«در شش ماه آخر پیش از جنگ، روزها همه شبیه هم بودند؛ فشرده بین شبها. با شروع جنگ، روزها و شبها تبدیل به یک روز طولانی شدند. تقویم سال ۱۹۹۱ را ندارم، برای همین حتّی نمیتوانم روزها را خط بزنم. همهشان یک روز است. امروز سومین روز جنگ است. سه روز طول کشید تا واقعاً باور کنم که جنگ به راستی شروع شده و خواب نمیبینم. تصمیم گرفتم برای ثبت اتفاقاتی که برایمان میافتد، آنها را در دفتر یادداشتهای روزانهام بنویسم. هر چه باشد، این جور چیزها هر روز اتفاق نمیافتند.»
- یادداشتهای بغداد؛ نها الراضی.
عکس را از توییتر برداشتهام.
@monadchannel
>>Click here to continue<<
