Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/hottg/post.php on line 59

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/2025-07-22/post/cognitive_science_iran/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/hottg/post.php on line 72
🔰 در تابستان سال ۱۹۹۱، پم رینولدز، زنی ۳۵ ساله، خواننده و ترانه سرای آمریکایی از آتلانتا، متوجه شد که دچار آنوریسم بزرگی در قاعده جمجمه‌اش شده است؛ توده‌ای بالقوه کشنده که در صورت پاره‌شدن، به مرگ فوری منجر می‌شد. پزشکان تصمیم گرفتند او را تحت عمل جراحی‌ای فوق‌العاده نادر به نام "ایست قلبی هیپوترمیک با توقف کامل گردش خون" قرار دهند؛ روشی که در آن، بدن بیمار تا حدی سرد می‌شود که متابولیسم بدن کاهش یافته و پزشکان برای مدتی کوتاه می‌توانند بدون خون‌رسانی به مغز کار کنند. @علوم شناختی
TG Telegram Group & Channel
علوم شناختی | United States America (US)
Create: Update:

🔰 در تابستان سال ۱۹۹۱، پم رینولدز، زنی ۳۵ ساله، خواننده و ترانه سرای آمریکایی از آتلانتا، متوجه شد که دچار آنوریسم بزرگی در قاعده جمجمه‌اش شده است؛ توده‌ای بالقوه کشنده که در صورت پاره‌شدن، به مرگ فوری منجر می‌شد. پزشکان تصمیم گرفتند او را تحت عمل جراحی‌ای فوق‌العاده نادر به نام "ایست قلبی هیپوترمیک با توقف کامل گردش خون" قرار دهند؛ روشی که در آن، بدن بیمار تا حدی سرد می‌شود که متابولیسم بدن کاهش یافته و پزشکان برای مدتی کوتاه می‌توانند بدون خون‌رسانی به مغز کار کنند.

در این حالت، قلب پم متوقف شد، تنفس قطع شد، مغز او هیچ فعالیتی نشان نمی‌داد (بر اساس نوار مغزی EEG)، و حتی گردش خون از سرش تخلیه شد. به بیان پزشکی، او برای چندین دقیقه در وضعیت مرگ بالینی قرار داشت. اما زمانی که به هوش آمد، چیزهایی گزارش می‌داد که پزشکان نمی‌توانستند آن را توضیح دهند.

🧠 پم با دقتی عجیب، صدای اره مخصوص جمجمه را توصیف کرد، شکل ابزارهایی را که هیچ‌گاه ندیده بود بازگو کرد، و حتی مکالمات خاصی را که میان جراحان رد و بدل شده بود، با جزئیات شرح داد—همه در زمانی که بیهوش، نابینا (چشم‌ها بسته و پوشیده با چسب) و فاقد فعالیت مغزی بود. او سپس توصیف کرد که «از بدن خود جدا شده»، خود را از بالا دیده، سپس وارد فضایی تاریک و تونل‌مانند شده، موسیقی شنیده، با نور درخشانی مواجه شده، و با نزدیکانی که سال‌ها پیش درگذشته بودند ملاقات کرده است. سپس احساس کرد باید برگردد—و به بدن بازگشت.

📘 این روایت به یکی از نمادین‌ترین نمونه‌های تجربه نزدیک به مرگ (NDE) در تاریخ معاصر بدل شد. پژوهشگران NDE، مانند بروس گریسون و مایکل سابوم، آن را شواهدی مهم برای امکان «آگاهی مستقل از مغز» تلقی کردند. به باور آنان، اگر حتی برای لحظاتی، تجربه‌ای آگاهانه بدون هیچ فعالیت مغزی قابل‌سنجش رخ دهد، این پدیده چالشی جدی برای فیزیکالیسم خواهد بود—دیدگاهی که می‌گوید ذهن، تماماً قابل تقلیل به عملکرد مغز است.

📈 اما منتقدان شکاک و عصب‌پژوهان سنتی تفسیر دیگری دارند. آن‌ها معتقدند مغز ممکن است حتی در شرایطی که EEG خاموش است، در لایه‌هایی عمیق‌تر هنوز نوعی فعالیت داشته باشد. یا خاطراتی که پس از به‌هوش‌آمدن ساخته شده‌اند، به اشتباه به زمان جراحی نسبت داده شده‌اند (نوعی ارجاع به عقب). آن‌ها تأکید می‌کنند که حس خروج از بدن یا دیدن نور، می‌تواند پیامد کاهش اکسیژن، داروهای بیهوشی، یا فعال شدن بخش‌هایی خاص از مغز (مانند قشر تمپورال و آهیانه‌ای) باشد.

💡 اما در دل این اختلاف‌نظر، پرسشی بنیادین نهفته است:
آگاهی چگونه تجربه می‌شود؟
آیا تمام آنچه حس می‌کنیم و می‌اندیشیم، محصول مدارهای زیستی مغز است؟ یا تجربه‌هایی مانند NDE ما را با لایه‌هایی از ذهن مواجه می‌کنند که فراتر از علم تجربی امروزند؟ چگونه می‌توان بدون استفاده از توجیهات شبه‌علمی چنین تجربیاتی را توضیح داد و آیا این نوع تجربیات می‌تواند کمکی به گسترش فلسفه ذهن و علوم مطالعه آگاهی و مغز کرده و آن را متحول سازد و جان دوباره‌ای به نظریات دوگانه‌انگارانه درمورد رابطه ذهن و بدن بدهد؟

📍روایت پم رینولدز تنها یک مورد است، اما اهمیتی نمادین دارد: مرز میان زیست‌شناسی و راز، علم و تجربه، فیزیک و آگاهی. نه به‌سادگی قابل تأیید، و نه به‌راحتی قابل رد.


📌 در دوره‌ی «آگاهی در آستانه»، چنین پرونده‌هایی را با دقت علمی و پرسش‌گری فلسفی بررسی خواهیم کرد؛ از داده‌های بیمارستانی و مقالات معتبر، تا تفسیرهای شکاکانه و دیدگاه‌های جایگزین درباره‌ی ذهن و آگاهی.


@MindPhilosa | مغز و فلسفه ذهن بهشتی

🔰 در تابستان سال ۱۹۹۱، پم رینولدز، زنی ۳۵ ساله، خواننده و ترانه سرای آمریکایی از آتلانتا، متوجه شد که دچار آنوریسم بزرگی در قاعده جمجمه‌اش شده است؛ توده‌ای بالقوه کشنده که در صورت پاره‌شدن، به مرگ فوری منجر می‌شد. پزشکان تصمیم گرفتند او را تحت عمل جراحی‌ای فوق‌العاده نادر به نام "ایست قلبی هیپوترمیک با توقف کامل گردش خون" قرار دهند؛ روشی که در آن، بدن بیمار تا حدی سرد می‌شود که متابولیسم بدن کاهش یافته و پزشکان برای مدتی کوتاه می‌توانند بدون خون‌رسانی به مغز کار کنند.

در این حالت، قلب پم متوقف شد، تنفس قطع شد، مغز او هیچ فعالیتی نشان نمی‌داد (بر اساس نوار مغزی EEG)، و حتی گردش خون از سرش تخلیه شد. به بیان پزشکی، او برای چندین دقیقه در وضعیت مرگ بالینی قرار داشت. اما زمانی که به هوش آمد، چیزهایی گزارش می‌داد که پزشکان نمی‌توانستند آن را توضیح دهند.

🧠 پم با دقتی عجیب، صدای اره مخصوص جمجمه را توصیف کرد، شکل ابزارهایی را که هیچ‌گاه ندیده بود بازگو کرد، و حتی مکالمات خاصی را که میان جراحان رد و بدل شده بود، با جزئیات شرح داد—همه در زمانی که بیهوش، نابینا (چشم‌ها بسته و پوشیده با چسب) و فاقد فعالیت مغزی بود. او سپس توصیف کرد که «از بدن خود جدا شده»، خود را از بالا دیده، سپس وارد فضایی تاریک و تونل‌مانند شده، موسیقی شنیده، با نور درخشانی مواجه شده، و با نزدیکانی که سال‌ها پیش درگذشته بودند ملاقات کرده است. سپس احساس کرد باید برگردد—و به بدن بازگشت.

📘 این روایت به یکی از نمادین‌ترین نمونه‌های تجربه نزدیک به مرگ (NDE) در تاریخ معاصر بدل شد. پژوهشگران NDE، مانند بروس گریسون و مایکل سابوم، آن را شواهدی مهم برای امکان «آگاهی مستقل از مغز» تلقی کردند. به باور آنان، اگر حتی برای لحظاتی، تجربه‌ای آگاهانه بدون هیچ فعالیت مغزی قابل‌سنجش رخ دهد، این پدیده چالشی جدی برای فیزیکالیسم خواهد بود—دیدگاهی که می‌گوید ذهن، تماماً قابل تقلیل به عملکرد مغز است.

📈 اما منتقدان شکاک و عصب‌پژوهان سنتی تفسیر دیگری دارند. آن‌ها معتقدند مغز ممکن است حتی در شرایطی که EEG خاموش است، در لایه‌هایی عمیق‌تر هنوز نوعی فعالیت داشته باشد. یا خاطراتی که پس از به‌هوش‌آمدن ساخته شده‌اند، به اشتباه به زمان جراحی نسبت داده شده‌اند (نوعی ارجاع به عقب). آن‌ها تأکید می‌کنند که حس خروج از بدن یا دیدن نور، می‌تواند پیامد کاهش اکسیژن، داروهای بیهوشی، یا فعال شدن بخش‌هایی خاص از مغز (مانند قشر تمپورال و آهیانه‌ای) باشد.

💡 اما در دل این اختلاف‌نظر، پرسشی بنیادین نهفته است:
آگاهی چگونه تجربه می‌شود؟
آیا تمام آنچه حس می‌کنیم و می‌اندیشیم، محصول مدارهای زیستی مغز است؟ یا تجربه‌هایی مانند NDE ما را با لایه‌هایی از ذهن مواجه می‌کنند که فراتر از علم تجربی امروزند؟ چگونه می‌توان بدون استفاده از توجیهات شبه‌علمی چنین تجربیاتی را توضیح داد و آیا این نوع تجربیات می‌تواند کمکی به گسترش فلسفه ذهن و علوم مطالعه آگاهی و مغز کرده و آن را متحول سازد و جان دوباره‌ای به نظریات دوگانه‌انگارانه درمورد رابطه ذهن و بدن بدهد؟

📍روایت پم رینولدز تنها یک مورد است، اما اهمیتی نمادین دارد: مرز میان زیست‌شناسی و راز، علم و تجربه، فیزیک و آگاهی. نه به‌سادگی قابل تأیید، و نه به‌راحتی قابل رد.


📌 در دوره‌ی «آگاهی در آستانه»، چنین پرونده‌هایی را با دقت علمی و پرسش‌گری فلسفی بررسی خواهیم کرد؛ از داده‌های بیمارستانی و مقالات معتبر، تا تفسیرهای شکاکانه و دیدگاه‌های جایگزین درباره‌ی ذهن و آگاهی.


@MindPhilosa | مغز و فلسفه ذهن بهشتی


>>Click here to continue<<

علوم شناختی






Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)


Warning: Undefined array key 3 in /var/www/hottg/function.php on line 115

Fatal error: Uncaught mysqli_sql_exception: Too many connections in /var/www/db.php:16 Stack trace: #0 /var/www/db.php(16): mysqli_connect() #1 /var/www/hottg/function.php(212): db() #2 /var/www/hottg/function.php(115): select() #3 /var/www/hottg/post.php(351): daCache() #4 /var/www/hottg/route.php(63): include_once('...') #5 {main} thrown in /var/www/db.php on line 16