Channel: 🍁🍂دردهای موزون🍁🍂
من در امتداد شب
گامهای خسته ی قلب خویش را
می کشانم
تا
بیداری تو
و تو شب را به پایان می رسانی
بی آنکه بدانی
چه بر من رفته است...
انصاف نبود چنین باختن من
و چنان بردن تو...
#انسیه_سوسنی
#شب_بخیر
@dardhayemozon
گامهای خسته ی قلب خویش را
می کشانم
تا
بیداری تو
و تو شب را به پایان می رسانی
بی آنکه بدانی
چه بر من رفته است...
انصاف نبود چنین باختن من
و چنان بردن تو...
#انسیه_سوسنی
#شب_بخیر
@dardhayemozon
صبح که می شود
قبل از آفتاب... تو بر من طلوع کن!
به سلامی
به کلامی
یا به یک نیم نگاهی که در افسون صدایت جاری است
تو مرا جان بده باز
به دلم شور فراوان بده باز
تا مگر
ذره ای
آرام شوم...
دور از این دغدغه ها
باز
در بند و جنونِ عشقِ تو
رام شوم....!
#انسیه_سوسنی
#صبح_بخیر
@dardhayemozon
قبل از آفتاب... تو بر من طلوع کن!
به سلامی
به کلامی
یا به یک نیم نگاهی که در افسون صدایت جاری است
تو مرا جان بده باز
به دلم شور فراوان بده باز
تا مگر
ذره ای
آرام شوم...
دور از این دغدغه ها
باز
در بند و جنونِ عشقِ تو
رام شوم....!
#انسیه_سوسنی
#صبح_بخیر
@dardhayemozon
شبیه برفِ زمستان، میانه ی مرداد
رسیده ای تو به من، ای محالِ ناممکن...
#انسیه_سوسنی
@dardhayemozon
@artpictures
رسیده ای تو به من، ای محالِ ناممکن...
#انسیه_سوسنی
@dardhayemozon
@artpictures
صبح از پشت پنجره
به چشانم
لبخند میزند
و
مرا دعوت می کند
به لذتِ تکرار خواستن ات...
#انسیه_سوسنی
#صبح_بخیر 💖
@dardhayemozon
به چشانم
لبخند میزند
و
مرا دعوت می کند
به لذتِ تکرار خواستن ات...
#انسیه_سوسنی
#صبح_بخیر 💖
@dardhayemozon
صبح است
خنکای زود هنگام پاییز
در دلم آشوب شیرینی به پا می کند...
آشوبِ شیرین...
چه تضاد عجیبی
برهم زننده و دلنشین
چون یادِ تو
چون
یادِ
تو...
ویرانگر و دلخواه...
#انسیه_سوسنی
#صبح_بخیر🧡
@dardhayemozon
@artpictures
خنکای زود هنگام پاییز
در دلم آشوب شیرینی به پا می کند...
آشوبِ شیرین...
چه تضاد عجیبی
برهم زننده و دلنشین
چون یادِ تو
چون
یادِ
تو...
ویرانگر و دلخواه...
#انسیه_سوسنی
#صبح_بخیر🧡
@dardhayemozon
@artpictures
می رقصم
و
می سازم
و
می خوانم
از عشق...
کلامی
و
سرودی
و
سروری...
تا باشم و
تا باشی
در رهگذر دنیا...
#انسیه_سوسنی
@dardhayemozon
@artpictures
و
می سازم
و
می خوانم
از عشق...
کلامی
و
سرودی
و
سروری...
تا باشم و
تا باشی
در رهگذر دنیا...
#انسیه_سوسنی
@dardhayemozon
@artpictures
صبح است نمایان شو از پشتِ نقابِ شب
خورشید منی جانا، جانم نرسان بر لب...
#انسیه_سوسنی
#صبح_بخیر💛
@dardhayemozon
@artpictures
خورشید منی جانا، جانم نرسان بر لب...
#انسیه_سوسنی
#صبح_بخیر💛
@dardhayemozon
@artpictures
صبح
به زیبایی
چشمان توست
وقتی
پلک می گشایی
از پس پرده ی شب
و با نگاهت
قلب مرا
روشن می کنی...
#انسیه_سوسنی
#صبح_بخیر🌸🍃
@dardhayemozon
@artpictures
به زیبایی
چشمان توست
وقتی
پلک می گشایی
از پس پرده ی شب
و با نگاهت
قلب مرا
روشن می کنی...
#انسیه_سوسنی
#صبح_بخیر🌸🍃
@dardhayemozon
@artpictures
دوباره
مهرِ مهربان
آمده به مهمانیِ جان
درین فصلِ پر مهرِ محزونِ رنگین
و شادی دلهای عاشق، درین فصلِ غمگین
دلِ من شده پاره پاره
و دلخوش به یک صحبت نیمه کاره...
#انسیه_سوسنی
#پاییز_فصل_شیدایی_مبارک 🍁🧡🍂
@dardhayemozon
@artpictures
مهرِ مهربان
آمده به مهمانیِ جان
درین فصلِ پر مهرِ محزونِ رنگین
و شادی دلهای عاشق، درین فصلِ غمگین
دلِ من شده پاره پاره
و دلخوش به یک صحبت نیمه کاره...
#انسیه_سوسنی
#پاییز_فصل_شیدایی_مبارک 🍁🧡🍂
@dardhayemozon
@artpictures
شب است و خاطره هایت شراره های مذاب
که لحظه لحظه قلب مرا نشانه میگیرد...
#انسیه_سوسنی
@dardhayemozon
@artpictures
که لحظه لحظه قلب مرا نشانه میگیرد...
#انسیه_سوسنی
@dardhayemozon
@artpictures
"یلدا "
یعنی
تو...
وقتی "سکوت" می کنی
و زمان متوقف می شود...
در تاریکی و درد
سرد و طولانی و نفس گیر...!!
و
من...
دانه دانه...
به رشته می کشم کلمات را...
تا مگر
بشکنی
دیوار فاصله را...
و جهانم
روشن شود
از تابش کلام تو...!!
#انسیه_سوسنی
#یلدا_مبارک ❤️🍉
@dardhayemozon
یعنی
تو...
وقتی "سکوت" می کنی
و زمان متوقف می شود...
در تاریکی و درد
سرد و طولانی و نفس گیر...!!
و
من...
دانه دانه...
به رشته می کشم کلمات را...
تا مگر
بشکنی
دیوار فاصله را...
و جهانم
روشن شود
از تابش کلام تو...!!
#انسیه_سوسنی
#یلدا_مبارک ❤️🍉
@dardhayemozon
شب از نگاه تو روشن شود
چه میدانی...
برین دل تنگم ستاره
می مانی؟
#انسیه_سوسنی
@dardhayemozon
@artpictures
چه میدانی...
برین دل تنگم ستاره
می مانی؟
#انسیه_سوسنی
@dardhayemozon
@artpictures
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در ازدحامِ سکوت سرد افکار خویش قدم میزنم...
هر گام که برمی دارم در کوچه های خیال! به مانند آنکس ام که گرفتار آمده
در باتلاقی خموش و وهمناک..
زیر شلاقهای باد و باران وحشی...
و درین گِلزار عظیم اندوه به سختی پای از هر خاطره بیرون می کشم
با مشقتی رنج آور از سنگینی حسرت چسبیده به هر خاطره ، با جبری غلیظ رها میشوم تا بیشتر فرو نروم درین ورطه ی حسرت ها... و گاه در عبور از لابلای آن حجم از تلخی های استخوان سوز، نسیمی دلنواز با سرانگشتان لطیفش روح در تب مانده ام را نوازش می دهد... نسیمی چون حریر لطیف جامه ی پریان...
به گمانم عشق است
آری
عشق است
همان نور پنهان در سیاهی ها
همان شورانگیز
همو که به مرده نفس میدهد
آه از عشق و آه از قدرتی که می آفریند...
#انسیه_سوسنی
@dardhayemozon
@artpictures
هر گام که برمی دارم در کوچه های خیال! به مانند آنکس ام که گرفتار آمده
در باتلاقی خموش و وهمناک..
زیر شلاقهای باد و باران وحشی...
و درین گِلزار عظیم اندوه به سختی پای از هر خاطره بیرون می کشم
با مشقتی رنج آور از سنگینی حسرت چسبیده به هر خاطره ، با جبری غلیظ رها میشوم تا بیشتر فرو نروم درین ورطه ی حسرت ها... و گاه در عبور از لابلای آن حجم از تلخی های استخوان سوز، نسیمی دلنواز با سرانگشتان لطیفش روح در تب مانده ام را نوازش می دهد... نسیمی چون حریر لطیف جامه ی پریان...
به گمانم عشق است
آری
عشق است
همان نور پنهان در سیاهی ها
همان شورانگیز
همو که به مرده نفس میدهد
آه از عشق و آه از قدرتی که می آفریند...
#انسیه_سوسنی
@dardhayemozon
@artpictures
شعر و غزل هم دگر از من به ستوه آمدند
مصرع شعرم شده چون چنگ در این دل بیا...!
#انسیه_سوسنی
@dardhayemozon
مصرع شعرم شده چون چنگ در این دل بیا...!
#انسیه_سوسنی
@dardhayemozon
HTML Embed Code: