TG Telegram Group Link
Channel: Mad
Back to Bottom
‏غم‌های توی نوشته‌هایم را در چای‌ام حل کردم. اما دستم خورد و ریخت روی دفتر. غم‌ها به جای خود برگشتند. به روی کاغذها. این‌بار کج و معوج و بدرنگ و خیس.
شهرِ بی قصه را چه کسی داد می کند.
مگر می شود بدون درد آرام بود؟

@iManFur
من بین یه جدالم بین زمان و خودم و زمان کفنی خونی برایم میسازد و نهایت این وهم جنگ، جنگ زمان پیروزه؛ همیشه قصه من قصه سقوطه سیلابم منو برد سایه در من سقط میشه همیشه یه معما به اسم اشک که کمر زندگیمو رقصان میریزه جلو و من الان ایستادم وسط سیلابم مُرد «زنی» که زمین خورد جلوی مرگ خاموش درونم.
مغزی تار از سکوتی بی پایان
ﻭ ‌نمی‌دﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ‌ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ‌ ﺍﻧﺪﻭه‌ ‌ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﮑﺮ ﻭﺍ می‌دﺍﺭﺩ ﯾﺎ ﺗﻔﮑﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﯿﻦ می کند ؟ …

📝چارلز بوکوفسکی

@iManFur
هیچ‌کس اندوهی را از دلم در نیاورد. من همیشه تک و تنها، در گوشه کناری همه را بخشیدم..

@iManFur
به ته مانده ی غم نمک نزنید.
Mad
به ته مانده ی غم نمک نزنید.
نمک میزد رو سر دردش و میگفت: "این دردها تمامی ندارند باید هرچه زودتر کلک را کند و رفت..

@iManFur
به سوی آن بخش از وجودم کردم که هیچکس را دوست نداشت و در همانجا پناه گرفتم.

@iManFur
چشمانم را به روی نا عدالتی ها بستند
صدایم را به اسم نجابت گرفتن
و محکومم کردند به سکوت
و در گوشم نجوا کردند
چون تو دختری !

@iManFur
بستن چشم هایت چیزی را تغییر نمی دهد. هیچ چیز فقط به خاطر این که تو آن چه را که دارد اتفاق می افتد نمی بینی، ناپدید نمی شود. در حقیقت بار دیگری که چشم هایت را باز کنی اوضاع حتی خیلی بدتر خواهد بود. دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم این چنین است. چشم هایت را کاملا باز نگه دار. فقط یک ترسو چشم هایش را می بندد. بستن چشم هایت و گرفتن گوش هایت زمان را متوقف نمی کند.

هاراکی موراکامی
کافکا در ساحل
تا سال‌ها می‌شه از اذان صبح در فیلم‌ ترسناک‌‌ها استفاده کرد.
ناقوس مرگ
معلق شده ام در فردا،
فردایی گُنگ تر از دیروزم....
میخواهم متن های زیبا بنویسم ولی مغزم به قلمم اجازه پیشروی نمیدهد ...
افکارم بیشتر از قلمی که در دست دارم قدرت دارند...
اعمال ،افکار متوهم از مغز مریضم !

"گذشته" نابودم میکند،
"حال" خسته ام
و"آینده" پریشانم؛
پرندگانی که در قفس به دنیا می آیند، تصور میکنند که پرواز یک بیماریست...
HTML Embed Code:
2024/04/28 11:51:39
Back to Top