لایبنیتس اشاره میکند که بدون تغییر دیگر خواص آن، میتوان مغز بشر را آنقدر بزرگ فرض کرد که بشود داخل آن را دید و در آن قدم زد. اگر بتوان تمامی کارکردهای اتمهای مغز را درک کرد، باز چیزی جز اتمهای حرکتپذیر نمیبینیم و فکر متناظر این حرکتها برای ما مشهود نخواهد بود. دوبوا ریموند نیز درمورد حدود درک ما از طبیعت بحثهایی مشابه پیش کشید. شناخت جرمها سرعتها مکانها و نیروهای مولکولهای مغز لازم است وسیع باشد یا همان گونه که او میگوید: «حال با توجه به خود فرایندهای ذهنی، آشکارا حتی با داشتن شناختی عظیم از مغز نیز همان قدر آنها را کم درک خواهیم کرد که اکنون میکنیم. حتی داشتن این شناخت نیز درکناپذیر بودن آنها را کاهش نخواهد داد. شناختی عظیم از مغز، یعنی کاملترین شناخت ممکن، برای ما چیزی جز ماده متحرک را در مغز نشان نخواهد داد. با این همه، حتی شناخت بسیار زیاد از نظم و حرکت ذرههای مادی به ما امکان نخواهد داد که بتوانیم وارد گستره خودآگاهی شویم».
•|فیزیک و طبیعت، ورنر هایزنبرگ، ترجمۀ مزدا موحد|•
@MindPhilosa | مغز و فلسفه ذهن بهشتی
>>Click here to continue<<
