وقتی می اومد خونه ، دیگه نمی ذاشت من
کار کنم . زهرا رو می ذاشت رو پاهاش و با
دست به پسرمون غذا میداد. میگفتم : یکی
از بچه ها رو بده به من. بامهربونی میگفت:
نه شما ازصبح تاحالا به اندازه کافی زحمت
کشیدی . مهمون هم که میومد ، پذیرایی با
خودش بود . دوستاش به شوخی میگفتن :
مهندس که نباید تو خونه کار کنه ! میگفت:
منكِ از حضرتعلیعلیهالسلام بالاتر نیستم.
مگه به حضرتزهرا کمک نمیکردند؟(: 🌷
#شهیدحسنآقاسیزاده | #یادشونباصلوات
>>Click here to continue<<
![](https://photo.hottg.com/u/cdn4.cdn-telegram.org/file/U32Ju41mSQsZAqus9mNirHlDV-tZAcQ2Pc2_fsLbrys3duxv0AsQ1_Liy6BBhrUicgfTgTLnKEI-3L6Mcs0LEDzdSki4Icze_zkkRZeRzg3sdSM7DmfjpXIDVWoDK1bnQnOlPjx1tnbytlyXu-FqZLSV26ZIi0GPoOeoqvJLxrVl86a3cm4SBcGNzryO5vkl5SHUkTkQ_S43zbr34c9d3S7LVGdAWCLlnICNY5TRZ4t9xZou4TxPhClDM2n2mxxXrNDfpUUjM_U0EgmNrFLMzWRHd8jD3gWs1Fvr-dZQ1MRXMkWJBLz99j69ejc4tsAuojnS3RE9wiOwPmC0PedI6A.jpg)