من ایرانی ام آری!
من از سرزمین کوروش
از دیار انگخورده بنام محمد
از مرز غارت شده چنگیز
از جغرافیای شخم زده امام
من از رَحِمِ مصیبت،
ستم و نابرابری
میایم!
من ایرانی ام آری!
از سرزمینی که آزادی در آن کفر
گیسوی زن، مینیاتور سرکوب
و اعتراض، حکم حبسی مدید،
اما دیوان و دزدانش
در کرامت و قدرت اند!
من از سرزمین داعیه
هزاران سال تمدن و فرهنگ
میایم در این دنیای پست!
اسپرم این فرزند معلول تاریخ را
که در رَحِمِ متعفن افرینش کرد؟
ضجّه تجاوز به این دیار را
می شود شنید
آنگاه که فرزندش
در کوچه های حیران و حسرت
پابرهنه می دود
در پی هر نسیمی
که در آن،
بوی ادرار دشمن بر تُربتش،
عطر اقاقیست!
من ایرانی ام آری!
که از سکوت نفرت انگیز خلق
در قتل سلحشوران این بوم،
و سبقت در غارت
مانده غذای سفره تهیدستانش
در این مرز میایم
و با مُهر تمدن های هزاره
ملی و دینی بر پیشانی ام نهاده
شیون می کنم در خلوت خود
از خشم فروکوفته از
سده ها غفلت، دروغ و نفرت!
من ایرانی ام آری!
هویتی در سایه هزار نقش و فریب
که بنامش
سنگ مزار مرا نیز بر خاک نفرت
شکستند در باختر و خاوران
و من به سوگ کودکانی می شتابم
که هرگز نخواستند
متولد شوند
در حادثه تلخ شب تجاوز!
من ایرانی ام آری!
بی آرش و رستم و تهمینه
در بوم و مرزی که در آن
سهراب می فروشند
مُرده در گهواره!
و پای سم اسبان تازیان دین در آن
آشفته می کند
خواب طفل رویاپرداز مرا
در گریز ناگزیر از ماندن!
من ایرانی ام آری؟
علی طایفی
من از سرزمین کوروش
از دیار انگخورده بنام محمد
از مرز غارت شده چنگیز
از جغرافیای شخم زده امام
من از رَحِمِ مصیبت،
ستم و نابرابری
میایم!
من ایرانی ام آری!
از سرزمینی که آزادی در آن کفر
گیسوی زن، مینیاتور سرکوب
و اعتراض، حکم حبسی مدید،
اما دیوان و دزدانش
در کرامت و قدرت اند!
من از سرزمین داعیه
هزاران سال تمدن و فرهنگ
میایم در این دنیای پست!
اسپرم این فرزند معلول تاریخ را
که در رَحِمِ متعفن افرینش کرد؟
ضجّه تجاوز به این دیار را
می شود شنید
آنگاه که فرزندش
در کوچه های حیران و حسرت
پابرهنه می دود
در پی هر نسیمی
که در آن،
بوی ادرار دشمن بر تُربتش،
عطر اقاقیست!
من ایرانی ام آری!
که از سکوت نفرت انگیز خلق
در قتل سلحشوران این بوم،
و سبقت در غارت
مانده غذای سفره تهیدستانش
در این مرز میایم
و با مُهر تمدن های هزاره
ملی و دینی بر پیشانی ام نهاده
شیون می کنم در خلوت خود
از خشم فروکوفته از
سده ها غفلت، دروغ و نفرت!
من ایرانی ام آری!
هویتی در سایه هزار نقش و فریب
که بنامش
سنگ مزار مرا نیز بر خاک نفرت
شکستند در باختر و خاوران
و من به سوگ کودکانی می شتابم
که هرگز نخواستند
متولد شوند
در حادثه تلخ شب تجاوز!
من ایرانی ام آری!
بی آرش و رستم و تهمینه
در بوم و مرزی که در آن
سهراب می فروشند
مُرده در گهواره!
و پای سم اسبان تازیان دین در آن
آشفته می کند
خواب طفل رویاپرداز مرا
در گریز ناگزیر از ماندن!
من ایرانی ام آری؟
علی طایفی
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
دروغ، تطمیع و تهدید
سه الگوی اعمال هژمونی فرهنگی
علی طایفی
بنظر گرامشی "هژمونی فرهنگی عبارت از ایدیولوژی مسلط بازتابیافته از سوی طبقه حاکم نظیر باورها، تبیینها، انگارهها، ارزشها و اخلاق است. ایدیولوژی مسلط به توجیه وضع موجودِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بهعنوان امری طبیعی، گریزناپذیر، جاودانه و سودمند میپردازد".
در چنین سنجهای از فرهنگ ایدیولوژیک مسلط توسط نظام استبداد دینی، وضع موجود با کتمان حقایق، دروغ های مکرر، پروپاگاندا، حامیگرایی و دستکاری افکار عمومی، وضعیتی ایدهآل متصور میشود. طبقه مسلط بدنبال ایجاد الگوی استانداردی است که در آن هژمونی فرهنگ مسلط محقق می گردد.
این فرایند خواه با تحمیق و تحریف، خواه تطمیع و خواه تهدید، بدنبال تزریق ایدیولوژی و فرهنگ منحط و مسلط طبقاتی و قشری حاکم بر آحاد مردم است. قالبهایی مانند دشمنتراشیهای دروغین، انحصار رسانهای در شستشوی افکار عمومی، تجهیز سازمان پروپاگاندای اسلامی، تشکیل بسیج و نیروهای خودسر برای شناسایی و سرکوب صدا و اندیشه دیگر از دیگر روشهای مسلط هژمونی فرهنگی است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
سه الگوی اعمال هژمونی فرهنگی
علی طایفی
بنظر گرامشی "هژمونی فرهنگی عبارت از ایدیولوژی مسلط بازتابیافته از سوی طبقه حاکم نظیر باورها، تبیینها، انگارهها، ارزشها و اخلاق است. ایدیولوژی مسلط به توجیه وضع موجودِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بهعنوان امری طبیعی، گریزناپذیر، جاودانه و سودمند میپردازد".
در چنین سنجهای از فرهنگ ایدیولوژیک مسلط توسط نظام استبداد دینی، وضع موجود با کتمان حقایق، دروغ های مکرر، پروپاگاندا، حامیگرایی و دستکاری افکار عمومی، وضعیتی ایدهآل متصور میشود. طبقه مسلط بدنبال ایجاد الگوی استانداردی است که در آن هژمونی فرهنگ مسلط محقق می گردد.
این فرایند خواه با تحمیق و تحریف، خواه تطمیع و خواه تهدید، بدنبال تزریق ایدیولوژی و فرهنگ منحط و مسلط طبقاتی و قشری حاکم بر آحاد مردم است. قالبهایی مانند دشمنتراشیهای دروغین، انحصار رسانهای در شستشوی افکار عمومی، تجهیز سازمان پروپاگاندای اسلامی، تشکیل بسیج و نیروهای خودسر برای شناسایی و سرکوب صدا و اندیشه دیگر از دیگر روشهای مسلط هژمونی فرهنگی است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
file.pdf
307.9 KB
جامعهشناسی متعهد در خطر است
علی طایفی
سعید مدنی جامعهشناس و یکی از پژوهشگران حوزهی جامعه مدنی و جنبشهای اجتماعی است که به دلیل پژوهشهایش به زندان محکوم شده و هماکنون دوران محکومیت ۹ سالهاش را در اوین سپری میکند. کتابهای جنبشهای اجتماعی و امید، جنبشهای اجتماعی و دموکراتیزاسیون، علیه خشونت، علیه اعدام، آتش خاموش، مظاهرات سلمیه (درباره اعتراضات آب خوزستان) از جمله آثار او در چند دهه اخیر ایران است.
سعید مدنی در گفتگوی اخیر خود به این دیدگاه میپردازند که آنچه پساز جنبش مهسا در جامعه میگذرد، گذار طلبی به مثابه استراتژی بدیل برای استراتژیهای اصلاحی یا انقلابی است.
او از جمله اصحاب جامعهشناسی است که تحقیقات و نظریاتش در حوزه انتقاد از مسایل اجتماعی مورد خصم و غضب حاکمیت بوده و است. مدنی شایسته رهایی و تقدیر است نه حبس و تبعید.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
علی طایفی
سعید مدنی جامعهشناس و یکی از پژوهشگران حوزهی جامعه مدنی و جنبشهای اجتماعی است که به دلیل پژوهشهایش به زندان محکوم شده و هماکنون دوران محکومیت ۹ سالهاش را در اوین سپری میکند. کتابهای جنبشهای اجتماعی و امید، جنبشهای اجتماعی و دموکراتیزاسیون، علیه خشونت، علیه اعدام، آتش خاموش، مظاهرات سلمیه (درباره اعتراضات آب خوزستان) از جمله آثار او در چند دهه اخیر ایران است.
سعید مدنی در گفتگوی اخیر خود به این دیدگاه میپردازند که آنچه پساز جنبش مهسا در جامعه میگذرد، گذار طلبی به مثابه استراتژی بدیل برای استراتژیهای اصلاحی یا انقلابی است.
او از جمله اصحاب جامعهشناسی است که تحقیقات و نظریاتش در حوزه انتقاد از مسایل اجتماعی مورد خصم و غضب حاکمیت بوده و است. مدنی شایسته رهایی و تقدیر است نه حبس و تبعید.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
مصايب افغان هاي ايراني و ايرانيان افغان
علی طایفی
قریب چهار دهه است كه ميليونها افغان پناهجو بدون كمترين امنيت و آرامش در حاشيه شهرهاي بزرگ و كوچك ايران در مشاغل غير رسمي و زيرزميني به اشتغال و زندگي مملو از محروميت و ستم ادامه ميدهند. جامعه قريب سه ميليوني افغانها در ايران از مناظر مختلفي داراي مصايب و مسايل انساني و اجتماعياند. يكي از اين مسايل ازدواج و تشكيل خانواده افغان هاي مقيم ايران است.
بدليل عدم اقامت و فقدان نظام ثبت و ضبط دقيق ازدواج افغانهاي پناهنده در كشور آمار دقيقي از تعداد ازدواج و طلاق اين قشر عظيم اجتماعي وجود ندارد. شواهد حاكي است قريب يكصد هزار كودك در كشور وجود دارند كه بدون شناسنامه و عمدتا در خانوادههاي افغان متولد مي شوند كه حداقل يكي از والدين آنان افغان هستند.
فقدان امنيت قابل قبول براي زنان و كودكان در جامعه آسيب ديده ايران، سبب آسيب پذيري مضاعف زنان و كودكان افغان شده و اين قشر عظيم انساني كه در واقع ايراني-افغان محسوب مي شوند را بيش از پيش با عواقب خواسته يا ناخواسته يك معضل اجتماعي بنام مهاجرت غيرقانوني مواجه ساخته است.
برخي از مسايل مربوط به زنان و كودكان افغانهاي ايراني عبارتند از
-كودكان اين جمعيت ميليوني با نداشتن شناسنامه ايراني از كمترين امكانات آموزشي و بهداشتي برخوردارند و اين قشر وسيع در گوشه و كنار كشور از ورود به مدرسه، واكسينه شدن در مقابل بيماريهاي سخت، درمان و مراقبتهاي بهداشتي، امنيت اجتماعي و آينده روشن محروم اند،
-كودكان ايراني افغاني بيرون از مدرسه، بهسرعت به خيل جمعيت كودكان خيابان و كار پيوسته و از جمله گروهي هستند كه در مناسبات غيررسمي در جامعه مورد بهره برداري هاي جسمي و جنسي بسياري قرار مي گيرند،
-زنان ايراني افغاني در شديدترين ناامني و تبعيض جنسي بسر مي برند از فشار و ستم در خانه تا تبعيض و تحقير در جامعه، اين قشر بزرگ را در ستمي چندگانه در بحران عميق هويتي فرو میبرد و هيچ فريادرسي نيز براي رهايي آنان متصور نيست،
-فقر، بيكاري، بهحاشيهراندگي، فقر بهداشت و درمان، قبول مشاغل سخت، ناامن و ناايمن سبب ميشود اين زنان در بدترين شرايط استثمار جنسي و جسمي قرار بگيرند.
-اخراج افغانهاي ايراني سبب گسترش ناامني براي همسران ايراني گشته و نظام حقوقی براي تابعيت و حل مسيله اقامت آنان راهكار روشني پيش پا نگذاشته و زنان اين جمعيت كثير را به قبول ستم هاي زنجيرهاي وادار مي كند،
-سوءاستفاده از كودكان و فرزندان افغانهاي ايراني و اعزام آنان براي مشاركت در جنگهاي شهري سوريه با وعده اقامت خانوادهشان زمينه مرگ و معلوليت جوانان افغان-ايراني را تشديد مي كند،
-اعتياد، قتل، طلاق، آزار جنسي و مسايل ديگر اجتماعي نيز امري است كه بيش از هركس، زنان ايراني افغان را مورد تهديد قرار میدهد و براي اين قشر بيشترين ناامني و آسيب هاي روحي و رواني بدنبال ميآورد.
حکومت باید براي ساماندهي و تدوين اقامت دائمي اين قشر عظيم تداركات حقوقي و امنيتي فراهم كند تا مانند همه شهروندان ايراني، از حداقلهاي هرچند ناچيز وتسهيلات و امكانات اجتماعي و فرهنگي برخوردار باشند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
http://www.persianpersia.com/social/sdetails.php?articleid=27980&parentid=132&catid=143
علی طایفی
قریب چهار دهه است كه ميليونها افغان پناهجو بدون كمترين امنيت و آرامش در حاشيه شهرهاي بزرگ و كوچك ايران در مشاغل غير رسمي و زيرزميني به اشتغال و زندگي مملو از محروميت و ستم ادامه ميدهند. جامعه قريب سه ميليوني افغانها در ايران از مناظر مختلفي داراي مصايب و مسايل انساني و اجتماعياند. يكي از اين مسايل ازدواج و تشكيل خانواده افغان هاي مقيم ايران است.
بدليل عدم اقامت و فقدان نظام ثبت و ضبط دقيق ازدواج افغانهاي پناهنده در كشور آمار دقيقي از تعداد ازدواج و طلاق اين قشر عظيم اجتماعي وجود ندارد. شواهد حاكي است قريب يكصد هزار كودك در كشور وجود دارند كه بدون شناسنامه و عمدتا در خانوادههاي افغان متولد مي شوند كه حداقل يكي از والدين آنان افغان هستند.
فقدان امنيت قابل قبول براي زنان و كودكان در جامعه آسيب ديده ايران، سبب آسيب پذيري مضاعف زنان و كودكان افغان شده و اين قشر عظيم انساني كه در واقع ايراني-افغان محسوب مي شوند را بيش از پيش با عواقب خواسته يا ناخواسته يك معضل اجتماعي بنام مهاجرت غيرقانوني مواجه ساخته است.
برخي از مسايل مربوط به زنان و كودكان افغانهاي ايراني عبارتند از
-كودكان اين جمعيت ميليوني با نداشتن شناسنامه ايراني از كمترين امكانات آموزشي و بهداشتي برخوردارند و اين قشر وسيع در گوشه و كنار كشور از ورود به مدرسه، واكسينه شدن در مقابل بيماريهاي سخت، درمان و مراقبتهاي بهداشتي، امنيت اجتماعي و آينده روشن محروم اند،
-كودكان ايراني افغاني بيرون از مدرسه، بهسرعت به خيل جمعيت كودكان خيابان و كار پيوسته و از جمله گروهي هستند كه در مناسبات غيررسمي در جامعه مورد بهره برداري هاي جسمي و جنسي بسياري قرار مي گيرند،
-زنان ايراني افغاني در شديدترين ناامني و تبعيض جنسي بسر مي برند از فشار و ستم در خانه تا تبعيض و تحقير در جامعه، اين قشر بزرگ را در ستمي چندگانه در بحران عميق هويتي فرو میبرد و هيچ فريادرسي نيز براي رهايي آنان متصور نيست،
-فقر، بيكاري، بهحاشيهراندگي، فقر بهداشت و درمان، قبول مشاغل سخت، ناامن و ناايمن سبب ميشود اين زنان در بدترين شرايط استثمار جنسي و جسمي قرار بگيرند.
-اخراج افغانهاي ايراني سبب گسترش ناامني براي همسران ايراني گشته و نظام حقوقی براي تابعيت و حل مسيله اقامت آنان راهكار روشني پيش پا نگذاشته و زنان اين جمعيت كثير را به قبول ستم هاي زنجيرهاي وادار مي كند،
-سوءاستفاده از كودكان و فرزندان افغانهاي ايراني و اعزام آنان براي مشاركت در جنگهاي شهري سوريه با وعده اقامت خانوادهشان زمينه مرگ و معلوليت جوانان افغان-ايراني را تشديد مي كند،
-اعتياد، قتل، طلاق، آزار جنسي و مسايل ديگر اجتماعي نيز امري است كه بيش از هركس، زنان ايراني افغان را مورد تهديد قرار میدهد و براي اين قشر بيشترين ناامني و آسيب هاي روحي و رواني بدنبال ميآورد.
حکومت باید براي ساماندهي و تدوين اقامت دائمي اين قشر عظيم تداركات حقوقي و امنيتي فراهم كند تا مانند همه شهروندان ايراني، از حداقلهاي هرچند ناچيز وتسهيلات و امكانات اجتماعي و فرهنگي برخوردار باشند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
http://www.persianpersia.com/social/sdetails.php?articleid=27980&parentid=132&catid=143
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
خانه، ناامنترین کانون حیات اجتماعی!
علی طایفی
در ساختار نابرابر جنسی و جنسیتی، خانواده بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی، و خانه بهعنوان کانون خانواده به بزرگترین کانون خشونت علیه زنان و دگرباشان جنسی مبدل میشود. این کانون پر خطر و ناامن زمانی ناامنتر میگردد که در ساختار قدرت مسلط مردانه، همه اعضای خانواده توسط مردان خانه و خانواده در خطری بالقوه زندگی میکنند.
زنان از همسر تا دختران خانواده بزرگترین عضو خانه محسوب میشوند که بیشترین تهدیدهای جنسی و اجتماعی را متحمل میشوند. این مخاطرات از تعرض تا تجاوز جنسی، از نادیده گرفتن حقوق تا الزام تکالیف مردخواهانه، از نقض حقوق آزادی بیان، کار و شغل یابی، تحصیل، پوشش، انتخاب همسر، دوستیابی، شبکه پردازی اجتماعی، سفر، کار اجباری، تجاوز زیر نام ازدواج کودک، قتل و خشونت ناموسی، و استقلال اقتصادی و اجتماعی را در برمیگیرد.
در کنار زنان، کودکان پسر و کودکان دارای گرایشهای جنسیتی/جنسی دیگر نیز بشدت مورد تعرض جنسی و تهدید حقوق اولیه خود قرار میگیرند. خشونت هایی نظیر عدم امکان بروز تمایلات و گرایشهای جنسیتی، حق آموزش و تحصیل، تا تحمیل وظایف و مسیولیتهای مدنی زودرس و فراتر از توان تحمل کودکان در بازار کار و تقسیم وظایف خانگی همگی از زمره شواهدی هستند که خانه را برای کودکان با گرایشهای جنسیتی مختلف ناامن میسازد.
مهمترین متجاوزان به حقوق زنان و کودکان در خانه و خانواده نیز مردانی هستند که خود نیز در سنین کودکی قربانی همین ساختار نابرابر، تجاوزگر و مردانه شده اند. در ساختار نابرابر طبقاتی و اجتماعی، تمایزهای اجتماعی و فرهنگی از جنسی/جنسیتی تا محرومیت از مزایای اجتماعی و فرهنگی سبب ساز بازتولید ساختاری میشوند که مدار آن حتی بهسود مردان در جامعه نیز نمیگردد. در چنین ساختاری مردان آسیب رسان، خود نیز آسیب دیده اند و تضادهای اجتماعی در سطحکلان بر گُرده مردانی نهاده میشود که خود نیز ندانسته بر سرِ شاخ، بُن میبُرند.
گزارش پیوست حاصل چنین رویکری بر نهاد خانواده و کانون خانه بهعنوان ناامن ترین پایگاه اجتماعیِاعمال خشونت و سلطه در جامعه است.
http://www.unis.unvienna.org/unis/en/pressrels/2018/uniscp1062.html
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
علی طایفی
در ساختار نابرابر جنسی و جنسیتی، خانواده بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی، و خانه بهعنوان کانون خانواده به بزرگترین کانون خشونت علیه زنان و دگرباشان جنسی مبدل میشود. این کانون پر خطر و ناامن زمانی ناامنتر میگردد که در ساختار قدرت مسلط مردانه، همه اعضای خانواده توسط مردان خانه و خانواده در خطری بالقوه زندگی میکنند.
زنان از همسر تا دختران خانواده بزرگترین عضو خانه محسوب میشوند که بیشترین تهدیدهای جنسی و اجتماعی را متحمل میشوند. این مخاطرات از تعرض تا تجاوز جنسی، از نادیده گرفتن حقوق تا الزام تکالیف مردخواهانه، از نقض حقوق آزادی بیان، کار و شغل یابی، تحصیل، پوشش، انتخاب همسر، دوستیابی، شبکه پردازی اجتماعی، سفر، کار اجباری، تجاوز زیر نام ازدواج کودک، قتل و خشونت ناموسی، و استقلال اقتصادی و اجتماعی را در برمیگیرد.
در کنار زنان، کودکان پسر و کودکان دارای گرایشهای جنسیتی/جنسی دیگر نیز بشدت مورد تعرض جنسی و تهدید حقوق اولیه خود قرار میگیرند. خشونت هایی نظیر عدم امکان بروز تمایلات و گرایشهای جنسیتی، حق آموزش و تحصیل، تا تحمیل وظایف و مسیولیتهای مدنی زودرس و فراتر از توان تحمل کودکان در بازار کار و تقسیم وظایف خانگی همگی از زمره شواهدی هستند که خانه را برای کودکان با گرایشهای جنسیتی مختلف ناامن میسازد.
مهمترین متجاوزان به حقوق زنان و کودکان در خانه و خانواده نیز مردانی هستند که خود نیز در سنین کودکی قربانی همین ساختار نابرابر، تجاوزگر و مردانه شده اند. در ساختار نابرابر طبقاتی و اجتماعی، تمایزهای اجتماعی و فرهنگی از جنسی/جنسیتی تا محرومیت از مزایای اجتماعی و فرهنگی سبب ساز بازتولید ساختاری میشوند که مدار آن حتی بهسود مردان در جامعه نیز نمیگردد. در چنین ساختاری مردان آسیب رسان، خود نیز آسیب دیده اند و تضادهای اجتماعی در سطحکلان بر گُرده مردانی نهاده میشود که خود نیز ندانسته بر سرِ شاخ، بُن میبُرند.
گزارش پیوست حاصل چنین رویکری بر نهاد خانواده و کانون خانه بهعنوان ناامن ترین پایگاه اجتماعیِاعمال خشونت و سلطه در جامعه است.
http://www.unis.unvienna.org/unis/en/pressrels/2018/uniscp1062.html
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
www.unis.unvienna.org
Home, the most dangerous place for women, with majority of female homicide victims worldwide killed by partners or family, UNODC…
United Nations Office on Drugs and Crime Web Site
گردگشت نخبگان و پخمگان ۱
علی طایفی
نظریه گردگشتتاریخی در علوم سیاسی و اجتماعی جایگاه ویژهای دارد. مبتنی بر این نظریه، تاریخ محل دَوَران یا چرخش قدرت بین دو یا چند گونه از اقشار یا طبقات اجتماعی است که بطور مستمر درحال جابجاییاند. چنین روندی از تحولات تاریخی دارای ماهیتی دورگشتی، چرخش دایرهای و نه خطی، تکرارشونده و البته مارپیچی و روبه ترقی است. از افرادی چون ابنخلدون که بر گردگشت تاریخی بدویان و حضریان اصرار داشت تا امروز حتی در نهادهای دمکراتیک عصرمعاصر از جمله دمکراسی امریکایی همواره میتوان بارقههایی از این چرخش در قدرت را بازیابی کرد.
آنچه که در این نوشتار مورد تاکید من است عبارت از تلاش برای توضیح چرخش نخبگان پارتو و اقتباس از آن در توضیح نظریه گردگشت مبتنی بر چرخش نخبگان و پخمگان در جامعه تاریخ معاصر ایران است. آنچه در تیوریهای دورگشت تاریخی تاکید میشود بر این روال است که در هر بازه زمانی، نخبگانی از جامعه در مسند قدرت به حاکمیت و اعمال سلطه بر اکثریت یک جامعه میپردازد که پس از دوره خاصی از نظر زمانی و تغییر کاراکتر و کارکردهای این قشر از نخبگان و فشار برای تغییر ساختار قدرت از پایین توسط بخش دیگری از رهبران و نخبگان مردم فاقد قدرت، نظام سیاسی دگرگون میشود.
روزگاری افلاطون نخبگان راهبر در جامعه را به سه دسته تقسیم میکرد که شامل مردان طلایی، نقرهای و مسی بودند. ماکیاول نیز بر همین مبنای نظریهای به قدرت نخبگان اشاره داشت بطوریکه به تحلیل بسیاری، نظریه نخبگان ویلفردو پارتو اقتباسی از نظریه اوست. در نظریه چرخش نخبگان هیچ جایی برای نقش توده مردم و اقشار دیگر فاقد قدرت وجود ندارد. حتی ماکس وبر نیز بر این باور بود که دمکراسیهای نوین شکلی از بازاریابی برای نخبگانی است که مردم بعنوان مصرفکننده در فرایند انتخابات به گزینش سیاستمداران بعنوان کارآفرینان دست میزنند.
رابرت میشل متفکر سیاسی دیگر بر این باور بود که دمکراسی یا ساختار قدرت محصول “قانون آهنین الیگارشی” است. از نظر او صرفنظر از هر نوع نظام سیاسی، الیگارشی، رکن سخت و آهنگون این ساختار قدرت است. همین نظریه را سیرایت میلز جامعهشناس امریکایی نیز پیگرفت. از نظر میلز ساختار دمکراسی امریکایی ادامه همان ساختار الیگارشیکی است که قشر ویژهای بنام نخبگان، قدرت را در اختیار دارند. در این نگاه حتی کارل مارکس نیز بر قدرت نخبگان در قالب طبقه مسلط و صاحب ابزار تولید تاکید داشت که در دورههای مختلف تاریخی از بردهداران و فیودالها تا بورژوازی و دموکراسیهای بورژوازی، قشر اقلیت حاکم تا وقوع یک انقلاب ساختاری بیشترین قدرت را در اختیار داشته و دارند. از نظر او و توماس هابس، قدرت در دستان اقلیت نخبگان صاحب منابع و ابزارهای تولید معادل اعمال “زور “و سلطه است.
از نظر فوکو قدرت شاهان در تاریخ یک بعدی نیست. او معتقد به چرخه و ورطه نخبهگرایی نبود و بر این باور بود که نخبگانی مانند شاهان مسلط بر قدرت مونارکی خود تحت تاثیر قدرت جامعه بعنوان یک دیسکورس یا گفتمان قدرت بودند. بنظر فوکو هر فرد و جامعهای محصول گفتمان قدرت است و همین قدرت سازنده هویت ماست. در سایه قدرت، مقاومت نیز شکل میگیرد و چرخش قدرت اساسا همهگیر و فراگیر است. از نظر او دیسکورس روشی نهادینهشده از گفتگو پیرامون یک امر یا واقعه است.
ادامه دارد
درصورت علاقمندی بازنشردهی
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
علی طایفی
نظریه گردگشتتاریخی در علوم سیاسی و اجتماعی جایگاه ویژهای دارد. مبتنی بر این نظریه، تاریخ محل دَوَران یا چرخش قدرت بین دو یا چند گونه از اقشار یا طبقات اجتماعی است که بطور مستمر درحال جابجاییاند. چنین روندی از تحولات تاریخی دارای ماهیتی دورگشتی، چرخش دایرهای و نه خطی، تکرارشونده و البته مارپیچی و روبه ترقی است. از افرادی چون ابنخلدون که بر گردگشت تاریخی بدویان و حضریان اصرار داشت تا امروز حتی در نهادهای دمکراتیک عصرمعاصر از جمله دمکراسی امریکایی همواره میتوان بارقههایی از این چرخش در قدرت را بازیابی کرد.
آنچه که در این نوشتار مورد تاکید من است عبارت از تلاش برای توضیح چرخش نخبگان پارتو و اقتباس از آن در توضیح نظریه گردگشت مبتنی بر چرخش نخبگان و پخمگان در جامعه تاریخ معاصر ایران است. آنچه در تیوریهای دورگشت تاریخی تاکید میشود بر این روال است که در هر بازه زمانی، نخبگانی از جامعه در مسند قدرت به حاکمیت و اعمال سلطه بر اکثریت یک جامعه میپردازد که پس از دوره خاصی از نظر زمانی و تغییر کاراکتر و کارکردهای این قشر از نخبگان و فشار برای تغییر ساختار قدرت از پایین توسط بخش دیگری از رهبران و نخبگان مردم فاقد قدرت، نظام سیاسی دگرگون میشود.
روزگاری افلاطون نخبگان راهبر در جامعه را به سه دسته تقسیم میکرد که شامل مردان طلایی، نقرهای و مسی بودند. ماکیاول نیز بر همین مبنای نظریهای به قدرت نخبگان اشاره داشت بطوریکه به تحلیل بسیاری، نظریه نخبگان ویلفردو پارتو اقتباسی از نظریه اوست. در نظریه چرخش نخبگان هیچ جایی برای نقش توده مردم و اقشار دیگر فاقد قدرت وجود ندارد. حتی ماکس وبر نیز بر این باور بود که دمکراسیهای نوین شکلی از بازاریابی برای نخبگانی است که مردم بعنوان مصرفکننده در فرایند انتخابات به گزینش سیاستمداران بعنوان کارآفرینان دست میزنند.
رابرت میشل متفکر سیاسی دیگر بر این باور بود که دمکراسی یا ساختار قدرت محصول “قانون آهنین الیگارشی” است. از نظر او صرفنظر از هر نوع نظام سیاسی، الیگارشی، رکن سخت و آهنگون این ساختار قدرت است. همین نظریه را سیرایت میلز جامعهشناس امریکایی نیز پیگرفت. از نظر میلز ساختار دمکراسی امریکایی ادامه همان ساختار الیگارشیکی است که قشر ویژهای بنام نخبگان، قدرت را در اختیار دارند. در این نگاه حتی کارل مارکس نیز بر قدرت نخبگان در قالب طبقه مسلط و صاحب ابزار تولید تاکید داشت که در دورههای مختلف تاریخی از بردهداران و فیودالها تا بورژوازی و دموکراسیهای بورژوازی، قشر اقلیت حاکم تا وقوع یک انقلاب ساختاری بیشترین قدرت را در اختیار داشته و دارند. از نظر او و توماس هابس، قدرت در دستان اقلیت نخبگان صاحب منابع و ابزارهای تولید معادل اعمال “زور “و سلطه است.
از نظر فوکو قدرت شاهان در تاریخ یک بعدی نیست. او معتقد به چرخه و ورطه نخبهگرایی نبود و بر این باور بود که نخبگانی مانند شاهان مسلط بر قدرت مونارکی خود تحت تاثیر قدرت جامعه بعنوان یک دیسکورس یا گفتمان قدرت بودند. بنظر فوکو هر فرد و جامعهای محصول گفتمان قدرت است و همین قدرت سازنده هویت ماست. در سایه قدرت، مقاومت نیز شکل میگیرد و چرخش قدرت اساسا همهگیر و فراگیر است. از نظر او دیسکورس روشی نهادینهشده از گفتگو پیرامون یک امر یا واقعه است.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
گردگشت نخبگان و پخمگان ۲
علی طایفی
نظریه چرخش قدرت نخبگان عمدتا مرهون تیوری ویلفردو پارتو جامعهشناس ایتالیایی است. گردش دَوَرانی قدرت از نظر او ناظر بر این است که قدرت عمدتا توسط قشری از نخبگان یا سرآمدان جامعه مدیریت و تبادل میشود. دو گروه از نخبگان شامل شیر و روباه پارتو نیز ناظر بر همین نظریه نخبهگرایی است. از نظر او قدرت محصول دو جبهه از نخبگان است. در این رویکرد نظری که البته نقدهای متعددی نیز بخود گرفته است، اکثریت مردم نقش عمدهای در تغییرات قدرت سیاسی و حتی اقتصادی ندارند.
اعتقاد بنیادی پارتو این است که انسانها چه از جهت جسمانی و چه از نظر فکری و اخلاقی با یکدیگر برابر نیستند وشایسته ترین افراد یک گروه، نخبگان آن گروه را بشمار میروند. او گـروه نخبگان را به دو دسـته حاکم و غیرحاکم تقسـیم میکند. نخبگان حاکم یا روباهان از افرادی تشکیل میشوند که درحکومت نقشی عمده دارند و نخبگان غیرحکومتی یا شیران بقیه نخبگان را شامل میشوند.
شـیران، نخبگان محافظه کار و ماندگار اجتماعیاند که به خانواده، قبیله و ملتشان به شدت احساس وفاداری میکنند. آنان دارای همبستگی طبقاتی، میهن پرستی و شور مذهبی بوده و در صورت لزوم از کاربرد زور هراسی ندارند. اما نخبگان روباه میکوشند که عناصر گوناگون واقعیت را دسـتکاری کنند، به تجربه های تازه دسـت زنند، ابداع کنند و از عرف فـراتر روند ولی به اصولی که پایداری جامعه را تضمین می کند، چندان وفادار نیستند.
روباهان ازطریق حیلهگری و کلاهبرداری و فریب تلاش میکنند قدرت خود را به وسیله تبلیغات و از راه تدابیر سیاسی و مالی متعدد حفظ کنند. به نظر او شیران محافظه کار سـرانجام در مقابل روباهان بپا خواهند خواست و حاکمیت آن ها را بنام ایمان، میهـن پرسـتی و غرور ملی برخواهند انداخت. ولی پس ازیک دوره زمانی، خصایص شیرانه کم رنگترشده و روبه صفتی دوباره درحکومت رخنه خواهند کرد. درنتیجه جامعه در یک دورگشت کامل درافتاده و عصر فریبکاری و چاره گری دوباره بازتولید خواهد شد.
در تحلیل نهایی پارتو دستخوش بنبست نظری نیز میشود. از همینرو بنظر او هرگونه اعتقـاد به پیشرفت و تکامل، بیمعنی است. جامعه بشری پیوسته بر همان پاشـنه خواهد چرخید و حرکت دَوَرانی از فرمانروایی روباهان به حکومت شیران، همیشه برقرار خواهد بود. از این منظر جامعه همواره دستخوش نوسان خواهد بود، اما همیشه به توازن نیز دست خواهد یافت.
ادامه دارد
درصورت علاقمندی بازنشردهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
علی طایفی
نظریه چرخش قدرت نخبگان عمدتا مرهون تیوری ویلفردو پارتو جامعهشناس ایتالیایی است. گردش دَوَرانی قدرت از نظر او ناظر بر این است که قدرت عمدتا توسط قشری از نخبگان یا سرآمدان جامعه مدیریت و تبادل میشود. دو گروه از نخبگان شامل شیر و روباه پارتو نیز ناظر بر همین نظریه نخبهگرایی است. از نظر او قدرت محصول دو جبهه از نخبگان است. در این رویکرد نظری که البته نقدهای متعددی نیز بخود گرفته است، اکثریت مردم نقش عمدهای در تغییرات قدرت سیاسی و حتی اقتصادی ندارند.
اعتقاد بنیادی پارتو این است که انسانها چه از جهت جسمانی و چه از نظر فکری و اخلاقی با یکدیگر برابر نیستند وشایسته ترین افراد یک گروه، نخبگان آن گروه را بشمار میروند. او گـروه نخبگان را به دو دسـته حاکم و غیرحاکم تقسـیم میکند. نخبگان حاکم یا روباهان از افرادی تشکیل میشوند که درحکومت نقشی عمده دارند و نخبگان غیرحکومتی یا شیران بقیه نخبگان را شامل میشوند.
شـیران، نخبگان محافظه کار و ماندگار اجتماعیاند که به خانواده، قبیله و ملتشان به شدت احساس وفاداری میکنند. آنان دارای همبستگی طبقاتی، میهن پرستی و شور مذهبی بوده و در صورت لزوم از کاربرد زور هراسی ندارند. اما نخبگان روباه میکوشند که عناصر گوناگون واقعیت را دسـتکاری کنند، به تجربه های تازه دسـت زنند، ابداع کنند و از عرف فـراتر روند ولی به اصولی که پایداری جامعه را تضمین می کند، چندان وفادار نیستند.
روباهان ازطریق حیلهگری و کلاهبرداری و فریب تلاش میکنند قدرت خود را به وسیله تبلیغات و از راه تدابیر سیاسی و مالی متعدد حفظ کنند. به نظر او شیران محافظه کار سـرانجام در مقابل روباهان بپا خواهند خواست و حاکمیت آن ها را بنام ایمان، میهـن پرسـتی و غرور ملی برخواهند انداخت. ولی پس ازیک دوره زمانی، خصایص شیرانه کم رنگترشده و روبه صفتی دوباره درحکومت رخنه خواهند کرد. درنتیجه جامعه در یک دورگشت کامل درافتاده و عصر فریبکاری و چاره گری دوباره بازتولید خواهد شد.
در تحلیل نهایی پارتو دستخوش بنبست نظری نیز میشود. از همینرو بنظر او هرگونه اعتقـاد به پیشرفت و تکامل، بیمعنی است. جامعه بشری پیوسته بر همان پاشـنه خواهد چرخید و حرکت دَوَرانی از فرمانروایی روباهان به حکومت شیران، همیشه برقرار خواهد بود. از این منظر جامعه همواره دستخوش نوسان خواهد بود، اما همیشه به توازن نیز دست خواهد یافت.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
گردگشت نخبگان و پخمگان ۳
علی طایفی
یک طبقه حاکم نمـونه باید با آمیزه متناسـبی از شـیران و روباهان ترکیب شـود، اگر اختلال هایی در چرخـش نخبگان حکومتی پدید آید و ازرسیدن حکومت به چنین ترکیب متناسبی جلوگیری کنند، رژیم یا به دیوانسالاری خرفت و فسیل شده ای تبدیل خواهد شد که از هرگونه ابتکار و انطباق عاجز است و یا به رژیم ضعیفی مرکب از حقوقدانان جنجالی و پرگو تغییر شـکل خواهد داد که از کاربـرد هرگونه عمل قاطعـانه و قدرتمندانه ناتوان است. اگر چنین شـود حکومت شوندگان در سـرنگونی فرمانروایانشـان موفق خواهند شد و نخبگان نوین رژیم کارآمدتری را بنا خواهند ساخت.
از نظر او چون هر جامعهای متشکل از طبقات اجتماعی است بنابراین هر جامعهای ناهمگن و نامتجانس است. این ناهمگنی در جامعه به دلایل فکری، اخلاقی، فیزیکی و حتی فرهنگی اهمیت دارد ولی به حفظ توازن اجتماعی کمک میرساند. از نظر او نخبه دربرگیرنده طبقهای از مردم است که دارای بالاترین امتیازها و شاخصها در میدان فعالیت خود هستند. نقش و کارکرد این نخبگان بطور مشترک در هر جامعهای برخاسته از پسماندهها و سرچشمههاست. مبتنی بر شکلبندی ماکیاولی، او معتقد بود که نخبگان به دو روش اساسی توان کنترل تودهها را دارند؛ نخست زور و جباریت و سپس فریب و کلاهبرداری.
همین جهت است که معمولا شیران در مقابل روبهان صف آرایی میکنند و روبهان حاکم ابتدا به کمک زور و نیروی اجبار سعی در آرام کردن شیران دارند و چنانچه موفق نشوند، شعارهای آزادی و برابری سر میدهند ولی شیران بر روبهان غلبه کرده و قدرت را در دست می گیرند. البته پس از مدتی و به تدریج طبیعت روبهان در آنان نفوذ میکند و دوباره تعداد روبهان افزایش یافته و حالت قبلی تکرار میشود. در این رابطه او جامعه را به دو جامعه افراطی تقسیم می کند: جامعه باز و جامعه بسته. جامعه باز; جامعه ای است که در آن این حرکت با سرعت و شدت انجام می گیرد ولی در جامعه بسته این حرکت به آرامی جریان دارد.
هرچه نخبگان در قدرت یا روبهان شیاد به از دست دادن کارکردهای خود میل بیابند، قدرت نخبگان غیرحاکم رو به افزایش مییابد. در چنین وضعیتی نخبگان در قدرت به پخمگان در قدرت تبدیل شده و ویژگیها و شایستگیهای حفظ قدرت را از دست میدهند. پارتو عقیده داشت زمانی که حکام وظیفه خود را در مورد حفظ نظم به وسیله اجبار فراموش کنند در این حالت حکومت شوندگان خود این وظیفه را برعهده میگیرند و انقلاب به پیروزی میرسد. بدین ترتیب قدرت حکومت شوندگان بستگی به ضعف قدرت حکومت کنندگان دارد و چنانچه گروه حاکم نتواند در کاربرد نیروی اجبار موفق شود، از میان برداشته شده و جای خود را به دو گروه جابر و قدرتمند دیگری بدهد; زیرا طبیعت سیاست چنین بوده و خواهد بود.
روباهان نخبگانی هستند که محصول پسماندههای طبقه نخست هستند. این گروه قادر به نوآوری، تجربه، اولویت مادی دادن نسبت به اهداف ایدالیستیاند ولی فاقد وفاداری و بهرهبرداری از راهبردهایی هستند که میتواند از داعیه عاطفی تا فریبکاری ناب متفاوت باشد. شیرها نیز نخبگانی هستند که محافظهکار بوده و طبقه دومی از پسماندهها محسوب میشوند. آنها دارای ایمان و ایدیولوژی بوده و به وفاداری و همبستگی اجتماعی قایلاند. این قشر به دستیابی به قدرت از طریق زور اتکا میکند. البته این چرخش قدرتهای دورانی گاهی با اصلاحات تدریجی است گاهی با اعمال خشونت انقلابی. جنسیت هر دوی نخبگان شیر و روباه نیز مردانه است و زنان دخالت کمتری در آن دارند.
برخی مانند بالیدن و راکنی براین باورند که نظریه پارتو بشدت متاثر از دستهبندیهای ماکیاولی است بخصوص در باره فضیلت، شانس، فساد و نظم. مارکسیستها هم در نقد نظریه چرخش نخبگان معتقدند نمیتوان در یک جامعه طبقاتی قدرت را نزد توده مردم سراغ گرفت و حتی دموکراسی در ساختار بورژوازی نیز همانا دیکتاتوری اقلیت بشمار میرود.
ادامه دارد
پیوند قسمت پیشین
درصورت علاقمندی بازنشردهید
سنجشگریمسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
علی طایفی
یک طبقه حاکم نمـونه باید با آمیزه متناسـبی از شـیران و روباهان ترکیب شـود، اگر اختلال هایی در چرخـش نخبگان حکومتی پدید آید و ازرسیدن حکومت به چنین ترکیب متناسبی جلوگیری کنند، رژیم یا به دیوانسالاری خرفت و فسیل شده ای تبدیل خواهد شد که از هرگونه ابتکار و انطباق عاجز است و یا به رژیم ضعیفی مرکب از حقوقدانان جنجالی و پرگو تغییر شـکل خواهد داد که از کاربـرد هرگونه عمل قاطعـانه و قدرتمندانه ناتوان است. اگر چنین شـود حکومت شوندگان در سـرنگونی فرمانروایانشـان موفق خواهند شد و نخبگان نوین رژیم کارآمدتری را بنا خواهند ساخت.
از نظر او چون هر جامعهای متشکل از طبقات اجتماعی است بنابراین هر جامعهای ناهمگن و نامتجانس است. این ناهمگنی در جامعه به دلایل فکری، اخلاقی، فیزیکی و حتی فرهنگی اهمیت دارد ولی به حفظ توازن اجتماعی کمک میرساند. از نظر او نخبه دربرگیرنده طبقهای از مردم است که دارای بالاترین امتیازها و شاخصها در میدان فعالیت خود هستند. نقش و کارکرد این نخبگان بطور مشترک در هر جامعهای برخاسته از پسماندهها و سرچشمههاست. مبتنی بر شکلبندی ماکیاولی، او معتقد بود که نخبگان به دو روش اساسی توان کنترل تودهها را دارند؛ نخست زور و جباریت و سپس فریب و کلاهبرداری.
همین جهت است که معمولا شیران در مقابل روبهان صف آرایی میکنند و روبهان حاکم ابتدا به کمک زور و نیروی اجبار سعی در آرام کردن شیران دارند و چنانچه موفق نشوند، شعارهای آزادی و برابری سر میدهند ولی شیران بر روبهان غلبه کرده و قدرت را در دست می گیرند. البته پس از مدتی و به تدریج طبیعت روبهان در آنان نفوذ میکند و دوباره تعداد روبهان افزایش یافته و حالت قبلی تکرار میشود. در این رابطه او جامعه را به دو جامعه افراطی تقسیم می کند: جامعه باز و جامعه بسته. جامعه باز; جامعه ای است که در آن این حرکت با سرعت و شدت انجام می گیرد ولی در جامعه بسته این حرکت به آرامی جریان دارد.
هرچه نخبگان در قدرت یا روبهان شیاد به از دست دادن کارکردهای خود میل بیابند، قدرت نخبگان غیرحاکم رو به افزایش مییابد. در چنین وضعیتی نخبگان در قدرت به پخمگان در قدرت تبدیل شده و ویژگیها و شایستگیهای حفظ قدرت را از دست میدهند. پارتو عقیده داشت زمانی که حکام وظیفه خود را در مورد حفظ نظم به وسیله اجبار فراموش کنند در این حالت حکومت شوندگان خود این وظیفه را برعهده میگیرند و انقلاب به پیروزی میرسد. بدین ترتیب قدرت حکومت شوندگان بستگی به ضعف قدرت حکومت کنندگان دارد و چنانچه گروه حاکم نتواند در کاربرد نیروی اجبار موفق شود، از میان برداشته شده و جای خود را به دو گروه جابر و قدرتمند دیگری بدهد; زیرا طبیعت سیاست چنین بوده و خواهد بود.
روباهان نخبگانی هستند که محصول پسماندههای طبقه نخست هستند. این گروه قادر به نوآوری، تجربه، اولویت مادی دادن نسبت به اهداف ایدالیستیاند ولی فاقد وفاداری و بهرهبرداری از راهبردهایی هستند که میتواند از داعیه عاطفی تا فریبکاری ناب متفاوت باشد. شیرها نیز نخبگانی هستند که محافظهکار بوده و طبقه دومی از پسماندهها محسوب میشوند. آنها دارای ایمان و ایدیولوژی بوده و به وفاداری و همبستگی اجتماعی قایلاند. این قشر به دستیابی به قدرت از طریق زور اتکا میکند. البته این چرخش قدرتهای دورانی گاهی با اصلاحات تدریجی است گاهی با اعمال خشونت انقلابی. جنسیت هر دوی نخبگان شیر و روباه نیز مردانه است و زنان دخالت کمتری در آن دارند.
برخی مانند بالیدن و راکنی براین باورند که نظریه پارتو بشدت متاثر از دستهبندیهای ماکیاولی است بخصوص در باره فضیلت، شانس، فساد و نظم. مارکسیستها هم در نقد نظریه چرخش نخبگان معتقدند نمیتوان در یک جامعه طبقاتی قدرت را نزد توده مردم سراغ گرفت و حتی دموکراسی در ساختار بورژوازی نیز همانا دیکتاتوری اقلیت بشمار میرود.
ادامه دارد
پیوند قسمت پیشین
سنجشگریمسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
گردگشت نخبگان و پخمگان ۴
علی طایفی
مروری بر تحولات سیاسی در ایران نشان میدهد که این تغییرات چندان قاعدهپذیر نبوده و درتاریخ معاصر تحولات در ساختار قدرت عمدتا هویتی موروثی داشته و سلطه سلطنت دستخوش نوعی جابجایی قدرت در بین سلاطین و فرزندانشان از یکسو و دخالت نیروی فراملی در طراحی و تدوین این تغییرات از سوی دیگر بوده است. ولی مقایسه انقلاب اخیر در سال ۵۷ و جابجایی قدرت در نهاد سیاست میتواند دستمایهای برای آزمون نظریه چرخش قدرت نخبگان و پخمگان باشد. در همین راستا تلاش دارم در تطبیق این نظریه در تحولات اخیر سیاسی درکشور بر عوامل مرتبط اشاره کنم که چگونه قدرت نخبگان به پخمگی روی آورده و از زمان فهم ناقص ماهیت و هویت قدرت و سازوکارهای اعمال آن، روند سقوط و چرخش در قدرت را فراهم میشود.
چنانکه دربسیاری از نظریههای نخبگان اشاره شده و آوردهام جامعه ایران نیز عمدتا دارای اقشار نخبگان متعددی بوده و هست. دربرخی تحلیلها نظیر نظر لرنر جامعه ایران در عصر پهلوی دوم و در سطح نهاد قدرت با تورم نخبگان روبرو بود. بطوریکه جامعه ایران پس از گشایش فضاهای تحصیلی، ظهور روشنفکران و متفکران اجتماعی و سیاسی خواه در مراکز دانشگاهی و پژوهشی، خواه در عرصه ادبیات و هنر و بخصوص در عرصه سیاسی بویژه احزاب و سازمانهای سیاسی رسمی و غیررسمی بصورت مخفی، افراد بسیاری در سطح نخبگان جامعه سرآمدند.
بخشی از این سرآمدان در جامعه طبعا وارد دستگاه بروکراتیک و تکنوکراتیک شده و در ساماندهی قدرت رسمی در پیش از انقلاب نقش عمدهای ایفا کردند. بخش دیگر نیز در حوزه غیررسمی در قالب نویسندگان و متفکران، رهبران سیاسی و منتقدان و روزنامهنکاران به طیف وسیع نخبگانی پیوستند که قدرت روباهان در ساختار و نظام سلطنت را به چالش کشیدند. در این میان حتی نخبگان بخش سنتی و مذهبی نیز از زمره کسانی بودند که در دو لایه پیشگفته جای یافته و بخشی به مدح قدرت و بخشی به نقد آن پرداختند. ضدساختار در برابر ساختار چنان فضای ستیزهجویانهای فراهم ساخت که درنهایت با مشارکت همه جانبه شیران علیه روباهان در قدرت سلطنتی، توده مردم علیه نظام سلطه و مسلط روباهان در بدنه قدرت شوریده و سببساز فروپاشی نظام سلطنت شدند.
طیف وسیع نخبگان در نظام سلطنت اگرچه دارای هوشمندی بسیار بوده و مناصب و مناسب قدرت را تصاحب کرده بودند ولی با تداوم قدرت، فساد و یکتاگرایی یا مونارکیزم در ساختار سیاسی بتدریج به پخمگی روی آورده و توانایی تداوم تحکیم و فهم بازتولید قدرت را از دست دادند. در همین هنگامه بود که در سالهای دهه پنجاه حبس و حصر، سرکوب، شکنجه و قتلعام قلم و اندیشه فراگیر شد. ستیز با ساختار قدرت ملوکانه با همه نخبگانش سبب شد نخبگان لایه دوم در بیرون از قدرت قد افراشته و از نیروهای چپ تا راست، از سنتگرایان دینخو تا نوگرایان سکولار و حتی ناباور به دین دست به دست هم دادند تا نخبگان در قدرت را سرنگون سازند.
در این میان پس از سقوط نظام سلطنت که یک انقلاب ساختاری از منظر شکل نظام مونارکی به ساختار شبه دمکراتیک جمهوریت با همه تناقضات درونی خود بشمار میرود، نخبگان اسلامگرا توانستند با همه واپسگراییها در سبک اندیشه و زندگی، قدرت را از نخبگان حکومتی گرفته و نظام اسلامی را با زور و فشار بر مطالبات نخبگان رده دوم اعمال کنند. در جبهه شیران، به تعبیر پارتو، نخبگان چپ و راست سکولار حتی در نقاب مذهبی و ملی در کشاکش قدرت در سطح تضاد نخبگان نتوانستند در برابر ابزارهای خشونتبار مورد استفاده توسط نخبگان دینمدار دوام بیاورند. نخبگان روباهمنش سریر قدرت را تصرف کرده و به تارومار نخبگان شیرمنش پس از انقلاب ۵۷ چیره شدند.
ادامه دارد
پیوند قسمت پیشین
درصورت علاقمندی، بازنشر دهید
سنجشگریمسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
علی طایفی
مروری بر تحولات سیاسی در ایران نشان میدهد که این تغییرات چندان قاعدهپذیر نبوده و درتاریخ معاصر تحولات در ساختار قدرت عمدتا هویتی موروثی داشته و سلطه سلطنت دستخوش نوعی جابجایی قدرت در بین سلاطین و فرزندانشان از یکسو و دخالت نیروی فراملی در طراحی و تدوین این تغییرات از سوی دیگر بوده است. ولی مقایسه انقلاب اخیر در سال ۵۷ و جابجایی قدرت در نهاد سیاست میتواند دستمایهای برای آزمون نظریه چرخش قدرت نخبگان و پخمگان باشد. در همین راستا تلاش دارم در تطبیق این نظریه در تحولات اخیر سیاسی درکشور بر عوامل مرتبط اشاره کنم که چگونه قدرت نخبگان به پخمگی روی آورده و از زمان فهم ناقص ماهیت و هویت قدرت و سازوکارهای اعمال آن، روند سقوط و چرخش در قدرت را فراهم میشود.
چنانکه دربسیاری از نظریههای نخبگان اشاره شده و آوردهام جامعه ایران نیز عمدتا دارای اقشار نخبگان متعددی بوده و هست. دربرخی تحلیلها نظیر نظر لرنر جامعه ایران در عصر پهلوی دوم و در سطح نهاد قدرت با تورم نخبگان روبرو بود. بطوریکه جامعه ایران پس از گشایش فضاهای تحصیلی، ظهور روشنفکران و متفکران اجتماعی و سیاسی خواه در مراکز دانشگاهی و پژوهشی، خواه در عرصه ادبیات و هنر و بخصوص در عرصه سیاسی بویژه احزاب و سازمانهای سیاسی رسمی و غیررسمی بصورت مخفی، افراد بسیاری در سطح نخبگان جامعه سرآمدند.
بخشی از این سرآمدان در جامعه طبعا وارد دستگاه بروکراتیک و تکنوکراتیک شده و در ساماندهی قدرت رسمی در پیش از انقلاب نقش عمدهای ایفا کردند. بخش دیگر نیز در حوزه غیررسمی در قالب نویسندگان و متفکران، رهبران سیاسی و منتقدان و روزنامهنکاران به طیف وسیع نخبگانی پیوستند که قدرت روباهان در ساختار و نظام سلطنت را به چالش کشیدند. در این میان حتی نخبگان بخش سنتی و مذهبی نیز از زمره کسانی بودند که در دو لایه پیشگفته جای یافته و بخشی به مدح قدرت و بخشی به نقد آن پرداختند. ضدساختار در برابر ساختار چنان فضای ستیزهجویانهای فراهم ساخت که درنهایت با مشارکت همه جانبه شیران علیه روباهان در قدرت سلطنتی، توده مردم علیه نظام سلطه و مسلط روباهان در بدنه قدرت شوریده و سببساز فروپاشی نظام سلطنت شدند.
طیف وسیع نخبگان در نظام سلطنت اگرچه دارای هوشمندی بسیار بوده و مناصب و مناسب قدرت را تصاحب کرده بودند ولی با تداوم قدرت، فساد و یکتاگرایی یا مونارکیزم در ساختار سیاسی بتدریج به پخمگی روی آورده و توانایی تداوم تحکیم و فهم بازتولید قدرت را از دست دادند. در همین هنگامه بود که در سالهای دهه پنجاه حبس و حصر، سرکوب، شکنجه و قتلعام قلم و اندیشه فراگیر شد. ستیز با ساختار قدرت ملوکانه با همه نخبگانش سبب شد نخبگان لایه دوم در بیرون از قدرت قد افراشته و از نیروهای چپ تا راست، از سنتگرایان دینخو تا نوگرایان سکولار و حتی ناباور به دین دست به دست هم دادند تا نخبگان در قدرت را سرنگون سازند.
در این میان پس از سقوط نظام سلطنت که یک انقلاب ساختاری از منظر شکل نظام مونارکی به ساختار شبه دمکراتیک جمهوریت با همه تناقضات درونی خود بشمار میرود، نخبگان اسلامگرا توانستند با همه واپسگراییها در سبک اندیشه و زندگی، قدرت را از نخبگان حکومتی گرفته و نظام اسلامی را با زور و فشار بر مطالبات نخبگان رده دوم اعمال کنند. در جبهه شیران، به تعبیر پارتو، نخبگان چپ و راست سکولار حتی در نقاب مذهبی و ملی در کشاکش قدرت در سطح تضاد نخبگان نتوانستند در برابر ابزارهای خشونتبار مورد استفاده توسط نخبگان دینمدار دوام بیاورند. نخبگان روباهمنش سریر قدرت را تصرف کرده و به تارومار نخبگان شیرمنش پس از انقلاب ۵۷ چیره شدند.
ادامه دارد
پیوند قسمت پیشین
سنجشگریمسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
گردگشت نخبگان و پخمگان ۵
علی طایفی
هیچ قشری از نخبگان در حاشیه قدرت تاب تحمل سرکوبهای گسترده و بهرهگیری از زور توسط نخبگان اسلامگرای محافظهکار و راست افراطی را برنتابیدند. در طی ۴۵ سال پس از انقلاب ۵۷ حتی نخبگان اصلاح طلبی نیز اگرچه در تلاش برای بدست گرفتن قدرت سیاسی در مقابل رادیکالیزم دینی و ایدیولوژیک بودند، نتوانستند با فساد، عدم وفاداری به میهن، زورمندتری و اختناق نخبگان صدر اول در نهاد قدرت رویارویی کنند. در این میان برخی از نخبگان راست ملی و مذهبی به حبس و حصر و قتلهای حکومتی مبتلا شده و از رده خارج شدند.
وفاداری آسیب دیده به میهن و مردم، میهن پرستی تخفیف داده شده در حد امتگرایی یا جهانوطنی تلقی کردن اسلامی و توهم نقش رهبری جهان اسلام، اعمال زور بجای گفتگو با مردم سبب ساز تحکیم روباهان حاکم بر قدرت شد. رضاقلی در کتاب جامعهشناسی نخبگان، شکست قائم مقام و امیرکبیر و مصدق را ناشی از این میداند که جامعه ایران برای اصلاحاتی که مدّ نظر آنان بوده آمادگی نداشته و دوام ساختهای استبدادی در جامعهای که آنها قصد اصلاح امور آن را داشتهاند به شکست پروژههایشان انجامیده است. طبق نظر او در دو سده اخیر برخی از نخبگان سیاسی ایران میخواستند در ساخت و بافت جامعهای که بر صدر آن قرار میگرفته اند اصلاحاتی کرده و تغییراتی دهند، اما خود قربانی خواست ها و بستر نامساعد اجتماعی شدند. بنابراین مصلحان یا همان نخبگان اصلاحگر، نمیتوانند کاری از پیش ببرند و وقتی این وضعیت تشدید میشود، عرصه برای آنها تنگ خواهد شد.
آنچه مسلم است اگرچه نخبگان محافظهکار افراطی در درون قدرت همچنان با تازیانه سرکوب و اختناق به اعمال قدرت خود ادامه میدهند ولی شواهد تاریخی بسیاری حاکی از این است که روباهان حاکم، با شیفتگی در قدرت و یکهتازی در این عرصه بسوی پخمگی پیش میروند. حذف برخی چهرههای شاخص از بدنه قدرت نخبگان حاکم، خروج بخشی از نخبگان از بدنه بروکراتیک و مهاجرت گسترده نخبگان از موازنه قدرت بعنوان شیران در کمین، سبب ساز یکپارچگی در نهاد قدرت و فساد و تباهی در درون این قشر و میل بسوی پخمگی در آن شده است.
شاخصهای فرومایگی و سقوط اخلاقی و دانشگری نخبگان دینمدار در قدرت درکنار فساد گسترده مالی و سیاسی چنان رو به افزایش یافته است که زمینه چرخش و گردگشت قدرت نخبگان را رو به افزایش نهاده است. در این میان نخبگان دگراندیش در داخل و خارج از کشور در طیفهای مختلف فکری و مطالبهگری میدان بهتر و گستردهتری برای دستیابی به قدرت سیاسی یافتهاند. ضریب پیروزی یا شکست نخبگان اپوزیسیون ناظر بر قدرت اگرچه افزایش یافته است ولی فقدان همافزایی و یکپارچگی آنان در چرخش قدرت، بازه زمانی این دَوَران قدرت را بشدت تخت تاثیر قرار داده است.
بیتردید تغییر سیاسی آینده در کشور حتمی است و در کشاکش نزاع میان نخبگان روباه و شیر، بیتردید شیران به میدان خواهند آمد و رهبران آینده در بین نخبگان مردم با افزایش اعتماد و وفاداری با مردم حامی خود خواهند توانست طرح نوینی در تغییرات سیاسی پیش نهند. هرچه پخمگی و ناکارآمدی نخبگان در قدرت بیشتر میشود احتمال چرخش قدرت نیز افزایش مییابد. در این میان افزایش سطح دانش و معرفت سیاسی، عمیقتر شدن تضادهای سیاسی بین گروههای مختلف نخبگان ضریب تضادهای نخبگان در جامعه را افزایش میدهد.
—————————-
منابع :
Sources:
Pareto’s Circulation of Elites: Characteristics and Criticisms, by Rashmi Priya:
https://shorturl.at/tuRX0
Elite theories of På Reto, Mosca and Micheles, by Mustafa Delican:
https://dergipark.org.tr/tr/download/article-file/9789
MACHIAVELLI BEFORE PARETO: FOXES, LIONS, AND THE SOCIAL EQUILIBRIUM AS THE RESULT OF NON-LOGICAL ACTIONS by Claire Baldin and Ludovic Ragni:
https://shorturl.at/bdnwJ
Paretoprincipen
https://asana.com/sv/resources/pareto-principle-80-20-rule
https://politicsforindia.com/theories-of-power/
https://shorturl.at/aFGTY
https://www.isaportal.org/resources/resource/elite-theory/download/
جامعهشناسی نخبهکشی، علی رضاقلی
https://farhikhtegandaily.com/news/71194/
نخبگان مصلح تنهایند؛ مصاحبه با علی رضاقلی:
https://shorturl.at/mxNWX
سنجشگریمسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
علی طایفی
هیچ قشری از نخبگان در حاشیه قدرت تاب تحمل سرکوبهای گسترده و بهرهگیری از زور توسط نخبگان اسلامگرای محافظهکار و راست افراطی را برنتابیدند. در طی ۴۵ سال پس از انقلاب ۵۷ حتی نخبگان اصلاح طلبی نیز اگرچه در تلاش برای بدست گرفتن قدرت سیاسی در مقابل رادیکالیزم دینی و ایدیولوژیک بودند، نتوانستند با فساد، عدم وفاداری به میهن، زورمندتری و اختناق نخبگان صدر اول در نهاد قدرت رویارویی کنند. در این میان برخی از نخبگان راست ملی و مذهبی به حبس و حصر و قتلهای حکومتی مبتلا شده و از رده خارج شدند.
وفاداری آسیب دیده به میهن و مردم، میهن پرستی تخفیف داده شده در حد امتگرایی یا جهانوطنی تلقی کردن اسلامی و توهم نقش رهبری جهان اسلام، اعمال زور بجای گفتگو با مردم سبب ساز تحکیم روباهان حاکم بر قدرت شد. رضاقلی در کتاب جامعهشناسی نخبگان، شکست قائم مقام و امیرکبیر و مصدق را ناشی از این میداند که جامعه ایران برای اصلاحاتی که مدّ نظر آنان بوده آمادگی نداشته و دوام ساختهای استبدادی در جامعهای که آنها قصد اصلاح امور آن را داشتهاند به شکست پروژههایشان انجامیده است. طبق نظر او در دو سده اخیر برخی از نخبگان سیاسی ایران میخواستند در ساخت و بافت جامعهای که بر صدر آن قرار میگرفته اند اصلاحاتی کرده و تغییراتی دهند، اما خود قربانی خواست ها و بستر نامساعد اجتماعی شدند. بنابراین مصلحان یا همان نخبگان اصلاحگر، نمیتوانند کاری از پیش ببرند و وقتی این وضعیت تشدید میشود، عرصه برای آنها تنگ خواهد شد.
آنچه مسلم است اگرچه نخبگان محافظهکار افراطی در درون قدرت همچنان با تازیانه سرکوب و اختناق به اعمال قدرت خود ادامه میدهند ولی شواهد تاریخی بسیاری حاکی از این است که روباهان حاکم، با شیفتگی در قدرت و یکهتازی در این عرصه بسوی پخمگی پیش میروند. حذف برخی چهرههای شاخص از بدنه قدرت نخبگان حاکم، خروج بخشی از نخبگان از بدنه بروکراتیک و مهاجرت گسترده نخبگان از موازنه قدرت بعنوان شیران در کمین، سبب ساز یکپارچگی در نهاد قدرت و فساد و تباهی در درون این قشر و میل بسوی پخمگی در آن شده است.
شاخصهای فرومایگی و سقوط اخلاقی و دانشگری نخبگان دینمدار در قدرت درکنار فساد گسترده مالی و سیاسی چنان رو به افزایش یافته است که زمینه چرخش و گردگشت قدرت نخبگان را رو به افزایش نهاده است. در این میان نخبگان دگراندیش در داخل و خارج از کشور در طیفهای مختلف فکری و مطالبهگری میدان بهتر و گستردهتری برای دستیابی به قدرت سیاسی یافتهاند. ضریب پیروزی یا شکست نخبگان اپوزیسیون ناظر بر قدرت اگرچه افزایش یافته است ولی فقدان همافزایی و یکپارچگی آنان در چرخش قدرت، بازه زمانی این دَوَران قدرت را بشدت تخت تاثیر قرار داده است.
بیتردید تغییر سیاسی آینده در کشور حتمی است و در کشاکش نزاع میان نخبگان روباه و شیر، بیتردید شیران به میدان خواهند آمد و رهبران آینده در بین نخبگان مردم با افزایش اعتماد و وفاداری با مردم حامی خود خواهند توانست طرح نوینی در تغییرات سیاسی پیش نهند. هرچه پخمگی و ناکارآمدی نخبگان در قدرت بیشتر میشود احتمال چرخش قدرت نیز افزایش مییابد. در این میان افزایش سطح دانش و معرفت سیاسی، عمیقتر شدن تضادهای سیاسی بین گروههای مختلف نخبگان ضریب تضادهای نخبگان در جامعه را افزایش میدهد.
—————————-
منابع :
Sources:
Pareto’s Circulation of Elites: Characteristics and Criticisms, by Rashmi Priya:
https://shorturl.at/tuRX0
Elite theories of På Reto, Mosca and Micheles, by Mustafa Delican:
https://dergipark.org.tr/tr/download/article-file/9789
MACHIAVELLI BEFORE PARETO: FOXES, LIONS, AND THE SOCIAL EQUILIBRIUM AS THE RESULT OF NON-LOGICAL ACTIONS by Claire Baldin and Ludovic Ragni:
https://shorturl.at/bdnwJ
Paretoprincipen
https://asana.com/sv/resources/pareto-principle-80-20-rule
https://politicsforindia.com/theories-of-power/
https://shorturl.at/aFGTY
https://www.isaportal.org/resources/resource/elite-theory/download/
جامعهشناسی نخبهکشی، علی رضاقلی
https://farhikhtegandaily.com/news/71194/
نخبگان مصلح تنهایند؛ مصاحبه با علی رضاقلی:
https://shorturl.at/mxNWX
سنجشگریمسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
Your Article Library
Pareto’s Circulation of Elites: Characteristics and Criticisms
ADVERTISEMENTS: Pareto’s treatment of the circulation of elites is often cited and is generally considered the most interesting part of his sociology. Pareto believed that individuals are born with quite different abilities and acquire quite different skills…
گردگشت نخبگان و پخمگان.pdf
510.4 KB
گردگشت نخبگان و پخمگان
علی طایفی
نظریه گردگشتتاریخی در علوم سیاسی و اجتماعی جایگاه ویژهای دارد. مبتنی بر این نظریه، تاریخ محل دَوَران یا چرخش قدرت بین دو یا چند گونه از اقشار یا طبقات اجتماعی است که بطور مستمر درحال جابجاییاند. چنین روندی از تحولات تاریخی دارای ماهیتی دورگشتی، چرخش دایرهای و نه خطی، تکرارشونده و البته مارپیچی و روبه ترقی است. از افرادی چون ابنخلدون که بر گردگشت تاریخی بدویان و حضریان اصرار داشت تا امروز حتی در نهادهای دمکراتیک عصرمعاصر از جمله دمکراسی امریکایی همواره میتوان بارقههایی از این چرخش در قدرت را بازیابی کرد.
پیوند انتشار مقاله در اخبار روز
درصورت علاقمندی بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
علی طایفی
نظریه گردگشتتاریخی در علوم سیاسی و اجتماعی جایگاه ویژهای دارد. مبتنی بر این نظریه، تاریخ محل دَوَران یا چرخش قدرت بین دو یا چند گونه از اقشار یا طبقات اجتماعی است که بطور مستمر درحال جابجاییاند. چنین روندی از تحولات تاریخی دارای ماهیتی دورگشتی، چرخش دایرهای و نه خطی، تکرارشونده و البته مارپیچی و روبه ترقی است. از افرادی چون ابنخلدون که بر گردگشت تاریخی بدویان و حضریان اصرار داشت تا امروز حتی در نهادهای دمکراتیک عصرمعاصر از جمله دمکراسی امریکایی همواره میتوان بارقههایی از این چرخش در قدرت را بازیابی کرد.
پیوند انتشار مقاله در اخبار روز
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
مرگ مستبد، مرگ استبداد دینی ۱
جامعهشناسیزمان در انقلاب
علی طایفی
جامعهشناسیزمان ناظر بر مناسبات زمان مکان است و در پی تعبیر و تحلیل زمان و پدیده زمانمندی بعنوان یک امر و واقعه اجتماعی است. از منظر دیگر در تبیین نسلی در جامعهشناسی میتوان گفت که مجموعهای از ارزشها و هنجارها در یک بازه زمانی دارای معانی، کارکردها، ساختارها و تضادهای متفاوتی است که عنصر زمان در آن بشدت معنادار است. بدین معنا مقوله زمان از منظر جامعهشناسی زمان دارای ابعاد اجتماعی بوده و گویای تغییرات سیاسی بیننسلی است.
اگرچه تغییرات اجتماعی و صیروریت فرهنگی در کنار اصل تغییر دیالکتیکی از گوهرهای درونزای هر پدیده و واقعیت زمانمند است ولی تاکید من در اینجا ضرورت این تغییرِ ناگزیر است. تعینگرایی نیز یکی از اصول بنیادین قانونمندیهای تحولات طبیعی و اجتماعی است. بدین معنا در متن جامعهشناسی زمان اگرچه ممکن است یک پدیده جان سختی نشاندهد ولی گذر ضروری زمان و عنصر فرسایش طبیعی و مرگ در تحولات محیط اجتماعی و سیاسی تاثیر گذار است.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
جامعهشناسیزمان در انقلاب
علی طایفی
جامعهشناسیزمان ناظر بر مناسبات زمان مکان است و در پی تعبیر و تحلیل زمان و پدیده زمانمندی بعنوان یک امر و واقعه اجتماعی است. از منظر دیگر در تبیین نسلی در جامعهشناسی میتوان گفت که مجموعهای از ارزشها و هنجارها در یک بازه زمانی دارای معانی، کارکردها، ساختارها و تضادهای متفاوتی است که عنصر زمان در آن بشدت معنادار است. بدین معنا مقوله زمان از منظر جامعهشناسی زمان دارای ابعاد اجتماعی بوده و گویای تغییرات سیاسی بیننسلی است.
اگرچه تغییرات اجتماعی و صیروریت فرهنگی در کنار اصل تغییر دیالکتیکی از گوهرهای درونزای هر پدیده و واقعیت زمانمند است ولی تاکید من در اینجا ضرورت این تغییرِ ناگزیر است. تعینگرایی نیز یکی از اصول بنیادین قانونمندیهای تحولات طبیعی و اجتماعی است. بدین معنا در متن جامعهشناسی زمان اگرچه ممکن است یک پدیده جان سختی نشاندهد ولی گذر ضروری زمان و عنصر فرسایش طبیعی و مرگ در تحولات محیط اجتماعی و سیاسی تاثیر گذار است.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
مرگ مستبد، مرگ استبداد دینی ۲
جامعهشناسیزمان در انقلاب
علی طایفی
در این گزاره میتوان مصادیق بسیاری آورد از بلایای طبیعی یا مصایب اجتماعی که همگی در فرایند زمان دستخوش تغییر میشوند. یکی از مهمترین آثار و پیامدهای این تغییرات در حوزه جامعهشناسی سیاسی و زمان، عبارت از مرگ استبداد است. در ادبیات و تاریخ استبداد، دیکتاتوری، اقتدارگرایی و و مفاهیمی از این دست، سخت جانی و ماندگاری این ساختارها بشدت فراگیر و ماندگار است. با این وصف ورای تحولات اجتماعی و سیاسی که در سایه مبارزات طبقات تحت ستم و فاقد ابزار تولید و ثروت روی داده و سبب به زیر کشیدن نیروی استبداد میگردد، گذر زمان نیز با خود پیامدهای اجتماعی و سیاسی بدنبال دارد.
پس از قریب ۴۵ سال از وقوع انقلاب ۵۷ بسیاری از انقلابیون و کارگزاران تغییر سیاسی بنیادین در تاریخ ایران رو به زوال هستند. آمار دقیقی در دست نیست ولی شواهد حاکی است بخش بزرگی از اقشار انقلابی در دهه پنجاه یا جان باخته، یا کشته شده و یا به دلیل کهولت سنی مردهاند. همه کسانی که در سالهای دهه پنجاه خواه رهبران و نخبگان سیاسی انقلابی در جبهههایراست تا چپ، از مذهبی تا بیمذهب، از مردم عامی و حامی تا رهبران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاضر و فعال بودهاند بالاتر از بیست سال سن داشتهاند. بدین معنا امروزه فرد انقلابی که در سال ۵۷ دارای ۲۵ سال بوده امروز در سال ۱۴۰۳ یعنی پس از ۴۵ سال در سن هفتاد سالگی قرار دارند.
انقلابیون رو به انقراض بخش بزرگی از کوهورت یا طبقه سنی را تشکیل میدهند که سببساز انقلاب ۵۷، راهاندازان و کوشندگان جنگ هشت ساله و نزاعهای سیاسی دهه شصت بودند. این قشر وسیع که طبق شواهد اکثریت مردم ایران و رهبران وابسته بدان در گروهها و احزاب سیاسی مختلف بودند همگی در فروپاشی نظام سلطنت چند هزارساله و پایهگذاری نهادهای نخستین شبه دمکراتیک بنام جمهوری نقش آفریدند. اگرچه این جمهوری منسوب به جمهوری اسلامی شده و ترکیب شتر، گاو، پلنگی از یک ساختار بسته سنتی با سازوکارهای مدرن و بازی بنام دمکراسی بوجود آورد ولی نقطه عطفی در تاریخ ابران بشمار میرود. بازگشت و گردگشت تاریخی نخبگان در ساختار استبداد چنان بود که پس از مدت کوتاهی از آزادی یا هرج و مرج میان فروپاشی نظام سیاسی پیشین و تاسیس و تثبیت نظام سیاسی پس از آن بعد از ۵۷ ، نهاد و ساختار استبدادی بازتولید شد.
قریب بیش از ۴۵ سال از تبدیل استبداد سلطنتی به استبداد دینی و آخوندی میگذرد. بخش بزرگی از ریشسفیدان انقلابی در دهه پنجاه و شصت پیش از اینها جان باختهاند. عمر طولانی روحانیون و رهبران دینی سبب شده است که طول دوره طبیعی حیات آنان از متوسط طول عمر مردم بالاتر بوده و لذا عمر استبداد نیز طولانیتر بوده و هست. اگر فقط با عنصر زمان به تحلیل پدیده استبداد و حاکمان جبار بپردازیم خواهیم دید که مسن ترین کنشگران استبداد دینی معاصر بسرعت رو به انقراض هستند. نگاهی به ریش سفیدان انقلابی در دهه پنجاه که طبق نظریه پارتو، شیران وقت بودند نشان میدهد این قشر امروز به روباهان شیادی مبدل شدهاند که عمرشان بسرعت رو به سپری شدن است. طیف سنی خامنهای بعنوان رهبر جمهوری اسلامی با سرعتی غیر قابل کنترل رو به مرگ هستند.
ادامه دارد
پیوند قسمت اول
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
جامعهشناسیزمان در انقلاب
علی طایفی
در این گزاره میتوان مصادیق بسیاری آورد از بلایای طبیعی یا مصایب اجتماعی که همگی در فرایند زمان دستخوش تغییر میشوند. یکی از مهمترین آثار و پیامدهای این تغییرات در حوزه جامعهشناسی سیاسی و زمان، عبارت از مرگ استبداد است. در ادبیات و تاریخ استبداد، دیکتاتوری، اقتدارگرایی و و مفاهیمی از این دست، سخت جانی و ماندگاری این ساختارها بشدت فراگیر و ماندگار است. با این وصف ورای تحولات اجتماعی و سیاسی که در سایه مبارزات طبقات تحت ستم و فاقد ابزار تولید و ثروت روی داده و سبب به زیر کشیدن نیروی استبداد میگردد، گذر زمان نیز با خود پیامدهای اجتماعی و سیاسی بدنبال دارد.
پس از قریب ۴۵ سال از وقوع انقلاب ۵۷ بسیاری از انقلابیون و کارگزاران تغییر سیاسی بنیادین در تاریخ ایران رو به زوال هستند. آمار دقیقی در دست نیست ولی شواهد حاکی است بخش بزرگی از اقشار انقلابی در دهه پنجاه یا جان باخته، یا کشته شده و یا به دلیل کهولت سنی مردهاند. همه کسانی که در سالهای دهه پنجاه خواه رهبران و نخبگان سیاسی انقلابی در جبهههایراست تا چپ، از مذهبی تا بیمذهب، از مردم عامی و حامی تا رهبران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاضر و فعال بودهاند بالاتر از بیست سال سن داشتهاند. بدین معنا امروزه فرد انقلابی که در سال ۵۷ دارای ۲۵ سال بوده امروز در سال ۱۴۰۳ یعنی پس از ۴۵ سال در سن هفتاد سالگی قرار دارند.
انقلابیون رو به انقراض بخش بزرگی از کوهورت یا طبقه سنی را تشکیل میدهند که سببساز انقلاب ۵۷، راهاندازان و کوشندگان جنگ هشت ساله و نزاعهای سیاسی دهه شصت بودند. این قشر وسیع که طبق شواهد اکثریت مردم ایران و رهبران وابسته بدان در گروهها و احزاب سیاسی مختلف بودند همگی در فروپاشی نظام سلطنت چند هزارساله و پایهگذاری نهادهای نخستین شبه دمکراتیک بنام جمهوری نقش آفریدند. اگرچه این جمهوری منسوب به جمهوری اسلامی شده و ترکیب شتر، گاو، پلنگی از یک ساختار بسته سنتی با سازوکارهای مدرن و بازی بنام دمکراسی بوجود آورد ولی نقطه عطفی در تاریخ ابران بشمار میرود. بازگشت و گردگشت تاریخی نخبگان در ساختار استبداد چنان بود که پس از مدت کوتاهی از آزادی یا هرج و مرج میان فروپاشی نظام سیاسی پیشین و تاسیس و تثبیت نظام سیاسی پس از آن بعد از ۵۷ ، نهاد و ساختار استبدادی بازتولید شد.
قریب بیش از ۴۵ سال از تبدیل استبداد سلطنتی به استبداد دینی و آخوندی میگذرد. بخش بزرگی از ریشسفیدان انقلابی در دهه پنجاه و شصت پیش از اینها جان باختهاند. عمر طولانی روحانیون و رهبران دینی سبب شده است که طول دوره طبیعی حیات آنان از متوسط طول عمر مردم بالاتر بوده و لذا عمر استبداد نیز طولانیتر بوده و هست. اگر فقط با عنصر زمان به تحلیل پدیده استبداد و حاکمان جبار بپردازیم خواهیم دید که مسن ترین کنشگران استبداد دینی معاصر بسرعت رو به انقراض هستند. نگاهی به ریش سفیدان انقلابی در دهه پنجاه که طبق نظریه پارتو، شیران وقت بودند نشان میدهد این قشر امروز به روباهان شیادی مبدل شدهاند که عمرشان بسرعت رو به سپری شدن است. طیف سنی خامنهای بعنوان رهبر جمهوری اسلامی با سرعتی غیر قابل کنترل رو به مرگ هستند.
ادامه دارد
پیوند قسمت اول
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
سعید مدنی، نظام را به چالش کشید
علی طایفی
گفتگوی کوتاهی با رادیوفردا درباره سعید مدنی، جامعهشناس در حصر و تبعید در ایران داشتم. پرسش اصلی این رسانه چنین بود:
نوع فعالیت آقای سعید مدنی چه اهمیتی دارد و چرا مهم است و چه تاثیری در جامعه میگذارد؟ شما به عنوان جامعهشناس به کارهای سعید مدنی در بعد جامعهشناسی و پژوهشی چگونه مینگرید؟ چرا حکومت (صرفنظر از فعالیتهای سیاسی ایشان) از تفکر ایشان و فعالیتهای جامعهشناختی ایشان هراس دارد و چنین برخوردی با ایشان میکند؟
اصل گزارش پادکست درباره وی را در اینجا بشنوید:
https://www.radiofarda.com/a/32912551.html
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
علی طایفی
گفتگوی کوتاهی با رادیوفردا درباره سعید مدنی، جامعهشناس در حصر و تبعید در ایران داشتم. پرسش اصلی این رسانه چنین بود:
نوع فعالیت آقای سعید مدنی چه اهمیتی دارد و چرا مهم است و چه تاثیری در جامعه میگذارد؟ شما به عنوان جامعهشناس به کارهای سعید مدنی در بعد جامعهشناسی و پژوهشی چگونه مینگرید؟ چرا حکومت (صرفنظر از فعالیتهای سیاسی ایشان) از تفکر ایشان و فعالیتهای جامعهشناختی ایشان هراس دارد و چنین برخوردی با ایشان میکند؟
اصل گزارش پادکست درباره وی را در اینجا بشنوید:
https://www.radiofarda.com/a/32912551.html
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
رادیو فردا
اهمیت «سعید مدنی» بودن
پادکست «یک پرونده» هر هفته به یک موضوع حقوق بشری در ایران میپردازد.
مرگ مستبد و مرگ استبداد دینی ۳
جامعهشناسیزمان در انقلاب
علی طایفی
با مرگ مستبد، نظام استبدادی نیز بیش از پیش شکننده خواهد شد. در بحران سنی و گذر زمان در بقای انقلابیون اسلامگرا پدیدههای دیگری نیز در شرف وقوع است. ریزش و مرگ مستبدان فقط سبب مرگ فرد نشده و پیامدهای خواسته و ناخواستهای در تغییرات ساختاری در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و باورهای جامعه نیز بهمراه دارد. برخی از این تبعات چنیناند:
دین سیاسی و شریعتمداری در برابر سکولاریزم رو به تضعیف میگذارد. این فرایند گذار سیاسی و معرفتی اگرچه خواسته و مقصد نظری و عملی اسلامگرایان نبوده و نیست ولی بسرعت و از ابتدای وقوع انقلاب موسوم به اسلامی رو به رشد نهاده است. طبق بسیاری تحقیقات داخل و خارج از کشور در بررسی نگرش و باور ایرانیان، عرفیگرایی در مقابل دینمداری، دینزدایی از قدرت در مقابل قدرت دینی، دنیاگرایی در برابر دنیاگریزی و آخرتجویی، و باورهای ناسوتی و زمینی در برابر اوهام لاهوتی با شدت بسیار در بین بخش وسیعی از مردم رو به رشد است. این گذار در بین رهبران و نخبگان در گروهها و اقشار مختلف نیز پر رمق شده است.
دین و ایمانگرایی نیز بسرعت رو به افول نهاده است. اگرچه لایههای نازکی از طیف وسیعی مردم در اقشار مختلف اجتماعی بسوی عرفان و معنویتگرایی روی آوردهاند و همزمان بخشی از اقشار مردم بسوی خرافهباوری کشانده شدهاند (که خود ناشی از بحران باورهای دینی و فروشکستن ایمانگرایی به دین و آموزههای دینی و فقدان جایگزینی مناسب معرفتی بجای آن است) ولی سمت و سوی اصلی ایمانزدایی بسوی مسیلهیابی زمینی و چارهیابی این مسایل در مکان و زمان مشخص سوق یافته است.
نسل دینی جای خود را به نسلی بی دین داده و میدهد. همانطور که نسل و کوهورت دهههای پس از انقلاب بدلیل ناکامی از شعارها و مطالبات انقلاب ۵۷ از نظام اسلامی رویگردان شدهاند، بهمین میزان نیز نسل جدید از دینمداری گریزان شده و حتی در زندگی روزمره نیز از مناسک و آیینهای اجتماعی و فرهنگی دینی پیروی نمیکنند. فروپاشی ارزشها و هنجارهای دینی از حجاب تا اخلاق فردی و اجتماعی در مضامین و چارچوبهای دینی بسود مضامین برابرخواهانه انسانی رنگ باخته است. نسلهای جوان و نوجوان و کودکان امروز بعنوان بزرگسالان آینده نزدیک، هیچ آموزه دینی را برنمیتابند. در بهترین حالت خداباوری همچنان باقیمانده و دین و دستگاه سودجوی دین بعنوان صنعت فکری و نهاد کسب و کار رهبران دینی رو به ورشکستگی نهاده است. به بیان دیگر دیننداری مقابل دینمداری بسرعت درحال جابجایی است.
نهاد اجتماعی دین رو به مرگ است. با مرگ رهبران دینی استبداد دینی، منابع دینی نیز از درون تهی شدهاند. با شکست متولیان دین که همواره مدعی پاسداری ا مکتب دین و تجارت آن بودهاند اینک با فساد، دروغ، زور، خیانت به میهن و باورهای تاریخی و دیرین مردم، نابودسازی ساختارها و نهادهای دیگر اجتماعی از خانواده تا سیاست، و از آموزش تا نهاد قضایی سبب ساز مرگ نهاد دین شدهاند. در چنین بستری هر تغییری ناظر و خواهان تغییراتی است که بر پایه ایدهها، روشها و سازوکارهای غیردینی به اداره امور جامعه بپردازد. اینهمه گواه اینست که اصلاحطلبی دینی یا باورهای ملی و دینمدار نقشبسیار اندکی در تامین نیازهای تغییر بزرگ پس از مرگ استبداد دینی خواهند داشت.
سخن پایانی اینکه تز و ایده مذهب علیه مذهب که روزگاری شریعتی بدان استناد میکرد و خود نیز در این چنبره فروافتاد، جامه عمل پوشیده و حاکمیت دین، نهاد دین را از درون به تباهی و نیستی کشاند. چنین دستاوردی اگرچه از سوی اسلامگرایان حاکم بر قدرت معطوف به هدف نبود ولی دستاورد درخشانی داشته و دارد که تا دهههای طولانی کسی از مرزوبوم و فرهنگ ایرانی با شمول همه گروهها و اقشار قومی، مذهبی، سنی و جنسی مطالبه دینی و دینباور نخواهند داشت. بدینسان میتوانم این گزاره را چنین قوام ببخشم که مرگ مستبد، مرگ استبداد به مرگ باورها و آموزههای دینی منجر خواهد شد.
پیوند قسمت دوم
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
منابع:
The Sociology of TimeGet access
Eviatar Zerubavel
https://shorturl.at/GRWX1
https://shorturl.at/wCHOR
https://shorturl.at/bgk28
https://link.springer.com/book/10.1007/978-3-030-83289-6
جامعهشناسیزمان در انقلاب
علی طایفی
با مرگ مستبد، نظام استبدادی نیز بیش از پیش شکننده خواهد شد. در بحران سنی و گذر زمان در بقای انقلابیون اسلامگرا پدیدههای دیگری نیز در شرف وقوع است. ریزش و مرگ مستبدان فقط سبب مرگ فرد نشده و پیامدهای خواسته و ناخواستهای در تغییرات ساختاری در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و باورهای جامعه نیز بهمراه دارد. برخی از این تبعات چنیناند:
دین سیاسی و شریعتمداری در برابر سکولاریزم رو به تضعیف میگذارد. این فرایند گذار سیاسی و معرفتی اگرچه خواسته و مقصد نظری و عملی اسلامگرایان نبوده و نیست ولی بسرعت و از ابتدای وقوع انقلاب موسوم به اسلامی رو به رشد نهاده است. طبق بسیاری تحقیقات داخل و خارج از کشور در بررسی نگرش و باور ایرانیان، عرفیگرایی در مقابل دینمداری، دینزدایی از قدرت در مقابل قدرت دینی، دنیاگرایی در برابر دنیاگریزی و آخرتجویی، و باورهای ناسوتی و زمینی در برابر اوهام لاهوتی با شدت بسیار در بین بخش وسیعی از مردم رو به رشد است. این گذار در بین رهبران و نخبگان در گروهها و اقشار مختلف نیز پر رمق شده است.
دین و ایمانگرایی نیز بسرعت رو به افول نهاده است. اگرچه لایههای نازکی از طیف وسیعی مردم در اقشار مختلف اجتماعی بسوی عرفان و معنویتگرایی روی آوردهاند و همزمان بخشی از اقشار مردم بسوی خرافهباوری کشانده شدهاند (که خود ناشی از بحران باورهای دینی و فروشکستن ایمانگرایی به دین و آموزههای دینی و فقدان جایگزینی مناسب معرفتی بجای آن است) ولی سمت و سوی اصلی ایمانزدایی بسوی مسیلهیابی زمینی و چارهیابی این مسایل در مکان و زمان مشخص سوق یافته است.
نسل دینی جای خود را به نسلی بی دین داده و میدهد. همانطور که نسل و کوهورت دهههای پس از انقلاب بدلیل ناکامی از شعارها و مطالبات انقلاب ۵۷ از نظام اسلامی رویگردان شدهاند، بهمین میزان نیز نسل جدید از دینمداری گریزان شده و حتی در زندگی روزمره نیز از مناسک و آیینهای اجتماعی و فرهنگی دینی پیروی نمیکنند. فروپاشی ارزشها و هنجارهای دینی از حجاب تا اخلاق فردی و اجتماعی در مضامین و چارچوبهای دینی بسود مضامین برابرخواهانه انسانی رنگ باخته است. نسلهای جوان و نوجوان و کودکان امروز بعنوان بزرگسالان آینده نزدیک، هیچ آموزه دینی را برنمیتابند. در بهترین حالت خداباوری همچنان باقیمانده و دین و دستگاه سودجوی دین بعنوان صنعت فکری و نهاد کسب و کار رهبران دینی رو به ورشکستگی نهاده است. به بیان دیگر دیننداری مقابل دینمداری بسرعت درحال جابجایی است.
نهاد اجتماعی دین رو به مرگ است. با مرگ رهبران دینی استبداد دینی، منابع دینی نیز از درون تهی شدهاند. با شکست متولیان دین که همواره مدعی پاسداری ا مکتب دین و تجارت آن بودهاند اینک با فساد، دروغ، زور، خیانت به میهن و باورهای تاریخی و دیرین مردم، نابودسازی ساختارها و نهادهای دیگر اجتماعی از خانواده تا سیاست، و از آموزش تا نهاد قضایی سبب ساز مرگ نهاد دین شدهاند. در چنین بستری هر تغییری ناظر و خواهان تغییراتی است که بر پایه ایدهها، روشها و سازوکارهای غیردینی به اداره امور جامعه بپردازد. اینهمه گواه اینست که اصلاحطلبی دینی یا باورهای ملی و دینمدار نقشبسیار اندکی در تامین نیازهای تغییر بزرگ پس از مرگ استبداد دینی خواهند داشت.
سخن پایانی اینکه تز و ایده مذهب علیه مذهب که روزگاری شریعتی بدان استناد میکرد و خود نیز در این چنبره فروافتاد، جامه عمل پوشیده و حاکمیت دین، نهاد دین را از درون به تباهی و نیستی کشاند. چنین دستاوردی اگرچه از سوی اسلامگرایان حاکم بر قدرت معطوف به هدف نبود ولی دستاورد درخشانی داشته و دارد که تا دهههای طولانی کسی از مرزوبوم و فرهنگ ایرانی با شمول همه گروهها و اقشار قومی، مذهبی، سنی و جنسی مطالبه دینی و دینباور نخواهند داشت. بدینسان میتوانم این گزاره را چنین قوام ببخشم که مرگ مستبد، مرگ استبداد به مرگ باورها و آموزههای دینی منجر خواهد شد.
پیوند قسمت دوم
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
منابع:
The Sociology of TimeGet access
Eviatar Zerubavel
https://shorturl.at/GRWX1
https://shorturl.at/wCHOR
https://shorturl.at/bgk28
https://link.springer.com/book/10.1007/978-3-030-83289-6
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
مرگ مستبد، پایان استبداد.pdf
113.2 KB
مرگ مستبد، مرگ استبداد دینی
جامعهشناسیزمان در انقلاب
علی طایفی
جامعهشناسیزمان ناظر بر مناسبات زمان مکان است و در پی تعبیر و تحلیل زمان و پدیده زمانمندی بعنوان یک امر و واقعه اجتماعی است. از منظر دیگر در تبیین نسلی در جامعهشناسی میتوان گفت که مجموعهای از ارزشها و هنجارها در یک بازه زمانی دارای معانی، کارکردها، ساختارها و تضادهای متفاوتی است که عنصر زمان در آن بشدت معنادار است. بدین معنا مقوله زمان از منظر جامعهشناسی زمان دارای ابعاد اجتماعی بوده و گویای تغییرات سیاسی بیننسلی است.
متن کامل مقاله را در فایل پیوست بخوانید
درصورت علاقمندی بازنشردهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
جامعهشناسیزمان در انقلاب
علی طایفی
جامعهشناسیزمان ناظر بر مناسبات زمان مکان است و در پی تعبیر و تحلیل زمان و پدیده زمانمندی بعنوان یک امر و واقعه اجتماعی است. از منظر دیگر در تبیین نسلی در جامعهشناسی میتوان گفت که مجموعهای از ارزشها و هنجارها در یک بازه زمانی دارای معانی، کارکردها، ساختارها و تضادهای متفاوتی است که عنصر زمان در آن بشدت معنادار است. بدین معنا مقوله زمان از منظر جامعهشناسی زمان دارای ابعاد اجتماعی بوده و گویای تغییرات سیاسی بیننسلی است.
متن کامل مقاله را در فایل پیوست بخوانید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
جامعه_شناسی_مسائل_اجتماعی_ایران.pdf
2.4 MB
کتاب جامعه شناسی مسایل اجتماعی ایران: مدار بسته استبداد در ایران
نوشته علی طایفی
این کتاب در سال ۲۰۰۸ توسط نشر باران منتشر شد که به برخی از مهمترین مسایل اجتماعی ایران از منظری جامعه شناختی می پردازد. این اثر به علاقمندان مباحث علوم اجتماعی، توسعه ایران و جامعه شناسی مسایل اجتماعی توصیه می شود.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
نوشته علی طایفی
این کتاب در سال ۲۰۰۸ توسط نشر باران منتشر شد که به برخی از مهمترین مسایل اجتماعی ایران از منظری جامعه شناختی می پردازد. این اثر به علاقمندان مباحث علوم اجتماعی، توسعه ایران و جامعه شناسی مسایل اجتماعی توصیه می شود.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
Eros
Chris Spheeris.@nab_tareen
خوندر رگهایم منجمد میشد
هراسی باور نکردنی
سراسر جانم را فرا میگرفت
و سلولهایم رنگمیباخت از رخ
با نفیر چوب الف
که در رقص سما بر آسمان
دستان کوچکمرا میجست.
معلم، درس اطاعتم آموخت!
علی طایفی
موسیقی، خرد جان؛ شعر، جانِ خِرَد
https://hottg.com/Musikdelangiz
هراسی باور نکردنی
سراسر جانم را فرا میگرفت
و سلولهایم رنگمیباخت از رخ
با نفیر چوب الف
که در رقص سما بر آسمان
دستان کوچکمرا میجست.
معلم، درس اطاعتم آموخت!
علی طایفی
موسیقی، خرد جان؛ شعر، جانِ خِرَد
https://hottg.com/Musikdelangiz
Forwarded from موسیقی، خردِجان؛ شعر، جانِخرد! (Ali Tayefi)
شعر اجتماعي، شعر اعتراض و تغيير است.
مجموعه اشعار اجتماعي ام را در اينجا بخوانيد.
https://hottg.com/alitayefi1/1351
علي طايفي
موسیقی، خرد جان؛ شعر، جانِ خِرَد
https://hottg.com/Musikdelangiz
مجموعه اشعار اجتماعي ام را در اينجا بخوانيد.
https://hottg.com/alitayefi1/1351
علي طايفي
موسیقی، خرد جان؛ شعر، جانِ خِرَد
https://hottg.com/Musikdelangiz
ترومای دهه شصتیها ۱
علی طایفی
دهه شصتیها شامل چه کسانی است؟ ویژگیهای فرهنگی و روانشناسی اجتماعی این قشر وسیع چیست؟ چرا باید بر این نسل یا کوهورت چنین تاکید کرد؟ آیا این نسل انقلابی است یا نسبت به هر انقلابی بدگمان است؟ فوبیا و هوبیای این نسل کدامند؟ در این جستار تلاش دارم به شناسایی نسلهای پس از انقلاب بپردازم. این تحلیل چه بسا راهنمایی باشد برای برآوردهای کنشگران اجتماعی در راهبری تحولات آتی کشور تا بدانند برچه بستری از اندیشه اجتماعی قدم نهاده و آمال تغییر را بر میدان عمل طرح میریزند.
نسل دهه شصتی از نظر من در این نوشتار شامل اکثریت کسانی است که سنین ۲۰-۳۰ سالگی خود را در دهه شصت ایرانی طی کردهاند. انتخاب این کوهورت یا نسل جمعیتی-اجتماعی نیز هم از اینروست که این طیف سنی بیشترین کنشگری اجتماعی و سیاسی را در بر میگیرد. از سوی دیگر این طیف نسلی یا کوهورت نزدیکترین نسل متاثر از تصمیمهای خطیر نسل پیشین خود هستند. بمعنای دیگر از نظر جامعهشناسی زمان، همزمانی رویدادهای مهم اجتماعی در یک جامعه مبنایی مفروض برای تعیین کوهورت یا جمعیتی است که برگزیده شده و مورد تحلیل قرار میگیرد. در نهایت اینکه این طیف سنی شامل کسانی است که در آستانه ورود به مبادی نقشهای اجتماعی نظیر تحصیل، شغل، تشکیل خانواده و … هستند.
ترومای انقلاب!
نسلی که موتور انقلاب ۵۷ را براه انداخته و آتش تغییر بر نظام سیاسی عصر، سلطنت پهلوی نهاد عمدتا کسانی بودند که در دهه پنجاه در طیف سنی ۲۰-۳۰ سال بودند. این نسل، انقلابی را مدیریت و اجرا کرد که رهبرانش افراد میانسال دهههای پیشین بودند. این نسل که پیشتر بدان پرداختهام و در آینده نیز آنرا بیشتر واکاوی خواهم کرد، جمعیتی بودند که با آمال مختلف چپ تا راست، و لیبرال دینمدار تا سوسیالیست دینندار وارد کارزار مبارزه با نظام قدرت شدند. ولی نخستین و مهمترین کسانی که حاصل عملکرد این نسل انقلابیون را مشاهده و تجربه کردند کسانی بودند که کانون بررسی من در این نوشتار است یعنی نسل دهه شصتی.
یکی از مهمترین تجارب دهه شصتیها مشاهده و تجربه روی خشونتبار پس از پیروزی انقلاب ۵۷ بود. این نسل در گوشه و کنار کشور شاهد تحولات نوینی بود، تحولاتی که نه تنها با مدرنیزم شترگاوپلنگ عصر پهلویها فاصله بسیار داشت بلکه حتی در لایههای عمیقتر و تودرتوی سنت نیز غرق شد. سرکوب خونین نیروهای سیاسی نسل دهه پنجاهی، مبارزات مسلحانه، ترور و کشتار همرزمان این نسل انقلابی در میادین اجتماعی و سیاسی چنان فضای اختناقی را فراهم ساخت که در سایه آن هر صدای اعتراضی بنام انقلاب و اسلام خفه شده و به محاق کشیده شد. دهه پنجاهیهای انقلابی در طیف سنی پیشگفته تاب تحمل آرای یکدیگر را نداشته وبجای رویارویی آرا و اندیشه، به رویارویی فیزیکی روی آورده و توسط انقلابیون حاکم بر قدرت به رهبری شیوخ دینی به خاک و خون کشیده شدند.
حاصل انقلاب آزادیبخش، مرگ آزادی و ظهور استبداد نوین دینی شد. نسل دهه شصتی کسانی بودند که بیهیچ مشارکتی در وقوع انقلاب، به یکباره در دره و شکاف عمیق تضادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی درافتادند. مشاهده انقلابی جرمآفرین، جنایتکار، خشونتگرا، و مملواز تضادهای سخت سیاسی از یکسو و سلطه ناامنی اجتماعی، فرهنکی، اعتقادی و سبک زندگی در جامعه از سوی دیگر فضای زیست اجتماعی دهه شصتیها را بشدت منقلب کرد. تسویه حسابهای سیاسی سخت، اخراج، زندان و اعدامهای فراگیر، حبس کثیری از جوانان دهه پنجاه در زندانهای کشور پس از حبسزدایی زندانیان سیاسی در اوان انقلاب، تصلب ساختار سیاسی را قدرت بخشید.
همزمان، انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه بعنوان بزرگترین خشونت فرهنکی و ضدانقلابی توسط بخشی از دانشآموختگان خشکیده مغز، تفکیک جنسیتی در سطح جامعه، سرکوب مطبوعات، اجبار حجاب، گزینشهای عقیدتی و سیاسی در مراکز تحصیلی و اداری و بگیر و ببند هر ندای خفیفی از اعتراض سبب ساز تبدیل نخستین تجربه تلخ از انقلابی بود که زمان وقوع آن، مردم انقلابی و نسل دهه پنجاهی را مست شیرینی شادی آن کرده بود. این تجربه نخستین ترومای دهه شصتیها بود. ترومای یک انقلاب ضدمردمی، وحشتناک، خشونتبار، دینمدار و جنایتکار. انقلابی که هیچیک از وعدههایش محقق نشد و در آستانه پیروزیاش با شکستی فاحش مواجه شد.
ادامه دارد
درصورت علاقمندی بازنشردهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
علی طایفی
دهه شصتیها شامل چه کسانی است؟ ویژگیهای فرهنگی و روانشناسی اجتماعی این قشر وسیع چیست؟ چرا باید بر این نسل یا کوهورت چنین تاکید کرد؟ آیا این نسل انقلابی است یا نسبت به هر انقلابی بدگمان است؟ فوبیا و هوبیای این نسل کدامند؟ در این جستار تلاش دارم به شناسایی نسلهای پس از انقلاب بپردازم. این تحلیل چه بسا راهنمایی باشد برای برآوردهای کنشگران اجتماعی در راهبری تحولات آتی کشور تا بدانند برچه بستری از اندیشه اجتماعی قدم نهاده و آمال تغییر را بر میدان عمل طرح میریزند.
نسل دهه شصتی از نظر من در این نوشتار شامل اکثریت کسانی است که سنین ۲۰-۳۰ سالگی خود را در دهه شصت ایرانی طی کردهاند. انتخاب این کوهورت یا نسل جمعیتی-اجتماعی نیز هم از اینروست که این طیف سنی بیشترین کنشگری اجتماعی و سیاسی را در بر میگیرد. از سوی دیگر این طیف نسلی یا کوهورت نزدیکترین نسل متاثر از تصمیمهای خطیر نسل پیشین خود هستند. بمعنای دیگر از نظر جامعهشناسی زمان، همزمانی رویدادهای مهم اجتماعی در یک جامعه مبنایی مفروض برای تعیین کوهورت یا جمعیتی است که برگزیده شده و مورد تحلیل قرار میگیرد. در نهایت اینکه این طیف سنی شامل کسانی است که در آستانه ورود به مبادی نقشهای اجتماعی نظیر تحصیل، شغل، تشکیل خانواده و … هستند.
ترومای انقلاب!
نسلی که موتور انقلاب ۵۷ را براه انداخته و آتش تغییر بر نظام سیاسی عصر، سلطنت پهلوی نهاد عمدتا کسانی بودند که در دهه پنجاه در طیف سنی ۲۰-۳۰ سال بودند. این نسل، انقلابی را مدیریت و اجرا کرد که رهبرانش افراد میانسال دهههای پیشین بودند. این نسل که پیشتر بدان پرداختهام و در آینده نیز آنرا بیشتر واکاوی خواهم کرد، جمعیتی بودند که با آمال مختلف چپ تا راست، و لیبرال دینمدار تا سوسیالیست دینندار وارد کارزار مبارزه با نظام قدرت شدند. ولی نخستین و مهمترین کسانی که حاصل عملکرد این نسل انقلابیون را مشاهده و تجربه کردند کسانی بودند که کانون بررسی من در این نوشتار است یعنی نسل دهه شصتی.
یکی از مهمترین تجارب دهه شصتیها مشاهده و تجربه روی خشونتبار پس از پیروزی انقلاب ۵۷ بود. این نسل در گوشه و کنار کشور شاهد تحولات نوینی بود، تحولاتی که نه تنها با مدرنیزم شترگاوپلنگ عصر پهلویها فاصله بسیار داشت بلکه حتی در لایههای عمیقتر و تودرتوی سنت نیز غرق شد. سرکوب خونین نیروهای سیاسی نسل دهه پنجاهی، مبارزات مسلحانه، ترور و کشتار همرزمان این نسل انقلابی در میادین اجتماعی و سیاسی چنان فضای اختناقی را فراهم ساخت که در سایه آن هر صدای اعتراضی بنام انقلاب و اسلام خفه شده و به محاق کشیده شد. دهه پنجاهیهای انقلابی در طیف سنی پیشگفته تاب تحمل آرای یکدیگر را نداشته وبجای رویارویی آرا و اندیشه، به رویارویی فیزیکی روی آورده و توسط انقلابیون حاکم بر قدرت به رهبری شیوخ دینی به خاک و خون کشیده شدند.
حاصل انقلاب آزادیبخش، مرگ آزادی و ظهور استبداد نوین دینی شد. نسل دهه شصتی کسانی بودند که بیهیچ مشارکتی در وقوع انقلاب، به یکباره در دره و شکاف عمیق تضادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی درافتادند. مشاهده انقلابی جرمآفرین، جنایتکار، خشونتگرا، و مملواز تضادهای سخت سیاسی از یکسو و سلطه ناامنی اجتماعی، فرهنکی، اعتقادی و سبک زندگی در جامعه از سوی دیگر فضای زیست اجتماعی دهه شصتیها را بشدت منقلب کرد. تسویه حسابهای سیاسی سخت، اخراج، زندان و اعدامهای فراگیر، حبس کثیری از جوانان دهه پنجاه در زندانهای کشور پس از حبسزدایی زندانیان سیاسی در اوان انقلاب، تصلب ساختار سیاسی را قدرت بخشید.
همزمان، انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه بعنوان بزرگترین خشونت فرهنکی و ضدانقلابی توسط بخشی از دانشآموختگان خشکیده مغز، تفکیک جنسیتی در سطح جامعه، سرکوب مطبوعات، اجبار حجاب، گزینشهای عقیدتی و سیاسی در مراکز تحصیلی و اداری و بگیر و ببند هر ندای خفیفی از اعتراض سبب ساز تبدیل نخستین تجربه تلخ از انقلابی بود که زمان وقوع آن، مردم انقلابی و نسل دهه پنجاهی را مست شیرینی شادی آن کرده بود. این تجربه نخستین ترومای دهه شصتیها بود. ترومای یک انقلاب ضدمردمی، وحشتناک، خشونتبار، دینمدار و جنایتکار. انقلابی که هیچیک از وعدههایش محقق نشد و در آستانه پیروزیاش با شکستی فاحش مواجه شد.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
https://hottg.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://hottg.com/alitayefy
HTML Embed Code: