TG Telegram Group Link
Channel: گنجشک های مرده
Back to Bottom
هر نوشته‌ای با نام «تو» جوانه می‌زند.
« دست‌های روشنت را ‏از روزهای تاریک‌ام ‏دور نکن، ‏این روزها ‏تنها تویی که زیبا مانده‌ای... »
گاهی نمی‌توانم احساساتم را بروز دهم. انگار یک دیوار بتنی در برابر آنها قرار می‌گیرد و من باید با آن بجنگم. اینطور وقت‌ها منفور می‌شوم.
مغزها خسته، بدن‌ها خسته، نگاه‌‌ها خسته و روح‌ها خسته‌اند. وجودم خسته است.
‏«من تو را همان‌طور دوست داشتم که آرزو می‌کردم یکی مرا دوست داشته باشد.»
_محمود درویش
باورم نمیشه که تا دو روز پیش این موقع از گرما عرق میکردی ولی الان یجوری بارون می‌زنه انگار آسمون سوراخه. باد سرد هم زده تنگش.
من و تو شاید خیلی زیاد در طول روز باهم حرف نزنیم، شاید خیلی هم دیگه‌ رو نبینیم شاید اصلا تا حالا هم دیگه رو ندیده باشیم اما تو، مهربونیت، حضورت تو تک تک لحظه‌هایی که رنج می‌کشیدم باعث شده من تو رو داخل تمام لحظات و ثانیه‌های زندگیم ببینم و همیشه به یادت باشم، بله عزیز دوست داشتنی‌من .
شخصیت‌هایی در من‌اند
که همدیگر را زخمی می‌کنند
همدیگر را می‌کُشند
همدیگر را
در خرابه‌های روحم خاک می‌کنند
من امّا
با تمام شخصیت‌هایم
دوستت دارم.
"پذيرفتن" گروس عبدالملکیان
هرطور فکر می‌کنم، در هر شرایطی که فکر می‌کنم باز هم به این می‌رسم که تنها زیستن با همه‌ی سختی‌هایش می‌ارزد.
چه لطفی در حقم کردند، آنان که وجودم را فراموش کردند که توانستم خودم را به یاد بیاورم، که بدانم کیستم.
نشخوار رویاها؛آریل دورفمن
«همەچیز بەهم‌ریختە است؛ موها، تخت، واژەها، زندگی، دل.»
‏جک کرواک
دنبال یک جون‌پناه می‌گشتی و به باد تکیه دادی.
«من، وقت‌هایی که تنها هستم
‏بیش از هر زمان دیگری
‏خودِ خودم هستم»

‏- اورهان پاموک؛ فارسیِ سیامک تقی‌زاده.
شنیده‌ام فراموشی نعمت است
ما که ندیدیم، ندادند، نشد، نبود، نگشتیم..
هوای خوب و بارونی من را مشتاق می‌کند که چای بنوشم و برایت نامه‌ بنویسم.
HTML Embed Code:
2024/05/16 18:37:41
Back to Top