آیا تماس با لحظۀ حال همان بهوشیاری است؟
بهوشیاری در سالهای اخیر به اصطلاحی رایج و شاید بیش از حد استفاده شده تبدیل شده است. محبوبیت آن باعث شده بسیاری از مردم از مزایای تمرین آن بهرهمند شوند. با این حال، همین محبوبیت و کجفهمیهای موجود درباره تمرین آن، کارکردی متفاوت پیدا کرده که برای بسیاری از افراد عادی ناخوشایند است. چه بسیار مراجعانی که میگویند «من هیچ کار مرتبط با بهوشیاری انجام نمیدهم، این کارها موثر نیستند.» منظور واقعی آنها اغلب این است که «من یک بار تمرینی انجام دادم و هنوز هم بعد از آن احساس اضطراب داشتم»، و نتیجه میگیرند که «چون اضطرابم باقی ماند، توجه دوبارۀ بهوش به تجربهام مفید نخواهد بود.»
تمرین بهوشیاری میتواند اشکال گوناگونی داشته باشد. ریشههای آن در تاریخ ادیان شرقی، به ویژه بودیسم و هندوئیسم نهفته است. تمرین رسمی بهوشیاری هزاران سال در این زمینهها مورد استفاده قرار گرفته است. از دیدگاه بودیستی، بهوشیاری نخستین گام به سوی روشنبینی محسوب میشود. تمرین و اصول بهوشیاری پس از معرفی این کار در برنامههای درمانی برای استرس و خلق در جوامع غربی شناختهتر و مورد استفاده قرار گرفت. نمونههای چنین برنامههایی شامل کاهش استرس مبتنی بر بهوشیاری (MBSR) و شناختدرمانی مبتنی بر بهوشیاری (MBCT) است که هر دو از پشتوانۀ تجربی چشمگیری برخوردارند.
در بررسی موضع ACT درباره بهوشیاری توجه به این نکته مهم است که بیتردید همپوشانیهایی با تمرین رسمی بهوشیاری دارد؛ همانطور که در سایر انواع رواندرمانی و تمرینهایی مانند یوگا و مدیتیشن بدنی نیز این همچوشانی را میتوان یافت. با این حال، روشهای ACT کارهای زیادی را خارج از حوزۀ بهوشیاری و مرتبط با سایر اجزای ششضلعی انعطافپذیری روانی تسهیل میکنند. حتی مهارت «تماس با لحظه حال» لزوماً شامل تمرین رسمی بهوشیاری نیست.
از دیدگاه کارکردی، هدف از توانایی مراجع برای حضور در لحظه کنونی، شفافیتی است که میتواند به آنها ارائه دهد. ما اغلب با مراجعانی کار میکنیم که در شلوغی زندگی روزمره گرفتار شدهاند، جایی که ثانیهها، روزها، هفتهها، ماهها و سالها به شکلی اجتنابناپذیر از دستشان میرود و زندگیای را تجربه میکنند که احساس میکنند بخش زیادی از تجربه خود را از دست میدهند.
مغز انسان میتواند در حالتی شبیه به خلبان خودکار عمل کند که از نظر زمانی کارآمد است و میتواند تقاضای شناختی را کاهش دهد. با این حال، گیر افتادن در حالت خلبان خودکار برای تمام تعاملات و ارتباطات ارزشمند ما میتواند تأثیر منفی بر کیفیت زندگی ما داشته باشد.
همانطور که در نمودار ششضلعی انعطافپذیری نشان داده شده است، هر یک از شش مهارت اصلی به یکدیگر مرتبط هستند. تقویت یکی از این مهارتها، جایگاه محکمتری برای بهبود بیشتر هر یک از دیگر مهارتها فراهم میکند. در تماس بودن با لحظه حال پیشنیازی برای توسعه تمام مهارتهای دیگر در هگزافلکس است. مهارت اساسی در این ضلع توانایی هماهنگ شدن با تجربۀ خود است که اغلب همزمان فرآیند آهسته شدن و توجه بیشتر را دعوت میکند. این مهارت میتواند ارتباط ما را با خودمان، دیگران و دنیای گستردهتر افزایش دهد و این هم به نوبۀ خود امکان انتخاب بیشتری دربارۀ نحوه واکنش ما در هر لحظه ارائه میکند.
یک استعاره مفید در رابطه با آگاهی ما از لحظه حال پرتو چراغ قوه است. تصور کنید یک چراغ قوه در دست دارید. روشن کردن آن مانند روشن کردن آگاهی ماست. اکنون چشمان ما بر چیزی که جلوی ماست متمرکز است. و این بسیار مفید است زیرا میتوانیم بیشتر از قبل ببینیم. با تمرین این مهارت توجه، میتوانیم به مراجعان خود کمک کنیم تا پرتو توجه خود را گسترده یا باریک کنند، درست مانند برخی چراغ قوهها که به ما اجازه میدهند پرتو نور را گسترده یا باریک کنیم. این میتواند ارتباط مستقیمی با دستیابی به حس خود-به-عنوان-بافتار داشته باشد، زیرا وقتی آن پرتو توجه را گسترش میدهیم، امکان دیدن دیدگاههای بیشتری نسبت به قبل وجود دارد و به ما اجازه میدهد در خدمت ارزشهایمان عمل کنیم.
#Learning_ACT
منبع:
Johnson, D., & Bennett, R. (2023). Acceptance and Commitment Therapy: Responses to Frequently Asked Questions. Taylor & Francis.
https://hottg.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
>>Click here to continue<<
