همه تو "الان چی میشه؟"ترین حالت ممکنیم

مثل مامانا شدم، یکی تا سی ثانیه جوابمو نده فکرم هزار جا میره.

آینده زیباست و مال ماست.

بمب اصلی وسط آرزو هام وسط جوونیم وسط زندگیم خورده .

گیر افتادیم وسط یه “ول کن تا ول کنمِ” بزرگ و بی پایان

انگار حق با علی یاسینی بود

از آسمون سنگ بیاد
حتی اگه جنگ بشه
دل من تورو میخواد:)

جنگ که تمام شد به اندازه تمام موشک‌های شلیک شده، بوست می‌کنم.

کاش همینجا ورِ دل خودم بودی، آخه اینطوری که دوری دستم بهت نمیرسه مراقبت باشم، بجاش مجبورم فقط غصه میل کنم.

من خود از غم، شکسته‌دل بودم
عشقت آمد، تمام‌تر بشکست
•خاقانی

رسما وارد 4/4/4 شدیم

امروز رند ترین تاریخ ساله ۴/۴/۴ به نظرم برو بهش پیام بده مخشو بزن، به کراشت پیشنهاد بده، بااونی که قهری آشتی خلاصه
زود باشید برید بزایید، رل بزنید. به کراشتون بگید، نزارید تاریخ خاص اینجوری بیهوده بگذره.

خسته از خویشم، در آغوشم بگیر.

نمیدونم چطوری بگم ولی اندازه تموم وقتایی که خیلی با جنبه بودم و هیچی بهم برنمیخورد الان کوچکترین چیزا بهم برمیخوره.

من سزاوار این همه غم سخت نبودم...

اگر بیداری عزیزم برای آرامشت خواستم بهت بگم:

"اين شبها ميگذرد و ميرسد روزى كه در آغوش هم از سر شوق گريه سر ميدهيم.

چرا همیشه‌ی خدا یچیزی میخوام که هیچوقت برای من نیست و هیچوقت دستم بهش نمی‌رسه؛

این چند روز شد یه تار موی سفید بین موهام!
شد ترس از دست دادن آدما!
شد بغض ، وحشت ، نگرانی !
شد over think بیش از حد بین روزام!
شد ترس از بین رفتن تموم تلاش‌هام تو یه ثانیه !
شد دور شدن از خودِ واقعیم! چه قدر باید بگذره تا بتونم اون آدمه ۱۲ روزه قبل رو پیدا کنم!
حس میکنم دغدغه‌های هفته پیشم انگار مالِ زندگیِ قبلیمه، حس میکنم خیلی باید بگذره تا دوباره خیلی چیزا برام عادی شه…
بعد تو ازم میخوای برگردم به روتینِ عادی زندگیم؟؟؟

#رومینا_معین_زاده

من با این عقیده بزرگ شدم هیشکی بد نی ولی به هیشکی هم اعتماد نکن
پس نظر من اینه همتون خوبین ولی به هیچکیم اعتماد ندارم

خیلی بده واسه بقیه سنگ صبور باشی؛ ولی واسه خودت سگ سیاه افسردگی!

دروغ چرا؟
قلبم از نبودن اونایی که بودنشون وصله به جونمه میترکه!
این روزا که غیر عادی ترین شکل ممکن بودن یه چیزی رو بهم یاد داد، هر چه قدر هم که هوای خودت رو داشته باشی و بگی خودت اولویتی ، این موقع ها که میرسه ، دیگه نگران خودت نیستی!
فقط قلبت برای کسایی که یه تیکه از وجودتن میتپه!
خودت میشی آخرین اولویت و پیگیر همه ی کسایی میشی که لبخندشون امیده زندگیته!
روزایی رو میگذرونم که خستگی روحم بیشتر از خستگی جسمم شده ! با کوچیک ترین حرف گونه ام خیس میشه و هیچکس جلوداره اشکام نیست ، فکر نمیکردم ولی دچار شدم به دل نازکی !
اون شبی که وسیله ها رو جمع میکردیم که از تهران دور بشیم ، فقط به این فکر میکردم که میتونم دوباره ببینمش؟ نکنه آخرین باری باشه که دیدمش و بغلش کردم؟به این فکر میکردم بازم میتونم با خستگی برسم خونه و چایی دم کنم؟ اون شبا که تهران تو بدترین وضعیت بود ، گالری گوشیم رو پایین و بالا میکردم و با ساده ترین عکسایی که از تهران داشتم اشک میریختم!
برای من این روزا پر از یه حس گُنگ بود و اولین بار بود باهاش روبرو میشدم! برای اولین بار بهم ثابت شد ، معنای خونه فراتر از یه مکانه!
خونه بغل اونیه که دوستش داری!
خونه لبخنده مامان باباعه!
خونه ، عطر اونیه که دوسش داری!
خونه ، آدمایی هستن که وصله به جونت شدن!
این چند روز من از تهران دور نشده بودم !
از خونه ام دور شده بودم….
خونه ی من اینجاست
کجا برم…؟🔗


#رومینا_معین_زاده

هر موقع دخترا رابطه رو جدی بگیرن رابطه تموم میشه.