Channel: جامعه نو
مفاهیمی مانند رانت هم(که اکنون عمده ترین کانال فساد در جمهوری اسلامی است) برای سیستم حقوقی پدیدار شده با تشکیل نظام اسلامی اساسا ناشناخته بود . دارودسته نماز خوانی که بر اتاق بازرگانی مسلط شده بود با یک شاه لوله هجده اینچ از چاه رانت نظام سود بالا میکشید ، اما جرمی مرتکب نمیشد، چون آخوندهای حاکم مفهوم رانت را درک نمیکردند !
صدها مثال دیگر میتوان زد از فساد مدرن که شرعی بود و جرم محسوب نمیشد و تا زمانی که معلوم نشد کشور دوران مدرن را نمیتوان با مفاهیمی که در فقه اسلامی تعریف نشدهاند اداره کرد ، کسی آن را جرم محسوب نمیکرد. پس از داستان رفیقدوستها بود که معلوم شد بزرگترین دزدیهای تاریخ را میتوان بدون دست زدن به پول و فقط با اسناد کاغذی بانکی کرد. تا این رویه جا بیفتد و همه بتوانند دست خود را به کیسه عمومی برده و منابع عمومی(با اموال بلاصاحب تفاوت دارد) را ببرند، مدتی طول کشید و حکومت هم فهمید برای تحکیم جایگاه و آینده خود بهترین کار نشستن روی منبع رانت و توزیع آن به دلخواه است. مادر همه فسادها، همین است وچون وجودش یکی از بیمههای تداوم حکومت هست، تداوم تشدید شونده خواهد یافت: توزیع کنندهاش کلیت سیستم و رئوس آن است، آگاهانه و هدفمند است، و جز هنگام رسواییهای گهگاه نکوهش ملایم نخواهد شد.
رابطه حاکمیت با فاسدان ارگانیک است، همچون رابطه مورچههایی که در دل گیاه آکاسیا زندگی میکنند: شهد آن را میخورند، و اگر تهدیدی متوجه گیاه شود علامت ارسال میکند که بیرون بریزند و دفاع کنند. بعد از دفاع شهد بیشتری هم جایزه میدهد. مورچه ها معتاد شهد هستند و اگر گیاه بمیرد میمیرند، مورچه ها هم نباشند ، گیاه میمیرد !
🆔@jameeno
صدها مثال دیگر میتوان زد از فساد مدرن که شرعی بود و جرم محسوب نمیشد و تا زمانی که معلوم نشد کشور دوران مدرن را نمیتوان با مفاهیمی که در فقه اسلامی تعریف نشدهاند اداره کرد ، کسی آن را جرم محسوب نمیکرد. پس از داستان رفیقدوستها بود که معلوم شد بزرگترین دزدیهای تاریخ را میتوان بدون دست زدن به پول و فقط با اسناد کاغذی بانکی کرد. تا این رویه جا بیفتد و همه بتوانند دست خود را به کیسه عمومی برده و منابع عمومی(با اموال بلاصاحب تفاوت دارد) را ببرند، مدتی طول کشید و حکومت هم فهمید برای تحکیم جایگاه و آینده خود بهترین کار نشستن روی منبع رانت و توزیع آن به دلخواه است. مادر همه فسادها، همین است وچون وجودش یکی از بیمههای تداوم حکومت هست، تداوم تشدید شونده خواهد یافت: توزیع کنندهاش کلیت سیستم و رئوس آن است، آگاهانه و هدفمند است، و جز هنگام رسواییهای گهگاه نکوهش ملایم نخواهد شد.
رابطه حاکمیت با فاسدان ارگانیک است، همچون رابطه مورچههایی که در دل گیاه آکاسیا زندگی میکنند: شهد آن را میخورند، و اگر تهدیدی متوجه گیاه شود علامت ارسال میکند که بیرون بریزند و دفاع کنند. بعد از دفاع شهد بیشتری هم جایزه میدهد. مورچه ها معتاد شهد هستند و اگر گیاه بمیرد میمیرند، مورچه ها هم نباشند ، گیاه میمیرد !
🆔@jameeno
#الف
🏷️ حق داریم بترسیم؟
🖊️ شورای سردبیری: اخیرا دکتر محمد فاضلی استاد دانشگاه و از فعالان اندیشه ورز امروز ایران به پرسشی در باره کسانی که خواستار حمله نظامی به ایران با هدف تغییر حکومت هستند پاسخ داده است. پاسخی اندیشیده و منطقی که در شبکهها میچرخد و اذهان را آگاه میکند و از همراهی با آوای شوم مداخله بیگانگان در تغییرات سیاسی ایران باز میدارد . او میگوید وحشتناکترین وضعیتی که بتوان برای ایرانیان تصور کرد حمله قدرتها و از بین رفتن زیربناهای اقتصادی کشور است. سخنانش به غایت سنجیده است و بدون رودربایستی، اما متاسفانه وقتی به برشماری هویت کسانی میرسد که انتظار شوم حمله خارجی به کشور را دارند دچار سکته میشود . اکانتهای ناشناس وابسته به قدرتهای خارجی که روایت اوست توضیح دقیقی بر هویت دعوت کنندگان هجوم اجانب به خاک ایران نیست. حد اقل اینکه غیر از هویتهای ناشناس که اهمیتی ندارند، اشخاص هویت داری هم هستند که خواهان مداخله خارجی در امور ایران و تهاجم بیگانه به ایران و تغییر حکومت آن هستند. اما آقای فاضلی نمیتواند نام آنها را ببرد. اینکه کارش خودآگاهانه هست یانه جواب قطعی دارد : ندادن نشانی آگاهانه است و قابل درک . مثلا اگر ایشان از اشخاص هویت داری مثل نرگس محمدی نام نمیبرد معنیاش این نیست که نمیداند در پس تقاضاهای مداوم این شخص برای حداکثری و همه جانبه کردن فشار به حکومت مستقر در ایران چه تقاضای شومی خفته است . جسارتا میتوان حدس زد از افکار عمومی، از عوام ، میترسد. البته همه میترسند. فضای ایران به گونهای توسط هیات حاکمه مسموم و پر تنفر است که بازخورد آن نزد عوام بیخبر، موجه بودن هر کسی است که با حکومت ابراز مخالفت کند و از آن فراتر ، زندانی آن شود. بازتاب این زندانی بودن هم بلااندیشه پذیرفته شدن اشخاص فارغ از انحرافات سیاسی آنها هست . این هم از جمله همان شرهایی است که آقای فاضلی فهرست کرد ولی از کنار این یکی گذشت. نکته خطر زا این است که کسی پشت سر اکانت ناشناس صف نمیکشد، اما اشخاص کم اطلاع، چشم بسته پشت سر عناوینی مثل فعال حقوق بشر، زندانی سیاسی و برنده نوبل که رسانه انگلیس آنها را به قول خودشان پروموت میکند به خط میشوند.
میشد به جای تاکید روی اکانتهای ناشناس این را مطرح کرد که باید ببینیم وقتی کسی از لزوم فشار حداکثری بر حکومت ایران حرف میزند منظورش چیست ؟ تقاضای تشدید تحریم میکند که خودش در فاز حداکثری است؟ تقاضای تهدید نظامی و اولتیماتوم میکند؟ "بطورهدفمند و همه جانبه تحت فشار سازمان ملل" یعنی چه؟ تقاضای دوباره کشاندن ایران به زیر سایه فصل هفتم منشور سازمان ملل میکند؟ برنده جایزه صلح نوبل چه فشار بیشتر از تحریمی جز تهاجم نظامی سراغ دارد که ایالات متحده و اروپا بر ایران نیاورده باشند؟
پرسشی بنیادینتر : این چه اعتماد مطلقی به بیگانه است که شخص را وادار میکند از بیگانه تقاضای مداخله در امور کشورش ، به هر مقدار و حتی جزئی ، به میان آورد؟ این اشخاصی که اینقدر از جانب مردم ایران به بیگانه نامه مینویسند و پیام تقاضای فشار حداکثری میدهند ، از کی مجوز گرفتهاند ؟ چرا تاجزاده چنین اجازهای به خودش نداده است؟ از حکومت میترسد یا باور به آویزان شدن به بیگانه ندارد؟ کی به شما وکالت داده است از جانب ایرانیان حرف بزنید ؟هدف نهایی از این آویزان شدنها جایزه گرفتن است یا چیزی دیگر؟
و پرسشهای حاشیهای: چرا سخنگویان فهیم که در جبهه مردم صدای بلند و فالوئردارند درست در همان لحظهای که باید، از حرف زدن درباره این اشخاص واهمه دارند؟ آنها را قابل نمیدانند؟ از واکنش لشگر عوام و از دست دادن فالوئر میترسند؟ فکر میکنند افشای این تیم وقتی اسیر زندانهای آخوندهاهُستند نامردی است؟ مثلا آقای فاضلی که نشان داده تحلیلگر دقیق و دلسوزی است درهنگام حرف زدن از کسانی که خواستار مداخله خارجی در امور ایران هستند چه توضیحی درباره سکوتش در مورد کسی دارد که تقاضای فشار حداکثری بر کشور میکند ؟....
و مردم چه ؟ آیا کسی پیدا شد به آن زن نروژی اعتراض کند که گفته بود به این برنده نوبل جایزه میدهیم چون رهبر انقلاب زن زندگی آزادی است؟ صدا از کسی در آمد که به چه حقی برای مردم ایران رهبر تراشی میکنید؟....
مجموعه این پرسشها در برابر همه ما قرار دارد و از هر کس به سهم خودش پاسخ میطلبد. از آدمهای ظاهر بین نادان انتظار نمیرود، ولی همه کسانی که نگران آینده کشور خود هستند باید درباره آنها اندیشه کنند...اندیشه کنند و با صدای بلند حرف بزنند.
🆔@jameeno
🏷️ حق داریم بترسیم؟
🖊️ شورای سردبیری: اخیرا دکتر محمد فاضلی استاد دانشگاه و از فعالان اندیشه ورز امروز ایران به پرسشی در باره کسانی که خواستار حمله نظامی به ایران با هدف تغییر حکومت هستند پاسخ داده است. پاسخی اندیشیده و منطقی که در شبکهها میچرخد و اذهان را آگاه میکند و از همراهی با آوای شوم مداخله بیگانگان در تغییرات سیاسی ایران باز میدارد . او میگوید وحشتناکترین وضعیتی که بتوان برای ایرانیان تصور کرد حمله قدرتها و از بین رفتن زیربناهای اقتصادی کشور است. سخنانش به غایت سنجیده است و بدون رودربایستی، اما متاسفانه وقتی به برشماری هویت کسانی میرسد که انتظار شوم حمله خارجی به کشور را دارند دچار سکته میشود . اکانتهای ناشناس وابسته به قدرتهای خارجی که روایت اوست توضیح دقیقی بر هویت دعوت کنندگان هجوم اجانب به خاک ایران نیست. حد اقل اینکه غیر از هویتهای ناشناس که اهمیتی ندارند، اشخاص هویت داری هم هستند که خواهان مداخله خارجی در امور ایران و تهاجم بیگانه به ایران و تغییر حکومت آن هستند. اما آقای فاضلی نمیتواند نام آنها را ببرد. اینکه کارش خودآگاهانه هست یانه جواب قطعی دارد : ندادن نشانی آگاهانه است و قابل درک . مثلا اگر ایشان از اشخاص هویت داری مثل نرگس محمدی نام نمیبرد معنیاش این نیست که نمیداند در پس تقاضاهای مداوم این شخص برای حداکثری و همه جانبه کردن فشار به حکومت مستقر در ایران چه تقاضای شومی خفته است . جسارتا میتوان حدس زد از افکار عمومی، از عوام ، میترسد. البته همه میترسند. فضای ایران به گونهای توسط هیات حاکمه مسموم و پر تنفر است که بازخورد آن نزد عوام بیخبر، موجه بودن هر کسی است که با حکومت ابراز مخالفت کند و از آن فراتر ، زندانی آن شود. بازتاب این زندانی بودن هم بلااندیشه پذیرفته شدن اشخاص فارغ از انحرافات سیاسی آنها هست . این هم از جمله همان شرهایی است که آقای فاضلی فهرست کرد ولی از کنار این یکی گذشت. نکته خطر زا این است که کسی پشت سر اکانت ناشناس صف نمیکشد، اما اشخاص کم اطلاع، چشم بسته پشت سر عناوینی مثل فعال حقوق بشر، زندانی سیاسی و برنده نوبل که رسانه انگلیس آنها را به قول خودشان پروموت میکند به خط میشوند.
میشد به جای تاکید روی اکانتهای ناشناس این را مطرح کرد که باید ببینیم وقتی کسی از لزوم فشار حداکثری بر حکومت ایران حرف میزند منظورش چیست ؟ تقاضای تشدید تحریم میکند که خودش در فاز حداکثری است؟ تقاضای تهدید نظامی و اولتیماتوم میکند؟ "بطورهدفمند و همه جانبه تحت فشار سازمان ملل" یعنی چه؟ تقاضای دوباره کشاندن ایران به زیر سایه فصل هفتم منشور سازمان ملل میکند؟ برنده جایزه صلح نوبل چه فشار بیشتر از تحریمی جز تهاجم نظامی سراغ دارد که ایالات متحده و اروپا بر ایران نیاورده باشند؟
پرسشی بنیادینتر : این چه اعتماد مطلقی به بیگانه است که شخص را وادار میکند از بیگانه تقاضای مداخله در امور کشورش ، به هر مقدار و حتی جزئی ، به میان آورد؟ این اشخاصی که اینقدر از جانب مردم ایران به بیگانه نامه مینویسند و پیام تقاضای فشار حداکثری میدهند ، از کی مجوز گرفتهاند ؟ چرا تاجزاده چنین اجازهای به خودش نداده است؟ از حکومت میترسد یا باور به آویزان شدن به بیگانه ندارد؟ کی به شما وکالت داده است از جانب ایرانیان حرف بزنید ؟هدف نهایی از این آویزان شدنها جایزه گرفتن است یا چیزی دیگر؟
و پرسشهای حاشیهای: چرا سخنگویان فهیم که در جبهه مردم صدای بلند و فالوئردارند درست در همان لحظهای که باید، از حرف زدن درباره این اشخاص واهمه دارند؟ آنها را قابل نمیدانند؟ از واکنش لشگر عوام و از دست دادن فالوئر میترسند؟ فکر میکنند افشای این تیم وقتی اسیر زندانهای آخوندهاهُستند نامردی است؟ مثلا آقای فاضلی که نشان داده تحلیلگر دقیق و دلسوزی است درهنگام حرف زدن از کسانی که خواستار مداخله خارجی در امور ایران هستند چه توضیحی درباره سکوتش در مورد کسی دارد که تقاضای فشار حداکثری بر کشور میکند ؟....
و مردم چه ؟ آیا کسی پیدا شد به آن زن نروژی اعتراض کند که گفته بود به این برنده نوبل جایزه میدهیم چون رهبر انقلاب زن زندگی آزادی است؟ صدا از کسی در آمد که به چه حقی برای مردم ایران رهبر تراشی میکنید؟....
مجموعه این پرسشها در برابر همه ما قرار دارد و از هر کس به سهم خودش پاسخ میطلبد. از آدمهای ظاهر بین نادان انتظار نمیرود، ولی همه کسانی که نگران آینده کشور خود هستند باید درباره آنها اندیشه کنند...اندیشه کنند و با صدای بلند حرف بزنند.
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ برای ورود به زیارتگاه باید پول داد؟
جامعه نو: اقدام رندانه حکومت برای کاهش زیارت کنندگان آرامگاه حافظ با افزایش شش برابری ورودیه ( از پنج هزار تومان به سی هزار تومان ، یعنی پانصد درصد افزایش ) نتوانست از هجوم مردم برای زیارت آرامگاه حافظ جلو بگیرد و مطابق آمار سازمان دولتی، کماکان شیراز بالاترین شمار گردشگر را داشته است. غیر منصفانه است که زیارت آرامگاه حافظ برخلاف سایر زیارتگاه ها به صورت تبعیض آمیز ورودیه داشته باشد، و برای جلوگیری از آن زائران را نقره داغ هم بکنند. توجیه این وزیر خوش سرو زبان گردشگری که برای فاتحه خوانی بر سر قبر از مردم ۳۰ هزارتومان پول میگیرد چیست ؟
رفتار حکومت برای لجبازی با مردم به شکل انزجار آوری تشدید شده است و نتیجه عکس خواهد داد. هر قدر با مظاهر ملی عناد بیشتری صورت دهید، کینه بیشتری نسبت به خودتان و اعتقاداتتان انبار می کنید. سرنا را از سر گشادش میزنید.
🆔@jameeno
🏷️ برای ورود به زیارتگاه باید پول داد؟
جامعه نو: اقدام رندانه حکومت برای کاهش زیارت کنندگان آرامگاه حافظ با افزایش شش برابری ورودیه ( از پنج هزار تومان به سی هزار تومان ، یعنی پانصد درصد افزایش ) نتوانست از هجوم مردم برای زیارت آرامگاه حافظ جلو بگیرد و مطابق آمار سازمان دولتی، کماکان شیراز بالاترین شمار گردشگر را داشته است. غیر منصفانه است که زیارت آرامگاه حافظ برخلاف سایر زیارتگاه ها به صورت تبعیض آمیز ورودیه داشته باشد، و برای جلوگیری از آن زائران را نقره داغ هم بکنند. توجیه این وزیر خوش سرو زبان گردشگری که برای فاتحه خوانی بر سر قبر از مردم ۳۰ هزارتومان پول میگیرد چیست ؟
رفتار حکومت برای لجبازی با مردم به شکل انزجار آوری تشدید شده است و نتیجه عکس خواهد داد. هر قدر با مظاهر ملی عناد بیشتری صورت دهید، کینه بیشتری نسبت به خودتان و اعتقاداتتان انبار می کنید. سرنا را از سر گشادش میزنید.
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز !
🏷️ برای حفظ محرمانگی حمله به عینالاسد رییس جمهور و وزیر خارجه مملکتشان را بی خبر گذاشتهاند ، اما به نخست وزیر عراق و آمریکایی ها و دانمارکیها شش ساعت قبل خبر دادهاند !
نمیشود متلک گفت و تکه انداخت چون اصل خبر خودش حاوی مضحکه است. نکته این است که حکومت حالا و امروز درحال توجیه کردن کدام قشر از جامعه است. توضیحاتش را برای چه سطحی از هوش و شعور میدهد؟
🆔@jameeno
🏷️ برای حفظ محرمانگی حمله به عینالاسد رییس جمهور و وزیر خارجه مملکتشان را بی خبر گذاشتهاند ، اما به نخست وزیر عراق و آمریکایی ها و دانمارکیها شش ساعت قبل خبر دادهاند !
نمیشود متلک گفت و تکه انداخت چون اصل خبر خودش حاوی مضحکه است. نکته این است که حکومت حالا و امروز درحال توجیه کردن کدام قشر از جامعه است. توضیحاتش را برای چه سطحی از هوش و شعور میدهد؟
🆔@jameeno
#الف
🏷️ نادر خودش میآید!
(پاسخ به پرسش از جامعهنو)
"عاقبت این بن بست چیست؟آیا انفجاری از درون است مثل جنگ قدرت بین داخلی ها یا خودشان شروع میکنن به تغییراتی از درون؟.... هرکسی خودش را عقل کل می پندارد و درکی از واقعیت ندارد و نسخه ایی می پیچید که بخیال خودش آزادی می آورد اما وقتی عمیق نگاه میکنی در نهایت بدتر می شود.....راهکار چیست؟ آیا نادری باید یافت؟"
این هابخش اصلی از پرسش مستقیم همراه ارجمندی است که تلاش میکنیم پاسخی بر آنها بیابیم.
واقعش را بخواهید ما شرایط کنونی را در حد انسداد سیاسی در دوعرصه توزیع قدرت، و موقعیت بیرونی کشور میدانیم و نه بنبست، چرا که حیات ملتها در پهنه سرزمینشان با رنج یا رفاه، با شاهی ستمگر یا حاکمی عادل ، و با جامعهای باز یا بسته، با شورش و انقلاب از پس هم ، به هر حال ادامه پیدا میکند و این تداوم هم یکنواخت نیست و هر روز با گامی به جلو و گاهی قدمی به عقب میگذرد. اما به هر حال چه بن بست بگوئیم و چه انسداد، با معضلهای سخت روبروئیم. انسداد و قفل شدگی ها اگر باز نشوند زمان میخورند و پتانسیلهای تغییر زلزلهآسا در آنها انباشتگی می یابد . این انباشتگی است که آدمی را میترساند و ترکیدنش فاجعه به بار می آورد. دغدغه جنابعالی و صدها هزار نفر مثل شما درباره احتمال آن انفجار و پرتاب جامعهای از هم پاشیده و بی راهبرد به آینده نامعلوم ، درست و عقلانی است. همه ما، هم کنجکاویم که چه رخ میدهد و هم نگران که آن رخداد بر حیات فردی و جمعی ما چه تاثیری دارد. مساله بنیادین ماایرانیان این است که فاقد سازوکارهای کنترل کننده تحولات اجتماعی هستیم که علت اصلی آن بدنهادی و خباثت همین حکومت فعلی هست. سازوکارهای کنترل کننده مورد نظر، نهادهای اجتماعی هستند که مجموعه آنها را نهادهای مدنی(اتحادیهها، انجمنها، احزاب) و شاکله نهاییاش را جامعه مدنیشده می نامیم و دیکتاتور آنها را له کرده است یا به علت فقر فرهنگی ضعیف ماندهاند. این نهادها کنترل کننده و جهت دهنده نا آرامیها، شورشها ، و جنبشها وتحولات مثبت هستند .آنها به مثابه همان موادی هستند که با فلزات رادیو اکتیو قوی مخلوط میشوند تا زنجیره واکنش فروپاشی هسته اتمها را کند کنند و به جای انفجار اتمی، انرژی کنترل شده برای تولیدبرق در نیروگاه اتمی در دسترس قرار گیرد. حکومت استبدادی اینها را از بین میبرد و نبود آنها عقل سلیم (common sense یا همان خرد جمعی)را میپراکند و جامعه نمیتواند نیروی تغییر را در خود کنترل کند: چیزی شبیه و بدتر ازانقلاب ۵۷میشود و یا آنچه از آن میترسیم رخ خواهد داد. به علت خصلت فورانی و انفجاری واکنشی که در پیش است، متاسفانه جز دعوت نا امیدانه جامعه به توجه برخی اصول( خودداری از اعمال بی اندیشه، نفی پیروگرایی بدون پرسشگری، جستجوی توافق عقلانی با دیگران به جای منازعه حیدری - نعمتی، لزوم نظر به داخل و زیرپا گذاشتن افسانه دریافت کمک خارجی برای تغییرمثبت )کاری نمیشود کرد . ما این اصول را دارای هسته مشترک "صبر فعال" میبینیم. باک از آن نباید داشت که برچسبهایی بخورد و اتهاماتی دریافت کنیم . صبر فعال یعنی تلاش برای ایجاد تغییر مثبت با کمک عقل سرد و حسابگر و نه فقط احساسات آتشین برآمده از تنفر صرف !
برخلاف پاسخ پرسش "عاقبت این بن بست چیست؟" که مطالب پیش گفته از کار درآمد، پاسخ پرسش بعدی نسبتا روشن است و قبلا در جامعه نو درباره آن بسیار گفته شده است : وقوع آن انفجار قطعی است و محتوای آن مثبت نیست. در صورتی که شانس بیاوریم و به دلایلی مداخله خارجی چندانی در دوره پیشاوقوع فروپاشی و پس از آن صورت نگیرد، براساس تجربیات تاریخی جهانی، از دل اضمحلال حکومت به شدت در حال پوسیدن روحانیون، یک دیکتاتوری نظامی سر برخواهد آورد که مکانیسم، بنیادهای طبقاتی و مختصات رفتاری آن را قبلا بسیار شرح دادهایم: محافظ منافع شبه بورژوازی نوپدید حاصل از حکومت دینی، بسیار سرکوبگر و خونریز، تغییردهنده مسیر روابط خارجی، و درجستجوی ثبات قبرستانی با وجهه ملیگرایی شوونیستی. در واقع پیشرفتی در کار نخواهد بود و تجربیات حکومت کنونی، آنرا با حذف روحانیت و ظواهر دینی از طریق تحولات روبنایی اجتماعی بازسازی(مثل خانه کهنه که با رنگ زدن بازسازی میکنند) خواهد کرد.
بله ، پس از بیرون کشیده شدن میخ محوری سیستم ، مثلا در اثر مرگ، کشمکش درونی دارودسته های قدرت هست، و دومین شانس ما این خواهد بود که آن رقابتها به احتمال کم به جهت مثبتتری کشیده شود، اما احتمال عمده آن است که این جنگ قدرت مقدمه سناریوی پیش گفته شود. یعنی سرانجام ما روبرو شدن با کسی است که او را ضیاءالحق ایرانی خوانده بودیم.
در پایان به شوخی اضافه کنیم که؛ نادر خودش می آید!
🆔@jameeno
🏷️ نادر خودش میآید!
(پاسخ به پرسش از جامعهنو)
"عاقبت این بن بست چیست؟آیا انفجاری از درون است مثل جنگ قدرت بین داخلی ها یا خودشان شروع میکنن به تغییراتی از درون؟.... هرکسی خودش را عقل کل می پندارد و درکی از واقعیت ندارد و نسخه ایی می پیچید که بخیال خودش آزادی می آورد اما وقتی عمیق نگاه میکنی در نهایت بدتر می شود.....راهکار چیست؟ آیا نادری باید یافت؟"
این هابخش اصلی از پرسش مستقیم همراه ارجمندی است که تلاش میکنیم پاسخی بر آنها بیابیم.
واقعش را بخواهید ما شرایط کنونی را در حد انسداد سیاسی در دوعرصه توزیع قدرت، و موقعیت بیرونی کشور میدانیم و نه بنبست، چرا که حیات ملتها در پهنه سرزمینشان با رنج یا رفاه، با شاهی ستمگر یا حاکمی عادل ، و با جامعهای باز یا بسته، با شورش و انقلاب از پس هم ، به هر حال ادامه پیدا میکند و این تداوم هم یکنواخت نیست و هر روز با گامی به جلو و گاهی قدمی به عقب میگذرد. اما به هر حال چه بن بست بگوئیم و چه انسداد، با معضلهای سخت روبروئیم. انسداد و قفل شدگی ها اگر باز نشوند زمان میخورند و پتانسیلهای تغییر زلزلهآسا در آنها انباشتگی می یابد . این انباشتگی است که آدمی را میترساند و ترکیدنش فاجعه به بار می آورد. دغدغه جنابعالی و صدها هزار نفر مثل شما درباره احتمال آن انفجار و پرتاب جامعهای از هم پاشیده و بی راهبرد به آینده نامعلوم ، درست و عقلانی است. همه ما، هم کنجکاویم که چه رخ میدهد و هم نگران که آن رخداد بر حیات فردی و جمعی ما چه تاثیری دارد. مساله بنیادین ماایرانیان این است که فاقد سازوکارهای کنترل کننده تحولات اجتماعی هستیم که علت اصلی آن بدنهادی و خباثت همین حکومت فعلی هست. سازوکارهای کنترل کننده مورد نظر، نهادهای اجتماعی هستند که مجموعه آنها را نهادهای مدنی(اتحادیهها، انجمنها، احزاب) و شاکله نهاییاش را جامعه مدنیشده می نامیم و دیکتاتور آنها را له کرده است یا به علت فقر فرهنگی ضعیف ماندهاند. این نهادها کنترل کننده و جهت دهنده نا آرامیها، شورشها ، و جنبشها وتحولات مثبت هستند .آنها به مثابه همان موادی هستند که با فلزات رادیو اکتیو قوی مخلوط میشوند تا زنجیره واکنش فروپاشی هسته اتمها را کند کنند و به جای انفجار اتمی، انرژی کنترل شده برای تولیدبرق در نیروگاه اتمی در دسترس قرار گیرد. حکومت استبدادی اینها را از بین میبرد و نبود آنها عقل سلیم (common sense یا همان خرد جمعی)را میپراکند و جامعه نمیتواند نیروی تغییر را در خود کنترل کند: چیزی شبیه و بدتر ازانقلاب ۵۷میشود و یا آنچه از آن میترسیم رخ خواهد داد. به علت خصلت فورانی و انفجاری واکنشی که در پیش است، متاسفانه جز دعوت نا امیدانه جامعه به توجه برخی اصول( خودداری از اعمال بی اندیشه، نفی پیروگرایی بدون پرسشگری، جستجوی توافق عقلانی با دیگران به جای منازعه حیدری - نعمتی، لزوم نظر به داخل و زیرپا گذاشتن افسانه دریافت کمک خارجی برای تغییرمثبت )کاری نمیشود کرد . ما این اصول را دارای هسته مشترک "صبر فعال" میبینیم. باک از آن نباید داشت که برچسبهایی بخورد و اتهاماتی دریافت کنیم . صبر فعال یعنی تلاش برای ایجاد تغییر مثبت با کمک عقل سرد و حسابگر و نه فقط احساسات آتشین برآمده از تنفر صرف !
برخلاف پاسخ پرسش "عاقبت این بن بست چیست؟" که مطالب پیش گفته از کار درآمد، پاسخ پرسش بعدی نسبتا روشن است و قبلا در جامعه نو درباره آن بسیار گفته شده است : وقوع آن انفجار قطعی است و محتوای آن مثبت نیست. در صورتی که شانس بیاوریم و به دلایلی مداخله خارجی چندانی در دوره پیشاوقوع فروپاشی و پس از آن صورت نگیرد، براساس تجربیات تاریخی جهانی، از دل اضمحلال حکومت به شدت در حال پوسیدن روحانیون، یک دیکتاتوری نظامی سر برخواهد آورد که مکانیسم، بنیادهای طبقاتی و مختصات رفتاری آن را قبلا بسیار شرح دادهایم: محافظ منافع شبه بورژوازی نوپدید حاصل از حکومت دینی، بسیار سرکوبگر و خونریز، تغییردهنده مسیر روابط خارجی، و درجستجوی ثبات قبرستانی با وجهه ملیگرایی شوونیستی. در واقع پیشرفتی در کار نخواهد بود و تجربیات حکومت کنونی، آنرا با حذف روحانیت و ظواهر دینی از طریق تحولات روبنایی اجتماعی بازسازی(مثل خانه کهنه که با رنگ زدن بازسازی میکنند) خواهد کرد.
بله ، پس از بیرون کشیده شدن میخ محوری سیستم ، مثلا در اثر مرگ، کشمکش درونی دارودسته های قدرت هست، و دومین شانس ما این خواهد بود که آن رقابتها به احتمال کم به جهت مثبتتری کشیده شود، اما احتمال عمده آن است که این جنگ قدرت مقدمه سناریوی پیش گفته شود. یعنی سرانجام ما روبرو شدن با کسی است که او را ضیاءالحق ایرانی خوانده بودیم.
در پایان به شوخی اضافه کنیم که؛ نادر خودش می آید!
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ جامعه نو: مسجد ساختن در پارکها ، یک پروژه پوششی است توسط این آدم پوششی. منتظر مساله سازیهای پوششی دیگر هم باشید. مساله مهم کشور این است که امسال دستمزد بگیران طبقه متوسط و کارگر حداقل ۳۰ درصد فقیرتر و ضعیفتر از سال پیش میشوند و کسی نباید این را ببیند.
🆔@jameeno
🏷️ جامعه نو: مسجد ساختن در پارکها ، یک پروژه پوششی است توسط این آدم پوششی. منتظر مساله سازیهای پوششی دیگر هم باشید. مساله مهم کشور این است که امسال دستمزد بگیران طبقه متوسط و کارگر حداقل ۳۰ درصد فقیرتر و ضعیفتر از سال پیش میشوند و کسی نباید این را ببیند.
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ دادن قیمت گوشت کیلویی یک میلیون و دویست وپنجاه هزارتومان در فروشگاههای از ما بهتران در شمال تهران در شبکه ها فراوان است. کار اشتباهی است : فقرا را ناامید از زندگی و طبقه متوسط را دعاگوی حکومت میکند که ؛ خداپدرشان را بیامرزد که برای ما گوشت کیلویی ششصدهزارتومان میآورند. انتطارات تورمی را هم تحریک میکند.
🆔@jameeno
🏷️ دادن قیمت گوشت کیلویی یک میلیون و دویست وپنجاه هزارتومان در فروشگاههای از ما بهتران در شمال تهران در شبکه ها فراوان است. کار اشتباهی است : فقرا را ناامید از زندگی و طبقه متوسط را دعاگوی حکومت میکند که ؛ خداپدرشان را بیامرزد که برای ما گوشت کیلویی ششصدهزارتومان میآورند. انتطارات تورمی را هم تحریک میکند.
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ حکومتها کنترل غیرخشونت آمیز مردم را به طرق مختلف انجام میدهند. بهترین روش سلطه بر دلهاست: کم زحمت و پرحاصل. این کاری بود که آقای خمینی با ساده گویی و رویا پردازی انجام میداد و بردلها سلطنت میکرد. مرحله بعد حکومت بر ذهنهاست : به میان آوردن یک ایده که غالبا ایدئولوژیک است و آدمها اسیر تصور خود از فرجام آن میشوند: رسیدن به یک تمدن بزرگ و بهشت، سرور شدن بر ملتهای دیگر و هدایت آنها، توسعه قلمرو،...
اما رژیمها غالبا از زین سلطه بر اذهان هم بالاخره فرو می افتند. سپس مرحله سلطه بر فضاهای عمومی رخ میدهد و حکومتهای تضعیف شده ، برای اعمال سلطه خود بر مردمان دلزده و اذهانی پاک شده از فریب عقیدتی، تلاش میکنند فضاهای عمومی را تسخیر کنند ، جماعت ناباور به خود را پس بزنند، و فضاهایی را که به آنها تعلق دارد به سلطه درآورند: نمایشی از غلبه !
دستگاه حکومت ایران این کار را ابتدا با تسخیر مساجد، هیاتها ، و گردهمایی های مذهبی شروع کرد ، به ورزشگاه ها رسید، به مسیرهای کوهپیمایی رسید، به محوطه دانشگاه ها رسید، و سپس به پارکها رسید . شیوه تفکر تصمیم گیر اصلی سیستم این را تشدید میکند : آخرین چاره ، تسخیر هرچه بیشتر فضاهای عمومی برای نمایش سلطه است!
تصمیم ساخت۴۰۰ مسجد در فضاهای عمومی ازاین زاویه هم قابل بررسی است.
🆔@jameeno
🏷️ حکومتها کنترل غیرخشونت آمیز مردم را به طرق مختلف انجام میدهند. بهترین روش سلطه بر دلهاست: کم زحمت و پرحاصل. این کاری بود که آقای خمینی با ساده گویی و رویا پردازی انجام میداد و بردلها سلطنت میکرد. مرحله بعد حکومت بر ذهنهاست : به میان آوردن یک ایده که غالبا ایدئولوژیک است و آدمها اسیر تصور خود از فرجام آن میشوند: رسیدن به یک تمدن بزرگ و بهشت، سرور شدن بر ملتهای دیگر و هدایت آنها، توسعه قلمرو،...
اما رژیمها غالبا از زین سلطه بر اذهان هم بالاخره فرو می افتند. سپس مرحله سلطه بر فضاهای عمومی رخ میدهد و حکومتهای تضعیف شده ، برای اعمال سلطه خود بر مردمان دلزده و اذهانی پاک شده از فریب عقیدتی، تلاش میکنند فضاهای عمومی را تسخیر کنند ، جماعت ناباور به خود را پس بزنند، و فضاهایی را که به آنها تعلق دارد به سلطه درآورند: نمایشی از غلبه !
دستگاه حکومت ایران این کار را ابتدا با تسخیر مساجد، هیاتها ، و گردهمایی های مذهبی شروع کرد ، به ورزشگاه ها رسید، به مسیرهای کوهپیمایی رسید، به محوطه دانشگاه ها رسید، و سپس به پارکها رسید . شیوه تفکر تصمیم گیر اصلی سیستم این را تشدید میکند : آخرین چاره ، تسخیر هرچه بیشتر فضاهای عمومی برای نمایش سلطه است!
تصمیم ساخت۴۰۰ مسجد در فضاهای عمومی ازاین زاویه هم قابل بررسی است.
🆔@jameeno
#الف
🏷️ چنگیز، اسب تروا، و خواب خوش !
🖊️ شورای سردبیری: امروز میخواهیم یک بار دیگر حکومت را نصیحت کنیم برای حفظ خودش بارقهای از عقل و محافظه کاری نشان دهد، به تحریکاتی که نفوذیهای بیگانه به آن القا میکنند بی اعتنا شود و توجه و تمرکز خود را به جای وادیهای بی حاصل و نامربوط غرب کشور به درون و شرق ایران ببرد . چنانکه بارها گفتهایم، سالهاست توطئهای وسیع در شرق کشور در تکوین است که منتظر سوت ایالات متحده و اسرائیل برای چهره نمایی مغول وار است.
هر روز که میگذرداین مور و ملخی که محور ایالات متحده - طالبان در حال گرد آوردن آن است و حکومت خود را به ندیدن آن میزند تا توان سرکوب داخلی تضعیف نشود، کشور وخراسان بزرگ را به خطر بزرگی خواهد انداخت. ستون پنجم طالبان در قلب زاهدان هم اسب تروای آنها در جنوب کشور است. حکومت سالهاست در حال خرید وسایل سرکوب داخلی و استقرار نیرو در شبکهای از مراکز استان و شهرهای بزرگ است و ایرانیان ساده دل به فلکزدههای افغانی فحش میدهند.... واردکردن افغانیها به ایران بستر تحرکات آتی نیروهای شیطانی بینالمللی است و طرحش در اصل مال اتاقهای فکر ایالات متحده، اسرائیل و بریتانیا است.حکومت ایران بین امنیت ملی دراز مدت یا امنیت سرزمینی و نگهداری از حکومت ، دومی را ترجیح داده است. ما در جامعه نو از همان روزی که زلمای خلیل زاد تحت عنوان مذاکرات صلح طالبان رام شده ایالات متحده را در قطر سازمان داد، از همان روزی که ارتش ایالات متحده انبار سلاح های دست نخورده را به طالبان تحویل داد ، از همان روزی که ویلیام برنز رئیس سازمان سیا فردای سقوط کابل به افغانستان آمد تا آنها را تنظیم کند به صراحت نوشتیم کل این برنامه برای کشیدن فیوز افراطیگری اسلامی علیه ایالات متحده و تبدیل افغانستان به هاب تروریسم بینالملل و محاصره ایران و سایر کشورهای ناهماهنگ بوده است. در تمام سه سال گذشته ، این ارزیابیها فقط تقویت شده است و اکنون آشکار است نفوذ گسترده اسرائیل در عمق حکومت یکی از اجزای سازمان دهنده آماده سازی ایران برای دریافت ضربات اساسی است. ایده لشکر سازی از مزدوران افغانی برای رفتن به سوریه و بعد برگرداندن آن به ایران نیز فقط میتوانست در اسرائیل طرح شده باشد. این حرفها را بر اساس بدبینی نمیزنیم، مابدون اغراق، تاریخ عملیات پنهانی نیروهای شیطانی را در قرن پیش، در دوجنگ جهانی، در مستعمرات، و بویژه در خاورمیانه بخوبی میدانیم، با آن زندگی کردهایم و پیچیده و فناورانه شدن آن را هرروز بیشتر فهمیدهایم. اجازه بدهید به روندهای موجود نهایت بدبینی را داشته باشیم.
این حکومت فقط ناکارا و ظالم نیست، تحت نفوذ مجموعه سازمانهای جاسوسی دولتهای سرمایه داری خبیث غرب، و دستمالی شده پس مانده های ذاتا قاتل سازمانهای جاسوسی شرق است. فصل مشترک هدف همه آنها یک ایران تضعیف شده قابل بهره کشی و آماده برای فروپاشی و تجزیه در زمان مناسب هست. چین و ایالات متحده و روسیه در ایران اهداف بسیارمتعارض ندارند، منافع همپوشان دارند. اسرائیل و ترکیه و طالبان ابزار آنهایند. حکومت ایران وقتی از تروریستهای طالبان سیلی میخورد این را می فهمد، ولی آنقدر ضعیف و بی متحد است که دم بر نمی آورد . علت آن را با دلیل بارها گفتهایم: ترجیح حکومت هرروز از تلاش برای حفظ امنیت ملی و توسعه کشور دورتر و به خواست حقیر ماندن در قدرت به هر قیمتی نزدیکتر میشود. سیاست منافقانه آن در گفتگوهای پنهانی با ایالات متحده برای حل و فصل مسایل ایران نیست، بر سر کنترل ابزاری است که به عنوان نیروهای نیابتی و دقیقا منطبق با اهداف متفکران صهیونیست و صاحبان بیزینس نفت و سلاح پدید آمدهاند.
جامعه ایران البته مطالبات گسترده و انباشتهای دارد که از نیازهای زیستی تارفع مشکلات منطقهای و آسایش روانی را در بر میگیرد. مشکلات اقتصادی خانوارها که به مرحله کاهش کالری دریافتی رسیده البته مهم هستند و عمده ترین مطالبه عمومی، اما اگر نگرانی های خود را موقتا روی مساله امنیت ملی و سرنوشت کشور متمرکز کنیم اهم این مطالبات به قرار زیر است:
حکومت بایدبه جای جستجوی توافقهای شکننده با اعراب در اتاقهای دربسته سیاست خود را در جهان عرب کلا تغییر دهد و از موضع چوب لای چرخ توسط نیابتیها کلا بیرون بیاید ، باید دولتهای مستقر را به شکل دوفاکتو و به عنوان سیستمهای مستقر مسلط در همسایگی بپذیرد و روابط امنیتی همکارانه و توسعه روابط اقتصادی با آنها را در دستور تدریجی خود بگذارد. همه طلاب خارجی را که سبب توسعه سوءظن به قصد مداخله در کشورها هستند به کشورهایشان برگرداند و عناصر سیاسی خارجی را مادام که در ایران هستنداز فعالیت ضد حکومت کشورشان منع کند. بدون این ها و کنار گذاشتن تصور باطل توسعه شیعهگری در کشورهای دیگر، همه کشورهای مسلمان و همسایه در هر توطئهای علیه ایران مشارکت آشکار و پنهان میکنند.
🏷️ چنگیز، اسب تروا، و خواب خوش !
🖊️ شورای سردبیری: امروز میخواهیم یک بار دیگر حکومت را نصیحت کنیم برای حفظ خودش بارقهای از عقل و محافظه کاری نشان دهد، به تحریکاتی که نفوذیهای بیگانه به آن القا میکنند بی اعتنا شود و توجه و تمرکز خود را به جای وادیهای بی حاصل و نامربوط غرب کشور به درون و شرق ایران ببرد . چنانکه بارها گفتهایم، سالهاست توطئهای وسیع در شرق کشور در تکوین است که منتظر سوت ایالات متحده و اسرائیل برای چهره نمایی مغول وار است.
هر روز که میگذرداین مور و ملخی که محور ایالات متحده - طالبان در حال گرد آوردن آن است و حکومت خود را به ندیدن آن میزند تا توان سرکوب داخلی تضعیف نشود، کشور وخراسان بزرگ را به خطر بزرگی خواهد انداخت. ستون پنجم طالبان در قلب زاهدان هم اسب تروای آنها در جنوب کشور است. حکومت سالهاست در حال خرید وسایل سرکوب داخلی و استقرار نیرو در شبکهای از مراکز استان و شهرهای بزرگ است و ایرانیان ساده دل به فلکزدههای افغانی فحش میدهند.... واردکردن افغانیها به ایران بستر تحرکات آتی نیروهای شیطانی بینالمللی است و طرحش در اصل مال اتاقهای فکر ایالات متحده، اسرائیل و بریتانیا است.حکومت ایران بین امنیت ملی دراز مدت یا امنیت سرزمینی و نگهداری از حکومت ، دومی را ترجیح داده است. ما در جامعه نو از همان روزی که زلمای خلیل زاد تحت عنوان مذاکرات صلح طالبان رام شده ایالات متحده را در قطر سازمان داد، از همان روزی که ارتش ایالات متحده انبار سلاح های دست نخورده را به طالبان تحویل داد ، از همان روزی که ویلیام برنز رئیس سازمان سیا فردای سقوط کابل به افغانستان آمد تا آنها را تنظیم کند به صراحت نوشتیم کل این برنامه برای کشیدن فیوز افراطیگری اسلامی علیه ایالات متحده و تبدیل افغانستان به هاب تروریسم بینالملل و محاصره ایران و سایر کشورهای ناهماهنگ بوده است. در تمام سه سال گذشته ، این ارزیابیها فقط تقویت شده است و اکنون آشکار است نفوذ گسترده اسرائیل در عمق حکومت یکی از اجزای سازمان دهنده آماده سازی ایران برای دریافت ضربات اساسی است. ایده لشکر سازی از مزدوران افغانی برای رفتن به سوریه و بعد برگرداندن آن به ایران نیز فقط میتوانست در اسرائیل طرح شده باشد. این حرفها را بر اساس بدبینی نمیزنیم، مابدون اغراق، تاریخ عملیات پنهانی نیروهای شیطانی را در قرن پیش، در دوجنگ جهانی، در مستعمرات، و بویژه در خاورمیانه بخوبی میدانیم، با آن زندگی کردهایم و پیچیده و فناورانه شدن آن را هرروز بیشتر فهمیدهایم. اجازه بدهید به روندهای موجود نهایت بدبینی را داشته باشیم.
این حکومت فقط ناکارا و ظالم نیست، تحت نفوذ مجموعه سازمانهای جاسوسی دولتهای سرمایه داری خبیث غرب، و دستمالی شده پس مانده های ذاتا قاتل سازمانهای جاسوسی شرق است. فصل مشترک هدف همه آنها یک ایران تضعیف شده قابل بهره کشی و آماده برای فروپاشی و تجزیه در زمان مناسب هست. چین و ایالات متحده و روسیه در ایران اهداف بسیارمتعارض ندارند، منافع همپوشان دارند. اسرائیل و ترکیه و طالبان ابزار آنهایند. حکومت ایران وقتی از تروریستهای طالبان سیلی میخورد این را می فهمد، ولی آنقدر ضعیف و بی متحد است که دم بر نمی آورد . علت آن را با دلیل بارها گفتهایم: ترجیح حکومت هرروز از تلاش برای حفظ امنیت ملی و توسعه کشور دورتر و به خواست حقیر ماندن در قدرت به هر قیمتی نزدیکتر میشود. سیاست منافقانه آن در گفتگوهای پنهانی با ایالات متحده برای حل و فصل مسایل ایران نیست، بر سر کنترل ابزاری است که به عنوان نیروهای نیابتی و دقیقا منطبق با اهداف متفکران صهیونیست و صاحبان بیزینس نفت و سلاح پدید آمدهاند.
جامعه ایران البته مطالبات گسترده و انباشتهای دارد که از نیازهای زیستی تارفع مشکلات منطقهای و آسایش روانی را در بر میگیرد. مشکلات اقتصادی خانوارها که به مرحله کاهش کالری دریافتی رسیده البته مهم هستند و عمده ترین مطالبه عمومی، اما اگر نگرانی های خود را موقتا روی مساله امنیت ملی و سرنوشت کشور متمرکز کنیم اهم این مطالبات به قرار زیر است:
حکومت بایدبه جای جستجوی توافقهای شکننده با اعراب در اتاقهای دربسته سیاست خود را در جهان عرب کلا تغییر دهد و از موضع چوب لای چرخ توسط نیابتیها کلا بیرون بیاید ، باید دولتهای مستقر را به شکل دوفاکتو و به عنوان سیستمهای مستقر مسلط در همسایگی بپذیرد و روابط امنیتی همکارانه و توسعه روابط اقتصادی با آنها را در دستور تدریجی خود بگذارد. همه طلاب خارجی را که سبب توسعه سوءظن به قصد مداخله در کشورها هستند به کشورهایشان برگرداند و عناصر سیاسی خارجی را مادام که در ایران هستنداز فعالیت ضد حکومت کشورشان منع کند. بدون این ها و کنار گذاشتن تصور باطل توسعه شیعهگری در کشورهای دیگر، همه کشورهای مسلمان و همسایه در هر توطئهای علیه ایران مشارکت آشکار و پنهان میکنند.
مذاکرات منافقانه پنهانی با ایالات متحده باید جای خود را به گفتگوهای رسمی با ایالات متحده و اروپا بدهد وبا مجموعه آنها به توافقهای شرافتمندانه علنی برسیم. از مذاکرات یواشکی فقط وقت کشی، جاسوس پروری و ضعف ملی در میآید.
بازی مسخره دفاع از فقط دارودستهای از فلسطینیها دیگر رنگ ندارد و باید پایان یابد. ایران هیچگاه حق نداشت آنها را به دو دسته خوب و بد تقسیم کند و با خائن خواندن یکی به آن یکی پول قاچاق بدهد. فقط دوکشور با فلسطینیهاچنین کردهاند : ایران و اسرائیل. این دقیقا سیاست اسرائیل است که تفرقه بین فلسطینی ها را تقویت کند. ایران تنها کمکی که باید علنا در حد معقول به فلسطینیهای آواره و رانده شده بکند خدمات غذایی و درمانی از طریق نهادهای رسمی بینالمللی است. اعتراف به اینکه فلسطینی های غزه با طرح ایران فاجعه اخیر را پدید آوردهاند میتواند به پایان این بازی ماجرا جویانه منجر شود. البته احتمالش هست که اسرائیل اعلام کند این اعتراف قمپز الکی بیپایهای هست و به خیر بگذرد، ولی در غیر این صورت اسرائیل که فقط ایران ضعیف شده میخواهد ممکن است حرکاتش را تندتر ازاین که هست کرده سطح آزار رسانی را ارتقاء دهد.
حکومت همچنین باید موقتا به حضور برادران افغانی ما پایان دهد و جز خانوارهایی که سالهاست در ایران ساکن هستند و کارگری میکنند دیگران را نه به خاطر خودشان، بلکه به خاطر حکومت تروریست و توطئه گر فعلی به فوریت به افغانستان باز گرداند. سیاست مهاجرتی - جمعیتی حکومت با توجه به نرخهای نازل رشد جمعیت ایران فاجعه افغانی سازی و سنی سازی جمعیت ایران را نتیجه خواهد داد.
حکومت باید مسایل سیستان و بلوچستان را در یک راهکار ترکیبی امنیتی - اقتصادی حل کند و زمینه را برای توطئههای بینالمللی برچیند . سیاست فرقهای حکومت در آن منطقه اکنون در حال دادن میوههای تلخ است . بلاهت و ترس اشخاص نادان منطقه را به این شکل دچار آبستنی بحران زایی کرده است. روزی که طالبان برگشتند و آن امام جمعه منطقه برای آنها تبریکنامه فرستاد کسی به حرف جامعه نو گوش نداد که امام جمعه حق ندارد برای عوض شدن حکومت در کشورمجاور استانش موضع بگیرد و مداخله شخصی کند و باید جلوی او گرفته شود. دولت روحانی در خواب بود و امنیتی های حاکم بر روابط خارجی ایران هم مثل خردر گل مانده بودند که دربرابر این دست نشاندگان تازه آمریکا درکابل چه کنند. آن شیخ هم دچار این توهم شد که اگر علمالهدی حاکم خراسان است، من چرا حاکم بلوچستان نباشم ؟ آن حماقت وحشت بار تیراندازی اشخاص نادان در زاهدان اسب عناصر ضدملی را زین کرد و همه اینها تقصیر راس حکومت است که نمیداند چه کند، دائم اشتباه میکند و فکر میکند فتنههای بامشارکت شیاطین بینالمللی را میتوان با آبروریزی ملای سنی کنترل کرد. قبل از آنکه دریچه اسب تروای بلوچستان باز شود باید آن را خنثی کرد و به این سیاست فرقهای سردرگم و ضدامنیتی پایان داد.
مقابله واقعی با خیالاتی که در کشورهای همسایه ایران شکل گرفته (معروف به نیات شوم) و متضمن استفاده از ضعف خارجی حکومت برای اهدافی مغایر با امنیت ملی ایران است را با دو سلاح باید پاسخ داد و پیشگیری کرد. نخست وحدت ملی و دیگر با توان نظامی ملی. حکومت ایران در از هم پاشیدن سلاح نخست چهل سال است فعالیت شبانه روزی میکند و در از بین بردن وحدت ملی با ایجاد تفرقه ملی فعال است . درمورد دوم ( که بدون اولی چندان هم کارا نیست)به خاطر توهم ایجاد امپراتوری فرقهای از طریق میلیتاریسم فرقهای کوشا بوده است. خوشبختانه هزینههای سنگین مالی و جانی از دست رفته دست ایران را از جنبه نظامی تاحدی پر کرده است . با آشکار شدن طلیعه شکست کامل آن توهم در ماههای اخیر، لازم است حکومت (هر حکومتی که درکشور حاکم باشد) استراتژی امنیت ملی را بر انجام هر نوع معاملهای استوار کند که قدرت نظامی کشور را افزایش دهد و تضمینهای موثر امنیتی ایجاد کند.
کاربرد عقل و محافظهکاری بخردانه برای حفظ سرزمین ایران از این حکومت انتظار نمیرود، ولی میتوان انتظار داشت تعییر محسوسی در سیاست خارجی خود صورت دهد ، اگر بیفرجام بودن وضعیتی را که در منطقه به آن دچار است میبیند. ما مطمئن هستیم اگر نه خیلی زیاد ، ولی عناصر مهمی در حلقه داخلی قدرت هستند که باور قطعی دارند این مسیر حکومت نه تنها به کعبه نمیرسد، بلکه به ترکستان هم نمیرسد و کشور را دربست به دروازه های جهنم میرساند. خیانت به خودشان و کشورشان است اگر ساکت بمانند.
🆔@jameeno
بازی مسخره دفاع از فقط دارودستهای از فلسطینیها دیگر رنگ ندارد و باید پایان یابد. ایران هیچگاه حق نداشت آنها را به دو دسته خوب و بد تقسیم کند و با خائن خواندن یکی به آن یکی پول قاچاق بدهد. فقط دوکشور با فلسطینیهاچنین کردهاند : ایران و اسرائیل. این دقیقا سیاست اسرائیل است که تفرقه بین فلسطینی ها را تقویت کند. ایران تنها کمکی که باید علنا در حد معقول به فلسطینیهای آواره و رانده شده بکند خدمات غذایی و درمانی از طریق نهادهای رسمی بینالمللی است. اعتراف به اینکه فلسطینی های غزه با طرح ایران فاجعه اخیر را پدید آوردهاند میتواند به پایان این بازی ماجرا جویانه منجر شود. البته احتمالش هست که اسرائیل اعلام کند این اعتراف قمپز الکی بیپایهای هست و به خیر بگذرد، ولی در غیر این صورت اسرائیل که فقط ایران ضعیف شده میخواهد ممکن است حرکاتش را تندتر ازاین که هست کرده سطح آزار رسانی را ارتقاء دهد.
حکومت همچنین باید موقتا به حضور برادران افغانی ما پایان دهد و جز خانوارهایی که سالهاست در ایران ساکن هستند و کارگری میکنند دیگران را نه به خاطر خودشان، بلکه به خاطر حکومت تروریست و توطئه گر فعلی به فوریت به افغانستان باز گرداند. سیاست مهاجرتی - جمعیتی حکومت با توجه به نرخهای نازل رشد جمعیت ایران فاجعه افغانی سازی و سنی سازی جمعیت ایران را نتیجه خواهد داد.
حکومت باید مسایل سیستان و بلوچستان را در یک راهکار ترکیبی امنیتی - اقتصادی حل کند و زمینه را برای توطئههای بینالمللی برچیند . سیاست فرقهای حکومت در آن منطقه اکنون در حال دادن میوههای تلخ است . بلاهت و ترس اشخاص نادان منطقه را به این شکل دچار آبستنی بحران زایی کرده است. روزی که طالبان برگشتند و آن امام جمعه منطقه برای آنها تبریکنامه فرستاد کسی به حرف جامعه نو گوش نداد که امام جمعه حق ندارد برای عوض شدن حکومت در کشورمجاور استانش موضع بگیرد و مداخله شخصی کند و باید جلوی او گرفته شود. دولت روحانی در خواب بود و امنیتی های حاکم بر روابط خارجی ایران هم مثل خردر گل مانده بودند که دربرابر این دست نشاندگان تازه آمریکا درکابل چه کنند. آن شیخ هم دچار این توهم شد که اگر علمالهدی حاکم خراسان است، من چرا حاکم بلوچستان نباشم ؟ آن حماقت وحشت بار تیراندازی اشخاص نادان در زاهدان اسب عناصر ضدملی را زین کرد و همه اینها تقصیر راس حکومت است که نمیداند چه کند، دائم اشتباه میکند و فکر میکند فتنههای بامشارکت شیاطین بینالمللی را میتوان با آبروریزی ملای سنی کنترل کرد. قبل از آنکه دریچه اسب تروای بلوچستان باز شود باید آن را خنثی کرد و به این سیاست فرقهای سردرگم و ضدامنیتی پایان داد.
مقابله واقعی با خیالاتی که در کشورهای همسایه ایران شکل گرفته (معروف به نیات شوم) و متضمن استفاده از ضعف خارجی حکومت برای اهدافی مغایر با امنیت ملی ایران است را با دو سلاح باید پاسخ داد و پیشگیری کرد. نخست وحدت ملی و دیگر با توان نظامی ملی. حکومت ایران در از هم پاشیدن سلاح نخست چهل سال است فعالیت شبانه روزی میکند و در از بین بردن وحدت ملی با ایجاد تفرقه ملی فعال است . درمورد دوم ( که بدون اولی چندان هم کارا نیست)به خاطر توهم ایجاد امپراتوری فرقهای از طریق میلیتاریسم فرقهای کوشا بوده است. خوشبختانه هزینههای سنگین مالی و جانی از دست رفته دست ایران را از جنبه نظامی تاحدی پر کرده است . با آشکار شدن طلیعه شکست کامل آن توهم در ماههای اخیر، لازم است حکومت (هر حکومتی که درکشور حاکم باشد) استراتژی امنیت ملی را بر انجام هر نوع معاملهای استوار کند که قدرت نظامی کشور را افزایش دهد و تضمینهای موثر امنیتی ایجاد کند.
کاربرد عقل و محافظهکاری بخردانه برای حفظ سرزمین ایران از این حکومت انتظار نمیرود، ولی میتوان انتظار داشت تعییر محسوسی در سیاست خارجی خود صورت دهد ، اگر بیفرجام بودن وضعیتی را که در منطقه به آن دچار است میبیند. ما مطمئن هستیم اگر نه خیلی زیاد ، ولی عناصر مهمی در حلقه داخلی قدرت هستند که باور قطعی دارند این مسیر حکومت نه تنها به کعبه نمیرسد، بلکه به ترکستان هم نمیرسد و کشور را دربست به دروازه های جهنم میرساند. خیانت به خودشان و کشورشان است اگر ساکت بمانند.
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ حمله دیشب به سه شهر بلوچستان به قصد اشغال این شهرهای استراتژیک و به دست آوردن پایگاه در خاک کشوربوده است و بعید است کسانی که هزینه گروه تروریستی را میدهند بدون محاسبه و مناسبت این ها را کیش بدهند. گمانه این است که میخواهند حکومت ایران را از درگیری چند جانبه بترسانند و واقعش هم این است که حکومت باید احتیاط کند و وارد درگیریهای چند جانبهای که جامعهنو همواره هشدارآن را داده نشود.
در این میان، الف دیروز جامعه نو نکتهای را در مورد اسب تروای شیاطین بین المللی در استان آورده بود که خوب است به آن توجه شود، چون مورد اعتراض هم واقع شده بود. مساله ما گرایشات یک شخص مشکوک به هماهنگی با نیروهای بیگانه در استان نیست، مساله ما این است که ابتنای حکومت به تقسیم بندی فرقهای کشور از همان ابتدا اشتباه بود و حالا باید میوههای تلخ آن را بچینیم. ایران یک کشور کثیرالمله نیست، پیروان چند دین و چند مذهب در ان هست و حکومت اسلامی به علت اینکه پیکره آخوندها اساسا قدرت فهم جهان جدید را ندارد نفهمید که باید مرزهای فرقهای را بردارد و نه اینکه آنها را تحکیم کند. چون این کار را نکرد و بلکه جدایی فرقهای را تشدیدکرد، نیروهای غیرفرقهای بلوچستان را از معادله اجتماعی منطقه حذف کرد. در این روزهایی که خیلی هم دیر شده است، تنها چاره برای جلوگیری از جولان تروریستهای وابسته به سازمانهای جاسوسی غربی و اسراییل ، تغییر بازی به نفع نیروهای غیرمذهبی بلوچ ، به نفع مخالفان فرقه گرایی ، و بلوچهای روشنفکر احتمالامومن، اما سکولار (طرفداران جدا کردن اکید امور حکومتی ازمذهب) و مشارکت دادن آنها در امور استان است. بدون ا ین کار ، حکومت همیشه در استان گرفتار یاجوج و ماجوج ها خواهد بود و استان در معرض مساله سازی نیروهای خبیث بینالمللی.
🆔@jameeno
🏷️ حمله دیشب به سه شهر بلوچستان به قصد اشغال این شهرهای استراتژیک و به دست آوردن پایگاه در خاک کشوربوده است و بعید است کسانی که هزینه گروه تروریستی را میدهند بدون محاسبه و مناسبت این ها را کیش بدهند. گمانه این است که میخواهند حکومت ایران را از درگیری چند جانبه بترسانند و واقعش هم این است که حکومت باید احتیاط کند و وارد درگیریهای چند جانبهای که جامعهنو همواره هشدارآن را داده نشود.
در این میان، الف دیروز جامعه نو نکتهای را در مورد اسب تروای شیاطین بین المللی در استان آورده بود که خوب است به آن توجه شود، چون مورد اعتراض هم واقع شده بود. مساله ما گرایشات یک شخص مشکوک به هماهنگی با نیروهای بیگانه در استان نیست، مساله ما این است که ابتنای حکومت به تقسیم بندی فرقهای کشور از همان ابتدا اشتباه بود و حالا باید میوههای تلخ آن را بچینیم. ایران یک کشور کثیرالمله نیست، پیروان چند دین و چند مذهب در ان هست و حکومت اسلامی به علت اینکه پیکره آخوندها اساسا قدرت فهم جهان جدید را ندارد نفهمید که باید مرزهای فرقهای را بردارد و نه اینکه آنها را تحکیم کند. چون این کار را نکرد و بلکه جدایی فرقهای را تشدیدکرد، نیروهای غیرفرقهای بلوچستان را از معادله اجتماعی منطقه حذف کرد. در این روزهایی که خیلی هم دیر شده است، تنها چاره برای جلوگیری از جولان تروریستهای وابسته به سازمانهای جاسوسی غربی و اسراییل ، تغییر بازی به نفع نیروهای غیرمذهبی بلوچ ، به نفع مخالفان فرقه گرایی ، و بلوچهای روشنفکر احتمالامومن، اما سکولار (طرفداران جدا کردن اکید امور حکومتی ازمذهب) و مشارکت دادن آنها در امور استان است. بدون ا ین کار ، حکومت همیشه در استان گرفتار یاجوج و ماجوج ها خواهد بود و استان در معرض مساله سازی نیروهای خبیث بینالمللی.
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ اگر وسوسه تشنگان بیکله انتقام امشب هم کارگر نیفتد، کشور از روی ورطه دیگری پریده و توانسته در طاس لغزنده اسرائیل خود را از ورطه نیستی دور نگه دارد. آنچه فعلا به عنوان تصمیم برای انتقامگیری دیده میشود ، نگه داشتن سطح این درگیری قاعده دار در حد اعمال نیابتی و خودداری از تعمیق ماجراجویی است.
علیرغم کسانی که به تمسخر و طعنه میگیرند و توی سرحکومت میزنند، خودداری عاقلانهای خواهد بود. کشور بیش از این توان هزینه کردن برای ماجرا جویی ندارد. علاوه بر این، یک خانه تکانی هشیارانه در دستگاه اطلاعات خارجی حکومت، بزرگترین انتقام از اسرائیل است!
اما دستاورد بزرگ اصلی از خودداری در مسیر تلافی جویی، میتواند آشکار شدن حقیقتی بر سران کشور باشد: استراتژی حضور مداخلهگرانه در شبه جزیره نفرین شده، انطباقی با نیازهای حیاتی امنیت ملی ایران و استراتژی دفاعی بخردانه ندارد و باید آن را عوض کرد. حکومت باید بفهمد فعلا با فقدان اقتصاد روبراه، نبود طبقه متوسط همراه ، و وجود فضای بینالمللی ناهمراه، به هیچ عنوان نمیتواند یک درگیری نظامی ادامه دار را پیش ببرد. ما حتی اگر یک آزمایش هستهای هم انجام دهیم در همان لحظه دست خود را بستهایم و فضایمان را تنگتر میکنیم نه گشادتر.
ناکامی در یافتن راهی بخردانه برای مقابله و تلافی، نشانه و نتیجه نادرستی استراتژی حضور ما در عرصه جهانی و منطقهای است. ما سالهاست میگوئیم باید در آن تجدید نظر کرد.
امید است امروز تعداد بیشتری از مقامات ارشد فهمیده باشند راهی را که دائما تنگتر و لغزنده تر میشود باید رها کرد و برگشت.
🆔@jameeno
🏷️ اگر وسوسه تشنگان بیکله انتقام امشب هم کارگر نیفتد، کشور از روی ورطه دیگری پریده و توانسته در طاس لغزنده اسرائیل خود را از ورطه نیستی دور نگه دارد. آنچه فعلا به عنوان تصمیم برای انتقامگیری دیده میشود ، نگه داشتن سطح این درگیری قاعده دار در حد اعمال نیابتی و خودداری از تعمیق ماجراجویی است.
علیرغم کسانی که به تمسخر و طعنه میگیرند و توی سرحکومت میزنند، خودداری عاقلانهای خواهد بود. کشور بیش از این توان هزینه کردن برای ماجرا جویی ندارد. علاوه بر این، یک خانه تکانی هشیارانه در دستگاه اطلاعات خارجی حکومت، بزرگترین انتقام از اسرائیل است!
اما دستاورد بزرگ اصلی از خودداری در مسیر تلافی جویی، میتواند آشکار شدن حقیقتی بر سران کشور باشد: استراتژی حضور مداخلهگرانه در شبه جزیره نفرین شده، انطباقی با نیازهای حیاتی امنیت ملی ایران و استراتژی دفاعی بخردانه ندارد و باید آن را عوض کرد. حکومت باید بفهمد فعلا با فقدان اقتصاد روبراه، نبود طبقه متوسط همراه ، و وجود فضای بینالمللی ناهمراه، به هیچ عنوان نمیتواند یک درگیری نظامی ادامه دار را پیش ببرد. ما حتی اگر یک آزمایش هستهای هم انجام دهیم در همان لحظه دست خود را بستهایم و فضایمان را تنگتر میکنیم نه گشادتر.
ناکامی در یافتن راهی بخردانه برای مقابله و تلافی، نشانه و نتیجه نادرستی استراتژی حضور ما در عرصه جهانی و منطقهای است. ما سالهاست میگوئیم باید در آن تجدید نظر کرد.
امید است امروز تعداد بیشتری از مقامات ارشد فهمیده باشند راهی را که دائما تنگتر و لغزنده تر میشود باید رها کرد و برگشت.
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ سرپل گیری و پختن قورباغه!
خطراتی که برای استان مهم کشور ما ، سیستان و بلوچستان، در افق به چشم میآیند، بسیار بزرگتر از تهدیداتی است که ایرانیها در سوریه یا لبنان با آن روبرویند. این واقعیتی است که بیش از همه، حکومت نمیخواهد آن را بپذیرد. درک آن هوش زیادی نمیخواهد که به هر علتی در سوریه و لبنان هستیم و به هر تعداد که کشته بدهیم، تمامیت سرزمینی ما آسیبی نمیبیند، ولی اگر بیگانهای بتواند در تکهای از این خاک مستقر شود و یا حاکمیت ملی را دستخوش تحرک دائم و کم مانع تروریسم در شهرها سازد. آنگاه هزاران ایرانی آزاده باید برای بازپس گیری خاک و اقتدار ملی کشته شوند. باید جلوی این رخداد احتمالی گرفته شود.
فرض کنونی ما آن است که آن عملیات توسط آمریکا و اسراییل برای ترساندن حکومت و زهر چشم گرفتن از آن طراحی شده بود، اما این هم هست که عملیات همزمان در سه شهر مرزی و در فواصل بین آنها نوعی سونداسیون نظامی هم بوده است. تحلیلگران پشت صحنه ارزیابی خواهند کرد که عملیات در سه شهر با تعداد اندک کشته که بیشتر از یک نیمروز به طول انجامیده، و بعد هم اشخاص موثری در استان از آن استقبال کردهاند، نشان میدهد میتوان عملیاتی برای کسب سرپل هم داشت. اینگونه راحت که از کنار این حرف که "حکومت باید با مهاجمان گفتگو کند" میگذریم، در عملیاتی از نوع سرپلگیری به این منجر خواهد شد که "بیا در مورد تقسیم سرزمین مذاکره کنیم." رخ خواهد داد. حتما رخ میدهد اگر سر حکومت به این گرم باشد که در لبنان سوریه چه خاکی بر سرش بریزد.
راستش هم جانهای از دست رفته نیروهای مرزبان، و هم ناتوانی در جلوگیری از یکهتازی بیش از یک نیمروز تروریسم در سه شهر کشور آنقدر اهمیت سوقالجیشی و نظامی دارد که باید کسانی را در ان بالا به خاطر آن در بخش نظامی و حوزه سیاسی به محکمه کشاند. متاسفانه صاحبی در این خانه نیست.
مبلغان موذی غربی از پختن تدریجی قورباغه اسرائیل توسط ایران داد سخن می دهند. واقعیت اما این است که این ما هستیم که در گوشه جنوب شرقی کشور داریم به بالا رفتن تدریجی دما عادت میکنیم و ممکن است وقتی به خود بیائیم که حکومت بیکفایت منحط پخته شده را یا در حال بمباران خاک ایران و یا در حال مذاکره با تروریستهای نیابتی بیابیم.
همگی داریم به بالا رفتن دما عادت میکنیم؟
🆔@jameeno
🏷️ سرپل گیری و پختن قورباغه!
خطراتی که برای استان مهم کشور ما ، سیستان و بلوچستان، در افق به چشم میآیند، بسیار بزرگتر از تهدیداتی است که ایرانیها در سوریه یا لبنان با آن روبرویند. این واقعیتی است که بیش از همه، حکومت نمیخواهد آن را بپذیرد. درک آن هوش زیادی نمیخواهد که به هر علتی در سوریه و لبنان هستیم و به هر تعداد که کشته بدهیم، تمامیت سرزمینی ما آسیبی نمیبیند، ولی اگر بیگانهای بتواند در تکهای از این خاک مستقر شود و یا حاکمیت ملی را دستخوش تحرک دائم و کم مانع تروریسم در شهرها سازد. آنگاه هزاران ایرانی آزاده باید برای بازپس گیری خاک و اقتدار ملی کشته شوند. باید جلوی این رخداد احتمالی گرفته شود.
فرض کنونی ما آن است که آن عملیات توسط آمریکا و اسراییل برای ترساندن حکومت و زهر چشم گرفتن از آن طراحی شده بود، اما این هم هست که عملیات همزمان در سه شهر مرزی و در فواصل بین آنها نوعی سونداسیون نظامی هم بوده است. تحلیلگران پشت صحنه ارزیابی خواهند کرد که عملیات در سه شهر با تعداد اندک کشته که بیشتر از یک نیمروز به طول انجامیده، و بعد هم اشخاص موثری در استان از آن استقبال کردهاند، نشان میدهد میتوان عملیاتی برای کسب سرپل هم داشت. اینگونه راحت که از کنار این حرف که "حکومت باید با مهاجمان گفتگو کند" میگذریم، در عملیاتی از نوع سرپلگیری به این منجر خواهد شد که "بیا در مورد تقسیم سرزمین مذاکره کنیم." رخ خواهد داد. حتما رخ میدهد اگر سر حکومت به این گرم باشد که در لبنان سوریه چه خاکی بر سرش بریزد.
راستش هم جانهای از دست رفته نیروهای مرزبان، و هم ناتوانی در جلوگیری از یکهتازی بیش از یک نیمروز تروریسم در سه شهر کشور آنقدر اهمیت سوقالجیشی و نظامی دارد که باید کسانی را در ان بالا به خاطر آن در بخش نظامی و حوزه سیاسی به محکمه کشاند. متاسفانه صاحبی در این خانه نیست.
مبلغان موذی غربی از پختن تدریجی قورباغه اسرائیل توسط ایران داد سخن می دهند. واقعیت اما این است که این ما هستیم که در گوشه جنوب شرقی کشور داریم به بالا رفتن تدریجی دما عادت میکنیم و ممکن است وقتی به خود بیائیم که حکومت بیکفایت منحط پخته شده را یا در حال بمباران خاک ایران و یا در حال مذاکره با تروریستهای نیابتی بیابیم.
همگی داریم به بالا رفتن دما عادت میکنیم؟
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ نشانی عوضی !
اگر حداقلی از بدبینی و شک را با خوشبینیها و اعتماد خود به روبراه بودن اوضاع کشوربیامیزیم، احتمالا خواهیم پذیرفت که در شرق کشور فتنهای در حال تکوین است. این فتنه ، احتمالا مانند فتنه افغانی محمود که عمر صفویه را پایان داد به سقوط جمهوری اسلامی منتهی نمیشود، ولی به یک سقوط دیگر برای کشور خواهد انجامید. .تاریخ به ما میگوید اگر شاه کشور به سخن ناصحان توجه نکند، آدرسها را عوضی بدهد و عوضی برود، آن گرفتاری های سیصد سال پیش به نوعی تکرار میشود . شاه سلطان حسین هم خود را در محاصره اشخاص نادان و رند و مالپرست قرار داده بود که به هشدارهای علمای دوران خود توجه نکرد.
برخلاف اطلاعات رایج، بزرگترین دانشمند دوران صفویان شیخ بهایی و مجلسی و کرکی نبودند بلکه سید قطبالدین محمد بود که بیشترین آثارش در امر سیاست و یا ماهیتا سیاسی است. داستان نامه او به سلطان حسین صفوی را بسیاری میدانند بدون اینکه او را بشناسند. همان نامهای که در آن هوشمندانه هجوم عنقریب افغانها به سمت پایتخت را به شاه اطلاع داد، اما شاه سلطان حسین در پاسخش گفت ما با پختن آش خودمان را حفظ میکنیم :
«راست است که فتنه افاغنه در کار است. ما هم خود به علاوه تدارک دولتی، تدارک دعایی کرده، قدغن فرمودهایم (یعنی دستور دادهایم) در اندرون از رجال و نساء سادات موسویه نخود را لاالهالاالله بخوانند. صباحاً و مساءً در کارند؛ انشاءالله آش معتبری فراهم کرده به کل خلق میخورانیم. از باطن سادات موسویه دفع بلا خواهد شد. از جانب شما هم ملتمس دعا هستیم که دولتخواهی فرمودید. زیاده زحمتی نیست.»
فقط خدا میداند سید قطبالدین بیچاره از دریافت این پاسخ پر طعنه چه حال خرابی یافته و چه آهی کشیده است . اما شاید این روزها ناصحان حکومت فعلی هم بتوانند حال او را درک کنند. آنها از بزرگی برنامههایی که برای خفه کردن ایران تدارک شده میگویند، حکومت از پختن آش برای اسرائیل و برای زنان و دخترکان بی حجاب حرف می زند.
بدیهی است نه ضعف و فتور و نه خلقیات شاه سلطان حسینی در حکومت امروز ایران نیست. اگر زبان این حکومت به دعا وصلاست، اما پایش روی زمین است : حواسش به اقتصاد یا امنیت ملی یا توسعه و آینده کشور نیست، اما شش دانگ به امنیت و بقای خودش هست . پس چرا این کارها را میکند و آدرس عوضی میدهد؟ شنیده است با داشتن پانزده درصد جامعه میتوان حکومت را سرپا نگه داشت؟ درست شنیده ولی به شرطی که هشتاد وپنج درصد بقیه را به حال خودش بگذارد و بازوی سرکوبش را برای آنها که جرات میکنند در برابرش بایستند به کار ببرد و نه مردمانی که فقط میخواهند زندگی کنند و کاری به کار حکومت ندارند. واقعا قابل درک نیست که وقتی در چند جبهه خارجی درگیر هستیم چرا باید به دنبال یقه گیری مردم خودمان باشیم؟ آیا باید برای پاسخ به این پرسشها دنبال جوابهای شوم باشیم؟
یکبار دیگر میگوئیم : ایالات متحده طالبان را رام خود کرد و هاب اصلی تروریسم بنیادگرا را درشرق ایران پدید آورد . یکی از اهداف اصلی آن ایران است . ستون پنجم کافی هم در ایران هست که دارد نقاب از چهره برمیگیرد. اسرائیل در همسایگی بلافصل ایران حضور دارد، و خطرات دیگری هم در چند نقطه دیگر هست که فعلا بماند... غفلتهای پی درپی حکومت از خطرات واقعی، به تعداد خارج از شمارش رسیده است . گسیل نیروهایی که باید از مرزها دفاع کنند به خیابان برای ترساندن زنان تکرار چند باره لشگر کشی علیه جامعه است . شکست میخورد و متاسفانه کشور را هم ضعیف میکند.
شما دیگر صاحب همه این کشور نیستید!
🆔@jameeno
🏷️ نشانی عوضی !
اگر حداقلی از بدبینی و شک را با خوشبینیها و اعتماد خود به روبراه بودن اوضاع کشوربیامیزیم، احتمالا خواهیم پذیرفت که در شرق کشور فتنهای در حال تکوین است. این فتنه ، احتمالا مانند فتنه افغانی محمود که عمر صفویه را پایان داد به سقوط جمهوری اسلامی منتهی نمیشود، ولی به یک سقوط دیگر برای کشور خواهد انجامید. .تاریخ به ما میگوید اگر شاه کشور به سخن ناصحان توجه نکند، آدرسها را عوضی بدهد و عوضی برود، آن گرفتاری های سیصد سال پیش به نوعی تکرار میشود . شاه سلطان حسین هم خود را در محاصره اشخاص نادان و رند و مالپرست قرار داده بود که به هشدارهای علمای دوران خود توجه نکرد.
برخلاف اطلاعات رایج، بزرگترین دانشمند دوران صفویان شیخ بهایی و مجلسی و کرکی نبودند بلکه سید قطبالدین محمد بود که بیشترین آثارش در امر سیاست و یا ماهیتا سیاسی است. داستان نامه او به سلطان حسین صفوی را بسیاری میدانند بدون اینکه او را بشناسند. همان نامهای که در آن هوشمندانه هجوم عنقریب افغانها به سمت پایتخت را به شاه اطلاع داد، اما شاه سلطان حسین در پاسخش گفت ما با پختن آش خودمان را حفظ میکنیم :
«راست است که فتنه افاغنه در کار است. ما هم خود به علاوه تدارک دولتی، تدارک دعایی کرده، قدغن فرمودهایم (یعنی دستور دادهایم) در اندرون از رجال و نساء سادات موسویه نخود را لاالهالاالله بخوانند. صباحاً و مساءً در کارند؛ انشاءالله آش معتبری فراهم کرده به کل خلق میخورانیم. از باطن سادات موسویه دفع بلا خواهد شد. از جانب شما هم ملتمس دعا هستیم که دولتخواهی فرمودید. زیاده زحمتی نیست.»
فقط خدا میداند سید قطبالدین بیچاره از دریافت این پاسخ پر طعنه چه حال خرابی یافته و چه آهی کشیده است . اما شاید این روزها ناصحان حکومت فعلی هم بتوانند حال او را درک کنند. آنها از بزرگی برنامههایی که برای خفه کردن ایران تدارک شده میگویند، حکومت از پختن آش برای اسرائیل و برای زنان و دخترکان بی حجاب حرف می زند.
بدیهی است نه ضعف و فتور و نه خلقیات شاه سلطان حسینی در حکومت امروز ایران نیست. اگر زبان این حکومت به دعا وصلاست، اما پایش روی زمین است : حواسش به اقتصاد یا امنیت ملی یا توسعه و آینده کشور نیست، اما شش دانگ به امنیت و بقای خودش هست . پس چرا این کارها را میکند و آدرس عوضی میدهد؟ شنیده است با داشتن پانزده درصد جامعه میتوان حکومت را سرپا نگه داشت؟ درست شنیده ولی به شرطی که هشتاد وپنج درصد بقیه را به حال خودش بگذارد و بازوی سرکوبش را برای آنها که جرات میکنند در برابرش بایستند به کار ببرد و نه مردمانی که فقط میخواهند زندگی کنند و کاری به کار حکومت ندارند. واقعا قابل درک نیست که وقتی در چند جبهه خارجی درگیر هستیم چرا باید به دنبال یقه گیری مردم خودمان باشیم؟ آیا باید برای پاسخ به این پرسشها دنبال جوابهای شوم باشیم؟
یکبار دیگر میگوئیم : ایالات متحده طالبان را رام خود کرد و هاب اصلی تروریسم بنیادگرا را درشرق ایران پدید آورد . یکی از اهداف اصلی آن ایران است . ستون پنجم کافی هم در ایران هست که دارد نقاب از چهره برمیگیرد. اسرائیل در همسایگی بلافصل ایران حضور دارد، و خطرات دیگری هم در چند نقطه دیگر هست که فعلا بماند... غفلتهای پی درپی حکومت از خطرات واقعی، به تعداد خارج از شمارش رسیده است . گسیل نیروهایی که باید از مرزها دفاع کنند به خیابان برای ترساندن زنان تکرار چند باره لشگر کشی علیه جامعه است . شکست میخورد و متاسفانه کشور را هم ضعیف میکند.
شما دیگر صاحب همه این کشور نیستید!
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ لو رفته ، لغو شود!
طی روزهای اخیر، فضای رسانهای داخلی و گاهی خارجی، شبها گویای نقطه صفر حمله نظامی ایران است و روزها نشانی از این جنس خبرها نیست و حتی از تلاش طرفین برای تنشزدایی حکایت میکنند.
اطلاعات دقیقی از پشتپردهها موجود نیست اما مشخص است حاکمیت از دامن زدن به فضای شبانگاهی، ناخوشنود نیست، شاید به این علت که فشار روانی به اسراییل و حامیانش وارد کند تا امتیاز بیشتری از میانجیها بگیرد، دلخوشی ولو کوتاه مدت به پایگاه اجتماعی داخلی خود بدهد، زمان بخرد و آنان را تا آیندهای نامعلوم که شاید هرگز فرا نرسد، امیدوار نگهدارد.
اگر این تحلیل درست باشدکه اسرائیل خواهان تشدید درگیری با ایران تاحد درگیر کردن اجباری دیگران هست، عاقلانه خواهد بود که حکومت کلا بیخیال شود و راه دیگری برای بیرون آمدن از این آچمز خودساخته جستجو کند. مساله مهم در هنگام انتقام کشی همواره این است که بتوانیم بدانیم بعد از آن چه میشود و ایا قدرت کنترل رخدادها را داریم یا نه . در واقع باید هر نقشه و طرحی، گام دوم و سوم (پلن بی و پلن سی) داشته باشد . حماس در هفتم اکتبرمحاسبهای جز به هم زدن صلح عربستان - اسرائیل و گروگانگیری برای آزاد کردن اسرایش نداشت... موقعیت حاضر حاصل آن است که دوبار فکر نکرده بود. ما به بعدش فکر کنیم !
یک گمانه خیلی بعید هم میتواند این باشد که اسراییل را در انبوه خبرهای حملات قریبالوقوع غرق کنند تا حساسیت تلآویو به این جنس خبرها کاهش یابد و سپس با استفاده از اصل غافلگیری، ضربهای وارد کنند.
از سوی دیگر، دهها نشانه در دست است که هم تحلیلها، هم تصمیم ها و هم تاکتیکها و جزئیات عملیاتی که درباره امکان انجام آنها بررسی شده لو رفته است . اگر خیالی هست، لو رفته و عقلا عملیاتی را که لو رفته لغو میکنند.
لغو کنید و فعلا به همان فشاری که نیابتی وارد میکنند بسنده کنید. کسی جز تعدادی جوان متوهم اعتراض نمیکند. آن کسانی هم که بی دست وپایی شما را به سخره میگیرند از جای دیگر دلگیرند و موافق توسعه درگیری نیستند
عقلا عملیات لو رفته را لغو میکنند!
🆔@jameeno
🏷️ لو رفته ، لغو شود!
طی روزهای اخیر، فضای رسانهای داخلی و گاهی خارجی، شبها گویای نقطه صفر حمله نظامی ایران است و روزها نشانی از این جنس خبرها نیست و حتی از تلاش طرفین برای تنشزدایی حکایت میکنند.
اطلاعات دقیقی از پشتپردهها موجود نیست اما مشخص است حاکمیت از دامن زدن به فضای شبانگاهی، ناخوشنود نیست، شاید به این علت که فشار روانی به اسراییل و حامیانش وارد کند تا امتیاز بیشتری از میانجیها بگیرد، دلخوشی ولو کوتاه مدت به پایگاه اجتماعی داخلی خود بدهد، زمان بخرد و آنان را تا آیندهای نامعلوم که شاید هرگز فرا نرسد، امیدوار نگهدارد.
اگر این تحلیل درست باشدکه اسرائیل خواهان تشدید درگیری با ایران تاحد درگیر کردن اجباری دیگران هست، عاقلانه خواهد بود که حکومت کلا بیخیال شود و راه دیگری برای بیرون آمدن از این آچمز خودساخته جستجو کند. مساله مهم در هنگام انتقام کشی همواره این است که بتوانیم بدانیم بعد از آن چه میشود و ایا قدرت کنترل رخدادها را داریم یا نه . در واقع باید هر نقشه و طرحی، گام دوم و سوم (پلن بی و پلن سی) داشته باشد . حماس در هفتم اکتبرمحاسبهای جز به هم زدن صلح عربستان - اسرائیل و گروگانگیری برای آزاد کردن اسرایش نداشت... موقعیت حاضر حاصل آن است که دوبار فکر نکرده بود. ما به بعدش فکر کنیم !
یک گمانه خیلی بعید هم میتواند این باشد که اسراییل را در انبوه خبرهای حملات قریبالوقوع غرق کنند تا حساسیت تلآویو به این جنس خبرها کاهش یابد و سپس با استفاده از اصل غافلگیری، ضربهای وارد کنند.
از سوی دیگر، دهها نشانه در دست است که هم تحلیلها، هم تصمیم ها و هم تاکتیکها و جزئیات عملیاتی که درباره امکان انجام آنها بررسی شده لو رفته است . اگر خیالی هست، لو رفته و عقلا عملیاتی را که لو رفته لغو میکنند.
لغو کنید و فعلا به همان فشاری که نیابتی وارد میکنند بسنده کنید. کسی جز تعدادی جوان متوهم اعتراض نمیکند. آن کسانی هم که بی دست وپایی شما را به سخره میگیرند از جای دیگر دلگیرند و موافق توسعه درگیری نیستند
عقلا عملیات لو رفته را لغو میکنند!
🆔@jameeno
#الف
🏷️ «النصر بالرعب»، از بازگشت گشت ارشاد تا تریبون دادن به صدیقی
🖊️ شورای سردبیری: رخدادهای شگفتانگیز روزهای اخیر، بویژه اعلام رسمی آغاز دوباره سختگیری علیه بیحجابی و بدحجابی زنان، آنهم پس از تجربه تلخ مهسا امینی و جنبش اعتراضی گسترده مردم علیه حجاب اجباری و گشت ارشاد و نیز سپردن مجدد تریبون نماز جمعه پایتخت به صدیقی، پس از افشای مستند فساد مالی بزرگ او در زمینخواری ازگل،موجی از حیرت در میان افکارعمومی داخلی و حتی خارجی برانگیخته است.
منتقدان برای تحلیل چنین رویکردهایی که از نمای بیرونی، نوعی «خودتخریبی» آشکار را به تصویر میکشند، از تعابیری همانند «لجاجت» و «دهنکجی» به مردم استفاده میکنند که چندان هم دور از واقعیت نیست اما مفاهیمی از این جنس برای شناخت دقیق پشتپرده و پیامدهای اقداماتی چنین ابربحرانساز، ناکافی بهنظر میرسند.
فهم روشنتر واقعیت، نیازمند یک بازخوانی مختصر تاریخی است. پس از پیروزی غافلگیرکننده و قاطع سیدمحمدخاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶ ، «جناح راست» آن روزگار که اکنون به «اصولگرایان» تغییر نام دادهاند، شوک برزگی را تجربه کردند اما راهبران سازانده آنان برای پیشگیری از سقوط سنگر به سنگرشان، دور هم جمع شدند و نسبت به بازسازی وضعیت اردوگاه آشفتهشان اقدام کردند. بخشی از اقدامات، آمادهباش و اعزام تمامعیار نیروهایشان مانند سپاه، بسیج، گروههای فشار، قوه قضاییه و ... به میدان نبرد سیاسی با دولت اصلاحات بود.اقدام موازی دیگر که اهمیتی همپای اقدام نخست داشت، تئوریزه کردن خشونت عریان و پنهان علیه دولت خاتمی،مجلس اصلاحطلب و مطالبات اکثریت مردم بود که ساماندهی آن به مصباح یزدی سپرده شد تا از تریبونهای رسمی مانند نماز جمعه و صدا و سیما، تئوریسازی و ترویج آن را بر عهده گیرد. مصباح یزدی که پدر معنوی جبهه پایداری امروزی است، از باورمندان و مروجان نظریه افراطی «النصر بالرعب» بود که رمز پیروزی را در ایجاد وحشت بیمحابای فیزیکی و سیاسی در اردوگاه مخالفان میدانست و منتقدانش او را به نادیده گرفتن شرع، قانون و اخلاق برای کسب و تقویت قدرت و نیز هیچانگاری مطالبات اکثریت، متهم میکردند.
نتیجه این دو تلاش در کشیدن ترمز دولت و مجلس اصلاحات، خارج از هدف و حوصله این نوشتار است اما نکته قابلتوجه برای بازیابی و انطباق آن با شرایط کنونی کشور و درک اهداف و انگیزه تندروهای حاکمیت، بازگشت دور تند به اجراییسازی تئوری «النصر بالرعب» است که خود، پیامد چند تحول عمده در سپهر سیاسی ایران است.
پس از رخدادهای چند سال اخیر مانند جنبش مهسا، و بویژه آمار مشارکت پایین انتخابات، همگان و حتی حاکمیت، راز عمومی اما مگوی در «اقلیت بودن نظام» ار پرده، برون افتاد.همزمان، جبهه پایداریها، به عنوان فرزندان خلف سیاسی مصباح یزدی و شیفتگان تجویزهای افراطی او، توانسته بودند در انتخاباتی بدون رقیب و در غیاب اکثریت رایدهندگان، رییسی را روانه پاستور و مناصب قدرت را تصاحب کنند.
دور از انتظار نبود،حاکمان تندرو که نه مایل و نه قادر به جذب مخالفان و منتقدان بودند، احیای شدیدتر «النصر بالرعب» را در دستور کار قرار دهند و اجرایی سازند. آنان با دو هدف و البته دو پیام متفاوت، اقدامات خود را کلید زدهاند. مخاطب نخست آنان، اکثریت مخالف هستند تا به آنان بگویند هرچند، اکثریت عددی با شماست اما ابزارهای قدرت و سرکوب، هنوز در کنترل ماست و مطالباتتان برای ما کوچکترین ارزشی ندارد.آنان امیدوارند با چند قدرتنمایی و دهنکجی آشکار و پر بازتاب به مردم، اکثریت را ناامید و از پیگیری جدیتر و متحدتر مطالباتشان ، منصرف کنند.
مخاطب دوم اجرایی شدن بیرودربایستی «النصر بالرعب»، بدنه اجتماعی حاکمیت و بویژه تندروهاست که با آشکار شدن در اقلیت بودنشان و ضربات محکم و پی در پی اخیر به مشروعیت و اعتبار نظام، روحیه خود را باختهاند. تندروهای حاکم امیدوارند، با بیاعتناییهای فاحش به مطالبات اکثریت و سرکوب آنان، روحیه از دسترفته اقلیت حامی خود را بتدریج، احیا و انان را دوباره اطراف خود متحد سازند.
سوای این دو هدف اصلی در اجرای تند و تیز الزامات تاکتیک «النصر بالرعب»، هدف فرعی اما مهم دیگری نیز نشانهگذاری شده که همانا ایجاد موجهای مصنوعی در قالب تحقیر و توهین به مطالبات اکثریت مردم، برای به حاشیهبردن امواج واقعی مانند گرانیهای بیپایان، افشای فسادهای مالی کلان و پر تعداد، ناکارآمدی مدیریتی، بنبست دیپلماتیک و احتمال وقوع جنگی خانمانبرانداز است.
حال باید دید آیا اکثریت مردم، مقهور تاکتیک «النصر بالرعب» خواهند شد یا همانند اغلب استراتژیهای ناکام پیشین نظام، فرجام آن تنگتر شدن حلقه حاکمیت از سوی مردم و مصداق «از قضا سرکنگبین صفرا فزود» خواهد شد؟ برای فهم و دیدن و لمس پاسخ این پرسش، زمان انتظار زیادی لازم نیست: اندکی صبر ...
🆔@jameeno
🏷️ «النصر بالرعب»، از بازگشت گشت ارشاد تا تریبون دادن به صدیقی
🖊️ شورای سردبیری: رخدادهای شگفتانگیز روزهای اخیر، بویژه اعلام رسمی آغاز دوباره سختگیری علیه بیحجابی و بدحجابی زنان، آنهم پس از تجربه تلخ مهسا امینی و جنبش اعتراضی گسترده مردم علیه حجاب اجباری و گشت ارشاد و نیز سپردن مجدد تریبون نماز جمعه پایتخت به صدیقی، پس از افشای مستند فساد مالی بزرگ او در زمینخواری ازگل،موجی از حیرت در میان افکارعمومی داخلی و حتی خارجی برانگیخته است.
منتقدان برای تحلیل چنین رویکردهایی که از نمای بیرونی، نوعی «خودتخریبی» آشکار را به تصویر میکشند، از تعابیری همانند «لجاجت» و «دهنکجی» به مردم استفاده میکنند که چندان هم دور از واقعیت نیست اما مفاهیمی از این جنس برای شناخت دقیق پشتپرده و پیامدهای اقداماتی چنین ابربحرانساز، ناکافی بهنظر میرسند.
فهم روشنتر واقعیت، نیازمند یک بازخوانی مختصر تاریخی است. پس از پیروزی غافلگیرکننده و قاطع سیدمحمدخاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶ ، «جناح راست» آن روزگار که اکنون به «اصولگرایان» تغییر نام دادهاند، شوک برزگی را تجربه کردند اما راهبران سازانده آنان برای پیشگیری از سقوط سنگر به سنگرشان، دور هم جمع شدند و نسبت به بازسازی وضعیت اردوگاه آشفتهشان اقدام کردند. بخشی از اقدامات، آمادهباش و اعزام تمامعیار نیروهایشان مانند سپاه، بسیج، گروههای فشار، قوه قضاییه و ... به میدان نبرد سیاسی با دولت اصلاحات بود.اقدام موازی دیگر که اهمیتی همپای اقدام نخست داشت، تئوریزه کردن خشونت عریان و پنهان علیه دولت خاتمی،مجلس اصلاحطلب و مطالبات اکثریت مردم بود که ساماندهی آن به مصباح یزدی سپرده شد تا از تریبونهای رسمی مانند نماز جمعه و صدا و سیما، تئوریسازی و ترویج آن را بر عهده گیرد. مصباح یزدی که پدر معنوی جبهه پایداری امروزی است، از باورمندان و مروجان نظریه افراطی «النصر بالرعب» بود که رمز پیروزی را در ایجاد وحشت بیمحابای فیزیکی و سیاسی در اردوگاه مخالفان میدانست و منتقدانش او را به نادیده گرفتن شرع، قانون و اخلاق برای کسب و تقویت قدرت و نیز هیچانگاری مطالبات اکثریت، متهم میکردند.
نتیجه این دو تلاش در کشیدن ترمز دولت و مجلس اصلاحات، خارج از هدف و حوصله این نوشتار است اما نکته قابلتوجه برای بازیابی و انطباق آن با شرایط کنونی کشور و درک اهداف و انگیزه تندروهای حاکمیت، بازگشت دور تند به اجراییسازی تئوری «النصر بالرعب» است که خود، پیامد چند تحول عمده در سپهر سیاسی ایران است.
پس از رخدادهای چند سال اخیر مانند جنبش مهسا، و بویژه آمار مشارکت پایین انتخابات، همگان و حتی حاکمیت، راز عمومی اما مگوی در «اقلیت بودن نظام» ار پرده، برون افتاد.همزمان، جبهه پایداریها، به عنوان فرزندان خلف سیاسی مصباح یزدی و شیفتگان تجویزهای افراطی او، توانسته بودند در انتخاباتی بدون رقیب و در غیاب اکثریت رایدهندگان، رییسی را روانه پاستور و مناصب قدرت را تصاحب کنند.
دور از انتظار نبود،حاکمان تندرو که نه مایل و نه قادر به جذب مخالفان و منتقدان بودند، احیای شدیدتر «النصر بالرعب» را در دستور کار قرار دهند و اجرایی سازند. آنان با دو هدف و البته دو پیام متفاوت، اقدامات خود را کلید زدهاند. مخاطب نخست آنان، اکثریت مخالف هستند تا به آنان بگویند هرچند، اکثریت عددی با شماست اما ابزارهای قدرت و سرکوب، هنوز در کنترل ماست و مطالباتتان برای ما کوچکترین ارزشی ندارد.آنان امیدوارند با چند قدرتنمایی و دهنکجی آشکار و پر بازتاب به مردم، اکثریت را ناامید و از پیگیری جدیتر و متحدتر مطالباتشان ، منصرف کنند.
مخاطب دوم اجرایی شدن بیرودربایستی «النصر بالرعب»، بدنه اجتماعی حاکمیت و بویژه تندروهاست که با آشکار شدن در اقلیت بودنشان و ضربات محکم و پی در پی اخیر به مشروعیت و اعتبار نظام، روحیه خود را باختهاند. تندروهای حاکم امیدوارند، با بیاعتناییهای فاحش به مطالبات اکثریت و سرکوب آنان، روحیه از دسترفته اقلیت حامی خود را بتدریج، احیا و انان را دوباره اطراف خود متحد سازند.
سوای این دو هدف اصلی در اجرای تند و تیز الزامات تاکتیک «النصر بالرعب»، هدف فرعی اما مهم دیگری نیز نشانهگذاری شده که همانا ایجاد موجهای مصنوعی در قالب تحقیر و توهین به مطالبات اکثریت مردم، برای به حاشیهبردن امواج واقعی مانند گرانیهای بیپایان، افشای فسادهای مالی کلان و پر تعداد، ناکارآمدی مدیریتی، بنبست دیپلماتیک و احتمال وقوع جنگی خانمانبرانداز است.
حال باید دید آیا اکثریت مردم، مقهور تاکتیک «النصر بالرعب» خواهند شد یا همانند اغلب استراتژیهای ناکام پیشین نظام، فرجام آن تنگتر شدن حلقه حاکمیت از سوی مردم و مصداق «از قضا سرکنگبین صفرا فزود» خواهد شد؟ برای فهم و دیدن و لمس پاسخ این پرسش، زمان انتظار زیادی لازم نیست: اندکی صبر ...
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ شش نکته درباره یک جنگ
واضح است حکومت ایران قصد ورود به جنگ مستقیم ندارد، اما شرایط در حال هل دادن حکومت به سمت یک جنگ تعیین کننده است. برخی کیفیات مرتبط با این جنگ ناگزیر به شرح زیر است :
۱- فقط از داخل کشور به حکومت فشار نمی آید که به حرکت هیجانی دست بزند. فشار از بیرون هم هست. همه اقدامات احتیاطی دولتهای اروپایی ایجاد رودربایستی در حکومت ایران است که حرکتی انجام دهد. تبلیغات جهانی در حال قرار دادن حکومت در مسیر منتهی به حرکات دیوانهوار و از سر لاعلاجی است.
۲- استراتژیستهای اسرائیل منتظر حرکتی از سوی ایران هستند ک خودشان آن را طراحی کردهاند: انجام تحرکی از داخل ایران!
۳- اگر حکومت ایران اشتباه مورد نظر آنها را انجام دهد، پاسخدهی گسترده و فوری خواهد بود تا تعادل ذهنی حکومت ایران را به هم بزند و وادارش کند جنگ کور خودش را شروع کند.
۴- ایالات متحده در هیچ حرکت نظامی اسرائیل مشارکت مستقیم نخواهد کرد. اسراییل برای زدن ضربه کلان اولیه به دستیار یا پشتیبان نیاز ندارد.
۵- کشورهای عربی که فضای خود را برای رسیدن به ایران در اختیار اسرائیل قرار دهند تنبیه نخواهند شد. ایران نمیتواند به عراق و سوریه و اردن تهاجمی تنبیهی داشته باشد.
۶ - ما در گام اول جنگ خط دفاعی - تهاجمی خود را در جنوب و غرب کشور از دست میدهیم. از نظر راداری کور خواهیم شد.
فقط عقل سرد در راس حکومت میتواند فیوز وضعیت بحرانی کنونی را بیرون بکشد. روزهای تاریخ سازی در پیش است.
🆔@jameeno
🏷️ شش نکته درباره یک جنگ
واضح است حکومت ایران قصد ورود به جنگ مستقیم ندارد، اما شرایط در حال هل دادن حکومت به سمت یک جنگ تعیین کننده است. برخی کیفیات مرتبط با این جنگ ناگزیر به شرح زیر است :
۱- فقط از داخل کشور به حکومت فشار نمی آید که به حرکت هیجانی دست بزند. فشار از بیرون هم هست. همه اقدامات احتیاطی دولتهای اروپایی ایجاد رودربایستی در حکومت ایران است که حرکتی انجام دهد. تبلیغات جهانی در حال قرار دادن حکومت در مسیر منتهی به حرکات دیوانهوار و از سر لاعلاجی است.
۲- استراتژیستهای اسرائیل منتظر حرکتی از سوی ایران هستند ک خودشان آن را طراحی کردهاند: انجام تحرکی از داخل ایران!
۳- اگر حکومت ایران اشتباه مورد نظر آنها را انجام دهد، پاسخدهی گسترده و فوری خواهد بود تا تعادل ذهنی حکومت ایران را به هم بزند و وادارش کند جنگ کور خودش را شروع کند.
۴- ایالات متحده در هیچ حرکت نظامی اسرائیل مشارکت مستقیم نخواهد کرد. اسراییل برای زدن ضربه کلان اولیه به دستیار یا پشتیبان نیاز ندارد.
۵- کشورهای عربی که فضای خود را برای رسیدن به ایران در اختیار اسرائیل قرار دهند تنبیه نخواهند شد. ایران نمیتواند به عراق و سوریه و اردن تهاجمی تنبیهی داشته باشد.
۶ - ما در گام اول جنگ خط دفاعی - تهاجمی خود را در جنوب و غرب کشور از دست میدهیم. از نظر راداری کور خواهیم شد.
فقط عقل سرد در راس حکومت میتواند فیوز وضعیت بحرانی کنونی را بیرون بکشد. روزهای تاریخ سازی در پیش است.
🆔@jameeno
#الف
🏷️ صلح مسلح، سلاح صلح !
🖊️ شورای سردبیری: حدود ده روز پیش و زمانی که حکومت ایران در تنگنای تصمیمگیری برای تغییر رویکرد و نشان دادن آمادگی خود برای درگیری رودرروی جنگی با اسرائیل بود، اقای حجاریان حکمی را در قالب توییت بیان کرد : "صلح مسلح منفعتی برای ایران ندارد." مشروح این حکم چنین بود:
"راهبرد اصلاحطلبان، صلحطلبی در بیرون، و دموکراسی و حاکمیت قانون در داخل است.
صلح مسلّح منفعتی برای ایران ندارد زیرا بنیهی دفاعی، مادی و معنوی کشور را تحلیل میبرد و ما، بَدَل ما یَتَحلّل نداریم. بالعکس، اسرائیل مستظهر به حمایت امریکاست و میتواند کسریهای خود را جبران کند."
حالا ، فارغ از آنچه در رابطه با اسرائیل رخ داد، نگاهی به مدلول این حکم لازم می نماید:
این حکم از دوجهت قابل وارسی است: یک؛ از جنبه منطق درونی متن، و دو ؛ از زاویه تطابق حکم با شرایط واقعی .
در مورد اول ، متاسفانه جمله اول که گزاره درستی است ربطی به گزاره دوم ندارد: یعنی صلح طلبی اصلاح طلبان گرایش یک حزب در سیاست خارجی را نشان میدهد که الزاما ربطی به اینکه کشور نیاز یا باور به صلح مسلح داشته باشد یا نه ، ندارد. واضح است که صلح خواهی مد نظر آقای حجاریان که نظریهپرداز خردمند و در میان اصلاح طلبان صاحب یک منش چارچوبدار تفکر است از نوع صلح طلبی ملوس شبه اصلاحطلبان متلونالمزاج نیست. بنابر این آنچه در پی می آید حاشیهای است بر یک بحث جدی .
موضوع سخن آن است که یک کشور چه مسلح باشد و چه دستش خالی از سلاح، میتواند جنگ طلب و یا صلح طلب باشد. بنابر این بخش اعلام سیاست اصلاح طلبان در جمله اول حشو زائد است و بود یا نبودش تغییری در مفهوم گزاره دوم (بینفع بودن صلح مسلح ) نمیدهد. آنقدر زائد است که اگر ان را برداریم و دوباره بخوانیم ، همان را مستفاد می کنیم که درقبل بود. اینکه ما روزی صلح مسلح بخواهیم یا نه به عوامل دیگری بستگی دارد . راستش اصلا به توانایی اسرائیل یا هر کشور دیگر برای داشتن جریان مداوم سلاح و ناتوانی ما در "تبدیل سلاحهای تحلیل رفته به سلاح نو" ربطی ندارد.
دوم ، که بحث اصلی است: اصل حکم نامفید بودن صلح مسلح در گزاره دوم هم قابل خدشه جدی است: چرا منفعت ندارد؟
چون بنیه کشور را هدر میدهد؟چون رقبای ما از دیگران حمایت میگیرند؟ چون هرقدر برای تسلیح کشور خرج کنیم باز هم عقبیم؟ چون نمیتوانیم سلاح کهنه تحلیل رفته را عوض کنیم؟...اساسا گزاره "تحلیل رفتن بنیه دفاعی مادی و معنوی کشور" چقدر دقت دارد؟
نویسنده در فضای کوچکی که در اختیار داشته، امکان ارائه استدلال نداشته است، و البته خوب است در جایی دیگر این بحث را باز کند. امید که این کار را بکند.
حالا ببینیم اساسا موضوع بر سر چیست و چقدر به حکومت کنونی و عملکرد آن مربوط و یا نابسته است. اینکه یک ملت در تنظیم موقعیت خود در مقابل جهان خارج دنبال صلحی مسلح باشد و یا تنش زدایی و همپیوندی را دنبال کند به عوامل مختلفی بستگی دارد. اول اینکه مفهوم صلح مسلح بطور خلاصه این را میرساند که "با دیگران خوشخو و در تعامل و بده بستان باش، اما چماقی هم در خانهات نگه دار !" ودیگر اینکه آنچه در جهان امروز و از دوران جنگ سرد حاکم بود نه صلح مسلح ، که متارکه مسلح یا به عبارت مشهورتر، ترک مخاصمه بود و هست. دوران جنگ سرد و تنشزدایی و فروکاستهای هستهای سالت یک و سالت دو همه در حوزه متارکه و کاهش احتمال درگیری بود و نه صلح . مواردصلح معمولا محدود و فقط بین ژاپن شکست خورده و آمریکا قابل حصول و دوام بود و هست. هنگامی هم که پاکستان به سراغ سلاح هستهای رفت به متارکه مسلح با هند رسید : فقط بنیه دفاعی را افزایش نداد؛ "تعادل" نظامی را برقرار کرد که به معنای صلح نیست. همچنین نباید از صلح مسلح مفهوم میلیتاریسم داشت(و آن را مقابل صلح طلبی اصلاحطلبانه گذاشت) و باید در هر گونه ترک خصومت و (با اغماض) صلحی، مساله تعادل را جستجو کرد . صلح بین دوکشور ، مانند جنگ بین آنها حاصل یک تعادل چند جانبه و مثل یک تعادل شیمیایی همواره در جابجایی است : دو کشور را در نظر بگیریم که یکی تا بن دندان مسلح است و دیگری فاقد توان رزم و تسلیحات مناسب. میتوانند به صورت مفروض در صلح باشند، اما اقتصاد سیاسی به ما میگوید در جریان تبادل، یا جریان منابع از کشور دوم به کشور اول بطور پیوسته ادامه می یابد، و یا در صورت نارضایتی و مقاومت کشور دوم، جریان منابع به کشور اول به زور ادامه می یابد. کشورها در خلاء زندگی نمیکنند و مرز بین آنها نمیتواند ایستا و مرده باشد. مرزها در شرایطی که خصومت های حاد در میان نباشد مانند غشاء سلولها هستند: مواد از دو طرف به داخل و به خارج تراووش میکنند. کشورها به خاطر منافع تجاری محصول مبادله میکنند، سبک زندگی مبادله میکنند ، و افکار و ایده هم منتقل میکنند. میزان این انتقال و ادامه :
🏷️ صلح مسلح، سلاح صلح !
🖊️ شورای سردبیری: حدود ده روز پیش و زمانی که حکومت ایران در تنگنای تصمیمگیری برای تغییر رویکرد و نشان دادن آمادگی خود برای درگیری رودرروی جنگی با اسرائیل بود، اقای حجاریان حکمی را در قالب توییت بیان کرد : "صلح مسلح منفعتی برای ایران ندارد." مشروح این حکم چنین بود:
"راهبرد اصلاحطلبان، صلحطلبی در بیرون، و دموکراسی و حاکمیت قانون در داخل است.
صلح مسلّح منفعتی برای ایران ندارد زیرا بنیهی دفاعی، مادی و معنوی کشور را تحلیل میبرد و ما، بَدَل ما یَتَحلّل نداریم. بالعکس، اسرائیل مستظهر به حمایت امریکاست و میتواند کسریهای خود را جبران کند."
حالا ، فارغ از آنچه در رابطه با اسرائیل رخ داد، نگاهی به مدلول این حکم لازم می نماید:
این حکم از دوجهت قابل وارسی است: یک؛ از جنبه منطق درونی متن، و دو ؛ از زاویه تطابق حکم با شرایط واقعی .
در مورد اول ، متاسفانه جمله اول که گزاره درستی است ربطی به گزاره دوم ندارد: یعنی صلح طلبی اصلاح طلبان گرایش یک حزب در سیاست خارجی را نشان میدهد که الزاما ربطی به اینکه کشور نیاز یا باور به صلح مسلح داشته باشد یا نه ، ندارد. واضح است که صلح خواهی مد نظر آقای حجاریان که نظریهپرداز خردمند و در میان اصلاح طلبان صاحب یک منش چارچوبدار تفکر است از نوع صلح طلبی ملوس شبه اصلاحطلبان متلونالمزاج نیست. بنابر این آنچه در پی می آید حاشیهای است بر یک بحث جدی .
موضوع سخن آن است که یک کشور چه مسلح باشد و چه دستش خالی از سلاح، میتواند جنگ طلب و یا صلح طلب باشد. بنابر این بخش اعلام سیاست اصلاح طلبان در جمله اول حشو زائد است و بود یا نبودش تغییری در مفهوم گزاره دوم (بینفع بودن صلح مسلح ) نمیدهد. آنقدر زائد است که اگر ان را برداریم و دوباره بخوانیم ، همان را مستفاد می کنیم که درقبل بود. اینکه ما روزی صلح مسلح بخواهیم یا نه به عوامل دیگری بستگی دارد . راستش اصلا به توانایی اسرائیل یا هر کشور دیگر برای داشتن جریان مداوم سلاح و ناتوانی ما در "تبدیل سلاحهای تحلیل رفته به سلاح نو" ربطی ندارد.
دوم ، که بحث اصلی است: اصل حکم نامفید بودن صلح مسلح در گزاره دوم هم قابل خدشه جدی است: چرا منفعت ندارد؟
چون بنیه کشور را هدر میدهد؟چون رقبای ما از دیگران حمایت میگیرند؟ چون هرقدر برای تسلیح کشور خرج کنیم باز هم عقبیم؟ چون نمیتوانیم سلاح کهنه تحلیل رفته را عوض کنیم؟...اساسا گزاره "تحلیل رفتن بنیه دفاعی مادی و معنوی کشور" چقدر دقت دارد؟
نویسنده در فضای کوچکی که در اختیار داشته، امکان ارائه استدلال نداشته است، و البته خوب است در جایی دیگر این بحث را باز کند. امید که این کار را بکند.
حالا ببینیم اساسا موضوع بر سر چیست و چقدر به حکومت کنونی و عملکرد آن مربوط و یا نابسته است. اینکه یک ملت در تنظیم موقعیت خود در مقابل جهان خارج دنبال صلحی مسلح باشد و یا تنش زدایی و همپیوندی را دنبال کند به عوامل مختلفی بستگی دارد. اول اینکه مفهوم صلح مسلح بطور خلاصه این را میرساند که "با دیگران خوشخو و در تعامل و بده بستان باش، اما چماقی هم در خانهات نگه دار !" ودیگر اینکه آنچه در جهان امروز و از دوران جنگ سرد حاکم بود نه صلح مسلح ، که متارکه مسلح یا به عبارت مشهورتر، ترک مخاصمه بود و هست. دوران جنگ سرد و تنشزدایی و فروکاستهای هستهای سالت یک و سالت دو همه در حوزه متارکه و کاهش احتمال درگیری بود و نه صلح . مواردصلح معمولا محدود و فقط بین ژاپن شکست خورده و آمریکا قابل حصول و دوام بود و هست. هنگامی هم که پاکستان به سراغ سلاح هستهای رفت به متارکه مسلح با هند رسید : فقط بنیه دفاعی را افزایش نداد؛ "تعادل" نظامی را برقرار کرد که به معنای صلح نیست. همچنین نباید از صلح مسلح مفهوم میلیتاریسم داشت(و آن را مقابل صلح طلبی اصلاحطلبانه گذاشت) و باید در هر گونه ترک خصومت و (با اغماض) صلحی، مساله تعادل را جستجو کرد . صلح بین دوکشور ، مانند جنگ بین آنها حاصل یک تعادل چند جانبه و مثل یک تعادل شیمیایی همواره در جابجایی است : دو کشور را در نظر بگیریم که یکی تا بن دندان مسلح است و دیگری فاقد توان رزم و تسلیحات مناسب. میتوانند به صورت مفروض در صلح باشند، اما اقتصاد سیاسی به ما میگوید در جریان تبادل، یا جریان منابع از کشور دوم به کشور اول بطور پیوسته ادامه می یابد، و یا در صورت نارضایتی و مقاومت کشور دوم، جریان منابع به کشور اول به زور ادامه می یابد. کشورها در خلاء زندگی نمیکنند و مرز بین آنها نمیتواند ایستا و مرده باشد. مرزها در شرایطی که خصومت های حاد در میان نباشد مانند غشاء سلولها هستند: مواد از دو طرف به داخل و به خارج تراووش میکنند. کشورها به خاطر منافع تجاری محصول مبادله میکنند، سبک زندگی مبادله میکنند ، و افکار و ایده هم منتقل میکنند. میزان این انتقال و ادامه :
و وضعیت تراز کلی مبادله را چند متغیر تعیین میکنندکه آقای حجاریان از آنها نام برده است(بنیه دفاعی، مادی، و معنوی) و آشکار است طرف برنده در تراز این مبادله، آن کشور هست که قویتر است. همچنین در موقعیتی که چیزی برای مبادله وجود ندارد(مثل عربستان و قطر)بنیه دفاعی تنها تعیین کننده ماهیت رابطه است و عنصر جابجا کننده تعادل محسوب میشود.
حالا در مورد ایران ، با توجه به سابقه تاریخی آن در قرون جدید که همه میدانیم( با فرهنگ خاص تعارض گریز، تنها ، آسیبپذیر،) به دوران کنونی و بویژه تاثیرات چهار دهه حاکمیت یک حکومت ویرانگر نگاه کنیم. کشور ما آن بنیه هایی را که آقای حجاریان به آنها توجه دارد از دست داده است: بنیه مادی (اقتصادی) از بین رفته و کشور در حالتی مستهلک به ردههای پایین قدرت اقتصادی (حجم اقتصاد، نرخ رشد، درگیری با رکود تورمی و حذف شدگی از بازارها)رسیده، از نظر معنوی(انسجام درونی ملی ) وصع اسفناکی دارد ، و از جنبه دفاعی هم مانند آدمی یکپا است: ابزار تهاجمی (به قیمت تضعیف عمومی کشور)کسب کرده ، اما فاقد قدرت دفاعی (فناوری رهگیری) و متحدان متعهد خارجی است. آینده نیز نوید بهتری برایش نمیدهد. مثلا اگر کسی بتواند ۳۰۰ وسیله تخریبی به ایران شلیک کند، چند کشور هست که دیوار دفاعی برای خاک ایران تامین کنند؟
نتیجه آنکه از نظرگاه تاریخی، این کشور برای بقا فعلا چیزی در مشت ندارد، اما نیاز فراوان دارد . این هم واضح است که با صلح طلبی ماندلایی و دالاییلامایی نمیتوان کشور را در روابطی نسبتا پایدار با همسایگانی دشمنخو و جهانیانی غارتگر حفظ دائم کرد. صلح کردن وسیله میخواهد: یا زور زیاد، یا ضعف زیاد. صلح طلبی از نوعی که اصلاح طلبان بایداز آن حمایت کنند ، در منطقه ما بدون مسلح بودن امری پوچ و خلاف عقل این جهانی است. آنچه میتوان واقعبینانه و فارع از تمایلات جناحی برای اینده دوربرد ایران و استراتژی امنیت ملیاش توصیه کرد، حرکت در همان جهت صلح مسلح (ما می گوئیم فعلا متارکه مسلح) با منطقه پیرامون است و البته نه "میلیتاریسم با انگیزش روستایی!" (که حاصل شناخت سران حکومت از جهان پیرامون است). واضح است که ما وضعیت مورد مطالبه را صرفا انبار کردن موشک نمیدانیم: بلکه انتظام وضع کشور در مسیر عقلانیت ابزاری، بهبود اقتصادی (بدون حضور دزدان حکومتی ) از نوع آلمان ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۰، تجدید سرمایه اجتماعی از طریق نفی استبداد فردی و ایجاد حس مشارکت ملی (حتی اندکی شوونیستی)، و جستجوی پیوندهای اقتصادی عمیق و دوجانبه با آسیا و اروپا ( یعنی تضمینهای اقتصادی صلح و متارکه) میدانیم. البته که در دوران کنونی کار مشکلی است، اما تنها مسیر است. همه اینها تامین کننده آن بنیه اولیه ذکر شده توسط آقای حجاریان (بنیه دفاعی) هستند که ضامن بقای ما به عنوان یک ملت و کشور است.
سر جمع، برای قرار گرفتن در موقعیت متعادل و با ثبات، کشور ما به یک مانوربزرگ نیازمند است: در بعضی مواضع باید عقب بکشیم و در موارد و مواضع دیگر جلو برویم. مثلا از آمریکای جنوبی باید دل بکنیم ( مثل این است که دویست کیلومتر بروی که زبالهات را بگذاری پشت در خانه دشمنت!) و آسیای موسوم به میانه را دریابیم، نگاه فرقه گرا به روابط بویژه در خاورمیانه را بکلی دور بیندازیم، بین قدرتها مانور موازنه مثبت و منفی بدهیم،... در کنار همه اینها باید چماق را در پستو تکثیر و سنگین کنیم و حواسمان باشد سهل نگیریم، که فعلا با قواعد واقعی این جهان نمیخواند. اسمش را هرچه میخواهید بگذارید: صلح مسلح، متارکه مسلح، همزیستی مسلحانه، ترک مخاصمه،ادغام داوطلبانه در روابط بینالمللی،.... ما قبلا اسمش را استراتژی #خارپشت گذاشتهایم. این نوعی استراتزی امنیت ملی است که میلیتاریستی نیست (یعنی مثل روش حکومت فعلی ستیزهجو نیست)، اما به این که تنها تضمین متعادل بودن جایگاهش در رابطه با جهان خارج مسلح بودن حداکثری همراه با همپیوندیهای اقتصادی منطقهای است باور دارد.
🆔@jameeno
حالا در مورد ایران ، با توجه به سابقه تاریخی آن در قرون جدید که همه میدانیم( با فرهنگ خاص تعارض گریز، تنها ، آسیبپذیر،) به دوران کنونی و بویژه تاثیرات چهار دهه حاکمیت یک حکومت ویرانگر نگاه کنیم. کشور ما آن بنیه هایی را که آقای حجاریان به آنها توجه دارد از دست داده است: بنیه مادی (اقتصادی) از بین رفته و کشور در حالتی مستهلک به ردههای پایین قدرت اقتصادی (حجم اقتصاد، نرخ رشد، درگیری با رکود تورمی و حذف شدگی از بازارها)رسیده، از نظر معنوی(انسجام درونی ملی ) وصع اسفناکی دارد ، و از جنبه دفاعی هم مانند آدمی یکپا است: ابزار تهاجمی (به قیمت تضعیف عمومی کشور)کسب کرده ، اما فاقد قدرت دفاعی (فناوری رهگیری) و متحدان متعهد خارجی است. آینده نیز نوید بهتری برایش نمیدهد. مثلا اگر کسی بتواند ۳۰۰ وسیله تخریبی به ایران شلیک کند، چند کشور هست که دیوار دفاعی برای خاک ایران تامین کنند؟
نتیجه آنکه از نظرگاه تاریخی، این کشور برای بقا فعلا چیزی در مشت ندارد، اما نیاز فراوان دارد . این هم واضح است که با صلح طلبی ماندلایی و دالاییلامایی نمیتوان کشور را در روابطی نسبتا پایدار با همسایگانی دشمنخو و جهانیانی غارتگر حفظ دائم کرد. صلح کردن وسیله میخواهد: یا زور زیاد، یا ضعف زیاد. صلح طلبی از نوعی که اصلاح طلبان بایداز آن حمایت کنند ، در منطقه ما بدون مسلح بودن امری پوچ و خلاف عقل این جهانی است. آنچه میتوان واقعبینانه و فارع از تمایلات جناحی برای اینده دوربرد ایران و استراتژی امنیت ملیاش توصیه کرد، حرکت در همان جهت صلح مسلح (ما می گوئیم فعلا متارکه مسلح) با منطقه پیرامون است و البته نه "میلیتاریسم با انگیزش روستایی!" (که حاصل شناخت سران حکومت از جهان پیرامون است). واضح است که ما وضعیت مورد مطالبه را صرفا انبار کردن موشک نمیدانیم: بلکه انتظام وضع کشور در مسیر عقلانیت ابزاری، بهبود اقتصادی (بدون حضور دزدان حکومتی ) از نوع آلمان ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۰، تجدید سرمایه اجتماعی از طریق نفی استبداد فردی و ایجاد حس مشارکت ملی (حتی اندکی شوونیستی)، و جستجوی پیوندهای اقتصادی عمیق و دوجانبه با آسیا و اروپا ( یعنی تضمینهای اقتصادی صلح و متارکه) میدانیم. البته که در دوران کنونی کار مشکلی است، اما تنها مسیر است. همه اینها تامین کننده آن بنیه اولیه ذکر شده توسط آقای حجاریان (بنیه دفاعی) هستند که ضامن بقای ما به عنوان یک ملت و کشور است.
سر جمع، برای قرار گرفتن در موقعیت متعادل و با ثبات، کشور ما به یک مانوربزرگ نیازمند است: در بعضی مواضع باید عقب بکشیم و در موارد و مواضع دیگر جلو برویم. مثلا از آمریکای جنوبی باید دل بکنیم ( مثل این است که دویست کیلومتر بروی که زبالهات را بگذاری پشت در خانه دشمنت!) و آسیای موسوم به میانه را دریابیم، نگاه فرقه گرا به روابط بویژه در خاورمیانه را بکلی دور بیندازیم، بین قدرتها مانور موازنه مثبت و منفی بدهیم،... در کنار همه اینها باید چماق را در پستو تکثیر و سنگین کنیم و حواسمان باشد سهل نگیریم، که فعلا با قواعد واقعی این جهان نمیخواند. اسمش را هرچه میخواهید بگذارید: صلح مسلح، متارکه مسلح، همزیستی مسلحانه، ترک مخاصمه،ادغام داوطلبانه در روابط بینالمللی،.... ما قبلا اسمش را استراتژی #خارپشت گذاشتهایم. این نوعی استراتزی امنیت ملی است که میلیتاریستی نیست (یعنی مثل روش حکومت فعلی ستیزهجو نیست)، اما به این که تنها تضمین متعادل بودن جایگاهش در رابطه با جهان خارج مسلح بودن حداکثری همراه با همپیوندیهای اقتصادی منطقهای است باور دارد.
🆔@jameeno
#در_کرانه_روز
🏷️ کسی نتانیاهو را نصیحت نمیکند!
باور به اینکه سران کشورهای اروپایی به اسرائیل میروند تا نتانیاهو را نصیحت کنند نرم عمل کند، مثل باور به این است که ایران عملیات خودش را از پیش به آمریکاییها خبر و هشدار داده بود ولی ساعت سه نیمه شب هم سفیر سوییس را احضار کرده تا به آمریکا هشدار عدم دخالت مخابره کند. ظاهر تحرکات سیاسی و هدف اعلام شده انها معمولا برای پوشاندن باطن آنهاست. شاید بد نباشد به جای باور به سیل اخباری که میگوید آمریکا و اروپا نگران بالا گرفتن تنش هستند و خواهش می کنند اسرائیل نرم عمل کند ، اندکی هم مشکوک باشید که همه میروند به اسرائیل اطمینان میدهند پشت سرت هستیم برو جلو : "تو نوک نیزه باش، ما فعلا سپر برمی داریم"! احمقانه نیست باور کنیم وزیران خارجه آلمان و انگلیس رفتهاند اسرائیل نصیحتش کنند ؟ قبلا تقاضای نرمش را با گفتگوی تلفنی نمیکردند؟
بسیار دیده میشود که اشخاصی برخی داوریها در باره علل ممکن نبودن وقوع جنگ مثل انتخابات آمریکا، قیمت نفت، زمینگیر شدن نتانیاهو در غزه ، گرفتاری آمریکا در تنگه تایوان، نرخ تورم امریکا ، میل آمریکا به خاور میانه ،... را به نام تحلیل و تایید کننده اینکه اتفاقی نمی افتد از روی دست یکدیگر مینویسند و اشاعه میدهند. بدبختی این است که حکومت هم اینها را به خاطر کثرت تکرارشان باور کرده و از روی انها تصمیم میگیرد که جنگ نمیشود و مذاکره هم نمیکنیم. بسیاری از آن حرفها دارند کم کم غلط از کار در میآیند و حداقل بهتر است خیلی روی آنها حساب نکنید. گردابی که ایران را آرام آرام به سویش هل میدهند از چشم اکثر ما پنهان است . کمی هم به این شیاطین جهانی مشکوک باشید!
🆔@jameeno
🏷️ کسی نتانیاهو را نصیحت نمیکند!
باور به اینکه سران کشورهای اروپایی به اسرائیل میروند تا نتانیاهو را نصیحت کنند نرم عمل کند، مثل باور به این است که ایران عملیات خودش را از پیش به آمریکاییها خبر و هشدار داده بود ولی ساعت سه نیمه شب هم سفیر سوییس را احضار کرده تا به آمریکا هشدار عدم دخالت مخابره کند. ظاهر تحرکات سیاسی و هدف اعلام شده انها معمولا برای پوشاندن باطن آنهاست. شاید بد نباشد به جای باور به سیل اخباری که میگوید آمریکا و اروپا نگران بالا گرفتن تنش هستند و خواهش می کنند اسرائیل نرم عمل کند ، اندکی هم مشکوک باشید که همه میروند به اسرائیل اطمینان میدهند پشت سرت هستیم برو جلو : "تو نوک نیزه باش، ما فعلا سپر برمی داریم"! احمقانه نیست باور کنیم وزیران خارجه آلمان و انگلیس رفتهاند اسرائیل نصیحتش کنند ؟ قبلا تقاضای نرمش را با گفتگوی تلفنی نمیکردند؟
بسیار دیده میشود که اشخاصی برخی داوریها در باره علل ممکن نبودن وقوع جنگ مثل انتخابات آمریکا، قیمت نفت، زمینگیر شدن نتانیاهو در غزه ، گرفتاری آمریکا در تنگه تایوان، نرخ تورم امریکا ، میل آمریکا به خاور میانه ،... را به نام تحلیل و تایید کننده اینکه اتفاقی نمی افتد از روی دست یکدیگر مینویسند و اشاعه میدهند. بدبختی این است که حکومت هم اینها را به خاطر کثرت تکرارشان باور کرده و از روی انها تصمیم میگیرد که جنگ نمیشود و مذاکره هم نمیکنیم. بسیاری از آن حرفها دارند کم کم غلط از کار در میآیند و حداقل بهتر است خیلی روی آنها حساب نکنید. گردابی که ایران را آرام آرام به سویش هل میدهند از چشم اکثر ما پنهان است . کمی هم به این شیاطین جهانی مشکوک باشید!
🆔@jameeno
HTML Embed Code: