Channel: جامعهشناسی
ایران سالیان است که میلیاردها دلار خرج فلسطین و لبنان و سوریه میکند، نفت مملکت را به چین و روسیه حراج زده است، فقط برای امیال هرز و بی ربط حاکمانی که سرسوزنی ایران و ایرانی برایشان مهم نیست.
ایران سالیان است که تاوان سیاستهای ضدایرانی متوهمانی را می دهد که ثروت و منابع مملکت را صرفا خرج اهداف ایدئولوژیک خود برای سوریه و لبنان و غزه و چین و روسیه و دیگر ملل و حکومتهای مستبدی می کند که هیچ سودی برای ایران و ایرانی ندارند.
ایران سالیان سال است که خانه دوم افغانها و حالا قرار است خانه دوم پاکستانیها شود!!!
ظاهرا این سرزمین اشغالی
فقط برای ملت ایران "خانه" نیست.
بنگرید به میلیونها ایرانی آواره غربت در آنسوی دنیا، نخبگان و کارآفرینان حوزه های مختلف که حاضر شدند سرطان غربت و مهاجرت را به جان بخرند تا صرفا زیر یوغ حاکمان بی لیاقت در ایران نباشند.
این وطن هرگز برای ما وطن نبود... آیا شهامت و شایستگی بازپسگیری آن را خواهیم داشت؟!
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
ایران سالیان است که تاوان سیاستهای ضدایرانی متوهمانی را می دهد که ثروت و منابع مملکت را صرفا خرج اهداف ایدئولوژیک خود برای سوریه و لبنان و غزه و چین و روسیه و دیگر ملل و حکومتهای مستبدی می کند که هیچ سودی برای ایران و ایرانی ندارند.
ایران سالیان سال است که خانه دوم افغانها و حالا قرار است خانه دوم پاکستانیها شود!!!
ظاهرا این سرزمین اشغالی
فقط برای ملت ایران "خانه" نیست.
بنگرید به میلیونها ایرانی آواره غربت در آنسوی دنیا، نخبگان و کارآفرینان حوزه های مختلف که حاضر شدند سرطان غربت و مهاجرت را به جان بخرند تا صرفا زیر یوغ حاکمان بی لیاقت در ایران نباشند.
این وطن هرگز برای ما وطن نبود... آیا شهامت و شایستگی بازپسگیری آن را خواهیم داشت؟!
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ــ چرا میگید «خلیج»؟ مدرسه رفتید یا نرفتید؟
ــ بله
ــ اونجا بهش چی میگفتند؟
ــ «خلیج فارس»
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
ــ بله
ــ اونجا بهش چی میگفتند؟
ــ «خلیج فارس»
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
امام جمعه قزوین: رشد اجتماعی و سیاسی زنان از برکات نظام جمهوری اسلامی است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 انحطاط خرد سیاسی و سرگشتگی ایرانیان
✍️ مهدی کاظمی زمهریر
بزرگترین مشکل ایران این است که پیکری بزرگ، اما ذهنی کوچک و چندپاره دارد. پیکرِ بزرگش، در روحِ مردمِ ایران، سوداهایی میدمد که تحقّقش در ظرفیتِ خِرَدِ بالفعلش نیست. یا بایستی پیکرِ ما خُرد گردد، یا باید بتوان خِرَدِ سیاسی و تاریخیمان را توسعه دهیم تا از ظرفیتِ نهفته در ایران، حداکثر بهره را ببرد.
اوّلین گام در این مسیر، فراتر رفتن از «ایرانایرانکردن» است. عواطف و احساسات را باید کنار نهاد و وضعیتِ شکستخوردهٔ خودمان را پذیرا شد؛ شکستی که نهتنها شکستِ حکومت، بلکه شکستِ همهٔ ما، بهویژه نُخبگانِ فکری و سیاسی است.
این شکست را چگونه میتوان نمایش داد؟ آنجا که وقتی متفکّرش سخن میگوید، بهجای کمک به همگرایی، تفرّق را تشدید میکند؛ و نُخبگانِ سیاسیاش، عملشان، بهجای بهبود اوضاع، وضعیت را بدتر میکند: وقتی اصلاح میکنی، اوضاع بدتر میشود؛ وقتی از حرکت بازمیایستی، اوضاع باز بدتر میشود. گویی چرخِ انحطاط، مستقل از اراده و نوعِ کنشِ ما، در حالِ طیکردنِ مسیرِ خود است.
در این لحظه، نه میتوان ایستاد و نه میتوان حرکت کرد. دقیقاً معنایِ حیرانیِ یک ملّت و یک کشور همین است. شاید بایستی راهنما و شاقولی جُست که با وجودِ همهٔ بحرانها و تفرّقها، امکانِ همگراکردنِ ما را فراهم سازد. خودِ ایران شاید همان شاقول باشد. امّا وقتی بدان تمسّک میکنیم، ناگهان تفرّق پدیدار میشود، نه وحدت؛ چرا که بیش از آنکه امری متعیِّن باشد، یک روایت است. هر کس آن را به نحوی ترسیم میکند: یکی با تصویری از گذشته، دیگری با وضعِ اکنون، و دیگری با رؤیایِ فردا.
ما نیازمندِ موضوع و هدفی هستیم که ما را به لحظهٔ اکنون پیوند دهد، و بهنظرم آن، همان است که در جنبشِ «زن، زندگی، آزادی» کانونی شد: نَفْسِ زندگی، در معنایِ عرفی و عینیِ آن.
ما نه بهنامِ ایران در هر روایتش، بلکه برای تحقّقِ زیستنِ انسانی برای همگان، در پهنهٔ یک سرزمین باید با هم متحد شویم. لذا، مجدّداً باید به مفهومِ زندگی بازگشت و نوعی توافق دربارهٔ معنایِ عرفیِ درستِ آن دست یافت؛ توافقی که باعثِ وحدتِ درونیِ ما در لحظهلحظهٔ زندگیِ روزمره کنونی میگردد. اگر میتوانستیم توافقی دربارهٔ «زندگیِ خوب» داشته باشیم، شاید میشد چرخِ انحطاط را از حرکت بازایستاند و مسیر آن را به سمتِ بهبود تغییر داد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ مهدی کاظمی زمهریر
بزرگترین مشکل ایران این است که پیکری بزرگ، اما ذهنی کوچک و چندپاره دارد. پیکرِ بزرگش، در روحِ مردمِ ایران، سوداهایی میدمد که تحقّقش در ظرفیتِ خِرَدِ بالفعلش نیست. یا بایستی پیکرِ ما خُرد گردد، یا باید بتوان خِرَدِ سیاسی و تاریخیمان را توسعه دهیم تا از ظرفیتِ نهفته در ایران، حداکثر بهره را ببرد.
اوّلین گام در این مسیر، فراتر رفتن از «ایرانایرانکردن» است. عواطف و احساسات را باید کنار نهاد و وضعیتِ شکستخوردهٔ خودمان را پذیرا شد؛ شکستی که نهتنها شکستِ حکومت، بلکه شکستِ همهٔ ما، بهویژه نُخبگانِ فکری و سیاسی است.
این شکست را چگونه میتوان نمایش داد؟ آنجا که وقتی متفکّرش سخن میگوید، بهجای کمک به همگرایی، تفرّق را تشدید میکند؛ و نُخبگانِ سیاسیاش، عملشان، بهجای بهبود اوضاع، وضعیت را بدتر میکند: وقتی اصلاح میکنی، اوضاع بدتر میشود؛ وقتی از حرکت بازمیایستی، اوضاع باز بدتر میشود. گویی چرخِ انحطاط، مستقل از اراده و نوعِ کنشِ ما، در حالِ طیکردنِ مسیرِ خود است.
در این لحظه، نه میتوان ایستاد و نه میتوان حرکت کرد. دقیقاً معنایِ حیرانیِ یک ملّت و یک کشور همین است. شاید بایستی راهنما و شاقولی جُست که با وجودِ همهٔ بحرانها و تفرّقها، امکانِ همگراکردنِ ما را فراهم سازد. خودِ ایران شاید همان شاقول باشد. امّا وقتی بدان تمسّک میکنیم، ناگهان تفرّق پدیدار میشود، نه وحدت؛ چرا که بیش از آنکه امری متعیِّن باشد، یک روایت است. هر کس آن را به نحوی ترسیم میکند: یکی با تصویری از گذشته، دیگری با وضعِ اکنون، و دیگری با رؤیایِ فردا.
ما نیازمندِ موضوع و هدفی هستیم که ما را به لحظهٔ اکنون پیوند دهد، و بهنظرم آن، همان است که در جنبشِ «زن، زندگی، آزادی» کانونی شد: نَفْسِ زندگی، در معنایِ عرفی و عینیِ آن.
ما نه بهنامِ ایران در هر روایتش، بلکه برای تحقّقِ زیستنِ انسانی برای همگان، در پهنهٔ یک سرزمین باید با هم متحد شویم. لذا، مجدّداً باید به مفهومِ زندگی بازگشت و نوعی توافق دربارهٔ معنایِ عرفیِ درستِ آن دست یافت؛ توافقی که باعثِ وحدتِ درونیِ ما در لحظهلحظهٔ زندگیِ روزمره کنونی میگردد. اگر میتوانستیم توافقی دربارهٔ «زندگیِ خوب» داشته باشیم، شاید میشد چرخِ انحطاط را از حرکت بازایستاند و مسیر آن را به سمتِ بهبود تغییر داد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نه آقای عبدالکریمی، آبادان فاحشهخانه نبود!
آقای بیژن عبدالکریمی «فیلسوف» هستند و میگویند «آبادان ما فاحشهخونۀ سربازان آمریکایی بود»! ارتجاع همین شکلی است، هر چقدر هم که خودش را پشت عناوین پرطمطراق و عبارتهای دهنپرکن پنهان کند، باز هم برمیگردد، بالاخره ارتجاع است و باید به گذشته رجوع میکند.
آقای فیلسوف بدون ذرهای شرم کل شهر را «فاحشهخانه» میخواند و به مردمش نسبت ناروا میدهد.
این نسبت فاحشهخانه را به کرۀ جنوبی هم میدهند! بارها پیش آمده از دیکتاتوری کرۀ شمالی گفتهام و بلافاصله گفتهاند «پس کرۀ جنوبی خوب است که فاحشهخانۀ سربازان آمریکایی است؟» اینها، همین شکلیاند، با دیدن مردمی که جور دیگری زندگی میکنند، موسیقی دیگری گوش میکنند، وقتی کنار ساحل میروند لباس دیگری میپوشند، میرقصند و خوشحالند، فقط یک چیز به ذهنشان میرسد، «فاحشه»!
نه آقای عبدالکریمی، آبادان فاحشهخانه نبود، جایی بود که مردم فرصت داشتند جوری زندگی کنند که شما برایشان نمیپسندید و برای همین بلافاصله به تنظیمات کارخانه برمیگردید و لب به دشنام بازمیگشایید.
مسعود حصیرچی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
آقای بیژن عبدالکریمی «فیلسوف» هستند و میگویند «آبادان ما فاحشهخونۀ سربازان آمریکایی بود»! ارتجاع همین شکلی است، هر چقدر هم که خودش را پشت عناوین پرطمطراق و عبارتهای دهنپرکن پنهان کند، باز هم برمیگردد، بالاخره ارتجاع است و باید به گذشته رجوع میکند.
آقای فیلسوف بدون ذرهای شرم کل شهر را «فاحشهخانه» میخواند و به مردمش نسبت ناروا میدهد.
این نسبت فاحشهخانه را به کرۀ جنوبی هم میدهند! بارها پیش آمده از دیکتاتوری کرۀ شمالی گفتهام و بلافاصله گفتهاند «پس کرۀ جنوبی خوب است که فاحشهخانۀ سربازان آمریکایی است؟» اینها، همین شکلیاند، با دیدن مردمی که جور دیگری زندگی میکنند، موسیقی دیگری گوش میکنند، وقتی کنار ساحل میروند لباس دیگری میپوشند، میرقصند و خوشحالند، فقط یک چیز به ذهنشان میرسد، «فاحشه»!
نه آقای عبدالکریمی، آبادان فاحشهخانه نبود، جایی بود که مردم فرصت داشتند جوری زندگی کنند که شما برایشان نمیپسندید و برای همین بلافاصله به تنظیمات کارخانه برمیگردید و لب به دشنام بازمیگشایید.
مسعود حصیرچی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
شورای ذینفعان - پویا ناظران
امیررضا عبدلی - پادکست صفحه اقتصادی
«شورای ذینفعان» عنوان مصاحبهای است با دکتر پویا ناظران درباره تعدّد شوراهای عالی در ایران، و نقش مختلکننده آنها در نظام حکمرانی اقتصادی.
متن کامل این مصاحبه در شماره 583 تجارت فردا منتشر شده است:
https://www.tejaratefarda.com/fa/tiny/news-49017
🎧پادکست «صفحه اقتصادی» به مرور گزیدهای از مطالب «هفتهنامه تجارت فردا» میپردازد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
متن کامل این مصاحبه در شماره 583 تجارت فردا منتشر شده است:
https://www.tejaratefarda.com/fa/tiny/news-49017
🎧پادکست «صفحه اقتصادی» به مرور گزیدهای از مطالب «هفتهنامه تجارت فردا» میپردازد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔸 دروغگویی چپ در مورد عربستان، قطر و امارات
🔹تحلیل مالینگر: ترامپ در کمتر از سه روز ۳.۲ تریلیون دلار سرمایهگذار خارجی جذب کرد. عربستان: ۶۰۰ میلیارد دلار. قطر: ۱.۲ تریلیون دلار. امارات: ۱.۴ تریلیون دلار
🔹 برخی ذهنیتهای ضد توسعه و عموما چپزده، با تسمخر پادشاهان سه کشور عربی، میگویند، ترامپ ۳.۲ تریلیون دلار سرمایه برای آمریکا جذب کرد، این چه نفعی برای عربستان و امارات و قطر دارد؟ و این کارشان مصداق همان گاوشیرده است.
🔹 ۳.۲ تریلیون دلار سرمایهگذاری سه کشور عربی، هدیه به ترامپ نیست، تماما سرمایهگذاری خارجی این کشورها در آمریکا در قالب پروژهها و صندوقهای سرمایهگذاری است و عربستان و امارات و قطر در تمام شرکتها و پروژههایی که سرمایهگذاری کردهاند، سهامدار و شریک هستند.
🔹 آیا این تحسینبرانگیز نیست که عربستان و قطر و امارات به جایی رسیدهاند و چنان مازاد سرمایهای دارند که میتوانند در خاک آمریکا ۳.۲ تریلیون دلار سرمایهگذاری کنند و به یک سرمایهگذار خارجی، تبدیل شوند؟
🔹معامله ترامپ با عربستان و قطر و امارات و جذب ۳.۲ تریلیون سرمایه و شراکت با آمریکا صرفا یک بازی بُرد/بُرد بود.
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔹تحلیل مالینگر: ترامپ در کمتر از سه روز ۳.۲ تریلیون دلار سرمایهگذار خارجی جذب کرد. عربستان: ۶۰۰ میلیارد دلار. قطر: ۱.۲ تریلیون دلار. امارات: ۱.۴ تریلیون دلار
🔹 برخی ذهنیتهای ضد توسعه و عموما چپزده، با تسمخر پادشاهان سه کشور عربی، میگویند، ترامپ ۳.۲ تریلیون دلار سرمایه برای آمریکا جذب کرد، این چه نفعی برای عربستان و امارات و قطر دارد؟ و این کارشان مصداق همان گاوشیرده است.
🔹 ۳.۲ تریلیون دلار سرمایهگذاری سه کشور عربی، هدیه به ترامپ نیست، تماما سرمایهگذاری خارجی این کشورها در آمریکا در قالب پروژهها و صندوقهای سرمایهگذاری است و عربستان و امارات و قطر در تمام شرکتها و پروژههایی که سرمایهگذاری کردهاند، سهامدار و شریک هستند.
🔹 آیا این تحسینبرانگیز نیست که عربستان و قطر و امارات به جایی رسیدهاند و چنان مازاد سرمایهای دارند که میتوانند در خاک آمریکا ۳.۲ تریلیون دلار سرمایهگذاری کنند و به یک سرمایهگذار خارجی، تبدیل شوند؟
🔹معامله ترامپ با عربستان و قطر و امارات و جذب ۳.۲ تریلیون سرمایه و شراکت با آمریکا صرفا یک بازی بُرد/بُرد بود.
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔸 ونزوئلا نماد بنبست یک کشور نیست، نماد بنبست یک تفکر است
🔹محمد بن سلمان، تمیم بن حمد آل ثانی و محمد بن زاید آل نهیان، مجموعا ۳.۲ تریلیون دلار در اقتصاد آمریکا سرمایهگذاری کردهاند. یعنی به لحاظ مدیریت مالی و حسابداری از چنان مازاد منابع نقدی، برخوردارند که آن را صرف سرمایهگذاری مستقیم خارجی و کسب سود غیرعملیاتی کرده و شریک و سهامدار چندین بیزینس موفق آمریکا شدهاند.
🔹 اما جالب است بدانید میزان نفت کشور ونزوئلا به تنهایی از مجموع نفت عربستان و قطر و امارات، بیشتر و جمعیتاش هم از مجموع این سه کشور، کمتر است. از نظر حقوقی نیز ظاهرا مترقیتر است و یک نظام جمهوری مدرن دارد.
🔹 ونزوئلا علیرغم این که به تنهایی نفت بیشتری از مجموع عربستان و قطر و امارات دارد و جمعیت کمتر اما نه تنها هیچ مازاد پولی برای سرمایهگذاری خارجی در آمریکا ندارد که در بیشتر حوزههای اقتصادی با بحران رو به رو است و به دلیل کمبود منابع به شدت نیازمند کمک و جذب سرمایهگذاری خارجی است!
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔹محمد بن سلمان، تمیم بن حمد آل ثانی و محمد بن زاید آل نهیان، مجموعا ۳.۲ تریلیون دلار در اقتصاد آمریکا سرمایهگذاری کردهاند. یعنی به لحاظ مدیریت مالی و حسابداری از چنان مازاد منابع نقدی، برخوردارند که آن را صرف سرمایهگذاری مستقیم خارجی و کسب سود غیرعملیاتی کرده و شریک و سهامدار چندین بیزینس موفق آمریکا شدهاند.
🔹 اما جالب است بدانید میزان نفت کشور ونزوئلا به تنهایی از مجموع نفت عربستان و قطر و امارات، بیشتر و جمعیتاش هم از مجموع این سه کشور، کمتر است. از نظر حقوقی نیز ظاهرا مترقیتر است و یک نظام جمهوری مدرن دارد.
🔹 ونزوئلا علیرغم این که به تنهایی نفت بیشتری از مجموع عربستان و قطر و امارات دارد و جمعیت کمتر اما نه تنها هیچ مازاد پولی برای سرمایهگذاری خارجی در آمریکا ندارد که در بیشتر حوزههای اقتصادی با بحران رو به رو است و به دلیل کمبود منابع به شدت نیازمند کمک و جذب سرمایهگذاری خارجی است!
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 آنچه هیچکس دربارهی فجایع احتمالی به ما نمیگوید!
✍️ #محمد_مختارپور
آیا کسی از مردم ایران پرسیده است که حاضرند سالهای سال تحت تحریم و فشار اقتصادی مملکتشان به چنین ویرانی کشانده شود و عمر و مال و جانشان طی بیش از سه دهه تباه شود تا بتوانند اورانیوم غنی کنند؟!
خیر، کسی که در مقام خدایی نشسته است معتقد است که عموم مردم صلاح کار خود را نمیدانند و او باید دربارهی زندگیشان تصمیم بگیرد. بگذریم. اخیراً یکی از شبکههای ماهوارهای زرد مصاحبهای با فرماندهی سابق سنتکام در خاورمیانه داشت که با آب و تاب دربارهی انواع بمبهایی که امریکا یا اسرائیل میتوانند بر تأسیسات هستهای بریزند میپرسید. از طرفی رسانههای حکومتی تبلیغات خود مبنی بر قوی بودن و آمادگی نیروهای نظامی را ادامه میدهند. این وسط یک ملت استبداد زده است که هیچ صدا و رسانهای جز شبکههای اجتماعی ندارد. صدا و رسانهای که بپرسد اگر شما قوی هستید و آمادگی نظامی برای جنگ دارید، چرا حملهی آبان ماه اسرائیل به کشور را که منجر به کشته شدن چند نیروی نظامی و ویرانیهای پدافنی شد، بیپاسخ گذاشتید؟! چرا اساساً برنامهی موشکیتان بازدارندگی واقعی برای کشور ایجاد نکرد؟! و از طرفی هیچ صدا و پرسشی از جنگ طلبان چه در داخل و چه در خارج و چه در به اصطلاح اپوزیسیون شنیده نمیشود که از پیامدهای چنین جنگی برای مردم ایران بگوید یا دستکم مردم فهم و درک و پیشبینی خود را از وقوع چنین جنگی بیان کنند!
آنچه هیچکس، مطلقاً هیچکس و هیچ رسانهای دربارهی آن به صراحت صحبت نمیکند، تبعات و پیامدهای حمله به تأسیسات هستهای در ایران است. در نتیجهی شکست کامل و قطعی دیپلماسی دربارهی بحرانهای مختلفی که جمهوری اسلامی ایجاد کرده است، دو سناریوی مرگبار میتوان متصور شد: 1. حمله به تأسیسات اتمی در ایران به شکلی که ویرانی تأسیسات و ساختارها به اشاعه و گسترش پروتوها و مواد رادیواکتیوی منجر شود که مشخص نیست ابعاد ویرانی و آسیبزای آن تا چه میزان خواهد بود؛ اما دستکم میتوان گفت در خوشبینانهترین حالت هرگونه تکثیر و از کنترل خارج شدن مواد رادیواکتیوی و پرتوهای هستهای دستکم سه استان تهران، اصفهان و اراک را درگیر خواهد کرد (با فرض محدود بودن تخریبها و ویرانیها). سناریوی دوم اما استفادهی مستقیم از سلاح هستهای برای نابودی تأسیسات هستهای است که تبعاً مرگبارتر و ویرانگرتر خواهد بود و نه تنها ایران بلکه بیشتر کشورهای منطقه را درگیر خواهد کرد. شاید این یادداشت کمی اغراق آمیز و بیش از حد بدبینانه به نظر برسد اما واقعیتهای بیرونی به همین میزان بدبینانهاند. بنگیرد به نگرانی کشورهای حاشیه خلیجفارس از ایجاد درگیری و تنش بین ایران و ایالات متحده و اسرائیل. در تازهترین گزارشها آنها مستقیماً دربارهی آلوده شدن خلیج فارس و کشورهای خود از مواد رادیواکتیو و هستهای ابراز نگرانی کردهاند.
در این مورد تنها کسانی که میتوانند برآورد نسبتاً دقیق یا نزدیک به واقعیتی از ابعاد چنین فاجعهای داشته باشند، تنها و تنها دانشمندان و کارشناسان هستهای ایران هستند. باید پرسید آیا آنها این روزها برآورد واقع بینانه و دقیقی خواهند داشت و تبعات چنین فاجعهای را به گوش مقامات تصمیمگیر خواهند رساند یا خیر. اما تاریخ به ما میگوید که کشورهای دیکتاتوری و ایدئولوژیک هرگز برآورد دقیق و فهم درستی از واقعیتهای موجود ندارند و همواره با تصمیمهای اشتباه ملتها و کشورها را تباه کردهاند. مانند آنچه در چرنوبیل شاهد بودیم. باید دید که آیا این ماجرای بمب اتم در ایران بلأخره به شکلی مسالمت آمیز حل و فصل میشود یا در نهایت کشوری و ملتی و تاریخی یکبار برای همیشه چنان ویران خواهد شد که تاریخ مانند آن را ندیده باشد! این وضعیت که در آن بیش از هشتاد میلیون نفر هیچ صدا و مطالبه و نقشی در چنین مسئلهی مهمی ندارند خود به تنهایی زمینهساز فجایعی به تبع ویرانگر تر از انفجار بندرعباس خواهد بود.
نظام دیکتاتوری که حدود نیم قرن تنها و تنها و تنها اهداف و امیال و منافع ایدئولوژیک خود را دنبال کرده است و مطلقاً چیزی به نام منافع ملی و مردم برایش موضوعیت نداشته است، در چنین مواقعی که سالهاست موجودیت یک ملت و سرزمین را به گروگان گرفته است، حاضر است همچنان نابودی خود را مترادف با نابودی کامل یک سرزمین و یک ملت در نظر گیرد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #محمد_مختارپور
آیا کسی از مردم ایران پرسیده است که حاضرند سالهای سال تحت تحریم و فشار اقتصادی مملکتشان به چنین ویرانی کشانده شود و عمر و مال و جانشان طی بیش از سه دهه تباه شود تا بتوانند اورانیوم غنی کنند؟!
خیر، کسی که در مقام خدایی نشسته است معتقد است که عموم مردم صلاح کار خود را نمیدانند و او باید دربارهی زندگیشان تصمیم بگیرد. بگذریم. اخیراً یکی از شبکههای ماهوارهای زرد مصاحبهای با فرماندهی سابق سنتکام در خاورمیانه داشت که با آب و تاب دربارهی انواع بمبهایی که امریکا یا اسرائیل میتوانند بر تأسیسات هستهای بریزند میپرسید. از طرفی رسانههای حکومتی تبلیغات خود مبنی بر قوی بودن و آمادگی نیروهای نظامی را ادامه میدهند. این وسط یک ملت استبداد زده است که هیچ صدا و رسانهای جز شبکههای اجتماعی ندارد. صدا و رسانهای که بپرسد اگر شما قوی هستید و آمادگی نظامی برای جنگ دارید، چرا حملهی آبان ماه اسرائیل به کشور را که منجر به کشته شدن چند نیروی نظامی و ویرانیهای پدافنی شد، بیپاسخ گذاشتید؟! چرا اساساً برنامهی موشکیتان بازدارندگی واقعی برای کشور ایجاد نکرد؟! و از طرفی هیچ صدا و پرسشی از جنگ طلبان چه در داخل و چه در خارج و چه در به اصطلاح اپوزیسیون شنیده نمیشود که از پیامدهای چنین جنگی برای مردم ایران بگوید یا دستکم مردم فهم و درک و پیشبینی خود را از وقوع چنین جنگی بیان کنند!
آنچه هیچکس، مطلقاً هیچکس و هیچ رسانهای دربارهی آن به صراحت صحبت نمیکند، تبعات و پیامدهای حمله به تأسیسات هستهای در ایران است. در نتیجهی شکست کامل و قطعی دیپلماسی دربارهی بحرانهای مختلفی که جمهوری اسلامی ایجاد کرده است، دو سناریوی مرگبار میتوان متصور شد: 1. حمله به تأسیسات اتمی در ایران به شکلی که ویرانی تأسیسات و ساختارها به اشاعه و گسترش پروتوها و مواد رادیواکتیوی منجر شود که مشخص نیست ابعاد ویرانی و آسیبزای آن تا چه میزان خواهد بود؛ اما دستکم میتوان گفت در خوشبینانهترین حالت هرگونه تکثیر و از کنترل خارج شدن مواد رادیواکتیوی و پرتوهای هستهای دستکم سه استان تهران، اصفهان و اراک را درگیر خواهد کرد (با فرض محدود بودن تخریبها و ویرانیها). سناریوی دوم اما استفادهی مستقیم از سلاح هستهای برای نابودی تأسیسات هستهای است که تبعاً مرگبارتر و ویرانگرتر خواهد بود و نه تنها ایران بلکه بیشتر کشورهای منطقه را درگیر خواهد کرد. شاید این یادداشت کمی اغراق آمیز و بیش از حد بدبینانه به نظر برسد اما واقعیتهای بیرونی به همین میزان بدبینانهاند. بنگیرد به نگرانی کشورهای حاشیه خلیجفارس از ایجاد درگیری و تنش بین ایران و ایالات متحده و اسرائیل. در تازهترین گزارشها آنها مستقیماً دربارهی آلوده شدن خلیج فارس و کشورهای خود از مواد رادیواکتیو و هستهای ابراز نگرانی کردهاند.
در این مورد تنها کسانی که میتوانند برآورد نسبتاً دقیق یا نزدیک به واقعیتی از ابعاد چنین فاجعهای داشته باشند، تنها و تنها دانشمندان و کارشناسان هستهای ایران هستند. باید پرسید آیا آنها این روزها برآورد واقع بینانه و دقیقی خواهند داشت و تبعات چنین فاجعهای را به گوش مقامات تصمیمگیر خواهند رساند یا خیر. اما تاریخ به ما میگوید که کشورهای دیکتاتوری و ایدئولوژیک هرگز برآورد دقیق و فهم درستی از واقعیتهای موجود ندارند و همواره با تصمیمهای اشتباه ملتها و کشورها را تباه کردهاند. مانند آنچه در چرنوبیل شاهد بودیم. باید دید که آیا این ماجرای بمب اتم در ایران بلأخره به شکلی مسالمت آمیز حل و فصل میشود یا در نهایت کشوری و ملتی و تاریخی یکبار برای همیشه چنان ویران خواهد شد که تاریخ مانند آن را ندیده باشد! این وضعیت که در آن بیش از هشتاد میلیون نفر هیچ صدا و مطالبه و نقشی در چنین مسئلهی مهمی ندارند خود به تنهایی زمینهساز فجایعی به تبع ویرانگر تر از انفجار بندرعباس خواهد بود.
نظام دیکتاتوری که حدود نیم قرن تنها و تنها و تنها اهداف و امیال و منافع ایدئولوژیک خود را دنبال کرده است و مطلقاً چیزی به نام منافع ملی و مردم برایش موضوعیت نداشته است، در چنین مواقعی که سالهاست موجودیت یک ملت و سرزمین را به گروگان گرفته است، حاضر است همچنان نابودی خود را مترادف با نابودی کامل یک سرزمین و یک ملت در نظر گیرد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
هانا آرنت عبارت مشهوری دارد که میگوید «در نظامهای دیکتاتوری همهچیز تا ۱۵ دقیقه قبل از فروپاشی خوب به نظر میرسد.»
سرنوشت دیکتاتور ایران اما شاید فراتر از اینها باشد و مجال و فرصت همان پانزده دقیقه را نیز نداشته باشد.
فرانسوا فوره مورخ نامدار فرانسوی که در ایران نیز کمتر شناخته شده، دربارهی فروپاشی نظام کمونیستی شوروی میگوید: «دو چیز فروپاشی داخلی آن را از نظرها پنهان میکرد، یکی اهمیت این کشور در تراز جهانی و یکی اندیشهای که این نظام، عَلَم آن را بلند کرده بود.» دربارهی نظام اسلامی حاکم بر ایران که خود فرزندخواندهی نظام کمونیستی شوروی است اما قضیه بغرنجتر است و دقیقاً برعکس دلایل فوره دربارهاش صدق میکند: این نظام از یکسو نه در تراز جهانی حرفی برای گفتن داشت و نه اساساً اهمیت خاصی در نظم جهانی داشت، از طرف دیگر ایده و ایدئولوژی که مولد و مبلغ آن بود نیز در یک مرگ تدریجی نابود شده است و دیگر خریداری ندارد؛ و دقیقاً به همین دو دلیل است که پایان کار این ماشین مرگ از نظرها پنهان مانده است. اما آیندگان سرنوشتش را در تاریخ بهعنوان درس عبرتی فراموش نشدنی خواهند خواند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
سرنوشت دیکتاتور ایران اما شاید فراتر از اینها باشد و مجال و فرصت همان پانزده دقیقه را نیز نداشته باشد.
فرانسوا فوره مورخ نامدار فرانسوی که در ایران نیز کمتر شناخته شده، دربارهی فروپاشی نظام کمونیستی شوروی میگوید: «دو چیز فروپاشی داخلی آن را از نظرها پنهان میکرد، یکی اهمیت این کشور در تراز جهانی و یکی اندیشهای که این نظام، عَلَم آن را بلند کرده بود.» دربارهی نظام اسلامی حاکم بر ایران که خود فرزندخواندهی نظام کمونیستی شوروی است اما قضیه بغرنجتر است و دقیقاً برعکس دلایل فوره دربارهاش صدق میکند: این نظام از یکسو نه در تراز جهانی حرفی برای گفتن داشت و نه اساساً اهمیت خاصی در نظم جهانی داشت، از طرف دیگر ایده و ایدئولوژی که مولد و مبلغ آن بود نیز در یک مرگ تدریجی نابود شده است و دیگر خریداری ندارد؛ و دقیقاً به همین دو دلیل است که پایان کار این ماشین مرگ از نظرها پنهان مانده است. اما آیندگان سرنوشتش را در تاریخ بهعنوان درس عبرتی فراموش نشدنی خواهند خواند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📰 روسپی شریف
✍ #علی_حاتم
فیلسوفان و جامعه شناسان دیدگاههای متفاوتی در مورد روسپیان و روسپیگری دارند. برخی مثل "کارول پتمن" نظریه پرداز فمینیست معتقدند چون یک روسپی اغلب مجبور است برخلاف احساسات درونی خود عمل کند، دچار از خودبیگانگی میشود. "مارتا نوسبام" فیلسوف و ارسطو شناس مشهور بر این باور است که ما در خیلی از مشاغل با چنین معضلی روبرو هستیم، ولی حساسیت روی روسپیگری به دلیل اعتقادات سنتی و رایج است. ژان پل سارتر در نمایشنامه ی "روسپی بزرگوار" نشان میدهد یک روسپی(دیزی) ممکن است احساسات والای انسانی را حفظ کرده باشد ولی فقدان آگاهی سیاسی/اجتماعی، و فشارهای که به واسطه شغلش متحمل میشود، در نهایت وی را تسلیم مناسبات قدرت میکند. اتفاقی که نتیجه اش زیر پا گذاشتن عواطف و احساسات درونی است.
"فدریکو فلینی" در فیلم "شبهای کابیریا" وجه دیگری از واقعیت را به نمایش میگذارد. داستان فیلم درباره ی زندگی یک روسپی کوچک اندام است به نام کابیریا(با بازی خیره کننده جولیتا ماسینا همسر فلینی) سایر روسپی ها او را به دلیل قد کوتاه و جثه ی ریزش مسخره میکنند.کابیریا اماخوش قلب است؛ او به زندگی عشق میورزد. قصد دارد وضعیت خود را تغییر داده، ازدواج کند و تشکیل خانواده بدهد.همان ابتدای فیلم دوست پسرش کیف پولش را میدزدد و اورا به رودخانه پرت میکند. سپس یک هنرپیشه ی مشهور در حالت مستی به او وعده هایی واهی میدهد. با این حال کابیریا دست از تلاش برای زندگی بهتر برنمیدارد. بالاخره با مردی مهربان آشنا میشود.مرد به او قول ازدواج میدهد.کابیریا شادمانه خانه ی کوچکش را میفروشد. تمام پولهایش را جمع کرده،در کیف خود میگذارد تا با معشوق تازه اش به شهری دیگر برود و زندگی تازه ای را آغاز کند. قبل از سفر با هم قدم زنان به کنار رودخانه میروند و...
مثل صحنه ابتدای فیلم، مرد کیف او را میدزدد. این بار کابیریا همه ی هستی اش را از دست داده.او مات و مبهوت، خسته و نا امید به کنار جاده میرود.انگار سرنوشتش این است که همیشه کنار جاده و خیابان منتظر مشتری باشد. برای زنی در وضعیت کابیریا دیگر امید و عواطف انسانی معنایی ندارد.گویی یک روسپی سرانجامی جز از خود بیگانگی ندارد.اما فلینی نشانمان میدهد جادوی زندگی فراتر از باورهای رایج است(بی دلیل نیست که ساحر سینما لقب گرفته). از دور چند دختر و پسر جوان در حال آواز خواندن به کابیریا نزدیک شده،به او لبخند میزنند و سعی میکنند شادش کنند. رفته رفته چهره ی کابیریا ی کوچک باز میشود. باوجود تمام ناملایمتی ها (از سوی طبیعت و آدمها) هنوز احساسات و عواطف انسانی اش را زیر پا نگذاشته و بادیدن کوچکترین محبتی از سوی دیگران به سویشان لبخند میزند، حتی اگر اشک در چشمانش حلقه زده باشد. در لحظه ی آخر کابیریا به سمت دوربین لبخند میزند؛ به ما و به همه ی آنهایی که شاید مثل آدمهای درون فیلم او را بخاطر شغلش تحقیر میکنند. فلینی به ما یادآوری میکند یک روسپی میتواند پاک ترین و شریف ترین انسانی باشد که تا کنون شناخته ایم.
منابع مبحث روسپیگری:
Prostitution، Sexual Autonomy، and Sex
Discrimination / Jeffrey Gauthier
https://youtu.be/HW8f6V0beH8
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍ #علی_حاتم
فیلسوفان و جامعه شناسان دیدگاههای متفاوتی در مورد روسپیان و روسپیگری دارند. برخی مثل "کارول پتمن" نظریه پرداز فمینیست معتقدند چون یک روسپی اغلب مجبور است برخلاف احساسات درونی خود عمل کند، دچار از خودبیگانگی میشود. "مارتا نوسبام" فیلسوف و ارسطو شناس مشهور بر این باور است که ما در خیلی از مشاغل با چنین معضلی روبرو هستیم، ولی حساسیت روی روسپیگری به دلیل اعتقادات سنتی و رایج است. ژان پل سارتر در نمایشنامه ی "روسپی بزرگوار" نشان میدهد یک روسپی(دیزی) ممکن است احساسات والای انسانی را حفظ کرده باشد ولی فقدان آگاهی سیاسی/اجتماعی، و فشارهای که به واسطه شغلش متحمل میشود، در نهایت وی را تسلیم مناسبات قدرت میکند. اتفاقی که نتیجه اش زیر پا گذاشتن عواطف و احساسات درونی است.
"فدریکو فلینی" در فیلم "شبهای کابیریا" وجه دیگری از واقعیت را به نمایش میگذارد. داستان فیلم درباره ی زندگی یک روسپی کوچک اندام است به نام کابیریا(با بازی خیره کننده جولیتا ماسینا همسر فلینی) سایر روسپی ها او را به دلیل قد کوتاه و جثه ی ریزش مسخره میکنند.کابیریا اماخوش قلب است؛ او به زندگی عشق میورزد. قصد دارد وضعیت خود را تغییر داده، ازدواج کند و تشکیل خانواده بدهد.همان ابتدای فیلم دوست پسرش کیف پولش را میدزدد و اورا به رودخانه پرت میکند. سپس یک هنرپیشه ی مشهور در حالت مستی به او وعده هایی واهی میدهد. با این حال کابیریا دست از تلاش برای زندگی بهتر برنمیدارد. بالاخره با مردی مهربان آشنا میشود.مرد به او قول ازدواج میدهد.کابیریا شادمانه خانه ی کوچکش را میفروشد. تمام پولهایش را جمع کرده،در کیف خود میگذارد تا با معشوق تازه اش به شهری دیگر برود و زندگی تازه ای را آغاز کند. قبل از سفر با هم قدم زنان به کنار رودخانه میروند و...
مثل صحنه ابتدای فیلم، مرد کیف او را میدزدد. این بار کابیریا همه ی هستی اش را از دست داده.او مات و مبهوت، خسته و نا امید به کنار جاده میرود.انگار سرنوشتش این است که همیشه کنار جاده و خیابان منتظر مشتری باشد. برای زنی در وضعیت کابیریا دیگر امید و عواطف انسانی معنایی ندارد.گویی یک روسپی سرانجامی جز از خود بیگانگی ندارد.اما فلینی نشانمان میدهد جادوی زندگی فراتر از باورهای رایج است(بی دلیل نیست که ساحر سینما لقب گرفته). از دور چند دختر و پسر جوان در حال آواز خواندن به کابیریا نزدیک شده،به او لبخند میزنند و سعی میکنند شادش کنند. رفته رفته چهره ی کابیریا ی کوچک باز میشود. باوجود تمام ناملایمتی ها (از سوی طبیعت و آدمها) هنوز احساسات و عواطف انسانی اش را زیر پا نگذاشته و بادیدن کوچکترین محبتی از سوی دیگران به سویشان لبخند میزند، حتی اگر اشک در چشمانش حلقه زده باشد. در لحظه ی آخر کابیریا به سمت دوربین لبخند میزند؛ به ما و به همه ی آنهایی که شاید مثل آدمهای درون فیلم او را بخاطر شغلش تحقیر میکنند. فلینی به ما یادآوری میکند یک روسپی میتواند پاک ترین و شریف ترین انسانی باشد که تا کنون شناخته ایم.
منابع مبحث روسپیگری:
Prostitution، Sexual Autonomy، and Sex
Discrimination / Jeffrey Gauthier
https://youtu.be/HW8f6V0beH8
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 قتل مظلومانه الهه و قانون غیرایرانی-اسلامی منع حمل ابزار دفاع
✍️ #محمدرضا_تهمک
هر بار که چنین وقایع دردناکی رخ میدهد و جنایتکاری سفاکانه به شهروندی بیدفاع تعدی میکند ضرورت آزادی ابزار دفاع و متعاقبا توازن قوا و فضای امنی که در جامعه ایجاد میکند موضوعیت مییابد. باید از قانونگذاران پرسید، کدام خلافکار یا سارق است که اسلحه مورد نیازش را نداشته باشد؟! قانون منع حمل سلاح (ابزار دفاع) مردم عادی را در مقابل جانیان بیدفاع کرده است. اگر در ایران نیز اسلحه فراگیر و باشگاههای آموزش کار با اسلحه برای زنان و مردان عادی بود و فردی که جنایت هولناک را درمورد الهه حسیننژاد دختر مظلوم ایرانی مرتکب شده یا دیگر جانیان و سارقان مسلح گمان میکردند افراد دیگر نیز مسلح هستند آیا احتمال این جنایت یا موارد مشابه آن کاهش نمییافت؟ این گمانی نادرست است که گفته میشود اگر اسلحه آزاد شود ناامنی افزایش مییابد. دقیقاً، برعکس است. مثلا اگر به نقشه نسبت سرقت در ایران (نقشه ضمیمه) نگاه کنید موضوع بهخوبی مشخص میشود که حتی در شرایط فقر و مشکلات اقتصادی نیز زمانی سرقت افزایش مییابد و سارقان آنجایی بیشتر دست به هر جنایت و زورگیری و ... میزنند که مردم بیدفاعتر باشند. در میان استانها، به جز مورد استثناء خراسان رضوی که استانی مرزی است و در سالهای اخیر با سیل جمعیتی مواجه شده است، در استانهای پیرامونی ایران که اسلحه در دست مردم بیشتر است سرقت نیز کمتر است. در استانهای تهران و اطراف آن با آنکه ابزارهای نظارتی و کنترلی مانند دوربینهای مداربسته و سیستم پلیسی نیز مدرنتر و پیشرفتهتر است باز هم سرقت بیشتر است و در این سالها نمونههای آن را فراوان دیدهایم. اما استان سیستان و بلوچستان با اینکه مردم آن در سختترین شرایط اقتصادی نیز قرار دارند کمترین نسبت سرقت را دارد؛ مردم این استان اکثراً مسلحاند.
قانون کپیبرداریشده منع حمل سلاح نه از سنت ایرانی است و نه اسلامی. در ایران، تا قبل از مشروطه، همواره اسلحه آزاد بوده و اسلحه نیز خاص ایلات و عشایر نبوده و عموم مردم شهری، روستایی و عشایری مسلح بودهاند. جان مالکوم فرستاده انگلیس این موضوع را با عدد و رقم شرح داده است. زنان نیز در صورت لزوم اسلحه حمل میکردهاند. مثلاً، در مورد یکی از مناطق ایالت فارس در سندی از اواخر قاجار آمده است: «سوای اطفال و عجزه، مردها عموماً و ... بعضی از زنها مسلح دیده میشوند».* برخلاف اینکه تصور میشود خلع سلاح از دوره رضاشاه آغاز شده است، از مجلس مشروطه در دهه 1280 خورشیدی آغاز شده که قانون خلع سلاح مردم تهران را تصویب میکنند. باید گفت، دولت مدرن در ایران برداشتی از دولتهای مدرن اروپای غربی مخصوصاً مدل فرانسوی است. فضای فکری حاکم در میان مؤسسان دولت مدرن و حقوقدانان ایرانی نیز غالباً اروپایی-فرانسوی بوده و هست. در سالهای اخیر حتی حمل سلاح سرد نیز در ایران جرمانگاری شد، خیال سارقان مسلح در مورد عدم اقدام دفاعی مردم عادی راحتتر از قبل شد! باید گفت، هر وضعیت اجتماعی از جمله امنیت، برآیند قوا در جامعه است و امکان حمل سلاح (ابزار دفاع) افزایش امنیت مردم است.
*نک.به: تهمک، محمدرضا (1396)، حاکمیت و تناسب قوا در ایران پیشادولت مدرن، صص 231 – 206
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #محمدرضا_تهمک
هر بار که چنین وقایع دردناکی رخ میدهد و جنایتکاری سفاکانه به شهروندی بیدفاع تعدی میکند ضرورت آزادی ابزار دفاع و متعاقبا توازن قوا و فضای امنی که در جامعه ایجاد میکند موضوعیت مییابد. باید از قانونگذاران پرسید، کدام خلافکار یا سارق است که اسلحه مورد نیازش را نداشته باشد؟! قانون منع حمل سلاح (ابزار دفاع) مردم عادی را در مقابل جانیان بیدفاع کرده است. اگر در ایران نیز اسلحه فراگیر و باشگاههای آموزش کار با اسلحه برای زنان و مردان عادی بود و فردی که جنایت هولناک را درمورد الهه حسیننژاد دختر مظلوم ایرانی مرتکب شده یا دیگر جانیان و سارقان مسلح گمان میکردند افراد دیگر نیز مسلح هستند آیا احتمال این جنایت یا موارد مشابه آن کاهش نمییافت؟ این گمانی نادرست است که گفته میشود اگر اسلحه آزاد شود ناامنی افزایش مییابد. دقیقاً، برعکس است. مثلا اگر به نقشه نسبت سرقت در ایران (نقشه ضمیمه) نگاه کنید موضوع بهخوبی مشخص میشود که حتی در شرایط فقر و مشکلات اقتصادی نیز زمانی سرقت افزایش مییابد و سارقان آنجایی بیشتر دست به هر جنایت و زورگیری و ... میزنند که مردم بیدفاعتر باشند. در میان استانها، به جز مورد استثناء خراسان رضوی که استانی مرزی است و در سالهای اخیر با سیل جمعیتی مواجه شده است، در استانهای پیرامونی ایران که اسلحه در دست مردم بیشتر است سرقت نیز کمتر است. در استانهای تهران و اطراف آن با آنکه ابزارهای نظارتی و کنترلی مانند دوربینهای مداربسته و سیستم پلیسی نیز مدرنتر و پیشرفتهتر است باز هم سرقت بیشتر است و در این سالها نمونههای آن را فراوان دیدهایم. اما استان سیستان و بلوچستان با اینکه مردم آن در سختترین شرایط اقتصادی نیز قرار دارند کمترین نسبت سرقت را دارد؛ مردم این استان اکثراً مسلحاند.
قانون کپیبرداریشده منع حمل سلاح نه از سنت ایرانی است و نه اسلامی. در ایران، تا قبل از مشروطه، همواره اسلحه آزاد بوده و اسلحه نیز خاص ایلات و عشایر نبوده و عموم مردم شهری، روستایی و عشایری مسلح بودهاند. جان مالکوم فرستاده انگلیس این موضوع را با عدد و رقم شرح داده است. زنان نیز در صورت لزوم اسلحه حمل میکردهاند. مثلاً، در مورد یکی از مناطق ایالت فارس در سندی از اواخر قاجار آمده است: «سوای اطفال و عجزه، مردها عموماً و ... بعضی از زنها مسلح دیده میشوند».* برخلاف اینکه تصور میشود خلع سلاح از دوره رضاشاه آغاز شده است، از مجلس مشروطه در دهه 1280 خورشیدی آغاز شده که قانون خلع سلاح مردم تهران را تصویب میکنند. باید گفت، دولت مدرن در ایران برداشتی از دولتهای مدرن اروپای غربی مخصوصاً مدل فرانسوی است. فضای فکری حاکم در میان مؤسسان دولت مدرن و حقوقدانان ایرانی نیز غالباً اروپایی-فرانسوی بوده و هست. در سالهای اخیر حتی حمل سلاح سرد نیز در ایران جرمانگاری شد، خیال سارقان مسلح در مورد عدم اقدام دفاعی مردم عادی راحتتر از قبل شد! باید گفت، هر وضعیت اجتماعی از جمله امنیت، برآیند قوا در جامعه است و امکان حمل سلاح (ابزار دفاع) افزایش امنیت مردم است.
*نک.به: تهمک، محمدرضا (1396)، حاکمیت و تناسب قوا در ایران پیشادولت مدرن، صص 231 – 206
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Telegram
آرشیو و نظرات جامعه شناسی
سال ۱۴۰۲ . استانهای با رنگ تیرهتر = سرقت بیشتر
با ازدیاد انقلابها، بقای آزادی بیش از پیش نامحتمل خواهد شد.
الکسی دو توکویل
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
الکسی دو توکویل
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃پرتره روانی یک آتشبس
✍محمود مقدسی
این آتشبس، نه فقط یک وضعیت نظامی و سیاسی که نوعی بلاتکلیفی روانشناختی و وجودی است. چیزهایی از دست رفتهاند و چیزهایی بالقوه در خطر از دست رفتناند. امید هم بلاتکلیف است. جایی هستیم که نمیتوانیم همه امکانات روانمان را برای پذیرش از دسترفتهها به کار بگیریم و سوگواری کنیم چون نمیدانیم آنچه هست، باقی میماند یا نه و مجبوریم همزمان حواسجمع و مراقب آنها هم باشیم. همینطور هم نمیتوانیم از امید به بهبود آینده برای هضم آنچه رخداده، کمک بگیریم.
خلاصه اینکه نمیدانیم باید تسکین پیدا کنیم یا باید آماده فاجعه بعدی باشیم. درگیرِ فقدانی مبهم، بلاتکلیفیای کشدار و رنجی بیمعنا هستیم. نتیجهاش برای خیلی از ما میشود فرسودگی روانی. به گونهای که حتی ممکن است بخواهیم ویرانی اتفاق بیفتد امّا ما را از این بلاتکلیفی دردناک رها کند. آنوقت شاید سوگواریمان آغاز شد و حتی با درد آرام گرفتیم.
نتیجه این وضعیت برای بعضی از ما میشود نوعی کرختی هیجانی. انگار فتیله احساسات را پایین میکشیم تا حس نکنیم و بتوانیم این تعلیق را تاب بیاوریم. بعضیهایمان به قاطعیتهای بیدلیل میچسبیم: "قطعاً دوباره جنگ میشه" یا "تموم شد. دیگه دلیلی برای جنگ نیست"، "همه چیز به طرز عجیبی خوب میشه". بعضیهایمان درگیر خشمهای جابجاشده میشویم و خشمِ ناشی از این بلاتکلیفی و ناامنی را بر سر خودمان یا اطرافیانمان خالی میکنیم. بعضیهایمان مدام تصمیمات کوچک و بزرگ میگیریم تا شاید خودمان را مصون کنیم امّا گاهی مضطربتر میشویم. و بعضیهایمان هم بیاندازه کمطاقت میشویم؛ روانمان در پسزمینه با این وضعیت درگیر است و دیگر رمقی برایش نمیماند و با هر چیزی لبریز میشود.
خلاصه اینکه جای پیچیدهای ایستادهایم و باید با هم راههای زندگی در این شرایط را یاد بگیریم. بالاخره که میگذرد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍محمود مقدسی
این آتشبس، نه فقط یک وضعیت نظامی و سیاسی که نوعی بلاتکلیفی روانشناختی و وجودی است. چیزهایی از دست رفتهاند و چیزهایی بالقوه در خطر از دست رفتناند. امید هم بلاتکلیف است. جایی هستیم که نمیتوانیم همه امکانات روانمان را برای پذیرش از دسترفتهها به کار بگیریم و سوگواری کنیم چون نمیدانیم آنچه هست، باقی میماند یا نه و مجبوریم همزمان حواسجمع و مراقب آنها هم باشیم. همینطور هم نمیتوانیم از امید به بهبود آینده برای هضم آنچه رخداده، کمک بگیریم.
خلاصه اینکه نمیدانیم باید تسکین پیدا کنیم یا باید آماده فاجعه بعدی باشیم. درگیرِ فقدانی مبهم، بلاتکلیفیای کشدار و رنجی بیمعنا هستیم. نتیجهاش برای خیلی از ما میشود فرسودگی روانی. به گونهای که حتی ممکن است بخواهیم ویرانی اتفاق بیفتد امّا ما را از این بلاتکلیفی دردناک رها کند. آنوقت شاید سوگواریمان آغاز شد و حتی با درد آرام گرفتیم.
نتیجه این وضعیت برای بعضی از ما میشود نوعی کرختی هیجانی. انگار فتیله احساسات را پایین میکشیم تا حس نکنیم و بتوانیم این تعلیق را تاب بیاوریم. بعضیهایمان به قاطعیتهای بیدلیل میچسبیم: "قطعاً دوباره جنگ میشه" یا "تموم شد. دیگه دلیلی برای جنگ نیست"، "همه چیز به طرز عجیبی خوب میشه". بعضیهایمان درگیر خشمهای جابجاشده میشویم و خشمِ ناشی از این بلاتکلیفی و ناامنی را بر سر خودمان یا اطرافیانمان خالی میکنیم. بعضیهایمان مدام تصمیمات کوچک و بزرگ میگیریم تا شاید خودمان را مصون کنیم امّا گاهی مضطربتر میشویم. و بعضیهایمان هم بیاندازه کمطاقت میشویم؛ روانمان در پسزمینه با این وضعیت درگیر است و دیگر رمقی برایش نمیماند و با هر چیزی لبریز میشود.
خلاصه اینکه جای پیچیدهای ایستادهایم و باید با هم راههای زندگی در این شرایط را یاد بگیریم. بالاخره که میگذرد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
♦️چپ و ژست مزورانهی انسانگرایی: آرزواندیشیی مخرب
✍️حسن محدثیی گیلوایی
ژست انسانگرایی از مزیتهای ظاهریی مارکسیسم است. مارکسیسم از همان آغاز -یعنی از اندیشهها و آثار خود مارکس- ارزشهای والای انسانی را به پرچم خود بدل کرده است، اما در مقام تحقق، ضد انسانیترین چهره را در حکومتهای مارکسیستی از خود بروز داده است.
علت این امر چیست؟ علت آن از نظر من این است که مارکسیسم در ژست ارزشهای انسانی نظیر رهاییبخشی، برابری، و تحقق ابعاد وجودیی انسان، آرزواندیشی را به خورد مردم داده است، اما در عمل ضد انسانیترین حکومتها را پدید آورده است.
نگاه آرزواندیشانه و اتوپیایی در مارکسیسم همان جنبهای از مارکسیسم است که به جای تحقق بهشت، جهنم آفریده است؛ زیرا تمنای ساختن انسانی طراز نوین و جامعهای طراز نوین از خطرناکترین اندیشهها است. آنانی که میخواهند دستکاریهای بزرگ را ترتیب بدهند، بزرگترین فجایع را میآفرینند.
چپ ایرانی در قالب همین ژست انسانگرایانهی آرزواندیشانه مانده است. عوامفریبیی چپ ایرانی در بارهی مهاجران افغانستانی در ایران ریشه در همین بیماریی قدیمی و مزمن مارکسیسم دارد: ژست انسانگرایانه و آرزواندیشی در ساماندهیی جامعهای طراز نوین.
چپ ایرانی جرات ندارد مستقیم با جمهوریی اسلامی در بیافتد و سیاستها و عملکرد آن را نقد کند، اما با چسباندن امثال من به جمهوریی اسلامی مثلا عرض اندام میکند!
نمونهی برجستهی نقد چپ ایرانی، نقد چیزی ساختهگی به نام نولیبرالیسم در ایران است، اما چپ هرگز به نقد فقه اسلامی و سازمان روحانیت و اسلام سنتی که از دلشان طرح جامعهی قدسی و چنین نظامی پدید آمدند، نپرداخت.
تا زمانی که چپ ایرانی ژست انسانگرایانه دارد، ولی بهطور مستقیم با وضع موجود درنمیافتد، نقاب تزویر اش باقی خواهد ماند.
ژست انسانگرایانهی چپ ایرانی در باب مهاجران افغانستانی ظاهری مترقیانه دارد، اما همچنان از آرزواندیشی در رنج است. آنها هرگز طرحی برای حل مساله ندارند، جز اینکه مخالفان خود را به نظام سیاسیی موجود و نئوفاشیسم و (البته قبلا امپریالیسم) منسوب کنند. آنها اهریمنی داخلی و جهانی علم میکنند و مخالفان خود را بدان منسوب میکنند.
این راهبرد کثیف چپ جهانی و ایرانی (اتهام شراکت با اهریمن داخلی یا جهانی) راهبردی قدیمی و شناخته شده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️حسن محدثیی گیلوایی
ژست انسانگرایی از مزیتهای ظاهریی مارکسیسم است. مارکسیسم از همان آغاز -یعنی از اندیشهها و آثار خود مارکس- ارزشهای والای انسانی را به پرچم خود بدل کرده است، اما در مقام تحقق، ضد انسانیترین چهره را در حکومتهای مارکسیستی از خود بروز داده است.
علت این امر چیست؟ علت آن از نظر من این است که مارکسیسم در ژست ارزشهای انسانی نظیر رهاییبخشی، برابری، و تحقق ابعاد وجودیی انسان، آرزواندیشی را به خورد مردم داده است، اما در عمل ضد انسانیترین حکومتها را پدید آورده است.
نگاه آرزواندیشانه و اتوپیایی در مارکسیسم همان جنبهای از مارکسیسم است که به جای تحقق بهشت، جهنم آفریده است؛ زیرا تمنای ساختن انسانی طراز نوین و جامعهای طراز نوین از خطرناکترین اندیشهها است. آنانی که میخواهند دستکاریهای بزرگ را ترتیب بدهند، بزرگترین فجایع را میآفرینند.
چپ ایرانی در قالب همین ژست انسانگرایانهی آرزواندیشانه مانده است. عوامفریبیی چپ ایرانی در بارهی مهاجران افغانستانی در ایران ریشه در همین بیماریی قدیمی و مزمن مارکسیسم دارد: ژست انسانگرایانه و آرزواندیشی در ساماندهیی جامعهای طراز نوین.
چپ ایرانی جرات ندارد مستقیم با جمهوریی اسلامی در بیافتد و سیاستها و عملکرد آن را نقد کند، اما با چسباندن امثال من به جمهوریی اسلامی مثلا عرض اندام میکند!
نمونهی برجستهی نقد چپ ایرانی، نقد چیزی ساختهگی به نام نولیبرالیسم در ایران است، اما چپ هرگز به نقد فقه اسلامی و سازمان روحانیت و اسلام سنتی که از دلشان طرح جامعهی قدسی و چنین نظامی پدید آمدند، نپرداخت.
تا زمانی که چپ ایرانی ژست انسانگرایانه دارد، ولی بهطور مستقیم با وضع موجود درنمیافتد، نقاب تزویر اش باقی خواهد ماند.
ژست انسانگرایانهی چپ ایرانی در باب مهاجران افغانستانی ظاهری مترقیانه دارد، اما همچنان از آرزواندیشی در رنج است. آنها هرگز طرحی برای حل مساله ندارند، جز اینکه مخالفان خود را به نظام سیاسیی موجود و نئوفاشیسم و (البته قبلا امپریالیسم) منسوب کنند. آنها اهریمنی داخلی و جهانی علم میکنند و مخالفان خود را بدان منسوب میکنند.
این راهبرد کثیف چپ جهانی و ایرانی (اتهام شراکت با اهریمن داخلی یا جهانی) راهبردی قدیمی و شناخته شده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Khaste am
Aliakbar Yaghitabar
+ ؟؟؟!!!!!!!
بس نمانده است که این مزرعه ویران بشود
بس نمانده است که این باغ بیابان بشود
بس نمانده است که اصطبل بزرگ پدری
شیره کِش خانه یک مشت شتر بان بشود
شعر و صدای : علی اکبر یاغی تبار
🆔 @IRANSOCIOLOGY
بس نمانده است که این مزرعه ویران بشود
بس نمانده است که این باغ بیابان بشود
بس نمانده است که اصطبل بزرگ پدری
شیره کِش خانه یک مشت شتر بان بشود
شعر و صدای : علی اکبر یاغی تبار
🆔 @IRANSOCIOLOGY
♦️گزارشی درباره وضعیت روانی جامعه در روزهای پس از آتشبس میان ایران و اسرائیل
روانهای جنگزده
✍️نسیم سلطانبیگی | خبرنگار گروه جامعه
🔹آویشن از همان شبی که جنگ شروع شد از حرفزدن افتاد. یک هفته از آتشبس میگذرد اما همچنان آویشن ۹ ساله نتوانسته حرف بزند. برسام سهساله شبها پتو را روی سرش میکشد، دیگر تنهایی نمیخوابد و روزها، از صدای اذان میترسد و از دویدن پسربچه همسایه در طبقه بالا. سهیلای ۴۰ ساله نمیتواند تصویری از آینده در ذهناش بسازد چون «ممکن است همهچیز خراب شود.»
🔹در سر الهام هنوز هم صدای بمب میآید؛ هر شب، هر نیمساعت یکبار. از خواب میپرد و دوباره میخوابد و دوباره بمب: «هر شب که میخوابم، هر نیم ساعت یکبار، با صدای وحشتناک بمب از خواب میپرم، بعد میبینم چیزی نیست و دوباره میخوابم. دوباره نیمساعت بعدش بمب میزنند، دوباره میپرم و تا صبح را اینطوری سپری میکنم.»
🔹خانهی آنها در خیابان پاتریس لومومبا بود، کوچه آبشوری که همان شب اول مورد اصابت قرار گرفت. علی، پسرخاله آویشن است و درباره آنشب به «هممیهن» میگوید: «کوچه آبشوری عرض کمی دارد. خانهای که مورد اصابت قرار گرفت، روبهروی خانه خاله من بود. آن شب آنها در پذیرایی خوابیده بودند. پنجرههای پذیرایی رو به کوچه بود و فاصله کمی بین سر آنها و جایی که شیشهها شکسته شد وجود داشت.» آویشن از همان لحظه دیگر حرف نزد.
🔹آنها باید در خانه میماندند تا آواربرداری انجام شود. بعد از سهروز خانه جنگزدهشان را به سمت شهریار ترک میکنند و به جمع خانواده میپیوندند اما آویشن همچنان هم حرف نمیزند. تمام تلاشهای خاله، مادربزرگ، پدر و مادرش برای به حرف آوردنش بینتیجه میماند و حالا سهروز است که آنها گفتار درمانی را آغاز کردهاند، به این امید که واژهها به گلوی آویشن برگردند.
🔹برسام هم جنگ را در خواب دید. نصفشب که از خواب پریدند به خانه داییاش رفتند و او کنار فرزند سهماهه داییاش به خواب رفت؛ آنها سهروز پس از شروع جنگ، تهران را ترک میکنند و حالا هم سهروز است که به تهران برگشتهاند: «پسرم پتو را روی سرش میکشد و همسایه طبقه بالا که راه میرود، میگوید مامان صدای چیه؟ بمبه؟ بمبه؟» ماندن سهروزه در فضای جنگ کافی بوده تا روان کوچک و دستنخورده او با جنگزدگی درهمتنیده شود: «نسبت به هر صدایی که از طبقه بالا میآید، واکنش میدهد و این درحالیاست که قبلتر هم این صداها بود اما واکنشی نداشت.»
🔹آتشبس بارقه باریکی از شادی در مردم بود. رابعه موحد، روانشناس اجتماعی به «هممیهن» میگوید: «مردم با آتشبس شادی کردند و این یعنی مدام بین بد و بدتری که در نوسانیم، قانع میشویم. اما این احساس را هم دارند که دوباره ممکن است اتفاق بیفتد. هیچکس نه میگوید نترسید ما نمیگذاریم جنگ شود، نه میگوید بترسید ما میخواهیم جنگ کنیم. هیچکس ما را تحویل نمیگیرد که برایمان کاری کند. ما به یک قحطی رسیدیم و به سمت ناامیدی مطلق حرکت میکنیم.»
🔹خانواده رضا که زندانی مالی زندان اوین بوده، روی الاکلنگ امید و ناامیدی تاب میخورند. خانه آنها جنتآباد است و در همین روزهای جنگ در میانه اصابت یکی از پرتابهها چنان آسیب دید که حتی کمد لباس آنها هم در آتش سوخت. همسر رضا و دو دختر چهار و هشت سالهاش مجبور شدند به خانه پدر رضا که حوالی اسلامشهر است، بروند اما صاحبخانه چشم دیدن آنها را ندارد: «خانواده رضا هیچگاه رابطه خوبی با همسرش نداشتند و درحقیقت آنها جایی هستند که صاحبخانه حتی در این شرایط هم چشم دیدن آنها را ندارد و به هر کسی که آنجا میرود، میگوید اینها را از خانه من بیرون ببرید.»
🔹دیگر هیچکدام از ما شبیه به آدمهای پیش از ۲۳ خردادماه نخواهیم شد. طراوت واحدی، روانپزشک بیمارستان روزبه است و به «هممیهن» میگوید:«ما برای روایتگری کلمه نداریم، تصویرهای درهم، هولناک و صداهایی هستند که به ذهن ما هجوم میآورند. همان صدای شب اول همچنان در ذهن افراد تکرار میشود و آنها را با این ترس روبهرو میکند که باید به جایی پناه ببرند. ما منتظر و گوش بزنگیم که اتفاقی بیفتد. کاش راه دیگری بود اما مسیر همین قدر پر درد و رنج است. بسیاری از ما برای این گذشتن، نیاز به ظرفیتهای روانی داریم که آنها را دستکم میگیریم یا به حضور دیگری که میتواند واقعی یا سمبلیک باشد و درنهایت ظرف ما غنیتر میشود.»
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
روانهای جنگزده
✍️نسیم سلطانبیگی | خبرنگار گروه جامعه
🔹آویشن از همان شبی که جنگ شروع شد از حرفزدن افتاد. یک هفته از آتشبس میگذرد اما همچنان آویشن ۹ ساله نتوانسته حرف بزند. برسام سهساله شبها پتو را روی سرش میکشد، دیگر تنهایی نمیخوابد و روزها، از صدای اذان میترسد و از دویدن پسربچه همسایه در طبقه بالا. سهیلای ۴۰ ساله نمیتواند تصویری از آینده در ذهناش بسازد چون «ممکن است همهچیز خراب شود.»
🔹در سر الهام هنوز هم صدای بمب میآید؛ هر شب، هر نیمساعت یکبار. از خواب میپرد و دوباره میخوابد و دوباره بمب: «هر شب که میخوابم، هر نیم ساعت یکبار، با صدای وحشتناک بمب از خواب میپرم، بعد میبینم چیزی نیست و دوباره میخوابم. دوباره نیمساعت بعدش بمب میزنند، دوباره میپرم و تا صبح را اینطوری سپری میکنم.»
🔹خانهی آنها در خیابان پاتریس لومومبا بود، کوچه آبشوری که همان شب اول مورد اصابت قرار گرفت. علی، پسرخاله آویشن است و درباره آنشب به «هممیهن» میگوید: «کوچه آبشوری عرض کمی دارد. خانهای که مورد اصابت قرار گرفت، روبهروی خانه خاله من بود. آن شب آنها در پذیرایی خوابیده بودند. پنجرههای پذیرایی رو به کوچه بود و فاصله کمی بین سر آنها و جایی که شیشهها شکسته شد وجود داشت.» آویشن از همان لحظه دیگر حرف نزد.
🔹آنها باید در خانه میماندند تا آواربرداری انجام شود. بعد از سهروز خانه جنگزدهشان را به سمت شهریار ترک میکنند و به جمع خانواده میپیوندند اما آویشن همچنان هم حرف نمیزند. تمام تلاشهای خاله، مادربزرگ، پدر و مادرش برای به حرف آوردنش بینتیجه میماند و حالا سهروز است که آنها گفتار درمانی را آغاز کردهاند، به این امید که واژهها به گلوی آویشن برگردند.
🔹برسام هم جنگ را در خواب دید. نصفشب که از خواب پریدند به خانه داییاش رفتند و او کنار فرزند سهماهه داییاش به خواب رفت؛ آنها سهروز پس از شروع جنگ، تهران را ترک میکنند و حالا هم سهروز است که به تهران برگشتهاند: «پسرم پتو را روی سرش میکشد و همسایه طبقه بالا که راه میرود، میگوید مامان صدای چیه؟ بمبه؟ بمبه؟» ماندن سهروزه در فضای جنگ کافی بوده تا روان کوچک و دستنخورده او با جنگزدگی درهمتنیده شود: «نسبت به هر صدایی که از طبقه بالا میآید، واکنش میدهد و این درحالیاست که قبلتر هم این صداها بود اما واکنشی نداشت.»
🔹آتشبس بارقه باریکی از شادی در مردم بود. رابعه موحد، روانشناس اجتماعی به «هممیهن» میگوید: «مردم با آتشبس شادی کردند و این یعنی مدام بین بد و بدتری که در نوسانیم، قانع میشویم. اما این احساس را هم دارند که دوباره ممکن است اتفاق بیفتد. هیچکس نه میگوید نترسید ما نمیگذاریم جنگ شود، نه میگوید بترسید ما میخواهیم جنگ کنیم. هیچکس ما را تحویل نمیگیرد که برایمان کاری کند. ما به یک قحطی رسیدیم و به سمت ناامیدی مطلق حرکت میکنیم.»
🔹خانواده رضا که زندانی مالی زندان اوین بوده، روی الاکلنگ امید و ناامیدی تاب میخورند. خانه آنها جنتآباد است و در همین روزهای جنگ در میانه اصابت یکی از پرتابهها چنان آسیب دید که حتی کمد لباس آنها هم در آتش سوخت. همسر رضا و دو دختر چهار و هشت سالهاش مجبور شدند به خانه پدر رضا که حوالی اسلامشهر است، بروند اما صاحبخانه چشم دیدن آنها را ندارد: «خانواده رضا هیچگاه رابطه خوبی با همسرش نداشتند و درحقیقت آنها جایی هستند که صاحبخانه حتی در این شرایط هم چشم دیدن آنها را ندارد و به هر کسی که آنجا میرود، میگوید اینها را از خانه من بیرون ببرید.»
🔹دیگر هیچکدام از ما شبیه به آدمهای پیش از ۲۳ خردادماه نخواهیم شد. طراوت واحدی، روانپزشک بیمارستان روزبه است و به «هممیهن» میگوید:«ما برای روایتگری کلمه نداریم، تصویرهای درهم، هولناک و صداهایی هستند که به ذهن ما هجوم میآورند. همان صدای شب اول همچنان در ذهن افراد تکرار میشود و آنها را با این ترس روبهرو میکند که باید به جایی پناه ببرند. ما منتظر و گوش بزنگیم که اتفاقی بیفتد. کاش راه دیگری بود اما مسیر همین قدر پر درد و رنج است. بسیاری از ما برای این گذشتن، نیاز به ظرفیتهای روانی داریم که آنها را دستکم میگیریم یا به حضور دیگری که میتواند واقعی یا سمبلیک باشد و درنهایت ظرف ما غنیتر میشود.»
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
جامعهشناسی pinned «📃پرتره روانی یک آتشبس ✍محمود مقدسی این آتشبس، نه فقط یک وضعیت نظامی و سیاسی که نوعی بلاتکلیفی روانشناختی و وجودی است. چیزهایی از دست رفتهاند و چیزهایی بالقوه در خطر از دست رفتناند. امید هم بلاتکلیف است. جایی هستیم که نمیتوانیم همه امکانات روانمان را…»
📃اندیشکده چینی: در جنگ ایران و اسرائیل، چین کاری برای ایران انجام نخواهد داد
اندیشکده چینی «تینک چاینا» در مقالهای نوشت:
🔹با وجود همکاریهای فنی-نظامی عمیق، نیروهای ایرانی شاهد عملکرد ضعیف سامانههای پدافند هوایی و موشکی تأمینشده از سوی روسیه در برابر قابلیتهای پیشرفته غربی، عمدتاً اسرائیلی و آمریکایی، بودند.
🔹برای ایران که به دنبال بازدارندگی مؤثر در برابر حملات آتی است، به نظر میرسد که سامانههای روسی به تنهایی کافی نیستند.
🔹چین در پی اهداف راهبردیاش حرکت میکند، نه بر اساس همدلی ایدئولوژیک با تهران.
🔹پکن در واکنش به حملات آمریکا و اسرائیل علیه ایران، در شورای امنیت سازمان ملل تنها یک بیانیه نسبتاً خنثی صادر کرد.
🔹چین هرگز در برابر حملات آمریکا به زیرساختهای هستهای ایران، از تهدید وتو استفاده نکرد.
🔹این واکنش سرد، برخلاف بیانیه تند کرملین که حمله آمریکا را «جنایت جنگی» خواند، نشان میدهد که چین به دنبال حفظ توازن منافع خود در خاورمیانه است.
🔹پکن نمیخواهد روابط خود با اسرائیل یا کشورهای عربی خلیج فارس را قربانی رابطهاش با تهران کند.
🔹چین، با همه قدرت اقتصادی و نظامیاش، به ایران نه بهعنوان متحدی تمامعیار، بلکه بهمثابه ابزاری در بازی بزرگ رقابت با آمریکا مینگرد.
🔹در بهترین حالت، ایران میتواند بخشی از شبکه «ابتکار کمربند و جاده» شود یا به سامانههای دفاعی چین دست یابد؛ اما حتی این امتیازها نیز مشروط به پرهیز تهران از اقدامات تحریکآمیز بیش از حد در منطقه و حفظ تعادل در روابطش با دیگر قدرتهاست.
🔹چین حاضر نیست برای ایران در برابر غرب هزینهای بپردازد، مگر آنکه این هزینه در خدمت منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی خودش باشد.
🔹چین گزینهای استراتژیک است، اما نه یک متحد وفادار؛ پکن تنها تا جایی همراه خواهد بود که منافعش اقتضا کند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
اندیشکده چینی «تینک چاینا» در مقالهای نوشت:
🔹با وجود همکاریهای فنی-نظامی عمیق، نیروهای ایرانی شاهد عملکرد ضعیف سامانههای پدافند هوایی و موشکی تأمینشده از سوی روسیه در برابر قابلیتهای پیشرفته غربی، عمدتاً اسرائیلی و آمریکایی، بودند.
🔹برای ایران که به دنبال بازدارندگی مؤثر در برابر حملات آتی است، به نظر میرسد که سامانههای روسی به تنهایی کافی نیستند.
🔹چین در پی اهداف راهبردیاش حرکت میکند، نه بر اساس همدلی ایدئولوژیک با تهران.
🔹پکن در واکنش به حملات آمریکا و اسرائیل علیه ایران، در شورای امنیت سازمان ملل تنها یک بیانیه نسبتاً خنثی صادر کرد.
🔹چین هرگز در برابر حملات آمریکا به زیرساختهای هستهای ایران، از تهدید وتو استفاده نکرد.
🔹این واکنش سرد، برخلاف بیانیه تند کرملین که حمله آمریکا را «جنایت جنگی» خواند، نشان میدهد که چین به دنبال حفظ توازن منافع خود در خاورمیانه است.
🔹پکن نمیخواهد روابط خود با اسرائیل یا کشورهای عربی خلیج فارس را قربانی رابطهاش با تهران کند.
🔹چین، با همه قدرت اقتصادی و نظامیاش، به ایران نه بهعنوان متحدی تمامعیار، بلکه بهمثابه ابزاری در بازی بزرگ رقابت با آمریکا مینگرد.
🔹در بهترین حالت، ایران میتواند بخشی از شبکه «ابتکار کمربند و جاده» شود یا به سامانههای دفاعی چین دست یابد؛ اما حتی این امتیازها نیز مشروط به پرهیز تهران از اقدامات تحریکآمیز بیش از حد در منطقه و حفظ تعادل در روابطش با دیگر قدرتهاست.
🔹چین حاضر نیست برای ایران در برابر غرب هزینهای بپردازد، مگر آنکه این هزینه در خدمت منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی خودش باشد.
🔹چین گزینهای استراتژیک است، اما نه یک متحد وفادار؛ پکن تنها تا جایی همراه خواهد بود که منافعش اقتضا کند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
HTML Embed Code: