Channel: عبدالله محمد
امتی که نمیتواند به وقتش شاد باشد و به دلیل مصیبت دیروز، دستاورد امروز را نمیبیند، امت ادامه دادن نیست. غم مداوم یعنی پذیرش شکست. همهٔ کسانی که پیروز میشوند امیدی در دل داشتهاند و امید از جنس شادی است. آن مجاهد پابرهنه که با اسلحهٔ کهنه به دل دشمن میزند قطعا دلش پر از احساسات منفی نیست. آن برخاستن پس از مصیبت دلیل شادی و امید است. «به به» گفتن آن صحابی است که از شوق، چند دانه خرما را انداخت و به دل دشمن زد.
این وصف زیبا را از زبان یک صحابی بشنوید: «وأسرعهم إفاقة بعد مصيبة». یعنی: آنان در برخاستن پس از مصیبت، سریعترین مردم هستند. این را دربارهٔ ویژگیهای رومیان (همان غرب امروزی) گفت. همانهایی که تا نزدیکی قیامت، رقیبان سرسخت ما هستند.
مایل شدن به یک سمت آسان است، برای همین غالب مردم یا به سمت غم مزمن گرایش دارند و یا به سمت بیخیالی و الکی خوشی. بیداری اما این شکلی است که تو زندگی را زمینی موزاییکی ببینی که هر جایش رنگی است و هر موضعی، واکنش خودش را میخواهد. زمین زیر پایت را ببین و ببین به تو چه میگوید. عبادت وقتت را ببین و بپرس از تو چه میخواهد؟ اکنون وقت تبریک است. تقبل الله منا ومنکم.
این وصف زیبا را از زبان یک صحابی بشنوید: «وأسرعهم إفاقة بعد مصيبة». یعنی: آنان در برخاستن پس از مصیبت، سریعترین مردم هستند. این را دربارهٔ ویژگیهای رومیان (همان غرب امروزی) گفت. همانهایی که تا نزدیکی قیامت، رقیبان سرسخت ما هستند.
مایل شدن به یک سمت آسان است، برای همین غالب مردم یا به سمت غم مزمن گرایش دارند و یا به سمت بیخیالی و الکی خوشی. بیداری اما این شکلی است که تو زندگی را زمینی موزاییکی ببینی که هر جایش رنگی است و هر موضعی، واکنش خودش را میخواهد. زمین زیر پایت را ببین و ببین به تو چه میگوید. عبادت وقتت را ببین و بپرس از تو چه میخواهد؟ اکنون وقت تبریک است. تقبل الله منا ومنکم.
عبدالله محمد
امتی که نمیتواند به وقتش شاد باشد و به دلیل مصیبت دیروز، دستاورد امروز را نمیبیند، امت ادامه دادن نیست. غم مداوم یعنی پذیرش شکست. همهٔ کسانی که پیروز میشوند امیدی در دل داشتهاند و امید از جنس شادی است. آن مجاهد پابرهنه که با اسلحهٔ کهنه به دل دشمن میزند…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from عبدالله محمد (abdollah Mohammad)
مردم با روانپزشک صریحتر هستند تا با روحانی. چون روانپزشک آنان را از دوزخ نمیترساند.
پائولو کوئلیو (منتشر شده توسط یکی از صفحات الحادی عربی)
اين حرف مثال مناسبی برای اثبات سطحی بودن سکولار عربی (شرقی) است، نه برای آنکه خود این حرف خیلی سطحی است ـ که واقعا سطحی است ـ بلکه اساسا برای کسانی که این حرف را برایشان نقل میکند (مسلمانان) معنایی ندارد! ملحد شرقی هر آنچه از انسان اروپایی بشنود را بدون در نظر گرفتن شرایط و محیط و سیاقِ گویندهاش طوطیوار نقل میکند چون اساسا معنایش را نمیداند*. برای سکولار شرقی همهٔ «ادیان» شبیه همند به ویژه اگر بشنود که این حرف دربارهٔ «ادیان ابراهیمی» است؛ دیگر نیاز چندانی به جستجو نیست، کافی است حرفی را که سکولار غربی دربارهٔ مسیحیت زده کپی کند و آن نسخهٔ کپی شده را به اسلام نسبت دهد.
گوینده این سخن یک نویسندهٔ برزیلی است؛ یعنی آنکه او دارد از یک خاستگاه کاتولیک سخن میگوید که اعتراف به گناه را از واجبات شخص مسیحی میداند، برعکس اسلام که اعتراف به گناه را گناهی دیگر میداند؛ مسلمان صالح کسی است که گناه خود را میان خود و پروردگارش نگه میدارد و همانجا نزد او توبه میکند و معصیتش را علنی نمیکند. همین اختلاف میتواند ما را در فهم ذهنیت «مسیحیهای» معاصر یاری دهد، چه آنهایی که واقعا مسیحی هستند و چه ملحد و یا حتی مسلمانانی با فهم مسیحی از دین. چنین فهمی از بدعت اتاق اعتراف نصرانی برآمده است.
برای یک نصرانی آمرزش گناهان و رهایی، از اعتراف میگذرد، از این رو شخص مسیحی (یا تاثیر گرفته از آنان) پنهان ماندن گناهان را نوعی نفاق میبیند. همین مسئله دربارهٔ اروپایی سکولار که پیشینهای مسیحی دارد و تاثیرگرفتگان از آنان صادق است. گناه یعنی گناهی که پنهان است. گناه بودن معصیت در ذاتِ معصیت نیست، بلکه در پوشاندن آن است، یعنی اگر گناهی را علنی انجام دادی دیگر گناه نیست و چه بسا نشان دهندهٔ «رندی» و رو راست بودن تو باشد و حتی به ستایش از تو بینجامد. از این رو انسان اروپایی احساس آسودگی وجدان نمیکند مگر با اعلان گناه یا اعتراف به آن و این همان چیزی است که اخیرا با بیان «هویت جنسیتی» ارتباط یافته است.
کشف راز و علنی کردن آن همان عاملی است که به پاکسازی درون میانجامد؛ چه این آشکارسازی با بیان راز به اطرافیان یا از طریق شبکههای اجتماعی باشد یا بر روی صندلی روانکاو که جایگزین اتاق اعتراف کلیسا شده است. یا چنانکه چسترتون میگوید: «روانکاوی همان اعتراف است، البته بدون آمرزش».
نویسنده: حس سلیم
(ترجمه با تصرف و اندکی اضافات)
* در محیط اسلامی نیازی به بیان گناهان به عالم یا شیخ نیست تا تو را از جهنم بترساند! بلکه خود این اعتراف به گناهانِ خود نزد دیگری، گناه است. بگذریم که هنگام توبه، هنگام یادآوری رحمت الهی است و شما نزد هر عالمی بروید و بگویید قصد توبه دارید شما را به رحمت خداوند نوید میدهد بیآنکه بخواهد دربارهٔ گناه شما چیزی بداند.
#ترجمه
پائولو کوئلیو (منتشر شده توسط یکی از صفحات الحادی عربی)
اين حرف مثال مناسبی برای اثبات سطحی بودن سکولار عربی (شرقی) است، نه برای آنکه خود این حرف خیلی سطحی است ـ که واقعا سطحی است ـ بلکه اساسا برای کسانی که این حرف را برایشان نقل میکند (مسلمانان) معنایی ندارد! ملحد شرقی هر آنچه از انسان اروپایی بشنود را بدون در نظر گرفتن شرایط و محیط و سیاقِ گویندهاش طوطیوار نقل میکند چون اساسا معنایش را نمیداند*. برای سکولار شرقی همهٔ «ادیان» شبیه همند به ویژه اگر بشنود که این حرف دربارهٔ «ادیان ابراهیمی» است؛ دیگر نیاز چندانی به جستجو نیست، کافی است حرفی را که سکولار غربی دربارهٔ مسیحیت زده کپی کند و آن نسخهٔ کپی شده را به اسلام نسبت دهد.
گوینده این سخن یک نویسندهٔ برزیلی است؛ یعنی آنکه او دارد از یک خاستگاه کاتولیک سخن میگوید که اعتراف به گناه را از واجبات شخص مسیحی میداند، برعکس اسلام که اعتراف به گناه را گناهی دیگر میداند؛ مسلمان صالح کسی است که گناه خود را میان خود و پروردگارش نگه میدارد و همانجا نزد او توبه میکند و معصیتش را علنی نمیکند. همین اختلاف میتواند ما را در فهم ذهنیت «مسیحیهای» معاصر یاری دهد، چه آنهایی که واقعا مسیحی هستند و چه ملحد و یا حتی مسلمانانی با فهم مسیحی از دین. چنین فهمی از بدعت اتاق اعتراف نصرانی برآمده است.
برای یک نصرانی آمرزش گناهان و رهایی، از اعتراف میگذرد، از این رو شخص مسیحی (یا تاثیر گرفته از آنان) پنهان ماندن گناهان را نوعی نفاق میبیند. همین مسئله دربارهٔ اروپایی سکولار که پیشینهای مسیحی دارد و تاثیرگرفتگان از آنان صادق است. گناه یعنی گناهی که پنهان است. گناه بودن معصیت در ذاتِ معصیت نیست، بلکه در پوشاندن آن است، یعنی اگر گناهی را علنی انجام دادی دیگر گناه نیست و چه بسا نشان دهندهٔ «رندی» و رو راست بودن تو باشد و حتی به ستایش از تو بینجامد. از این رو انسان اروپایی احساس آسودگی وجدان نمیکند مگر با اعلان گناه یا اعتراف به آن و این همان چیزی است که اخیرا با بیان «هویت جنسیتی» ارتباط یافته است.
کشف راز و علنی کردن آن همان عاملی است که به پاکسازی درون میانجامد؛ چه این آشکارسازی با بیان راز به اطرافیان یا از طریق شبکههای اجتماعی باشد یا بر روی صندلی روانکاو که جایگزین اتاق اعتراف کلیسا شده است. یا چنانکه چسترتون میگوید: «روانکاوی همان اعتراف است، البته بدون آمرزش».
نویسنده: حس سلیم
(ترجمه با تصرف و اندکی اضافات)
* در محیط اسلامی نیازی به بیان گناهان به عالم یا شیخ نیست تا تو را از جهنم بترساند! بلکه خود این اعتراف به گناهانِ خود نزد دیگری، گناه است. بگذریم که هنگام توبه، هنگام یادآوری رحمت الهی است و شما نزد هر عالمی بروید و بگویید قصد توبه دارید شما را به رحمت خداوند نوید میدهد بیآنکه بخواهد دربارهٔ گناه شما چیزی بداند.
#ترجمه
Forwarded from Pezhvaak | پژواک
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 اسلامشناس تنظیم بازار
چگونه افراد بیاطلاع را میفریبند؟
یکی از بهترین روشها برای مبارزه با الحاد عاطل و خاتل فضای مجازی این است که سطح دانش و فهم داعیان دینستیزشان را نشان دهیم. کسانی که جوابی برای سوالات بزرگ بشری ندارند و فکری ارائه نمیکنند، بلکه تنها بضاعتشان زباندرازی نسبت به دین است که با آن هم اسباب خندۀ افراد مطلع را فراهم میآورند.
مقدمه 00:00
زنادقه و حدیث عرقالخیل 00:29
ختم نبوت در عهد جدید 03:59
چالشچۀ ملحد در باب اخلاق 07:03
در یوتوب، با کیفیت دلخواه تماشا کنید
__________________
@pezhvaak_ch
چگونه افراد بیاطلاع را میفریبند؟
یکی از بهترین روشها برای مبارزه با الحاد عاطل و خاتل فضای مجازی این است که سطح دانش و فهم داعیان دینستیزشان را نشان دهیم. کسانی که جوابی برای سوالات بزرگ بشری ندارند و فکری ارائه نمیکنند، بلکه تنها بضاعتشان زباندرازی نسبت به دین است که با آن هم اسباب خندۀ افراد مطلع را فراهم میآورند.
مقدمه 00:00
زنادقه و حدیث عرقالخیل 00:29
ختم نبوت در عهد جدید 03:59
چالشچۀ ملحد در باب اخلاق 07:03
در یوتوب، با کیفیت دلخواه تماشا کنید
__________________
@pezhvaak_ch
عبدالله محمد
فلسفهٔ مار مقدس دیروز برخی از دوستان دربارهٔ دو بیتی که استوری کرده بودم پرسیدند و ترجمهاش را خواستند. حقیقتش من قصد ترجمهاش را نداشتم و تنها میخواستم دوستانی که عربی میدانند از آن لذت ببرند و ترجمهاش هرچقدر خوب باشد به نظرم خرابش میکند. اما برای آنکه…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
چرا دوست داریم همه چیز را پیشبینی کنیم؟
در همین باره:
https://hottg.com/akseMahtab/1192
https://hottg.com/akseMahtab/1330
https://hottg.com/akseMahtab/2100
https://hottg.com/akseMahtab/2101
در همین باره:
https://hottg.com/akseMahtab/1192
https://hottg.com/akseMahtab/1330
https://hottg.com/akseMahtab/2100
https://hottg.com/akseMahtab/2101
Forwarded from صبغت الله عاکف هروی
و دین بیشتر مردم بر پایهٔ مشاهده و تجربه و آنچه با چشم خود میبینند، استوار است، نه بر دلیلی از وحیین (قرآن و سنت). و از این رو، با آنکه پیامبر صلی الله علیه و سلم ما را از دجّال خبر داده است، باز هم مردی بهسوی او میرود تا تکذیبش کند، ولی آنچه را با او (دجال) میبیند، باور میکند و از او پیروی مینماید.
حازم الوزیری
ترجمه: صبغت الله عاکف
@Sebghatullah_Akef
حازم الوزیری
ترجمه: صبغت الله عاکف
@Sebghatullah_Akef
عبدالله محمد
بالا رفتن دنبال کنندهها دو حس متفاوت را القا میکند. شادی و ترس. شاید در حالت ایدهآل باید میگفتم فقط ترس، چون این یعنی مسئولیت تو دارد بیشتر میشود و اگر اشتباه کنی یا بلغزی تعداد بیشتری را نیز به فتنه میاندازی، اما خب شادی هم هست بالاخره و شاید هم همهاش…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
عبدالله محمد
قدرت احترام میآورد. جهان جای بازندگان نیست. برنده ستایش میشود، حتی از سوی بازندگان. حسن بن قَحطَبه طائی، قهرمان مسلمان و از فرماندهان برجستهٔ عباسی بود که رومیان به سبب غزوات پرشمارش در سرزمینشان او را اژدها مینامیدند. ابن عدیم در تاریخ حلب آورده که نصرانیان…
چه فتنهٔ بزرگی است پیروزی باطل، چون به سادگی تمام: مردم پیروِ پیروز هستند و گمان میکنند پیروز چیز خاصی دارد که غالب شده است و حتی اگر کاملا تابعِ پیروز نشوند و همهٔ دین او را نگیرند، حداقل شبیه او میشوند. پیروزی، سدهای روانی را میان شکست خورده و پیروز از میان برمیدارد و شکست خورده را نسبت به او کنجکاو و سپس تحسینگر و در مراحل بعد، عاشق میسازد.
عبدالله محمد
حدود نه سال پیش این کتاب را برای بار اول خواندم و میتوانم بگویم این اثر درخشان علی عزت بگوویچ رحمه الله نگاهم را به انسان و جهان عوض کرد. دیروز عزیزی این کتاب را به من هدیه داد و من دوست دارم برای بار دومی که این کتاب را میخوانم تکههایی از آن را با شما…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سالها قبل جاده باز بود. مردم اما گاهی برای گلهای زیبای کنار جاده گاه برای دقایقی پیاده میشدند و گشتی در دشت سبز آن میزدند... به مرور برخی با خود چای و قهوه هم آوردند... سالها بعد کم کم بساط کباب و حتی شب ماندن هم راه افتاد. بعدها عدهای آنجا برای مسافران جاده سبز دکه و فروشگاه بین راهی و رستوران زدند... به مرور حرکت در جاده کند شد و تعداد ماشینهای پارک شده بیشتر شد...
کار به جایی رسید که بیشتر مردم رسما کنار جاده پارک کرده بودند و عدهای دیگر ظاهرا در جاده بودند اما آنها هم توقف کرده بودند و با درهای باز، چای مینوشیدند.
و جاده... جاده شلوغ بود. اما نه شلوغ حرکت، بلکه شلوغ راهبندان. پارک کنندگان کنار جاده باز مزاحم روندگان نبودند. مشکل از آنان بود که سوار بر ماشینها داخل جاده توقف کرده بودند.
چند نفری که حواسشان بود را هم با گفتن این جمله که «جاده هم باید زیبا باشد» سرکوب کرده بودند. حتی راه آنها هم بسته شده بود و سعی میکردند با عبور از میان ماشینها راهشان را بروند. که همین هم با غر زدن رانندههای ایستاده در مسیر مواجه میشد. حتی برخی از رانندههای پارک کرده در مسیر، آنانی که قصد حرکت داشتند را نصیحت میکردند که عجله نکنند و در مسیر بودن مهم است و بالاخره حرکت هم خواهند کرد و اساسا مسیر مهم است نه مقصد! بعضی از حرکت کنندگان, بیخیال ماشین شده و پیاده از راهبندان میگذشتند.
دکههای کنار راه و رستورانهای بین راهی کم کم تبدیل به مراکز خرید شدند و جاده پارکینگ شد و باتریها کم کم خوابید...
کار به جایی رسید که بیشتر مردم رسما کنار جاده پارک کرده بودند و عدهای دیگر ظاهرا در جاده بودند اما آنها هم توقف کرده بودند و با درهای باز، چای مینوشیدند.
و جاده... جاده شلوغ بود. اما نه شلوغ حرکت، بلکه شلوغ راهبندان. پارک کنندگان کنار جاده باز مزاحم روندگان نبودند. مشکل از آنان بود که سوار بر ماشینها داخل جاده توقف کرده بودند.
چند نفری که حواسشان بود را هم با گفتن این جمله که «جاده هم باید زیبا باشد» سرکوب کرده بودند. حتی راه آنها هم بسته شده بود و سعی میکردند با عبور از میان ماشینها راهشان را بروند. که همین هم با غر زدن رانندههای ایستاده در مسیر مواجه میشد. حتی برخی از رانندههای پارک کرده در مسیر، آنانی که قصد حرکت داشتند را نصیحت میکردند که عجله نکنند و در مسیر بودن مهم است و بالاخره حرکت هم خواهند کرد و اساسا مسیر مهم است نه مقصد! بعضی از حرکت کنندگان, بیخیال ماشین شده و پیاده از راهبندان میگذشتند.
دکههای کنار راه و رستورانهای بین راهی کم کم تبدیل به مراکز خرید شدند و جاده پارکینگ شد و باتریها کم کم خوابید...
این نوشته چیز عجیبی است. ممکن است آرامترین آدم، نوشتههایش خشمگین باشد و تصویری دیگر از او ارائه دهد. مثلا در میان شعرا کسانی را داشتهایم که وقتی حماسه میگفتند از شعرشان خون میچکید اما فقط در یک جنگ شرکت کردند و از همان هم گریختند. یا میگویند دو شاعر عرب بودند که یکی خیلی اشعارش مُجون و زن و این چیزها داشت، دیگری اما شعرش مملو از زهد و پند بود... اولی در زندگی شخصیاش به شدت از زنان و مجون دور بود و دومی برعکس.
این را گفتم که اگر از نوشتهٔ کسی سود بردید، خیلی درگیر خودش نشوید. جهان جدید، خیلی هم جهان نزدیک شدن نیست. جهان نورهای خیره کنندهٔ دور است. نوشتن و گفتن آسان شده و به قول یکی، شنوندگان از گویندگان کمتر شدهاند و خوانندگان از نویسندگان. توانایی ارتباط ما هم محدود است. پس، اگر در مسجد نزدیک خانهتان شیخی هست که درسی میدهد و رفتارش متوسط است قدر همان را بدانید. شمع نزدیک را بر خورشیدی که در پنل ال ای دی میتابد ترجیح دهید. رابطهٔ نزدیک خیلی قوی و مؤثر است.
با آن خورشید دور، در حد همان نوشته برخورد کن و فعلا دل به شخصیتش نبند. محک زمان کار خودش را خواهد کرد و امان از فرو ریختن دیواری که به آن تکیه دادهای.
عبدالله
این را گفتم که اگر از نوشتهٔ کسی سود بردید، خیلی درگیر خودش نشوید. جهان جدید، خیلی هم جهان نزدیک شدن نیست. جهان نورهای خیره کنندهٔ دور است. نوشتن و گفتن آسان شده و به قول یکی، شنوندگان از گویندگان کمتر شدهاند و خوانندگان از نویسندگان. توانایی ارتباط ما هم محدود است. پس، اگر در مسجد نزدیک خانهتان شیخی هست که درسی میدهد و رفتارش متوسط است قدر همان را بدانید. شمع نزدیک را بر خورشیدی که در پنل ال ای دی میتابد ترجیح دهید. رابطهٔ نزدیک خیلی قوی و مؤثر است.
با آن خورشید دور، در حد همان نوشته برخورد کن و فعلا دل به شخصیتش نبند. محک زمان کار خودش را خواهد کرد و امان از فرو ریختن دیواری که به آن تکیه دادهای.
عبدالله
HTML Embed Code: