Channel: شفیعی کدکنی
حکایتخوانی.jpg
701.6 KB
از عبدالرحمن بن حسین شنیدم
که گفت مشایخ بغداد
برگرد ابوحفص [حداد نیشابوری] جمع آمده،
از او معنی فُـتوّت را پرسیدند.
ابوحفص گفت: فُـتوّت نزد من عبارت است از
انصاف ورزیدن.
جنید گفت: یاران برخیزید
که ابوحفص از آدم و ذریّة او برتر آمد.
طبقات الصوفیه
ابوعبدالرحمن سُلَمی
#حکایت_خوانی
که گفت مشایخ بغداد
برگرد ابوحفص [حداد نیشابوری] جمع آمده،
از او معنی فُـتوّت را پرسیدند.
ابوحفص گفت: فُـتوّت نزد من عبارت است از
انصاف ورزیدن.
جنید گفت: یاران برخیزید
که ابوحفص از آدم و ذریّة او برتر آمد.
طبقات الصوفیه
ابوعبدالرحمن سُلَمی
#حکایت_خوانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
تخت جمشید؛ معبدِ اعظمِ هخامنشی
هر حکومتی که به خودکامگی پردازد و خود را مستحق سلطنتی ابدی بداند و رقیبی نشناسد سرانجام به فساد میگراید و پا به پای رشد فساد سستی میگیرد و توان و قدرتش از دست میرود و آنگاه چون پیکری بزرگ اما بیروح از پای در میآید.
این قانونِ تاریخ بر هخامنشیان که خود را استثنایی در تاریخ سقوط خودکامگان میدیدند جاری شد و گروهی بیگانه بر ما درآمد و سرانجام به این مرکز مقدس، به این معبد اعظم هخامنشی پای گذاشت.
هنوز پگاه بود که اسکندر با سپاه سوارۀ خود به کنار رود کُر رسید. بر رود پلی زدند و به شهری در پای تخت جمشید رسیدند.
محتملاً بخش عظیمی از ثروت تخت جمشید هدایای متبرکی بود که هر ساله به تخت جمشید آورده میشد و جزء اموال آن به شمار میآمد و سپرده میشد. نزدیک به دویست سال ظرفهای نقره، ظرفهای طلا، پارچههای زربفت و سیمبافت و دیگر اشیاء گرانبها در آنجا گرد آمده بود.
به هر حال اسکندر خواست این گنجینه را تماماً حمل کند و ببرد و چون چارپا به اندازه کافی نبود دستور داد تا از بابل و شوش چارپا آورند. اسکندر بعد از این پیروزیها جشنی عظیم گرفت و قربانیهای بسیار کرد. روسپیان نیز به این جشن فرا خوانده شدند. همه سرگرم میگساری بودند و عربدههایی مستانه از این بنای مقدس بر میخاست.
در این میان یکی از روسپیان به نام تائیس | (Thais) که در اتیک تولد یافته بود پیشنهاد کرد که تخت جمشید را به آتش کشند. سرانجام، اسکندر برخاست، مشعلهای بسیار افروخته شد، همه به راه افتادند، آواز سر داده بودند. نخست اسکندر و پس از او تائیس مشعلها را بر پردهها و شاید فرشها افکندند و دیگران نیز این کار «شاهانه» را دنبال کردند.
بنای مقدس میسوخت و بیست هزار قاطر و پنج هزار شتر گنجینهٔ تخت جمشید را برای اسکندر حمل میکردند و میبردند با این آتشسوزی و با رفتن این کاروان سلطنتی که از ۵۵۹ .پ. م تا ۳۳۱ پ.م. به طول انجامیده بود، نیز سوخت و رفت.
از اسطوره تا تاریخ
شادروان دکتر مهرداد بهار
صص ۱۸۸-۱۸۷
#تخت_جمشید
#اسکندر
ـــــــــــــــــــــــ
تخت جمشید؛ معبدِ اعظمِ هخامنشی
هر حکومتی که به خودکامگی پردازد و خود را مستحق سلطنتی ابدی بداند و رقیبی نشناسد سرانجام به فساد میگراید و پا به پای رشد فساد سستی میگیرد و توان و قدرتش از دست میرود و آنگاه چون پیکری بزرگ اما بیروح از پای در میآید.
این قانونِ تاریخ بر هخامنشیان که خود را استثنایی در تاریخ سقوط خودکامگان میدیدند جاری شد و گروهی بیگانه بر ما درآمد و سرانجام به این مرکز مقدس، به این معبد اعظم هخامنشی پای گذاشت.
هنوز پگاه بود که اسکندر با سپاه سوارۀ خود به کنار رود کُر رسید. بر رود پلی زدند و به شهری در پای تخت جمشید رسیدند.
محتملاً بخش عظیمی از ثروت تخت جمشید هدایای متبرکی بود که هر ساله به تخت جمشید آورده میشد و جزء اموال آن به شمار میآمد و سپرده میشد. نزدیک به دویست سال ظرفهای نقره، ظرفهای طلا، پارچههای زربفت و سیمبافت و دیگر اشیاء گرانبها در آنجا گرد آمده بود.
به هر حال اسکندر خواست این گنجینه را تماماً حمل کند و ببرد و چون چارپا به اندازه کافی نبود دستور داد تا از بابل و شوش چارپا آورند. اسکندر بعد از این پیروزیها جشنی عظیم گرفت و قربانیهای بسیار کرد. روسپیان نیز به این جشن فرا خوانده شدند. همه سرگرم میگساری بودند و عربدههایی مستانه از این بنای مقدس بر میخاست.
در این میان یکی از روسپیان به نام تائیس | (Thais) که در اتیک تولد یافته بود پیشنهاد کرد که تخت جمشید را به آتش کشند. سرانجام، اسکندر برخاست، مشعلهای بسیار افروخته شد، همه به راه افتادند، آواز سر داده بودند. نخست اسکندر و پس از او تائیس مشعلها را بر پردهها و شاید فرشها افکندند و دیگران نیز این کار «شاهانه» را دنبال کردند.
بنای مقدس میسوخت و بیست هزار قاطر و پنج هزار شتر گنجینهٔ تخت جمشید را برای اسکندر حمل میکردند و میبردند با این آتشسوزی و با رفتن این کاروان سلطنتی که از ۵۵۹ .پ. م تا ۳۳۱ پ.م. به طول انجامیده بود، نیز سوخت و رفت.
از اسطوره تا تاریخ
شادروان دکتر مهرداد بهار
صص ۱۸۸-۱۸۷
#تخت_جمشید
#اسکندر
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
تذکرة الاولیاء
▪️تذکرۀ الاولیاء کتابی است که به دوگونه میتوان آن را خواند: هم مثل کتاب «حسین کُرد» قابل خواندن است هم بهمانند «تراکتاتوس» ویتگن اشتاین. در قرائت نخستین کافی است چشم خود را روی سطرها سفر دهیم و حوادث را دنبال کنیم؛ که مثلاً چگونه حلاج را بر دار کردهاند یا وقتی به گفتاری از نوع سخن جنید دربارۀ اخلاص رسیدیم که میگوید: «فرضٌ فی فرضٍ فی نَفل»، بگوییم «آری، همان است که من میفهمم. مقصودش لابد شیرینی نُقل است» و با مراجعه به فرهنگ عمید معنی کلمات آن را به دست آوریم. در قرائت دوم روی هر سطر گاه، میتوان روزها اندیشید. درست است که اینجا قلمرو زبان ارجاعی و بیان منطقی نیست؛ اما در همین زبان عاطفی و هنری هم ظرایفی وجود دارد که فهم آن ظرایف گاه به اندیشیدن بسیار نیاز دارد و به دانستههای بسیاری در حوزۀ معارف اسلامی. درین قرائت دوم یک فعل یا حرف اضافهای که همراه آن فعل به کار رفته است میتواند روزها وقت مصحح کتاب و خوانندۀ جدی آن را بگیرد.
▪️من ادّعا ندارم که تمام پرسشهای خوانندهٔ جدّی را پاسخ گفتهام ولی متجاوز از چهل سال، یکی از مشغلههای ذهنیِ من فهم عبارات این کتاب و تصحیح آن بوده است.
تذکرةالاولیاء نمایشگاه بزرگ حالات عارفان است در آینهٔ زبانِ ایشان. درین نمایشگاه بینشِ هنری حدود یکصد تن از آفریدگاران این نگاه هنری به نمایش گذاشته شده است.
▪️چهل نسخه از نسخههای کهن تذکره را در
اختیار داشتهام.
▪️در تصحیح تذکرةالاولیاء باید از روش «ملکولی» استفاده کرد. این کتاب هر جملهاش حاصلِ اندیشه و ذهن یکی از بزرگان زهد و تصوف است و هرکدام ازین جملهها جهانی است ویژهٔ خودش.
عطار از خطا مصون نبوده و در نقل حکایات و اقوال با دشواری و خطاهایی روبرو بوده است.
از مقدمهٔ تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری به تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
#عطار
#عطار_نیشابوری
#تذکره_اولیاء
ـــــــــــــــــــــــ
تذکرة الاولیاء
▪️تذکرۀ الاولیاء کتابی است که به دوگونه میتوان آن را خواند: هم مثل کتاب «حسین کُرد» قابل خواندن است هم بهمانند «تراکتاتوس» ویتگن اشتاین. در قرائت نخستین کافی است چشم خود را روی سطرها سفر دهیم و حوادث را دنبال کنیم؛ که مثلاً چگونه حلاج را بر دار کردهاند یا وقتی به گفتاری از نوع سخن جنید دربارۀ اخلاص رسیدیم که میگوید: «فرضٌ فی فرضٍ فی نَفل»، بگوییم «آری، همان است که من میفهمم. مقصودش لابد شیرینی نُقل است» و با مراجعه به فرهنگ عمید معنی کلمات آن را به دست آوریم. در قرائت دوم روی هر سطر گاه، میتوان روزها اندیشید. درست است که اینجا قلمرو زبان ارجاعی و بیان منطقی نیست؛ اما در همین زبان عاطفی و هنری هم ظرایفی وجود دارد که فهم آن ظرایف گاه به اندیشیدن بسیار نیاز دارد و به دانستههای بسیاری در حوزۀ معارف اسلامی. درین قرائت دوم یک فعل یا حرف اضافهای که همراه آن فعل به کار رفته است میتواند روزها وقت مصحح کتاب و خوانندۀ جدی آن را بگیرد.
▪️من ادّعا ندارم که تمام پرسشهای خوانندهٔ جدّی را پاسخ گفتهام ولی متجاوز از چهل سال، یکی از مشغلههای ذهنیِ من فهم عبارات این کتاب و تصحیح آن بوده است.
تذکرةالاولیاء نمایشگاه بزرگ حالات عارفان است در آینهٔ زبانِ ایشان. درین نمایشگاه بینشِ هنری حدود یکصد تن از آفریدگاران این نگاه هنری به نمایش گذاشته شده است.
▪️چهل نسخه از نسخههای کهن تذکره را در
اختیار داشتهام.
▪️در تصحیح تذکرةالاولیاء باید از روش «ملکولی» استفاده کرد. این کتاب هر جملهاش حاصلِ اندیشه و ذهن یکی از بزرگان زهد و تصوف است و هرکدام ازین جملهها جهانی است ویژهٔ خودش.
عطار از خطا مصون نبوده و در نقل حکایات و اقوال با دشواری و خطاهایی روبرو بوده است.
از مقدمهٔ تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری به تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
#عطار
#عطار_نیشابوری
#تذکره_اولیاء
حکایتخوانی.jpg
587.6 KB
و گفت:
حِصنِ حصین نگاه داشتنِ زفان است
و مغزِ عبادت گرسنگی است
و دوستیِ دنیا سرِ همه خطاها است.
ذکر ابوسلیمان دارایی
تذکرة الاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
حصن: قلعه، پناهگاه، دژ | حصین: محکم، استوار
زفان: زبان
#حکایت_خوانی
حِصنِ حصین نگاه داشتنِ زفان است
و مغزِ عبادت گرسنگی است
و دوستیِ دنیا سرِ همه خطاها است.
ذکر ابوسلیمان دارایی
تذکرة الاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
حصن: قلعه، پناهگاه، دژ | حصین: محکم، استوار
زفان: زبان
#حکایت_خوانی
از علی آموز اخلاصِ عمل
@shafiei_kadkani
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
کیست مولا آنکه آزادت کُنَد
بندِ رقیّت زِ پایت بر کنَد
جلال الدین بلخی، مثنوی معنوی
▪️ستایشی که مولانا از حضرت مولی المَوالی امام علی بن ابی طالب در مثنوی شریف دارد، علی التَّحقیق بالاترین نمونهٔ مدیح آن حضرت در تاریخِ ادبیاتِ جهانِ اسلام است.
ما غالباً نمیاندیشیم که حجم نود و نُه درصدِ مدایح آن حضرت مقداری وصف چشم و ابروی معشوق خیالی و موهوم است یا اغراقهای آزاردهنده.
مدیح حضرت، بدان زیبایی و ژرفی که مولانا از آن سخن میگوید نه در فارسی و نه در عربی، در هیچ جا، دیده نشده است.
محمدرضا شفيعی كدكنی
غزلیات شمس تبریز، جلد اول، ص ۳۵
نوای مرحوم استاد سید جواد ذبیحی و خوانش ابیات مثنوی
ـــــــــــــــــــــــ
کیست مولا آنکه آزادت کُنَد
بندِ رقیّت زِ پایت بر کنَد
جلال الدین بلخی، مثنوی معنوی
▪️ستایشی که مولانا از حضرت مولی المَوالی امام علی بن ابی طالب در مثنوی شریف دارد، علی التَّحقیق بالاترین نمونهٔ مدیح آن حضرت در تاریخِ ادبیاتِ جهانِ اسلام است.
ما غالباً نمیاندیشیم که حجم نود و نُه درصدِ مدایح آن حضرت مقداری وصف چشم و ابروی معشوق خیالی و موهوم است یا اغراقهای آزاردهنده.
مدیح حضرت، بدان زیبایی و ژرفی که مولانا از آن سخن میگوید نه در فارسی و نه در عربی، در هیچ جا، دیده نشده است.
محمدرضا شفيعی كدكنی
غزلیات شمس تبریز، جلد اول، ص ۳۵
نوای مرحوم استاد سید جواد ذبیحی و خوانش ابیات مثنوی
حکایتخوانی.jpg
602.5 KB
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
باز گو ای باز عرش خوششکار
تا چه دیدی این زمان از کردگار
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس از سوء القضا حُسن القضا
باز باش ای باب رحمت تا ابد
بارگاه ما لهُ کفواً احد
جلال الدین محمد بلخی
مثنوی معنوی
▪️ستایشی که مولانا از حضرت مولی المَوالی امام علی بن ابی طالب در مثنوی شریف دارد، علی التَّحقیق بالاترین نمونهٔ مدیح آن حضرت در تاریخِ ادبیاتِ جهانِ اسلام است.
محمدرضا شفیعی کدکنی
ـــــــــــــــــــــــ
باز گو ای باز عرش خوششکار
تا چه دیدی این زمان از کردگار
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس از سوء القضا حُسن القضا
باز باش ای باب رحمت تا ابد
بارگاه ما لهُ کفواً احد
جلال الدین محمد بلخی
مثنوی معنوی
▪️ستایشی که مولانا از حضرت مولی المَوالی امام علی بن ابی طالب در مثنوی شریف دارد، علی التَّحقیق بالاترین نمونهٔ مدیح آن حضرت در تاریخِ ادبیاتِ جهانِ اسلام است.
محمدرضا شفیعی کدکنی
مزمورِ درخت
ترجیح میدهم که درختی باشم
در زیر تازیانهٔ کولاک و آذرخش
با پویهٔ شکفتن و گفتن
تا
رامْصخرهای
در ناز و در نوازشِ باران
خاموش از برای شنفتن.
اکسفورد، دسامبر ۱۹۷۵
دفترِ «از بودن و سرودن»
عکس: تهران، سهیلا ادیب
@soheylaadib
ترجیح میدهم که درختی باشم
در زیر تازیانهٔ کولاک و آذرخش
با پویهٔ شکفتن و گفتن
تا
رامْصخرهای
در ناز و در نوازشِ باران
خاموش از برای شنفتن.
اکسفورد، دسامبر ۱۹۷۵
دفترِ «از بودن و سرودن»
عکس: تهران، سهیلا ادیب
@soheylaadib
حکایتخوانی.jpg
847.5 KB
شب قدر را پنهان کردهاند در میان شبها؛ [همانطور که] بندهٔ خدا را پنهان کردهاند میان مدّعیان. پنهان است نه از حقیری، بلکه از غایتِ ظاهری پنهان شده است.
چنانکه آفتاب بر خفّاش نهان است؛ پهلویِ او نشسته و از او خبر ندارد، چون پردهٔ محبت دنیا او را صُمّ بُکم کرده است!
مگر که رحمت فرو آید
که انّا انزلناهُ فی لیلة القدر.
مقالات شمس تبریزی
تصحیح دکتر محمدعلی موحد
#حکایت_خوانی
چنانکه آفتاب بر خفّاش نهان است؛ پهلویِ او نشسته و از او خبر ندارد، چون پردهٔ محبت دنیا او را صُمّ بُکم کرده است!
مگر که رحمت فرو آید
که انّا انزلناهُ فی لیلة القدر.
مقالات شمس تبریزی
تصحیح دکتر محمدعلی موحد
#حکایت_خوانی
در شهر [شیرازِ قرن هشتم] چیزی که فراوان پیدا میشد ابواب خیر بود –مساجد، مدارس و خانقاهها– که املاک بسیار بر آنها وقف بود، اما از این اوقاف بسیار که فقیه مدرسه* را «دست» میداشت چیز درستی به آنچه مصرف واقعی بود نمیرسید و بیشتر در دست خورندگان بود؛ خورندگانِ اوقاف.
شاه شیخ در شادخواری و عشرتجویی خویش این همه را آزاد میگذاشت. اما بعدها، محمد مظفر به بهانهٔ آنکه «ضبط و نسق» موقوفات کند، تمام اوقاف را به مقاطعه بِستَد و اکثر آنها دیوانی شد. (متصل شد به اموال حاکمیتی).
از کوچهٔ رندان
[دربارهٔ زندگی و اندیشهٔ حافظ]
شادروان استاد عبدالحسین زرینکوب، صص ۸-۷
* برگرفتهٔ بیتی از حافظ:
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد
که می حرام ولی بِه زِ مالِ اوقاف است
شاه شیخ در شادخواری و عشرتجویی خویش این همه را آزاد میگذاشت. اما بعدها، محمد مظفر به بهانهٔ آنکه «ضبط و نسق» موقوفات کند، تمام اوقاف را به مقاطعه بِستَد و اکثر آنها دیوانی شد. (متصل شد به اموال حاکمیتی).
از کوچهٔ رندان
[دربارهٔ زندگی و اندیشهٔ حافظ]
شادروان استاد عبدالحسین زرینکوب، صص ۸-۷
* برگرفتهٔ بیتی از حافظ:
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد
که می حرام ولی بِه زِ مالِ اوقاف است
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دربارهٔ شخصیت دکتر محمد مصدّق
ویدیو: آرش افشینوفایی
ویدیو: آرش افشینوفایی
حکایتخوانی.jpg
724.2 KB
در قیامت چون نمازها را بیارند در ترازو نهند
و روزهها را و صدقهها را همچنین؛
اما چون محبّت را بیارند
محبّت در ترازو نگنجد.
پس اصل محبّت است.
اکنون چون در خود محبّت میبینی
آن را بیفزای تا افزون شود.
فیه مافیه
جلالالدین محمد بلخی (مولانا)
به تصحیح مرحوم استاد فروزانفر
#حکایت_خوانی
و روزهها را و صدقهها را همچنین؛
اما چون محبّت را بیارند
محبّت در ترازو نگنجد.
پس اصل محبّت است.
اکنون چون در خود محبّت میبینی
آن را بیفزای تا افزون شود.
فیه مافیه
جلالالدین محمد بلخی (مولانا)
به تصحیح مرحوم استاد فروزانفر
#حکایت_خوانی
حکایتخوانی.jpg
724 KB
ما خاموش بودیم، شیخ گفت:
هفتصدهزار مشایخ
در ماهیت تصوف سخن گفتهاند
تمامترین و بهترین همه قولها این است که
اِسْتعمالُ الوَقْتِ بِما هُوَ اَوْلی بِه.
اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید
جلد ۱، صفحة ۲۹۹
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
استعمال الوَقت...: کاربرد وقت است در آنچه بدان شایستهتر است.
#حکایت_خوانی
هفتصدهزار مشایخ
در ماهیت تصوف سخن گفتهاند
تمامترین و بهترین همه قولها این است که
اِسْتعمالُ الوَقْتِ بِما هُوَ اَوْلی بِه.
اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید
جلد ۱، صفحة ۲۹۹
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
استعمال الوَقت...: کاربرد وقت است در آنچه بدان شایستهتر است.
#حکایت_خوانی
حکایتخوانی.jpg
394.3 KB
مگس بر نجاستِ آدمی
نیکوتر از آنکه
علما بر درگاهِ سلطان.
کیمیای سعادت
امام محمد غزالی
به کوشش حسین خدیوجم، جلد ۱، صفحهٔ ۳۸۱
#حکایت_خوانی
نیکوتر از آنکه
علما بر درگاهِ سلطان.
کیمیای سعادت
امام محمد غزالی
به کوشش حسین خدیوجم، جلد ۱، صفحهٔ ۳۸۱
#حکایت_خوانی
حکایتخوانی.jpg
857.2 KB
این گنجها و درم و دینار همه آن است
که از مردمان به ظلم و ناحق ستدهاید
و از بهای ریسمان گندهپیران و پیرزنان است
و از توشهٔ غریبان و مسافران است
و از مال ضعیفان و یتیمان است
و جواب همه فردا پیش خدای تعالی
شما را میباید داد و به جزا پاداش چشیدن.
سیاستنامه
برای دبیرستانها (وزارت فرهنگ)
خواجه نظامالملک طوسی
تصحیح عباس اقبال، صفحهٔ ۲۰
#حکایت_خوانی
که از مردمان به ظلم و ناحق ستدهاید
و از بهای ریسمان گندهپیران و پیرزنان است
و از توشهٔ غریبان و مسافران است
و از مال ضعیفان و یتیمان است
و جواب همه فردا پیش خدای تعالی
شما را میباید داد و به جزا پاداش چشیدن.
سیاستنامه
برای دبیرستانها (وزارت فرهنگ)
خواجه نظامالملک طوسی
تصحیح عباس اقبال، صفحهٔ ۲۰
#حکایت_خوانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
سخنان دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
دربارهٔ استاد منوچهر ستوده
▪️«اسناد و مدارکی که توسط استاد منوچهر ستوده فراهم آمده، مهمترین مدارک تحقیقات نسل آینده در حوزهٔ جغرافیای تاریخی خواهد بود.
تصوّر نمیکنم که در قرنِ ما هیچکسی در حوزهٔ جغرافیای تاریخی ایرانِ بزرگ به تنهایی به اندازهٔ دکتر ستوده کار بزرگ و ماندنی انجام داده باشد.»
فیلم از مستند «خون است دلم برای ایران» دربارهٔ دکتر منوچهر ستوده، ساختهٔ سید جواد میرهاشمی
ـــــــــــــــــــــــ
سخنان دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
دربارهٔ استاد منوچهر ستوده
▪️«اسناد و مدارکی که توسط استاد منوچهر ستوده فراهم آمده، مهمترین مدارک تحقیقات نسل آینده در حوزهٔ جغرافیای تاریخی خواهد بود.
تصوّر نمیکنم که در قرنِ ما هیچکسی در حوزهٔ جغرافیای تاریخی ایرانِ بزرگ به تنهایی به اندازهٔ دکتر ستوده کار بزرگ و ماندنی انجام داده باشد.»
فیلم از مستند «خون است دلم برای ایران» دربارهٔ دکتر منوچهر ستوده، ساختهٔ سید جواد میرهاشمی
دل مجروحماندهٔ رمضان
رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
دلِ مجروحْماندهٔ رمضان
▪️هرگز دلِ مجروحمانده را از یاد نمیشود. «سقی اللّه تلک الایّام نُداوِلها بین النّاس». و چون یادْکردِ آن عهد میرود، که رَغایبُ الایّام و غَرایب اللّیالی بود، آتشِ حَسَرات در تابخانهٔ دل زبانه میکشد، و شعلهٔ آن به بامِ دِماغ میرسد، و دود آن به روزنِ دیده بُرون میشود. اشک در ریختن میآید که:
مایهٔ اشک است دود.
در طی مناجات سحرْگاهی از درگاه الٰهی درخواسته میآید، تا آن زمانِ انس و اَوانِ سَلْوَت را که همه شب قدر و همه روز عید بود، و در اِحیای دلهای مرده اعجازِ عیسوی داشت، چون عهدِ حیات عازَر و عُزَیر مکرّر گرداند ان شاء الله تعالی.
افضلالدّین بدیل بن علی خاقانی
از نامه به عمدةالدین
منشآت، به تصحیح محمد روشن، ص ۹۶
در هرگز و همیشه
حکایتخوانی شبهای رمضان؛
از میراث عرفانی و ادبی ایران
موسیقی:
از آلبوم گریهٔ بید
معلّم فرهنگ و موسیقی ملّی ایران،
زندهیاد استاد محمدرضا لطفی
#حکایت_خوانی
▪️هرگز دلِ مجروحمانده را از یاد نمیشود. «سقی اللّه تلک الایّام نُداوِلها بین النّاس». و چون یادْکردِ آن عهد میرود، که رَغایبُ الایّام و غَرایب اللّیالی بود، آتشِ حَسَرات در تابخانهٔ دل زبانه میکشد، و شعلهٔ آن به بامِ دِماغ میرسد، و دود آن به روزنِ دیده بُرون میشود. اشک در ریختن میآید که:
مایهٔ اشک است دود.
در طی مناجات سحرْگاهی از درگاه الٰهی درخواسته میآید، تا آن زمانِ انس و اَوانِ سَلْوَت را که همه شب قدر و همه روز عید بود، و در اِحیای دلهای مرده اعجازِ عیسوی داشت، چون عهدِ حیات عازَر و عُزَیر مکرّر گرداند ان شاء الله تعالی.
افضلالدّین بدیل بن علی خاقانی
از نامه به عمدةالدین
منشآت، به تصحیح محمد روشن، ص ۹۶
در هرگز و همیشه
حکایتخوانی شبهای رمضان؛
از میراث عرفانی و ادبی ایران
موسیقی:
از آلبوم گریهٔ بید
معلّم فرهنگ و موسیقی ملّی ایران،
زندهیاد استاد محمدرضا لطفی
#حکایت_خوانی
HTML Embed Code: