TG Telegram Group Link
Channel: نارانان کارکردقدمها
Back to Bottom
باسلام خسته نباشیدبه دوستان عزیز
ببخشیدجواب دیر شد
من باخوندن جواب دوستان سعی میکنم تجربه کسب کنم حالم یه جورایی خوب کنم
من بایدیادبگیرم فقط مشکلات نگرانی هاترس ها قضاوت هارادربرنامه مطرح کنم به نیروی برترسپردن ازراهنماکمک گرفتن رایادبگیرم
سعی کنم ازبرنامه یادبگیرم همیشه روخودم تمرکزداشتع باشم
با هرکسی شروع به درددل کردن نکنم زودحرف زندگیم برای هرکسی نگم چون یه روزی میشه برام تهدید
چون واقعان تجربه کردم بعدلغزش همسرم بعد۱۰سال وقتی که باراهنماش مشورت کردم
دیدمن خیلی ناراحتم خیلی که دردم میپرسیددوباره ازم سواستفاده کردیع حرف های دیگه زدکه بایدباهام دوست شوی این شدیه تجربه که نمیشه باهرکسی دردودل کردالان هم پشیمان هستم که ای کاش زنگ نمیزدم😔😔
سلام‌دوستان ظهرتون بخیر راجب این پاراگراف بگم در مورد ایمان به نیروی برترم من در قدم های قبلی کم کم شناختم از نیروی برترم بیشتر شد در گذشتع من با خدای خودم قهر بودم و باانجمن کارکرد قدم ها آشتی کردم خدا رو به گونه ای خاص شناختم وعاشقش شدم وتمام زندگیمو به دستان پرمهر وپرقدرت خداوند سپردم تو قدم چهارم اومدم نکات مثبت منفی خودمو پیدا کردم نقص هامو شناختم وسعی در برطرف کردن نقص ها وبهبودی خودم دارم امروز یاد گرفتم تو قدم‌چهارم خطایی ک کردم دیگه نشینم تمام زندگیمو برای دیگران بگم امروز من به راهنما ونیروی برترم خودم میگم که بهش ایمان دارم درصدد جبران خطاهایمان برمی آییم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کتاب مشارکت، تجربه، نیرو و امید

*سپاسگزاری*

۳۰ اردیبهشت

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
قبل از اینکه در برنامه بهبودی قرار بگیرم، روزهایی داشتم که احساس بدبختی می‌کردم چرا که کارها طبق خواست و نقشه های من پیش نمی‌رفت. در برنامه نارانان یاد گرفتم ابزارهایی دارم که به من کمک می‌کند تا از عهده ناامیدی های زندگیم برآیم.
هنوز هم بعضی روزها وقتی حوادث و روزگار مطابق میل من پیش نمی‌رود ناامید و غمگین می‌شوم اما یاد گرفته‌ام که زندگی نه به طور مطلق خوب و نه به طور مطلق بد است. حتی زمانی که فکر می‌کنم روزگار بدی است ، می‌توانم تصمیم بگیرم که به کمک نیروی برترم از خودم مراقبت کنم و این کار را با تمرکز روی نقاط مثبت و سپاسگزاری انجام دهم.
به تازگی با از دست دادن یکی از عزیزانم مواجه شدم. خشمگین، آزرده و پر از رنجش بودم. فکر می‌کردم چون روی یک برنامه خوب کار می‌کنم و از نیروی برترم راهنمایی می‌خواهم، پس باید فقط اتفاقهای خوب بیفتد و من شاد باشم. وقتی احساساتم را در جلسه نارانان مشارکت کردم گروه به من یادآوری کرد که شاید قدمها و اصول برنامه را استفاده نکرده و به کار نمی‌برم تا در فقدان کمکم کند. یکی از اعضا پیشنهاد کرد که ابزار سپاسگزاری را به کار ببرم. وقتی فعالانه سپاسگزاری کردم توانستم دیدگاه خود را به حوادث تغییر دهم. این انتخاب من است که آیا می‌خواهم قربانی اوضاع و شرایط باشم و این کار را با وسواس روی چیزهایی که مطابق میل من نیست انجام بدهم یا این که روی چیزهای خوبی که در زندگیم اتفاق می‌افتد تمرکز کرده و برای داشته‌هایم سپاسگزار باشم؟

🌻تفکری برای امروز:🌻

وقتی به کلمه سپاسگزاری فکر می‌کنم، معنای نگرش را درک میکنم. وقتی شرایط سخت است می‌توانم چیزهای خوب را هم ببینم، بپذیرم و سپاسگزار باشم. می‌توانم تمرکز و تفکرم را تغییر داده و آن را به یک دیدگاه خوب گسترش دهم که این خودش یک قدم در مسیر درست است.

🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️
🔵🔘🔴🔘🔵🔘🔴🔘🔵

🔚 🥀 #بــاســـلامـ 🥀

#گرداننده_جلسـه 💠خداوند💠

♥️⭐️♥️⭐️♥️⭐️♥️



📕 مـوضـوع جلسـه♻️
کارکرد قدمهای نارانان


♥️⭐️♥️⭐️♥️⭐️♥️
👇👇👇👇👇👇مشارکت درمورد سوالات قدم نارانان



قدم پنجم

قدم پنجم چکونگی دقیق خطاهایمان را به خداوند ،به خود،ویک انسان دیگر اقرارکردیم.


لطفا تجربه 👇👇


سوال یک

1_چه امید ها وچه ترسهایی دررابطه باکارکردن روی قدم پنج دارم؟

تجربه بدین

👆👆👆👆👆👆




دوستان لطفا تجربه خودتون رو در اختیار گروه قرار بدید سپاسگزاریم 🙏🌹🌹🌹💞💞🦋🦋🌹


🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸

♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃

مشـارکـت تجربه ♥️ و ویس 🎤 آزاد مـی‌بــاشــد🔻
با حفظ گمنامی تجربه بدین
🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸

سـاعت_جلسـه صبح🌹🥀

14ظهر الی 19 عصر میباشد

🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸

🖼📚🖼📚🖼📚🖼
♥️⭐️♥️⭐️♥️⭐️♥️
بالاترین کمک یک عضوبه عضو دیگر در اختیار گذاشتن تجارب همدیگر میباشد

🔵گروه بهبودی نارانان🔵

📚 📙 📕 📚📕📘📚

💠🌐💠🌐💠🌐💠🌐

❤️❤️❤️❤️❤️🦋🦋
👇👇👇
@payamenarana
سلام دوستان به قدم پنج خوش اومدین
آرزوی رشد آگاهی بهبودی برای تک تک تون دارم


خوش آمدین به جلسه امروز
سلام دوستان من قبله جلسه همیشه ترس داشتم چون هربار حرفهای دلمو ب کسی میزدم گمنامی شکسته میشد وترس داشتم از اینده امیدی به زندگی با بیمار نداشتم وقتی وارد انجمن شدم قدم کار کردم راهنما گرفتم فهمیدم تنها جایی ک‌گمنامی شکسته نمیشه پیش همین دوستای همدردمه تو انجمن جلسات باشم کنار راهنمام باشم وقتی که زندگی دوستان دیدم که جلوتر از من تو انجمن بودن آسوده خاطر بودن بیمارشون پاک شده بود راه امیدی برای منم بود امید پیدا کردم که یه روزی بیمار منم پاک میشه با تغییر من امرور هیچ ترسی در کارکرد قدم ۵ ندارم و با راهنمای خودم کاملا صادقم چون راهنما اطمینان کامل رو در من به وجود اورد قضاوتم نکرد حرفهامو گوش میکرد تجربه میداد وهمینها باعث شد که ترسهای من بریزه وامروز با صداقت کامل مشارکت میکنم نقص هامو میشناسم و سعی میکنم نقص هامو کمرنگ کنم ک در مسیر بهبودی خودم بمونم
سلام دوستان خدا قوت
من در گزشته با ترسهام زندگی میکردم هر چند بعضی از ترسام هنوز باهام زندگی میکنن ولی با اومدن به جلسات ومشورت با راهنما سعی میکنم کمرنگشون کنم
واز خدا میخوام کمکم کنه
وراه درست رو جلوم بزاره چون خیلی سردر گمم هنوز با بعضی از رفتارهای بیمارم کنار نیومدم ورنجیده میشم
وفقط خدا وانجمن هست که منو رو پا نگه داشته
سلام جواب سوال شماره ۱ قدم ۵ من میتونم بگم که با ورود به قدم ۵ من خیلی خوشحاام چون چهار قدم گذشته را با پشککاربه پایان رسونم و خیلی حال دلم خوبه وامیدوارم قدم ۵ هم بتونم برروی ترسهام غلبه کنم تا بتونم اونی که میخام باشم واعتماد بنفسم بالای بالا باشه درقدم ۵ انشاالا با مشارکت کردنم به اون هدف اصلیم برسم
سلام به خدایی ک درهمین نزدیکیست

سلام به دوستان باعشق گروه نارانان

تجربه سوال یک قدم پنجم

امیدهای امروز من برگرفته از نیروی برتری هست ک دراین چهارقدم همراهم بود یاری کرد کمکم کرد تا بتونم استوارروی این قدمها کارکنم وقدمها روی بهبودی من کارکنن
درقدمهای قبل تمایل روشن بینی صداقت
شهامت تغییر ایمان باورهامو رشد دادم وهمین تغییر امروزم باعث تلاش بیشتر وتمایل به روندبهبودی درمن بیشترکرد وامید به بهترشدن خودم دیدن مثبت های وجودم رسیدن به هدفهایی که دارم
کمرنگ کردن منفی های وجودم منو تسلیم درقدم پنج میکنه
وپذیرش اینکه باوجودخداوند وراهنمام وانجمن ک مسیررو برام روشن کردن
باامید واشتیاق شروع به کارکرد قدم پنج دارم ومیدونم بعدکارکرد این قدم کلی حشم نفرت رنجشها رو زمین میزارم وآرامش بهم برمیگرده


واگرگاهی ترسها به سراغم میاد
این ترسها ازبی اعتمادی گذشته هست ک میترسم گمنامیم شکسته بسه
میترسم ترد بشم
میترسم قضاوت بشم
چون قبلا برای هرکسی رازمو میگفتم فاش میشد وحال بد بی اعتمادی بدبینی درمن بیشترمیشد

امروز ترسهامو شناسایی میکنم وواقع بینانه پیش میرم به کسی اعتمادمیکنم ک خودش روی بهبودیش کارکرده ومیتونه گمنامی منو حفظ کنه
ترسهای من از کمبودایملنم هست ک باید ایمانم اعتمادم اعتقادم رو بیشترکنم
امروز من به درک این رسیدم ک بیمارهستم واقرارآن یعنی بیداری روحانی من

بنابراین تلاش میکنم امیدباورویقین رو جایگزین ترسهای واهی قراربدم
ونگران نباشم چون خداحودش مسیرو برام انتخاب کرده ومنم دستم دردستان خداوندهست
وبه یاری توکل به نیروی قوی قدرتمند راه درست پیش میرم
امروزبابت کارکرد قدم پنج ازخدایم سپاسگزارم ک بازفرصتی دادتا باخودم صادق باشم باخودم دوست باشم باخودم صلح درونی داشته باشم


ممنونم ازتک تک دوستانم
ک تجربیاتتون دراختیارمن هم میزارین تا استفاده کنم
سوال۱
من از وقتی که وارد انجمن شدم باهاش شناخت پیدا کردم دیگه هیچ ترسی ندارم
انجمن شده همه چیز من گه همجوره بهم کمک کرد و منو تغیر داد حال روحی مو خوب کرد آدم دیگه ای ازم ساخت
دوستان خوبی بهم داد از این که روز به روز داره به آگاهی هام اضافه میشه خیلی خوشحالم ومشتاقتم که وارد قدم پنج شدیم
قراره کلی به دانشم فهمم اضافه بشه
تجربه نداشتم تز قدم پنج اولین بارمه ولی حسم عالیه
سلام روزتون بخیر
خداراشکربابت نعمت سلامتے ومسیر بھبودی
سوال یک قدم ۵
وقتی وارد انجمن شدم خیلی شوخی گرفته بودم ومیگفتم چطوراین همه سال تلاش من بی نتیجه بود واین کلاساقراره زندگی منوعوض کنه ومن به امیدقطع مصرف بیمارم واردانجمن شدم
حقیقتاامیدی نداشتم چون خیلی به بن بست خورده بودم وعاجزه عاجزبودم میترسیم ازاینکه این کلاس هام نتونه بهم کمک کنه ومیترسیدم منزوی تروداغون ترنصف ونیمه بزارم کنار وبرم ترس بخشی ازوجودم شده بود وشب وروزترس داشتم ومنفی نگربودم توگذشته ی بدم مونده بودم وترس ازآینده ی نامعلوم داشتم
ولی وقتی باشرکت کردن روزانه جلسات وتمرین وتکرارقدم هاروی خودم ودیدن تجربیات ومشارکت دوستان همدردم وراهنمایی های راهنمای خوبم تجربه نیروامیدم روز به روزبیشترشد ومن هرروزمشتاقانه تربرای حضوردرجلسه آماده میشم
خیلی خودم رافراموش کرده بودم وکلا خودمانمیدیدم استعدادوتوانایی هامونمیدیدم وفقط میگفتم من نمیتونم ومدام درحال گلایه واسترس واضطراب بودم
وقتی امروزتغییرات درخودم وزندگیم رامیبینم حال خوبم که خیلی وقت بودنداشتم رامیدیم وقتی خداراحس میکنم برای کارکردن قدم های بعدی مشتاق میشم وخیلی امیدوارم که بتونم به آرامش هرچه بیشتروبهبودی برسم
مرسی که هستید🌹
سلام دوستان گلم هم دردهای عزیزم الهی حال دلتون عالی ودرپناه خدای خوب ومهربون باشیدوبا اززوی بهترینه برای تک تک شماها که گل اید،، خدا روشکر برای امروز وابن لحضه ،،خدا روشکر برای اگاهی وبیداری ودیدگاه روشن وپر از امید امروزم،،،سوال 1 قدم پنج،،،
اول ازتجربه های ترسم روی این قدم میگم،خیلی برام سخت بودکه بخوام حرفهای نگفته وورازهای پنهانی که گوشه قلبم سنگینی میکرد وگوش شنوا ومحرم اسراری براش نداشتم تا سبک بشم ،زخمهای کهنه ای که باعث احساس گناه وگاهی باعث شرمساریم میشد،وبازگوش باعث میشد قضاوت بشم،تو سینه ام حبس شده بود،ورنجشهایی که مثل خوره تمام وجودم کم کم،خرد ونابودکرده بود، میترسبدم دوباره قضاوت وسرزنش بشم،ترازنامه ام را نوشتم ،اما میترسیدم برای راهنمام بخونم،می ترسیدم مثل قبل سرزنش بشم ،قضاوت بشم گمنامیم بشکنه ،ابروم بره ،چون تجربه بدی داشتم ،رازم و پیش بهترین دوستم گفتم ، گمتامیمو شکند،خیلی شرمنده وخجالت زده شدم اعتماد به نفسم لطمه خرد نتونستم بابت این موضوع دوستم وبخشم وازش رنجش گرفتم،اون ترسها مانع خوندن ترازنامه ام میشد،با تمرین زیاد وبا راهنمایی راهنمای عزیزم وسوردن به خدایی که تو برنامه باورش کردم اعتماد وایمانم نسبت به او زیاد شد ،واقرا به عجز وناتوانی وپذیرفتن خودم با تمام نقصهام ،بلخره موفق شدم ترازنامه ام را کامل حتی چند ساعت طول کشید،راهنمام با تمام وجود درکم میکرد پابه پام اشک ریخت،ومتو تو اغئشش میفشرد، درکم میکرد،درکنارش احساس دلگرمی وارامش میکردم ،خدایا خدا رو درکنارم حس میکردم ،حس خوبی رو تجربه میکردم که هیچ ئقت نداشتم مثل پرنده ای که ازقفس ازادش کرده بودن اخساس سبک بالی میکردم،امیدم به خودم ونیروی برترم صد برابرشده بود،دبگه احساس تنهایی وبی کسی نمیکردم،امید به نیروی برتری که هرکجا ومکان حسش میکنم کنارمه،خدا روشکر رازناگفته ای دردلم نمیمونه تا باعث رنجش وتنفرم بشه ،دوستان بهبودی ام هم دردو هم درکم هستن که مطمئن هستم گمنامی ام راحفظ میکنن،وهروقت بخوام باهشون راحت وبدون ترس مشورت میکنم،وراهنمایی میشم،،وارامشم را بدست خئام اورد،وامید وارم نیروی برترم تو این مسیر کمکوراهنمایم باشد،امین،ممنون دوستان گلم،،،
با سلام به خدای خوب مهربانم
سلام خدمت دوستان عزیزم
من همیشه ترس داشتم بیشترهم قبلان چون قبلان وقتی حرف دلم لغزش کردن همسرم به خانواده ی همسرم گفتم
باخودم گفتم شایداونابتونن کمک کنن تابلکه بازهم خوب بشه باهاش حرف بزنن ولی ندونستم که اوناگمنامی شکستن ازم سواستفاده کردن به همسرم گفتن که زن توبه ماگفته به همه اون گفته گفتن چون کسی اززندگی توخبرنداشت
بااینکه خودشون قبل من متوجه شده بودن الان هم سرکوب می شنوم از همسرم که چرا گفتی به همه
همیشه یه جورهایی ترس دارم حالاهی سعی میکنم خودم تغییربدم تازندگیم هم تغییرکنه هی سعی میکنم نقص هام بشناسم تابلکه مشکل مون حل بشه
سلام دوستان شب همگی بخیر
من وقتی شروع کردم به قدم کار کردن خدای خودمو یواش یواش پیدا کردم که خیلی با خدای که قبلا میشناختم فرق داره وکمکم بهش باور پیدا کردم وکمکم بر ترسهایم غلبه کردم وکم کم خودمو که سالهای سال بود گم کرده بودم پیدا کردم ورو بهبودیم کار میکنم واین قدمها باعث شد دوستان زیادی پیدا کنم وبدونه ترس از قضاوتشون باهشون درد دل میکنم وبیشتر دردورنجهایم با نیروی برترم حرف میزنم واحساس میکنم دلخوشیم میده وآرام میشم وخواست کاراده خدا را به خواست حودم ترجیح میدم خدایا شکرت دوستان یه ذره کسالت دارم برام دعا کنید
سلام شب خوش من امید دارم در قدم پنج بتونم خطاهایم را بشناسم و دیگه تکرار نکنم با اقرار کردن به خطاهایی که کردم وجدانی راحت بشه و چیزی تو دلم نمونه اما از طرفی میترسم از اقرار کردن و ناراحت شدن دوستانم و زیر سوال رفتن خودم اقرار کردن به خطاها خیلی سخت از یه طرف خجالت میکشم بگم خطا کردن از طرفی هم غرورم اجازه نمیده که اقرار به خطا کنم
سلام وقت بخیر
خداروشکر میکنم بخاطر بودن در جلسات و رسیدنبت قدم ۵
بااینکه شاگرد تنبل کلاسم ولی با خوندن تجربیات دوستان وتفکر در مورد صحبتها خیلی از نظر روحی بهتر شدم گاهی نقصها بت سراغم میان وسریع تمرکزم رو میدم به چهار چوب جلسات و نارانان وسعی میکنم کار اشتباه رو انجاو ندم
در مورد سوال۱
باید بگم وقتی که خودمو جستجو کردونقص هامو پیدا کردم ناگفته های زیادی رو دلم سنگینی میکنه با اقرار به خودم و نیروی برترم امید دارم که سبک بشم گوش شنوایی هست که بدون قضاوت حرفهامو گوش کنه واگر اشتباهی هم بوده راهنماییم کنه الان ترسی ندارم ولی قبلا میترسیدم که با حرف زدن قضاوت بشم سرکوفت بشنوم مسخره بشم خداروشاکرم که این حال خوبو به من اعطا کرد ودوستان خوبی نسیب من شده
سلام دوستان وقت بخیر
قدم پنجم سوال یک
چه امیدها وچه ترسهایی در رابطه باکارکردن روی قدم پنج دارم؟
ترس اینکه بخوام نقصهای خودم رو بازگو کنم ببینم کجاها خطا از خودمن بوده چطورمیتونستم شرایط رو تعییر بدم ونقصهام نزاشت.. ترس از اقرار روزانه...
امید به قدم پنج دارم وپا روی ترسهای کاذبم میزارم تا بتونم به رشد خودم کمک کنم ازاین بعد با سلامت عقل پیش برم وقتی خطاهام رو بشناسم سعی میکنم تکرارش نکنم
دوستتان دارم هرکدام رو به نوعی خاص التماس دعا یاعلی ❤️🙏
باسلام وخسته نباشید به همگی خوشحالم که کنارتون هستم و وارد قدم پنج شدیم سوال ۱-چه امیدها وچه ترسهایی در رابطه با کارکردن روی قدم پنج دارم ؟امیدهایی که دارم اینکه بتونم عمل کنم ویه سری باورهای غلطی که دارم رو اصلاح کنم وتعقیر باور از منفی به مثبت داشته باشم امیددارم همیشه ثابت قدم باشم در برنامه وامید اینکه بهبود یابم از هر نقصی واما ترسهایی که دارم اینکه نکنه عملکرد نداشته باشم یا اینکه درد و دلم رو جایی بیرون از برنامه بگم یا نتونم گذشته رو فراموش کنم وهمچنان رنجش وکینه های قدیمی رو به همراه داشته باشم واما این ترسها از بی ایمانی وبی اعتمادی است من اگه نیروی برتر به خداوند مهربون ایمان داشته باشم این ترسها ازبین میره پس مطمئنم اگه ثابت قدم باشم وتوبرنامه عمکرد داشته باشم میتونم بر ترسهام غلبه کنم امیدوارم در قدم پنج بیشتر با نیروی برتر ارتباط برقرار کنم دوستتون دارم یا علی 😘😘
HTML Embed Code:
2024/05/19 18:16:40
Back to Top