TG Telegram Group Link
Channel: DFG دکتر فرنود گودرزی
Back to Bottom
اقتصاد

🔺اگر زندگی را با دیواری از شب بیداریها و ستونی از روزکاریهای پی در پی بنا نهاده ای، چنانچه غم و شادمانی زندگی ات گرهی ابدی با غم و شادی دیگران دارد، اگر لبخند انسانی دردمند به پاس شفایش حسابی دلت را صیقل میزند…خواستم بگویم بسیار شبیه هم هستیم.

اینها شمارشی انگشت شمار از بی شمار لحظات پر احساس زندگی ماست که قیمت و بهایی برایشان نخواهیم جست الا خود زندگی…
اما به راستی در ضرب و تقسیم های همگانی ، جمع و تفریق های مالی و در یک کلام سنجش اقتصاد جایگاه ما کجاست؟

🔺حاج منصور همکلاسی دوران راهنمایی من است، صد بار برای کار ساخت و ساز به پایم پیچیده است ، آنقدر نه شنید که برای به دست آوردن دل من وارد فرضیه ساخت و ساز درمانگاه و بیمارستان شد و دست آخر هم پیشنهاد راه اندازی یک رستوران مجلل را مطرح کرد اما حریف نشد که نشد. حالا مگر مورد مرگ و زندگی کسی در میان باشد که تماسی بگیرد.

امیر از بستگان است. پر است از بلند پروازی های رنگارنگ.اصرار داشت که در این آرزوها من هم کنارش باشم. از ساخت کارخانه آرد تا زدن پمپ بنزین و از نمایندگی واردات خودرو تا احداث دفتر تجاری در کشورهای همسایه. چند سالی است که یکطرفه قهر کرده است.

حمید یکی از بیمارانم است. بدهی بالا آورده و سرایدار یک آپارتمان بود. دوست داشتم کمکش کنم. پول قرض گرفته را سر وقت پس داد، از او خوشم آمد. چند بار بعد هم گرفت و سر وقت پس داد، سرانجام برای تلافی محبت به من پیشنهاد ساخت کارگاه آسفالت را داد. مدتی است از او خبری ندارم.

🔺چند ماه پیش مبلغ چهار میلیارد تومان برای پیش پرداخت خرید یک دستگاه توموسنتز جمع آوری کرده بودم. کارها پیش رفته بود اما نوسانات ارزی به حدی رنگ آشفتگی گرفت که خود شرکت اعلام کرد بهتر است تا پایان این بی ثباتی صبر پیشه کنیم.
افزایش قیمت ها روزانه و گاهی ساعتی شده بود. نظر همه صاحب نظران تبدیل پول به کالا بود حتی آهن پاره.
یکی گفت دلار بگیر ، دیدم شدنی نیست. آن یکی گفت طلا، دیدم قیمت صبح و عصر کلی با هم فرق دارند. دیگری گفت خرید ماشین گزینه خوبی است، دیدم قیمت لحظه ای است حتی با اختلاف سیصد میلیون تومان.‌…
تا اینکه دوستی پیشنهاد خرید یک آپارتمان نقلی شسته رفته را داد که بتوان موقع فروش آن دچار دردسر نشد.

چند روزه یک مورد مناسب و بسیار فروشنده پیدا شد. قیمت پنج میلیارد که یک میلیاردش سه ماه بعد و هنگام زدن سند پرداخت شود.
قرارداد بسته شد و بنگاهی از من و فروشنده صد میلیون تومان نقد آنهم با کلی نارضایتی گرفت.
از بنگاه بیرون نزده بودیم که یک نفر شد خریدار آپارتمان به قیمت پنج میلیادو سیصد.
هفته بعد یک نفر گفت پنج و نیم نمی فروشی؟
دو هفته بعد شد شش میلیارد و صد و در پایان ماه رسید به شش و هشتصد و موقع انتقال سند هشت و ششصد…..

🔺جایگاه اقتصادی ما آن توموسنتزی است که کمترین هنرش افزایش دقت کشف سرطان پستان است اما وقتی نصبش میکنی حداقل نصف قیمتش می پرد و تعرفه اش هم کمتر از قیمت یک پیتزا است.
یادش بخیر حاج منصور میگفت ملکی را بخرید که قدرالسهمش بیشتر است نه شیک بودنش، می گفت اگرچه مراجعه مردم به رستوران‌ها به دلایل مشکلات مالی برای خرید غذا کم شده اما تا دلت میخواهد پول جای قلیان و دود می دهند پس رستورانی بزنید که قلیان سرویس ثابتش باشد.
امیر میگفت گندم را دولت تضمینی می خرد چون نان یک ملت است و بنزین هم از واجبات بوده و دست کمی از آن ندارد.
حمید هم عقیده داشت نقطه ضعف شهرداریها آسفالت است.
راستی تا میتوانید پیتزا نخورید و اگر به هر دلیلی مجبور شدید، حتما پیتزا سبزیجات را سفارش دهید، ارزان نیست و چند برابر تعرفه ماست اما سالم تر است و مثل بقیه پیتزاها درس اقتصاد هم می دهد.

https://hottg.com/farnudgoodarziMD
تمایز خورشتی

🔺به احتمال فراوان این داستان طنز را شنیده‌‌‌ اید:
روزی یک بازرس از اداره کل آموزش و پرورش بر سر کلاس دینی در مدرسه ای حاضر گردید و برای سنجش بازده آموزش از دانش آموزی پرسید:
در خیبر را چه کسی از جا کند؟
دانش آموز با صدای لرزان گفت :
آقا اجازه به خدا ما نبوده ایم.
بازرس رو به معلم برآشفت که چرا جنگ خندق را درست تدریس نکرده است.معلم گفت:
آقای بازرس بچه های این کلاس اهل این کارهای بد و کندن در اینجا و آنجا نیستند.
بازرس برآشفته تر اینبار به رییس مدرسه تاخت که چرا معلمتان ماجرای در خیبر را نمی داند. رییس گفت:
جناب بازرس شما خودتان را برای یک در ناراحت نکنید. نهایتا خودمان پولش را حساب می کنیم.

🔺اما مطمئن هستم این داستان واقعی را نشنیده اید:

چند سال قبل به دنبال پیشنهادی از طرف رییس وقت اداره بهزیستی به اتفاق همسرم پیگیر راه اندازی یک مرکز خیریه نگهداری بیماران اعصاب و روان ( رانده شدگان اجتماعی ) شدیم. با آشنایی و راهنمایی عزیزانی کار شروع و با ارائه پروانه همسرم و تقبل هزینه ها توسط خودم پس از طی کلی مراحل اداری ، مهندسی، ساختمانی، بهینه سازی، بهداشتی، درمانی، تجهیزاتی سرانجام پروژه در زادگاهم افتتاح گردید.

با استخدام پزشک، روانپزشک، روانشناس، کاردرمان، پرستار ، آشپز، بهیار و چند مراقب مرکز به مینی بیمارستانی با ظرفیت ۵۰ تختخوابی تبدیل گردید.

حالا آن حس زیبا و لطیف سراغ همه آمده بود. بیمارانی با اختلال روانی مزمن، گاه زباله خوار و کارتون خواب، گاه در ظاهر یک قاتل و گاه به شکل یک جاسوس بیگانه با لباسهای ژنده و در سوتغذیه کامل به مجموعه وارد و چندی بعد در پناه مراقبت های شبانه روزی مرکز به آدمی دیگر تبدیل می شدند.

در این میان یک دستگاه پرتابل کوچک سونوگرافی هدیه ای اضافه از طرف من به آن مجموعه بود که اتفاقا در خوب شدن حال خودم بیشتر از آنها اثر می گذاشت. هر از گاهی که بیماری نیازمند سونوگرافی می‌شد به مرکز میرفتم و شاهد تکاپوی زندگی با رقص ،آواز ، ورزش و بازیهای آنها می شدم. بوی معطر غذای گرم همان بوی زندگی را میداد. برنامه های نوروزی ، جشن شب یلدا و جشن‌های مذهبی رونق زندگی بود و حتی درخواست بیماران برای عزاداری در عاشورا و تاسوعا هم بخش دیگری از زندگی. مراقبت های بهداشتی بخصوص با وجود کرونا منظم و بی عارضه، درمان‌ها اصولی و نتایجش هم بی نهایت عالی و رضایتبخش.

با بهبودی نسبی، یکی اهل مطالعه شده بود و سرش گرم به کتاب، دیگری کنکور ارشدش نزدیک و غرق در اضطراب کنکور، آن دگری نگران تنهایی مادرش و آماده ترخیص و پیوستن به آغوش مادر ، این یکی صدای شش دانگی داشت و مرتب می خواند، آن یکی دلتنگ زن و فرزندان دلبندش و آخری که عاشق ماندن در مرکز بود چون کسی در بیرون منتظر او نبود.

باری زندگی جاری بود تا اینکه نماینده عوض شد و به رسم این روزگاران رییس بهزیستی هم عوض گردید، حتی مدیر کل و معاونان و حتی کارمند و کارشناس هم عوض شدند. حالا هم دولت یکدست شده بود و هم مجلس.

روزی کارشناسی برای بازدید به مرکز رفته و پرسیده بود:
چرا امروز به جای خورشت سبزی که در برنامه آشپز نوشته شده خورشت قیمه پخته اید؟
همه تصور کردند اهل شوخی است اما او در گزارش خود موضوع را مکتوب قید کرد. نیم ساعت بعد رییس بهزیستی جامه دران حاضر و با گرفتن عکس و فیلم از خورشت قیمه آن را صورتجلسه نمود. فردایش کارشناس استانی سراسیمه رسید و صورتجلسه را امضا نمود. در طی چند روز بعد مکاتبات متعدد پیرامون خورشت‌ها صورت گرفت و هفته بعد دعوت نامه به کمیسیون استانی آمد. توصیه کردم به جای مدیر مرکز، همسرم شخصا در جلسه کمیسیون حاضر گردد.

چند روز بعد برای انجام سونوگرافی کاظم به مرکز رفته بودم. او از بیماران شهری دور بود و در آنجا کاملا غریب.نتیجه کمیسیون را با امضای مدیر کل ،چند معاون ،کلی صاحب شغل و منصب، کلی کارشناس و بازرس همانجا دیدم :
اخطار به مرکز بابت دادن خورشت قیمه به جای خورشت سبزی.
‌خیره به مانیتور ماندم. کاظم غذا خورده بود و آمادگی سونوگرافی نداشت، مرتب هم می خواست مرا واسطه گرفتن مرخصی کند که سری به مادرش و شهرش بزند. در آن شرایط اصلا پروب در دستانم نمی چرخید.

🔺مدیر مرکز درخواست تعطیلی را رسما اعلام کرد. سیکل از کارشناس تا کمیسیون مجددا برقرار شد و پاسخ چنین آمد که خورشت قیمه به جای خورشت سبزی داده اید،مگر دست خودتان است که تعطیل کنید؟
سرانجام مرکز دست به دامن بهزیستی کشور و بازرس آن شد.
همسرم ، مدیر و سایر عوامل مرکز هفت ماه دویدند تا توانستند تعطیلی خود را عملی سازند و تنها خواسته اضافی آنان از بهزیستی تضمین مراقبت ویژه از بیمارانشان بود.
مرکز تعطیل گشت اما در مدت همین چند ماه دو مرگ ناگهانی و دو بستری در آی سی یو از جمع آن بیماران، فرجام تفکر ناپخته ای بود که سقف دانشش به تمایز دو خورشت سبزی و قیمه می رسید.

https://hottg.com/farnudgoodarziMD
کارشناس


🔺کارشناس حوزه اقتصاد :
اقتصاد ایران در انتهای جاده مرگ است. برای حل مشکلات هم دیر شده است.

🔺کارشناس حوزه دارو:
کمبود دارو بیداد می کند.قیمت دارو بالاست. صنعت بیمه ناتوان است.

🔺کارشناس حوزه پرستاری:
کمبود پرستار الان هم جدی است. سالانه دو هزار پرستار مهاجرت می‌کنند.

🔺کارشناس حوزه فوتبال:
فوتبال ایران از همه جهت تعطیل است.هیچ روزنه امیدی هم نیست.

🔺کارشناس حوزه پزشکی:
برخی رشته های تخصصی و فوق تخصصی داوطلب ندارند. زنگ خطر کمبود پزشک در این رشته ها از همین الان به صدا درآمده است.

🔺کارشناس حوزه دین:
حضور در مساجد بسیار کمرنگ شده است. از دین گریزی در بین جوانان نگرانیم.

🔺کارشناس حوزه اقتصاد کلان:
خروج سرمایه از ایران بسیار نگران کننده است.

🔺کارشناس حوزه امنیت:
آمار سرقت بسیار بالا رفته است. مردم مراقبت بیشتری از خود داشته باشند.

🔺کارشناس حوزه خودرو:
خودروهای بی کیفیت چینی به چند برابر قیمت واقعی و جهانی به مردم ایران فروخته میشود.

🔺کارشناس حوزه تجهیزات پزشکی:
مراکز تصویربرداری و درمانی به دلیل گرانی بی سابقه تجهیزات پزشکی و تعرفه های دستوری در حال ورشکسته شدن هستند.

🔺کارشناس حوزه آسیب اجتماعی:
آمار خودکشی نگران کننده است. خبرهای زیادی از ازدواج‌های سفید وجود دارد. طلاق به اوج خود رسیده است. بزه کاری رونق گرفته و آمار مصرف مواد مخدر بسیار بالاست.

🔺کارشناس حوزه درمان:
افزایش آمار سرطان نگران کننده است.

🔺کارشناس حوزه آب:
خشکسالی بسیار جدی است. مرگ کامل دریاچه ها نزدیک است. بیابان شدن جنگل‌های ایران دور از ذهن نیست.

🔺کارشناس حوزه زلزله:
در صورت رخداد زلزله در تهران منتظر فاجعه مرگ و میر میلیونی باشید.

🔺کارشناس حوزه نفت و گاز:
رقیبان ما با سرمایه گذاری در این حوزه تمام درآمد میادین مشترک با ایران را کسب کرده و ما به دلایل تحریم از آن بی بهره ایم.

🔺کارشناس حوزه کیفیت هوا:
ترکیب آلاینده های هوا خطرناک و آلودگی هوا محدود به کلان شهرها نیست.

🔺کارشناس حوزه خودروی داخلی:
تولید کننده گان خودروی داخلی روزانه زیان می‌دهند.

🔺کارشناس حوزه سیاست:
غلط بودن سیاست خارجی مانع کسب منافع ملی شده است.

🔺کارشناس حوزه اجتماعی :
شکاف طبقاتی در این حد نتیجه ای جز فروپاشی اجتماعی ندارد.

🔺کارشناس حوزه کتاب:
سهم مطالعه در ایران بسیار پایین است. قیمت ها با توان مالی مردم همخوانی ندارند.

🔺کارشناس حوزه راهنمایی و رانندگی:
کشته های تصادفات جاده ای در ایران بسیار بالاست. ایمن نبودن خودرو و استاندارد نبودن جاده ها از عوامل آنها هستند.

🔺کارشناس حوزه گردشگری:
سهم درآمد ایران از صنعت گردشگری بسیار پایین آمده است.

🔺کارشناس حوزه مالی:
بالاترین نرخ سود بانکی در ایران از مردم گرفته میشود و در عین حال بانکها به دلیل حجم اختلاس و خروج سرمایه در بحران مالی هستند.

🔺کارشناس حوزه جنگل:
تخریب جنگل‌ها بی رویه است. در آینده جنگلی نخواهیم داشت.

🔺کارشناس حوزه جامعه شناسی:
کسی خود را پاسخگو نمی داند. گزارش فرار بیماران از بیمارستان‌ها به دلیل مشکلات مالی است.

🔺کارشناس حوزه فرهنگ:
آمار ترک تحصیل خیلی نگران کننده است. معلم ها دغدغه جدی مالی دارند. طبیعی است بازده آموزشی نزول پیدا کرده است.

🔺کارشناس حوزه گوشت:
گرانی، گوشت را از سبد غذای خانواده ها حذف کرد.

🔺کارشناس حوزه لبنیات:
مصرف لبنیات به دلیل گرانی توسط مردم به شدت کاهش یافته است.

کارشناس شیر ، ماست ، کشک و پشم…کارشناس شیر ، گاو ، پلنگ و ببر….کارشناس شیر، شلنگ ،روشویی ، ظرف شویی …کارشناس شیر ، پستانک، شیرخشک و سرلاک….:
کمک!!! چرا کسی پاسخ نمی دهد؟ کسی صدای ما را می‌شنود؟ در حال سقوط هستیم!!!!

🔺ابراهیم رییسی:
دنیا از میزان پیشرفت ما متعجب است.

https://hottg.com/farnudgoodarziMD
ماه اکتبر

🔺خیابان متعلق به مردم است.
مردم مالک آن هستند.
خیابانها با مالیات و عوارض مردم ساخته شده اند.

شهرداری ها ، دولت ها و حکومت ها حق ندارند بدون اجازه مردم، خیابان را بازار تبلیغ و تحمیل افکار و خواسته های خود کنند.

🔺ماه اکتبر، کوشش یک جهان است برای آگاهی دادن در خصوص سرطان پستان.

شایعترین سرطان زنان.

بسیار کشنده در صورت نداشتن آگاهی.

دارای درمان قطعی به شرط داشتن آگاهی.

🔺جای آگاهی در خیابان ما همواره خالی است…

https://hottg.com/farnudgoodarziMD
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صدای خدا

برای مردمانش

گلچهره مپرس؛ كان نغمه سرا از تو چرا جدا شد…
گلچهره مپرس؛ پروانه تو بی تو كجا رها شد…
مپرس؛ مپرس…

https://hottg.com/farnudgoodarziMD
پرواز سنتی

🔺روز آخر سفر در فرودگاه شارل دوگل پاریس در حال انجام تشریفات پرواز به مقصد رم بودیم که متوجه شدم پرواز با مقداری تاخیر انجام خواهد شد. عصبی شدم چون واضح بود با این تاخیر اعلامی پرواز بعدی مان در رم را هم از دست خواهیم داد و تمام برنامه هایم هم در آن شرایط به هم خواهد خورد.

با همان آشفتگی جستجو در گوگل را آغاز کردم و حدود پانزده دقیقه در خصوص سرگذشت اولین پرواز انسان و نیز ساختار هواپیماها به مطالعه پرداختم.

حالا که اطلاعتم کامل گردید به سمت دفتر فرودگاه رفته و با مشت گرده کرده چندین بار مرگ بر ژنرال دوگل سر دادم اما متوجه شدم مشکل از فرودگاه نیست بلکه خلبان و کادر پرواز درخواست چنین تاخیری را داده اند. میکروفن سیار بلندگوی فرودگاه را به دست گرفته و به سمت دفتر شرکت ایتالیایی Alitalia رفتم و با صدای بلند ضمن اعتراض گفتم:

از آن روزی که شماهای خدانشناس این مواد شیمیایی را وارد هواپیماها کردید این بساط ها ایجاد شده است. قدیم ها و در زمان هواپیمای برادران رایت این مشکلات بود؟ کجا این همه سیم و رادار و بنزین سوپر مضر، کامپیوتر و این همه نرم افزار ترابری و مخابراتی بود؟
مدیر شرکت ایتالیایی تلاش می‌کرد با پیچیده و سخت معرفی کردن شغل خلبانی و پرواز مرا آرام کند.
از عصبانیت تکه ای از آرم شرکت را کندم و با همکاری چند معترض دیگر آن را آتش زده و در کنار آن با صدای بلند شعار دادم.

واقعا مطمئن بودم به دلیل اینکه من مسلمان شیعه هستم شرکت تصمیم گرفته است پرواز را به تاخیر انداخته تا در برنامه های بعدی من خلل ایجاد کنند. به مدیر دفتر پیشنهاد دادم که هواپیما و کلیه مسافرین را در اختیار من قرار دهند تا آنها را با روش پرواز سنتی دوران برادران رایت به رم برسانم اما کسی زیر بار نمی رفت.
حالا همه موبایل به دست در حال گرفتن فیلم از شلوغی ایجاد شده بودند….

🔺اطمینان دارم شما هم واکنش های مرا در آن شرایط نه تایید کرده و نه باور کرده اید. راستش من هم چنین رفتاری انجام ندادم بلکه با اعلام تاخیر پرواز با وجود مقداری نگرانی اما با خونسردی دقایقی را به مطالعه سرگذشت پرواز، فرودگاهای مدرن و تکنولوژی هواپیما پرداختم. از کادر پرواز هم به خاطر حساسیتشان نسبت به ایمنی سفر و جان مسافران تشکر نمودم.

🔺همه ما به دانش و گسترش علم بشر افتخار می‌کنیم. دانش کاملا پویا و رو به جلو حرکت کرده با توسعه روزانه، تمام نقاط ضعف خود را یافته و برای آن چاره اندیشی میکند.

با اتکای دانش مهندسی ساختمانهای ضد زلزله در مناطق زلزله خیز ساخته شده و کسی عزادار دیگری نمی‌شود.
با کمک علم و تکنولوژی ابزارهای کوچک و ساده پزشکی به اولتراسوند، MRI و PET تبدیل می شوند و بشر با کشف روش‌های پیوند اعضا و سلولهای بنیادی به دنیای زندگی جاودانه پای خواهد نهاد.

دانش را ذره ذره از معلمان و دیگران آموختیم و با پردازشی نوین، آن را به دیگران می آموزیم.
با کشف واکسن بیماری کشنده آبله ریشه کن میشود، فلج اطفال به شدت کاهش می یابد و درهای یک زندگی بهتر برای انسان گشوده می گردد.

سفرهای مافوق صوت، کشف و ماجراجویی در بین سیارات ، ماهواره ها و اینترنت امروزه برای مردم عادی شده اند.

دانش ، علم ، پزشکی سنتی و غیر سنتی ندارند. دانش یک امتداد است که هر روز دری را میشکافد و پرسشی را عاقلانه پاسخ می دهد.
با الاغ نمی توان به فضای بین ستاره ای سفر کرد، با هواپیمای برادران رایت نمیتوان بر ماه نشست و تاثیر معجزه آسای واکسن را نمی توان نادیده گرفت. اگر سازه های قدیمی زیادی در شهری دارید منتظر مرگ و میر بالا در یک زلزله چند ریشتری باشید.

در این دنیای پر جهش که گوشی های تلفن به دلیل سرعت بالا و تغییرات بارز تکنولوژی در طی چند سال قدیمی و از رده خارج می‌شوند هستند آدم‌هایی که با رواج خرافات و پهن کردن بساط جادوگری ، جن گیری ، سنتی گری … نابخردانه به جنگ با دانش میروند.

دیگر دیدن یک آیت اله در تلویزیون ملی و یا کلیپ های مجازی که خود را پدر علم معرفی کند عجیب نیست. هم او که معتقد است اروپاییان دنبال دزدیدن مغز او بوده اند.
یا آن یکی که معتقد است دستگاههای سونوگرافی طوری تنظیم شده اند که بچه شیعه را اشتباهی تشخیص دهند.
یکی پِهِن الاغ را زندگی بخش می داند و دیگری روغن بنفشه را ضد بلایا. آن یکی علف فروشی راه انداخته است و این یکی تبلیغ علف خواری میکند. آن یکی با مشت و لگد به جان بیمار اسکیزوفرن بیچاره می افتد تا به زعم خودش جنش را بگیرد و این یکی با داروی حضرت مریم در باز کردن پرده بکارت زنان تخصص دارد.
همگی هم مشت هایشان گره کرده است، میکروفون و تریبون هم دارند و البته نعرهایشان هم بلند است.

با الاغ نمی توان به فضای بین ستاره ای سفر کرد. دانش لازم است. دانشی مدرن، مثل لحظه زیبای درمان قطعی سرطان پستان.

https://hottg.com/farnudgoodarziMD
جنگ

🔺در کنار احترام و حفظ معماری بی نظیر و باستانی شهر وین در سبک باروک، رومانسک و گوتیک ساختمان های جدید نیز از جمله دو ساختمان مجلل و مدرن در جوار هم در این شهر زیبا بر پا شده اند.
یکی ساختمان سازمان ملل که در محوطه اش اثر هنری چهار تاقی شامل مجسمه چهار دانشمند شهیر ایرانی قرار دارد و برای ما جذاب است و دیگری ساختمان بزرگ بین المللی Austria center که مرکزی علمی، فرهنگی و نمایشگاهی است.

سالیان سال است کنگره های رادیولوژی اروپا با حضور هزاران رادیولوژیست از سراسر دنیا، ناشرین بزرگ و غولهای تجهیزات پزشکی جهان در این مرکز برگزار و اجرا میگردد.

🔺در همان سالن همکف و در میان هزاران پزشک ، هزاران مهندس و صدها کادر اجرایی و خدماتی، یک نفر توجه ام را جلب کرد. صورتی به شدت لاغر، رنگ و روی تیره و لباسهایی بسیار ساده و معمولی…. اما نمیدانم چرا لباس فرم خدماتی ها که پیراهن و کلاهی قرمز بود را به تن نداشت.

تندی گامهایش به شکلی بود که انگار برای رسیدن به جایی عجله دارد. هر لحظه که میدمش تنها بود و تمام مدت ندیدم با شخصی گفتگویی داشته باشد.

حساسیتم آنجا فزونی یافت که به هر جا پا می گذاشتم او هم حاضر بود، از طبقه سالن کنفرانس ها تا غرفه های ناشرین ، از کافی شاپ ها تا سالنهای بزرگ نمایشگاه تجهیزات پزشکی.

حوالی ظهر تصمیم گرفتم به دفتر خانم کاترینا که امور EUSOBI را برای گروه Breast انجام می دهد سری بزنم که بار دیگر او را دیدم.از کارت کنگره که بر سینه اش آویزان بود فهمیدم او یک پزشک رادیولوژیست و اهل یمن است.

آن روزها یمن به شدت زیر بمباران ائتلاف اعراب بود، تصاویر فجیع کشته ها، خرابی ها ، زاری و ناله بازماندگان ، گریه کودکان، چهره پلید فقر و قحطی غذا و دارو در رسانه ها پخش میگردید.
خیلی زود گفتگوی دو نفره ما آغاز گردید. احوال یمن را پرسیدم و جنگ را.
او هم تا می توانست گفت و گفت، انگار سالها منتظر این پرسش بود. وقتی آخرِ حرف‌هایش به بغضی مردانه رسید دو عکس را در صفحه گوشی اش نشان داد اولی مادر، برادران و خواهرانش و دومی زن و فرزندش که همگی در بمباران کشته شده بودند و او اکنون در این دنیای پهناور تنهای تنها….

اسفند ماه بود و وین بسیار سرد. کارت کنگره را به بهانه سردی داخل پالتو پنهان کردم و دکمه ها را بستم.

🔺اطمینان داشتم او متنفر بود از تمام دنیایی که همه زندگی را از او گرفته بود.
از سازمان ملل و تمام ساختمانهای مجللش.
از همه آنهایی که فرمان شلیک می دهند.
از همه کسانی که امضای جنگ می زنند.
از تکنولوژی و دقت هدفگیری هواپیماها.
از همه موشک ها ، بمب ها ، تفنگ ها و فشنگ ها.
شاید مثل همه ما.

https://hottg.com/farnudgoodarziMD
☑️راه حل

✍️دکتر فرنود گودرزی

🔺مشکل:
وزارت آموزش و پرورش: اخذ هرگونه وجه از دانش آموزان در مدارس دولتی ممنوع بوده و با مدیران خاطی برخورد خواهد شد.

🔺راه حل:
مدارس دولتی همه گونه وجه از دانش آموزان با روش های جدید اخذ کنند. روش‌هایی مثل التماس، در معذورات گذاشتن والدین و در صورت لزوم چاشنی تهدید به اخراج دانش آموز.

🔺مشکل:
بانک مرکزی: میزان سود تسهیلات بانکی طبق تعرفه اعلامی بانک مرکزی است و با بانک‌های خاطی برخورد میگردد.

🔺راه حل:
بانک ها با فرمولهای جدید بیشتر از بخشنامه بانک مرکزی که هیچ بلکه بیشتر از یهودی های عالم سود بگیرند.فرمولهای مثل گرو نگه داشتن بخشی از وام، محاسبه سود مازاد، سود مرکب و جریمه چند برابری بر تاخیر..

🔺مشکل:
رای دیوان عدالت اداری: طبق قانون، مالیات بر میزان درآمد اشخاص محاسبه میگردد ولی تراکنش های بانکی حساب های اشخاص موید درآمد آنها نیست.

🔺راه حل:
اداره مالیات بر تمام تراکنش های حساب های اشخاص مالیات بسته و برگ تشخیص مالیاتی به روش «علی الراس» صادر کند. (کلمه علی الراس به معنی دلبخواه، همین جوری، دیمی ، کشکی و غیره…)

🔺مشکل:
رای دیوان عدالت اداری :مراکز درمانی اصولا مرکز تجاری نبوده و شهرداریها مجاز به اخذ عوارض مشاغل و تجاری از آنها نمی باشند.

🔺راه حل:
شهرداریها در سراسر کشور مراکز درمانی را برای ستاندن این عوارض با روشی نوین تحت فشار قرار دهند. روشی مثل برداشتن کلمه مشاغل و تجاری از دفترچه تعرفه خدمات و گذاشتن کلمه فعالین اقتصادی.

🔺مشکل:
درصد قابل توجهی از پزشکان حاذق دنیای غرب ایرانی هستند که باعث افتخار ماست اما در تلاشیم با برنامه های مدون از آنها در کشور خودمان بهره بگیریم.

🔺راه حل:
با تصویب اعضای شورای انقلاب فرهنگی فرزندان مسئولین در هر رشته ای که در حال تحصیل هستند تغییر رشته و در شهر تهران به رشته پزشکی مشغول به تحصیل شوند. در این خصوص هر کس احساس نارضایتی دارد مشمول ماده قانون « هر کس ناراضی است خب برود» می شود.

🔺مشکل:
قوه قضاییه قوه‌ای مستقل است که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت در ایران است.

🔺راه حل:
هنوز معاون اول محترم قوه قضاییه آنرا برای کسی فاش نکرده است اما هر چه باشد نتیجه اش رضایت بخش بوده و قطعا با روش زد و بند عمل میکند.
……
……
……
......

در هر صورت شما آسوده بخوابید.
برای هر مشکلی راه حلی موجود است.

https://hottg.com/farnudgoodarziMD
You & Me
Peder B. Helland
یک بی کلام

پر از جنس ناب آرامش

برای دومین روز از دومین ماه پاییز

مثل برگ زرد زندگی

https://hottg.com/farnudgoodarziMD
هفدهم آبان روز جهانی رادیولوژی


فکری پلید

🔺زمستان ۸۳ بود و رخداد دو غافلگیری برای من.
اول آنکه به توصیه دوستان در انتخابات نظام پزشکی و همچنین انتخابات ریاست شرکت کردم در حالیکه حتی یک خط از قوانین نظام پزشکی را نمی دانستم و دوم آنکه وقتی کلی وسایل دفتری و اداری برای سازمان خریدم تازه متوجه شدم امکان برداشت از پولهای موجود در حساب سازمان وجود ندارد.

زودتر از آنچه فکر میکردم موقع پرداخت حقوق ، اجاره و ادای تعهدات آن همه وسایل خریداری شده فرا رسید. پول در حساب بانکی سازمان به میزان کافی بود اما کارمند بانک به دلیل عدم وصول چک های قبلی نه حاضر بود دسته چک جدیدی صادر کند و نه برای برداشت بخشی از وجه همکاری نماید.

به معاون بانک زنگ زدم گفت تا تکلیف چک های قبلی روشن نشود امکان پذیر نیست، رییس بانک گفت غیر قانونی است، رییس حوزه گفت خلاف مقررات است، فرماندار گفت فاقد وجاهت قانونی است، امام جمعه هم گفت اشکال شرعی دارد. ما مانده بودیم و آن همه تعهدات و این همه رعایت مقررات.

🔺در یکی از روزها چشمم به یک دفترچه بیمه بانکی افتاد که خانم منشی برای نوبت انجام سونوگرافی کلیه ها و مجاری گوشه میزم چیده بود. به عکس روی دفترچه نگاه کردم ، همان معاون بانک بود. ناگهان فکر پلیدی به ذهنم رسید. باید غافلگیرش میکردم.

به داخل سالن انتظار رفتم و در حضور سایر بیماران به او گفتم سونوگرافی شما خاص است و باید آب زیادی بنوشید. او هم که کت و شلوار رسمی به تن داشت از اینکه در جلوی دیگران مورد توجه قرار گرفته بود در پوست خود نمی گنجید و تصمیم گرفت چند لیوان اضافه هم بنوشد.

چهل و پنج دقیقه بعد به خانم منشی مراجعه کرد که احساس پری مثانه دارد. یک ربع بعد گفت مقداری اذیت هستم، یک ربع بعد در اتاق سونوگرافی را زد. من هم که مشغول انجام یک داپلر اندام بودم گفتم بعد از این بیمار نوبت شماست. یک ربع گذشت. وقتی به داخل آمد مردمکها دیلاته، پاها در اینترنال روتیشن و کمر در حالت فلکشن، قدمها کوتاه… و مرتب تکرار می‌کرد داره میریزه…تا او را دیدم با خونسردی و به گرمی بحث حساب و دسته چک را باز کردم. زودتر از آنچه تصور می کردم مقاومتش شکست. هنوز نخوابیده بود که گوشی را کنار گوشش گذاشتم. کارمند بانک پشت خط بود.به کارمندش گفت قبل از اینکه بریزه دسته چک جدید را صادر کن ….

🔺نزدیک بیست سالی است دوست و بیمار ثابت مطب من است و سالی دو بار برای سنگ ۲۱ میلیمتری دسته کالیس تحتانی کلیه چپش مراجعه می کند. آن خاطره را بهترین و دقیق ترین خاطره تشخیصی پزشکی خود می داند و من هنوز نتوانسته ام او را قانع کنم که نیازی به این میزان پری مثانه نیست. تا زمانی که علایم سایکوز را در خود مشاهده نکند نوبتش را مهربانانه به دیگران می‌دهد.

https://hottg.com/farnudgoodarziMD
هفدهم آبان روز جهانی رادیولوژی

برای تکنولوژیست های مهربان

☑️دوران شیردهی

🔺آغاز به کارم به عنوان یک رادیولوژیست در بیمارستان دولتی همزمان شد با حضور یک تکنسین رادیولوژی که با هیچکس سر سازگاری نداشت.
نارضایتی پرسنل و بیماران آنقدر بالا گرفت که خودم وارد عمل شدم اما چیزی تغییر نکرد.
مشکل به بیمارستان کشیده شد و نتیجه اش شد اخراج او از بخش و جابجایی به داروخانه که باعث کاهش حقوق و قطع حق اشعه اش هم شد.

آن سالها رسم بود که صبحها فردی از واحد آشپزخانه بیمارستان به بخش‌های بستری بیماران سر کشیده و با یک کتری بزرگ برای هر بیمار یک لیوان شیر گرم می ریخت. این شیر مختص بیماران و پرسنل بخش رادیولوژی بود و به آن سهمیه یا حق شیر گفته می‌شد که در همان ماههای نخست کاری من توسط بیمارستان قطع گردید.

ناسازگاری او در داروخانه هم ادامه یافت و مرتب در حال نوشتن بیانیه و شکایت علیه من، بخش و بیمارستان بود.

رییس شبکه که جانش به لب رسیده بود از او خواست حقوقش را کامل بگیرد اما قول بدهد اصلا سرکار نیاید.
شرایط بدتر شد او فرصت کافی یافت…شنبه ها وزارت، یکشنبه اداره اطلاعات، دوشنبه ها اداره بازرسی، سه شنبه ها حراست، چهارشنبه ها دانشگاه، پنج شنبه ها استانداری و جمعه ها هم نزد امام جمعه در حال نوشتن انواع شکایت.

همه از دستش کلافه بودند حتی بچه های اداره اطلاعات و امنیتی ها.
تا آنکه شکایتی بلند بالا از حراست وزارت به دانشگاه و سپس شبکه و فرمانداری رسید. فرماندار که فردی مقتدر و البته تازه به این پست رسیده بود از پیگیری خاص وزارت و از میزان آن همه شکایت متعجب گردید.

جلسه ای با حضور فرماندار ،بازرس دانشگاه، رییس شبکه، تعدادی مدیر و معاون ….برای بررسی موضوع در سالن جلسات شبکه بهداشت تشکیل شد. بر روی دیوار سالن چند نقشه ، تندیس و تابلو از جمله یک تابلوی بزرگ از یک مادر و نوزاد نصب بود که بر روی آن این جمله و از قول نوزاد نقش بسته بود:
«هیچ غذایی برای من بهتر از شیر مادر نیست».

فرماندار زیرک از همان ابتدا به فضای احساسی روی آورده و پس از کلی تمجید از او خواست مردم، بیمارستان ،بخش و دکتر را تنها نگذارد.

او هم غرق در جو احساسی گفت :
به خدا من تقصیری ندارم. اما از دکتر گله دارم.

فرماندار گفت :
به جای این همه شکایت و مراجعه به ادارات …گله ات را همین جا جلوی خودش بگو.

او هم با بغضی در گلو و در اوج احساسات گفت:
من دکتر را خیلی دوست دارم، اگر بگوید بمیر میمیرم اما در مدت یکسال اصلا به من شیر نداد…..

فرماندار که از موضوع حق شیر کاملا بی اطلاع بود با دهان نیمه باز و با بهت تمام چندین بار به نوشته پر معنی روی دیوار و چهره خونسرد و عادی من انداخت… خودکار از دستش افتاد، آب دهانش را چند بار قورت داد……اطمینان دارم فراموش کرده بود اصلا کجاست…


https://hottg.com/farnudgoodarziMD
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببینید
و
ایستاده تعظیم کنید
رو به بلندای انسانی….


https://hottg.com/farnudgoodarziMD
کوکب خانم

🔺کوکب خانم، زن پاکیزه و با سلیقه ای است. او سطل شیر را همیشه در جای خنک نگاه می‌دارد. روی سطل پارچه‌ای می‌اندازد تا گرد و خاک بر آن ننشیند و پاکیزه بماند.

کوکب خانم هر روز از شیر چیزی درست می‌کند. گاهی به آن مایه پنیر می‌زند و پنیر درست می‌کند. گاهی مایه ماست می‌زند و ماست می‌بندد. و گاهی از ماست کره می‌گیرد.


آقا رجبعلی

🔺آقا رجبعلی، دبیر ستاد علم و فناوری شورای عالی انقلاب فرهنگی است. او گاهی حرفهای قشنگ می زند.

او می‌گوید کیفیت پزشکی ما حرف برای گفتن دارد و بهتر است دیپلمه ها را مستقیم وارد رشته های تخصص پزشکی کنیم تا با سرعت بیشتری متخصص یک رشته بشوند.


🔺تمام تفاوت کوکب خانم و آقا رجبعلی این است:

کوکب خانم میداند.
آقا رجبعلی نمی داند.


https://hottg.com/farnudgoodarziMD
آجیل مشکل گشا


🔺این روزها تا دلتان بخواهد وقت رونق گشایش و حل مشکلات است و بس.

به همت نمایندگان انقلابی مجلس حتی قرار است سربازی ۱۲ ماهه شده، چشم بدخواهان نظام هم کور و از شما مردم شریف چه پنهان، چه بسا با داغ تر شدن همان تنور کل بساط سربازی هم از بیخ و بن برچیده شود….

🔺دنیای imaging هم که شرایط خاص خودش را دارد. از راه اندازی داپلر رنگی در شرق تا نصب آنژیوگرافی در غرب شهرها.
شاهین بخت طلایی هم بر دوش آن کسی می نشیند که برود سراغ الماس این بازی ها…..
چه میکند پُز آوردن یک MRI و یا CT scan….
خود خود آجیل مشکل گشاست.می شود کارناوال راه انداخت.

🔺قربانعلی کارگر شهرداری محله ماست. چند ماهی است حقوق نگرفته است، دخل و خرجش با هر فرمولی جور در نمی آید، امیدی به آینده هم ندارد، اگر حقوقش را جمع کند صد و پنجاه سال دیگر می‌تواند خانه دار که نه بلکه صاحب یک آلونک بشود، پسرش دوچرخه میخواهد، دخترش رنگ عروسک را ندیده است، زنش در خانه ها کلفتی میکند ….
اما باور نمیکند تمام آرزوی این خانواده راه اندازی بخش جراحی قلب باز Open heart در محله شان است.
اصلا این یک مطالبه عمومی مردم شریف و شهیدپرور خیابان ماست. نماینده و یا همان کاندید نمایندگی هم که هیچ دغدغه ای ندارد بجز جامه عمل پوشاندن به این خواسته ها…..


https://hottg.com/farnudgoodarziMD
Fake Smile
Martin Czerny
💎  روزی که اندوه آمد!

روزی "اندوه" به روستای ما آمد ،
"گفتیم رهگذر است !
اما ماند!
 
گفتیم مسافر است و خستگی در می کند و می رود ،
باز هم ماند و نشست و شروع کرد به بلعیدن ذخیره امیدمان"

گفتیم : مهمان بد قدمی است !
دو سه روز دیگر می رود ...
و باز هم ماند و ماند و ماند و تبدیل شد به یکی از اعضای ده مان،
 
اکنون اندوه کدخدا شده و  تمام کوچه ها بوی "آه" می دهد .
تمام امیدها را بلعید و به جایش "حسرت" در دل ها انبار کرد .

پیران ده هنوز به یاد دارند :
" روزی که اندوه آمد ،
"جهل"  نگهبان دروازه روستا بود .!!!!!


https://hottg.com/farnudgoodarziMD
✍️دکتر فرنود گودرزی

چنانچه در طول زندگیتان یک پشت میز نشین را با چشمان خود دیدید که

دل‌های غم زده را
سینه های تهی از امید را
جیب های خالی از پول را
مهندسین اسنپی را
معلمین آشفته را
پرستاران بی انگیزه را
پزشکان پشیمان زده را

و آن همه چمدان های بسته را ندید، کور نیست.
او نمی خواهد ببیند.


بدترین کور، کوری بود
که نمی خواست ببیند ...

📕 کوری- ژوزه ساراماگو

https://hottg.com/farnudgoodarziMD
✍️دکتر فرنود گودرزی

رییس دادگر

🔺آورده اند در گذشته ای نچندان دور پادشاهی دادگر می زیست که شاه ابراهیم نام داشت.
در طریق دربار و وزرا چیزی می نگنجید جز زدن شمشیر به راه سهولت زندگی رعیت.
روزی آنان را بفرمود که به راستی ولی نعمت برازنده شماست، پس گردهم آیید تا آنچه از نیاکان به ما رسید بر طبق اخلاص بر شما بخشم و چنین کرد که وحشی بافقی آنرا بدین سان سرود:

زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو
بد ای برادر از من و اعلا از آن تو

این تاس خالی از من و آن کوزه‌ای که بود
پارینه پر ز شهد مصفا از آن تو

یابوی ریسمان گسل میخ کن ز من
مهمیز کله تیز مطلا از آن تو

آن دیگ لب شکستهٔ صابون پزی ز من
آن چمچهٔ هریسه و حلوا از آن تو

این غوچ شاخ کج که زند شاخ، از آن من
غوغای جنگ غوچ و تماشا از آن تو

این استر چموش لگد زن از آن من
آن گربهٔ مصاحب بابا از آن تو

از صحن خانه تا به لب بام از آن من
از بام خانه تا به ثریا از آن تو


https://hottg.com/farnudgoodarziMD
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرانجام روزی پایان چکیدن ماشه هاست و آنروز تمام تفنگ های در دست را در زیر خروارها خاک چال خواهیم کرد و آنگاه
نوبت به نمایش تمام سازهاست.

مینشینم رو در رو
بی امان زخمه می زنیم بر سیمهای ساز
میرویم در پهنای شور
هم نوا با نوا
به فرخندگی همایون
قدم در گوشه های ماهور
حماسه ای از چهارگاه
ترانه ای از سه گاه
و
دست آخر گذری بر راست پنجگاه

و بی شک روز پایان دگر کشی و خودکشی است.

https://hottg.com/farnudgoodarziMD
فروپاشی سنگرها

🔺سال ۱۸۶۱ ، آستانه جنگ داخلی امریکا، اگرچه مارگارت میچل نویسنده بزرگ امریکایی هنوز هم متهم به نژاد پرستی و دفاع از پدیده شوم برده داری است اما در توصیف شرایط جنگ، وحشیگری های شمالی ها و آتش زدن کل شهر آتلانتا، در تمام روایت داستانش همچنان درمانگاه ، دکتر مید و تیمش را در حال انجام وظیفه سراپا نگه میدارد چرا که میداند درمانگاه سنگری است که می بایست در شعله های بزرگ آتش هم، لحظه ای از انجام وظیفه اش کوتاه نیاید.

🔺سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵، جنگ جهانی دوم، با وجود بمباران راهبردی مراکز جمعیتی، استفاده از دو بمب هسته ای، نسل کشی ها، تقویت فاشیسم و نازیسم، قتل و عام چینی ها به دست ژاپنی ها، حملات بی رحمانه هوایی متفقین و متحدین علیه یکدیگر ،گرسنگی و مرگ و میر بیش از ۷۰ تا ۸۵ میلیون انسان اما در حملات و آسیب به مراکز درمانی و درمانگران همیشه انگشت اتهام به سمت جبهه مقابل گرفته می‌شود چرا که احترام به اصول ICRC در کمک های اولیه، تعلیم پرستاران و ماماها، مراقبت از زایشگاه ها و بنا نهادن بیمارستان‌ها خط قرمز جهان شمول و مرز آبروی دولت ها است.

🔺سال ۱۹۸۱ ، پاره کردن معاهده ۱۹۷۵ الجزایر توسط صدام حسین، آغاز حمله وحشیانه و جنگ تمام عیار عراقی ها به مرزها و فرودگاه های ایران. هشت سال دفاع جانانه، رد پیشنهادهای آتش بس، صدور قطعنامه ها، دفاع تمام قد اعراب از صدام، صدای آژیرها، بمباران شهرها، استفاده عراقی های از بمب های غیر مجاز شیمیایی و حتی هدف قرارگرفتن کشتی های تجاری با پرچم های دیگر کشورها در خلیج فارس…اما در مقام مقایسه حمله مستقیم به مراکز درمانی کم است چرا که خجالت جهانی به بار آورده و به اعتراض های متعدد و حداقل به صدور قطعنامه و محکومیتی منجر میگردد.

🔺سال ۲۰۲۳، نوار غزه، رنگی به روی شهر نمانده است، کشته شدن اقبال روزمره است، بزرگ و کوچک هم نمی شناسد، گاهی خانوادگی و در آغوش هم..اما هدف قرار گرفتن یک بیمارستان و اختلال کار درمانی آنقدر مورد نکوهش و محکومیت جهانی قرار میگیرد که انکار هم رنگ آبروی رفته را باز نمی گرداند.

🔺این روزهای ما، نزدیک انتخابات که میشود نمایندگان مجلس کمی با مردم مهربان هستند،قول نصب سی تی اسکن و ام آر آی تکراری است.
داستان تحویل چند تا متخصص و فوق تخصص طرحی داغ داغ است درست مثل عَرضه چند برده در دوران برده داری.
رییس امور مالیاتی می گوید بالاترین رقم پرداختی مالیات متعلق به پزشکان و دندانپزشکان است اما صدا و سیما مرتب برنامه و گزارش پخش میکند که اینها مالیات گریز هستند.
قانون کار با انواع فنون کارفرما را به خاک و پُل میبرد اما پزشکان در بیمارستان‌ها مشمول این قانون نمی شوند.
یک عمر تمام شبانه روز بیمار بیمه ای ویزیت می کنی اما خودت مشمول بیمه نیستی.
اگر قانون معافیت سربازی هم به تصویب برسد یک نفر از آن قانون مستثنی است و آن پزشک است.
بستن قرارداد با سازمانهای بیمه گر اجباری میشود اما خود سازمان بیمه گر هم پولی برای پرداخت کارکرد پزشک یا ندارد یا نمی دهد.
در حالیکه یک ریاضیدانمان میشود مریم میرزاخانی و می رود آن ور آب یک ریاضیدانمان میشود رجبعلی که یک تنه نسخه ورود مستقیم دیپلمه ها را به رشته های تخصصی می نویسد.
باورتان بشود یا نه اما به حکم یک بازپرس نابلد پزشک و پرستار و رییس یک بیمارستان را در غل و زنجیر از شیفت میبرند به بازداشتگاه.

🔺در حالیکه قرار بود در بحرانی ترین حوادث تاریخی در آخرین سنگر ها همچنان پرچم هایمان برافراشته بماند اما به بدترین وجه مورد تهاجم قرار گرفته ایم.
یک قدم مانده به فروپاشی کامل سیستم درمان….. بسیار پیش تر از شلیک گلوله ای از سمت دشمنان…


https://hottg.com/farnudgoodarziMD
HTML Embed Code:
2024/06/03 09:31:41
Back to Top