TG Telegram Group & Channel
Learning With M | United States America (US)
Create: Update:

جلسه بازاندیشی (Retrospective) در بهبود فرآیند توسعه محصول و بلوغ شیوه‌ همکاری ذینفعان، از اهمیت بسیار و نقش بی‌بدیلی برخوردار است. با این حال این پرسش اساسی مطرح است که آیا «شیوه‌ی مرسوم» برگزاری این جلسات، می‌تواند تاثیری پایدار، ملموس و سودمند داشته باشد؟

اگر چهارچوب‌های اسم و رسم‌دار چابکی را مرور کنید، خواهید دید که همگی شیوه‌ای یکسان را برای برگزاری این جلسه پیشنهاد کرده‌اند:

🔹در آغاز: اعضای تیم با همکاری یک تسهیل‌گر شروع به نوشتن اتفاقات و اقداماتی می‌کنند که به گمان آنها خوب و خوشحال‌کننده بوده‌اند و یا بد و آزاردهنده.

🔹در میانه: سعی می‌شود به شکلی دموکراتیک، برخی از موضوعات مطروحه، انتخاب و به بحث گذاشته شوند.

🔹سرانجام: سعی می‌شود تا بر پایه توافقی جمعی (مبتنی بر آرای اکثریت) برخی اقدامات که به گمان اعضای تیم باعث بهبود و رضایت می‌شود، انتخاب شوند و همگی متعهد به رعایت آنها شوند.

جلسه بازاندیشی با این سبک و سیاق را به دلایلی که در ادامه خواهم گفت، کم‌اثر می‌بینم و تجربه‌‌ام نشان داده که نقصی بزرگ در این شیوه از برگزاری رترو وجود دارد. هدف این نوشتار هم شرح آن کاستی بزرگ و پیشنهادی برای اصلاح آن است.

نظریه‌ی زمینه (Theory of Context) چیست؟
در حوزه جامعه‌شناسی، تصمیماتی که توسط بازیگران گرفته می‌شود، عموما به طور توامان به خشنودی جمعی و ناخشنودی جمعی دیگر منجر می‌شود. این تصمیمات که باعث اعطا یا سلب امتیاز به/از کسانی ‌می‌شود، ذیل سرفصل «سیاست‌گذاری عمومی» مطالعه می‌شود. از این منظر، جلسه بازاندیشی اسپرینت هم نوعی از سیاست‌گذاری عمومی است که می‌تواند با وضع قوانینی هر چند محلی و محدود باعث شود توزیع امکانات و اختیارات به شکلی انجام شود که عده‌ای رضایتمند و عده‌ای ناراضی شوند. مثلا در ساحت جامعه ایران، نهادی مسؤل در حاکمیت تصمیم می‌گیرد تا در قالب طرح جوانی جمعیت به والدینی که صاحب فرزند می‌شوند امتیاز خودرو اعطا شود. یا در مقیاسی خردتر، در یک تیم عده‌ای تصمیم می‌گیرند که برای افزایش انگیزه، ساعت‌هایی در هفته به مطالعه‌ی آزاد اختصاص یابد.

آن تصمیم هر چه که باشد و ساحت آن تصمیم‌گیری هر قدر کلان یا خرد باشد، آنچه که مهم است این است که تصمیم‌گیران کدام نظریه و نظام مفهومی را برای تحلیل وضع موجود و تبیین علل پیدایش آن برگزیده‌اند. آیا اصلا برای تصمیم‌گیران روشن است که در کدام چهارچوب مفهومی به زمینه‌ی پیدایش وضع موجود می‌نگرند؟ به عنوان مثال افرادی که فکر می‌کنند با اعطای امتیاز خرید خودرو، زوج‌ها را تشویق به فرزندآوری می‌کنند، اولا باید توضیح شفافی دهند که به نظر آنها وضعیت فعلی معلول چه عواملی است؟ شکل‌گیری رفتارها و روابط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در طی زمان چگونه باعث شده است که رشد جمعیت این چنین شود؟ این همان نظریه‌ی زمینه است. نظریه‌ای که وظیفه‌اش ارایه شرحی روشن و عقلانی از علل پیدایش وضع موجود است. در نبود یک نظریه‌ی زمینه (TOC)، نمی‌توان گام بعدی یعنی ارایه مدلی برای تغییر را به درستی برداشت.

در مقیاس خردتر (مقیاس کار تیمی) هم، داشتن یک نظریه روشن از علل پیدایش وضع موجود نخستین گام برای رسیدن به بهبود پایدار است. مهم است که همه تصمیم‌گیران (اعضای تیم) به خصوص تسهیلگران، از ساختارهای رسمی و غیررسمی توزیع قدرت در سازمان، کنش‌های افراد و تیم‌های دیگر و ریشه‌های تاریخی شکل‌گیری گفتمان جاری در تیم آگاهی عمیقی داشته باشند. دست یافتن به این آگاهی، کار ساده‌ و سر راستی نیست اما این نباید باعث شود که تصمیم‌گیران از این آگاهی ارزشمند چشم‌پوشی کنند.

نظریه‌ی تغییر (Theory of Change) چیست؟
نظریه‌ی تغییر در کنار نظریه‌ی زمینه، یکی از پایه‌های اساسی تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری است. در حالی که نظریه‌ی زمینه به ما می‌گوید «چرا وضعیت موجود به این شکل درآمده است»، نظریه‌ی تغییر به این پرسش پاسخ می‌دهد که «چگونه می‌توان این وضعیت را تغییر داد؟» نظریه‌ی تغییر نمایانگر یک دستگاه فکری است که نشان می‌دهد برای رسیدن به یک هدف خاص، چه مداخله‌هایی باید انجام شود، چرا باید انجام شود و چه عوامل و شرایطی باید تغییر کنند تا آن هدف محقق شود.

یک نظریه‌ی تغییر مناسب، زنجیره‌ای از روابط علّی و معلولی را شرح می‌دهد که در نهایت به تغییر مطلوب منجر می‌شود. این نظریه نه‌ تنها نقطه‌ی نهایی مطلوب را مشخص می‌کند، بلکه مسیر دستیابی به آن را نیز با جزییات توضیح می‌دهد. این موضوع در حوزه‌ی سیاست‌گذاری عمومی، مدیریت سازمانی و حتی در سطح تیم‌های چابک اهمیت حیاتی دارد.

Forwarded from Delpak Log
جلسه بازاندیشی (Retrospective) در بهبود فرآیند توسعه محصول و بلوغ شیوه‌ همکاری ذینفعان، از اهمیت بسیار و نقش بی‌بدیلی برخوردار است. با این حال این پرسش اساسی مطرح است که آیا «شیوه‌ی مرسوم» برگزاری این جلسات، می‌تواند تاثیری پایدار، ملموس و سودمند داشته باشد؟

اگر چهارچوب‌های اسم و رسم‌دار چابکی را مرور کنید، خواهید دید که همگی شیوه‌ای یکسان را برای برگزاری این جلسه پیشنهاد کرده‌اند:

🔹در آغاز: اعضای تیم با همکاری یک تسهیل‌گر شروع به نوشتن اتفاقات و اقداماتی می‌کنند که به گمان آنها خوب و خوشحال‌کننده بوده‌اند و یا بد و آزاردهنده.

🔹در میانه: سعی می‌شود به شکلی دموکراتیک، برخی از موضوعات مطروحه، انتخاب و به بحث گذاشته شوند.

🔹سرانجام: سعی می‌شود تا بر پایه توافقی جمعی (مبتنی بر آرای اکثریت) برخی اقدامات که به گمان اعضای تیم باعث بهبود و رضایت می‌شود، انتخاب شوند و همگی متعهد به رعایت آنها شوند.

جلسه بازاندیشی با این سبک و سیاق را به دلایلی که در ادامه خواهم گفت، کم‌اثر می‌بینم و تجربه‌‌ام نشان داده که نقصی بزرگ در این شیوه از برگزاری رترو وجود دارد. هدف این نوشتار هم شرح آن کاستی بزرگ و پیشنهادی برای اصلاح آن است.

نظریه‌ی زمینه (Theory of Context) چیست؟
در حوزه جامعه‌شناسی، تصمیماتی که توسط بازیگران گرفته می‌شود، عموما به طور توامان به خشنودی جمعی و ناخشنودی جمعی دیگر منجر می‌شود. این تصمیمات که باعث اعطا یا سلب امتیاز به/از کسانی ‌می‌شود، ذیل سرفصل «سیاست‌گذاری عمومی» مطالعه می‌شود. از این منظر، جلسه بازاندیشی اسپرینت هم نوعی از سیاست‌گذاری عمومی است که می‌تواند با وضع قوانینی هر چند محلی و محدود باعث شود توزیع امکانات و اختیارات به شکلی انجام شود که عده‌ای رضایتمند و عده‌ای ناراضی شوند. مثلا در ساحت جامعه ایران، نهادی مسؤل در حاکمیت تصمیم می‌گیرد تا در قالب طرح جوانی جمعیت به والدینی که صاحب فرزند می‌شوند امتیاز خودرو اعطا شود. یا در مقیاسی خردتر، در یک تیم عده‌ای تصمیم می‌گیرند که برای افزایش انگیزه، ساعت‌هایی در هفته به مطالعه‌ی آزاد اختصاص یابد.

آن تصمیم هر چه که باشد و ساحت آن تصمیم‌گیری هر قدر کلان یا خرد باشد، آنچه که مهم است این است که تصمیم‌گیران کدام نظریه و نظام مفهومی را برای تحلیل وضع موجود و تبیین علل پیدایش آن برگزیده‌اند. آیا اصلا برای تصمیم‌گیران روشن است که در کدام چهارچوب مفهومی به زمینه‌ی پیدایش وضع موجود می‌نگرند؟ به عنوان مثال افرادی که فکر می‌کنند با اعطای امتیاز خرید خودرو، زوج‌ها را تشویق به فرزندآوری می‌کنند، اولا باید توضیح شفافی دهند که به نظر آنها وضعیت فعلی معلول چه عواملی است؟ شکل‌گیری رفتارها و روابط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در طی زمان چگونه باعث شده است که رشد جمعیت این چنین شود؟ این همان نظریه‌ی زمینه است. نظریه‌ای که وظیفه‌اش ارایه شرحی روشن و عقلانی از علل پیدایش وضع موجود است. در نبود یک نظریه‌ی زمینه (TOC)، نمی‌توان گام بعدی یعنی ارایه مدلی برای تغییر را به درستی برداشت.

در مقیاس خردتر (مقیاس کار تیمی) هم، داشتن یک نظریه روشن از علل پیدایش وضع موجود نخستین گام برای رسیدن به بهبود پایدار است. مهم است که همه تصمیم‌گیران (اعضای تیم) به خصوص تسهیلگران، از ساختارهای رسمی و غیررسمی توزیع قدرت در سازمان، کنش‌های افراد و تیم‌های دیگر و ریشه‌های تاریخی شکل‌گیری گفتمان جاری در تیم آگاهی عمیقی داشته باشند. دست یافتن به این آگاهی، کار ساده‌ و سر راستی نیست اما این نباید باعث شود که تصمیم‌گیران از این آگاهی ارزشمند چشم‌پوشی کنند.

نظریه‌ی تغییر (Theory of Change) چیست؟
نظریه‌ی تغییر در کنار نظریه‌ی زمینه، یکی از پایه‌های اساسی تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری است. در حالی که نظریه‌ی زمینه به ما می‌گوید «چرا وضعیت موجود به این شکل درآمده است»، نظریه‌ی تغییر به این پرسش پاسخ می‌دهد که «چگونه می‌توان این وضعیت را تغییر داد؟» نظریه‌ی تغییر نمایانگر یک دستگاه فکری است که نشان می‌دهد برای رسیدن به یک هدف خاص، چه مداخله‌هایی باید انجام شود، چرا باید انجام شود و چه عوامل و شرایطی باید تغییر کنند تا آن هدف محقق شود.

یک نظریه‌ی تغییر مناسب، زنجیره‌ای از روابط علّی و معلولی را شرح می‌دهد که در نهایت به تغییر مطلوب منجر می‌شود. این نظریه نه‌ تنها نقطه‌ی نهایی مطلوب را مشخص می‌کند، بلکه مسیر دستیابی به آن را نیز با جزییات توضیح می‌دهد. این موضوع در حوزه‌ی سیاست‌گذاری عمومی، مدیریت سازمانی و حتی در سطح تیم‌های چابک اهمیت حیاتی دارد.
👍8🔥1


>>Click here to continue<<

Learning With M




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)