TG Telegram Group Link
Channel: جناب گاو
Back to Bottom
جناب گاو pinned «مناظره و کانال جدید چون می‌دانم خیلی از خوانندگان اینجا (احتمالاً به غیر از اقلیتی کوچک) به تاریخ قاجار علاقه زیادی ندارند، ادامه مباحث قاجار با جزییات را در کانال قجرنامه خواهم داد (مشترکاً با بعضی دوستان همفکر)، و در اینجا در این باره فقط گاه‌گاه مطالب…»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مشکل استاد یاسر جبرائیلی این نیست که اقتصاد بلد نیست! مشکلش این است که کاملاً یک دلقک است. کافی است شخصی یک ماه در یک محیط صنعتی کار جدی کرده باشد تا بداند که چه قدر این فرمایشات گوهربار خزعبل محض است!

و مشکل ما این است که دچار این حضرات دلقک‌ایم و اینها برای خنداندن ما نیستند، بلکه در زندگی ما تاثیر جدی دارند.

حجت عبدالملکی ( لامبورگینی)، استاد رائفی‌پور، استاد راغفر، و اساتید دیگر!

@jenabegav
جناب گاو
دلقک عزیز ما فکر می‌کند که cnc-کارِ وارد و کاربلد مثل پیک موتوری شاغل در اسنپ است! اینهایند که در تلویزیون و جاهای دیگر حکومت منبر دارند و زندگی من و شما را شکل می‌دهند! @jenabegav
البته باور بفرمائید اگر همین جناب جبرائیلی (ملقب به نابغه اعظم) در دور بعد رئیس‌جمهور شود و کل ایران و اقتصادش را نابود کند، بعضی از اساتید "اقتصاددان" این را حاصل نفوذ تفکرات لیبرالیستی در اقتصاد خواهند دانست، و جمعی از "مورخین" آن را به ناصرالدین‌شاه و ملیجک و ببری مربوط خواهند کرد!

@jenabegav
جناب آقای جوادی فرموده‌اند:

"نظری خلاف‌آمدِ عادت:
رئیس‌جمهور (و حتی وزیر و مقامات هم‌رده) اتفاقاً باید بیشتر وقتش را پشت میز اتاقش، میز جلسات مشاوران، نشست با مدیران اجرایی و کتابخانه‌اش سپری کند.
سفرهای غیرضروری و بی‌ارزش مددی به انجام وظایف وی نمی‌رسانند.
"

بسیار درست! حالا که حرفش شد، من اضافه کنم: در یک مملکت پادشاهی، بهتر است پادشاه بیشتر وقتش را صرف شکار و بازی گلف و مهمانی با طبقات اشراف کند، تا اینکه در کوچک و بزرگ کار مملکت دخالت کند!

کلاً سیاستمدار و حکمران خیلی فعال و pro-active معمولاً و غالباً (شاید بشود گفت تقریباً همیشه!) چیز خوبی نیست و باید از او ترسید. مثال هنگ‌کنگ و حکمرانان انگلیسی‌اش مثال خوبی از یک نوع حکمرانی است که کاملاً خلاف فعال بودن حکمران است.

@jenabegav
حریم حرم

آن حدیث جعلی "کلُّ یومِِ عاشورا و کلُّ ارضِِ کربلا" را که خاطرتان هست؟ مسلماً همه روز عاشورا نیست و هر سرزمینی کربلا نیست! اگر اراده شود که روزهای عادی چون عاشورا باشند و سرزمین‌ها همه چون کربلا، فقط نتیجه‌اش آن خواهد شد که عاشورا یک روز عادی می‌شود و کربلا یک سرزمین عادی و معمولی!

به همین نحو، در مورد شعار جدید حکومتیِ "همه ایران حرم است!" این دروغی است، فقط برای تحریک همزمان عواطف وطن‌دوستانه و احساسات مذهبی.

وقتی کلمات و مفاهیم دینی یا تقدس‌آمیز (حرم، شهید، جهاد، زهد، تقوا، وطن....) خرج سیاست شود، سیاست نیست که تقدس می‌یابد، بلکه تقدس است که خوار و خفیف می‌شود.
#الاشارات_و_التنبیهات

@jenabegav
جناب گاو
تاجر و دلال منفور! هیچگاه توجه کرده‌اید که دیدگاه غالب ایرانیان در مورد تجارت و تاجران معمولاً منفی یا لااقل با بدبینی همراه است؟ مثلاً، همه جای دنیا "دلال"ها وجود دارند و بعضاً به مقتضای کارشان نوعی بدبینی را هم ایجاد می‌کنند (نوعی نگرش منفی که خیلی اوقات…
محسن جلال‌پور مرثیه‌ای بر تجارت نوشته، و از بلاهت‌های ایدئولوژیکی که در این‌مرز و بوم تکرار می‌شوند گفته است.

یک مشکل اساسی دنیای سیاست آن است که در بسیاری از مواقع، عواقب و نتایج مثبت و منفی بسیاری از سیاست‌ها خیلی بعدتر و در زمان سیاستمداران بعدی خود را نشان می‌دهند. ورشکستگی اتحاد جماهیر شوروی از همان زمان لنین شروع شد، ولی هفتاد سال طول کشید تا منجر به فروپاشی امپراتوری شرّ شود. حتی تا یکی دو دهه قبل از فروپاشی، بعضی اقتصاددانان بنام در آمریکا و اروپا از اقتصاد شوروی به عنوان مدلی موفق یاد می‌کردند!

در طول سه سال گذشته، دولت رئیسی سیاست‌های کنترلی بسیار شدیدی را در حیطه اقتصاد چید. #شهوت_کنترل در دولتمردان این دولت در اوج بود! مسلماً مشکلات زیادی را دولت او از دولت روحانی ارث برده بود، کما آنکه روحانی خود وارث بسیاری از بدترین تصمیمات اقتصادی دولت احمدی‌نژاد بود. ولی سیستم اقتصادی ما در دوران سه‌ساله رئیسی هر روز بیشتر و بیشتر به سوی یک سیستم کمونیستی/فاشیستی پیش رفت. عوارض تصمیمات این دولت را در سال‌های بعد خواهيم دید، گرچه ممکن است آن زمان، همه‌ی ملامت‌ها هر آن کسی که آن روز سرکار خواهد بود را نشانه رود.

@jenabegav
دولت گرایی رضاشاه
#سوسیالیسم #تاریخ

سابقه اقتصاد دولتی در ایران به دوران زمامداری پهلوی اول و برنامه متجدد کردن جامعه ایرانی با اراده سیاسی و حکومتی برمیگردد. تصور بر این بود که برای ایجاد نه فقط زیرساختهای اقتصادی بلکه واحدهای صنعتی و تجاری مدرن، دولت باید پیشقدم شود و بخش خصوصی دارای توان مالی و مدیریتی کافی برای چنین فعالیتهایی نیست

تا پیش از پهلوی کمتر شاهد دخالت مستقیم دولت در امور اقتصادی بودیم. آنچه دولتهای قاجار به لحاظ اقتصادی انجام میدادند بیشتر به دادن برخی امتیازات به بنگاههای خارجی مربوط میشد، حتی مهمترین بانک کشور که حسابهای دولت نیز در آن نگهداری میشد یک بانک خصوصی انگلیسی(بانک شاهنشاهی) بود. از سوی دیگر، فقدان قدرت سیاسی-اداری متمرکز، غلبه اقتصاد روستای-عشایری و بطور کلی فقر فراگیر که منابع مالی دولت را ‌بشدت محدود میکرد همگی مانع از آن بودند که دولت، حتی اگر بخواهد، بتواند در عرصه اقتصادی وارد شود

آغاز دخالت مستقیم دولت در اقتصاد بصورت بنگاهداری دولتی به سالهای حکومت رضاشاه برمیگردد. دو آرزوی دیرین تجددخواهان ایرانی، یعنی ایجاد راه‌آهن و بانک ملی بدست دولت و در سالهای آغازین سلطنت رضاشاه تحقق یافت

اما در نیمه دوم سلطنت رضاشاه، با فراغ از امنیت داخلی و ثبات سیاسی، جاه‌طلبی‌های او معطوف به اقتصاد شد و تصور میکرد متولی این کار باید دولت باشد. ظاهرا هیچکس بهتر از علی‌اکبر داور نمیتوانست این منویات شاه را تحقق بخشد

البته گسترش مداخلات دولت در اقتصاد ایران از پیش از انتصاب داور به وزارت مالیه آغاز شده بود. قانون انحصار قند و شکر وچای در سال ١٣٠٤ بمنظور تامین مالی پروژه راه‌آهن به تصویب رسیده بود. از آغاز دهه ١٣١٠ مداخله دولت در تجارت خارجی بیشتر از عرصه‌های دیگر افزایش یافته بود. قانون انحصار تجارت خارجی در اسفند ١٣١٠ تصویب شد و کل تجارت خارجی ایران تحت کنترل دولت قرار گرفت. قانون کنترل اسعار خارجی مصوب ١٣٠٨ ورود کالاهای تجملی را مستلزم کسب مجوز مخصوص کرده بود و صادرکنندگان می‌بایست ٩٠% ارز تحصیل شده را ظرف یک سال به دولت بفروشند. سیاست دولت در این سالها ایجاد کارخانجات دولتی از یکسو و حمایت از صنایع و تولیدات داخلی از سوی دیگر بود. جولیان باریر مینویسد: «استراتژی صنعتی بر این اساس بود که کارخانه بیشتر از کارخانه کمتر، کارخانه دولتی از کارخانه خصوصی، کارخانه بزرگ از کارخانه کوچک و تولید سرمایه بر از تولید کاربر بهتر است»

داور در ١٣١٢ وزیر مالیه شد و به توصیه موکد شاه مامور گردید بودجه کشور را بدون وضع مالیات جدید افزایش دهد. ناگزیر بودجه سال ١٣١٣ بدون تکیه به درآمدهای مالیاتی نزدیک به ٢٠% افزایش یافت. طبیعتا دولت برای محقق ساختن چنین منویاتی راهی جز وارد شدن در فعالیتهای اقتصادی بطور مستقیم نداشت. البته این امر کاملا با اندیشه‌های اقتصادی داور سازگار بود

داور در لوزان شاگرد ویلفرد پارتو اقتصاددان معروف بود و همانند استاد خود به نقش تاریخی نخبگان اعتقاد داشت او این پرسش اساسی را مطرح میکند که چه کسی باید ما را از بحران اقتصادی نجات دهد، مردم یا دولت؟ پاسخ او برای آینده اقتصادی کشور سرنوشت‌ساز است:

«بعقیده من در حالت فعلی مملکت، جز دولت هیچ قوه قادر به رفع بحران نیست. از تجار ما نمیتوان انتظار داشت بازار برای محصولات ایران پیدا کنند، دولت باید به تجار بازار نشان بدهد. نمیتوان از مردم توقع داشت طرح تازه برای محصولات فلاحتی ما بریزند، مامورین متخصص دولت باید مردم را راهنمایی کنند. جنس ارزان بعمل آوردن بسته به اصول علمی جدید، طرق تجارتی خوب و مناسب، کمی کرایه پول یا به عبارتی دیگر کمی نرخ تنزیل است که آن هم تا درجه زیادی مربوط به امنیت قضایی است. انجام کدام یک از این شروط در قوه مردم بی‌مایه و بی‌اطلاع ما است؟ بله دولت باید اوضاع پرنکبت امروز ما را عوض کند»

این نگاه به دولت بعنوان تنها ناجی اقتصاد منحصر به داور نبود. مسئولیت داور بر وزارت مالیه(1312 تا 1315) نقطه عطفی در دولتی‌شدن اقتصاد ایران بشمار میرود. این تفکر از آن زمان تا کنون در بزنگاههای مختلف تاریخی، اندیشه و عمل غالب بر دولتمردان ایرانی بوده. وجه غالب این اندیشه، خلط میان نقش نخبگان و عمال دولتی است. پیشرفت اقتصادی در همه جای دنیا با ابتکارات اقلیتی از نخبگان «آنترپرنر» آغاز می‌شود و همانند لکوموتیوی قطار عظیم دیگر فعالان جامعه را دنبال خود میکشد. اما نه تنها هیچ ضرورتی ندارد این اقلیت نخبه دیوانسالاران دولتی باشند بلکه هر زمان این اتفاق افتاده معضلات پیچیده‌تری بر سر راه پیشرفت ایجاد کرده. البته آنجا که داور از اهمیت امنیت قضایی سخن میگوید کاملا برحق است اما وقتی برای دولت وظایف اقتصادی مشخصی، هر چند موقتی ترسیم میکند مسیر درستی را نشان نمیدهد.
1️⃣⬇️
2️⃣⬆️
داور آغاز به تاسیس شرکتهای دولتی زیادی بصورت شرکت سهامی کرد. از جمله شرکت سهامی ساختمان ایران، شرکت سهامی حمل‌ونقل، شرکت سهامی گله‌داری، شرکت قند وشکر، شرکت کبریت‌سازی، شرکت نساجی، شرکت آبیاری، شرکت پنبه، شرکت برنج، شرکت پشم وپوست، شرکت بیمه و دهها شرکت دیگری که بطریق بازرگانی اداره میشدند و تشریفات دستگاههای دولتی را نداشتند. تعداد این شرکتها به ٤٠ واحد رسید. همچنین شرکتهایی با سرمایه دولتی برای سامان‌دادن به تجارت داخلی و خارجی ایجاد کرد و برای تمرکز بخشیدن به مدیریت مجموعه این شرکتها به فکر تاسیس یک شرکت مرکزی افتاد. به این ترتیب شرکت سهامی مرکزی از سوی دولت تاسیس شد که در رأس شرکتهای فرعی بود.

شرکت مرکزی برخی محصولات داخلی مانند برنج و پنبه را به قیمتهای بالاتر از تولیدکنندگان میخرید و به قیمت پایینتر به شوروی میفروخت. این سیاست حمایتی از تولیدکنندگان داخلی با بستن تعرفه سنگین روی کالاهای وارداتی مانند قند و شکر و کبریت تکمیل میشد. داور یکی از نخستین مبتکران سیاستهای یارانه‌ای و حمایتی در ایران است. البته او این سیاستها را بر حسب شرایط خاص و بعنوان اقدامات موقتی توجیه میکرد اما تجربه تاریخی نشان داده که دولتها به آسانی از داشته‌های اقتصادی خود دل نمی‌کَنَند. ورود دولت به اقتصاد به راحتی صورت میگیرد اما خروجش از آن، مسائل بسیار پیچیده‌ای به همراه دارد که از آغاز نمیتوان تصور آنها را کرد. خر اقتصاد دولتی در گل ماند، داور خودکشی کرد!

آنچه داور با شتاب فراوان انجام داد موجب شد حجم فعالیتهای اقتصادی دولت و بودجه دولتی در مدت کوتاهی بشدت افزایش یابد. در فاصله زمانی 1312 تا 1315 بودجه دولت تقریبا دو برابر شد. تعهدات سنگین وزارت مالیه در قبال شرکتهای دولتی عریض و طویلی که وارد همه‌گونه فعالیتهای اقتصادی شده بودند نهایتا مشکلات عدیده‌ای بوجود آورد. با وخیمتر شدن اوضاع مالی دولت که کشور را در آستانه ورشکستگی قرار داده بود داور از دکتر شاخت اقتصاددان معروف آلمانی دعوت کرد تا برای سروسامان دادن به اوضاع مالی و اقتصادی به تهران بیاید. دکتر شاخت در آذر ١٣١٥ از بانک ملی و موسسات اقتصادی بازدید کرد و دیدگاههای خود را مبنی بر ضرورت تقلیل موسسات اقتصادی برای علاج بحران با وزیر مالیه درمیان گذاشت. داور که در میان مشکلات اقتصادی از یک طرف و تندخوییهای رضاشاه از طرف دیگر کلافه شده بود در بهمن ١٣١٥ خودکشی کرد.

محمود بدر که در زمان خودکشی داور معاون وی بود مینویسد: «مرحوم داور شروع به ایجاد سازمانهایی به سبک شرکت سهامی نمودند. بوسیله این شرکتها یک قسمت از فعالیتهای اقتصادی کشور را که معمولا توسط افراد با سرمایه‌های خصوصی انجام میگردید بدست گرفته و دامنه این عمل بتدریج توسعه داده میشد تا جاییکه در سالهای اخیر بیشتر اوقات شخص خود آن مرحوم و همکاران موثر آن متوجه و مصروف این فعالیتها که در هیچ تاریخ عهده‌دار آنها نبود میگردید. این رویه به دخالت در امور اقتصادی که به نام «اتاتیسم»[دولت‌مداری] مشهور و در سالهای قبل از جنگ دوم در غالب کشورهای جهان که حکومتهای دیکتاتوری در آنها برقرار بود حکمفرما و معمول گردیده بود مرحوم داور آن را در زمان تصدی خود در وزارت دارایی بتدریج عملی نمودند»

بعد از فوت داور این رویه ادامه یافت علی وکیلی که از آغاز تا پایان کار شرکت مرکزی در راس این تشکیلات قرار داشت معتقد است که سبب بقای شرکت مرکزی و سایرشرکتهای دولتی، حمایت رضاشاه بوده. واقعیت این است که رضاشاه نه دانش سیاسی عمیقی داشت و نه به طریق اولی دانش اقتصادی تا خود بتواند سیاست اقتصادی معینی را پیش ببرد. او مرد عملگرای جاه‌طلبی بود که به خواسته‌های ناسیونالیستی و تجددطلبانه نخبگان و روشنفکران جامه عمل پوشید.

در هرصورت، نتیجه دولتی کردن اقتصاد این بود که سرمایه‌های بخش خصوصی کشور نتوانند بطور شایسته‌ای وارد گود شود. ثروتمندان به جای سرمایه‌گذاری در صنایع یا موسسات بازرگانی به خریداری زمین میپرداختند و بقیه ثروت نقد خود را در بانکهای خارج به ودیعه میگذاشتند. به این جهت یکی از بدنامی‌های ایران در سالهای پس از جنگ دوم جهانی این بود که برخی از ایرانیان پولهای کلانی را در بانکهای سوییس و سایر کشورها به ودیعه گذارده بودند این واقعیت البته نشان‌دهنده غیرموثر بودن سیاست کنترل جریان ارز و انتقال آن به خارج از کشور هم بود.

موسی غنی نژاد - اقتصاد و دولت در ایران

@Imamiya_identity
این بلاهت که فکر کنند می‌شود اقتصاد را "برنامه‌ریزی" کرد بلاهتی است همه‌گیر، و از زمان رضاشاه در کشورمان متداول بوده است. مورد جناب جلیلی فقط از این لحاظ استثنایی است که به مراحل خطرناکی رسیده و نیاز به بستری شدن در بیمارستان بیماران خطرناک روانی دارد. هفت‌هزار صفحه برنامه!

اگر دولت رئیسی دولت #شهوت_کنترل بود، دولتی که جلیلی رئیسش باشد، علاوه بر جنون کنترل، دولت #توهم_دانش و #جنون_برنامه‌ریزی نیز خواهد بود.
@jenabegav
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به ابتذال کشاندن تشیع به نحوی کامل!

جمهوری مداحان، مملکت مجیزگویان، بهشت چاپلوسان، سرزمین رویایی بی‌عقلان و بی‌خردان!

#منصور_ارضی #مداح #چاپلوس

@jenabegav
علی اکبر صالحی:
"هر بار می‌خواستم [به عنوان وزیر امور خارجه] برای حل مسائل به عربستان بروم، دبیرخانه‌ی شورای امنیت ملی [در دوره ‎#جلیلی] اجازه سفر نمی‌داد."

آیندگان در مورد این چگونه قضاوت خواهند کرد که فردی کاملاً متوهم و ابله، فردی که مردم عادی به صورت نرمال حتی اداره آبدارخانه‌ی مسجد محله‌شان را هم به او نمی‌سپرند، چنین قدرتی در مملکت ایران یافت؟!
با سیرک جدید انتخابات، طبق معمول کاندیداهایی داریم که هر روز "ساده‌زیستی"شان را در چشم‌مان فرو می‌کنند (یا "عدالت‌طلبی"شان را یا "توسعه‌طلبی"شان را یا ایده‌های دیگری را).

واقعاً سلطنت را دادیم تا اینها را به دست آوریم؟ الان آزادتریم؟ الان بر استبداد غلبه کردیم؟ الان استقلال به دست آوردیم؟

ناصرالدین‌شاه و حرم شاهی و شکار شاهانه‌اش و همه صداقتش بهتر بود، یا جلیلی و کاپشن و ماشین فقیرانه‌اش و همه تزویر و نمایشش؟

از کجا به کجا رسیدیم؟
@jenabegav
مشکل اینجاست: نه مسکن "حق" کسی است، نه داشتن کار، و نه خوشبختی!

"حق" در آن چیزهایی است که شخص به صورت طبیعی دارد، و دولت ممکن است برای سلب آنها ورود کند. نه چیزهایی که دولت را موظف کنیم برای افراد مهیا کند.

وقتی "حقوق" تصنعی به وجود آوردید، نتیجه‌اش می‌شود بی‌معنا شدن کلمه "حق"، قدرتمندسازی دولت، و در آخر سلب حقوق طبیعی.

@jenabegav
جناب گاو
مشکل اینجاست: نه مسکن "حق" کسی است، نه داشتن کار، و نه خوشبختی! "حق" در آن چیزهایی است که شخص به صورت طبیعی دارد، و دولت ممکن است برای سلب آنها ورود کند. نه چیزهایی که دولت را موظف کنیم برای افراد مهیا کند. وقتی "حقوق" تصنعی به وجود آوردید، نتیجه‌اش می‌شود…
این‌که گفتم به این معنا نیست که اعمال حکومت روی قدرت مسکن‌دار شدن مردم، روی امکانات شغل مناسب و رفاه تاثیر منفی نداشته. مسلماً داشته و زیاد هم داشته است. منتها، مفهوم "حق" مفهومی است که نباید سرسری به کار برده شود. اگر داشتن مسکن "حق" افراد بود، همه باید مسکن داشته باشند. ولی حتی در بهترین حکومت‌ها هم افرادی خواهند بود که نخواهند توانست مسکن مناسب داشته باشند.

آن حقوقی که حکومت از مردم سلب کرده حق آزادی مبادله، حق مالکیت، حق آزادی مراوده و معامله است! بقیه مسائل زاده‌ی اینها و زاده‌ی حکمرانی معیوب است.
قهرمانان گمنام

در سال ۱۹۲۰ در آمریکا یک رکود اقتصادی شدید اتفاق افتاد. در آن زمان هاردینگ رئیس‌جمهور آمریکا بود و هوور مشاور او و وزیر بازرگانی. هوور (که خودش چند سال بعد رئیس جمهور شد)، به هاردینگ فشار آورد تا اقدامات جدی و موثری را انجام دهد‌‌. هاردینگ زیر بار نرفت و اقدام چندانی انجام نداد. یک سال بعد، بحران تمام شده بود، رکود پایان پذیرفته بود، و اقتصاد به حالت نرمال و شکوفای خود برگشته بود.

هاردینگ فرصت قهرمان شدن را از دست داد! اگر او نطق‌های غرا کرده بود و قول داده بود که از کارگران و صنایع حمایت کند، و همزمان دخالت‌ها و سیاست‌های گسترده و برای جلوگیری از افت قیمت‌ها (که علت اصلی رکود شمرده می‌شد) اتخاذ کرده بود، احتمالاً رکود را طولانی‌تر و بحران را تشدید می‌کرد. اما در عوض امروز به او به چشم رئیس‌جمهور شجاعی نگاه می‌شد که با اقدامات خود آمریکا را در یکی از برهه‌های تاریخی مهم هدایت کرده است! این کارها را نکرد، و این است که امروز کمتر کسی حتی نام او را شنیده است.

بریتانیا در قرن ۱۸ و ۱۹ موفق‌ترین کشور دنیا بود، با مستعمره‌هایی که هر روز در حال گسترش بود، با نیروی نظامی که در جهان از همه قوی‌تر بود، با اقتصاد و صنعت و تجارتی که در تاریخ بشری تا آن موقع در تاریخ بشری بی‌مانند بود. اسم کدام سیاستمدار انگلیسی از آن دوران برای مردم آشناست (به غیر از ملکه ویکتوریا که بیشتر نماد بریتانیای آن زمان بود تا یک سیاستمدار)؟ ولی ناپلئون را همه می‌شناسند، با جنگ‌هایش که به کشته‌شدن صدها هزار فرانسوی و تعداد زیادتری از ملل دیگر انجامید.

فقط هم سیاستمداران نیستند! کدامیک از شما اسم آن فرماندهانی در جنگ را شنیده‌اید که در عملیات‌های مختلف با حزم و احتیاط عمل کردند و نیروهای زیردست خود و خود را به کشتن ندادند؟! اما آن فرماندهی که خود و نیروهای خود را به کشتن داد نام شهید گرفت و قهرمان شد!

بزرگترین قهرمانان گاه آن شاهی بود که علیرغم تمام فشارها جنگ نکرد، آن سیاستمداری بود که فقط نشست و تماشا کرد، آن فرماندهی بود که حمله نکرد! اما کسی این قهرمانان را نمی‌شناسد. بدتر آنکه خیلی اوقات به آنها به چشم ترسو یا نالایق نگاه می‌شود. (البته بدیهی است که این به آن‌معنا نیست که همواره بی‌عملی بهتر است.)

در اینجا از بعضی کارهای ناکرده‌ی منفورترین شاه تاریخ ایران شاهی که بیشترین انرژی و پول صرف بدگویی از او شده است سخن گفته‌ام.

@jenabegav
HTML Embed Code:
2024/06/15 18:46:27
Back to Top