Channel: در این شب ها
شرکت IBM اعلام کرده تا سال ۲۰۲۸ نخستین کامپیوتر کوانتومی بزرگمقیاس دارای اصلاحگر خطا را ساخته و آن را در سال بعد برای استفاده از طریق فضای ابری در دسترس قرار خواهد داد. این ماشین که «استارلینگ» (به معنی پرنده سار) نام دارد، گامی تاریخی در مسیر تحقق کاربردهای واقعی محاسبات کوانتومی محسوب میشود؛ مسیری که هنوز بسیاری از رقبای سرسخت چون گوگل و آمازون نتوانستهاند به آن دست یابند.
به گزارش مجله مرور فناوری MIT، مرکز داده مخصوص این پروژه هماکنون در پوکیپسی نیویورک در حال ساخت است و قرار است استارلینگ از صد ماژول کوانتومی تشکیل شود که درون هرکدام چندین چیپ کوانتومی با توان پردازشی بالا جای گرفتهاند. هدف اصلی: ایجاد ۲۰۰ کیوبیت منطقی با توان اجرای ۱۰۰ میلیون عملیات متوالی اصلاحشده.
تفاوت اصلی استارلینگ در استفاده از الگوریتم اصلاح خطای «کد بررسی توازن کمچگالی» است که امکان ساخت هر کیوبیت منطقی با تنها ۱۲ کیوبیت فیزیکی را فراهم میکند. این عدد قابلمقایسه با نسبت ۹ به ۱ آمازون است و بهمراتب بهتر از الگوریتم معروف گوگل موسوم به Surface Code که به ۱۰۰ کیوبیت نیاز دارد.
اصلاح خطا یکی از بزرگترین چالشهای فنی در محاسبات کوانتومی است. برخلاف کامپیوترهای کلاسیک که از بیتهای دودویی استفاده میکنند، کامپیوترهای کوانتومی از کیوبیتهایی بهره میبرند که در برهمنهی حالتها قرار دارند. کوچکترین اختلال در یکی از کیوبیتها میتواند تمام محاسبه را از بین ببرد. IBM میگوید الگوریتم جدید آنها با کمک تراشههای سنتی FPGA میتواند خطاها را به صورت لحظهای شناسایی و تصحیح کند.
اما کارشناسان همچنان محتاطاند. برخی، مانند فیزیکدان دانشگاه ایلینوی، ولفگانگ پف، استارلینگ را گامی میانمرحلهای میدانند و باور دارند که برای دستیابی به الگوریتمهای مفید اقتصادی، حداقل به میلیاردها عملیات منطقی اصلاحشده نیاز است.
شرکت IBM در نقشه راه خود، ساخت تراشه «لون» (۲۰۲۵) برای ذخیره اطلاعات اصلاحشده و پس از آن ماژول «کوکابورا» برای انجام محاسبات را در نظر دارد. در سال ۲۰۲۷ نیز قرار است با اتصال دو ماژول، کامپیوتر «کوکاتو» ساخته شود. اگر این مراحل با موفقیت طی شود، استارلینگ متولد خواهد شد. گام بعدی هم «بلو جی» با ۲۰۰۰ کیوبیت منطقی است.
ماژولار بودن طراحی، نگاه جدیدی است که IBM در مسیر مقیاسپذیری اتخاذ کرده و برخلاف تلاشهای گذشته مبتنی بر افزایش تعداد کیوبیتها در یک چیپ منفرد، به شبکهسازی ماژولها میپردازد.
اگرچه هنوز روشن نیست که این سیستمها تا چه اندازه قادر به حل مسائل واقعی باشند، اما استارلینگ بیشک یکی از جسورانهترین پروژهها در مسیر تحقق وعدهی محاسبات کوانتومی است.
——-
در صورتی که محتوای پروژه «در این شبها» — شامل وبسایت، ویدیوکستها و دورههای آموزشی — را ارزشمند میدانید و مایل به حمایت از تداوم و گسترش آن هستید، میتوانید از طریق یکی از لینکهای زیر از این پروژه حمایت کنید
ko-fi.com/itnights
hamibash.com/pnazemi
به گزارش مجله مرور فناوری MIT، مرکز داده مخصوص این پروژه هماکنون در پوکیپسی نیویورک در حال ساخت است و قرار است استارلینگ از صد ماژول کوانتومی تشکیل شود که درون هرکدام چندین چیپ کوانتومی با توان پردازشی بالا جای گرفتهاند. هدف اصلی: ایجاد ۲۰۰ کیوبیت منطقی با توان اجرای ۱۰۰ میلیون عملیات متوالی اصلاحشده.
تفاوت اصلی استارلینگ در استفاده از الگوریتم اصلاح خطای «کد بررسی توازن کمچگالی» است که امکان ساخت هر کیوبیت منطقی با تنها ۱۲ کیوبیت فیزیکی را فراهم میکند. این عدد قابلمقایسه با نسبت ۹ به ۱ آمازون است و بهمراتب بهتر از الگوریتم معروف گوگل موسوم به Surface Code که به ۱۰۰ کیوبیت نیاز دارد.
اصلاح خطا یکی از بزرگترین چالشهای فنی در محاسبات کوانتومی است. برخلاف کامپیوترهای کلاسیک که از بیتهای دودویی استفاده میکنند، کامپیوترهای کوانتومی از کیوبیتهایی بهره میبرند که در برهمنهی حالتها قرار دارند. کوچکترین اختلال در یکی از کیوبیتها میتواند تمام محاسبه را از بین ببرد. IBM میگوید الگوریتم جدید آنها با کمک تراشههای سنتی FPGA میتواند خطاها را به صورت لحظهای شناسایی و تصحیح کند.
اما کارشناسان همچنان محتاطاند. برخی، مانند فیزیکدان دانشگاه ایلینوی، ولفگانگ پف، استارلینگ را گامی میانمرحلهای میدانند و باور دارند که برای دستیابی به الگوریتمهای مفید اقتصادی، حداقل به میلیاردها عملیات منطقی اصلاحشده نیاز است.
شرکت IBM در نقشه راه خود، ساخت تراشه «لون» (۲۰۲۵) برای ذخیره اطلاعات اصلاحشده و پس از آن ماژول «کوکابورا» برای انجام محاسبات را در نظر دارد. در سال ۲۰۲۷ نیز قرار است با اتصال دو ماژول، کامپیوتر «کوکاتو» ساخته شود. اگر این مراحل با موفقیت طی شود، استارلینگ متولد خواهد شد. گام بعدی هم «بلو جی» با ۲۰۰۰ کیوبیت منطقی است.
ماژولار بودن طراحی، نگاه جدیدی است که IBM در مسیر مقیاسپذیری اتخاذ کرده و برخلاف تلاشهای گذشته مبتنی بر افزایش تعداد کیوبیتها در یک چیپ منفرد، به شبکهسازی ماژولها میپردازد.
اگرچه هنوز روشن نیست که این سیستمها تا چه اندازه قادر به حل مسائل واقعی باشند، اما استارلینگ بیشک یکی از جسورانهترین پروژهها در مسیر تحقق وعدهی محاسبات کوانتومی است.
——-
در صورتی که محتوای پروژه «در این شبها» — شامل وبسایت، ویدیوکستها و دورههای آموزشی — را ارزشمند میدانید و مایل به حمایت از تداوم و گسترش آن هستید، میتوانید از طریق یکی از لینکهای زیر از این پروژه حمایت کنید
ko-fi.com/itnights
hamibash.com/pnazemi
در پژوهشی تازه که در مجله علمی Cell Reports منتشر شده، دانشمندان هشدار دادهاند که مصرف رژیمهای غذایی پرچرب، بهویژه حاوی مقادیر بالای اسید اولئیک (چربی غالب در روغن زیتون)، میتواند خطر چاقی را بیشتر از سایر انواع چربیها افزایش دهد. یافتهها نشان میدهند که اسید اولئیک نهتنها به ذخیره بیشتر چربی منجر میشود، بلکه به شکلگیری سلولهای چربی جدید در بدن نیز دامن میزند.
🔻 مکانیسم چربیسازی بیشتر
تیم تحقیقاتی به رهبری دکتر مایکل رودولف، استاد بیوشیمی و فیزیولوژی در دانشکده پزشکی دانشگاه اوکلاهما، دریافتند که اسید اولئیک با افزایش فعالیت پروتئینی به نام AKT2 و همزمان کاهش عملکرد پروتئین تنظیمکننده LXR، باعث تکثیر سریعتر سلولهای پیشساز چربی میشود. این سلولها در نهایت به سلولهای بالغ چربی تبدیل میشوند که میتوانند مقادیر بیشتری از چربی را در خود ذخیره کنند.
🔻 چربی خوب، اما نه همیشه؟
اسید اولئیک معمولاً در دسته چربیهای غیر اشباع “مفید” قرار میگیرد و بیش از همه در روغن زیتون و برخی دیگر از روغنهای گیاهی یافت میشود. اما این مطالعه نشان میدهد که در شرایط خاص، بهویژه در رژیمهای غذایی نامتوازن، این چربی میتواند نقشی مهم در شکلگیری چاقی ایفا کند. دکتر رودولف در توصیف این پدیده میگوید: «میتوان چربیها را مانند ارتشی از سربازان ذخیرهکننده در نظر گرفت. اسید اولئیک با افزایش شمار این سربازان، ظرفیت بدن برای ذخیره چربی را بیشتر میکند. در درازمدت، اگر مصرف مواد غذایی بیش از این ظرفیت شود، چاقی و در پی آن دیابت یا بیماریهای قلبی بروز میکند.»
🔻 روغن زیتون تنها متهم نیست
در این مطالعه، موشها با رژیمهای غذایی حاوی اسیدهای چرب متفاوتی که در روغن نارگیل، کره بادامزمینی، شیر، دنبه و روغن سویا یافت میشود تغذیه شدند. تنها رژیمی که باعث افزایش تکثیر سلولهای پیشساز چربی شد، رژیم حاوی اسید اولئیک بود. این یافته میتواند نگاه ما را نسبت به برخی چربیهای معروف به “مفید” تغییر دهد، بهویژه زمانی که مصرف آنها در رژیمهای غذایی فرآوریشده یا ناسالم زیاد باشد.
🔻 پیام پژوهشگران: تنوع و تعادل
هرچند تفکیک دقیق نوع چربیهای مصرفی در زندگی روزمره انسانها بهسادگی آزمایش روی موشها نیست—چراکه مردم در وعدههای مختلف غذایی ترکیبی از منابع چربی را مصرف میکنند—اما پژوهشگران تأکید میکنند که افزایش اسید اولئیک در زنجیره غذایی، بهویژه از طریق غذاهای آماده و پرچرب، نگرانکننده است.
دکتر رودولف میگوید: «پیام اصلی این پژوهش آن است که باید در مصرف چربیها تعادل را رعایت کرد و از منابع مختلف استفاده کرد. سطح متعادل اسید اولئیک میتواند سودمند باشد، اما مقادیر بالا و مصرف طولانیمدت ممکن است بهویژه برای افرادی که در معرض بیماریهای قلبی هستند، مضر باشد.»
***
حمایت از در این شب ها
ko-fi.com/itnights
hamibash.com/pnazemi
🔻 مکانیسم چربیسازی بیشتر
تیم تحقیقاتی به رهبری دکتر مایکل رودولف، استاد بیوشیمی و فیزیولوژی در دانشکده پزشکی دانشگاه اوکلاهما، دریافتند که اسید اولئیک با افزایش فعالیت پروتئینی به نام AKT2 و همزمان کاهش عملکرد پروتئین تنظیمکننده LXR، باعث تکثیر سریعتر سلولهای پیشساز چربی میشود. این سلولها در نهایت به سلولهای بالغ چربی تبدیل میشوند که میتوانند مقادیر بیشتری از چربی را در خود ذخیره کنند.
🔻 چربی خوب، اما نه همیشه؟
اسید اولئیک معمولاً در دسته چربیهای غیر اشباع “مفید” قرار میگیرد و بیش از همه در روغن زیتون و برخی دیگر از روغنهای گیاهی یافت میشود. اما این مطالعه نشان میدهد که در شرایط خاص، بهویژه در رژیمهای غذایی نامتوازن، این چربی میتواند نقشی مهم در شکلگیری چاقی ایفا کند. دکتر رودولف در توصیف این پدیده میگوید: «میتوان چربیها را مانند ارتشی از سربازان ذخیرهکننده در نظر گرفت. اسید اولئیک با افزایش شمار این سربازان، ظرفیت بدن برای ذخیره چربی را بیشتر میکند. در درازمدت، اگر مصرف مواد غذایی بیش از این ظرفیت شود، چاقی و در پی آن دیابت یا بیماریهای قلبی بروز میکند.»
🔻 روغن زیتون تنها متهم نیست
در این مطالعه، موشها با رژیمهای غذایی حاوی اسیدهای چرب متفاوتی که در روغن نارگیل، کره بادامزمینی، شیر، دنبه و روغن سویا یافت میشود تغذیه شدند. تنها رژیمی که باعث افزایش تکثیر سلولهای پیشساز چربی شد، رژیم حاوی اسید اولئیک بود. این یافته میتواند نگاه ما را نسبت به برخی چربیهای معروف به “مفید” تغییر دهد، بهویژه زمانی که مصرف آنها در رژیمهای غذایی فرآوریشده یا ناسالم زیاد باشد.
🔻 پیام پژوهشگران: تنوع و تعادل
هرچند تفکیک دقیق نوع چربیهای مصرفی در زندگی روزمره انسانها بهسادگی آزمایش روی موشها نیست—چراکه مردم در وعدههای مختلف غذایی ترکیبی از منابع چربی را مصرف میکنند—اما پژوهشگران تأکید میکنند که افزایش اسید اولئیک در زنجیره غذایی، بهویژه از طریق غذاهای آماده و پرچرب، نگرانکننده است.
دکتر رودولف میگوید: «پیام اصلی این پژوهش آن است که باید در مصرف چربیها تعادل را رعایت کرد و از منابع مختلف استفاده کرد. سطح متعادل اسید اولئیک میتواند سودمند باشد، اما مقادیر بالا و مصرف طولانیمدت ممکن است بهویژه برای افرادی که در معرض بیماریهای قلبی هستند، مضر باشد.»
***
حمایت از در این شب ها
ko-fi.com/itnights
hamibash.com/pnazemi
Forwarded from Scientometrics
در شرایط جنگی که درگیری حملات نظامی به مراکز حساس (مثلاً تأسیسات نظامی یا هستهای) وجود دارد، حتی اگر مستقیما جان غیرنظامیان کمتر در خطر باشد، باز هم جو روانی جامعه دچار استرس و وحشتمیشود. صدای انفجارها و شوک ناشی از حملات میتواند در مردم احساس اضطراب و نگرانی شدید ایجاد کند. پژوهشها نشان میدهد که جنگ و درگیری نه تنها بر سربازان، بلکه بر سلامت روان مردم عادی نیز تاثیر چشمگیری دارد.
احتملا این وظیفه نهادهای رسمی و مخصوصا مرتبط به سلامت است که در این مورد به صورت مرتب اطلاع رسانی کنند ولی در ادامه بر اساس توصیههای سازمان جهانی بهداشت و سی دی سی و برخی منابع علمی دیگر، چند راهکار عملی برای پیگیری اخبار و حفظ آرامش در این شرایط را قرار می دهم.
✅ دنبال کردن مداوم کانالهای خبری یا شبکههای اجتماعی در تمام طول روز نه تنها کمکی به بهبود وضعیت نمیکند، بلکه اضطراب شما را بهشدت بالا میبرد. از مطالعه وسواسی اخبار یا چک کردن لحظهای بهخصوص هنگام شب بپرهیزید. این رفتار شما را در چرخهی معیوب اضطراب نگه میدارد و توان روانیتان را کاهش میدهد. زمان مشخصی را برای اخبار قرار دهید و بیرون از آن روی امور عادی زندگی تمرکز کنید. قرار گرفتن مداوم در معرض اخبار تکاندهنده میتواند استرس را تشدید کند و حتی حالت اعتیاد به پیگیری مداوم خبرها ایجاد نماید.
✅ اخبار را از منابع رسمی و معتبر دنبال کنید و از بازنشر یا اعتماد به اطلاعات تایید نشده و شایعات خودداری نمایید. انتشار شایعهها در شرایط بحرانی میتواند موجی از اضطراب جمعی و وحشت ایجاد کند و بنابراین، پیش از باور کردن یا انتقال هر خبر، منابع آن را بررسی کنید. از ارسال دوبارهٔ پیامهای ترسناک در گروهها بدون راستیآزمایی خودداری کنید.
✅ در شرایط جنگی ممکن است فضای جامعه ملتهب شود و اختلافنظرها پررنگتر گردد. تا حد امکان از مجادلات تنشزا و بحثهای ناسالم دوری کنید. در گفتار و رفتارتان به خشونت یا نفرت دامن نزنید. مثلاً سرزنش کردن کل یک گروه به دلیل اقداماتشان، یا جر و بحثهای تند با اطرافیان بر سر اخبار، جز افزایش استرس حاصلی ندارد.
✅ ترس شدید ممکن است شما را وادار به اقداماتی شتابزده کند (برای مثال ترک ناگهانی محل زندگی بدون برنامه، انباشتن افراطی مواد غذایی یا دارویی، یا اقدام به کارهای خطرناک). پیش از هر تصمیم مهم، سعی کنید با ذهنی آرامتر فکر کنید یا با فرد معتمدی مشورت نمایید.
✅ اقداماتی مانند آموزش نکات بهداشتی به اطرافیان، آمادهسازی محل کار یا بیمارستان برای شرایط بحران (در صورتیکه در حرفه پزشکی هستید) یا اطلاعرسانی علمی درست به مردم، همه میتواند جزئیی از اقدامات مثبت شما باشد. همکاری و همفکری با همکاران یا دوستان قابل اعتماد باعث میشود احساس تنهایی نکنید و در صورت نیاز، بتوانید به یکدیگر کمک کنید.
✅در شرایطی که اتفاقات بزرگی در جریان است و بسیاری عوامل خارج از کنترل ماست، سعی کنید حواس خود را به چیزهایی بدهید که در اختیار خودتان است. برای مثال، میتوانید برنامهٔ روزمرهتان را تا حد ممکن ادامه دهید تا حس نظم و ثبات حفظ شود. همچنین انجام کارهای ساده مثل مرتب کردن محیط زندگی، رسیدگی به کارهای عقبافتاده یا یا یادگیری مهارتی جدید میتواند ذهن شما را مشغول اموری کند که بر آنها تسلط دارید.
✅ در صورت وجود، راهنماییها و هشدارهای مراجع رسمی (مانند ستاد مدیریت بحران، وزارت بهداشت و ... ) را جدی بگیرید. اگر برای مناطق خاصی هشدار تخلیه یا پناه گرفتن صادر شد، آن را به دقت رعایت کنید. آماده کردن یک نقشهٔ اضطراری خانوادگی (مانند مشخص کردن محل امن در خانه یا مسیر خروج امن) و یک کیف حاوی اقلام ضروری (داروهای مهم، مدارک شناسایی، آب و کمکهای اولیه) به شما احساس آمادگی بیشتری میدهد و در صورت گسترش درگیری، میتواند نجاتبخش باشد.
✅ سعی کنید با خانواده، دوستان یا همکاران مورد اعتماد خود در تماس باشید و احساسات و نگرانیهای خود را با آنها در میان بگذارید. بیان ترسها باعث تخلیهی هیجانی و کاهش استرس میشود و اغلب متوجه میشوید دیگران نیز دغدغهها و احساسات مشابهی دارند.
در نهایت، مدیریت روان در شرایط جنگی نیازمند آگاهی، همدلی و اقدام آگاهانه است. با رعایت این توصیهها، میتوان از شدت اضطراب کاست و به حفظ آرامش فردی و جمعی کمک کرد. از توصیه های روان پزشکان و متخصصین سلامت روان کمک بگیرید .مراقب خود و اطرافیانتان باشید، آرامش را تمرین کنید، و اجازه ندهید ترس غلبه کند.
من امروز این را با بررسی چند منبع مختلف (مثل یک، دو، سه، چهار، پنج) و برخی منابع قبلی در کانال و البته مقدار زیادی متناسب سازی با شرایط امروز آماده کردم. اگر نکته یا نکات خاصی برای اضافه کردن یا اصلاح در اینچا یا پست دیگری برای بعد وجود دارد، ممنون می شوم راهنمایی بفرمایید.
@Scientometric
احتملا این وظیفه نهادهای رسمی و مخصوصا مرتبط به سلامت است که در این مورد به صورت مرتب اطلاع رسانی کنند ولی در ادامه بر اساس توصیههای سازمان جهانی بهداشت و سی دی سی و برخی منابع علمی دیگر، چند راهکار عملی برای پیگیری اخبار و حفظ آرامش در این شرایط را قرار می دهم.
✅ دنبال کردن مداوم کانالهای خبری یا شبکههای اجتماعی در تمام طول روز نه تنها کمکی به بهبود وضعیت نمیکند، بلکه اضطراب شما را بهشدت بالا میبرد. از مطالعه وسواسی اخبار یا چک کردن لحظهای بهخصوص هنگام شب بپرهیزید. این رفتار شما را در چرخهی معیوب اضطراب نگه میدارد و توان روانیتان را کاهش میدهد. زمان مشخصی را برای اخبار قرار دهید و بیرون از آن روی امور عادی زندگی تمرکز کنید. قرار گرفتن مداوم در معرض اخبار تکاندهنده میتواند استرس را تشدید کند و حتی حالت اعتیاد به پیگیری مداوم خبرها ایجاد نماید.
✅ اخبار را از منابع رسمی و معتبر دنبال کنید و از بازنشر یا اعتماد به اطلاعات تایید نشده و شایعات خودداری نمایید. انتشار شایعهها در شرایط بحرانی میتواند موجی از اضطراب جمعی و وحشت ایجاد کند و بنابراین، پیش از باور کردن یا انتقال هر خبر، منابع آن را بررسی کنید. از ارسال دوبارهٔ پیامهای ترسناک در گروهها بدون راستیآزمایی خودداری کنید.
✅ در شرایط جنگی ممکن است فضای جامعه ملتهب شود و اختلافنظرها پررنگتر گردد. تا حد امکان از مجادلات تنشزا و بحثهای ناسالم دوری کنید. در گفتار و رفتارتان به خشونت یا نفرت دامن نزنید. مثلاً سرزنش کردن کل یک گروه به دلیل اقداماتشان، یا جر و بحثهای تند با اطرافیان بر سر اخبار، جز افزایش استرس حاصلی ندارد.
✅ ترس شدید ممکن است شما را وادار به اقداماتی شتابزده کند (برای مثال ترک ناگهانی محل زندگی بدون برنامه، انباشتن افراطی مواد غذایی یا دارویی، یا اقدام به کارهای خطرناک). پیش از هر تصمیم مهم، سعی کنید با ذهنی آرامتر فکر کنید یا با فرد معتمدی مشورت نمایید.
✅ اقداماتی مانند آموزش نکات بهداشتی به اطرافیان، آمادهسازی محل کار یا بیمارستان برای شرایط بحران (در صورتیکه در حرفه پزشکی هستید) یا اطلاعرسانی علمی درست به مردم، همه میتواند جزئیی از اقدامات مثبت شما باشد. همکاری و همفکری با همکاران یا دوستان قابل اعتماد باعث میشود احساس تنهایی نکنید و در صورت نیاز، بتوانید به یکدیگر کمک کنید.
✅در شرایطی که اتفاقات بزرگی در جریان است و بسیاری عوامل خارج از کنترل ماست، سعی کنید حواس خود را به چیزهایی بدهید که در اختیار خودتان است. برای مثال، میتوانید برنامهٔ روزمرهتان را تا حد ممکن ادامه دهید تا حس نظم و ثبات حفظ شود. همچنین انجام کارهای ساده مثل مرتب کردن محیط زندگی، رسیدگی به کارهای عقبافتاده یا یا یادگیری مهارتی جدید میتواند ذهن شما را مشغول اموری کند که بر آنها تسلط دارید.
✅ در صورت وجود، راهنماییها و هشدارهای مراجع رسمی (مانند ستاد مدیریت بحران، وزارت بهداشت و ... ) را جدی بگیرید. اگر برای مناطق خاصی هشدار تخلیه یا پناه گرفتن صادر شد، آن را به دقت رعایت کنید. آماده کردن یک نقشهٔ اضطراری خانوادگی (مانند مشخص کردن محل امن در خانه یا مسیر خروج امن) و یک کیف حاوی اقلام ضروری (داروهای مهم، مدارک شناسایی، آب و کمکهای اولیه) به شما احساس آمادگی بیشتری میدهد و در صورت گسترش درگیری، میتواند نجاتبخش باشد.
✅ سعی کنید با خانواده، دوستان یا همکاران مورد اعتماد خود در تماس باشید و احساسات و نگرانیهای خود را با آنها در میان بگذارید. بیان ترسها باعث تخلیهی هیجانی و کاهش استرس میشود و اغلب متوجه میشوید دیگران نیز دغدغهها و احساسات مشابهی دارند.
در نهایت، مدیریت روان در شرایط جنگی نیازمند آگاهی، همدلی و اقدام آگاهانه است. با رعایت این توصیهها، میتوان از شدت اضطراب کاست و به حفظ آرامش فردی و جمعی کمک کرد. از توصیه های روان پزشکان و متخصصین سلامت روان کمک بگیرید .مراقب خود و اطرافیانتان باشید، آرامش را تمرین کنید، و اجازه ندهید ترس غلبه کند.
من امروز این را با بررسی چند منبع مختلف (مثل یک، دو، سه، چهار، پنج) و برخی منابع قبلی در کانال و البته مقدار زیادی متناسب سازی با شرایط امروز آماده کردم. اگر نکته یا نکات خاصی برای اضافه کردن یا اصلاح در اینچا یا پست دیگری برای بعد وجود دارد، ممنون می شوم راهنمایی بفرمایید.
@Scientometric
شاید به کار برخی از کسانی که از دور داستان فاجعه را دنبال می کنند بیاید
medad.ca/51579
medad.ca/51579
مداد، رسانه آنلاین مونترال
توصیه هایی برای مراقبت از سلامت کودکان مهاجر در جنگ | مداد؛ مجله آنلاین مونترال
راهنمای جامع برای والدین ایرانی در کانادا: چگونه با کودکان درباره تنشهای اخیر ایران و اسرائیل صحبت کنیم و از سلامت روان آنها محافظت نماییم در روزهایی که اخبار تنشها و جنگ در خاورمیانه، بهویژه میان ایران و اسرائیل، فضای رسانهها را پر کرده است، بسیاری از…
یادداشت دو سال پیش که فکر میکنم امروز هم به نسخه ای از آن نیاز داریم حتی در این ایام سخت و به خصوص به دست کسانی که پایی بر ساحل آرامش دارند
https://pourianazemi.com/?p=7380
https://pourianazemi.com/?p=7380
پوریا ناظمی
«بنیاد» ایران - پوریا ناظمی
رویاپردازی های برای آینده ایران «وقتی تاروپود اجتماعی ازهم گسسته میشود، علم و دانش به میلیونها قطعه خُرد و تقسیم میشود و افراد تنها میتوانند بخشهای فوقالعاده کوچکی از آنچه دانستنی است را بدانند.» هری سلدون، بنیاد (نوشته ایزاک آسیموف) ایزاک آسیموف با…
Forwarded from حسین باستانی Hossein Bastani
🔻تبعات ذهنیت «سرنگونی آسان»
مدتی پس از جنبش ۱۴۰۱، مقاله «ذهنیت سرنگونی آسان» به بررسی تبعات «ساده گرفتن» شدید سازوکار تغییر حکومت در میان فعالان ایرانی پرداخت: از جمله اینکه قدرتهای جهانی، تدریجا دورنمای تغییر رژیم در ایران را جدی نمیگیرند و «معامله با قدرت مستقر» در «پروندههای راهبردی» را ترجیح میدهند.
بدون آنکه قصد هیچگونه تحلیل وقایع جاری را داشته باشیم، اجازه میخواهم صرفا بخشهایی از آن مقاله قدیمی را یادآوری کنم. متنی که هرچند در زمان انتشار، از سوی بسیاری از عزیزان -که کار حکومت را تمام شده میدانستند- بدبینانه تلقی شد، ولی شاید بازخوانی آن، بیفایده نباشد:
- اگر اپوزیسیون هر از گاه، به دنبال اعتراضات خیابانی شعار سرنگونی سریع بدهد و سپس برای تکرار همان شعار انتظار دور بعدی اعتراضات را بکشد، سرانجام در معرض حسابرسی سخت افکار عمومی قرار خواهد گرفت... تکرار مکرر و بدون پشتوانه این شعارها باعث خواهد شد تا اپوزیسیون در داخل و خارج کشور جدی گرفته نشود. تا آنجا که هم لایههایی محتاط –ولو ناراضی- از اجتماع و هم جامعه بینالمللی، تا اطلاع ثانوی منفعت خود را در «معامله» با قدرت مستقر ببینند.
- اگر جریاناتی سیاسی مکررا هر تحول سیاسی کشور، و از جمله ناکامیهای خود را، را یک گام نزدیک تر شدن به سرنگونی بدانند -آن هم با استدلالهایی در این حد که رژیم هر کار بکند به ضررش است- یعنی از اساس ضعیف بودن یا نبودن اپوزیسیون را مهم نمیدانند؛ چون لابد معتقدند در هر حال، به طور خودکار نتیجه یکی خواهد بود.
- در چارچوب ذهنیت سرنگونی سریع، غیرمنتظره نیست که بخش بزرگی از بحث های نظری در مورد تحولات ایران صرف توجیه بضاعت یا وضع موجود اپوزیسیون شده: مثلا با تجلیل بیش از حد از جنبشهای «بی سر» یا محتوم فرض کردن سقوط دیکتاتورها. یا با امیدآفرینی اغراقآمیز به عواملی از قبیل فروپاشی از درون، نافرمانی نظامیان، تحولات غیرمنتظره یا فشار خارجی.
- مطابق تجربیات تاریخی، حتی اگر انقلاب بدون «رهبر» ممکن باشد، تصور پیروزی یک انقلاب بدون «تشکیلات رهبری کننده» دشوار است. حتی اگر نظام های خودکامه در مقیاس تاریخی ناپایدار باشند، میتوانند در مقیاس زندگی انسانی زیاد عمر کنند. حتی اگر فروپاشی از درون غیرممکن نباشد، امید بستن به آن ممکن است به انفعال نامحدود بینجامد. حتی اگر شکافهایی در نیروهای مسلح وجود داشته باشد، تاکنون این ذهنیت که فرضا سپاه ممکن است جمهوری اسلامی را سرنگون کند مبنایی جز اخبار جعلی نداشته. حتی اگر امکان متضرر شدن حاکمان از تحولات غیرمنتظره وجود داشته باشد، تضمینی نیست که این تحولات لزوما به ضرر آنها اتفاق بیفتند.
- حتی با وجود اینکه تاثیر فشار خارجی در تضعیف حکومتها قابل انکار نیست، نمونههای بیشماری از معاملات پشتپرده دولتمردان غربی با تهران وجود دارند؛ دولتمردانی که همواره محتمل است به امید توافق در یک پرونده راهبردی، یا برای آزادی ولو یکی از اتباعشان در ایران، امتیازات غیرمنتظره بدهند.
- ساده گرفتن سرنگونی، لاجرم درگیری بین مخالفان حکومت را نیز وارد فضایی متفاوت میکند. چون طبیعتا نیروهایی که براندازی را فرایندی درازمدت و نیازمند سازماندهی و مشارکت گسترده بدانند، با فعالانی که براندازی را در کوتاه مدت در دسترس تصور کنند، رفتار متفاوتی دارند. در حالت اول، قاعدتا خود را بیشتر نیازمند برنامهریزی تشکیلاتی و تعامل درازمدت با دیگر جریانها میبینند. در حالت دوم اما، از آنجایی که سقوط نظام را قریبالوقوع میدانند، بیشتر نگران «سهمخواهی» جریانهای رقیب در فردای براندازی خواهند بود.
- فرض اخیر، میتواند تفسیری خاص از عملگرایی را در اپوزیسیون جا بیندازد که خروجی آن، مثلا نه همکاری گسترده تر برای مقابله -بسیار دشوار- با حکومت، که استفاده از «هر» روش ممکن برای مقابله -بهمراتب آسانتر- با یکدیگر باشد... درواقع به طور اجتنابناپذیر، حجمی غیرطبیعی از مجادلات سیاسی اپوزیسیون متوجه کلیات و جزئیات حکومت جایگزین میشود که انگار چیزی به استقرار آن نمانده است.
متن کامل مقاله ذهنیت سرنگونی آسان» در لینک زیر در دسترس است:
https://www.bbc.com/persian/articles/cl4d8m651pxo
مدتی پس از جنبش ۱۴۰۱، مقاله «ذهنیت سرنگونی آسان» به بررسی تبعات «ساده گرفتن» شدید سازوکار تغییر حکومت در میان فعالان ایرانی پرداخت: از جمله اینکه قدرتهای جهانی، تدریجا دورنمای تغییر رژیم در ایران را جدی نمیگیرند و «معامله با قدرت مستقر» در «پروندههای راهبردی» را ترجیح میدهند.
بدون آنکه قصد هیچگونه تحلیل وقایع جاری را داشته باشیم، اجازه میخواهم صرفا بخشهایی از آن مقاله قدیمی را یادآوری کنم. متنی که هرچند در زمان انتشار، از سوی بسیاری از عزیزان -که کار حکومت را تمام شده میدانستند- بدبینانه تلقی شد، ولی شاید بازخوانی آن، بیفایده نباشد:
- اگر اپوزیسیون هر از گاه، به دنبال اعتراضات خیابانی شعار سرنگونی سریع بدهد و سپس برای تکرار همان شعار انتظار دور بعدی اعتراضات را بکشد، سرانجام در معرض حسابرسی سخت افکار عمومی قرار خواهد گرفت... تکرار مکرر و بدون پشتوانه این شعارها باعث خواهد شد تا اپوزیسیون در داخل و خارج کشور جدی گرفته نشود. تا آنجا که هم لایههایی محتاط –ولو ناراضی- از اجتماع و هم جامعه بینالمللی، تا اطلاع ثانوی منفعت خود را در «معامله» با قدرت مستقر ببینند.
- اگر جریاناتی سیاسی مکررا هر تحول سیاسی کشور، و از جمله ناکامیهای خود را، را یک گام نزدیک تر شدن به سرنگونی بدانند -آن هم با استدلالهایی در این حد که رژیم هر کار بکند به ضررش است- یعنی از اساس ضعیف بودن یا نبودن اپوزیسیون را مهم نمیدانند؛ چون لابد معتقدند در هر حال، به طور خودکار نتیجه یکی خواهد بود.
- در چارچوب ذهنیت سرنگونی سریع، غیرمنتظره نیست که بخش بزرگی از بحث های نظری در مورد تحولات ایران صرف توجیه بضاعت یا وضع موجود اپوزیسیون شده: مثلا با تجلیل بیش از حد از جنبشهای «بی سر» یا محتوم فرض کردن سقوط دیکتاتورها. یا با امیدآفرینی اغراقآمیز به عواملی از قبیل فروپاشی از درون، نافرمانی نظامیان، تحولات غیرمنتظره یا فشار خارجی.
- مطابق تجربیات تاریخی، حتی اگر انقلاب بدون «رهبر» ممکن باشد، تصور پیروزی یک انقلاب بدون «تشکیلات رهبری کننده» دشوار است. حتی اگر نظام های خودکامه در مقیاس تاریخی ناپایدار باشند، میتوانند در مقیاس زندگی انسانی زیاد عمر کنند. حتی اگر فروپاشی از درون غیرممکن نباشد، امید بستن به آن ممکن است به انفعال نامحدود بینجامد. حتی اگر شکافهایی در نیروهای مسلح وجود داشته باشد، تاکنون این ذهنیت که فرضا سپاه ممکن است جمهوری اسلامی را سرنگون کند مبنایی جز اخبار جعلی نداشته. حتی اگر امکان متضرر شدن حاکمان از تحولات غیرمنتظره وجود داشته باشد، تضمینی نیست که این تحولات لزوما به ضرر آنها اتفاق بیفتند.
- حتی با وجود اینکه تاثیر فشار خارجی در تضعیف حکومتها قابل انکار نیست، نمونههای بیشماری از معاملات پشتپرده دولتمردان غربی با تهران وجود دارند؛ دولتمردانی که همواره محتمل است به امید توافق در یک پرونده راهبردی، یا برای آزادی ولو یکی از اتباعشان در ایران، امتیازات غیرمنتظره بدهند.
- ساده گرفتن سرنگونی، لاجرم درگیری بین مخالفان حکومت را نیز وارد فضایی متفاوت میکند. چون طبیعتا نیروهایی که براندازی را فرایندی درازمدت و نیازمند سازماندهی و مشارکت گسترده بدانند، با فعالانی که براندازی را در کوتاه مدت در دسترس تصور کنند، رفتار متفاوتی دارند. در حالت اول، قاعدتا خود را بیشتر نیازمند برنامهریزی تشکیلاتی و تعامل درازمدت با دیگر جریانها میبینند. در حالت دوم اما، از آنجایی که سقوط نظام را قریبالوقوع میدانند، بیشتر نگران «سهمخواهی» جریانهای رقیب در فردای براندازی خواهند بود.
- فرض اخیر، میتواند تفسیری خاص از عملگرایی را در اپوزیسیون جا بیندازد که خروجی آن، مثلا نه همکاری گسترده تر برای مقابله -بسیار دشوار- با حکومت، که استفاده از «هر» روش ممکن برای مقابله -بهمراتب آسانتر- با یکدیگر باشد... درواقع به طور اجتنابناپذیر، حجمی غیرطبیعی از مجادلات سیاسی اپوزیسیون متوجه کلیات و جزئیات حکومت جایگزین میشود که انگار چیزی به استقرار آن نمانده است.
متن کامل مقاله ذهنیت سرنگونی آسان» در لینک زیر در دسترس است:
https://www.bbc.com/persian/articles/cl4d8m651pxo
گنجهایی از دل خاک: چگونه دانمارک با باستانشناسی مردمی گذشتهاش را بازنویسی میکند؟
دانمارک با واگذاری مسئولیت کشف آثار تاریخی به مردم عادی، دستاوردی بیسابقه در باستانشناسی رقم زده است: از قدیمیترین اشاره به اودین، خدای نورس، تا بازسازی مسیرهای باستانی تجاری و معابد آیینی.
چرا مهم است؟
در حالی که بسیاری از کشورها استفاده مردم عادی از فلزیابها را محدود کردهاند، دانمارک رویکردی متفاوت را پیش گرفته و حالا نتیجهاش را با کشف هزاران شیء تاریخی درو میکند. این سیستم اعتمادمحور نهتنها تصویر دقیقتری از تاریخ سکونت، آیین و تجارت در شمال اروپا ترسیم کرده، بلکه الگوی موفقی از مشارکت عمومی در پژوهشهای علمی ارائه داده است.
داستان چیست؟
در زمستان ۲۰۲۰، مهندسی بهنام «اوله گینروپ شوتز» در مزرعهای با فلزیاب مشغول جستوجو بود که چند تکه فلز بهنظر بیارزش پیدا کرد—تا اینکه روی یکی از آنها نقش امپراتور روم را دید. یافتهاش شامل ۱۴ قطعه طلایی از ۱۵۰۰ سال پیش بود، از جمله گردنبندی با کتیبهای که به خدای جنگ نورس، اودین، اشاره داشت—قدیمیترین نمونه مکتوب شناختهشده تا امروز.
سیستم دانمارکی چگونه کار میکند؟
در دانمارک، هر کسی میتواند با اجازه مالک زمین، به جستوجوی فلزات بپردازد، به شرطی که یافتههای تاریخی خود را به دولت تحویل دهد. این سازوکار به قانون «دانفائه» بازمیگردد—قانونی از سال ۱۲۴۱ که میگوید هر شیء قیمتی بدون مالک مشخص، متعلق به تاجوتخت است. برخلاف سوئد، که در پی غارتهای باستانی قوانین محدودکننده وضع کرد، دانمارک به شهروندان خود اعتماد کرده است.
کشفهای شگفتانگیز
گنجینه فاستد (۲۰۱۶): شامل ۱.۵ کیلوگرم طلا از عصر وایکینگها، از جمله بازوبندهایی که احتمالاً نشانه وفاداری به فرمانده بودهاند.
مجموعه وارست: یک مجموعه تدفین وسیع با صدها قبر و اشیای آیینی، در معرض تهدید نابودی توسط شخم کشاورزان بود. نجات آن، تنها به لطف کشف اولیه فلزیابها ممکن شد.
معابد آیینی: کشف ۱۵ معبد متوالی با بیش از ۲۰۰ سلاح آهنی در جنوب دانمارک، که به «فرقه ویرانی» منتسب شدهاند.
چه کسانی این گنجها را پیدا میکنند؟
فلزیابهایی مانند «ماری آاگارد لارسن» و همسرش «کریستن ندرگورد دریئه» در تعطیلات آخر هفته از زمینهای کشاورزی بازدید میکنند و یافتههای خود را مستقیماً به باستانشناسان محلی تحویل میدهند. بسیاری از آنان، مانند «ترولس تیلور» حتی طرحهای یافتههایشان را روی بدن خود خالکوبی میکنند.
پشت صحنه اداره گنجها
کارشناسان موزه ملی دانمارک باید هرسال هزاران شیء را شناسایی و ارزشگذاری کنند. فرآیند ارزیابی ممکن است بیش از دو سال طول بکشد و حتی با وجود اپلیکیشنهایی برای ارسال عکس و موقعیت مکانی، هنوز روشهای سنتی و دانش تخصصی محور اصلی شناسایی هستند.
پاداش کشفها از حدود ۴۰ دلار برای یک سکه رایج قرون وسطی تا بیش از ۱۵۰ هزار دلار برای گنجینههای استثنایی متغیر است. اما انگیزه اصلی این داوطلبان پول نیست—بلکه اشتیاق به تاریخ و هیجان کشف است.
خطر در کمین سیستم
اگرچه این برنامه، هم از نظر علمی و هم اقتصادی موفقیتآمیز بوده، اما تأخیر طولانی در ارزیابی یافتهها میتواند انگیزه داوطلبان را از بین ببرد. به گفته توربن تریر، باستانشناس ارشد، «این سیستم فقط تا وقتی کار میکند که مردم حس کنند صدایشان شنیده میشود.»
حرف آخر
رویکرد دانمارک در گشودن درهای باستانشناسی به روی مردم، نه تنها هزاران سال از تاریخ فراموششده این کشور را احیا کرده، بلکه الگویی انسانی و کارآمد برای مشارکت عمومی در علم فراهم آورده است. شاید وقت آن رسیده که دیگر کشورها هم این درس اعتماد را جدی بگیرند.
دانمارک با واگذاری مسئولیت کشف آثار تاریخی به مردم عادی، دستاوردی بیسابقه در باستانشناسی رقم زده است: از قدیمیترین اشاره به اودین، خدای نورس، تا بازسازی مسیرهای باستانی تجاری و معابد آیینی.
چرا مهم است؟
در حالی که بسیاری از کشورها استفاده مردم عادی از فلزیابها را محدود کردهاند، دانمارک رویکردی متفاوت را پیش گرفته و حالا نتیجهاش را با کشف هزاران شیء تاریخی درو میکند. این سیستم اعتمادمحور نهتنها تصویر دقیقتری از تاریخ سکونت، آیین و تجارت در شمال اروپا ترسیم کرده، بلکه الگوی موفقی از مشارکت عمومی در پژوهشهای علمی ارائه داده است.
داستان چیست؟
در زمستان ۲۰۲۰، مهندسی بهنام «اوله گینروپ شوتز» در مزرعهای با فلزیاب مشغول جستوجو بود که چند تکه فلز بهنظر بیارزش پیدا کرد—تا اینکه روی یکی از آنها نقش امپراتور روم را دید. یافتهاش شامل ۱۴ قطعه طلایی از ۱۵۰۰ سال پیش بود، از جمله گردنبندی با کتیبهای که به خدای جنگ نورس، اودین، اشاره داشت—قدیمیترین نمونه مکتوب شناختهشده تا امروز.
سیستم دانمارکی چگونه کار میکند؟
در دانمارک، هر کسی میتواند با اجازه مالک زمین، به جستوجوی فلزات بپردازد، به شرطی که یافتههای تاریخی خود را به دولت تحویل دهد. این سازوکار به قانون «دانفائه» بازمیگردد—قانونی از سال ۱۲۴۱ که میگوید هر شیء قیمتی بدون مالک مشخص، متعلق به تاجوتخت است. برخلاف سوئد، که در پی غارتهای باستانی قوانین محدودکننده وضع کرد، دانمارک به شهروندان خود اعتماد کرده است.
کشفهای شگفتانگیز
گنجینه فاستد (۲۰۱۶): شامل ۱.۵ کیلوگرم طلا از عصر وایکینگها، از جمله بازوبندهایی که احتمالاً نشانه وفاداری به فرمانده بودهاند.
مجموعه وارست: یک مجموعه تدفین وسیع با صدها قبر و اشیای آیینی، در معرض تهدید نابودی توسط شخم کشاورزان بود. نجات آن، تنها به لطف کشف اولیه فلزیابها ممکن شد.
معابد آیینی: کشف ۱۵ معبد متوالی با بیش از ۲۰۰ سلاح آهنی در جنوب دانمارک، که به «فرقه ویرانی» منتسب شدهاند.
چه کسانی این گنجها را پیدا میکنند؟
فلزیابهایی مانند «ماری آاگارد لارسن» و همسرش «کریستن ندرگورد دریئه» در تعطیلات آخر هفته از زمینهای کشاورزی بازدید میکنند و یافتههای خود را مستقیماً به باستانشناسان محلی تحویل میدهند. بسیاری از آنان، مانند «ترولس تیلور» حتی طرحهای یافتههایشان را روی بدن خود خالکوبی میکنند.
پشت صحنه اداره گنجها
کارشناسان موزه ملی دانمارک باید هرسال هزاران شیء را شناسایی و ارزشگذاری کنند. فرآیند ارزیابی ممکن است بیش از دو سال طول بکشد و حتی با وجود اپلیکیشنهایی برای ارسال عکس و موقعیت مکانی، هنوز روشهای سنتی و دانش تخصصی محور اصلی شناسایی هستند.
پاداش کشفها از حدود ۴۰ دلار برای یک سکه رایج قرون وسطی تا بیش از ۱۵۰ هزار دلار برای گنجینههای استثنایی متغیر است. اما انگیزه اصلی این داوطلبان پول نیست—بلکه اشتیاق به تاریخ و هیجان کشف است.
خطر در کمین سیستم
اگرچه این برنامه، هم از نظر علمی و هم اقتصادی موفقیتآمیز بوده، اما تأخیر طولانی در ارزیابی یافتهها میتواند انگیزه داوطلبان را از بین ببرد. به گفته توربن تریر، باستانشناس ارشد، «این سیستم فقط تا وقتی کار میکند که مردم حس کنند صدایشان شنیده میشود.»
حرف آخر
رویکرد دانمارک در گشودن درهای باستانشناسی به روی مردم، نه تنها هزاران سال از تاریخ فراموششده این کشور را احیا کرده، بلکه الگویی انسانی و کارآمد برای مشارکت عمومی در علم فراهم آورده است. شاید وقت آن رسیده که دیگر کشورها هم این درس اعتماد را جدی بگیرند.
واکسنها در آمریکا: میراث علمی زیر تیغ سیاست
در حالی که علم پزشکی در صد سال گذشته با واکسنها جان میلیونها نفر را نجات داده، حالا آینده این دستاورد بشری در ایالات متحده با خطر جدی روبهرو است. رابرت اف. کندی جونیور، فعال باسابقه ضدواکسن، حالا در جایگاه وزیر بهداشت آمریکا، تغییراتی اساسی در سیاستگذاریهای واکسیناسیون ایجاد کرده که میتواند پیامدهای سنگینی برای سلامت عمومی داشته باشد. این گزارش، که بر اساس مقالهای تحلیلی در Scientific American تنظیم شده، به بررسی جزئیات این تغییرات نگرانکننده میپردازد.
چرا مهم است؟
دولت کنونی ایالات متحده، بهجای تکیه بر تخصص پزشکی، تصمیمگیری درباره یکی از حیاتیترین مسائل بهداشت عمومی را به دست چهرهای سیاسی و ضدعلمی سپرده است. این روند نه تنها جان میلیونها نفر را به خطر میاندازد، بلکه اعتماد عمومی به پزشکی مدرن را نیز تضعیف میکند. تضعیف ساختارهای علمی میتواند به احیای بیماریهایی منجر شود که دههها پیش کنترل شده بودند.
داستان چیست؟
در خرداد ۱۴۰۴ (ژوئن ۲۰۲۵)، رابرت اف. کندی جونیور، وکیل محیطزیستی و مشهور به فعالیتهای ضدواکسن، به عنوان رئیس وزارت بهداشت ایالات متحده، تمامی ۱۷ عضو کمیته مشورتی واکسن CDC (کمیته ACIP) را برکنار کرد. این کمیته مرجع اصلی پیشنهادهای علمی درباره برنامههای واکسیناسیون عمومی در آمریکاست.
کندی پیش از برگزاری نشست بعدی این کمیته که برای ۲۵ ژوئن برنامهریزی شده بود، هشت عضو جدید بدون پیشینه مشخص علمی را منصوب کرد. این اقدام، بسیاری از متخصصان سلامت عمومی را نگران کرده که تصمیمهای آینده درباره واکسنها ممکن است دیگر بر پایه علم نباشند.
چه چیزی در خطر است؟
واکسنها نهتنها در برابر بیماریهای کشندهای مانند سرخک، فلج اطفال، دیفتری و آنفلوانزا حفاظت میکنند، بلکه در مهار همهگیریهایی مانند کووید-۱۹ نقشی اساسی داشتهاند. در صورت تغییر در سیاستگذاریهای واکسن بر پایه ایدئولوژی و نه علم، خطر بازگشت بیماریهای فراموششده کاملاً واقعی است.
در حال حاضر، دسترسی به واکسنهای تقویتی کووید-۱۹ برای پاییز ۲۰۲۵ فقط به سالمندان بالای ۶۵ سال و افراد با بیماریهای زمینهای محدود شده است. این در حالی است که هنوز صدها نفر هر هفته در آمریکا بر اثر کووید جان خود را از دست میدهند.
کندی چه میگوید؟
کندی در گذشته بارها ادعا کرده که واکسنها باید در مقایسه با دارونماهای بیاثر آزمایش شوند، نه با استانداردهای علمی فعلی که واکسنهای جدید را با نمونههای پیشین مقایسه میکنند. چنین آزمونهایی از نظر اخلاقی و علمی بهشدت مشکلدار هستند، زیرا افراد را عمداً در معرض بیماریهایی قرار میدهند که واکسن مؤثر برای آنها موجود است.
بازگشت بیماریها؟
واکسیناسیون گسترده در ایالات متحده در چند دهه گذشته موجب کاهش چشمگیر بسیاری از بیماریها شده است. برای نمونه:
•پیش از واکسیناسیون، دیفتری سالانه تا ۲۰۰ هزار نفر را درگیر میکرد.
•سرخک تا پیش از دهه ۶۰ میلادی، تقریباً تمام کودکان آمریکایی را مبتلا میکرد و در یک از هر هزار مورد باعث التهاب مغز میشد.
•واکسن HPV از ابتلای سالانه حدود ۳۸ هزار نفر به سرطان جلوگیری میکند.
تعلیق یا تضعیف برنامههای واکسن میتواند به بازگشت این بیماریها، خصوصاً در میان کودکان و سالمندان، منجر شود.
توصیه برای مردم
با وجود تحولات سیاسی، نهادهای علمی مانند کالج متخصصان زنان و زایمان آمریکا همچنان منابع قابل اعتمادی برای راهنمایی درباره واکسیناسیون به شمار میروند. افرادی که قصد سفر به کشورهای خاصی دارند نیز باید دستکم یک ماه پیش از سفر با پزشک مشورت کنند تا واکسنهای ضروری را دریافت کنند.
نکته آخر
واکسنها یکی از بزرگترین موفقیتهای پزشکی مدرن هستند—نه تنها برای نجات جان افراد، بلکه برای حفاظت از سلامت عمومی و اقتصاد کشورها. هرگونه تصمیمگیری درباره آنها باید در دست متخصصان مستقل و بر اساس شواهد علمی باشد، نه چهرههایی با سوابق ضدعلمی و گرایشهای سیاسی. آنچه امروز در ایالات متحده رخ میدهد، هشداری است برای تمام جوامعی که ارزش علم را قدر میدانند.
در حالی که علم پزشکی در صد سال گذشته با واکسنها جان میلیونها نفر را نجات داده، حالا آینده این دستاورد بشری در ایالات متحده با خطر جدی روبهرو است. رابرت اف. کندی جونیور، فعال باسابقه ضدواکسن، حالا در جایگاه وزیر بهداشت آمریکا، تغییراتی اساسی در سیاستگذاریهای واکسیناسیون ایجاد کرده که میتواند پیامدهای سنگینی برای سلامت عمومی داشته باشد. این گزارش، که بر اساس مقالهای تحلیلی در Scientific American تنظیم شده، به بررسی جزئیات این تغییرات نگرانکننده میپردازد.
چرا مهم است؟
دولت کنونی ایالات متحده، بهجای تکیه بر تخصص پزشکی، تصمیمگیری درباره یکی از حیاتیترین مسائل بهداشت عمومی را به دست چهرهای سیاسی و ضدعلمی سپرده است. این روند نه تنها جان میلیونها نفر را به خطر میاندازد، بلکه اعتماد عمومی به پزشکی مدرن را نیز تضعیف میکند. تضعیف ساختارهای علمی میتواند به احیای بیماریهایی منجر شود که دههها پیش کنترل شده بودند.
داستان چیست؟
در خرداد ۱۴۰۴ (ژوئن ۲۰۲۵)، رابرت اف. کندی جونیور، وکیل محیطزیستی و مشهور به فعالیتهای ضدواکسن، به عنوان رئیس وزارت بهداشت ایالات متحده، تمامی ۱۷ عضو کمیته مشورتی واکسن CDC (کمیته ACIP) را برکنار کرد. این کمیته مرجع اصلی پیشنهادهای علمی درباره برنامههای واکسیناسیون عمومی در آمریکاست.
کندی پیش از برگزاری نشست بعدی این کمیته که برای ۲۵ ژوئن برنامهریزی شده بود، هشت عضو جدید بدون پیشینه مشخص علمی را منصوب کرد. این اقدام، بسیاری از متخصصان سلامت عمومی را نگران کرده که تصمیمهای آینده درباره واکسنها ممکن است دیگر بر پایه علم نباشند.
چه چیزی در خطر است؟
واکسنها نهتنها در برابر بیماریهای کشندهای مانند سرخک، فلج اطفال، دیفتری و آنفلوانزا حفاظت میکنند، بلکه در مهار همهگیریهایی مانند کووید-۱۹ نقشی اساسی داشتهاند. در صورت تغییر در سیاستگذاریهای واکسن بر پایه ایدئولوژی و نه علم، خطر بازگشت بیماریهای فراموششده کاملاً واقعی است.
در حال حاضر، دسترسی به واکسنهای تقویتی کووید-۱۹ برای پاییز ۲۰۲۵ فقط به سالمندان بالای ۶۵ سال و افراد با بیماریهای زمینهای محدود شده است. این در حالی است که هنوز صدها نفر هر هفته در آمریکا بر اثر کووید جان خود را از دست میدهند.
کندی چه میگوید؟
کندی در گذشته بارها ادعا کرده که واکسنها باید در مقایسه با دارونماهای بیاثر آزمایش شوند، نه با استانداردهای علمی فعلی که واکسنهای جدید را با نمونههای پیشین مقایسه میکنند. چنین آزمونهایی از نظر اخلاقی و علمی بهشدت مشکلدار هستند، زیرا افراد را عمداً در معرض بیماریهایی قرار میدهند که واکسن مؤثر برای آنها موجود است.
بازگشت بیماریها؟
واکسیناسیون گسترده در ایالات متحده در چند دهه گذشته موجب کاهش چشمگیر بسیاری از بیماریها شده است. برای نمونه:
•پیش از واکسیناسیون، دیفتری سالانه تا ۲۰۰ هزار نفر را درگیر میکرد.
•سرخک تا پیش از دهه ۶۰ میلادی، تقریباً تمام کودکان آمریکایی را مبتلا میکرد و در یک از هر هزار مورد باعث التهاب مغز میشد.
•واکسن HPV از ابتلای سالانه حدود ۳۸ هزار نفر به سرطان جلوگیری میکند.
تعلیق یا تضعیف برنامههای واکسن میتواند به بازگشت این بیماریها، خصوصاً در میان کودکان و سالمندان، منجر شود.
توصیه برای مردم
با وجود تحولات سیاسی، نهادهای علمی مانند کالج متخصصان زنان و زایمان آمریکا همچنان منابع قابل اعتمادی برای راهنمایی درباره واکسیناسیون به شمار میروند. افرادی که قصد سفر به کشورهای خاصی دارند نیز باید دستکم یک ماه پیش از سفر با پزشک مشورت کنند تا واکسنهای ضروری را دریافت کنند.
نکته آخر
واکسنها یکی از بزرگترین موفقیتهای پزشکی مدرن هستند—نه تنها برای نجات جان افراد، بلکه برای حفاظت از سلامت عمومی و اقتصاد کشورها. هرگونه تصمیمگیری درباره آنها باید در دست متخصصان مستقل و بر اساس شواهد علمی باشد، نه چهرههایی با سوابق ضدعلمی و گرایشهای سیاسی. آنچه امروز در ایالات متحده رخ میدهد، هشداری است برای تمام جوامعی که ارزش علم را قدر میدانند.
نبرد هاروارد و ترامپ؛ جنگی که آینده علم در آمریکا را هدف گرفته
در میانه تنشهای بیسابقه میان دانشگاه هاروارد و دولت دونالد ترامپ، یکی از بزرگترین بحرانهای علمی آمریکا در دهههای اخیر در حال شکلگیری است. به گزارش نیچر دولت ترامپ با لغو میلیاردها دلار بودجه پژوهشی و طرح اتهاماتی چون ترویج ایدئولوژی لیبرال و ناکامی در مقابله با یهودیستیزی، عملاً جبههای علنی علیه این نهاد علمی گشوده است.
چرا این موضوع مهم است؟
این بحران فقط محدود به هاروارد نیست. آنچه در قلب این درگیری جریان دارد، سرنوشت سرمایهگذاری علمی در ایالات متحده، استقلال دانشگاهها و جایگاه علوم در سیاستگذاری دولت فدرال است. برخی کارشناسان این وضعیت را آغاز فروپاشی مشارکت تاریخی علم و دولت آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم میدانند.
جزئیات داستان
دکتر مری رایس، پژوهشگر بیماریهای ریوی در دانشکده سلامت عمومی هاروارد، شاهد لغو ناگهانی دو پروژه مهم تحقیقاتی خود بود—از جمله یک مطالعه بالینی ۲.۵ میلیون دلاری درباره تأثیر تصفیهکنندههای هوا بر بیماران ریوی. دلیل لغو؟ «عدم همسویی با اولویتهای دولت».بهطور کلی، دولت ترامپ بیش از ۲.۴ میلیارد دلار بودجه پژوهشی را که در طی چند سال به هاروارد اختصاص یافته بود، قطع کرده و محدودیتهایی بر حضور دانشجویان بینالمللی اعمال کرده است. این اقدامات در حالی صورت میگیرد که ۷۴٪ درآمد پژوهشی دانشگاه در سال ۲۰۲۴ از محل کمکهای فدرال تأمین شده بود.
پاسخ دانشگاه و دستگاه قضایی
در واکنش، هاروارد اقدام به فروش اوراق قرضه و مذاکره با خیرین برای استفاده اضطراری از سرمایه وقف شده خود کرده است. تنها در یک نمونه، دانشکده پزشکی هاروارد از محل منابع داخلی و کمک دانشگاه توانسته است ۷۴٪ از بودجههای لغوشده را جبران کند. اما این راهکارها موقتی است. در عین حال، یک قاضی فدرال در ماه ژوئن حکم داد که برخی از لغوهای اعمالشده توسط دولت علیه هاروارد «غیرقانونی و تبعیضآمیز» بودهاند و باید بازگردانده شوند—امری که شاید نویدبخش باشد، اما هنوز نتیجه نهایی این پرونده مشخص نیست.
چشم انداز آینده
پژوهشگران و مدیران دانشگاه اکنون بهدنبال طراحی نهادی هستند که اتکای کمتری به منابع فدرال داشته باشد—مدلی کوچکتر، محدودتر و وابسته به سرمایهگذاریهای خیریه و صنعتی. اما به باور بسیاری، حتی هاروارد با بزرگترین سرمایه وقفشده در میان دانشگاههای جهان (۵۳ میلیارد دلار)، نیز نمیتواند بدون حمایت دولت در بلندمدت دوام بیاورد.
نبرد کنونی میان دولت ترامپ و دانشگاه هاروارد، چیزی فراتر از یک اختلاف اداری است. این درگیری، نقطه عطفی برای آینده دانشگاههای آمریکایی، استقلال علمی، و جایگاه علم در تصمیمگیریهای سیاسی است. نتیجه این پرونده میتواند الگویی برای نحوه تعامل دولت با دانشگاههای نخبه در دوران بعد از ترامپ باشد—چه از نظر حمایت، چه از منظر کنترل.
در میانه تنشهای بیسابقه میان دانشگاه هاروارد و دولت دونالد ترامپ، یکی از بزرگترین بحرانهای علمی آمریکا در دهههای اخیر در حال شکلگیری است. به گزارش نیچر دولت ترامپ با لغو میلیاردها دلار بودجه پژوهشی و طرح اتهاماتی چون ترویج ایدئولوژی لیبرال و ناکامی در مقابله با یهودیستیزی، عملاً جبههای علنی علیه این نهاد علمی گشوده است.
چرا این موضوع مهم است؟
این بحران فقط محدود به هاروارد نیست. آنچه در قلب این درگیری جریان دارد، سرنوشت سرمایهگذاری علمی در ایالات متحده، استقلال دانشگاهها و جایگاه علوم در سیاستگذاری دولت فدرال است. برخی کارشناسان این وضعیت را آغاز فروپاشی مشارکت تاریخی علم و دولت آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم میدانند.
جزئیات داستان
دکتر مری رایس، پژوهشگر بیماریهای ریوی در دانشکده سلامت عمومی هاروارد، شاهد لغو ناگهانی دو پروژه مهم تحقیقاتی خود بود—از جمله یک مطالعه بالینی ۲.۵ میلیون دلاری درباره تأثیر تصفیهکنندههای هوا بر بیماران ریوی. دلیل لغو؟ «عدم همسویی با اولویتهای دولت».بهطور کلی، دولت ترامپ بیش از ۲.۴ میلیارد دلار بودجه پژوهشی را که در طی چند سال به هاروارد اختصاص یافته بود، قطع کرده و محدودیتهایی بر حضور دانشجویان بینالمللی اعمال کرده است. این اقدامات در حالی صورت میگیرد که ۷۴٪ درآمد پژوهشی دانشگاه در سال ۲۰۲۴ از محل کمکهای فدرال تأمین شده بود.
پاسخ دانشگاه و دستگاه قضایی
در واکنش، هاروارد اقدام به فروش اوراق قرضه و مذاکره با خیرین برای استفاده اضطراری از سرمایه وقف شده خود کرده است. تنها در یک نمونه، دانشکده پزشکی هاروارد از محل منابع داخلی و کمک دانشگاه توانسته است ۷۴٪ از بودجههای لغوشده را جبران کند. اما این راهکارها موقتی است. در عین حال، یک قاضی فدرال در ماه ژوئن حکم داد که برخی از لغوهای اعمالشده توسط دولت علیه هاروارد «غیرقانونی و تبعیضآمیز» بودهاند و باید بازگردانده شوند—امری که شاید نویدبخش باشد، اما هنوز نتیجه نهایی این پرونده مشخص نیست.
چشم انداز آینده
پژوهشگران و مدیران دانشگاه اکنون بهدنبال طراحی نهادی هستند که اتکای کمتری به منابع فدرال داشته باشد—مدلی کوچکتر، محدودتر و وابسته به سرمایهگذاریهای خیریه و صنعتی. اما به باور بسیاری، حتی هاروارد با بزرگترین سرمایه وقفشده در میان دانشگاههای جهان (۵۳ میلیارد دلار)، نیز نمیتواند بدون حمایت دولت در بلندمدت دوام بیاورد.
نبرد کنونی میان دولت ترامپ و دانشگاه هاروارد، چیزی فراتر از یک اختلاف اداری است. این درگیری، نقطه عطفی برای آینده دانشگاههای آمریکایی، استقلال علمی، و جایگاه علم در تصمیمگیریهای سیاسی است. نتیجه این پرونده میتواند الگویی برای نحوه تعامل دولت با دانشگاههای نخبه در دوران بعد از ترامپ باشد—چه از نظر حمایت، چه از منظر کنترل.
بحران پنهان در آبهای زیرزمینی کارناتاکا؛ اورانیوم در کمین سلامت میلیونها نفر
در مطالعهای تازه که در نشریه Environmental Science & Technology منتشر شده، پژوهشگران دانشگاه کلمبیا پرده از سازوکارهای زمینشناسی پنهانی برداشتند که منجر به آلودگی شدید اورانیوم در منابع آب زیرزمینی شرق ایالت کارناتاکای هند شده است؛ جایی که ۷۸٪ منابع مورد بررسی، بیش از حد مجاز اورانیوم برای آب آشامیدنی دارند—و در برخی نقاط، این میزان تا ۷۵ برابر حد مجاز تعیینشده توسط آژانس حفاظت محیط زیست آمریکا (EPA) است.
چرا مهم است؟
بیش از ۲۵ میلیون نفر در این منطقه، برای بیش از ۷۰٪ از آب آشامیدنی خود به منابع زیرزمینی متکی هستند. اورانیوم در صورت ورود به بدن میتواند کلیهها، استخوانها و کبد را تحت تأثیر قرار دهد. با این حال، آلودگی اورانیومی در بسیاری از نقاط، بدون تشخیص باقی میماند.
چه چیزی کشف شده است؟
تیم تحقیقاتی با همکاری مؤسساتی از هند (از جمله مرکز تغییرات اقلیمی دیوچا و IIT Jodhpur)، با بهرهگیری از آنالیز پیشرفته ایزوتوپی، موفق شد الگوهای دقیق زیرزمینی را شناسایی کند که رفتار اورانیوم را در سفرههای آبی سنگ سخت تعیین میکنند.
آلودگی بیشتر در «محیطهای اکسیدکننده» رخ میدهد، جایی که اکسیژن فراوان باعث انحلال اورانیوم در آب میشود. اما در «مناطق کاهنده»، شرایط بیاکسیژن باعث میشود اورانیوم به شکل جامد تهنشین شود و وارد آب نشود. ایزوتوپهای اورانیوم همچون اثر انگشت عمل میکنند و منشأ و مسیر حرکت آن را در محیط قابل ردیابی میسازند.
نکته مهم چیست؟
این پژوهش فقط درباره یک منطقه خاص در هند نیست؛ بلکه چارچوب علمی آن، از پروژه Superfund دانشگاه کلمبیا در آمریکا گرفته شده و قابلیت اجرا در مناطقی چون غرب و مرکز آمریکا را نیز دارد. اکنون پرسش اصلی این است: آیا نهادهای محلی و دولت هند زیرساختی برای پایش درازمدت و مقابله هدفمند با آلودگی ایجاد خواهند کرد؟ آیا این رویکرد علمی جهانی خواهد شد و در دیگر کشورها نیز به کار گرفته میشود؟
زمان برای اقدام علمی دقیق و پایدار، پیش از وخامت بحران، محدود است.
منبع: Mitra, A. et al. (2025). Isotopic Insights into Redox Processes Driving Uranium Distribution in Eastern Karnataka Groundwater, Environmental Science & Technology. DOI: 10.1021/acs.est.5c01913
در مطالعهای تازه که در نشریه Environmental Science & Technology منتشر شده، پژوهشگران دانشگاه کلمبیا پرده از سازوکارهای زمینشناسی پنهانی برداشتند که منجر به آلودگی شدید اورانیوم در منابع آب زیرزمینی شرق ایالت کارناتاکای هند شده است؛ جایی که ۷۸٪ منابع مورد بررسی، بیش از حد مجاز اورانیوم برای آب آشامیدنی دارند—و در برخی نقاط، این میزان تا ۷۵ برابر حد مجاز تعیینشده توسط آژانس حفاظت محیط زیست آمریکا (EPA) است.
چرا مهم است؟
بیش از ۲۵ میلیون نفر در این منطقه، برای بیش از ۷۰٪ از آب آشامیدنی خود به منابع زیرزمینی متکی هستند. اورانیوم در صورت ورود به بدن میتواند کلیهها، استخوانها و کبد را تحت تأثیر قرار دهد. با این حال، آلودگی اورانیومی در بسیاری از نقاط، بدون تشخیص باقی میماند.
چه چیزی کشف شده است؟
تیم تحقیقاتی با همکاری مؤسساتی از هند (از جمله مرکز تغییرات اقلیمی دیوچا و IIT Jodhpur)، با بهرهگیری از آنالیز پیشرفته ایزوتوپی، موفق شد الگوهای دقیق زیرزمینی را شناسایی کند که رفتار اورانیوم را در سفرههای آبی سنگ سخت تعیین میکنند.
آلودگی بیشتر در «محیطهای اکسیدکننده» رخ میدهد، جایی که اکسیژن فراوان باعث انحلال اورانیوم در آب میشود. اما در «مناطق کاهنده»، شرایط بیاکسیژن باعث میشود اورانیوم به شکل جامد تهنشین شود و وارد آب نشود. ایزوتوپهای اورانیوم همچون اثر انگشت عمل میکنند و منشأ و مسیر حرکت آن را در محیط قابل ردیابی میسازند.
نکته مهم چیست؟
این پژوهش فقط درباره یک منطقه خاص در هند نیست؛ بلکه چارچوب علمی آن، از پروژه Superfund دانشگاه کلمبیا در آمریکا گرفته شده و قابلیت اجرا در مناطقی چون غرب و مرکز آمریکا را نیز دارد. اکنون پرسش اصلی این است: آیا نهادهای محلی و دولت هند زیرساختی برای پایش درازمدت و مقابله هدفمند با آلودگی ایجاد خواهند کرد؟ آیا این رویکرد علمی جهانی خواهد شد و در دیگر کشورها نیز به کار گرفته میشود؟
زمان برای اقدام علمی دقیق و پایدار، پیش از وخامت بحران، محدود است.
منبع: Mitra, A. et al. (2025). Isotopic Insights into Redox Processes Driving Uranium Distribution in Eastern Karnataka Groundwater, Environmental Science & Technology. DOI: 10.1021/acs.est.5c01913
زندگی فرازمینی: زمین چقدر نادر است و به کجا باید نگاه کنیم؟
آیا زمین، تنها خانه زندگی در کیهان است؟ پرسشی بنیادین که اخترزیستشناسان سالهاست در پی پاسخ به آن هستند. اما برخلاف تصورات رایج، ابزار کلیدی در این جستوجو نه تلسکوپ، بلکه آمار است. در مطالعهای تازه از دانشگاه UC Irvine، گروهی از دانشمندان با تحلیل آماری دقیق دادههای ۵۱۷ سیاره فراخورشیدی، به رتبهبندی میزان زیستپذیری آنها پرداختند—و تنها سه سیاره توانستند به سطح “شباهت بالا با زمین” برسند.
چرا مهم است؟
با وجود کشف بیش از ۵۷۰۰ سیاره خارج از منظومه شمسی، هنوز هیچ نشانه قطعی از حیات در آنها مشاهده نشده است. در چنین شرایطی، تحلیل آماری دقیق میتواند ما را به سمت هدفمندترین گزینهها برای بررسی دقیقتر—مثلاً با تلسکوپ جیمز وب—هدایت کند. این یعنی تمرکز منابع روی محتملترین گزینهها برای یافتن حیات.
چه چیزی کشف شده است؟
پژوهشگران ویژگیهای کلیدی سیاره و ستاره میزبان آن را بررسی کردند—از جمله شعاع، دما، شار خورشیدی و چگالی سیاره؛ و دمای مؤثر، جرم، شعاع و فلزی بودن ستاره. آنها سیارات را به چهار گروه تقسیم کردند:
کاندیدای عالی (شبیهترینها به زمین)
سیاره خوب، ستاره ضعیف
ستاره خوب، سیاره ضعیف
کاندیدای ضعیف
بیشتر سیارات (۷۵٪) در گروه سوم قرار گرفتند که به باور نویسندگان، ناشی از سوگیری ابزارهای کشف است—چرا که سیارات بزرگ با دوره چرخش کوتاه راحتتر شناسایی میشوند.
در نهایت، تنها ۳ سیاره در گروه اول قرار گرفتند: زمین، Kepler-22b و Kepler-538b. Kepler-22b از نظر دما و تابش خورشیدی، شباهت قابلتوجهی به زمین دارد و اکنون بهترین گزینه برای بررسی جو آن توسط تلسکوپ جیمز وب بهشمار میرود.
زمین: نادر، اما نه یگانه
با استفاده از تحلیل فاصله ماهالانوبیس، پژوهشگران دریافتند زمین در حدود ۶۹٪ ویژگیها با میانگین سیارات دیگر متفاوت است—نشانگر آنکه زمین نادر است، اما درون چارچوب آماری طبیعی قرار میگیرد.
چه موضوعی در کانون توجه است؟
نکته قابل تأمل آن است که برخی سیارات در گروه «سیاره خوب، ستاره ضعیف» قرار دارند، چرا که ستارههای میزبان آنها از نوع M-dwarf هستند—رایجترین نوع ستاره در کهکشان. اگر این ستارهها بتوانند شرایط مناسب برای حیات ایجاد کنند، ممکن است نقشه راه اخترزیستشناسی برای همیشه تغییر کند.
چه چیزی را باید زیر نظر داشته باشیم؟
با توجه به محدود بودن تعداد “کاندیداهای عالی”، مهم است که آینده رصدها بهصورت هدفمندتر پیش رود—بهویژه از سوی تلسکوپ جیمز وب.
همچنین بررسی سیاراتی که در نگاه اول خارج از “منطقه زیستپذیر” بهنظر میرسند ولی ویژگیهای فیزیکی مثبتی دارند (بهویژه اطراف ستارههای M-dwarf) میتواند بینشهای جدیدی درمورد شکلهای ناشناخته حیات ایجاد کند.
در نهایت، ترکیب آمار با دادههای رصدی آینده میتواند زمینه را برای پاسخ به مهمترین پرسش انسان فراهم کند: آیا تنها هستیم؟
منبع:
Caleb Traxler et al. (2025), Is Earth a statistical outlier? A comparative habitability analysis of 517 exoplanets, arXiv:2506.07192 [astro-ph.EP]
آیا زمین، تنها خانه زندگی در کیهان است؟ پرسشی بنیادین که اخترزیستشناسان سالهاست در پی پاسخ به آن هستند. اما برخلاف تصورات رایج، ابزار کلیدی در این جستوجو نه تلسکوپ، بلکه آمار است. در مطالعهای تازه از دانشگاه UC Irvine، گروهی از دانشمندان با تحلیل آماری دقیق دادههای ۵۱۷ سیاره فراخورشیدی، به رتبهبندی میزان زیستپذیری آنها پرداختند—و تنها سه سیاره توانستند به سطح “شباهت بالا با زمین” برسند.
چرا مهم است؟
با وجود کشف بیش از ۵۷۰۰ سیاره خارج از منظومه شمسی، هنوز هیچ نشانه قطعی از حیات در آنها مشاهده نشده است. در چنین شرایطی، تحلیل آماری دقیق میتواند ما را به سمت هدفمندترین گزینهها برای بررسی دقیقتر—مثلاً با تلسکوپ جیمز وب—هدایت کند. این یعنی تمرکز منابع روی محتملترین گزینهها برای یافتن حیات.
چه چیزی کشف شده است؟
پژوهشگران ویژگیهای کلیدی سیاره و ستاره میزبان آن را بررسی کردند—از جمله شعاع، دما، شار خورشیدی و چگالی سیاره؛ و دمای مؤثر، جرم، شعاع و فلزی بودن ستاره. آنها سیارات را به چهار گروه تقسیم کردند:
کاندیدای عالی (شبیهترینها به زمین)
سیاره خوب، ستاره ضعیف
ستاره خوب، سیاره ضعیف
کاندیدای ضعیف
بیشتر سیارات (۷۵٪) در گروه سوم قرار گرفتند که به باور نویسندگان، ناشی از سوگیری ابزارهای کشف است—چرا که سیارات بزرگ با دوره چرخش کوتاه راحتتر شناسایی میشوند.
در نهایت، تنها ۳ سیاره در گروه اول قرار گرفتند: زمین، Kepler-22b و Kepler-538b. Kepler-22b از نظر دما و تابش خورشیدی، شباهت قابلتوجهی به زمین دارد و اکنون بهترین گزینه برای بررسی جو آن توسط تلسکوپ جیمز وب بهشمار میرود.
زمین: نادر، اما نه یگانه
با استفاده از تحلیل فاصله ماهالانوبیس، پژوهشگران دریافتند زمین در حدود ۶۹٪ ویژگیها با میانگین سیارات دیگر متفاوت است—نشانگر آنکه زمین نادر است، اما درون چارچوب آماری طبیعی قرار میگیرد.
چه موضوعی در کانون توجه است؟
نکته قابل تأمل آن است که برخی سیارات در گروه «سیاره خوب، ستاره ضعیف» قرار دارند، چرا که ستارههای میزبان آنها از نوع M-dwarf هستند—رایجترین نوع ستاره در کهکشان. اگر این ستارهها بتوانند شرایط مناسب برای حیات ایجاد کنند، ممکن است نقشه راه اخترزیستشناسی برای همیشه تغییر کند.
چه چیزی را باید زیر نظر داشته باشیم؟
با توجه به محدود بودن تعداد “کاندیداهای عالی”، مهم است که آینده رصدها بهصورت هدفمندتر پیش رود—بهویژه از سوی تلسکوپ جیمز وب.
همچنین بررسی سیاراتی که در نگاه اول خارج از “منطقه زیستپذیر” بهنظر میرسند ولی ویژگیهای فیزیکی مثبتی دارند (بهویژه اطراف ستارههای M-dwarf) میتواند بینشهای جدیدی درمورد شکلهای ناشناخته حیات ایجاد کند.
در نهایت، ترکیب آمار با دادههای رصدی آینده میتواند زمینه را برای پاسخ به مهمترین پرسش انسان فراهم کند: آیا تنها هستیم؟
منبع:
Caleb Traxler et al. (2025), Is Earth a statistical outlier? A comparative habitability analysis of 517 exoplanets, arXiv:2506.07192 [astro-ph.EP]
مکس فینک، پیشگام پرحاشیه درمان با شوک الکتریکی، در ۱۰۲ سالگی درگذشت
دکتر مکس فینک، روانپزشک و عصبپزشک برجستهای که بیش از نیم قرن از عمر خود را وقف بازتعریف و دفاع از درمان با شوک الکتریکی (ECT) برای بیماران مبتلا به افسردگی شدید کرد، در تاریخ ۱۵ ژوئن در ماساچوست درگذشت. او ۱۰۲ سال داشت و تا آخرین سالهای عمرش همچنان پژوهشگر فعال باقی ماند.
چرا نام او در تاریخ روانپزشکی ماندگار شد؟
دکتر فینک از معدود پزشکانی بود که در دهههایی که روانکاوی فرویدی گفتمان غالب روانپزشکی بود، با جسارت از ECT بهعنوان درمانی علمی، سریعالاثر و نجاتبخش دفاع کرد. او معتقد بود که این روش نباید «آخرین چاره» باشد، بلکه باید در خط مقدم درمان بیماران با افکار خودکشی، کاتاتونیا یا روانپریشی مقاوم به دارو قرار گیرد.
با وجود انگ اجتماعی، اعتراضهای خیابانی، و بازنمایی مخوف این روش در فرهنگ عامه (مانند فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته»)، فینک همچنان بر کارآمدی بالینی آن پافشاری کرد—موضوعی که بعدها با تأیید نهادهایی چون انجمن روانپزشکی آمریکا، جایگاه رسمیتری یافت.
از تجربه نخستین شوک تا دفاع مادامالعمر
فینک برای نخستین بار در سال ۱۹۵۲، در نخستین روز رزیدنتیاش در بیمارستان Hillside نیویورک، با ECT مواجه شد. تجربهای تکاندهنده، اما مؤثر: «در چند ماه بعد آموختم که این درمان افکار خودکشی، افسردگی، شیدایی و رفتارهای منفی را بهسرعت کاهش میدهد.»
او بعدها با انتشار مقالات متعدد و تأسیس مجله تخصصی Convulsive Therapy (که امروز Journal of ECT نام دارد)، پایگاه علمی این روش را گسترش داد. منتقدان میگفتند او خطرات مانند اختلال حافظه را کوچکنمایی میکند، اما او معتقد بود داروهای ضدافسردگی آسیب بیشتری میزنند.
مردی با قلمی پرکار و صدایی جنجالی
فینک بیش از ۸۰۰ مقاله علمی و چندین کتاب ماندگار نوشت، از جمله:
Electroshock: Healing Mental Illness (1999)
The Madness of Fear (2018)، با ادوارد شُرتر
Ethics in Electroconvulsive Therapy (2004)
او همچنین از نخستین کسانی بود که برای گنجاندن «کاتاتونیا» (نشانگان روانپزشکی است که با بیحرکتی شدید، سکوت، تکرار حرکات یا کلمات، و پاسخدهی غیرعادی به محیط همراه است و ممکن است در اختلالاتی مانند اسکیزوفرنی، افسردگی شدید یا اختلالات عصبی ظاهر شود.) بهعنوان یک اختلال مستقل در DSM تلاش موفق داشت.
او در دانشگاههای متعددی ازجمله Stony Brook و NY Medical College تدریس کرد و همواره چهرهای پرانرژی، صریح و تأثیرگذار در نشستهای علمی بود.
میراث مکس فینک چه خواهد بود؟
با وجود همه جنجالها، دفاع علمی مکس فینک از درمانی که جان هزاران نفر را نجات داده، قابل انکار نیست. او یادآور شد که علم گاه نیازمند پایداری در برابر کلیشههای فرهنگی و فشارهای اجتماعی است. چالش امروز در مورد ECT، همانطور که فینک نیز به آن اذعان داشت، یافتن تعادل میان اثربخشی و عوارض جانبی است.
آیا در آینده، نگاه به ECT متعادلتر، شفافتر و مبتنیبر شواهد خواهد بود؟ فینک خود در واپسین سالهای عمرش گفت: «ما زندگیها را نجات دادیم—با آگاهی» اما علم فراتر از ادعاها با تکرار، آزمایش و ذهن انتقادی پیش میرود.
منبع:
New York Times obituary: Max Fink, Champion of Electroconvulsive Therapy, Dies at 102
دکتر مکس فینک، روانپزشک و عصبپزشک برجستهای که بیش از نیم قرن از عمر خود را وقف بازتعریف و دفاع از درمان با شوک الکتریکی (ECT) برای بیماران مبتلا به افسردگی شدید کرد، در تاریخ ۱۵ ژوئن در ماساچوست درگذشت. او ۱۰۲ سال داشت و تا آخرین سالهای عمرش همچنان پژوهشگر فعال باقی ماند.
چرا نام او در تاریخ روانپزشکی ماندگار شد؟
دکتر فینک از معدود پزشکانی بود که در دهههایی که روانکاوی فرویدی گفتمان غالب روانپزشکی بود، با جسارت از ECT بهعنوان درمانی علمی، سریعالاثر و نجاتبخش دفاع کرد. او معتقد بود که این روش نباید «آخرین چاره» باشد، بلکه باید در خط مقدم درمان بیماران با افکار خودکشی، کاتاتونیا یا روانپریشی مقاوم به دارو قرار گیرد.
با وجود انگ اجتماعی، اعتراضهای خیابانی، و بازنمایی مخوف این روش در فرهنگ عامه (مانند فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته»)، فینک همچنان بر کارآمدی بالینی آن پافشاری کرد—موضوعی که بعدها با تأیید نهادهایی چون انجمن روانپزشکی آمریکا، جایگاه رسمیتری یافت.
از تجربه نخستین شوک تا دفاع مادامالعمر
فینک برای نخستین بار در سال ۱۹۵۲، در نخستین روز رزیدنتیاش در بیمارستان Hillside نیویورک، با ECT مواجه شد. تجربهای تکاندهنده، اما مؤثر: «در چند ماه بعد آموختم که این درمان افکار خودکشی، افسردگی، شیدایی و رفتارهای منفی را بهسرعت کاهش میدهد.»
او بعدها با انتشار مقالات متعدد و تأسیس مجله تخصصی Convulsive Therapy (که امروز Journal of ECT نام دارد)، پایگاه علمی این روش را گسترش داد. منتقدان میگفتند او خطرات مانند اختلال حافظه را کوچکنمایی میکند، اما او معتقد بود داروهای ضدافسردگی آسیب بیشتری میزنند.
مردی با قلمی پرکار و صدایی جنجالی
فینک بیش از ۸۰۰ مقاله علمی و چندین کتاب ماندگار نوشت، از جمله:
Electroshock: Healing Mental Illness (1999)
The Madness of Fear (2018)، با ادوارد شُرتر
Ethics in Electroconvulsive Therapy (2004)
او همچنین از نخستین کسانی بود که برای گنجاندن «کاتاتونیا» (نشانگان روانپزشکی است که با بیحرکتی شدید، سکوت، تکرار حرکات یا کلمات، و پاسخدهی غیرعادی به محیط همراه است و ممکن است در اختلالاتی مانند اسکیزوفرنی، افسردگی شدید یا اختلالات عصبی ظاهر شود.) بهعنوان یک اختلال مستقل در DSM تلاش موفق داشت.
او در دانشگاههای متعددی ازجمله Stony Brook و NY Medical College تدریس کرد و همواره چهرهای پرانرژی، صریح و تأثیرگذار در نشستهای علمی بود.
میراث مکس فینک چه خواهد بود؟
با وجود همه جنجالها، دفاع علمی مکس فینک از درمانی که جان هزاران نفر را نجات داده، قابل انکار نیست. او یادآور شد که علم گاه نیازمند پایداری در برابر کلیشههای فرهنگی و فشارهای اجتماعی است. چالش امروز در مورد ECT، همانطور که فینک نیز به آن اذعان داشت، یافتن تعادل میان اثربخشی و عوارض جانبی است.
آیا در آینده، نگاه به ECT متعادلتر، شفافتر و مبتنیبر شواهد خواهد بود؟ فینک خود در واپسین سالهای عمرش گفت: «ما زندگیها را نجات دادیم—با آگاهی» اما علم فراتر از ادعاها با تکرار، آزمایش و ذهن انتقادی پیش میرود.
منبع:
New York Times obituary: Max Fink, Champion of Electroconvulsive Therapy, Dies at 102
راز دفاع پنهان در رودهها؛ چگونه باکتریها از ما در برابر بیماری محافظت میکنند؟
در مطالعهای تازه که در نشریه Nature Communications منتشر شده، پژوهشگران دانشگاه کیل آلمان کشف کردهاند که نوعی باکتری محافظ در رودهی نماتود C. elegans، با تولید مولکولهای خاص چربی به نام اسفینگولیپیدها، از میزبان خود در برابر عفونتهای بیماریزا محافظت میکند—کشفی که میتواند در آینده به درک بهتر و درمان اختلالات مرتبط با میکروبیوم انسان کمک کند.
وقتی باکتریها نقش دژبان ایفا میکنند
برخلاف تصور رایج که اسفینگولیپیدها تنها در سلولهای یوکاریوتی تولید میشوند، پژوهشگران نشان دادند که باکتری Pseudomonas fluorescens نیز قادر به تولید این مولکولهاست—آنهم از طریق یک مسیر متابولیک کاملاً جدید و ناشناخته که با مسیرهای معمول متفاوت است. این مولکولهای چرب، بهصورت غیرمستقیم موجب تقویت عملکرد سد رودهای در برابر سموم باکتریهای مهاجم مانند Bacillus thuringiensis میشوند.
زیستشناسی دفاعی در مقیاس میکروسکوپی
پژوهشگران با بررسی دقیق بیان ژن، آنالیز مولکولی، و آزمایشهای میکروبیولوژیک دریافتند که این مسیر تولید اسفینگولیپید به یک خوشه ژنی ویژه (biosynthetic gene cluster) مرتبط است—خوشهای که آنزیمهای مورد نیاز برای سنتز این ترکیبات ثانویه را کُد میکند. وقتی کرمها با باکتریهای دارای این خوشه ژنی زندگی میکردند، در برابر عفونت مقاومت بیشتری نشان دادند.
چرا این کشف مهم است؟
این یافتهها تصویر رایج از رابطه باکتری و میزبان را وارونه میکند: برخلاف مواردی که باکتریها با دستکاری اسفینگولیپیدهای میزبان به نفع خود عمل میکنند، در اینجا باکتریها دقیقاً همان مولکولها را برای دفاع از میزبان تولید میکنند. این نشان میدهد که تولید اسفینگولیپیدها در میکروبیوم ممکن است بسیار گستردهتر و کارکردیتر از آن چیزی باشد که قبلاً تصور میشد—نهفقط در C. elegans بلکه احتمالاً در انسان نیز موضوعیت داشته باشد.
مسیر بعدی پژوهش چیست؟
گروه تحقیقاتی CRC 1182 اکنون امیدوار است که با درک بیشتر از نقش متابولیتهای میکروبی در تقویت سیستم دفاعی بدن، بتوان به راهکارهای درمانی جدید برای بیماریهای مرتبط با اختلالات میکروبیوم روده، مانند التهاب مزمن، سندرم روده تحریکپذیر یا حتی افسردگی، دست یافت. آیا میتوان در آینده باکتریهایی طراحی کرد که نهتنها بیضرر، بلکه فعالانه مدافع سلامت ما باشند؟ این پرسشی است که ادامه این مسیر تحقیقاتی میکوشد به آن پاسخ دهد.
منبع:
Katja Dierking et al., Nature Communications (2025), Collaborative Research Center 1182, Kiel University
در مطالعهای تازه که در نشریه Nature Communications منتشر شده، پژوهشگران دانشگاه کیل آلمان کشف کردهاند که نوعی باکتری محافظ در رودهی نماتود C. elegans، با تولید مولکولهای خاص چربی به نام اسفینگولیپیدها، از میزبان خود در برابر عفونتهای بیماریزا محافظت میکند—کشفی که میتواند در آینده به درک بهتر و درمان اختلالات مرتبط با میکروبیوم انسان کمک کند.
وقتی باکتریها نقش دژبان ایفا میکنند
برخلاف تصور رایج که اسفینگولیپیدها تنها در سلولهای یوکاریوتی تولید میشوند، پژوهشگران نشان دادند که باکتری Pseudomonas fluorescens نیز قادر به تولید این مولکولهاست—آنهم از طریق یک مسیر متابولیک کاملاً جدید و ناشناخته که با مسیرهای معمول متفاوت است. این مولکولهای چرب، بهصورت غیرمستقیم موجب تقویت عملکرد سد رودهای در برابر سموم باکتریهای مهاجم مانند Bacillus thuringiensis میشوند.
زیستشناسی دفاعی در مقیاس میکروسکوپی
پژوهشگران با بررسی دقیق بیان ژن، آنالیز مولکولی، و آزمایشهای میکروبیولوژیک دریافتند که این مسیر تولید اسفینگولیپید به یک خوشه ژنی ویژه (biosynthetic gene cluster) مرتبط است—خوشهای که آنزیمهای مورد نیاز برای سنتز این ترکیبات ثانویه را کُد میکند. وقتی کرمها با باکتریهای دارای این خوشه ژنی زندگی میکردند، در برابر عفونت مقاومت بیشتری نشان دادند.
چرا این کشف مهم است؟
این یافتهها تصویر رایج از رابطه باکتری و میزبان را وارونه میکند: برخلاف مواردی که باکتریها با دستکاری اسفینگولیپیدهای میزبان به نفع خود عمل میکنند، در اینجا باکتریها دقیقاً همان مولکولها را برای دفاع از میزبان تولید میکنند. این نشان میدهد که تولید اسفینگولیپیدها در میکروبیوم ممکن است بسیار گستردهتر و کارکردیتر از آن چیزی باشد که قبلاً تصور میشد—نهفقط در C. elegans بلکه احتمالاً در انسان نیز موضوعیت داشته باشد.
مسیر بعدی پژوهش چیست؟
گروه تحقیقاتی CRC 1182 اکنون امیدوار است که با درک بیشتر از نقش متابولیتهای میکروبی در تقویت سیستم دفاعی بدن، بتوان به راهکارهای درمانی جدید برای بیماریهای مرتبط با اختلالات میکروبیوم روده، مانند التهاب مزمن، سندرم روده تحریکپذیر یا حتی افسردگی، دست یافت. آیا میتوان در آینده باکتریهایی طراحی کرد که نهتنها بیضرر، بلکه فعالانه مدافع سلامت ما باشند؟ این پرسشی است که ادامه این مسیر تحقیقاتی میکوشد به آن پاسخ دهد.
منبع:
Katja Dierking et al., Nature Communications (2025), Collaborative Research Center 1182, Kiel University
HTML Embed Code: