Channel: •نارنجیات•
عهد بستی آنچه بین ماست ابدیست
یادم رفت که بپرسم:
آیا عشق را میگویی یا رنج را؟
یادم رفت که بپرسم:
آیا عشق را میگویی یا رنج را؟
چنان یک کودک گریه کردم،
همان گونه خالی، همانطور بیمعنی و بیدلیل زیرا که من، خیلی به ناحق از تو دور هستم...
ناظم حکمت
همان گونه خالی، همانطور بیمعنی و بیدلیل زیرا که من، خیلی به ناحق از تو دور هستم...
ناظم حکمت
Gandom Goon
Mohsen Chavoshi
لبای سرخ تو هر
میوهی سرخی بود
داغ داغ از روی
هر درختی چیدم
میوهی سرخی بود
داغ داغ از روی
هر درختی چیدم
پرسید طبیبم، که: «پس از رفتن یارت
وضع تو اعم از بد و از خوب کدام است؟
از این که چه آمد به سرم هیچ نگفتم
گفتم دل من سوخت، نفهمید کجام است!
وضع تو اعم از بد و از خوب کدام است؟
از این که چه آمد به سرم هیچ نگفتم
گفتم دل من سوخت، نفهمید کجام است!
به تو می اندیشم آیدا
به تو می اندیشم آیدا
آن زمان که دستانت را با انگشتان مخملیت
در امتداد کوچه آرزوها اشاره کردی
وعشق را از ضربان ضعیف قلبت
آویزان باورم کردی
و نفس هایت
شماره
شماره
انقباض ثانیه های تردید
ومن
چیزی ندارم که بگویم
وتو آیدا
از ابرهای
دردناک فصل های خشک
رهگذران زمین ملتهب بگذر
و
آهنگ زندگی را
آهسته
آهسته
زمزمه رستن ها ی پیچ پیچ نیلوفرباش
وتوآیدا
با چشمهایم ضربان ایستاده بر قامتت را
به تماشای مبهمت می ایستم
تا تو عطر گل های سرخ را برایم
به ارمغان بیاوری
به تو می اندیشم آیدا
آن زمان که دستانت را با انگشتان مخملیت
در امتداد کوچه آرزوها اشاره کردی
وعشق را از ضربان ضعیف قلبت
آویزان باورم کردی
و نفس هایت
شماره
شماره
انقباض ثانیه های تردید
ومن
چیزی ندارم که بگویم
وتو آیدا
از ابرهای
دردناک فصل های خشک
رهگذران زمین ملتهب بگذر
و
آهنگ زندگی را
آهسته
آهسته
زمزمه رستن ها ی پیچ پیچ نیلوفرباش
وتوآیدا
با چشمهایم ضربان ایستاده بر قامتت را
به تماشای مبهمت می ایستم
تا تو عطر گل های سرخ را برایم
به ارمغان بیاوری
HTML Embed Code: