TG Telegram Group Link
Channel: نارانان کارکردقدمها
Back to Bottom
سلام من خیلی سعی میکنم که مثل قبل نباشم اعتماد بنس خودمو حفظ کنم وبرای خودم ارزش قایل بشم قبلامن اصلا خودمو نمیدیدم میگفتم من این کارو انجام بدم بخاطر این کوتاه بیام اینو کس دیگه داشته باشه کس دیگه راحت باشت و از حق خودم میگذشتم واین شده بود که توقع ایجاد شده بود وشده بودم ی ادمی که خودش که برای خودش ارزش قایل نبود دیگراپ هم دیگه نمیدیدنش 😔
با سلام
درمورد پاراگراف امروز باید بگم با کمک ابزارهای انجمن تونستم یه مقدار اعتماد به نفس خودمو بالا ببرم در رابطه با اینکه خودمو ببینم وخودمو بیشتر از قبل دوست داشته باشم وخودم وخواسته هام بیشتر اهمیت بدم در صورتی که قبلا اینجوری نبودم هیچ وقت برا خواسته خودم وقت یا ارزشی قائل نمی شدم همش فک میکردم باید نیاز وخواسته های دیگران رو براورده کنم از نه گفتن ترس داشتم از تایید نشدن وقضاوت ترس داشتم الانم گاهی در برابر خواسته های بیمارم هنورم اولویت اونه ولی سعی میکنم بیشتر به خودم اهمیت بدم وارزش قائل بشم نسبت به قبلا خیلی بهتر شدم حداقل اینکه از خودم راضیم وقتی هوس یه چیزی میکنم براخودم میخرم حالا یا خوردنی باشه یا پوشیدنی خداقوت میگم روز همگی خوش وسلامت 🙏🙏
سلام روزتون بخیر حال دلاتون عالی
خداراشاکرم بابت سلامتے ومسیربھبودی
تجربہ پاراگراف
ضعف اعتماد بنفس یکی ازنواقص بزرگ وپررنگ منہ وقتے اصلا خودم راباور ندارم استعداد وتوانایی ھای خودم رادست کم میگیرم وبقیہ ھم رفتارمتقابل بامن دارند وباعث کمتر شدن اعتماد بنفسم میشوند
درگذشتہ فقط توانایی خودراترک مصرف بیمارم میدونستم وفقط درتلاش بودم تااین کارراانجام بدھم ووقتے باشکست ھای پی درپی روبروشدم ھرروزضعفم بیشتر شد
ازوقتے خودم راپذیرفتم وبہ خود شناسی مشغول شدم و دست ازتلاش ھای بی نتیجہ برداشتم تونستم کمی اعتماد بنفس پیداکنم صحبت کردن برام کار سختی بود توجمع ازحق خودم دفاع کردن سخت بود واسم چون میخواستم ھمہ تاییدم کنن ولی امروز یاد گرفتم کہ روی خودم ونواقصم کارکنم تابتونم باتغییر خودم دنیای اطرافم راھم تغییر بدم
مرسی ازوجودتون🌹
سلام به عزیزان دلم وخانم عزیزم انشاالله آخرین مصیبت باشه واینطور سفر نکنی عزیز دلم برات بهترینها را ارزو دارم
منم در مورد پاراگراف باید بگم اصلا اعتتماد بنفس خوبی نداشتم وبه وسیله برنامه دوازده قدمی تونستم اعتماد بنفسمو وبالا ببرم من همیشه دیگران برام در اولویت بودن منی وجود نداشت واصلا برای خودم اهمیتی قایل نبودم همیسه از خودم گذشت میکردم وبه خودم سخت میگزرندن وهر چه داشتم به دیگکران میدادم به این وسیله میخواستم اعتماد به نفسم را بالا ببرم ولی حالا با تمام نقصهایم خودم را پیدا کردم وخیلی نسبت به گذشته اعتماد به نفسم بالا رفته واینو مدیون بیمار زندگیم ودوستان بهبودیم
باسلام
امروزبایدبگم من اصلان اعتمادبنفس خوبی ندارم چون درمجلس وقتی باشیم وقتی میبینم کسی خوب حرف میزنه نگاه میکنم من هم همان حرف میدونستم ولی به خودم اجازه نمیدم که حرف بزنم میگم نکنه نتونستم توصیف کنم اون حرف
وقتی میبینم بعضی هابیشترهم خانواده همسرم وقتی ازمن سواستفاده میکنن هرچی که دلشون میخادبه من میگم دیگه حرفی برای گفتن ندارم وقتی استرس میگیرم گریه میکنم
میگم خدایاخودت میبینی فقط میسپارم بخداتاجوابگوباشد
جواب دادن یاصحبت کردن بعضی وقت هابرام خیلی سخته
وقتی بیمارم میبینه بهم یکی حرف میگه نمیتونه جواب بده بخاطراون اینجاست که ازماسواستفاده میشه فقط همسرم خیلی ناراحت میشه که چرابهت حرف بایدبگن
اگه من اعتمادبنفس بیشتری داشته باشم میتونم از حق خودم دفاع کنم من وقتی به خودم ارزش قائل بشم دیگه کسی جرات نمیکنه بهم کوچکترین حرف بگه یاناراحتم کنه
سلام دوستان وقت بخیر
تجربه پاراگراف
اعتمادبه نفس
ازوقتی یادم میاد همیشه به خاطر رفتارم چهره ام مورد قضاوت و تمسخر دیگران بودم از طرف عزیزانم که مدام تمسخر و قضاوت میشدم
این شد که از همون کودکی اعتماد به نفس برایم ضعیف و ضعیف تر شد...
تاجایی که خودم هم به باور رسیده بودم که من هیچگونه زیبایی ندارم.. چه چهره ام چه رفتارم... از خودم خسته شده بودم.با اولین خواستگار سریع رفتم چون هیچ اعتمادی نداشتم به خودم ....
وقتی وارد انجمن شدم وقتی خودم خودم رو شناختم با زیبایهای ظاهری و درونی خودم آشنا شدم.. دیدم نگاه هم نسبت به خودم تغییر کرد منی که همیشه تو مقایسه با خواهروبقیه فامیل بودم.. همیشه نادیده گرفته میشدم..
حالا خودم رو دیدم وقتی خودم رو باور کردم به خودم احترام گذاشتم روی اطرافم هم تاثیر گذاشته بود
حالا میدونم که من نباید باب میل دیگران باشم هرطور که میخوان همانطور نقاب بزنم واز خود واقعییم دور باشم .احساس هام رو نادیده گرفته بودم...
الان میبینم اینهمه زیبایی ظاهری که داشتم رو نادیده گرفته بودم به خودم بها دادم خداروشکر
اگر از کودکی ضربه خوردم ولی الان شد برام تجربه تا با بچه های خودم درست رفتار کنم.. تا بیخود وبیجهت اعتمادبه نفسشون رو پایین نیارم
دوستتان دارم هرکدام رو به نوعی خاص التماس دعا یاعلی❤️🙏
🔵🔘🔴🔘🔵🔘🔴🔘🔵

🔚 🥀 #بــاســـلامـ 🥀

#گرداننده_جلسـه 💠خداوند💠

♥️⭐️♥️⭐️♥️⭐️♥️

🌹🦋

📕 مـوضـوع جلسـه♻️
کارکرد قدمهای نارانان


♥️⭐️♥️⭐️♥️⭐️♥️
👇👇👇👇👇👇مشارکت درمورد سوالات قدم نارانان



قدم چهار💞

👩‍👧‍👦❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️



ترازنامه اخلاقی وموشکافانه ازخود تهیه کردیم



لطفا تجربه بدین👇👇

40_آیا میتوانم اجازه دهم که اعتمادبه نفس من تحت تاثیر رفتارمعتاد قرارگیرد ؟اگربله چگونه؟


دوستان لطفا تجربه خودتون رو در اختیار گروه قرار بدید سپاسگزاریم 🙏🌹🌹🌹💞💞🦋🦋🌹


🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸

♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃

مشـارکـت تجربه ♥️ و ویس 🎤 آزاد مـی‌بــاشــد🔻
با حفظ گمنامی تجربه بدین
🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸

سـاعت_جلسـه صبح🌹🥀

9صبح الی 19 عصر میباشد

🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸

🖼📚🖼📚🖼📚🖼
♥️⭐️♥️⭐️♥️⭐️♥️
بالاترین کمک یک عضوبه عضو دیگر در اختیار گذاشتن تجارب همدیگر میباشد

🔵گروه بهبودی نارانان🔵

📚 📙 📕 📚📕📘📚

💠🌐💠🌐💠🌐💠🌐

❤️❤️❤️❤️❤️🦋🦋
👇👇👇

@payamenarana
بله
همیشه و همه جا اعتماد به نفس من تحت تاثیر، رفتار معتادان زندگیم بوده
واسه خاطر دلسوزی برای اونها کاری که میتونستم انجام بدم و دوست داشتم انجام بدم یا جایی که با رفتن به اونجا حال دلم خوب میشد و واسه خاطر اینکه بهونه دست اونها ندم و انجام ندادم و نرفتم
و این باعث شد کم کم اعتماد به نفسم که ضعیف بود ضعیف تر بشه
مرتب ترسهام زیاد بشه
جواب سوال ۴۰
بله خیلی زیاد برای این که بیمارم رو کنترل بکنم
اکثرا هیجا نمیرم خودمو محدود میکنم به خونه موندن اما اون کار خودش میکنه داره زندگی شو میکنه این منم که دارم عذاب میکشم
ولی با راهنما که صحبت کردم قرار شد رها کنم منم برای خودم زندگی کنم اعتماد به نفس داشته باشم خودمو دوس داشته باشم
یا همسرم تلخ زبانه الکی جلو همه میگه ما خونمون کثیف غذا نداریم من چون خیلی تمیز و وسواسی هستم واقعا داغون میشدم اینا رو میگفت اعتماد به نفسم میشد صفر اما الان اصلا توجه نمیکنم به حرفاش چون اون یه آدم مریضه
سلام روزتون به خیر وپرازنگاه قشنگ خدای مهربون،خداروشکر برای امروزم،وخداروشکربرای سلامتی امروزم، جواب سوال 40،، بله اجازه دادم خیلی،چون زندگی کردن با بیمار به مروررفتارهای بیمارگونه اش درمن تاثیر گذاشته بودواعتماد به نفسم کاملا صفر بود،اصلاتوجمع دوست نداشتم باشم ،حرف نمیتونستم بزنم جای بهم توهین میشد نمیتونستمازخودم دفاع کنم،ویا حتی مدرسه بچه ها نمیتونستم با مدیر یا معلمشون صحبت کنم ،خجالت میکشیدم ،سرخ وسفید میشدم،خودمو دستکم میگرفتم،تنهایی قدرت اونو نداشتم تا دم بغالی برم،گوشه گیر وخجالتی بودم،چون فک میکردم همسرم بیماره باعث سرافکنده گی منه،خودمو اصلا دوست نداشتم،به خودم وسلامتی ام اهمیت نمیدادم،چون دائم تمام دل مشغولی ام بیمارم ومصرفش بودوکنترلش میکردم، خداروشکر ازوقتی که روی خودم کارمیکنم وبا قدمها واصول برنامه پیش میرم،اعتماد به نفسم بهم برگشته،خودم ودوست دارم وبه خودم احترام میزارم،به وقت وبه موقع ،حرف میزم تواجتماع میرم ،خیلی راحت وبدون استرس صحبت. میکنم، ،سرکارمیرم دستم توجیب خودمه،دیگه برام مهم نیست دیگران درمورد من وزندگیم چطور فک میکن وچی میگن خداروشکر وابسته به بیمارم نیستم ،نه مادی ونه احساسی،وامروز میتونم با جرت بگم،اجازه نمیدم اعتماد به نفسم تحت تاثیررفتار بیمارگونه بیمارم قرا بگیره ،چون من امروز فقط میتونم مراقب خودم ورفتارهای خودم باشم ،ممنون ازنگاه قشنگتون،،،،
سلام بله چون با رفتارهای معتاد حالم وابسته با اونه وقتی درگیری تو خونه پیش میاد و معتاد مبینیم خیلی بخودش اعتماد ب نفس داره راحت حرفشو میزنه همیشه این حس رو داشتم چرا اون ک یه معتاده خودشو بالاتر مبینیه وهمین باعث شده اعتماد ب نفسم پایین بیاد یا کارهای ک میکردم براش وخلافش عمل میشد وهمینها باعث میشد اعتماد ب نفسم تحت تاثیر اون باشه
سلام بردوستان مریم هستم ازخدامیخوام امروزتون بهترین باشه
تجربه من درمورد سوال 40-قدم 4
زمانی که خودم روفراموش کنم زمانی که خودم رونبینم زمانی که به خودم اهمیت ندهم اگربیماراطرافم حالش خوب باشه حال منم خوبه اگربدباشه حال منم بده
ولی من برعکس اون حالش رومخ من راه میره هرچیزی میگم لج میکنه ولی بازاون حالش خوبه
ولی من چیکارکنم حالم خوب باشه من چطوری اجازه میدادم حالموبدکنه چطوری اجازه میدادم اعتمادبه نفسم تحت تاثیر رفتاراون قراربگیره مثال جایی دعوت میشدم چون اونقدر به خودم گفته بودم اگراون بیماره اونجا باشه اگرمن برم یه چیزی بگه آبروی من میره حال بدی برام میاره واعتماد به نفسم وازدست میدادم
اگربله چگونه؟
ازابزاربرنامه استفاده میکنم سکوت میکنم دعای آرامش میخونم به خودم ارزش میدم بجا صحبت میکنم 🙏🙏🙏
سلام دوستان وقت بخیر
قدم چهارم سوال ۴۰
ایامیتوانم اجازه دهم که اعتمادبه نفس من تحت تآثییررفتارمعتادم قرارگیرد؟ اگربله چگونه،،؟
بله قرار میگیره از اونجایی که من آدم وابسته ای هستم حالم به حالش بسته س
برای همین رفتارها وحرفها واحساسهای بیمارم برایم مهمه و اگه برخلاف افکارواحساسهای من باشه حالم بد میشه
وقتی من اعتمادبه نفس ندارم و منتظر رفتارهای بیمارگونه ی معتادم هستم هرطور که بخواد و اراده کنه همانطور اجرا بشه.. احساسهای من نادیده گرفته بشه.. وترسهاونقصهام بهم اجازه نده که از خودم دفاع کنم...
به طبع اعتمادبه نفسم پایین میاد .. بله رفتارهای بیمارم باعث میشه اعتماد به نفسم پایین بیاد.. دارم از وابستگی کاذب وبیجهت من نشآت میگیره
دوستتان دارم هرکدام رو به نوعی خاص التماس دعا یاعلی🙏❤️
سلام دوستان خدا قوت
در حال حاضر بله
اونقدر اعتماد به نفسم پایین اومده وهمجنین قدرت تصمیم گیریم که نمیدونم چی درسته چی غلط کمتر جایی دیده میشم وحس میکنم همه بد نگاهم میکنن فکر میکنم این منم که مصرف کننده هستم وهمه با دید بدی بهم نگاه میکنن واین خیلی باعث درد ورنجم شده
سلام.
متاسفانه بله
هنوز اعتماد به نفسم تحت تأثير معتادم هست. که کل زندگيم رو زیر و رو کرده. من اعتماد به نفس خیلی ضعیفی دارم. تقریبا ۷ سال هست که توی برنامه هستم اما یه مدت کم هست که فهمیدم که اعتماد به نفسم پایین هست و متاسفانه خیلی خسارت خوردم و هنوز اعتماد به نفسم پایین هست و همین امر زندگی و جوانی من رو فلج کرد. الان خیلی افسوس میخورم که چرا بخاطر معتادم اینهمه اعتماد به نفسم پایین بوده.
البته الان چون روی اعتماد به نفسم کار میکنم یه کم بهتر شده اما هنوز هم بخاطر بیمارم کم هست.
سلام روزتون بخیر
شاکرخداسحرھستم یک دوست بھبودی
قدم چھارسوال40
بلہ وقتی من ھمہ چیزہ زندگیمو خلاصہ کردہ باشم توی مصرف بیمارم وقتے ھیچکدوم ازداشتہ ھاوخصلت ھای خوبم رانبینم وفقط ضعف داشتہ باشم بیمارم ھم روی اعتمادبنفس من اثرمیگذارہ
مثلامن وقتے بھم دروغ میگفت واحمق فرض میشدم خیلی اعتمادبنفسم پایین میومد
یاوقتے توی جمع بھش چیزی رااروم میگفتم واون پرخاشگرانہ رفتارمیکرد وقتی خودم راخیلی وابستہ ی بیمارم کردہ بودم روی ھمہ ی رفتارااعتمادبنفس وزندگیم اثرداشت
باآشنایی باانجمن وتاحدودی قطع وابستگی بہ بیمارم اعتماد بنفس بھتری دارم زمانی بود کہ بخاطراینکہ اگہ الان برم مھمونی وشوھرم نباشہ یاباشہ ورفتاراش نامناسب باشہ اعتماد بنفسموکم میکرد ولی امروز فھمیدم ھرکسی مسئول رفتاروعمل وگفتارخودشہ وحرف وحدیث مردم قبلا شدہ بود یہ چیزی کہ من مجبوربودم بازیگری کنم ولی امروز مھم نیست مردم چی میگن
مھم نیست بیمارم مصرف میکنہ یانہ مھم نیست بقیہ راجبم چہ فکری میکنن ومنودست کم میگیرن من امروز باشناخت نیروی برترم ھمہ چیزمو بہ اومیسپارم بعدازانجام وظایفم دیگہ نگران نیستم کہ اعتماد بنفسم پایین بیاد وعصبی بشم چون خدارادارم وبہ خدا وابستہ میشوم نہ بیمارم
مرسی ازنگاہ زیباتون
باسلام عصر همگی بخیرو سلامتی سوال ۴۰؟ بله قبلا اجازه میدادم چون وابسته به بیمارم بودم وهمیشه حرف حرف اون بوده اینکه اعتماد به نفس من تحت تاثیر رفتار معتاد قرار گرفته چون خودم از اول برای خودم ارزشی قائل نشدم همیشه دنبال تایید از طرف بیمارم بودم هر کاری میکردم میخواستم اون راضی باشه حتی اوایل زندگی لباسی که میخواستم بخرم دستم توجیب خودم بود وراضی نبودم اون به خرج بیفته چون بهم گفته بودن قرض داره وباید خونه درست کنه واین حمایت های ناسالم بهم خیلی صدمه زد وزمانی که به خودم اومدم و میخواستم به خودم اهمیت بدم دیگه جیب خودم پرنبود وباید منت بیمارم میکشیدم اینجا بود که فهمیدم اشتباه کردم ویا اینکه بیمارم هر تصمیمی داشت با خانواده خودش درمیون میگذاشت اول وحتی گاهی از اونا میشنیدم فکرشو وتصمیماتش واینم خیلی برام عذاب اور بود که یادم یه بار که اعتراض کردم با کمال پر رویی گفت تو چکاره ای وتو چه میفهمی وبرا اولین بار اونجا بود که من اعتماد به نفسم از بین رفت وخیلی حرفها وزور گویی هایی که بعدا باعث شد ازخودم ناامید بشم وامروز خداروشکر میکنم که با کمک برنامه بتونم اعتماد به نفسم رو بالا ببرم خداقوت میگم به همگی دوستتون دارم با عشق ❤️❤️🙏🙏
باسلام جواب سوال امروز خب من میتونم بگم که اگر توبرنامه ام به بخاطر اینکه خودم را دوستداشته باشم به خودم احترام بزارم وباعث حال خوبم خودم باشم نه دیگران من اومدم تو برنامه تا روخودم کارکنم روبهبودیم چون ما خانوما هم پیش بیمارانمون واقعا بیمارشدیم شاید از اقایون بیشتر باید اعتماد بنفسما بتونم ببرم بالا با کار کردن تو قدمها با مشارکت کردنم شاید الان اعتماد به نفسم تعریفی نداره فعلا ولی میتونم با موندن تو برنامه به اونی که دلم میخاد برسم البته اگه خودم بخام
سلام خداوند قادر ومتعال ❤️
سلام به همگی دوستان نارانان🌹
سوال 40 قدم چهار تجربه ,,
بله وقتی من با بیمار زندگی میکنم ختمان رفتار کردار وگفتاراو در من تاثیر گزار هست من آدم خودکم بینی بودم وخودم رو بادیگران مقایسه میکردم ووابسته بیمارم بودم وهمین وابستگی باعث میشد اونو برتر قوی تر از خودم ببینم وعقل اونو بیشتر قبول داشتم وبخاطر همین از خودم اراده تصمیم گیری نداشتم ونگاهم به بیمارم بود که چی میگه چی میخواد وچیکار کنیم وبارها میشد چون بیمار دوست نداشت من مهمونی در خانواده یا دوستان برم نمیرفتم یا عروسی نزدیکترین عزیزم بود چون وصل اون بودم واعتماد بنفسم پایین بود میموندم تا اون بیاد منو ببره شهرستان جرات اینکه خودم برم نداشتم وبه خانواده میرسیدم باید توجیح میکردم وخیلی جاها اگه بیمارم میگفت بریم من حق مخالفت نداشتم با نارضایتی میرفتم وکلی حال بدی برام بوجود میومد چون از قضاوت دیگران میترسیدم وبا ماسک برچهره رفتار میکردم اون طور که بیمارمعتادم راضی باشه من بکی اعتماد بنفسم رو ازدست داده بودم وآدم منزوی وتنهایی شده بودم چون بلد نبودم با شهامت نه بگم وبلد نبودم احساسم رو صادقانه بیان کنم واز تحقیر وسرزنش دیگران میترسیدم وبلد نبودم ابراز وجود کنم چون بابیمار زندگی میکردم وفکر میکردم در جمع های فامیلی وخانواده ودوستان جای من پایین مجلسه وکسی بهم اهمیت نمیده چون بیمارمو تجویل نمیگرفتن وبارها باعث رنجش ودلخوری من کیشد
ومن امروز باکارکرد قدمها وشناخت خودم دربرنامه فهمیدم من انسان منحصر به فرد هستم من باعث بیماری کسی نبودم مقصر نبودم ونمیتونم درمانش کنم وفهمیدم وابستگی بزرگترین نقص من بوده باید تلاش کنم از وابستگی رها بشم وبتونم استقلال داشته باشم آویزون بیمارم نباشم من امروز به نظر دیگران احترام کیدارم ولی نظر خودم هم برام مهمه من امروز شادیم وناراحتیم وصل بیمارم نیست یاد گرفتم وارد بازیهای بیمار گونه اش نباشم شعار زندگی کن وبگذار زندگی کنن به من حیلی کمک میکنه امروز باشناخت مثبت های وجودم وتلاش وعملکرد داشتن سعی میکنم اعتماد بنفسم رو پیدا کنم وبه انسانی آگاه ووجدانی بیدار تبدیل کنم وعزت نفسم رو که خدا بهم هدیه کرده تعالی ببخششم چون من یک انسانم ومنحصر بفرد واشرف مخلوقات خداوند
امروز خداروشکر میکنم با کارکرد قدم چهار خودم رو میشناسم وخدایم رو میشناسم وبدنبال نمیه تاریک وجودم هستم که در تاریکی خشم تنفر نفرت پنهان شده بود
ممنونم از دوستانی که در کنارم هستن وبهم در بهبودی کمک میکنن
مخصوصان راهنمای عزیزم که چراغ روشن مسیر بهبودم بودن
HTML Embed Code:
2024/05/08 06:16:45
Back to Top