⭕️طبقه مذهبیون مرفه
بررسی عدالت اجتماعی در مدارس
♦️امسال در میان ۳۰ نفر نخست پذیرفتهشدگان کنکور دانشگاه گروههای ریاضی، تجربی، انسانی و هنر، تنها یک نفر از مدارس دولتی است. این عدد چنان تکاندهنده است که رئیسجمهور هم در گفتوگوی تلویزیونی به آن واکنش نشان میدهد: «نباید هیچکس بهخاطر بیپولی، آموزش خوب نبیند». دانشآموختگان مدارس غیرانتفاعی برابری و نابرابری را چگونه میفهمند، ماجرا جالب خواهد شد. این کاری است که غزاله چیتساز، دانشآموختۀ یکی از همین مدارس و کارشناسیارشد علوم اجتماعی در پایاننامه و کتاب خود با عنوان «تمایز و امتیاز: پژوهشی در مدارس غیرانتفاعی مذهبی دخترانه» بدان پرداخته است. نویسنده برای انتخاب این مدارس هم به تجربۀ زیستۀ خود تکیه کرده و هم نیمنگاهی به تاریخچۀ مدارس غیرانتقاعی اسلامی داشته است (فصل اول) تا «مدارس غیرانتقاعی اسلامی بهمثابۀ قلمروی متدینین» را واکاوی کند؛ جایی که «زیست مرفهانه» در آمیزش با محیط اسلامی مدرسه، بازتولید میشود (فصل دوم) چراکه به دانشآموز و خانوادهاش القا میشود که «فقر عامل انحراف است» جملهای تکاندهنده که از یکی از بنیانگذاران معمم مدارس مذهبی دوران پیش از انقلاب نقل میشود، گواهی است بر این مدعا.
❇️ فصل چهارم با عنوان «تدین و رفاه: تولد مفهومی به نام شأن» به ارزیابی ذهنیت مصاحبهشوندگان تحتتأثیر زیست عملی کادر و متصدیان مدرسه دربارۀ امکان و امتناع جمع دینداری با زیست مرفه میپردازد، جایی که «تحتتأثیر این رفتار دوگانه، الگوی سادهزیستی برای دانشآموزان تبدیل به یک تشریفات رسمی شود و نه یک باور و عقیدۀ دینی» (ص ۱۰۲) و برای توجیه این دوگانگی، «با هدف توجیه زیست مبتنی بر «حداکثر بهرهمندی از هر دو جهان» در نظام شناختی افراد مورد مصاحبه رخ میدهد که از آن با عنوان باورهای توجیهگر ترکیب تدین و رفاه یاد شد، باعث شده است تا مفهومی نوبنیاد به الهیات این قشر متدین مرفه وارد شود، مفهومی به نام «شأن»… مفهوم شأن چنین کارکردی برای این افراد برآمده از خانوادههای مذهبی دارد که بهرغم زیستن در حکومت مذهبی و مدعی عدالتپروری، احساس «اقلیتبودگی» دارند و ناچارند به کنج عزلت مدارس غیرانتفاعی مذهبی مرفه پناه ببرند تا از تودۀ غیرمذهبی و کمبرخوردار دور شوند.
❇️ فصل پنجم با عنوان «احساس عدالت و مدارس غیرانتفاعی اسلامی بهمثابۀ ساختاری نابرابرساز» مفهوم عدالت را در ذهن مصاحبهشوندگان بر اساس اصل مساوات، اصل شایستگی و اصل انصاف میسنجد. پژوهشگر پس از این ارزیابی انتزاعی در سطحی عینیتر، پرسشهایی با نگاهی به جامعۀ ایران دربارۀ تحقق یا عدم تحقق عدالت، مطرح و پاسخها را تحلیل کرده است.
در نگاهی کلی، مصاحبهشوندگان علت بیعدالتی در جامعه را نظام اقتصادی- سیاسی میدانند اما مصاحبهکننده این کلیشه را که القای والدین و مدرسه است با طرح پرسشهای چالشی دیگری میشکند؛ وقتی پس از ارائۀ تعاریف انتزاعی از بایدهای جامعهای ایدهآل و مجموعه عوامل بهزعم آنان موثر در بیعدالتی، آنان را وادار میسازد تا دربارۀ شانس راهیابی به مدارس غیرانتقاعی اسلامی و نقش چنین مدارسی در ایجاد نابرابری بگویند. نویسنده در فصل ششم این رفتار توجیهگرایانه را با مفهوم «عادتواره» (هابیتوس) بوردیو و با تعبیر «طبقۀ تنآسای دینی» (ملهم از مفهوم تورشتاین وبلن) که اشاره به مصرف تظاهری در دانشآموزان مذهبی مرفه دارد، تبیین میکند.
❇️ در نهایت با نگاهی تاریخی به کارکرد مدارس غیرانتفاعی مذهبی در مقایسه با کارکرد و کژکارکرد کنونی آن نتیجه میگیرد: «مدرسۀ غیرانتفاعی اسلامی ابتدا در واکنش به احساس به حاشیه رانده شدن قشر متدین در برابر الزامات ورود مدرنیته به ایران، از بالا و از سوی حاکمیت و در جهت تمایل آنها برای حفظ نظام ارزشیشان شکل گرفت. به نظر میرسد با وقوع انقلاب و تغییرات ساختاری پس از آن، شرایط باید برای این قشر به شرایط ایدهآلی بدل گشته باشد اما از سخنان افراد مورد مصاحبه چنین برمیآید که حالا پس از گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب که از سازگار کردن ساختارها با الزامات زیست بر اساس مبانی دینی میگذرد، چندان تغییر قابل توجهی در از میان رفتن احساس ناخوشایند قشر متدین صورت نگرفته و شرایط جامعه با القای احساس اقلیتبودگی به آنان همچنان آنها را وادار میکند تا به اجتماعات انحصاری خود که غالباً خصلت دینی دارند، پناه برند.» (ص ۱۵۳).
🔺برای خواندن ادامه این مطلب به سایت سازندگی مراجعه کنید
https://saazandegi.ir/طبقه-مذهبیون-مرفه/
>>Click here to continue<<
