TG Telegram Group Link
Channel: 《جنبشِ زبانِ پاک》
Back to Bottom
به پارسی
از شیوه‌های جنگی برجسته‌ی نادرشاه این بود که با تازش‌های ناگهانی و جنبش‌های برغ‌آسای سوارگان خود، دشمن را گیج می‌کرد و در این کار به‌اندازه‌ای چیرگی داشت که بیشتر کامیابی‌هایش را وام‌دار همین جنبش‌های تندرآسا بود.
در میدان نبرد، نادرشاه مانند 🦅آلُهِ🦅  تیزبینی سرتاسر میدان را زیر نگر می‌گرفت و بیدرنگ‌ درمی‌یافت که در کجا باید به نیروهای خودی یاری برساند و در کجا به بخش‌های آسیب‌پذیر دشمن بتازد.
ویلیام گوگل دراین‌باره اینگونه یادآوری می‌کند: «باورکردنی نیست که نادرشاه با چه شتاب و کاردانی‌ای با یک نگاه آسیب‌گاه‌های دشمن را بازمی‌شناخت و چگونه به رهایی سربازان خودش که گیر افتاده بودند، می‌شتافت!»

📕نبردهای بزرگ نادرشاه
سرلشکر غلامهسین مغتدر
(همراه با دگرگونی برای پارسی‌نویسی)

@jonbeshezabanepak
بِدان که ترس پیش‌آهنگ مرگ است و آز پیک بادپای نومیدی و هر آن‌کَس از چیزی بترسد و پا از اندازه‌ی پرهیز و هشیاری بیرون نهد، همان را سخت دچار و گرفتار آید.

📕آیین بزرگی
دادبه پارسی

@jonbeshezabanepak
سیزده‌بدر و نابودی اَلی سگ‌کُش تازی را گرامی می‌داریم.

#ریدم_تو_اسلام

@jonbeshezabanepak
✖️به فارسی✖️
☑️به پارسی☑️

ساده بنویسیم، سخت ننویسیم.

@jonbeshezabanepak
سرگذشت فرهنگستان ایران...

@jonbeshezabanepak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من بودم که اسلام [این هیولا] را کُشتم...
برای نخستین‌بار در میان همبودگاه ایرانی، کشیده‌ای به سیمای این اهریمنی که ۱۴سده، میهن من را شکنجه داده بود، زدم که سدای این کشیده‌ی من، از کهکشان‌ها بلند شد‌ و دل انگلیس‌ها را لرزاند و بیدرنگ سِدای مرا بستند؛ ولی آن کشیده را من زدم.
پشت‌سرِ من بود که به گفته‌ی خواهرم: «اکنون رسانه‌های دیگر هم آمده‌اند و تاریخ را می‌گویند و درباره‌ی دین و آشغال بودنش هم سخن می‌گویند، ولی به‌ همان‌سان می‌خواهند نگهش دارند.»
ولی نه؛ ما کشیده‌ای زدیم که اگر همه‌ی این زوزه‌کش‌های لس‌آنجلسی، تا بامداد و شامگاه رستاخیز هم زوزه بکشند، باز ما آن کشیده را زده‌ایم و شکسته‌ایمش...
ما گفتیم که این ننگ است؛ اَلی سگ‌کُش، آدمی نیست که مردمی برایش مویه بکنند و به بهترین فرزند خودشان بهمن جاذویه رامهرمزی دشنام بگویند، برای یک تازی آدمکشِ سگ‌کُشِ هنرکُش.

استاد فرود فولادوند، ۲۱سالِ پیش

@jonbeshezabanepak
آنچه در این نبیگ(=کتاب) می‌خوانید، تنها تاریخ نیست. داستان و زندگینامه‌ی مردی است که از دل مردم برخاست، از هیچ آغاز کرد و با پشتکار و دلاوری و جوانمردی شگفتی‌آور، و با نیروی تبرزین و شمشیر و اندیشه‌ی خود پای به دروازه‌ی تاریخ و به مرز جاودانگی نهاد، و خود «تاریخ‌ساز» شد. براین‌پایه آنچه می‌خوانید نه تاریخ است، و نه بیرون از تاریخ. زندگینامه‌ی مردی در چارچوب داستان است که من بیشتر دوست دارم آن مرد را «سردار میهنی» یا «کَهرمان میهنی» بنامم تا یک «پادشاه». زیرا «نادر»، در دوران زندگی کوتاه خود (۵۸سال خورشیدی) تنها یازده‌سال شاه بود و سی‌وپنج‌سال دیگر از زندگی پس از کودکی‌اش را در میان چکاچک شمشیرها و سپرها و غرش توپ‌ها گذرانید و درخور نگرش است که در یازده‌سال پادشاهی‌اش نیز، یک‌دم آرام نداشت، و در کاخ‌های پرشکوه و در میان بسترهای نرم نیارمید و آوای شیهه‌ی اسپان را دل‌انگیزتر از چهچهه‌ی ترانه‌(=نغمه)سرایان درباری دانست. پس به چنین کسی نام «کَهرمان» و «سردار» بیشتر می‌برازد تا «شاه». به همین انگیزه نیز نام این نِبیگ را «نادر؛ غَهرمان بی‌آرام، پادشاه ناکام» گذاردم.

جاویدنام استاد ناسِر اِنغِتا

@jonbeshezabanepak
۴۴ [۴۶]سال تیره‌روزی، ۴۶سال غم و مرگ و مویه، ۴۶سال آدمکشی و شکنجه، ۴۶سال نداری و دربدری، ۴۶سال چاپیدن، ۴۶سال روسپیگری و آلودگی به اپیون، ۴۶سال دروغ و نیرنگ، ۴۶سال فروپاشی منش، ترازداری، آموزش و کشورداری، ۴۶سال بازی دروغ‌پردازان درونی و بیرونی برای بیدارشدن بس نیست؟
هم‌میهن؛ آخوند چه بدبختی دیگری باید سرت بیاورد که دست به یک کار بنیادی بزنی؟ چرا بازیگران دروغ‌پرداز تنها از درندگی و خونخواری آخوند سخن می‌گویند و هیچکدامشان درباره‌ی رویارویی با آن سخنی نمی‌گویند؟ چرا آن‌ها گوسپندوار به کُشتارگاه رفتن را پیشنهاد می‌کنند؟ دیروز مهسا امینی و ۵۰۰ نوجوان و جوان ما را کشتند و امروز آرمیتا گراوند را. چرا بی‌رگان ما، کسی که آرمیتا را به زمین کوبید، تکه و پاره نکردند؟ چرا باید آخوند و پاسدار و بسیجی آسوده در کوی‌وبرزن راه بروند و نازِش کنند؟ آیا زمان جنگ‌های پارتیسانی و نابودی آخوند، پاسدار، بسیجی، آزارگران و نابسامانانِ مزدور فرانرسیده؟

📕پیامِ آزادگان
روزبه آذربرزین
(همراه با دگرگونی برای پارسی‌نویسی)

@jonbeshezabanepak
✖️به فارسی✖️
☑️به پارسی☑️

❤️پاینده ایران❤️

@jonbeshezabanepak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نه از اَلّاه می‌ترسم، نه از آدمکُشان فرومایه‌ی اَلّاه می‌ترسم. نه از سربازان امام چاه‌نشین یاوه‌پرداز اَلّاه می‌ترسم. نه از بیدادگاه‌های کشورهایی که، کشورم را تباه کردند، می‌ترسم. نه از اینکه بدست چاکوکِشان سازگان(=حکومت) ننگین‌دامن اسلامی، تکّه‌پاره بشوم، می‌ترسم. و نه از اینکه در یک پیشامد ساختگی، از سوی کشورهای بیگانه کُشته بشوم، می‌ترسم. اَلّاه بدسرنوشت، ناتوان‌تر از آن است که بتواند، به یاری سگ‌های هارش، هراسی هر اندازه کوچک، در دل من بیندازد. دلی که به بزرگی دریا و سرشار از مِهر ایران است و با خروش هر خیزابه‌اش، فریاد می‌زند: «مرگ بر سازگان ننگین‌دامن اسلامی، مرگ بر جیمی کارتر پتیاره‌ی جهانسوز.» من چرا باید بترسم!؟ من سال‌هاست که مُرده‌ام. کدام مرده را دیده‌اید که از مردن بترسد!؟... من سال‌هاست که جانم را در راه آزادی و سربلندی میهنم همانند درفشی در دست گرفته‌ام. به همان آسانی که دارایی‌ام را از دست دادم، برای افشاندن جان در راه میهن، سِدا در سِدای پهلوانان ایران‌زمین خروش برمی‌کشم: «چو ایران نباشد، تنِ من مباد / بدین بوم‌وبر زنده یک تن مباد»

استاد هومر آبرامیان، ۹سال پیش

@jonbeshezabanepak
🔸باری بااین‌همه سستی و دشمنی با زبان پارسی، باز در این زبان نامه‌ای مانند شاهنامه هست که نه‌تنها همتای آن در زبان‌های دیگر نیست، که در ده سده‌ی گذشته هیچگونه دگرگونی‌ای بر آمیزه‌های زیبا و سادگی دریافت آن پدید نیامده است، درهالی‌که همه‌ی زبان‌های اروپایی هزارسال پیش با‌آن‌همه هوادار و نوشته‌های بسیار باارزشتر از گلستان، یا همگی مرده‌اند و یا به‌اندازه‌ای دگرگون شده‌اند که نوشته‌های چهارسدسال پیش آن‌ها درنیافتنی و کهنه گردیده است.

🔹هیچ نوشته‌ی اَرَبی‌ای نیست که زیر رویه‌هایش، واژه‌های آن را گزارش نداده باشند، ولی ما اگر چند واژه‌ی پارسی بکار بریم و زیر رویه، چَم آن را بنویسیم،  هیاهوی کهنه‌پرستان برمی‌خیزد، درهالی‌که اگر آن واژگان، تازی باشند، ندانسته از آن‌ها می‌گذرند و به روی خود نمی‌آورند که چم آن‌ها را درنیافته‌اند.

📕زبان ایران؛ فارسی یا اَرَبی
زنده‌یاد استاد بهروز
(همرا با دگرگونی برای پارسی‌نویسی)

@jonbeshezabanepak
این‌ها تنها بخش کوچکی از یاوه‌هایِ پدر کُس‌وشِر ایران، نیما شیره‌ای است. این تُفاله‌‌ی گَندیده‌مغز، پس از شیره‌کِشی‌های پی‌درپی و رفتن به آسمان هفتم، برای همسایه‌های پندارین(=خیالی) خود نامه‌هایی می‌نوشته که در فرتور بالا بخشی از آن‌ها را می‌بینید.
فرومایه‌‌ی بی‌میهنی که ایران و جز ایران برایش هستی نداشته و آمده بود تا چامه‌ی کهن پارسی را که بر پایه‌ی دانش چامه‌سنجی(=عَروض) و پساوند(=قافیه) استوار بود، درهم بشکند و شوربختانه تا اندازه‌ای هم کامیاب بود.
بدبخت مردمی که بزرگانشان، خَسانی مانند نیما شیره‌ای و اهمد گَردی باشند.

سُهِش را با خرَد هرگز میامیز
تو با اهریمنان با خشم بسْتیز

@jonbeshezabanepak
#چارانه‌های_پارسا_و_تورج

چنین گفت پارسا:

این خاک چو ننگ از اَنیران بگرفت
شومی سر و پای بومِ ایران بگرفت
ناسازیِ پارسی و تازی زین دان:
کفتار که بیشه‌زارِ شیران بگرفت!


چنین گفت تورج:

ما را چه به اسلام و به تازیِ پلشت
باید که به فرهنگِ نیاکان برگشت
هم‌میهنِ من، لاس مزن با دشمن،
میدانِ چکاچک نبُوَد جایِ گذشت


@jonbeshezabanepak
✖️به فارسی✖️
☑️به پارسی☑️

#ریدم_تو_اسلام

@jonbeshezabanepak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به یاد هم‌سنگر گرانمایه، پهلوان شایان کاویانی.

«ایران، تو بمان که نورِ امّید آید
در نیمه‌یِ شب، فروغِ خورشید آید
تاریخ، اگر دوباره تکرار شود
کعبه، به طوافِ تختِ‌جمشید آید»

@jonbeshezabanepak
یکی از دُژمنشی‌های ما ایرانیان این است که همواره درپی پخته‌خوری اَستیم.

نمی‌شود که من و چند هموند دیگر، در گروه تلگرامی «
گفت‌وگویِ جنبشِ زبانِ پاک» پویا باشیم و درهالی‌که سر کاریم، زیر بارانیم، در کوه و بیابانیم و در جاهای دیگر، پیام‌ آماده کنیم و آن را با دیگران همرسانی کنیم؛ ولی بسیاری هموندان از پیام‌ها بهره ببرند و زورشان بیاید هتّا یک سپاسگزاری ساده کنند یا دست‌کم یک پیام درخور نگرش بفرستند تا بر دانش بسیار اندک ما نیز افزوده شود.

براین‌پایه، بزودی هموندانی که در ۱، ۲ و ۳سال گذشته در این گروه بوده‌اند و هیچگونه کُنشی نداشته‌اند؛ بیرون انداخته خواهند شد.

بهتر است که این گروه ۱۴ هموند بدردبخور داشته باشد، تا ۱۴۰ هموند بی‌بخار*!

سیاهیِ لشکر نیاید بکار
یکی مردِ جنگی به از سدهزار


پاینده ایران - تورج آریامنش


@jonbeshezabanepak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زبان پیاله‌ی فرهنگ است؛ نمی‌توان به پاسداری از فرهنگ ایران برخاست ولی پیاله‌ی فرهنگ ایران را که زبان پارسی است، نادیده گرفت. نمی‌توان به دستاویز اینکه تنی چند از فرزانگان ایرانی اندیشه‌های هستی‌شناسانه‌ی خود را به زبان تازی نوشته‌اند از زیر بار خویشکاری خود شانه تهی کرد و پیاله‌ی فرهنگ ایران را نادیده گرفت. اگر فرزانگان بلندپایه‌ی ما از روی ناگزیری به زبان تازی می‌گفتند و می‌نوشتند و گاه گرانمایه‌ترین اندیشه‌های فرزانی خود را در پیاله‌ی زبانزدهای تازینامه می‌ریختند، این نباید دستاویزی بشود برای ما تا ما نیز چنین کنیم.

📕واژه‌نامه‌ی پارسی
استاد هومر آبرامیان


@jonbeshezabanepak
HTML Embed Code:
2024/05/02 19:31:00
Back to Top