TG Telegram Group & Channel
Oxford English | United States America (US)
Create: Update:

چند اصطلاح رایج با کلمه blue


Out of the blue
ناگهانی و غیرمنتظره

مثال: The news came out of the blue.
(خبر کاملاً غیرمنتظره بود.)

Feeling blue
غمگین و افسرده بودن

مثال: She’s been feeling blue since she moved away.
(از وقتی که رفت، احساس غمگینی می‌کند.)

Once in a blue moon
خیلی به ندرت، به‌ندرت

مثال: We only meet once in a blue moon.
(ما خیلی به ندرت همدیگر را می‌بینیم.)

Blue blood
اصالت اشرافی یا خانواده‌ی نجیب

مثال: She comes from a family of blue blood.
(او از یک خانواده اشرافی است.)
Blue collar
کارگر یا شغل یدی

مثال: He has a blue-collar job in the factory.
(او در کارخانه یک شغل یدی دارد.)

اگه مفید بود ری اکشن بزنید و برای عزیزانتون بفرستید

@class_englysh

چند اصطلاح رایج با کلمه blue


Out of the blue
ناگهانی و غیرمنتظره

مثال: The news came out of the blue.
(خبر کاملاً غیرمنتظره بود.)

Feeling blue
غمگین و افسرده بودن

مثال: She’s been feeling blue since she moved away.
(از وقتی که رفت، احساس غمگینی می‌کند.)

Once in a blue moon
خیلی به ندرت، به‌ندرت

مثال: We only meet once in a blue moon.
(ما خیلی به ندرت همدیگر را می‌بینیم.)

Blue blood
اصالت اشرافی یا خانواده‌ی نجیب

مثال: She comes from a family of blue blood.
(او از یک خانواده اشرافی است.)
Blue collar
کارگر یا شغل یدی

مثال: He has a blue-collar job in the factory.
(او در کارخانه یک شغل یدی دارد.)

اگه مفید بود ری اکشن بزنید و برای عزیزانتون بفرستید

@class_englysh


>>Click here to continue<<

Oxford English




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)