دین به رویهای سازمانیافته تبدیل گردیده است.
علی شریعتی برای تلاشهای چنین افرادی در راستای توجیه ناپاکی و مشروعیتبخشی به استبداد و نظام بهرهکشی از واژهی "استحمار" استفاده نمود.
استحمار دینی با سوءاستفاده از ابزار دین، واقعیت اجتماعی را وارونه نشان میدهد تا فساد و نابرابری طبقاتی و بیعدالتی اجتماعی را توجیه دینی کند.
اما کار اینان از حد گذشته و افرادی تازه به دولت رسیدهی جادهصافکنِ فساد، همچون شجرهی ناپاک دوزخی اخیراً از خاک متعفن جعل دین روییدهاند تا به کمک فسادکارانِ دینبربادده قیام کنند. اینان را طایفهی "فرااستحمار" نامیدهام.
درحالیکه "استحمار"، بد را خوب نشان میدهد تا استبداد و فساد توجیه و قابل پذیرش گردد، "فرااستحمار"، خوب را بد نشان میدهد تا در سمتی دیگر، فساد و تباهی و جنایت و فاجعه خوب جلوه کند.
همین طایفه بودهاند که پیش از این تلاش کرده بودند نظام پاک و آرمانی امام علیع را آغشته به فساد معرفی کنند تا فسادکاریِ اربابانشان مشروع جلوه کند.
تلاش برای فاسد نشاندادن حکومت امام علیع و خشن نشاندادن حضرت رسول کریمص از جانب شیخان گمراه برای توجیه خشونت و فساد موجود، هم پدیدهای بدیع در میان دینداران نادان است و هم موجب ننگ و هراس از دامنهی گستردهی فساد.
دریغا که دین به دست ناپاکان ویران میشود همچون درون ویرانشان.
دفاع از خشونت و فساد، دفاع از حاکمیت شیطان بر زمین است.
تحریفکنندگان دین، بدترین جنبندگان نزد خدا و فرشتگان و آزادگاناند.
جعل دین برای خاطر دفاع از فساد و جنایت، وظیفهی دغدغهمندان دینِ راستینِ رحمت و آزادی را دوچندان میکند.
١٩ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
Forwarded from نهجالبلاغه؛ افقها و آرمانها
تندیس اخلاق و مدارا
❤️🌲🌲🌲❤️
🍃 خدمتکارش گوید: در یکی از شبهای رمضان، پیامبر نیامد و من گمان کردم به مهمانی رفته و غذای او را خوردم.
🌿 وقتی ایشان آمد، از همراهشان پرسیدم: آیا پیامبر افطار کرده است؟ گفت: خیر. پیامبر به کارش مشغول شد و هیچ سخنی از افطار به میان نیاورد و من پیوسته منتظر بودم او خواهان افطاری خود شود، امّا هیچ به روی خود نیاورد.
💐 در پایان شب نیز سحری نخواست و اینگونه روزه گرفت و هرگز به روی من نیز نیاورد و تا کنون نیز از آن ماجرا سخنی نگفته است و اینگونه، بزرگواری را به اوج خود رساند.
📚 برگرفته از کتاب:
اینک؛ پیام آوری دیگر
از: محمدرضا دین پرور
https://hottg.com/nahjolbalaghe_cloop
🌿❤️🌿❤️🌿❤️🌿❤️
❤️🌲🌲🌲❤️
🍃 خدمتکارش گوید: در یکی از شبهای رمضان، پیامبر نیامد و من گمان کردم به مهمانی رفته و غذای او را خوردم.
🌿 وقتی ایشان آمد، از همراهشان پرسیدم: آیا پیامبر افطار کرده است؟ گفت: خیر. پیامبر به کارش مشغول شد و هیچ سخنی از افطار به میان نیاورد و من پیوسته منتظر بودم او خواهان افطاری خود شود، امّا هیچ به روی خود نیاورد.
💐 در پایان شب نیز سحری نخواست و اینگونه روزه گرفت و هرگز به روی من نیز نیاورد و تا کنون نیز از آن ماجرا سخنی نگفته است و اینگونه، بزرگواری را به اوج خود رساند.
📚 برگرفته از کتاب:
اینک؛ پیام آوری دیگر
از: محمدرضا دین پرور
https://hottg.com/nahjolbalaghe_cloop
🌿❤️🌿❤️🌿❤️🌿❤️
ورشکستگی اخلاقی فلسفهی اروپایی به لطف غزه
🖍حمید دَباشی؛ استاد دانشگاه کلمبیا (آمریکا)
دکتر حمید دباشی در مقالهای که بهتازگی در Middle East Eye منتشر کرده، با عنوان «به لطف غزه ورشکستگی اخلاقی فلسفه اروپایی آشکار شده است»، مینویسد:
تصور کنید ایران، سوریه، لبنان یا ترکیه با حمایت کامل تسلیحاتی و دیپلماتیک از طرف چین و روسیه، قصد و امکانات لازم برای بمباران تلآویو را بهمدت سه ماه بهصورت شبانهروزی و کشتار دهها هزار اسراییلی، معلولیت افراد بیشمار، بیخانمان شدن میلیونها انسان، و تبدیل شهر به تلی از آوار غیر قابلسکونت، مانند غزهی امروز را داشتند. تنها برای چند ثانیه تصور کنید که ایران و متحدانش به عمد بخشهای پرجمعیتتر تلآویو، بیمارستانها، کنیسهها، مدارس، دانشگاهها، کتابخانهها، یا در واقع هر مکان پر تراکم شهری را هدف قرار میدادند تا از حداکثر تلفات غیرنظامی اطمینان حاصل کنند و به دنیا اعلام میکردند که صرفا بدنبال نتانیاهو و کابینهی جنگی او هستند.... سپس از خود بپرسید که ایالاتمتحده، بریتانیا، کانادا، استرالیا، اتحادیه اروپا و بالاخص آلمان، در عرض بیستوچهار ساعت پس از وقوع این سناریوی خیالی، چه میکردند؟
اکنون به واقعیت بازگردید و این حقیقت را موردتوجه قرار دهید که از ۷ اکتبر (و چندین دهه قبل تر از این تاریخ) تاکنون متحدان غربی تلآویو نهتنها شاهد رفتارهای اسراییل با مردم فلسطین بودهاند، بلکه تجهیزات نظامی، بمب، مهمات و پوششهای دیپلماتیک نیز برای آنها فراهم کردهاند، و در عین حال رسانههای آمریکایی توجیهات ایدئولوژیکی برای کشتار و نسلکشی فلسطینیان را ارائه کردهاند.
سناریوی تخیلی ذکر شده، حتی برای یک روز هم توسط نظم موجود جهانی قابلتحمل نخواهد بود. برای اوباشان جنگی ایالاتمتحده، اروپا، استرالیا و کانادا که تماما حامیان اسراییل هستند، ما مردمان بیپناه جهان، درست مانند فلسطینیان، به حساب نمیآییم و بهرسمیت شناخته نمیشویم. این تنها یک واقعیت سیاسی نیست، بلکه مرتبط به فرضیات اخلاقی و جهان فلسفی آنچیزی است که نام «غرب» بر خود نهاده است.
هیچیک از مایی که در بیرون از این دایره فرضیات اخلاقی اروپایی قرار داریم، در درون جهان فلسفی آنها وجود نداریم. اعراب، ایرانیان، مسلمانان، مردم آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، ما هیچکدام، موجودیت واقعی برای فیلسوفان اروپایی نداریم، جز زمانی که بصورت یک تهدید متافیزیکی دیده میشویم که باید مغلوب و خاموش شود.
از امانوئل کانت و گئورگ ویلهلم فردریش هگل شروع میکنیم و با امانوئل لویناس و اسلاوی ژیژک ادامه میدهیم، ما موجودات عجیبالخلقه، اشیا بیجان و سوژههای قابلبررسی هستیم که وظیفه رمزگشایی از ما بر عهده مستشرقان گذاشته شده، و بدین ترتیب، کشتار دهها هزار نفر از ما توسط اسراییل یا آمریکا و متحدان اروپاییش، لحظهای درنگ و تأمل در ذهن فیلسوفان اروپایی ایجاد نمیکند.
شما مخاطبان اروپایی تبار اگر شک دارید، تنها نگاهی به فیلسوف برجستهی اروپایی یورگن هابرماس و چند تن از همکارانش بیندازید، که در اقدامی حیرتانگیز و با توحشی سنگدلانه، از کشتار فلسطینیان توسط اسراییل حمایت کردند.
پرسش اکنون دیگر این نیست که ما در مورد هابرماس که در حال حاضر ۹۴ ساله است، بهعنوان یک انسان ممکن است چه فکری بکنیم. پرسش اینست که ما دربارهی او بهعنوان یک دانشمند علوم اجتماعی، بعنوان یک فیلسوف و متفکر انتقادی چه فکری میتوانیم داشته باشیم. آیا آنچه او تصور میکند دیگر برای دنیا اهمیتی دارد، اگر که تاکنون داشته است؟
دنیا درباره یکی دیگر از فیلسوفان مشهور آلمانی، مارتین هایدگر، پرسشهای مشابهی را بخاطر وابستگیهای مذموم او به نازیسم مطرح کرده است. به نظر من، اکنون باید چنین سؤالاتی را در باره صهیونیسمگرایی خشن هابرماس و عواقب قابل توجه آن که میتواند بر چگونگی درک مجموعه آثار فلسفی او اثر بگذارد، بپرسیم.
اگر هابرماس ذرهای فضا در فرضیات اخلاقی خود برای مردمانی مانند مردم فلسطین قائل نیست، آیا هیچ دلیلی وجود دارد تا ما ارزش کل پروژه آثار فلسفی او را مرتبط به بقیه بشریت و فراتر از محدوده مخاطبان اروپایی همتبار خودش، بدانیم؟
آصف بیات، جامعهشناس برجسته ایرانی، در نامهای سرگشاده به هابرماس گفت که سخنان او در مورد وضعیت غزه «با عقایدش در تناقض است». با تمام احترامی که برای آصف بیات قائلم اما نظر من خلاف او است. من معتقدم که بیاعتنایی هابرماس به مرگ و زندگی فلسطینیان کاملاً با حمایت او از صهیونیسم مطابقت دارد.
بیاعتنایی هابرماس به زندگی فلسطینیها با یک جهانبینی گستردهتری هماهنگ است که در آن غیراروپاییان انسان به شمار نمیآیند، یا «حیوانات انساننما» هستند. ادامه 👇
🖍حمید دَباشی؛ استاد دانشگاه کلمبیا (آمریکا)
دکتر حمید دباشی در مقالهای که بهتازگی در Middle East Eye منتشر کرده، با عنوان «به لطف غزه ورشکستگی اخلاقی فلسفه اروپایی آشکار شده است»، مینویسد:
تصور کنید ایران، سوریه، لبنان یا ترکیه با حمایت کامل تسلیحاتی و دیپلماتیک از طرف چین و روسیه، قصد و امکانات لازم برای بمباران تلآویو را بهمدت سه ماه بهصورت شبانهروزی و کشتار دهها هزار اسراییلی، معلولیت افراد بیشمار، بیخانمان شدن میلیونها انسان، و تبدیل شهر به تلی از آوار غیر قابلسکونت، مانند غزهی امروز را داشتند. تنها برای چند ثانیه تصور کنید که ایران و متحدانش به عمد بخشهای پرجمعیتتر تلآویو، بیمارستانها، کنیسهها، مدارس، دانشگاهها، کتابخانهها، یا در واقع هر مکان پر تراکم شهری را هدف قرار میدادند تا از حداکثر تلفات غیرنظامی اطمینان حاصل کنند و به دنیا اعلام میکردند که صرفا بدنبال نتانیاهو و کابینهی جنگی او هستند.... سپس از خود بپرسید که ایالاتمتحده، بریتانیا، کانادا، استرالیا، اتحادیه اروپا و بالاخص آلمان، در عرض بیستوچهار ساعت پس از وقوع این سناریوی خیالی، چه میکردند؟
اکنون به واقعیت بازگردید و این حقیقت را موردتوجه قرار دهید که از ۷ اکتبر (و چندین دهه قبل تر از این تاریخ) تاکنون متحدان غربی تلآویو نهتنها شاهد رفتارهای اسراییل با مردم فلسطین بودهاند، بلکه تجهیزات نظامی، بمب، مهمات و پوششهای دیپلماتیک نیز برای آنها فراهم کردهاند، و در عین حال رسانههای آمریکایی توجیهات ایدئولوژیکی برای کشتار و نسلکشی فلسطینیان را ارائه کردهاند.
سناریوی تخیلی ذکر شده، حتی برای یک روز هم توسط نظم موجود جهانی قابلتحمل نخواهد بود. برای اوباشان جنگی ایالاتمتحده، اروپا، استرالیا و کانادا که تماما حامیان اسراییل هستند، ما مردمان بیپناه جهان، درست مانند فلسطینیان، به حساب نمیآییم و بهرسمیت شناخته نمیشویم. این تنها یک واقعیت سیاسی نیست، بلکه مرتبط به فرضیات اخلاقی و جهان فلسفی آنچیزی است که نام «غرب» بر خود نهاده است.
هیچیک از مایی که در بیرون از این دایره فرضیات اخلاقی اروپایی قرار داریم، در درون جهان فلسفی آنها وجود نداریم. اعراب، ایرانیان، مسلمانان، مردم آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، ما هیچکدام، موجودیت واقعی برای فیلسوفان اروپایی نداریم، جز زمانی که بصورت یک تهدید متافیزیکی دیده میشویم که باید مغلوب و خاموش شود.
از امانوئل کانت و گئورگ ویلهلم فردریش هگل شروع میکنیم و با امانوئل لویناس و اسلاوی ژیژک ادامه میدهیم، ما موجودات عجیبالخلقه، اشیا بیجان و سوژههای قابلبررسی هستیم که وظیفه رمزگشایی از ما بر عهده مستشرقان گذاشته شده، و بدین ترتیب، کشتار دهها هزار نفر از ما توسط اسراییل یا آمریکا و متحدان اروپاییش، لحظهای درنگ و تأمل در ذهن فیلسوفان اروپایی ایجاد نمیکند.
شما مخاطبان اروپایی تبار اگر شک دارید، تنها نگاهی به فیلسوف برجستهی اروپایی یورگن هابرماس و چند تن از همکارانش بیندازید، که در اقدامی حیرتانگیز و با توحشی سنگدلانه، از کشتار فلسطینیان توسط اسراییل حمایت کردند.
پرسش اکنون دیگر این نیست که ما در مورد هابرماس که در حال حاضر ۹۴ ساله است، بهعنوان یک انسان ممکن است چه فکری بکنیم. پرسش اینست که ما دربارهی او بهعنوان یک دانشمند علوم اجتماعی، بعنوان یک فیلسوف و متفکر انتقادی چه فکری میتوانیم داشته باشیم. آیا آنچه او تصور میکند دیگر برای دنیا اهمیتی دارد، اگر که تاکنون داشته است؟
دنیا درباره یکی دیگر از فیلسوفان مشهور آلمانی، مارتین هایدگر، پرسشهای مشابهی را بخاطر وابستگیهای مذموم او به نازیسم مطرح کرده است. به نظر من، اکنون باید چنین سؤالاتی را در باره صهیونیسمگرایی خشن هابرماس و عواقب قابل توجه آن که میتواند بر چگونگی درک مجموعه آثار فلسفی او اثر بگذارد، بپرسیم.
اگر هابرماس ذرهای فضا در فرضیات اخلاقی خود برای مردمانی مانند مردم فلسطین قائل نیست، آیا هیچ دلیلی وجود دارد تا ما ارزش کل پروژه آثار فلسفی او را مرتبط به بقیه بشریت و فراتر از محدوده مخاطبان اروپایی همتبار خودش، بدانیم؟
آصف بیات، جامعهشناس برجسته ایرانی، در نامهای سرگشاده به هابرماس گفت که سخنان او در مورد وضعیت غزه «با عقایدش در تناقض است». با تمام احترامی که برای آصف بیات قائلم اما نظر من خلاف او است. من معتقدم که بیاعتنایی هابرماس به مرگ و زندگی فلسطینیان کاملاً با حمایت او از صهیونیسم مطابقت دارد.
بیاعتنایی هابرماس به زندگی فلسطینیها با یک جهانبینی گستردهتری هماهنگ است که در آن غیراروپاییان انسان به شمار نمیآیند، یا «حیوانات انساننما» هستند. ادامه 👇
این بیاعتنایی مطلق نسبت به فلسطینیها عمیقاً در درون فرضیات فلسفی آلمان و اروپا ریشه دارد. باور عمومی اینست که آلمانیها بدلیل احساس گناه بخاطر هولوکاست، تعهدی قوی برای حمایت از اسراییل دارند. اما برای بقیهی جهان، همانگونه که در اسنادی که آفریقای جنوبی به دیوان بینالمللی دادگستری ارائه کرده است، اثبات شده که بین آنچه آلمان در دوران نازیها انجام داد و آنچه اکنون در دوران رژیم صهیونیستی انجام میدهد، سازگاری کاملی وجود دارد.
من بر این باورم که مواضع هابرماس با سیاست دولت آلمان برای مشارکت در کشتار فلسطینیان توسط صهیونیستها همسو میباشد. موضع هابرماس همچنین با موضع «چپ آلمانی» که احساسات نژادپرستانه، اسلامهراسانه و بیگانهستیزانه را نسبت به اعراب و مسلمانان در سر میپروراند و نیز با حمایت همهجانبهی آنها از اقدامات نسلکشی شهرکنشینان اسراییلی، همخوانی دارد.
بر ما ببخشید اگر چنین میاندیشیم که آنچه امروز آلمان انجام میدهد، نه بخاطر احساس گناه از هولوکاست است، بلکه بهخاطر حس دلتنگی برای نسلکشی است، زیرا همواره در قرن گذشته (نه فقط در صد روز گذشته) از قتلعام فلسطینیان توسط اسراییل به صورت افراطی حمایت کرده است.
◽️انحطاط اخلاقی
اتهام اروپامحوری که دائماً علیه ادراک فیلسوفان اروپایی درباره جهان، مطرح میشود، صرفاً مبتنی بر نقص شناختی در نحوه تفکر آنها نیست، بلکه به سبب نمود مستمر از یک انحطاط اخلاقی در تفکر آنها است. در موارد متعددی در گذشته، من به نژادپرستی درمانناپذیر در قلب تفکرات فلسفی اروپایی و مشهورترین نمایندگان آن در عصر حاضر اشاره کردهام.
این رذالت اخلاقی یک اشتباه سیاسی صرف و یا یک غفلت ایدئولوژیک نیست. بلکه تباهی اخلاقی در تفکر فلسفی آنها ریشه دوانده است و همین امر سبب شده است تا تفکر آنها به طور درمانناپذیری، یک نوع تفکر قبیلهای باقی بماند.
در اینجا، باید این جملهی معروف شاعر پرافتخار اهل مارتینیک، «امه سزر» را تکرار کنیم که میگوید: "بله، بررسی دقیق و بالینی اقدامات هیتلر و هیتلریسم ارزش دارد و ما باید به این طبقه متوسط (اروپایی) ممتاز، انسانگرا و بسیار مسیحی قرن بیستم نشان دهیم که نادانسته ویژگیهایی مشابه هیتلر را در درون خودشان دارند، گویی یک هیتلر در درون آنها ساکن شده است و مانند شیطان در جلد آنها فرو رفته است. این افراد از هیتلر انتقاد می کنند، درحالیکه دارای ویژگیهای مشابهی هستند و همین نشاندهندهی تناقض آنها است. در نهایت آنچه این انسانهای طبقه متوسط بخاطر آن نمیتواند هیتلر را ببخشند، بواقع جنایت هیتلر، فی نفسه نیست، یا جنایت او علیه بشریت و تحقیر انسان نیست، بلکه جنایت او علیه انسان "سفیدپوست" است و تحقیری که به انسان سفیدپوست روا داشته است. این برای آنها قابل بخشش نیست، چون واقعیت اینست که هیتلر همان روش های استعمارگران اروپایی را که تا آن زمان منحصراً اعمال آنها برای مردم عرب، هند و آفریقا و ... محفوظ بود، بهکار برده است."
فلسطین امروز امتداد جنایتهای استعماری است که سزر در نقلقول بالا بدان اشاره میکند. به نظر میرسد هابرماس غافل از اینست که حمایت او از کشتار فلسطینیان کاملاً با آنچه اجدادش در نامیبیا در طی نسلکشی در هررو و ناما انجام دادهاند، مطابقت دارد. فیلسوفان آلمانی چون شترمرغی سر در لاک خود فروبردهاند و خود را در توهمات اروپاییشان غرق کردهاند و تصور میکنند که جهان نیز آنها را آنگونه که واقعا هستند، نمیبیند.
درنهایت، به نظر من، هابرماس هیچچیز تعجبآور یا متناقضی نگفته است، یا نکرده است. برعکس او کاملاً با تبارگرایی درمانناپذیر شجره فلسفی خود، که به دروغ، حالتی جهان شمولی بخود گرفته، همساز است.
جهان اکنون دیگر به این حس کاذب جهانشمولی واقف شده است. فیلسوفانی مانند والنتین-ایو مودیمبه در جمهوری دموکراتیک کنگو، والتر مینیولو یا انریکه دوسل در آرژانتین، یا کوجین کاراتانی در ژاپن، نسبت به هابرماس و امثال او ادعای مشروعتری نسبت به جهان شمول بودن دارند.
به نظر من، ورشکستگی اخلاقی بیانیه هابرماس در مورد فلسطین، نقطهی عطفی بین تناسبات استعماری فلسفه اروپایی با بقیه جهان است. جهان از خواب کاذب فلسفه نژادمحور اروپایی بیدار شده است. امروز، ما این رهایی را مدیون رنج جهانی مردمانی نظیر فلسطین هستیم که قهرمانی تاریخی آنها و فداکاریهای طولانیشان سرانجام بربریت عریان در درون بنیاد «تمدن غرب» را بی مصرف کرده است.
۶ آوریل ٢٠٢۴
🌿@drBehrouzMoradi
من بر این باورم که مواضع هابرماس با سیاست دولت آلمان برای مشارکت در کشتار فلسطینیان توسط صهیونیستها همسو میباشد. موضع هابرماس همچنین با موضع «چپ آلمانی» که احساسات نژادپرستانه، اسلامهراسانه و بیگانهستیزانه را نسبت به اعراب و مسلمانان در سر میپروراند و نیز با حمایت همهجانبهی آنها از اقدامات نسلکشی شهرکنشینان اسراییلی، همخوانی دارد.
بر ما ببخشید اگر چنین میاندیشیم که آنچه امروز آلمان انجام میدهد، نه بخاطر احساس گناه از هولوکاست است، بلکه بهخاطر حس دلتنگی برای نسلکشی است، زیرا همواره در قرن گذشته (نه فقط در صد روز گذشته) از قتلعام فلسطینیان توسط اسراییل به صورت افراطی حمایت کرده است.
◽️انحطاط اخلاقی
اتهام اروپامحوری که دائماً علیه ادراک فیلسوفان اروپایی درباره جهان، مطرح میشود، صرفاً مبتنی بر نقص شناختی در نحوه تفکر آنها نیست، بلکه به سبب نمود مستمر از یک انحطاط اخلاقی در تفکر آنها است. در موارد متعددی در گذشته، من به نژادپرستی درمانناپذیر در قلب تفکرات فلسفی اروپایی و مشهورترین نمایندگان آن در عصر حاضر اشاره کردهام.
این رذالت اخلاقی یک اشتباه سیاسی صرف و یا یک غفلت ایدئولوژیک نیست. بلکه تباهی اخلاقی در تفکر فلسفی آنها ریشه دوانده است و همین امر سبب شده است تا تفکر آنها به طور درمانناپذیری، یک نوع تفکر قبیلهای باقی بماند.
در اینجا، باید این جملهی معروف شاعر پرافتخار اهل مارتینیک، «امه سزر» را تکرار کنیم که میگوید: "بله، بررسی دقیق و بالینی اقدامات هیتلر و هیتلریسم ارزش دارد و ما باید به این طبقه متوسط (اروپایی) ممتاز، انسانگرا و بسیار مسیحی قرن بیستم نشان دهیم که نادانسته ویژگیهایی مشابه هیتلر را در درون خودشان دارند، گویی یک هیتلر در درون آنها ساکن شده است و مانند شیطان در جلد آنها فرو رفته است. این افراد از هیتلر انتقاد می کنند، درحالیکه دارای ویژگیهای مشابهی هستند و همین نشاندهندهی تناقض آنها است. در نهایت آنچه این انسانهای طبقه متوسط بخاطر آن نمیتواند هیتلر را ببخشند، بواقع جنایت هیتلر، فی نفسه نیست، یا جنایت او علیه بشریت و تحقیر انسان نیست، بلکه جنایت او علیه انسان "سفیدپوست" است و تحقیری که به انسان سفیدپوست روا داشته است. این برای آنها قابل بخشش نیست، چون واقعیت اینست که هیتلر همان روش های استعمارگران اروپایی را که تا آن زمان منحصراً اعمال آنها برای مردم عرب، هند و آفریقا و ... محفوظ بود، بهکار برده است."
فلسطین امروز امتداد جنایتهای استعماری است که سزر در نقلقول بالا بدان اشاره میکند. به نظر میرسد هابرماس غافل از اینست که حمایت او از کشتار فلسطینیان کاملاً با آنچه اجدادش در نامیبیا در طی نسلکشی در هررو و ناما انجام دادهاند، مطابقت دارد. فیلسوفان آلمانی چون شترمرغی سر در لاک خود فروبردهاند و خود را در توهمات اروپاییشان غرق کردهاند و تصور میکنند که جهان نیز آنها را آنگونه که واقعا هستند، نمیبیند.
درنهایت، به نظر من، هابرماس هیچچیز تعجبآور یا متناقضی نگفته است، یا نکرده است. برعکس او کاملاً با تبارگرایی درمانناپذیر شجره فلسفی خود، که به دروغ، حالتی جهان شمولی بخود گرفته، همساز است.
جهان اکنون دیگر به این حس کاذب جهانشمولی واقف شده است. فیلسوفانی مانند والنتین-ایو مودیمبه در جمهوری دموکراتیک کنگو، والتر مینیولو یا انریکه دوسل در آرژانتین، یا کوجین کاراتانی در ژاپن، نسبت به هابرماس و امثال او ادعای مشروعتری نسبت به جهان شمول بودن دارند.
به نظر من، ورشکستگی اخلاقی بیانیه هابرماس در مورد فلسطین، نقطهی عطفی بین تناسبات استعماری فلسفه اروپایی با بقیه جهان است. جهان از خواب کاذب فلسفه نژادمحور اروپایی بیدار شده است. امروز، ما این رهایی را مدیون رنج جهانی مردمانی نظیر فلسطین هستیم که قهرمانی تاریخی آنها و فداکاریهای طولانیشان سرانجام بربریت عریان در درون بنیاد «تمدن غرب» را بی مصرف کرده است.
۶ آوریل ٢٠٢۴
🌿@drBehrouzMoradi
«فرصت تبدیل»
🖍بهروز مرادی
فرصتی یکماهه مهیا بود برای خود را پروراندن،
برای راهِ نفسِ خود را کوفتن و هموارکردن و برای خداشدن.
برای تبدیلشدن؛
از کرم به پروانه
از مس به طلا
و از شیطان به بندهی خدا.
فرصتی برای آنکه روح خدا را در کالبد خود فعلیتبخشیدن،
از بشرِ پوستین به انسانِ انسِ با خوبیها و خدا برآمدن،
از زشتیهای کراهتِ ذهن پاکشدن،
از پلیدیهای حسادتِ نفس رهیدن
و مرتبتِ آدمیتِ خود را افزونکردن.
رذیلتها را از درونِ خود زدودن
و فضیلتها را در جانِ خود ریشهدادن.
چشمانِ خود را از کوری دورکردن
و نجابت و بیداری آموختن.
گوشها را از کری رهانیدن،
سخنانِ لغو را از آنها دورکردن
و به سخنانِ هشیارکنندهی نغز عادتدادن.
زبان را به سکوت و تفکر پرورشدادن،
از دشنام و سخن زشت برائت جستن،
ادب و احترام و کلامِ استوار را بر آن جاریساختن،
دروغ را از تمامت خود بیرونراندن،
اندیشهی پلید را از ذهن خود زدودن،
کردار زیبای بزرگوارانه را در شخصیت خود نهادینهساختن،
درستکاری را بر قاب جان آویختن
و راستی را پیشهی عمر خود ساختن.
دل را پارسایی و صبر تعلیمدادن،
از سیاهیهای برای دنیابودن رها گشتن
و به نورانیتِ برای خدا تبدیلشدن.
یک ماه به قدر کفایت فرصتی عزیز مهیا بود برای تقواپیشهگی،
برای مهار خود،
برای اهلیکردن خود،
برای رامکردن خود،
برای تصفیهی خود،
برای پالایشِ تهنشینشدههای باطنِ خود،
برای پرهیز از خشونت و شقاوت و بیرحمی
و پیچیدن در لطافت و رحمانیت و مهربانی.
برای زنگارزدایی از دل،
برای دستکشیدن از ظلم،
برای توبهکردنِ دشمن آزادی انسان.
برای بریدن از لئامت
و پیوستن به کرامت.
برای آزادی از دالان حقارت
و خزیدن در خانهی شرافت.
برای از خودِ نازیبای کهنه بهدرآمدن
و به پاکیِ دوباره رُستن و نوشدن.
برای آغازشدنی پاکیزه از ویرانههای کهنه.
برای گسستن از پلیدیِ فجور
و پیوستن به خودمهاریِ تقوا.
برای پاسداشت حقالناس
و ترجیح انسانِ مخلوق خدا به شیطان درونِ خود.
اینها همه تا انسان خلیفهی خدا بشود،
تا خدا به او ببالد،
تا افزونی قدر و ارزش و شأن بیابد،
تا ظرفیتِ ظرف وجودیاش آنچنان فراخ گردد که گنجایش بیشتری برای شراب بیدارکنندهی عشق خدا بیابد تا او احسن المخلوقین بشود.
بر آنها که با خود چنان کردند و
چنین شدند،
عید مبارک باد.
🌹🌴🌹
٢١ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
فرصتی یکماهه مهیا بود برای خود را پروراندن،
برای راهِ نفسِ خود را کوفتن و هموارکردن و برای خداشدن.
برای تبدیلشدن؛
از کرم به پروانه
از مس به طلا
و از شیطان به بندهی خدا.
فرصتی برای آنکه روح خدا را در کالبد خود فعلیتبخشیدن،
از بشرِ پوستین به انسانِ انسِ با خوبیها و خدا برآمدن،
از زشتیهای کراهتِ ذهن پاکشدن،
از پلیدیهای حسادتِ نفس رهیدن
و مرتبتِ آدمیتِ خود را افزونکردن.
رذیلتها را از درونِ خود زدودن
و فضیلتها را در جانِ خود ریشهدادن.
چشمانِ خود را از کوری دورکردن
و نجابت و بیداری آموختن.
گوشها را از کری رهانیدن،
سخنانِ لغو را از آنها دورکردن
و به سخنانِ هشیارکنندهی نغز عادتدادن.
زبان را به سکوت و تفکر پرورشدادن،
از دشنام و سخن زشت برائت جستن،
ادب و احترام و کلامِ استوار را بر آن جاریساختن،
دروغ را از تمامت خود بیرونراندن،
اندیشهی پلید را از ذهن خود زدودن،
کردار زیبای بزرگوارانه را در شخصیت خود نهادینهساختن،
درستکاری را بر قاب جان آویختن
و راستی را پیشهی عمر خود ساختن.
دل را پارسایی و صبر تعلیمدادن،
از سیاهیهای برای دنیابودن رها گشتن
و به نورانیتِ برای خدا تبدیلشدن.
یک ماه به قدر کفایت فرصتی عزیز مهیا بود برای تقواپیشهگی،
برای مهار خود،
برای اهلیکردن خود،
برای رامکردن خود،
برای تصفیهی خود،
برای پالایشِ تهنشینشدههای باطنِ خود،
برای پرهیز از خشونت و شقاوت و بیرحمی
و پیچیدن در لطافت و رحمانیت و مهربانی.
برای زنگارزدایی از دل،
برای دستکشیدن از ظلم،
برای توبهکردنِ دشمن آزادی انسان.
برای بریدن از لئامت
و پیوستن به کرامت.
برای آزادی از دالان حقارت
و خزیدن در خانهی شرافت.
برای از خودِ نازیبای کهنه بهدرآمدن
و به پاکیِ دوباره رُستن و نوشدن.
برای آغازشدنی پاکیزه از ویرانههای کهنه.
برای گسستن از پلیدیِ فجور
و پیوستن به خودمهاریِ تقوا.
برای پاسداشت حقالناس
و ترجیح انسانِ مخلوق خدا به شیطان درونِ خود.
اینها همه تا انسان خلیفهی خدا بشود،
تا خدا به او ببالد،
تا افزونی قدر و ارزش و شأن بیابد،
تا ظرفیتِ ظرف وجودیاش آنچنان فراخ گردد که گنجایش بیشتری برای شراب بیدارکنندهی عشق خدا بیابد تا او احسن المخلوقین بشود.
بر آنها که با خود چنان کردند و
چنین شدند،
عید مبارک باد.
🌹🌴🌹
٢١ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«روحانیونی علیه دین! »
🖍بهروز مرادی
در سالهای اخیر، در میان روحانيون شیعه در ایران قشری پدید آمده است که دغدغهی اصلیاش نه حفظ ارزشهای دینی و شیعی، بلکه حفظ هنجارهای حکومتی است. این قشر با از دست دادنِ کارکرد ذاتی خود که قرار است تبلیغ دین و دعوت به ارزشهای دینی باشد، دچار کژکارکرد دفاع از فساد و خشونت و بدرفتاری صاحبان قدرت با مخلوقات بهضعفکشیدهشده گردیده است.
هر چه زمان میگذرد و فساد بیشتری در میان مسئولان قدرتمدار پدیدار میگردد، چنین روحانیونی نیز بیشتر به کمک فساد میآیند و برای دفاع از فسادکاران و بداخلاقان و تحمیلکنندگان از تحریف تاریخ اسلام و جعل دین و سبِّ نبی مکرم و هتک حرمت ائمهی گرامی شیعه ابایی ندارند. آنها را باکی نیست که حکومت امام علیع را دارای فساد و ایشان را همدست فسادکاران معرفی کنند. واعجبا که صاحبان قدرت نیز با آنان مدارا میکنند و وااسفا که صاحبان امکانات در این راه به آنان فرصت کافی میدهند.
تغییر کارکرد این قشر و حمایتشان از قدرت فاسد، هم محبوبیت دین را در جامعه تضعیف مینماید و هم مذهب شیعه را بدنام میسازد.
واکنش مداراجویانهی صاحبان قدرت به اظهارات تحریفکننده و جعلیات بدنامکنندهی دین از سوی چنین روحانیونی، پرده از روی این حقیقت برمیدارد که دغدغهی اصلی قدرتمداران نیز حفظ موقعیت و جایگاه خود است و نه حفظ ارزشهای دینی.
حاصل کار؛ تبدیل دین به قربانی قدرت است و ذبح ارزشهای تشیع در پای قدرتمندان فسادکار.
تبدیل دین به ابزاری برای حفظ قدرت دنیوی، سابقهای طولانی دارد. بویژه حاکمان بنیامیه در تاریخ اسلام، اگرچه در ظاهر امر خود را متعهد به شریعت دین نشان میدادند، اما در حقیقت امر در راستای تصاحب و حفظ قدرت هم دین را تحریف کردند، هم احادیث جعلی را وارد تاریخ نمودند و هم هجمهی پلیدکارانهای نسبت به تشیع انجام دادند تا قدرت دنیاییاشان خللی نپذیرد و فساد و ابتذال و شهوترانی و خیانت در امانت و جنایتکاریهایشان توجیه بشود و نزد عوام مشروعیت یابد.
اینکه هر از گاهی خبر همدستی برخی از چنین روحانیونی با فساد رسمی سازمانیافته و اختلاس و تحصیل مال نامشروع منتشر میشود و سپس عیان میگردد که ارکان قدرت با فساد و تحریف دین از سوی چنین روحانیونی در صلح و مداراست، نشان میدهد که وجود و رویکرد عملی صاحبان قدرت از دغدغهی دین تهی گردیده و تأکید بر دین نزد آنان کارکرد دنیوی دارد و به تأمین منافع گروهی و بهرهمندی های باندی آنان راجع است.
دین اکنون برای اینان تنها ابزاری برای حفظ قدرت و ثروت و وضعیت موجود است.
حکومتکردن به نام دین همواره ریسک و خطر بسیار بزرگی برای دین دارد، چراکه گناه بدکارکردیها و ناکامیها و ناکارآمدیها و حتی فسادها و خیانتها و جنایتها را به جای آنکه متوجه عوامل اجرایی حکومت کند، متوجه اصل دین مینماید.
دفاع چنین روحانیونی از فساد و تباهی و ویرانی و متقابلاً اعطای فرصت به آنان برای تاختن به ارزشهای دینی در راستای دفاع از منافع و مصالح صاحبان قدرت، وجود حکومت به نام دین در جامعه را هر چه بیشتر از ضرورت و لزوم و کارکرد و مصلحت تهی میسازد.
برای خاطر حفظ دین و برای پاسداشت ارزشهای تشیع، عدم وجود حکومت دینی و مذهبی لازم و ضروری است، چرا که آسیبی که از جانب یک حکومت بهظاهر دینی اما ناکارآمدِ فاقد عملکردِ درستکارانه و آبادگرانه به دین وارد میآید، بسیار شدید، وسیع و وخیم است.
به مصلحت دین است که روحانیت برای حفظ دین و آسیبزدایی از دین، از حکومت عقبنشینی کند.
این عدم ضرورت تنها مصلحت دین نیست، بلکه در چنین صورتی اعضای جامعه نیز از تحمیل و اجبار صاحبان قدرت به نام دین رهایی مییابند و این امکان را پیدا میکنند تا در آزادی، حقانیت و ارزشهای دینی را بیابند.
دین نیز تنها در صورتی میتواند به کارکردهای ذاتی خود که دعوت به خیر و صلح و آرامش و پاکی و راستی و درستکاری و راستگویی و آبادی و آزادی و خداپرستی است، بپردازد که از حکومت جدا باشد و حکومت را به دست افراد متخصصِ درستکارِ دلسوزِ متعهد به منافع ملی و آبادی سرزمینی و آزادیهای اجتماعی و عدالت جمعی و برابری عمومی بسپارد.
٢٢ فروردین ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
در سالهای اخیر، در میان روحانيون شیعه در ایران قشری پدید آمده است که دغدغهی اصلیاش نه حفظ ارزشهای دینی و شیعی، بلکه حفظ هنجارهای حکومتی است. این قشر با از دست دادنِ کارکرد ذاتی خود که قرار است تبلیغ دین و دعوت به ارزشهای دینی باشد، دچار کژکارکرد دفاع از فساد و خشونت و بدرفتاری صاحبان قدرت با مخلوقات بهضعفکشیدهشده گردیده است.
هر چه زمان میگذرد و فساد بیشتری در میان مسئولان قدرتمدار پدیدار میگردد، چنین روحانیونی نیز بیشتر به کمک فساد میآیند و برای دفاع از فسادکاران و بداخلاقان و تحمیلکنندگان از تحریف تاریخ اسلام و جعل دین و سبِّ نبی مکرم و هتک حرمت ائمهی گرامی شیعه ابایی ندارند. آنها را باکی نیست که حکومت امام علیع را دارای فساد و ایشان را همدست فسادکاران معرفی کنند. واعجبا که صاحبان قدرت نیز با آنان مدارا میکنند و وااسفا که صاحبان امکانات در این راه به آنان فرصت کافی میدهند.
تغییر کارکرد این قشر و حمایتشان از قدرت فاسد، هم محبوبیت دین را در جامعه تضعیف مینماید و هم مذهب شیعه را بدنام میسازد.
واکنش مداراجویانهی صاحبان قدرت به اظهارات تحریفکننده و جعلیات بدنامکنندهی دین از سوی چنین روحانیونی، پرده از روی این حقیقت برمیدارد که دغدغهی اصلی قدرتمداران نیز حفظ موقعیت و جایگاه خود است و نه حفظ ارزشهای دینی.
حاصل کار؛ تبدیل دین به قربانی قدرت است و ذبح ارزشهای تشیع در پای قدرتمندان فسادکار.
تبدیل دین به ابزاری برای حفظ قدرت دنیوی، سابقهای طولانی دارد. بویژه حاکمان بنیامیه در تاریخ اسلام، اگرچه در ظاهر امر خود را متعهد به شریعت دین نشان میدادند، اما در حقیقت امر در راستای تصاحب و حفظ قدرت هم دین را تحریف کردند، هم احادیث جعلی را وارد تاریخ نمودند و هم هجمهی پلیدکارانهای نسبت به تشیع انجام دادند تا قدرت دنیاییاشان خللی نپذیرد و فساد و ابتذال و شهوترانی و خیانت در امانت و جنایتکاریهایشان توجیه بشود و نزد عوام مشروعیت یابد.
اینکه هر از گاهی خبر همدستی برخی از چنین روحانیونی با فساد رسمی سازمانیافته و اختلاس و تحصیل مال نامشروع منتشر میشود و سپس عیان میگردد که ارکان قدرت با فساد و تحریف دین از سوی چنین روحانیونی در صلح و مداراست، نشان میدهد که وجود و رویکرد عملی صاحبان قدرت از دغدغهی دین تهی گردیده و تأکید بر دین نزد آنان کارکرد دنیوی دارد و به تأمین منافع گروهی و بهرهمندی های باندی آنان راجع است.
دین اکنون برای اینان تنها ابزاری برای حفظ قدرت و ثروت و وضعیت موجود است.
حکومتکردن به نام دین همواره ریسک و خطر بسیار بزرگی برای دین دارد، چراکه گناه بدکارکردیها و ناکامیها و ناکارآمدیها و حتی فسادها و خیانتها و جنایتها را به جای آنکه متوجه عوامل اجرایی حکومت کند، متوجه اصل دین مینماید.
دفاع چنین روحانیونی از فساد و تباهی و ویرانی و متقابلاً اعطای فرصت به آنان برای تاختن به ارزشهای دینی در راستای دفاع از منافع و مصالح صاحبان قدرت، وجود حکومت به نام دین در جامعه را هر چه بیشتر از ضرورت و لزوم و کارکرد و مصلحت تهی میسازد.
برای خاطر حفظ دین و برای پاسداشت ارزشهای تشیع، عدم وجود حکومت دینی و مذهبی لازم و ضروری است، چرا که آسیبی که از جانب یک حکومت بهظاهر دینی اما ناکارآمدِ فاقد عملکردِ درستکارانه و آبادگرانه به دین وارد میآید، بسیار شدید، وسیع و وخیم است.
به مصلحت دین است که روحانیت برای حفظ دین و آسیبزدایی از دین، از حکومت عقبنشینی کند.
این عدم ضرورت تنها مصلحت دین نیست، بلکه در چنین صورتی اعضای جامعه نیز از تحمیل و اجبار صاحبان قدرت به نام دین رهایی مییابند و این امکان را پیدا میکنند تا در آزادی، حقانیت و ارزشهای دینی را بیابند.
دین نیز تنها در صورتی میتواند به کارکردهای ذاتی خود که دعوت به خیر و صلح و آرامش و پاکی و راستی و درستکاری و راستگویی و آبادی و آزادی و خداپرستی است، بپردازد که از حکومت جدا باشد و حکومت را به دست افراد متخصصِ درستکارِ دلسوزِ متعهد به منافع ملی و آبادی سرزمینی و آزادیهای اجتماعی و عدالت جمعی و برابری عمومی بسپارد.
٢٢ فروردین ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
Audio
سلسله پیامهایی از نهجالبلاغه (١۵)
«شرح عهدنامهی حضرت علی ع
به جناب مالک اشتر»
"قسمت دهم"
(ویژگیهای مسئولین نظامی)
بهروز مرادی؛
فارغالتحصیل جامعهشناسی دین
از هلند
٢٣ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«شرح عهدنامهی حضرت علی ع
به جناب مالک اشتر»
"قسمت دهم"
(ویژگیهای مسئولین نظامی)
بهروز مرادی؛
فارغالتحصیل جامعهشناسی دین
از هلند
٢٣ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«چرا؟»
🖍بهروز مرادی
در پیرامون خود افراد بسیاری را میتوان مشاهده نمود که سخنانی نغز بر زبان میرانند، بدون آنکه خود مقید و متعهد به رعایت مفاد همان سخنان خود باشند.
این تضاد میان گفتار و کردار، در میان افراد دارای سِمَتِ سیاسی و مسئولیتِ دینی و مدیریتِ اداری، ماهیت وخیمتر و عواقب شدیدتری در پی دارد.
هستند پیشنمازانی که در خطبههای نماز خود، وصیت امام موحدان علیع به فرزندان صالحاش را تکرار میکنند که:
"شما را وصیت و توصیه میکنم به تقوای الهی و نظم در امور" (اوصیکم به تقوی الله و نظم امرکم).
اما اگر خودشان هنگامهی کنترل و مهار و مدیریت خود (تقوا) ناموفق عمل کنند و به تقوایی که به دیگران توصیه میکنند، خود عمل نکنند و رفتارشان تحت تأثیر شهوات و هوی و هوس یا هیجانات یا احساسات یا حب و بغض یا..... سازماندهی شود، در اینصورت توحید اعتقادی به درون آنها راه نیافته و شخصیت آنها یکپارچه نگرديده و به وحدت نرسیده، بلکه دچار دوپارگی وجودی (شرک پنهان) است.
قرآن حکیم ازجمله در سورهی صف:٢ این چرایی را مطرح نموده است:
"هان ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا چیزی را میگویید که آن را انجام نمیدهید؟"
رفتار متناقض با حرف، ناشی از دوپارگی وجودی در قرآن "فسق" نام دارد.
تفاوت "فسق" با "نفاق" این است که نفاق؛ ریاکاریِ عمدی و آگاهانه و بابرنامه است، اما فسق؛ ریاکاری ناآگاهانه است و رفتاری متناقض با حرف، ناشی از دوپارگی شخصیت.
به دیگر سخن؛ دوپارگیِ وجود فاسق، دوگانگی میان گفتار و کردار او را ایجاد نموده است.
این دوگانگی، نشاندهندهی نهادینهنشدنِ توحید درون فرد است.
آن کو که دیگران را به تقوا یعنی کنترل و مهار خود دعوت میکند، اما خود تواناییِ مهار خود برای عدم رانتخواری و اختلاس را ندارد و در مقابلِ سوءاستفاده از قدرت، قدرت مدیریت بر تمایلات خود را نیافته است، زمانی که کاستی درون و نقصان نفس و ضعف شخصیت و رشدنایافتگی وجودش برملا میشود به دروغ متوصل میشود تا خودِ نازیبای پرورش نیافتهاش را پشت زشتیِ دروغ که همهی پلیدی و کلید همهی بدی است، پنهان کند، شایستگی اخلاقی و اعتقادی و شخصیتی لازم برای آنکه نمایندهی دین و اخلاق و انسانیت باشد را ندارد.
او برای بهدرآمدن از مرحلهی فاسقی و ورود به مرحلهی توحیدِ وجودی و توانایی ایستادن بر فراز مهار نفس پریشانِ خود (تقوا)، راه درازی در پیش دارد، البته اگر خودخواهیِ جاهلانه و خودناآگاهیِ متکبرانه و پرستش منافع دنیوی و رشدنایافتگیِ درونی و نداشتن عزت نفس خویشش را بتواند از سر راه رشد خود بر دارد.
٢۵ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
در پیرامون خود افراد بسیاری را میتوان مشاهده نمود که سخنانی نغز بر زبان میرانند، بدون آنکه خود مقید و متعهد به رعایت مفاد همان سخنان خود باشند.
این تضاد میان گفتار و کردار، در میان افراد دارای سِمَتِ سیاسی و مسئولیتِ دینی و مدیریتِ اداری، ماهیت وخیمتر و عواقب شدیدتری در پی دارد.
هستند پیشنمازانی که در خطبههای نماز خود، وصیت امام موحدان علیع به فرزندان صالحاش را تکرار میکنند که:
"شما را وصیت و توصیه میکنم به تقوای الهی و نظم در امور" (اوصیکم به تقوی الله و نظم امرکم).
اما اگر خودشان هنگامهی کنترل و مهار و مدیریت خود (تقوا) ناموفق عمل کنند و به تقوایی که به دیگران توصیه میکنند، خود عمل نکنند و رفتارشان تحت تأثیر شهوات و هوی و هوس یا هیجانات یا احساسات یا حب و بغض یا..... سازماندهی شود، در اینصورت توحید اعتقادی به درون آنها راه نیافته و شخصیت آنها یکپارچه نگرديده و به وحدت نرسیده، بلکه دچار دوپارگی وجودی (شرک پنهان) است.
قرآن حکیم ازجمله در سورهی صف:٢ این چرایی را مطرح نموده است:
"هان ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا چیزی را میگویید که آن را انجام نمیدهید؟"
رفتار متناقض با حرف، ناشی از دوپارگی وجودی در قرآن "فسق" نام دارد.
تفاوت "فسق" با "نفاق" این است که نفاق؛ ریاکاریِ عمدی و آگاهانه و بابرنامه است، اما فسق؛ ریاکاری ناآگاهانه است و رفتاری متناقض با حرف، ناشی از دوپارگی شخصیت.
به دیگر سخن؛ دوپارگیِ وجود فاسق، دوگانگی میان گفتار و کردار او را ایجاد نموده است.
این دوگانگی، نشاندهندهی نهادینهنشدنِ توحید درون فرد است.
آن کو که دیگران را به تقوا یعنی کنترل و مهار خود دعوت میکند، اما خود تواناییِ مهار خود برای عدم رانتخواری و اختلاس را ندارد و در مقابلِ سوءاستفاده از قدرت، قدرت مدیریت بر تمایلات خود را نیافته است، زمانی که کاستی درون و نقصان نفس و ضعف شخصیت و رشدنایافتگی وجودش برملا میشود به دروغ متوصل میشود تا خودِ نازیبای پرورش نیافتهاش را پشت زشتیِ دروغ که همهی پلیدی و کلید همهی بدی است، پنهان کند، شایستگی اخلاقی و اعتقادی و شخصیتی لازم برای آنکه نمایندهی دین و اخلاق و انسانیت باشد را ندارد.
او برای بهدرآمدن از مرحلهی فاسقی و ورود به مرحلهی توحیدِ وجودی و توانایی ایستادن بر فراز مهار نفس پریشانِ خود (تقوا)، راه درازی در پیش دارد، البته اگر خودخواهیِ جاهلانه و خودناآگاهیِ متکبرانه و پرستش منافع دنیوی و رشدنایافتگیِ درونی و نداشتن عزت نفس خویشش را بتواند از سر راه رشد خود بر دارد.
٢۵ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«سخت، خیلی سخت!»
🖍بهروز مرادی
صحنهها وحشتناک و تکاندهنده هستند. صحنههایی که خواهران ما را بهخاطرِ نداشتن روسری در خیابان با مشت و لگد و پوتین و باتوم لتوکوب میکنند.
چنین صحنههایی را تنها میتوان در رسانهها از سربازان اشغالگر رژیم صهیونیستی دید؛ هنگامی که زنان بیدفاع فلسطینی را مورد تهاجم وحشیانه و ضربوشتم سبعانه قرار میدهند.
هیچ دین برحقی نیست که چنین رفتار ضدانسانی و ضداخلاقی را علیه انسان روا بدارد.
هیچ پیامبر مکرم و بزرگواری نیست که مجوز چنین تهاجم وحشیانهای را علیه انسانِ صاحب کرامت صادر کرده باشد.
دین دعوتی است اختیاری که در پذیرش آن تحمیل و زور و اجباری نیست.
در تعالیم پیامبران و در رأس آنها حضرت رسولص، آزادی و اختیار انسان برای پذیرش یا عدم پذیرش محتوای ابلاغ بهرسمیت شناخته شده است و قرآن پیامبر را رحمت برای همهی جهانیان معرفی نموده است و رحمت با اِعمال زور در تضاد است.
چنین رفتارهای تخریبی نه تنها مشکلی را حل نمیکنند و نه تنها گرایش به روسری را افزایش نمیدهند و نه تنها هرگز موجب گرایش به دین نمیشوند، بلکه دلها را از دین میرمانند و به ساحت دین لطمه میزنند و دین را بدنام و ناخواستنی میسازند.
با خلق این تصاویر کار برای مایی که -علیرغم اینهمه جفا که به نام دین به انسان روا میدارند- همچنان از دینِ مهر و رحمت و آزادی دفاع میکنیم، بسیار سخت شده است.
دیگر بهسختی میتوان جوانان را مجاب نمود که دین برای تعالی بشر آمده است و در دین آزادی بهرسمیت شناخته شده است و عدالت دینی برای همگان یکسان است و استثنا و فساد نمیپذیرد.
دیگر به سختی میتوان از رحمانیت دین و نرمخویی پیامبر اسلام ص و ضدفسادبودن حکومت امام علیع و زندگی با عزت حسینی و بزرگمنشی حسنی و شجاعت متمدنانهی زینبی و مهرورزی ائمهی شیعه دفاع کرد.
آری کار برای ما مدافعانِ دینِ پاکِ عدالتطلبِ آزادیخواهِ انسانگرای رحمانی سخت شده است،
خیلی سخت.
٢٩ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
صحنهها وحشتناک و تکاندهنده هستند. صحنههایی که خواهران ما را بهخاطرِ نداشتن روسری در خیابان با مشت و لگد و پوتین و باتوم لتوکوب میکنند.
چنین صحنههایی را تنها میتوان در رسانهها از سربازان اشغالگر رژیم صهیونیستی دید؛ هنگامی که زنان بیدفاع فلسطینی را مورد تهاجم وحشیانه و ضربوشتم سبعانه قرار میدهند.
هیچ دین برحقی نیست که چنین رفتار ضدانسانی و ضداخلاقی را علیه انسان روا بدارد.
هیچ پیامبر مکرم و بزرگواری نیست که مجوز چنین تهاجم وحشیانهای را علیه انسانِ صاحب کرامت صادر کرده باشد.
دین دعوتی است اختیاری که در پذیرش آن تحمیل و زور و اجباری نیست.
در تعالیم پیامبران و در رأس آنها حضرت رسولص، آزادی و اختیار انسان برای پذیرش یا عدم پذیرش محتوای ابلاغ بهرسمیت شناخته شده است و قرآن پیامبر را رحمت برای همهی جهانیان معرفی نموده است و رحمت با اِعمال زور در تضاد است.
چنین رفتارهای تخریبی نه تنها مشکلی را حل نمیکنند و نه تنها گرایش به روسری را افزایش نمیدهند و نه تنها هرگز موجب گرایش به دین نمیشوند، بلکه دلها را از دین میرمانند و به ساحت دین لطمه میزنند و دین را بدنام و ناخواستنی میسازند.
با خلق این تصاویر کار برای مایی که -علیرغم اینهمه جفا که به نام دین به انسان روا میدارند- همچنان از دینِ مهر و رحمت و آزادی دفاع میکنیم، بسیار سخت شده است.
دیگر بهسختی میتوان جوانان را مجاب نمود که دین برای تعالی بشر آمده است و در دین آزادی بهرسمیت شناخته شده است و عدالت دینی برای همگان یکسان است و استثنا و فساد نمیپذیرد.
دیگر به سختی میتوان از رحمانیت دین و نرمخویی پیامبر اسلام ص و ضدفسادبودن حکومت امام علیع و زندگی با عزت حسینی و بزرگمنشی حسنی و شجاعت متمدنانهی زینبی و مهرورزی ائمهی شیعه دفاع کرد.
آری کار برای ما مدافعانِ دینِ پاکِ عدالتطلبِ آزادیخواهِ انسانگرای رحمانی سخت شده است،
خیلی سخت.
٢٩ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
Audio
سلسله مباحث نوگرایی قرآنی (١٨٣)
«نماز در قرآن»
✅ نماز مورد نظر قرآن:
👈 از تکبرورزی و خودمحوری رهایی
میبخشد
👈 از فساد و نادرستکاری باز میدارد
👈 از زشتکاری و ناحقی دور میکند
👈 از آسیبزدن به نیکی باز میدارد
👈 مؤمن را تزکیه و پاک میسازد
👈 از بلعیدهشدن توسط روزمرگی
نجات میدهد
👈 هشدار به نمازگزارانی که نمازشان
به ریا و غفلت و ناآگاهی و عادت
آلوده است.
بهروز مرادی: قرآنپژوه و
دکترای جامعهشناسی دین از هلند
٣٠ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«نماز در قرآن»
✅ نماز مورد نظر قرآن:
👈 از تکبرورزی و خودمحوری رهایی
میبخشد
👈 از فساد و نادرستکاری باز میدارد
👈 از زشتکاری و ناحقی دور میکند
👈 از آسیبزدن به نیکی باز میدارد
👈 مؤمن را تزکیه و پاک میسازد
👈 از بلعیدهشدن توسط روزمرگی
نجات میدهد
👈 هشدار به نمازگزارانی که نمازشان
به ریا و غفلت و ناآگاهی و عادت
آلوده است.
بهروز مرادی: قرآنپژوه و
دکترای جامعهشناسی دین از هلند
٣٠ فروردين ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
«نقدی به دیدگاه استاد»
🖍بهروز مرادی
استاد گرانقدر مهندس عبدالعلی بازرگان که خدمت ایشان ارادت دارم، در پاسخ به پرسشی در خصوص وجوب حجاب، با استناد به آیهی ٣١ از سورهی نور، موی سر زنان را از مصادیق زینتهایی دانستهاند که این آیه از زنان مؤمنه خواسته تا آنها را نمایان نکنند. لینک نظر ایشان:
https://hottg.com/bazargan1/7417
ابتدا ترجمهی آیه:
«و به زنان باایمان بگو:چشمان خود را [از چشمچرانی] برگیرند و پاکدامنی کنند و زینتهای خود را جز آنچه که خود نمایان است، آشکار نسازند و پوشش خود را بر گریبان خویش فرواندازند و زینتهای خود را آشکار نسازند جز برای شوهر خویش یا پدر خویش یا پدرشوهر خویش یا فرزندان خویش یا فرزندان شوهر خویش یا....».
اما به نظر بنده، موی سر در این آیه نمیتواند جزئی از زینتهایی باشد که این آیه بر آشکارنساختن آنها تأکيد نموده است، به این دلایل:
١. در این آیه، مصداق اصلی پوشاندن را بیان نموده که "گریبان" است و بهنظر میرسد اگر موی سر را از مصادیق زینت تلقی مینمود، همچون گریبان، در نامیدن آن شفاف عمل میکرد و پوشاندن آن را نیز تجویز مینمود.
این آیه مشخص میکند که اولویت و دغدغهی قرآن؛ پوشاندن عریانی بدن است و نه پوشاندن موی سر.
٢. موی سر چون طبیعی است و خود نمایان است، جزئی از "آنچه خود آشکار است"، (اِلّا ما ظَهَرَ مِنْها) میباشد که در این آیه مشمول پوشاندن نمیباشد.
٣. "زینت" در ادبیات عربی بر افزودن چیزهای آراستنی و آرایشی و تزئینی به خود دلالت دارد و شامل چیزهایی که ذاتاً و به صورتی عینی عیان هستند، نمیشود.
قابل توجه اینکه "زینت" شامل آرایش و تزئین همهی اجزای بدن شامل مو و صورت و ناخن و افزودنیها به پا و دست و گردن و... میشود، همان افزودنیهایی که موجب جلوهگری میشوند.
دانستن این معانی در این بحث کلیدی است:
الزِیْنَة یعنی: آراستن و تزیین کردن،
زائِن: زن آرایشکرده،
اَلمُزیِّن: تزئین کننده،
و این مشتقات بر این امر تأکيد میورزند که "زینت" حالت طبیعی چیزی را شامل نمیشود، بلکه در خود، آرایش و آراستن و تزیینکردن و افزودن چیزهایی زینتی برای جلوهگری و زیباترشدن به خود را مستتر دارد.
پس: موی سر بدون آنکه تزئین شود و یا آرایش و زینتی به آن افزوده گردد، خود آشکار است و تا زمانی که چیزی تزئینی در راستای جلوهگری به آن افزوده نشود، زینت محسوب نمیشود، مگر آنکه به تزئین آن پرداخته شود که در آنصورت مشمول این نهی قرآن (برای زنان مؤمنه) قرار میگیرد.
آنچه قرآن حکیم بویژه در این آیه و همچنین در سایر موارد از آن نهی نموده، آشکارنساختن موی سر طبیعی زنان نیست، بلکه عرضهکردن سر و موی تزئینشده و صورت آرایشکردهی زنان مؤمنه به چشمهای خیابان یا فروختن اجزای بدن به دیدگان نامحرمان است.
اما از آنجا که "موی طبیعی و آرایشنشدهی زنان" جزئی از زینتهای زنان بهحساب نمیآید و خود آشکار است، هم طبق این آیه و هم بر اساس سایر آیات مربوطه، مشمول آشکارنساختن نمیباشد و یعنی اینکه وجوبی بر پوشاندن آن در قرآن وجود ندارد.
١ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
استاد گرانقدر مهندس عبدالعلی بازرگان که خدمت ایشان ارادت دارم، در پاسخ به پرسشی در خصوص وجوب حجاب، با استناد به آیهی ٣١ از سورهی نور، موی سر زنان را از مصادیق زینتهایی دانستهاند که این آیه از زنان مؤمنه خواسته تا آنها را نمایان نکنند. لینک نظر ایشان:
https://hottg.com/bazargan1/7417
ابتدا ترجمهی آیه:
«و به زنان باایمان بگو:چشمان خود را [از چشمچرانی] برگیرند و پاکدامنی کنند و زینتهای خود را جز آنچه که خود نمایان است، آشکار نسازند و پوشش خود را بر گریبان خویش فرواندازند و زینتهای خود را آشکار نسازند جز برای شوهر خویش یا پدر خویش یا پدرشوهر خویش یا فرزندان خویش یا فرزندان شوهر خویش یا....».
اما به نظر بنده، موی سر در این آیه نمیتواند جزئی از زینتهایی باشد که این آیه بر آشکارنساختن آنها تأکيد نموده است، به این دلایل:
١. در این آیه، مصداق اصلی پوشاندن را بیان نموده که "گریبان" است و بهنظر میرسد اگر موی سر را از مصادیق زینت تلقی مینمود، همچون گریبان، در نامیدن آن شفاف عمل میکرد و پوشاندن آن را نیز تجویز مینمود.
این آیه مشخص میکند که اولویت و دغدغهی قرآن؛ پوشاندن عریانی بدن است و نه پوشاندن موی سر.
٢. موی سر چون طبیعی است و خود نمایان است، جزئی از "آنچه خود آشکار است"، (اِلّا ما ظَهَرَ مِنْها) میباشد که در این آیه مشمول پوشاندن نمیباشد.
٣. "زینت" در ادبیات عربی بر افزودن چیزهای آراستنی و آرایشی و تزئینی به خود دلالت دارد و شامل چیزهایی که ذاتاً و به صورتی عینی عیان هستند، نمیشود.
قابل توجه اینکه "زینت" شامل آرایش و تزئین همهی اجزای بدن شامل مو و صورت و ناخن و افزودنیها به پا و دست و گردن و... میشود، همان افزودنیهایی که موجب جلوهگری میشوند.
دانستن این معانی در این بحث کلیدی است:
الزِیْنَة یعنی: آراستن و تزیین کردن،
زائِن: زن آرایشکرده،
اَلمُزیِّن: تزئین کننده،
و این مشتقات بر این امر تأکيد میورزند که "زینت" حالت طبیعی چیزی را شامل نمیشود، بلکه در خود، آرایش و آراستن و تزیینکردن و افزودن چیزهایی زینتی برای جلوهگری و زیباترشدن به خود را مستتر دارد.
پس: موی سر بدون آنکه تزئین شود و یا آرایش و زینتی به آن افزوده گردد، خود آشکار است و تا زمانی که چیزی تزئینی در راستای جلوهگری به آن افزوده نشود، زینت محسوب نمیشود، مگر آنکه به تزئین آن پرداخته شود که در آنصورت مشمول این نهی قرآن (برای زنان مؤمنه) قرار میگیرد.
آنچه قرآن حکیم بویژه در این آیه و همچنین در سایر موارد از آن نهی نموده، آشکارنساختن موی سر طبیعی زنان نیست، بلکه عرضهکردن سر و موی تزئینشده و صورت آرایشکردهی زنان مؤمنه به چشمهای خیابان یا فروختن اجزای بدن به دیدگان نامحرمان است.
اما از آنجا که "موی طبیعی و آرایشنشدهی زنان" جزئی از زینتهای زنان بهحساب نمیآید و خود آشکار است، هم طبق این آیه و هم بر اساس سایر آیات مربوطه، مشمول آشکارنساختن نمیباشد و یعنی اینکه وجوبی بر پوشاندن آن در قرآن وجود ندارد.
١ اردیبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
Telegram
عبدالعلی بازرگان - تفسیر قرآن
پرسش
آیا شما #حجاب بمعنای پوشاندن موی سر را لازم می دانید؟
🆔 @bazargan1
#پاسخ استاد بازرگان
عطف به آيه ۳۱ سوره مباركه نور ، كه توصيه پوشاندن زينت ها از غير محارم شده است ، بنده گمان نميكنم كسي در زينت بودن موي سر براي زنان شك داشته باشد
🆔 @bazargan1…
آیا شما #حجاب بمعنای پوشاندن موی سر را لازم می دانید؟
🆔 @bazargan1
#پاسخ استاد بازرگان
عطف به آيه ۳۱ سوره مباركه نور ، كه توصيه پوشاندن زينت ها از غير محارم شده است ، بنده گمان نميكنم كسي در زينت بودن موي سر براي زنان شك داشته باشد
🆔 @bazargan1…
«حتی اگر حجاب واجب شرعی باشد»
🖍 بهروز مرادی؛ قرآنپژوه
قرآنشناسان و فقهورزان دیدگاه واحد و مشابهی در خصوص وجوب و حدوحدود حجاب شرعی ندارند.
درحالیکه بسیاری از مسلمانانِ سنتگرا بر وجوب شرعی حجاب پای میفشرند، بسیاری از نوگرایان مسلمان و از جمله نگارندهی این مکتوب، از آیات حجاب در قرآن (احزاب:۵۹ و نور:۳۳-۳۰) واجببودن حجاب و حتی لزوم پوشش موی سر زنان را نتیجه نمیگیرند.
اما حتی اگر برداشت سنتگرایانِ مسلمان را در این رابطه معیارِ مفروض قرار بدهیم و به فرض محال بپذیریم که برداشت آنها مبنی بر واجببودنِ پوشش سر زنان مطابق با محتوای آیات مربوطه است، اما با این حال هرگز نمیتوان در قرآن اثری از:
👈اجباری بودن آن
👈و جرمبودن حجاب اختیاری
👈و لزوم مجبورکردن دختران و زنان
در جامعه به رعایت پوشش سر
👈و موافقت با تحمیل زورگویانهی آن
به گروههای اجتماعیِ مؤنث
👈و هتک حرمت دختران و زنانی که
حجاب اجباری را رعایت نمیکنند
👈و توهین به آنان
👈و تحقیر آنان
👈و ممانعت از ورود آنان به مراکز
اداری و آموزشی و دانشگاهی و
بانکی و فرهنگی و گردشگری و ...
👈و جریمهی آنان بهخاطر عدم رعایت
پوشش سر
👈و توقیف آنان
👈و ایجاد مزاحمت برای آنان
👈و تفتیش عقیدهی آنان
👈و اختلال در روند زندگی عادی آنان
👈و محرومساختن آنان از خدمات اجتماعی
👈و محدودسازی مشارکت آنان در
فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و
اقتصادی و فرهنگی و ....
👈و ارسال پیامکِ تذکر و هشدار برای
زنانِ فاقد پوشش سر در خودروها
👈و یا دستگیری و دستمالی آنان و
تعرض به جسم آنان بهبهانهی
افکندنشان در خودروهای گشتی
👈و بلاسازی برای خود و خانوادهاشان
👈و پروندهبافی برای آنان
👈و اذیت و آزار آنان در صورت عدم رعایت
حجاب اجباری
👈و نفی آزادی پوشش زنان
یافت.
اگر امام علیع زنده بود و از سوی مأموران خیابانی اینچنین ناجوانمردانه و بیرحمانه به زنان ایرانی تعرض میشد، بدون تردید ایشان همان واکنشی را نشان میداد که در تعرض به زنی یهودی نشان داده بود.
رفتار این مأمورین خیابانی با زنان ایرانزمین براستی خود منکری بس بزرگ است.
تعارض این رفتار حکومتی با مرام امام علیع، مایهی ننگ مأموران و حاکی از وخامت پروندهی عاملان و آمرانِ چنین رفتارهایی نزد پروردگار مهربان و دین حقیقی و پیامبر نرمخو و ائمهی انسانگرای شیعه است.
دینی که بر آن پوستین وارونه پوشاندهاند، هماینک توأمان ابزار و قربانی دنیاگرایی است.
٣ اریبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
🖍 بهروز مرادی؛ قرآنپژوه
قرآنشناسان و فقهورزان دیدگاه واحد و مشابهی در خصوص وجوب و حدوحدود حجاب شرعی ندارند.
درحالیکه بسیاری از مسلمانانِ سنتگرا بر وجوب شرعی حجاب پای میفشرند، بسیاری از نوگرایان مسلمان و از جمله نگارندهی این مکتوب، از آیات حجاب در قرآن (احزاب:۵۹ و نور:۳۳-۳۰) واجببودن حجاب و حتی لزوم پوشش موی سر زنان را نتیجه نمیگیرند.
اما حتی اگر برداشت سنتگرایانِ مسلمان را در این رابطه معیارِ مفروض قرار بدهیم و به فرض محال بپذیریم که برداشت آنها مبنی بر واجببودنِ پوشش سر زنان مطابق با محتوای آیات مربوطه است، اما با این حال هرگز نمیتوان در قرآن اثری از:
👈اجباری بودن آن
👈و جرمبودن حجاب اختیاری
👈و لزوم مجبورکردن دختران و زنان
در جامعه به رعایت پوشش سر
👈و موافقت با تحمیل زورگویانهی آن
به گروههای اجتماعیِ مؤنث
👈و هتک حرمت دختران و زنانی که
حجاب اجباری را رعایت نمیکنند
👈و توهین به آنان
👈و تحقیر آنان
👈و ممانعت از ورود آنان به مراکز
اداری و آموزشی و دانشگاهی و
بانکی و فرهنگی و گردشگری و ...
👈و جریمهی آنان بهخاطر عدم رعایت
پوشش سر
👈و توقیف آنان
👈و ایجاد مزاحمت برای آنان
👈و تفتیش عقیدهی آنان
👈و اختلال در روند زندگی عادی آنان
👈و محرومساختن آنان از خدمات اجتماعی
👈و محدودسازی مشارکت آنان در
فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و
اقتصادی و فرهنگی و ....
👈و ارسال پیامکِ تذکر و هشدار برای
زنانِ فاقد پوشش سر در خودروها
👈و یا دستگیری و دستمالی آنان و
تعرض به جسم آنان بهبهانهی
افکندنشان در خودروهای گشتی
👈و بلاسازی برای خود و خانوادهاشان
👈و پروندهبافی برای آنان
👈و اذیت و آزار آنان در صورت عدم رعایت
حجاب اجباری
👈و نفی آزادی پوشش زنان
یافت.
اگر امام علیع زنده بود و از سوی مأموران خیابانی اینچنین ناجوانمردانه و بیرحمانه به زنان ایرانی تعرض میشد، بدون تردید ایشان همان واکنشی را نشان میداد که در تعرض به زنی یهودی نشان داده بود.
رفتار این مأمورین خیابانی با زنان ایرانزمین براستی خود منکری بس بزرگ است.
تعارض این رفتار حکومتی با مرام امام علیع، مایهی ننگ مأموران و حاکی از وخامت پروندهی عاملان و آمرانِ چنین رفتارهایی نزد پروردگار مهربان و دین حقیقی و پیامبر نرمخو و ائمهی انسانگرای شیعه است.
دینی که بر آن پوستین وارونه پوشاندهاند، هماینک توأمان ابزار و قربانی دنیاگرایی است.
٣ اریبهشت ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi
HTML Embed Code: