TG Telegram Group Link
Channel: لوح
Back to Bottom
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کوری آموزشی و پژوهشی ۷: ما نیازمند یک معجزۀ قریب‎الوقوع در یک موقعیتِ وخیم یا SHITUATION هستیم.

https://hottg.com/ksharifiRRB/1203
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۲/۰۹/۰۴
https://hottg.com/ksharifiRRB
کوری آموزشی و پژوهشی ۷: ما نیازمند یک معجزۀ قریب‎الوقوع در یک موقعیتِ وخیم یا SHITUATION هستیم
ادامه از بخش ۶

فرد عامی‎ای چون "لوح‎بان" اگر بخواهد ببیند کشورها در کدام SITUATION یا SHITUATION به سرمی‎برند، کافی است چند معیار را وارسی کند:👇

وضعیت دستمزد و حقوق
قیمت مواد خوراکی
میزان مصرف سرانۀ گوشت و لبنیات
نرخ تورم
وضعیت اجاره مسکن
امید به سرمایه گذاری
و از همه مهمتر محیط زیست


👈همه باید مراقب باشیم که برای حل مسائل در دام تفکر خطی نیفتیم که خطر بزرگی است و هر کشوری را در گرداب بلا غرق خواهد کرد و پیامدهای تصمیمات خودمان چون ماری قدرتمند به دور گردنمان خواهد پیچید و خفه‎مان خواهد کرد. به موجب تفکر خطی بود که اتوبان‎های بزرگی در شهر ساخته شد. همین اتوبان‎ها محرکی برای ساخت برج‎ها، تردد بیشتر با اتومبیل و آلودگی هوای بیشتر و نیز مسدود شدن مسیرِ نه چندان کارآمد تهویۀ طبیعی شهر شد و جمعیت بیشتر به تهران و کلان‎شهرها آمدند و تراکم‎فروشی هم ادامه پیدا کرد. با تفوق تفکر خطی به نظر برخی رسید که اگر هزینۀ زندگی در شهری مثل تهران تا حدی افزایش یابد که خیلی‎ها از پسِ آن برنیایند، مانع از مهاجرت بی رویه به تهران و کلان‎شهرها خواهد شد. افزایش نرخ صدور پروانۀ ساخت و عوارض ساختمانی در وهلۀ اول هوس‌انگیز است، اما شهرها دچار نامتعادلی شدند. افزایش هزینۀ زندگی موجب شد که حاشیه‎نشینی گسترش پیدا کند، اما نیروهای کیفی مثل پرستاران به نتیجه رسیدند که از شهرهای بزرگ به شهرهای کوچک کوچ کنند. به فراوانی می‌توان تفوق تفکر خطی را دید، تفکری که روابط را ساده می‎بیند، و گمان می‎برد که اگر یک عامل را تغییر دهیم، می‎توان عامل وابسته به آن را کم و زیاد کرد. چند مثال دیگر می‎تواند به درک این مطلب کمک کند:👇

با چند برابر کردن هزینۀ خرید مدرک مشکل مهاجرت نخبگان و دانشجویان از کشور حل می‎شود.

با ساخت یک میلیون مسکن در سال مشکل اسکان حل می‎شود.

با کاشت یک میلیارد درخت، مشکل جنگل تراشی برطرف می شود.

برای جلوگیری از سرگردانی دانش‎آموزان پس از دبیرستان، دانشگاه‎ها را بی‎رویه گسترش می‎دهیم.

با افزایش تعداد مقالات علمی کشور و سرآمدی در منطقه وضعیت صنعتی بهتری پیدا خواهیم کرد.

با افزایش سال‎های اشتغال، مشکل صندوقهای بازنشستگی را حل می‎کنیم.

پزشک کم داریم؟ حتی زیر سوله هم پزشک پرورش می‎دهیم. این تفکر یک نابغه بود که موجی ایجاد کرد که موجب جدایی آموزش پزشکی از وزارت علوم شد.

برای مبارزه با فقر، یارانه را افزایش می‎دهیم. همین الان هم هر دولتی زیر بار یارانه کمر خم می‎کند.


👈به نظر می‎رسد که ما در یک SHITUATION شبیه محدودۀ زمانی۱۹۰۰ هستیم. در اواخر قرن ۱۹، پیش بینی می‎شد که خیابان‏های لندن و نیویورک در کوهی از مدفوع اسب غرق خواهد شد و هیچ راهی برای حل آن نمی توانستند پیش بینی کنند. اما معجزۀ قریب الوقوعی به نام اختراع موتورهای درون سوز و ابتکارات صنعتی-اقتصادی گوتلیب دایملر و هنری فورد در پیش بود. اما این اختراع در خلاء به وجود نیامد. یک درس از اختراع موتورهای درون سوز می‎توان گرفت: اگر انسان‎ها را به حال خودشان بگذارید، معمولاً راهی برای حل مشکلات اقتصادی پیدا خواهند کرد، فقط وقتی که برای این کار آزاد باشند، موسسات اقتصادی خودشان را داشته باشند که مستلزم محترم شمردن حق مالکیت (مادی و معنوی) در جامعه است. این وضعیت انگیزه‎های درستی خلق خواهد کرد و آزادی پیدا کردن راه چاره را به آنها می دهد. در فقدان چنین زمینه‎ای، به ناچار مکانیسم‎های سیاسی با نگاه خطی حاکم خواهد شد و مسائل بدتر از پیش می‎شود.

اینک آن SHITUATION لندن و نیویورک با مدفوع اسب تغییر ماهیت داده است. برای مثال، جای تراکم مدفوع اسب را آلودگی هوا و عوارض بهداشتی چون سکتۀ مغزی گرفته است. آینده و دورنمای تامین مسکن و اشتغال ظاهراً تاریک است و هیچ راهی به نظرمان نمی‎رسد.
این کلیپ بخشی از سریال نابغه Genius در موردِ زندگی آلبرت آینشتاین است. زمان داستان در حوالی ۱۸۹۸ است و بینش عمیق اجتماعی دانشمندان در برابر نیازهای اجتماعی را نشان می‎دهد. دنیا در آستانۀ جنگ جهانی اول بود و یکی از دلایل آن قحطی قریب‌الوقوع در اروپا بود. ژنرال‎ها خود را برای کم کردن نان‌خورها آماده می‎کردند، اما دانشمندان آن دوران در اروپا معجزات قریب‌الوقوع خود را رو کردند. در انتهای کلیپ وقتی همسر فریتز هابر با ناامیدی از شوهرش پرسید آیا می‌تواند نیتروژن را از هوا استخراج کند؟ یک جواب هوشمندانه از همسرش شنید: هنوز نە!

دانشگاهیان باید زودتر از همه خطر تفکر خطی را گوشزد کرده گذار از SHITUATION به یک موقعیت پایدار را همانند اسلافشان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم هدف قرار دهند. آیا دیر شده است؟ هنوز نە.
Not Yet
.
ادامه در بخش ۸

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۲/۰۹/۰۴
https://hottg.com/ksharifiRRB
اگر همین الآن خبر برسد که یک سیارک قطعاً به زمین برخورد خواهد کرد، ایران، اسرائیل، آمریکا، چین، روسیه، اکراین، اتحادیۀ اروپا و فلسطین چه باید بکنند؟ به مناسبتِ اجلاسِ COP28 در امارت
https://www.npr.org/2023/03/10/1162659328/asteroid-2023-dw-nasa-earth-impact

اگر همین الآن بفهمیم که در ۱۴ فوریۀ ۲۰۴۶، سیارک 2023 DW نه با احتمال ۰.۱۸ درصد بلکه با احتمال ٩۹.٨٢ درصد به زمین برخورد خواهد کرد، کشورهای یاد شده چه باید بکنند؟ حتی احتمال ۰.۱۸ درصد هم خیلی زیاد است.


وقتی سیارکی فرضی به زمین برخورد کند، همانند سیارک chicxulub که حدود ٦٦ میلیون سال پیش با شبه جزیرۀ یوکاتان در خلیج مکزیک برخورد کرد، هیچ موجود زنده‎ای احتمالاً فرصت واکنش نخواهد یافت و شاید همه در دم بمیریم. اما بلایی بزرگ‎تر و خیلی زودتر از سیارک 2023 DW در راه است و آن گرمایش زمین و خشکسالی، و در ادامۀ آن ناهیدی (سیارۀ زهره) شدن کرۀ زمین است. ناهید یک میلیارد سال پیش احتمالاً اقیانوسی قابل سکونت داشت.

تغییرات اقلیمی و عوارض آن از جمله خشکسالی بلایی بزرگ‎تر است و قبل از انقراض جمعی ناشی از آن، بیم آن می‌رود که انسان‎ها بر سر آب و محیط زیست سخت به جان هم بیفتند و بشر زودتر از آن بلا، با زجرکش کلکِ خودش را بُکََند. حتی فکرِ رخداد آن در مقیاسی بسیار کوچک، آن هم در منطقۀ پرمناقشۀ خاورمیانه لرزه بر تن هر انسانِ دارای عقل سلیم می‎اندازد.


اهمیت ارتباط متقابل دانشمندان و سیاستمداران

وجود ارتباط متقابل بین دانشمندان و سیاست‌مداران ضروری است. باید درنظر گرفت که بسیاری تصمیمات سیاسی اثرات زیست‌محیطی دارد که هر دو گروه باید مراقب آن باشند. استراتژی‎هایی نظیر خودکفایی در محصولاتی که آب‎بریِ بالایی دارند، نظیر گندم با مصرفِ ١٣٠٠ لیتر آب برای هر کیلوگرم و شیر با مصرفِ ١٠٠٠ لیتر آب در هر کیلوگرم (١)، در کشورهایی با منابعِ نایابِ آب می‎تواند اثراتی مخرّب بر جا بگذارد. افزون‌براین، فعالیت‎هایی که به‌ظاهر برای حفظِ آب انجام می‎شود، نظیر سدّسازی در کشورهای گرمسیری و نیمه‌گرمسیری، ممکن است عواقب بدی داشته باشد. خشک شدن عمدۀ دریاچه‎های داخلی در ایران را باید نقّادانه وارسی کرد. سدهای بالادست در رودخانه‌های دجله و فرات در ترکیه ممکن است موجب خشک شدن مناطق پایین‌دست در جنوب عراق شود و توفان‎های وحشتناک شن را در منطقه برانگیزد. استان سیستان‌وبلوچستان که در پایین‌دست رودخانۀ هیرمند است، احتمالاً به‌خاطر سدهایی که در بالادست بر روی این رودخانه در افغانستان زده‎اند، چنان آسیب دیده که با خشک شدنِ دریاچۀ هامون، ماهیگیری و پرورش ماهی و پرورش دام در منطقه نابود و مشکل امرارمعاش موجب مهاجرت گستردۀ مردم بومی شده است. توصیه می‎شود که سیاست سدّسازی یا به‌عبارت‌بهتر، جنون سدّسازی حداقل در خاورمیانه، جایی که مستعد منازعه بر سر آب است، بازبینی شود. درحا‎ل‌حاضر، بحث بر سرِ حذف و تخریب سدها در جوامع علمی در ایالات متّحده در جریان است (٢).

تصویب قوانین و اخذ تصمیم‎های کلان در مقیاس کشوری، منطقه‎ای و جهانی همیشه باید در زیر چتر پایداریِ محیط‌زیست انجام شود. دستیابی به یک حسّ وفاقِ بین‎المللی ضروری است تا امور مربوط به بهداشت و پایداری محیط زیست از منازعات سیاسی داخلی و یا بین‎المللی، ازجمله تحریم‌ها معاف باشد (٣). این حس مشترک حتی بین دشمنان نیز باید برقرار شود.

در برابر خشکسالی و تغییرات اقلیمی، سرسخت‎ترینِ دشمنان باید خود را در معرض اصابت یک سیارک تمام کننده به زمین فرض کنند. آن سیاستی منطقی است که به جای آرزوها، واقعیات دردناک را در نظر بگیرد. نشست‎هایی مثل COP28 شایسته و بایسته است که معاف از منازعات سیاسی و نظامی باشد.



کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
١٤٠٢/٠٩/١١
https://hottg.com/ksharifiRRB
======================================================

مراجع:
1. Hoekstra, AY. (2008). The water footprint of food, in J. Förare (ed) Water For Food, The Swedish Research Council for Environment, The Swedish Research Council Formas, Stockholm, 54.

2. Vahedifard, F., Madani, K., AghaKouchak, A., Thota, SK. (2021). Are we ready for more dam removals in the United States? Environmetnal Research: Infrastructral Sustainability. 1 013001 https://doi.org/10.1088/2634-4505/abe639.

٣) بخش عمدۀ این مطلب از صفحۀ ١٨٤ فصل ١١ کتابِ "تأملی بر آموزش دامپزشکی: ازتئوری تا مشی حرفه‎ای" است.
اهمیت تشخیص علم از شبه‎علم و ناعلم

برای پاسخ به این که عدد، جسم یا تشخیص درمانگاهی چیست، باید از حوزۀ ریاضی، فیزیک یا طب خارج، و وارد حیطۀ فلسفه شویم. به همین ترتیب، پاسخ به این که پژوهش چیست و کدام پژوهش علمی است؟

به قول ژان پیاژه این که علم فیزیک ۲۰ قرن پس از ریاضیات تکوین یافته شاهدی است بر این مدعا که سامان دادن به روح علم تجربی تا چه پایه مشکل است. از آن زمان که به تأسی از فرانسیس بیکن، تجربه در مشی علم جایگاهی اساسی یافت تا زمانی که کارل پوپر معیار ابطال‎پذیری را برای تشخیص علم از شبه‎علم پیش نهاد، روشمندی علمی تغییراتی اساسی در زندگی بشر ایجاد کرده است، به نحوی که اگر همین روند علمی ادامه نیابد، اساس تمدنی بشر با مشکلات بزرگی روبرو خواهد شد.

در این دوران تهاجم شبه‎علم و ناعلم وسعت زیاد یافته است. برای هر پژوهشگر اصیلی تشخیص این موضوع ضروری است و در ضمن، باید مراقب بود که شبه‎علم و ناعلم تلاش زیادی برای دربرکردن جبۀ علم دارد و به دقت برای فریب، روشمندی علم را تقلید می‌کند؛ حداعلی و خطرناک آن را در کورونا دیدیم. روز یکشنبه ۱۹ آذر در دانشکدۀ علوم دانشگاە فردوسی مشهد، روی این موضوع بحث خواهد شد.
گل‌ها و برگ‌ها

اگر می‌خواهید به مجموعۀ برنامۀ موسیقی گل‌ها و نیز آرشیوی غنی از مجلات اطلاعات بانوان،  فصلنامه تئاتر، فیلم و هنر، هولیوود، هنر و سینما، هنر و مردم، مجله چنگ، موزیک ایران،   موسیقی، رادیو تهران، نقش و نگار،   نگین، رودکی، سپیدوسیاه، ستاره سینما، تماشا، تهران مصور، تالش و توفیق دست پیدا کنید و برای گردآورنده‌اش «جین لویسون» که چند ماهی است همسرش را از دست داده به مناسبت کریسمس تبریکی بفرستید، یکی از این لینک‎ها را ببینید:
https://hottg.com/about_ghaed/747

http://mghaed.com/essays/snaps/402/the_way_we_were.htm
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۲/۱۰/۰۱
https://hottg.com/ksharifiRRB
کوری آموزشی و پژوهشی ۸: موجودی هوازی به نام دانشجو
ادامه از بخش ۷

اگر رشد نرخ دلار و تورم در سی سال گذشته را در نظر بگیریم، به طور خام به میزان فشار فزاینده‎ای که به لحاظ مالی به دانشجویان و خانواده‎ها وارد می‎آید، می‎توان پی برد. یک چشمِ دانشگاه برای اشتغالِ دانش آموختگان به رشد اقتصادی است تا بازۀ بین دانش آموختگی و ورود به بازار کار کم، و فرصت‎های جدید اشتغال نیز خلق شود.

بدون چتر حمایت مالی‎ والدین از فرزندان، دانشگاه‎ها و مدارس و کل جامعه یک شبه فرو می‎پاشند، اما تا کجا کمر خانواده‎ها و دانشجویان در زیر بار فشارهای مالی دوام می‎آورد؟ تحمل این فشار تا بی‎نهایت ممکن نیست.

از یک طرف، کیفیت آموزش مثل سابق معطوف به اشتغالزایی و بازار کار نیست و از طرف دیگر، انتظارات پژوهشی دانشگاه‎ها برای چاپ مقاله از دانشجو و استاد آن قدر بالا رفته است که تناسبی با واقعیت‎های جهانی، واقعیت‎های داخل کشور، و توان لجستیکی و مالی دانشگاه‎ها ندارد. فشار بیش از حد به استاد موجب خواهد شد که این فشار به دانشجو، به ویژه دانشجوی کارشناسی ارشد و دکترا، نیز منتقل شود. البته وضعیت ساختاری دانشگاه‎ها طوری است که این فشار گاهی به ممکن است به مرحلۀ قلدری bullying هم بکشد. این را در به درازا کشیدن دورۀ تحصیل و همچنین، دورۀ طولانی بین اتمام کار پژوهشی تا زمان کسبِ پذیرش مقاله برای چاپ می‎توان دید. همین موضوع می‎تواند یک طرح پژوهشی برای معاونت آموزشی دانشگاه باشد: میزان طولانی شدن دورۀ تحصیل به خاطر انتظارات پژوهشی چقدر است؟ مبادا به جای بهره‎وری به بهره‎کشی از دانشجویان پرداخته باشیم .

سودای تبدیل شدن به قدرتی برتر در عرصه پژوهش و فناوری و رسیدن به مرحلۀ امپراطوری علمی بیش از آن که یک تفکر علمی باشد، یک تفکر سیاسی است. با هر نوع سودایی، توجه به سربازان عرصۀ دانشگاه یعنی دانشجویان و روحیۀ آنها در این زمینه مهم است. در دهۀ ۶۰ مرحوم علیرضا سلیمانی، قهرمان سنگین وزن کشتی جهان در مورد تغذیه در اردوی تیم ملی گلایه کرده بود که با کشک بادمجان نمی‎شود کشتی گرفت. در مورد وضعیت فوتبال هم تا زیر بار هزینه و آوردن مربی خارجی نرفتند و به هزاران نکتۀ ریز و درشت توجه نکردند، وضعیت فوتبال به اینجا نمی‎رسید که اینک هست و البته هنوز برای تکرار قهرمانی در آسیا تب و تاب داریم. رسیدن به مرحلۀ قدرت برتر و سروری ورزشی در فوتبال بسیار ساده‎تر و کم‎هزینه‎تر است تا رساندن کشور به مرحلۀ سروری علمی.

در ۵۰ تا ۶۰ سال پیش در میان ظروف چینی جهیزیۀ دوشیزگان یک دست زیر سیگاری هم قرار داشت. قبح کشیدن سیگار، این وسیله را از فهرست جهیزیه برچید، اما الان دیده می‌شود که محوطۀ دانشگاه‌ها دارد به زیرسیگاری تبدیل می‎شود که حاکی از برآمدن روحیۀ خاصی است.

مهاجرت هم با این که پدیده‎ای چند لایه و پیچیده است، به هر حال گسترش آن نشان از یک روحیۀ جمعی ویژه دارد. وضعیت روحیه بسیار مهم است چون روحیه می‌تواند برآیند تجربیات جمعی و حسی مشترک باشد. وزارت علوم باید به دقت وضعیت دستیاران پزشکی را رصد کند و نامۀ دکتر سید وحید شریعت رییس انجمن علمی روان‌پزشکان ایران و دکتر حمید یعقوبی رییس جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی‌ ایران در ۲۷ شهریور ۱۴۰۲ را جدی بگیرد. فرد اخیر از شهریور ۱۳۸۷ تا آذر ۱۳۹۶ به مدت بیش از ۹ سال مدیرکل دفتر مشاوره و سلامت وزارت علوم بوده‌ است.

بدون دانشجو، دانشگاه از مفهوم تهی خواهد شد. فعلاً دانشجویانی که وارد دانشگاه می‎شوند، دهۀ هشتادی هستند. به نظر نمی‎رسد که دهۀ نودی‎ها با وضع موجود، به صورت هوازی و حتی با کشک بادمجان، علاقه‎ای به درس خواندن نشان دهند.

دانشگاه‎ها باید اصلاحات جدی در زمینه‌های آموزشی و پژوهشی انجام دهند تا فعالیت‎هایشان با تولید ناخالص داخلی گره بخورد، به نحوی که دانشجویان آن را در میزان مهارت، سرآمدی و اشتغالی در حد دستیابی به یک زندگی متوسط حس کنند. در غیر این صورت، پیش‌بینی مرحوم پیتر دراکر، آینده پژوه معروف، به وقوع می‎پیوندد: وی در ۱۹۹۷ گفته بود که با روند فعلی سی سال بعد مجموعه‎های دانشگاهی به موزه‎های آثار باستانی تبدیل خواهند شد. این دگرگونی‌ در حد تاثیر ابداع صنعت چاپ بر جامعه بشری خواهد بود (مرجع زیر).

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۲/۱۰/۰۹
https://hottg.com/ksharifiRRB

مرجع:
دودرستاد، جیمز؛ استانلی، ایکنبری؛ هارولد، ویلیامز. (۱۹۹۹). دانشگاه و محیط و پیرامون: تعامل با فنّاوری و بازار. ترجمۀ مهدی عباسی و قدرت حاجی رستم‎لو. (۱۳۸۱). چاپ اوّل. دفتر برنامه‌ریزی اجتماعی و مطالعات فرهنگی معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فنّاوری، ص ۳.

ادامه در بخش۹
بیمۀ دانشجویی تأمین اجتماعی

همیشه وضعیت اقتصادی دانشجویان برای لوح‎بان مایۀ نگرانی بوده است؛ نشانش هم ۱۸ پستِ مجهز به هشتگ #هراس_اقتصادی در این کانال است.

نگارنده در موردِ موجوداتی هوازی به نام دانشجو، به دکتر علی سرافراز یزدی فقید، رئیس اسبق دانشگاه فردوسی و نمایندۀ پیشین مجلس، نامه‎ای نوشته مقاله‎ای از ماری کوری با عنوان ارزشمندترین و نادرترین نیروی آدمی نیز به آن پیوست کرده بود.

فاصلۀ بین دوران دیپلم تا دستیابی به شغلی آبرومند و پایدار برای جوانان به نحو فزاینده‎ای طولانی شده است؛ هم فشار اقتصادی و هم تاخیر در استقلال اقتصادی بر روح و اندیشۀ جوانان سنگینی می کند. معاون دانشجویی اسبق دانشگاه فردوسی مشهد هم آن را با زخم پایدار روح و روان توصیف کرده است.

در مطالعۀ مجلۀ وزین ترجمان شمارۀ ۲۸، پاییز ۱۴۰۲، آگهی سازمان تأمین اجتماعی نظر "لوح‎بان" را جلب کرد. از این پس، نویسنده بدون این بیمه نه به دانشجویان پایان نامه خواهد داد و نه ایشان را با خود به کلینیک سیار خواهد برد؛ از بیم آسیب جسمانی و ابتلا به بیماری‌های مشترک.

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۲/۱۰/۱۳
https://hottg.com/ksharifiRRB
در پیوند با پستِ مربوط به بیمۀ تامین اجتماعی دانشجویی نامه ای رسیده که عیناً تقدیم خوانندگان می شود.

استاد گرانقدر در ضمیمه موضوع بیمه، علی الخصوص دانشجویی باید در محضرتون عرض کنم :

یک اینکه ذاتا این بیمه اصلا خدمات درمانی ندارد و صرفا بیمه بازنشستگی است و اگر دانشجویان نیاز به بیمه درمانی، آن هم صرفا بیمه درمانی پایه داشته باشند باید از متمم های بیمه استفاده کنند که طرح ها و هزینه های مجزایی دارد.

ثانیا ذاتا این بیمه جعلیست و صرفا مارکتینگ!
چرا؟ چون این بیمه همان بیمه عادی ( مشاغل آزاد ) ۱۲ ، ۱۴ ، ۱۶ درصد است که تحت عناوینی چون بیمه دانشجویان، بیمه زنان خانه دار و.... عرضه میشود که صرفا بازار گرمیست و بنده از ۲-۳ سال قبل که صرفا دانشجو هستم هم بدون هیچگونه مدرکی بیمه مشاغل آزاد دارم که فقط اسم تجاری‎اش با بیمه دانشجویان متفاوت است و تنها علت این مارکتینگ، بازارگرمی و بازی با اسامی بیمه، نجات جان صندوق‎های بازنشستگی می باشد که هیچ جانی ندارند!!!

و درضمن میخواستم به محضرتون برسونم که حقیقتا دانشجویان بجای این بیمه باید از بیمه تکمیلی مناسبی بهره‎مند باشند که تمامی هزینه های درمانی را پوشش دهد و فرانشیز پایینی داشته باشد، برای دامپزشکان شاغل نیز داشتن بیمه مسئولیت مدنی، آن هم با سقف تعهدات علاوه بر بیمه قبلی از نظر بنده الزامیست.

در آخر هم میخواستم اشاره کنم با توجه به تورم افسارگسیخته و غیر قابل مهار، عدم تناسب بازنشستگان و شاغلین ، ورشکستگی کامل تمام صندوق های بازنشستگی و عدم تناسب درآمد ها و هزینه ها، بنده به دوستان و دانشجویان هم رده خودم همیشه توصیه میکنم که بجای پرداخت حق بیمه، کالای های سرمایه ای، به صورت ماهانه تهیه بکنند که بسیار بسیار بازدهی بیشتری از تمامی بازار های مالی، در بلند مدت دارد، مانند خرید طلای زیر ۱ گرم به صورت ماهانه و به صورت بدون اجرت یا کم اجرت...، همان طور که کامران ندرخانی اقتصاد‎دان توصیه کرده‎اند.

ارادتمند شما، سعید یحیوی
دانشجوی سال آخر دامپزشکی دانشگاه آزاد تهران
واحد علوم و تحقیقات
در پیوند با پست "کوری آموزشی و پژوهشی ۸: موجودی هوازی به نام دانشجو" نامه ای از دکتر فرزاد حیاتی رسیده که عیناً تقدیم می شود:
مهاجرت یا مسافرت؟!

اگر به چهره هایی که در فرودگاه امام در مسیر حرکت به سمت پرواز هستند دقت کنیم اغلب با دو دسته چهره مواجه می شویم: دسته ای با چهره های در هم فرورفته و غمگین که در حال مهاجرت هستند و دسته ای دیگر چهره هایی شاد یا لبخندی بر لب که در حال سفر می باشند. بله مهاجرت یکی از سهمگین ترین ضربات روحی است که انسان در طول زندگی می تواند به آن دچار شود. به تعبیر اینجانب هر مهاجر یکبار مرگ را تجربه کرده است. همانگونه که وقتی فردی می‎میرد دیر یا زود فراموش می شود یا درد فراق را برای خود و بازماندگان به جای می گذارد مهاجر نیز به شکل خفیف تری این شرایط را تجربه خواهد کرد. اما این نگاه تلخ به معنای نفی مطلق مهاجرت نیست چرا که از پس هر مرگی، زندگی دوباره است و بزرگ‌ترین دگرگونی‎ها در پس سختی ها و مرارت‎هاست. پس بمیرید قبل از آن که بمیرید!

این مقدمه کوتاه را عرض نمودم تا به موضوعی که در دانشگاهی که در آن مشغولم بپردازم. بسیاری از اساتید به طور عجیبی در بازه‎های زمانی بسیار کوتاه دائما در حال سفر به نقاط مختلف جهت شرکت در کنفرانس‎ها، میتینگ‎ها، … می باشند. این سفرها منحصر به اساتید نیست بلکه دانشجویان دکترا نیز از اینگونه سفرها بهره می برند. علاوه بر این در گرندراندها هر هفته استادی از دانشگاه‎های دیگر دعوت به سخنرانی می‎شود. و همه این ها علاوه بر ‌وبینارها و میتینگ‎های مجازی است که دائما در حال برگزاری است. بدیهی است که حاصل این سفرها تبادل اطلاعات و آگاهی هر چه بیشتر از امکانات و اقدامات سایر مراکز علمی و در نهایت جلوگیری از سکون افراد و سیستم های آموزشی است. متاسفانه در این سال‎های آخر به علت مشکلات اقتصادی شاهد کاهش فرصت های مطالعاتی چه در سطح اساتید و چه دانشجویان دکترا در ایران عزیزمان بودم. به نظر این جانب حداقل با فرصت های فضای مجازی که تا حدودی مدیون دوران مصیبت بار کروناست باید ارتباطات را افزایش داد. حداقل شرایط شرکت در کنگره ها و سمینارهای داخلی تسهیل یابد. چه بسا در سطح دانشجویان دوره عمومی هم در دوره کارورزی فرصت هایی جهت گذراندن دوره های کوتاه مدت در دانشکده هایی که شرایط دامی متفاوتی دارند فراهم شود تا نقاط ضعف دانشکده ها تا حدی برطرف شود.
گرچه افزایش آمار مهاجرت به عوامل متعددی مربوط می باشد. اما به نظر اینجانب که تنها سفر خارجی که داشتم مهاجرت به ایالات متحده بوده است، یکی از راه هایی که می‎تواند تا حدودی این آمار را کاهش دهد، افزایش سفرهای علمی در سطوح مختلف دانشگاهی و جلوگیری از رخوت و سکون در محیط های علمی است. در نهایت شاید برای اینکه کمتر شاهد چهره های در هم کشیده (مهاجرین)در فرودگاه ها باشیم، باید تعداد چهره های خندان (مسافرین) را افزایش دهیم.

دکتر فرزاد حیاتی
متخصص جراحی دامپزشکی
عضو هیات علمی سابق دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد
دانشجوی پسادکترا در بخش نفرولوژی، دپارتمان طب داخلی، مرکز پزشکی دانشگاه نبراسکا ایالات متحده

یادداشت پیشین ایشان در "لوح" را اینجا ببینید.
کوری آموزشی و پژوهشی۹: انتشار مقاله آیا معیار مناسبی برای ارزیابی اثربخشی دانشگاه‎ها است؟

ادامه از بخش۸

انتشار مقاله بخش مهمی از فعالیت پژوهشی اعضای هیات علمی است و باید هم باشد؛ اما اگر تمام قضیه به همین نقطه ختم شود، انحراف بزرگی در جهت‎دهی به فعالیت دانشگاهی در بعد پژوهش روی خواهد داد.

انگیزۀ اصلی برای پژوهش نیل به حقیقت یا به عبارت بهتر نزدیک شدن به حقیقت است، اما بر اساس آیین‎نامه‎ها و شیوه‎نامه‎های پاتولوژیک، اینک انگیزه‎های جنبی، هدفِ اصلی از پژوهش را به حاشیۀ فعالیت پژوهشی رانده و نوعی شکل گرایی یا فرمالیسم بر دانشگاه‎ها حاکم شده است. این انگیزه‎های جنبی عبارتند از:
👈 پذیرفته شدن از سوی همقطاران،
👈 کسب صلاحیت برای استخدام و ...،
👈 ترفیع و ارتقا،
👈 جذب منابع مالی.

خطر عمده این است که چاپ مقاله از خود هدفِ اصلی از پژوهش مهمتر شود (مرجع ۱).

این وضعیت عملاً در دانشگاه های ایران اتفاق افتاده است. حال یکی از معیارهای ارتقاء در نردبان سیاست داشتن مدرکی در حد دکترا است که عملاً ناقض کار روشمند سیاسی باید شمرده شود؛ یک انگیزۀ جنبی هولناک دیگر.

یک مثال به درک بهترِ منظور نگارنده کمک می‎کند. میزان مصرف اسید سولفوریک یکی از شاخص‎های صنعتی شدن یا بودنِ یک کشور به حساب می‎آید. خودِ دانشگاهیان می‎توانند از روی این مثال، خود را در آینۀ واقعیت ببینند؛ به ویژه که سابقۀ تقلب علمی برای آوازۀ ما بسیار گران درآمده است .
.
دست کم در عرصۀ علوم تجربی از روی میزان مصرف کیت‎های آزمایشگاهی می‎توان دید که اعضای هیات علمی به دنبال کشف کدام حقیقت در معنای اصیل پژوهش هستند.

به عنوان مثال، از روی میزان مصرفِ کیت‎های اندازه‎گیری شاخص‎های استرس اکسیداتیو می‎توان به بعضی حقایق پی برد. بهتر است از میزان مصرف آن در رشته‎های دیگر صرف نظر کرده، تنها در گوگل سکالر عبارت زیر را جستجو کنیم. مقالاتی که در نتایج این جستجو ظاهر می‎شود، حیرت انگیز است:

Oxidative stress+ Veterinary+Iran

نتایج در مورد شاخص‎های استرس اکسیداتیو (نمایش به صورت ...) به شرح زیر است و در پرانتز تعداد ارجاعات به همان مقاله نمایش داده می‎شود):

👈 دامنۀ طبیعی ... در گوسفند دنبه دار (۲۰)
👈 دامنۀ طبیعی ... در بز (۱۹)
👈 اثر ترامادول بر ... در سگ (۱۰)
👈 مطالعۀ ... در گوسفند مبتلا به بابزیا (نوعی انگل خونی) (۶۱)
👈 رابطۀ ... با گوساله مبتلا به کم خونی (۲۰)
👈 رابطۀ ... با عناصر معدنی در بابزیوز گوسفند (۳۹)
👈 وضعیت ... در شتر (۱۲)
👈 رابطۀ ... در بیهوشی (۷)
👈 رابطۀ ... با انگل کبد در گوسفند (۲۵)
👈 رابطۀ ... با انگل خونی گاو(۱۳۹)
👈 رابطه ... با لپتوسپیروز (نوعی بیماری باکتریایی) (۲) منتشره در ۲۰۲۲
👈 رابطۀ درمان با ملاتونین بر ... در سگ (۷) ۲۰۲۱
👈 اثر ویتامین E بر ... در جوجۀ گوشتی مبتلا به استرس اکسیداتیو (۱۰)
👈 رابطۀ ... درگوسفند مبتلا به انگل خونی (۶)
👈 رابطۀ... درشتر با کیست هیداتید در کبد (۴۰)

تقریباً در هیچ یک از این مقالات از منطق اکتشاف علمی پیروی نشده است؛ با این که برخی ارجاعات خوبی هم دارند. از روی این شیوه از طراحی طرح پژوهشی و انجام آن می‎توان درک کرد که گنجاندن غیرمرتبط و فاقد روشمندی علمیِ شاخص‌های استرس اکسیداتیو در بخش مواد و روش کار در بسیاری موارد، برای بالا بردن شانس چاپ مقاله درمجلات با ضریب تاثیر بالاتر، در موضوعی است که فعلاً داغ است. با این شیوۀ انگیزشی، اگر مسائل اساسی کشور مورد بی‎توجهی اعضای هیات علمی قرار گیرد، جای تعجب ندارد. هدف اصلی فعلأ چاپ مقاله است؛ باقی موارد چندان مهم نیست.

از بیم شرطِ انتشار مقاله به عنوان شرط دانش آموختگی، هم استاد و هم دانشجو طوری پیشنهاده یا پروپوزال را طراحی خواهند کرد که از همان ابتدا شانس چاپ آن تا حدود زیادی مسلم باشد؛ انگار که دانشگاه و وزارت از این دو صنف هندوانۀ به شرط چاقو می‎خواهند. بیرون راندنِ هدف اصلی از پژوهش از میدان توسط هدف‎های حاشیه‎ای تالی فاسد فضای فعلی به اصطلاح سیاستگزاری پژوهشی است؛ در اصل سیاستگزاری‌ای وجود ندارد. بدون معیارمناسب برای بررسی فعالیت پژوهشی، دچار کوری پژوهشی هستیم؛ کورمال کورمال راه می‎رویم که با این شیوه تشخیص راه از چاه ممکن نیست.

در کوری آموزشی و پژوهشی۵ صحبت از دانشجویی شد که با داده‎های منتشر نشدۀ اعضای هیئت علمی، بدون به دست گرفتن یک لولۀ آزمایش مقاله منتشر می‎کند. با اوصاف بالا بر او هم حرجی نیست، چون می‎تواند از زبان حافظ بگوید:

مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی
چنانچه پرورشم می‎دهند می‎رُویم

ادامه در بخش۱۰

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۲/۱۰/۲۲
https://hottg.com/ksharifiRRB
======
مرجع
Holmes, M., Cockcroft, P. (2009) Handbook of Veterinary Clinical Research. Blackwell Publishing, P7.
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۰: منطق اکتشاف علمی و ظهور راک‎استارهای پژوهشی

ادامه از بخش۹

در بخش پیشین، مثالی آمد که نشان می‎داد، هدفِ اصلی از پژوهش که کشف حقیقت است، چه آسان و البته شیک و قشنگ با انتشار مقاله جایگزین می‎شود.

در یک جلسۀ دفاع از پیشنهاده وقتی از یک محقق پرسیده شد که چرا می‎خواهد شاخص هپسیدین (یک معیار پروتیین فاز حاد) را در گوساله اندازه بگیرد، پاسخ داد که چون تاکنون در گوساله اندازه گیری نشده است. به همین راحتی، تمایل برای تضمین چاپ مقاله با اندازه‎گیری این معیار، با این پاسخِ به ظاهر منطقی پنهان می‎شود. همین حالت و رفتار در پژوهشگران را در رشته‎های دیگرِ دانشگاهی می‎توان دید.

علم، مجموعۀ استقراها و تعمیم‎های کور نیست. بر اساس تجربۀ مستقیم با طبیعت، با مشکلی برخورد می‎کنیم و پرسمانی شکل می‎گیرد که بر اساس مبانی تئوریک به مسئله تبدیل می‎شود و به کمک تجربیات و استقراها به محک امتحان درمی‎آید. میدان کاوش و مجاهدت علمی بر اساس فرضیه‎ها تعیین می‎شود. اصالت یک کار پژوهشی، در آن تجربۀ مستقیم با طبیعت است که از دل آن یک سئوال مبتنی بر امر واقع و یک مشکل برآمده از امرِ واقع شکل می‎گیرد. در بسیاری موارد، از جمله همان داستان بالا در موردِ هپسیدین یا معیارهای مشابه آن در رشته‎های دیگر، فردِ دانشگاهی سئوال را خلق کرده و خودش می‎خواهد به آن پاسخ دهد. بدون حل مشکلی واقعی، از سامانۀ پژوهشی هم جایزه‎اش را می‎گیرد.

منطق اکتشاف علمی
پژوهش باید متکی بر منطق اکتشاف علمی باشد. پژوهش در اصل به نوعی آزمودن تئوری است. آزمودن هر تئوری چهار مرحله دارد. نخست باید ببینیم که آیا دستگاه در دست آزمون، عاری از تناقض هست یا نه. برای این کار، باید پیامدهای تئوری را منطقاً با یکدیگر مقایسه کنیم. دوم، باید در صورت منطقی تئوری دقت ورزیم تا دریابیم که خصلت علمی یا تجربی دارد، یا آنکه مثلاً همانگویانه tautologic است. در مرحلۀ سوم، باید تئوری را به مصافِّ مقایسه با تئوری‎های دیگر بفرستیم تا معلوم شود که به فرض قبولی در امتحان‎های گوناگون، آیا اصولاً پذیرش تئوری، کمکی به پیشبرد دانش ما خواهد کرد یا نه. آخرالامر، نوبت به آزمودن تئوری با استفاده از کاربرد تجربی نتایج آن می‎رسد. منظور از آزمون آخر، دریافت آن است که دستاوردهای تئوری (یعنی نکته‎های تازه‎ای که در تئوری آمده است)، تا چه حد توقعات تجربه را برآورده می‎سازد؛ خواه این توقعات از جانب علم تجربی باشد، خواه از ناحیۀ صنعت و فنّ (مرجع ۱).

بدون رعایت منطق اکتشاف علمی، رشد پذیری در مفهوم پژوهش روی نخواهد داد. این رشدپذیری برای پیوند خوردن پژوهش با تولید ناخالص داخلی ضروری است؛ در غیر این صورت، مقاله و راک‎ستارِ پژوهشی خواهید داشت، ولی رشد و توسعۀ علمی و اقتصادی نه.

در کارتونِ زیبای پاندای کونگ‎فوکار، پرسوناژ اسطوره‌ایِ استاد اوگ‎وِی، در چندین دیالوگ اشاره می‎کند که "هیچ چیز اتفاقی نیست". سرآمدی پژوهشی با شیوۀ فعلی که هدف اصلی آن طلب مقاله از استاد و دانشجوی هوازی است، خیال و وهم است. این را پنل ۱۱ از پنل‎های آینده پژوهی موسسۀ پژوهش و برنامه‎ریزی آموزش عالی هم می‎گوید. بدون رعایت دقیق منطق اکتشاف علمی، به قول استاد اوگ‎وِی اتفاقی نخواهد بود اگر همچنین در دایرۀ سرگردانی باقی بمانیم، حتی نتوانیم نیازهای ابتدایی خود مثل ویتامین A را تولید کنیم.

سامانۀ پژوهشیِ یک کشور هم اگر به منطق اکتشاف علمی توجه نکند، دچار آنتروپی می‎شود. مجید میرزاوزیری به بهترین وجه و به زبان ریاضی ساده نشان می‎دهد که امیدوار نباشید که اگر افراد را به حال خود رها کنید، بالاخره حداقل یک نفر به طور شایسته در جای خود قرار می‌گیرد. احتمال معتنی‌بهی وجود دارد که حتی یک نفر هم در جای خود نباشد. باید نگران جامعه‌ای بود که خرمهره‌ها بازار گوهرفروشی اندیشه را تسخیر کرده‌اند. اهل خرد را قدر بدانید و بر صدر بنشانید چرا که نشستنِ افرادِ سزاوار بر مصطبه شایستگی، به خودی خود رخ نخواهد داد و وقوع درستی بدون تلاش برای نشاندن بذر حقیقت در مزرعه خرد، چندان محتمل نیست.

بدون منطق اکتشاف علمی، راک‎استارهای پژوهشی و پایتون‎بازان مسیر توسعۀ کشور که باید مبتنی بر پژوهش اصیل باشد را به راه فنا خواهند برد؛ چون رسم است که اگر یاوه‎ای بگویند، به پشتوانۀ مقاله به کسی پاسخگو نخواهند بود. این را در دوران کورونا و یورش شبه علم دیدیم. یادمان باشد، اگر به وقوع انفجار اطلاعات باور داریم، باید انفجار مهملات را منتفی ندانیم. (مرجع ۲).

ادامه

کامران شریفی
دانشکده دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۱/۱۱/۰۴
https://hottg.com/ksharifiRRB
=
مرجع ۱،
👈 پوپر، کارل ریموند. منطق اکتشاف علمی، (مترجم: سید حسین کمالی) چاپ دوم، ۱۳۸۱، ص ۴۶.

مرجع ۲،
👈 شریفی، کامران؛ تأملی بر آموزش دامپزشکی: از تئوری تا مشی حرفه‎ای . انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ اول، تابستان ۱۴۰۲، ص ۱۳۴.
Forwarded from H. khoshghalb
مرحوم دکتر مضطرزاده چهره ماندگار علمی کشور، عضو پیوسته فرهنگستان علوم، معاون اسبق پژوهش و فناوری وزارت علوم و رئیس سابق سازمان پژوهش های علنی و صنعتی کشور که خدمات علمی زیادی را در ایران به ارمغان آوردند. روحش شاد یادش جاودان
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۱: چیزی نگذشته و چیزی هم نمانده است.
ادامه از بخش ۱۰

دکتر فتح الله مضطرزاده درگذشت. در سال ۷۰، هفت ماه پس از دفاع از پایان نامۀ دکترای عمومی در دانشگاه تهران نگارنده به عنوان مربی در دانشکدۀ نوپای دانشگاه فردوسی مشهد استخدام شد. تاسیس دانشکدۀ دامپزشکی در شمال شرق ایران وظیفۀ سنگینی بود که افرادی کم تجربه چون «لوح‌بان» مسئولیت آن را پذیرفتند.  آن زمان استدلال خدمت به وطن و تعهد اجتماعی بسیار کارآمد بود.

"لوح‎بان" هنوز از پوستۀ تخم دانشجویی درنیامده در سال ۷۱ به نمایندگیِ دانشکده در شورای پژوهشی دانشگاه و به علت قحط‎الرجال در سال ۷۴ به معاونت اداری و مالی دانشکده منصوب شد. برای این که سر دربیاورد که کار دانشگاهی چیست سرگشته بود که متوجه شد خود و همکارانش به عنوان سرمشق و سرنمونِ معنویِ دانشجویان برای تقویت انگیزۀ کار حرفه‎ای و خدمت به جامعۀ هدفی که دانشکده برای آن تاسیس شده بود، باید خیلی مراقب رفتار و کردارش باشند.

در سال ۷۴ در کنگرۀ ارتباط دانشگاه و صنعت (با چنین مضمونی) در دانشکدۀ مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد با دبیری دکتر سیدعلی مرتضوی، مدیر خدمات پژوهشیِ وقتِ دانشگاه بسیار خوب برگزار شد. کفگیر بودجۀ دانشگاه‎ها نزدیک تهِ دیگ بود و به رغم اهمیت این کنگره پس از برگزاری آن دکتر مرتضوی نابخردانه کتباً توبیخ شد؛ بعدها برگزاری همایش‎ها خیلی گسترش یافت و خیلی مفصل و پر و پیمان برگزار می‎شدند و می‎شوند و این توبیخ هیچ توجیهی نداشت.

سخنرانی دکتر مضطرزاده به عنوان معاون پژوهشی وزارت فرهنگ و آموزش عالی آن زمان چون صاعقه بر سر "لوح‎بان" جوان فرود آمد و به یک عقدۀ دائمی تبدیل شد. صاحب این کیبورد در چند جا از جمله کتاب اخیر "لوح‎بان" به این جملات صاعقه‎وار اشاره کرده است. وی با اندوه گفت: اساتید دانشگاه باید با صنعت ارتباط برقرار کنند، زیرا خوب درس دادن دیگر افتخاری ندارد از آن رو که اکثر فارغ‎التحصیلان ما کار پیدا نمی‎کنند. وزرای بسیاری عوض شده‎اند. حتی در دولت خاتمی کسانی مثل مصطفی معین و جعفر توفیقی به وزارت رسیدند و علیرغم موانع بسیار، کسی مثل رضا منصوری که تسلط ژرفی بر مفهوم ساینس داشت به معاونت پژوهشی وزارت منصوب شد، ولی هنوز از سال ۷۴ نتوانسته‎ایم بر کوری آموزشی و پژوهشی غلبه کنیم. فقدان نگاه سیستمی و تفوق نگاه هیئتی در انتصاب‎ها در سطح وزارت، دانشگاه‎ها و دانشکده‎ها موجب شده است که استراتژیست‎ها به حاشیه رانده شوند و جنبۀ تدارکاتچی بودن در مسئولین تقویت شود. هنوز این اعتماد به نفس به وجود نیامده که هدایت دانشگاه‎ها را به سرسخت‎ترین منتقدان بسپرند، چون دانشگاه جایی نیست که بتوان آن را هیئتی اداره کرد.

اینک پس از ۲۸ سال که به درازای یک عمرِ کاری است، به زعم نگارنده هنوز دچار کوری آموزشی و پژوهشی هستیم. دغدغۀ آیندۀ اضطراب آفرین برای دانشجویان نه تنها کاهش نیافته که ابعاد نگران کنندۀ وسیعی یافته است. گسترش بی‎رویۀ دانشگاه‎ها و مراکز آموزش عالی و رشته‎های متنوع و بدون تئوری بنیادی علمی و بدون هدف قرار دادنِ نیازهای جامعه در این ۲۸ سال با افت و خیز ادامه یافته است.

درگذشت دکتر مضطرزاده صاعقۀ دیگری بود که بر "لوح‎بان" فرود آمد. چند تا ۲۸ سال دیگر باید بگذرد تا بخواهیم تکان کوچکی به خود بدهیم و برای کوری آموزشی و پژوهشی چاره‎ای بیابیم؟ کوری آموزشی و پژوهشی ما را نسبت به سرنوشت دانش‎آموختگان‎مان بیحس و کرخت کرده است، از لزوم تحولات بنیادین در نظام آموزشی و فعالیت‎های پژوهشی غافلیم و از انگیزۀ فزایندۀ دانشجویان و حتی دانش‎آموزان برای مهاجرت حیرت زده‎ایم. برخلاف آن سال‎های آغازین شروع فعالیت دانشگاهی، نگارنده رویش نمی شود با دانشجویانش از مفاهیمی چون وطن پرستی و تعهد اجتماعی صحبت کند، چون نتیجۀ عکس خواهد داد.

"لوح‎بان" به کارنامۀ نحیفش که می‌نگرد، شرمنده می‎شود. با این که مختصری Q1-بازی کرده است، اما خیلی دیر به این نکته پی برده که می‌بایست عمدتاً همانند موضوع این مقاله به نیازهای حاد جامعه می‌پرداخت و نسبتاً دیر متوجۀ کوری آموزشی و پژوهشی خودش شد. حال که به خیال خودش چشم باز کرده در این آخرِ عمر کاری، از حجم کارهای زمین مانده که با کوری آموزشی و پژوهشیِ فعلی به آن‎ها توجه نخواهد شد، سخت بیمناک است.

درگذشت دکتر مضطرزاده را باید به جامعۀ دانشگاهی تسلیت گفت، اما تسلیت کافی نیست، برای کوری آموزشی و پژوهشی هم باید متاسف باشیم. چقدر دیر متوجه می شویم که از لحاظ زمانی نسبت به سالِ سخنرانیِ دکتر مضطرزاده چیزی نگذشته و از دورۀ کاری افرادی چون "لوح‌بان" چیزی نمانده است؛ در عین حال که از تحولات ضروری در ساختار دانشگاه‌ها با توجه به کوری آ‌موزشی و پژوهشی غافل مانده‌ایم. چقدر زود دیر می‎شود.

ادامه در کوری آموزشی و پژوهشی ۱۲

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۲/۱۲/۰۸
https://hottg.com/ksharifiRRB
Shahrvand Mansouri interview with Mansouri Article.pdf
2.1 MB
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۲: فاجعۀ یک سوء تفاهمِ به ظاهر علمی و مسئلۀ آقازاده‎ها

دهۀ شصت شمسی است. دانشگاه‎ها پس از انقلاب فرهنگی تلوتلو خوران می‎خواستند سرپا شوند. به استاد دانشگاه همچون یک کارمند یا کارگر ساده نگریسته بودند. باد کاشتند تا بعدها طوفان درو کنند. موسسه‎ای به نام کمبریج در انگلستان که هیچ ربطی به دانشگاه کمبریج ندارد، نامه‎ای به یکی از سناتوران سابق انتصابی شاه می‎نویسد که از نظر این موسسه شما مرد علمی سال شده‎اید، البته چیزی درحدود دویست دلار هزینه امور اداری است که باید ارسال فرمایید. در سال ۶۶ کسی حق نداشت که از وی نام ببرد (صفحۀ آخر فایل پیوست). یک دفعه رئیس فعلی فرهنگستان ادب فارسی از وی تجلیل می‌کند. در درون حاکمیت عده‎ا‎ی فریاد برداشتند که چه نشسته‎ا‎ید که خارجی‎ها می‌‎دانند که ما چه گوهری داشته‎ا‎یم و نمی‌‎دانستیم. عده‎ا‎ی می‌‎دانستند که چه خبر است، گفتند صدایش را درنیاورید حالا که به فکر افتاده‎اند که از یک متخصصِ دانشگاهی قدردانی کنند، مانع نشوید.

توضیح مبسوط در پست بعدی

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۲/۱۲/۲۰
https://hottg.com/ksharifiRRB
لوح
Shahrvand Mansouri interview with Mansouri Article.pdf
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۲: فاجعۀ یک سوء تفاهمِ به ظاهر علمی و مسئلۀ آقازاده‎ها
در پیوند با فایل پیوست


دهۀ شصت شمسی است. دانشگاه‎ها پس از انقلاب فرهنگی تلوتلو خوران می‎خواستند سرپا شوند. به استاد دانشگاه همچون یک کارمند یا کارگر ساده نگریسته بودند. باد کاشتند تا بعدها طوفان درو کنند. موسسه‎ای به نام کمبریج در انگلستان که هیچ ربطی به دانشگاه کمبریج ندارد، نامه‎ای به یکی از سناتوران سابق انتصابی شاه می‎نویسد که از نظر این موسسه شما مرد علمی سال شده‎اید، البته چیزی درحدود دویست دلار هزینه امور اداری است که باید ارسال فرمایید. در سال ۶۶ کسی حق نداشت که از وی نام ببرد (صفحۀ آخر فایل پیوست). یک دفعه رئیس فعلی فرهنگستان ادب فارسی از وی تجلیل می‌کند. در درون حاکمیت عده‎ا‎ی فریاد برداشتند که چه نشسته‎ا‎ید که خارجی‎ها می‌‎دانند که ما چه گوهری داشته‎ا‎یم و نمی‌‎دانستیم. عده‎ا‎ی می‌‎دانستند که چه خبر است، گفتند صدایش را درنیاورید حالا که به فکر افتاده‎اند که از یک متخصصِ دانشگاهی قدردانی کنند، مانع نشوید. محمود حسابی خیلی شانس آورد که با کارنامۀ بسیار ضعیف علمی ناگهان به یک بت idol تبدیل شد، خیابان و مدرسه جایزه گرفت و در کتاب‎ها آمد. متاسفانه یکی از اساتید خوب و نیک نام "لوح‎بان" هم در دام همین موسسه با همین دویست دلار و همین سوءتفاهم افتاد. یک کلاهبرداری ساده به آفت علم در کشور تبدیل شد، نه به خاطر کلاهبرداری بلکه به خاطر سوءتفاهمی که از علم در نگرش ما وجود دارد.

هیچ کس منکر خدمات اجرایی و آموزشی دکتر محمود حسابی نیست، اما هر چیز را در اندازه‎های واقعی خود باید نگریست. به نظر می‌‎رسد این وضعیت سرمنشاء یک سوءتفاهم بزرگ در علم شد که آثار مخرب و رو به گسترش آن را به صورت سونامی مقالات فاقد منطق اکتشاف علمی می‎بینیم. یک مثال آن پیشتر در کوری آموزشی و پژوهشی ۹ آمد.

سرچشمۀ این کوری شاید به دوران عیسی صدیق در تاسیس دانشگاه تهران در زمان پهلوی اول و حتی پیشتر برگردد. ما نیاز به یک بازنگری در نگاه خودمان به دنیا و به ویژه علم داریم. خیلی سریع برای این که انگیزۀ خود را برای کار علمی بالا ببریم، فوری آن را با عرفان، که شاید درجۀ غلظت آن در خونمان بالا باشد گره می‌‎زنیم. در کتاب استاد عشق در مورد دکتر حسابی کار به عرفون کشیده است. رسوخ این اندیشه در کتاب‌های درسی آموزش و پرورش، کوری آموزشی و پژوهشی را به دانش آموزان هم سرایت می‌‎دهد. وقتی ببینند که چنتۀ محمود حسابی خیلی خالی است، دچار سرخوردگی خواهند شد. این پیام درستی به جوانان و نوجوانان نیست.

این دانش آموزان از دکتر خمسوی، یک فیزیکدان برجسته چیزی نمی‌‎دانند که مورد آزار دکتر حسابی و دیگران قرار گرفت و گوشه نشینی اختیار کرد (مقالۀ پیوست). برخلاف ادعاهای آقازاده‌ای که سرمنشاء همۀ دروغ‎ها در ملاقات، همپیالگی و پالوده خوریِ حسابی با بزرگان علم فیزیک دنیا بود، این دکتر غفاری، بازنشستۀ ناسا، بود که با بزرگانی چون لویی دوبروی، آینشتاین و اپنهایمر کار کرده و از بنیانگذاران ناسا است. کسی اسمش را نشنیده و وقتی که به ایران آمد، در دانشگاه تهران تحملش نکردند (فایل پیوست).

این آفت از بی‌سیاستی در زمینۀ علم و فناوری برمی‎خیزد. استمرار سیاست، یک کشور را آگاه می‌‎سازد که در کدام زمینه‌ها ضعف دارد و کجاها را باید ترمیم و اصلاح کرد. این بی‌سیاستی موجب شده است پژوهشگران از روی بلاتکلیفی کارهای انفرادی انجام دهند که به انگیزۀ ارتقای شغلی است اما پایدار و منسجم نیست. این انگیزه‎ها، اعضای هیات علمی را به مهمترین عامل محدودیت تبدیل می‌‎کند زیرا با سیاستگزاری فعلی برای اصلاحات آموزشی کمترین انگیزه را دارند. کوری آموزشی فعلی به مهارت‎ها و القای صلاحیت لازم برای موفقیت حرفه‎ای در دانشجویان بی‎توجه است؛ این یک نوع کوری آموزشی در بین انواع دیگر است. نکتۀ مهم این است که تهیۀ مقالات بدون نیروی ارزان و تقریباً مفت دانشجو ممکن نیست.

نتیجۀ کار یک آقازاده به فاجعه علمی و دروغ پراکنی انجامیده است و شاید خودِ دکتر حسابی فقید هیچ ارتباطی با موسسۀ کذایی کمبریج برقرار نکرده باشد. با این حال، کار دروغ گویی به جایی کشیده که در بلندگوی ملی صحبت از شرکت پدر بزرگوار در مسابقات دوچرخه سواری تور دوفرانس می‌‎کند و سندی هم برای آن ارائه نمی‌‎دهد (مراجعه کنید به ماهروز با عنوان فیزیکدان و دوچرخه سوار).

با الهام از محمد قائد، بهتر است آقازادۀ پدر شعر نو ایران، و آقازادۀ قلمزن ستیهنده و آقازادۀ یکی از آشناهای آلبرت آینشتاین در این طرف‎ها موسسه‎ا‎ی به نام شیادیران دات کام تاسیس کنند.
=============================================
(بخش پیشین، کوری آموزشی و پژوهشی ۱۱: چیزی نگذشته و چیزی هم نمانده است).
=============================================

کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۲/۱۲/۲۰
https://hottg.com/ksharifiRRB
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
یک بلای طبیعیِ مورد استقبالِ دانش آموزان: طولانی شدن روز از فردا و اهمیت توجه به محیط زیست

سد غول پیکر سه دره (Three gorges Dam) بر روی رودخانۀ یانگ‎تسه‎کیانگ نقش کلیدی در حیات اقتصادی چین دارد. شهرهای پرجمعیت ووهان و شانگهای تنها در پناه این سد از نابودی در اثر سیل در امان هستند. بزرگی این سد در حدی است که اگر همزمان همۀ دهانه‎های این سد باز بماند، می‎تواند چرخش کرۀ زمین را کند و زاویۀ انحراف سیارۀ ما را بیشتر کند.

متاسفانه در اثر بارش‎های فوق‎سیل آسا که موجب ذوب شدن یخچالهای عظیم در هیمالیا شد، آب زیادی پشت این سد جمع شده چینی‎ها ناچار به باز کردن تمامی دریچه‎ها شده‎اند. ازاین‎رو، از فردا یک شبانه روز ۲۴ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۲۵ ثانیه خواهد بود و انحرافِ محور زمین از متوسطِ ۲۳.۶ به ۳۲.۷ خواهد رسید.

دو گروه از این واقعه شادمان شدند. نخست، دانش‎آموزان و دانشجویان که به مراد دل خویش رسیدند. دوم، مردم ترکیه که نمایش شکوهمندی در دموکراسی در این اوضاع اسفبار خاورمیانه از خود نشان دادند، فردا می‎توانستند اندکی دیرتر برخیزند، اما متاسفانه اردوغان انتخابات را باطل کرد.

فقط و فقط یک کرۀ زمین داریم

1st APR 2024
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
HTML Embed Code:
2024/04/29 04:19:39
Back to Top