Channel: جوانه
Forwarded from کانون نبض اندیشه
اتاق شمارهی ۶؛ کلید اتاق در فکر ماست!
قسمت دوم
این اما یکسره برای زندگی کافی نیست. قهرمان داستان ما، راگین، در جایی در میانهی گفتوگو با یکی از ساکنان اتاق ۶ که از قضا راگین او را تنها فرد عاقل در شهر میداند، با استدلالی به ظاهر ساده اما تاثیرگذار روبهرو میشود که موجب تحول فکری اساسی در او میشود.
"من میدانم که خداوند مرا از عصب و خون گرم به وجود آورده است. و این بافت زنده، اگر مستعد زندگیکردن باشد، باید در برابر هر عاملی که عصبهای او را تحریک کند، واکنش نشان دهد. و من هم واکنش نشان میدهم! به درد با فریاد و اشک واکنش نشان میدهم و به پستی با اظهار تنفر، به رذالت با انزجار. به نظر من اصلا چیزی که اسمش را میگذاریم زندگی همین است.[...] مگر میشود کسی این را نداند؟ دکترید و این چیزهای پیشپاافتاده را نمیدانید؟"
قهرمان داستان، پس از آشنایی با این نگاه، حالا به تمام گذشتهاش با حسرت نگاه میکند. به چیزی که نامش را زندگی گذاشته بود اما در واقع اثری از زندهبودن نداشت. تنها گوشهای افتاده و مشغول فلسفهبافی بوده است. فلسفهبافی که در جایی دیگر آن را به سخره نیز میگیرد.
"این خندهی کینهتوزانه برای چیست، دوست من؟ این آدم حقیر، اگر هیچ چیز رضایت خاطرش را فراهم نکند، جز فلسفهبافی چه کار میتواند بکند؟"
این تحول به قدری است که کار راگین را به اتاق شمارهی ۶ میکشاند. او حالا خودش ساکن همین اتاق است اما گویی در لحظهی آخر و در آن نقطهی نفسگیر داستان، راگین راهش را انتخاب میکند. بله! باید واکنش نشان داد. باید لحظه لحظهی لذتها را چشید و آن را احساس کرد. باید از ظلم و ستم و پلیدیها آشفته شد و بر آن شورید. باید از رنجها رنجید و ناراحت شد و پنجه در پنجهی آنها انداخت. او دچار سوال میشود. اگر زندگی شایستهی زیستن است و رنجها و لذتها شایستهی احساساند و حامل زندگی و هدف هستند، آنوقت دیگر مرگ و نیستی منطقی نیست. نمیشود زندگی ارزشمند باشد ولی درنهایت به نیستی ختم شود. حیاتی جاودانه باید تا عادلانهتر بنماید.
حالا که زندگی شایستهی زیستن است، راگین دیگر اتاق شمارهی ۶ را مانند اتاق گرم خود نمیبیند.
او دلتنگ زندگی میشود و درست در همین لحظهی شورانگیز است که راگین علیه نگهبان سرد و بیروح آسایشگاه که حتی او را از قدمزدن زیر نور مهتاب منع میکند و نظم آسایشگاه را از زندگی افراد ارزشمندتر میداند و نمیگذارد کسی مخل نظم آن باشد، میشورد و علیه آن فریاد میکشد. راگین در این شورش شورانگیزش پیروز نمیشود؛ بلکه یک مشت سنگین حوالهاش میشود که یک روز بعد او را به کشتن میدهد. راگین در دم احتضار برای یک لحظه به زندگی جاودانه میاندیشد. و با رضایت جان میدهد. گویی این مشت و عاقبت آن به تجربهی لحظهی شورانگیز زندگی میارزید!
قسمت آخر داستان، من را یاد پایان داستان مرگ ایوان ایلیج تولستوی انداخت. جایی که ایوان ایلیچ بعد از چندین روز کلنجار رفتن با همهی آنچه زندگی میپنداشت اما در واقع تنها حواشی حوصلهسربر و بیارزشی بودند ("از زندگی ایوان ایلیچ چه بگوییم، که سادهتر و معمولیتر و بنابراین وحشتناکتر از آن پیدا نمیشد" این توصیفی است که تولستوی در اولین جملهی داستان از زندگی او دارد.)، آنها را پس میزند و زندگی را از رفتار پسرک خدمتکار خود میفهمد و با رضایت مرگ را میپذیرد.
اتاق شمارهی ۶ نماد است. نمادی از زیستن ما در این دنیا. اگر زندگی شایستهی زیستن است، پس باید آن را احساس کرد، آنگونه که شرافتمندانه است از آن بهره برد و به رنجها و ستمها و رذیلتها واکنش نشان داد. باید زندگی کرد!
✍ محمدحسین حیدرزاده
#معرفی_کتاب
@nabzeandisheh_javaneh📚
@javaneh_tums🌱
قسمت دوم
این اما یکسره برای زندگی کافی نیست. قهرمان داستان ما، راگین، در جایی در میانهی گفتوگو با یکی از ساکنان اتاق ۶ که از قضا راگین او را تنها فرد عاقل در شهر میداند، با استدلالی به ظاهر ساده اما تاثیرگذار روبهرو میشود که موجب تحول فکری اساسی در او میشود.
"من میدانم که خداوند مرا از عصب و خون گرم به وجود آورده است. و این بافت زنده، اگر مستعد زندگیکردن باشد، باید در برابر هر عاملی که عصبهای او را تحریک کند، واکنش نشان دهد. و من هم واکنش نشان میدهم! به درد با فریاد و اشک واکنش نشان میدهم و به پستی با اظهار تنفر، به رذالت با انزجار. به نظر من اصلا چیزی که اسمش را میگذاریم زندگی همین است.[...] مگر میشود کسی این را نداند؟ دکترید و این چیزهای پیشپاافتاده را نمیدانید؟"
قهرمان داستان، پس از آشنایی با این نگاه، حالا به تمام گذشتهاش با حسرت نگاه میکند. به چیزی که نامش را زندگی گذاشته بود اما در واقع اثری از زندهبودن نداشت. تنها گوشهای افتاده و مشغول فلسفهبافی بوده است. فلسفهبافی که در جایی دیگر آن را به سخره نیز میگیرد.
"این خندهی کینهتوزانه برای چیست، دوست من؟ این آدم حقیر، اگر هیچ چیز رضایت خاطرش را فراهم نکند، جز فلسفهبافی چه کار میتواند بکند؟"
این تحول به قدری است که کار راگین را به اتاق شمارهی ۶ میکشاند. او حالا خودش ساکن همین اتاق است اما گویی در لحظهی آخر و در آن نقطهی نفسگیر داستان، راگین راهش را انتخاب میکند. بله! باید واکنش نشان داد. باید لحظه لحظهی لذتها را چشید و آن را احساس کرد. باید از ظلم و ستم و پلیدیها آشفته شد و بر آن شورید. باید از رنجها رنجید و ناراحت شد و پنجه در پنجهی آنها انداخت. او دچار سوال میشود. اگر زندگی شایستهی زیستن است و رنجها و لذتها شایستهی احساساند و حامل زندگی و هدف هستند، آنوقت دیگر مرگ و نیستی منطقی نیست. نمیشود زندگی ارزشمند باشد ولی درنهایت به نیستی ختم شود. حیاتی جاودانه باید تا عادلانهتر بنماید.
حالا که زندگی شایستهی زیستن است، راگین دیگر اتاق شمارهی ۶ را مانند اتاق گرم خود نمیبیند.
او دلتنگ زندگی میشود و درست در همین لحظهی شورانگیز است که راگین علیه نگهبان سرد و بیروح آسایشگاه که حتی او را از قدمزدن زیر نور مهتاب منع میکند و نظم آسایشگاه را از زندگی افراد ارزشمندتر میداند و نمیگذارد کسی مخل نظم آن باشد، میشورد و علیه آن فریاد میکشد. راگین در این شورش شورانگیزش پیروز نمیشود؛ بلکه یک مشت سنگین حوالهاش میشود که یک روز بعد او را به کشتن میدهد. راگین در دم احتضار برای یک لحظه به زندگی جاودانه میاندیشد. و با رضایت جان میدهد. گویی این مشت و عاقبت آن به تجربهی لحظهی شورانگیز زندگی میارزید!
قسمت آخر داستان، من را یاد پایان داستان مرگ ایوان ایلیج تولستوی انداخت. جایی که ایوان ایلیچ بعد از چندین روز کلنجار رفتن با همهی آنچه زندگی میپنداشت اما در واقع تنها حواشی حوصلهسربر و بیارزشی بودند ("از زندگی ایوان ایلیچ چه بگوییم، که سادهتر و معمولیتر و بنابراین وحشتناکتر از آن پیدا نمیشد" این توصیفی است که تولستوی در اولین جملهی داستان از زندگی او دارد.)، آنها را پس میزند و زندگی را از رفتار پسرک خدمتکار خود میفهمد و با رضایت مرگ را میپذیرد.
اتاق شمارهی ۶ نماد است. نمادی از زیستن ما در این دنیا. اگر زندگی شایستهی زیستن است، پس باید آن را احساس کرد، آنگونه که شرافتمندانه است از آن بهره برد و به رنجها و ستمها و رذیلتها واکنش نشان داد. باید زندگی کرد!
✍ محمدحسین حیدرزاده
#معرفی_کتاب
@nabzeandisheh_javaneh📚
@javaneh_tums🌱
Forwarded from کانون نبض اندیشه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کانون هنرهای نمایشی پَتواژ
✨ کانون هنرهای نمایشی پَتواژ برگزار می کند:
☑️ هفدهمین جلسه نمایشنامهخوانی 🎙
نمایشنامهخوانی مکبث (٢) 👑
پرده سوم و چهارم
نوشته ✍🏻: ویلیام شکسپیر
🕰 یکشنبه ١٣ خرداد ماه ١۴٠٣، ساعت ١۴:١۵
🏠 دانشکده پزشکی، انتهای غربی سالن شهدا، تالار دکتر معتمدی
📌 اگه دوست دارین تو این نمایشنامهخوانی شرکت کنین، روی این لینک کلیک کنین
⚠️ اگه دوست دارین نقشی رو برای این جلسه بخونین حتما متن نقشتون رو یک بار تمرین کنین و به مسئول گروه نقشی که انتخاب کردین رو بگین ✌️
#نمایشنامه_خوانی
@patvazh_javaneh 🎭
@javaneh_tums 🌱
☑️ هفدهمین جلسه نمایشنامهخوانی 🎙
نمایشنامهخوانی مکبث (٢) 👑
پرده سوم و چهارم
نوشته ✍🏻: ویلیام شکسپیر
🕰 یکشنبه ١٣ خرداد ماه ١۴٠٣، ساعت ١۴:١۵
🏠 دانشکده پزشکی، انتهای غربی سالن شهدا، تالار دکتر معتمدی
📌 اگه دوست دارین تو این نمایشنامهخوانی شرکت کنین، روی این لینک کلیک کنین
⚠️ اگه دوست دارین نقشی رو برای این جلسه بخونین حتما متن نقشتون رو یک بار تمرین کنین و به مسئول گروه نقشی که انتخاب کردین رو بگین ✌️
#نمایشنامه_خوانی
@patvazh_javaneh 🎭
@javaneh_tums 🌱
🖋 تاملات ملامت بار
صور دوم
نویسنده: #پارسا_لطفی
دانشجوی پزشکی ورودی ۱۴۰١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
برای خواندن ادامه مطلب اینجا کلیک کنید.
#سها #جوانه #کافه_هنر #چای_ادبی #تاملات_ملامت_بار #صور_دوم
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
صور دوم
نویسنده: #پارسا_لطفی
دانشجوی پزشکی ورودی ۱۴۰١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
برای خواندن ادامه مطلب اینجا کلیک کنید.
#سها #جوانه #کافه_هنر #چای_ادبی #تاملات_ملامت_بار #صور_دوم
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes -قسمت دهم
نگاه های دزدکی
نویسنده: #آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران
✔️برای خواندن ادامه مطلب اینجا کلیک کنید.
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_دهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@javaneh_tums
@MedicationTeam
نگاه های دزدکی
نویسنده: #آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران
✔️برای خواندن ادامه مطلب اینجا کلیک کنید.
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_دهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@javaneh_tums
@MedicationTeam
Forwarded from سینماژ
{گفتمان زیباشناسی در هنر با تکیه بر آموزه های پیرسوانه}
✅مدرس دکتر داوود آجرلو(دکتری فلسفه هنر،نویسنده کتب متعدد، فیلمساز و مستندساز، استاد دانشگاه)
✅۳ جلسه دوره آموزشی
✅۲جلسه به فرم بوک کلاب و جلسه سوم سمینار تکمیلی
✅ ارائه گواهی پایان دوره از جهاد دانشگاهی
✅ شرکت برای عموم آزاد است.
۱۹خرداد-۳۰خرداد-۱۲تیر ساعت ۱۴-۱۶
هزینه دوره با تخفیف دانشجویی: ۱۰۰ هزار تومان
ظرفیت محدود!
ثبت نام از طریق پیام به:
@cinemazh_admin
برگزار کننده: کانون سینماژ، جوانه جهاد🌱
🎞 @cinamazh
🍃 @javaneh_tums
✅مدرس دکتر داوود آجرلو(دکتری فلسفه هنر،نویسنده کتب متعدد، فیلمساز و مستندساز، استاد دانشگاه)
✅۳ جلسه دوره آموزشی
✅۲جلسه به فرم بوک کلاب و جلسه سوم سمینار تکمیلی
✅ ارائه گواهی پایان دوره از جهاد دانشگاهی
✅ شرکت برای عموم آزاد است.
۱۹خرداد-۳۰خرداد-۱۲تیر ساعت ۱۴-۱۶
هزینه دوره با تخفیف دانشجویی: ۱۰۰ هزار تومان
ظرفیت محدود!
ثبت نام از طریق پیام به:
@cinemazh_admin
برگزار کننده: کانون سینماژ، جوانه جهاد🌱
🎞 @cinamazh
🍃 @javaneh_tums
Forwarded from کانون آموزش و پژوهش چیستا
📷 تصاویر سومین کارگاه «اصول و روشهای بخیهزنی»
✨ ۹ خرداد ۱۴۰۳
#گزارش_تصویری
#کارگاه_بخیهزنی
@Chista_javaneh🔬
@javaneh_tums🌱
@Eltiam_Charity
✨ ۹ خرداد ۱۴۰۳
#گزارش_تصویری
#کارگاه_بخیهزنی
@Chista_javaneh🔬
@javaneh_tums🌱
@Eltiam_Charity
جوانه
✨ کانون هنرهای نمایشی پَتواژ برگزار می کند: ☑️ هفدهمین جلسه نمایشنامهخوانی 🎙 نمایشنامهخوانی مکبث (٢) 👑 پرده سوم و چهارم نوشته ✍🏻: ویلیام شکسپیر 🕰 یکشنبه ١٣ خرداد ماه ١۴٠٣، ساعت ١۴:١۵ 🏠 دانشکده پزشکی، انتهای غربی سالن شهدا، تالار دکتر معتمدی 📌…
با سلام
به اطلاع میرساند؛
هفدهمین جلسه نمایشنامهخوانی"مکبث ۲" امروز 13خرداد ماه برگزار نخواهد شد و تاریخ برگزاری متعاقبا اعلام خواهد شد.🌱
@Patvazh_javaneh
@javanej_tums
به اطلاع میرساند؛
هفدهمین جلسه نمایشنامهخوانی"مکبث ۲" امروز 13خرداد ماه برگزار نخواهد شد و تاریخ برگزاری متعاقبا اعلام خواهد شد.🌱
@Patvazh_javaneh
@javanej_tums
Forwarded from کانون آموزش و پژوهش چیستا
📷 تصاویر اولین کارگاه «آموزش عملی تزریقات»
✨ ۱۰ خرداد ۱۴۰۳
#گزارش_تصویری
#کارگاه_تزریقات
@Chista_javaneh🔬
@javaneh_tums🌱
@Eltiam_charity
✨ ۱۰ خرداد ۱۴۰۳
#گزارش_تصویری
#کارگاه_تزریقات
@Chista_javaneh🔬
@javaneh_tums🌱
@Eltiam_charity
Forwarded from کانون نبض اندیشه
سلام دوستان و همراهان خوبِ نبض اندیشه🤍
ما در نظر داریم برای کارهای اجرایی، تولید محتوا، برگزاری جلسات مختلف و پیشبرد برنامههامون با شما عزیزانِ علاقمند، همکاری داشته باشیم :)🫱🏻🫲🏻
در زمینههای
دورهمی کتابخوانی؛
پزشکی روایی؛
نشستهای ادبی،
فرهنگی و اجتماعی،
سیاسی،
روانشناختی و...
اگر علاقمند به اضافه شدن به جمعمون و همکاری با کانونِ ما هستین و یا ایدههاتون به دنبال عرصهای برای ظهورن، خوشحال میشیم برای کسب اطلاعات بیشتر با آیدی @Maani_Nil در ارتباط باشین✨
@Nabzeandisheh_javaneh📚
@Javaneh_tums🌱
ما در نظر داریم برای کارهای اجرایی، تولید محتوا، برگزاری جلسات مختلف و پیشبرد برنامههامون با شما عزیزانِ علاقمند، همکاری داشته باشیم :)🫱🏻🫲🏻
در زمینههای
دورهمی کتابخوانی؛
پزشکی روایی؛
نشستهای ادبی،
فرهنگی و اجتماعی،
سیاسی،
روانشناختی و...
اگر علاقمند به اضافه شدن به جمعمون و همکاری با کانونِ ما هستین و یا ایدههاتون به دنبال عرصهای برای ظهورن، خوشحال میشیم برای کسب اطلاعات بیشتر با آیدی @Maani_Nil در ارتباط باشین✨
@Nabzeandisheh_javaneh📚
@Javaneh_tums🌱
HTML Embed Code: