TG Telegram Group Link
Channel: شرق وحشی
Back to Bottom
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در سال‌های اخیر، چین پروژه‌های زیادی در آفریقا انجام داده است. وام‌های زیادی هم به کشورهای فقیر آفریقایی داده. چرا؟ می‌گوید زمانی فقیر بودیم و حالا به فکر فقراییم! دیکتاتورهای آفریقایی هم عاشق چین شده‌اند و می‌گویند از این آمریکایی‌ها خیلی بهتر است! پروژه‌ها اما در بسیاری از موارد جواب نداده‌اند یا با هزینۀ بسیار بیشتری انجام شده‌اند، وضعیت وام‌های چینی را هم که می‌دانید.

حالا رفتار کارفرمای چینی را با کارگر سیاه آفریقایی در آفریقا ببینید! اولین باری نیست که چنین اخباری می‌آید! این جماعت واقعاً خودشان را برتر می‌دانند، به‌ویژه برتر از سیاه‌پوستان و در نهایت، فقط به یک چیز وفادارند، حزب کمونیست چین! کارنامۀ این حزب را در اردوگاه‌های کار اجباری سین‌کیانگ و دیگر جاها هم می‌دانید، چرا نباید در کشوری خارجی رفتار بدتری داشته باشد؟ چه کسی قرار است به فکر کارگر بومی باشد؟ دیکتاتوری که پولی از کمونیست چینی گرفته و گفته آش را با جاش ببر، فقط خودم را حفظ کن و جیبم را پر؟

سه روز پیش، روز جهانی کارگر بود، چرا مدافعان کارگران جهان در این باره چیزی نمی‌گویند؟ شاید چون شی جین‌پینگ رفیق‌شان است؟!

https://hottg.com/yusefmasoud
در ماه آوریل، شاخص قیمت مصرف کنندۀ ماهانۀ آرژانتین به زیر 10 درصد خواهد رسید
بوینس‌آیرس تایمز
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
https://hottg.com/yusefmasoud
*
رئیس‌جمهور خاویر میلی‌ در روز یک‌شنبه و طی مصاحبه‌ای تلفنی با اِل‌اِن+ گفت تورم ماهانه در آرژانتین در آوریل شاید به زیر 10 درصد افت می‌کند، نشانه‌ای که سیاست‌های دولت دارند جواب می‌دهد.
میلی گفت «دستمزدها دارند تورم را شکست می‌دهند. نبرد علیه تورم دارد به نتیجه می‌رسد.»
در ماه مارس، رشد تورم ماهانۀ آرژانتین بیش از مقدار مورد انتظار افت کرد و برای سومین دورۀ متوالی از زمان اتخاذ سیاست‌های ریاضتی میلی روند نزولی داشته است. از ماه فوریه تا مارس، قیمت مصرف کننده 11 درصد افزایش داشت، کمتر 12/1 درصدی که اقتصاددانان انتظار داشتند. از یک سال قبل، تورم به 287/9 درصد رسید که بالاترین میزان تورم از زمان خروج این کشور از ابرتورم در اوایل دهۀ 1990 است.
میلی گفت در دو هفتۀ اخیر شاهد نشانه‌هایی از ضدتورم در غذا و نوشیدنی‌ها بودیم و نرخ بهرۀ مرجع از 133 درصد در آغاز زمامداری‌اش به 60 درصد کاهش یافته است.
او گفت «همین حالا هم مشخص است که اوضاع آرژانتین خیلی بهتر شده است.»
روز پنج‌شنبه، بانک مرکزی آرژانتین نرخ‌های بهره را از 70 درصد به 60 درصد کاهش داد که چهارمین کاهش از زمان آغاز به کار دولت میلی است.
میلی گفت به لطف یک «مازاد مالی»، پرداخت بدهی دولت به فروشندۀ عمدۀ انرژی کشور در ماه ژوئن آغاز خواهد شد. دولت پیشنهاد داد بدهی‌هایش به شرکت‌های تولید بنزین و برق را با ترکیبی از اوراق قرضۀ پزو پرداخت کند.
https://hottg.com/yusefmasoud
صف‌های طولانی و افزایش استیصال در کوبا، هم‌زمان با کمبود پول نقد
آندریا رودریگز (منتشر شده در آسوشییتد پرس – 28 آوریل 2024)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
https://hottg.com/yusefmasoud/659
صف‌های طولانی و افزایش استیصال در کوبا، هم‌زمان با کمبود پول نقد
آندریا رودریگز (منتشر شده در آسوشییتد پرس – 28 آوریل 2024)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
https://hottg.com/yusefmasoud
*
آلخاندرو فونسکا چند ساعت در بیرون بانکی در هاوانا منتظر ماند تا از دستگاه خودپرداز، پزو کوبا بگیرد اما همین که داشت نوبتش می‌شد، پول نقد تمام شد.
با عصبانتیت سوار سه چرخۀ برقی‌اش شد و به شعبۀ دیگری در چند کیلومتری آنجا رفت و تا اینکه بالاخره توانست پس از هدر رفتن تمام صبحش، مقداری پول بگیرد.
فونسکای 23 ساله در مصاحبه‌ای که به‌تازگی با آسوشییتد پرس داشت گفت «گرفتن پولی که آدم با کار کردن به دست می‌آورد نباید اینقدر سخت باشد.»
فونسکا یکی از کوبایی‌های مستاصلی است که روز به روز به تعدادشان افزوده می‌شود و در نظام پولی این جزیره که از قبل هم پیچیده بود با مشکلات تازه‌ای مواجه می‌شوند -کمبود پول نقد.
از همان اول صبح، جلوی دستگاه‌های خودپرداز پایتخت، هاوانا، و دیگر جاها صف‌هایی طولانی شکل می‌گیرد چرا که مردم برای تراکنش‌های عادی مثل خرید غذا و دیگر مواد ضروری پول نقد می‌خواهند.
به گفتۀ کارشناسان، دلایل گوناگونی پشت این کمبودها وجود دارد که همه‌شان به بحران اقتصادی عمیق کوبا، یکی از بدترین بحران‌های چند دهۀ گذشته، مربوطند.
عمر اورلِنی پرز، یک اقتصاددان و استاد دانشگاه کوبایی، می‌گوید عامل اصلی این ماجرا کسری مالی فزایندۀ دولت، نبود اسکناس‌هایی درشت‌تر از 1،000 پزو کوبایی (حدود 3 دلار)، تورم بسیار بالا و عدم بازگشت پول نقد به بانک‌هاست.
پرز گفت «پول هست، بله اما نه در بانک‌ها» و افزود اکثر پول نقد نه در اختیار کارگران مزد بگیر، بلکه در اختیار کارآفرینان و صاحبان کسب‌وکارهای کوچک و متوسطی است که ترجیح می‌دهند در ازای تراکنش‌های تجاری پول نقد دریافت کنند اما تمایلی ندارند پول را به بانک‌ها برگردانند.
پرز می‌گوید یا به‌خاطر بی‌اعتمادی به بانک‌های محلی است و یا صرفاً به این دلیل است که باید پزو کوبایی داشته باشند تا آن را به ارزهای خارجی تبدیل کنند.
اکثر کارآفرینان و صاحبان کسب‌وکارهای کوچک کوبا باید تقریباً تمام اجناسی را که می‌فروشند از خارج وارد کنند یا هزینۀ چیزهای لازم برای چرخیدن کسب‌وکارهایشان را با ارزهای خارجی بپردازند. در نتیجه، بسیاری پزو کوبایی جمع می‌کنند تا بعدتر آن را در بازار غیررسمی به ارز خارجی تبدیل کنند.
تبدیل این پزوهای کوبایی به دیگر ارزها هم خودش چالش دیگری است چون نرخ‌های مبادلۀ شدیداً ناپایداری در این جزیره وجود دارد.
برای مثال، نرخ رسمی مورد استفادۀ صنایع و آژانس‌های دولتی 24 پزو به ازای هر دلار ایالات متحده است، در حالی که برای افرد، این نرخ 120 پزو به ازای هر دلار است. با این همه، در بازار غیررسمی هر دلار را می‌توان در ازای 350 پزو گرفت.
پرز اشاره می‌کند در سال 2018، 50 درصد پول نقد در گردش در دست کوبایی‌ها بود و نیم دیگرش در بانک‌های این جزیرۀ کارائیبی. اما در سال 2022، آخرین سالی که اطلاعاتش در دسترس است، 70 درصد پول نقد در کیف پول افراد بود.
مقامات پولی کوبا پاسخی به درخواست ای‌میل شدۀ آسوشییتد پرس برای ارائۀ توضیحات ندادند.
کمبود پول نقد در حالی اتفاق می‌افتد که کوبایی‌ها با نظام پولی پیچیده‌ای دست به گریبان هستند که چندین ارز در آن استفاده می‌شود، از جمله ارز مجازی، ام‌ال‌سی، که در سال 2019 به وجود آمد.
سپس، در سال 2023، دولت اقداماتی را با هدف ترویج «جامعۀ بدون پول نقد» اعلام کرد و پرداخت بعضی تراکنش‌ها را منوط به استفاده از کارت‌های اعتباری کرد -از جمله خرید غذا، سوخت و دیگر کالاهای اساسی- اما بسیاری از کسب‌وکارها آنها را نمی‌پذیرند.
آنچه وضعیت را بدتر می‌کند، تورم بسیار شدید است، یعنی برای خرید محصولات به اسکناس‌های بیشتر و بیشتری نیاز است.
بر اساس آمار رسمی، در سال 2021، تورم 77 درصد بود و سپس در سال 2023 به 31 درصد کاهش یافت. اما برای کوبایی‌های عادی، آمار رسمی تقریباً هیچ شباهتی به واقعیت زندگی‌هایشان ندارد؛ چون تورم بازار می‌تواند در بازارهای غیررسمی سه رقمی شود. برای مثال، یک کارتن تخم مرغ که در سال 2019، 300 پزو کوبایی به فروش می‌رفت، این روزها حدود 3،100 پزو قیمت دارد.
حقوق ماهانۀ کارگران دولتی کوبا بین 5،000 تا 7،000 پزو است (چیزی بین 14 تا 20 دلار در بازار موازی).
پاول ویدال، از کارشناسان کوبا و استاد دانشگاه خاورینا کلمبیا در کالی، گفت «زندگی در اقتصادی که علاوه بر داشتن چند ارز، چندین نرخ مبادله و تورمی سه رقمی دارد، واقعاً پیچیده است.»
https://hottg.com/yusefmasoud
در این ویدیو درباره مقاله «بنیان لیبرالیسم کلاسیک» نوشته جیمز لینزی صحبت می‌کنم.

جیمز لینزی می‌گه ما خدا نیستیم، نمی‌تونیم خدا بشیم، نمی‌تونیم خدا بسازیم و نمی‌تونیم از جانب خدا کاری کنیم. تمام مقاله درباره همین جمله و چیزهاییه که از این جمله استخراج می‌شه.

ویدیو کامل رو می‌تونید توی کانال یوتوب شرق وحشی ببینید.

https://youtu.be/4xYAlzgm0Bc?si=HaDIsmTOlwRN3fXO

https://hottg.com/yusefmasoud
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در این ویدیو درباره مقاله «بنیان لیبرالیسم کلاسیک» نوشته جیمز لینزی صحبت می‌کنم.

جیمز لینزی می‌گه ما خدا نیستیم، نمی‌تونیم خدا بشیم، نمی‌تونیم خدا بسازیم و نمی‌تونیم از جانب خدا کاری کنیم. تمام مقاله درباره همین جمله و چیزهاییه که از این جمله استخراج می‌شه.

ویدیو کامل رو می‌تونید توی کانال یوتوب شرق وحشی ببینید.

https://youtu.be/4xYAlzgm0Bc?si=HaDIsmTOlwRN3fXO

https://hottg.com/yusefmasoud
بنیان لیبرالیسم کلاسیک
جیمز لینزی (منتشر شده در نیو دیسکورس)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
بخش اول
https://hottg.com/yusefmasoud

ویدیو مربوط به مقاله را در یوتوب شرق وحشی ببینید
https://youtu.be/4xYAlzgm0Bc?si=HaDIsmTOlwRN3fXO

*
ما خدا نیستیم. نمی‌توانیم خدا شویم، خدا بسازیم یا به جای خدا صحبت کنیم. این مسئله بدیهی و آغاز خرد و رفاه است.
از آنجا که خدا نیستیم، نمی‌توانیم ماهیت کامل خدا را بشناسیم یا حتی با قطعیت بگوییم که خدا وجود دارد. در نتیجه، نمی‌توانیم هیچ هدفی، از جمله هدف غایی، زندگی‌هایمان را بدانیم. از آنجا که نمی‌توانیم ماهیت کامل خدا را بشناسیم یا از وجودش اطمینان داشته باشیم یا بدانیم که از نظر او زندگی ما چه هدفی دارد، نمی‌توانیم باوری را بر دیگری تحمیل کنیم، چه برسد به اینکه آنها را به سوی خطای نهایی رهسپار کنیم. مخصوصاً، نمی‌توانیم کسی، خودمان یا دیگری، را از احتمال به واقعیت پیوستن آن هدف بیگانه کنیم. خلاصه بگویم، با نداشتن قدرت خدا، توجیهی برای اجبار دیگران وجود ندارد.
با توجه به اینکه هیچ کداممان قدرت خدا و در نتیجه توجیهی برای اجبار دیگران نداریم، همۀ انسان‌ها از لحاظ سیاسی برابر آفریده شده‌اند. هیچ چیزی در جهان، که آن هم خدا نیست، نمی‌تواند به انسانی ذاتاً محدود اجازه بدهد قدرتی سیاسی یا اجتماعی بر دیگری داشته باشد، مگر با رضایت هر دو طرف آن رابطه. در نتیجه، هر قدرتی که بر دیگری داریم باید به دست آمده و موقتی باشد و داوطلبانه داده و پذیرفته شده باشد.
انسان‌ها، با توجه به ماهیت اخلاقی محدودشان، که گاهی «سقوط کرده» نامیده می‌شود، معمولاً به دنبال تحمیل باور، گفتار و عمل به دیگر انسان‌ها هستند، به دلایلی خوب و بد. مکانیسم‌های اصلی که انسانی با استفاده از آنها می‌تواند باور، گفتار یا عمل دیگری را تحمیل کند، عبارتند از تهدید معتبر نسبت به جان، آزادی یا معاش او که معمولاً به‌عنوان دارایی‌های او شناخته می‌شوند. به‌علاوه، به دلیل ماهیت کاملاً خصوصی وجدان، که ممکن است افراد به دلایل متفاوت و معتبری آن را از دیگر انسان‌ها پنهان نگه دارند، نقض ناروای حریم خصوصی انسان و محتوای ذهنش می‌تواند او را مجبور کند. هر کسی که بتواند زندگی، آزادی یا معاش کسی را نابود کند یا حریم خصوصی‌اش را به میزان کافی نقض کند، می‌تواند باور، گفتار و فعالیتی را بر او تحمیل کند و در نتیجه او را از طریق نابودی یا اجبار از هر هدف نهایی بالقوه‌ای که شاید داشته باشد از خود بیگانه کند. فقط خدا می‌تواند چنین قدرتی داشته باشد و ما خدا نیستیم. هیچ انسانی نمی‌تواند به صورت موجه مدعی چنین قدرتی شود.
در نتیجه، این حقایق را بدیهی می‌دانیم: که ما خدا نیستیم و در نتیجه، با موهبتی که منجر به وجود ما شده است، خالق ما، چه قوانین طبیعت بوده باشد و چه خدای طبیعت، حقوقی سلب ناشدنی به ما اعطا شده است که از جمله‌شان حیات، آزادی و مالکیت است، از جمله مالکیت خصوصی محتوای ذهن‌مان و توانایی استفاده از آنها برای دنبال کردن خوش‌بختی، ثروت و هر هدفی، نهایی یا غیر نهایی، که شاید در زندگی‌مان یا برای آن وجود داشته باشد.
این حقوق و حریم خصوصی ضروری برای حفظ آنها را باید نگه داشت و در نتیجه آنها را، در پرتو اصلی کلمه، مقدس دانست.
از آنجا که انسان‌ها باید تا آنجا که می‌توانند در صلح با هم زندگی کنند و به دنبال بیشترین مقدار رفاه ممکن باشند، نوعی نظام سیاسی -دولتی عادل- باید در میان آنها مستقر شود، نه برای حکومت بر آنها بلکه برای حراست از این حقوق مقدس و سلب ناشدنی. در نتیجه، هدف اصلی دولتی حراست از این حقوق و تسهیل حل مسالمت‌آمیز نزاع‌ها و درگیری‌هایی است که به دلیل تفاوت‌های فردی انسان‌ها میان آنها به وجود می‌آید.
پس این دولت باید به چه چیزی پایبند باشد تا این وظیفۀ مقدس را انجام دهد اما خودش آنچه را سلب ناشدنی است از انسان‌ها سلب نکند؟ دولت هم خدا نیست، فارغ از چگونگی استقرارش در میان انسان‌ها. نه می‌تواند خدا شود و نه می‌تواند خدا بسازد و نه می‌تواند با قدرت خدا عمل کند یا سخن بگوید. باید تقریباً همه جوره محدود شود و در برابر خودش و دیگران از حقوق سلب ناشدنی انسان‌ها حراست کند. {ادامه در بخش دوم}
https://hottg.com/yusefmasoud
بنیان لیبرالیسم کلاسیک
جیمز لینزی (منتشر شده در نیو دیسکورس)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
ویدیو مربوط به مقاله را در یوتوب شرق وحشی ببینید
https://youtu.be/4xYAlzgm0Bc?si=HaDIsmTOlwRN3fXO


بخش اول: https://hottg.com/yusefmasoud/663
بخش دوم

*
از آنجا که دولت قدرت خدا را ندارد، دولتی عادل بر انسان‌هایی که در میانشان مستقر شده هیچ قدرت سیاسی ذاتی ندارد. یعنی، دولت عادل نمی‌تواند حکمرانی کند و نمی‌تواند فرمانروایی کند مگر با رضایت کسانی که بر آنها فرمانروایی می‌کند. چنین دولتی نمی‌تواند قدرت فرمانروایی را غصب کند، قانون باید در جای خودش حکم کند و در معرض سازوکارهای تولید و اصلاحی باشد که مشارکت و رضایت کسانی را که بر آنها فرمان رانده می‌شود تضمین کند. به این ترتیب، هیچ کس قدرت سیاسی ویژه‌ای ندارد و هیچ کس از قانونی که در میان انسان‌ها و برای فرمانروایی عادلانه بر آنها بر پا شده معاف نخواهد بود.
تمامی دولت‌ها، از جمله دولتی عادل، باید قدرت سیاسی داشته باشد و آن را به کار بگیرد، از جمله قدرتی برای تولید و اعمال قانونی که به جای آن فرمانروایی می‌کند. در دولتی عادل، آن قدرت متعلق به مردم است، از طریق آنان عمل می‌کند و برای آنان عمل می‌کند و به این ترتیب، به قدرتی سیاسی قرض داده می‌شود که در نهایت باید در هر زمانی به مردمی که بر آنها حکمرانی می‌کند پاسخگو باشد، این قدرت موقتی است و قدرتش از لحاظ زمانی، گستره و نظارت و توازن محدود است.
دولتی عادل، باید ذاتاً دموکراتیک باشد تا رضایت کسانی را که بر آنها حکومت می‌کند به دست بیاورد اما این دولت دموکراتیک نمی‌تواند از حقوق اقلیت در برابر اکثریت حراست کند مگر اینکه آن دموکراسی در عمل جمهوری باشد. دولتمردان باید مورد رضایت انسان‌هایی باشند که آنها را نمایندگی می‌کنند. در دوره‌های زمانی باید انتخابات منصفانه و بی‌طرفانه برگزار کرد تا قدرت سیاسی را به خدمتکاران عموم قرض داد و این قدرت باید بر اساس خواست یا نیاز به دیگران قرض داده شود، در غیر این صورت، قدرتی بزرگ‌تر از خودش را غصب کرده که نمی‌تواند حقی نسبت به آن داشته باشد. اکثریت باید حق گفتن داشته باشد و اقلیت باید آنقدر نمایندگی داشته باشد که با عقاید عمومی که متعصبانه یا سهل‌انگارانه نسبت به او وجود دارد مقابله کند.
دولتی عادل باید حقوق بیان، مطبوعات، اعتراض و دادخواهی را تضمین کند وگرنه نمی‌توان آن را بازخواست کرد و رضایتی که با آن حکمرانی می‌کند نمی‌تواند به‌درستی آگاهانه باشد. قدرتش باید محدود و تقسیم شده باشد و در نظامی از نظارت و توازن قرار داشته باشد تا نتواند با آن ادعای نامشروعی برای حکومت با قدرتی سیاسی داشته باشد که نمی‌تواند آن را داشته باشد. دولت خدا نیست چون ما خدا نیستیم. دولت‌های عادل این مسئله را می‌فهمند و آن را نگه می‌دارند. دولت‌های ناعادل این مسئله را رد می‌کند و از آن تخطی می‌کند و در حق کسانی که باید به آنها خدمت کند بد می‌کنند.
دولتی عادل نمی‌تواند باورها، گفتار یا اعمال انسان‌ها را تحمیل کند چون چنین قدرتی ندارد، چنین قدرتی را حتی نمی‌توان به دولت قرض داد، در نتیجه دولت نمی‌تواند انسان‌ها را از حق حیات، آزادی‌ها و اموالشان یا انتظارات معقول حریم خصوصی‌شان، بدون روند قانونی مطابق با هدف مقدسش محروم کند؛ هدف مقدس حراست از حقوق سلب ناشدنی کسانی است که به آنها خدمت و از آنها حراست می‌کند. در نتیجه باید حقِ باور، سخن گفتن و پرستیدن و همچنین حقوق دفاع از خود در برابر هر گونه تلاشی برای سلب حقوق بنیادین سلب ناشدنی انسان‌ها را تضمین کند. نمی‌تواند به طرز ظالمانه یا غیرعادی مجازات کند یا کسی را مجبور به اعتراف علیه خودش کند.
از آنجا که باور و وجدان شخصی به‌صورت بدیهی غصب ناشدنی است، از همین رو دولت عادل باید حق حریم خصوصی را بدون مداخله در فضاهای خصوصی و انتظاری معقول از حریم خصوصی محدود حتی در فضاهای عمومی تضمین کند. از آنجا که دولت‌ها خدا نیستند، چون ما خدا نیستیم و آنها در میان ما نهادینه شده‌اند، آنها هیچ حقی برای نقض تقدس ذهن هیچ شخصی را ندارند، نه حق شکنجه دارند و نه زیر نظر گرفتن افراد بدون داشتنِ ظن موجه و نه حق تغییر عقاید، اعمال یا محیط‌ها را تا به نوعی آنها را علیه ارادۀ شخصی‌شان مجبور کنند. در عوض، در کنار دیگر حقوق سلب ناشدنی‌مان، دولت‌های عادل وظیفه دارند حد معقولی از حریم خصوصی را میان شهروندان تضمین کنند و خودشان هم حق ندارند آن را زیر پا بگذارند. چون ما هم خدا نیستیم، هیچ یک از ما به صورت فردی چنین قدرتی نسبت بر دیگری نداریم. {ادامه در بخش آخر}
https://hottg.com/yusefmasoud
بنیان لیبرالیسم کلاسیک
جیمز لینزی (منتشر شده در نیو دیسکورس)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)

ویدیو مربوط به مقاله را در یوتوب شرق وحشی ببینید
https://youtu.be/4xYAlzgm0Bc?si=HaDIsmTOlwRN3fXO


بخش اول: https://hottg.com/yusefmasoud/663
بخش دوم: https://hottg.com/yusefmasoud/664
بخش سوم
*
و در دولت‌های عادل، افراد عادل قدرت اجتماعی یا سیاسی‌شان بر دیگر انسان‌ها را با به دست آوردن رضایت به دست می‌آورند. از آنجا که هیچ کسی قدرتی ذاتی نسبت به دیگری ندارد، رضایت به داشتن قدرت سیاسی نباید مطلق باشد و باید آزادانه و تحت قراردادی مطابق ارزش‌ها و شرایط مشخص شده توسط طرفین و مطابق توافق آنها انجام شود. در نتیجه، در میان افراد بزرگسال، قدرت سیاسی بر اساس اثبات فضیلت توانایی برای افراد حاضر در رابطه تمدید می‌شود. دولت‌های عادل باید ترتیباتی بدهند تا دادگاه‌های عدالت بر پا شوند و به این وسیله حل نزاع‌های میان افراد ساده‌تر شود. دادگاه‌ها باید بی‌طرفانه قانون را اجرا کنند، نه به سود اکثریت و نه به سود اقلیت، و تنها تحت چنین قیدی است که افراد عادل باید به دادگاه بروند. در برابر قدرت خودسر باید مقاومت کرد و هر گونه آموزۀ عدم مقاومت در برابر قدرت و سرکوب خودسرانه، پوچ، برده‌وار و خراب کنندۀ خوبی و خوش‌بختی نوع بشر است. از همین رو، دادگاه‌ها باید در اجرای قانون بی‌طرف باشند.
از آنجا که نمی‌شود باور را تحمیل کرد، چون هیچ کس قدرت این را ندارد که باور به هر ایده‌ای، صحیح یا غلط، حقیقی یا دروغین، را تحمیل کند. در نتیجه، هیچ گزاره‌ای بر اساس این فضیلت که چه کسی آن را به وجود آورده، حقیقی یا خوب دانسته نخواهد شد. هر گزاره‌ای، قدرتش را از طریق فرایندهای اعتبارسنجی به دست می‌آورد که آن را ملزم می‌کنند در رقابت با ایده‌هایی که نمایندۀ بهترین ارزیابی‌هایمان از قوانین طبیعت واقعیت عینی یا آفرینش خدا هستند سربلند بیرون بیایند، ایده‌هایی که مطابق تعریفشان نمی‌توانند اشتباه یا دروغین باشند و فردی نیستند اما در دسترس افرادند. انسان‌ها می‌توانند خودشان را در مقام قدرت قرار دهند، و دیگران می‌توانند نسبت به آن امر رضایت داشته یا نداشته باشند، بر اساس نشان دادن ظرفیت‌هایشان برای مشخص کردن اینکه چه چیزی درست و حقیقی است؛ از طریق اِعمال موفق مهارت‌ها و بینش‌هایشان. از آنجا که هیچ انسانی خدا نیست، یعنی محدود است، هیچ انسانی قدرت ویژه یا نهایی بر ادعاهای درستی، یا حقیقتش ندارد و باید حاضر باشد که ایده‌هایش به چالش کشیده شوند.
از آنجا که حق‌مان نسبت به دارایی‌هایمان سلب ناشدنی است، کسی نمی‌تواند این حق را از ما بگیرد که هر کاری که دلمان می‌خواهد با دارایی‌هایمان انجام دهیم، مشروط بر اینکه حقوق دیگران را از آنان سلب نکند. به‌عبارت دیگر، نه تنها حق داریم دارایی‌هایمان را نگه داریم، بلکه حق داریم مطابق اصول تجارت آزاد و تحت قانون با دارایی‌هایمان وارد تجارت شویم. هر دو طرفی که با شرایط قراردادی موافق باشند، می‌توانند بدون دخالت سایرین دارایی‌هایشان را جا به جا کنند و دولتی عادل باید از این حق حراست کند تا مطابق وظیفه‌اش حقوق مالکیت تمام شهروندان را حفظ کرده باشد.
خلاصه بگویم، ما خدا نیستیم. پیامدهای این گزارۀ بدیهی بسیار زیادند. هیچ یک از ما نمی‌تواند دیگری را مجبور کند یا ایده‌اش را تحمیل کند چون نسبت به اهمیت هر خطایی علیه ارزش ذاتی و هدف بالقوۀ فرد دیگر فهم محدودی داریم. در نتیجه، پروژۀ سامان‌بخشی جامعه‌مان را از جایگاه برابری سیاسی با حقوق به‌خصوصی آغاز می‌کنیم که سلب ناشدنی‌اند، از جمله حق حیات، آزادی، مالکیت، ظرفیت استفاده از آنها برای حرکت به سوی خوشبختی و اهدافمان و انتظار معقولی از حریم خصوصی که با آن بتوانیم تقدس‌شان را حفظ کنیم. از آنجا که قدرتی برای حکومت بر دیگری نداریم، در عوض با قانون و فضیلت و قرض دادن قدرت اجتماعی و سیاسی بر ما فرمانروایی می‌شود، آن هم مطابق شیوه‌های محدودی مانند فرایندهایی که ذاتاً گشوده‌اند و به شکلی عینی مشخص می‌شوند. باور شخصی مقدس است، نه از این رو که هر انسانی خداست، بلکه از این رو که هیچ انسانی خدا نیست. فرد از لحاظ سیاسی مصون است چون حامل باور فردی مقدس خودش است.
این ایده‌های متواضع و جنجالی همراه با پروژۀ اجتماعی و سیاسی که تعریف می‌کنند، یک نام دارند: لیبرالیسم کلاسیک. {پایان}
https://hottg.com/yusefmasoud
جمعه، ۲۸ اردیبهشت، از ساعت ۱۴، به امید دیدار شما دوستان در غرفه نشر پارسه خواهم بود.

https://hottg.com/yusefmasoud

فهرست ترجمه‌های منتشر شده من را هم می‌توانید در اینجا ببینید:
https://hottg.com/yusefmasoud/632
می‌شود که روسیه بازندۀ این جنگ باشد
تیموتی اسنایدر (منتشر شده در سی‌ان‌ان – 8 مه 2024)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
https://hottg.com/yusefmasoud/668
می‌شود که روسیه بازندۀ این جنگ باشد
تیموتی اسنایدر (منتشر شده در سی‌ان‌ان – 8 مه 2024)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
بخش اول
https://hottg.com/yusefmasoud
*
پنج‌شنبه روسیه روز پیروزی را جشن خواهد گرفت، گرامی‌داشت شکست آلمان نازی در سال 1945. در داخل کشور، این روز نوستالژی است. در دهۀ 1970، رهبر شوروی، لئونید برژنف یک کیش پیروزی درست کرد. روسیۀ پوتین هم همین سنت را ادامه داده است.
در خارج، این کار برای ایجاد رعب است. قرار است فکر کنیم که روسیه شکست‌ناپذیر است.
و بسیاری از ما طی حملۀ روسیه به اوکراین این را باور کرده بودیم. در فوریۀ 2022، هنگامی که روسیه حملۀ تمام عیار به همسایه‌اش را آغاز کرد، همه بر سر این مسئله اجماع داشتند که اوکراین طی چند روز سقوط خواهد کرد.
حتی امروز که بیش از دو سال از مقاومت اوکراین می‌گذرد، دیدگاه رایج در میان دوستان روسیه در کنگره و سنا این است که نهایتاً روسیه برنده خواهد شد. موفقیت مسکو نه در میدان جنگ، بلکه در اذهان ماست.
روسیه می‌تواند ببازد. و باید ببازد، به خاطر جهان -و به خاطر خودش.
شکست‌ناپذیری ارتش سرخ پروپاگانداست. ارتش سرخ خوفناک بود اما قابل شکست هم بود. ارتش سرخ دو جنگ از سه جنگ مهمش را باخت.
در سال 1920 در لهستان شکست خورد. پس از فروپاشی تقریبی در سال 1941، در سال 1945 آلمان نازی را شکست داد. (بردش در این مورد به‌عنوان بخشی از ائتلافی بزرگ‌تر و با کمک اقتصادی تعیین کنندۀ آمریکا بود). نیروهای شوروی بلافاصله پس از حملۀ سال 1979شان به افغانستان شکست خوردند و یک دهه بعد مجبور به عقب‌نشینی شدند.
و ارتش روسیۀ امروز هم ارتش سرخ نیست. روسیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیست. اوکراین شوروی یکی از منابع تأمین منابع و سرباز ارتش سرخ بود. در آن پیروزی سال 1945، سربازان اوکراینی ارتش سرخ تلفات بسیار سنگینی دادند -بزرگ‌تر از مجموع تلفات آمریکا، بریتانیا و فرانسه. به میزان غیرمتناسبی، این اوکراینی‌ها بودند که با اونیفرم ارتش سرخ جنگیدند و به برلین رسیدند.
امروز، روسیه نه همراه با اوکراین بلکه علیه اوکراین می‌جنگد. در قلمرو کشوری دیگر مشغول جنگ است. و حمایت اقتصادی آمریکا را هم ندارد، چیزی که ارتش سرخ برای شکست آلمان نازی نیازمندش بود. در این وضعیت، هیچ دلیل به‌خصوصی وجود ندارد که فکر کنیم روسیه می‌برد. در عوض، آدم انتظار دارد تنها راه نجات روسیه این باشد که مانع کمک غرب به اوکراین شود -از این طریق که غرب را قانع کند پیروزی‌اش گریز ناپذیر است تا قدرت اقتصادی تعیین کننده‌مان را به کار نگیریم.
شش ماه گذشته نشان دهندۀ این مسئله بوده است: پیروزی‌های میدانی کوچک روسیه در زمانی اتفاق می‌افتادند که ایالات متحده کمک به اوکراین را به تأخیر می‌انداخت، به جای اینکه کمک را در اختیارش بگذارد.
روسیۀ امروز کشور جدیدی است. تأسیس آن به سال 1991 برمی‌گردد. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، مانند برژنف پیش از خود، از طریق نوستالژی حکومت می‌کند. او به شوروی و امپراتوری روسیۀ گذشته ارجاع می‌دهد. اما امپراتوری روسیه هم جنگ‌هایی را باخت. جنگ کریمه را در سال 1856 باخت. جنگ روسیه-ژاپن را در سال 1905 باخت. جنگ جهانی اول را در سال 1917 باخت. در هیچ یک از این جنگ‌ها، روسیه نتوانست نیروهایش را بیش از سه سال در میدان نبرد نگه دارد.
در ایالات متحده، نگرانی بزرگی دربارۀ شکست روسیه وجود دارد. اگر چیزی غیرممکن به نظر بیاید، ما نمی‌توانیم تصور کنیم که بعدتر اتفاق بیفتد. و حتی در میان حامیان اوکراینی گرایشی وجود دارد که فکر می‌کنند بهترین نتیجه، یک مساوی است.
چنین تفکری غیرواقع‌بینانه است. و نشان دهندۀ یک اعتماد به نفس عجیب آمریکایی است.
هیچ کسی نمی‌تواند جنگی را به این شکل به پیش ببرد. و تلاش‌های سابقمان برای اثرگذاری بر روسیه نشان می‌دهد که نمی‌توانیم چنین تأثیری بر آنها داشته باشیم. روسیه و اوکراین برای پیروزی می‌جنگند. سؤال‌های پیش روی ما این‌هاست: چه کسی و با چه پیامدهایی برنده می‌شود؟
برد روسیه پیامدهای هولناکی خواهد داشت: خطر جنگی بزرگ‌تر در اروپا، افزایش احتمال ماجراجویی چین در اقیانوس آرام، تضعیف نظام حقوقی بین الملل، احتمال گسترش سلاح‌های هسته‌ای، بی‌ایمانی به دموکراسی.
باختن جنگ‌ها برای روسیه امری عادی است. و به‌صورت کلی، این مسئله روسیه را به سوی تأمل و اصلاح برده است. شکست در کریمه حکومتی خودکامه را مجبور به پایان سرف‌داری کرد. شکست روسیه به ژاپن باعث پایان دستکاری در انتخابات‌ها شد. ناکامی شوروی در افغانستان گورباچف را به فکر انجام اصلاحات و در نتیجه پایان جنگ سرد انداخت. {ادامه در بخش دوم}
https://hottg.com/yusefmasoud
می‌شود که روسیه بازندۀ این جنگ باشد
تیموتی اسنایدر (منتشر شده در سی‌ان‌ان – 8 مه 2024)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
بخش اول: https://hottg.com/yusefmasoud/668
بخش دوم
*

در زمینۀ ویژگی‌های روس‌ها، تاریخ درس‌های عمومی‌تر و آسوده خاطر کننده‌تری دربارۀ امپراتوری‌ها ارائه می‌دهد. امروز، روسیه مشغول جنگی امپریالیستی است. منکر وجود کشور و ملت اوکراین است و شرارت‌هایی انجام می‌دهد که یادآور بدترین بخش‌های امپریالیسم اروپا در گذشته است.
اروپای صلح‌طلب امروز، از قدرت‌هایی تشکیل شده که در جنگ‌های امپریالیستی شکست خورده‌اند و به دموکراسی رو آورده‌اند. شکست در آخرین جنگ امپریالیستی‌تان صرفاً یک احتمال نیست. خوب هم هست، نه فقط برای جهان، بلکه برای خودتان.
روسیه می‌تواند بازندۀ این جنگ باشد، و باید باشد، به خاطر خود روس‌ها. روسیه‌ای شکست خورده صرفاً به معنی توقف از دست رفتنِ پوچِ جان جوانان در اوکراین نیست. بلکه فرصتی است برای روسیه که به کشوری پساامپریالیستی تبدیل شود، به جایی که اصلاحات در آن ممکن است، جایی که خود روس‌ها ممکن است تحت محافظت قانون قرار بگیرند و بتوانند رأی‌های معناداری را به صندوق بیندازند.
شکست در اوکراین، فرصت تاریخی روسیه برای عادی شدن است -چیزی که روس‌های خواهان دموکراسی و حاکمیت قانون می‌گویند.
مانند ایالات متحده و اروپا، اوکراین پیروزی 8 مه 1945 را جشن می‌گیرد. اوکراینی‌ها هم کاملاً حق دارند آن پیروزی را به یاد بیاورند و تفسیر کنند: آنان بیش از روس‌ها از اشغال به دست آلمان‌ها زجر کشیدند و متحمل تلفات بسیاری در میدان نبرد شدند.
و اوکراینی‌ها حق دارند که فکر کنند روسیۀ امروز، مانند آلمان نازی در سال 1945، یک رژیم فاشیستی امپریالیستی است که می‌تواند و باید شکست بخورد. آخرین بار، فاشیسم به دلیل ائتلافی شکست خورد که محکم ایستاد و از قدرت اقتصادی بالاترش استفاده کرد. همین مسئله دربارۀ امروز هم صدق می‌کند. {پایان}
https://hottg.com/yusefmasoud
نه، میلی فاشیست نیست
بنجامین ویلیامز (منتشر شده در میزس – 10 مه 2024)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
https://hottg.com/yusefmasoud/672
نه، میلی فاشیست نیست
بنجامین ویلیامز (منتشر شده در میزس – 10 مه 2024)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
بخش اول
https://hottg.com/yusefmasoud
*
پیروزی خاویر میلی در آرژانتین غافلگیری خوشایندی برای لیبرتارین‌های سرتاسر جهان بود. برای اولین بار در تاریخ، کسی که علناً خودش را آنارکوکاپیتالیست معرفی می‌کرد به ریاست‌جمهوری یک کشور مستقل انتخاب شد. شهرت میلی اما به حلقه‌های لیبرتارینی محدود نیست. راستگرایان سرتاسر جهان هم او را بابت نبردش با فساد و ویرانی اقتصادی ستوده‌اند. او به یکی از کسانی تبدیل شد که در مراسم سال 2024 کنفرانس فعالیت سیاسی محافظه‌کاران، یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای محافظه‌کاران در ایالات متحده، سخنرانی کرد. در حال حاضر، او محبوب‌ترین رئیس دولت جهان است؛ دستاوردی شگفت‌انگیز برای کسی که فلسفه‌ای نامتعارف دارد.
میلی یک اقتصاددان اتریشی است. او بیش از بیست سال اقتصاد تدریس کرد و حین انجام این کار هم حسابی معروف شد. شبکه‌های تلویزیونی آرژانتین از او برای مناظره با چپ‌گرایان دعوت می‌کردند و مخاطبان این شبکه‌ها به افکار و توهین‌های تند او به مخالفانش علاقه‌مند شدند. شیوۀ مناظره‌اش یادآور نقل قول حیرت‌انگیز موری روتبارد است: «من همیشه دوست داشته‌ام آموزه‌ای را رد و سپس به شخص حمله کنم؛ این یک مغالطۀ حملۀ شخصی نیست.»
تسلط میلی بر اقتصاد را به‌خوبی می‌توان در ریاست‌جمهوری‌اش دید. تحت راهنمایی او، آرژانتین شاهد «دو ماه متوالی مازاد بودجه برای نخستین بار از سال 2011 به بعد» بوده است که دستاورد بسیار بزرگی به حساب می‌آید. نرخ تورم ماهانه‌اش از 5/25 درصد در ماه دسامبر به 6/20 درصد در ژانویه، 2/13 درصد در فوریه و 11 درصد در ماه مارس رسید. آرژانتین در حال بهبود است. به‌آرامی اما به‌قطع.
حملات به میلی
اگرچه آرژانتین شاهد بهبودهایی است و میلی هم کار بزرگی می‌کند، او هدف تقریباً دائمی حملات چپ‌های سرتاسر جهان است. بعضی از رایج‌ترین سلاح‌های مورد استفاده، اتهامات سیاست «راست افراطی» و «فاشیسم» هستند. یکی از نویسندگان فارن پالیسی او را «علاقه‌مند به دیکتاتور شدن» نامید، در حالی که وب‌سایت جهان سوسیالیستی گفت سخنرانی‌اش در داووس که طی آن فاشیسم را محکوم کرد، یک «خطابۀ فاشیستی» بود. در یکی از پست‌های پربازدید شبکۀ اجتماعی اِکس متعلق به ایلان ماسک آمده است:
خاویر میلی به جنون فاشیستی‌اش در آرژانتین ادامه می‌دهد.
او مجوز خصوصی‌سازی تمام صنایع دولتی باقی‌مانده را صادر کرده است (که کسانی که به او کمک مالی کرده‌اند از آن سود می‌برند).
او همچنین مجوز فروش تمام مسکن‌های عمومی را صادر کرده و محدودیت‌های اجاره را برداشته است.
دقیقاً همانطوری که انتظار می‌رفت جلو می‌رود.
برچسب راست افراطی، فاشیست، نازی، نژادپرست یا همجنس‌گراستیز خوردن تقریباً به آئین تشرف اقتصاددانان اتریشی تبدیل شده است. خدا می‌داند روتبارد و هانس هرمان هوپ چند هزار بار با این القاب خطاب شده‌اند. چپ‌گراها تا آنجا پیش رفته‌اند که لودویگ فون میزس، یک یهودی فراری از دست نازی‌ها، را حامی فاشیسم نامیده‌اند. کاملاً مسخره است. اگر هر کدام از این منتقدان به خودشان زحمت می‌دادند تا باورهای واقعی فاشیست‌ها را بخوانند، می‌فهمیدند که این اقتصاددانان اتریشی تقریباً از هر لحاظ متضاد فاشیست‌ها هستند.
میلی در برابر موسولینی
بنیتو موسولینیِ دیکتاتور و رفیق نزدیکش، جووانی جنتیله، بدون بحث فاشیست بودند. آنان مخترع فاشیسم بودند، ادبیات فاشیستی را نوشتند و خودشان را فاشیست نامیدند. پس منطقی است که اگر می‌خواهید بدانید خاویر میلی فاشیست است یا خیر، او را با این فاشیست‌ها مقایسه کنید. منتقدان هرگز چنین مقایسه‌هایی انجام نمی‌دهند چون می‌دانند که چنین کاری نشان خواهد داد اتهاماتشان چقدر مسخره است: غیرتاریخی و جاهلانه. {ادامه در بخش دوم}
https://hottg.com/yusefmasoud
نه، میلی فاشیست نیست
بنجامین ویلیامز (منتشر شده در میزس – 10 مه 2024)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
بخش اول: https://hottg.com/yusefmasoud/672
بخش دوم
*
موسولینی حکومت را چیزی پرستیدنی می‌دانست و آثارش سرشار از ارجاع به بزرگی و اهمیت حکومت هستند. او دیدگاهش را در این مانترا خلاصه کرد «همه چیز درون حکومت، هیچ چیزی بیرون از حکومت، هیچ چیزی علیه حکومت.» در تضاد آشکار با سخنرانی‌ها، مناظرات و رجزهای پر از توهین و انتقاد میلی خطاب به حکومت. یکی از معروف‌ترین نقل قول‌هایش، «ماتحتم را با حکومت پاک می‌کنم» نشان می‌دهد چقدر حکومت را خوار می‌شمارد. میلی برخلاف موسولینی حکومت را چیزی ستودنی نمی‌داند.
موسولینی باور داشت که کاپیتالیسم عمیقاً ایراد دارد و باید آن را کنار گذاشت. در «آموزۀ سیاسی و اجتماعی فاشیسم» می‌گوید حکومت «تنها نیرویی {است} که می‌تواند راه حلی برای تضادهای عمیق کاپیتالیسم ارائه دهد» و فاشیسم به جای کاپیتالیسم «یک سیستم سندیکالیسمی» خواهد آورد. در طرف دیگر، میلی دیدگاه متضادی دارد. او پیوسته کاپیتالیسم را به‌عنوان نظامی می‌ستاید که از لحاظ اخلاقی و اقتصادی برتر است. او در سخنرانی اجلاس اقتصادی جهان -که سوسیالیست‌ها آن را «رجز فاشیستی» نامیدند- اعلام کرد که مردم باید در برابر حکومت مقاومت کنند و تأکید کرد «حکومت راه حل نیست. حکومت خودِ مشکل است.»
سیاست‌های میلی هم قطعاً فاشیستی نیستند. دیکتاتوری موسولینی حامی عمومی‌سازی صنعت بود نه خصوصی‌سازی آن. دیکتاتوری او عضویت در اتحادیه‌ها را اجباری کرد، مقررات سخت‌گیرانه‌ای بر صنایع گذاشت و بیش از هشتاد شرکت را عمومی کرد. در سال 1934، با افتخار گفت «سه چهارم اقتصاد صنعتی و کشاورزی ایتالیا» تحت کنترل حکومت است. موسولینی سرمایه‌گذاری‌های کلانی در مسکن عمومی کرد. بین سال‌های 1924 تا 1930، فقط در رم، نود و هفت هزار آپارتمان ساخته شد. بین سال‌های 1922 تا 1944، دولت فاشیستی 147 شهر جدید ساخت. در آوریل 1934، او اجاره‌ها را 12 درصد کاهش داد و کنترل اجاره‌ای وضع کرد که تا سال 1978 لغو نشد. پُست آن منتقد میلی در اِکس نشان می‌دهد که سیاست‌های میلی کاملاً برخلاف این است.

شکست فاشیسم
میلی فاشیست نیست؛ اگر هم بحث فاشیسم باشد، او فاشیست‌ها را شکست داد. رقیب میلی در انتخابات قبلی علناً پرونیست بود. پرونیست‌ها دنباله‌رو ایده‌های خوان پرون هستند، کسی که معمولاً یا فاشیست دانسته می‌شود یا او را نزدیک به فاشیست‌ها می‌دانند. پرون ستایشگر موسولینی بود و بخش‌هایی از فلسفه‌اش را باور داشت و به جنایتکاران جنگی نازی هم کمک کرد از اروپا بگریزند و سیاست‌های اقتصادی‌اش هم بیش از میلی شبیه موسولینی بودند. پیروزی میلی آغاز جدیدی برای آرژانتین است، آغازی که در آن فاشیسم دیگر ایدئولوژی مسلط نیست. {پایان}
https://hottg.com/yusefmasoud
دولت و مشکلات اجتماعی
دیردره نانسن مک‌کلاسکی (منتشر شده در فولا ده سائو پائولو)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
https://hottg.com/yusefmasoud/675
دولت و مشکلات اجتماعی
دیردره نانسن مک‌کلاسکی (منتشر شده در فولا ده سائو پائولو)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
https://hottg.com/yusefmasoud
*
پیش‌تر اشاره کرده‌ام که «راه‌حل‌ها»یی که دوستان چپ یا میانه‌مان برای مشکل اجتماعی فقر ارائه می‌دهند -برابری نتیجه یا برابری فرصت- غیرممکن هستند. اما برابری اجازه همین فردا هم دست یافتنی است.
اما در دو قرن گذشته، چپ‌ها مشغول یافتن مشکلات اجتماعی جدید بزرگ و کوچکی بوده‌اند که ادعا می‌کنند بازار نمی‌تواند آنها را حل کند. زاغه‌ها. آموزش بد. انحصار. مانند راه حل‌های غیرممکن‌شان برای نابرابری، بسیاری از ایده‌هایشان ناراه‌حل‌هایی برای نامسئله‌ها ست. و حتی برای یک مشکل واقعی، چپ‌ها بدون تفکر چندانی فرض می‌گیرند که دولت می‌تواند بهتر عمل کند. مثلاً وقتی فکر می‌کنند نوآوری زیادی آهسته پیش می‌رود، بلافاصله به‌سوی «سیاست صنعتی» می‌چرخند. وقتی فکر می‌کنند چرخۀ کسب‌وکار مشکل دارد، یک بانک مرکزی بر پا می‌کنند.
بسیار عالی بود اگر می‌شد خروجی‌های اجتماعی را که دوست نداریم با یک قانون جدید و انتصاب چند بوروکرات حل کنیم. اما فقط تعداد اندکی از مسائل واقعی که با آنها مواجهیم، چنین راه حل ساده‌ای دارند. اگر کانادا به ایالات متحده حمله کند یا پاراگوئه به برزیل حمله کند، قطعاً، ارتش را بفرستید. مشکل حل می‌شود.
اما دوستانمان در چپ، و بسیاری از دوستانمان در راست، باور دارند که هر «مشکل اجتماعی» نیازمند مداخلۀ دولتی است. برای همین است که دولت‌های مدرن مدام بزرگ‌تر می‌شوند. مردم به این باور رسیده‌اند که در صورت وقوع اتفاقی که به نظرشان بد است، کسی باید سرزنش شود، و راه حل روشن این است که آدم به سراغ بابادولت برود تا جلوی آدم بدها را بگیرد. مشکل حل می‌شود. غذای کثیف؟ یک دایرۀ دولتی برای بازرسی غذا تأسیس کنید. ساده است.
اما نه. مداخلۀ دولتی معمولاً نتیجۀ خوبی ندارد و مشکلات را بدتر می‌کند. مثلاً کنترل اجاره و حداقل دستمزد به فقرایی آسیب می‌رسانند که قرار است به آنان کمک کنند. «برون‌ریزها» در تمام جوامع انسانی به چشم می‌خورند و در نتیجه، نشانۀ این نیستند که مداخلۀ دولتی فکر خوبی است. خیلی وقت‌ها، راه حل فشار بازار است. اگر مالکیت زمینی را که ساکنان فاولا روی آن نشسته‌اند به آنها بدهیم، زاغه‌ها ناپدید خواهند شد. وقتی روغن وال برای روشنایی گران شد، نفت سفید از زمین آمد. وقتی تمام شهرها پر از مدفوع اسب شد، ناگهان اتوموبیل‌های جدید این مسئله را حل کردند.
بزرگسال باشید. هر بار سراغ بابادولت نروید.
https://hottg.com/yusefmasoud
HTML Embed Code:
2024/05/20 05:32:43
Back to Top