TG Telegram Group Link
Channel: ناقد| مصطفی ملکیان
Back to Bottom
جلسه دهم
پاسخی به پرسش‌های دهگانۀ استاد ملکیان

چندی پیش استاد محترم مصطفی ملکیان ده پرسش در برابر روشنفکران دینی گذاشت تا به آنها پاسخ گویند.
در آخرین جلسۀ درس‌گفتارهای مربوط به روشنفکری دینی: امکان یا امتناع؟ من صرفاً به عنوان یکی از علاقمندان به این موضوعات، پاسخ‌هایی را در پاسخ به استاد مطرح کردم.
همۀ این پاسخ‌ها لزوماً نظر شخص من نیست بلکه پاسخ هایی است که یک روشنفکر دینی منطقاً می‌تواند به صورت متقابل در برابر استاد ملکیان بگذارد.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
https://www.google.com/amp/s/www.didarnews.ir/fa/amp/news/156202

استاد ملکیان و ایدئولوژیک کردن سیاست!
مصاحبهٔ استاد مصطفی ملکیان را که با دیدارنیوز دیدم، یکّه خوردم!
راستش به کارگیری این نوع واژه‌ها و عبارات برای صورت‌بندی امر سیاسی، هیچ نامی جز ایدئولوژیک کردن سیاست ندارد. ایدئولوژی چیزی جز ساده‌سازی و مطلق‌انگاری از پدیده‌های پیچیده و نسبی نیست و این درست همان کاری است که جناب استاد در این مصاحبه در مورد سیاست انجام داده است.
اگر ایدئولوژیک کردن دین که به زنده‌یاد مرحوم دکتر شریعتی نسبت داده می‌شود، امری مذموم و با پیامدهای منفی بوده است، ایدئولوژیک کردن سیاست به طریق اُولی مذموم‌تر و با پیامدهای منفی‌تر است.
من احترام بسیار زیادی برای استاد ملکیان قائلم و به صفا و صداقت او اطمینان دارم، اما به نظرم این نوع صورت‌بندی از امور سیاسی به همان نقطه‌ای می‌رسد که او در اوایل اتقلاب تجربه کرده و از آن اظهار پشیمانی می‌کند.
این انتقادات از ارادت من به استاد ملکیان چیزی نمی‌کاهد.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
Forwarded from دیدارنیوز
حمله روزنامه دولت به مصطفی ملکیان به دنبال انتقادش از رئیسی

🔹وقتی کسی که عنوان اندیشمند را با خود حمل می کند آن هم با مدعای دین پژوه و اخلاق پژوه با اغراض سیاسی به معنای نازل آن لب به سخن می‌گشاید نه تنها مهر تأیید بر بی صلاحیتی خود در عرصه اندیشه می‌زند بلکه فریاد می‌کند که تنها حمل کننده کتاب‌هایی است که بر پشت خود می‌کشد.

🔹وقتی کسی که عنوان اندیشمند را با خود حمل می کند آن هم با مدعای دین پژوه و اخلاق پژوه با اغراض سیاسی به معنای نازل آن لب به سخن می‌گشاید نه تنها مهر تأیید بر بی صلاحیتی خود در عرصه اندیشه می‌زند بلکه فریاد می‌کند که تنها حمل کننده کتاب‌هایی است که بر پشت خود می‌کشد. حمل کننده‌ای که نه بویی از عقلانیت برده است و نه بهره‌ای از معنویت. مصطفی ملکیان که همواره تلاش داشته است در عرصه اندیشه ایران سری در سرها در بیاورد، علی‌رغم پرکاری و تقلا برای مطرح شدن هیچ گاه اندیشمندی مفید و مؤثر حتی برای جریان غربگرا نیز نبوده است. اگر اندیشه‌های عبدالکریم حاج فرج دباغ (سروش) برای سال‌ها الهام بخش جریان سکولار و تربیت کننده افرادی بود که سودای مبارزه با دشمنان «جامعه باز» داشتند و تا مدت‌ها برای گفتمان اصلاح‌طلبی در ایران مفاهیم نظری دست و پا می‌کرد از جمله خود مفهوم «اصلاحات» که اقتباس سروش از پوپر بود، ملکیان هیچ گاه نتوانست الهام بخشی کند و افقی بگشاید و جریانی راه بیندازد.

🔹اولین توقعی که از خرد، خردورزی و آدم خردمند می‌رود، طمأنینه، ادب و فروتنی است و جناب آقای ملکیان که براحتی زبان به توهین می‌گشاید و در جسارت به رئیس منتخب جمهور هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد باید نشان دهد که چه نسبتی با خرد و خردورزی دارد. این گونه سخن گفتن نشان از هرچه داشته باشد نشان از خردورزی ندارد. سخنانی که نه تنها توهین به رئیس جمهور بلکه مستقیماً و بدون هیچ شرم و تعارفی توهین به 62 درصد آرای مردمی است که نام سیدابراهیم رئیسی را در برگه رأی خود نوشتند. ( بماند که آرای 16 درصدی محسن رضایی و قاضی‌زاده هاشمی نیز آرایی است که سنخیتی با جریان مطبوع جناب ملکیان ندارد و جریان مطبوع ایشان تنها 8.5 درصد آرا را در انتخابات 1400 کسب کرد.)

🔹به راستی چرا جریان روشنفکری ما همواره در گفتار و رفتار خود اینقدر مردم ستیز و جامعه ستیز است؟ چگونه جریان روشنفکری در ایران که می‌توانست با حفظ وجهه انتقادی خود جریانی محترم باشد این گونه خود را مبتذل کرده و بغض و اغراض را مبنای سخنان بی منطق و بی مبنا و پایه خود قرار داده است؟ جریانی که به اسم روشنفکری این گونه در لحظه اظهار نظر می‌کند و بارها نشان داده که هیچ حد و مرزی در به لجن کشیدن مردم و جامعه نمی‌شناسد تا جایی که از فحاشی به عنوان راهبرد مبارزه استفاده می‌کند بدایتاً از دست‌های خالی خود از منطق و استدلال خبر می‌دهد.

🔹کانت گفته بود که روشنگری، رهایی انسان از نابالغی خویش است اما جریان روشنفکری ما که ملکیان امروز به نمایندگی از آن سخن می‌گوید براحتی دست به قضاوتی زشت و غیراخلاقی درباره افراد می‌زند و نشان می‌دهد علیرغم دست گرفتن شعارهای روشنگری، همچنان کودکی نابالغ است که تنها کاری که از دستش برمی‌آید پرتاب سنگ به سمت دولتی است که در حال آواربرداری از هشت سال خسارت محض دولت مورد علاقه اوست. به راستی نباید تأسف خورد برای جریانی که اندیشمندش می‌شود ملکیان؟ اندیشمندی که در برابر هشت سال خسارت محض دولت تدبیر و امید و اعتدال! لب فروبسته بود. دولت سیزدهم بارها اعلام کرده است که نه تنها از انتقاد استقبال می‌کند بلکه نیازمند انتقاد است اما جریان روشنفکری ما که لااقل می‌توانست به عنوان جریانی محترم نقش انتقاد را بر عهده گیرد (دلسوزی و همیاری پیشکش) آنقدر دچار بغض و لجاجت نابالغانه است که نه تنها هیچ دردی از مردم دوا نمی‌کند بلکه خود مبدل به درد و رنجی مضاعف بر تاریخ ما شده است.

🔹آقای ملکیان به نمایندگی از روشنفکری، بخوبی به ما نشان می‌دهد که این جریان نه تنها نگران درد و رنج مردم نیست بلکه افسرده و مأیوس از مردم است. دیگر نباید گفت که برای این جریان رأی مردم فقط زمانی مقبول است که پیروز انتخابات می‌شود بلکه این جریان به کل از مردم متنفر و ناامید است. جملات تأسف‌بار ملکیان خیلی چیزهای دیگر را برملا می‌کند از جمله اینکه معرفت اخلاقی باعث عمل اخلاقی نمی‌شود و روشنفکری ما دچار خلأ تهذیب نفس است. آقای ملکیان که خود در گفت و گویی اذعان می‌کند کنشگر سیاسی نیست امروز مورد خوبی برای نشانه‌شناسی و تحلیل جریان روشنفکری است.


#دیدار_نیوز
@didarnews1| @didarnewsir| @mostafamalekian
مسئله ملکیان با تمدن ایران

نصرالله پورجوادی

از شنیدن ناسزایی که در یوتیوب دیدم یکی از استادان فلسفه اسلامی به جناب مصطفی ملکیان گفت منهم مانند بسیاری از دوستان ملکیان متأسف شدم. بعضی از استادان دانشگاه هستند که به دلیل سوابق تحصیل در حوزه‌های علمیه هیچ کس را جز خودشان قبول ندارند و فکر می کنند که آن علوم و فلسفه قرون وسطایی که خوانده اند علم اولین و آخرین بوده و هر کس که آن علوم را به شیوه طلبه های قرون وسطایی نخوانده باشد نه فقط بی سواد بلکه بلا نسبت «خر» است. اما جناب ملکیان در واقع نه فقط علوم حوزوی بلکه دانشگاهی را هم خوانده است  و علاوه بر این که زبان علمی قرون وسطی را که عربی باشد به خوبی این طلبه حوزه میداند ، به زبان علمی جدید یعنی انگلیسی هم مسلط است، در حالی که من مطمئنم این جناب طلبه استاد شده یک جمله  انگلیسی را در فلسفه جدید بدون استفاده از دیکشنری انگلیسی به فارسی قادر نیست بخواند. اما فضایل ملکیان در زباندانی او نیست. ملکیان یک متفکر اصیل و با صداقت است. کسی است که فلسفه را وسیله ارتزاق یا رانتخواری قرار نداده است و به دلیل همین صداقت بوده که او هیچ سمت دانشگاهی ندارد، در حالی که اگر ما بخواهیم از پنج متفکر  و استاد راستین فلسفه در کشور خود نام ببریم ملکیان مطمئنا یکی از آنها خواهد بود . تنها خرده ای که من در تمام سالهای آشنایی خود با ملکیان توانسته ام از او بگیرم به خاطر سخنان بی مایه و سطحی و نادرستی است که ایشان صرفا از روی بی اطلاعی در حق تاریخ فرهنگ و هنر و علم و فلسفه و دیانت ایران پیش از اسلام به زبان آورده است  و به خاطر موضع خصمانه ایست که ایشان نسبت به عناصرهویت ملی و فرهنگی ما ایرانیان اتخاذ کرده و میکنند. این نوع سخنان را من اخیرا در کتابی خواندم که دشمنان پانترکیست ایران از مصاحبه ایشان که در سال ۸۴ انجام شده است نقل کرده‌اند. خلاصه حرف ملکیان این است که ایران در گذشته نه فرهنگ ، نه علم، نه هنر، نه فلسفه هیچ چیز نداشته و اصلا « یکی از دروغهایی که ما به تارخ گفته ایم این است که ما فرهنگ و تمدن عظیمی داشته ایم.»
من قبل از هرچیز میخواهم از جناب ملکیان بپرسم که اصلا شما برای چه این ماشین دروغ سنجتان را به کار انداخته اید و دروغ ما را بر ملا می کنید؟. ما این حرف را از کسانی شنیده بودیم که چهارده قرن است چشم دیدن ایران را نداشته اند و مدام در گوش ما کرده اند که ایران هیچی نداشته و هرچه هست عربها از راه دین و زبان خودشان به ایرانیان بخشیدند. یا از اروپائیانی شنیده ایم که علم و فرهنگ و فلسفه و  هر چه بوده محصول تفکر و علم یونانیان و بعد هم رومیان و مسیحیان و اخیرا هم خود اروپائیان بوده و ایران هم ، چه پیش از اسلام و چه بعد از اسلام، هیچ سهمی در فلسفه و علوم جدید نداشته است. من نمی دانم که آقای ملکیان جزو کسانی اند که چهارده قرن است که میگویند ایران پیش از اسلام چیزی نداشته یا جزو کسانی که هم اکنون میخواهند دست ایران را از لحاظ فرهنگی و علمی و فلسفی تهی نشان دهند تا بعد اصلا بگویند که ما کشور وملت یک پارچه  ای به نام ایران نداشته ایم و لزومی هم ندارد که ما آنچه امروزه ایران نامیده می شود در جغرافیای سیاسی جهان داشته باشیم ، به خصوص که این کشور دایم مزاحم همسایگان خودش هم می شود ، پس بهتر است که آن را تجزیه کنیم و آذربایجان را به کشور قلابی آذربایجان دهیم و کردستان را هم کشور مستقلی کنیم و خوزستان را عربستان کنیم و خراسان را هم به طالبان بدهیم، و خیال همه را راحت کنیم.
من البته جناب ملکیان را متهم به ایران ستیزی نمی کنم، به خصوص که ایشان علنا اظهار کرده اند که ایران را وطن خود میدانند و آن را دوست دارند. ولی جناب ملکیان با آن همه مطالعه و هوش و استعدادی که در مسایل فرهنگی و فلسفی دارند باید بدانند که  نتیجه حرفهای ایران ستیزانه ای که میزنند چیست، حرفهایی که بیش از یک قرن است که سطحی بودن و غلط بودن آنها  نزد هر شخص تاریخ دان بی غرضی به اثبات رسیده است.
نمونه این حرفهای غلط و مغرضانه ایشان جمله ایست که در باره حکیم ایرانی مانی به عنوان یکی از افتخارات پیش از اسلام ما اظهار کرده اند: « یک مانی نقاش داریم که آن هم نقاشیهایش باقی نمانده ولی به تواتر رسیده ایم که نقاش بزرگی بوده و ما اورا پیغمبر تلقی می کنیم. » صرف نظر از لحن تحقر آمیزی که جناب ملکیان در باره حکیم مانی به کار برده ، بر داشت ایشان هم سطحی و عوامانه است. معرفی مانی به عنوان نقاش امری است که در یک برهه از تاریخ فرهنگ ایران در هزار سآل پیش انجام گرفته است. فردوسی در قرن چهارم و نظامی گنجوی در قرن ششم بودند که وقتی می‌خواستند مانی را معرفی کنند او را صرفاً یک نقاش تلقی می‌کردند.
ادامه👇

@naghedChannel
ادامه👇
و اینهم به دلیل آزار و کشتار مانویان توسط دستگاه حاکمه از سال 163هجری به بعد بود، کشتاری که به دستور مهدی خلیفه عباسی برای مقاصد سیاسی انجام گرفت و مانویان مجبور شدند خود را پنهان
منبع:

https://www.facebook.com/100042769823895/posts/pfbid025MwibXGMxCg8SNr2TZA9Retcb5xG22q1ecmpnvXw71ERXzJQSKiJHmPkyHgTkiqzl/?mibextid=I6gGtw

@naghedChannel
پر صدا اما ...؛ در باب آخرین اثر مصطفی ملکیان

حجه الاسلام احمد اولیایی

🔹تبلیغات کتاب «شکوه جان آدمی» اثر جناب آقای مصطفی ملکیان را که دیدم، هم از باب علاقه به حوزه عدالت و هم به جهت اهمیت نویسنده علاقمند شدم که کتاب را بخوانم. از طرف دیگر برخی دوستان که می دانستند به این حوزه علاقه دارم، چاپ این کتاب را به من خبر دادند و البته فضای خاصی هم در بعضی گروه های مجازی دیدم که «حوزویان یاد بگیرند از ملکیان که در عدالت ورود کرده و ما ورود نکردیم!». بهرحال کتاب را اینترنتی خریدم و دیروز به دستم رسید.

🔸خود را آماده کرده بودم برای کتابی قطور و البته فلسفی. اما کتاب «شکوه جان ادمی» نوشته مصطفی ملکیان فقط ۹۵ صفحه آن در قطعی کوچک داشت. و طبق مقدمه نویسنده، کتاب فقط با نگاهی از بالا گستره مسائل عدالت را نشان می دهد، نه راه حل مسائل عدالت و نه تحلیل.

🔹کتاب اصلا فلسفی و عمیق نبود و این، تعجب من را حین خواندن همه صفحات کتاب به همراه داشت. تا اینکه به صفحه آخر رسیدم؛ نوشته شده بود عمده این نوشته چیزی نیست جز بازآرایی و بازنویسی مقاله «عدالت» اثر دیوید میلر (David Miller)که اولین بار در سال ۲۰۱۶ در دانشنامه فلسفه استنفورد (Stanford Encyclopedia of Philosophy) به چاپ رسیده است.

🔸فارغ از رویکردهای سیاسی آقای ملکیان که این روزها هم پررنگ تر شده، از ایشان به عنوان یک اندیشمند، انتظار یک کتاب عمیق تر را در باب عدالت داشتم نه ترجمه یک مقاله. البته باید بگویم ترجمه صرف نبود و نویسنده از منابع دیگر هم مطالب خوبی را آورده بود اما حقیقتا یک فیلسوف یا تعمق و تأملی خاص در پس این گردآوری ندیدم. وقتی هنوز کتاب را هم نخوانده بودم، در جایی گفتم که جناب آقای ملکیان در زمره عدالت پژوهان نیستند و کتاب عدالت ایشان احتمالا وسعت عدالت پژوهی را افزایش نمی دهد. اما انصاف حکم می کند بگویم کتاب ازین حیث که مصادیق و اقسام و بعضی پرسش های عدالت را ذکر کرده، برای عدالت پژوهان مبتدی مفید است اما من کتاب «نقد و بررسی نظریه های عدالت» استاد واعظی را برای ورود قوی به بحث عدالت، بیشتر توصیه می کنم.

🔹اساسا طرفداران روشنفکرانی شبیه آقای ملکیان، خیلی خوب می توانند امتداد رسانه ای_اجتماعی اندیشمند مطلوب خود را عملی کنند. نه خود اندیشمند و نه طرفدارانش نمی‌گذارند حرف ها و پژوهش های اندیشمند در خود دفن شود. ؛ کاری که ما معمولا در قم و حوزه کمتر انجام می دهیم. برای همین است که دوستان ما در قم آثار عدالت پژوهی حوزویان را خیلی نمی شناسند.

پ.ن؛ چون متن کتاب بسیار مختصر و عمدتا (به اذعان مولف) ترجمه بود، نقدهای محتوایی هم به ذهنم رسید، اما عبور کردم و ترجیح دادم نقدی فرامتنی بنویسم.

@naghedChannel
◽️خاستگاه‌های معرفتیِ الزام حاکمیّتی به حجاب

✍️ مهدی جمشیدی

🔻در طول سال گذشته، مجموعه‌های از مباحثات دربارۀ #حجاب و نقش دولت دینی دربارۀ آن مطرح شده و جنبه‌های متفاوتی از این مسأله، آشکار گردیده است، اما در این میان، آقای مصطفی ملکیان در مصاحبه‌ای که چندی پیش انجام داده است، چهار اشکال را نسبت به حجاب و الزام دولتی به آن بیان کرده که تکرار همان پرسش‌ها و شبهه‌هایی است که تاکنون اظهار شده بودند.

🔍 متن کامل یادداشت را اینجا بخوانید👇

🌐 iict.ac.ir/ehejab
⚫️ پیام تسلیت مصطفی ملکیان خطاب به آقای اکبر گنجی

@naghedChannel
لاله معنويت در رهگذار باغ عقلانيت

گفتار مصطفي ملكيان درباره چالش رواقي

قبل از اينكه به خود كتاب چالش رواقي بپردازم، گمان مي‌كنم كه در باب خود مكتب فلسفي رواقيان بايد چند نكته را براي رفع سوءِفهم‌ها و سوءِاستنباط‌ها عرض كنم. از نظر من مكتب رواقي يكي از معدود مكتب‌هايي در سطح جهان است كه مصداق تام و تمام جمع عقلانيت و معنويت است. جمع ميان عقلانيت و معنويت خيلي مشكل است و من در جاي ديگري گفته‌ام كه گويا به تعبير حافظ ما در رهگذار باغ نگهبان لاله بايد باشيم. اگر بخواهيم اين دو را با هم جمع كنيم، در رهگذار باغ عقلانيت بشود لاله معنويت را حفظ كرد كار بسيار‌ بسيار دشواري خواهد بود كه خواهم گفت به چه علت.

جمع عقلانيت و معنويت

يكي از مكتب‌هايي كه در طول تاريخ به اين جمع موفق شده و توانسته عقلانيت را با معنويت جمع كند مكتب رواقيان است. در جاي ديگر گفته‌ام مكتب بودا، مكتب دائو، مكتب رواقيان و مكتب اسپينوزا از بزرگ‌ترين مصاديق جمع بين عقلانيت و معنويت هستند. چرا مي‌گويند جمع بين عقلانيت و معنويت؟ ما در طول تاريخ مي‌بينيم هركسي خواسته است معنويت را حفظ كند ناموفق بوده، به اين معنا كه براي اينكه معنويت محفوظ بماند به سه چيز غيرعقلاني توسل جسته است. دسته اول كساني‌اند كه به تفكرات و باورهاي اسطوره‌اي توسل جسته‌اند و براي اينكه معنويت را در مخاطب پديدآورند يا افزايش دهند يا نگاه بدارند آن را با باورهاي اسطوره‌اي تقويت كرده‌اند. دسته دوم كساني هستند كه اين معنويت را از راه تفكر و باورهاي جادويي حفظ مي‌كنند. دسته سوم كساني هستند كه مي‌خواهند معنويت را حفظ كنند و باورهاي اسطوره‌اي و جادويي ندارند. هركسي به چيزي متوسل مي‌شود كه در دسترس ما نيست. تحقيق درباره صدق و كذبش از توانايي ما خارج است. يعني ما ترازو و معيار فهميدن حقيقت را نداريم. بشر در طول تاريخ از اين سه راه عمدتا معنويت را در خودش و در ديگران ايجاد كرده است. اما گاهي مكاتبي پيدا شده‌اند كه به هيچ يك متوسل نشده‌اند و با توسل به عقل ما انسان‌ها معنويت را در خود نهادينه كرده‌اند. آيين بودا و آيين دائو و مكتب اسپينوزا و آموزه‌هاي رواقيان از اين امتياز برخوردارند كه براي اينكه مردم را معنوي كنند (و در درجه اول معناي معنوي كردن اين است كه ما اخلاقي شويم) براي اين هيچ توسل نمي‌جويند به چيزي فوق عقل بشر. يكي از اين مكاتب آيين رواقي است.

شكوفايي تفكر رواقي و نقد آن در ايران

در اين سال‌هاي اخير در ايران كه با كمال خوشحالي تفكر رواقي در حال نوعي نفوذ و نوعي شكوفايي است، بعضي از اهل علم و فرهيختگان كشور و روشنفكران آمده‌اند و حمله كرده‌اند به اينكه چرا مكتب رواقي در ايران رواج يافته و رواج ناسالمي است. و من مي‌خواهم اشاره به اين بكنم كه اين استدلال به‌كلي خطاست. اين استدلال معمولا به اين صورت بيان مي‌شود كه در دوراني كه تفكر يوناني اين مكتب رواقيان را به وجود آورد دنياي يوناني دنيايي بود دستخوش نا‌اميدي و ورشكستگي و دستخوش ناكامي و سرخوردگي. همه انسان‌ها در آن دوران استنباط‌شان اين بود كه ما نمي‌توانيم براي بهبود اوضاع و احوال كاري بكنيم و كاري از دست ما ساخته نيست. تفكر رواقيان حاصل اين احساس شكست، احساس ناكامي است .
ادامه در لينك زير
B2n.ir/p34952
روزنامه اعتماد 29 مهرماه 1402
صفحه انديشه

@qoqnoospub
20120413160004-4033-1141.pdf
601 KB
↩️فنایی اشکوری
نقدی بر فلسفه مزاجی ! (پاسخی به نقدهای مصطفی ملکیان به فلسفه اسلامی)
کاملا مرتبط : https://hottg.com/nabardb/50698
Audio
❇️ دکتر دینانی: من مرید حلم ملکیان هستم و از سکوت و صبوری وی شرمنده شدم.


💬 دکتر کرامت ورزدار:

🔺 چندین سال پیش در جمعی خصوصی و در گفت‌و‌گویی بسیار خودمانی با استاد ابراهیمی دینانی در منزل یکی از دوستان درباره آرای استاد ملکیان صحبت می‌کردیم.‌ روشن است که در یک جمع مردانه و دوستانه آداب چندانی رعایت نمی‌شود و گفت‌و‌گوها همراه با انواع شوخی‌ها و تکه کلام‌ها صورت می‌پذیرد.

فردی در آن جمع به شکل پنهانی فایل را ضبط و در فضای مجازی منتشر کرد، کار او غیر اخلاقی بود.
شاگردان مشترک هر دو استاد که صدایشان در آن فایل موجود بود بیش از پیش از این اتفاق ناراحت و شرمنده شدند؛ اما ملکیان با سعه صدر و لبخند از کنار این اتفاق گذشت و به روی خود نیاورد و تا هفته گذشته کلامی در باب آن سخن نگفت.

این فایل صوتی متعلق به چند روز گذشته است که دکتر دینانی از حلم ملکیان تمجید می‌کند و خود را مرید چنین حلم و صبری معرفی می‌کند. از حسین کریم‌آبادی بابت تهیه و ضبط این فایل تشکر می‌کنم.»


🔺 انتشار فایل صوتی مکالمه دکتر دینانی در نطقیات پس از احراز رضایت دکتر دینانی مبنی بر انتشار آن و برای رفع سوتفاهم‌هاست.

@nutqiyyat
@naghedChannel
ببینم، پوزش می‌خواهی؟!

✍️دکتر غلامرضا خاکی

نکته ابتدایی:

توضیح آن که این متن حدود ۲۰ روز پیش و قبل از فایل صوتی اخیر اقای دینانی منتشر گردیده است و.هر چند در فایل صوتی پرسنده در اوصاف آقای دینانی از زبان آقای ملکیان جملاتی بر زبان می آورد که اقای ملکیان نگفته و اقای دینانی طلب بخشایش نمی کند فقط می گوید بگویید شرمنده ام و مریدم لازم دیدیم با توجه به سویه نقد خود آقای ملکیان و دیگر نکات منتشر گردد.
مقدمه
نگارنده نه از مریدان آقای ملکیان و نه از طرفداران پروژه عقلانیت و معنویت ایشان هستم و نه از دشمنان آقای دینانی. هر دوی این آقایان را نیز به اندازه کافی از نزدیک می‌شناسم. آنچه دلیل نگارش این نوشتار شد احساس وظیفه‌ای اخلاقی بود که از تائید آقای ملکیان در مصاحبه با دیدار نیوز از اهانت آقای دینانی برای من حاصل گردید. البته بنده آن توهین را همان روزهای اولیه انتشار شنیده بودم اما شک کردم مبادا ترفندی مجازی باشد هرچند از گوینده آن بالاتر از آن را نیز شنیده بودم و سابقه ارتکاب ایشان را به این نوع سخنان نیز می‌دانستم…

متن کامل این مقاله را در اینجا بخوانید.

@naghedChannel
👇نقد ارسال شده توسط مخاطبان

نسخه ای بی درمان


🔸️مرگ و زندگی پس از مرگ، فایل صوتی مصطفی ملکیان در کانال تلگرامی اش است که در آن زندگی پس از مرگ را یک راز می نامد که نمی توان هیچ چیزی در مورد آن گفت.
ایشان بیان داشتند؛ هیچ راهی نداریم به دانستن آنچه بعد از مرگ خواهد آمد یا نخواهد آمد، علاوه بر آن سودی بر دانستن آن متصور نیست و هیچ تاثیری در مقام عمل ندارد و مصداق علم غیرنافع است.
ایشان معتقدند اگر انسان بر وفق حکم عقل و وجدان اخلاقی زندگی کند، چه زندگی پس از مرگی باشد یا نباشد به او زیانی نمی رسد.
ایشان در ادامه با مثال کنکور و سازمان سنجش بیان خود را اینگونه تبیین می کنند که باید تمام توجه مان این باشد که از من چه ساخته است و در تمام نوجوانی و جوانی تلاش کند برای فهم عمیق مطالب علمی و دیگر چکار دارد با سازمان سنجش که چطور سوال می دهد، چطور تصحیح می کنند یا چه کسی تصحیح می کند، ضریب کدام درس بیشتر است، اصلا از حدود دانایی و توانایی فرد خارج است، آنچه مهم است مقام عمل فرد است.
و با حکمت به من چه؟ قائل است زندگی پس از مرگ باید مصداقی از به من چه باشد، به من چه پس از مرگ چه می شود.
و در نهایت به اصل بحث خود که پرداختن به مسئله مرگ بود، می پردازد و ۳ بحث را در رابطه با آن بیان می کند؛ مرگ آگاهی، مرگ هراسی و مرگ اندیشی و تصریح می کند که فقط به مقوله مرگ آگاهی می پردازد.
ایشان مرگ آگاهی را باور به زندگی متناهی می دانند و احتراز از خودفریبی(اینکه تصور کنیم چیزهای هستند که تا ابد با من می مانند)، بازدارندگی از ارتکاب به خطای اخلاقی، آگاهی شدید از تنهایی خودم، محدود بودن وقت، معناداری وقت که معنا می کنند به اینکه انسان هدفمند پیش می رود و به ارزش لحظه لحظه آن پی می برد.

🔸️در ادامه با سوالاتی تنبیهی به اشکالات بیان ایشان به زندگی پس از مرگ و باور به تناهی زندگی می پردازیم.

۱- ایشان زندگی بر وفق عقل و وجدان اخلاقی را راه برون رفت از زیان می دانند چه زندگی پس از مرگی باشد یا نباشد.
و از طرفی با وجود احتمال زندگی پس از مرگ، پرداختن به آن را علم غیرنافع می داند که هیچ سودی بر آن متصور نیست.
آیا با وجود احتمال زندگی پس از مرگ که زندگی ورای این جهانی است، کسب اطلاعات در مورد آن به حکم عقل ضروری نیست؟
آیا دفع ضرر محتمل که از بدیهیات عقلانی است، ضروری عقلی نیست؟

۲- آیا مثال کنکور و سازمان سنجش که هر دو این جهانی است را با زندگی در این دنیا و زندگی پس از مرگ که در دو عالم متفاوت است؛ تطبیق درستی است؟
آیا می توان نتایج دنیایی را با نتایج اخروی یکی دانست؟

۳- ایشان در حالی از عمل کردن بر وفق عقل و وجدان اخلاقی سخن می گویند که بین زندگی فعلی با زندگی پس از مرگ با عبارات" زندگی پس از مرگ ربطی به زندگی الان ندارد- به من چه زندگی پس از مرگ چه می شود" جدایی انداخته و آن دو را منفک از هم تلقی می کند. یعنی اصل انسان است و زندگی فعلی.

۴- از طرفی ایشان تاکید بر تناهی زندگی فعلی دارد، آیا در باوری که اومانیسم و دنیاگرایی اصل است و انسان ذاتا منفعت طلب و سودجوست، باور به تناهی زندگی عامل بازدارندگی خطای اخلاقی است؟؟!!!

۵- حتی بر وفق همان عقل، چه سخت بر انسان میگذرد وقتی بفهمد سخت تنهاست، وقتی بفهمد وقتش محدود است، وقتی بفهمد هیچ چیزی برای او باقی نخواهد ماند، آیا با فهم این موارد ارزش دارد برای زندگی کوتاه متناهی هدفمند زندگی کرد؟ یا ترجیح می دهم لذت ببرم برخلاف عقل و وجدان.

@naghedChannel
Audio
✔️دین آنلاین برگزار می‌کند:
فایل صوتی

⭕️تأملی در نو اندیشی دینی در ایران معاصر 4

🔴پاسخ به پرسش‌ها و انتقادات استاد ملکیان در باب نواندیشی دینی

واکاوی پرسش ها و سنجش‌گری پیش فرض‌‌ها

👤با حضور سروش دباغ

🔻دبیر نشست: نورا نوری صفت

🆔 @dinonline
Audio
✔️دین آنلاین برگزار می‌کند:
فایل صوتی
⭕️تأملی در نو اندیشی دینی در ایران معاصر 5

🔴پاسخ به پرسش‌ها و انتقادات استاد ملکیان در باب نواندیشی دینی

واکاوی پرسش ها و سنجش‌گری پیش فرض‌‌ها

👤با حضور
دکتر محمودعبایی
و
دکتر محمدرضابهتاش

🔺دبیر نشست: نورا نوری صفت



🆔 @dinonline
شیوه شبه‌ فردیدی ملکیان

دکتر غلامرضا خاکی
 
اشاره
هر متفکر پویایی  به اقتضای ماهیت تفکر، پیوسته در حال نقد صورت‌های تفکر پیشین و کشف سرزمین‌های جدید تفکر است.گاه این کشف‌ها‌، دیدن زاویه‌های نو درافکار موجود و گاهی هم رسیدن به افکاری نو و متفاوت است.
بررسی زندگی پاره‌ای از متفکران نشان می‌دهد  آنها در مقاطعی از عمر خود، در برابر آرای قبلی خود ایستاده‌ و آن را نفی کرده‌اند. این کار آنها به زعم باورمندان و علاقه‌مندان به افکار گذشته آنها، نوعی پسرفت و انحطاط است و به باور عده‌ای دیگر  نشانه نوعی شجاعت  است در تسلیم شدن به حقایق نو.

ضرورت توجه به بعد زمانی آرای ملکیان

استاد ملکیان بنا به اذعان خود، اشکال گوناگونی از باورمندی و پایبندی را تجربه کرده تا به افکار کنونی رسیده است. هیچکس نمی‌تواند او را به خاطر این تغییرات سرزنش کند و او را متزلزل و هرهری بخوانند. او خود را محافظ افکارش نمی‌داند تا احساس خجالت داشته باشد که چرا افکار گذشته خود را رها کرده است. اما آنچه  باید به آن توجه داشت این است که عده‌ای به ملکیان دید تاریخی(کرونولوژیک) ندارند و خود ایشان نیز به تغییرات افکارش به طور دقیق تصریح ندارد.مثلا تاکنون یک سخنرانی مستقل بنده نشنید ه ام که باور خود را نسبت به قرآن توضیح دهد؛ گاه در جلسه ای جمله ای می پراند و عبور میکند.
براین پایه آنچه گذشت باید توجه کرد فلان دیدگاه و سخن او که در فضای مجازی در دسترس همگان است مربوط به کدامیک از اطوار و مراحل عمر ایشان است .ضرورتا نباید گمان کرد که نظر ملکیان فعلی همان است که این سخن را می‌زند. برای نمونه کسی سخنان ایشان را در درسهای نهج البلاغه می‌شنود نباید گمان برد این همین ملکیان مطرح کننده ده پرسش پیش روی روشنفکری دینی فعلی است، کم نیستند کسانی که به آرا دین باورانه او زمانی دل ‌سپردند اما پیشتر که آمده‌اند يكباره خود را در محاصره انواع شک‌ها در مبانی اعتقادی خود دیده‌اند که ایشان در آنها افکنده است.گویی ایشان چونان پست مدرن ها به این باور رسیده است که حقیقت ؛تاریخ مصرف دارد( برای پذیرش این سخن علاقه‌مندان ایشان می‌توانند بررسی آماری کنند که سینه چاکان معنویت دهه پیشین ایشان اکنون در کجای عالم تفکرند.)
متاسفانه استاد ملکیان در سالهای اخیر هر چه در زمان جلوتر آمده؛ به راه فیلسوف شفاهی یعنی مرحوم فردید تمایل بیشتری یافته است، (البته اگر گاه و بیگاه نگاشتن های پیشین ایشان را در قالب مقدمه و ترجمه  به حساب نیاوریم) شاید ایشان نیز به زیرکی دریافته‌اند با این روش می‌توان در فرهنگ شفاهی ایران اسطوره شد و نقدناپذیر. اسطوره‌ای که سند مکتوبی برای نقد مبانی آرا و افکار خود تحویل نمی‌دهد .آری شاید همیشه مانند پارتیزان‌ها، سخنی تهاجمی گفتن و بی اعتنا به نقدها پاسخی دادن راه مناسبی در کوتاه مدت به نظر اید اما....


@naghedChannel
استاد ملکیان؛ دریاب منتظران پاسخ را!
                                                                     دکتر غلامرضا خاکی

اشاره

در این‌ که براستی بسیاری از مسما به نقدها( شبه نقدها) که منتشر می شوند نقد نیستند هیچ تردیدی نیست. زیرا نه محتوایی داشته و نه چندان ربطی به موضوعات مورد بحث دارند . گاه در بسیاری از آنها نگارندگان  شرط ادب و اخلاق نقد را نیز رعایت نکرده‌اند لذا ارزش توجه ندارند اما از سویی دیگر نیز نباید فراموش کرد که خیلی از این نوع کسان که بعدها نقدهای سنجیده و پسندیده‌ای ارائه کرده‌اند روزگاری از همین نوع نقدهای پریشان نوشته‌اند اما برخوردهای آموزنده و درست بزرگان با آنها، رویکرد نقدشان را از نظر محتوایی-اخلاقی تکامل داده‌ است...

پاسخ به کدام نقد؟

اخیرا استاد ملکیان در مصاحبه‌ای فرموده‌اند که" به پاره‌ای از نقدها پاسخ نمی‌دهند. من بادیگارد افکار خودم نیستم." این سخن از جنابشان بسیار جای تامل دارد. اگر به سبک خودشان منطقی به فرمایششان توجه کنیم باید بپرسیم:

استاد ایا اگر کسی به ابهام های پیش آمده درباره نظراتش پاسخ دهد این یعنی بادیگارد بودن؟ بادیگارد کارکردش چیست؟ آیا شما با این سخن نخواسته اید به آنان که از آرا خود دفاع می کنند برچسب متعصب بزنید و بفرمایید آنها نوعی قدرت از طریق(؟!) بادیگارد از خود  به نمایش می گذارند و برای من چندان مهم نیست که چه کسی چه می گوید؟ شما اکنون در ویرایش پنجم عمرتان( که رویکرد التقاطی دارید و منادی پروژه‌مداری عقلانیت و معنویت هستید) به کدامین نقد تاکنون پاسخ کتبی یا شفاهی مشخص فرموده‌اید؟آیا اگر نقدهای  درباره پروژه خود را جمع آوری کرده و پاسخ‌های درخور می دادید این اندام نمایی بادیگاردی بودن شماست؟
آری ، این یک واقعیت است که هر متفکری نمی‌تواند برای همه نقدهایی که از او به عمل می‌آید وقت بگذارد و کارگاه آموزش نقادی باز کند، زیرا به قول مولانا:

گر شوم مشغول اشكال و جواب
تشنگان را كى توانم  داد آب
 
اگر خود جنابعالی مجالی برای پاسخ به ابهام ها و پرسش ها به صورت مکتوب و دقیق و مستند ندارید آیا حداقل نمی شود به شاگردی بفرمائید این کار را انجام دهد و شما هم یادداشتی و تکمله‌ای بر  کار آنها بنویسید؟ این که در مصاحبه ای دو نکته  جسته گریخته بگویید و بگذرید آیا این یعنی رفع ابهام از پروژه ی شماست که مدعی هستید خط بطلان بر تمام مکاتب ارتدوکسی ، تفکیکی روشنفکری و سنت‌گرایی...کشیده است؟

درخواست

آیا جا ندارد در تایید ادعای خود به پاسخگویی؛ از جلسات و مکتوباتی که جنابعالی در آنها فقط به پاسخگویی به نقدهایی در باره آرا گوناگون خود پرداخته‌اید و بیهوده بودن سخن ناقد را مشخص فرموده‌اید منتشر شود تا اولا نقادان بفهمند شما به چه نوع نقدهایی پاسخ می‌فرمائید ثانیا علاقه مندان به جنابتان از مواضع دفاع شما آگاه شوند.
استاد مبادا؛

آنجا که نقدها را ناقد عیار خواهد
    مردان مرد بینی در اضطراب مانده
Www.gholamrezakhaki.com


@naghedChannel
استاد؛ خير را كامل كنيد

دکتر غلامرضا خاکی

واسطه خير بودن، يكى از راهبردهايى است كه هر انسانى كه از نظر روانى سالم است و مي‌خواهد اخلاقی زندگی کند باید آن را بپذیرد و تا حد توان عملیاتی کند.  بر این مبنا زندگی آدمی چقدر زیبا و معنادار می شود آنگاه  که کسی چونان وسیله‌ای و ابزاری بکوشد تا خیری به دیگری و جامعه برسد.(این که خیر چیست و نگاه ما به خیررسانی عام است یا خاص، موضوعی جدی برای اندیشیدن است خارج از بحث ما.)

خیری به نام کمک به نشر

هر روز که می‌گذرد صنعت نیمه جان نشر  ایران، به سوی مرگ شتاب بیشتری می‌گیرد.چراغ بسیاری از ناشران خاموش شده و تعدادی هم  روز به روز کم‌نورتر می‌شوند. تیراژگان کتاب‌ها کم و کمتر می‌شود و نویسندگان و مترجمان بی انگیزه‌تر از دیروز تقلا می کنند. در جامعه ما نویسندگان و مترجمان گمنام بسیاری وجود دارند که کارهایشان روی دستشان مانده است . تعداد  زیادی دانشجویان دوره  های عالی هستند که می‌خواهند بخش ادبیات(نظری) تحقیق خود را به شکل کتاب منتشر نمایند
اما نه پولی دارند و نه شهرتی.آنان مأیوس به هر دری می‌زنند شاید کارشان به زیور طبع آراسته شود، شاید به نامی و نانی برسند.
در چنین شرایطی  استاد ملکیانی پیدا می شود که با  نگارش مقدمه‌ای و تلفنی کتاب های موردنظرش را از بن‌بست پوسیدگی  خارج  می کنند. آیا  چنین استادی نباید مورد تقدیر قرار گیرند که در امر خطیر توسعه آگاهی که به قول مولانا نشانه ی عنایت حق است، نقش ایفا می کنند؟ بی‌گمان باید استاد ملکیان را ستود.

اما در کار خیر خواهی ایشان مشکلی هست . بسیاری از این ناشران که به توصیه استاد پذیرای کار نشر افراد مورد توصیه ایشان شده‌اند از موقعیت واماندگی صاحب کار استفاده کرده، با آنان نه قراردادی به عنوان مؤلف و مترجم می‌بندند و نه چیزی به او پرداخت می‌کنند.  صاحبان کار هم اگر پیگیری کنند آن نوع ناشران طرف را نیز بدهکار می‌کنند که اگر استاد توصیه نمی‌کردند که چاپ کتاب شما برای ما صرف نمی‌داشت. یعنی ناشر رند با این محاسبه که کتاب مفتی گیرش آمده و پس از انتشار آن با جلسه معرفی کتاب با حضور استاد ملکیان کتاب‌ها به فروش خواهد رفت وارد چنین بازی تمام بردی می‌شود.( گفتگوهای نگارنده با تعدادی (نه تمام) این نوع صاحب اثران نشان می‌دهد بسیاری از این کتاب‌ها؛ فروش  چندان چشمگیری نرفته و جویندگان حلقه عقلانیت و معنویت استاد، چندان پولی برای خرید کتاب خرج نمی‌کنند و مترجم و مولف از خجالت مطالباتش را فراموش می کند).

پیشنهاد

با توجه به رویکرد اخلاقی استاد و جایگاه شان، جا دارد ایشان متوجه این غفلت شده و با پیگیری موضوع، به ناشران توصیه و تاکید موکد انعقاد قرارداد و پرداخت مالی کنند و گرنه واسطه خیری شده اند ناقص. شاید بد نباشد یکی از مریدان محاسب ؛ بانی پیگیری تکمیل این کارهای خیر استاد باشد مبادا نام ایشان....
Www.gholamrezakhaki.com
🔶 مغالطات با محوریت دشمن
🔸 در حاشیۀ سخنان آقای مصطفی ملکیان دربارۀ سوء استفاده از دشمن
جعفر نکونام 25 آبان 1402

1️⃣ نقد معیار بودن دشمن
🔸امروزه شمار بسیاری از مغالطات با محوریت دشمن صورت می گیرد؛ نظیر این که:
▪️الف. چون تو همان سخن دشمن را می‌گویی، پس سخن تو باطل است.
▪️ب. چون تو همان عملی را انجام می دهی که دشمن انجام می‌دهد، پس عمل تو باطل است.
▪️ج. چون تو دشمن منی، پس تو طرفدار دشمن منی.
▪️د. چون دشمن من بد است، پس من خوبم.
▪️هـ. چون من دشمن دارم، پس تو نباید دشمن من باشی.
▪️و. من اگر مشکل دارم، به این جهت است که دشمن دارم.

2️⃣ نقد معیار بودن من
🔸معیار بودن دشمن با معیار بودن من همین کارکردهای مغالطه آمیز را دارد. وقتی که من هم معیار باشد، می‌تواند بسیاری از مغالطات بر محور آن صورت بگیرد؛ نظیر این که:
▪️الف. چون تو همان سخنی را می‌گویی که من می‌گویم، پس سخن تو حق است.
▪️ب. چون تو همان عملی را انجام می‌دهی که من انجام می‌دهم، پس عمل تو حق است.
▪️ج. چون تو دوست منی، پس تو دشمن دشمن منی.
▪️د. چون من خوبم، پس دشمن من بد است.
▪️هـ. چون تو دوست منی، پس باید دشمن دشمن من باشی.
▪️و. من وقتی می‌توانم کارم را درست انجام بدهم که دشمن نداشته باشم.

3️⃣ معیار بودن حق
🔸واقعیت امر آن است که نه دشمن معیار است و نه من. معیار حق است. هرکه بر حق باشد، خوب است و هرکه بر حق نباشد، بد است. حال می‌خواهد من باشد یا دشمن؛ چنان که از امام علی(ع) نقل است که فرمود: «إنّ الحقَّ لا يُعرَفُ بالرِّجالِ، اعْرِفِ الحقَّ تَعرِفْ أهلَهُ؛ حقّ به اشخاص شناخته نمى‌شود؛ خودِ حقّ را بشناس تا اشخاص برحق را بشناسى». (مجمع البيان، ۱/۲۱۱؛ روضة الواعظين، ۳۹ )
🔸وقتی که حق معیار صحت و سقم گفتارها و کردارها باشد، باید گفت:
▪️الف. بسا دشمن کاری انجام دهد که حق باشد؛ اما من کاری انجام دهم که باطل باشد.
▪️ب. بسا دشمن سخنی بگوید که حق باشد؛ اما من سخنی بگویم که باطل باشد.
▪️ج. بسا هم کاری که دشمن انجام می‌دهد، باطل باشد و هم کاری که من انجام می‌دهم.
▪️د. بسا هم سخنی که دشمن می‌گوید، باطل باشد و هم سخنی که من می‌گویم.
▪️هـ. بسا هم از سوی دشمن سخن یا کار حقی سر بزند و هم از سوی من.

4️⃣ تفکیک شخص از سخن و عمل
🔸آنچه که باید با معیار حق سنجیده شود، سخن و عمل شخص است، نه خود شخص؛ چنان که از امام علی(ع) نقل است: «انظر إلى ما قال و لا تنظر إلى من قال؛ یعنی بنگر به آنچه گفته می‌شود؛ نه آن که می‌گوید». (غررالحکم، ش612)
🔸بسا سخن یا کار حقی از سوی دشمن سر بزند و بسا سخن یا کار باطلی از سوی من سر بزند؛ لذا حتی اگر سخن یا کار حقی از سوی دشمن سر بزند، باید آن را تأیید کرد و متقابلاً اگر سخن یا کار باطلی از سوی من سربزند، باید آن را رد کرد.
برای مثال:
▪️الف. اگر به رفراندم گذاشتن نوع حکومت در کشور دشمن حق است، در کشور خود هم حق است.
▪️ب. اگر کور کردن چشم مردم معترض در کشور دشمن باطل است، در کشور خود هم باطل است.
▪️ج. اگر گروگان‌گیری بد است، هم از سوی دشمن بد است و هم از سوی خودی.
▪️د. اگر آزادی بیان خوب است، آن هم برای دشمن خوب است و هم برای خودی.
▪️هـ. اگر دخالت کردن کشورهای دیگر در امور داخلی ما بد است، دخالت کردن کشور ما هم در امور داخلی کشورهای دیگر بد است.
▪️و. اگر تجاوز کردن به دیگر کشورها بد است، فرق نمی‌کند که متجاوز دشمن ما باشد یا دوست ما.
▪️ز. اگر دفاع کردن از مظلوم خوب است، فرق نمی‌کند مظلوم در کشور چین و روسیه باشد یا در کشور فلسطین.

🔸معیار بودن ارزش‌ها، نه اشخاص
🔸در نقد دشمن‌انگاری غرب از سوی حاکمیت ایران
🔸عصمت‌گرایی یا حقیقت‌گرایی
🔸عشق مطلق و قضاوت
🔸شرط انصاف در واکنش حاکمان نسبت به خشونت‎ها

https://hottg.com/dineaqlani
HTML Embed Code:
2024/06/01 04:22:09
Back to Top