TG Telegram Group Link
Channel: گروه مردمی پایان کارتن خوابی
Back to Bottom
🆔https://hottg.com/payanekartonkhabi
#پیام_مهربانی

🔶دست های میکائیل از رزق پر بود.

از هزاران خوراک و خوردنی. اما چشمهای آدمی همیشه نگران بود. دست هایش همیشه خالی و دهانش همیشه باز!
میکائیل به خداوند گفت: خسته ام، خسته ام از آدمها که هیچوقت سیر نمی شوند. خدایا چقدر نان لازم است تا آدمی سیر شود؟ چقدر!

خداوند به میکائیل گفت:
#آنچه_آدمی_راسیر_میکند_نان_نیست_نور_است.

تو مامور آن هستی که نان بیاوری. اما نور تنها نزد من است و تا هنگامی که آدمی به جای نور، نان میخورد گرسنه خواهد ماند.

میکائیل راز نان و نور را به فرشته ای گفت و او نیز به فرشته ای دیگر. و هر فرشته به فرشته دیگری ، تا آنکه همه هفت آسمان این راز را دانستند.
تنها آدم بود که راز را نمیدانست.
اما رازها سر میروند.
پس راز نان و نور هم سر رفت و آدمی سرانجام دانست که #نور از نان بهتر است.
پس در جستجوی نور برآمد.
در جستجوی هر چراغ و هر فانوس و هر شمع. اما آدمی، شتاب میکند.
او برای خوردن نور هم شتاب کرد و نفهمید نوری که آدمی را سیر میکند نه در فانوس است و نه در شمع؛ نه در ستاره و نه در ماه.
او ماه را خورد و ستاره ها را یکی یکی بلعید. اما باز هم گرسنه بود...

خداوند به جبرئیل گفت: سفره ای پهن کن و بر آن کلمه و عشق و هدایت بگذار و گفت: هر کس بر سر این سفره بنشیند، سیر خواهد شد.

سفره خدا گسترده شد؛
از این سر جهان تا آن سوی هستی.
اما آدمها آمدند و رفتند. از وسط سفره گذشتند و بر کلمه و عشق و هدایت پا گذاشتند.
آدم ها گرسنه آمدند و گرسنه رفتند.
اما گاهی فقط گاهی، کسی بر سر این سفره نشست و لقمه ای #نور برداشت و جهان از برکت همان لقمه روشن شد.
و گاهی، فقط گاهی کسی تکه ای عشق برداشت و جهان از همان #تکه_عشق رونق گرفت .
و گاهی، فقط گاهی کسی جرعه ای از #هدایت نوشید و هر که او را دید چنان سرمست شد که تا انتهای بهشت دوید.

سفره خدا پهن است، اما دور آن هنوز هم
چقدر خلوت است.

میکائیل نان قسمت می کند. آدم ها چنگ میزنند و نان ها را از او می ربایند.
میکائیل می گرید و می گوید: کاش می دانستید، کاش می دانستید که #نور_از_نان_بهتر_است.
#پایان_کارتن_خوابي
HTML Embed Code:
2024/05/02 08:23:45
Back to Top