Channel: آل یمین
عرض یک کانال تازه احداث شده در جاده شط علی حدود ده متر است و عجیب این که همین کانالِ کوچک سیل خوزستان، بیماری سرطان، معضل ریزگردها، تخریب اکو سیستم هور، نابودی روستاهای هورنشین، از بین رفتن صیادی، بالا رفتن تفاوت دمای شب و روز و داغ شدن خوزستان و ... همه و همه را برطرف و اصلاح خواهد کرد.
این گزارهها طنز نیستند. بلکه ادعای شخصی است که در هیچکدام از این امور و علوم تخصص ندارد و صرفا درس حوزوی خوانده.
روز بیست و سوم فروردین کمی پس از باز شدن این کانال به منطقه هورالعظیم رفتیم. کیلومترها میرفتیم و آب در نقاط آبگیر پر بود. طوری که بعضی قسمتها آب روی جاده هم گرفته و حتی کمی قبلتر از این کانال لبهی آسفالت خورده شده و این هیچ ربطی به کانالی که چند ساعت قبل ایجاد شده بود نداشت.
پیش از این در بهمن ماه سال نود و هفت، سه کانال دیگر احداث شده بود.
ما را دونفر از کارشناسان ارشد نفت همراهی میکردند و توضیحات مفصلی از اوضاع منطقه، هور، آب و نفت دادند که منتشر خواهیم کرد.
اما نکته قابل توجه در ماجرای سیل خوزستان ماهیگیری از آب گلآلود توسط عدهای ست که با ظاهری دلسوز تخم نفرت و نفاق میپرکانند و لایک و فالوور درو میکنند. حفر این کانال چند متری را کردهاند بحران اصلی و عرب و عجم را انداختهاند به جان هم و هر دو را به جان کسانی که صادقانه و مشفقانه به کمک سیلزدگان رفتهاند.
در این روزها که بسیاری از مردم عزیز کشورمان درگیر مصیبت سیل هستند کاش بر بلاهتها و نفسانیاتمان غلبه کنیم، واقع بین باشیم و ندانسته حرف نزنیم و بار مصیبت سیل را بر شانه هموطنانمان بیشتر نکنیم.
@alirezaaleyamin
#خوزستان
#سیل
#حمیدیه
#هور
#اهواز
#گلستان
#آق_قلا
#لرستان
#پلدختر
این گزارهها طنز نیستند. بلکه ادعای شخصی است که در هیچکدام از این امور و علوم تخصص ندارد و صرفا درس حوزوی خوانده.
روز بیست و سوم فروردین کمی پس از باز شدن این کانال به منطقه هورالعظیم رفتیم. کیلومترها میرفتیم و آب در نقاط آبگیر پر بود. طوری که بعضی قسمتها آب روی جاده هم گرفته و حتی کمی قبلتر از این کانال لبهی آسفالت خورده شده و این هیچ ربطی به کانالی که چند ساعت قبل ایجاد شده بود نداشت.
پیش از این در بهمن ماه سال نود و هفت، سه کانال دیگر احداث شده بود.
ما را دونفر از کارشناسان ارشد نفت همراهی میکردند و توضیحات مفصلی از اوضاع منطقه، هور، آب و نفت دادند که منتشر خواهیم کرد.
اما نکته قابل توجه در ماجرای سیل خوزستان ماهیگیری از آب گلآلود توسط عدهای ست که با ظاهری دلسوز تخم نفرت و نفاق میپرکانند و لایک و فالوور درو میکنند. حفر این کانال چند متری را کردهاند بحران اصلی و عرب و عجم را انداختهاند به جان هم و هر دو را به جان کسانی که صادقانه و مشفقانه به کمک سیلزدگان رفتهاند.
در این روزها که بسیاری از مردم عزیز کشورمان درگیر مصیبت سیل هستند کاش بر بلاهتها و نفسانیاتمان غلبه کنیم، واقع بین باشیم و ندانسته حرف نزنیم و بار مصیبت سیل را بر شانه هموطنانمان بیشتر نکنیم.
@alirezaaleyamin
#خوزستان
#سیل
#حمیدیه
#هور
#اهواز
#گلستان
#آق_قلا
#لرستان
#پلدختر
https://www.instagram.com/p/BwL8-twFVKg/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=ymtr2e97co71
@alirezaaleyamin
@alirezaaleyamin
Instagram
علیرضا آل یمین
... عرض این کانال حدود ده متر است و عجیب این که همین کانالِ کوچک سیل خوزستان، بیماری سرطان، معضل ریزگردها، تخریب اکو سیستم هور، نابودی روستاهای هورنشین، از بین رفتن صیادی، بالا رفتن تفاوت دمای شب و روز و داغ شدن خوزستان و ... همه و همه را برطرف و اصلاح خواهد…
Forwarded from حسین شمسیان
#پیگیری_کنیم
حتما شما هم در ایام سیلاب های آغازامسال،شاهد وعده های متعدد مسئولان مختلف برای رفع گرفتاری سیل زدگان و جبران خسارت آنها بودید.
وعده هایی که پیش تر هم مشابه آن را شنیده بودیم.
اما اگر این وعده ها عملیاتی نشوند تکلیف مردم چیست؟
اگر مثل وعده جبران خسارت سیل سال 95 که قرار بود به خوزستانی ها بدهند و رئیس جمهور کلا فراموش کرد، این وعده هاهم فراموش بشود چه!؟ برای اینکه چنین اتفاقی نیفتد،با همکاری جمعی از فعالان رسانه ای و فضای مجازی تصمیم گرفتیم تا در قالب طرح « #پیگیری_کنیم
» یک شبکه نظارت مردمی راه بیندازیم و همه وعده ها را تا عملیاتی شدن کامل رصد،پیگیری و گزارش کنیم.
قرار است در این راه چند کار انجام بدهیم:
۱. همه وعدههای دادهشده به سیلزدگان را یکبار دیگر همینجا منتشر کنیم تا هم، عده بیشتری آنها را ببینند و هم از یاد نروند. برای این منظور لطفا هرگونه فیلم و صوت وخبر مربوط به این وعدهها را برایمان بفرستید.
۲. از کارها و فعالیتهایی که در مناطق سیلزده انجام میشود، عکس و فیلم بفرستید. البته این بجز گزارشهایی است که با تیم همکار این پروژه، در سفر به مناطق سیلزده تهیه و تقدیمتان می کنیم.
۳. و بالاخره گزارشی از وضعیت مناطقی که به حال آنها رسیدگی نشده یا وعدههایی که داده شده اما عملی نشده را هم در همینجا به اشتراک خواهیم گذاشت.
🔴استانهای هدف عبارتند از: گلستان، لرستان و خوزستان
🔴فعلاً بنا داریم تا آخر شهریور سلسلهوار گزارشهایی تقدیمتان کنیم. انشاءالله تا آنزمان همه وعدهها عملی شده باشند.
معتقدیم مشارکت در انتشار این پست و همراهی در پروژه، از جمله مهمترین خدمات به مردمی است که احتمال دارد بعد از هیاهوی اولیه سیل، کمکم به دست فراموشی سپرده شوند.
#پیگیری_کنیم
@h_shamsian
https://www.instagram.com/p/Bw2cIXWFkQt/?igshid=v8l0ci1mq5e8
حتما شما هم در ایام سیلاب های آغازامسال،شاهد وعده های متعدد مسئولان مختلف برای رفع گرفتاری سیل زدگان و جبران خسارت آنها بودید.
وعده هایی که پیش تر هم مشابه آن را شنیده بودیم.
اما اگر این وعده ها عملیاتی نشوند تکلیف مردم چیست؟
اگر مثل وعده جبران خسارت سیل سال 95 که قرار بود به خوزستانی ها بدهند و رئیس جمهور کلا فراموش کرد، این وعده هاهم فراموش بشود چه!؟ برای اینکه چنین اتفاقی نیفتد،با همکاری جمعی از فعالان رسانه ای و فضای مجازی تصمیم گرفتیم تا در قالب طرح « #پیگیری_کنیم
» یک شبکه نظارت مردمی راه بیندازیم و همه وعده ها را تا عملیاتی شدن کامل رصد،پیگیری و گزارش کنیم.
قرار است در این راه چند کار انجام بدهیم:
۱. همه وعدههای دادهشده به سیلزدگان را یکبار دیگر همینجا منتشر کنیم تا هم، عده بیشتری آنها را ببینند و هم از یاد نروند. برای این منظور لطفا هرگونه فیلم و صوت وخبر مربوط به این وعدهها را برایمان بفرستید.
۲. از کارها و فعالیتهایی که در مناطق سیلزده انجام میشود، عکس و فیلم بفرستید. البته این بجز گزارشهایی است که با تیم همکار این پروژه، در سفر به مناطق سیلزده تهیه و تقدیمتان می کنیم.
۳. و بالاخره گزارشی از وضعیت مناطقی که به حال آنها رسیدگی نشده یا وعدههایی که داده شده اما عملی نشده را هم در همینجا به اشتراک خواهیم گذاشت.
🔴استانهای هدف عبارتند از: گلستان، لرستان و خوزستان
🔴فعلاً بنا داریم تا آخر شهریور سلسلهوار گزارشهایی تقدیمتان کنیم. انشاءالله تا آنزمان همه وعدهها عملی شده باشند.
معتقدیم مشارکت در انتشار این پست و همراهی در پروژه، از جمله مهمترین خدمات به مردمی است که احتمال دارد بعد از هیاهوی اولیه سیل، کمکم به دست فراموشی سپرده شوند.
#پیگیری_کنیم
@h_shamsian
https://www.instagram.com/p/Bw2cIXWFkQt/?igshid=v8l0ci1mq5e8
Instagram
حسین شمسیان
پیگیری_کنیم حتما شما هم در ایام سیلاب های آغازامسال،شاهد وعده های متعدد مسئولان مختلف برای رفع گرفتاری سیل زدگان و جبران خسارت آنها بودید. وعده هایی که پیش تر هم مشابه آن را شنیده بودیم. اما اگر این وعده ها عملیاتی نشوند تکلیف مردم چیست؟ اگر مثل وعده جبران…
مردمان عجیبی شدهایم. انگار که داریم تغییر شکل میدهیم. از موجودی به موجود دیگر.
همین سه، چهار دهه پیش بود که مردانی از کشور همسایه آمدند و پا به پای ما با ارتش صدام جنگیدند و خون دادند. کشور خودشان درگیر جنگ با شوروی بود اما اعتقاد داشتند ایران اهمیت بیشتری دارد.
یا همینچند سال پیش فرزندان همان مردان رفتند در سوریه و عراق و پای منافع ما که در اعتقادشان گره خورده بود جنگیدند و خون دادند.
اصلا چرا راه دور برویم همین دو هفته پیش رسانهها پر شد از خبر حضور افغانستانیها در مناطق سیلزده برای کمک به مردم.
حالا ما مینشینیم برایشان چرتکه میاندازیم که اگر شما نباشید یک قران ما دوزار میشود.
به چنان بلاهتی دچار شدهایم که برای تهدید دشمنمان، میخواهیم دوستانمان را از خانه بیرون کنیم.
مردمی در همسایگی ما هستند که در زبان و دین و نژاد با ما برابرند. مثل ما، مثل همه ادمها خوب دارند، بد هم دارند. آنهایشان که آمدهاند ایران در شادی و عزا، کم و زیاد، خیر و شر، جنگ و صلح و هرچه در این. چهل سال بوده شریکمان بودند. این مردم نه رعیت ما هستند نه گوشت قربانی و نه مرغ عزا و عروسی، که هر جور دلمان خواست بنا به حال یومیهمان بلا سرشان بیاوریم و چارستونشان را بلرزانیم.
آدرس غلط ندهید، مردم را به جان هم نیاندازید. راه نجات ما از شرایط موجود باز کردن راه افغانستان نیست، بستن راه غربستان است.
آقایان که ترسبرشان داشته و میخواهند برای دخلِ صنّار مجلس مهمان کشی برپا کنند باید پوزهبند به صاحب خانههای دلهای بزنند که کرور کرور اموال این ملت را به تاراج میبرند و در ینگه دنیا به ریش ما و هر چه که هست میخندند.
@alirezaaleyamin
همین سه، چهار دهه پیش بود که مردانی از کشور همسایه آمدند و پا به پای ما با ارتش صدام جنگیدند و خون دادند. کشور خودشان درگیر جنگ با شوروی بود اما اعتقاد داشتند ایران اهمیت بیشتری دارد.
یا همینچند سال پیش فرزندان همان مردان رفتند در سوریه و عراق و پای منافع ما که در اعتقادشان گره خورده بود جنگیدند و خون دادند.
اصلا چرا راه دور برویم همین دو هفته پیش رسانهها پر شد از خبر حضور افغانستانیها در مناطق سیلزده برای کمک به مردم.
حالا ما مینشینیم برایشان چرتکه میاندازیم که اگر شما نباشید یک قران ما دوزار میشود.
به چنان بلاهتی دچار شدهایم که برای تهدید دشمنمان، میخواهیم دوستانمان را از خانه بیرون کنیم.
مردمی در همسایگی ما هستند که در زبان و دین و نژاد با ما برابرند. مثل ما، مثل همه ادمها خوب دارند، بد هم دارند. آنهایشان که آمدهاند ایران در شادی و عزا، کم و زیاد، خیر و شر، جنگ و صلح و هرچه در این. چهل سال بوده شریکمان بودند. این مردم نه رعیت ما هستند نه گوشت قربانی و نه مرغ عزا و عروسی، که هر جور دلمان خواست بنا به حال یومیهمان بلا سرشان بیاوریم و چارستونشان را بلرزانیم.
آدرس غلط ندهید، مردم را به جان هم نیاندازید. راه نجات ما از شرایط موجود باز کردن راه افغانستان نیست، بستن راه غربستان است.
آقایان که ترسبرشان داشته و میخواهند برای دخلِ صنّار مجلس مهمان کشی برپا کنند باید پوزهبند به صاحب خانههای دلهای بزنند که کرور کرور اموال این ملت را به تاراج میبرند و در ینگه دنیا به ریش ما و هر چه که هست میخندند.
@alirezaaleyamin
Forwarded from حرفوگپ - عباس حسیننژاد
Forwarded from رسول جعفریان
ملاصدرا چه کسی را قاتل امام حسین (ع) می داند؟
یکی از رسائل ملاصدرا، رساله سه اصل است که در آن، همزمان متشبّهان به علم و صوفیان بازیگر را نقد می کند. وی ضمن بحث، گریزی هم به کربلا و شهادت امام علی و حسن مجتبی و دیگر امامان (علیهم السلام) می زند، و شهادت آنان را بیش از آن که بدست قاتلان و ضاربان مستقیم آنان بداند، ناشی از رفتار ریا کارانه و نفاق مشتبهان به اهل علم و تقوا می داند.
تعبیر او در باره شهادت امام علی علیه السلام جالب است که حضرتش «نه به ضرب ابن ملجم، بلکه به سکنجبین شهد صلاح ابوموسی اشعری و سرکه نفاق عمرو بن عاص شرب شهادت نوشید». امام حسین علیه السلام را هم شهید سقیفه می داند نه خنجر بیداد شمر بن ذی الجوشن.
عبارت او این است:
پس زنهار كه به علم ظاهر و صلاح بى بصيرت، مفتون و مغرور نگردى، كه هر شقاوتى كه به مردودان راه يافت، از غرور علم ظاهر و عمل بى اصل راه يافت، و آنچه در قصص الانبياء خواندهاى يا از احوال شهداء و اولياء شنيدهاى، از مصيبتها و محنتها كه بخاندان نبوت و ولايت و اهل بيت عصمت و طهارت راه يافته، اگر نيك دريابى، آنها همه از نفاق و كيد اهل شيد و ريا و غدر و حيله متشبهان باهل علم و تقوى برخواسته.
على مرتضى عليه السلام نه بضرب ابن ملجم بر زمين افتاد، بلكه بسكنجبين شهد صلاح ابو موسى اشعرى و سركه نفاق عمرو بن عاص شربت شهادت نوشيد،
و امام حسين عليه السلام نه بخنجر بيداد شمر ذى الجوشن خوابيد، بلكه بمعجون افيون پر سمّ مكر و افسون و ترياق پرزهر اتفاق اهل نفاق خونش با خاك كربلا آميخته شد، كه" قتل الحسين يوم السقيفة".
و همچنين پارهاى جگر حسن مجتبى عليه السلام از كيد و غدر نهانى معاويه بخاك محنت ريخت،
و برين قياس هر چه بسائر ائمه عليهم السلام واقع شده همه بزور شيد اعدا و مكر و تلبيس ارباب رزق و ريا بوده، و با اين همه ظلم و بيداد و فتنه و فساد كه ازيشان سرزد ذرهاى از جاه و قدر و منزلت اهل ولايت و حقيقت كم نگشت،
و در دنيا و آخرت معزز و مكرم بودند و خواهند بود بلكه اين طايفه اعداء خود را در دين و دنيا رسوا كردند و بعذاب سرمد و سخط الهى تا ابد خويشتن را مبتلى ساختند.
آنان که ره دوست گزیدند همه
در کوی شهادت آرمیدند همه
در معرکه دو کون، فتح از عشق است
با آن که سپاه او شهیدند همه
(رساله سه اصل، ج1، ص: 122)
@jafarian1964
یکی از رسائل ملاصدرا، رساله سه اصل است که در آن، همزمان متشبّهان به علم و صوفیان بازیگر را نقد می کند. وی ضمن بحث، گریزی هم به کربلا و شهادت امام علی و حسن مجتبی و دیگر امامان (علیهم السلام) می زند، و شهادت آنان را بیش از آن که بدست قاتلان و ضاربان مستقیم آنان بداند، ناشی از رفتار ریا کارانه و نفاق مشتبهان به اهل علم و تقوا می داند.
تعبیر او در باره شهادت امام علی علیه السلام جالب است که حضرتش «نه به ضرب ابن ملجم، بلکه به سکنجبین شهد صلاح ابوموسی اشعری و سرکه نفاق عمرو بن عاص شرب شهادت نوشید». امام حسین علیه السلام را هم شهید سقیفه می داند نه خنجر بیداد شمر بن ذی الجوشن.
عبارت او این است:
پس زنهار كه به علم ظاهر و صلاح بى بصيرت، مفتون و مغرور نگردى، كه هر شقاوتى كه به مردودان راه يافت، از غرور علم ظاهر و عمل بى اصل راه يافت، و آنچه در قصص الانبياء خواندهاى يا از احوال شهداء و اولياء شنيدهاى، از مصيبتها و محنتها كه بخاندان نبوت و ولايت و اهل بيت عصمت و طهارت راه يافته، اگر نيك دريابى، آنها همه از نفاق و كيد اهل شيد و ريا و غدر و حيله متشبهان باهل علم و تقوى برخواسته.
على مرتضى عليه السلام نه بضرب ابن ملجم بر زمين افتاد، بلكه بسكنجبين شهد صلاح ابو موسى اشعرى و سركه نفاق عمرو بن عاص شربت شهادت نوشيد،
و امام حسين عليه السلام نه بخنجر بيداد شمر ذى الجوشن خوابيد، بلكه بمعجون افيون پر سمّ مكر و افسون و ترياق پرزهر اتفاق اهل نفاق خونش با خاك كربلا آميخته شد، كه" قتل الحسين يوم السقيفة".
و همچنين پارهاى جگر حسن مجتبى عليه السلام از كيد و غدر نهانى معاويه بخاك محنت ريخت،
و برين قياس هر چه بسائر ائمه عليهم السلام واقع شده همه بزور شيد اعدا و مكر و تلبيس ارباب رزق و ريا بوده، و با اين همه ظلم و بيداد و فتنه و فساد كه ازيشان سرزد ذرهاى از جاه و قدر و منزلت اهل ولايت و حقيقت كم نگشت،
و در دنيا و آخرت معزز و مكرم بودند و خواهند بود بلكه اين طايفه اعداء خود را در دين و دنيا رسوا كردند و بعذاب سرمد و سخط الهى تا ابد خويشتن را مبتلى ساختند.
آنان که ره دوست گزیدند همه
در کوی شهادت آرمیدند همه
در معرکه دو کون، فتح از عشق است
با آن که سپاه او شهیدند همه
(رساله سه اصل، ج1، ص: 122)
@jafarian1964
Forwarded from My_Stories
📝 روزی روزگاری، شکلهای توی ابر!
▫️از سه روز پیش که این مقالهی "پیش از اینترنت چه کار میکردی؟" را خواندم یک لحظه مغزم نمیگذارد راحت برای خودم توی اینترنت ول بچرخم. رسما پرسه زدن توی توییتر و فیسبوک و اینستاگرام و یوتیوب و تلگرام (کسی جا نماند؟) را زهر مارم کرده. مقاله میگفت ماها آخرین نسلی از بشر هستیم که دنیای قبل از همهگیر شدن اینترنت را دیدهایم. برای همین اسم ما را گذاشته بود "واپسین معصومان". دروغ چرا، از اینکه یک واپسین معصوم هستم حس عجیب و خوشایندی دارم.
▫️اولین برخوردِ جدی من با پدیدهی اینترنت مربوط بود به اوایل دبیرستان. یک رفیق صمیمی داشتم به اسم هومن. آن دوران که من و خیلی از اطرافیانم درگیر کویتیپور و آهنگران بودیم هومن آهنگهای متالیکا را کلمه به کلمه حفظ بود. پدر هومن بهش گفته بود هرطور شده میفرستدش استرالیا. برای همین خودِ هومن توی مدرسه قاطیِ ماها بود و روح و روانش توی استرالیا پرسه میزد. تا این حد که یکبار که مدرسه مارا برده بود اردوی مشهد، خودش را به یک ضرب و زوری رسانده بود به ضریح و با اشک و آه از حضرت حاجتِ استرالیا را طلب کرده بود. کار هومن که جور شد، به هم قول دادیم تا هر روز به هم ایمیل بزنیم و پای اینترنت به زندگیِ من وا شد. خداوکیلی تا مدتهای زیادی هم هر روز با ایمیل سراغ هم را میگرفتیم. دو روز که گذشت من دیگر هیچ حرف جدیدی نداشتم که بزنم. هومن اما هر دفعه داستانهای جدیدش را با آب و تاب تعریف میکرد و اینطوری، دروازههای دنیاهای جدید روی من باز شد...
▫️حالا که اینها را مینویسم انگار قرنها از رفتنِ هومن میگذرد، اما دروازههایی که به روی من باز کرد دیگر بسته نشد که نشد. تا حدی که حالا باید کلی به مغزم فشار بیاورم تا دنیای قبل از اینترنت را یادم بیاید. مقاله از ساعتهایی میگفت که به ابرها زل میزدیم و دنبال شکلهای آشنا میگشتیم. به شکلهای آشنای توی ابر فکر میکنم و چیزهای بیشتری یادم میآید: آتاری و دلشورهی داغ شدن آداپتورش، فوت کردن توی نوار ویاچاس، بالا رفتن از دار و درخت خانهی مادربزرگ، قایم شدن لای مبلها، تشتِ آب و پنچرگیری دوچرخه، تلاش برای بهبود روشهای ساخت بادبادک و یک دنیا خاطرهی مشترکِ دیگر، که معنایشان را فقط من میفهمم و تو میفهمی و بقیهی "واپسین معصومان".
#روزنوشت
#مهدی_معارف
@my_story_channel
▫️از سه روز پیش که این مقالهی "پیش از اینترنت چه کار میکردی؟" را خواندم یک لحظه مغزم نمیگذارد راحت برای خودم توی اینترنت ول بچرخم. رسما پرسه زدن توی توییتر و فیسبوک و اینستاگرام و یوتیوب و تلگرام (کسی جا نماند؟) را زهر مارم کرده. مقاله میگفت ماها آخرین نسلی از بشر هستیم که دنیای قبل از همهگیر شدن اینترنت را دیدهایم. برای همین اسم ما را گذاشته بود "واپسین معصومان". دروغ چرا، از اینکه یک واپسین معصوم هستم حس عجیب و خوشایندی دارم.
▫️اولین برخوردِ جدی من با پدیدهی اینترنت مربوط بود به اوایل دبیرستان. یک رفیق صمیمی داشتم به اسم هومن. آن دوران که من و خیلی از اطرافیانم درگیر کویتیپور و آهنگران بودیم هومن آهنگهای متالیکا را کلمه به کلمه حفظ بود. پدر هومن بهش گفته بود هرطور شده میفرستدش استرالیا. برای همین خودِ هومن توی مدرسه قاطیِ ماها بود و روح و روانش توی استرالیا پرسه میزد. تا این حد که یکبار که مدرسه مارا برده بود اردوی مشهد، خودش را به یک ضرب و زوری رسانده بود به ضریح و با اشک و آه از حضرت حاجتِ استرالیا را طلب کرده بود. کار هومن که جور شد، به هم قول دادیم تا هر روز به هم ایمیل بزنیم و پای اینترنت به زندگیِ من وا شد. خداوکیلی تا مدتهای زیادی هم هر روز با ایمیل سراغ هم را میگرفتیم. دو روز که گذشت من دیگر هیچ حرف جدیدی نداشتم که بزنم. هومن اما هر دفعه داستانهای جدیدش را با آب و تاب تعریف میکرد و اینطوری، دروازههای دنیاهای جدید روی من باز شد...
▫️حالا که اینها را مینویسم انگار قرنها از رفتنِ هومن میگذرد، اما دروازههایی که به روی من باز کرد دیگر بسته نشد که نشد. تا حدی که حالا باید کلی به مغزم فشار بیاورم تا دنیای قبل از اینترنت را یادم بیاید. مقاله از ساعتهایی میگفت که به ابرها زل میزدیم و دنبال شکلهای آشنا میگشتیم. به شکلهای آشنای توی ابر فکر میکنم و چیزهای بیشتری یادم میآید: آتاری و دلشورهی داغ شدن آداپتورش، فوت کردن توی نوار ویاچاس، بالا رفتن از دار و درخت خانهی مادربزرگ، قایم شدن لای مبلها، تشتِ آب و پنچرگیری دوچرخه، تلاش برای بهبود روشهای ساخت بادبادک و یک دنیا خاطرهی مشترکِ دیگر، که معنایشان را فقط من میفهمم و تو میفهمی و بقیهی "واپسین معصومان".
#روزنوشت
#مهدی_معارف
@my_story_channel
⛽اعتراض - انزوا
غصهی این روزهای ما، مردمان سخت اندوهگین، نه بنزین است، نه نان، نه پول. بلکه غممان از هولناکی یک فاجعهی ملیست، یک کشتار جمعی، یک نسلکشیِ روانی و تحقیر شخصیت یک ملت است.
بنزین اگر دوباره همان هزار تومن بشود یا حتی مجانی بیاورند درِ خانه و بگذارند در سفرهمان بازهم این حس تحقیر، وحشتِ بیپناهی و اندوهِ سیلیخوردگی رهایمان نخواهد کرد. آری! سیلی خوردهایم، آنهم جلوی چشم وحشتزدهی کودکانمان. خار شدهایم و بی پناه، چونان رمهای که چوپانش گرگ است. میدرد و آنوقت که شکمش سیر شد با پوزهای خونآلود لاشهی نیمخورده را به تحقیر بر زمین میکشد و پایمال میکند.
حالِ ما، حال نیشابور است زیر چکمهی چنگیز و نفرتِ این روزهای نحس تا هزارسال در دلمان خواهد ماند.
این روزها هیاهو داریم، بحث میکنیم، غر میزنیم، پست مینویسیم، اما کمی که بگذرد ساکت میشویم، شاید فراموش کنیم چه برسرمان آوردند، اما نمیشود، این اندوه فراموش کردنی نیست، آنوقت سر در انزوا خواهیم برد، انزوای یک ملت، مرگآور و بیپایان. دیگر با خودمان هم حرف نمیزنیم، حتی به چشمهای هم نگاه نمیکنیم. مبادا که یاد این تجاوز جمعی در ذهنمان بیدار شود.
ما ملتی افسرده خواهیم شد، هزار مرتبه بیش از قبل. گویی نفرین شدهایم، ما از بار این اندوه دق خواهیم کرد، جوانمرگ خواهیم شد. بیهیچ گریهای و بیآنکه حتی یک قطره اشک ریخته باشیم.
@alirezaaleyamin
غصهی این روزهای ما، مردمان سخت اندوهگین، نه بنزین است، نه نان، نه پول. بلکه غممان از هولناکی یک فاجعهی ملیست، یک کشتار جمعی، یک نسلکشیِ روانی و تحقیر شخصیت یک ملت است.
بنزین اگر دوباره همان هزار تومن بشود یا حتی مجانی بیاورند درِ خانه و بگذارند در سفرهمان بازهم این حس تحقیر، وحشتِ بیپناهی و اندوهِ سیلیخوردگی رهایمان نخواهد کرد. آری! سیلی خوردهایم، آنهم جلوی چشم وحشتزدهی کودکانمان. خار شدهایم و بی پناه، چونان رمهای که چوپانش گرگ است. میدرد و آنوقت که شکمش سیر شد با پوزهای خونآلود لاشهی نیمخورده را به تحقیر بر زمین میکشد و پایمال میکند.
حالِ ما، حال نیشابور است زیر چکمهی چنگیز و نفرتِ این روزهای نحس تا هزارسال در دلمان خواهد ماند.
این روزها هیاهو داریم، بحث میکنیم، غر میزنیم، پست مینویسیم، اما کمی که بگذرد ساکت میشویم، شاید فراموش کنیم چه برسرمان آوردند، اما نمیشود، این اندوه فراموش کردنی نیست، آنوقت سر در انزوا خواهیم برد، انزوای یک ملت، مرگآور و بیپایان. دیگر با خودمان هم حرف نمیزنیم، حتی به چشمهای هم نگاه نمیکنیم. مبادا که یاد این تجاوز جمعی در ذهنمان بیدار شود.
ما ملتی افسرده خواهیم شد، هزار مرتبه بیش از قبل. گویی نفرین شدهایم، ما از بار این اندوه دق خواهیم کرد، جوانمرگ خواهیم شد. بیهیچ گریهای و بیآنکه حتی یک قطره اشک ریخته باشیم.
@alirezaaleyamin
📝نوشتن با چشمهای بسته
همه چیز از بابا آب داد شروع شد، وقتی آن مرد با اسب آمد، در باران آمد، خیسِ خیس. بارانی سبز چرکِ کمرداری به تن داشت و صورتش چنان چروکیده بود انگار مکافاتِ جنایت اجدادش را به دوش میکشد. .
همه چیز از بابا نان داد شروع شد. همان وقت که سارا انارش را با تمام زنان شهر قسمت کرد. یک به یک دانهها را در دامنشان کاشت. تا جوانه بزنند، ریشه بگیرند شاخ و برگ درآرند و مرد بشوند، مردها بجنگند، کشته شوند و خونشان بپاشد روی دیوار، روی زمین، روی خاک، روی موزاییکهای پیادهرو، و بیآنکه که هیچ بهاری در راه باشد از خونشان کلمه بروید. از خونِ مردان از دامنِ زنان. .
.
آنوقت، وقتی خون همهی باباها کلمه شده است و هیچ بابایی نیست که نان و آبی بدهد، اکرم و امین و سارا و حتی کوکب خانم کلمه بنوشند کلمه بخورند. .
.
همهی راههای دنیا به یک جا ختم میشوند، به کلمه، به کلمات که هزارانند، بیشمارانند. این را مردِ خیسِ بارانیپوش روایت کرد، با ترس و لرز، وقتی که سرش را گذاشته بود بر دامن زنی که دانهی انارش را به آبِ باران آبیاری میکرد. بارانِ کلمات.
#ادبیات #نوشتن #نویسندگی #نویسنده #انزوا #مرگ
@alirezaaleyamin
همه چیز از بابا آب داد شروع شد، وقتی آن مرد با اسب آمد، در باران آمد، خیسِ خیس. بارانی سبز چرکِ کمرداری به تن داشت و صورتش چنان چروکیده بود انگار مکافاتِ جنایت اجدادش را به دوش میکشد. .
همه چیز از بابا نان داد شروع شد. همان وقت که سارا انارش را با تمام زنان شهر قسمت کرد. یک به یک دانهها را در دامنشان کاشت. تا جوانه بزنند، ریشه بگیرند شاخ و برگ درآرند و مرد بشوند، مردها بجنگند، کشته شوند و خونشان بپاشد روی دیوار، روی زمین، روی خاک، روی موزاییکهای پیادهرو، و بیآنکه که هیچ بهاری در راه باشد از خونشان کلمه بروید. از خونِ مردان از دامنِ زنان. .
.
آنوقت، وقتی خون همهی باباها کلمه شده است و هیچ بابایی نیست که نان و آبی بدهد، اکرم و امین و سارا و حتی کوکب خانم کلمه بنوشند کلمه بخورند. .
.
همهی راههای دنیا به یک جا ختم میشوند، به کلمه، به کلمات که هزارانند، بیشمارانند. این را مردِ خیسِ بارانیپوش روایت کرد، با ترس و لرز، وقتی که سرش را گذاشته بود بر دامن زنی که دانهی انارش را به آبِ باران آبیاری میکرد. بارانِ کلمات.
#ادبیات #نوشتن #نویسندگی #نویسنده #انزوا #مرگ
@alirezaaleyamin
.
.📝مکتبخانه
.
دورهی جدید داستاننویسی در مکتب الف از ۲۵ آذر برگزار میشود.
شرکت کنندگان در این دوره با مفاهیم زیر آشنا خواهند شد؛
.
جهان داستان کجاست؟
جادهی پر پیچ و خم اصلی؛ از ایده تا پیرنگ
از کدام زاویه جهان داستان را ببینیم؟
شخصیتپردازی و قهرمانپروری در دامان داستان
آدمها در دنیای داستان با چه زبانی حرف میزنند
فضاسازی و دمیدن روح به اتمسفر داستان
داستان بنویسیم.
مدرس:علیرضا آل یمین
@ale_yamin
زمان: دوشنبه ها در دو کلاس؛ ساعت ۱۶ و ساعت ۱۸
مدت دوره هشت جلسه خواهد بود.
محل برگزاری: خیابان شادمان( شادمهر)، کوچه گل آکنده، پلاک ۳۰، طبقه همکف
برای اطلاعات بیشتر دایرکت پیام دهید.
.
.
مکتب الف را به دوستانتان معرفی کنید.
@alirezaaleyamin
#ادبیات
#پیرنگ
#آموزش_داستان_نویسی
#عناصرداستان
#هنر
#نویسندگی
#خلاقیت
#مکتب_الف
.📝مکتبخانه
.
دورهی جدید داستاننویسی در مکتب الف از ۲۵ آذر برگزار میشود.
شرکت کنندگان در این دوره با مفاهیم زیر آشنا خواهند شد؛
.
جهان داستان کجاست؟
جادهی پر پیچ و خم اصلی؛ از ایده تا پیرنگ
از کدام زاویه جهان داستان را ببینیم؟
شخصیتپردازی و قهرمانپروری در دامان داستان
آدمها در دنیای داستان با چه زبانی حرف میزنند
فضاسازی و دمیدن روح به اتمسفر داستان
داستان بنویسیم.
مدرس:علیرضا آل یمین
@ale_yamin
زمان: دوشنبه ها در دو کلاس؛ ساعت ۱۶ و ساعت ۱۸
مدت دوره هشت جلسه خواهد بود.
محل برگزاری: خیابان شادمان( شادمهر)، کوچه گل آکنده، پلاک ۳۰، طبقه همکف
برای اطلاعات بیشتر دایرکت پیام دهید.
.
.
مکتب الف را به دوستانتان معرفی کنید.
@alirezaaleyamin
#ادبیات
#پیرنگ
#آموزش_داستان_نویسی
#عناصرداستان
#هنر
#نویسندگی
#خلاقیت
#مکتب_الف
...
و ما حیرتزده تو را تماشا میکنیم، ناباورانه برایت اشک میریزیم و دندانهایمان را به هم میساییم.
#قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@alirezaaleyamin
و ما حیرتزده تو را تماشا میکنیم، ناباورانه برایت اشک میریزیم و دندانهایمان را به هم میساییم.
#قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@alirezaaleyamin
✈پستی که اینستاگرام حذف کرد
من نویسندهام، میدانم که هیچ داستانی بدون قهرمان شکل نمیگیرد. هیچ قهرمانی هم بیعمل قهرمانی، قهرمان نمیشود، میدانم شخصیت هیچ قهرمانی باورپذیر نمیشود الا اینکه تمام ریزهکاریهای یک شخصیت واقعی را داشته باشد. بخندد، عصبانی شود، ماتم بگیرد، مغرور شود، شکست بخورد، اشتباه کند، بغض کند و آنجا هم که باید دست به عمل قهرمانی بزند پیروز میدان شود. قهرمان تیپیکال و افسانهای قوام و دوام ندارد. باسمهای و غیرقابل باور است.
از سویی میدانم همانقدر که قهرمان ضرورت داستانهاست، حضور ضدقهرمان هم نیاز است.
باز با تمام خصوصیات انسانی. الا اینکه در برابر قهرمان میایستد و تلاش میکند مانع پیروزی او شود. و همین او را در دایرهی شر قرار میدهد.
اندوه من برای کشته شدن حاج قاسم به خاطر از دست دادن قهرمان بود. ضد قهرمان، قهرمان ما را کشته بود و برای من تراژدی با مرگ قهرمان به پایان میرسید. اما مرگ قهرمان شاید پایان داستان باشد اما الزاما به معنای شکست او نیست.
دیروز برای اولینبار در نیمروز، چهار پستِ پیاپی گذاشتم. همگی پر از خشم و اندوه و نفرت. تا اینکه یکی از مسئولانِ این اشتباه انسانی فجیع در نشست خبری حاضر شد و سر تعظیم فرودآورد. صبر کردم تا فیلم حرفهایش را ببینم. قاب دوربین دروغ را اشکار میکند و او به وضوح صادق بود، الا آنجا که نمیخواست همهی حقیقت را بگوید. او بار گناهِ همهی مصیبت را به دوش کشید. نه به این دلیل که گردنش از مو باریکتر بود. بلکه به این خاطر که پیشمرگ بود. و حالا باید برای قهرمان شدن از این آزمون سخت میگذشت. به احترام یک مرد، یک قهرمان چهار پست را حذف کردم.
ما در حسرت صداقتیم، صداقتی فروتنانه، و این تمام چیزی است که قهرمانِ تازهی داستان با خود دارد.
قرار بود با اولین واکنش انتقامجویانهی ایران، ضدقهرمان پنجاه و دو نقطه از کشورمان را هدف قرار دهد. این اتفاق آنطور که ما فکر میکردیم نیفتاد. چون او نقشهی دیگری داشت. اینبارنقشهاش را با زبان ما نوشت. به فارسی سلیس.
بیایید در این وانفسای غبارآلود تلاش کنیم با هم روبرو نشویم. با هم نجنگیم. نه در اینجا نه در خیابان. همهی ما اندوهگینیم و مصیبتزده، به هم تسلیت بگوییم و آرزوی صبر بر مصیبت کنیم.
علیرضا آلیمین
#پرواز_اوکراین
@alirezaaleyamin
من نویسندهام، میدانم که هیچ داستانی بدون قهرمان شکل نمیگیرد. هیچ قهرمانی هم بیعمل قهرمانی، قهرمان نمیشود، میدانم شخصیت هیچ قهرمانی باورپذیر نمیشود الا اینکه تمام ریزهکاریهای یک شخصیت واقعی را داشته باشد. بخندد، عصبانی شود، ماتم بگیرد، مغرور شود، شکست بخورد، اشتباه کند، بغض کند و آنجا هم که باید دست به عمل قهرمانی بزند پیروز میدان شود. قهرمان تیپیکال و افسانهای قوام و دوام ندارد. باسمهای و غیرقابل باور است.
از سویی میدانم همانقدر که قهرمان ضرورت داستانهاست، حضور ضدقهرمان هم نیاز است.
باز با تمام خصوصیات انسانی. الا اینکه در برابر قهرمان میایستد و تلاش میکند مانع پیروزی او شود. و همین او را در دایرهی شر قرار میدهد.
اندوه من برای کشته شدن حاج قاسم به خاطر از دست دادن قهرمان بود. ضد قهرمان، قهرمان ما را کشته بود و برای من تراژدی با مرگ قهرمان به پایان میرسید. اما مرگ قهرمان شاید پایان داستان باشد اما الزاما به معنای شکست او نیست.
دیروز برای اولینبار در نیمروز، چهار پستِ پیاپی گذاشتم. همگی پر از خشم و اندوه و نفرت. تا اینکه یکی از مسئولانِ این اشتباه انسانی فجیع در نشست خبری حاضر شد و سر تعظیم فرودآورد. صبر کردم تا فیلم حرفهایش را ببینم. قاب دوربین دروغ را اشکار میکند و او به وضوح صادق بود، الا آنجا که نمیخواست همهی حقیقت را بگوید. او بار گناهِ همهی مصیبت را به دوش کشید. نه به این دلیل که گردنش از مو باریکتر بود. بلکه به این خاطر که پیشمرگ بود. و حالا باید برای قهرمان شدن از این آزمون سخت میگذشت. به احترام یک مرد، یک قهرمان چهار پست را حذف کردم.
ما در حسرت صداقتیم، صداقتی فروتنانه، و این تمام چیزی است که قهرمانِ تازهی داستان با خود دارد.
قرار بود با اولین واکنش انتقامجویانهی ایران، ضدقهرمان پنجاه و دو نقطه از کشورمان را هدف قرار دهد. این اتفاق آنطور که ما فکر میکردیم نیفتاد. چون او نقشهی دیگری داشت. اینبارنقشهاش را با زبان ما نوشت. به فارسی سلیس.
بیایید در این وانفسای غبارآلود تلاش کنیم با هم روبرو نشویم. با هم نجنگیم. نه در اینجا نه در خیابان. همهی ما اندوهگینیم و مصیبتزده، به هم تسلیت بگوییم و آرزوی صبر بر مصیبت کنیم.
علیرضا آلیمین
#پرواز_اوکراین
@alirezaaleyamin
HTML Embed Code: