TG Telegram Group Link
Channel: 𝗙𝘂𝗗𝗼𝘀𝗵𝗶𝗻 | فوُدوُشین
Back to Bottom
‌‌‌
چگونه بخندیم...
وقتی که دور لب‌هایمان را مین‌گذاری کرده‌اند!

کوچ به سکون. حرف به سکوت. ماندن درفرارکردن!

سرم اندازه دو سه نفر درد میکنه!

من عکس تک نفره ندارم، با جمع است، جمعی که همگی تنهایم گذاشتند.

میلرزید، نه از سرمای بیرون، از بارش برفی که درونش بود؛ و آدم برفیِ درست شده، تو جهنم چشماش آب میشد و روی گونه‌هاش میریخت
من به دردِ خودمم نمیخورم
فقط بخاطر یسری خاطره خودمو نگه داشتم
وگرنه خیلی وقت پیش خودمو از کمد در میاوردم، مچاله میکردم، مینداختم تو سطل، گره میزدم، میزاشتم دمِ در، میبردنم، بازیافت میشدم، و شاید بدردی میخوردم

راه درازه و حرف زیاد، ولی من اول راه خوابم برده

سنگ صبور بقیه بود اما شیشه منو میشکست..!

دوست دارم خیلی محو و کمرنگ شم. عاشق اینم که هیچکس بهم توجه نکنه و همه منو نادیده بگیرن، انقدر که وقتی یکی از روبه‌رو میاد بجای اینکه مسیرشو عوض کنه و از کنارم رد شه یه راست از توی بدنم عبور کنه.

خبر بد: شاید یه روز قلبتون شدیدا بشکنه
خبر خوب: چیزی که شکسته رو نمیشه دوباره شکست

‏کاش قابلیتی بود که می‌شد آدم صدای درون‌ش‌ رو میوت کنه

+ داری گریه میکنی؟
- نه؛ حساسیت دارم
+ به چی؟
- به نبودنش.

مرا دوست داشت؛
مثل کسی که می‌توانست
تیغش را با "بریدگی" کُند کند؛
نه بیشتر ..

کسی نیست که بهش تکیه کنم
کاش خودم هم نبودم و پرت میشدم پایین ِِ خودم و میمردم!

منو برعکس کنی میشه: لا پول لا حوصله!

من ۹۹ درصد غمم ۱ درصد پوست..!

هرچی آدم و تصویر چشام میبینه رو دوس دارم بالا بیارم!

لذت شیرینی‌ایست در دست مادربزرگ دیابتی

من با نگاهم حرف زدم
تو، چشم‌هایت کر بود!

تا حالا قلبت خاریده؟ یا مثلا تپش گوش بگیری و پاهات از دهنت بزنه بیرون؟ به نظر من دل‌تنگی هم همین‌قدر عجیبه.
HTML Embed Code:
2024/05/14 19:13:11
Back to Top