TG Telegram Group Link
Channel: ایرج شهبازی
Back to Bottom
نیایشی زیبا از نظامی گنجوی

چو شیرین کیمیای صبح دریافت
از آن سیماب‌کاری روی برتافت

شکیباییش مرغان را پَر افشاند
خروس الصّبرُ مِفتاح‌ی الفرج خواند

شبستان را به روی خویشتن رُفت
به زاری با خدای خویشتن گفت:

‌«خداوندا شبم را روز گردان
چو روزم بر جهان پیروز گردان

شبی دارم سیاه از صبح نومید
در این شب رو‌سپیدم کن چو خورشید

غمی دارم هلاک شیرمردان
بر این غم چون نشاطم چیر گردان

ندارم طاقت‌ِ این کورهٔ تنگ
خلاصی دِه مرا چون لعل از این سنگ

تویی یاری‌رس‌ِ فریاد هر کس
به فریاد منِ فریادخوان رس

ندارم طاقت تیمار چندین
اَغِثنی یا غیاثَ المُستَغیثین

به آب دیدهٔ طفلان محروم
به سوز سینهٔ پیران مظلوم

به بالین غریبان بر سر راه
به تسلیم اسیران در بُن چاه

به داور داور فریادخواهان
به یارب یارب صاحب‌گناهان

بدان حجّت که دل را بنده دارد
بدان آیت که جان را زنده دارد

به دامن‌پاکی‌ِ دین‌پرورانت
به صاحب‌سرّی پیغمبرانت

به محتاجان در بر خلق بسته
به مجروحان خون بر خون نشسته

به دور افتادگان از خان و مان‌ها
به واپس‌ماندگان از کاروان‌ها

به وردی کز نوآموزی بر آید
به آهی کز سر سوزی بر آید

به ریحانِ نثار اشک‌ریزان
به قرآن و چراغ‌ ِ صبح‌خیزان

به نوری کز خلایق در حجاب است
به انعامی که بیرون از حساب است

به تصدیقی که دارد راهب دِیر
به توفیقی که بخشد واهب خِیر

به مقبولان خلوت‌برگزیده
به معصومان آلایش‌ندیده

به هر طاعت که نزدیکت صواب است
به هر دعوت که پیشت مستجاب است

به آن آه پسین کز عرش پیش است
بدان نام مهین کز شرح بیش است

که رحمی بر دل پرخونم آور
وزین غرق‌آب غم بیرونم آور

اگر هر موی من گردد زبانی
شود هر یک تو را تسبیح‌خوانی

هنوز از بی‌زبانی خفته باشم
ز صد شکرت یکی ناگفته باشم

تو آن هستی که با تو کیستی نیست
تویی هست آن دگر جز نیستی نیست

تویی در پردهٔ وحدت نهانی
فلک را داده بر در قهرمانی

خداوندیت را انجام و آغاز
نداند اول و آخر کسی باز

به درگاه تو در امید و در بیم
نشاید راه بردن جز به تسلیم

فلک بر بستی و دوران گشادی
جهان و جان و روزی هر سه دادی

اگر روزی دهی ور جان ستانی
تو دانی هر‌چه خواهی کن تو دانی

به توفیق توام زین گونه بر پای
برین توفیق، توفیقی برافزای

چو حکمی راند خواهی یا قضایی
به‌تسلیم آفرین در من رضایی

اگر چه هر قضایی کآن تو رانی
مسلم شد به مرگ و زندگانی

منِ رنجور بی‌طاقت عیارم
مده رنجی که من طاقت ندارم

ز من ناید به واجب هیچ کاری
گر از من ناید آید از تو باری

به انعام خودم دل‌خوش کن این بار
که انعام تو بر من هست بسیار

ز تو چون پوشم این راز نهانی‌؟
و‌گر پوشم تو خود پوشیده دانی‌

(کلیات نظامی گنجوی، خسرو و شیرین، مطابق با نسخۀ استاد وحید دستگردی، نشر علم، صص ۲۷۶ - ۲۷۴)

@irajshahbazi
4_6008317487966325518.ogg
1.4 MB
نیایش شیرین

خسرو و شیرین نظامی گنجوی

🌿📖

@hozoormolana
داستان رستم و اسفندیار
(از شاهنامه‌ی حکیم ابوالقاسم فردوسی)

راوی: ایرج شهبازی

زمان: ششم فروردین‌ماه ۱۴۰۴
241116_0740
My Recording
رستم و اسفندیار - ایرج شهبازی - 1404
📚 ‌‌ کتاب‌های معرفی‌شده‌ی استاد ملکیان به مناسبتِ نوروزِ ۱۴۰۴
[۴ کتابِ فارسی و ۲ کتابِ انگلیسی]

1⃣ مکتوباتِ رواقی؛ گزیده‌ی نامه‌های سِنِکا

2⃣ سفرِ معنوی؛ در جستجوی معنای زندگی

3⃣ شادکامی؛ درس‌هایی از یک علمِ جدید

4⃣ فلسفه‌ی قاره‌ای و معنای زندگی

5⃣ Clinician's guide to spirituality

[راهنمای روانشناسانِ بالینی به معنویت]

6⃣ The Restoration of Albert Schweitzer's Ethical Vision

[احیای بینشِ اخلاقیِ آلبرت شوایتزر]

🆔 @MalekianMedia
مشق عشق

ما غالباً نمی‌توانیم زمان و شیوۀ عاشق شدن خود را تعیین کنیم. عشق معمولاً ناگهانی و بی‌خبر از راه می‌رسد، اما برای این که بتوانیم در عالم عشق به خوبی رفتار کنیم، باید از سال‌ها قبل خود را آماده کرده باشیم. کم نیستند کسانی که سعادت پیدا می‌کنند و در متن یک رابطۀ عاشقانۀ عالی قرار می‌گیرند، اما به سبب این که آمادگی لازم را ندارند، به مرور زمان، با تنبلی‌ها، توقع‌های بی‌جا، خشم‌ها، کنترل‌گری‌ها، زودرنجی‌ها و ترس‌های خود، رابطه را ویران می‌کنند.

شخص باید برخی از فضیلت‌ها مانند بخشندگی، وفاداری، نیکوکاری، بزرگ‌منشی، خوش‌خویی و نظایر آنها را در خود بپرورد تا بتواند عاشق خوبی باشد. این فضیلت‌ها ظرفیت مهرورزی را در شخص پرورش می‌دهند و او را برای ورود در یک رابطۀ نیکو آماده می‌کنند. به همین سبب است که علی‌رغم این که عموم افراد برآنند که عشق آمدنی است و نه آموختنی، مولوی به صراحت از تعلیم عشق سخن می‌گوید:

خويش را تعليم كن عشق و نظر!
كآن بُوَد چون نقش فى جِرْمِ الْحَجَر
(مثنوی، د ۵/ ۳۱۹۴)

اگر ما بتوانیم با یار بسازیم، بی یار نمی‌مانیم. کسانی که نمی‌توانند روابط طولانی‌مدت با دیگری داشته باشند، باید به شدت در خود تجدید نظر کنند. خودخواهی و منفعت‌طلبی و سلطه‌گری و انفعال به سرعت به هر رابطه‌ای پایان می‌دهند:

بی یار نماند آن که با یار بساخت
مفلس نشد آن که با خریدار بساخت
مه نور از آن گرفت کز شب نرمید
گل بوی از آن یافت که با خار بساخت
(کلیات شمس، چاپ استاد فروزانفر، رباعی ۲۵۷)

ایرج شهبازی
۲۱ فروردین‌ماه ۱۴۰۴

@irajshahbazi
یکسان‌نگری

یکی از بهترین راه‌ها برای پایان دادن به منازعاتِ میان انسان‌ها این است که اندیشۀ یکسان‌نگری را در میان آنها رواج دهیم و پیش و بیش از همه، خودِ ما به این اندیشۀ والا متعهد و ملتزم باشیم.

منظور از یکسان‌نگری این است که در عالم نظر، به برابری ذاتی همۀ انسان‌ها اعتقاد داشته باشیم و در دنیای عمل، همه جا به این برابری ذاتی بنگریم و از برخوردهای ظالمانه و تبعیض‌آمیز با دیگران پرهیز کنیم.

یکسان‌نگری اگر درست فهمیده شود و به خوبی به کار بسته شود، حقیقتاً می‌تواند روابط انسانی را از بن‌بست‌های بسیاری نجات دهد و آبی بر آتش خشم‌ها و خشونت‌ها و نفرت‌ها و سلطه‌جویی‌ها بیفشاند.

آن‌چه که باعث رفتارهای تبعیض‌آمیز با دیگران می‌شود، در غالب موارد از خودبرتربینی ما سرچشمه می‌گیرد. ما به علل گوناگون، مانند دین، نژاد، ملیت، زبان، اقلیم، جنسیت، ثروت، شهرت، قدرت، زیبایی، مقامات معنوی، دانش و نظایر آنها خود را از دیگران بهتر و برتر می‌دانیم و همین طرز فکر باعث می‌شود که به خود اجازه دهیم رفتار نادرستی با آنها داشته باشیم.

خودبرتربینی باعث می‌شود ما فقط به منافع خودمان فکر کنیم و برای تأمین منافع خود، به دیگران آسیب وارد کنیم. خودبرتربینی ما را بر آن می‌دارد که به درد و رنج دیگران بی‌توجهی کنیم، به باورها و مقدسات آنها توهین کنیم، به مال و جان آنها تعرض کنیم، از آنها استفادۀ ابزاری کنیم و از ظلم و ستم نپرهیزیم. اینها و ده‌ها رفتار ناپسند دیگر همه و همه از نتایج زیان‌بار خودبرتربینی هستند.

برای دست‌یابی به یکسان‌نگری باید در گام نخست دست از خودبرتربینی برداریم و بپذیریم که ما همه انسانیم و با هم یکسانیم و نباید تفاوت‌ها را دست‌مایۀ رفتارهای تبعیض‌آمیز کنیم و در گام دوم دیگران را صرفاً ازآن‌رو که انسان‌اند، محترم بشماریم و امتیازات مادی و معنوی خود را دست‌مایۀ رفتارهای تبعیض‌آمیز و ظالمانه نسازیم. باید عمیقاً بپذیریم هر انسانی صرفاً از آن رو که انسان است، محترم است.

بااین‌که شکی در این نکته نیست که ما انسان‌ها همه با هم برابریم، به نظر می‌رسد عموم انسان‌ها نوعی مقاومت در برابر این حقیقت دارند و به این سادگی‌ها حاضر به پذیرش آن نیستند؛ زیراکه بسیاری از انسان‌ها با این پندار واهی که تافتۀ جدابافته‌ای هستند و بر دیگران برتری دارند، حال خود را خوش می‌کنند. پذیرش این نکته که همۀ انسان‌ها با هم برابری ذاتی دارند و من هم انسانی هستم مانند دیگر انسان‌ها، باعث فروتنی و افتادگی ما می‌شود و البته نفس به هیچ وجه خواهان چنین چیزی نیست. فروتنی پیشه کردن و خود را از دیگران برتر ندیدن کاری بس دشوار است و نیاز به آگاهی فراوانی دارد.

حیات نفس در گرو جدا کردن خود از غیر خود است. نفس دیگری را دوزخ می‌داند. نفس بدون احساس برتری قادر به ادامۀ حیات نیست. نفس در برتری‌جویی تنفس می‌کند. هیچ چیز بیشتر از احساس حقانیت باعث تقویت نفس نمی‌شود. لازمۀ حق دانستن خود، وجود کسی دیگر، به عنوان باطل است. به این ترتیب ما نیازمند خطاکار کردن دیگران برای کسب هویت فردی هستیم.

باید بدانیم که ما غالباً به نام دفاع از حق، از خودمان دفاع می‌کنیم. شکنجه‌ها و کشتارهایی که به نام دین و ملیت و نژاد انجام شده‌اند، بر همین مبنا پدید آمده‌اند. برای نجات از این ساختار، باید بتوانیم طرف مقابل را ببینیم، او را انسان به شمار آوریم و او را با خود برابر بدانیم.

با این که انسان‌ها غالباً خواستار صلح‌اند، ولی عملاً زندگی آنها از صلح خالی و از انواع نزاع‌ها سرشار است. یک دلیل مهم این امر آن است که انسان‌ها صلح و آرامش و شادی را در پای اثبات حقانیت خود قربانی می‌کنند. میل نفس به حقانیت باعث می‌شود به جای صلح در جستجوی جنگ برآید. مادام که دست از احساس حقانیت و خودبرتربینی برنداریم و به یکسان‌نگری رو نیاوریم، راهی به رهایی نداریم.

ایرج شهبازی
دوم اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴

@irajshahbazi
سخنرانی ایرج شهبازی

موضوع: سعدی و خودمراقبتی

تاریخ: سوم اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴

مدت سخنرانی: یک ساعت و شانزده دقیقه

طرح بحث

مقدمه

۱) انواع خودمراقبتی

۲) سعدی و خودمراقبتی
۲-۱) بی‌اعتنایی غالب مردم به مراقبت کردن از خود
۲-۲) سعدی و انواع خود مراقبتی
۲-۳) خودمراقبتیِ جسمی
۲-۴) هنر پیر شدن
۲-۵) مراقبت از روابط
۲-۶) خودمراقبتی معنوی

@irajshahbazi
نقل قولها - سعدی - خودمراقبتی.pdf
223.3 KB
نقل قولها - سعدی و خودمراقبتی - شهبازی
عیب‌جویی و عیب‌پوشی در روابط انسانی

یکی از ویژگی‌هایی که برای مراقبت از روابط لازم است، تواناییِ دیدنِ نقاط قوّتِ دیگران و چشم‌پوشی از عیب‌ها و نقص‌های آنان است. گفتنی است که دیدنِ عیب‌ها در هنگام تصمیم‌گیری‌های مهم، مانند تصمیم به ازدواج، شراکت و همکاری، البته امر لازمی است. در چنین مواردی باید با دقت تمام به عیب‌ها و نقص‌های طرف مقابل نگاه کرد و با توجه به آنها دست به تصمیم‌گیری زد. افزون بر این، بیان عیب‌ها در مقام انتقاد، البته به قصد اصلاح، بسیار خوب است. ما برای مراقبت از دیگری، باید عیب‌های او را صادقانه بیان کنیم و فرصتی فراهم بیاوریم که او بتواند این عیوب را برطرف کند.

از این موارد که بگذریم، بهتر است بزرگوارانه از کنار عیب‌ها و نقص‌ها بگذریم و بیشتر بر نقاص قوت طرف مقابل خود تمرکز کنیم. بیان عیب‌ها اگر زیاد اتفاق بیفتد و در حضور دیگران انجام شود، به مرور زمان عزّت نفس شخص را از بین می‌برد و او را از درون می‌شکند. در عوض، توجه به نقاط مثبت، آنها را بیان کردن و به سبب آنها به تشویق و تحسین شخص پرداختن، به تدریج عزّت نفس او را تقویت می‌کند و باعث رشد و شادی او می‌شود.

اما شگفت اینجاست که انسان‌ها غالباً تمایل زیادی به دیدنِ عیب‌ها و نقص‌های دیگران دارند. انسان‌ها غالباً از کنار ده‌ها نقطۀ قوّت به راحتی عبور می‌کنند، ولی یک عیب یا نقصِ کوچک توجه آنها را به خود جلب می‌کند. بی‌گمان این مسأله ریشه در تکامل بشر دارد. انسان برای مراقبت از خودش، ناگزیر بوده است کوچک‌ترین مشکلات و تهدیدات را ببیند. از این منظر، عیب‌جویی درواقع یک مکانیسم دفاعی است که شخص از طریق آن از خودش در مقابل خطرات و تهدیدها مراقبت می‌کند.

از سوی دیگر به نظر می‌رسد که دیدنِ عیب‌های دیگران و چشم‌پوشی از نقاط مثبت آنها یک علت روان‌شناختی مهم هم دارد و آن این است که شخص اگر به نقاط مثبت دیگران توجه کند، ممکن است اعتماد به نفسش را از دست بدهد و احساس حقارت کند. اما توجّه به نقاط ضعف دیگران باعث می‌شود شخص از خودش خوشش بیاید و خودش را از آنچه که هست بهتر بپندارد. به عبارت دیگر، وقتی به نقاط قوّت دیگران توجه می‌کنیم، ما به دست پایینِ رابطه تبدیل می‌شویم و تمرکز بر نقاط ضعف دیگران ما را به دست بالای رابطه تبدیل می‌کند. وقتی به عیب‌های دیگران توجه می‌کنیم، احساس معصومیت، احساس برتری، احساس حقانیت و احساساتی نظیر آنها در ما پدید می‌آیند و هیجانات خوشایندی در ما ایجاد می‌شوند. به همین سبب است که ما از کنار ویژگی‌های مثبت به راحتی می‌گذریم، ولی بر روی یک نقطۀ منفی کوچک تمرکز می‌کنیم و آن قدر آن را در ذهن خود می‌پروریم، تا از آن کوهی می‌سازیم. داستان زیبای زیر به خوبی این نکته را بیان می‌کند:

جوانی هنرمند فرزانه بود
که در وعظ چالاک و مردانه بود
نکونام و صاحب‌دل و حق‌پرست
خط عارضش خوش‌تر از خطِ دست
قوی در بلاغات و در نحو چُست
ولی حرف ابجد نگفتی درست
یکی را بگفتم ز صاحب‌دلان
که «دندان پیشین ندارد فلان».
برآمد ز سودای من سرخ‌روی
که «از این جنس بیهوده دیگر مگوی
تو در وی همان عیب دیدی که هست
ز چندان هنر چشم عقلت ببست».
(کلیات سعدی، بوستان، چاپ استاد مظاهر مصفا، ص ۴۱۹)

اگر می‌خواهیم از روابط خود مراقبت کنیم، باید این معادله را وارونه کنیم؛ یعنی جز در موارد ضروری، مانند مشاوره، ازدواج، شراکت، همکاری، انتقاد و نظایر آنها، توجه خود را به نقاط مثبت دیگران معطوف کنیم و چشم بر نقاط منفی آنها فروبندیم. اگر تحسین و تشویق و تأیید را جایگزین انتقاد و شکایت و عیب‌جویی و نق زدن کنیم، به سرعت روابط ما با دیگران بهبود می‌یابد. این کار البته از مقولۀ توهم نیست. واقعیت این است که در غالب انسان‌ها، خوبی‌ها بر بدی‌ها می‌چربد و تعداد نقاط مثبت آنها بسیار بیشتر از نقاط منفی‌شان است. یادمان باشد که تمرکز بیش از حد بر بدی‌های دیگران می‌تواند نشان‌دهندۀ آن بدی‌ها در خودِ ما باشد:

یکی را که فضل است و فرهنگ و رای
گرش پای عصمت بلغزد ز جای

به یک خرده مپسند بر وی جفا
بزرگان چه گفتند: «خُذ ما صفا».

بوَد خار و گل با هم، ای هوشمند!
چه در بند خاری؟ تو گل دسته بند

که را زشت‌خویی بوَد در سرشت
نبیند ز طاووس جز پای زشت

صفایی به دست آور، ای خیره‌روی!
که ننماید آیینة تیره روی ...

نکو کاری از مردم نیک رای
یکی را به ده می‌نویسد خدای

تو نیز ای عجب هر که را یک هنر
ببینی، ز ده عیبش اندرگذر

نه یک عیب او را بر انگشت پیچ
جهانی فضیلت برآور به هیچ

همان، صص ۴۲۰ - ۴۱۹)

برای آزمون، مدتی کودتاه، تحسین و تأیید و تشویقِ متعادل را جایگزین شکایت و نق و انتقاد کنید و ببینید که به سرعت نور روابط شما بهبود پیدا می‌کند. اندک‌اندک جهد کن، تمَّ الکلام.

ایرج شهبازی
ششم اردیبهشت ۱۴۰۴

@irajshahbazi
هفت وادی سلوک در منطق الطیر عطار
(بخش اول)

عنوان بحث: بحثی کوتاه درباره‌ی طبقه‌بندی مراحل و منازل سلوک

زمان: یک‌شنبه، هفتم اردیبهشت ۱۴۰۴

مدت سخنرانی: یک ساعت و هفده دقیقه

طرح بحث

مقدمه

۱) اشاره‌ای کوتاه به برخی از تلاش‌ها در زمینۀ طبقه‌بندی مراحل و منازل سلوک عرفانی

۳) سه نکته دربارۀ طبقه‌بندی منازل و مراحل سلوک عرفانی
۲-۱) تلقی سفر از سیر و سلوک
۲-۲) خدای متشخص
۲-۳) مدرسی و علمی شدن تصوف

۳) عطار و هفت وادی سلوک
۳-۱) عدد هفت
۳-۲) استفاده از کلمۀ «وادی»
۳-۳) آن را که خبر شد، خبری بازنیامد
۳-۴) ترتیب هفت وادی
۳-۵) دو وادی عجیب
۳-۶) روش و کشش
۳-۷) شیوۀ سخن گفتن عطار در هنگام شرح هفت وادی

@irajshahbazi
نقل_قوله‌ها_هفت_وادی_سلوک_جلسۀ_اول.pdf
303.3 KB
نقل قولها - هفت وادی سلوک - مقدمه
هفت وادی سلوک در منطق الطیر عطار
(بخش دوم)

عنوان بحث: وادی طلب

زمان: دوشنبه، هشتم اردیبهشت ۱۴۰۴

مدت سخنرانی: یک ساعت و هفده دقیقه

طرح بحث

مقدمه

۱) علل پیدایش درد طلب در انسان
۱-۱) فاصله میان جهان موجود و مطلوب
۱-۲) آگاهی یافتنِ شخص از تباهی‌ها و خطاهای خود
۱-۳) دگرگونی یافتن بر اثر تجربۀ یک موقعیت رستاخیزگونه

۲) ارزش و اهمیت طلب

۳) ارکان اصلی طلب
۳-۱) درد و نیاز
۳-۱-۱) ارزش و اهمیت درد
۳-۱-۲) درد طلب و فنا
۳-۱-۳) تفاوت درد طلب با افسردگی و اضطراب بیمارگونه
۳-۱-۴) حقیقتِ دردِ طلب
۳-۱-۵) نیاز

۳-۲) جُستن و یافتن (کوشش و کشش)

۳-۳) صبر

۳-۴) شجاعت

@irajshahbazi
نقل_قوله‌ها_هفت_وادی_سلوک_جلسۀ_دوم.pdf
422.6 KB
نقل قول‌ها - هفت وادی سلوک - وادی طلب
هفت وادی سلوک در منطق الطیر عطار
(بخش سوم)

عنوان بحث: وادی عشق

زمان: سه‌شنبه، نهم اردیبهشت ۱۴۰۴

مدت سخنرانی: یک ساعت و بیست و پنج دقیقه

طرح بحث

مقدمه

۱) کدام عشق؟

۲) نظر عطار دربارۀ عشق مجازی
۲-۱) همانندی تجربۀ عرفانی و تجربۀ عاشقانه
۲-۲) علاقۀ عطار به توصیفِ زیباییِ معشوق
۲-۳) بی‌اعتنایی عطار به عشق‌های انسانی
۲-۴) مجاز پُلی به سوی حقیقت

۳) عشق انسان به خدا

۴) ویژگی‌های عشق
۴-۲) عشق و درد
۴-۲) عشق و ملامت
۴-۳) عشق و عقل
۴-۴) عشق و غیرت
۴-۵) عشق و تبدیلِ صفات

۵) ویژگی‌های عاشقِ راستین
۵-۱) آتش‌صفت بودنِ عاشق
۵-۲) عاقبت‌اندیش نبودن
۵-۳) پاک‌بازی و ازخودگذشتگی
۵-۴) پیوسته در حال طلب بودن

@irajshahbzi
HTML Embed Code:
2025/07/03 16:14:17
Back to Top