Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/hottg/post.php on line 59
Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/2025-07-22/post/irchess/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/hottg/post.php on line 72 ♟از پیروزیهای امروز و افقهای فردا @انجمن شطرنج ایران
🔵آرونیان همیشه حریف بسیار سختی برای من بوده و من از تلاش برای مقابله با سبک بازی او چیزهای زیادی آموختهام. به همین ترتیب، کارلسن و کاروانا نیز چنین بودهاند. وقتی کسی شما را شکست میدهد، باید بپذیرید که او به وضعیت خود اعتماد کامل داشته، در حالی که شما نیز به وضعیت خود اعتماد داشتهاید. وقتی این نتیجه چند بار تکرار میشود، مشخص میشود که در ارزیابی پوزیسیونی حریف شما از وضعیتها، چیزی وجود دارد که شما آن را درک نمیکنید. این به معنای اشتباه بودن شما نیست، بلکه حریف شما در وضعیت خود راحتتر است و میتواند آن را بهتر از شما بازی کند. در اصل، هر بازیکنی که چالش سبکی ایجاد میکند و در مقابل او نتایج دشواری داشتهاید، ناگزیر شما را وادار به سازگاری و تغییر خواهد کرد. و توانایی انجام هر دو برای رشد و تداوم بسیار ارزشمند است.
🟡من همچنین تمایل دارم به فرارهای نزدیکی که در مقابل بازیکنانی که اغلب مرا شکست ندادهاند، داشتهام، با دقت نگاه کنم و سعی کنم دریابم چه کاری میتوانستم انجام دهم تا آن اشتباهات را برطرف کنم. گاهی اوقات، متوجه شدهام آنها در زمینههایی که من هرگز به آن وارد نشدهام، عملکرد خوبی دارند، و سپس آن زمینهها را مطالعه کردهام تا گشایشها را یاد بگیرم و شاخههایی را بررسی کنم که بخشی از بازی طبیعی من نیستند. چنین اکتشافاتی همیشه به من ارتباطات و پاسخهایی ارائه دادهاند. همانند هر ورزش دیگری، و در زندگی، در شطرنج نیز یادگیری باید مداوم باشد - نه فقط مطالب جدید، بلکه روشهای تازه یادگیری نیز. اگر بخواهم یک مزیت را نام ببرم که در طول سالهای بازی شطرنج مرا همراهی کرده است، آن کنجکاوی است. باید تمایلی برای یادگیری چیزهایی که در آنها خوب نیستید یا فکر میکردید خوب نیستید، وجود داشته باشد. این فرآیند ناگزیر شامل درجه معینی از یادگیریزدایی خواهد بود، و آمادگی برای انجام آن بسیار مهم است. اگر روش انجام کارهای شما جواب نمیدهد، چسبیدن به نتیجهگیریهای خود فقط شما را عقب نگه خواهد داشت. برای ایجاد یک پیشرفت، باید به ریشه یک مشکل برسید، زیرا ممکن است آنچه فکر میکردید میدانید، در واقع اشتباه باشد. یادگیریزدایی شاید سختترین کاری باشد که باید انجام دهید، اما باید انجام شود. هر دانشی، مگر اینکه بهروز شود، بیارزش میشود.
🔴در مواقعی که شطرنج ناامیدکننده شده و من دورهای طولانی از نتایج بد را تجربه کردهام یا در موقعیتهای ناعادلانه گرفتار شدهام یا خود را منزوی احساس کردهام، مانند مذاکراتی که در سال ۲۰۰۲ در پراگ برای متحد کردن دنیای منقسم شطرنج انجام شد، وسوسه شدهام که کلاً صحنه را ترک کنم – ورزش، مسابقات و تقریباً هر چیزی که به بازی شطرنج مربوط میشود. شک ندارم که هر ورزشکاری از آشفتگیهای مشابهی عبور میکند. شاید این در ذات ورزشکاران موفق باشد که تحت این توهم قرار بگیرند که کنترل آنچه انجام میدهند در دست خودشان است، اما فرض اینکه رضایت خلاقانه فقط میتواند از رتبهبندی شماره یک بودن حاصل شود، سالم نیست. نقطهای میرسد که متوجه میشوید شور و اشتیاق، نه کمال، شما را پیش خواهد برد. شما به چیزی نیاز دارید که شما را به حرکت درآورد، چیزی که به آن اشتیاق دارید و از درگیر شدن با آن در تمام زندگیتان ناراحت نمیشوید. و اصل موضوع این است که من بازی شطرنج را دوست دارم. این همان احساس گرم و آشنایی است که هر بار به آن بازمیگردم.
🟢در «کلاس پسران قدیمی» – گلفاند، کرامنیک و من – کرامنیک، که جوانترین در میان ما سه نفر است، اولین کسی بوده که برای زندگی بازنشستگی ثبتنام کرده است. او به من میگوید اکنون مشغولتر از همیشه است و وقتی برای دلتنگی برای شطرنج پیدا نمیکند. این مرا به فکر وا میدارد که آیا میتوانم پس از پیوستن به او در آن سوی دیگر، بازی را از ذهنم دور نگه دارم. «جوکهای پیرمردی» که وقتی جوان بودیم به آنها میخندیدیم، سالها بعد به سراغ خودمان آمدهاند. گلفاند و من از شدت خنده غش میکردیم، تا اینکه یک روز با وحشت به یکدیگر نگاه کردیم و فکر کردیم پس از ۳۰ سالگی چه خواهیم کرد. امروز، در ۵۰ سالگی، آن شوخی هم پیر شده است. ما اکنون در این ورزش برای لذت بازی کردن هستیم نه برای تعقیب رتبهبندی؛ برای برخورد با دوستان موسفید و بازیکنانی که به اندازه پسران ما سن دارند در راهروهای مسابقات یا نشستن روبروی ما با چهرههای فرزانه؛ برای اینکه به دنیا بگوییم هنوز یک مبارزه خوب را دوست داریم؛ و برای عنوانی که با خوششانسی به دست میآوریم، که باعث میشود دلهایمان به تپش بیفتد، قلبهایمان به لبخند بیفتد و سرهایمان به پرواز درآید.
🔵آرونیان همیشه حریف بسیار سختی برای من بوده و من از تلاش برای مقابله با سبک بازی او چیزهای زیادی آموختهام. به همین ترتیب، کارلسن و کاروانا نیز چنین بودهاند. وقتی کسی شما را شکست میدهد، باید بپذیرید که او به وضعیت خود اعتماد کامل داشته، در حالی که شما نیز به وضعیت خود اعتماد داشتهاید. وقتی این نتیجه چند بار تکرار میشود، مشخص میشود که در ارزیابی پوزیسیونی حریف شما از وضعیتها، چیزی وجود دارد که شما آن را درک نمیکنید. این به معنای اشتباه بودن شما نیست، بلکه حریف شما در وضعیت خود راحتتر است و میتواند آن را بهتر از شما بازی کند. در اصل، هر بازیکنی که چالش سبکی ایجاد میکند و در مقابل او نتایج دشواری داشتهاید، ناگزیر شما را وادار به سازگاری و تغییر خواهد کرد. و توانایی انجام هر دو برای رشد و تداوم بسیار ارزشمند است.
🟡من همچنین تمایل دارم به فرارهای نزدیکی که در مقابل بازیکنانی که اغلب مرا شکست ندادهاند، داشتهام، با دقت نگاه کنم و سعی کنم دریابم چه کاری میتوانستم انجام دهم تا آن اشتباهات را برطرف کنم. گاهی اوقات، متوجه شدهام آنها در زمینههایی که من هرگز به آن وارد نشدهام، عملکرد خوبی دارند، و سپس آن زمینهها را مطالعه کردهام تا گشایشها را یاد بگیرم و شاخههایی را بررسی کنم که بخشی از بازی طبیعی من نیستند. چنین اکتشافاتی همیشه به من ارتباطات و پاسخهایی ارائه دادهاند. همانند هر ورزش دیگری، و در زندگی، در شطرنج نیز یادگیری باید مداوم باشد - نه فقط مطالب جدید، بلکه روشهای تازه یادگیری نیز. اگر بخواهم یک مزیت را نام ببرم که در طول سالهای بازی شطرنج مرا همراهی کرده است، آن کنجکاوی است. باید تمایلی برای یادگیری چیزهایی که در آنها خوب نیستید یا فکر میکردید خوب نیستید، وجود داشته باشد. این فرآیند ناگزیر شامل درجه معینی از یادگیریزدایی خواهد بود، و آمادگی برای انجام آن بسیار مهم است. اگر روش انجام کارهای شما جواب نمیدهد، چسبیدن به نتیجهگیریهای خود فقط شما را عقب نگه خواهد داشت. برای ایجاد یک پیشرفت، باید به ریشه یک مشکل برسید، زیرا ممکن است آنچه فکر میکردید میدانید، در واقع اشتباه باشد. یادگیریزدایی شاید سختترین کاری باشد که باید انجام دهید، اما باید انجام شود. هر دانشی، مگر اینکه بهروز شود، بیارزش میشود.
🔴در مواقعی که شطرنج ناامیدکننده شده و من دورهای طولانی از نتایج بد را تجربه کردهام یا در موقعیتهای ناعادلانه گرفتار شدهام یا خود را منزوی احساس کردهام، مانند مذاکراتی که در سال ۲۰۰۲ در پراگ برای متحد کردن دنیای منقسم شطرنج انجام شد، وسوسه شدهام که کلاً صحنه را ترک کنم – ورزش، مسابقات و تقریباً هر چیزی که به بازی شطرنج مربوط میشود. شک ندارم که هر ورزشکاری از آشفتگیهای مشابهی عبور میکند. شاید این در ذات ورزشکاران موفق باشد که تحت این توهم قرار بگیرند که کنترل آنچه انجام میدهند در دست خودشان است، اما فرض اینکه رضایت خلاقانه فقط میتواند از رتبهبندی شماره یک بودن حاصل شود، سالم نیست. نقطهای میرسد که متوجه میشوید شور و اشتیاق، نه کمال، شما را پیش خواهد برد. شما به چیزی نیاز دارید که شما را به حرکت درآورد، چیزی که به آن اشتیاق دارید و از درگیر شدن با آن در تمام زندگیتان ناراحت نمیشوید. و اصل موضوع این است که من بازی شطرنج را دوست دارم. این همان احساس گرم و آشنایی است که هر بار به آن بازمیگردم.
🟢در «کلاس پسران قدیمی» – گلفاند، کرامنیک و من – کرامنیک، که جوانترین در میان ما سه نفر است، اولین کسی بوده که برای زندگی بازنشستگی ثبتنام کرده است. او به من میگوید اکنون مشغولتر از همیشه است و وقتی برای دلتنگی برای شطرنج پیدا نمیکند. این مرا به فکر وا میدارد که آیا میتوانم پس از پیوستن به او در آن سوی دیگر، بازی را از ذهنم دور نگه دارم. «جوکهای پیرمردی» که وقتی جوان بودیم به آنها میخندیدیم، سالها بعد به سراغ خودمان آمدهاند. گلفاند و من از شدت خنده غش میکردیم، تا اینکه یک روز با وحشت به یکدیگر نگاه کردیم و فکر کردیم پس از ۳۰ سالگی چه خواهیم کرد. امروز، در ۵۰ سالگی، آن شوخی هم پیر شده است. ما اکنون در این ورزش برای لذت بازی کردن هستیم نه برای تعقیب رتبهبندی؛ برای برخورد با دوستان موسفید و بازیکنانی که به اندازه پسران ما سن دارند در راهروهای مسابقات یا نشستن روبروی ما با چهرههای فرزانه؛ برای اینکه به دنیا بگوییم هنوز یک مبارزه خوب را دوست داریم؛ و برای عنوانی که با خوششانسی به دست میآوریم، که باعث میشود دلهایمان به تپش بیفتد، قلبهایمان به لبخند بیفتد و سرهایمان به پرواز درآید.