TG Telegram Group Link
Channel: بابای محمدهادی
Back to Bottom
اگر واقعا شخصی کسی رو می‌شناسه که می‌تونه کار مفیدی برای مردم بکنه، رای دادن بهش کار اشتباهی نیست. در غیر این صورت، مشارکت نکردن یا رای باطله دادن به‌عنوان نرم‌ترین اعتراض به بی‌معنا کردن انتخابات و انتقاد از انحصار رقابت موثر بین محافل شبکه ایتا، کنش‌های قابل توجیهی‌اند.
البته خودم از سال ۹۴ تا حالا رای باطله دادم، ولی ما در افرادی که در همین مجلس یازدهم و با فیلتر شدید انتخاب شده بودند، نمایندگانی داشتیم که افشاگری‌ها یا مقاومت‌های مهمی در برابر برخی از تصمیم‌ها داشتند. بنابراین اگر واقعا شخصی شناخت داره و می‌دونه که یک نماینده می‌تونه به معنای واقعی می‌تونه در برخی امور خواست اکثریت مردم رو اعمال کنه، رای دادن بهش کار خوب و شاید لازمی هم باشه.
به‌هرحال، مشارکت یا عدم مشارکت به‌لحاظ تبلیغاتی مورد سوء استفاده است، چه از سوی بسیاری از مقامات کشور و چه از سوی اپوزیسیون، اما چون راه‌های اعتراض موثر تقریبا منسد هستند و مسئله جامعه آماری معترضان بسیار اهمیت دارد، اگر کسی بخواهد با عدم مشارکت یا رای باطله اعتراض کند، به نظر من فعل موجهی انجام داده است.
مسئله "امام زمان" دو کارکرد داره که با هم رقیب‌اند.
۱. نامشروع بودن هر حکومتی قبل از ظهور.
۲. تشکیل حکومت بر اساس نیابت عام برای زمینه‌سازی ظهور.
در زمان شکل‌گیری انقلاب، نظر اول به شدت تضعیف شد، اما پس از حدود نیم قرن، بار دیگه مورد اقبال برخی شیعیان قرار گرفته که علتش رو میشه فهمید.
درباره یک تفسیر غلط

در آیه ۴۶ سوره سبا آمده: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ»
شاید شما هم مثل من از قدیم یک معنایی انقلابی از این آیه در ذهنتان بوده که این آیه می‌گوید برای خدا قیام کنید و لو یک یا دو نفر باشید! شخص امام خمینی بیش از ۳۰ بار به این آیه برای چنین مضامینی استناد کردند، اما مسئله این است که یعنی چه اول قیام کنیم بعد فکر کنیم؟!
با تذکر دوستی، المیزان رو نگاه کردم، مرحوم طباطبایی گفته‌اند:
«يعنى براى خدا قيام كنيد، و منظورتان جز حفظ حرمت خدا نباشد،" مَثْنى‏ وَ فُرادى‏" يعنى دو به دو، و يكى يكى، و اين تعبير كنايه از تفرق، و دورى از اجتماع، و بر پا كردن غوغا است، چون غوغا، فكر و شعورى ندارد، وقتى بپا شد، غالبا حق را مى‏‌ميراند، و باطل را زنده مى‏‌كند...و معناى آيه اين است كه: به ايشان بگو: من شما را به موعظتى وصيت مى‏‌كنم، و آن اين است كه بى سر و صدا، و جدا جدا، براى خاطر خدا، قيام كنيد، و در گوشه‌‏اى به فكر فرو رويد، چون در تنهايى فكر، بهتر كار مى‏‌كند، در چنين حالى در باره امر من كه در طول عمرم در بين شما زندگى كردم، نيك بينديشيد، و به ياد آوريد كه: جز رأى محكم و سديد، فكر صائب و بلند، صداقت و امانت، از من نديديد، آن وقت خواهيد فهميد كه: من مبتلا به جنون نيستم، و من جز بيم‌‏رسانى كه قوم خود را از عذاب شديدى كه در پيش رو دارند هشدار مى‏‌دهد، چيز ديگرى نيستم، و غرض ديگرى ندارم، و خواهيد فهميد كه من خير خواه شمايم، نه خائن به شما.» (نک: المیزان، ج۱۶، ص۳۸۸ و ترجمه المیزان، ج۱۶، ص۵۸۵)
یعنی داستان این بوده که مشرکین با تجمع و غوغا کردن مانع فهم کلام پیامبر می‌شدند. خدا هم گفته بگو تکی یا دوتایی بیان و بعد روی حرفهای پیامبر فکر کنند!
شبهه موروثی شدن رهبری در صورت انتخاب مجتبی فراتر از شبهه فقاهت و اجتهاد خود آقای خامنه‌ای در سال ۶۸ نیست. حتی بعید نیست که با این نقل قول جدید، مجتبی به عنوان یک کاندیدای جانشینی یک قدم به جلو رفته باشد.
با این خبر اولا مشخص شد که مجتبی (علی رغم نداشتن یک مسئولیت اجرایی مشخص) به‌عنوان یک گزینه مطرح بوده است.
ثانیا اگر زمانی خبرگان وی را به دلیل نبود فرد صالح دیگری انتخاب کرد، مسئولیتی متوجه خود آقای خامنه‌ای نیست.
بنابراین خبرگان می‌تواند با ادعای «ضرورت» او را انتخاب کند و مجتبی نیز با «اکراه» بپذیرد.
با این حال، مسئله من این هست که در دهه شصت هم تیم آقای منتظری ظاهرا فکر می‌کردند احمد خمینی می‌خواهد رهبر شود، اما خب چنین اتفاقی نیفتاد.
نامه امام خمینی رو درباره بازرگان می‌خوندم، دیدم چندباری گفته: «نهضت به اصطلاح آزادی...» (این نامه مانند نامه شش یک به منتظری، بعد از درگذشت ایشون منتشر شده.)
از کلمات آقای خزعلی درباره علل ردصلاحیت بازرگان در سال ۶۴، متوجه شدم بازرگان درباره مجاهدین خلق می‌گفته: «به اصطلاح منافقین...»
برای من اینکه الفاظ و عبارات یک گوینده لزوما کنش نیستند و گاهی از جنس واکنش‌اند، نکته مهمیه. حتی فارغ از امور سیاسی، متون دینی و علمی این‌ جنس جملات رو دارند.
متن حرف‌های آقای خزعلی رو پیوست کردم. این متن نکات جالبی هم داره. از برخی مخالفت‌های بازرگان گفته، از دلیل ردصلاحیتش گفته که بیانگر وجود نظارت استصوابی از همان دهه شصت هست و ثواب قدم برداشتن برای رای دادن در انتخابات رو مثل ثواب قدم برداشتن بین صفا و مروه در نظر گرفته.
معمولا از افراد اصلاح‌طلب می‌شنویم که نظارت استصوابی رو آقای خامنه‌ای آورد، ولی نمیگن که اگه اینجوریه ردصلاحیت‌های دهه شصت مثل ردصلاحیت بازرگان در سال ۶۴ چی بود؟
یا میگن ولایت فقیه رو منتظری آورد تو قانون اساسی، ولی نمیگن که اگه منتظری نبود، وارد قانون اساسی نمی‌شد؟! اصلا ولایت مطلقه که سال ۶۸ اضافه شد، اون کار کی بود؟ جالبه تو مذاکرات بازنگری قانون اساسی، همه از جمله میرحسین موسوی، خویینی‌ها، کروبی و... به این تغییر رای دادند اون هم در جلسه‌ای که بعد از درگذشت امام خمینی و در زمان رهبری آقای خامنه‌ای تشکیل شد.
تاریخ رو نباید ساده‌سازی کرد.
دعوای واقعی بین بدنه ایدئولوژیک شایسته پیگیری است، چون در سرنوشت همه ایرانیان تاثیرگذار است.
از این به بعد فقط ایتا و ویراستی.
حساسیت حاکمیت به مسئله حجاب منجر به این سوال شده است که چرا قانون حجاب تا به این اندازه جایگاه مهمی پیدا کرده است؟ در شریعت احکام متنوعی وجود دارد که بتوان با اجرای آن معنای حکومت دینی را در جامعه تثبیت کرد، اما به نظر می‌رسد قانون حجاب بیشتر از آنکه مبتنی بر یک استدلال دینی باشد، بر یک استدلال سیاسی تکیه می‌کند.
در تاریخ ایران معاصر، حجاب فراتر از یک امر دینی بوده است. اگر مسئله زن در زمانی با تکیه بر برخی از نصوص دینی، لزوم پرده‌نشینی و دوری از حضور در مناصب سیاسی و فضای اجتماعی بود، در آستانه انقلاب ۵۷ با خوانش جدیدی نه تنها حضور اجتماعی زن با حجاب مطلوبیت پیدا کرد، بلکه یکی از مصادیق مبارزه با استعمار تلقی شد.
زهرا رهنورد یکی از این زنان انقلابی بود که در کنار نقد برخی رویه‌ها درباره حجاب، اعتقاد داشت کشف حجاب دسیسه‌ای استعماری برای تملک سرزمین و منابع ایران بوده است. او بر همین اساس گفته بود: «آیا حق نیست ما نیز برای باز پس گرفتن هویت و شرافت و خویشتن خود، این لباس را به‌عنوان رفیع‌ترین پایگاه مبارزه با استعمار بر تن کنیم؟»
هما ناطق نیز اعتقاد به حجاب نداشت، اما اسفند ۵۷ گفته بود: «حجاب برای ما مسئله‌ای نبوده. همه زنان ایران حاضرند حجاب سر کنند اگر به قیمت خلاصی از امپریالیسم باشد

متن کامل در:
https://hottg.com/azadsocial/3077
من در درس ایشون بودم، ولی بیشتر با شاگردهای ایشون مرتبط بودم.
یک فقیه سنتی که اصلا فکر نمی‌کنم چیزی از سیاست سردربیاره (از این جهت که شائبه ارتباط با یک جریان سیاسی داشته باشه)، اما بار دیگه نشون داد یه چیزی تو سنت هست که کار می‌کنه.
نقطه ورود این تیپ افراد به مسائل متفاوته، ولی گاهی نتایج خوبی داره.

https://hottg.com/jamarannews/355150
Forwarded from آزاد | Azad
📝ماجرای زنان سیاه‌پوش
حجاب چگونه قانون شد؟ (بخش پنجم)

🔻«هزار تن از زنان اشراف علیه اسلام تظاهرات کردند» این توصیفی است که روزنامه جمهوری (وابسته به حزب جمهوری) در ۱۵ تیر ۱۳۵۹ درباره زنانِ مخالفِ قانونی شدن حجاب به کار برد. زنانی که در اعتراض به الزام حجاب، لباس سیاه پوشیده بودند.

🔹افراد متعددی از جمله سید محمد بهشتی، هاشمی رفسنجانی، آیت الله خامنه‌ای و...از بنیان‌گذاران این حزب بودند و مدیر مسئول و سردبیر این روزنامه در آن زمان، میرحسین موسوی بود.
سرمقاله این روزنامه با عنوان «تلاش مذبوحانه» منتشر شد و در آن، تجمع این زنان، «نفرت بار» و «چندش‌انگیز» و «نمودار حماقت عظیم ضد انقلاب» عنوان شده بود.

🔸در قسمت دیگر صفحه نخست این روزنامه گفته شده بود: «تظاهرکنندگان در سوگ ارزش‌های شاهنشاهی سیاه پوشیده بودند.» و این روزنامه، آنها را «میراث‌خواران فرهنگ آمریکایی» خوانده بود. این روزنامه همچنین با نشر تصاویر متعددی از زنانی که در تجمع حاضر بودند، آنها را «مانکن‌های خیابانی» و «عزاداران مرگ طاغوت» عنوان کرد.

🔻حسن روحانی به پیشنهاد آیت الله خامنه‌ای در آن مقطع به ارتش رفته بود و بر لزوم حجاب زنان تاکید کرده بود. آقای روحانی گفته: « این معضل اجتماعی خیلی زود جمع‌وجور شد و به سامان مناسبی رسید.» (نک: خاطرات دکتر حسن روحانی، ج۱، ص۵۷۱) با این حال ۱۸ تیر ۱۳۵۹ روزنامه اطلاعات نوشت: «۱۳۱ زن سیاه‌پوش از ارتش اخراج شدند.»

🔹در همان هفته آیت الله خامنه‌ای خطیب نماز جمعه تهران بود و در واکنش به آن زنان گفت:‌ «سالیان دراز این ملت از آزادی خبر نداشت. اگر آزادی نبود، باید هر کدام از شما را به خاطر اینکه قیام علیه انقلاب اسلامی کردید، محاکمه و اعدام می‌کردند. مسئله ما با شما مسئله حجاب نیست. شما علیه یک انقلاب قیام کرده‌اید.» (روزنامه جمهوری، ۲۱ تیر ۱۳۵۹)

🔸در هر صورت حجاب، قانون شد و برای تضمین آن، از برخوردهای سخت در برخی مواقع، خودداری نشد. سید محمد بهشتی قانون حجاب را با مسئله آزادی هماهنگ عنوان کرد و با اشاره به اینکه ممکن است خانم‌هایی علی رغم تذکر، حجاب شرعی را رعایت نکنند گفت: «در اينجا نظام اسلامی با او چه كند؟ آزادی او را حفظ و رعايت كند و به او بگويد آزادی خانم؟ نخير! در آنجا ما نهی از منكر می‌كنيم در اين صورت خود به خود مقداری از آزادی اين خواهرها را از دستشان می‌گيريم به خاطر اينكه دوست و خواستار آزادی او و آزادی بشريت هستيم.» (سایت شبکه مستند، تاریخ شفاهی ایران، فیلم ۵۳۵)

🔻علی رغم اعمال قدرت زیاد، از همان دهه شصت زنانی بودند که حجاب را رعایت نکنند. هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه ۱۲ اردیبهشت ۶۵ از مقاومت‌های منفی برخی زنان در قبال حجاب گفت و آن را خطرناک خواند. او گفت: «فکر می‌کنم که پس از هفت سال، تحمل ما هم تمام بشود، مردم حزب الله چند بار دیدید که در خیابان ها ریختند و به آن ها وعده دادیم که این‌ها خودشان آدم می‌شوند و باز می‌بینیم که مثل این که این‌ها یک مقدار احتیاج به خشونت دارند!»

🔹هاشمی وعده اردوگاه کار اجباری برای متخلفین را داد و گفت: «شورای عالی قضایی یک پیش نویس لایحه ای را تهیه کرده و ما قبلا به حزب الله وعده داده بودیم که عمل می کنیم و مقدماتش را فراهم کرده اند و همین روزها به مجلس می آید. این لایحه در نظر گرفته است که اردوگاه‌هایی در مناطقی در نظر بگیرند برای بازسازی خانم ها و آقایانی که دچار مرحله ای از فساد اخلاق هستند. (تکبیر نمازگزاران)» (روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۵)

🔺اصرار بر حجاب تا جایی پیش رفت که بدحجابی به‌عنوان ضدیت با انقلاب تلقی شد. موسوی تبریزی که در دهه شصت دادستان بود، سال ۶۲ طی مصاحبه‌ای گفته بود: «آن خانم بی‌حجاب که با وضع بدی بیرون می‌آید عملاً مانند یک تابلویی است که یک کسی بردارد و روی آن بنویسد: مرگ بر انقلاب اسلامی‌!» (روزنامه اطلاعات، ۸ فروردین ۱۳۶۲)

🆔 @AzadSocial
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمی‌دونم این خاطره خیلی جالب رو درباره حسین شریعتمداری شنیدید یا نه، ولی من هم مدتی برای تعامل با یه سری افراد رویکرد رحمانی‌تری گرفتم و واقعا صادقانه هم بود و مدت‌ها روی مبانیش تامل می‌کردم‌، اما فکر می‌کنم به جز پاره‌ای از تاثیرات جزئی، کارم خاصیت ویژه‌ای جز افزایش تجربه‌ام نداشته و در آزمایشگاه معلوم شد افرادی که تخطئه‌ام می‌کردند حرف‌شون درست بوده.
خلاصه دیدید رفتم جزء هارترین جناح رژیم شدم، درکم کنید.😅
بعضی از مطالب گذشته‌ام رو می‌بینم، یاد دیالوگ‌های عماد تو گناه فرشته میفتم. واقعا باید بشینم فکر کنم که درباره چی اینجوری نوشتم.
📝احتمال ضرر و نهی از منکر

🔻دوستی امشب پیام داد که آیه ۲۱ آل‌عمران با تلقی‌ای که از نهی از منکر هست منافات دارد. توضیح اینکه در این آیه آمده: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ»
بنابراین چطور ممکن است که یکی از شرایط نهی از منکر را عدم احتمال ضرر برای مومن نهی‌کننده بدانیم، اما در عین حال، این آیه از کافرانی گفته باشد که مومنان دعوت کننده به عدالت را کشته‌اند و به آنها وعده آتش می‌دهد؟ این مطلب با آنچه مشهور است منافات ندارد؟

🔻شاید در ابتدا توجیهاتی گفته شود؛ مثلا این مومنان احتمال ضرر نمی‌دادند، ولی در این راه کشته شدند، یا کسی بگوید اصلا این متن عمل نهی‌کنندگان را تایید نمی‌کند و صرفا در مقام سرزنش و تقبیح نهی‌شوندگانی است که مرتکب قتل شدند.

🔻اما به نظرم مناسب است تا اصلا مسئله احتمال ضرر را بار دیگر مورد توجه قرار دهیم. امام خمینی در مساله نهی از منکر نوشته اند: «اگر معروف و منكر از چيزهايى باشد كه شارع اقدس به آن اهميت مى‌دهد‌ مانند حفظ جان قبيله‌اى از مسلمين، و هتک حرمت نواميس آنها، يا از بين بردن آثار اسلام و محو دليل (حقانيت) اسلام به‌طورى كه موجب گمراهى مسلمين شود و مانند اينها، بايد ملاحظه‌ی مهم‌تر بودن را نمايد، و هر ضررى اگر چه ضرر جانى باشد يا حرج، موجب رفع تكليف نمى‌باشد.» (ترجمه تحریر الوسیلة، ج۲، ص۳۰۵)

🔻محسن کدیور اما این نگاه ایشان را شاذ و موثر می‌داند. او می‌گوید: «این همان تلقی بود که به پیروزی غیرقابل پیش‌بینی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در ایران منجر شد...الگوی حسینی با این تبیین که با جائر باید مبارزه کرد و سکوت در مقابل ظالم حرام است، به عبارت دیگر «تشیع سرخ» و «اسلام مکتب مبارز» در میان علمای شیعه نیز هرگز دنبال نشده است!...در فتاوای اکثریت به قریب به اتفاق علمای شیعه وجوب امر به معروف و نهی از منکر منوط به عدم ضرر جانی و مالی است. یعنی یک شیعه متشرع واجب نیست کاری حسینی کند و برای اعتلای کلمه حق تن به شهادت دهد.» (نک: امام حسین از منظری دیگر؛ قاعده یا استثنا؟)

🔻البته علی رغم ادعای کدیور، برخی از فقهایی هم که با نگرش سیاسی امام خمینی همراه نبودند، حرکت امام حسین را قاعده دانسته و با ضوابط فقهی تحلیل کرده‌اند. به عنوان نمونه، آیت الله خویی به عنوان کسی که با نظریه ولایت فقیه آنچنان که در نظر امام خمینی بود همراه نبوده، گفته بود گاهی در اثر اهمیت تکلیف دیگری، نهی از منکر و لو آنکه ضرر بر آن مترتب شود، واجب می‌شود. (منهاج الصالحين، ج‌۱، ص۳۵۲) همچنین ایشان معتقد بود: «گاهی خود تقیه کردن مفسده دارد و شاید به همین دلیل بوده که امام حسین و اصحابشان در برابر یزید تقیه نکردند. یا برخی از اصحاب ائمه و فقها مانند شهید اول و شهید ثانی نیز حاضر به تقیه نشدند.» (موسوعة الامام الخویی، ج۵، ص۲۴۴)

🔻داستان مخالفت آیت الله حکیم با امام خمینی را سید حمید روحانی نقل کرده است و طبق آن، آیت الله حکیم به ایشان گفته است: «هر کاری که می خواهید بکنید و هر خونی که می خواهید ریخته شود امام حسین(علیه السلام) را در میان می آورید. ریختن یک قطره خون بی گناه در نزد خداوند مسئولیت عظیم دارد.» یا داستان دیگری را احمد عبدالله عاملی در کتابی که به عنوان شرح حال زندگانی شهید صدر نوشته نقل کرده است که آیت الله خویی درباره امام خمینی گفته است این سید اگر دستش برسد کل جهان را هم حاضر است به آتش بکشد. (السيرة والمسيرة في حقائق و وثائق، ج۲، ص۴۰) اما این‌ها لزوما ارتباطی با عدم ظرفیت فقه برای توجیه چنین نهی از منکرهایی ندارد.

🔺بنابراین اگر آیه «و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة...» از هر عملی که باعث هدر رفتن خون می‌شود نهی می‌کند، اما از جان گذاشتن برای یک هدف مقدس، می‌تواند در شرایطی قابل توجیه باشد و اصلا از منظور آیه خارج باشد. در عبارات همین فقهای معروف هم تبصره‌هایی وجود دارد که نهی از منکر و لو منجر به قتل مومن نهی‌کننده شود، مجاز دانسته شده، اما اینکه چرا در میان برخی از مومنین فرهنگ دیگری در جریان است، صرفا ناشی از یک مسئله فقهی نیست. روحانیون محافظه‌کار جدای از اختلافات گسترده با روحانیون انقلابی، در تشخیص شرایط نیز تفاوت‌های زیادی دارند.

@mohsenp1414
عبدالله کرباسچیان مدیر نشریه نبرد ملت (حامی فداییان اسلام) گفته بود: «مبارزه با کسروی برای دفاع از ساحت اسلام، یک نیروی خفته‌ای را در ما زنده کرد. یک انرژی مذهبی قدرتمندی که خودمان از وجودش آگاه نبودیم.» (جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران ص۲۸ به نقل از نشریه یالثارات، ش۲۱۱)
اوضاع بخش‌های مهمی از اپوزیسیون فعلی در عناد با دین به مراتب وخیم‌تر از احمد کسروی است. کسروی همواره احترام پیامبر را حداقل به ظاهر نگه می‌داشت و او را پاک‌مرد عرب توصیف می‌کرد، ولی نتیجه رفتارهای رادیکالش بیدار شدن یک نیروی رادیکال در درون برخی مذهبی‌ها بود. فعلا نمی‌خواهم بگویم افراد ضددین سهم بیشتری دارند، اما تصور کنید با این اوضاعی که افرادی به اسلام و... به راحتی توهین می‌کنند، چه آینده‌ای در انتظارمان است‌.
درباره محدوده حجاب زنان، بحثی وجود دارد که آیا این میزان پوشش شامل پاها نیز می‌شود یا نه؟ امروز شنیدم که یک‌بار شخصی به آقای شبیری زنجانی گفته که چرا شارع باید اصلا درباره پا نظرش به پوشش باشد؟ لذتی در نگاه به آن وجود ندارد. آقای شبیری یک بیت شعر برای این شخص خوانده که اصل آن را در کتاب خاطرات و خطرات مهدی‌قلی هدایت به نقل از «ملک الشعرای صبا» پیدا کردم:
«معروف است فتحعلی شاه هم گاهی شعری سرهم می‌کرده است و از ملک الشعراء صبا تصدیق می‌خواسته. اگر تصدیق مطبوع نمی‌افتاده است ملک الشعراء محکوم می‌شده است به اینکه به آخورش ببندند. روزی شاه شعری می‌خواند و از ملک تصدیق می‌خواهد، تعظیم می‌کند و راه می‌افتد. می‌فرمایند کجا؟ عرض می‌کند: دم آخور!
وقتی شاه مصراعی می‌سازد و مصراع دیگر را از ملک می‌خواهد؛ «نگار ماهوش ما که دل سراچهٔ اوست» ملک می‌گویند: «تمام لذت عالم میان پاچه اوست.» (خاطرات و خطرات، ص۹۴)
یه اقلیت کیفی این کانال رو دنبال می‌کنند. امروز تازه یکی‌شون لفت داد.
توهین کردن یا فحش دادن گاهی یک امر فطری است و بنابر نظر صحیح، قرآن و سنت هم مدافع آن است، اما قاعده‌مند است‌.
تقاص در قرآن منحصر به فرض قتل عمد نیست و بارها به شکل یک قاعده تکرار شده و برخی از محققین برای جواز واکنش توهین‌آمیز از این قاعده استفاده کرده‌اند.
https://hottg.com/Hadith1398/251
Forwarded from کلامُکم نور
🔻اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَنْزَلْتَ فِي كِتابِكَ الْعَفْوَ، وَ أَمَرْتَنا أَنْ نَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنا، وَ قَدْ ظَلَمْنا أَنْفُسَنا، فَاعْفُ عَنَّا، فَإِنَّكَ، أَوْلىٰ بِذٰلِكَ مِنَّا، وَ أَمَرْتَنا أَنْ لٰا نَرُدَّ سائِلًا عَنْ أَبْوابِنا، وَ قَدْ جِئْناكَ سائِلًا فَلٰا تَرُدَّنا إِلّا بِقَضاءِ حَوائِجَنا، وَ أَمَرْتَنا بِالإِحْسانِ إِلىٰ ما مَلَكَتْ أَيْمانُنا، وَ نَحْنُ أَرِقّاؤُكَ فَأَعْتِقْ رِقابَنا مِنَ النَّارِ.

🔸خدایا؛ تو خود در قرآن فرمودی که از کسی که به ما ستم روا داشته گذشت کنیم و ما بر خود ستم ورزیدیم، پس از ما درگذر که حضرتت به گذشت از ما، شایسته‌تر از ماست و نیز فرمان دادی که تهیدستی را دست خالی از در خانه‌هایمان نرانیم و من اکنون به گدایی از تو به درگاهت آمدم، پس مرا جز با روا شدن حاجتم باز نگردان و نیز به نیکی درباره بردگانمان امر فرمودی و هم اینک ما بردگان توییم، پس ما را از آتش دوزخ برهان...

🔗فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی (ترجمه از استاد حسین انصاریان)

@Hadith1398
فتوای آیت الله خامنه‌ای به حرام بودن ساخت سلاح هسته‌ای، به دو دلیل می‌تواند بیانگر سیاست اصلی نظام نباشد.
دلیل اول اینکه ایشان اگر به لحاظ فقهی این فتوا را دارند، فتوای دیگری هم در «جواز فریب دشمنان اسلام» دارند. در رساله آموزشی آیت الله خامنه‌ای، ج۲، ص۳۰ به نقل از جلسه ۱۳۷ دروس خارج فقه مکاسب ایشان از مواردی گفته‌اند که تدلیس و فریب دادن حرام نیست و سپس اینگونه مثال زده‌اند: «مثل مكر و خدعه كردن در جنگ، يا فريب دادن در چالش‌هاى سياسى با كفار و دشمنان اسلام.» در پاورقی این قسمت نیز آمده است: «فريب دادن دشمن در امور سياسى نيز در حكم جنگ است.»
بنابراین اگر به‌لحاظ سیاسی، بازدارندگی سلاح هسته‌ای سیاست قابل دفاعی از نگاه برخی از مقامات باشد، این احتمال که ایشان نیز در مقام ارائه فتوای واقعی خودشان نیستند و در شرایط «چالش‌های سیاسی با کفار» این فتوا را ابراز کرده‌اند، موجه می‌شود.
اما به دلیل دومی نیز می‌توان اشاره کرد و آن مواردی است که ولی فقیه علی رغم نظر خودش، به نظر اشخاص دیگری ارجاع می‌دهد. مثلا امام خمینی نسبت به اعدام مفسد فی الارض تردید داشته‌اند و مطابق آنچه در صحیفه امام موجود است برخی از مقامات قضایی (موسوی اردبیلی) از ایشان درخواست می‌کنند تا به نظر فقهی آقای منتظری عمل کنند و ایشان با این درخواست موافقت می‌کنند. (صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۹۷) در نتیجه مطلبی که مورد تردید ایشان بود، مورد ارجاع مکرر ایشان قرار گرفت. هرچند آن مسئله محل احتیاط ایشان بود و درباره ساخت سلاح هسته‌ای با «فتوا» مواجهیم، اما مبنای ولایت مطلقه این اجازه را به باورمندانش می‌دهد که ولی فقیه اگر از نگاه خودش نفعی برای اسلام و مسلمین ببیند، بر طبق آن فتوا دهد و لو آنکه آن نفع مخالف احکام اولی اسلام باشد و یا آن نفع و فائده به اندازه احکام ثانوی (مثل اضطرار، حرج و...) نرسیده باشد. به تعبیر خود آیت الله خامنه‌ای (بعد از ماجرای تذکر امام خمینی به ایشان درباره معنای ولایت فقیه): «این که بزرگان ما فرموده‌‏اند «حکومت از احکام اولیّه است» همین است. اصل حکومت، از احکام اولیه است و احکام حاکم اسلامی نیز حکم اوّلی است؛ یعنی حکم ثانوی به معنای این که تابع ضرورت‌ها باشد نیست.» (روزنامه جمهوری، ۳ بهمن ۱۳۶۶)
خاطرات هاشمی رفسنجانی ۲۹ فروردین ۱۳۸۰

آقاي خاتمي، از آقاى [سیدمحمود هاشمی] شاهرودى، [رییس قوه قضاییه]، گله دارد و طرح مسايل جدى با ايشان را مفيد نمى‌داند.گفت، [آقای رحیم صفوی]، فرمانده سپاه، در جلسه‌اى خصوصى گفته که خاتمى منافق است و برنامه براندازى دارد. خبر داد، آقاى نايف، وزيركشور عربستان، در جلسه خصوصى به ايشان گفته، به خاطر ايران و عربستان و منطقه، در انتخابات شركت‌كند و اين مطلب را به عنوان پيام رهبران عربستان گفته است.
آقای خاتمی ادامه داد، با رهبرى تا چند ماه پيش، مسايل جدى را بحث مى‌كرديم، ولى چون نتيجه ندارد، چند ماهى است كه جلسه هفتگى‌شان، شبيه به میهمانى دوستانه با مسایل روزمره است و بعد از سخنرانى ۱۶ آذر در دانشگاه كه افراطيون چپ را كوبيدم و آنها را ناراحت‌كردم، به رهبرى گفتم، ايشان هم افراطيون راست را محكوم كنند؛ نپذيرفتند.
از سياست اعتدال كه اخيراً مطرح كرده‌اند، استقبال نكردند و نيز منكر فكر براندازى در نيروهاى ملى مذهبى هستند و حتى فتنه ۱۸ تير كوى دانشگاه را تا حدودى زير سر افراطيون راست مى‌دانند.
از آقاى [سیدمحمدعلی] ابطحى، [رییس دفتر رییس‌جمهور]، نقل‌كردندكه [مراجع تقلید] آقايان [حسین] وحيد خراسانى و سيدموسي [شبیری] زنجانى،گفته‌اند كه نامزد بشوند.
HTML Embed Code:
2024/05/02 10:32:55
Back to Top