TG Telegram Group Link
Channel: بازسازی گفتمان دینی
Back to Bottom
«زید و زینب»

🖍 بهروز مرادی

ماجرای زندگی مشترک زیدبن‌حارثه، پسرخوانده‌ی حضرت رسول‌ص و همسرش زینب (دخترعمه‌ی پیامبر) دست‌مایه‌ی برساخت افسانه‌های دروغین و دستاویزی برای تهمت‌زنی مغرضین و هتاکین به ساحت پاک پیامبر نازنین گردیده است.

اصل ماجرا چنین است که زید در هشت سالگی، سالها پیش از بعثت، در یک جنگ قبیله‌ای به بردگی گرفته و در بازار برده‌فروشی عُکاظ به فروش گذاشته و توسط حضرت خدیجه‌س خریداری و به حضرت رسول‌ص هدیه داده شد و آن حضرت بلافاصله او را آزاد کرد و به فرزندخواندگی پذیرفت.

پس از بعثت، زید دومین مردی بود که بعد از حضرت علی‌ع به حضرت رسول‌ص ایمان آورد.

هنگامی که گروهی از طایفه‌ی پدری زید برای مراسم حج به مکه آمدند، زید از طریق آنها به پدر و مادرش پیغام داد که من نزد مهربانترین پدران هستم، نگران من نباشید.
پدرش تا این پیغام را دریافت کرد، به سوی مکه رفت و از حضرت رسول خواست تا زید را در مقابل هر مبلغی که بخواهد به او بفروشد. حضرت به زید گفت مختار است که رفتن یا ماندن را اختیار کند. زید به پدرش گفت که با او نمی‌آید و نزد حضرت رسول می‌ماند.
پدرش گفت آیا بردگی را بر آزادی ترجیح می‌دهی؟ زید گفت: هرگز محمد را ترک نمی‌کنم چراکه از او چیزهایی دیده‌ام که نمی‌توانم کسی دیگر را به او ترجیح بدهم.
سپس حضرت رسول زید را در جمع مردم برد و گفت آگاه باشید که زید پسر من است و او از من ارث می‌برد و من از او ارث می‌برم.

پدرش تا این سخن بشنید گفت اکنون دیگر خاطرم آسوده است و مکه را ترک کرد و رفت.

چندی بعد حضرت رسول به خواستگاری زینب دخترعمه‌ی خود برای زید رفت. آنها با هم ازدواج کردند. اما زینب تبار هاشمی و عبدالمطلبی خود را به رخ زید می‌کشید و زید از این لحاظ در عذاب بود و پیش حضرت رسول از رفتار متکبرانه‌ی زینب شکوه می‌کرد و چون سرزنش‌های زینب بالا گرفت، زید قصد جدایی خود از زینب را برملا ساخت. حضرت رسول زید را از طلاق منع می‌کرد تا بحران خانوادگی آن دو حاد شد و سرانجام طلاق صورت گرفت.

آیه‌ی ٣٧ از سوره‌ی احزاب چنین می‌فرماید که پیش از طلاق زید و زینب، در دل حضرت رسول چیزی بود که پنهان می‌کرد. از فحوای این آیه می‌توان نتیجه گرفت که احتمالاً آن حضرت بیم داشت که مردم او را به‌خاطر پیونددادن زید و زینب ملامت کنند و مسئولیت بحران خانوادگی و طلاق آن دو را متوجه ایشان نمایند. او بیم داشت که مبادا جایگاه ایشان به‌همین خاطر نزد مردم تضعیف شود و مردم دیگر توصیه‌های وی را نپذیرند. او نگران بود که مبادا طلاق آن دو به محبوبیت پیامبری وی لطمه بزند و بر روی جذب مخاطبین به پیام وحی تأثیر منفی بگذارد. به‌همین خاطر تا آنجا که می‌توانست آنان را از طلاق منع می‌نمود.

اگر ایشان در دل نسبت به زینب احساسی داشت، هرگز او را به همسری زید درنمی‌آورد و پس از آغاز بحران در خانواده‌ی آن دو، آنهمه به ادامه‌ی زندگی مشترک آنها اصرار نمی‌ورزید.
.
پس از طلاق آن دو، ایشان برای تسکین شکست در زندگی زینب، از ذهن خود می‌گذراند که ای‌کاش می‌توانست او را به همسری خود در آورد، چون خود را مسبب ازدواج ناموفق وی می‌دانست.
اما طبق رسوم و عرف زمانه، یک پدر نمی‌توانست با عروس طلاق‌گرفته‌ی خود ازدواج کند.

ما به عنوان مسلمانِ معتقد، به پاکی و درستکاری حضرت رسول ایمان داریم و نیز به این امر اطمینان داریم که تمایل قلبی وی به ازدواج با زینب مبنای دلجویانه داشته و نه شهوت‌گرایانه.

همچنین نمی‌بایست و نمی‌توان از یاد برد که حضرت رسول‌ص در سن ٢۵ سالگی با حضرت خدیجه‌س ازدواج نمود و علیرغم اینکه ١۵ سال از خدیجه‌س جوان‌تر بود، تا زمان وفات وی همسر دیگری اختیار نکرد. زمان درگذشت خدیجه‌س، حضرت رسول‌ص ۵۰ ساله بود و تنها یک همسر داشت.
قرآن و تاریخ نجابت اخلاقی ایشان را گواهی می‌کنند.

او چه پیش و چه پس از بعثت به امین مردم مشهور بود و خیانت نمی‌توانست در ذهن و کردار وی جایی داشته باشد.

واکنش ایشان نسبت به بحران خانوادگی زینب و زید اثبات می‌کند که آن حضرت خیانتی مرتکب نشده و مرام اخلاقی و مقام تقوایی ایشان رفیع‌تر از آن بود که فکری ناراست در ذهن یا احساسی ناپاک در دل وی خطور کند.

پس از انجام طلاق، خداوند در آیه‌ی ۴٠ از سوره‌ی احزاب می‌فرماید که محمد پدر هیچکدام از مردان شما نیست و در انتهای آیه‌ی ٣٧ هم عنوان شده که خداوند در ازدواج حضرت رسول‌ص با زینب پس از جدایی‌اش از زید اشکالی وارد ندیده و ازدواج ایشان با زینب را تجویز نموده تا مؤمنان در ازدواج مرد با همسر فرزندخوانده‌ی خود ایراد و اشکالی نبینند.

در این ماجرا حضرت رسول هیچ اشتباهی مرتکب نشده و خطایی از او سر نزده و جداشدن زنان از مردان و ازدواج مجدد و سریع زنان با سایر مردان در فرهنگ و عرف جامعه‌ی آن زمان بسیار طبیعی بود به‌گونه‌ای که هیچ زنی مجرد باقی نمی‌ماند.

٢٣ اردیبهشت ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
«اقدام علیه دین»

🖍بهروز مرادی

صحنه بسیار تکان‌دهنده است و پیش از دیدن آن، ضروری است نسبت به فاجعه‌آمیز بودن آنچه قرار است دیده شود، هشدار داده شود: مأموری که یکی از خواهران ما را مورد ضرب و شتم و هتک حرمت قرار می‌دهد و به او توهین می‌کند و کرامت ذاتی او را زیر پا می‌نهد و سوار خودرو می‌کند، همویی که از ادب و اخلاق و فرهیختگی بی‌بهره است و ضایعه‌ای برای انسانیت است و زائده‌ای روییده بر امنیت خلق است و سایه‌ای از مردان.

مأموری رام‌نشده، اهلی‌نشده، جبرکننده با روشی بس خشن، خشونت‌ورزی ضد دین، قیام‌کننده علیه قرآن حکیم، عصیان‌کننده در مقابل خداوند رئوفِ رحم‌کننده به همه‌ی مردم (ان الله بالناس لرئوف رحیم؛ حج:۶۵).

مأموری قرآن ناخوانده، سنگدل، فاقد غیرت دینی، نادار حمیّت ملی، تهی از شرافت انسانی، که نه دین دارد و نه آزاده است، مردی از طایفه‌ی کوچک‌ها که چون بزرگی نیاموخته، لاجرم بزرگی نمی‌داند و نمی‌تواند.

مردی از قبیله‌ی خشونت‌ورزان که رفتارشان بدنام‌کننده‌ی دین است و حیثیت از پیامبر رحمت اسلام می‌زداید و آبروی کلام وحی می‌برد و ارزش‌های تشیع را نسخ می‌کند.

مأموری که بر جان و ناموس مردم مسلط کرده‌اند و او با همدستی خشونت‌گرایانِ زورگو، دین را از محتوا تهی کرده‌اند و خلق را از آن رمانده‌اند و مردم را از آن گریزانده‌اند و بذر نفرت از دین را در این جامعه‌ی همیشه دینی نشانده‌اند.

ای‌کاش می‌شد از او و همدستانش به محکمه‌ای عادل شکایت برد، به جرم توهین به مخلوق باکرامت خداوند و به جرم اقدام علیه امنیت انسان‌ها و به جرم بدنام کردن دین و قرآن خدا.

٢۵ اردیبهشت ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
«درخت‌کشی»

🖍بهروز مرادی

زندگی ما پر از خبرهای تکان‌دهنده و دهشتناک است و تحمل بار خبرها گاه بسیار سنگین و صعب می‌نماید.

خبر آمد که در سال اخیر، ١۶هزار درخت به‌خاطر خشکیده‌شدن در فضای سبز تهران قطع شده‌اند.

یکی از کارشناسان مربوطه در منابع طبیعی ، مرگ این درختان کشته‌شده به‌خاطر بیماری و آفت را معلول معرفی نموده و دلیل اصلی آن را همانا آب‌ندادن عمدی به درختان و خشکاندن ارادی آنها دانسته تا درختان را به بهانه‌ی خشک‌شدن و آفت‌داشتن هم بتوان کُشت و بُرد و فروخت و هم به ازای آنها ساختمان ساخت. در همه‌ی این فرایند، چه سودها و پول‌ها که نهفته است!

در مسائل دینی و فرهنگی، مرد یا زنی که دیگر زنان یا مردان را از زاویه‌ی چشم‌چرانی می‌نگرد را نانجیب و بی‌شرف و فاقد شرافت اخلاقی می‌دانند. چنین کسانی، نفسی ناپاک دارند و لاجرم با چشمانی ناپاک و آلوده به هوی و هوس و شهوت به دیگران می‌نگرند.
حال ممکن است کسانی وجود داشته باشند که با همین چشمان ناپاک و نانجیب و ناامن به درختان بنگرند و با دیدن درختان در بوستان‌ها و جنگل‌ها و تفرجگاه‌ها و حتی در خیابان ولیعصر، به‌جای آنکه خدا را بابت خلق چنین موجوداتی زیبا و مفید و احیاکننده بستایند و شکر کنند و قدردان وجودشان بویژه در تهران کم‌اکسیژن باشند، هنگام دیدن درختان، چنین بر زبان ناپاک می‌رانند که: "به‌به عجب درختانی!" و در ذهن ناپاک‌شان قتل و بریدن و بردن آنها را برنامه‌ریزی کنند.

نویسنده‌ی این یادداشت خود در برخی بوستان‌ها، علت خشک‌بودن درختان را از کارگران شاغل در پارک پرسیده و چنین پاسخ شنیده که عده‌ای از خودشان شب با ماشین می‌آیند و درختان آب‌نداده را می‌بُرند و می‌بَرند.

این آدم‌های نانجیب و بی‌ایمان که نه تنها انسان که همچنین درختان نیز از دست آنها در امنیت نیستند، چگونه اینهمه از قدرت برخوردارند که قادرند درختانی که زندگی میلیون‌ها تهرانی به اکسیژن‌سازی آنها وابسته است را بخشکانند و ببُرند و ببَرند؟

در آیه‌ی ١١٠ از سوره‌ی آل‌عمران خطاب به انسان‌های پاک زمانه چنین می‌خوانیم:

"شما بهترین گروهی هستید که برای مردم ظهور کرد که به کار نیک آگاهانه ترغیب می‌کنید و از زشتی‌های جاهلانه پرهیز می‌دهید و... ."

با الهام از این آیه‌ی شکوهمند،
در خصوص درخت‌کُشان و درخت‌خواران باید چنین گفت:

براستی شما ناپاک‌ترین و نانجیب‌ترین و پلیدترین گروهی هستید که در زندگی مردم ظهور کردید که به همه‌ی اجزای تشکیل‌دهنده‌ی ایران به چشم سرمایه‌ای برای غارت و چپاول می‌نگرید و جهانِ زندگی را پر از فساد کرده‌اید و نه تنها ایران و انسان، بلکه طبیعت و درختان نیز از وجود شما در آه و فغان و ناامنی هستند.

پس بدانید که زودا در پیشگاه مردم و خدایشان رسوا و مجازات شوید.

٢۶ اردیبهشت ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
Audio
سلسله مباحث نوگرایی قرآنی (١٨۵)


«بررسی سوره‌ی حمد»



           بهروز مرادی: قرآن‌پژوه و 
    دکترای جامعه‌شناسی دین از هلند



                ٢٨ اردیبهشت ١۴٠٣

🌿@drBehrouzMoradi
«کمینگاه»

🖍بهروز مرادی

امروز دیوان بین‌المللی عدالت در لاهه، احتمال صدور حکم جلب نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم انسان‌کُش اسرائیل و وزیر دفاع جنایتکار او را مطرح نمود.

آری اینچنین است که این جهان علیرغم جولان جنایتکاران در میدان سرکوب و کشتار مردم مظلوم و ستمدیده، باز هم کمینگاهی است مترصد فرصت تا از آدم‌کشان انتقام بستاند.
آنان با تکیه بر ابزار آدم‌کشی چند صباحی به تخریب سامان‌های نیک در زندگی انسان و در جهان می‌پردازند. اما باور می‌توان کرد که بسیاری از جنایتکاران و فاسدان از دست عدالت اینجهانی نتوانند گریخت:

" آیا ندیدی که پروردگارت با جماعت عاد چه کرد؟
و با جماعت ثمودی که در آن وادی، سنگ‌ها را می‌بریدند،
و با فرعونِ صاحب قدرت پولادین،
همو که در آن سرزمین طغیان کرد و با افراد حکومتش فسادکاری‌ِ را در آنجا افزایش دادند.
بنابراین پروردگارت تازیانه‌ی عذاب را بر سر
آنان فرود آورد.
همانا پروردگارت در کمینگاه است."
(سوره‌ی فجر:۶ و ٩ تا ١۴).

نباید تصور کرد که فرعونِ دارای قدرت پولادین و جماعات فسادکار و انسان‌کش برای همیشه از عقوبت در امان هستند.
عدالت در کمین آنهاست.

و به‌جز عدالت اینجهانی، دوزخ نیز کمینگاهی مهیا برای جنایتکارانِ فسادکار است و برای پذیرایی از آنان در انتظاری تاریخی‌ست:

" همانا دوزخ کمینگاهی است و نیز بازگشتگاهی برای طغیانگران."

(نباء:٢١_٢٠).

آنان حتی اگر از کمند عدالت جهان بگریزند، دوزخ آنها را فراموش نمی‌کند و در کمین آنها و منتظر دریافت آنهاست و دیر یا زود آنان را ملاقات خواهد نمود.
در نظامِ قانونمندِ مخلوقِ خداوندِ عادل، جنایات بدون مکافات وجود ندارد.

١ خرداد ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
Audio
سلسله پیام‌هایی از نهج‌البلاغه (١٨)


«شرح عهدنامه‌ی حضرت علی‌ع
           به جناب مالک اشتر»
                  
             "قسمت سیزدهم"

  (برخی معیارها در گزینش مسئولین)


👈 دارای تجربه و حیا باشند
👈 آبرومند و از خانواده‌ی سالم باشند
👈 ضابطه به‌جای رابطه در گزینش
👈 درستکاری و سابقه‌ی پاکی
👈 لزوم نظارت بر کار آنها
👈 مجازات بدنی آنها درصورت خیانت
در امانت
👈 خوارکردن آنها در صورت فسادکاری



                 بهروز مرادی؛
    فارغ‌التحصیل جامعه‌شناسی دین
                    از هلند



                 ٣ خرداد ١۴٠٣

🌿@drBehrouzMoradi
«راه‌حل است یا بحران؟»

🖍بهروز مرادی

چنین می‌گوید که در حال جمع‌بندی است تا مشخص کند بیاید بحران‌ها را حل کند یا نیاید.
تصور می‌کند آمدنش راه‌حل است، درحالی‌که نمی‌داند که او خودش جزئی از بحران و بلکه خودِ بحران است.
بسیاری از بحران‌های فعلی هنوز تأثیرات طولانی‌مدت عملکرد او و دولت اوست.

آنقدر برای یاران خودش ارزش قائل نبود که وزیر امورخارجه‌اش را در حین مأموریت دیپلماتیک از کار برکنار کرد.

آنقدر از مناسبات و روابط بین‌المللی بی‌اطلاع بود که قطعنامه‌های شورای امنیت را کاغذپاره نامید و راه را برای تحریم‌های نابودکننده‌ی ضدایرانی هموار نمود و با ایجاد بحران در روابط با جهان، مردم را به وادی تورم و گرانی و تحریم و فلاکت درانداخت.

آنقدر تلقی‌اش از کمک به مردم مصداق بی‌سوادی و بی‌علمی و بی‌دانشی‌اش بود که فکر می‌کرد کمک به مردم یعنی اینکه پول خزانه‌ی دولت را در کیسه کند و همراه خود به سفرهای استانی ببرد و بین مردمِ مراجعه‌کننده توزیع کند و بدان طریق میلیاردها دلار پول بیت المال را نابود نماید.

آنقدر از بی‌سوادی آکادمیک رنج می‌برد که در جواب how are you مدودف رئیس‌جمهور وقت روسیه گفت: yes.

آنقدر از دانش فنی بی‌بهره بود که فکر می‌کرد انرژی هسته‌ای را می‌شود در زیرزمین توسط دو تا جوان ١٨ ساله تولید کرد.

اویی که قادر نبود به عنوان رئیس‌جمهور، تأثیرات سخنان خود را بر وضعیت داخلی و رفتار خارجی‌ها با ایران شناسایی کند، آنقدر سخنان گزاف و بحران‌ساز بر زبان می‌راند که پیامدهای‌شان توانست یک مملکت را ویران کند، اما او چنان تصویری مخدوش و متوهمانه از خود و عملکرد خود در ذهن داشت که تصور می‌کرد یک منجی است.

آنچنان در خودشیفتگی غرقه بود و برای سایر انسان‌ها ارزشی قائل نبود که معترضان به تقلب انتخاباتی‌اش را خاشاک و خس نامید، غافل از اینکه او خود و یارانش از طایفه‌ی کوچک‌ها و حقیران بودند.

شهره به دروغگویی بود و این برای یک انسان بدترین القاب است.

در دولتش دکل‌ها حتی گم می‌شدند، اما مدعی مبارزه با فساد بود.

اما اصل فاجعه در جایی دیگر است. ای بسا از این دست آدمیانِ متوهم و بی‌سواد و بی‌کفایت مبتلا به بیماری "خود داناترین‌پنداری" در جامعه بسیار باشند. درد اینجاست که میلیون‌ها نفر از مردم جامعه‌ای که خود را سرآمد تمدن جهان می‌دانند و تصور می‌کنند هنر نزد آنان است و بس، و رأی خود را به ۵۰هزار تومان پول یارانه می‌فروشند و به تأثیر رأی خود بر منافع ملی و سرنوشت ایران نمی‌اندیشند، با رأی‌دادن به او، میدان را برای ریاست‌جمهوری او و ارتکاب آنهمه فاجعه در اختیار او قرار دادند و سپس نادانی‌ها و حماقت‌های او را شجاعت نام نهادند.

بختیاری‌ها ضرب‌المثلی دارند که می‌گوید:
"وقتی که میش‌ها را نیست، به بزها می‌گویند عبدالکریم!"

احمدی‌نژاد را می‌گویم.

۴ خرداد ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
«طاغوت»

🖍بهروز مرادی

اخیراً در کانال سخنرانی‌ها نوشته‌ای منتشر گردید به قلم آقای معین مشکات در خصوص طاغوت (لینک نوشته:

https://hottg.com/sokhanranihaa/49468)
که نظر به کاستی‌های آن، این مکتوب نگارش یافته است.

"طاغوت" از ریشه‌ی "طغی" از جمله به معنی "به انقیاد درآوردن" است.

در آیه‌ی ٢۵۶ از سوره‌ی بقره، طاغوت در مقابل خداوند قرار داده شده است:

"در دین اکراه [یعنی زور و تحمیل و اجباری] نیست، بلکه باری [توسط قرآن، راه] رشد از کژی مشخص گردیده است. پس هر کس که طاغوت را انکار کند و به خدا ایمان آورد، یقیناً به محکم‌ترین دست‌آویز دست آویخته است که هرگز نخواهد گسست و خداوند شنوایی است آگاه."


از محتوای این آیه چنین مشخص می‌گردد که خداوند در دین خود زور و اجبار و تحمیلی روا نمی‌دارد و هدفش از نزول قرآن و بعثت پیامبران، تبیین راه رشد و مرزبندی آن با کژی و سقوط انسانی است، ولی طاغوت بر آن است تا با زور و تحمیل و اجبار، انسان‌ها را به انقیاد و اطاعت و بندگی و زیر سلطه‌ی خود بکشد.
پس جنگی میان طاغوت با خداوند وجود دارد: خدا می‌خواهد انسان را به راه رشد دعوت و هدایت نماید، اما طاغوت قصد دارد انسان را به انقیاد و اطاعت خود درآورد.
خداوند در این دعوت، زور و تحمیلی روا نمی‌دارد، اما طاغوت، در به انقیاد کشاندنِ انسان، زور و اجبار و تحمیل به کار می‌برد.

از محتوای آیه‌ی بعدی یعنی ٢۵٧ بقره چنین برمی‌آید که راه خداوند به بیرون آوردنِ انسان‌ها از تاریکی به روشنایی منتهی می‌شود، درحالی‌که راه طاغوت سبب بیرون راندن انسان‌ها از روشنایی به تاریکی می‌گردد.

از این آیات می‌توان نتیجه گرفت که طاغوت، آن افراد یا گروه‌ها یا نیروها یا حکومت‌ها یا نظام‌هایی هستند که با زور و اجبار و تحمیل، انسان‌ها را به انقیاد و بندگی و اطاعت خود می‌کشانند و با نفی آزادی آنها، راه رشد آنان را سد می‌کنند و آدمیان را به تاریکی و ظلمت فرومی‌افکنند:

" خداوند سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند. بیرون می‌آورد آنان را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی. اما کسانی که کفر می‌ورزند، سرپرستان آنها طاغوت‌ها هستند که آنها را از روشنایی به سوی تاریکی بیرون می‌رانند. آنها اهل دوزخ‌اند و در آن جاودان‌اند."

همچنین در سوره‌ی نحل آیه‌ی ٣۶، طاغوت در مقابل بندگی خدا قرار گرفته است:

" به تحقیق در میان همه‌ی جوامع فرستادگانی برانگیختیم [تا بگویند:] خدا را بندگی کنید و از طاغوت دوری کنید. ...."

این آیه نیز نشان می‌دهد که طاغوت مانع از آن می‌شود که انسان خدا را بندگی کند، چراکه همّ و نیرو و قدرت و توان و امکانات خود را صرف می‌کند تا انسان‌ها را با زور و تحمیل به بندگی و انقیاد و اطاعتِ خود یا نظامِ خود بکشاند، درحالی‌که فرستادگان خداوند انسان را در آزادی به بندگی خداوند دعوت کردند.

پس همه‌ی حکومت‌ها طاغوت نیستند، بلکه طاغوت آن نیروهایی هستند که بر آنند انسان را به اطاعت و بندگی خود درآورند و این کار را با نفی آزادی انسان و اِعمال زور و تحمیل و اجبار انجام می‌دهند که این کار نه به رشد انسان، بلکه به انحراف و سقوط او از راه صحیح می‌انجامد و باعث می‌شود آدمیان به ظلمت و تاریکی فروافتند.
در مقابلِ طاغوت، فرستادگان خداوند، آزادی انتخاب انسان را به رسمیت شناختند و راه رشد را برای او تبیین نمودند و او را برای انتخاب یا عدم انتخاب آن راه مختار و آزاد گذاشتند:

" همانا ما او را به راه [نیک] هدایت کرده‌ایم، حال خواهد سپاسگزاری باشد یا ناسپاسی."

٨ خرداد ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
«خط قرمز»

🖍بهروز مرادی

کاخ سفید اعلام نموده که اسرائیل در حمله به رفح هنوز خط قرمز آمریکا را رد نکرده است.

پرسش این است که اسرائیل نازپرورده مگر چند هزار کودک دیگر را باید بکشد تا به خط قرمز شما برسد؟
چند هزار زن دیگر باید بی‌شوی بشوند؟
چند هزار انسان بی‌گناه دیگر باید قربانی بشوند؟
چند هزار کودک دیگر باید یتیم بشوند؟
چند هزار خانه‌ی دیگر باید ویران بشوند؟
چند هزار چادر آوارگان باید به آتش کشیده بشود؟
چند هزار پناهگاه دیگر باید تخریب بشود؟
چند مدرسه‌ی دیگر؟
چند بیمارستان دیگر؟
چند هزار ساختمان دیگر؟
چند هزار کیلو بمب دیگر باید بر سر مردم و سرپناه‌های آنها ریخته بشود تا خط قرمز شما رد شده باشد؟
چند هزار انسان در فلسطین باید کشته شوند تا شما ارسال بمب‌های کشنده به اسرائیل را متوقف کنید؟
خط قرمز شما چقدر تحمل کودک‌کشی و زن‌کشی و آدم‌کشی و کشتن بی‌گناهان و خلق جنایت و فاجعه دارد؟
چند بار دیگر فلسطینی‌ها باید از یک منطقه به منطقه‌ی دیگر رانده و پراکنده بشوند تا خط قرمز شما درنوردیده شده باشد؟
چه تعداد زندگی باید نابود بشود تا انتقام شما از کودکان رفح گرفته شده باشد؟

آزادگانِ جهان شما را زیر نظر دارند و جنایات شما را نظاره می‌کنند
و خداوند نیز.
شریفانِ جهان رفح را رصد می‌کنند.
عدالت در کمین شما نشسته‌ است.
جنایات بدون مکافات وجود ندارد.

٩ خرداد ١۴٠٣


🌿
@drBehrouzMoradi
Audio
سلسله مباحث نوگرایی قرآنی (١٨۶)


«چرا جاودانگی در آتش دوزخ؟»



           بهروز مرادی: قرآن‌پژوه و 
    دکترای جامعه‌شناسی دین از هلند



                ١٠ خرداد ١۴٠٣

🌿@drBehrouzMoradi
«ثبت‌نام من برای ریاست‌جمهوری»

🖍بهروز مرادی

اگر برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت‌نام می‌کردم و رئیس‌جمهور ایران می‌شدم، عهدنامه‌ی حضرت علی‌ع به جناب مالک اشتر را سرلوحه‌ی عملکرد دولت خود قرار می‌دادم:

دولتی توسعه‌محور تشکیل می‌دادم و توسعه‌ی ملی ایران‌زمین را در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، حقوقی، صنعتی، کشاورزی، آموزشی و.... برنامه‌ی محوری اجرایی دولتم قرار می‌دادم،

زندگی مردم ایران را به سامان می‌آوردم،

شهرها را آباد می‌کردم و استان‌های مهاجرفرست به شهرهای بزرگ را چنان از امکانات و فرصت‌ها غنی می‌ساختم که روند مهاجرت به شهرهای بزرگ معکوس شود،

همه‌ی همّ خود را صرف محرومیت‌زدایی از محرومان می‌نمودم،

ستمگران را از مسندها برکنار می‌ساختم،

کمیته‌ای تشکیل می‌دادم تا ظالمان و تعرض‌کنندگان به حقوق مردم را شناسایی و به دادگاهی عدالت‌گستر تحویل بدهد،

فسادکاران در هر لباس و مسندی بودند را از کار اخراج و تحویل دادگاهی عدالت‌گستر می‌دادم،

آنهایی که در طول دهه‌های گذشته از بيت‌المال مردم و بودجه‌ی ملی دزدیده‌اند، آن پول‌ها را حتی اگر کابین زنان خود کرده‌ باشند، از آنها می‌ستاندم،

به جنگ با جهان خاتمه می‌دادم و با همه‌ی کشورهای جهان (به‌جز رژیم جنایتکار صهیونیستی) و ازجمله با آمریکا در چارچوب حفظ منافع ملی رابطه‌ای صلح‌آمیز برقرار می‌کردم و البته شعار تنش‌زای نابودی اسرائیل را تعطیل می‌کردم تا التهاب و تنش در روابط بین‌المللی فروبنشیند و راه برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی هرچه هموارتر گردد.

فعالیت هسته‌ای را کاملاً شفاف می‌ساختم و آن را زیر نظر تمام‌عیارِ آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درمی‌آوردم تا سایه‌ی شوم تحریم‌ها از سر ایران و مردم رنجدیده‌اش برداشته شود و رابطه‌ی رسمی ایران با جهان به حالت عادی درآید و ایران از برکات صلح با جهان بهره‌مند گردد.

از برجسته‌ترین متخصصان ایرانی ساکن داخل یا خارج از کشور که پای‌بند به منافع ملی و متعهد به آبادی و توسعه‌ی ایران می‌باشند، برای عضویت در دولت دعوت می‌کردم و کار اداره‌ی مملکت را به آنها می‌سپردم.

حداکثر تلاشم را مبذول می‌داشتم تا همه‌ی زندانیان سیاسی و عقیدتی و فکری آزاد شوند و سپس برای تأمین آزادی بیان و عقیده و نشر و سایر آزادی‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و آزادی اعتراض و تظاهرات علیه دولت و آزادی رسانه‌ای برای آنها همه‌ی تدابیر لازم را می‌اندیشیدم و دست جامعه‌ی مدنی را برای ارزیابی، بررسی، نقد و نظارت بر کار دولت آزاد و باز می‌گذاشتم.

متخلفان در بدنه‌ی دولت را از کار اخراج و به دست دادگاهی عدالت‌گستر می‌سپردم.

دانشمندان ایرانی صاحب‌نظر در حوزه‌ی محیط زیست را برای نجات و احیای محیط زیست ایران بر مسند این حوزه می‌گماردم.

نظامیان را به پادگان‌ها باز می‌گرداندم و امر اداره‌ی امور را به متخصصان دلسوز و متعهد به منافع ملی ایران می‌سپردم.

برای وزارت کشور وزیری می‌گماردم که نیروهای تحت امرش معترضین خیابانی را سرکوب نکنند و با ایرانیان همچون دشمن خود رفتار نکنند، بلکه حقوق انسانی آنها را همچون سایر ایرانیان گرامی بدارند.

تبعیض دینی و مذهبی و قومی و استانی را منسوخ می‌کردم و حقوق انسانی همه‌ی مردم ایران را صرف‌نظر از تعلق دینی یا مذهبی یا قومی آنها در برخورداری از امکانات و فرصت‌ها و نیز در اداره‌ی امور رعایت می‌کردم.

همچون کارگردان فیلمی که فردی را برای انتخاب بازیگران و توزیع نقش‌ها برمی‌گزیند، گروهی را برای شناسایی و انتخاب متخصصان و نخبگان و شایستگان ایرانی در حوزه‌های مختلف تعیین می‌کردم تا آنها را شناسایی و به بدنه‌ی مدیریتی دولت و جامعه تزریق و منتقل کنند.

هر هفته جهت ارائه‌ی گزارش کار عملکرد دولت، به طور ثابت در تلویزیون با مردم سخن می‌گفتم و آنها را در جریان روند و موانع عملیاتی و اجرایی و انسانی کارها قرار می‌دادم.

نخبگان و مخترعان و شایستگان و متخصصان و کارشناسان را بر سر می‌نهادم.

مجیزگویان، چابلوسان، ریاکاران، دروغگویان و نادرستکاران را از دولت طرد و استقبال از رئیس جمهور در سفرهای استانی و هزینه‌های گزاف آن را حذف می‌کردم.

بساط زور و تحمیل را از عملکرد دولت برمی‌چیدم و آزادی دینی مردم را پاس می‌داشتم و در سایه‌ی رعایت آزادی و حق انتخابگری مردم، جاذبه‌ی دین را برای آنها افزایش می‌دادم.

بهترین اقتصاددانان ایرانی را برای حل معضلات این حوزه در جامعه همچون تورم، گرانی، کاهش ارزش پول ملی، بحران تولید، گرسنگی، پایین‌بودن دستمزدها و.... بر کار می‌گماردم.

از زنان دانشمند و نخبه و مدیر و مدبِّر برای اداره‌ی امور جامعه در سطح وزیر استفاده می‌کردم.

اما در نهایت امر ثبت‌نام نکردم. کسی را که حتی اجازه‌ی تدریس در دانشگاه ندهند، طبیعی است که حق او را برای مشارکت در اداره‌ی جامعه پایمال کنند.

١۵ خرداد ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
«هموطنان وحشتناک ما!»

🖍بهروز مرادی

همین دیروز، ازجمله در بلژیک، تعدادی ایرانی درحالی‌که عکس‌های رضا پهلوی و پرچمهای اسراییل در دست داشتند، به همراه تعدای از یهودیانِ جنگ‌طلب در حمایت از رفتار وحشتناک رژیم انسان‌کُشِ اسرائیل تظاهرات کردند.

راستش را بخواهید، از نظر من، این تظاهرات، پیش و بیش از آنکه شایسته‌ی محکوم‌شدن باشد، برایم رعب‌انگیز و ترسناک است از اینکه چنین هموطنانی دارم که از جنایت‌های دولت نتانیاهو دفاع می‌کنند و از اینکه قتل‌عام مردم بی‌گناه را تأیید می‌کنند و از اینکه دیدن کودکان فلسطینیِ پیچیده در کفن، وجدان آنها را تکان نمی‌دهد و از اینکه بمباران و نابودی خانه‌های مردم غیرنظامی، احساسات انسانی آنها را برنمی‌انگیزد و از اینکه اشک‌های مادران فلسطینی بر دل سنگ‌شان اثر نمی‌کند و از اینکه ریختن صدهزاران تُن بمب بر سر مردمی بی‌پناه برای آنها خالی از اشکال است و از اینکه به آتش کشیدن چادر پناهندگان در خواب را برمی‌تابند و می‌پذیرند و خوش دارند و از اینکه از وحشی‌گری رژیمی تروریست حمایت می‌کنند و از اینکه از نابودی سرزمین و سامان زیست انسان‌ها دفاع می‌کنند.

این درحالی است که وجدان‌های بیدار مردم جهان، حتی در غرب، هم‌اکنون رفتار جنایت‌کارانه‌ی دولت نتانیاهو را محکوم می‌کنند.

اینکه چنین هموطنانی داشته باشم که رهبری چون رضا پهلوی دارند که روز ٧ اکتبر با صدور اطلاعیه‌ای، عملیات حماس را محکوم نموده باشد، اما ٨ ماه عملیات جنایت‌کارانه و فاجعه‌بار اسراییلیان و قتل‌عام مردم فلسطین و کشتن کودکان و زنان و مردان غیرنظامی و نسل‌کشی آنها را بپذیرد و تظاهرات طرفدارانش در حمایت از طرف جنایتکار را تأیید نماید، دیدن این صحنه‌ها مرا از سلطنت‌طلبان دچار ترس و وحشت می‌کند.

تصور می‌کنم کسانی که فاجعه علیه انسان‌ها را تأیید می‌کنند و کشتن کودکان به آنها حس خوبی می‌دهد و با قلم و قدم و تظاهرات از جنایتکاران جنگی حمایت می‌کنند، باید آدم‌های وحشتناکی باشند.

فکر زیستن در کنار آنها که جنایتکارانی پنهان در موضع اپوزیسیونی همچون پوزیسیون
و آدم‌کشانی تازه‌نفس،
وارثان دیوان تاریخ ایران‌زمین
و آن روی دیگر سکه هستند
و اینهمه در بحران انسانی و اخلاقی می‌زیند
و وجودشان خالی از ترحم و مهر و شفقت و رحم و مروت و احساسات انسانی و چارچوب‌های اخلاقی است، در دلم هراس می‌افکند.

١۶ خرداد ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
«اگر صحت داشته باشد»

🖍بهروز مرادی

نرگس محمدی برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل اخیراً چنین مطرح نموده که برخی زندانیان دختر و زن مورد تعرض جنسی قرار گرفته‌اند.

قوه‌ی قضاییه ضمن رد چنین مسئله‌ای، ادعای وی را اتهام تلقی نموده و در این رابطه پرونده‌ای و دادگاهی برای ایشان تشکیل داده است.

شایسته است دادگاه وی علنی و وی از امکان احضار شهود برخوردار باشد تا صحت یا کذب چنین ادعایی توسط مراجع ذیصلاح تعیین و مشخص گردد.

اما اگر چنین ادعایی صحت داشته باشد و زندانیان و معترضان براستی مورد تعرض جنسی قرار گرفته باشند، آنگاه چنین رفتاری:
در تضاد با ماهیت انقلاب است
و اقدامی است علیه اخلاق،
علیه انسانیت،
علیه زنانگی،
علیه نجابت، آزادگی، غیرت،
علیه شرافت، جوانمردی، مروت،
علیه معنویت، درستکاری، آدمیت،
و قیام علیه خدا و دین خدا و تعالیم انبیاء و کتب آسمانی و قرآن نجیب
و جنایتی‌ست علیه بشریت
و توهینی بزرگ به مقدسات
و اهانتی سترگ به ساحت پاکی و تقوا
و متضاد با آموزه‌های اسلام
و اعلان جنگ با رسول خدا و ائمه‌ی هدی و همه‌ی پاکان روزگار است.

١۶ خرداد ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
Audio
سلسله پیام‌هایی از نهج‌البلاغه (١٩)


«شرح عهدنامه‌ی حضرت علی‌ع
           به جناب مالک اشتر»
                  
             "قسمت چهاردهم"

  (اخذ مالیات)

👈 انعطاف در نظام مالیاتی
👈 آبادی زمین مهم‌تر از اخذ مالیات
👈 مالیات‌گیری بدون آبادی زمین
عامل نابودی شهرها و زندگی مردم
و نااستواری حکومت‌ها
👈 تخفیف مالیاتی به شهروندان در
صورت بروز مشکلات
👈 عدالت مالیاتی تکیه‌گاه حکومت
👈 رضایت مردم از حکومت عامل
همکاری آنها با نظام سیاسی
👈 فقر مردم، علت خرابی زمین
👈 زراندوزی حاکمان عامل فقر مردم



                 بهروز مرادی؛
    فارغ‌التحصیل جامعه‌شناسی دین
                    از هلند



                 ١٧ خرداد ١۴٠٣

🌿@drBehrouzMoradi
«ریش و ریشه»

🖍بهروز مرادی

آیا ریش‌داشتن برای مردان جزئی از دین‌داری است؟
پاسخ صریح خیر است.

در قرآن اشاره‌ای به موضوع ریش نشده و با توجه به رویکرد باطن‌گرایانه در اسلام، نمی‌توان چنين انتظاری از قرآن داشت که در خصوص ریش مردان سخن بگوید.

اگر اسنادی متقن در تاریخ اسلام مبنی بر ریش‌داشتن حضرت رسول‌ص یا اصحاب ایشان وجود داشته باشد، چنین موضوعی ربطی به اصل دین ندارد، بلکه این امر ای‌بسا در آن زمان نشانه یا نمادی برای تفکیک‌شدن از غیرمسلمانان بوده باشد.

در گفتمان قرآنی، تأکید بر معنویات و ارزش‌های اخلاقی و گسستن از جاهلیتِ تقلید و پیوستن به عقلِ نشانه‌شناس و تمرین بندگی خدا و پرهیز از بندگی انسان‌های دیگر است.

به بیانی دیگر؛ در قرآن ریشه‌ی مرد مهم است و نه ریش او.

ریشه‌ی انسان را می‌توان استوار بر دو بال "ایمان" و "تقوا" دانست.

آن‌کو که نفس خود را پاک نموده و همه‌ی سعی خود را مبذول می‌دارد تا خود را از پلیدی حفظ کند، ریشه دارد.

ریشه آن است که آدمی به‌گونه‌ای رفتار کند که دیگران از دست و زبان و کردار و فرمان او در امان باشند و محیط پیرامون خود را سرشار از امنیت و نیکی عمومی کند.

آن‌کس که در دوراهی‌های زندگی، رفتار اخلاقی را برمی‌گزیند، حق دیگران را مراعات می‌کند و دروغ را از زبان خویش برگرفته و راستگویی می‌کند حتی اگر به ضررش باشد، ریشه دارد.

آن‌کو که بر انحام بدی تواناست، اما نیکی می‌کند، ریشه دارد.

آن‌کس که بر اختلاس و رشوه‌خواری و پایمال‌کردن حق دیگران تواناست، اما درستکاری می‌کند و حق دیگران را رعایت می‌نماید و عدالت را پاس می‌دارد، ریشه دارد.

آن‌کس که در مقابل فساد مقاومت اخلاقی می‌کند و با جو موجود همراهی نمی‌کند و در پی دیگرانِ گمراه نمی‌رود و یکی همچون زشتکارانِ پیرامون خود نمی‌شود و از آدم‌های تاریک‌اندیش اما قدرتمند و سنت‌های چیره اما منحط تقلید نمی‌کند و در درستی هر چیز می‌اندیشد تا آگاهی و خودآگاهی مبنای رفتارش باشد، ریشه دارد.

آن‌کس که بر بی‌اخلاقی تواناست اما نجابت را در چشمان و زبان و پندار و کردارش مراعات می‌کند، ریشه دارد.

برخلاف این‌ها، آن کس که دیگران را به تقوا فرامی‌خواند، اما خودش دست ناپاک و چشم ناپاک و دل ناپاک و احساسات ناپاک و پندار ناپاک و عملکرد ناپاک دارد، ریشه ندارد، حتی اگر ریش داشته باشد.

آن‌کو که نجابت نمی‌ورزد، خود را به چشم‌ها عرضه می‌کند، با بدنش یا مدرکش یا شغلش یا دیگر چیزهایِ اینجهانی هم‌هویت است و نیازمند دیده‌شدن و محتاج توجه و تأیید دیگران، بی‌ریشه است.

آن‌کس که تحصیلِ مالِ حرام می‌کند، در بیهودگی غرقه است و عُمر خود را نه به کیفیت، بلکه به بطالت می‌گذراند، بی‌ریشه است.

آن‌کس که هویتش نه بر ارزش‌های اکتسابی آگاهانه، که بر قوم و قبیله و سنت‌های انتسابی استوار است، بی‌ریشه است.

آن‌کو که دیگران را به زور به کاری یا رفتاری یا به پذیرش تحمیلی مجبور می‌کند، بی‌ریشه است.

آن‌کس که حق دیگران را زیر پا می‌نهد، ریا می‌کند، نفاق می‌ورزد، وانمود می‌کند، علیرغم بی‌سوادی سِمَتی تخصصی را پذیرفته و راه بر آبادیِ زمین و زمان بسته و به تخریب سامان زندگیِ جمعی مشغول است و به تخریب محیط زیست انسانی می‌پردازد، بی‌ریشه است.

آن‌کس که درختان را می‌خشکاند و می‌کُشد و می‌بُرد و می‌بَرد و با غارت طبیعت، تولید ثروت حرام می‌کند، بی‌ریشه است.

ریشه در درون نفس و روح آدمی است و چون ناپیداست، از عملکرد سلامت‌محورِ آدمیان می‌توان به وجود یا عدم وجود آن پی برد و نه از ریای رفتار و ادعای گفتار یا ظاهر ریش‌دار.

١٨ خرداد ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
«پرواز را از یاد برده‌اند»

🖍بهروز مرادی

از طریق تأمل و تعمق در نشانه‌ها او می‌توانست بیدار و بینا شود، مقام معنوی خود را ارتقاء دهد، رشد کند و در فرایند تکامل خود به مراحل بالاتری دست یابد و به ظهور و تحقق نسخه‌ی والاتری از خودِ خویش دست بزند، اما به زمین چسبید، خود را تا حد هم‌هویت‌شدن با دنیا و اجزای آن پایین آورد، تنزل و سقوط داد و به همین خاطر از رشد خود جلوگیری نمود و مانع از تحقق خود و ارتقاء سطح معنویت خود و پرواز خود به آسمان معنا شد.
چون از هوای نفس خود پیروی کرد و به سطح نازل دنیا چسبید و از هر راهی درصدد به دست آوردنِ داشته‌ها و سِمَت‌های دنیا شد و برای بالاکشیدن خود از نردبان تباهی، ستم کرد و حق‌ها را پایمال نمود، از رشد بازماند. دروغ گفت، ناپاکی ورزید، ظلم کرد و بر روی زمین فساد پیشه کرد و حق مردم را زیر پا نهاد تا خودش برتر باشد.

به هوا و هوس چسبیدن نمی‌گذارد آدمی رشد کند، از خود فعلی‌اش بالاتر رود، خود را به بر بکشد، پرواز کند و در دوردست‌ها اوج گیرد و مراتب والایی از زیستن را تجربه کند.

او به داشتن‌ها چسبیده است و نمی‌تواند رها بشود تا آزادی و حق و حقوق دیگران را رعایت کند و از فجور به تقوا تغییر ماهیت و رفتار بدهد. قرار بود مس نفس خود را با اکسیر تقوا به طلای روح خدا تبدیل کند. اما خودش را به فرعونیت فروخته است و زمین‌گیر شده و توان پرواز را از دست داده و با ظاهر و جسم و چهره و زیبایی و مدرک تحصیلی و شغل و موقعیت اجتماعی و داشته‌ها و سِمَتِ سیاسی و... هویت خودش را تعریف می‌کند و بدون اینها هیچ نیست.

چنین است که از پریدن به آسمان معنا صرف‌نظر می‌کند و پرواز را از یاد می‌برد و زمین را پر از بیداد و ستم می‌کند.

و لو شئنا لرفعناه بها و لکنه اخلد الی الارض واتبع هواه..... (اعراف:١٧۶).
"و اگر می‌خواستیم او را از طریق [پیوستگی با] آن [نشانه‌ها] ارتقاء می‌بخشیدیم، اما او به زمین چسبید و هوای [نفس] خود را پیروی کرد.... ".

١٩ خرداد ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
Audio
«جامعه‌شناسی همستر کامبت»
(Hamster Kambat)


بهروز مرادی؛ جامعه‌شناس دین



٢٠ خرداد ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
«مصاحبه‌ی دکتر پزشکیان»

🖍بهروز مرادی

دیروز مصاحبه‌ی دکتر مسعود پزشکیان در شبکه‌ی خبر را با دقت گوش کردم.
مایلم دیدگاه و قضاوت خود را در مورد این مصاحبه با شما به اشتراک بگذارم.

١. نقاط قوت
دکتر پزشکیان را فردی قرآن‌خوانده و نهج‌البلاغه‌دان دریافتم. ایشان را فردی متعهد به مرام و مسلک و عدالت و آزادگی امام علی‌ع دیدم. از سخنان ایشان این تصویر در ذهن من شکل گرفت که او از نسل صالحان اول انقلاب است، همان فرزانگان و آزادگان و درستکاران و پاک‌دستان اول انقلاب که اعضای نسل جدید نتوانستند آنها را بشناسند و تصور مخدوش و نادرستی از آنان در ذهن دارند.
او را مردی دیدم دارای صداقت، ساده‌زیست، پایبند به عمق دین، معتقد به درستکاری و راستگویی و راستی که خواهان رفع مشکلات ایران و مردم ایران است.
دیدم که نه شهوت قدرت انگیزه‌ی او در ورود به این میدان است و نه شهوت ثروت.
رویکرد کارشناسی او به مسائل جامعه مرا غافلگیر کرد. تصور نمی‌کردم چنین آدم باسوادی در حوزه‌ی مدیریت سیاسی در این نظام وجود داشته باشد. ادبیات تخصصی او در حوزه‌ی مدیریت بحران بسیار برجسته است. فهم او از سیاست بسیار بالاست. شخصیتی همه‌جانبه‌نگر است و ابعاد متنوع مسائل را مد در نظر دارد.
زبان خارجه می‌داند و این امر دانش تخصصی او را غنی و به‌روزرسانی می‌کند. باسوادی او خاطرات تلخ و تحقیرآمیز بی‌سوادی مسئولان پیشین را از ذهن می‌زداید.
دیدگاه مساوات‌گرایانه‌ی او در خصوص سفره‌ی دولت و مردم بسیار ناب است و مثالی که از درصف ایستادن نخست‌وزیر سوئد برای عمل جراحی‌اش مطرح نمود، از این دیدگاه پرده‌برداری می‌کند.
بر استفاده از نخبگان و دانشمندان ایرانی و جلوگیری از روند مهاجرت آنها و سپردن کارها به دست آنها تأکید کرد که در نوع خود بسیار حائز اهمیت است.

٢. نقاط ضعف
او را فردی نیافتم که شجاعت و شهامت و جسارت کافی داشته باشد برای آنکه پنجه در پنجه‌ی مافیای قدرت و ثروت و رسانه‌های آنها درافکند.
دیدم که خوبی‌های او، او را محافظه‌کار نموده و سیستم دفاع روانی او عافیت‌اندیش است و ترس از اینکه مورد تهاجم قرار گیرد، باعث گردیده تا پشت دیگریِ قدرتمندتر پنهان شود.
دیدم او به‌ستوه‌آمدن مردم از وضع موجود را خیلی جدی نگرفته و دو انتخابات بی‌رمق پیشین را دست‌مایه‌ی نیاز به تغییرات ساختاری نیافته است. اگرچه از فاصله‌ی میان دولت و ملت سخن گفت، اما برای پرکردن این فاصله از ضرورت تغییرات عمیق حرفی نزد. به‌نظر می‌رسد که او تصور می‌کند بدون تنش و بدون درافتادن با مدافعان وضع موجود و بدون برخورد با باندهای مافیای قدرت و ثروت می‌تواند کاری از پیش ببرد. خطرات و موانع اصلاح امور را به‌خوبی نشناخته و در مورد آنها دست به ساده‌سازی روند بهبود اوضاع می‌زند.
بهبود را عبارت می‌داند از تحقق برنامه‌های موجود، بدون آنکه از نقصان برنامه‌ها و سیاست‌های موجود انتقاد کند. او به موانع انسانی و گروهی و باندی ساخته‌ی کسانی که منافع‌شان در تداوم وضع موجود است، توجهی ندارد. خود را آماده‌ی مبارزه با موانع قدرتمندی نساخته است که عده‌ای برای تداوم غارت ایران بر سر راه اصلاح امور ایجاد کرده‌اند.
او غافل است از اینکه کاسبان تحریم نمی‌گذارند سایه‌ی تحریم‌ها از سر مردم ایران برداشته شوند. آنها نمی‌گذارند روابط دیپلماتیک با کشورهای جهان برقرار شود، زیرا این تغییرات به معنی تضعیف موقعیت آنها، از دست دادن منافع سرشار آنها و حذفشان از قدرت است. از این‌روی بحران‌آفرینی جزو استراتژی آنهاست. دکتر پزشکیان نگفت با این دشمنان داخلی مردم چه می‌کند.
از سخنان ایشان چنین برآمد که اعتمادی غیرطبیعی به کاملیت قوانین فعلی دارد و خلأهای قانونی موجود که موجب بدکارکردی نظام مدیریت جامعه می‌شوند و مانعی بر سر راه بهبود امور است را نمی‌بیند.
گویی او توجه نداشت که برای آشتی دادن مردم با صندوق رأی نیازمند یک برنامه‌ی انتخاباتی انقلابی برای اصلاح ساختاری است.
اگر او از ضرورت تغییر و اصلاح ویرانی‌ها و بهبود امور موجی در جامعه برنیانگیزد و نقشه‌ی راه تحول را ترسیم نکند، چگونه خواهد توانست مردمِ دیده‌دوخته به افقی دیگر را متقاعد کند که پای صندوق رأی بیایند.
اگر چنان نکند، چنین نخواهد شد.

٢٢ خرداد ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
Audio
سلسله مباحث نوگرایی قرآنی (١٨٧)


«بررسی نظام جاهلیت در قرآن»


👈 جهل در مقابل عقل
👈 هوی و هوس کارگزار جاهلیت
👈 ارتباط نظام جاهلی و تعصب
👈 خودنمایی نشانه‌ی جاهلیت
👈 جاهلیت بندگی غیرخداست یعنی
بندگی انسان‌ها و چیزها



           بهروز مرادی: قرآن‌پژوه و 
    دکترای جامعه‌شناسی دین از هلند



                ٢۴ خرداد ١۴٠٣

🌿@drBehrouzMoradi
«نقدی بر دیدگاه دکتر بیژن عبدالکریمی»

🖍بهروز مرادی

آقای دکتر بیژن عبدالکریمی طی سخنانی از آقای دکتر پزشکیان خواست تا مسئله‌ی مقاومت در برابر آمریکا را جدی بگیرد و چنین مطرح نمود که مصافحه با آمریکا بی‌فایده است، چراکه آمریکا تسلیم‌شدن کامل ما را طلب می‌کند. لینک سخنان:
https://hottg.com/bijanabdolkarimi/9787

نقد این سخنان را از اینجا آغاز می‌کنم که نمی‌بایست گفتمان انقلاب را در همه‌ی ابعاد به تمامی مطلق فرض کرد. میراث تاریخی ممکن است مالامال از نکات مثبت و منفی توأمان باشد و چنانچه در گفتمان انقلاب، رویکرد ستیز جای فراخوان به تعامل و صلح با جهان را تنگ نموده باشد و منافع ايدئولوژيک را بر منافع ملی ارجحیت بخشیده باشد، سزاوار است در چنین گفتمانی تجدیدنظر شود. گفتمان انقلاب از سرچشمه‌ی خود، رگه‌هایی از افراط‌گرایی و تنش‌خواهی را در بطن خویش پرورانده بود، اگرچه این خطر را مرحوم مهندس بازرگان به‌سرعت تشخیص داد و برای عادی‌سازی روابط با غرب و بویژه با آمریکا دست به اقداماتی دیپلماتیک زده بود. اما برتری‌دادن توهمات ایدئولوژیک بر واقعیت منافع ملی، روابط فی‌مابین را به سرعت به سوی تنش برد و از همان زمان تاکنون معیشت و اقتصاد و بازار مالی و ارزی و امنیت منطقه‌ای کشور و بسیاری دیگر از جنبه‌های زندگی جمعی ما ایرانیان را تحت تأثير وجود و تداوم تنش در روابط خارجی قرار دارد.

همانطور که استقلال اقتصادی به معنی تولید همه‌ی کالاها و محصولات کشاورزی نیست، استقلال ملی نیز به معنی قطع رابطه با کشورهای تأثیرگزار جهان نمی‌باشد. آمریکا نه هر کشور دیگری است که کشوری بتواند بدون روابط دست‌کم غیر تنش‌آلود با آن، در آرامش و امنیت به‌سر برد و مردمش بدون بحران معیشت بزیند. تحریم‌های کمرشکن محصول همین گفتمان تنش‌خواهانه با آمریکاست.
معنی برقراری ارتباط صلح‌آمیز با آمریکا و جهان غرب به معنی تسلیم‌شدن در برابر آنها نیست، کمااینکه برقراری ارتباط دیپلماتیک با انگلیس و بازگشایی سفارت این کشور در ایران ما را به موضع تسلیم در برابر این کشور نکشانده است.
امضای برجام در دولت آقای روحانی و تجربه‌ی کوتاه آغاز گشایش‌های اقتصادی پس از آن، قرار نبود ما را تسلیم آمریکا کند، بلکه آن توافقنامه روند رفع تحریم‌های ظالمانه را در افق خود می‌دید.

ادامه‌ی گفتمان مقاومت در برابر آمریکا به معنی تداوم تحریم‌ها علیه ایران و فزونی‌گرفتن سطح بحران‌های عدیده‌ی داخلی و شدت‌یافتن فشارهای اقتصادی و معیشتی به مردم ایران خواهد بود.
سیاست خارجی ترکیه می‌تواند مثال و الگوی مناسبی در این رابطه باشد: ترکیه علیرغم عضویت در ناتو و ارتباط همه‌جانبه با رژیم صهیونیستی اسرائیل، از اصلی‌ترین مدافعان ملت فلسطین نیز هست و گرم‌ترین روابط را نیز با حماس دارا می‌باشد. بوالعجب که این کشور هم در اوکراین کارخانه‌ی تولید پهپاد می‌سازد و هم با روسیه روابط حسنه‌ای دارد.
چنین است که این رجحان منافع ملی بر منافع ایدئولوژیک است که به یک کشور قدرت حقیقی می‌بخشد و نه توان موشکی و یا اتمی. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز همین قائده را به اثبات رساند.

آنچه شما دکتر پزشکیان را به آن فراخوانده‌اید، به معنی تداوم شرایط تنش در روابط خارجی و ابقای تحریم‌ها و استمراربخشی به وضعیت فلاکت‌باری است که چند دهه مردم ایران را در بحران‌های همه‌جانبه گرفتار نموده و برون‌رفت از چمبره‌ی شوم آن به مرور هرچه دشوارتر گردیده است.
شایسته است این‌بار مدیریت نظام سیاسی را تیمی به دست بگیرند که نه تنها توان بیرون‌آوردن جامعه‌ی گرفتار ایران را بویژه از مرداب بحران‌های اقتصادی و معیشتی و مالیِ متأثر از تحریم‌های کمرشکن داشته باشد، بلکه در سایه‌ی تعامل سازنده با جهان، سرمایه‌گذاری خارجی و توسعه‌ی اقتصادی کشور را امکان‌پذیر نماید.
این افق مهم بدون رابطه‌ی غیرتنش‌آلود با آمریکا و بدون عادی‌سازی روابط و تعامل سازنده با کشورهای جهان امکانپذیر نمی‌باشد.

    با احترام.

٢۴ خرداد ١۴٠٣


🌿@drBehrouzMoradi
HTML Embed Code:
2024/06/15 18:44:01
Back to Top