.
✅ در دورهی همافقی ابتدای انقلاب، عموم مردم با سیاستها و نگرشهای سیاسی حاکمیت در پیوند و انسجام بودند. از این رو هم از حاکمیت تبعیت و هم از مجموعهی رخدادها حمایت میکردند. جریان غالب در این دوره "تبعیت- حمایت" بود. در این دوره است که نوعی همسویی، همکاری و حتی در صورت لزوم ایثار و از خودگذشتگی در جامعه شکل میگیرد.
با این همه، جامعه در تجربهی بنبستها و مصائب، نسبت به باورهای سیاسی خود به چالش میرسد و دورهای از شک را آغاز میکند. از این رو همسویی و همافقی پیشین به سردی میگراید و فاصلهای معنادار در حوزه ی نگرش سیاسی آغاز میگردد. مشخصه ی این دوره، "شک- سکوت" بود. دورهای از تردید در بارهی باورهایی که یکی پس از دیگری، سرشان به سنگ واقعیت میخورد.
در دورهی سوم گرچه این ناهمافقی و فاصلهی ارزشی، در حیات سیاسی و صحنهی جامعه نمود آشکار نداشت و ارتباط مسالمتآمیز گفتگویی برقرار بود. اما جامعه بتدریج سفرهی معرفتی و نگرشی خود را از حاکمان جدا کرد. این دوره را میتوان به عنوان "دورهی تعلیق و انفعال" نام برد. اما این دوره نیز تمام شد و نوعی ناهمافقی آشکار بر پیشانی سیاست هویدا گردید.
آتشفشان خاموش تغییرات، در دورهی سوم فوران کرد و از ناهمسویی مسئلهخیز خبر داد. خبری که شنیده نشد و حاکمیت دود آتشفشان ناشی از تغییرات را نادیده انگاشت. دوره ی چهارم، اما دوره ی تعارضها و تضادهای آشتیناپذیر رخ نمود. دورهای که به درستی می توان از آن به عنوان "بحران ناهمافقی متعارض" میان گروههای بزرگی از جامعه با نگرش سیاسی مستقر نام برد. دورهای از سوتفاهمهای عمیق و گسترده که پس از آن، هر چیزی، حتی هر امر عادی، به مسئلهی اجتماعی تبدیل میگردد. ما اکنون در این دوره بسر میبریم. مشخصهی این دوره ، شرایطِ"حداکثر ممکن سوتفاهم" است.
✔️ تغییر و تحولات اجتماعی و معرفتی را در جامعهی ایران پس از انقلاب، باید طبیعی تلقی کرد، اما آنچه تغییرات را به چالش سیاسی و کشمکش تبدیل کرده است، این است که ساختار سیاسی و حاکمیت مستقر، تغییرات را به رسمیت نمیشناسد و آن را امری مرضی و بیمارگون میداند. از این رو به جای فهم تغییرات و سپس همراهی و آشتی با آن، به تقابل و ستیز رو آورده است. تقابلی که واجد آثار و نتایج تلخ و جبرانناپذیر است و آینده را در تاریکی فرو برده است
✍️ علی زمانیان ... ۱۱/۲۲/ ۱۴۰۲
@kherade_montaghed
>>Click here to continue<<