TG Telegram Group Link
Channel: mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
Back to Bottom
تصویر افشاگر: حکومت بی مردم

مجتبی نجفی

تصویر ناب سیزده به در امسال همین است، در قم،ام القرای جهان شیعی ایرانی، دادستان به همراه فرمانده سپاه و بسیجی ها در پارکها حاضر شده اند برای نظارت بر اینکه مبادا کسی در روز عزا، شادی کند. ‏چه تصویر افشاگری. ایده شکست حکومت دینی است، این تصویر تمام قد نهاد سرکوب است.

عزا یک حس درونی است، با سرنیزه در قلب آدمی فرو نمی رود، زوری نیست، همچنانکه لبخند را نمی شود بر لبها جراحی کرد. ایده تصویر، حکومت بی مردم است، نشسته بر سر نیزه؛ پوسته ای مانده و محتوایی نیست. آنچه که از درون فروپاشی شده را دیگر نمی شود به زور نگه داشت. این تصویرها همه نشانه هایی از فروپاشی درون است، از ریزش خاکریزهای معرفتی و‌نظری.

مساجد حکومتی، اذان می گویند اما خالی از نمازگزارند چون نیایش باید درون را صفا دهد، نمی شود آنرا بر شطی از خون خواند و بر قاعده اجبار سوار کرد. حکومت دینی چون بند نافش به شریعت بسته شده، ظاهر برایش مهم است. وقتی شهر رنگارنگ شود و اجرای شریعت در این رنگارنگی گم شود، حاکم دیوانه می شود. صداوسیمایش بیانیه تعطیلی پارکها را از زبان وزارت کشور میدهد و وزیر کشور میگوید ما بیانیه نداده ایم و کار دشمن است.

خب آقای وزیر، ببینید، اکنون دشمن در پارک شهر است، با حشم و خدم ایستاده، نیزه به دست مبادا کسی شادی کند و سیزده خود را به در کند. دقیقا درست گفتید، کار دشمن است و کیست که نداند دشمن اصلی این خاک و مردم، خود شما هستید که تجسم جهل و خرابکاری و فرقه گرایی اید. و باز هم این تصویر همان ایده بازگشت به همان شعار هوشمندانه معترضان است
« دروغ میگن آمریکاست، دشمن ما همینجاست ».

هیچ دشمنی برای یک کشور بدتر از جهل و ریا و فساد نیست؛ وقتی مفسدان در شهر غارتگری می کنند اما داروغه با آیین ملی می جنگد.

https://hottg.com/modjtabanajafifrance/2246
Forwarded from پارَند - Paarand
سازماندهی دوشادوش سوگواری

این دیوار نوشته می گوید سوگواری نکن، سازماندهی کن.
دیوار نوشته، زبان شهری است، فرصتی برای رویت پذیری نادیده شدگان است.
از این منظر، دیوار نوشته ها در جنبش ها، بیان درد و  آرزو هستند، فضای ایجاد شده برای مبارزه اند.
هویت معترضان را می سازند یا هویت رسمی حاکم را تخریب می‌کنند.
«سوگ»، خود نیز کنش است.
زبان درد است، « یاد» است و هر سوگ و هر یاد از قربانی، خود کنشی سیاسی است.
پس، از سوگواری، گریزی نیست. اما سوگ منفعل، سوگی است که از پس آن، سازماندهی نباشد.
سازماندهی در سطح شهروندی، همیابی همدردهاست، تحقیرشدگان است.
گستره آن فرقی ندارد، مهم این است سوگواران در دنیای شخصی خود غرق نشوند و همدیگر را بیابند.
سازماندهی حتما قرار نیست یک اقدام سراسری باشد می تواند از حلقه دوستان شروع شود با تعریف کارهای کوچک در جمع های همبسته.
مهم ترین اثر آن هم پایداری در شرایط بحرانی است.
دور هم بودن، خواندن و تامل کردن، مشارکت در حل معضلی، به یکدیگر روحیه دادن در شرایط سترگ، همه از مصداق‌های حفظ خویشتن در محیط طوفانی است.
به خصوص این حفظ کردن خویشتن، در شرایط جنبشی، که مانند حرکت در مسیر طوفانی است، از اهمیت راهبردی برخوردار است.
تمام سازکارهای سرکوب برای روحیه زدایی از شهروند معترض است، برای رساندن او به این نقطه که «تمام است، فایده ای ندارد».
پادزهر این سازکار سرکوب، با هم بودن است: به هر بهانه ای و در هر گستره ای.
مهم این است در موقعیت طوفانی، دست های همبسته، مانع از افتادن می شوند، علیه خودکشی و افسردگی میشوند. نه از سوگواری گریزی است نه از سازماندهی.
پس شاید بهتر باشد دیوار نوشته اصلاح شود، سوگواری کافی نیست، سازماندهی کن.

@paarandiran

https://instagram.com/paarandiran

https://hottg.com/paarandiran/88
در تمجید از پهلوانی

مجتبی نجفی

چقدر ما به این عرق ریختن ها نیاز داریم. عرق ریختن اینجا استعاره ای است بر برداشتن بار اضافی در بستر دیکتاتوری که اگر چه زمینه را برای کشتن استعدادها فراهم می کند اما از سویی هم صحنه رویت پذیری استعدادهای مدنی می شود. رسول خادم اینجا برای کمک به سیل زده های سیستان و بلوچستان عرق می ریزد آن هم زمانی که بسیاری از سلبریتی های ورزشی برای دریافت میلیاردی به خاطر حضور در شوهای صداو سیمای دیکتاتوری، با آن وضعیت مالی غیر شفاف به صف شده بودند.
قهرمانی اگر با منش پهلوانی پیوند نخورد، زود فراموش می شود. چرا نام پهلوان تختی ماندگار شده؟ تعداد مدال‌های طلای او بیشتر از رقبا نبود، تختی موجودی عاری از خطا و خصلت‌های غلط هم نبود، اما تختی مسیر کمک به مردم و همراهی با آنها را انتخاب کرد. از قهرمانی تا پهلوانی، مسیر، طولانی است و سرمایه ها، اندک اندک جمع می شوند.
رسول خادم هم در المپیک و در مسابقات جهانی طلا آورده. اما این تصویر عرق ریختن او و پایداری اش در دستگیری از شهروندانی که در فقر اقتصادی و نادیده شدن و در رنج زیست می کنند مهم تر از طلاهای اوست. و الا رضا زاده قهرمان سنگین وزن وزنه برداری هم‌ طلاهای مهمی آورد اما بر سرمایه منش پهلوانی در ایران نیفزود چون حرکت در این مسیر پایداری، دانش و بینش می خواهد.

پیوند قهرمانی به پهلوانی در بستر دیکتاتوری کار آسانی نیست؛ چشم پوشی از نوازش های گاه و بیگاه نهاد دولت می خواهد که مع الاسف نهاد دولت در ایران نه در امتداد اراده و خواست شهروندان که علیه شهروندان است.

واقعیت این است که این کلمات ماست که در معناسازی از کار رسول خادم در دستگیری از سیل زدگان مشارکت می کنند و شاید فراخوانی باشند بر امتداد یک مسیر، مسیری که نه در بندگی قدرت که از همراهی با مردم می گذرد؛ چرا که ما در فقدان یک جامعه مدنی نهادینه شده به تداوم منش پهلوانی شخصیتهای مطرح نیاز داریم. در همین فقدان است که بار بیشتر برداشتن،عرق شهروند مسئول را در می آورد.

حالا درست است که نهاد قدرت با توزیع رانت، شهروند را از مقام شهروندی نازل و او را عبد خود می کند اما در همین زمین دیکتاتوری هم ما شاهد ارتقای چهره‌ هایی هستیم که قهرمانی را به پهلوانی پیوند زده اند. واقعیت این است این شیفت، در بین ورزشکاران از تحسین ویژه ای برخوردار می شود چرا که دنیای آنها به واسطه شهرت،دنیای پر زرق و برقی است و میدان برای شنا در دریای فساد مهیاتر است. برای همین باید این عرق ریزان را در قلب ناتوانی نهاد قدرت در حل مسایل عمومی تحسین گفت، تحسینی برای تداوم.
https://hottg.com/modjtabanajafifrance/2249
Forwarded from پارَند - Paarand
مقاومت مدنی علیه قانون و بی قانونی


وقتی با خشونت ساختاری مواجه هستیم یعنی نظام سیاسی از حداقل های معیارهای لازم حکمرانی مطلوب دور شده.
خشونت ساختاری، تعریفی وسیع تر از خشونت اعمال شده هنگام اعتراض ها دارد چرا که ساحت های متفاوت زیست آدمی را در معرض خطر قرار می دهد، ظرفیت های علمی، ژنتیکی و نسلی یک ملّت را در معرض زوال قرار می دهد.
برای همین، نظام استبدادی در ماهیت خود خشن است نه صرفا به خاطر برافراشتن طناب های دار و شلیک گلوله به معترضان، عمیق تر از این، به خاطر نابودی زمینه های بروز آزادی انسان و در نتیجه به خاطر نابودی ظرفیت های توسعه یک کشور.
نظام استبدادی یک قتل آشکار دارد و یک قتل پنهان. اولی ظاهر است و دومی باطن.
به عنوان نمونه، قتل آشکار جمهوری اسلامی، شلیک گلوله به معترض در خیابان است یا دار زدن مخالف در زندان اما قتل پنهان، سیاست های مختلف در حوزه های مختلف است که باعث کشتار بی صدای شهروندان می شود. به عنوان نمونه، ناتوانی در کاهش معنادار کشته شده ها در جاده ها، قتل پنهان است.
قتلهای پنهان و خاموش، کمتر مورد بحث قرار می گیرند.
از این منظر، مبارزه با استبداد، مبارزه با خشونت هم است و مقاومت مدنی در راستای مقابله با خشونت ساختاری است چرا که مقاومت مدنی علیه سازکارهایی است که به نام قانون یا بی قانونی علیه شهروند اتخّاذ شده اند؛
در نتیجه، مقاومت مدنی هم علیه قانون است و هم علیه بی قانونی.
چرا که نظام استبدادی در شکل پیچیده اش تا جایی که ممکن است به نام قانون و اگر قانون پاسخ نداد، با تخطی از قانون فعلی به سرکوب تداوم می دهد.
پس مقاومت مدنی اگر قرار است علیه خشونت ساختاری ایستادگی کند، هم قانون های ظالمانه را هدف قرار می دهد و هم تخطی های ضدشهروندی از قانون حاکم را؛
قانونی پذیرفتنی است که در خدمت شهروند باشد نه علیه شهروند.

*تصویر جلد از مونا هوبه فکر

@paarandiran

https://instagram.com/paarandiran

https://hottg.com/paarandiran/90
اشتباه سهمگین دیکتاتوری

مجتبی نجفی

آنها که تجربه آزادی از پشت دیوارهای زندان را دارند، می دانند که چقدر این لحظه آزادی ویژه است، به ویژه اینکه قربانی ویژه هم باشی. زمستان نود و شش وقتی خبر بازداشت فعالان محیط زیستی منتشر شد مشخص بود که پروژه تعریف شده است. سالیانی بود که گفتمان محیط زیستی و دفاع از زیست بوم ایرانی یکی از شاخص های پیشرفت جامعه مدنی زیر ضرب ایران شده بود و شما هر جا پیشرفتی دیدید، مطمئن باشید جمهوری اسلامی برای جلوگیری دخالت می کند. چون مسأله روشن است، این حکومت با جامعه مدنی دشمنی دارد و تمام برخوردها و بازداشت های متعدد و حکم ها در راستای زمین گیر کردن فعالان مدنی است: از دانشگاه گرفته تا روزنامه نگاران، از سازمان های مردم نهاد گرفته تا کنش‌گران مدنی، هر جا که بوی استقلال از نهاد قدرت و تحکیم توان شهروندی برسد،جمهوری اسلامی با اتکا به قدرت نظامی-امنیتی ها مثل بختک سر می‌رسد و فرمان ایست می دهد. چون مسأله جمهوری اسلامی این است مبادا مردم در قالب نهادها و تشکل ها سازمان یافته شوند و اصولاً جامعه مدنی شکل سازمان یافته مردم است که از تعدی و تخطی قدرت جلوگیری می‌کند و مسایل جامعه را عمومی و پردازش میکند. برای همین این بار نوبت فعالان محیط زیستی شد و آنها نزدیک شش سال شکنجه شدند و در حبس ماندند.

این اعداد برای زندانبان عدد است و برای زندانی یک عمر و برای خانواده زندانی، کیفیتی از دلتنگی و اضطراب است و برای کشور محروم شدن از متخصصان.
هدف نظام های توتالیتر این است که شهروند بی ریشه شود و حس تعلق جمعی اش به یک مای بزرگ را از دست بدهد و آن ویژگی خودانگیختگی و شگفتی آفرینی که هانا آرنت بر آن به عنوان خاصیت انسان تاکید می‌کند از دست برود و قطعه چرخ دنده ماشینی بی روح شود. همه این زندانها و دیوارها و احکام بی حساب و کتاب برای همین است و همه این خنده ها و شادی های ویژه از آزادی پشت دیوارهای اوین هم پادزهری است برای کشتن راهبرد نظام تمامیت خواه.

از این روست، پشت این عددهای بی حساب و کتابی که دیکتاتوری تحمیل می کند، فرهنگ مقاومت هم شکل می‌گیرد و این همان اشتباه راهبردی حاکم است که گمان می‌کند هر چقدر، عدد حکم قاضی دست نشانده بازجو را بالا ببرد بازدارندگی ایجاد می شود و کار تمام است اما تجربه ثابت کرده این گزاره غلط است چون به موازات بسط سلطه حاکم، دایره مقاومت مدنی هم افزایش یافته و این عددهای ظالمانه ابهت پوشالی دارند و حاکم با افزایش بی رویه عدد حبس،در حال تقویت فرهنگ مقاومت است و این را دیکتاتوری نمی فهمد که خود با دست خود قبر خود را حفر می کند.
#نیلوفر_بیانی
#فعالان_محیط_زیست
https://hottg.com/modjtabanajafifrance/2252
Forwarded from پارَند - Paarand
تکرار یک باخت: وعده شنبه ای دیگر

جمهوری اسلامی بازی را باخته، برای همین هر روز وعده نبرد با زنان را می دهد و اکنون هم از شنبه ای جدید برای برخورد با زنان بی حجاب خبر داده است.
آنها خوب می‌دانند که تکثیر مقاومت مدنی از طریق سبک زندگی در لایه لایه اجتماع ایرانی، سیاست های تنبیهی برای تحمیل حجاب اجباری بر زنان ایرانی را فلج کرده.
این مقاومت سراسری نه با تنبیه های ظالمانه در  محیط کار و محرومیت های وسیع از خدمات اجتماعی قابل شکست است نه با لایحه های رنگارنگ، چون که مقاومت برخاسته از دل زندگی، شکست ناپذیر است. 
پیوسته شدن مقاومت به زندگی در شکست هر گونه دیکتاتوری، اثرگذار است.
جمهوری اسلامی در دهه شصت می‌خواست مردم از دستگاه ویدیو استفاده نکنند، با موهای بلند و شلوار جین و ابزار آلات موسیقی و آستین های کوتاه و دیش‌های ماهواره و شادی در عروسی ها مشکل داشت و برخورد تنبیهی می‌کرد اما در همه اینها شکست خورد و باز هم شکست می‌خورد، چون دهه به دهه سنت مقاومت مدنی حمل شده و به بلوغ رسیده است.
این پیش بینی شکست مجدد در برابر زنان ایرانی نه صرفا برآمده از یک رویا که محصول یک تجربه تاریخی است:
هر جا سلطه ای باشد، مقاومتی خواهد رویید، به خصوص اینکه نهال مقاومت مدنی در ایران امروز درختی تناور شده است.

@paarandiran

https://instagram.com/paarandiran

https://hottg.com/paarandiran/93
در ستایش «جیمی جامپ»های ایرانی

مجتبی نجفی

دیروز جیمی جامپ بازی استقلال و آلومینیوم اراک،یک دختر جوان بود بدون حجاب. جیمی جامپ،اشاره به سنتی است برای پریدن با هدف جلب توجه و بر هم زدن نظم موجود. می گویند ریشه آن به سال های هزار و نهصد و هفتاد میلادی بر می گردد وقتی یکی از شهروندان کاتالان اسپانیا در مسابقات ورزشی می پرید تا جلب توجه کند. همین کنش،سنتی شد تکرار شونده در چهار گوشه جهان.

اما جیمی جامپ دیروز در اراک با هر انگیزه ای که داشته در یک گفتمان قرار می گیرد؛ گفتمانی که زنان را در مقام بر هم زنندگان یک نظم ظالمانه معرفی کرده. اینها جیمی جامپ های سراسری و بسیار تکرار شونده در زندگی روزمره ایرانیان اند که فقه عبوس و ترشرو و دستگاه شریعت حکومتی را نادیده می انگارند و از هر فرصتی برای حرکت از حاشیه به متن استفاده می کنند.

جیمی جامپ مثل صاعقه بر نظم موجود فرود می آید و در برابر دستگاه امنیتی و نظم سیاسی و در برابر دیدگان ناظران مردمی اعلام می کند قانون ظالمانه را قبول ندارم و این عدم امتناع از پذیرش نظم ظالمانه وجوه گوناگونی دارد؛ زمانی زنان با بدحجابی و زمانی دیگر با بی حجابی علیه حجاب اجباری. گاهی با رقص و آوازی.

اما "جیمی جامپ" دیروز باز هم معنای مضاعفی می گیرد آن هم در آستانه وعده جمهوری اسلامی برای یک آغاز دیگر در شنبه ای دیگر. جمهوری اسلامی، مستاصل از تکثیر نافرمانی مدنی و دهن کجی ملی به شریعتمداری اجباری،جز شاخ و نشان کشیدن برای شهروند زیر ضرب قانون ظالمانه و بی قانونی های تکرارشونده، چاره ای ندارد. و البته کیست که نداند حکومتی که سلطه بر شهروند اعمال می کند در برابر سلطه قدرتهای بزرگتر از خود کُرنش نشان می دهد؟برای همین سلطه گر اگر نمایش سلطه ندهد،می میرد. سلطه گر، برای بقا نیازمند نمایش است و کدام میدان راحت تر از ظلم به شهروندانی که گفته اند زندگی می خواهند و آزادی، از خشونت بیزازند و این مملکت حق آنهاست. پس اگر زورِ سلطه گر به قدرتهای سلطه جوی بزرگتر نمی رسد،می گوید سهل تر ازهر چیز حمله به زنان است،به مو و تاخت وتاز به بدنشان.

اما اشتباه محاسباتی حکومتی که بنای خود را نه عقلانیت که بر زور گذاشته، دست کم انگاشتن همین "جیمی جامپ" های پراکنده در خاک ایران است، همانها که هر از گاهی در استادیوم یا خیابان، کافه یا مدرسه و دانشگاه می پرند تا نظم موجود را به هم بزنند و به سردار و پاسدار بگویند اینجا خانه ماست و مستاجر هیچگاه صاحب خانه نمی شود. این جیمی جامپ ها، نقطه زن و تکثیرشونده اند و بر هم زننده وعده های پوشالی در شنبه های تکراری. مثل زنبوری خرس را نیش می زنند و می روند و دوباره بر می گردند.
https://hottg.com/modjtabanajafifrance/2255
جنگ طلبی دشمن دموکراسی‌خواهی

مجتبی نجفی

حمله جمهوری اسلامی کنترل شده و با هدف نمایش و ارسال پیامی بود که در صورت تداوم ترورها، خط قرمز های بیشتری را حاضر است رد کند. اما هم حجم موشک ها هم حضور کمرنگ گروههای نیابتی نشان می داد جمهوری اسلامی تنها قصد ارسال پیام دارد. گره کور ماجرا، اراده دولت نتانیاهو برای پاسخ است. آیا دولت او برای فرار از فشار مخالفت های داخلی دست به یک ریسک بالا خواهد زد؟ هراس اصلی اینجاست که نتانیاهو کنترل ناپذیر باشد و آمریکا توانایی مهارش را نداشته باشد.

دیشب، بسیجی ها شادی می کردند. جنگ هیچ شادی ندارد. سرشار از استرس است، این خطاب به بسیجی های رانتی و کسانی است که گمان می کنند موشک های اسراییلی حلال گره کور مسأله ایران هستند. جنگ اگر راه حل بود این وضعیت افغانستان و عراق نبود. به علاوه اینکه اصولاً فضای جنگی به سود محافظه کاران است، هم رهبر جمهوری اسلامی هم نخست وزیر اسراییل از فضای جنگی برای سرپوش گذاشتن بر اعتراض‌ها و امنیتی کردن هر چه بیشتر میدان سیاست استفاده بهینه خواهند کرد. فضای جنگی برای مردم زیر ضرب فقر و تورم ایران با این حکومت ورشکسته و ناتوان از حل مسأله های عمومی، سم مضاعف است. فضای جنگی هم صرفا تبادل آتش نیست، همینکه همه اخبار حول محور جنگ باشد یعنی فضای جنگی.

دموکراسی خواهان ایرانی باید محکم به جنگ،«نه» بگویند. چون جنگ در کنار باتوم استبداد،یکی از بزرگترین موانع تحقق توسعه دموکراتیک در ایران است. هیچ کشور خارجی حق تعرض به خاک ایران را ندارد و همزمان هیچ قدرت داخلی هم حق سرکوب شهروندان را ندارد. ایران خانه شهروندان است نه میدان یاغی گری نظامیان. نفی نظامی گری از اصول دموکراسی‌خواهی است. در جنگل خاورمیانه، هر کشوری قدرت نظامی نیاز دارد اما نه برای سرکوب مردمش که برای دفاع از مرزهای ملی.

تا دیروز کسانی بودند که می گفتند «سر مار» را بزنید امروز ژست مخالفت با جنگ گرفته اند. این اپوزیسیون ریاکار جنگ طلب را نفی و منزوی کنید. اینها نه به عاملیت داخلی اعتقادی دارند نه به جنبش‌های اجتماعی. خواسته یا ناخواسته در خدمت جمهوری اسلامی اند. دموکراسی خواهان باید با هر فرم جنگ طلبی چه پیدا چه پنهان مرزبندی داشته باشند. چه از طرف حاکمیت، چه از طرف کشورهای رقیب منطقه و چه به نام اپوزیسیون. چرا که دموکراسی‌خواهی یک فرآیند پیچیده، زمانبر و چندوجهی است و بر بستر مقاومت مدنی رشد می کند نه موشک و هواپیمای جنگی.

جنگ طلبان میخواهند قدرت اراده شهروندان را به حاشیه ببرند. موشک و پهپاد به میدان بیاید، تصویر شهروند نافرمان مدنی کمرنگ می شود و هدف حکومت های اقتدارگرا هم همین است...

حکومت های اقتدارگرا می خواهند همه چیز در اضطرار باشد تا سرکوب را عمیق تر کنند. آنها از رویت پذیری کنش شهروندان آزار می‌بینند و چه فضایی بهتر از جنگ تا به این رویت پذیری خدشه وارد شود؟ برای همین « نه به جنگ» نه صرفا یک گزینه اخلاقی که یک انتخاب راهبردی است و دست رد به سینه تمام جریانها و حکومتهایی است که می خواهند به جای پیشبرد گفتمان دموکراسیخواهانه، اقتدارگرایی، بازیگر اصلی باشد. « نه به جنگ»، در امتداد گفتمانی است که می‌خواهد، ایران را به مثابه «خانه» هم از دست اشغالگران داخلی و هم تعدی مهاجمان خارجی حفظ کند و پیام آور صلح از دل ایرانی متحد و متکثر باشد و این گفتمان ایران شهروند مدار، ایران مدنی، چه دشمنهای قسم خورده ای در خود ایران و خارج از مرزهای ایران ندارد، جنگ طلبان دشمن دموکراسی‌خواهانند.
هراس از تهران یا تل آویو ؟

مجتبی نجفی

این تصویر روز قبل از موشک باران اسراییل توسط جمهوری اسلامی، مخابره شد، تصویری که به صورت معناداری از وضعیت ویژه ما خبر می دهد. حکومت‌ها هنگام جنگ، باید قاعدتا در جستجوی وحدت ملی باشند اما این خیال خامی است که از نظامی فرقه گرا انتظار همبستگی ملی داشته باشید، چون همبستگی بر انسجام در عین تکثر سوار می شود و با یکسان سازی متفاوت است و « ملی» بودن یعنی پذیرش گوناگونی با تکیه بر عناصر وحدت بخش. «ملی بودن» اینجا با دیکتاتور بودن جمع تضادهاست و دیکتاتوری هیچ گاه حکومت «ملی» نمی شود، هر کس حکومت های دیکتاتوری را ملی نامید در فهم او از تعریف « ملی» تردید کنید.
برای من بازگشت گشت‌های ارشاد و سیاست رعب و وحشت حتی در فضای اضطراب آور جنگ نه تنها مایه تعجب نیست که کنشی طبیعی از حکومتی است که ذات فرقه گرا دارد. برای همین « مردم» را همان حامیان رانتی می داند و پاسخ به حمله اسراییل به کنسولگری هم برای رضایت همین طبقه حامی بود.

جمهوری اسلامی نظامی کنترل گر است، در سیاست خارجی،نه صلح میخواهد نه جنگ تمام عیار، تنش را با حدی از کنترل می خواهد. در نتیجه از دعوایی که به موجودیت نظام سیاسی ضربه ریشه ای نزند، استقبال می کند اما عقل پراگماتیستی اش زمانی بیدار می‌شود که احساس کند موجودیت ساختار در خطر است.

در فضای داخلی، از نصیحت و پند جمهوری اسلامی دست بردارید،چه بسا لجوج تر هم بشود. چون بنای نظام فرقه گرا با سویه های تمامیت خواهانه بر کنترل حداکثری است. از سال هفتاد و شش که امید به اصلاح اساسی در ساختار افزایش یافت،تمام تلاش هسته سخت قدرت بر فلج کردن حرکتهای اصلاحی و جارو کردن اصلاحی و اعتدالی از ساختار قدرت بود. حساب کنید این جارو کردن نتیجه بیش از دو دهه هزینه برای محافظه کاران در قدرت بوده، حالا بیاید به پند و اندرز گوش دهد؟

به نظرم جمهوری اسلامی می داند، تنش در مقیاس بین المللی کنترل شده خواهد بود. پس از نزاع با اسراییل و غرب چندان ناخشنود نیست. احساس خطر جدی نمی کند چون به ظرفیت های محدود حمله تمام عیار و اشغال کشور آگاه است. از گروههایی هم که سیاست اندرز دارند، ترسی ندارد، کانون ترس جمهوری اسلامی از جنبش های اجتماعی مبتنی بر همبستگی شهروندی است. برای همین تنش با اسراییل و غرب را کنترل می‌کند اما از فضای جنگی امنیتی برای سرکوب بیشتر استفاده خواهد کرد. چون خوب می‌داند کانون خطر نه دولتهای غربی و نه اسراییل که جنبش های شهروندی متکی بر اکثریت خشمگین ناراضی است. در این راستا، از پاس گل‌های اپوزیسیون شوت،ناشی و وابسته، افراطیون منطقه،جنگ های منطقه ای
برای پیشبرد فضای امنیتی جنگی نهایت استفاده را می برد همچنانکه جمهوری اسلامی فعلی هم، برگ برنده محافظه کاران اسراییلی علیه نیروهای سیاسی پیشرو در آن کشور است. پس گمان نکنید هراس جمهوری اسلامی از اسراییل است، حداقل برآوردشان این است وضعیت از کنترل خارج نیست. کانون هراس از جنبش‌های درونزای شهروندی است و راه حل جمهوری اسلامی همین گشت ارشاد و احضار و زندان و در صورت لزوم اعدام است‌.

کسانی که از حضور ون های ارشاد در شب حمله به اسراییل، بگیر و ببندها و احضارها تعجب کردند در امر سیاسی، ساده اندیش اند و هنوز جمهوری اسلامی را به خوبی نشناخته اند و این سیر بیش از دو دهه به سمت یک اقتدارگرایی خالص را به صورت عمیق مطالعه نکرده اند. جمهوری اسلامی از فضای جنگی برای بی ریشه کردن شهروند، ناامید کردنش و در نهایت منفعل کردنش در مقام چرخ دنده ماشین استبداد نهایت استفاده را می کند. پس دلیلی ندارد از این فضا برای به آغوش کشیدن مخالفانش استفاده کند چرا که کانون ترس در همین تصویر است: در تهران نه در تل آویو، در دست های به همبسته نه تهدیدهای جنگی، در اکثریت ناراضی فعال نه اپوزیسیون فاندی رانتی. به عبارتی هراس از به هم پیوسته شدن کنشهای شهروندی مانند آنچه که در هشتاد و هشت رخ داد یا چهارصد و یک یا هر جنبشی که خلق نیروی سیاسی پیشرو کند و توازن قوا را به هم بزند پس برای همین بازگشت  ماشین سرکوبش از هر بهانه ای برای منفعل کردن ناراضیان  استفاده  خواهد کرد.
https://hottg.com/modjtabanajafifrance/2258
Forwarded from پارَند - Paarand
منجی، در خانه است نه بیرون از خانه

«فضای جنگی» حتما در میدان «جنگ» نیست، در حول و حوش مفهوم جنگ است. «فضای جنگی» حتما نیازمند وقوع جنگ نیست، بدون جنگ هم می‌تواند حضور داشته باشد.
حکومت های محافظه کار دیکتاتوری، از ترس جنگ فراگیر و  دشمن خانمان برانداز، برای تحکیم پایه های قدرت خود استفاده می کنند.
در میدان باز آزادی، مطالبه تقسیم قدرت و سهیم شدن شهروند صاحب حق، دیکتاتور تمامیت خواه را آزار می‌دهد اما در فضای جنگی، گشت های سرکوب، آماده اختناق بیشتر هستند.
ترس، اضطرار، خطر قریب الوقوع، برهه حساس،...همه واژگانی برای تاخیر در تامین آزادی های اساسی شهروند است.
بر همین اساس، «فضای جنگی»، فرصتی کم نظیر برای تداوم و تعمیق سرکوب است.
دیکتاتوری، امنیت را بدون شهروند معترض نقاد، قدرت ملی را فقط با توپ و تانک و موشک، تعریف می کند، و پشت نمایش دشمنی که همیشه در کمین است و رقص موشک و پهپاد، می خواهد ابر بحران های  ملی را پنهان کند. واضح است فراتر از موشک و پهپاد برای تامین امنیت، به عرصه آزاد، تحقق اراده شهروندان پژوهشگر و مسوول نیاز است.
دیکتاتور حتی اگر « جنگ» را برای بقای نظام نخواهد، «فضای جنگی» را برای بقای سیستم سرکوب می‌خواهد. برای همین تداوم شرایط اضطرار، ضد توسعه است و دور شدن از مسیر توسعه، دور‌ شدن از ایده آل « ایران شهروند مدار » است.
پس فراتر از « جنگ»، باید « فضای جنگی» را نقد کرد؛ چونکه تداوم سیاست هایی که به تداوم تحریم، سرکوب و تورم منجر شود، یک وضعیت همیشه اضطراری خلق می کند، وضعیتی ضدتوسعه که همیشه در برهه حساس است.
ناجی، از دل توپ و تانک و موشک نمی آید، از دست های همبسته شهروندان نقاد می آید. همیشه به گزاره« دشمن دشمن من، دوست من است»، اعتماد نکنید چه بسا این گزاره پایه های دیکتاتوری را بیشتر تحکیم کند.
منجی، در خانه است نه بیرون از خانه.

@paarandiran

https://instagram.com/paarandiran

https://hottg.com/paarandiran/95
در نقد عدم شناخت ماهیت قدرت در نظام جمهوری اسلامی

مجتبی نجفی

عجب تصویری. زنی در مقام سرکوبگر علیه زنان در خیابان. شاید کمتر تصویری می‌توانست ایده جنگ جمهوری اسلامی علیه زنان را بازسازی کند. جمهوری اسلامی دوست نداشت کار به جایی برسد که به سمت اسراییل موشک شلیک کند، مجبور شد. ترورها به میزانی رسیده بود که نمی توانست پاسخ ندهد. حالا چرا دوست نداشت؟ چون «جنگ» را نمی خواهد اما «فضای جنگی» را می خواهد. برای همین تنش کنترل شده فضایی را برای جنگ علیه شهروندان فراهم می‌کند تا زمینه سرکوب آنها را بیشتر فراهم کند. هم فضای جنگی و هم فضای تحریم برای نظام سیاسی، نعمت است چون یکی از مهم ترین اهداف سیاسی نظام حاکم، کنترل است.
حالا که جمهوری اسلامی نیروهای سرکوبگرش را علیه زنان بسیج کرده، حیرت من از انذارهای عده ای است که نه ماهیت قدرت در ساختار جمهوری اسلامی را میشناسند، نه وضعیت فعلی را. عده ای از اینها از ابتدا گمان می‌کردند امنیت فقط در قدرت نظامی خلاصه می شود. عده ای هم گمان می‌کنند با سیاست انذار، جمهوری اسلامی می‌گوید «چشم حتما». برای همین با ناله می گویند در این وضعیت چرا گشت ارشاد؟

جمهوری اسلامی از بدو تاسیس هیچ ایده ملی نداشت. حتی بعد از گذشت چهل و پنج سال عاری از هر گونه فهم درست از واژگانی مانند « ایران» است‌. اصلاحات هم شکست خورد و امروز با یک هسته خالص روبرو هستیم که نه معنای « شهروند» نه « ملت» نه « تکثر» نه « همبستگی» را می داند نه با کلمه « توسعه » سرسازگاری دارد. رابطه اینها با کلمه «توسعه»، مثل رابطه جن با بسم الله است. دیرزمانی همین رهبر جمهوری اسلامی توصیه میکرد به جای کلمه «توسعه» از کلمه «پیشرفت» استفاده شود.

وقتی که نفوذ جمهوری اسلامی بعد از حمله آمریکا به عراق در چند کشور خاورمیانه افزایش یافت، خط رسانه ای غربی درباره این نفوذ اغراق کرد و به مذاق جمهوری اسلامی هم خوش آمد و در دام یک بزرگنمایی افتادند. عده ای ساده دلانه، برخی مزورانه، در دام این بازی افتادند که ما در حال احیای یک امپراطوری شرقی یا یک قدرت منطقه ای بلامنازع هستیم. مضحک است کشوری که ارزش پول ملی اش با یک عطسه سقوط کند و آنقدر از شهروندانش ترس داشته باشد که هر روز علیه شان لشکرکشی کند را یک قدرت قابل احترام نامید. جمهوری اسلامی حتی ماکتی هم از شوروی نیست که با آن قدرت نظامی و صنعتی بزرگ و آن همه اقمار آنچنان فروپاشی شد که آینه عبرت شد برای آنها که گمان میکنند ابهت نظامی می‌تواند جایگزین انسجام ملی در معنای همبستگی در عین احترام به تکثر و آزادی‌های اساسی ملت شود. برای همین عده ای از جمهوری اسلامی، انتظارهای بیجا دارند.

اینها گمان می‌کنند جمهوری اسلامی اهل پذیرفتن انذار است. هر جا قدرت اجتماعی باشد،جمهوری اسلامی کوتاه می آید. در کوران جنبش زن، زندگی،آزادی جمهوری اسلامی مجبور شد گشت های ارشاد را جمع کند، چون مردم در خیابان بودند. حالا که فضا جنگی شده، گشت ها برگشته اند چون فضای جنگی، بهترین فضا برای عمق دادن به سرکوب است. عده ای در کوران جنبش، ساده دلانه می‌گفتند، جمهوری اسلامی در آرامش خیابانها، در سیاست‌هایش  تجدیدنظر خواهد کرد اما دیدیم که بدتر کرد. عقب نشینی های نظام حاکم همه تاکتیکی است و همه سیاستهایش در راستای تضعیف حضور اعتراضی مردم است. اپوزیسیون ساده دل هم فکر می‌کند جمهوری اسلامی از فضای جنگی بدش می آید‌. در حالی که فضای جنگی،  بهترین فضا برای کنترل است. همچنانکه تحریم‌های معیشتی بهترین فرصت برای فربه کردن سپاه و تحکیم باندهای قدرت و تضعیف بخش خصوصی بودند.

اولین اصل کنشگری در میدان سیاست، شناخت دقیق از روابط قدرت است. سیاست پند و نصیحت شاید زمانی کارآیی داشته باشد اما زمانی دیگر به ضد خودش تبدیل می‌شود، وقتی کلمات قدرتشان را از دست می‌دهند. نه اپوزیسیون جنگ طلب، نه انذار دهندگان به جمهوری اسلامی نه شیفتگان قدرت موشکی اش، ماهیت روابط قدرت در جمهوری اسلامی را به درستی نشناخته اند، برای همین مدام در بازی های تکراری گرفتار می شوند.
https://hottg.com/modjtabanajafifrance/2261
نفی سرکوب یا تغییر روش سرکوب؟

مجتبی نجفی

نمیدانم این تصویر چه زمانی منتشر شده و منبع اش کجاست اما از دل آن شاید یک گزاره غلط بیرون بیاید که اصل تذکر برای حجاب خوب است،اما خشونت نه‌. این همان نگاه از بالا به پایینی است که بی حجاب را مجرم نادان می‌نامد و نیازمند ارشاد؛در نتیجه تصویر، حجاب بان و پلیس را در کنار دو خانم بی حجاب و کم حجاب قرار داده. آیا تصویر اینجا برای آشتی است؟ نه. چون آشتی از « شناسایی» می آید و شناسایی هم پذیرفتن شهروند به مثابه آنچه که هست و بر مبنای کیفیت های ویژه اش است. مسأله اینجاست با دو روش سرکوب روبرو هستیم: یکی با چماق و اخم و دیگری با شیرینی و لبخند. درست است که هر دو کیفیت های متفاوتی دارند و زشتی نخستین به میزان زشتی دومین نیست، اما هر دو روش زشت اند،چون هر دو دخالت در آزادیهای اساسی شهروندند و این تعرض به حوزه خصوصی و عمومی شهروند، آنقدر ظلم بزرگی است که نه لبخند نه شیرینی نه پلیس مهربان نمی‌توانند از بلاهت رویکردهایی اینچنینی بکاهند.

یکبار دیگر جا دارد تاکید شود که حجاب یا بی حجابی مسأله اصلی نیست، مسأله اصلی، آزادی شهروند به عنوان مالک و صاحب عرصه عمومی است. حتی آزادی پوشش و سبک زندگی تنها یکی از وجوه آزادی شهروند است. گاهی می‌بینم جریانهای ارتجاعی آزادی حجاب را دستمایه توجیه دیکتاتوری و سفیدنمایی آن می‌کنند اما مسأله اساسی این است خویشتن به مثابه انسان در زمینه دیکتاتوری نمی‌تواند شکوفا شود چون مسأله فراتر از این است چه لباسی دوست دارم بپوشم یا نه، مسأله این است که ما علاوه بر آزادی پوشش،حق اجتماع، اعتراض، انتخاب کردن و انتخاب شدن و ایجاد تشکل و انجمن و حزب داریم و این حقوق یک بسته جامع هستند که دیکتاتوری به بهانه های مختلف از شهروند سلب می‌کند و آخر سر با ایجاد مانع در برابر توسعه انسانی، میگوید« اینها گوسفندند و لیاقت دموکراسی ندارند و به چوب چوپان سخت نیازمندند». اما جامعه ای که بخواهد آینده خود را روشن تصویرسازی کند، باید به دنبال همه حقوق اساسی خود در یک فرهنگ شهروندمدار باشد. در نتیجه آزادی پوشش تنها یک حق در کنار سایر حقوق است و لبخند حجاب بان و پلیس مهربان جای این حق را نمی گیرند و مهم تر از حق حجاب، این مسأله است که من شهروند،صاحب این خاکم و باید در یک مساعی جمعی این کشور را اداره کنم و حاکم، وکیل و مستاجر است نه چوپان و صاحبخانه.

پس طبیعی است تغییر روش سرکوب،جایگزین اعطای حق طبیعی آزادی پوشش نمی شود. هر چند معتقدم با پلیس خوب یا بد، با اخم‌ یا لبخند، بی گشت ارشاد یا با ون ارشاد،شهرهای ما رنگارنگ شده،شهرهای ما زیر پای زنانی است که تسلیم دیکتاتوری نمی شوند.
https://hottg.com/modjtabanajafifrance/2263
صدور حکم اعدام توماج صالحی، نمایش همزمان ترس و اقتدار

مجتبی نجفی

صدور حکم اعدام برای توماج صالحی و دهن کجی قوه قضاییه به حکم قبلی دیوان عالی کشور در وهله نخست،تایید دوباره این واقعیت تلخ است که قوه قضا را امنیتی نظامی ها اداره می کنند و حتی رئیس قوه و روحانیون و بروکرات ها ابزار دست امنیتی نظامی ها هستند.

دوم اینکه جمهوری اسلامی، انتقام شکست از زنان را در خیابان، در زندانها با صدور احکام بی رویه و حتی منافی با قوانین عقب مانده خودشان می گیرد.

سناریوی توماج ابتدا در کانالهای ناشناس طرح ریزی شد: صدور حکم اعدام و در وهله دوم اعلام بخشش او و تبدیل حکم به حبس ابد با ادعای همکاری گسترده. این همان سناریویی است که هم می خواهد متهم را خراب کند،هم اعدام را به حکم حبس ابد تقلیل دهد و بر همه منت بگذارد.

اما چرا جمهوری اسلامی،اینقدر هار شده؟ اول اینکه جمهوری اسلامی در وضعیت متناقضی است،هم احساس اقتدار به واسطه یکدست بودن قدرت و سیطره امنیتی نظامی ها دارد و هم در یک ترس دایمی است. نمایش قدرت، همیشه از روی اقتدار نیست، بلکه در ناخوداگاه این نمایش، ترس هم هست و به عبارتی ترس، بخش رویت ناپذیر این نمایش است. پس هجمه های وسیع اخیر علیه دانشگاه، زنان و زندانیان و ...در امتداد همان حس دو گانه و متناقض اقتدار ـ ترس است که بیش ار پیش دست خالی حاکم را در حمایت مردمی نشان می دهد. برای همین به موازات مقاومت مدنی، حاکم مجبور است بیشتر از پیش به سر نیزه تکیه کند. اما اشتباه حاکم این است در صورت تداوم مقاومت مدنی،سیستم سرکوب منفعل خواهد شد و باز هم جای تاکید دوباره است که در این نبرد ماراتن وار، طرفی شکست می خورد که زودتر خسته شود و اصلا گمان نکنید حاکم سرحال و قبراق است او نیز در یک اضطراب دایمی در حال فرسوده شدن است.

جمهوری اسلامی عاشق فضای جنگی است و نه جنگ. سرزیر هر نمایش قدرت از طریق موشک باران و رجزخوانی، به سمت داخل است. برای همین سیاست موشک و سرکوب متاسفانه در تکمیل هم هستند در حالی که در یک دولت ملی،موشک باید در خدمت تامین امنیت مرزهای ملی باشد اما در جمهوری اسلامی هر نمایش قدرتی در خارج از مرزها، یک نمایشی هم در داخل مرزها دارد که قربانی آن مخالفین اند. اعدام توماج هم در تداوم همان سیاست موشک پرانی است، منتها این بار موشک، حکم دستگاه قضا به سمت یک شهروند است یا فشار بی سابقه به دانشگاه و یا مزاحمت متداوم برای زنان است.
اعتراض به حکم توماج باید به گونه ای باشد که امنیتی نظامی ها را به هدف خود نزدیک نکند: اشاعه ترس، انفعال و سرخوردگی. "امید،اعتراض، مقاومت" علیه "ترس، سرخوردگی، انفعال" است؛ اینجا جنگ کلمات و نبرد روایتهاست.
https://hottg.com/modjtabanajafifrance
HTML Embed Code:
2024/04/25 08:13:55
Back to Top