Channel: مهارتهای زندگی
تمام رابطههای خوب (والدین_فرزند، زوج، معلم_شاگرد، حکومت_مردم و...) را میتوان در یک صفت خلاصه کرد:
«مقتدرِ مهربان»
مقتدر برای حفظ مرزهای خود و مهربان برای حفظ مرزهای دیگری!
💬 دکتر روح الله صدیق
«مقتدرِ مهربان»
مقتدر برای حفظ مرزهای خود و مهربان برای حفظ مرزهای دیگری!
💬 دکتر روح الله صدیق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام روزتون بخیر
صبحتـون پـر انـرژی
آرزومیکنم
درهای عشق،
مهربانی و موفقیت
هـمیشه به روی شما باز باشـه🕊🌸
صبحتـون پـر انـرژی
آرزومیکنم
درهای عشق،
مهربانی و موفقیت
هـمیشه به روی شما باز باشـه🕊🌸
#تو_با_نور_یکی_شدهای
انسان معمولا در تاریکی به سر میبرد. تاریکی ابتدا یک ضرورت اساسی برای رشد است. درون رحم مادر تاریک است. این تاریکی لازم است، زیرا نور ممکن است رشد جنین را مختل کند. جنین بسیار حساس و ظریف است و به محیطی تاریک برای رشد نیازمند است.
او بیست و چهار ساعت شبانه روز را در شکم مادرش میخوابد. در آن ۹ ماهی که جنین در شکم مادرش به سر میبرد، پیوسته در حال رشد است و نباید هیچ اخلالی در آن ایجاد کرد و گرنه انرژی او منحرف میشود.
همه چیز ابتدا در تاریکی رشد میکند: بذر را درون سوراخ تاریکی که قبلا کندهاند قرار میدهند. اگر بذر را روی زمین بکارند ممکن است از رشد باز بماند، زیرا در برابر نوری شدید قرار میگیرد.
بذر به دل زمین نیاز دارد تا درون آن رشد کند، زیرا آنجا تاریک است. آن گاه بذر شروع به رشد میکند و به سطح زمین بالا میآید. سپس رو به سوی خورشید و ماه و ستارگان اوج میگیرد. نوزاد متولد میشود. جسم او نور را میبیند اما روحش همچنان در تاریکی میماند.
و اين تاریکی را تنها از راه مراقبه میتوان برطرف کرد. پس مراقبه تو را دوباره متولد میسازد.
در نخستین_تولد، جسم تو متولد میشود و در دومین_تولد، روح تو.
جسم تو در زمین و در نور قرار دارد. اینک به زمین دیگری نیاز داری تا روح و روانت نیز نور را ببیند. نور نام دیگر هستی است آن گاه که تو در این نور متولد شوی، روشنی مییابی. تو و نور دو چیز جدا از هم نیستید. تو مشاهده کننده نیستی و نور مشاهده شونده نیست . تو با نور یکی شدهای. خودت نور هستی...
#اشو
انسان معمولا در تاریکی به سر میبرد. تاریکی ابتدا یک ضرورت اساسی برای رشد است. درون رحم مادر تاریک است. این تاریکی لازم است، زیرا نور ممکن است رشد جنین را مختل کند. جنین بسیار حساس و ظریف است و به محیطی تاریک برای رشد نیازمند است.
او بیست و چهار ساعت شبانه روز را در شکم مادرش میخوابد. در آن ۹ ماهی که جنین در شکم مادرش به سر میبرد، پیوسته در حال رشد است و نباید هیچ اخلالی در آن ایجاد کرد و گرنه انرژی او منحرف میشود.
همه چیز ابتدا در تاریکی رشد میکند: بذر را درون سوراخ تاریکی که قبلا کندهاند قرار میدهند. اگر بذر را روی زمین بکارند ممکن است از رشد باز بماند، زیرا در برابر نوری شدید قرار میگیرد.
بذر به دل زمین نیاز دارد تا درون آن رشد کند، زیرا آنجا تاریک است. آن گاه بذر شروع به رشد میکند و به سطح زمین بالا میآید. سپس رو به سوی خورشید و ماه و ستارگان اوج میگیرد. نوزاد متولد میشود. جسم او نور را میبیند اما روحش همچنان در تاریکی میماند.
و اين تاریکی را تنها از راه مراقبه میتوان برطرف کرد. پس مراقبه تو را دوباره متولد میسازد.
در نخستین_تولد، جسم تو متولد میشود و در دومین_تولد، روح تو.
جسم تو در زمین و در نور قرار دارد. اینک به زمین دیگری نیاز داری تا روح و روانت نیز نور را ببیند. نور نام دیگر هستی است آن گاه که تو در این نور متولد شوی، روشنی مییابی. تو و نور دو چیز جدا از هم نیستید. تو مشاهده کننده نیستی و نور مشاهده شونده نیست . تو با نور یکی شدهای. خودت نور هستی...
#اشو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آبشار جواهرده رامسر😍
✍️ هانا آرنت
🖊 چرا نمیشود با حامیان ظلم بحث منطقی کرد؟
🔹منبع : کتاب توتالیتاریسم
@sokhanranihaa
📌وقتی حکومت هیتلر مشغول نسلکشی فجیع ۶ میلیون یهودی در سراسر اروپا بود، نه تنها یک نفر آلمانی به این موضوع معترض نبود بلکه از این اقدامات حمایت هم میکردند! نکته جالب اینکه در آن برهه زمانی، بحث منطقی با مردم آلمان اصلآ جواب نمیداد و اکثر آنها این جنایتها را برای سعادت مردم آلمان و حتی مردم جهان توجیه میکردند.
📌"هانا آرنت" در کتاب "توتالیتاریسم" میگوید: انتظار بحث منطقی با حامیان حاکم ظالم هرگز جواب نمیدهد. بهخاطر اینکه به واسطه "ایدئولوژی" دو چیز در آنها مُرده:
۱) خودانگیختگی
۲) خصایص انسانی
📌وقتی خودانگیختگی از بین میرود، آن بخش از مغز که مسئول "تفکر انتقادی" است، انگار خاموش میشود. وقتی قابلیت تفکر نقادانه از بین میرود، فرد نمیتواند بر اساس ارزشهای اخلاقی و انسانی درونزای خودش اتفاقات را بسنجد. در واقع ترازوی ذهنی این آدمها، فقط با ایدئولوژی حکومت، خوب و بد را میسنجد.
📌در جنگجهانی دوم دستگاه تبلیغاتی آلمان به مردم تلقین کرده بود که یهودیان عامل بدبختی آلمان و جهان هستند. ذهن مردم آلمان هیچوقت نمیپرسید که نسلکشی یهودیان، انسانی است یا نه. چون ترازوی ذهنیشان این طور میسنجید که آنها موجودات پلیدی هستند که باید نابود شوند.
📌وقتی خصایص انسانی از بین میرود، آدم برای انجام هر کاری که همجهت با ایدئولوژی حکومت باشد، آمادهست؛ بدون اینکه فکر کند آن کار چقدر اخلاقی و انسانی ست. یهودیها زندهزنده داخل کورهها سوزانده میشدند ولی هیچکس اعتراضی نداشت. ولی غیر از آلمانیهای آن دوره، احتمالا همگان در طول تاریخ قضاوتشان این است که این اتفاق چقدر نفرتانگیز و غمانگیز است.
📌ایدئولوژی، انسانیت را از آدمها سلب کرده بود. ذهن آلمانیها این شکلی شده بود: موقع قضاوت در باره هر اتفاقی، تفکر و احساسشان تعطیل میشد و قضاوت ایدئولوژی حاکمیت، جانشین میشد. گرایش ایدئولوژی حاکمیت، تعیین میکرد که کدام اقدام خوب و زیباست و کدام اقدام نفرتانگیز و زشت.
ایدئولوژی، "انسانیت" و "اخلاق" آلمانیها را به خدمت "ماکیاولیسم" در آورده بود. برای آلمانیهای دوره نازی هر وسیلهای که باعث رسیدن به "هدف" مورد نظر حکومت بود، موجه، بدیهی، مجاز و مشروع بود!
#مهارت_تفکر_انتقادی
🖊 چرا نمیشود با حامیان ظلم بحث منطقی کرد؟
🔹منبع : کتاب توتالیتاریسم
@sokhanranihaa
📌وقتی حکومت هیتلر مشغول نسلکشی فجیع ۶ میلیون یهودی در سراسر اروپا بود، نه تنها یک نفر آلمانی به این موضوع معترض نبود بلکه از این اقدامات حمایت هم میکردند! نکته جالب اینکه در آن برهه زمانی، بحث منطقی با مردم آلمان اصلآ جواب نمیداد و اکثر آنها این جنایتها را برای سعادت مردم آلمان و حتی مردم جهان توجیه میکردند.
📌"هانا آرنت" در کتاب "توتالیتاریسم" میگوید: انتظار بحث منطقی با حامیان حاکم ظالم هرگز جواب نمیدهد. بهخاطر اینکه به واسطه "ایدئولوژی" دو چیز در آنها مُرده:
۱) خودانگیختگی
۲) خصایص انسانی
📌وقتی خودانگیختگی از بین میرود، آن بخش از مغز که مسئول "تفکر انتقادی" است، انگار خاموش میشود. وقتی قابلیت تفکر نقادانه از بین میرود، فرد نمیتواند بر اساس ارزشهای اخلاقی و انسانی درونزای خودش اتفاقات را بسنجد. در واقع ترازوی ذهنی این آدمها، فقط با ایدئولوژی حکومت، خوب و بد را میسنجد.
📌در جنگجهانی دوم دستگاه تبلیغاتی آلمان به مردم تلقین کرده بود که یهودیان عامل بدبختی آلمان و جهان هستند. ذهن مردم آلمان هیچوقت نمیپرسید که نسلکشی یهودیان، انسانی است یا نه. چون ترازوی ذهنیشان این طور میسنجید که آنها موجودات پلیدی هستند که باید نابود شوند.
📌وقتی خصایص انسانی از بین میرود، آدم برای انجام هر کاری که همجهت با ایدئولوژی حکومت باشد، آمادهست؛ بدون اینکه فکر کند آن کار چقدر اخلاقی و انسانی ست. یهودیها زندهزنده داخل کورهها سوزانده میشدند ولی هیچکس اعتراضی نداشت. ولی غیر از آلمانیهای آن دوره، احتمالا همگان در طول تاریخ قضاوتشان این است که این اتفاق چقدر نفرتانگیز و غمانگیز است.
📌ایدئولوژی، انسانیت را از آدمها سلب کرده بود. ذهن آلمانیها این شکلی شده بود: موقع قضاوت در باره هر اتفاقی، تفکر و احساسشان تعطیل میشد و قضاوت ایدئولوژی حاکمیت، جانشین میشد. گرایش ایدئولوژی حاکمیت، تعیین میکرد که کدام اقدام خوب و زیباست و کدام اقدام نفرتانگیز و زشت.
ایدئولوژی، "انسانیت" و "اخلاق" آلمانیها را به خدمت "ماکیاولیسم" در آورده بود. برای آلمانیهای دوره نازی هر وسیلهای که باعث رسیدن به "هدف" مورد نظر حکومت بود، موجه، بدیهی، مجاز و مشروع بود!
#مهارت_تفکر_انتقادی
HTML Embed Code: